سریال زندگی در بهشت | قسمت 27 - صفحه 16

371 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رویا محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1122 روز

    سلام به استادم و شایسته جان عزیزم

    چیز جالبی که توجهمو همون اول فایل جلب کرد این بود که وقتی خانوم شایسته به جیکاب گفت خیلی موتورسواریت خوبه اون پسر بچه سرخ و سفید نشد خجالت نکشید و به خنده نگرفت خیلی جدی گفت اره خوبه

    این یه نکته بود برام از عزت نفس وقتی کسی ازم تعریف میکنه تعریفشو خیلی جدی تایید کنم لازم نیست ذوق کنم یا خجالت بکشم چون خودمم میدونم که خوبم و اگر اینطوری باشم میتونم همچین بچهایی هم تربیت کنم چون اونا از من یاد میگیرن،دارم تمام تلاشمو میکنم که تعارف کردن رو از دایره لغات زندگیم حذف کنم مثلا اگر کسی ازم درخواستی کنه اگر مایل نباشم بی تعارف بگم نه اگر کسی بهم چیزی یا خوراکی ای خواست بده بی تعارف باشم اگر خوشم اومد بگیرم اگرم نیومد بگم نه مثل پدر بچها اونشب استاد ازش پرسید پیازچال میخوری؟خیلی رک گفت نه

    اخه این تعارف چیه؟؟؟چرا وقتی کسی از چیزیمون تعریف میکنه بگیم قابلتو نداره؟ایا نشونه ی ادب و احترامه؟نه که نیست فقط نشونه ی بی ارزش کردن خودمونه بجاش بگیم ،اره چیز خوبیه ممنون من که قبلا اگر یه خوراکی میخوردم تا به بغل دستیم تعارف نمیکردم اروم و قرار نداشتم و گاهی هم دلم نمیخواست طرف برداره ولی الان وقتی به کسی چیزی میدم که واقعا دلم بخواد قبلا نمیتونستم تو خیابون یا صندلی مترو چیزی بخورم میگفتم اگر کسی هوس کنه چی؟ولی الان خودم مقدم ترم لذت خودم واجب تره چون اون لحظه دوست دارم اون خوراکی رو بخورم

    نکته بعدی که نظرمو جلب کرد رهایی و خونسردی پدر خانواده بود کم حرف بود ولی وقتی میخواست حرف بزنه با بچهاش حرفاش پر از عشق و کامل بود اصلا به بچهاش نمیگفت فلان کارو نکنید یا بکنید حرف اضافه نمیزد خودش رو مالک و صاحب بچها نمیدید فقط تماشا میکرد و اگر جایی بچها به کمک نیاز داشتن با حرفاش کمکشون میکرد،موقع بازی تو اب هم وقتی سوار قایق بادی شد بقیه بچهارو پرت کرد تو اب، به دندون نمیکشیدشون از این محبت های خاله خرسی نمیکرد که بچها بهش وابسته بشن اونارو در نهایت استقلال بارمیاره تا از پس خودشون بربیان حتی جوزف که خیلی کوچولوعه خیلی هم زرنگه و از پس خودش برمیاد همه ی بچهاشون فعالن و پر انرژی

    چقدر این خانواده به منبع وصل هستند چقد ارامش دارن و چقد توحیدی عمل میکنن کاش میشد مادرشون رو هم ببینیم و از ایشونم خیلی چیزا یاد بگیریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    معصومه گفته:
    مدت عضویت: 978 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیز و مریم جان دوست داشتنی

    با وجود فاصله مکانی زیاد چقدر احساس نزدیکی به شما را دارم. من و همسرم، حتی بچه ها هم فایل های شما رو تماشا می‌کنند. این فایل رو دخترم برام ترجمه کرد، چه زیبا و دوست داشتنی، چه روابط قشنگی، چقدر ساده میتوان شروع کرد، چقدر همه چیز زیباست. اولین بار است که نظرم را کامنت میکنم، بارها فایل‌های توحیدی را گوش کردم و لذت بردم و انگار تازه با خدایم آشنا شدم، خدایی که فکر میکردم میشناسم و نشناخته بودم، همیشه میخواستم بنویسم اما میترسیدم. این بار حسی به من گفت بنویس و به من جرأت داد.

    حدود چهار ماه است که زندگیمان شده گوش دادن به فایل های شما. چقدر زندگی زیباست.

