سریال زندگی در بهشت | قسمت 27 - صفحه 21

371 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    یاسمن سالاری گفته:
    مدت عضویت: 767 روز

    ب نام الله هدایتگرم

    سلام ب استاد عزیزم و مریم باوقارم و همه بچه های راه عشق

    واقعا من تحسین می کنم این حد از در صلح بودن با خودتون و چقدر خداوند ما و این پسرهارو دوس داره ک با استاد عباسمنش آشنا کرده

    استاد چقدر خوبه ک هر لحظه ب ما یادآوری میشه ک کار نشد نداره

    یادمه من قبلا هم ک قانون رو نمیدونستم اگه کسی میگفت من فلان کار رو میتونم انجام بدم ؟! میگفتم آرههههه بابا نترس ولی وقتی خودم میخواستم کاری انجام بدم همه میگفتن تو نمیتونی و خیلی موارد بود ک منم پا پس میکشیدم و همیشه این موارد باعث می‌شد حس قربانی شدن داشته باشم ولی الان ک قانون رو فهمیدم بیشتر سعی کردم در مورد برنامه هام با کسی صحبت نکنم و اتفاقا بیشتر روی خودم متمرکز باشم

    صد البته ک بخاطر تغییر باورهام آدم‌های اطرافم هم انگار اون‌ باور نتوانستنی ک در مورد من‌ داشتن کم رنگ تر شده و از اینجا میفهمم ک مقصر باورهای قبلی اونها هم خودم بودم ، چون خودم خودمو باور نداشتم

    خدایا شکرت ک آگاه شدم

    به به چقدر مهموناتون خوبن ( چون خودتون باورهای خوبی دارید و با خودتون در صلح هستید)

    استاد جالب اینجاست اونجا تعداد مبل خیلی زیادی نبود ولی هرکی هر جا راحت بود نشسته بود ، شما بخاطر مهموناتون نه جایی برای کسی باز کردین نه لباس خاصی پوشیدین نه اذیت شدین حتی یه تایمایی هر کی واسه خودش استراحت می‌کرد و نگران هیچی نیستین وای چایی نیاوردم وای غذا دیر شد وای میوه نیاوردم

    واقعا این قسمت مهمانی ها برای ما خانوم ها بیشتر لذتبخشه چون 80 درصد کارهای مهمانی رو دوش خانوم هاست ب خصوص وقتی مهمان فرزند پسر داشته باشه

    ولی میبینم این پسرها چقدر آروم و مودب و مرتب هستن و این نشان از فرکانس بالای خودتون داره

    پدر خانواده واقعا برای همه ماها درس دارن ک اگر روزی ماهم مادر و پدر شدیم فرزند خودمون رو ب خاطر اینکه فرزند ماست اسیر عقاید خودمون نکنیم

    واقعا معنای واقعی اینکه خداوند هر انسانی رو آزاد آفریده در رفتار پدر خانواده موج‌ میزنه

    استاد چقدر راهنمایی های شما برای شروع عالی بود خیلی از سدهای کمال گرایی در ذهن شکسته میشه و وقتی تکاملمون طی بشه وقتی برگردیم و ب گذشته نگاه کنیم میبینیم وااااوووو چ مسیر طولانی اومدیم و لذت بردیم و خودمونم اصلا سختی راه رو متوجه نشدیم

    واقعا استاد ممنونم ازتون بابت این آگاهی ها

    خداروهزاران مرتبه شکر ک ب واسطه هدایت شما مارو هم هدایت کرد

    مریم عزیزم ازتون ممنونم ک در هر لحظه فیلم هارو با ما ب اشتراک میزارین واقعا لذتبخشه این حس عالی

    عاااااشقتونم ️️

    تا‌درودی دیگر بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    فرحناز ثانی گفته:
    مدت عضویت: 963 روز

    به نام الله وهابی که عاشق بخشیدن است

    سلام به استاد جان و مریم عزیزم

    من میخوام یه چیز زیبا بگم

    قبلا وقتی مکالمه ای که متوجه نمیشدم رو میشنیدم عصبی میشدم و رد میکردم اما از وقتی استاد گفتن برای یادگیری چیزی باید بیشتر خودتو تو معرض همون قرار بدی

    با عشق گوش میدم بعد یک کلمه رو میفهمم ذوق میکنم میگم‌آخ جون فهمیدم اینجا چی گفت ک میگم آفرین تکاملتو طی میکنی

    و الان ترجمه ی کامل رو که دوستان قشنگ‌نوشته بودن رو خوندم

    فهمیدم قضیه چیه

    من یک ماهه آنلاین شاپم رو تو اینستا شروع کردم

    انقدر مصمم هستم که باید ثروت خلق کنم با کمترین پول شروع کردم

    روز اول بدون هیچ اهمیتی به حرف بقیه برای عکاسی کردن یک پارچه ی گل گلی انداختم زیر جنس هام عکاسی کردم

    با همین دوربین گوشیم که متوسطه نه بده نه خوبه

    و شروع کردم‌به عکس گذاشتن

    بعد هدایت شدم به اینکه یه پارچه ی سفید دارم سفید زیباتره

    بعد هدایت شدم که میتونی بعضی وقتا کلیپ هم بگیری از محصولت

    ولی پایه دوربین ندارم

    و گفتم عب نداره با یک دستم فیلم‌میگیرم با یک دستم محصولمو نشون میدم گاهی سخت بود خیلی چون باید دو دسته محصول رو نشون میدادی

    و بازهم‌گفتم من ادامه میدم باید بشه

    هدایت شدم که میز تحریرم رو ک فعلا طراحی نمیکنم بزارم بچسبونم‌به دیوار کاغذ دیورای هم ک سفیده پس اگ دستمم تکون بخوره دیگ اطراف دیده نمیشه همه ی اطراف سفیده

    بعد هدایت شدم به اینکه منو پاد داری اونو بیار

    اوردم گوشیم رو وصل میکردم پایه ی پایینشو تکیه میدم به یه وسیله ای که نگهش میداره و بالاشم تکیه میدم به میز

    و الان راحت کلیپ میگیرم بدون اینکه الکی اعصابمو خورد کنم ای وای امکانات ندارم ای وای نمیشه هی گفتم مثل بچه پررو ها گفتم من ک عقب نمیشینم من میخوام ثروت بسازم خودت هدایت کن

    خودت بساز من قدممو برداشتم تو باید کمکم کنی

    و الان یک ماهه از آنلاین شاپم گذشته به لطف خداوند وهاب و روزی رسان شش میلیون تومان فروختم

    و دارم هرروز بیشتر فکر میکنم چیکار کنم که بهتر بشم چه آموزشی ببینم چه جنسی بیارم و هرروز دنبال باورها و ترمزهای ذهنی درباره ثروتم

    و دیشب این اومد تو دلم ک باور دارم تو ایران‌نمیشه با این کارها ثروتمند شد

    و حالا دارم هی بهش الگو نشون میدم ببین فلانی با یک جین جوراب شروع کرده الان دوتا مغازه داره پس میشه ببین فلانی هفده سالشه تو شش ماه ثروت ساخته پس تو میتونی فقط با توکل برو جلو

    و الان از جوراب هدایت شدم به اینکه لباس زیر هم بیارم

    و خدارو صدهزار مرتبه شکر به صورت تکاملی دارم بهتر میشم

    و ایده های دیگ ای هم دارم.

    و خواستم بگم که نظر دیگران مهم نیست وقتی تو نتونی به آرزوهات برسی دیگران چه اهمیتی دارن جز اینکه تو میمیری و هیچی ب هیچی

    پس بلند شو حرکت کن قدم‌اول رو بردار فقط همین

    اینو برای خودم نوشتم که پا پس نکشم

    چون من باید ثروت خلق کنم و باید به آرزوهام برسم

    باید این یک باید

    دوستتون‌دارم

    موفق باشید

    راستی من از دیدن این خانواده به شدت لذت میبرم خیلی قشنگن جیگرن دوست داشتنی ان مخصوصا یقوب و یوسف

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    علی حقی گفته:
    مدت عضویت: 1963 روز

    سلام به همگی دوستان خوبم

    از صبح که این‌ ویدئو رو دیدم ، مغزم یه تکون حسابی خورده

    مخصوصا آخر فایل که استاد با جیکوب داره در مورد یوتیوب و ویدئو گذاشتن صحبت می‌کنه!!!

    دوست دارم حرفهای استاد رو بنویسم و روزی هزاربار بخونمشون

    استاد داره به جیکوب میگه که سخت نگیره و شروع کنه به ویدئو گذاشتن با همین امکاناتی که داره(آخه جیکوب داره مقاومت می‌کنه و میگه که وسایلی مثل وسایل استاد نداره(برای ضبط ویدئو و اینا))

    استاد هم بهش میگه که باید از همینجا و با همین امکاناتی که داره شروع کنه

    استاد بهش میگه اگه از همین الان که سیزده سالته شروع کنی روزی یه دونه ویدئو بذاری ، تا 15 سالت بشه دو سال گذشته و تو هفتصد تا ویدیؤ گذاشتی و اون موقع دیگه به خم و چم همه‌چیز آشنایی!!!

    اینارو برای خودم نوشتم که یادم بمونه: «من الان تو فضای اینستاگرام کار میکنم و برای ضبط ویدئو و آپلود کردنش همش بهانه میارم و دقیقا مثل جیکوب میگم که میکروفون درست حسابی ندارم و میکروفون ندارم و گوشی خوب ندارم و هزار تا بهانه دیگه»

    من اگه می‌خوام تو کارم پیشرفت کنم باید با همین امکاناتی که دارم کار بکنم و وقتی از همینا تونستم پول دربیارم اون موقع میتونم وسایل خودم رو ارتقا بدم

    میکروفون بهتر بگیرم ، گوشی آیفون بخرم و پایه دوربین بگیرم و …

    از همین امروز تصمیم میگیرم که به ترس‌های خودم تا جای ممکن غلبه کنم و پیش برم به امید الله

    از دوستان هم می‌خوام که اگر باور خوبی در این زمینه بلدن بهم بگن

    سپاسگزار هم میگی هستم

    به امید الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مبین هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2146 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گرامی

    شما دو تا فرشته خداوند رو بخاطر داشتن این رابطه بی نهایت زیبا ، فوق العاده و قشنگ تحسین می کنم…..

    از ویژگی های رابطه خوبی که بین شما دوتا عزیز است و میشه به وضوح حسش کرد احترام بینتون هست…. استاد تو یکی از فایل ها راجب این نکته صحبت کرده اند که هیچوقت صمیمیت جای احترام رو توی روابط ما نباید بگیره و نباید با بالا رفتن صمیمیت احترام بین طرفین به هیچ وجه کمتر بشه…. چونکه آدم ها همیشه و در هر حالتی که باشن از دریافت احترام و احساس ارزشمندی احساس بسیار خوبی دریافت می کنند و این احساس خوب قطعا پایه یک رابطه فوق العاده میتونه باشه. خیلی از دوستی ها و رفاقت ها رو به شخصه توی زندگیم دیدم که شاید صمیمیت زیادی توش بوده اما به دلیل نبود احترام بین طرفین اون رابطه احتمالا لحظات سختی رو برای دو طرف به همراه داشته و چقدر خوب میشه که ما هم بتونیم مثل استاد و خانم شایسته عزیز در حالی که با دوستانمون یا شریک عاطفی زندگیمون خیلی صمیمی هستیم همزمان بتونیم هر حلظه بهم احترام بذاریم و به همدیگه احساس ارزشنمندی بدیم…… نمیدونید که چقد لذت می برم هر بار که خانم شایسته استاد رو آقا و یا استاد خطاب می کنند و یا استاد خانم شایسته رو با الفاظی مثل شما ، ایشون و … خطاب می کنند که این کلمات بنظرم نشان دهنده احترام بین طرفین هست اون هم در حالی که در لحظات مختلف میشه صمیمیت عمیقی رو هم بین دو طرف حس کرد.

    امیدوارم هممون بهترین رابطه ای که می تونیم داشته باشیم و همیشه توی رویاها و تجسم هامون بوده رو تجربه کنیم….

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز و موفق باشید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    محمد ابن رومی گفته:
    مدت عضویت: 720 روز

    با درود خدمت استاد عزیزم و دوستان

    این ویدیو خیلی برای من درس و تجربه داشت من خیلی خلاصه به نکات مهم صحبت استاد میپردازم مخصوصا اون بخش انگلیسیه:

    استاد این ویدیو نمونه بارز توحید عملی را نشون میده این پسر مستعد که مقاومت داره بابت سنش و خودش را مقایسه میکنه با بقیه همین عاملی شده برای شروع نکردن استاد سعی میکنه با مثال های واقعی و الگوهایی مناسب کاری کنه که این مقاومت ها را بشکنه که سن نمیتونه مانع موفقیتت بشه تازه بهش این جرات و جسارت را میده که اگه الان شروع کنی تا 2 سال دیگه میلیون دلار پول میتونی بسازی استاد میگه فقط باید شروع کنی و نگران این نباشی که چرا مثلا این ویدیو چرا کم بازدید میخوره هر مرتبه که اقدام میکنی بهتر میشی و هدایت میشی برای قدم های بهتر ولی نباید در طول مسیر ناامید بشی مهم اینه ادامه بدی چون با هر بار ادامه دادن مسیر به مراتب ساده و هموارتر میشه. استاد میگه نکته مهم اینه که با شور، علاقه و هیجان کارت را انجام بدی و راجبش حرف بزنی استاد میگه دلیل موفقیت من اینه که با عشق کارم را انجام میدم این خودش خیلی نکته حیاتیه. همینه که این پسر مستعد داره با آب و تاب راجب علاقش حرف میزنه همین را میتونه ویدیو بذاره و به مردم آموزش بده. در واقع زمانی ما موفق میشیم که باور کنیم میتونیم با علمی که داریم در زندگی دیگران تاثیر بذاریم یعنی شما اگه خدا هم تو یه چیز باشی ولی باورت این باشه که آموزش هات معمولی هستند نمیتونی رشد کنی. در نتیجه راز شگرف موفقیت در قدم برداشتن و نترسیدن از اینکه بعدش چی میشه، ترس نداشتن از قضاوت مردم و حرکت کردن با ایمان و توکل به قدرت لایتناهی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    حسام گفته:
    مدت عضویت: 1963 روز

    اگ دوستام توی این سایت تونستن

    از همین خدا

    از همین استاد

    از همین فایل ها

    از همین سن من

    از همین شرایط زندگی من نتیجه بگیرن منم میتونم

    تفاوتی ندارم من با اونا

    با لذت میخوام ببینم و بنویسم

    درس امروز همراهی با استادهام

    ” چطور میتونم مثل بچه ها در لحظه زندگی کنم ”

    سلام به استاد های قشنگ و مهربـــــونم

    لایک و قلب زیاد دارین

    دوستان همکلاسی عزیز تر از جـــــــــــونم

    چقدر عاشق شماها هستم با نظرات دوس داشتنیتون ؟

    استاد جون – استاد شایسته جونم ، چقد زندگی کردن با شماها و با دوستانم ، زندگیمو با کیفیت تر کرده و حالمو خوبتر کرده

    لایک و قلب زیاد

    استاد شایسته جان این فایل زیبایی های زیادی داشت

    1. استفاده از هَمَک و لذت بردن بچه ها

    2. تفریح توی تریل زیبامون ک آقای رایِن چقد شاکی و خسته شده بود

    3. لذت بردن یعقوب از موتور سواری

    4. لذت بردن خانم شایسته از موتور سواری یعقوب

    5. نگاه کردن ب بازی کردن بچه ها روی تویوپ و لذت بردن

    6. و لذت بردن از زندگی بچه ها ک همیشه در لحظه زندگی میکنن

    7. باور جیکاپ اگ سنم زیاد بود بهتر میتونستم ویدئو درست کنم

    خدا جون ممنونم

    چقد راحت راحت میتونه ی نکات خیلی خیلی بنظر ساده ساده من رو شاد و زندگیم رو لذت بخش کنه .

    واقعا تحسینتون میکنم ک اینقدر ب قانون احساس خوب عمل میکنین

    استاد شایسته جان عاشقتونم

    دوستان عزیز عاشقتونم

    استاد عباسمنش جان عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    الهام وابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1525 روز

    خدایاشکرت برای دیدن قسمت دیگه از این بهشت.

    یادمه یکبار منو وعشقم چن وقت پیش این قسمت رو باهم نگاه کردیم و خیلی لذت بردیم از شادی وبازی بچه ها..

    وهمونجا اخلاق اون پدر وصبور بودنش رو تحسین کردیم…

    چون اگه من بودم حتما واکنش نشون میدادم بین این شوخیها ی بچه هاااا و ندادن آبمیوه…

    ولی واقعا درس خوبی داد به من که دخالت نکنم…

    خدایاشکرررت..

    خدایاشکرت برای این جهان پر از نعمت وفراوانی

    خدایاشکرت که پول مقدس هست

    ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیااااااس

    خدایا کمکم کن تا توحیدی وار هرلحظه زندگی کنم..

    خدایا دلم میخواد فقط در لحظه الانم زندگی کنم ولذت ببرم‌..

    خدایا برای این فراوانی و غذاهای متنوع وخوشمزه شکرررررت

    خدایا برای خونه تازه ومدرنم شکررررت.

    خدایا برای وجود عشق نازنینم که امروز حسابی سوپرایزم کرد شکررررت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2971 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    به نام اوکه هرچه دارم از اوست ومن بی او هیچ هیچم وبه هر خیری از جانب او محتاجم

    سلام وهزاران درود به استاد ارجمندم، مریم بانوی مهربان ودوستان الهی ام

    خدای من چه لذتی را دارند تجربه می‌کنند در این فضای رویایی ، این بهشت زیبا جوزف ،لوک ،یعقوب چه تابی می‌خورند میتونم حس خوبی که دارد رو احساس کنم

    احسنت ،چه حمک محکم با کیفیتی، شرکت سازنده اش تولید کرده که ظرفیت سه نفر وحتی بیشتر از آن هم به گفته استاد جان دارد

    خدای من این کنجکاوی بچه ها ستودنی است اینکه این خانواده پایه همه پیشنهادهای استاد هستند ستودنی هست که همراه با استاد از تریل پیاده روی دیدن می‌کنند وپدر خانواده با اینکه خسته شده همچنان داره میخنده واین مسیر را طی می‌کند بدون کوچکترین گله وشکایتی چقدر خوب الان با بررسی واکنش این افراد به اتفاقات اطرافشون بهتر به خود شناسی می رسم که در هر مسیری هر چند سخت با وجود خستگی دست از تلاش برندارم وبقول استاد نکته پایانی رو ببینم ویاد میگیرم در موقعیت‌های گوناگون کمتر گله وشکایت کنم وسعی کنم از همان لحظه لذت ببرم

    ای جانم جیکاب عزیز با اینکه تازه موتورسواری رو از استاد آموخته ولی اینقدر علاقه دارد وجسور هست که خودش تنهایی سوار موتور شده وچقدر پدر خانواده تحسین برانگیزه که نگران نیست که پسرم تازه موتور یاد گرفته الان تنهایی سوار شده و… ویا استاد جان

    ای جانم مریم جان بدو بدو آمدتا همه صحنه های موتور سواری جیکاب را با ما به اشتراک بزارد، سپاسگزارم بانو

    چقدر جیکاب خوشحال شد از تحسین مریم جان وسپاسگزاری کرد از ایشون وبرای ایشان توضیح داد چه جاهایی رفته است وچقدر لذت برده

    خدای من بازم بچه ها در حال آب بازی ولذت بردن هستند از جیکاب هم میخوان که به آنها ملحق شود چقدر در کنار هم شادند وچه لذتی می‌برند از با هم بودن وهمانطور که شما استاد جان اشاره کردی نگاه کردن به شور ونشاط وانرژی وشادی بچه‌ها ،و در لحظه بودنشون ،باخود در صلح بودنشون وآرامش درونی اشان یک جور مراقبه هست واین مراقبه چه حس فوق‌العاده‌ای به همراه دارد

    خدای من چقدر این جوزف شیطون هست که هر دفعه برای لیوای آب میوه میاره شیطونی اش گل میکنه وخودش آب میوه رو میخوره واین نشون میده این بچه ها چه باورهای درستی در مورد فراوانی دارند ولیوای به شیطونی داداشش خندید وآقای راین که خونسرد به شیطونی پسراش بدون هیچ دخالتی نگاه می‌کند ومیخندد خدایا شکرت ،شکرت شکرت به خاطر آگاهیها ودرس هایی که از این فایل ارزشمند تا به اینجا گرفتم

    خدای من بلاخره شور واشتیاق بچه ها از آب بازی ، پدر خانواده هم وادار کرد به آنها ملحق شودواین لذت وشادی را تجربه کند وباتلاش خودش رو به بالای تویوب بچه ها رساند خدای من جوزف با این جثه نحیفش به پدرش کمک میکند تا به بالای تویوب بیاد وای چقدر آقای راین خوشحال شد از اینکه موفق شد بالای توبوب بره وبرای شما دست تکان داد وسلام کرد آقای راین بالای تویوب هم دست از شیطونی هاش بر نمیداره وسربه سر پسراش میزاره خدای من چقدر فوق العاده اند، چه ارتباط خوبی با یکدیگر دارند ارتباطی صمیمی بدون وابستگی ،همراه با عشق ورهایی ودقیقا شادی هست که شادی بیشتر میاره علاوه بر اینکه از شادی بچه ها وپدر خانواده خندیدیم کلی از باورهای ذهنی ما نیز جابجا شد چیزهایی که از بچه گی در مورد روابط به ما یاد دادند زمین تا آسمان با رفتاروارتباط این بچه ها وپدرشان متفاوت هست

    بچه ها چقدر خوشحال شدند که پدرشان نیز به آنها ملحق شد وهر کدام سعی می‌کنند به یه طریقی به پدرشان محبت کنند واین پدر چه خوب ارتباط گرفته با بچه ها چه جوزف که کوچکترین هست وچه لوک که بزرگترین هست با هر چهار تا پسرش یه برخورد دارد ویجور محبت می‌کند

    خدای من زیبایی پرادایس هرروز چشم نوازتر میشه چه صحنه فوق العاده‌ای هست یه صحنه رویایی از آسمان آبی درختان سرسبز وتنومند وچمنهایی به رنگ سبز فسفری وتصویر این زیبایی ها بر سطح دریاچه ، ترکیب طیف رنگ سبز درختان دیوانه کننده هست

    ای جانم این دفعه بچه ها دوست دارند تا قایق سواری را تجربه کنند

    ای جانم جیکاب چه اشتیاقی دارد برای سلام کردن وهمون ابراز محبت وبعد هم تشکر واقعا علاقه وتلاش این پسر ستودنی است

    خوب قراره جوزف ولوک ابتدا قایق سواری را تجربه کنند وچه عالی استادجان برای آنان توضیح می دهد که چکار باید بکنند

    خب جیکاب هم قصد داره به آنها ملحق شود تا نشست کنجکاوی اش هم شروع شد for is this که مریم جان با عشق پاسخ سوالش رو داد برقرار دادن بعضی چیزها بر روی آن فکر می‌کنم بیشتر کاربرد میز پذیرایی را دارد

    ای جانم استاد جان با عشقی به بچه ها نگاه می‌کند والان هم که مریم جان با لیوای دارند از قایق سواری لذت می‌برند

    خدای من چقدر این فضا رویایی وزیباست خدایا هزاران هزار بار توراشکر وسپاس

    ای جانم لیوای در حین قایق سواری ماهی گیری هم می‌کند همانطور که مریم جان گوشی بدست از هر لحظه آن فیلم برداری می‌کند

    ای جانم استاد جان چه فضای عالی را انتخاب کردی برای خواندن کامنتها احسنت به شما

    بازم کنجکاوی بچه ها وقانون درخواست که وقتی تفنگ را در خانه دیدند از استاد جان درخواست کردند که اگر امکانش هست بیان تو طبیعت وباهاش تیراندازی کنند استاد جان من هردفعه سخاوتمندی وبزرگی ومهربانی شما را تحسین می‌کنم واینکه اینقدر با مهمانهات راحتی وپایه ای وچه عالی کنجکاوی بچه ها همیشه ستودنی است که در هرلحظه دنبال لذت بیشتر در این فضای زیبا هستند

    در آخر هم استاد جان وپدر خانواده سعی کردند باورهای اشتباهی که جیکاب داشتند را با بیان مثال والگو تغییر دهند در اصل با آوردن الگوهایی که از سنین کم به موفقیت رسیدند این امر را برای ذهن جیکاب منطقی کردند که درسته سنش کم هست ولی میتونه با همین سن کم در شغلی که به آن علاقه دارد به موفقیت برسد وچه جالب که حین گفتگوی استاد وپدر خانواده با جیکاب بقیه بچه ها هم با دقت به حرفهای آنها گوش می دادند وهمانطور که استاد جان اشاره کردند از آنجایی که همیشه ذهن انسان مقاومت داره به تغییر ودوست داره در نقطه امن خودش بمونه جیکاب هم دلایلی آورد وتوضیحاتی دادوبقیه بچه ها هم البته به جز جوزف که مشغول بازی با توپ پینگ پنگ بود توضیحاتی دادند ووارد گفتگو شدند وتوضیحات ومثالهایی که استاد جان از دیگران می آوردند وهمچنین از شروع کار خودشون که در ابتدا خیلی استرس داشتند ولی هر دفعه انجام این کار برای ایشون راحت تر وراحت تر شده وراهنمایی جیکاب که از چه موضوعاتی ویدئو تهیه کند از مخاطبین سوال کند که چرا ویدئو را لایک کردند ویا چرا لایک نکردند وهر دفعه سعی کند خودش وکارش را بهبود ببخشد واز توضیحاتی که استاد جان به جیکاب عزیز دادند می‌توان روند قانون تکامل را دید که ایشون یه شبه به موفقیت نرسیدند ولی هر روز سعی کردند بهتر از روز قبل عمل کنند ووقتی انسان در جهت رسیدن به خواسته هش حرکت کند ایده ها گفته میشه با انجام ایده ها نتایج میاد که نتایج باعث میشه تا شخص اعتماد به نفس پیدا کند برای حرکات بعدی هر روز یه زمانی رو بزاریم برای کار کردن روی آنچه در ذهن داریم ودنبال روش‌های جدید وایده های بهتری باشیم تا به خواسته امان برسیم وهمچنین از توضیحات استاد جان متوجه شدم که به توانایی‌های افراد ویژگی‌های مثبت آنها توجه کند ودر اصل به داشته هایی که دارید ودر آخر پدر خانواده میگه این روزها همه برا انجام هر کاری به یوتیوب مراجعه می کنند حتما لازم نیست تو کار خارق العاده ای انجام بدی همین گفتگوی الانت میتونست یه ویدئو باشه برا قرار دادن در یوتیوب و…

    درپناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1313 روز

      به نام هدایت الله

      سلام خدمت خواهر عزیزم فهیمه دوست ارزشمند وتوحیدی و فعال سایت

      از شما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که نوشتی چقدر لذت بردم از این درک وآگاهی خوبت وخیلی ساده وروان انرژی خوبت رو من از نوشتن شما می‌توانم حس کنم ولذت ببرم

      آنقدر خوب بودی دختر که کامنت خوبی برای رد پا برای خودت به جا گذاشتی دوستان خوب وثابت قدم مثل شما در این سایت الهی نعمتی هستند تا ما از تجربه ودرک بالای خوبتون استفاده کنیم در زندگی خود

      امیدوارم همیشه بدرخشید مثل ستاره های آسمان و ما هم لذت ببریم از نتایج خوبت

      در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        فهیمه زارع گفته:
        مدت عضویت: 2971 روز

        بنام خالق زیبایی ها

        سلام ودرود محمدرضای عزیز

        سپاسگزارم از مهر بی پایانت وممنونم که دستی شدی تا دوباره این آگاهیها را با خودم مرور کنم

        محمدرضای عزیز چه روح بزرگ ،وقلب پاک وبی آلایشی دارید احسنت به شما در تمام فایلها وزیر کامنت دوستان این مهر شما ستودنی است که بی توقع نثار من ودیگر دوستان می کنید

        خداراسپاسگزارم به خاطر وجود ارزشمندت

        محمدرضای عزیز در پناه رب العالمین در هر لحظه از زندگی بهترین بهترینها را برایت خواستارم

        شاد ثروتمند،سلامت،سعادتمند باشید در دنیا وآخرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1580 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    امروز خونه هستم میخواستم جاتون خالی ناهار بخورم، گفتم به جای فقط گوش دادن به یه فایل صوتی ونگاه کردن به بشقاب غذا یا درو دیوار بذار یه فایل تصویری از سریال زندگی در بهشت ببینم وکلی لذت هم ببرم،بعد ناهار فایل صوتی گوش کنم…

    اومدم به صورت رندم یکی رو انتخاب کنم یه صدایی تو گوشم گفت برو قسمت 27 رو ببین واز اونجا که من خیلی زیاد هرکدوم از قسمت های سریال زندگی در بهشت رو دیدم تقریبا حدس زدم که الان باید اون قسمت هایی باشه که استاد ومریم جان مهمون داشتند، اومدم قسمت 27 رو کلیک کردم یه کم از فایل رو دیدم کلی حالم خوب شد، خصوصا اون قسمت ماهیگیری مریم ولیوای رو که دیدم کلی کیف کردم اخه خودم عاشق دریا و رودخونه وماهیگیری هستم وشکر خدا چون رشت زندگی میکنم شرایط رفتن به دریا و رودخونه وماهیگیری برام زیاد پیش میاد، غذامو که خوردم همینطور که داشتم فایل رو میدیدم دفترمو برداشتم و نوشتم خدایا منو ببر ماهیگیری منو ببر دریا ببر رودخونه ببر که شنا کنم وکلی ذوق کنم ، چون خودم ماشین ندارم باید منتظر بمونم حتما کسی بیاداز خانواده یا دوست واشنا که باهم بریم ، همون موقعه یاد موتور سواری یعقوب افتادم که روز اول موتور سواری با اون سن کمش رفت تنهایی موتور سواری کرد کلی، داشتم فکر میکردم چرا من انقدر از موتور سواری ورانندگی میترسم، با اینکه از اون تصادفی که با خواهرم داشتیم تو راه شمال حداقل 10 سال میگذره وخواهرم با اینکه راننده بود و تصادف و داغون شدن ماشینش از خودش بود ومن فقط کنارش نشسته بودم بعد چندماه باز ماشین خرید وشکر الله باز رانندگی کرد ولی من دیگه ترسیدم وحتی وقتی کنار کسی میشینم می ترسم توسرعت بالا یاوقتی یکی می پیچه جلوی ماشین، یاد شما استاد عزیزم و مریم جان افتادم که چطور پا رو ترسهاتون گذاشتید و همون ماهای اول توی امریکا نشستید پشت فرمون … واین باعث شد امروز تصمیم بگیرم با اولین پول وشرایطی که برام اوکی شد یه ماشین بخرم که انقدر منتظر نمونم کسی بیاد منو ببره جایی یا مجبور بشم اسنپ بگیرم، با اینکه من از 17 سالگی رانندگی میکردم کم وبیش، چرا الان چند ساله به خاطر ترسهام دیگه نمی شینم پشت فرمون؟ دوباره سریع یادم امد که یه ترمز دیگه هم توی ذهنم هست که اجازه نمیده پارو ترسم بذارم وماشین بخرم، اونم به خاطر شرایط پسرم هست، چون کم شنواست واز سمعک استفاده میکنه می ترسم که پشت فرمون بشینه با اینکه الان 19 سالش هست و میخواد بره رانندگی یادبگیره و گواهینامه بگیره!!!

    من خودم از نزدیک دیدم افراد ناشنوا وکم شنوایی که اتفاقا خیلی قشنگ رانندگی می کنند پس چرا در مورد پسرم انقدر ترس واضطراب دارم با اینکه پسر باهوش با استعداد وشکر خدا زرنگی هم هست…

    موضوع بعد در مورد صحبتهای شما بود که در باره شادی بچه ها بود،اینکه تو لحظه زندگی میکنند وشاد و خوشحال هستند میدونید چرا؟.

    چون بچه ها میدونند که نیروی برترشون یعنی پدر ومادرشون همیشه مراقبشون هستند براشون هر امکاناتی رو که بتونند فراهم می کنند خوراک وپوشاک ومسکن و هزینه های تحصیل و بازی و…

    همین موضوع باعث میشه که بچه ها با اطمینان خاطر فقط تو همون لحظه باشند و نگران چیزی نباشند…حالا نکته اش چیه؟

    هر کدوم از ما از یه سنی حمایت پدر ومادر ازمون برداشته میشه و وقتش میرسه که برای خودمون انتخاب هایی داشته باشیم که روی روابط خانوادگی و عاطفی و کاری واجتماعیمون تاثیر میذاره نگران میشیم ترس میاد سراغمون و یادمون میره که ماهم نیروی برتری داریم به نام خداوند که هزاران برابر بهتر و مراقبتر از پدر ومادرهامون هست و همه ی امکاناتی که نیاز داریم برای خوشبخت وشاد زندگی کردن رو در اختیارمون گذاشته منتهی ما یا نمیخوایم ومی ترسیم یا بلد نیستیم ازشون درست استفاده کنیم…

    مثلا همین یعقوب اگر مینشست یه جا واز موتور سواری، از قایق سواری، از شناکردن تو دریاچه و یا حتی از ویدئو گرفتن وگذاشتن تو یوتویوپ می ترسید می تونست اون تجربه های لذت بخش رو داشته باشه؟؟

    استاد بود، پدرش بود، موتور بود، دریاچه بود گوشی بودبرادرهاش بودند مریم جان بود ولی میرفت می نشست یه گوشه واقدامی نمیکرد!!!!

    خب دقیقا زندگی هر کدوم از ماهم همینطور هر آنچه که نیاز داریم در اختیارمون هست فقط باید پا روی ترسهامون بذاریم وازش استفاده کنیم..

    یادمه وقتی تیر ماه سال گذشته تصمیم گرفتم کسب وکار خودم رو که عاشقش هستم راه بندازم اولش ترس داشتم، با اینکه میومدم والگوهای موفقی رو برای خودم در نظر میگرفتم واز تجسم خلاق استفاده میکردم ولی بازم یه کم دو دل بودم تا اینکه پا رو ترسهام گذاشتم بدون اینکه کلاسی برم و کار خاصی انجام بدم فقط 3 ماه فصل بهار نشستم هر روز چندین ساعت از تو اینستا فایلهای آموزشی در مورد حرفه ام رو دیدم وبعد 3 ماه شروع کردم کارم رو استارت زدم انقدر عاشق کارم بودم وهستم که سختیهاش برام مثل قند شیرینه، فقط یادمه دوبار سر اینکه یه کم غرور اومد سراغم تو کارم به مشکل بر خوردم وبرای چند ساعت ترس و ناامیدی اومد سراغم ولی سریع از صبح فرداش با اشتیاق بیشتر کارمو ادامه دادم…

    الان 14 ماه از روزیکه کارمو استارت زدم میگذره وشکر خدا در جایگاه خوبی هستم وراضی ام، اگر چه هنوز به درآمدی عالی نرسیدم ولی هم حواسم به طی کردن تکاملم هست هم نمیرم تو مقایسه با دیگران، هم میدونم که همین الانش هم در جایگاه خوبی هستم وقراره که خیلی خیلی رشد کنم تو این مسیر، اگرچه در مورد یه سری چیزها خصوصا مادیات وپول من یه اعتقادات خاصی دارم اونم اینه که فقط از یه دریچه نباید منتظر روزی بود بلکه خداوند همیشه درهای رحمت وروزیش به روی ما باز هست، به قول شما استاد عزیزم یه تایمی هرچی تلاش میکردید از طریق سمینارها ورودی مالی خاصی نداشتید ولی چون صادقانه تلاش میکردید وجهان( خداوند) همیشه به تلاشهایی که از روی ایمان وتوکل هست پاداش میده، از طریق تند خوانی اون برکت در مال و روزی رو یه تایمی جوری روانه ی زندگیتون کرد که اون تلاشهای قبلیتون جبران شد…

    منم میگم آدم باید تلاشش رو بکنه ، ویه جا نشینه دست روی دست بذاره، خداوند خودش حواسش هست و جبران میکنه…

    خلاصه که فایل پرباری بود برام، همین الان که به هدایتم گوش دادم و فک میکردم قبلا این فایل رو دیدم یعنی چی میخواد ایندفعه بهم بگه، کلی منو زیر ورو کرد کلی حالم خوب شد، وبهم یاد اوری کرد که پا رو ترسهام بذارم و پامو از رو ترمز بردارم وبذارم روی گاز …

    بهم یاد اوری کرد که تا بچه نشم ودوباره مثل بچه ها شادی نکنم و تولحظه زندگی نکنم هیچی خوب پیش نمیره و اتفاقات مثبتی که انتظار دارم نمی افته….

    بهم یاد اوری کرد که من صاحب اختیار ونگه دارنده و هدایت کننده ای دارم که هر چی نیاز باشه برام قرار داده تا از زندگیم لذت ببرم وتو لحظه ویا فقط برای امروز سهم خودم رو درست انجام بدم باقیشو خودش درست میکنه مثل همیشه..

    الهی هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    الماس زیبا وهمسرجان گفته:
    مدت عضویت: 773 روز

    خدایا هرچه دارم از تو دارم.

    سلام به استاد عزیز وخانم مهربان مریم دوست داشتنی وسلام ویژه به مهمانی‌های استاد

    سلام به دوستان و همراهان سریالهای بهشتی

    خدای من شکرت که این قسمت رو دیدم چقدر این خانواده آرام وبا احترام هستن …خیلی از دیدن این قسمت انرژی وپیام گرفتم …

    پدر خانواده نشون داد باید اجازه بده بچه ها خودشون با هم کناربیان بدون اینکه دخالتی کنه

    خودم رو تصورکردم که رفتار یوسف رو با برادرش در باره آبمیوه می‌دیدم چقدر میپریدم وسط وازش میخواستم اینکار رو نکنه وآبمیوه رو به برادرش بده ولی چقدر این پدر بمن درس داد برای اصلاح رفتارم…..واقعا خیلی باحال از کنار هم لذت میبرن میپرن بهم کمک میکنن اونجایی که پدرشون اومد داخل آب من همش فکر میکردم آلان شروع میکنن پدرشون رو اذیت میکنن وپرتش میدن داخل آب …..هرلحظه که می‌دیدم لذت می‌بردم چه بازیهایی میکنن چقدر انگیزه دارن همه چی رو تجربه کنن چقدر حال استاد با این مهمان هایش خوبه ….قایق سواری تیراندازی شنا موتور بازی ووو

    ودرآخر آروم میشینن وبه حرفهای استاد با توجه گوش میدن کاشکی انگلیسی بلد بودم اونجایی که یوسف همش می‌ره وسط وپینگ پنگ بازی می‌کنه با صندلی می‌چرخه اگه من بود همش تذکر میدادم آروم باش ببینم چی میگیم ولی بقیه حواسشون به صحبت خودشون بود وکسی کاری به اون یکی نداشت که میخواد چکار کنه …..چقدر آروم هستن وبا خودشون وذهنشون در صلح هستن ….

    بزارین در آخر هم زیباییها وفراوانیهارا ببینیم

    زیباییها»»»»فراوانیها

    درختان زیبا وسرسبز پرادایس

    آسمان خوش رنگ وابرهای سفید

    دریاچه ای پرآب

    خونه ای روی آب

    رفتار آروم پدر خانواده

    تحسین و احترام استاد به مهمانها

    شادی ونشاط بچه ها

    شنا کردن موتور سواری تیراندازی

    دراز کشیدن در همک

    قایق سواری روی دریاچه

    فیلم گرفتن مریم قشنگم وانرژی که برای این کار می‌زاره

    واقعا همه چی زیبا بود

    خدایا شکرت بینهایت شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: