https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/05/abasmanesh-26.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-05-23 09:40:182025-01-23 12:11:36سریال زندگی در بهشت | قسمت 31
295نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خداروشکر که بعد دو سه روز تاخیر بخاطر چالشی که برای جسمم افتاد که نتونستم بیام اینجا الان حالم خوب شد و دویاره اومدم اینجا تا صدای متفاوت و نگاه متفاوت شوم برای جهانم
خداروشکرررر که تونستم براحتی از این چالش ازاین تضاد عبور کنم
خداروشکرررر اینقد اینجا رو ایمانم کار کردم که ذره ای ترس و نجوا به دلم نیوفتاد که بدتر بشم چی
خداروشکررررر که ایمان داشتم اینم الخیر فی ماوقع هست
درست صبحی که بیدار شدم و بدون هیچ علایمی دیدم سرم گیج میزنه و عرق سرد و ضعف و گشنگی و تهوع همه قروقاطی شده بعد خوردن صبحانه دیدم راه نمیتونم برم یعنی جوری شده بودم که میخواستم برم دستشویی امکانش نبود گفتم خدایا این دیگه چیه این دیگه چه پیامیه چه بسته و چه هدیه ای توش هست که من نمیدونم بااینکه در وضعیت جسمی نامتاسبی بودم و همسرم نگران ولی ته دلم تو دلم همه چی داشت آروم میشد شروع کردم به شکرگزاری تمام روزهایی که روی پاهام راه میرفتم و همه چی برام عادی شده بود عذرخواهی کردم از خدای خوبم و گفتم داری بهم یاداوری میکنی که دیگه داشته هام برام عادی نشن باشه فهمیدم ازت ممنونم یاد این افتادم که هر روز صبح بیدار میشدم بدون کمک کسی میرفتم دستشویی ولی الان نمیتونم گفتم خدایا هرچی دارم از توست من بدون تو هیچم هیچچچچ گفتم خدایا باشه اینم فهمیدم بعد همینجوری داشتم شکر میکردم با خدا حرف میزدم به یاد خواسته ای افتادم که مبنی بر اینکه از لحاظ جسمی قوی و قدرتمند و پر انرژی بشم بعد گفتم خدایا شکرت که جهانت صدای مرا شنید و در قالب این تضاد خواستمو گرفت و من الاان باید منتطر توانایی های بیشتر درونم باشم تضاد فقیری اومد تا بهم بگه میخوام ثروتمند باشم اینا رو این روزها بهتر وبیشتر فهمیدم و این فهم و آگاهی خیلی حالمو خوب کرده و باعث شد ازاین چالشی که برام بوجود اومد بجای اینکه حالمو بد کنه حالمو خوب کرد گفتم حتما قرار بود بدنم دوسه رور استراحت کنه و ربکاوری بشم و باید با این اوضاعم حال کنم و شکرگزار باشم که وظیفه مو بسیار درست انجام دادم و خوشحالم که تونستم درست عمل کنم و این باعث شد با یک دارو و سرم الان حالم مثل روز اول خوب بشه و تمام کارامو بدون کمک کسی انجام بدم و چقد حل این موضوع داره بهم انگیزه بیشتری میده و حالمو بهتر تر میسازه خدایااااا شکرررررت
خدایا شکرت برای این تضاد خدایا شکرت برای پیک سلامتی که برام فرستادی خدایا شکررررت برای پیک ثروت خدایا شکررررت که قانون تغییر ناپذیری را برای خوشبختی نا وضع کردی و بهم یاد دادی تا بدونم چیجوری باید ازش پیروی کنم
خدایا شکرررررت که الان بعد سه روز حالم خیلییی خوبه که تونستم دوباره بیام اینجا
الهی شکرررررت که تونستم از این امتحان واین تضاد بخیر و سلامتی عبور کنم خدایااا شکرت که نذاشتی تو تاریکی بمونم خدایا شکررررت که اینجایی هست میتونیم حرف بزنیم درک بشیم الهی شکرررررت خدایا شکر که موهبت سلامتی داره منو زنده نگه میداره
الهی شکرت که میتونم الان راه برم بشینم بخوابم بلند بشم رانندگی کنم کاری که سه روز پیش اصلاااا نمیتونستم هیچکدومشونو انجام بدم اصلا نمیتونستم حتی بشینم باید حتما دراز میکشیدم چند نفرم دستمو میگرفتن نمیتونستم راه برم خدایااااا این ویروس چه قدرتی داره از طرف تو که دیده نمیشه ولی چیجوری سیستم آدم و مختل میکنه و اگه ترو نداشتم اگه به وجود تو ایمان نداشتم این ویروسی که با چشم مسلح هم دیده نمیشه به سختیییی باید با پیشرفته ترین دستگاه اونو دید براحتی منو از پا در میاورد خدایا شکررررت تا حالا از گوش میانی ام تشکر نمیکردم یاد گرفتم تشکر کنم خدایا شکرت که فهمیدم اگه گوش میانی ام درست کار نکنه براحتی تعادل مون بهم میخوره و نمیتونیم قدم رو قدم بر داریم الهی شکررررررت که با این چالش بهم یاد دادی باید بیشتر در خودم جستجو کنم و بابت تک تک نعمتهای خدادادی ام قدران باشم خدایا شکررررررت
روز سی ویکم زندگی در بهشت
چقد ناراحت کننده بود رفتن مهمونای باحال و دوست داشتنی چقد واقعا این چند روزی اینجا هیاهو داشت یهویی ساکت شد و مریم عزیزم دوربین و داد به همسرجانشو خودش فکر کنم رفت به جمع وجور کردن خونه و کارهای خونه و استادم سریع موتور و گرفت دوربین و بست روی شکمشو زد به دل جنگل رفت تا بتونه ذهنشو مشغول کارهای خوب بکنه تا ناراحتی رفتن این مهمونا اذیتش نکنه هرچند استاد خودش استاد این کاراست و چقد زیبا ازش یاد گرفتیم که جهان جهان فراوانی هاست و هیچ کمبود تفریح و کمبود مهمون بازی و شادی وجود نداره قبلنا من تو شرایط شبیه این مهمونی و دورهمی اینجوری قرار میگرفتم و تموم میشد همه میرفتن دلم میگرفت ناراحت میشدم غمگین میشدم و اگه خودم میرفتم سفر موقع برگشت ضدحال بود همه چی ولی استادجانم چیز بسیار خوبی بهمون یاد داد که تو هنچین شرایطی اگه غمگین بشیم یعنی به کمبود در جهان باور داریم و این درست نیست خدایا شکررررت از وقتی اینو یاد گرفتم دیگه اینجوری نمیشم غمگین نمیشم ضدحال برام نیست تو گذشته نمیمونم سرحال وقبراقم و میدونم که شرایط زیباتر ازین تو جهان هست که خدا منو توش قرار میده به شرط اینکه به کمبود و ناراحتی نچسبم و به فراوانی باور داشته باشم
خدایاشکرررررت ولی واقعا موقع خداحافظی این مهمونای عزیز و شاد و باادب و بامعرفت و توحیدی دوست داشتنی حالم گرفته شد واقعا این چندروزی باوجودشون خیلی اینجا خوش گذشته بود ولی هر شروعی همیشه پایانی دارد و بعد هر پایان شروع جدیدی آغاز خواهد شد فقط باید دل به خدا سپرد تا در هرشرایطی که توش هستیم حالمون همیشه خوب و انرژی رو به بالا باشه الاهی شکرررررت برای این آگاهی
چقد اینجا خلوت شد یهویی و چقد همه پکر بودن انگار هیچکدوم حتی آقای راین هم دلش نمیخواست برن واقعاااا چه جایی و جه مهمانی زیباتر ازاینجا بهشت رضوان
چقد امروز اینجا یخورده غم داشت آب ها و سبزه ها برانی و درختان هیچکدوم دلشون نمیخواست این مهمونا برن بجز ماهی فقط ماهی ها خوشحال از رفتن این عزیزان بودن خخخخخ
برانی خیلی باحال بود چیجوری برنج و پس زد اون نون روغنی را پس زد و نون خشک و خورد تا همه نصیب ماهی ها بشن خدایا شکرررر ت برای زیبایی امروز پرادایس چه مونور سواری باحال و عالی بود چه باد خنکی میزد چه عشقی داشت چه حالی کردیما استاد واقعاااا لازم بود بعد این خداحافظی ازاین مهمونای دوست داشتنی یدور تو پرادایس زیبا زدن مریم جون کجاست در افق محو شد چراااااااا الووووو مریم جان کجا رفتی ؟؟؟؟؟
چقد راحت و ریلکس استاد باهاشون خداحافظی کردین ما بودیم باید میرفتیم تا دمدر و کلی وایمیستادیم و دست تکون میدادیم تا ماشین از جلوی دیدها محو بشه برگردیم ولی الان فکر میکنم اینجوری که استاد خداحافظی کردن بهتره اونجوری مثل ما ناراحتی تو وجود ما میمونه درون نا غصه میخوره و غمگین میشه خدایا شکررررت که جور دیگه ای از برخورد و رفتار و یاد گرفتم تا وابسته هیج موضوعی نشم الهی شکرت
پرادایس زیبا چقد قشنگ بودی امروز چقد سکوت در تو حاکم شد ولی استاد باحال ما نذاشت این سکوت آزار دهنده باشه و سریع موتورسواری و هیجان و واردش کرد و به همه ما حال و انرژی خوبی داد استاد تحسینتون میکنم واقعاااا کارتون درسته عجب مهمون داری کردین چقد راحت و ریلکس و باحال این باعث شد اونا هیچکدوم دلشون نمیخواست برگردن
خدایا یه همچبن مهمونی با همچین میزبانی رو نصیب ما بکن همیشهههه الاهی شکرت که هر جا مهمان میشم دلم میخواد میزبانم همینجوری راحت و ریلکس و باحال و پایه باشه و دوست دارم خودمم همچین میزبانی برای مهمونام باشم الهی شکررررررت
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام وقتتون بخیر
خدایا شکرت برای دیدن این همه زیبایی
خدایا شکرت برای این همه انرژی بالا.خدایا شکرت برای بچهها عزیزی که تو این چند قسمت دیدیم و هر کدوم با خودشون در صلح بودند
صبحانه آخر مریم جان سنگ تمام گذاشتند
چه همه کنار هم نشستند و صبحانه میخورند
استاد عزیز هم راوی این قسمت قشنگ
خیلی به ما هم خوش گذشت
چقدر ماشین خفنی داشتند..چقدر توش وسیله جا شد
چقدر موقع رفتن همه کمک کردند تا وسایل بزارند تو ماشین
چه خوب تربیت شدند ..
احترام توشون زیاده
محبت و عشق زیاد
احساس مسئولیت زیاده
مودب بودن زیاده
من حسابی لذت بردم
خدایا شکرت این حس زیبا رو تجربه کردم
به امان خداوند مهربان.. به ما خیلی خوش گذشت..
چه ایده خوبی موتور سواری با دوربین چه خوب میشه..منتظر فایل های قشنگتون هستیم
در پناه امن خداوند مهربان شاد باشید و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید در گنج حکیم
خداروشکر که بعد دو سه روز تاخیر بخاطر چالشی که برای جسمم افتاد که نتونستم بیام اینجا الان حالم خوب شد و دویاره اومدم اینجا تا صدای متفاوت و نگاه متفاوت شوم برای جهانم
خداروشکرررر که تونستم براحتی از این چالش ازاین تضاد عبور کنم
خداروشکرررر اینقد اینجا رو ایمانم کار کردم که ذره ای ترس و نجوا به دلم نیوفتاد که بدتر بشم چی
خداروشکررررر که ایمان داشتم اینم الخیر فی ماوقع هست
درست صبحی که بیدار شدم و بدون هیچ علایمی دیدم سرم گیج میزنه و عرق سرد و ضعف و گشنگی و تهوع همه قروقاطی شده بعد خوردن صبحانه دیدم راه نمیتونم برم یعنی جوری شده بودم که میخواستم برم دستشویی امکانش نبود گفتم خدایا این دیگه چیه این دیگه چه پیامیه چه بسته و چه هدیه ای توش هست که من نمیدونم بااینکه در وضعیت جسمی نامتاسبی بودم و همسرم نگران ولی ته دلم تو دلم همه چی داشت آروم میشد شروع کردم به شکرگزاری تمام روزهایی که روی پاهام راه میرفتم و همه چی برام عادی شده بود عذرخواهی کردم از خدای خوبم و گفتم داری بهم یاداوری میکنی که دیگه داشته هام برام عادی نشن باشه فهمیدم ازت ممنونم یاد این افتادم که هر روز صبح بیدار میشدم بدون کمک کسی میرفتم دستشویی ولی الان نمیتونم گفتم خدایا هرچی دارم از توست من بدون تو هیچم هیچچچچ گفتم خدایا باشه اینم فهمیدم بعد همینجوری داشتم شکر میکردم با خدا حرف میزدم به یاد خواسته ای افتادم که مبنی بر اینکه از لحاظ جسمی قوی و قدرتمند و پر انرژی بشم بعد گفتم خدایا شکرت که جهانت صدای مرا شنید و در قالب این تضاد خواستمو گرفت و من الاان باید منتطر توانایی های بیشتر درونم باشم تضاد فقیری اومد تا بهم بگه میخوام ثروتمند باشم اینا رو این روزها بهتر وبیشتر فهمیدم و این فهم و آگاهی خیلی حالمو خوب کرده و باعث شد ازاین چالشی که برام بوجود اومد بجای اینکه حالمو بد کنه حالمو خوب کرد گفتم حتما قرار بود بدنم دوسه رور استراحت کنه و ربکاوری بشم و باید با این اوضاعم حال کنم و شکرگزار باشم که وظیفه مو بسیار درست انجام دادم و خوشحالم که تونستم درست عمل کنم و این باعث شد با یک دارو و سرم الان حالم مثل روز اول خوب بشه و تمام کارامو بدون کمک کسی انجام بدم و چقد حل این موضوع داره بهم انگیزه بیشتری میده و حالمو بهتر تر میسازه خدایااااا شکرررررت
خدایا شکرت برای این تضاد خدایا شکرت برای پیک سلامتی که برام فرستادی خدایا شکررررت برای پیک ثروت خدایا شکررررت که قانون تغییر ناپذیری را برای خوشبختی نا وضع کردی و بهم یاد دادی تا بدونم چیجوری باید ازش پیروی کنم
خدایا شکرررررت که الان بعد سه روز حالم خیلییی خوبه که تونستم دوباره بیام اینجا
الهی شکرررررت که تونستم از این امتحان واین تضاد بخیر و سلامتی عبور کنم خدایااا شکرت که نذاشتی تو تاریکی بمونم خدایا شکررررت که اینجایی هست میتونیم حرف بزنیم درک بشیم الهی شکرررررت خدایا شکر که موهبت سلامتی داره منو زنده نگه میداره
الهی شکرت که میتونم الان راه برم بشینم بخوابم بلند بشم رانندگی کنم کاری که سه روز پیش اصلاااا نمیتونستم هیچکدومشونو انجام بدم اصلا نمیتونستم حتی بشینم باید حتما دراز میکشیدم چند نفرم دستمو میگرفتن نمیتونستم راه برم خدایااااا این ویروس چه قدرتی داره از طرف تو که دیده نمیشه ولی چیجوری سیستم آدم و مختل میکنه و اگه ترو نداشتم اگه به وجود تو ایمان نداشتم این ویروسی که با چشم مسلح هم دیده نمیشه به سختیییی باید با پیشرفته ترین دستگاه اونو دید براحتی منو از پا در میاورد خدایا شکررررت تا حالا از گوش میانی ام تشکر نمیکردم یاد گرفتم تشکر کنم خدایا شکرت که فهمیدم اگه گوش میانی ام درست کار نکنه براحتی تعادل مون بهم میخوره و نمیتونیم قدم رو قدم بر داریم الهی شکررررررت که با این چالش بهم یاد دادی باید بیشتر در خودم جستجو کنم و بابت تک تک نعمتهای خدادادی ام قدران باشم خدایا شکررررررت
روز سی ویکم زندگی در بهشت
چقد ناراحت کننده بود رفتن مهمونای باحال و دوست داشتنی چقد واقعا این چند روزی اینجا هیاهو داشت یهویی ساکت شد و مریم عزیزم دوربین و داد به همسرجانشو خودش فکر کنم رفت به جمع وجور کردن خونه و کارهای خونه و استادم سریع موتور و گرفت دوربین و بست روی شکمشو زد به دل جنگل رفت تا بتونه ذهنشو مشغول کارهای خوب بکنه تا ناراحتی رفتن این مهمونا اذیتش نکنه هرچند استاد خودش استاد این کاراست و چقد زیبا ازش یاد گرفتیم که جهان جهان فراوانی هاست و هیچ کمبود تفریح و کمبود مهمون بازی و شادی وجود نداره قبلنا من تو شرایط شبیه این مهمونی و دورهمی اینجوری قرار میگرفتم و تموم میشد همه میرفتن دلم میگرفت ناراحت میشدم غمگین میشدم و اگه خودم میرفتم سفر موقع برگشت ضدحال بود همه چی ولی استادجانم چیز بسیار خوبی بهمون یاد داد که تو هنچین شرایطی اگه غمگین بشیم یعنی به کمبود در جهان باور داریم و این درست نیست خدایا شکررررت از وقتی اینو یاد گرفتم دیگه اینجوری نمیشم غمگین نمیشم ضدحال برام نیست تو گذشته نمیمونم سرحال وقبراقم و میدونم که شرایط زیباتر ازین تو جهان هست که خدا منو توش قرار میده به شرط اینکه به کمبود و ناراحتی نچسبم و به فراوانی باور داشته باشم
خدایاشکرررررت ولی واقعا موقع خداحافظی این مهمونای عزیز و شاد و باادب و بامعرفت و توحیدی دوست داشتنی حالم گرفته شد واقعا این چندروزی باوجودشون خیلی اینجا خوش گذشته بود ولی هر شروعی همیشه پایانی دارد و بعد هر پایان شروع جدیدی آغاز خواهد شد فقط باید دل به خدا سپرد تا در هرشرایطی که توش هستیم حالمون همیشه خوب و انرژی رو به بالا باشه الاهی شکرررررت برای این آگاهی
چقد اینجا خلوت شد یهویی و چقد همه پکر بودن انگار هیچکدوم حتی آقای راین هم دلش نمیخواست برن واقعاااا چه جایی و جه مهمانی زیباتر ازاینجا بهشت رضوان
چقد امروز اینجا یخورده غم داشت آب ها و سبزه ها برانی و درختان هیچکدوم دلشون نمیخواست این مهمونا برن بجز ماهی فقط ماهی ها خوشحال از رفتن این عزیزان بودن خخخخخ
برانی خیلی باحال بود چیجوری برنج و پس زد اون نون روغنی را پس زد و نون خشک و خورد تا همه نصیب ماهی ها بشن خدایا شکرررر ت برای زیبایی امروز پرادایس چه مونور سواری باحال و عالی بود چه باد خنکی میزد چه عشقی داشت چه حالی کردیما استاد واقعاااا لازم بود بعد این خداحافظی ازاین مهمونای دوست داشتنی یدور تو پرادایس زیبا زدن مریم جون کجاست در افق محو شد چراااااااا الووووو مریم جان کجا رفتی ؟؟؟؟؟
چقد راحت و ریلکس استاد باهاشون خداحافظی کردین ما بودیم باید میرفتیم تا دمدر و کلی وایمیستادیم و دست تکون میدادیم تا ماشین از جلوی دیدها محو بشه برگردیم ولی الان فکر میکنم اینجوری که استاد خداحافظی کردن بهتره اونجوری مثل ما ناراحتی تو وجود ما میمونه درون نا غصه میخوره و غمگین میشه خدایا شکررررت که جور دیگه ای از برخورد و رفتار و یاد گرفتم تا وابسته هیج موضوعی نشم الهی شکرت
پرادایس زیبا چقد قشنگ بودی امروز چقد سکوت در تو حاکم شد ولی استاد باحال ما نذاشت این سکوت آزار دهنده باشه و سریع موتورسواری و هیجان و واردش کرد و به همه ما حال و انرژی خوبی داد استاد تحسینتون میکنم واقعاااا کارتون درسته عجب مهمون داری کردین چقد راحت و ریلکس و باحال این باعث شد اونا هیچکدوم دلشون نمیخواست برگردن
خدایا یه همچبن مهمونی با همچین میزبانی رو نصیب ما بکن همیشهههه الاهی شکرت که هر جا مهمان میشم دلم میخواد میزبانم همینجوری راحت و ریلکس و باحال و پایه باشه و دوست دارم خودمم همچین میزبانی برای مهمونام باشم الهی شکررررررت
خدایا شکرررررت برای درس امروزم.
دوستت دارم
دوستتان دارم
عشقین …