سریال زندگی در بهشت | قسمت 27 - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

به نام خدای بخشنده

امروز تایم کامنت گذاشتنم نسبت به بقیه روزها دیرتر شد. چون امروز کلی کار داشتم. میخام از تغییرات خودم توی این ۲۷ روز بگم. من دقیقا روز قبل از سریال زندگی در بهشت، تعهد دادم که روی قانون دقیق کار کنم و تصمیم داشتم یسری فایل هارو انتخاب کنم و گوش بدم و قوانین رو تمرین کنم. فردای اوت روز وقتی بیدار شدم توی کانال تلگرام اطلاعیه سریال زندگی در بهشت رو دیدم. دانلود کردم و چند روز اول نگاه میکردم ولی اصلا فکر نمیکردم که بخام بهش متعهد شم. به دیدنش، به استخراج نکته هاش، به کامنت گذاشتن، به خوندن کامنت بچه ها. ولی بعد از چند قسمت متعهد شدم به این کار. چون اجرای قوانین با دیدن سبک زندگی استاد انگار خیلی برام راحتر شده. انگار یه پرده از جلو چشمام رفته کنار، انگار گوشام شنواتر شده. انگار عملگراتر شدم. خودم بالارفتن فرکانس و انرژی خودم رو حس میکنم. شکر گزاری جزو کارهام شده. لذت بردن از لحظه، توجه به نکات مثبت، انقدر انرژیم بالا رفته که ساعت خوابم خیلی کم شده.حس ذوق و شوق تو قلبم دارم که نمیدونم از کجا میاد. من تصمیم به جهاد اکبر گرفتم. یه هدفون سفارش دادم که وقتی بقیه دارن تلویزیون میبینن یا دارن راجبه مسائل منفی حرف میزنن میزارم رو گوشم و صدای استاد رو به جاش گوش میدم. کنترل ورودی خروجیم رو خیلی بهتر دارم انجام میدم. امروز که خیلی لذت بردم از لحظه هام. صبح رفتم بیرون بعد از مدت ها. تعهد امروزم مطالعه راجبه تمرین ورزشیم بود که دقیق بشم و کنترل ذهن رو تمرین کنم موقع انجام دادنش. این مسئله رو هم از پینگ پنگ بازی کردن استاد یاد گرفتم. استاد من امروز پیلاتس با هدف تقویت کنترل ذهن انجام دادم. نوع تنفس، زوایای حرکت، آگاه بودن از تمیرین و تمرکز موردی روی عضله درگیر. استاااااد نمیدونیییی چقدر تفاوت داشت با تمام تمرین هایی که امروز انجام دادم. من ۶ ساله که دارم پیلاتس تمرین میکنم ولی امروز متفاوت ترین روز تمرینیم بود. انقدر حسم خوب شده. استاد من تو مدارش نبودما. وگرنه توی کتاب تمام این هارو توضیح داده. کنترل عضله به وسیله ذهن، همزمان حواست به نفس گیری باشه، تمرکز صدرصد روی عضله و…… عمرا فکرشم نمیکردم تجربم از ورزش دلخواهم با دیدن دوساعت از زندگی شما انقدر لذت بخش بشه. دیگه بعد از تمرینم کلی انرژی گرفتم یه شام خوشمزه( ماکارانی) برا اعضای خونوادم پختم همش حواسم به نکات مثبت بود که بارون شدید سیل آسا از اسمون میبارید یدفعه انگار حال و هوای پرادایس رو اورد اینجا😍 یاد آشپزی شما و خانم شایسته افتادم. تازه قبل از شروعشم گفتم خدایا میخام یه ماکارانی هدایتی بپزم😍 جاتون خالی نمیدونید چی شده بود. خلاصه که بعد از یه روز پربرکت تازه وقت کردم بنویسم. الان دارم با خودم میگم ببین یعقوب چقدر تغییر کنه تا چندروز دیگه. ما‌که فقط یه بخش کوچیکی از زندگی شمارو داریم میبینیم انقدر تغییر کردیم. توی فایل امروز مشخص بود که بعد از حمله به دل ترس از شنا در دریاچه، حالا چه اعتماد به نفسی برا موتور سواری پیدا کرده. راستی ممنون از دوستی که فایل رو ترجمه کرد. داشتم به این فکر میکردم که ببین تمااااامممم انسان های روی زمین نجوای ذهنی دارن ها. عدالت خدا توی همه چی برقراره. انسانی میتونه موفق بشه که بتونه به نجواهاش غلبه کنه. فارغ از جنسیت، ملیت، سن و……

فقط من تو نوشته ها محو این شدم که یه پسر ده ساله چقدر درامد داره. خدای مننننن. چقدر ظرفش بزرگههههه. خدایا شکرت.

فاطمه فکرش رو بکن، اگه قدم اول رو برداری فقط اگه بتونی روی نجواها و مقاومت ها و ترس های ذهنت پا بزاری، بزرگترین کار رو کردی ها، اونوقت هدایت ها میاد، ولی این مسیره، دوباره مرحله بعدی قدم بعدی پا روی مقاومت ها و بعدش هدایت جدید😍 خدایا کمکم کن🙏

حدس میزنم توی قسمت های بعدی یعقوب ویدیو ضبط کرده باشه برا خودش. ببین فرکانس و مدارش چی بوده که استاد حضوری داره براش راجبه موفقیت صحبت میکنه. جالبه بین اون ۴ تا بچه یعقوب داره این هارو جذب میکنه. اینم هدایت خداس برای یعقوب با توجه به مداری که داخلشه. منتظرم ببینم قسمت بعدی چه جریان و درسی تو راهه.

مرسی از استاد وخانم شایسته. دوستتون میدارم😘❤😘❤