نوشتهی زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان «امیر حسین»، به عنوان متن انتخابیی این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی میشود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کنندهی زیباییها و نعمتها، مصمم شدهاند تا نمود واضحی بشوند از «صدق بالحسنی» و شاهد زندهای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شدهاند برای احاطه شدن با نیکیها و نعمتها.
نه فقط نوشتن دربارهی زیباییها و نعمتها، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى میرساند:
به نام خدا
خدایا شکرت بابت این روز فوق العاده و خدایا شکرت که کمکم کردی که قدم اول رو تو نوشتن این کامت طولانی بردارم.
استاد عزیز و مریم خانم ازتون سپاسگذارم بابت اینکه این لحظاتو با ما به اشتراک میزارین ممنون!
اولش فکر کردم که اونی که موتور میرونه همون پسر بزرگست اما بعدش دیدم همون یوتوبر خودمونه چقدر زیبا بود این اعتماد به نفسش که تنهایی رفته بود موتور سواری و به نجوا های ذهنش اجازه نداده بود که سد راهش بشن از تجربه این نعمت بزرگ (همون کاری که من کردم و نوشتن این کامنتو شروع کردم با امید به خدا) چقدر خونسردی پدرش برام جالب بود که البته تو قسمت های قبلی هم دیده بودیم که بچه ها رو سپرده به تنها و تنها نگهدارنده عالم.
مریم خانم عزیز چقدر زیبا ازش تعریف و تمجید کرد و چقدر انرژی داد به این پسر دوست داشتنی
چقدر بچه ها خودمونی بودن , یعقوب چقدر راحت قدم برداشت راحت لباسشو کند و پرید تو آب (اینا همش درسه واسه من)
همونطور که تو قسمت های قبل دیدیم چقدر روابط این بچه ها با هم قشنگه و چقدر با هم راحتن هیچکدوم به دل نمی گیرن شوخی ها رو و از حضور کنار هم لذت می برن
واقعا آفرین به این پدر که راحت بدون هیچگونه مشکلی رفت با بچه ها بازی کنه بدون اینکه نگران حرف مردم باشه و رفت با بچه ها از آب تمیز و خنک و آفتاب گرم لذت ببره
ادامه این کامنت به ترجمه و بیان نکته ها اختصاص داره
خب اولش یکم دیر رسیدیم اما از قراره معلوم هدف اینه که سد های ذهنی دوست عزیزمون رو بشکونیم (کمک کنیم که ایشون بشکنه چون آخر سر تنها کسی که تصمیم می گیره که راکد بمونه یا پیشرفت کنه خود ایشونه) خب اولش استاد با گفتن الگو هایی که به دوست خوبمون کمک کنه شروع میکنه(ترجمه دیالوگ به دیالوگ نمی کنم )
اینجا پدر یعقوب و استاد سعی میکنم باور اینکه سن مانع کسب موفقیت است رو در ذهن یعقوب بکشونن
الگو : ryan’s world یه بچه ۱۰ ساله که از باز کردن جعبه اسباب بازی ها و نقد و بررسی کودکانش ویدیو ضبط می کنه و تو یوتیوب منتشر میکنه و طبق گفته سایت forbes ایشون سال اخیر ۲۶ میلیون دلار درآمد داشته (دلار ۱۷ هزارتومان میشه ۴۴۰ میلیارد تومان) و استاد و پدر سعی می کنن که برای یعقوب منطقی کنن که بله می شود با همین کار ساده می شود با همین سن کم می شود و تو ادامه بچه ها از یوتوبر های دیگه مثال می زنن و استاد تو ادامه میگه که درسته که این افراد مشهور ترن اما این بچه ۱۰ ساله ثروت بیشتری تو سال کسب می کنه
تو ادامه ذهن یعقوب مقاومت می کنه و سعی می کنه با منطق بگه که این کار شدنی نیست و درمورد مخاطبان کارهاش صحبت می کنه که فایل یکم جلو میره و استاد اینجا ماجرا رو توضیح میدن
تو ادامه این مسیر شکستن سد های ذهنی (دقت کنین مسیره ! انتها نداره و همیشه می تونه بهتر بشه و به سرعت اتفاق نمی افته) یعقوب از این صحبت می کنه که رایان (همون الگو) این کار رو تنها انجام نمیده و خانوادش (دست های خداوند) بهش کمک می کنن (واقعا تو این ضمینه توحید کار رو خیلی راحت میکنه وقتی به سادگی میگی این افراد دست های خداوند هستند و اینا برن خدا از دست های دیگش کمک میکنه حل این نوع باور ها بدون توحید و اعتقاد به ربوبیت واقعا غیر ممکن به نظر می رسه)
اینجا پدر و استاد به نعمات و فرصت های کنونی اشاره میکنن و میگن که تو همین الان هم یه خانواده خفن پشتت داری (که اینجا برادر بزرگتر میگه من نیستم و برام جالب بود که پدر چقدر قشنگ از این موضوع اعراض کرد و با قدرت ادامه داد) و تو ادامه پدر خیلی ایده های جالبی میگه که من تعجب کردم!
استاد اینجا میخواد موضوع مسیر بودن این هدف رو به یعقوب توضیح بده و میگه که مهم قدم اول رو برداشته قدم اول رو بردار یواش یواش خودت می فهمی که کدوم سمتی بری (از طریق هدایت های خداوند که اینجا استاد برای این دوست عزیز از واژه کامنت ها استفاده می کنه که هممون می دونیم اصل اون نیرویی هست که اون شخص رو تو اون سر دنیا هدایت می کنه که کامنت بزاره! ) و استاد مثال میزنه که میتونی هر روز یک ویدیو ۵ دقیقه ای ضبط کنی به سادگی از مسائل مختلفی که تو طول روز بهشون بر می خوری می تونی توضیح بدی که به طور مثال من این مسئله رو از این طریق حل کردم شاید می تونستم از یک طریق دیگه حل کنم …
و اینجا پدر میگه که این شخص (عباسمنش) کارش اینه که به مردم یاد بده که چطور موفق بشن (و اینجا توجه برادر بزرگ رو جلب می کنه)
و استاد تو ادامه میگه که به طور مثال بعد از ۱۰۰ ویدیو تو هدایت میشی به سمت علاقت به سمت نوع ویدیو ها و سبک شخصیت
و اگه تو هر روز این کار رو انجام بدی به مدت ۲ سال دیگه محاله پیشرفت نکنی دیگه تو استاد میشی تو این کار و سبکت رو پیدا میکنی ۷۰۰ ویدیو!
و تازه! بعد از ۷۰۰ ویدیو تو تازه ۱۵ سالته! و بعدش دیگه سبک شخصیتو میتونی ادامه بدی و ایده هات رو اجرا کنی
ممکنه که تو اولش ایده ای منحصر به فرد نداشته باشی – اما خب بعد از ۷۰۰ تا ویدیو ؟ دیگه سبکتو رو پیدا کردی!
تو ادامه استاد از تجربه شخصیش میگه از اضطراب هاش تو ویدیو های اول میگه از اضطراب هاش تو اولین همایش هاش میگه و میگه که تو ادامه (وقتی که ادامه دادم خیلی مهمه!) تونستم خیلی راحت تر این کار رو بکنم و کلی پیشرفت کردم و میگه که دلیل اینکه من ادامه دادم چیزی نبود جز اینکه علاقه داشتم ! عاشق این بودم که زندگی مردم رو عوض کنم و بعد از اینکه ادامه دادم میلیون ها دلار ثروت کسب کردم و کلی تو زمینه ادیت ویدیو و حرف زدن پیشرفت کردم
تو ادامه استاد باز هم در مورد ضرورت برداشتن قدم اول حرف میزنه و میگه که خداوند هدایت میکند ! تو قدم اول رو بردار هر بار ۱ قدم و قدم بعدی گفته می شود
و تو ادامه استاد در مورد پتانسیل های هر کدوم از بچه ها حرف میزنه و واکنش برادر بزرگ واقعا تعمل برانگیزه (افزایش سن و بیشتر تو معرض باور های بد-جامعه و … موندن می تونه عزت نفس و اعتماد به نفس بچه ها رو ازشون بگیزه و باور هاشون رو تضعیف کنه)
تو ادامه یعقوب از تجربه شخصیش میگه و در مورد سختی های ولاگ گرفتن نسبت به بقیه نوع ویدیو صحیت میکنه و میگه که به طور مثال اگه اتفاقی توی یکی از ویدیو های ASMR(همین ۴تا حرف رو سرچ کنین متوجه میشین منظورش رو ) بیفته خب اشکالی نداره از اول شروع میکنیم! اما این قضیه واسه ولاگ ها صدق نمی کنه و یه جوری من احساس میکنم که باور کمبود داره (کمبود سوژه واسه حرف زدن در موردش و یا ویدیو گرفتن ازش) و نگران اینکه که اگه اتفاقی بیفته دیگه حسش نباشه از اول ضبط کنه و از طرفی نکته مثبت ولاگ رو میگه که تجهیزات زیادی رو نیاز نداره در مقایسه با ویدیو های ASMR که نیاز به پایه و میکروفون قوی داره
و دیدگاه پدر واقعا جالبه اینجا! میگه همین ۵ دقیقه که تو واسمون حرف زدی می تونست یه ویدیو یوتیوب باشه ! تو بدون پایه و میکروفون و دوربین حرفه ای این کار رو کردی (جز دوربین مریم خانم) و یکی می دید ویدیوتو یکی نمیدید ! مهم نیست! و فردا هم همین کار رو تکرار بکنی !واسه ۷۰۰ روز ! فکرش رو بکن ! و تو این ۲ سال تو سبک شخصیتو پیدا می کنی
سید که تا ۳۰ سالگی میلیون دلاری درآمد نداشت! اون هم از یه جایی شروع کرد!
و اینجا جرقه ها رو تو ذهن یعقوب میشه دید که میگه خب همینجوری ویدیو ضبط کنم ؟ به همین سادگی ؟ یعنی میشه ؟
و در ادامه پدر باز هم براش ایده های جذاب میده! که امروزه مردم واسه هر چیزی به یوتیوب مراجعه می کنن از چگونگی وصل کردن سبد بسکتبال تا چگونگی درست کردن لازانیا یا پاستا
(پدر)و قضیه وقتی جالب تر میشه که اینا از چشم یه پسر بچه ۱۳ ساله باشه! همه دوستای تو دوست دارن بدونن که داشتن ۳ تا برادر چه حسی داره! (واقعا ایده جالبیه!) صاحب یه استخر بودن چه حسی داره!
(پدر)و تو واقعا استعداد خوبی تو حرف زدن داری (استاد تایید می کنه) و پدر در مورد با عشق و علاقه حرف زدن پسرش میگه که چقدر می تونه به پیشرفتش کمک کنه! و تو ادامه از موقعیت های دیگه براش میگه که میتونه ازش ویدیو بسازه از صحبت کردن در مورد چالش های یه کلاس هفتمی تا سختی های افتادن(اگه اشتباه نکنم) تو کلاس سوم یا سختی های مطالعه کردن و اینکه تو چطور بر این سختی غلبه کردی
و یادت باشه کسی تو قدم اول میلیون تایی بازدید نخورده ویدیو هاش! قدم به قدم مرحله به مرحله و نتایج کوچک در اوایل نباید نا امیدت کنن! بلکه باید بهت امید بدن که حرکت کنی
(پدر)تو میتونی در مورد این حرف بزنی که چرا از ویدیو های ASMR لذت می بری, من ازشون متنفرم صداها دیوانم میکنن اما وقتی میبینم تو این همه با عشق و علاقه در موردش حرف میزنی خب من هم بهش علاقه مند میشم چون من عاشق تو ام! (چقدر راحت و با عزت نفس ابراز علاقه میکنه و اصلا نگران نیست که مردم چی میگن یا ابهت مرد کجاست یا اینکه بچه پررو میشه )
استاد می تونین برای دیدن یک مسیر کامل و پیوسته از پیشرفت تو یوتیوب به کانال MR.BEAST مراجعه کنید و از قسمت ویدیو ها برین به قدیمی ترین ویدیو ها واقعا تلاش این مرد قابل تحسینه پشتکارش و ناامید نشدناش! و می تونین این رو به یعقوب معرفی کنید به عنوان یه الگو که می شود از هیچ شروع کرد از ۰ بازدید شروع کرد .
در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سالم و لحظه لحظه در حال رشد و بزرگ شدن باشین که هدف همینه و باشد که عشق خدا رو از طریق دستانش تو هر لحظه حس کنید!
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD444MB30 دقیقه
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 27133MB30 دقیقه
سلام به رهروان راه حقیقت
ای جانم لیوای آرام و ژزف زیبارو و جیکوپ قوی سه نفری توی همک لذت میبرن و جنس همکه چقد خوبه واقعا ،اینم تریل زیبامون که پدر فوق العاده ی خانواده چون تکاملشو در ورزش طی نکرده پیاده روی براش سخته ،افرین به جیکوپ قوی که انقد عالیه که براحتی موتور سواری یادگرفته و تو این دشت زیبا داره لذتشو میبره و صددرصد خواسته ی داشتن موتورهای عالی در وجودش شکل میگیره اصلا پردایس سرزمین تولد ارزوهاست خدایاشکرت
چقد منظره زیباست، اینجا که استاد میگه اینها رو هم بگیر و مریم جان میگه الان وقت نمیشه بعدا بهم یاد میده که رابطه ی عاشقانه به معنی غلام حلقه به گوش همدیگه بودن نیست به معنی مدام چشم گفتن نیست بلکه زمانی رابطه عاشقانه ست که هرکسی کاری که اون لحظه میخواد رو انجام بده بدون اینکه ضرری برای طرف داشته باشه و طرف هم اصلا ناراحت نشه و بازهم همدیگرو دوست باشن واقعا سپاسگذارم مریم خانم که اینها رو حذف نمیکنی تا ما از روابط شما کج فهمی نداشته باشیم و این خودتون بودن این سریالها رو واقعا زیباتر کرده خدایاشکرت
مریم جان از جیکوب قوی تعریف میکنه و بهش قوت قلب میده و اون هم چقد قانون رو خوب بلده که از اموزش استاد تعریف میکنه و اینجوری شکرگذاریشو نشون میده ،بچه ها هم دارن کیف میکنن روی این تشک بادی و زیر افتاب و جیکوپ قوی هم بهشون ملحق میشه و وقتی این بچه ها رو بااین پوستهای سفید و زیبا و سالم میبینم که براحتی میرن زیر افتاب واقعا این سوال برام پیش میاد ایا این افتاب سوختگی ما که تا یه ذره میریم زیرافتاب و یا توی طبیعت فوری سیاه میشیم بخاطر پوستمونه یا باورمون!!!!!!،استادهم روی صندلی نشسته و نوشیدنیشو میخوره و از دیدن بازی بچه ها لذت میبره خدایاشکرت
نردبون پل هم جاش عوض شد انگاری اینجوری راحتتره برای خروج از اب ،داداشها کمک همدیگه میکنن برن روی تشک فک کنم خودشون هم از اینکه چهارتا هستند واقعا خوشحالن ،واقعا استادحق باشماست بچه ها به طرز شگفت انگیزی فقط در لحظه ی حال هستند اصلا نه حسرت گذشته رو میخورن نه نگران آینده هستن نه اصلا ناراحتی الانشونو به چنددیقه بعدشون میبرن و به قول شما این رمز خوشبختیه و من با تمرکز به سریال زندگی در بهشت یه جورایی از زمان جدا میشم فقط این لحظه و این تصاویر در ذهنمه نه قبلشو یادمه نه بعدش بخداخیلی وقتها یادم میره کیم کجام انقدر محوم انقدر لذت میبرم خدایاشکرت
چقد خوبه که بچه ها باهم شوخی دارن بدون اینکه عصبانی بشن و اینکه میگید پدر فوق العاده شون هیچ دخالتی نمیکنه شاید مسبب اصلی این شوخی های بدون تنشه و اگه از ژوزف زیبارو ناراحت میشد میگفت حتما باید براش ابمیوه بیاری لیوای ارام هم عصبانی میشد چون فک میکرد این راه درسته ولی نه این همه ریلکس بودن این پدر فوق العاده ستودنیه،بعد از لیوای ارام اینبار نوبت پدر فوق العاده ست که پا رو مقاومتش بذاره و بپره تو اب و چقد بامزه که وقتی میره رو تشک ژوزف زیبامونو میندازه تو اب و واقعا اگه من بودم عصبانی میشدم چقد من محدودم یا به قول شازده کوچولو چقد من ادم بزرگم خدای من چقد باید روی خودم کار کنم هربار یک پیچک محدودکننده پیدامیکنم خدایاشکرت
خدای من چقد این قایق زیباست چقد خوشرنگه واقعا از ته دلم ارزو دارم سوار همچین قایقی بشم ،استاد کمک میکنه جیکوپ قوی هم وارد قایق بشه و مثل همیشه که خیلی کنجکاوه فوری میپرسه این صندوق چیه و مریم جان میگه واسه خوراکی و نوشیدنی و یخ و اینهاست و این به حسن بزرگ برای قایق زیبامونه که انقد جاداره خدایاشکرت
ان بار مریم جان رفته قایق سواری با لیوای ارام با اون لباس گلبهی زیبا و کلاه بزرگشون ،چقد این دریاچه زیباست خدای من یعنی قایق سواری تو دریاچه چقد میتونه هیجان انگیز باشه ،مریم خانم و لیوای ارام در کنار همدیگه دارن قایق سواری میکنن و همزمان هرکسی به سبک خودش قایق سواری رو لذت بخشتر کرده مریم خانم با فیلمبرداری و لیوای ارام هم با ماهی گیری چقد این تفاهم ها در عین تفاوتها زیباهستند خدایاشکرت
استاد تو همکش زیر سایه ی درختان دراز کشیده و داره کامنت منتشر میکنه و کیف دنیا رو میبره و مریم خانمم که داره قایق سواری میکنه و این دو میزبان بهمون یاد میدن مهمون میاد تا همه در کنار هم لذت ببریم نه اینکه مریم خانم یه ریز تو اشپزخونه باشه و استادم در خدمت مهمون نه اصلا هرکی هرجور دلش میخواد زندگی میکنه و این فرهنگ امریکایی نهایت با خود در صلح بودنه نهایت از کسی توقع نداشتن نهایت اجازه دادن به زندگی سبک شخصی و من دیوانه ی این فرهنگم خدایاشکرت
چقد بچه ها اعتماد به نفس بالایی دارن که هرچی اینجا براشون جذابه درخواست میکنن و چقد من از این ریزه جزئیات خوشم میاد که شما نمیگی حالا گلوله هام حیف میشن و پولش زیاده اصلا و ثروتمند بودن خیلی باشکوهه،حس خوب تیراندازی و کار کردن با تفنگ خدایاشکرت
جیکوپ قوی واقعا افتاده توی کوزه ی روغن و خبر نداره اینکه استاد موفقیت و ثروت ساز داره تخصصی بهش مشاوره میده و کمکش میکنه راهش باز بشه ،و چقد بقیه ی پسرها هم این زمینه رو دارن چون همگی دور پدر جمع شدن و دارن به این حرفهای استاد گوش میدن و واقعا توی این سن این حرفها رو فهمیدن شعور بالایی میخواد که صددرصد این بچه ها دارن خدایاشکرت
استاد چقد انگلیسیتون خوب شده و این جمع فرصتیه برای شما که تمرین کنید تا به زبان انگلیسی اموزهاش هاتون بگید و به هدفتون نزدیکتر بشید خدایاشکرت
استاد وقتی این متن رو نوشتم قبل از ویرایشش خوابم گرفت خواب دیدم اومدم خونه ویلایی مهمونتون و مریم خانم پیشبند بسته بود کنارشما وایستاده بود و بااون لبخند همیشگیش برام حرف میزد الهی این خواب حقیقت پیداکنه و یه روز ببینمتون خدایاشکرت
سپاسگزارم مریم بانو که این فایل رو برامون تهیه کردید
از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست