سریال زندگی در بهشت | قسمت 39

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان «حمید» به عنوان متن انتخابی‌ِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی می‌شود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کننده‌ی زیبایی‌ها و نعمتها‌، مصمم شده‌اند تا نمود واضحی بشوند از «صدّق بالحسنی» و شاهد زنده‌ای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شده‌اند برای احاطه شدن با نیکی‌ها و نعمت‌ها.

نه فقط نوشتن درباره‌ی زیبایی‌ها و نعمت‌ها‌، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند‌ و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام‌، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار  فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى می‌رساند.

سلام به همگی

من اینارو ترجمه کردم خوشحال میشم ترجمه کامل تر رو از دیگر دوستان ببینم

خانم شایسته:

“به نظر من تو بچه های خیلی خوب و خوش فکری رو تربیت کردی، من تو این چند روز شاهدش بودم

اون راهکار مفید و موثری که تو برای رسیدن به این نتایج ازش بهره بردی چی بوده؟”

هوپ:

“اول از همه ازت ممنونم برای نظری که داری که من بچه های خوبی دارم و منم باهات موافقم در این مورد، اما اگر بخوام صریح و منصفانه صحبت کنم باید بگم که این تنها من نیستم که این نتایج رو رقم زده. خب من همسری دارم که خیلی حامیه و من واقعا فکر میکنم که خدا بهم آگاهی و بصیرت داده. از نقطه نظر من این یه حالت معموله و هرچیزی که بهش اشاره داری تنها من موثر درش نیستم و این یه کار گروهیه و ترکیبی از عوامل مختلفه.

اما خب ما داریم در مورد واقعیت زندگی صحبت میکنیم و ایمان. احتمالا اون کاری که من سعی میکنم انجام بدم اینکه من فارغ از هر چیزی عاشق اونام و میدونم که به نظر میرسه ی چیز طبیعی و معمولی باشم اما من واقعا اونا رو برای اون چیزی که هستن دوست دارم و عاشقشونم و پذیرفتمشون و تشویقشون میکنم برای اون چیزی که هستن و فک میکنم خیلی از والدینی که میبینم میخوان بچه هاشون عالی باشن و بی نقص ولی من فک میکنم اون چیزی که خیلی مهمه اینکه اونارو برای چیزی که هستن تشویقشون کنی نه برای اینکه بی نقص و عالی هستن مثل پسر دومم یعقوب. یعقوب خیلی تو درسای مدرسش خوب نیست. خب من همون انتظاری رو که از پسر اولم دارم از اون ندارم که تو مدرسش خیلی خوبه بنابراین در نظر گرفتن سطح مختلف بچه های و پذیرفتنشون و عاشقشون بودن و تشویق کردنشون و انتظار نداشتن از اونا برای اینکه عالی باشن و اینکه همیشه بهشون اجازه بدی که تا صدمه ببینن (منظور اینکه با مسائلشون مواجه بشن و بازخورد بگیرن) و بعضی وقت ها فک میکنم خیلی از والدین دوست دارن فقط و فقط حرف بزنن و خیلی نمیخوان گوش بدن و با بچه هاشون باشن. خب بچه های من جز افراد مورد علاقه من در کل جهان هستن و فک میکنم این یِ حقیقته که من نه تنها عاشقشونم بلکه خیلی ازشون خوشم میاد و فک میکنم اونا هم همینو میگن”

خانم شایسته:

“عالی بود و نکات بسیار عالی بود که گفتی”

خب از نظر شما چطور بقیه مادرها میتونن به بچه هاشون کمک کنم که مشارکت خوبی با هم داشته باشن و به هم کمک کنن و این کارا رو از روی اجبار انجام ندن بلکه به عنوان یِ کار جالب و دوست داشتنی انجام بدن مثل کاری که بچه هات انجام میدن”

هوپ:

” ازت ممنونم. من فک میکنم یجورایی و بعضی وقتها اونا بابایی هستن”(فک میکنم اینو گفت)

من فقط تلاش میکنم که بهشون بگم شما جز این خانواده هستین، و …. و شما فقط نباید به چیزی که خودتون میخواید فکر کنید و باید ب فکر بقیه و خواسته هاشون هم باشید و فک میکنم تو این موضوع پدرشون ی الگوی بسیار عالیه چون همیشه دنبال فرصتیه که بقیه رو شاد کنه و با افراد مهربون باشه و اینطوری نیست که همش به فکر خودش باشه

همچنین فک میکنم ی دلیلش اینه که ما همیشه باهاشون صحبت میکنیم و اون چیزی که میگن مهمه برامون و وقتی میبینیمشون که با بقیه بزرگسالان صحبت میکنن و تعامل دارن ی حس خوب اعتماد به نفس و اینکه خودشون هستن رو درِشون میبینم و فک میکنم اونا حس خوبی رو در مورد خودشون دارن و بعد میتونن این رویه رو در مورد دیگران داشته باشن”

خانم شایسته

“پسرات با وجود تفاوت هاشون، علایقشون، شخصیت شون، مهارت و استعدادشون، از همدیگه حمایت میکنن و لذت میبرن و بطور شگفت انگیزی به عادت ها و مهارت های هم احترام میذارن و همچنین  حمایتگر هم هستن و من میخوام بدونم چ چیزی باعث این نتیجه شده”

هوپ:

” اره اینطوری هستن و من به این خاطر عاشقشونم.

من فک میکنم به این خاطره که منو شوهرم هر دو حمایتگر هستیم و زمان و انرژی میذاریم برای هر کدوم از بچه ها در مورد اینکه چ چیزی رو دوست دارن انجام بدن، برای مثال لیوای عاشق بازی کامپیوتریه.

همسرم رایان همونقدر که عاشقه ورزش مثل بی باله، عاشق بازی کامپیوتری نیس، من به این قضیه به شکل متعادل نگاه میکنم. رایان با بچه ها تو دیدن بیس بال و رفتن به بیرون وقت میذاره.

من رایان رو تشویق میکنم که زمانی رو نه در کل روز در حد 30-40 دقیقه یا هر چیزیکه میشه صرف کنه تا از بازی کردن لیوای لذت ببره و باهاش تو این قضیه وقت بگذرونه.

به خاطر اینکه میبینم که لیوای خودش رو از پدرش تو این قضیه جدا میبینه (فک میکنم اینجوری بوده چون صدای باد زیاده بقیه دوستان هم بنویسن تا بدونیم درست بوده یا نه) و این چیزی نیست که من میخوام.

من میخوام لیوای بدونه که از نظر ما اون چیزی که اون دوست داره انجام بده مهمه. خب این چیزیه که من شوهرم رو تشویق میکنم که انجام بده

من و لیوای اغلب هر روز جز اولین افرادی هستیم که صبح بیدار میشیم و خب اینجوریه که من کنارش میشینم و وقت میذارم و بازی کردنش رو میبینم. بازی ویدئویی چیزی نیست که من ازش لذت ببرم و عاشقش باشم اما من از اینکه اون لذت میبره لذت میبرم. من دوست دارم به چیزی که اون ازش لذت میبره علاقه مند باشم تا اونو خوشحال کنم. خب من عامدانه وقت صرف میکنم تا بازی کردنش رو ببینم چون اون ازش لذت میبره”

خانم شایسته:

” تو بیش از اینکه مادرشون باشی دوستشون هستی برای مثال دیروز وقتی که رایان رفته بود والمارت خرید کنه و ما تو پارکینگ لات منتظرش بودیم تو ی بازی رو طراحی کردی که ی جورایی سرگرمشون کنی”

هوپ:

آره حواسشون رو پرت کنی از این موضوع ”ی بخش اینه که من این کار رو برای خودم انجام میدم تا زمان بگذره چون من حوصلم سر رفته و اونام هم همینطور و خب بیایم به جای اینکه همینجوری وقت بگذرونیم ی سرگرمی داشته باشیم و خب موضوع دیگه اینکه این موضوع ی انتخاب مهم و بزرگه که من انتخاب کردم که واقعا عاشق اینم که با بچه هام وقت بگذرونم و خب یجورایی از نظر نقشی که دارم دوست دارم ب یادشون بندازم که من مادر شمام و شما فرزندان من هستین و خداوند به دلیلی منو مادر شما قرار داده و خب ما دوست هستیم اما اون احترام هم هست که وقتی چیزی رو در اکثر موضوعات میگم باید انجام بشه انجامش میدن و بحث زیادی در موردش وجود نداره و اونا سعی میکنن در مورد موضوعاتشون گاهی اوقات با من صحبت کنن و وقتی که میگم کافیه و اینجوری تصمیم گرفته شده دیگه بحثی نداریم و خب فکر میکنم که ما قطعا دوستان همدیگه هستیم و از بودن در کنار هم لذت میبریم.

در مورد بچه ها موضوع خیلی پیچیده وجود نداره و یجورایی باید اکثر چیزهارو جالب و مفرح کنی. مثلا وقتی داریم خونه رو تمیز میکنیم و هیچکی نمیخواد این کار رو انجام بده و در موردش حرف بزنه من میگم خیله خب بچه ها پاشید ما قراره با هم انجامش بدیم، موزیک رو روشن کنید و این کار رو لذت بخش کنید چون قرار نیست زجر آور باشه. اونا میدونن که من نه تنها عاشقشونم بلکه واقعا دوسشون دارم.

فک میکنم مادرِ خوشحال بودن خیلی مهمه و میدونم که شنیدنش خیلی عجیبه چون بعضی وقت ها بقیه افراد خوشحال نیستن اما فک میکنم اگر شما فقط لذت ببری تو خونت و با خانوادت و مثبت اندیش باشی. من فک میکنم مادرای زیادی مستاصل میشن و نگران هیجان زده میشن و میدونم چون من بعضی وقتها اینجوری میشم، اما من باید خودم رو از این وضعیت بیرون بکشم و بگم چیزی که اینجا مهمه اینه که بگم آیا این چیزایی که رخ داده مهمه؟ نه. چیزی که مهمه اینکه لذت ببریم و شاد باشیم مهمه”

خانم شایسته:

مادرا چجوری میتونن والد شادی باشن؟

هوپ:

من واقعا فک میکنم که این ی انتخابه و باید انتخابش کنی.

ی آهنگ هست که توسط ی گروه به اسم king and country نوشته شده

و اسم آهنگ اینه: من شادی رو انتخاب میکنم

و همونجوری که میدونیم ما بعضی وقت ها، ما این حس رو نداریم فک میکنم باید بگیم و فکر کنیم که چرا من الان شاد نباشیم.

بعضی وقتها ما انتخاب میکنیم ک شاد نباشیم و فک میکنم ما نیاز داریم که انتخاب کنیم که شاد باشیم و سپاسگزار چیزهایی باشیم که داریم نه اینکه به چیزهایی که نداریم و نمیتونیم انجام بدیم فک کنیم و این ی چیز مادی گرایی نیست و ی کلیته و ی نگرش کلی که لذت و شادی رو ورای نگرانی و ناامیدی انتخاب کنیم.

شاد باشید (:

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    453MB
    30 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 39
    137MB
    30 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

317 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مونا ترحمی» در این صفحه: 2
  1. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2151 روز

    به نام خدایی که تو قلب منه

    به نام فرمانروای کل کیهان و هستی و کائنات

    سلام به استاد عزیزم سلام به مریم نازنینم عاشقتونم

    سلام به دوستان هم فرکانسی خوبم

    سلام به مهمانان بهشت زیبای الهی

    خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم بابت تجربه یه روز قشنگ دیگه و یاد گرفتن کلی آگاهی

    خدایا شکرت برای دیدن این دارکوب زیبا که منو یاد خونه مادربزرگم انداخت که صبح ها با صدای دارکوب بیدار میشدم

    همینجا به خودم و خدای خودم تعهد میدم که هر آنچه میبینم تو زندگیم به کار بگیرم این نباشه که فقط بیام بنویسم باید استفاده کنم از این همه درس و آگاهی

    استاد و مریم عزیزم و مهمونا کار خاصی نمیکنن دارن زندگی میکنن دارن زندگی روزمره خودشون و به ما نشون میدن و ما میگردیم دنبال حتی کوچکترین نکات مثبت پس مونا بیا تو زندگی خودت هم بگرد دنبال حتی کوچکترین نکته مثبت و ببین و تحسین کن و سپاسگزاری کن

    خدایا شکرت برای درک همین لحظه

    از دوستان عزیزم هم سپاسگزارم که مصاحبه خانم هوپ رو ترجمه میکنن تمام قسمت های این فایل پر از درس و نکته هست

    اولین درس همونطور که مریم عزیزم گفت اینه که استاد و مریم جان به کارهای شخصی خودشون میرسن با اینکه مهمون دارن چقدر این نقطه ضعف من هست که خودم و فدای مهمون میکردم و به قول مریم جان نه از بودن با اونا لذت میبردم و نه به کارم میرسیدم البته این به معنی بی احترامی به مهمون نیست بلکه همون تعادلی هست که تو رفتار استاد همیشه دارم میبینم من یاد گرفتم که من مسئول سرگرم کردن دیگران نیستم. خدایا شکرت

    چقدر من از دیدن این خانواده لذت میبرم که تمام کارها رو بین خودشون تقسیم میکنن چقدر به هم عشق میورزن چقدر همه با هم مچ هستن چقدر از بودن در کنار هم لذت میبرن حتی همه با هم بازی میکنن مسابقه میدن

    من نمونه بارز یک خانواده موفق در تمام زمینه ها رو دیدم بر خلاف اون چیزی که به ما گفته بودن که امریکایی ها بی بند و بار هستن و من یاد گرفتم که هر کی هرچیزی گفت نپذیرم تا زمانی که خودم درکش نکردم و ندیدم

    چقدر لذت بردم که پدر خانواده صبحانه آماده کرده و در کنار همسر و بچه هاش لذت بردن و چقدر مسئولیت پذیر و منظم هستن و در درجه اول برای خودشون و برای جایی که اومدن و برای میزبان ارزش قائل هستن همه چیز و مرتب میکنن اینطوری میزبان هم از وجودشون خوشحال و سپاسگزار هست

    خدایا شکرت که میبینم بچه ها انقدر قشنگ دارن فارسی حرف میزنن و با ما ارتباط برقرار میکنن با اینکه اصلا مارو ندیدن و نمیشناسن ولی ما با هم هم مدار و هم فرکانس هستیم

    و چقدر زیبا یعقوب و یوسف عزیزم بهم کمک میکنن در فارسی حرف زدن به جای اینکه از هم ایراد بگیرن یا با هم بحث کنن

    خدایا شکرت که میتونیم کارها رو برای خودمون آسونتر کنیم تا بیشتر از کنار هم بودن لذت ببریم اگه یاد بگیریم که خودمون باشیم برای خودمون زندگی کنیم نخوایم جلب توجه کنیم نخوایم همش برای دیگران زندگی کنیم اونوقت زندگی برامون بهشت میشه

    پدر من همیشه میخواد دیگران راضی باشن حتی به خودش سخت میگیره که دیگران راحت باشن یادمه یه بار کلی مهمون داشتیم و تعدادشون خیلی زیاد بود و واقعا خودمون و درگیر ظرفها کردن کار عاقلانه ای نبود و بهش پیشنهاد دادیم که بریم ظرف یه بار مصرف بخریم و رفتیم خریدیم تازه جنس خوب و درجه یک ولی لحظه آخر دلش راضی نشد که اونا رو بیاریم و گفت نه زشته ولی واقعا بعضی وقتا کار درست اینه که ظرف یه بار مصرف بزاریم من خودم یاد گرفتم که هر کاری میخوام بکنم ببینم برای خودم میکنم یا برای دیگران اگه من از نظرخودم خوبه که ظرف یه بار مصرف بذارم ولی به خاطر حرف دیگران این کارو نمیکنم یعنی دارم برای دیگران زندگی میکنم یعنی با کلی ناراحتی و غر زدن میرم ظرف میشورم و کارو برای خودم سخت میکنم که دیگران راضی باشن

    به نظر من همین ظرف یه بار مصرف خریدن هم توانایی مالی میخواد چون خیلی ها دوست دارن ولی توانایی مالی ندارن پس ثروت و آزادی مالی باعث میشه کارها به راحت ترین شکل ممکن اونطوری که خودم دوست دارم انجام بشه و بر عکس خیلی ها هم توانایی مالی دارن ولی عدم عزت نفسشون اجازه نمیده که کارها رو راحت کنن مثل پدر من پس در نتیجه باید ما همه چیز و باهم داشته باشیم ثروت فقط بحث مالی نیست انسان ثروتمند در همه ی زمینه ها موفق هست

    و چقدر زیبا گفت مریم عزیزم که انرژی که میخوایم بزاریم برای خود نمایی صرف با هم بودن و لذت بردن از وجود هم کنیم

    من عاشق اینم که خودتون هستین و با خودتون و دیگران در صلح هستین شما غذای خودتون و میخورین و مهمونا هم غذای خاص خودشون و میخورن و چقدر قشنگ با هم کنار میاین بدون اینکه از دست هم دلگیر بشین به نظر هم احترام میزارین حتی تو اینستا دیدم که اون موقع که تعداد مهمونا هم زیاد بود ولی باز هر کسی داشت کار خودشون میکرد چون الان ذهنم گفت خوب کلا دوتا خانواده هستن میتونن کنار بیان اگه تعداد زیاد بشه نمیشه ولی زدم تو دهن منطقم و یادم اومدم که اون موقع هم که تعدا مهمونا زیاد بود هم به همین شکل بود وقتی آدم قانون رو خوب درک کنه و این ویژگی ها بشه جزئی از شخصیتش دیگه تو همه موقعیتها درست عمل میکنه و شرایط هرچی میخواد باشه

    وقتی من قانون رو بلدم درست عمل میکنم

    مثل یه فرمول ثابت ریاضی که اگه بلد باشی باهاش همه مسئله ها رو میتونی حل کنی

    چقدر لذت بردم که دیدم استاد به سبک شخصی خودش زندگی میکنه و لباس تنش نبود ولی راحت بود چون خونشه آدم تو خونه همونطوری هست که راحته ولی من تو این مورد خیلی خوب عمل نمیکنم من اصلا حجاب ندارم ولی بعضی وقتا برای یه سری آدمها خودم و به سختی میندازم و نمیتونم جلوی اونا بدون روسری بیام چون میترسم ناراحت بشن و خوششون نیاد ولی میدونیه چیه استاد خودت بهم یاد دادی من باید به سبک شخصی خودم زندگی کنم خودت بهم یاد دادی که اگه من خودخواهم که میخوام به سبک شخصی خودم زندگی کنم اونا که خودخواه ترن که میخوان من به سبک اونا زندگی کنم

    بعضی وقتا اسماعیل و هم محدود میکردم که دوست داشت تو خونه جلوی مهمون راحت باشه ولی من میگفتم نه این و نپوش فلانی بدش میاد و اون باید لباسی و میپوشید که طبق سلیقه اون مهمون باشه

    شاید تو ایران تو خیابون نمیتونم آزاد باشم و بدون حجاب باشم یا آقایون با شلوارک برن بیرون ولی تو خونه که میتونیم راحت باشیم و اگه از همین موضوع که تو ایران هست مدام گله و شکایت نکنیم هدایت میشیم به جایی که آزادی هست مثل استاد که هدایت شد به امریکا و الان راحت داره زندگی میکنه و لذت میبره

    چقدر من خانم هوپ رو دوست دارم با اینکه از نزدیک با هم در ارتباط نیستیم ولی انگار از قبل میشناسمش چقدر چهره دوست داشتنی و خندانی داره چقدر من مدل موها و سبک لباس پوشیدنشو دوست دارم چقدر گوشواره های خوشگلی داره خدایا شکرت

    چقدر مادر موفقی هست و اینکه تعادل رو در تربیت فرزندانش رعایت میکنه هم دوستشونه هم هم بازیشونه هم به عنوان یک مادر کارهایی که برای تربیتشون باید انجام بده رو انجام میده

    مثل اینکه لیوای که تو غذا درست کردن بهش کمک میکنه چقدر بچه ها از ما میخوان که تو آشپزی بهمون کمک کنن ولی ما میگیم نکن دست نزن تو بلد نیستی خراب میشه

    یا از بچه ها میخواد که برن و دنبال لیوانش بگردن من از خانم هوپ یا امید یاد گرفتم که به فرزندم مسئولیت پذیری و کمک کردن و هماهنگ بودن با پدر و مادر و خانواده رو یاد بدم

    و من چقدر ازش یاد گرفتم که به چیزی دل نبندم حتی اگه اونو خیلی دوست داشتم وقتی که لیوانش گم شد خودشو سرزنش نکرد کسی و مقصر نکرد و یه لیوان جدید خرید و حالا از اون چیزی که الان داره لذت میبره و چقدر همسرش و تحسین میکنم که همراهیش کرد و با هم رفتن و یه لیوان جدید خریدن

    و اون لباس مشکی که پوشیده بود و چقدر دوست داشتم شبیه مانتو بود بلند بود و به خودم میگم چقدر همیشه از این مانتو پوشیدنم ناراحتم ولی الان یه خانم که کاملا آزاده به انتخاب خودش همون لباسی و پوشیده که من میپوشم تو خیابون ولی غر میزنم که چرا مجبورم بپوشم. ما فکر میکنیم که امریکایی ها یا به قول خودمون خارجی ها خیلی عجیب غریبن ولی اینطور نیست اونا هم مثل ما هستن فقط با یه زبان یا نژاد متفاوت

    من تحسین میکنم جوزف عزیزم و که باور داره به توانایی های خودش و نا امید نمیشه و ادامه میده کار جوزف و صحبت های مریم عزیزم من و یاد تجربه دیروزم انداخت

    وقتی که برادرزادم که یه دختر ۹ ساله هست و میخواست یه دوچرخه بزرگتر از سن خودش و سوار بشه و من بهش اجازه ندادم منی که این همه دارم رو خودم کار میکنم فکر میکردم که نمیتونه ولی اون بچه به من گفت من مطمئنم که میتونم فقط به من کاری نداشته باش نهایتش اینه که میخورم زمین ولی یاد میگیرم و انقدر به خودش و توانایی هاش باور داشت که بر خلاف فکر من خیلی خیلی مسلط این کارو انجام داد بدون حتی یک بار زمین خوردن و کمک کسی و به من بزرگترین درس و داد و گفت من موفق میشم فقط اگه مامان و بابام بزارن و انقدر خودش و تحسین کرد برای این موفقیتش که برای من درس بزرگی داشت که مونا یه بچه خیلی از تو بهتر به قانون عمل میکنه چون به خودش و توانایی های خودش ایمان داره

    ما باید از بچه ها ایمان داشتن باور داشتن به توانایی هامون و انگیزه داشتن و ادامه دادن رو یاد بگیریم

    چقدر لذت بردم که خانم هوپ کارو برای خودش راحت کرد با دست سالاد و هم زد بدون اینکه مریم جان ناراحت بشه که کثیفه یا من بدم میاد و از این حرفای این مدلی خدایا شکرت

    و چند تا نکته اساسی دیگه داشت این فایل و این بود که

    من بگردم دنبال الگوها و ببینم اگه کسی تونسته به موفقیت برسه من هم میتونم به شرط اینکه مثل اون عمل کنم و به شرظ اینکه باورهام رو مثل اون تغییر بدم

    مهم نیست ما چه ویژگی شخصیتی داریم مهم اینه که این ویژگی ما رو هدایت کنه به سمت علایقمون

    به جای اینکه خواسته هامون رو کوچیک کنیم باورهامون رو قوی تر کنیم و ثروت بیشتری خلق کنیم چقدر من خواسته ها داشتم که گفتم ولش کن پولشو ندارم ولی الان یاد گرفتم که درآمدم و بیشتر کنم نه اینکه خواسته ام و کوچیک کنم

    خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم که بهم فرصت نوشتن دادی

    خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم که زندگی در بهشت با روزهای خلوت کار من هماهنگ شده و میتونم ببینم و یاد بگیرم و بنویسم

    خدایا بهم این توانایی رو بده که هر آنچه رو که اینجا یاد میگیرم تو زندگی شخصی خودم به کار بگیرم

    خدایا همواره من را به راه راست هدایت کن

    خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم و تو را شکر میکنم تا ابد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  2. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2151 روز

    سلام جناب مهرجوی

    ممنون بابت متن زیباتون عالی نوشتین

    کار شما جای تحسین داره چون بیکار هستین ولی به جای اینکه بشینین تو خونه و زانوی غم بغل بگیرین دارین رو خودتون کار میکنید

    این و به چشم یک فرصت ببینید که وقت کافی دارین که رو خودتون سرمایه گزاری کنید

    براتون خوشحالیم بابت تسویه وامتون دقیقا من و اسماعیل هم وام هامون تسویه شده و به قول شما یه وزنه سنگین جدا شد ازمون

    و چقدر جالب چون ما هم یه سیم کارت هدیه دریافت کردیم با اینترنت و مکالمه رایگان

    خدایا شکرت به خاطر این همه نعمت و ثروت و فراوانی

    ما خدارو شکر شغل خوب داریم ولی خیلی بدهکار بودیم ولی از وقتی یاد گرفتیم که باید احساس خوب داشته باشیم و فقط لذت ببریم اصلا نمیدونم خدا چطوری خودش پرداخت کرد همه رو

    به نظر من همه چیز ایمان به خداست و این ایمان و باید با حال خوب داشتن و لذت بردن و سپاسگزاری کردن با تمام وجود نشون بدیم

    براتون بهترین ها رو آرزو میکنیم و امیدواریم که به تمام خواسته هاتون برسین به همین زودی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: