سریال زندگی در بهشت | قسمت 34 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

376 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    پرستو گفته:
    مدت عضویت: 232 روز

    به نام خدای مهربانی‌ها، خدای عشق و هدایت

    خدایا، هر آنچه دارم از آن توست و هر آنچه که به من تعلق دارد، هیچ‌گاه از من گرفته نمی‌شود، چون از من و برای من است.

    سلام به استاد عزیزم، بانوی شایسته و تمام دوستان هم‌فرکانسی‌ام

    امروز، در قسمت 34 از سریال زیبای زندگی در بهشت، بار دیگر قدرت ایمان و یقین را با تمام وجود لمس کردم. لحظه‌ای که ترس در دلم نشست و فکر گسترش آتش در ذهنم چرخید، فهمیدم که هنوز جا برای رشد دارم، هنوز باید روی باورهایم کار کنم. اما استاد، شما مثل همیشه، چراغ راه بودید… با آن ایمان قوی، با آن باور عمیق به یکتایی خداوند، به من یاد دادید که هیچ‌چیز در این دنیا بی‌حساب و کتاب نیست و اگر ما هم‌فرکانس حقیقت باشیم، هیچ خطری به ما نزدیک نخواهد شد.

    با هر بار دیدن آموزش‌ها و شنیدن صحبت‌های شما، دریچه‌ای تازه از آگاهی به رویم باز می‌شود، حس می‌کنم باورهای محدودکننده‌ای که سال‌ها مرا اسیر کرده بودند، یکی‌یکی رنگ می‌بازند و محو می‌شوند. دیگر آن سرگرمی‌های بیهوده‌ای که زمانی وقتم را پر می‌کرد، جایشان را به یادگیری، آگاهی و شناخت قوانین الهی داده‌اند.

    خدایا، تو را هزاران بار شکر می‌کنم که مرا در این مسیر هدایت کردی. من با تمام وجودم متعهد می‌شوم که ثابت‌قدم بمانم، حتی اگر وسوسه‌ها و نجواهای منفی بخواهند مرا از راهم دور کنند. من تسلیم نمی‌شوم، من ادامه می‌دهم، چون رسالتم را شناخته‌ام و هدفم را یافته‌ام. موفقیت‌های من، روز به روز در حال رشد است و این تنها لطف و رحمت بی‌کران توست که مرا به این مسیر هدایت کرده‌ای.

    خدایا، تو را از عمق وجودم دوست دارم و از تو می‌خواهم که هر لحظه مرا در مسیر نور و آگاهی نگاه داری. من بنده‌ای هستم که می‌خواهم عاشقانه در راه تو قدم بردارم و به آن نقطه‌ای برسم که تو را با تمام وجود لمس کنم.

    من هدایت شده‌ام، من در مسیر نورم، من رو به رشد و شکوفایی‌ام و هرآنچه که متعلق به من است، همیشه برای من خواهد بود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محمد ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 297 روز

    سلام به استاد گلم سلام به خانم شایسته عزیز سلام به همه هم فرکانسی هام امروز 13بدر1404هستش یهویی اومدم به سایت سر بزنم زدم مرا به نشانه ام هدایت کن به این کلیپ هدایت شدم اولش که کلیپ و می‌دیدم ترس و نگرانی به وجودم و ب خودم هی میگفتم الان خیلی وحشت ناک شده مأمور نیاد گیر ندن استاد و خانم شایسته رو برخورد نکنند باهاش و بعد گفتم هتما هدایت خداوند هست که به استادم هدایت شده این ایده هتما خیر هست

    بعد که رسیدم در آخر ویدیو پنج شش تا ماشین آتش نشانی آمدن برخورد بدی نکردن و تازه چقدر

    نشون دادن چقدر وظیفه شون و به درستی انجام می‌دهند

    درسی که ازین ویدئو رفتم علف های عرض زنده گی مونو باید آتشش بزنیم تا رشد نکنند و زنده گی مونو مانع پیشرفت مون نشن

    و در آخر جالب این بود که امروز روز طبیعت هست

    شاید این آتش ظاهرش این باشد طبیعت این جنگل آتش گرفته وله علف های عرضش که نابود بشود خیلی زیبا تر و قابل استفاده تر میشود

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2228 روز

    سریال زندگی در بهشت |قسمت34

    بنام ایزد منان

    با درود و وقت بخیر خدمت همه ی دوستان عزیزم و استادان نازنینم

    موضوع این قسمت

    استاد مجهز با ابزار آلات الله اکبر شده با اَره شارژی و اَره تا بتونه آن درختان خشک و علف های هرز رو پاکسازی کنند..و آتیش بزنند

    استاد تصمیم گرفتند محلی بنام جزیره که از سه طرف به دریاچه محصور هست رو پاکسازی کنند و آتیش بزنند و بسوزانند

    بسوزید بسوزید

    در این عشق بسوزیید!!!

    بقول خانم شایسته .جهنم علفهای هرز به پا شده و دقیقا روز جزا شده برای علف های هرز

    وووااای خدایااآاا من ..حتی مسیر این آتش علفهای هرز هم فوق العاده خوشکل شده بودن !!

    استاد جان چقدر ایده ی خوبی بود

    چقدر تدبیر بجایی بود و یک وسعت زیادی را خردمندانه سوزانید .. چقدر مسیر آتیش رو بدرستی انتخاب کردید و بعدش خداوند بقیه ی کارها رو انجام داد .. بعضی جاها هم چون علف تر و تازه داشت مانع عبور آتیش شد و اینطوری انگار برنامه ریزی شده بود خدایاا شکرت ..

    ولی اینجای داستان . چقدر زیبا بود که با اطلاع رسانی همسایه ها به آتش نشانها 6 هفت تا ماشین آتش نشانی برای مهار این آتش به این پرادایس آمدند..

    وووااای چقدر خندیدم..

    این آتیش بازی استاد پای آتش نشان ها رو به آنجا باز کرد ..

    فکر کنم آتش نشان ها تعجب کردند که دو نفر در این زمین بیست هکتاری طبیعت زندگی میکنند!!

    واقعا هر چقدر این کشور آمریکا رو تحسین کنم هنوز نتونستم تشویق شوند کنم . بخدا چقدر فرهنگ این کشور بینظیره

    حتی آتش نشان ها نگفتن چرا این کار رو کردید؟؟؟ یا حتی غُر بزنند و بخوان عذاب وجدان به کسی بدن و یا تحقیرشون کنند

    فقط وظیفه شون رو انجام دادن… واقعا خدمت رسانی آتش نشان ها بی رغیبع!!؛

    بخدا قدر این آتش نشان های خوب و مقدس رو باید دانست مرسی مرسی عزیزان .

    البته آتش نشانهای کشور خودمون رو باید بیشتر از همیشه تحسین کنم خدا قوت!!!

    جا داره از آتش نشان های غیور تلاشکر این سایت الهی مون هم تشکر و قدردانی کنم چون می‌دونم تعدادی از آتش نشان های عسلویه و اهواز و چند شهر دیگر مون در این سایت حضور دارند و شاید به کامنت من هدایت شوند واقعا ایستاده براتون کف میزنم و تحسین تون میکنم !!!! می‌دونم که در این روزهای سخت حساس کنونی چقدر جان شون در معرض خطر مسایل حساس کنونی ایران هست خدا قوت .. و خداوند ایران زمین یار و یاور و پشتیبان تون باشه . الهی آمین

    عمل به قانون یعنی چی؟؟؟؟

    یعنی وقتی صبح از خواب بیدار میشی بگی

    خدایا شکرت .. اینکه دوباره منو برای یک روز قشنگ دیگه بیدارم کردی . بالشتتو ببوسی و بگی خدایااا شکرت اینقدر با آرامش خوابیدم و با آرامش بیدارم کردی ..

    خدایااا شکرت با امنیت الهی سقفی بالای سرم دارم

    خدایاااا شکرت آسمان زیبآییت را میبینم و طلوع گرما بخش زندگیمو رو احساس میکنم

    خدایاااا شکرت بازم میتونم نسیم هوای دلپذیر را استشمام کنم

    خدایاااا شکرت لذت شنیدن صدای چههههه چههههه آواز پرندگان رو را به من عطا کردی تا بشنوم

    خدایاااا شکرت صدای روشن شدن استارت اتومبیل همسایه ام رو می‌شنوم که داره می‌ره سر کارش !!!

    خدایااا شکرت که صدای درب خانه ی همسایه مو می‌شنوم که داره با سلامتی از خانه خارج میشه و صدای بچه هاشو می‌شنوم

    خدایااا شکرت وقتی میرم پرده ی سالن پذیرایی را کنار میکشم نور و روشنایی خداوند وارد خانه ام میشه و به زندگی خوش آمد میگم و سلام صبح بخیر میگم . به گلدان ها و وسایل خونه و آشپزخانه و شعله های روشن گاز خوراک پزیم سلام احوالپرسی میکنم

    هزاران نکات مثبت و زیبا رو همون اول صبح میبینم و احساس خوب و عالی دارم به دستشویی و توالت و مسواک و آیینه و آب لوله کشی سرد و گرمم نگاه میکنم و لذت میبرم . و اینها و هزاران نعمت دیگرم رو ببینم و بهشون توجه کنم و لذت ببرم به آن نان سفره ی صبحانه به آن چای و شیر و قهوه ی داغ . به آن صبحانه ی خوشمزه ی لذت بخشم افتخار کنم و از خداوند سپاسگذاری کنم..

    وقتی من این کارها رو میکنم یعنی دارم ذهنمو به چیزهای خوب عادت میدم . این خودش یعنی اجازه ی ورود نجواها و افکار منفی رو به ذهنمون نمیدیم و ذهنمون رو آگاهانه و یا ناآگاهانه کنترل کردیم .. این یعنی همان آتش زدن علف های هرز ذهنمون . یعنی فرصتی به ذهن نمیدیم که بشینه و منفی بافی کنه !!

    پس در واقع با همین کارهای بظاهر ساده داریم کارهای بزرگی انجام میدم ..

    یعنی عمل گرا بودن ..وقتی عملگرا. و سپاسگذار باشی . اون وقته که میتونی بگی من در لحظه دارم زندگی میکنم ..

    امروز رفته بودم بیرون و یک سری کارها داشتم که باید انجام میشد و کمی هم خرید داشتم . شاید بیش از چهار ساعت من پیاده روی انجام دادم در طول تمام این کارها و پیاده روی ها حتی یک لحظه هم نگران چیزی نبودم .. اولش میخواستم هندس فری بزارم و در طول مسیر فایل ها رو گوش بدم ولی بعدش بخودم گفتم !!! نه من می‌خوام خودم باشم .. می‌خوام ببینم فرکانسم در چه مداری هست !!! در واقع داشتم از خودم تست می‌گرفتم … خب اولش که اومدم بیرون فقط داشتم از هوای ابری تمجید و تحسین میکردم .. برعکس روزهای قبل که هوا بشدت داغ و تابستانی شده بود امروز آنقدر ابری و سایه و خنک شده بود که من اصلا نفهمیدم کی رسیدم سر خیابان !¡ یعنی همینطوری داشتم با خودم صحبت میکردم و میگفتم : آخیش چقدر هوا عالیع . خدایا شکرت که امروز آنقدر هوا خوبه که من میتونم کارهامو براحتی انجام بدم .. همینکه رسیدم سر خیابان ماشین های خوشکل و شاسی و مدل بالا ها رو زیر نظر گرفتم و تحسین میکردم . بعد چند لحظه تاکسی خطی خودمون آقای فلاح از راه رسید . چقدر خوب شد صندلی جلو خالی بود کیف کردم !!! همینکه نشستم و داخل ماشین سلام احوالپرسی کردم.

    دیدم آقای فلاح داره با خانمش شمالی صحبت می‌کنه !! بعد از اتمام تلفنش دوباره با من سلام احوالپرسی گرمتری داشت و با لهجه ی شیرین و بامزه اش ازم پرسید چطورید چه خبر ؟ گفتم خدا رو شکر . آقا فلاح . امروز خیلی کار دارم خدا کنه هوا همینطوری ابری و سایه باشه تا من بتونم کارامو انجام بدم .. با خوش اخلاقی گفت . هوای امروز که خیلی عالیع !!! گفتم آره هوا مثل شمال شده انگار باد دریا پیچیده آنقدر خنک شده !!! خلاصه بعد از اینکه هزینه ی کرایه رو بحسابش واریز کردم و در حال پیاده شدن بودم کلی برام آرزوی موفقیت و خیر خواهی کرد خدایااا شکرت

    تازه این یک نمونه از عملگرا بودن رو توانستم بخودم یادآوری کنم و از خداوند تشکر و قدردانی کردم . بقیه ی کارام هم خیلی عالی پیش رفت و رفتم بسمت بازار روز .. توی مسیر نزدیکی های بازار روز یک خانم تقریبا سن بالا با ماشین پژو صندوقدار بنفش خوشرنگش داشت عقب عقب از پارک مورب میومد بیرون . اصلا منو ندید . که یک عابر داره از کنارش رد میشه .. من کمی عقب اومدم و همینطوری وایستادم داشتم نگاهش میکردم !!!

    بعدش سرشو بسمت من چرخوند دید دارم همینطوری نگاش میکنم !! یهویی گفت بخشید خانم متوجه ی شما نشدم .. منم خندیدم و بهش گفتم اتفاقا صداتون کردم ولی شما متوجه نشدید ..

    گفت: ای وای ببخشید حواسم به آنطرف بود که ماشین نیاد !!! گفتم اشکالی نداره ولی من حواسم بشما بود

    بعد گفت شما کجا می‌روید برسون متون .. گفتم: نه عزیزم دارم میرم بازار روز نزدیکع. دو قدم بیشتر نیست میرم . مرسی… بعدش کلی آدرس جای دیگه رو بهم داد که آره آنجا میوه هاش خیلی عالیع . خوبع . قیمت هاش مناسبع .. با اینکه میدونستم کجا رو میگه ولی کلی بحرفاش گوش دادم و حرفاشو تایید کردم

    ( یاد خانم بورلی افتادم که داشت باغچه شو مرتب میکرد و بعدش آدرس فارم مارکت خوب رو داد!!!)

    بعدش ادامه داد و گفت . بشین برسونمت . گفتم آخه من اینور میرم . گفت اتفاقا منم می‌خوام بلوار رو دور بزنم و به اون سمت میرم بیا بشین!!!!

    منم قبول کردم و نشستم . تا آنجا شاید دو سه دقیقه راه نبود .. در همین فاصله کلی از اون منطقه تعریف کرد و داشت از نکات مثبت اون محله صحبت میکرد و می‌گفت من ده ساله همینجا ساکن هستم .. منم بهش گفتم اتفاقا خونه ی قبلیم توی همین فاز دو پردیس بود من به اینجا ها عادت دارم ولی الان رفتم فاز هشت .. گفت آره آنجاها هم خوبع .. خلاصه کلی توی همین چند دقیقه حرفای خوب رد و بدل شد ..

    و بعدش رسیدم بازار روز..

    توی بازار روز بودم دخترم زنگ زد و گفت برقا قطع شده . با این خریدها نیایی پنچ طبق بالا .. گفتم فعلا توی بازار روزم تا من بیام برقها هم وصل میشه.

    آنجا که وفور و فراوانی رو دیدم عطر بوی خوش انواع و اقسام میوه ها در فضا پیچیده بود . مردم رو دیدم که سبد سبد چرخ خریدهاشون پر بود .. واقعا داشتم لذت میبردم و خدا رو شکر کردم که چقدر ثروت و نعمت و برکت . منم یک هنداونه ی بزرگ رو انتخاب کردم که مثل طبل صدا میداد . یعنی اون آقا همچین میزد روی هندوانه که نگم براتون …

    و بعدش یک مقدار خرید کردم و اسنپ گرفتم رسیدم خونه .. آقای راننده ی اسنپ چقدر خوش اخلاق بود یک آهنگ ملایم شاد با صدای ولوم کم گذاشته بود !!!!

    هوا همچنان ابری و خنک بود و از پنجره ی ماشین همچنان باد خنک می‌وزید .. همچنان داشتم از خداوند تشکر میکردم

    خدا رو شکر . جلوی خانه پیاده شدم .. تقریبا طبق جدول زمان بندی شده روزانه قطعی برق باید 15 دقیقه ی دیگه برق وصل میشد .. به دخترم پیام دادم که من توی پارکینگ هستم منتظر میمونم تا برق بیاد … توی این فاصله شلنگ آب رو باز کردم کمی محوطه رو شستم و گل‌های باغچه رو آب دادم و بعدش اومدم روی سکوی محوطه ی حیاط نشستم و گلها را تماشا کردم بو کشیدن به به بوی عطر گل رونده ی صورتی محمدی به به . عجب خوشبو هستش!!!!. به آسمان نگاه کردم و لحظه به لحظه هی نیمه ابری و ابری تر میشد و نسیم خنک می‌وزید . خلاصه برقا وصل شد و منم براحتی رفتم داخل آسانسور و رسیدم طبقه ی پنجم .. دخترم همچنان با نگرانی جلوی درب واحد منتظرم بود و خوشحال شد که من رسیدم خونه!!!!

    خدارو شکر امروز فهمیدم که من چقدر خوشبختم هستم و تغییر فرکانسمو دقیقا متوجه شدم . چون نتایج اینطوری گواه داد که من دارم درست حرکت میکنم .. پس باید بیشتر از اینها روی خودم کار کنم تا نتایج بیشتر و بیشتر و بزرگتر بشود

    پس طبق قانون

    ما در هر لحظه که به موضوعی توجه کنیم داریم در واقع به اون موضوع فکر میکنیم یا در ذهنمون با خودمون حرف میزنیم و اینم میدونیم که هر فکر فرکانسی داره یعنی ما با توجهمون داریم فرکانس میفرستیم و جهان با توجه به اساس فرکانس ما، اتفاقات، شرایط، آدم ها و ایده موقعیت هایی را وارد زندگیمان میکند.

    و این هم مهمه که کانون توجه ما باورهای مارو تغذیه میکنه و باورهای ما کانون توجه ما رو تشکیل میده یعنی اینا از هم جدا نیست.

    توجه به هر مداری که در آن قرار داریم، با کنترل کانون توجه هدایت میشیم و تکاملمون رو طی میکنیم در اون مدار، چطوری تکاملمونو طی میکنیم؟ با عمل به الهامات و ایده ها. هر چه عملگرا تر باشیم زودتر تکامل رو طی میکنیم. 

    خدایاااا شکرت که روی طول موج دریافت نشانه ها و هدایت های الهی هستم و هم اکنون در حال دریافت سیگنال های هدایتی و نشانه های بیشتری از دیدن این سریال های بینظیر هستم تا باورهای قدرتمند جدیدی را جایگزین باورها و شیوه ها و مسیرهای قبلی گذشته ام کنم و تجربه کنم

    خدایاااا شکرت تنها فقط و فقط ترا می پرستم و می‌خوام در مدار آزادی پولی و مالی و آزادی زمانی و آزادی مکانی و روابط درست و مناسب خوب و عالی باکیفیتی باشم

    و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی و سلامتی و پول و ثروت و تداوم و پایداری و تمرکز. و نعمت و خیر برکت می خواهم

    IN GOD WE TRUST

    ما به خداوند اعتماد داریم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 993 روز

      سلاااام به رویا خانم مهاجر سلطانی عزیز

      دوست خوب توحیدی ام

      هم اسم قشنگی داری هم فامیلیت هم پسوندت همه قشنگن هم عکس پروفایلتون هم نوشته های زیبا با فرکانس بالاتون خیلی جالب بود این کامنتتون با تمام کامنتایی که تا امروز از شما خوندم متفاوت تر قشنگ تر پرآگاهی تر و پرنورتر بود میدونم بخاطر فرکانس شکرگزاری زیبایی که در خودت ایجاد کردیه دمتگرررررم خواهر خوبم

      درود بر تو که با وجود مشکلات فراوانی که در زندگیت داری هنوز در مسیر تغییر درونت هستی و شونه خالی نکردی از مسولیت داستان زندگی تو خوندم و ایت روزها هم اینجا خیلی به کامنتت رسیدم تو اکثر کامنتایی که اینجا یا جای دیگه در فایل های دیگه این دوسالی از شما میخوندم در کامنتت همیشه توجه به سمت مشکلات هم داشتی و از مشکلاتت بازگو میکردی از تضاد روابط عاطفی با فرزندانت از مشکلاتی که پیش اومده از اینکه از لحاظ مالی از عرش اومدین به فرش که واقعااااااا برای اینجور آدما کننرل ذهن کردن خیلی سخته زندگی که از رفاه بیای تو نداری خیلیییییی سخته همیشه دعا میکنم خدایا هیچ دارایی را ندار نکن الهی آمین خداجونم انشالله همه از فقر به ثروت برسن نه برعکس و اینو بگم که ازاین کامنتت خیلی خوشم اومد چون توش اصلااااا از مشکلات نوشته نشد هیچ کاری کردی که اون دخترکت که باهات زاویه فکری داشت بهت پیام میده برق رفت بعد دمدر خونه نگرانته منتظرته تا بیای بالا اینا همه کار خداست و کاری که خودت در درونت پیادش کردی دمتگرررررم خیلی از کامنتت انرژی مثبت گرفتم باور میکنی کامنتتو خوندم چون صفحه رو دیروز باز کرده بودم ادامه شو امروز شروع کردم به خوندن خیلی دلمو گرم کرد ایده شکرگزاری بسیاااار ساده و عالی بهم داد که از صبح تا شب چیجوری میتونیم براحتی با توجه به هر چیز خوبی که میبینیم بابت دیدنش داشتنش شکرگزارباشیم و همین کار ساده یعنی عمل به قانون و عمل درست به قانون یعنی پاکسازی علف های هرز درون مثل آتش سوزی زیبای این قسمت پرادایس

      بسیااااار برایم لذت بخش بود خیلی ایده خوبی پیدا کردم از پیام شما و دلم خیلی گرم شد بعد اومدم جواب بدم به این کامنت زیبا دیدم اسم شماست تعجب کردم گفتم وای رویای عزیز بلاخره یه کامنت نوشت که اصلااااا از مشکلاتش نوشته نشد فقط حس خوب بود و حس خوب ببخشیدا اینجوری گفتم ولی باید دیگه از مشکلاتت حرفی نزنی حتی ننویسی فقط زوم کنی رو زیبایی هایی که قراره برات بیاد و داشته باشی و الانم داری براتون سخته ولی شما میتونیییییییییی اینارو خدای درونم یهویی گفت برات بنویسم حتما باید روند کارتو عوض کنی تا نتایج زیبا برات مثل بارون بباره انشالله

      آقای فتاحی راننده تاکسی و سلام برسون بچه محل ماست شمالیه دمشگرررردم که شمالی ها همه باحالن

      بهش بگین که فدای دارنیییی ای ادامه نده خخخخخ

      میگم مازندرانی یا گیلان من مازندرانم

      مازندران مازندراااان

      و سناریوی امروزت از شروع حرکت با شما بودیم تا رفتین بازارروز و اومدین خونه و به باغچها گل ها آب دادین و خستگی در کردین و تماشای آسمان ابری خنک بعد چند روز گرما خیلییییی لذت بخشه نوووووش رفیق

      انشالله روزی برسه که دوباره از لحاظ مالی بری سمت عرش و بچهاتو داشته باشی و اونا باهات هم مدار و هم فکر بشن و زندگی و باهم زندگی کنین انشالله به هیچ چی تو دنیا وابسته نباشی انشالله بزودی اون روزهای سختت تموم بشه و طلوع آرامش و حال خوب و زیبایی در زندگیتون اتفاق بیوفته خلاصه اینکه کامنتم طولانی شد چون کامنتت خیلیییی بهم انرژی داد این شکرگزاری چیه که خوندنشم حتی لذت بخشه حالا میخوام یه کتاب بهتون معرفی کنم این یهویی اومد بدلم که بهت بگم

      اپلیکیشن کتابراه رو نصب کن بزن کتاب شکرگزاری علیرضا عبدی بخرش با این کتاب زندگی کن محشره این کتاب خوندنش خیلی باور و ایمان و میسازه درحد تیم ملی و کتاب دوم علم ثروتمندشدن از والاس واتلس

      اینم محشره هردوتا کتاب فوق العاده توحیدی هستن با آموزه های استاد بسیااااار سازگاره من خودم از وقتی عضو سایت شدم دیگه مطالعه مو کم کردم و هر کتابی که بتونه باور توحیدی خالص برام بسازه مثل آموزه های استاد و میخونم اگه کتابی که تمام دنیا بگن این بهترین کتاب دنیاست و شبیه آموزه های استاد نباشه رو اصلاااا نمیتونم بخونم ولی این دوتا کتاب و کتاب نیمه تاریک وجود دبی فورد هم عالیه اینا هدیه من به شما و پذیرفتنش دیگه با خودته ولی کتاب شکرگزاری رو حتمااااا بخر محشر میکنه در وجودت

      پیروز و شاد و بر قرار و زنده و پایدار باشییییی

      به دختر گلت هم سلام برسون بگو که اینقد ساز مخالف نزنه بگو باهات همراه باشه دونایی با فرکانس مثبت ارسال کردن میتونین بترکونین و ازاین اوضاع مالی بد و این حس منفی زودتر بیرون بیاین هرچند حس شما خداروشکر مثبته چون به خدا وصلی انشالله همیشه سیمت به پریز خدا وصل باشه و بزودی دخترکت بهت بپیوینده

      دوستتان دارم خواهرگل توحیدی ام

      بابت هر خیری که از کامنتت امروز بهم رسید ازت ممنووونم و متشکرررررم و سپاااااس

      سپاس از خدای درونت که باهات این کامنت زیبارو نوشت و حال هوای عرفانی بهت داد الهی شکرت

      بدرووود رفیق

      ماهم حتماااا صدرصدددد به خداوند اعتماد داریم و خواهیم داشت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    محمود گفته:
    مدت عضویت: 2746 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و تمامی دوستان

    در این ویدیو تنها چیزی که بیشتر ذهن من رو مشغول کرد کنترل ذهن استاد و خانم شایسته بود. یک لحظه زمانی که آتش گر گرفت من ترسیدم واقعا بعد دیدم استاد و خانم شایسته میگن چه آتش زیبایی شده حالا درختها و کلا جنگل داشت میسوخت این دو نفر از آتش زیبا صحبت میکردند من اینور فیلم ترسیده که الان جنگل آتش میگیره بعد این دو نفر دارند لذت میبرند بعد به خودم گفتم محمود جان این و میگن سپردن و این رو میگن کنترل ذهن واقعا دم دوتاتون گرم که چقدر به قانون خوب عمل میکنید و آخر فیلم که آتش نشانی میاد استاد در کمال خونسردی دست به سینه بود و خانم شایسته عزیز در حال گرفتن فیلم از زاویه های مختلف بود واقعا تحسینتون میکنم من که خیلی بابت کنترل ذهنتون حال کردم واقعا آدم وقتی کار درست باشه یعنی این که هرآنچه را آموزش میدهد خودش هم در زندگی عمل میکند موفق و پایدار و با خدا در هر لحظه باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مجید و لیلا گفته:
    مدت عضویت: 2154 روز

    سلام به استاد عشق و ایمان

    در این قسمت از سریال من با تمام وجودم ایمان به خداوند و هدایت رو دیدم در هر لحظه که مریم جان از طلفیق شعله های نور آفتاب و شعله های آتش به نمایش میگذاشت وخداوند رو شکر میکرد فقط میشد ایمان رو دید ایمانی که هیچ گونه ترسی رو به دل راه نمیده و با آرامش در حال تماشای زیبایی هاست

    حتی زمانی که استاد به آتش نگاه میکرد واین آتش را تحسین میکرد نشان ایمان در کلام استاد موج میزنه که خداوند داره با نیروهای طبیعی کارهای استاد انجام میده یاد کلام استاد افتادم در فایل های دیگر که میگفت من با خدا تقسیم کار کردم خداوند کارها را انجام میدهد و من لذت میبرم .

    واقعا محو اطمینان وارامش استاد شدم حتی جایی که پیچکهای زیاد باعث شعله ور شدن آتش شدند ولی استاد با آرامش نظاره گر زیبایی این صحنه بود وفقط خداوند رو شاکر بود

    متشکر از استاد جان و مریم بانو که این تصاویر زیبا را در اختیار من و همه همفرکانسی های عزیز مگزارد تا درس زندگی دهند تا بشناسیم خداوند رحمان و رحیم و مهربان را

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مبین هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2178 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    شما دو فرشته خداوند رو بخاطر داشتن این رابطه فوق العاده بی نهایت بار تحسین می کنم…..

    چه زندگی فوق العاده ای …. صبح از خواب بلند شی با عزیز دلت که خیلی پایه ست و آمادست که کمکت کنه پاشین برین کارهایی رو که میخوایین با عشق و لذت انجام بدین و از زندگی با هم دیگه بی نهایت لذت رو ببرین…… البته نه به این معنا که اگه تنها بودین از زندگیتون لذت نمی بردین بلکه به این معنا که الان که با همید می تونید در مواقعی خاص دستی از بی نهایت دستان خداوند برای هم باشید که بیشتر از قبل از زندگیتون لذت ببرید….. و نهایتا اگر روی خودمون کار کرده باشیم اگر در جریان این لذتی که داریم می بریم اتفاقی هم بیفته با باور الخیر فی ما وقع می تونیم حالمون رو خوب نگه داریم و باز هم از زندگیمون لذت ببریم و زندگی سراسر لذت و عشق رو تجربه کنیم که من به این زندگی میگم….. زندگی در بهشت

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    منصور نصیری گفته:
    مدت عضویت: 2429 روز

    در‌ود بسیااااار

    کیف کردم از تماشای این ویدیو با نکات مثبت بسیارش

    دقیقا لحظه ای که خانم شایسته گفتن این درخت پوسیده بوی خاصی داره همزمان پنحره اتاق باز بود و بویی شبیه بوی اسپند پیچید تو خونه خیلی جالب بود برام.

    من قبل از دیدن ویدیو دستم خورد و صفحه اسکرول شد و کامنت یکی رو خوندم که با خنده اما متشنج نوشته بود استاد این چه کاری بود کردید و خطرناک بود و فلان…. و توجه ش روی نکات منفی بود… یاد داستان ادیسون افتادم (اگر اشتباه نکنم ادیسون بود) که خونه ش سوخت و اون عقب نشست و گفت عجب آتیشی تا حالا همچین آتیشی ندیده بودم.

    رسیدن به این سطح از کنترل ذهن فوق العاده ست.

    خباصه این ذهنیت باعث شد من از ابتدای ویدیو هی منتظر خطر باشم. یعنی توجه من به کامنت ایشون باعث شد نتونم درست ببینم و تحسسن کنم و لذت ببرم از زیبایی ها و حس خوب شما و انگار عینک ایشون رو زده بودم.

    بعد ویدیو رو نگه داشتم و گفتم منصور رها کن… نفس عمیق بکش و از تماشا لذت ببر قطعا نکته خوبی توش هست…

    بعد دیدم و تازه متوجه شدم اصلا اون خطری که ذهنم با توجه بی جا به یه کامنت دیگه ساخته لود اولا خیلی اغراق شده بوده

    و از همه مهمتر دیدم که سید داره خودش توجه میکنه به نکات مثبت و چه توجه درستی راجع به برخورد این عزیزان آتش نشانی و ثروت مند بودن امریکا و همسایه های عاااالی

    کیف کردم

    برای خودم درس داشت

    که وقتی کسی یا چیزی راجع به کسی یا چیزی ذهنیتی بهم میده. اجازه ندم قضاوت اون شخص عینک بشه به چشمم… خیلی کار دشواریه اما انگار وقتشه که بفهممش که سر راهم قرار گرفته

    همچنین نکته مهم علفهای هرز رو سوزوندن بود و اون پیچکای خار داری که راحت نسوختن

    شبیه باورهای محدود کننده که دیر از بین میرن اما به مرور و در مراحل بعدی بیشتر و بیشتر از میون میرن و سوختنشونم فایده داره برای طبیعت

    خداروشکر برای این تجربه

    و دمتون گرم که منتشر کردید این قسمت رو

    و این نشان از شجاعت شما داره

    که خودش درسه

    شکر

    در پناه الله یکتا شاد و عالی باشید همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    Jamal گفته:
    مدت عضویت: 2339 روز

    سلام اعلیکم خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز

    خدا شکر که سریال زنده گی در بهشت دوباره شروع شد بی صبرانه منتظر قسمت های بعدی بودم که امد قسمت جدید

    و چیزی که گفته میتوانم وخیلی خیلی کمک کرده به من

    و مهم ترین باور که استاد همیشه فریاد میزنه و اساسی ترین باور در شروع کار اون این است ((من خالق شرایطم هستم نه عوامل بیرونی )) شاید این از دور نگا کنی بگی بلی بلی بلی من قبول دارم . این باور که من خالق شرایطم هستم. وقتی میتونی بگی باور کردم وقتی یک اتفاق به ظاهر ناخوشایند رخ می دهد یا نادلخواه اون وقت که باید نشان بدهی به عوامل بیرونی گیر ندهی

    یکی از کارهای که خیلی کمک کرده به من که این باور بسازم گوش کردن فایل های استاد شبانه روزی و گوش کردن درک کردن و عمل کردن فایل های استاد واقعا تعهد میخواد

    من وقتی این مطلب بهش رسیدم که بیرون از من چیزی وجود ندارد دیگر خیالم راحت شد و دارم فقد کار خودم انجام می دهم دوم در زنده گی خودم بشتر از ۱۰۰۰ ها دفعه دیدم که من خالق شرایطم هستم و دیدن پیدا کردن الگو و افراد که به 300 million دالر رسیده اما باور های درب و داغون داشته حتی 30 million دالر قرض دار هم شده و یک شبه هم به اون نرسیده حاصل سال ها تمرین بی وقفه بوده و هم چنان برعکس اون هم و دیدن این مستند ها پیدا کردن این ها را که میبینم میگیم اغا این است اصل داستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    آرمین حاجی وزیری گفته:
    مدت عضویت: 2441 روز

    سلام

    استاد جان فکر میکنم این اتفاق آخر هم کاره خدا بود چون شما دیگه خسته شده بودین از ظهری داشتین کار انجام میدادید.در حقیقت خدا اینکارو انجام داد که راحتتر باشید و بروید به استراحت شبانگاهتان برسید.اما چقدر برایم جالب بود آتش یک حس آرامشی داشت درونش و خوده شما به همراه خانمتون ارامش خاص تری داشتین هم در چهرتون هم در صحبت هایتان.و متاسفانه یکسری باورها باید بیشتر روشون کار بشه که بسوزند.یا خدا خودت بیشتر کمکمان کن.کائنات عزیزم.

    سپاسگذاریم استاد.

    عباسمنش دات کام تا ابد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: