سریال زندگی در بهشت | قسمت 261 - صفحه 1

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضوان یوسفی» در این صفحه: 20
  1. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2238 روز

    به نام آنکه با عشق گِل ما را سِرشت

    سلام خدای مهربانِ مهربونم

    سلام به استادان عشق و توحید،سید حسین و مریم شایستهِ عزیزم

    سلام به دوستان توحیدی ام

    سپاس خدایی را که آسمان ها و زمین را مسخر ما کرده، و اینک ما را به تماشای بهترین فیلم آموزشی زندگی در بهشت دعوت

    بهبود بهبود روزانه در همه‌چیز، در شخصیت محیط زندگی، شغل ،رفتار، باور و….

    واینک بهبود در بهشت زیبا(حتی بهشت نیاز به آپدیت داره)

    یک خواسته، یک ایده، پیدا کردن ابزار مناسب و ایده ها و روش های فراوان همراه آن

    پس استارت اول خواسته است، باید واضح و روشن بدونی چی دوست داری و آن وقت است که ایده ها و راه های رسیدن به اون گفته میشه. و باید استپ به استپ به ایده ها عمل کنی و ایمان خودت رو نشون بدی تا همین طور ایده ها پشت سر هم بهت گفته بشه.

    وقتی هم به خواسته ات میرسی، این نباشه که اون رو بازنگری نکنی، و همین کما فی سابق مسیرت رو بری، یک توفق کوتاه یک نگاه به رفتارها به کارها که آیا لازم هست، نیاز هست که من این کارها را به این روش ادامه بدم؟

    و اما درس بسیار مهم، استاد عباس منش هم که باشی باید مراقب مرغ هات باشی که روباه و شغال و عقاب اونها رو نبره.

    مرغهای ما همان باورهای درستی که با هزار زحمت اونها را ساختیم که به ما خدمت کنه و برامون تخم بذارند که همون ورود نعمت ها میشه، پس همیشه و در هر لحظه باید مراقب بود البته با توکل بر خدای مهربان

    وقتی خوب از مرغ ها نگهداری کنی، فراونی الا ما شاءالله میشه.

    و اگه یه زمانی با تضادی مثل ریختن پر مرغ هات مواجه شدی نگران نباش قراره پرهای زیبا و درخشان‌تری در بیاد.

    باید خوراک مورد نیاز مرغ هات رو بدونی چیه حتی اگر در ابتدا به مزاقت خوش نیاد،(مثل نگاه نکردن به لحظات فان حوادث برای افراد، که برایم خیلی سخت بود ولی برای باورام و ذهن ناخودآگاه مفید)

    استاد چه فواره زیبایی، وقتی روشن شد، بی اختیار گفتم واووووو چه زیباست.

    استاد چقدر ذوق کردن شما و مریم جان را برای دریافت نعمت دوست دارم، و سعی میکنم اون رو تو زندگیم عملی کنم.

    استاد سپاس گذارم که مرتب تکه هایی از قانون سلامتی رو به ما میگید. روغن قلم گاو چه خواص بینظیری داره، امروز صبح یه سرچی کردم و دیدیم بله چه خواص فوق العاده ای داره. حالا قراره همسرم بخره ما هم درست کنیم.

    مررررسی استاد که زندگی در بهشت رو سایت میذارید، مرررسی بخاطر سلامتی و اندام زیبا، پوست درخشان شما و مریم جون بخاطر تغذیه مناسب بخاطر ورودی های مناسب.

    استاد و مریم جان شما را سپاس و در پناه حق پاینده و پایدار

    خدایا شکررررررررت که ما را جز بندگان خاص خودت قرار دادی و با بندگانی هم کلام کردی که جز یاد تو چیزی بر زبان ندارند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 192 رای:
  2. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2238 روز

    به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

    سلام فرزانه جان

    تحسین ات میکنم بخاطر این پیشرفت ها و مهم تر از همه شرکت نکردن در مصاحبه دکتری.

    احسنت به شما که متعهد به آموزش دیدن هستید و می‌خواهید بنیادی و اصولی تغییر کنید.

    فرزانه جان سپاس گذارم که ردپای محکمی از خودت به جا گذاشتی که درسی باشه برای ام که توهم نزنم که با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه و باید بلند شد با عشق و لذت حرکت کرد.

    فرزانه جان در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و موفقیت تر باشی عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2238 روز

    به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

    سلام زهرا جان ام، دختر قشنگ و توحیدی ام

    زهرا جان همین که اسم و پروفایل نازنین ات رو دیدیم گفتم آخ جون

    پختگی کامنتت در حد یک خانم چهل ساله که استاد دانشگاهه است.

    تحسین ات میکنم بخاطر این حد از رشد شخصیتت که از پس کلماتت هویداست.

    خوشکلم، والیبال رو چکار کردی، قدمی براش برداشتی؟

    مراقب حال دلت باش.

    در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و موفقیت تر باشی مهربانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2238 روز

    به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

    سلام نسرین جان دوست توحیدی و ثروتمندم

    دختررررر دو روز پیش خوابت رو دیدیم، تو یه مهمونی همدیگر رو دیدیم ولی چهره ی شما مثل یه بانوی زیبای صد ساله بود با دندان های سفید و براق. خیلی خوشحال بودم که شما را دیده بودم و تو دلم می گفتم برم برا سعیده جان بنویسم که شما را دیدیم. از خواب که بیدار شدم اول تعبیر پیر شدن شما را سرچ کردم،همان چیزی بود که فکر می کردم

    خواب پیر شدن جوان نشانگر تحول در زندگی و تغییرات مهمی باشد که شخص در آن قرار دارد. این تغییرات می تواند به معنای رشد و تکامل شخصیتی، فرصت های جدید در زندگی باشد

    بعد اومدم تو سایت دیدم سعیده کامنت گذاشته براش خوابم رو نوشتم.

    و اما اصل کار کامنت شماست، چقدر زیبا تمام ماجرا رو با قوانین و فایل های استاد ربط میدهید، خیلی گیرا و دلچسب. یجورایی خلاصه دوره ها رو میشه از کامنت شما دریافت کرد.

    مررررسی نسرین جان که اینقدر خوب روی خودت کار میکنی و مراحل پیشرفت و ترقی رو طی می کنی.

    در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی مهربانم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2238 روز

    به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

    سلام محمد امین عزیزِ توحیدی و ثروتمند

    سپاس گذارم بخاطر نوشتن پاسخ و تحسین کامنت بنده که لطف خدای مهربان بوده و هست و خواهد بود.

    دیشب همسرم یه داستانی رو تعریف کرد به شرح زیر

    شخصی دیوار خانه اش را برای نوسازی خراب می کرد. خانه های ژاپنی دارای فضایی خالی بین دیوار های چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین ان مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش کوفته شده است. دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد .وقتی میخ را بررسی کرد تعجب کرد این میخ چهار سال پیش هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود!!! چه اتفاقی افتاده؟

    مارمولک 4 سال در چنین موقعیتی زنده مونده !!! در یک قسمت تاریک بدون حرکت.

    چنین چیزی امکان ندارد و غیر قابل تصور است. متحیر از این مساله کارش را تعطیل و مارمولک را مشاهده کرد. تو این مدت چکار می کرده؟ چگونه و چی می خورده؟

    همانطور که به مارمولک نگاه می کرد یکدفعه مارمولکی دیگر با غذایی در دهانش ظاهر شد .!!!

    مرد شدیدا منقلب شد.

    امروز صبح که داشتم قرآن میخوندم، یه لحظه یاد اون داستان افتادم، و بلافاصله این آیه قرآنی رو خوندم.

    وَمَا مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ

    هیچ جنبنده در زمین نیست جز آنکه روزیش بر خداست و خدا قرارگاه (منزل دائمی) و آرامشگاه (جای موقت) او را می‌داند، و همه احوال خلق در دفتر علم ازلی خدا ثبت است.(6)هود

    واین طور خدای مهربان پاسخ درخواست کنندگان را می دهد و روزی مخلوقاتش را در اعماق اقیانوس ها هم که باشند فراهم می کند. جل جلاله و عَظُمَ مقامَ

    محمد امین عزیز در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و موفقیت تر باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  6. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2238 روز

    به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

    سلام حیدر عزیز و توحیدی و ثروتمند

    سپاس گذارم از دعای خیرتون.

    دیروز از صبح رو با نشانه های واضح خداوند شروع و با لطفی بزرگ به پایان بردم.

    دیشب که ماه شب چهارده رو تو آسمون دیدیم به همسرم گفتم امشب مهتاب قشنگی است، تا بریم پارک کوهستان(کنار کوه و تقریبا ارتفاع خوبی از شهر داره)و از دیدین ماه لذت ببریم.

    گفت باشه مهمان اومد و خلاصه ول شد. ساعت یازده شب بود دیگه کم کم باید میرفتم مسواک و آماده میشدم برای خواب تقریبا ساعت 12 دیگه میخوابیم.تو حیاط خونه به مهتاب نگاه کردم، گفتم از همین جا هم میشه زیبای ات رو دیدید. و کلی لذت بردم رفتم داخل دیدیم تماس بی پاسخ از آبجی کوچیکه دارم. بهش زنگ زدم، گفت که ما تو همین پارک نزدیکتون هستیم با رقیه (خواهرم) میتونی بیایی ببینیمت.

    منم گفتم باشه.

    یعنی قشنگ احساس کردم خدای مهربان بهم لبخند زد و گفت مگه میذارم قند تو دل بنده هام آب بشه.

    بعد به همسرم گفتم و با پسرم رفتیم و هوا عالی بود مهتاب هم زیباتر و درخشان تر شده انگار داشت خودش رو برام لوس می‌کرد.

    خدایا شکررررررررت

    دوست داشتم این تجربه لذت بخش رو که روزانه با شکل های مختلف برای همه ما اتفاق میفته ولی ما به اون دقت نمی کنیم را با شما به اشتراک بذارم.

    در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2238 روز

    به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

    سلام سید علی عزیزم

    سید علی جان، دیروز تا حالا 4 بار کامنت شما را خواندم، و هر بار قلبم یه گرمایی رو دریافت می کرد، یه حس عجیبی که نمی‌دانم چیست.

    انگار روبروی آینه ای ایستاده ام و اون آینه یه انعکاسی از نوری رو به سمتم می تاباند و مرا گرم می کند.

    اولین بار که کامنت شما را خواندم تنها تصویر زندگی شمس تبریزی جلوی چشمانم بود انگار اون بود که داره داستان جدیدش را می نگارد.

    سید علی جان، این همه تعهد و پشتکار و ایمان و عمل به آن را تحسین می کنم، ای آئینه جمال الهی.

    تو را سپاس

    استاد تو را سپاس بخاطر این شاگردان ممتاز

    خدایا تو سپاس بخاطر همچون بندگانی.

    رضوان ام تو را سپاس که لیاقت همصحبتی با اولیا خدا را داری.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2238 روز

    به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

    سلام نفسی جان

    نفیسه جان سپاس گذارم که اینقدر حس و حالم رو عالی وعالی تر کردی.

    چه هدایت زیبایی بود به کامنت شما در اول صبحم. چه خوب سپاس گذاری خودتون رو از استاد با زبان کلمات بیان کردید.

    سپاس گذارم بخاطر این قلم شیوا و دلنشین.

    نفیسه جان در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی مهربان بانو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2238 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام محمد امین عزیز

    سپاس گذارم از لطف شما.

    یه نکته رو بگم من آیه قرآنی رو با اون داستان تطبیق ندادم، وقتی داشتم قرآن می‌خوندم یه آیه قبل از این آیه بودم که یادم اومد به اون داستان، و بعد این آیه ادامه قرآن خوندم بود، خودم وقتی خوندمش گفتم الله اکبر این تاییدی بر رزاق بودن خداوند برای همه موجودات است.

    تازه متوجه پایان فامیلی شما شدم(کشکولی) راهنمایی که بودم یک کتاب می‌خوندم به اسم کشکول شیخ بهایی، خیلی دوستش داشتم حکایت و شعر و لطیفه بود.

    یه لطیفه اش رو هنوز یادمه.

    (یه نفر تو جمعی میگه من از صبح تا حالا به هر کی رسیدم، مثل عقرب نیش زدم.

    بعد یکی از حاضرین بهش میگه کسی نبود با لنگه کفش بزنه رو سرت)

    البته بیشتر کتاب عرفانی است و من متوجه نمی‌شدم فقط این لطیفه که ساده بود یادم مونده.

    محمد امین عزیز بازهم سپاس گذارم، مراقب حال دلت باش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2238 روز

    به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

    سلام آقا سید

    میخواستم در مورد این جمله شما که چالشی برایم برداشت خودم را با توجه به قانون و آنچه اینجا یاد گرفتم بنویسم.

    (راستش اگه استاد حسودیش نشه(خخخخخ) باید بگم کامنت های تو بیشتر از فایل های استاد منو به وجد میاره و برام درس داره)

    اینکه چرا صحبت های سید علی جان اینقدر حالمون رو دگرگون میکنه، این برمیگرده به مداری که ما الان توش هستیم، مدار ما به سید علی نزدیک تر است تا استاد، برای همین هم حرف های ایشون رو راحت تر درک میکنیم. نمیدونم براتون پیش اومده یا نه که یک فایل از استاد رو برای بار دوم ی چندمین بار ببینید، انگار جنس کلمات فرق کرده، در واقع مدار ما تغییر کرده است.

    استاد خیلی تاکید داره که کامنت بذاریم و بخونیم، یکی از دلایلش همین میتونه باشه که ما می‌توانیم راحتر از همدیگه قوانین رو متوجه بشیم.

    از روزی که سید علی کامنت سید علی رو خوندم، اصلا حس و حال و جنس نماز خواندم تغییر کرده،

    خدا خیرش بدهد که تجربیات ارزنده اش رو با به اشتراک می گذارد.

    آقا سید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: