سریال زندگی در بهشت | قسمت 262 - صفحه 16

492 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نگین سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 969 روز

    به نام خداوند بی نقصم خداوند قدرتمندم خداوند کاملم

    سلام به شما خانم شایسته ی زیبا خوش بیان سلام به شما استاد عزیزم اومدم سایت و مثل روزای دیگه میخواستم برم تو پروژه ی مهاجرت به مدار بالاتر دستم خورد رو این فایل، این شکلی هدایت شدم به این حجم از زیبایی و شگفتی پردایس

    الهی شکرت من برف خیلی خیلی دوست دارممم وقتی شروع میکنه به باریدن دونه های کوچیک و نرم فوق العاده چهری قشنگی ایجاد میکنن. محشره‌، برای زمستون امسال رفتم یه کاپشن خیلی خفن و گرم گرفتم که برف اومد بپوشم و برم سرسره بازی

    . واقعا خدایا شکرت سرما و زمستون بهمون یاداوری میکنه که چه نعمت بزرگی به اسم انرژی داریم سرما، گرمارو لذت بخش میکنه سرما چایی داغ و آش گرم رو دلچسپ تر میکنه اون ویویه رو به دریاچه صبح چقدرر بی نظیر بود بازتاب اون درختای برفی تو آب آفتابی که از بین درختا رد شده بود چقدر لذت بخش بود دیدنش. خدای من فک کن از نزدیک چقدر دلبر تر باشه.خدایا شکرت منطقه ی ما جوریه که تو زمستونا همیشه برف داریم الهی شکرتت که بااین فایل حالم کلی خوب شد.

    خانم شایسته ی قشنگ چقدر خوب و عالی صحبت میکنند لذت میبرم از گوش دادن بهشون.نکته ای که نظرمو جلب کرد اینکه خانم شایسته عزیز بدون استاد چند روز تو پردایس تنها میمونن و به این شیوه ی خفن از زندگی شون لذت میبرن فک کن تنهای تنهاست ولی انگار نه انگار و این توحیدی ترین حالت یک انسانه وابسته ی استاد نیستن باوجود اینکه همیشه باهم بودن.چقدر قشنگه این شخصیت مستقل و به دور از وابستگی و پر از عشق واقعی.ای جانمم

    عاشقتم مریم جانم ممنونم برای ثبت این لحظات بی نظیر و مورد بعد ایده ی خفن استاد درمورد ترکیدن لوله ها جوری که دوست شون متحیر شده و گفته متخصصای این حوزه چندسال باید فکر میکردن تا به ذهنشون خطور میکرد و در ادامه خانم شایسته میگن که اگه به مسائل سطحی نگاه نکنیم و ریشه ای سعی کنیم حل کنیم خدا بهمون راه هارو میگه چقدر این جمله خفن و طلایی بود دقیقا همینطوره چه تو بحث روابطمون باشه چه تو بحث عزت نفس چه بیماری چه ثروت الهی شکرت چون دقیقا منم خدا اینجوری هدایتم کرد وقتی برای درمان بیماری ام دنبال چیزایی بودم که پوستمو تقویت کنه و بعدش خدا بهم گفت بنده ی قشنگم باید به این مسئله ریشه ای نگاه کنی.و خودشم بهم گفت مستقیم به طور حیرت انگیزی بهم گفت که این مسئله مربوطه به سیستم ایمنی بدنت وقتی اون قوی باشه بدنت خودش اینقدر مجهزه و خفنه خودشم درمانش میکنه وقتی این هدایت اومد که قبلش رفتم درمورد قوی بودن بدن و حالت دفاعی و ترمیمی پوست ورودی جمع کردم وقتی که دیدم بله بدن ما مجهزه به میلیارد ها سلول بنیادی و مجهزه به قوی ترین گلبول ها و دقیقا با چشم دیدم چطوری بیماری هارو از بین میبره خودش تنهایی یه لشکره. و الان هرروز و هرروز دارم بهتر میشم الهی شکرت

    و نکته ی مهم تر اینکه خانم شایسته ی شایسته ام خودش تنهایی برفارو تمیز کرد به کارها رسید چون همین پریشب بود که هم اتاقی هام درمورد این صحبت میکردن که زنها نباید همه کارهارو خودشون انجام بدن بلکه باید خودشون رو محتاج مرد نشون بدن و همون لحظه بدون اینکه منطقی براش پیدا کنم گفتم این باور اشتباهه زن و مرد همراه و رفیق همن کنار هم به هم کمک میکنن نتونستن هم نه چیزی از زن کم میشه نه چیزی از مرد.الان خانم شایسته خودش پارو زد اینکار سنگین رو تنهایی انجام داد باعث میشه استاد بگه که دیگه به من نیازی نداری و من موندگار نیستم؟این درصورتی اشتباهه که زن ها جایگاه و ارزش واقعی خودشوم رو فراموش کنن و خیلی از خودشون مایه بزارن.چقدر اطرافمون پر از باورهای اشتباه و مخربه.الهی شکرت برای این بصیرت چون این نوع فکر کردن ها جز خواری به انسان چیز دیگه ای نمیده. و برعکس درست فکر کردن و باورهای درست به انسان چیزی جز عزت و شکوه نمیده.این فایل زیبا هم ذهن من رو کنترل کرد تا به زیبایی ها توجه کنم هم اینکه کلی برام درس جدید داشت فراموش نکنم هر مسئله ای را از ریشه حل کنم.ممنونم استاد از شما ممنونم از دوستانی که زحمت کشیدن و خوندن در پناه الله تنها حاکم بر جهان الهی همیشه سرشار از لذت سلامتی آگاهی و ثروت بیکران خداوند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    پریسا و جلال گفته:
    مدت عضویت: 1175 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    به نام خداوند خالق زیبایی ها

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان و دوستان هم فرکانسی

    خدایا شکرت به خاطر اینهمه زیبایی و حال و احساس خوب

    مریم جان تحسینتون میکنم شجاعت و ثابت قدم بودن در این مسیر رو

    چقدر عالی دارین روی بهبود شخصیتتون کار می‌کنین و بزرگش میکنین

    چقدر عالی تونستین با توکل بر خداوند چالش های پرادایس رو در این چند روز برفی برطرف کنین

    چقدر صحنه ها زیبا بود مخصوصا آهنگی که روی اون قرار داده شده بود

    تحسین میکنم ایده هوشمندانه استاد رو برای کنترل یخ زدگی آب در لوله ها

    تحسین میکنم شمارو مریم عزیزم که آگاهانه انتخاب کردین بودن در همچین مکانی رو

    من یاد گرفتم همه جا مسئله هست ، همه جا چالش هست ، این ما هستیم که باید با کنترل ذهنمون ، با نگه داشتن احساس خوبمون و با نگاه کردن ریشه ای به اون چالش ، حلش کنیم و سربلند باشیم

    خدایا شکرت

    استاد عزیزم مچکرم از شما که هم برای پیشرفت خودتون تلاش میکنین هم برای پیشرفت شاگردانتون

    امیدوارم من هم بتونم در مدار و همفرکانس شدن با دوره جدید قرا بگیرم

    شک ندارم دوره جدید بسیار کاربردی هست و بسیار حرفه ای کار شده هست چون استاد مدتهاست داره روی اون کار میکنه

    مچکرم مریم جان به خاطر اینکه به ندای قلبتون گوش کردین و این صحنه های زیبا و این احساسات عالی رو با ما به اشتراک گذاشتین

    مچکرم به خاطر به تصویر کشیدن رابطه ی زیبای خودتون مریم جان با استاد

    منم امروز در راستای تمرکز کردن بر زیبایی ها بدون اینکه حتی بنز سایت رو ببینم برای دیدن یکی دیگه از قسمتهای زیبای سریال زندگی در بهشت قسمت مربوطه رو باز کردم که متوجه شدم قسمت جدید داریم و دیدن این قسمت روزی امروز من شد

    و چه فرخنده روزی

    حتی امروز که هدایت شدم این دیدگاه رو بزارم 1006 روز از عضویتم در سایت گذشته و من پا در این مسیر زیبا گذاشتم و تاریخ امروز هم 6 بهمن هست و حتی 56 دقیقه و 53 ثانیه فرصت ویرایش دیدگاه رو داشتم

    و من این موضوع رو به فال نیک میگیرم

    خدایا شکرت

    دوستتون دارم

    امیدوارم هر کجا که هستین بهترینها روزیتون باشه

    موفق باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    هانیه محمدی مهر گفته:
    مدت عضویت: 350 روز

    «به نام خداوندگار برف و سپیدی»

    جو و فضای پرادایس خارق العاده است.

    از اون دونه های برف کریستالی بگیر تا زیبایی درخت هایی که روی شاخه های عریانشون برف ها خوابیدن.و چه سکوت عمیقی! برام کاملاً قابل درکه که این مکان رو برای موندن ترجیح دادین.

    چقدر بودن در این لحظات آدم رو سرزنده و هیجان زده تر میکنه.و الان با دیدن همین صحنه خواسته ای در من ایجاد شد که تویه یه طلوع برفی به تماشای رگه های نور از لابه لای درختان بشینم،با یک لیوان قهوه و یک صندلی راک و الان فقط با تجسم کردن همین لحظه و حس فوق العاده درونی این حرف انیشتین رو کمی بهتر درک میکنم که میگه:« یک میز،صندلی،کاسه ای میوه و یک ویولن.انسان به چه چیزه دیگری برای شاد بودن نیاز دارد؟»حتی تصورشم برای آدمی، سرشار از حس خوشبختیه و شادمانی همینقدر میتونه ساده باشه.

    من عاشق قندیل های یخی کریستالی از سقف کلبه رویایی تون هستم.چقدر فضای اطراف خونه ی زیباتون رو جذاب تر کرده.و عاشق لحظاتی ام که با عشق برای براونی و مرغ و خروساتون وقت میزارین و با دستان پر محبتتون بهشون غذا میدین و از بودن باهاشون لذت میبرید و این نشونه ی هماهنگی با طبیعت و خودتونه.(و عاشق حالت چهره لپی شدم با اون شال گردن پری)

    و برای من مسحورکننده ترین بخش زمانی بود که دوربینتون رو رویه درختان انبوه مقابلتون گرفتین و انعکاسی از اون که رویه اب تاریک و سرد پرادایس میدرخشید و نوید سکوت و سردی زمستون بعد از مدت هارو میداد.

    و چه شگفت انگیز که تویه 75سال اخیر تجربه ی برف تویه فلوریدا بی سابقه بوده و حتی این حجم از برف تو تاریخ فلوریدا بی سابقه بوده.

    و زیبایی این ویدیو فقط در قالب تصاویر نبود بلکه من قانون رو در صحبت هاتون دوباره مرور کردم و این نکاتیه که من تونستم درک کنم:

    1)نکته‌ای که برام جالب بود و در پی ایجاد این ویژگی در خودم هستم، آزادی و رهایی شما دو نفر از هرگونه وابستگیه، حتی نسبت به همدیگه. حس می‌کنم آزادی بی‌حد، و بی‌نیازی تون از همه چیزه که باعث شده تا این حد تجارب متفاوت و بی‌نظیری داشته باشید.

    2)وقتی درباره حل مسائل حرف می‌زنیم، معمولاً فکر می‌کنیم که باید کار بزرگی انجام بدهیم که به شغل یا مسائل مهم‌تر مربوط باشه. اما خیلی وقت‌ها یادمون میره که حل مسائل ‌میتونه در کارهای کوچک روزمره، مثل کارهای خونه یا مسائل شخصی، پیدا بشه و همین کارهای کوچک تجربه زندگی عادی رو ،راحت تر میکنه و خلاق ترمون میکنه.

    3)و این دیدگاه فوق العاده است که با اینکه آب نداشتید ولی زیبایی های اینجا و حس معنویتی که دارین تجربه میکنید باعث‌شده که اصلا قطعی اب رو حس نکنید.

    و این نکات رو میتونم بفهمم از این جملات که

    »در نبود چیزهای مهم مثله آب، میتونیم ارزش واقعی اونارو بهتر درک کنیم و حتی بیشتر قدرشونو بدونیم و بیشتر سپاسگزار باشیم(و این سپاسگزاری اتفاقا نعمت بیشتری در زندگیمون جاری میکنه. لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ)

    »این نگرش مثبت که «این شرایط به وجود اومده رو به عنوان یک فرصت نگاه کردین که یه سری کارهارو انجام بدین» منو یاد احساس خوب=اتفاقات خوب میندازه.که حتی اگر در زمانی که کمبودی حس میکنی و یا شرایط به ظاهر سخته اگر سعی کنی رویه وجه مثبت اون شرایط تمرکز کنی، انچه که دریافت میکنی لذت و تجارب بهتره و دقیقا حس میکنم که با این نگرشه که از اون شرایطی که برای عموم مردم طاقت فرسا است، تو فرصتی برای رشد و یادگیری و تجربه احساسات و کارهای جدید پیدا میکنی.

    »و زمانی که داشتید برف های رویه دک‌رو داخل اب می ریختید،اونجاهم به دنبال راحت انجام شدن کارها بودید که اول براتون سخت شد و بعدش گفتید دیگه چی دارم که بتونم این کارو باهاش راحت تر انجام بدم؟!و این دقیقا منو یاده جلسه ی2 کشف قوانین زندگی میندازه که به دنبال کدنویسی خواسته ها به صورت ساده باشیم.

    و تمام سعی من در اینه که این باور رو در ذهنم ایجاد کنم و اون رو در عمل پیاده‌سازی کنم؛اینکه:

    وقتی که از مسائلمون فرار نمیکنیم و به خداوند توکل میکنیم و اون رو کافی میدونیم،واقعا رشد میکنیم و ظرف وجود ما بزرگ میشه و اندازه ی ما از چالش هامون بزرگتر میشه(اندازه ی ظرف ما تعیین میکنه که این شرایط برای من یک مسئله است؟ یا فرصتی برای رشد و پیشرفت؟)

    4) تجربه دیدن بارش برف، تقریبا برای بار اول در پرادایس، و ایجاد کردن صحنه بسیار رویایی، حتی برای ما میتونه یه الگو باشه که همه چیز امکان پذیره.

    5)و ‌واقعا حس کردم که تو تنهایی، میشه به عمق احساسات معنوی دست پیدا کرد و ارتباطی صمیمی‌تر با خداوند ایجاد کرد.احساس آرامش و نزدیکی به خدا در سکوت و تنهایی میتونه یه تجربه فوق العاده باشه و این خواسته در من شکل گرفت که بیشتر تنهایی و بودن در طبیعت رو تجربه کنم چون حس کردم اینکار روح ادم رو سرزنده میکنه.

    و در نهایت خداوند رو شاکرم برای تمامی نعمت‌هایی که به من عطا کرده؛ هرانچه رو که به یاد دارم، هرانچه رو که از نظرم پنهان مونده، و هرانچه رو که به سبب عادت، قدرش رو نمیدونم. از خداوند باران و برف میخوام که من رو از سپاسگزاران و قدردانان قرار بده.»🩵️

    و سپاسگزارم بابت به اشتراک گذاشتن این حجم از زیبایی!️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    نسرین سیفی گفته:
    مدت عضویت: 1057 روز

    به نام خدای مهربون

    سلام استاد عزیزم

    سلام مریم عزیزم ، عاشقتم مریم جون

    با اون دیقه‌های اول فایل ، با اون ترانه ی چاوشی ، گریه کردم از شدت مهربونی‌های خدا ، کارایی که در حقم کرده ، عشق بی‌اندازه‌ای که تو قلبم حس کردم

    تو خونه تنها بودم که این فایل و دیدم و با دیدن این فایل با خدا عشق‌بازی کردم خودم رو قشنگ تو پرادایس حس کردم اون گرمای آفتاب تو دل برف و سرما رو تجسم کردم

    چقدر لذت بردم از حرفاتون ،  از اینکه تو هر چیزی به قشنگ ترین نکتش‌ توجه میکنین

    از دل هرمسئله به ظاهر نازیبایی، خیر و برکت و زیبایی رو بیرون میکشین ، و برای خودتون جالبش میکنین ، پر از درس و معنویته

    با دیدن این قسمت فکر کردم که من کجاها این دید و داشتم و چند تا مورد خوب یادم افتاد

    وقتی که آوا دخترم رو باردار بودم ، توی آذر ماه 1401 ،اسباب‌کشی کردیم به خونه جدیدمون ، مامان و بابام اومدن کمکمون اما چون تازه شب قبلش سفیدکاری خونه تموم شده بود و نم داشت بعد از اسباب کشی چون بابام مریض بود من ازشون خواستم برگردن ساوه و هرچقدر بهم گفتن تو هم بیا دلم نخواست همسرم رو تنها بزارم، و اصلا خطری و اذیتی حس نمیکردم که بخوام برم

    تو خونه هنوز کابینت وصل نکرده بودیم و باید ظرفارو تو حیاط میشستم ، حدود سه،چهار روز طول کشید تا کابینتامونو وصل کنیم ، با برنامه‌ریزی ظرفارو میشستم ، و از دیدن ظرفای تمیز چقدر لذت می‌بردم، و قدر سینک ظرفشویی و آب تو خونه رو میفهمیدم‌ اینکه هر لحظه اراده کنی دستاتو بشوری ،ظرف بشوری، تمیز باشه همه ظرف و ظروفا

    بعد از حدود سه ماه که طبقه بالاش‌ تکمیل شد بازهم اسباب‌کشی کردیم طبقه بالا و من تقریبا به تنهایی وسایلارو چیدم ، چون پسرم اون موقع حدود دوسال و نیمش بود خیلی اذیت می‌کرد و من هم نمیتونستم کار کنم از همسرم میخواستم تا آرش و نگه‌داره یا برن بیرون و من خونه رو میچیدم با عشق ، فرش و انداختم مبلارو جابه‌جا کردم ، و از دیدن تمیز شدن و جابجایی خونه خیلی لذت بردم

    تو حین  اسباب کشی فهمیدیم لباسشویی خراب شده و پولی هم برامون نمونده بود که درستش کنیم ،حدود سه ماه بدون لباسشویی بودیم و من و همسرم نوبتی لباس میشستیم،

    من یه شیوه جالب داشتم ، اول اینکه تند تند لباسامون و عوض میکردیم که چرک نشن ، بعد حموم و میشستم و لباسارو می‌ریختم کف حموم جلوی چاه رو می‌بستم و روی لباسا مایع یا پودر لباس می‌ریختم و پا میزدم لباسارو  و بعد آب میکشیدمشون ، برام یه ورزش عالی بود همون موقع هم من از این‌کار و دیدن لباس‌های تمیز لذت می‌بردم و از طرفیم بیشتر قدر لباسشویی رو میدونستم ، وقتی لباسشویی درست شد  هر بار که لباس میندازم توش خداروشکر میکنم و حالم خوب میشه از تمیزی لباسا و عطر خوبشون

    چقدر قشنگ گفتین واقعا انگار یه سری نعمت‌ها برامون نامرئی شدن

    الان دیگه لباسشویی یا سینک ظرفشویی تو همه خونه‌ها هست و به خاطرش کمتر شکرگذاری می‌کنیم، اما اگه حتی شده برای مدت کوتاهی‌ هم نباشن پی به ارزششون‌ و مهم بودنشون می‌بریم

    مریم جون اون دستبندخیلی به دستتون میومد

    شجاعت شما رو و روح بزرگتون رو برای زندگی به تنهایی تو پرادایس تحسین میکنم

    در پناه خدای یکتا و مهربون باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    شیرین امامی احتشامی گفته:
    مدت عضویت: 2206 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام ؛

    خدای من سپاسگزارتم برای دیدن مجدد پارادایس بهشتی و اون دریاچه و اون همه درختان خوشحال سر به فلک کشیده و براوونی و یارغار شیطون و ترسوش به نام مرمری و

    مرغ و خروس هایی که تکاملشون رو طی کردن و حالا به نوجوانان و جوانان سالم و قوی تبدیل شدن و همچنان به وظیفه شون تو این سرما عمل می کنند و تخم میزارن .

    برای دیدن طلوع و غروب بی نظیر خورشید و اشعه هاش از بین شاخه های درختانش ،

    برای برف و کولاکی که هم بی نهایت زیباست هم بی سابقه بوده در فلوریدا .

    و دریاچه ایی که وقتی نور خورشید روش می افتاد اون تیکه آب مثل الماس می درخشه و منو مبهوت میکنه .

    هوایی که فیلتر شده و تنفسش ریه ها رو نوازش می کنه .

    انگار نعمتهای پارادایس

    زیبایی های پارادایس

    شگفتی های پارادایس

    تمام نشدنیه …..

    مثل تماااام نعمت ها و ثروت های عالم .

    چی بگم آخه !!!!!

    الله اکبر ….

    یعنی من این بار با گوشت و پوست و استخونم اینو درک کردم که :

    ممکنه 75 ساااال در یک منطقه برف اینچنینی نباره و تو اونقددددر فرکانستو نسبت به زیبایی ها و نکات مثبت جهان بالا برده باشی ،

    اونقددددر با جون و دل شکرگزار بوده باشی ،

    اونقددددر قلبت جایگاه واقعی خداوند باشه

    که

    بعد 75 سال در زمان مناسب و مکان مناسب قرار بگیری و شاهد چنین برف بی سابقه و شگفت انگیزی در اون منطقه باشی و هر لحظه این عظمت رو ببینی و هی بگی … خدایا شکرت …. خدایا شکرت …..

    الله اکبر !!!!!!

    چی بگم ؟؟؟ زبونم قاصره جز بغض توی گلو

    که وقتی آهنگ روح بخش ملکا…. پخش میشه اشکم جاری میشه …

    من کجا میتونستم یک همچین آگاهی های رو اینجور تو رگی و عمییییق حس کنم و درک کنم ؟؟؟

    کدوم کتاب ؟‌

    کدوم فیلم ؟

    کدوم جمله بزرگان ؟

    کدوم داستان ؟

    یا ربّ هزاران بار سپاس

    که لایق دیدن و درک کردن و فهم قوانین بدون تغییرت شدم …….

    مریم عزیز ،

    مریم جانم سپاسگزارتم بی نهایت …

    چون نشد من سریال زندگی در بهشت رو ببینم و یه چیزی یاد نگیرم !!!!

    به یه آگاهی نرسم !!!!

    به فرکانس بالاتر نرم !!!

    چقدر شما به عنوان یک زن برام الگو هستید .

    چقدر از شما یاد می گیرم .

    میدونی این دفعه چی یاد گرفتم ؟؟

    این که قطعی آب برای شما حکم نعمت و بزرگ شدن و یادگیری بیشتر رو داشته و لوکیشن استاد رو با همه آسایشش رها می کنید و آگاهانه تک و تنهااااا میاین تو یه کلبه وسط یه جنگل وحشی

    بدوووون آب

    وسط زمستون و یخ بندون

    بارش سنگیییین برف

    تا از این فرصت برای وسیع تر شدن و بزرگتر شدن خودتون بهره ببرید .

    برای دستشویی رفتن میرید وسط جنگل ؟؟؟

    تو اون سرما ؟؟؟

    ( خدایا… من هنوزم اگه تو جاده دستشویی ام بگیره اینقدر پیچ و تاب میخورم تا به یه دستشویی برسیم چون می گم سختمه !!!!

    اونم تو هوای عاااالی !!!! )

    نه تنها از چیزی نمی ترسید بلکه اونقدر در آرامش هستید که تازه کلللی ایده هم میدید برای جمع آوری برف که به آب تبدیل بشه !!!!!

    با عشق میاین پیش مرغ و خروسا و اسب و بزتون بهشون غذا میدید ، منتی ام سر کسی ندارید. تازه مذاح هم می کنید .

    تک و تنها اون همه برفو با پاروی مخصوص پیتزا جمع می کنید و خم به ابرو نمیارید که هیچ …

    با لذت از برف میگید و ادامه کارو به خورشید خانم می سپارید تا ترتیب بقیه برفا رو بده و برای ما از ضخامت برف اندازه می گیرید .

    ( یعنی از لحظه لحظه اون شب و روز و اون وضعیت لذت می برید )

    حواستون به درجه هوا هست و آماده قطع و وصل کردن برنامه تخلیه آب لوله هایید .‌

    غذای خوشمزه و تازه تلفیقی هم برای بدن عزیزتون درست میکنید و با خوشحالی ام ازش برامون فیلم می گیرید .

    با وجود این که استاد نیستن ولی شما میرید ظرفارو دم دستی ام که شده میشورید ، میزارید تو ماشین ظرفشویی تا خونه بوی غذا نگیره .

    حتی تو تنهایی ام برای خودتون ارزش قایل اید و یه قسمتی از رفتاهاتون وابسته به حضور پارتنرتون نیست .‌ این رفتارها در شما نهادینه شده اس .‌

    تو این سرما و با علم به این که اونجا پر از حیوانات وحشیه و ممکنه به خاطر سرما و احتمالا کمبود غذا حمله ایی بهتون بشه نمی ترسید و با توکل به خدایی که تو قلبتون بزرگ و قدرتمند میدونیدش و

    ایمان دارید که احساس خوب = اتفاقات خوب

    پس قرار نیست اتفاق بدی بیوفته و

    روز رو به شب و شب رو به روز میرسونید .

    یا الله ….. با همه وجودم تحسینتون می کنم .

    استاد جانم

    شما رو هم تحسین می کنم که اینقدر ریشه ای حل کردن مسایل زندگیتون رو به ذهنتون یاد دادید که ذهنتون چاره ایی نداره جز پیدا کردن بهترین و آسونترین و کم هزینه ترین راهی که ممکنه و یک امریکایی که نسل اندر نسلش اونجا زندگی کردن و این آب و هوا رو خوووب میشناسن به فکرشونم خطور نکرده و باعث شگفتیشون میشه .

    به نازم به استادی که برای زندگیم و برای الگو داشتنم انتخاب کردم .

    چه خوشبختم من …..

    چه خدایی دارم که دست منو تو دست شما گذاشته ….

    چه لیاقتی دارم که تو این سایت توحیدی هستم ….

    و چه لیاقتی دارم که هم فرکانس با آدمهای متفاوت از بقیه مردم هستم

    که هر کدوم سعی دارن قوانین خداوند رو بفهمن ، درک کنن ،عمل کنن و زندگیشون رو و شخصیتشون رو دوباره بسازن.

    اما این بار نه مثل والدینشون نه مثل اجدادشون ، بلکه با تفکر و تعمق و مطابق با قوانین الهی نه با قوانین جامعه .

    ای قدرتی که رحمان و رحیمی

    همه ما را همواره در هدایت و حمایت خود قرار بده . امید که از رستگاران باشیم .

    آمین ……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    ijavada گفته:
    مدت عضویت: 356 روز

    به نام خدای مهربان، سلام خدمت شما تمام هم فرکانسی های عزیزم ،

    اول از همه بگویم که من هنوز به این قسمت از سریال نرسیده ام ولی میخواهم از اتفاقی که برایم افتاده و این نتیجه گیری که از آن اتفاق گرفته ام به شما بگویم،

    من دیروز بسیار سردرگم شدم بین دو تا مسیر که کدام یک را بروم و خیلی هم ذهنم درگیر شد ولی یک لحظه به خودم آمدم و گفتم اصلا این قانونش نیست که تو نگران بشی و فورا وارد سایت شدم و شروع به کنترل ذهنم کردم و احساس خوب به خودم دادم ، همین الان قبل از دیدن این صفحه از سریال که قسمت 27 پروژه خانه تکانی را نگاه کردم استاد این جمله را فرمود که مسیری که قلب شما به شما می گوید بروید و نگران مسیر آن نشوید که چگونه آن خواسته را برای شما محقق میکند و من آن چیزی که دلم میخواست را انتخاب کردم و وای خدا که نشانه های انتخاب درستی که کردم را در کمتر از یک ساعت در سایت مشاهده کردم از نظرات دوستان در عقل کل، و من این زیبایی برف ها رو هم به عنوان نشانه ای برای خودم در نظر گرفتم و چققددرر خوشحال شدم با دیدن این همه برف زیبا در پرادایس و چقدر زیاد بود و رویایی

    الان هم که این کامنت را گذاشتم کاملا حسی بود و خیلی دلم خواست که در این قسمت از سریال بی نظیر کامنت گذاشته باشم و یک بار دیگر این نتیجه را برای خودم مرور کنم،

    خدایا شکرت به خاطر دیدن این همه نشانه ای که برای من فرستادی و ممنونم از خانم شایسته عزیز و دوست داشتنی که زحمت کشید و با عشق و علاقه این سریال زیبا را برای ما تهیه کرد که ما بتوانیم از آن الگو بگیریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مریم دوستداشتنی گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    بنام الله

    الله واکبر الله اکبر

    چقدر قشنگ و زیبا بود انگار اصلا یه قاب عکس بود یه پوستر بود از طبیعت

    من همچین صحنه هایی رو همیشه تابلوشو میدیم وباور نمیکردم وجود داشته باشه

    وای خانم شایسته عزیز چ کردی با ما

    چقدر لحظه بارش برف قشنگ بود چقدر قشنگ بود خدای من شکرت

    واون صحنه ای که تمام درختان پوشیده شده بودن از برف و نوک درختا بخاطر تابش آفتاب چ رنگ خوشگلی به خودش گرفته بود چقدر درختا خوش میدرخشیدن چقدر ترکیب رنگی پیدا کرده بودن

    شنای مرغابی ها داخل آب طلوع خورشید زیبا وانعکاسش روی آب دریاچه و اون خورشید زیبا که داشت از لای درختا غروب میکرد

    برفا رو دقت کردین چقدر خالص بودن چقدر تمیز بودن وبرق میزدن

    آسمون آبی خوش رنگ با اون ابرهای برفکی سفیدش

    وای خدای من چقدر تو زیبایی چقدر توقشنگی خداجون شکرت شکرت شکرت

    خانم شایسته این شجاعت شمارو که تنهایی داخل پرادایس زندگی میکنید اون ایمان و باور قدرتمندی که نسبت به خدا ساختین رو تحسین میکنم

    وچقدر خوب تونستین اون بی آبی رو مدیریت کنید ودقیقا وقتی ما آبمون قطع میشه همه یجا میشنن دست از کار میکشنن تا آب بیاد

    البته که ذهن من الان میگه خوب اونجا پرادایسه

    تو کجا میخوای بری دستشویی تو آپارتمان تو چجوری میخوای ظرف بشوری،وقتی برفم نیست ،توکه نمیتونی اینکار کنی،ومطمئنم خدا ایدشو میده همانطور که به شما گفت تو این شرایط چ کارهایی انجام بدین

    مریم جون اون همه اراده و همت شمارو که تنهایی اون همه برف رو پارو کردید،به حیوانا غذا بدین پرادایس به اون بزرگی رو مدیریت کنی وچقدر باعشق اینکارو انجام میدین تحسین میکنم

    دمتون گرم تنتون همیشه سلامت مریم جونم

    مریم نترس مریم شجاع

    میدونستین

    مریما همه خاص هستند انسانهای نازهستن

    این فایل همش زیبایی بود وایده خیلی خوب استاد

    که یاد بگیریم مسائل رو از ریشه حل کنیم

    مسیرتون هموار و سرشار نور الهی

    حسبی اله ونعم الوکیل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    مرضيه ابراهيمي گفته:
    مدت عضویت: 2187 روز

    به نام خدای مهربانم که هر آنچه دارم از آن اوست

    سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته عزیز

    سلام به دوستان همفرکانسم در این سایت الهی

    نتوان وصف تو گفتن

    که تو در فهم نآیی…

    فکر می‌کنم بچه های خانواده ی عباسمنش امروز با دیدن این زیبایی ها هممون اشک ریختیم واقعا که در فهم نمیگنجه این حجم از زیبایی ها در قاب یک دوربین،خدارو شکر می‌کنم که فرصتی شد تا بازهم فعال باشم در این سایت الهی…

    اول از اینکه بگم جای استادم در این برف خیلی خالی بود،و اینکه من حدود یک ماه پیش شاید بیشتر این برف زیبا رو در یک طبیعت بکر تجربه کردم،توو کامنت های قبلیم گفتم این بهترین سفر عمرم بود تا به امروز،و چقدر مشتاقم توو این ماه یک بار دیگه برم و این فضای زمستونی رو تجربه کنم،انشالله که خداوند هدایتم میکنه به سمت زیبایی های بیشتر…

    استاد شایسته فکر می‌کنم البته این نظر منه،نعمت برف یه فرکانسی داره که فرای باوره انسانه،یک فرکانس معنوی که آدم باید خودش تجربه کنه تا بتونه قشنگ حسش کنه.تووی این قسمت از زندگی در بهشت تماما احساستو درک میکردم،اون فرکانس خاص معنوی رو دریافت میکردم،اونجا که سرما رو احساس میکردی،منم اینجا از سرما مو به تنم سیخ می‌شد یه جوری خودمو تووی این فضا با شما دیدم که احساستون دریافت کردم،خدایا شکرت

    خدای من در فهم نمیگنجه این حجم از زیبایی،از کدومش بگم باور نکردنیه،چقدر لذت بردم،اشک ریختم،سرما رو احساس کردم،زیبایی ها به گوشت و پوست و استخونم نشست خدایا شکرت

    استاد شایسته منم جایی که رفته بودم یه طبیعت بکر با یک تالاب بسیار بزرگ و زیبا که جوجه مرغابی ها تووش داشتن شنا میکردن،صدای وزش باد،انگار که داشت از آسمون یخ میبارید،بالای کوههای برفی یه ابر سیاه که مشخص بود داره بالای کوه برف میباره،روی سر من بارون میبارید و تابش نور خورشید از روبرو چنان رنگین کمان رو روی تالاب حلقه زده بود که من داشتم از خوشحالی تووی هوا میپریدم باورم نمیشد این حجم از زیبایی رو دارم توو یک قاب تجربه می‌کنم،میگفتم به قول خانم شایسته خدایا من از این زیبایی ها بیشتر میخوام،اینقدر که فرکانسش معنوی بود که زبونم بند نمیومد انگار دست خودم نبود پشت سر هم خدارو شکر میکردم،از خوشحالی رو پاهای خودم نمیتونستم بایستم این اولین تجربه من بود که چنین فضایی رو داشتم تجربه میکردم،گفتم خدایا سفرم رو کامل کن روی سرم برف ببار،راه افتادیم توو راه کوههای دیدم با بلندی و چه عظمتی که شما تووی ایالت کولورادو دیده بودین،دیدم ماشین هایی که دارن از کنارمان میگذرن برف روی سقف ماشینشون نشسته،دل توو دلم نبود،گفتم بخدا داره جلوتر برف میباره،خدای من هی که نزدیک تر میشدیم،برف ها رو داشتم بیشتر میدیدم،تا اینکه رسیدیم به اون مکانی که داشت برف میبارید،پیاده شدیم فقط از خوشحالی سپاسگزاری میکردم،برف داشت روی سرم بارید،کلی عکس گرفتیم،هی که میرفتیم جلوتر هی برف بیشتر می‌شد،تا اینکه رسیدیم توو جاده ایی که کاملا یخ بسته بود و داشت برف میبارید،صدای سکوت،برف سنگین همه چیز سفید بود همه چیز آسمون،زمین،کوهها،دره ها،مه سفید و ما داشتیم از اون جاده میگذشتیم یه لحظه ترسیدم،با حسم صحبت کردم،بهم گفت که مراقبتون هستم نترس از هیچی،مگه برف نمیخواستی اینم برف،خدای دیگه از خوشحالی دل توو دلم نبود،ایستادیم برف بازی،من یه مشت برف برداشتم و شروع کردم به خوردن،مثه قند بود،اونقدر که شیرین بود،طعمش خاص بود،هیچوقت طعمش یادم نمیره،همین الانم که دارم ازش صحبت می‌کنم طعمشو احساس می‌کنم و ما اومدیم و اومدیم و همچنان همه جا پوشیده از برف بود و این قشنگ ترین سفر زندگیم بود…خدایا شکرت

    الان که اهالی پرودایس داشتن برف میخوردن،قشنگ میدونستم دارن چه طعمی رو تجربه می‌کنند واقعا که لذت بردم،دیوانه شدم از این حجم از زیبایی،شگفتی،خدایا شکرت

    استاد شایسته پرودایس ما یه برف رو فقط کم داشت که خداوند هم در زمان مناسب و در مکان مناسب برامون سنگ تموم گذاشت،خدایا شکرت

    استاد شایسته خواسته ی الانم منم خریدن یه خونه روستایی تووی دل استان چهارمحال بختیاریه،چغاخور جایی که رفته بودم،با حل مسئله جلوگیری از ترکیدن لوله های آب پرودایس،من از الان خداوند هدایتم کرده که مرضیه خونه رو بهت دادم یادت باشه مثه استاد مسئله لوله های آب رو اینجوری حل کنی،چون اونجا زمستون هاش همیشه برف و من باید هر سال این مسئله رو اینجوری مدیریت کنم تا وقتی که هوای سرد میشه،مشکلی بوجود نیاد،خدایا شکرت

    خدایا شکرت که داری با نشونه هات بهم میگی خونه ت تووی چغاخور آماده ست فقط تو ‌پاتو از رو ترمز بردار،و ایمان داشته باش که من بهت میدم،من بهت میدم

    خدایا شکرت برای این حجم از زیبایی که منو دیوونه کرده

    خدایا شکرت برای پسر ارشد پرودایس چون برونی

    خدایا شکرت برای این طلوع و‌غروبهای زیبا در پرودایس

    خدایا شکرت برای استاد شایسته که اونقدر با خودش در صلح که از مسئله فرار نکرده و ایستاد مسئله رو حل کرد و چقدر به رشد خودش و جهان کمک کرد

    خدایا شکرت برای ایده ی خداوند حل کردن مسئله جلوگیری از ترکیدن لوله های آب

    خدایا شکرت برای بروبچ پرودایس

    خدایا شکرت برای اینهمه رزق و روزی در پرودایس

    خدایا شکرت برای حال و هوای معنوی در پرودایس

    خدایا شکرت برای این برف سنگین که زیبایی بهشتمون رو چند صد برابر کرد

    خدایا شکرت برای این درختان زیبا و پوشیده از برف رو

    خدایا شکرت برای اینهمه نعمت،ثروت و فراوانی

    خدایا شکرت که جهانت،جهان زیباییه،شگفتیه

    خدایا شکرت برای همه چیز

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    حسین نیساری گفته:
    مدت عضویت: 812 روز

    با سلام خدمت استاد جااااان و خانم شایسته شجاع

    اون تیکه محسن چاوشی عزیز واقعا چسبید که بعد از مدتها اشک از چشمانم جاری شد اشک توحید و یکتا پرستی که یه خانم در دل یک جنگل وحشی و تنها هست و اینقدر روی خودش و خودباوری و ایمان و توحید خودش کار کرده که در این شرایط تنها هست و بجای اینکه بره پیش استاد وایساده و داره مساله حل می کنه واقعا چقدر درس داره برای ما که اگر درخواست می کردن که برن پیش استاد و استاد هم قبول می کردن وایساده و داره شرایط پردایس جذاب رو مدیریت می کنه وقتی آدم این شرایط رو می بینه بغییر از اینکه که لذت می بره چقدر درس یاد می گیره که ما حل کردن مساله هامون داریم رشد می کنیم و تضاد جز لاینفک جهان مادی هست و بجای فرار ازشون وایستیم و حل شون کنیم نذاریم تضاد و مشکلات از ما بزرگتر باشن ما باید از اونا قوی تر باشیم و بزرگتر و اینم بر میگرده به اینکه چقدر خدا رو باور داریم و نکته جالب تر اینکه ما می تونیم شرایطی رو خلق کنیم که اهل فن موارد خاص حتی به فکرشون هم نمی رسه برای حل مشکلات خودشون اون شیرهای تخلیه آب که لری عزیز هم به ذهنش خطور نکرده بوده و چون استاد قانون تمرکز رو می دونه روی هر مساله ای تمرکز می ذاره و بقول خودشون انرژی جای میره که تمرکز هست تمرکز گذاشته و باور داشته که مساله رو حل می کنه انرژی هم اومده و جلو ترکیدن لوله ها شده که هزینه نکنن برا لوله آب چون قانون یکی هست در هر شرایط و موقعیتی خودش رو نشون می ده حالا چون استاد قانون رو می دونه مساله هاشون رو براحتی باز کردن شیر تخلیه آب حل می کنن این یک حرکت بزرگ هست که استاد کار این صنعت به عقلش نرسیده

    الهی شکرت بخاطر این صحنه های جذاب و تحسین می کنم این خانم با شهامت و با جسارت که در دل تاریکی شب با اون برف شدید وایساده مساله حل کرده و شام خوشمزه برا خودش درست می کنه نه بجای اینکه فرار کنه و بره پیش استاد این یعنی توحید محض و لذت بردن از زندگی و توحید واقعی و اینکه اگر بندگان من در باره من از تو پرسیدند بگو من نزدیکم این آیه واقعا در دل هر طوفانی آدم رو هر چقدر که باورش کنه آروم می کنه و می دونی رو نیروی حساب می کنی که کل کیهان و هر آنچه می تونی تصور کنی داره این حرف رو بهت میزنه که بنده من تو برگی رها شده در باد نیستی من هستم رو من حساب کن که من لعلک ترضی می کنم تورا به شرطی که سپاس گذار باشی که تورا بیافزایم

    خدایا شکرت بخاطر استاد و این مکان مقدس که من درون این سایت الهی هستم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    مژده متولیان گفته:
    مدت عضویت: 3163 روز

    سلام مریم جان عزیزم نمیدونی چقدر خوشحال شدم که دوباره در سریال زندگی در بهشت دیدمت و پارادایز زیبا با این شگفتی جدیدش مریم جان مدتها بود که همش دلم میخواست بهتون بگم که لطفا سریال زندگی در بهشت یا سفر به دور امریکا را ادامه بدید چون من عاشق این دو تا سریالم ولی یاد حرف استاد میفتادم که میگفت هروقت خداوند به من بگه و به دلم بیفته فایل میذارم گفتم پس برای این سریال ها هم منتظر باش تا به دلشون بیفته ولی چیزی که خیلی جالبه دیروز که با خداوند راز و نیاز میکزدم و از مسیر زیبای زندگیم و مسیر بهبودی ان صحبت میکردیم از خدا خواستم یک نشونه برام بفرسته و گفتم نمیدونم هر چی میتونه باشه فقط من را خیلی خوشحال کنه و امروز که دیدم سریال زندگی در بهشت یک قسمت دیگه اش اومده خیلی خوشحال شدم و هزاران بار خدا را شکر کردم و تشکر کردم برای نشونه ای که برام فرستاد نشونه ای که شادی را از ته دل احساس کردم واقعا بخاطر ان خدا را شاکرم .در هر فصل خداوند یک جوری شگفتیها و زیباییهاشو به ما نشون میده و فصل زمستون با قشنگی برفش چقدر این صحنه پارادایز غرق در برف زیباست چقدر وجود اسب و بز خوشگل زیباست وجود مرغ و خروسها َ،صدای قوقولی قوقو … خود دریاچه و زیبایی مریم زیبا و قدرتمند و با همت همشون یک پکیج فوق العاده را درست کردند واقعا دیدنش لذت بخش بود و صحبتهای قشنگ و دل نشین و آموزنده تو مریم جان زینت بخش این تصاویر زیبا و رویایی بود بی نهایت ازت مچکرم و خدا را شاکرم برای نشونه زیبایی که برام فرستاد همیشه در پناه خدا باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: