https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/06/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-06-21 08:37:032025-02-01 12:12:52سریال زندگی در بهشت | قسمت 34
376نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من خیلی کم کامنت میذارم ولی الان خودمو متعهد کردم که بیام بنویسم از چیزای که ازاین فایل ارزشمند درک کردم واز قوانین یکسال بیشتر هست که من تواین سایت هستم و یکبار کامل سریال زندگی دربهشت دیدم تمام قسمتهاشو واین بار دوم هستش که میبینم ولی درکی که الان از جریانات دارم خیلی خیلی متفاوتتر از سری قبله بار اول اصلافقط میدیدم گاهی حتی حسم بد میشد که چرا چطور میشه نه این چیزا هم یعنی هست ولی الان که تویی دوره باارزش قدم دوازدهم قدم دوم هستم واقعا میفهمم قوانین رو البته واقعا تکاملی من تواین یکسال خورده ای اول هیچی نمیفهمیدم فقط مثل یه مسکن بود آموزهای استاد ولی الان خیلی ذهنم تغییر کرده دارم نشانه هارو میبیینم کانون توجه رو تمرکز ب نکات مثبت هر اتفاقی رو تازه متوجه میشم مثل همین فایل که استاد اومدن کلی علفهای هرز شاخه های اضافه و سوزندن وقت گذاشتن زمانی که آتشفشانها اومدن سعی کردن به نکات مثبت وویژگیهای خوب اون افراد اون کشور دقت کنن وصحبت کردن نگفتن ای بابا چرا اومدن ما اینهمه وقت گذاشتیم خسته شدیم چرااینجوری شد یا چه همسایه های فضولی داریم اومدن تحسین کردن توجه وتمرکز به نکات مثبت هر اتفاقی یا هر ادمی یا زمانی که اوضاع بر وفق مراد نیست توجه به اینکه خوب این چه درسی برام داره این چه خیری توش هست وخداوند پاداش میدهد به کسانی که صبر نیکو دارند کسانی که حالشونو خوب نگه میدارن من ازاین فایل اینو درک کردم که چقدر استاد به قوانین عمل میکنند وهمین عمل کردن باعث حال خوب میشه باعث نتیجه میشه و چیز خیلی خوبی که واقعا تحسین میکنم توفایلهای استاد رابطه زیبا و عاشقانه استاد عزیزم ومریم جان واقعا رابطه ای همراه بااحترام که بهترین الگو هستین برای من استاد عزیزم واقعا من تغییر خودمو حس میکنم نشانه ها رو هرروز میبینم زمانی که تمرکز میکنم وخواسته ای دارم از خدا میخام حتا گاهی بهش فکرمیکنم ومیشود وتمرین ستاره قطبی که عالیه و واقعا نشانه های توزندگیم دارم میبینم که قبلا اینا نبودن هزاران مرتبه هرروز سپاسگزاری من بابت شماست استاد عزیزم که خداوند منو هدایت کرد بسوی این سایت وقلبمو باز کرد وشنیدم وشنیدم و بصیرت داد تا درک کنم کم کم واقعا تکامل الان حس میکنم قبلا باهمین کلمه مشکل داشتم و حسم بد میشد که زمان زیادی میبره ولی الان حسم خوبه ازاین کلمه که نه مدارت عوض بشه زمان نمیبره فقط باید هرروز هروز کار کرد عمل کرد درمواقعی که ناخواسته ای هست خداروشکر میکنم که اینقدر تغییر کردم وهرروز انسان بهتری میشوم نسبت به قبل ممنونم وسپاسگزارم استاد عزیزم دوستت دارم بی نظیری استاد انشالله روزبروز ثروتمندتر شاد تر و بهشتی تر بشه زندگیتون 💖💖💖💖
هر قسمت این این سریال بینظیر خودش به تنهایی میتونه یه محصول باشه😊
چقدر از خوندن کامنت شما عزیزان لذت برم همش آگاهی بی دلیل نیست که استاد میگه صبح که چشمام رو باز میکنم اول کامنت سایت رو میخونم و شب موقع خواب هم همین کارو انجام میدم😊
استاد واقعا” توی این مسیر بودن چقدر لذت بخش و اگر آگاهانه این مسیر رو ادامه بدیم تکامل رو احساس میکنیم و این بسیار لذت بخش میتونه باشه برامون مثل بچه ایی که داره راه رفتن رو یاد میگره😊
امروز با دیدن این فایل یاد گرفتم که در هر کاری باید تکامل طی بشه این بخش مهم رسیدن به خواسته هامون باید باشه، شما در قسمتهای قبل که داشتین پارادیس رو پاکسازی میکردین با احتیاط کامل شروع کردین به آتیش زدن علف های هرز و یه جاهایی سریع آتیش رو خاموش میکردین و…….
امروز با خیال آسوده تر و هدایتهایی که میشدید شروع با پاکسازی کردن و کاملا” مشخص بود که تکاملتون رو طی کردن😊
چه آفتاب بینظیری داشت به آتیش می تابید منظرهء شگفت انگیزی رو از خودش به نمایش گذاشته بود من احساط کردم با این فضا یکی شدم خداروهزاران بار شکر❤❤❤❤❤
هر چی تمرکزمون روی این زیبایها باشه ۱۰۰ درصد هدایت میشیم به همچین جاهایی خدارهزاران بار شکر❤
چقدر عشق شما به هم ناب واقعا” من این عشق رو تا حالا ندیدم خداروهزاران بار شکر❤❤❤❤
یادگرفتم از شما که هر زوجی رو که دیدم حتی خندینشون رو هم تحسین کنم 😁😁😁
چقدر لذت بردم شما بدون اینکه مریم بانو بهتون بگه براش آبمیوه اوردین خداروهزاران بار شکر بابت این عشق ناب❤
استاد آتش نشانها وقتی داشتن آتیش رو خاموش میکردن توز درونم میگفتم این آتیش زیبا رو خاموش نکنید بذارید پاکسازیشو انجام بده 🤣🤣🤣🤣
حتمی خیر بود بودن این عزیزان در پارادیس
خداروهزاران بار شکر بابت این همه نعمت خدایا شکرت❤❤❤❤❤😊😊😊😊😊😊😊😊
هر قسمت این این سریال بینظیر خودش به تنهایی میتونه یه محصول باشه😊
چقدر از خوندن کامنت شما عزیزان لذت بردم همش آگاهیهای ناب بی دلیل نیست که استاد میگه صبح که چشمام رو باز میکنم اول کامنت سایت رو میخونم و شب موقع خواب هم همین کارو انجام میدم چون خوندن این کامتنتها یعنی توجه به فراونیها 😊
استاد واقعا” توی این مسیر بودن چقدر لذت بخش و اگر آگاهانه این مسیر رو ادامه بدیم تکامل رو احساس میکنیم و این خیلی لذت بخش میتونه باشه برامون مثل بچه ایی که داره راه رفتن رو یاد میگره خودش هر قدم که برمیداره خیلی کیف میکنه😊
امروز با دیدن این فایل یاد گرفتم که در هر کاری باید تکامل طی بشه این بخش میتونه یکی از مراحل مهم رسیدن به خواسته هامون باشه، شما در قسمتهای قبل که داشتین پارادیس رو پاکسازی میکردین با احتیاط کامل شروع کردین به آتیش زدن علف های هرز و یه جاهایی سریع آتیش رو خاموش میکردین و…….
امروز با خیال آسوده تر و هدایتهایی که میشدید شروع ۹به پاکسازی کردین و کاملا” مشخص بود که تکاملتون رو طی کردن خداروهزاران بار شکر 😊
چه آفتاب بینظیری داشت به آتیش می تابید منظرهء شگفت انگیزی رو از خودش به نمایش گذاشته بود من احسا کردم با این فضا یکی شدم خداروهزاران بار شکر❤❤❤❤❤
هر چی تمرکزمون روی این زیبایها باشه ۱۰۰ درصد هدایت میشیم به همچین جاهایی مطمعن هستم همگی دوست دارام به آسونی به خواسته هامون برسیم خدارهزاران بار شکر❤
استاد عزیزم چقدر عشق شما به هم ناب واقعا” من این عشق رو تا حالا ندیدم خداروهزاران بار شکر❤❤❤❤
یادگرفتم از شما که هر زوجی رو که میبینم حتی خندینشون رو هم تحسین کنم 😁😁😁
چقدر لذت بردم شما بدون اینکه مریم بانو بهتون بگه براش آبمیوه اوردین خداروهزاران بار شکر بابت این عشق ناب❤
استاد آتش نشانها وقتی داشتن آتیش رو خاموش میکردن توی درونم میگفتم این آتیش زیبا رو خاموش نکنید بذارید پاکسازیشو انجام بده 🤣🤣🤣🤣
بعد به خودم گفتم حتمی خیر بوده بودن این عزیزان در پارادیس
خداروهزاران بار شکر بابت این همه نعمت خدایا شکرت❤❤❤❤❤😊😊😊😊😊😊😊😊
استاد از شما و تیم دوست داشتنیتون خیلی ممنونم بابت تمام زحماتشون❤❤❤❤❤❤❤❤
زمانی که علف های هرز توی آتش از بین میرفت یاد تضاد ها توی زندگی افتادم که خدا چقدر راحت با بوجود اومدن تضاد ها مسیر زندگی رو به ما نشون میده و با هدایت خدا و ورودمون به مسیر جدید فکر های بدرد نخور و باور های محدود کننده مثل علف های هرز میسوزه و پاکسازی میشه
…همراهی همیشگی خانم شایسته با استاد خیلی تامل بر انگیز وقابل تحسینه،،چقد خداوند واقعا در وتخته رو به قول قدیمی ها با هم جفت وجور میکنه تا استاد میگه بریم ؟مریم خانم هم میگه بریم
چه هماهنگی فرکانسی واقعا خدایا شکرت به خاطر قانون بی چون وچرات قانوت لایتغیرت که انقدر دقیق ادمهای هم فاز وهم فرکانس رو در کنار هم قرار میدی
… .چقدر قشنگ بود واقعا اشعه های نور که به دود تابیده شده بودن وما غافلیم از این اشعه های نور که دارن به سطح زمین میخورن ویجورایی این دود اشعه های نامرعی نور رو برای ما اشکار کرد که ما متوجه باشیم که ما به خورشید وصلیم واز هم جدا نیستیم واصلا وجود ما همیشه وابسته به این اشعه های نور هستش
….روز جزا برای علفهای هرز هم خیلی تعبیر قشنگی بود
…چقدر زیبا شده بود رینگ اتش چقدر هم گرد اتیش میسوزه فک میکنی با پرگار دایره اتیش کشیدی
…چقدر حالمیکمم موقعی که اتیش هرچی جلو راهش هست رو میسوزونه وفقط مشتی از خاکستر رو پشت سرش جا میذاره ،،اگه میلیون ها تن چوب باشه فقط مقدار کمی خاکستر پشت اتیش میمونه چقدر این اتیش مهمه وچقدر پاک کننده است واقعا اتیش انرژی خالصه انرژی حاصل از تجمع سالیا سال انرژی در چوب درختان یهویی تبدیل به گرما میشه
….سپاسگزاری وعشق ورزیدن خالصانه ومداوم استاد به مریم خانم برای کار های خیلی کوچیک واوردن یک اب میوه خنک برای ایشون
…مردی برامده از اتش😀😀😀
…چقدر این درختچه ها در برابر اتش مقوم بودن ،،حتی برگهاشون هم نسوخته بودن خیلی جالب بود
…چه عطر ی در هوا متصاعد شده حاصل از سوختن درختان وکاجها وعلفهای هرز
…دید مثبت استاد از امدن اتش نشان ها:روی خوش اونها ،،وظیفه شناس بودنشان،فراوانی امکاناتشون،،لباس های شکشون،،چراغهای رنگ ابی وقرمز وقشنگ ماشیناشون،اخم نکردن وسرزنش نکردن
من اگه بودم عصبانی میشدم که چرا اومدن اتیشو خاموش میکنن من که دارم کنترل مندانه اتیش رو هدایت میکنم چه دلیلی داره که اونا بیان و احتمال زیاد داشت واکنشنشون بدم ولی استاد چه ریلکس داشت باهاشون صحبت میکرد واقعاکنترل ذهن اینجاها بیشتر نمود پیدا میکنه
وقتی با دقت و تمرکز به هر قسمت از این سریال نگاه میکنم متوجه زیبایهایی میشم که در اطراف زندگی ما فراوان، ولی هیچ وقت با تمرکز بهشون دقت نکرده بودم و ازشون لذت نبرده بودم، درختان سرسبز، پرنده های قشنگی که هر کدومشون یه آوازی دل انگیزی میخونند و…….. پس زیبای همه جا هست مهم اینکه که من به چی دارام توجه میکنم، به سروصداهای ناهنجار توجه میکنم یا اینکه به زیبایها متمرکز هستم.
استاد من توی این قسمت یاد گرفتم که:🌹🌹🌹
۱- وقتی تصمیمی رو میگیرم حتمی استارت بزنم و بهش عمل کنم حتی اگر توی مسیر متوجه بشم این عمل کردنم میتونست بهتر باشه، وقتی دست به عمل میشیم میتونیم بفهمیم که راههای دیگه هم برای رسیدن به هدفمون در غیر این صورت فقط میشه یه تصمیم بدون عمل،😊 شما استارت پاکسازی رو زدیدن و ۱۰۰ درصد ایده های بهتری هم بهتون الهام شد در این مسیر، و از همه مهمتر باید بدونیم خدا با ماست و داره هدایتمون میکنه با نشانه هاش و الهاماتش😊😊😊
۲- باید برم به سمت ترسهام و تا با قدرت وارد اونها نشم هیچ اتفاق خاصی برای من رخ نمیده و چه بسا اوضاع بهتر که نمیشه هیچ تازه بدتر هم میشه و این (پاشنه آشیل من) من باید به جرات حرکت کردن بدم و بدونم خداوند همیشه با منه و ۱۰۰ درصد هدایتم میکنه اگه بهش ایمان داشته باشم.😊
شما رفتین استارت آتیش رو زدین شاید اولش یه ترسی در شما بوده که این کارو نکن همه جا آتیش میگره ولی شما چون به صلاح الله اکبر تجهیز هستین به این نجوا گوش نکردین😊😊😊
۳- وقتی تصمیمی رو که استارت میزنم باید دنبال زیبایها باشم و از مسیر لذت ببرم تا راحتر به نتایج دلخواهم برسم و این یه نکته خیلی مهم بود برام من همیشه فکر میکردم با سختی باید یه کار استارت بخوره و به پایان برسه و دیدم نه کاملا” میشه شاد بود و از مسیر هم لذت برد😊
خانوم شایسته عزیز چقدر دل انگیز از زیبایهای این قسمت گفت نور خورشید که به آتیش یه زیبایی خاص دیگه ایی داده بود و واقعا” بینظیر شده بود و توصیف ایشون طوری بود که منم احساس میکردم دارام توی این فضا بوی خوب کاجها رو احساس میکنم🌹🌹🌹🌹
۴- این جنگل رو به ذهنم تشبیه کردم که چه خبر میتونه باشه توش چقدر درهم بر هم و یا اینکه میتونم منظم تر باشه، این همه علفهای هرز که با آتیش زدن هم از بین نرفتنه بودن این همون افکاری هستن که خیلی جاها زندگی ما رو از زیبایها تبدیل کرده به نازیبایها و باید برای از بین بردنشون زمان بذاریم نه برای یه مدت کوتاه بلکه برای همیشه چون اونا خیلی زود رشد میکنند پس نمیشه با یه بار بگیم که از ریشه درشون اوردم و کارشون تموم شد، این جنگل نیاز به مراقبت ۲۴ ساعته داره تا بتونیم از زیبایهاش استفاده کنیم،😊😊
وقتی خانوم شایسته با تصاویر با ما صحبت میکرد دوربین رو میچرخوند سمت علفهای هرز واقعا” چقدر مقاوم هستن درخت آتیش گرفته بود ولی اونها نه عجب رویی داشتین🤣🤣🤣🤣
۵- وقتی کارها رو به خدا میسپاری باید ایمان داشته باشیم که خوب پیش میره و اگر ترس داریم یعنی در تله شیطان گرفتار شدیم و اون داره تو رو میبره سمت مردابی که جایگاهش هست. پس باید با تمام وجودم یاد بگیرم ایمانم رو تقویت کنم این خیلی مهم.❤❤❤❤
خیلی بابت این قسمت از شما و خانوم شایسته عزیز ممنونم.
همینطور از برادران آتش نشان که اومدن اون آتیش های زیبا رو خاموش کردن ولی خبر نداران که استاد ما کاری رو که باید انجام بده رو انجام میده چه با اونا چه بدون اون عزیزان🤣🤣🤣🤣🤣🤣
سلام ب استاد عزیز و مهربانو مریم خانم چ زیبا همه چی رو ب تصویر کشیدید از اتش زدن هرزه ها و گیاهان اضافی چ مزرعه پر از نعمت ساختین و من ب این فکر افتادم عین علف هرزه هایی ذهنی ما ک دست و پاگیر ذهنمون هست باید پاکسازی کنیم هرانچه باور های اشتباه و غلط ک از سالیان و پدر و مادر بزرگها در ذهن و باور مانشسته و دست و پاگیر تمام ذهن ماشده و همش محدودیت برامون بجا گذاشته و چ پاک و رها میشه جنگل بعد از پاکسازی علف های هرز چ حاصلخیز و مغذی برای درختان میش و دقیق عین ذهن ما ک از باورها پر شده و راه درست از غلط رو نمیتونه تشخیص بده و باید همچون جنگل پاک از اشتباهات و جایگزینی باورهای درست خود رو در ارامش ببریم .معصومه جان چ زیبا ب قلم کشیدی انچه ک در ذهن ب دنبالش بودم قبل از خواندن متنت همش با انبوهی از اطلاعات ک از فایلها ی استاد بود نمیدونستم از کجا شروع کنم و چ قشنگ راهم رو از ابتدا با مطالبت روشن کردی تو همون هدایتی بود ی ک از خدا خواستم ک حالا از چی شروع کنم و منم مثل تو با گوش دادن فکر میکردم نصف راه رو رفتم ولی ای دل غافل ….خیلی زیبا و بجا گفتی و من مجدد با گوش دادن راهم رو با هدایت خدا از فایلهای استاد عزیز شروع کردم …استاد عزیز و مریم بانوی مهربان از شما سپاسگزارم و از الله یکتا بسیار سپاسگزارترم ک راه رو بمن هدایت کرد انشالله زندگیتان و عمر تان پر برکت و در پناه الله یکتا باشید ….
بعد از دیدن این قسمت از سریال زندگی در بهشت خیلی به فکر فرو رفتم،
به زندگی خودم و اتفاقاتی که این مدت برام پیش آمدند.
من یه آدم خیلی معمولی بودم با باورهایی که اکثریت جامعه دارند،، دنیای درونم خیلی شبیه به این جنگل وحشی بود. همه چیز توی ذهنم همینقدر بهم پیچیده بود مثل همین پیچک ها.
تا اینکه سال گذشته به تضادی برخوردم،، توده ای در بدنم داشتم که سلامتیم رو ازم گرفته بود. با قانون آشنا شدم و این آشنایی باعث شد که خودم بخوام یه آتیش کوچیک درونم روشن کنم تا به چیزی که حقم بود یعنی سلامتیم برسم. اون آتیش باعث شد بتونم به درونم سفر کنم و با سوزوندن کینه ها و ناراحتی ها و عذاب وجدانی که داشتم خود واقعیم رو ببینم،، این قدم اول بود که من به خودم برسم اما هنوز درختچه هایی که کلی عصای موسی میشد باهاشون ساخت وجود داشت و دارند!
من سلامتیم رو در عرض دو الی سه هفته بدست آوردم.
و البته دید بسیار مثبتی هم برام به ارمغان آورد.
الان درخت های زیبایی که درونم هست رو میبینم،، بعضی از باورهای نادرستم که مثل اون درختچه هاست رو میتونم تشخیص بدم.
به به عصر زیبای پردایسی تویه جنگل با صدای پرنده ها ،استاد قبلا که میگفتید مسلح به الله اکبرید فکر میکردم شوخیه بخدا ولی الان میفهمم وقتی ادم هوشیار باشه که کنترل ذهن بکنه و به خوبیها توجه کنه و تحسین کنه و شکرگذاری کنه یعنی مجهز به الله اکبره و باید باید هرلحظه مون هوشیارباشیم هرلحظه قبل از شروع هرکاری قبل از ورود به هرجایی تمام هوشت رو بسیج کنی که اقا هر اتفاق ناخواسته ای افتاد در کسری از ثانیه کنترل ذهن میکنیم و هیچ واکنشی نشون نمیدیم خلاص اتفاقه چی میشه به نفع ما تموم میشه آخ استاد وقتی فکرشو میکنم میبینم وقتی مشکلاتم هنوز خیلی کوچک بودن اگه میدونستم کنترل ذهن چیه و انجامش میدادم الان به کجاها رسیده بودم اصلا من از خود عزت نفسم کج فهمی داشتم بخدا فکرمیکردم اینکه یکی یه کاری کرد خلاف تو یا چیزی گفت بدت اومد عزت نفس اینه بزنی بپوکونیش که دیگه جرات نکنه چیزی بگه و میدیدم بعدها چقد تنشها طولانی میشد همه چی بدتر میشد مغزم منفجر میشد الان میفهمم این نه تنها عزت نفس نیست بلکه یک غرور کاذبه یک بیراهه ی تمام و سلطان فقط کنترل ذهنه این جور مواقع تو ذهنتو کنترل کن با تمام قدرتت افسارشو بگیر ببین چطوری همون کسی که کاری برضدت کرده یا حرفی عیلهت زده مسخرت میشه و بهترین خوبی رو در حقت میکنه یا اون شرایط جوری به نفعت تموم میشه که یارو از کرده ش پشیمان بشه بخدا بقران همه چی کنترل ذهنه و من عاشق وشیدای کنترل ذهنم خدایاشکرت
پروردگارا اشعه ی نور و دود عجب بوی نان تازه میاد !!!،وقتی توی جای راحتتر خودمونو امتحان کردیم و اتیش کنترل شده داشتیم الان قویتریم که توی جزیره که انبوه تره پاکسازی به روش اتیش زنی رو امتحان کنیم و خدا یاور ماست خدایاشکرت
سبحان الله انگار دور اشعه ها روی زمین اتیش گرفته انقد برخورد اتیش و اشعه زیباست اونم وسط درختان عجب تجربه ی بکری ،جالبه این حس که میگی یه کم حالا دوباره یه کم بیشتر دوباره یه کم بیشتر یهو میبینی انقد انرژی داشتی یه محوطه ی وسیع رو پاکسازی کردی ، واقعا زیباست مریم خانم خورشید شگفت انگیزه حیرت اوره خدایاشکرت
این درختهای خشک چقد برای من درس دارن استاد و من الان میفهمم عجب درخت خشکی بودم وقتی یه اتیش خیلی کوچک سرتاپامو میسوزند و پودر میکرد ، وقتی روی خودمون کار نکنیم وقتی قانون رو بلد نباشیم و بیراه بریم عین درخت خشک هستیم درختی که کافیه یک بگه پق اتیش میگیره و یه منطقه رو هم با خودش اتیش میزنه ولی وقتی سرسبز باشیم وقتی پربار باشیم وقتی هرروز از ریشه هامون اب و مواد مغذی که همان قوانین هستن بهمون برسه روز به روز سرسبزتر میشیم و یه اتیش کوچک هیچ ضرری بهمون نمیرسونه و اگر کنترل ذهن کنیم همون اتیش سوزنده و نابودگر به خیر و صلاح ما تموم میشه و برگهای خشک و موریانه های زیر پامونو میسوزونه و ما بیشتر رشد میکنیم و من الان یک درخت سرسبزم استاد و این شگفت انگیزه خدایاشکرت
ای جانم استاد برای مریم خانم ابمیوه اورده و مریم خانمم از چوبهایی که جمع کرده میگه و استاد سپاسگذار ما این چوب جمع کردنها رو انقد بزرگ و باارزش میدونه که قربون صدقه ش میره ،چقد جالبه که تجربه تون انقد به کارتون اومد یادمه دفعه ی اولی که اتیش بلند شد بدو بدو رفتید اب اوردید و خاموشش کردید الان نه خیلیم لذت بردید که اتیش بزرگتر شده و علفهای هرز بیشتری رو میسوزونه واقعا افرین به این ایمان خدایاشکرت
واقعا باورنکردنیه یه جوری اون وسط تمییز شده انگار دونه دونه اضافات جمع شده فقط درختهای اصلی مونده ،واقعا درختچه های هرز عجب مقاومتی دارن که حتی درختهای اصلی بعضی کمی سوختن اینا دوده هم نگرفتن بیخود نیست گاهی به زمین و زمان میزنیم رشد نمیکنیم چون یه درختچه ی هرز اون وسط هست تا قطعش نکنی نمیشه عین همون اموزش ترمز استاد ،اینجاهم استاد باز از اتیش بلند شدن نه تنها نمیترسه بلکه میگه به به اینجا عروسیه به این میگن ایمان بخدا خدایاشکرت
بوی خوش اتیش ،چقد خوبه که در این مکان روستایی هم اتیش نشانی هست اونم با هفت هشت کامیون و امکانات ، چقد عالی که پرسنل این کشور انقد عالین که هیچ قضاوت و سرزنشی در کارشون نیست و کار خودشونو انجام میدن و میرن ، واقعا استاد تجربه ی بزرگتری بود و شما خیلی بزرگتر شدید خیلی شجاعتر و این عالیه و حتی اومدن این آتش نشانها هم خیری درش بوده چون شما بحدی در مدار خیر هستید که هیچ اتفاق شری براتون نمیفته الخیر فی ماوقع خدایاشکرت
سپاس گذارم مریم بانو که این فایل رو برامون تهیه کردید
سلام و وقت بخیر به همه دوستای هم فرکانسی در سایت عباسمنش
امیدوارم حال همگی خوب و جیباتون پر از پول باشه😉
این قسمت نشانه امروز من بود که به خودم تعهد دادم با یک دید جدید بهش نگاه کنم و ازش درس بگیرم؛ و به لطف خدا این اتفاق هم افتاد.
اولش که دیدم جنگل رو آتیش زدن ذهنم یک مقاومت داشتم که چرا ؟؟ اگه نتونن کنترل کنن چی ؟؟ اگه درختهای بزرگ اتیش بگیره چی؟ ممکنه از یک سمتی که راه به خشکی داره باعث مشکل بشه و هزار یک مورد که وقتی خودمو تو اون شرایط قرار میدادم میگفتم من که عمرا اینجوری اتیش بزنم
خیلی دیگه خوش بینانه میخواستم ببینم، با خودم میگفتم نهایتا اتیش میزدم ولی سه چهار تا کپسول آتش نشانی میزارم پیشم هرجا که یکم آتیش بالا گرفت سریع خاموش میکنم.
ولی هرچقدر ادامه پیدا کرد دیدم استاد خیلی آروم هستن و اتفاقا دارن با دید دیگه ای به این قضیه نگاه میکنن و اون رو یک پاک کنندگی سریع و طبیعی میبینن و خیلی هم خوشحال هستن که خداوند داره بهشون کمک میکنه که کار خیلی راحت تر پیش بره.
رسیدیم به شب که دیدم شب شده یهو گفتم ای بابا، هنوز داره میسوزه! مگه داریم، دیگه این نمیتونه حس مثبت داشته باشه، ولی نشستم با خودم فکر کردم چرا ذهن من داره مقاومت میکنه؟ لابد یک باور محدود کننده دارم! و فهمیدن بلع خیلی هم هست.
1- اولین مورد اینه که ذهن من به توانایی های خودم در اینکه میتونم هر کاری رو به بهترین نحوه انجام بدم شک داره، چرا که نتونم اتیش رو کنترل کنم
2- درونم ترس داشتم! چرا باید بترسم وقتی هزار و یک راه هست برای مهارش حتی اگر بگیم یک درصد هم از کنترل خارج شده، اب های کنارش، اتش نشانی، وسایل هیولایی که هست و…
3- باور دیگه ای که داشتیم این بود که نمخواستم از دایره امن ذهنم خارج بشم و الانشم درون خودم پیدا کردم که باید تغییرش بدم و به خود جرئت انجام کارهایی رو بدم که دیگران نمیتونن.
اخرشم که دیدم آتش نشانی اومده، دقیقا مثل باور استاد فکر میکردم برخورد اونها با من بد هست که چرا اینکارو کردی؟ سرزنش و منت گذاشتن و هزار و یک چیز دیگه که همش از دید منفی و بد بینی من بود به ادمای اطرافم ولی قول دادم که رفعش بکنم
ولی وقتی دیدیم واسه چنین مشکلی اینهمه وسیله اومده واقعا حس امنیت بهم منتقل شد که ببین چه خفنن اینا (یادمه تو منطقه روستایی اطراف ما اتیش سوزی شده بود تا اتش نشانی برسه کل خونه سوخت تازه بعد از یک ساعت که رسیدن یک ماشین کهنه اتش نشانی بود که 10 دقیقه طول کشید راش بندازن😅)
اگر تو هر قسمت از زندگی در بهشت این مدلی زوم بشم واقعا چه ها که نخواهم کرد من.
اول از خدا ممنونم که من رو هدایت میکنه
بعد از خانواده خوب عباس منش که وسیله این هدایت و اگاهیی هستن.
سلام خدمت استاد عزیزم ومریم جان و بچه های سایت
من خیلی کم کامنت میذارم ولی الان خودمو متعهد کردم که بیام بنویسم از چیزای که ازاین فایل ارزشمند درک کردم واز قوانین یکسال بیشتر هست که من تواین سایت هستم و یکبار کامل سریال زندگی دربهشت دیدم تمام قسمتهاشو واین بار دوم هستش که میبینم ولی درکی که الان از جریانات دارم خیلی خیلی متفاوتتر از سری قبله بار اول اصلافقط میدیدم گاهی حتی حسم بد میشد که چرا چطور میشه نه این چیزا هم یعنی هست ولی الان که تویی دوره باارزش قدم دوازدهم قدم دوم هستم واقعا میفهمم قوانین رو البته واقعا تکاملی من تواین یکسال خورده ای اول هیچی نمیفهمیدم فقط مثل یه مسکن بود آموزهای استاد ولی الان خیلی ذهنم تغییر کرده دارم نشانه هارو میبیینم کانون توجه رو تمرکز ب نکات مثبت هر اتفاقی رو تازه متوجه میشم مثل همین فایل که استاد اومدن کلی علفهای هرز شاخه های اضافه و سوزندن وقت گذاشتن زمانی که آتشفشانها اومدن سعی کردن به نکات مثبت وویژگیهای خوب اون افراد اون کشور دقت کنن وصحبت کردن نگفتن ای بابا چرا اومدن ما اینهمه وقت گذاشتیم خسته شدیم چرااینجوری شد یا چه همسایه های فضولی داریم اومدن تحسین کردن توجه وتمرکز به نکات مثبت هر اتفاقی یا هر ادمی یا زمانی که اوضاع بر وفق مراد نیست توجه به اینکه خوب این چه درسی برام داره این چه خیری توش هست وخداوند پاداش میدهد به کسانی که صبر نیکو دارند کسانی که حالشونو خوب نگه میدارن من ازاین فایل اینو درک کردم که چقدر استاد به قوانین عمل میکنند وهمین عمل کردن باعث حال خوب میشه باعث نتیجه میشه و چیز خیلی خوبی که واقعا تحسین میکنم توفایلهای استاد رابطه زیبا و عاشقانه استاد عزیزم ومریم جان واقعا رابطه ای همراه بااحترام که بهترین الگو هستین برای من استاد عزیزم واقعا من تغییر خودمو حس میکنم نشانه ها رو هرروز میبینم زمانی که تمرکز میکنم وخواسته ای دارم از خدا میخام حتا گاهی بهش فکرمیکنم ومیشود وتمرین ستاره قطبی که عالیه و واقعا نشانه های توزندگیم دارم میبینم که قبلا اینا نبودن هزاران مرتبه هرروز سپاسگزاری من بابت شماست استاد عزیزم که خداوند منو هدایت کرد بسوی این سایت وقلبمو باز کرد وشنیدم وشنیدم و بصیرت داد تا درک کنم کم کم واقعا تکامل الان حس میکنم قبلا باهمین کلمه مشکل داشتم و حسم بد میشد که زمان زیادی میبره ولی الان حسم خوبه ازاین کلمه که نه مدارت عوض بشه زمان نمیبره فقط باید هرروز هروز کار کرد عمل کرد درمواقعی که ناخواسته ای هست خداروشکر میکنم که اینقدر تغییر کردم وهرروز انسان بهتری میشوم نسبت به قبل ممنونم وسپاسگزارم استاد عزیزم دوستت دارم بی نظیری استاد انشالله روزبروز ثروتمندتر شاد تر و بهشتی تر بشه زندگیتون 💖💖💖💖
سلام به استاد عزیز و مریم بانو❤
سلام به همکلاسیهای عزیزم❤
هر قسمت این این سریال بینظیر خودش به تنهایی میتونه یه محصول باشه😊
چقدر از خوندن کامنت شما عزیزان لذت برم همش آگاهی بی دلیل نیست که استاد میگه صبح که چشمام رو باز میکنم اول کامنت سایت رو میخونم و شب موقع خواب هم همین کارو انجام میدم😊
استاد واقعا” توی این مسیر بودن چقدر لذت بخش و اگر آگاهانه این مسیر رو ادامه بدیم تکامل رو احساس میکنیم و این بسیار لذت بخش میتونه باشه برامون مثل بچه ایی که داره راه رفتن رو یاد میگره😊
امروز با دیدن این فایل یاد گرفتم که در هر کاری باید تکامل طی بشه این بخش مهم رسیدن به خواسته هامون باید باشه، شما در قسمتهای قبل که داشتین پارادیس رو پاکسازی میکردین با احتیاط کامل شروع کردین به آتیش زدن علف های هرز و یه جاهایی سریع آتیش رو خاموش میکردین و…….
امروز با خیال آسوده تر و هدایتهایی که میشدید شروع با پاکسازی کردن و کاملا” مشخص بود که تکاملتون رو طی کردن😊
چه آفتاب بینظیری داشت به آتیش می تابید منظرهء شگفت انگیزی رو از خودش به نمایش گذاشته بود من احساط کردم با این فضا یکی شدم خداروهزاران بار شکر❤❤❤❤❤
هر چی تمرکزمون روی این زیبایها باشه ۱۰۰ درصد هدایت میشیم به همچین جاهایی خدارهزاران بار شکر❤
چقدر عشق شما به هم ناب واقعا” من این عشق رو تا حالا ندیدم خداروهزاران بار شکر❤❤❤❤
یادگرفتم از شما که هر زوجی رو که دیدم حتی خندینشون رو هم تحسین کنم 😁😁😁
چقدر لذت بردم شما بدون اینکه مریم بانو بهتون بگه براش آبمیوه اوردین خداروهزاران بار شکر بابت این عشق ناب❤
استاد آتش نشانها وقتی داشتن آتیش رو خاموش میکردن توز درونم میگفتم این آتیش زیبا رو خاموش نکنید بذارید پاکسازیشو انجام بده 🤣🤣🤣🤣
حتمی خیر بود بودن این عزیزان در پارادیس
خداروهزاران بار شکر بابت این همه نعمت خدایا شکرت❤❤❤❤❤😊😊😊😊😊😊😊😊
سلام به استاد عزیز و مریم بانو❤
سلام به همکلاسیهای عزیزم❤
هر قسمت این این سریال بینظیر خودش به تنهایی میتونه یه محصول باشه😊
چقدر از خوندن کامنت شما عزیزان لذت بردم همش آگاهیهای ناب بی دلیل نیست که استاد میگه صبح که چشمام رو باز میکنم اول کامنت سایت رو میخونم و شب موقع خواب هم همین کارو انجام میدم چون خوندن این کامتنتها یعنی توجه به فراونیها 😊
استاد واقعا” توی این مسیر بودن چقدر لذت بخش و اگر آگاهانه این مسیر رو ادامه بدیم تکامل رو احساس میکنیم و این خیلی لذت بخش میتونه باشه برامون مثل بچه ایی که داره راه رفتن رو یاد میگره خودش هر قدم که برمیداره خیلی کیف میکنه😊
امروز با دیدن این فایل یاد گرفتم که در هر کاری باید تکامل طی بشه این بخش میتونه یکی از مراحل مهم رسیدن به خواسته هامون باشه، شما در قسمتهای قبل که داشتین پارادیس رو پاکسازی میکردین با احتیاط کامل شروع کردین به آتیش زدن علف های هرز و یه جاهایی سریع آتیش رو خاموش میکردین و…….
امروز با خیال آسوده تر و هدایتهایی که میشدید شروع ۹به پاکسازی کردین و کاملا” مشخص بود که تکاملتون رو طی کردن خداروهزاران بار شکر 😊
چه آفتاب بینظیری داشت به آتیش می تابید منظرهء شگفت انگیزی رو از خودش به نمایش گذاشته بود من احسا کردم با این فضا یکی شدم خداروهزاران بار شکر❤❤❤❤❤
هر چی تمرکزمون روی این زیبایها باشه ۱۰۰ درصد هدایت میشیم به همچین جاهایی مطمعن هستم همگی دوست دارام به آسونی به خواسته هامون برسیم خدارهزاران بار شکر❤
استاد عزیزم چقدر عشق شما به هم ناب واقعا” من این عشق رو تا حالا ندیدم خداروهزاران بار شکر❤❤❤❤
یادگرفتم از شما که هر زوجی رو که میبینم حتی خندینشون رو هم تحسین کنم 😁😁😁
چقدر لذت بردم شما بدون اینکه مریم بانو بهتون بگه براش آبمیوه اوردین خداروهزاران بار شکر بابت این عشق ناب❤
استاد آتش نشانها وقتی داشتن آتیش رو خاموش میکردن توی درونم میگفتم این آتیش زیبا رو خاموش نکنید بذارید پاکسازیشو انجام بده 🤣🤣🤣🤣
بعد به خودم گفتم حتمی خیر بوده بودن این عزیزان در پارادیس
خداروهزاران بار شکر بابت این همه نعمت خدایا شکرت❤❤❤❤❤😊😊😊😊😊😊😊😊
استاد از شما و تیم دوست داشتنیتون خیلی ممنونم بابت تمام زحماتشون❤❤❤❤❤❤❤❤
همتون رو به خدای عزیز میسپارام❤❤❤❤
زمانی که علف های هرز توی آتش از بین میرفت یاد تضاد ها توی زندگی افتادم که خدا چقدر راحت با بوجود اومدن تضاد ها مسیر زندگی رو به ما نشون میده و با هدایت خدا و ورودمون به مسیر جدید فکر های بدرد نخور و باور های محدود کننده مثل علف های هرز میسوزه و پاکسازی میشه
سلام به استاد عزیزم وتمام دوستان فوق العادم
بخشی از نکات زیبای این فایل از دید من:
…همراهی همیشگی خانم شایسته با استاد خیلی تامل بر انگیز وقابل تحسینه،،چقد خداوند واقعا در وتخته رو به قول قدیمی ها با هم جفت وجور میکنه تا استاد میگه بریم ؟مریم خانم هم میگه بریم
چه هماهنگی فرکانسی واقعا خدایا شکرت به خاطر قانون بی چون وچرات قانوت لایتغیرت که انقدر دقیق ادمهای هم فاز وهم فرکانس رو در کنار هم قرار میدی
… .چقدر قشنگ بود واقعا اشعه های نور که به دود تابیده شده بودن وما غافلیم از این اشعه های نور که دارن به سطح زمین میخورن ویجورایی این دود اشعه های نامرعی نور رو برای ما اشکار کرد که ما متوجه باشیم که ما به خورشید وصلیم واز هم جدا نیستیم واصلا وجود ما همیشه وابسته به این اشعه های نور هستش
….روز جزا برای علفهای هرز هم خیلی تعبیر قشنگی بود
…چقدر زیبا شده بود رینگ اتش چقدر هم گرد اتیش میسوزه فک میکنی با پرگار دایره اتیش کشیدی
…چقدر حالمیکمم موقعی که اتیش هرچی جلو راهش هست رو میسوزونه وفقط مشتی از خاکستر رو پشت سرش جا میذاره ،،اگه میلیون ها تن چوب باشه فقط مقدار کمی خاکستر پشت اتیش میمونه چقدر این اتیش مهمه وچقدر پاک کننده است واقعا اتیش انرژی خالصه انرژی حاصل از تجمع سالیا سال انرژی در چوب درختان یهویی تبدیل به گرما میشه
….سپاسگزاری وعشق ورزیدن خالصانه ومداوم استاد به مریم خانم برای کار های خیلی کوچیک واوردن یک اب میوه خنک برای ایشون
…مردی برامده از اتش😀😀😀
…چقدر این درختچه ها در برابر اتش مقوم بودن ،،حتی برگهاشون هم نسوخته بودن خیلی جالب بود
…چه عطر ی در هوا متصاعد شده حاصل از سوختن درختان وکاجها وعلفهای هرز
…دید مثبت استاد از امدن اتش نشان ها:روی خوش اونها ،،وظیفه شناس بودنشان،فراوانی امکاناتشون،،لباس های شکشون،،چراغهای رنگ ابی وقرمز وقشنگ ماشیناشون،اخم نکردن وسرزنش نکردن
من اگه بودم عصبانی میشدم که چرا اومدن اتیشو خاموش میکنن من که دارم کنترل مندانه اتیش رو هدایت میکنم چه دلیلی داره که اونا بیان و احتمال زیاد داشت واکنشنشون بدم ولی استاد چه ریلکس داشت باهاشون صحبت میکرد واقعاکنترل ذهن اینجاها بیشتر نمود پیدا میکنه
….چقدر استاد از هرکاری انجام میده لذت میبره
موفق باشید
بنام خدا
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته خوش قلب
من از این قسمت از سریال خیلی چیزها یاد گرفتم.
از شما سپاسگذارام.
وقتی با دقت و تمرکز به هر قسمت از این سریال نگاه میکنم متوجه زیبایهایی میشم که در اطراف زندگی ما فراوان، ولی هیچ وقت با تمرکز بهشون دقت نکرده بودم و ازشون لذت نبرده بودم، درختان سرسبز، پرنده های قشنگی که هر کدومشون یه آوازی دل انگیزی میخونند و…….. پس زیبای همه جا هست مهم اینکه که من به چی دارام توجه میکنم، به سروصداهای ناهنجار توجه میکنم یا اینکه به زیبایها متمرکز هستم.
استاد من توی این قسمت یاد گرفتم که:🌹🌹🌹
۱- وقتی تصمیمی رو میگیرم حتمی استارت بزنم و بهش عمل کنم حتی اگر توی مسیر متوجه بشم این عمل کردنم میتونست بهتر باشه، وقتی دست به عمل میشیم میتونیم بفهمیم که راههای دیگه هم برای رسیدن به هدفمون در غیر این صورت فقط میشه یه تصمیم بدون عمل،😊 شما استارت پاکسازی رو زدیدن و ۱۰۰ درصد ایده های بهتری هم بهتون الهام شد در این مسیر، و از همه مهمتر باید بدونیم خدا با ماست و داره هدایتمون میکنه با نشانه هاش و الهاماتش😊😊😊
۲- باید برم به سمت ترسهام و تا با قدرت وارد اونها نشم هیچ اتفاق خاصی برای من رخ نمیده و چه بسا اوضاع بهتر که نمیشه هیچ تازه بدتر هم میشه و این (پاشنه آشیل من) من باید به جرات حرکت کردن بدم و بدونم خداوند همیشه با منه و ۱۰۰ درصد هدایتم میکنه اگه بهش ایمان داشته باشم.😊
شما رفتین استارت آتیش رو زدین شاید اولش یه ترسی در شما بوده که این کارو نکن همه جا آتیش میگره ولی شما چون به صلاح الله اکبر تجهیز هستین به این نجوا گوش نکردین😊😊😊
۳- وقتی تصمیمی رو که استارت میزنم باید دنبال زیبایها باشم و از مسیر لذت ببرم تا راحتر به نتایج دلخواهم برسم و این یه نکته خیلی مهم بود برام من همیشه فکر میکردم با سختی باید یه کار استارت بخوره و به پایان برسه و دیدم نه کاملا” میشه شاد بود و از مسیر هم لذت برد😊
خانوم شایسته عزیز چقدر دل انگیز از زیبایهای این قسمت گفت نور خورشید که به آتیش یه زیبایی خاص دیگه ایی داده بود و واقعا” بینظیر شده بود و توصیف ایشون طوری بود که منم احساس میکردم دارام توی این فضا بوی خوب کاجها رو احساس میکنم🌹🌹🌹🌹
۴- این جنگل رو به ذهنم تشبیه کردم که چه خبر میتونه باشه توش چقدر درهم بر هم و یا اینکه میتونم منظم تر باشه، این همه علفهای هرز که با آتیش زدن هم از بین نرفتنه بودن این همون افکاری هستن که خیلی جاها زندگی ما رو از زیبایها تبدیل کرده به نازیبایها و باید برای از بین بردنشون زمان بذاریم نه برای یه مدت کوتاه بلکه برای همیشه چون اونا خیلی زود رشد میکنند پس نمیشه با یه بار بگیم که از ریشه درشون اوردم و کارشون تموم شد، این جنگل نیاز به مراقبت ۲۴ ساعته داره تا بتونیم از زیبایهاش استفاده کنیم،😊😊
وقتی خانوم شایسته با تصاویر با ما صحبت میکرد دوربین رو میچرخوند سمت علفهای هرز واقعا” چقدر مقاوم هستن درخت آتیش گرفته بود ولی اونها نه عجب رویی داشتین🤣🤣🤣🤣
۵- وقتی کارها رو به خدا میسپاری باید ایمان داشته باشیم که خوب پیش میره و اگر ترس داریم یعنی در تله شیطان گرفتار شدیم و اون داره تو رو میبره سمت مردابی که جایگاهش هست. پس باید با تمام وجودم یاد بگیرم ایمانم رو تقویت کنم این خیلی مهم.❤❤❤❤
خیلی بابت این قسمت از شما و خانوم شایسته عزیز ممنونم.
همینطور از برادران آتش نشان که اومدن اون آتیش های زیبا رو خاموش کردن ولی خبر نداران که استاد ما کاری رو که باید انجام بده رو انجام میده چه با اونا چه بدون اون عزیزان🤣🤣🤣🤣🤣🤣
از همگی دوستان ممنونم بابت خوندن این کامنت
شاد شاد باشین🌹🌹🌹🌹🌹❤❤❤❤❤
سلام ب استاد عزیز و مهربانو مریم خانم چ زیبا همه چی رو ب تصویر کشیدید از اتش زدن هرزه ها و گیاهان اضافی چ مزرعه پر از نعمت ساختین و من ب این فکر افتادم عین علف هرزه هایی ذهنی ما ک دست و پاگیر ذهنمون هست باید پاکسازی کنیم هرانچه باور های اشتباه و غلط ک از سالیان و پدر و مادر بزرگها در ذهن و باور مانشسته و دست و پاگیر تمام ذهن ماشده و همش محدودیت برامون بجا گذاشته و چ پاک و رها میشه جنگل بعد از پاکسازی علف های هرز چ حاصلخیز و مغذی برای درختان میش و دقیق عین ذهن ما ک از باورها پر شده و راه درست از غلط رو نمیتونه تشخیص بده و باید همچون جنگل پاک از اشتباهات و جایگزینی باورهای درست خود رو در ارامش ببریم .معصومه جان چ زیبا ب قلم کشیدی انچه ک در ذهن ب دنبالش بودم قبل از خواندن متنت همش با انبوهی از اطلاعات ک از فایلها ی استاد بود نمیدونستم از کجا شروع کنم و چ قشنگ راهم رو از ابتدا با مطالبت روشن کردی تو همون هدایتی بود ی ک از خدا خواستم ک حالا از چی شروع کنم و منم مثل تو با گوش دادن فکر میکردم نصف راه رو رفتم ولی ای دل غافل ….خیلی زیبا و بجا گفتی و من مجدد با گوش دادن راهم رو با هدایت خدا از فایلهای استاد عزیز شروع کردم …استاد عزیز و مریم بانوی مهربان از شما سپاسگزارم و از الله یکتا بسیار سپاسگزارترم ک راه رو بمن هدایت کرد انشالله زندگیتان و عمر تان پر برکت و در پناه الله یکتا باشید ….
با سلام به همه دوستان عزیز و
استاد زندگیم و
مریم بانوی دوست داشتنی
بعد از دیدن این قسمت از سریال زندگی در بهشت خیلی به فکر فرو رفتم،
به زندگی خودم و اتفاقاتی که این مدت برام پیش آمدند.
من یه آدم خیلی معمولی بودم با باورهایی که اکثریت جامعه دارند،، دنیای درونم خیلی شبیه به این جنگل وحشی بود. همه چیز توی ذهنم همینقدر بهم پیچیده بود مثل همین پیچک ها.
تا اینکه سال گذشته به تضادی برخوردم،، توده ای در بدنم داشتم که سلامتیم رو ازم گرفته بود. با قانون آشنا شدم و این آشنایی باعث شد که خودم بخوام یه آتیش کوچیک درونم روشن کنم تا به چیزی که حقم بود یعنی سلامتیم برسم. اون آتیش باعث شد بتونم به درونم سفر کنم و با سوزوندن کینه ها و ناراحتی ها و عذاب وجدانی که داشتم خود واقعیم رو ببینم،، این قدم اول بود که من به خودم برسم اما هنوز درختچه هایی که کلی عصای موسی میشد باهاشون ساخت وجود داشت و دارند!
من سلامتیم رو در عرض دو الی سه هفته بدست آوردم.
و البته دید بسیار مثبتی هم برام به ارمغان آورد.
الان درخت های زیبایی که درونم هست رو میبینم،، بعضی از باورهای نادرستم که مثل اون درختچه هاست رو میتونم تشخیص بدم.
اما قصه من و جزیرم اینجا تموم نمیشه!
جزیره من هنوز کلی کار داره…
سلام به رهروان راه حقیقت
به به عصر زیبای پردایسی تویه جنگل با صدای پرنده ها ،استاد قبلا که میگفتید مسلح به الله اکبرید فکر میکردم شوخیه بخدا ولی الان میفهمم وقتی ادم هوشیار باشه که کنترل ذهن بکنه و به خوبیها توجه کنه و تحسین کنه و شکرگذاری کنه یعنی مجهز به الله اکبره و باید باید هرلحظه مون هوشیارباشیم هرلحظه قبل از شروع هرکاری قبل از ورود به هرجایی تمام هوشت رو بسیج کنی که اقا هر اتفاق ناخواسته ای افتاد در کسری از ثانیه کنترل ذهن میکنیم و هیچ واکنشی نشون نمیدیم خلاص اتفاقه چی میشه به نفع ما تموم میشه آخ استاد وقتی فکرشو میکنم میبینم وقتی مشکلاتم هنوز خیلی کوچک بودن اگه میدونستم کنترل ذهن چیه و انجامش میدادم الان به کجاها رسیده بودم اصلا من از خود عزت نفسم کج فهمی داشتم بخدا فکرمیکردم اینکه یکی یه کاری کرد خلاف تو یا چیزی گفت بدت اومد عزت نفس اینه بزنی بپوکونیش که دیگه جرات نکنه چیزی بگه و میدیدم بعدها چقد تنشها طولانی میشد همه چی بدتر میشد مغزم منفجر میشد الان میفهمم این نه تنها عزت نفس نیست بلکه یک غرور کاذبه یک بیراهه ی تمام و سلطان فقط کنترل ذهنه این جور مواقع تو ذهنتو کنترل کن با تمام قدرتت افسارشو بگیر ببین چطوری همون کسی که کاری برضدت کرده یا حرفی عیلهت زده مسخرت میشه و بهترین خوبی رو در حقت میکنه یا اون شرایط جوری به نفعت تموم میشه که یارو از کرده ش پشیمان بشه بخدا بقران همه چی کنترل ذهنه و من عاشق وشیدای کنترل ذهنم خدایاشکرت
پروردگارا اشعه ی نور و دود عجب بوی نان تازه میاد !!!،وقتی توی جای راحتتر خودمونو امتحان کردیم و اتیش کنترل شده داشتیم الان قویتریم که توی جزیره که انبوه تره پاکسازی به روش اتیش زنی رو امتحان کنیم و خدا یاور ماست خدایاشکرت
سبحان الله انگار دور اشعه ها روی زمین اتیش گرفته انقد برخورد اتیش و اشعه زیباست اونم وسط درختان عجب تجربه ی بکری ،جالبه این حس که میگی یه کم حالا دوباره یه کم بیشتر دوباره یه کم بیشتر یهو میبینی انقد انرژی داشتی یه محوطه ی وسیع رو پاکسازی کردی ، واقعا زیباست مریم خانم خورشید شگفت انگیزه حیرت اوره خدایاشکرت
این درختهای خشک چقد برای من درس دارن استاد و من الان میفهمم عجب درخت خشکی بودم وقتی یه اتیش خیلی کوچک سرتاپامو میسوزند و پودر میکرد ، وقتی روی خودمون کار نکنیم وقتی قانون رو بلد نباشیم و بیراه بریم عین درخت خشک هستیم درختی که کافیه یک بگه پق اتیش میگیره و یه منطقه رو هم با خودش اتیش میزنه ولی وقتی سرسبز باشیم وقتی پربار باشیم وقتی هرروز از ریشه هامون اب و مواد مغذی که همان قوانین هستن بهمون برسه روز به روز سرسبزتر میشیم و یه اتیش کوچک هیچ ضرری بهمون نمیرسونه و اگر کنترل ذهن کنیم همون اتیش سوزنده و نابودگر به خیر و صلاح ما تموم میشه و برگهای خشک و موریانه های زیر پامونو میسوزونه و ما بیشتر رشد میکنیم و من الان یک درخت سرسبزم استاد و این شگفت انگیزه خدایاشکرت
ای جانم استاد برای مریم خانم ابمیوه اورده و مریم خانمم از چوبهایی که جمع کرده میگه و استاد سپاسگذار ما این چوب جمع کردنها رو انقد بزرگ و باارزش میدونه که قربون صدقه ش میره ،چقد جالبه که تجربه تون انقد به کارتون اومد یادمه دفعه ی اولی که اتیش بلند شد بدو بدو رفتید اب اوردید و خاموشش کردید الان نه خیلیم لذت بردید که اتیش بزرگتر شده و علفهای هرز بیشتری رو میسوزونه واقعا افرین به این ایمان خدایاشکرت
واقعا باورنکردنیه یه جوری اون وسط تمییز شده انگار دونه دونه اضافات جمع شده فقط درختهای اصلی مونده ،واقعا درختچه های هرز عجب مقاومتی دارن که حتی درختهای اصلی بعضی کمی سوختن اینا دوده هم نگرفتن بیخود نیست گاهی به زمین و زمان میزنیم رشد نمیکنیم چون یه درختچه ی هرز اون وسط هست تا قطعش نکنی نمیشه عین همون اموزش ترمز استاد ،اینجاهم استاد باز از اتیش بلند شدن نه تنها نمیترسه بلکه میگه به به اینجا عروسیه به این میگن ایمان بخدا خدایاشکرت
بوی خوش اتیش ،چقد خوبه که در این مکان روستایی هم اتیش نشانی هست اونم با هفت هشت کامیون و امکانات ، چقد عالی که پرسنل این کشور انقد عالین که هیچ قضاوت و سرزنشی در کارشون نیست و کار خودشونو انجام میدن و میرن ، واقعا استاد تجربه ی بزرگتری بود و شما خیلی بزرگتر شدید خیلی شجاعتر و این عالیه و حتی اومدن این آتش نشانها هم خیری درش بوده چون شما بحدی در مدار خیر هستید که هیچ اتفاق شری براتون نمیفته الخیر فی ماوقع خدایاشکرت
سپاس گذارم مریم بانو که این فایل رو برامون تهیه کردید
از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست
سلام و وقت بخیر به همه دوستای هم فرکانسی در سایت عباسمنش
امیدوارم حال همگی خوب و جیباتون پر از پول باشه😉
این قسمت نشانه امروز من بود که به خودم تعهد دادم با یک دید جدید بهش نگاه کنم و ازش درس بگیرم؛ و به لطف خدا این اتفاق هم افتاد.
اولش که دیدم جنگل رو آتیش زدن ذهنم یک مقاومت داشتم که چرا ؟؟ اگه نتونن کنترل کنن چی ؟؟ اگه درختهای بزرگ اتیش بگیره چی؟ ممکنه از یک سمتی که راه به خشکی داره باعث مشکل بشه و هزار یک مورد که وقتی خودمو تو اون شرایط قرار میدادم میگفتم من که عمرا اینجوری اتیش بزنم
خیلی دیگه خوش بینانه میخواستم ببینم، با خودم میگفتم نهایتا اتیش میزدم ولی سه چهار تا کپسول آتش نشانی میزارم پیشم هرجا که یکم آتیش بالا گرفت سریع خاموش میکنم.
ولی هرچقدر ادامه پیدا کرد دیدم استاد خیلی آروم هستن و اتفاقا دارن با دید دیگه ای به این قضیه نگاه میکنن و اون رو یک پاک کنندگی سریع و طبیعی میبینن و خیلی هم خوشحال هستن که خداوند داره بهشون کمک میکنه که کار خیلی راحت تر پیش بره.
رسیدیم به شب که دیدم شب شده یهو گفتم ای بابا، هنوز داره میسوزه! مگه داریم، دیگه این نمیتونه حس مثبت داشته باشه، ولی نشستم با خودم فکر کردم چرا ذهن من داره مقاومت میکنه؟ لابد یک باور محدود کننده دارم! و فهمیدن بلع خیلی هم هست.
1- اولین مورد اینه که ذهن من به توانایی های خودم در اینکه میتونم هر کاری رو به بهترین نحوه انجام بدم شک داره، چرا که نتونم اتیش رو کنترل کنم
2- درونم ترس داشتم! چرا باید بترسم وقتی هزار و یک راه هست برای مهارش حتی اگر بگیم یک درصد هم از کنترل خارج شده، اب های کنارش، اتش نشانی، وسایل هیولایی که هست و…
3- باور دیگه ای که داشتیم این بود که نمخواستم از دایره امن ذهنم خارج بشم و الانشم درون خودم پیدا کردم که باید تغییرش بدم و به خود جرئت انجام کارهایی رو بدم که دیگران نمیتونن.
اخرشم که دیدم آتش نشانی اومده، دقیقا مثل باور استاد فکر میکردم برخورد اونها با من بد هست که چرا اینکارو کردی؟ سرزنش و منت گذاشتن و هزار و یک چیز دیگه که همش از دید منفی و بد بینی من بود به ادمای اطرافم ولی قول دادم که رفعش بکنم
ولی وقتی دیدیم واسه چنین مشکلی اینهمه وسیله اومده واقعا حس امنیت بهم منتقل شد که ببین چه خفنن اینا (یادمه تو منطقه روستایی اطراف ما اتیش سوزی شده بود تا اتش نشانی برسه کل خونه سوخت تازه بعد از یک ساعت که رسیدن یک ماشین کهنه اتش نشانی بود که 10 دقیقه طول کشید راش بندازن😅)
اگر تو هر قسمت از زندگی در بهشت این مدلی زوم بشم واقعا چه ها که نخواهم کرد من.
اول از خدا ممنونم که من رو هدایت میکنه
بعد از خانواده خوب عباس منش که وسیله این هدایت و اگاهیی هستن.
ارزوی موفقیت واسه همه.