سریال زندگی در بهشت | قسمت 27

نوشته‌ی زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان «امیر حسین»، به عنوان متن انتخابی‌ی این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی می‌شود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کننده‌ی زیبایی‌ها و نعمتها‌، مصمم شده‌اند تا نمود واضحی بشوند از «صدق بالحسنی» و شاهد زنده‌ای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شده‌اند برای احاطه شدن با نیکی‌ها و نعمت‌ها.

نه فقط نوشتن درباره‌ی زیبایی‌ها و نعمت‌ها‌، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند‌ و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام‌، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار  فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى می‌رساند:

به نام خدا

خدایا شکرت بابت این روز فوق العاده و خدایا شکرت که کمکم کردی که قدم اول رو تو نوشتن این کامت طولانی بردارم.

استاد عزیز و مریم خانم ازتون سپاسگذارم بابت اینکه این لحظاتو با ما به اشتراک میزارین ممنون!

اولش فکر کردم که اونی که موتور میرونه همون پسر بزرگست اما بعدش دیدم همون یوتوبر خودمونه چقدر زیبا بود این اعتماد به نفسش که تنهایی رفته بود موتور سواری و به نجوا های ذهنش اجازه نداده بود که سد راهش بشن از تجربه این نعمت بزرگ (همون کاری که من کردم و نوشتن این کامنتو شروع کردم با امید به خدا) چقدر خونسردی پدرش برام جالب بود که البته تو قسمت های قبلی هم دیده بودیم که بچه ها رو سپرده به تنها و تنها نگهدارنده عالم.

مریم خانم عزیز چقدر زیبا ازش تعریف و تمجید کرد و چقدر انرژی داد به این پسر دوست داشتنی

چقدر بچه ها خودمونی بودن , یعقوب چقدر راحت قدم برداشت راحت لباسشو کند و پرید تو آب (اینا همش درسه واسه من)

همونطور که تو قسمت های قبل دیدیم چقدر روابط این بچه ها با هم قشنگه و چقدر با هم راحتن هیچکدوم به دل نمی گیرن شوخی ها رو و از حضور کنار هم لذت می برن

واقعا آفرین به این پدر که راحت بدون هیچگونه مشکلی رفت با بچه ها بازی کنه بدون اینکه نگران حرف مردم باشه و رفت با بچه ها از آب تمیز و خنک و آفتاب گرم لذت ببره

ادامه این کامنت به ترجمه و بیان نکته ها اختصاص داره

خب اولش یکم دیر رسیدیم اما از قراره معلوم هدف اینه که سد های ذهنی دوست عزیزمون رو بشکونیم (کمک کنیم که ایشون بشکنه چون آخر سر تنها کسی که تصمیم می گیره که راکد بمونه یا پیشرفت کنه خود ایشونه) خب اولش استاد با گفتن الگو هایی که به دوست خوبمون کمک کنه شروع میکنه(ترجمه دیالوگ به دیالوگ نمی کنم )

اینجا پدر یعقوب و استاد سعی میکنم باور اینکه سن مانع کسب موفقیت است رو در ذهن یعقوب بکشونن

الگو : ryan’s world یه بچه ۱۰ ساله که از باز کردن جعبه اسباب بازی ها و نقد و بررسی کودکانش ویدیو ضبط می کنه و تو یوتیوب منتشر میکنه و طبق گفته سایت forbes ایشون سال اخیر ۲۶ میلیون دلار درآمد داشته (دلار ۱۷ هزارتومان میشه ۴۴۰ میلیارد تومان) و استاد و پدر سعی می کنن که برای یعقوب منطقی کنن که بله می شود با همین کار ساده می شود با همین سن کم می شود و تو ادامه بچه ها از یوتوبر های دیگه مثال می زنن و استاد تو ادامه میگه که درسته که این افراد مشهور ترن اما این بچه ۱۰ ساله ثروت بیشتری تو سال کسب می کنه

تو ادامه ذهن یعقوب مقاومت می کنه و سعی می کنه با منطق بگه که این کار شدنی نیست و درمورد مخاطبان کارهاش صحبت می کنه که فایل یکم جلو میره و استاد اینجا ماجرا رو توضیح میدن

تو ادامه این مسیر شکستن سد های ذهنی (دقت کنین مسیره ! انتها نداره و همیشه می تونه بهتر بشه و به سرعت اتفاق نمی افته) یعقوب از این صحبت می کنه که رایان (همون الگو) این کار رو تنها انجام نمیده و خانوادش (دست های خداوند) بهش کمک می کنن (واقعا تو این ضمینه توحید کار رو خیلی راحت میکنه وقتی به سادگی میگی این افراد دست های خداوند هستند و اینا برن خدا از دست های دیگش کمک میکنه حل این نوع باور ها بدون توحید و اعتقاد به ربوبیت واقعا غیر ممکن به نظر می رسه)

اینجا پدر و استاد به نعمات و فرصت های کنونی اشاره میکنن و میگن که تو همین الان هم یه خانواده خفن پشتت داری (که اینجا برادر بزرگتر میگه من نیستم و برام جالب بود که پدر چقدر قشنگ از این موضوع اعراض کرد و با قدرت ادامه داد) و تو ادامه پدر خیلی ایده های جالبی میگه که من تعجب کردم!

استاد اینجا میخواد موضوع مسیر بودن این هدف رو به یعقوب توضیح بده و میگه که مهم قدم اول رو برداشته قدم اول رو بردار یواش یواش خودت می فهمی که کدوم سمتی بری (از طریق هدایت های خداوند که اینجا استاد برای این دوست عزیز از واژه کامنت ها استفاده می کنه که هممون می دونیم اصل اون نیرویی هست که اون شخص رو تو اون سر دنیا هدایت می کنه که کامنت بزاره! ) و استاد مثال میزنه که میتونی هر روز یک ویدیو ۵ دقیقه ای ضبط کنی به سادگی از مسائل مختلفی که تو طول روز بهشون بر می خوری می تونی توضیح بدی که به طور مثال من این مسئله رو از این طریق حل کردم شاید می تونستم از یک طریق دیگه حل کنم …

و اینجا پدر میگه که این شخص (عباسمنش) کارش اینه که به مردم یاد بده که چطور موفق بشن (و اینجا توجه برادر بزرگ رو جلب می کنه)

و استاد تو ادامه میگه که به طور مثال بعد از ۱۰۰ ویدیو تو هدایت میشی به سمت علاقت به سمت نوع ویدیو ها و سبک شخصیت

و اگه تو هر روز این کار رو انجام بدی به مدت ۲ سال دیگه محاله پیشرفت نکنی دیگه تو استاد میشی تو این کار و سبکت رو پیدا میکنی ۷۰۰ ویدیو!

و تازه! بعد از ۷۰۰ ویدیو تو تازه ۱۵ سالته! و بعدش دیگه سبک شخصیتو میتونی ادامه بدی و ایده هات رو اجرا کنی

ممکنه که تو اولش ایده ای منحصر به فرد نداشته باشی – اما خب بعد از ۷۰۰ تا ویدیو ؟ دیگه سبکتو رو پیدا کردی!

تو ادامه استاد از تجربه شخصیش میگه از اضطراب هاش تو ویدیو های اول میگه از اضطراب هاش تو اولین همایش هاش میگه و میگه که تو ادامه (وقتی که ادامه دادم خیلی مهمه!) تونستم خیلی راحت تر این کار رو بکنم و کلی پیشرفت کردم و میگه که دلیل اینکه من ادامه دادم چیزی نبود جز اینکه علاقه داشتم ! عاشق این بودم که زندگی مردم رو عوض کنم و بعد از اینکه ادامه دادم میلیون ها دلار ثروت کسب کردم و کلی تو زمینه ادیت ویدیو و حرف زدن پیشرفت کردم

تو ادامه استاد باز هم در مورد ضرورت برداشتن قدم اول حرف میزنه و میگه که خداوند هدایت میکند ! تو قدم اول رو بردار هر بار ۱ قدم و قدم بعدی گفته می شود

و تو ادامه استاد در مورد پتانسیل های هر کدوم از بچه ها حرف میزنه و واکنش برادر بزرگ واقعا تعمل برانگیزه (افزایش سن و بیشتر تو معرض باور های بد-جامعه و … موندن می تونه عزت نفس و اعتماد به نفس بچه ها رو ازشون بگیزه و باور هاشون رو تضعیف کنه)

تو ادامه یعقوب از تجربه شخصیش میگه و در مورد سختی های ولاگ گرفتن نسبت به بقیه نوع ویدیو صحیت میکنه و میگه که به طور مثال اگه اتفاقی توی یکی از ویدیو های ASMR(همین ۴تا حرف رو سرچ کنین متوجه میشین منظورش رو ) بیفته خب اشکالی نداره از اول شروع میکنیم! اما این قضیه واسه ولاگ ها صدق نمی کنه و یه جوری من احساس میکنم که باور کمبود داره (کمبود سوژه واسه حرف زدن در موردش و یا ویدیو گرفتن ازش) و نگران اینکه که اگه اتفاقی بیفته دیگه حسش نباشه از اول ضبط کنه و از طرفی نکته مثبت ولاگ رو میگه که تجهیزات زیادی رو نیاز نداره در مقایسه با ویدیو های ASMR که نیاز به پایه و میکروفون قوی داره

و دیدگاه پدر واقعا جالبه اینجا! میگه همین ۵ دقیقه که تو واسمون حرف زدی می تونست یه ویدیو یوتیوب باشه ! تو بدون پایه و میکروفون و دوربین حرفه ای این کار رو کردی (جز دوربین مریم خانم) و یکی می دید ویدیوتو یکی نمیدید ! مهم نیست! و فردا هم همین کار رو تکرار بکنی !‌واسه ۷۰۰ روز ! فکرش رو بکن ! و تو این ۲ سال تو سبک شخصیتو پیدا می کنی

سید که تا ۳۰ سالگی میلیون دلاری درآمد نداشت! اون هم از یه جایی شروع کرد!

و اینجا جرقه ها رو تو ذهن یعقوب میشه دید که میگه خب همینجوری ویدیو ضبط کنم ؟ به همین سادگی ؟ یعنی میشه ؟

و در ادامه پدر باز هم براش ایده های جذاب میده! که امروزه مردم واسه هر چیزی به یوتیوب مراجعه می کنن از چگونگی وصل کردن سبد بسکتبال تا چگونگی درست کردن لازانیا یا پاستا

(پدر)و قضیه وقتی جالب تر میشه که اینا از چشم یه پسر بچه ۱۳ ساله باشه! همه دوستای تو دوست دارن بدونن که داشتن ۳ تا برادر چه حسی داره! (واقعا ایده جالبیه!) صاحب یه استخر بودن چه حسی داره!

(پدر)و تو واقعا استعداد خوبی تو حرف زدن داری (استاد تایید می کنه) و پدر در مورد با عشق و علاقه حرف زدن پسرش میگه که چقدر می تونه به پیشرفتش کمک کنه! و تو ادامه از موقعیت های دیگه براش میگه که میتونه ازش ویدیو بسازه از صحبت کردن در مورد چالش های یه کلاس هفتمی تا سختی های افتادن(اگه اشتباه نکنم) تو کلاس سوم یا سختی های مطالعه کردن و اینکه تو چطور بر این سختی غلبه کردی

و یادت باشه کسی تو قدم اول میلیون تایی بازدید نخورده ویدیو هاش! قدم به قدم مرحله به مرحله و نتایج کوچک در اوایل نباید نا امیدت کنن! بلکه باید بهت امید بدن که حرکت کنی

(پدر)تو میتونی در مورد این حرف بزنی که چرا از ویدیو های ASMR لذت می بری, من ازشون متنفرم صداها دیوانم میکنن اما وقتی میبینم تو این همه با عشق و علاقه در موردش حرف میزنی خب من هم بهش علاقه مند میشم چون من عاشق تو ام! (چقدر راحت و با عزت نفس ابراز علاقه میکنه و اصلا نگران نیست که مردم چی میگن یا ابهت مرد کجاست یا اینکه بچه پررو میشه )

استاد می تونین برای دیدن یک مسیر کامل و پیوسته از پیشرفت تو یوتیوب به کانال MR.BEAST مراجعه کنید و از قسمت ویدیو ها برین به قدیمی ترین ویدیو ها واقعا تلاش این مرد قابل تحسینه پشتکارش و ناامید نشدناش! و می تونین این رو به یعقوب معرفی کنید به عنوان یه الگو که می شود از هیچ شروع کرد از ۰ بازدید شروع کرد .

در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سالم و لحظه لحظه در حال رشد و بزرگ شدن باشین که هدف همینه و باشد که عشق خدا رو از طریق دستانش تو هر لحظه حس کنید!

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

371 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «صفاگنجی» در این صفحه: 1
  1. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1765 روز

    به نام فرمانروای کل کیهان

    سلام برخدای قدرتمندم سلام به خداوندی که هروز برمن منت میگذارد و بزرگواری و بخشش راشامل حالم میکند

    سلام بر استادعزیزومریم جان،امیدوارم حال دلتون سرشاراز نور الهی باشه

    امروزمون رو‌ هم با چهاربرادر گل ودوست داشتنی شروع میکنیم

    استاد تاهمین سه قسمتی که ازین بچه های همه جور پایه دیدم،بسیار پدرمادرشون رو ازصمیم قلبم تحسین کردم که اینقدر عالی بچه هاشون رو تربیت کردن،قطعا مادرشون کاملا به نوع رفتاراونها اعتماد داشته که دیگه نیازی نمیدید همراه بچه هاش باشه و اونهارو تحت کنترل خودش بگیره

    به جرأت میتونم بگم اولین خانواده ای رو دیدم که اینقدر خوب چهاربرادر باهم دیگه مثل یه دوست صمیمی لذتش رو میبرند

    چقدر اون لحظه ای که هر سه تای اونها داخل همک خوابیده بودن دوست داشتنی بودن،آدم قند تودلش آب میشه که اینقدر صمیمانه دارن ازین فرصت طلایی استفاده میکنن وهربار مشغول یه بازی میشن و لذتشو میبرن

    استادآفرین به تلاش شما که این تریل به این بزرگی رو باقطع درختچه های هرز ایجادکردید،دقیقا حالا معلوم میشه که چه تریل طولودرازی شده

    یلحظه وقتی طولانیه مسیر تریل رو دیدم،به تلاش و استمرار شما احسنت گفتم که تااین حد ذهنتون رو رام کردید و تونستید بااهرم رنجولذت این حد از مسیر رو باز کنید خدایاشکرت

    آفرین به آقای جیکاب که اینقدر باعزت نفس عالی تونستن موتورسواری یاد بگیرن و به ترسشون غلبه کردن،و خودشون رو ازین تجربه ی زیبا تواین فضای بهشتی محروم نکردن

    مریم جان تحسینتون میکنم که همیشه درتلاشید بازبان تصاویر الگوها وزیباییها رو به ما‌نشون بدید،وچقدر زیبا جیکاب عزیز رو تشویق وتمجیدکردید

    این فضای بهشتی واقعا همه چیزش داره بهشتی پیش میره،ازحرفای پرانرژی،از بازیهای پرانرژی،از پندونصیحتهای الهی وپرانرژی،از انگیزه هایی که بهم دیگه داده میشه،از ترسهایی که تودلش رفته میشه،همه وهمه داره دست به دست هم میده تا فضای اینجا خداگونه پیش بره الهی صدهزارمرتبه شکر

    امروز دیگه بچه ها بهترتونستن به ترسشون غلبه کنن و کلا فرشِ گردش گریشون رو روی دریاچه پهن کردن و از نورخورشید عالم تاب که بالای سرشون میتابه دارن لذتش رو میبرن،مولکول های آب دریاچه هم که مسخر اونها شده و فرش زیرپاشون رو محکم گرفتن تااونها از دریاچه بیشتروبیشتر لذت ببرند

    جیکاب عزیزهم که بعدازیک موتورسواری لذتبخش به خودش یک جایزه میده و بدون هیچ‌مقاومتی سریع توی آب میپره

    چقدر لذت بردم ازبازی اونها،واقعا تماشاکردن بازی های بچه یه مراقبه برای ذهن میمونه،چون آدم وقتی شادی و خوشحالیِ بچه هارو میبینه و اینکه اونا فقط دارن درلحظه زندگی میکنن و لذتشو میبرن،ازشون میشه درس گرفت که چقدر رها از هر موضوعی هستند وفقط هدفشون لذت بردن درلحظه هست،

    چقدربرام لذتبخش تر بود اون موقعی که پدر بچه ها بعدازدیدن این همه بازیِ بچه ها،انگیزه گرفت که اون هم تجربه ی لذتبخش شناکردن رو ازخودش محروم نکنه

    واقعا چقدر این نگاه مهم نبودن حرف دیگران قابل تحسینه

    پدربچه ها بااینکه میدونه مریم جان داره فیلم میگیره،ولی این کار براش یک چیزه عادیی هست و اصلا براش مهم نیست که حالا قراره فیلمش کدوم قسمت فضای مجازی به اشتراک گذاشته بشه

    همین مهم نبودن قضاوت دیگران واینکه مقاومتی ندارن که جلوی دوربین باشن بسیارتحسین برانگیزه خدایاشکرت

    درکل خیلی لذت بردم ازین پدرِ بسیارخونسرد و‌پایه برای لذت بردن با بچه هاش

    استادجان خیلی ویژگی شما تحسین برانگیزه که وقتی میبینید بچه ها از وسایلتون بخوبی استفاده میکنن،شما نعمتهای بیشتری رو بهشون میدید،و دوباره تجربه کردن یه وسیله ی دیگه و اون هم قایق سواری توی دریاچه واقعا شگفت انگیزه خدایا شکرت

    اصلا اینجا پرازنعمتو فراوانیه،اینجا خودش یه اردوگاه بسیار بزرگیه که هرکسی وارد این اردوگاه بهشتی میشه به هرشکلی میتونه لذتشو ببره،ازتیراندازی کردن،شناکردن،قایق سواری،بازی تنیس،ووو کلی بازی های شگفت انگیز دیگه که میشه فقط لذت برد،خدایاشکرت

    استادوقتی توقسمت آخر داشتید برای جیکاب از الگوها صحبت میکردید،چقدر تحسینتون کردم که اینقدر مشتاقانه دوست داشتید سدهای ذهنی ایشون رو بشکنید و چقدر عالی طبق آموزشهایی که همیشه به شاگرداتون میدید به ایشون هم میگید که سن برای کسب موفقیت مهم نیست

    وپسرده ساله رو براش مثال میزنید که تونسته درسال میلیون دلاری درامد کسب کنه

    ولی چقدربرام جالب بود که ذهن آدما هرکجای دنیاهم باشن، تو باور کمبود وشرک مثل هم عمل میکنن،وقتی ایشون میگه خانوادش بهش کمک میکنن که تونسته میلیون دلاری درامد کسب کنه،باخودم گفتم واقعا همین باورهای شرک آلوده که اجازه نمیده ماحرکت کنیم و مهم نیست که تو کجای دنیاباشی وقتی شرک بورزی محال ممکنه بدون توکل وایمان پیشرفت کنی

    استادخیلی خوب مسیرشکستن سدهای ذهنی رو براش توضیح میدید که انتهایی نداره و این شکستن سدهای ذهنی چون یک مسیره پس هربارمیتونی بهتروبهترش کنی،و به سرعت اتفاف نمیوفته(همون قانون تکامل خودمون)

    قدم اول برداشتن رو میگید که مهم قدم اوله و بعدش کم کم دستت میاد که به چه سمت حرکت کنی،و سبکتو پیدامیکنی

    استادچقدر برام جالب بود که پدر اونها دقیقا حرفهای شمارو میزد، ایشون هم یک الگوی خوبی برای من شدند،وقتی ایشون گفت میتونستی همین پنج دقیقه ایی که برامون صحبت کردی رو ضبط کنی و منتشرکنی،یااینکه ایده میداد ومیگفت درمورد حس داشتن سه برادر صحبت کن،یا اینکه صاحب استخرباشی چه حسیه،واقعا ایده های جالبی میداد و این باور رو داشتید بهش میدادید که بی نهایت ایده هست که میتونی اجراکنی و به نمایش بگذاری،مهم نیست چندتا بازدید میخوره،مهم اینه که قدم اول رو برمیداری

    استاد خوده شما بهترین الگو برای ایشون هست که از اضطراب های اولِ مسیرتون بهش میگید و اینکه باادامه دادنتون واینکه علاقه ی شدیدی که داشتید تونستید جلوی دوربین راحتتر صحبت کنید

    واقعا جیکاب عزیز هم استعداد خوبی توحرف زدن داره و این رو من بخوبی درک کردم و اگه بتونه تومسیر علاقش پیش بره من مطمئنم باهمین صحبت کردنش موفقیت بزرگی کسب خواهد کرد

    چقدر پدرایشون هم خوب بهش امیدمیداد،چقدرخوبه که آدم بتونه برای فرزندش الگوی خوبی باشه و جوری باهاش صحبت کنه که بهش امیدواری داده بشه،اینکه میگه کسی توقدم اول میلیون تایی بازدید نخورده،،وباید هروز یک قدمی برای هدفت برداری

    استاد واقعا اون اشتیاق شمارو اینجا درک کردم که چقدر باذوق داشتید برای یک نفر این همه توضیح میدادید که مقاومت ذهنش رو ازبین ببرید

    قطعا شما استعداد ایشون توصحبت کردن رو دیدید که الان وقت گذاشتید واین صحبتهای گوهربار رو برای ایشون توضیح میدید

    خیلی لذت بردم که همه ی اونها مشتاقانه پای صحبتای شما نشسته بودن و گوش فرا میدادن خدایاشکرت

    چه روز پربرکت و پراز اگاهیی بود خدایاصدهزارمرتبه شکرت

    داستان بهبود شخصیتم درراستای الگو گرفتن و دیدن زیبایی های این سریال ادامه دارد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: