سریال زندگی در بهشت | قسمت 27 - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)

به نام خداوند بخشنده مهربان .

دفعه دوم هست امروز کامنت برای این قسمت می نویسم .کامنت اولی نمی دونم چطور شد که ناپدید شد ‌‌‌‌.قبل اینکه حسم بد بشه گفتم دوباره می نویسم .الان که شروع به تایپ کردم یه حسی بهم گفت لازمه دوبار بنویسی تا احساس خوب صبح موقع تایپ در پایان شب هم جاری باشه ‌.منم تسلیم .

پسرها در همک به زور خودشون را جا دادند.دراز کشیدن و از دیدن درختان و سایه آنها لذت می برند و البته شیطنت های پسرانه لذت خوابیدن در همک را دو صدچندان می کنه .

استاد از حضور این مهمانهای پر انرژی و پاک و شاداب لذت می برند و به قول خودشون دیدن بازی بچه ها و شور و انرژی اونها مثل مراقبه است و انسان در لحظه حال نگه می دارد .

الان یادم اومد منم همینطور هستم .من معلم ابتدایی هستم .شده گاهی حالم مناسب نبوده و کسل بودم یا بی حوصله ولی وقتی پامو داخل مدرسه میزارم و بچه ها را می بینم آهسته آهسته حالم بهتر می سه و در پایان تایم کاری که دارم میرم خونه حالم به کل تغییر کرده و عالی و پرانرژی و در کمال سلامتی و احساس خوب به خونه بر می گردم .علت را نمی‌دونستم چیه ولی استاد فرمودند مراقبه .خیلی خوشم اومد .خدا را شکر من این موهبت نصیبم شده که با بچه ها سروکار دارم .

استاد در کمال بخشندگی هر آنچه امکانات در پارادایس هست رادر اختیار این پسرهای عزیزو پرانرژی می گذارند .موتور سواری و آموزش آن به این پسرها و تجربه آن برای آنها چقدر لذت بخش و فراموش نشدنی هست .

این پسرها سالهای بعد که پا به سن بگذارم برای نوه هاشون از خاطرات اولین موتور سواری در پارادایس با آموزش استاد عباسمنش یاد می کنند ‌‌

خیلی زیباست استاد این همه دست و دلبازی و داشتن امکانات گوناگون شما برای لذت بردن که اتفاقا پسرها هم دوست دارند .

مریم جان چه زیباو سخاوتمندانه موتور سواری جیکوب را تحسین می کنند و شجاعت او در موتور سواری و جسارت او تمجید می کنند .

استاد بر روی صندلی نشسته و از شادی و آب بازی پسرها و پدر آنها لذت می برند و به احساس خوب و خوبتر خود کمک می کنند .

من خنده های استاد ،مریم جان ،پسرها و پدر که در داخل دریاچه مشغول بازی با پسرها است را دوست داشتم .

بعد از قایق سواری که باز استاد آن را آماده کرده بودم برای پسرها نوبت استاد هست تاداخل همک از سایه درختان لذت ببرند و در آرامش و سکوت کامنتهای سایت را بخوانند .

بعد از کلی بازی و شادی شب داخل خونه استاد عزیز برنامه آموزش برای جیکوب داشتند تا تشویق

نمایند که بر ترسهایش غلبه کند و با فیلم گرفتن های ساده از زندگی روزمره و تکرار و تکرار روزانه و عمل کردن به ایده هایش بعد از مدتی علاقه واقعی خود را پیداکند و بعد از مدتی وارد آن حیطه بشود .پدر هم در کمال آرامش مشوق خوبی برای پسر هست و اورا تشویق می کند که پا روی ترسهایش بگذارد و برنامه ای در یوتیوب داشته باشد .

استاد سخاوتمندانه با شور و عشق با پسر صحبت می کند .واقعا استاد شما همیشه در همه حال ،علاقمند به آموزش دادن هستید و آنقدر مهربانید.که می خواهید همه از استعداد و توانایی های خودشون استفاده کنند و به پیروزی و موفقیت و جایگاهی که شایسته آن هستند دست یابند .

پدر هم گفته های شما را تایید می کنند و از موفقیت شما برای پسر صحبت کردن و به عنوان الگو شمارا به پسر متذکر شدند.

استاد شما الگوی همه هستید .الگوی یک انسان توحیدی و عملگرا با قلبی بزرگ ودستانی سخاوتمند.

برای شما و خانم شایسته عزیز سلامتی روز افزون . ثروت بی پایان الهی را آرزومندم .