    خدایا شکرت

    سپاس فراوان از شما عزیزان دل که بی ریا و با عشق ما را با زندگی بهتر آشنا میکنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    زینب ندرلو گفته:
    مدت عضویت: 1018 روز

    به نام خدا

    سلام بر همگی

    اولین باری که این ویدیو رو دیدم چون بیشتر توش انگلیسی صحبت میشد و من متوجه نمی‌شدم زدم رو دور تند و فقط بخاطر اینکه این خانواده رو دوست داشتم و دوست داشتم لذت بردن این بچه ها رو ببینم نگاه کردم ویدیو رو

    ولی حالا که دارم با تعهد هر قسمت رو میبینم ماجرا فرق داره اصلا امروز خیلی بیشتر درک کردم تعهد یعنی چی و چه تاثیری میزاره

    دیدن این ویدیو مصادف شد با روز 55 قدم شمار فایل توحید عملی قسمت 6

    وقتی استاد گفتن تو اون فایل هیچ کسی و هیچ چیزی هیچ قدرتی توی زندگی ما ندارن

    یه سری نجواها اومد تو ذهنم که این حرف درست نیست فلان کس میاد بهت میگه نمیشه از یوتیوب یه ساله درآمدی کسب کرد یا مثلا تویی که هیچ کاری تا حالا از خودت نکردی عمرا بتونی کسب و کار شخصی داشته باشی و یا خیلیی باور های محدود کننده دیگه ،همش این حرفا تو سرم می‌چرخید که چرا اتفاقا خیلی ها با خرفشون منو منحرف کردن از مسیر و فقط با یه جملشون زندگی من تغییر کرد و منو از انجام اون کار پشیمون کردن چطور آخه استاد میگه کسی قدرتی توی زندگیمون نداره ،اینجا فهمیدم من هنوز درک نکردم این موضوع رو فقط چون جمله ی قشنگی بود دوست داشتم بشنومش

    ولی از دیروز خیلی بیشتر این سوال رو از خودم می‌پرسیدم که واقعا من این جمله رو چقدر قبول دارم که دیگران تاثیری توی زندگی من ندارن

    من چقدر این جمله رو باور کردم ؟

    و دلم میخواست اتفاقی بیافته که من بتونم بیشتر این جمله رو باور کنم چون به قول استاد حرف های رو باور کنید که بهتون احساس بهتری بده واین جمله خیلیییی احساس خوبی بهم میداد

    تا اینکه توی این فایل خیلی خوب جوابم رو گرفتم

    وقتی استاد داشتن انگیزه میدادن به یعقوب خودمون و هی داشتن باور های جدید براش می‌ساختن این به ذهنم اومد که ببین الان استاد اینجا داره کلی حرف به این پسر میزنه و در آخر اون پسر تصمیم میگیره که به اون حرف ها عمل بکنه یا نه

    ما چون کلی باور محدود کننده داریم سریع با یه حرف منفی نظرمون عوض میشه ولی همون شخص من اگر باورمون عوض کنم هر چقدرم که اطرافیان بهم چیزی بگن من حرفای اونا رو نمیشنوم اصلا

    مثلا از وقتی این باور رو ساختم که دولت تاثیری توی زندگیم نداره وقتی اطرافیان این حرف رو میزنن که اونا مردم رو بدبخت کردن من باور نمیکنم و دوست ندارم دیگه این حرف رو قبول کنم

    پدر خانواده راهنماییش رو میکرد ولی در آخر خود یعقوب تصمیمش رو میگیره

    وقتی بیشتر فک میکنم میبینم ما بخاطر ورودیهای مسمومی که داشتیم خیلی سریع تر تحت تأثیر حرفای منفی قرار میگیریم و اونا رو زودتر باور میکنیم و اگر روی خودمون کار کنیم و باورامون رو عوض کنیم و هی به خودمون الگونشون بدیم دیگه واقعا هیچ کس نمیتونه تاثیری روی ما بزاره

    یه کاری که خیلی کمک می‌کنه توی این روند ادامه دادن

    مثل یه فیلم زمان هایی که فقط ادامه دادم و به حرف هیچ کس گوش نکردم و پیشرفت کردم رو دیدم

    وقتی اول فیلم موتور سواری جیکاپ رو دیدم و تحسینش کردم و جلوتر وقتی دیدم در مورد یوتیوب صحبت میشه هی میگفتم پسر تو میتونی تویی که آنقدر سریع موتور سواری رو یاد گرفتی حتما تو یوتیوب هم موفق میشی یهو یه تلنگر بهم خورد که چرا موفقیت های کوچیک خودت رو هم نمیبینی و آنقدر ترس برای شروع داری

    یهو کلی موفقیت ریز و درشتی از جلو چشمام رد میشد که دیگران خیلی منو تحسین میکردن ولی من قبول نداشتم که خوب هستم در این زمینه و اقدامی هم نمی‌کردم

    ولی کافیه ما قدم اول رو برداریم

    ایده ها بهمون قدم به قدم الهام میشه

    تجربه من از برداشت قدم اول در مورد همین خوندن قرآن

    یادمه فقط خودمو متعهد کردم روزی دو صفحه معنای فارسی بخونم بعد که هی پیش رفتم به 6 تا 8 صفحه رسید بعد ایده اومد که عربی رو بخون بعد فارسی رو بخونی که بیشتر معنی رو بفهمی بعد ایده اومد که هر سوره رو بخون و نکاتش رو بنویس و ببین کلا تو اون سوره در چه مورد نوشته شده و خدا می‌دونه در ایندهچه ایده های میخاد بیاد

    نتیجه من از این فایل

    هیچ کس هیچ قدرت و تاثیری توی زندگی من نداره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1034 روز

    به نام زیباترین خالقم

    امروز تصمیم گرفتم با تموم کم وکاستی و اون چیزی که خودم حس میکنم ردپایی از خودم برجای بگذارم تا درآینده برایم یاداور شود که من چگونه شروع کردم

    اوایل به دیدن سریال زندگی در بهشت اصلا علاقه ای نداشتم میگفتم اوووههه همش کارای تکراری 😁ولی هرچه بیشتر تکاملم رو طی کردم بیشتر جذبش شدم والان حداقلللللل یه دقیقه باید تو روز ببینم

    اون چیزی که توجه منو توی این چند قسمت اخیر جلب کرد مهمون های خون گرم و صمیمی بودن که به دور از تفاوت ملیت و مذهب و… خیلی درکنار هم لذت میبرین

    خیلییی رابطه صمیمی این چهارتا برادر رو تحسین میکنم چرا که اصلا توجه ندارن تو کوچیکی اون کارو نکن یا تو بزرگی نمیشه باهم بازی کنیم وفوق العاده هوای همو دارن و اینکه هرکسی برای دیگری ارزش قائله

    اخلاق پدر خانواده هم خیلی برام جالبه بابچه ها گرم و صمیمی اما نظر خودشو بهشون تحمیل نمیکنه حتی ازاونا حمایتم میکنه فارغ از اینکه بقیه چی میگن

    زمانی که یعقوب صحبت میکنه واقعا اون شور و اشتیاق فوق العاده درش موج میزنه و درآخر بینهایت سپاس بابت متن زیبا امیرحسین که خیلی کمک کرد تا موضوع رو درک کنم

    براهمتون بینهایت شادی و ثروت و سعادت آرزومندم و تشکر فراوان از مریم جون و استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    فروغ شمس گفته:
    مدت عضویت: 1793 روز

    درود بر هدایتگر هستی

    درود بر استاد عزیز و مریم جون

    و درود به همه دوستان در سریال زندگی در بهشت

    در این قسمت سه تا از پسرها روی نَنُو یکم استراحت کردن و بعدش استاد تریلی رو که با مریم جون پاکسازی کرده بودن رو به این خانواده نشون دادن که پدر خانواده بسیار خسته شده بود.

    بقول مریم جون بعد از آموزش های استاد جهت موتور سواری به یعقوب خودمون تازه یادگرفته و با اعتماد به نفس شروع کرده و دور پارادایس شروع به امتحان کردن کرده و بسیار با استعداد جهت تجربه این رانندگی بوده است و این رفتارش فوق العاده قابل تحسینه.

    احساس میکنم که یعقوب ما خیلی به استاد اعتماد کرده و هر چی که استاد بهش میگه با دقت کامل توجه میکنه و استفاده میکنه برای برنامه های آینده ش.

    قربونت برم مریم جون که یعقوب رو دنبال میکنی تا بیاد و نظرشو بپرسی و حسستو بهش بگی ، فدای اون دل نازنینت بشم و یعقوب میگفت خیلی براش فان بود و بعدش خیلی رها و راحت به سمت لذتی دیگر به سوی برادرانش می رود تا از زیبایی ها و نعمت های خداوند در کنار خانواده اش لذت ببرد.

    بقول استاد این پسرها آخر فان بودن و به استاد میگفتن بیا سید

    خیلی باحال بود و چقدر لذت بخش دیدن این همه درس های زندگی

    و رفتار پدر این بچه ها بسیار قابل تحسین بود که اصلا مانعی برای لذت بردن بچه ها ایجاد نمیکرد و خودش هم در کنار بچه هاش با صلح درونیش لذت میبرد.

    خیلی لذت بردم از اینکه بچه ها مراقب وسایل شون هستن و بعد از لذت بردن بچه ها ، پدر خانواده هم به شادی بچه هایش پیوست و بسیار حرکات جالبی رو با پسرهایش بدون هیچ خجالتی در آزادی کامل انجام میداد و چقدر این صحنه شگفت انگیز و زیباست. خدایا شکرت

    بقول استاد شادی، شادی میاره ، وقتی که شما شادی دیگرانو می بینید باعث میشه که توی فرکانس شادی بیشتر قرار بگیرید. خدایا شکرت به خاطر این حس خوب.

    یعقوب خوش رو چقدر قشنگ سلام و تشکر میگفت، خیلی پسر دوست داشتنی ایی هستش و بسیار با استعداد که دوست داره فارسی رو یاد بگیره. واقعا این تربیت بچه ها رو تحسین میکنم.

    خیلی برام جالب بود که این بچه ها مدام به دنبال کنجکاوی بودن و میخواستن ازین فضای زیبا لذت ببرن که تفنگ استاد رو دیده بودن و از ایشون درخواست کرده بودن که امتحان کنن که با قوطی های نوشابه این فضای فان رو براشون ایجاد کردن و همه شون این کارو انجام دادن بالاخص پدرشون هم امتحان کردن و لذت بخش بود.

    یه قسمت دیگه ای که خیلی لذت بردم قسمتی بود که استاد و پدر جیک بهش داشتن راجب فعالیتش توی یوتیوب بهش انگیزه میدادن که از چه فرصت هایی و به چه طریق هایی میتونه این مسیر رو ادامه بده و حتی خود جیک میگفت که دچار چه چالش هایی در این مسیر شده و حرفای استاد و پدرش فوق العاده اونو به فکر وادار کرد که میتونه حتی با 5 دقیقه صحبت کردن راجب همین کارهای روزمره ای که باهاشون برخورد میکنه تعداد ویدئوهای یوتیوبش رو بالا ببره و راهنمایی های استاد بسیار براش کاربردی بود و در عرض دو سال خیلی راحت میتونه بعد از تکاملش ، سبک شخصی خودش رو بشناسه و اجراییش کنه و چقدر این ارتباط زیبای این پدر و پسر رو دوست داشتم و اینکه برادرای دیگه ش هر کدوم دنیاشون با همدیگه فرق داشت و در کل پسرهای بسیار خودساخته ای بودن که میتونن در راههای متفاوت به گسترش جهان هستی کمک کنن.

    خدایا شکرت به خاطر این الگوهای زیبا

    خدایا شکرت به خاطر این همه در صلح بودن

    خدایا شکرت به خاطر تنوعی که در بین انسانها بوجود میاری که هر کدوم شون میتونن نقشی در این جهان هستی در راستای گسترش این سیاره زمین و خدمت به خلق داشته باشند.

    خدایا سپاسگزارم به خاطر این نشانه های زیبایی که در این سریال به چشمان من هدیه میکنی و در جای جایش خواسته هایم را بیشتر بیادم می آوری.

    بی نهایت از مریم جان جهت فیلمبرداری سپاسگزارم و مدیریتشون رو در مهمانداری و رهابودن و راحت بودنشون رو تحسین میکنم.

    دوستتون دارم

    در پناه رب العالمین شاد، سالم، رها و مانا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    User گفته:
    مدت عضویت: 1528 روز

    این دومین یا سومین باری هست که این ویدیو به عنوان نشانه برای من ظاهر میشود. در بارهای اول چیز زیادی عایدم نشد. اما الان یک ایده به ذهنم اومد که منم مثل یعقوب شروع کنم و هر روز یک متن فرانسوی در پیجم بنویسم. دنبال کمال طلبی نباشم سعی کنم بهترین باشم اما اگر اشتباه هم نوشتم اشکالی ندارد و رفعش میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      معصومه خالق گفته:
      مدت عضویت: 963 روز

      سلام عزیزم ، برات آرزوی موفقیت دارم من مطمئنم که اگه همین ایده رو عملی کنی موفقیتتان 100 درصد است ، خوشحالم که همه ما عباسمنش یها فقط دنبال یاد گرفتن هستیم حتی از یه بچه کوچیک ولی راستش این همه بچه اطرافمون هست ولی گاهی اونا رو نمیبینم (البته خودم رو میگم ) به خودم یاد آورمیشم که بیشتر به اطراف دقت کنم وحتی ازاین پسرکوچیکم که دارم بهش دیکته میگم ، یادبگیرم که اگر قصدم یادگیری باشد همه چیز میشن آموزگار من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    سیده مریم موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1357 روز

    به نام خدا

    سلام با استادعزیزم وهمه دوستان

    به به چقدر دیدن رابطه ی ۴برادر و رابطه ی پدرپسری لذت بخشه اینقدرکه عشقورفاقتوصمیمیت هس بینشون

    به به خدای من چقدراین بهشت زیباست چه دریاچه زیبایی چه عظمتی چه نعمتی احسنت به استادکه اینقدرثروت ساختین

    چقدرخوبه که همه جوره لذت میبرین کلا مشغول شنا پیاده روی وبازی های دیگه و لذت بردن ازطبیعت هستین

    ممنون مریم جون که اینقدربراتون مهمه فیلموکامل بگیرید دقیق همه لحظاتوبه مانشون بدین و دویدید که ازیعقوب فیلم بگیرید

    احسنت که تحسین کردین یعقوبو و همیشه به آدما انرژی مثبت میدین وزیبابین هستین

    آفرین به این پدر خیلی قابل تحسینه این تربیت کردن بچه هاش و این شادبودنش وپایه بودنودرصلح بودنش واینکه بچه هارورهاگذاشته

    چقدرلذتهای فراوانی میشه ازاین بهشت برد

    چقققدرخوبا که شما درلذتبخشترین شرایط توهمک خوابیدینوسایتوچک میکنین چقدرخوبه این آزادی مالیومکانیوزمانی چقدرخوبه ثروتمندبودن چقدرخوبه شغلی داشته باشی ک مکانوزمانش دست خودت باشه وخودت صاحب کارت باشی

    چقدرخوب بودکه به یعقوب یاددادین باورشوعوض کنه

    وپدرش چقدرپدرخوبیه که اینجورباهاش صحبت کردوانگیزه داد

    سپاسگذارم بخاطراین فایل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    رسول بنادری گفته:
    مدت عضویت: 1441 روز

    واقعا با این کامنت جیگرم حال اومد و گفت وقتی اقا امیر عزیز اینجوری بهش الهام میشه ک چنین شعر رو بنویسی

    منم اگه متعهد تر ب این اگاهی های بشم ب منم راه درست و غلط گفته میشه

    منم ب خودم تعهد دادم و اهنگ های گوشیم رو پاک کردم  ک فقط این اگاهی های ناب رو گوش بدم

    الهی شکر بابت چنین خانواده ای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    رسول بنادری گفته:
    مدت عضویت: 1441 روز

    بنام خدایی ک ب راحتی و عزت مندانه منو ب خواستم میرسونه

    الهی شکرت ک یه روز دیگه تونستم توی این بهشت مهمون این آدمای بهشتی باشم

    دوس عزیرم امیرحسین  جان عجب کامنت خفنی گذاشتی، پسر جیگرم حال اومد خدا سالم نگهت داره

    خیلی خوشم اومد وقتی جیکوب درباره راه اندازی کردن کانال یوتیوبش صحبت میکرد و میگفت چون سنم پایبن نمیتونم و استاد و پدرش میگفتن ک بخاطر باور های مخربته ک شروع نمیکنی

     استاد میگفت تو فقط شروع کن

    پدرش نیومد نگفت چرا یوتیوب مگه چی کم داری باید مثه خودم بیای کار اداری

    نگفت بچه برو درست رو بخون

    در کمال احترام راهنماییش میکرد ک تجربش کنه

    اون چیزی ک ب ذهنش رسیده رو تجربه کنه

    اره تجربه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    علی اصغر سیمابه گفته:
    مدت عضویت: 1371 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

    سپاس گزار خداوندم که منو هدایت که به دیدن این سریال چه قدر طرز تفکر منو نبست به مسایل عوض کرد و خدایا شکرت چه قدر زیبا و قشنگه چه قدر بچه ها دارن لذت میبرن و درلحظه حال زندگی میکنن و اونجا قشنگه که پدر بچه ها جسارت به خرج داد پرید ببین به اون پدر هم حس پریدن داشت نجوا ها نمیزاشت ولی ترمز های ذهنی شکست و پرید نذاشت حسرت بخوره و رفت دنبال بچه هاش و شنا کرد چه قدر این خانواده دوست داشتنی هستن در فرکانس هماهنگ با خداوند زندگی میکنن خدایا شکرت بابت این زیبایی و اونجا استاد میخوان باورهای اون بچه رو تغییر بده مه میشود و اعتماد بنفس و عزت نفس اون رو بالا میبردی واقعا خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: