سریال زندگی در بهشت | قسمت 41

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان «مرضیه» به عنوان متن انتخابی‌ِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی می‌شود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کننده‌ی زیبایی‌ها و نعمتها‌، مصمم شده‌اند تا نمود واضحی بشوند از «صدّق بالحسنی» و شاهد زنده‌ای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شده‌اند برای احاطه شدن با نیکی‌ها و نعمت‌ها.

نه فقط نوشتن درباره‌ی زیبایی‌ها و نعمت‌ها‌، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند‌ و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام‌، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار  فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى می‌رساند.

خداوندا از شر نجواهای شیطان به تو پناه میبرم

به نام خالق هدایتگر

سلام سلام به همه ی اعضای خانواده ام

استاد خدایی چقدر ما رو تو انتظار میذاری برای فایل جدید، آقا من فکر کنم روزی هزار بار میام تو سایت، ببینم فایل جدید اومده یا نه، اما هر بارم که میام، میبینم یه جوری هدایت میشم به فایلی که اصلا تا به حال به چشمم نخورده بود، بعد میگم منکه همه ی فایلها رو دسته بندی کردم تو لپ تاپم این دیگه کجا بود؟ بعد بیشتر ایمان میارم واقعا این گنج(سایت) بی نهایته. خدایا شکرت بابت سایت استاد عباسمنش که هر روز دارم کلی آگاهی جدید ازش بدست میارم

بریم برای دیدن زیبایی های بیشتر زیباترین ساحل دنیا. خدایا شکرت بابت زیباترین ساحل دنیات. بریم قلعه ی زیبای جی کاپ رو ببینیم. و باز هم جمله ی بسیار زیبا از زبان مریم جانم: قلعه هنوز آماده ی بهره برداری نشده. خدای من انگار آسمون و دریا یکی شدن،چقدر زیبا،چقدر رویایی خدایا شکرت.

خدای من تحسین میکنم زیبایی های دریا رو. تحسین میکنم موج های بسیار زیبا رو. تحسین میکنم ابرهای پراکنده در آسمان رو. تحسین میکنم ماسه های آردی سفید رو. تحسین میکنم همفرکانس بودن آدمهایی که در زیباترین ساحل دنیا حضور دارند.

استاد وقتی به دیدن این زیبایی ها هدایت شدم یعنی تا فلوریدا راهی نیست، من میخوام در این مهمانی دنیا نهایت لذت رو ببرم برای همین تا آخر عمرم روی باورهام کار میکنم تا هر لحظه از این مهمانی لذت ببرم، اخه ادم میره مهمانی که لذت ببره، منم اومدم که لذت ببرم‌، خدایا هدایتم کن

خدای من چقدر راحت و ساده همه دارند به نوعی از لحظاتشون لذت میبرند. آقای رایان و لوک توپ بازی میکنند. جی کاپ قلعه میسازه و لیوای هم میخواد قلعه رو خراب کنه. ای جان مریم جانم شما جوری توپ رو به آقای رایان دادی،بخدا احساس کردم واقعا خودم اونجا هستم و دارم توپ رو به آقای رایان میدم. مریم جانم واقعا بینظیری، چقدر زیبا تکاملت رو توی فیلم گرفتن طی کردی یادته قسمت های اول سفر به دور امریکا فیلم گرفتنت رو، حتی لرزش توی صدات اونموقع مشخص بود اما حالا ببین چقدر حرفه ای فیلم میگیری که بخدا یه لحظه خودم خواستم دستمو دراز کنم به سمت آقای رایان توپ رو بهش بدم‌، چقدر عالی تکاملت رو طی کردی خواهر خوبم، با تموم وجودم تحسینت میکنم

خدایا شکرت بابت قانون تکاملت که اونقدر منو صبور کرده تا میخوام کمالگرایی کنم سریع با خنده میگم تکامل، تکامل، احساس میکنم شیطان اون لحظه خیلی حرصی میشه از دستم، چون همه جوره راهشو بستم تا میخواد نجواها رو شروع کنه، تو نطفه خفه ش میکنم و این برای من یکی از لذتبخش ترین بخش تکاملمه، خدایا شکرت

خدایا شکرت بابت لباس ساحلی خوش رنگ مریم جانم که اینم نشانه ایی از آزادی مالی ایشون هستش که برای هرجایی مناسب با اون مکان لباس، کفش میپوشه. مریم جانم با تموم وجودم تحسینت میکنم که اونقدر عالی تکاملت رو طی کردی که به آزادی مالی رسیدی، این یعنی منم میتونم به آزادی مالی برسم، چون ثروت در جهان بی نهایته، شما برای من الگوی بینظیری هستی عزیزم

خدای من قلعه زیبای جی کاپ رو ببین، چقدر زیباست، خدایا شکرت. و نگاه زیبای جی کاپ پسر دوست داشتنی، اونقدر با خودش در صلحه که این قلعه رو به دریا تقدیم میکنه، چقدر زیبا برای لذتهایی که این دریا با ساحلش بهش هدیه میکنه، جی کاپ هم برای سپاسگزاری قلعه رو به دریا تقدیم میکنه، پسر دوست داشتنی من چه چیزهایی رو با وجودت خودت و خانواده ت که به یاد نیاوردم، خدایا شکرت. خدایا شکرت بابت خانواده ی دوست داشتنی آقای رسلای

خدای من صدای وزش باد، چقدر زیباست، چقدر گوش نوازه، خدایا شکرت

تحسین میکنم رابطه ی بسیار زیبا استاد و مریم جان رو. وای استاد وقتی اینجوری حرف میزنی، چقدر دوست داشتنی تر میشی، بخدا که من عاشقتم، اینقدر من لذت بردم از طرز ابراز علاقه ی شما، خیلی خوب بود، خدایا شکرت. مریم جانم آره گل گفتی، استاد مثه همین کاماندو ها خوابیده بود

خدای من چه قلعه ی زیبایی، تحسین میکنم سازنده شو، تحسین میکنم نگاه زیبای سازنده شو. مریم جانم توی قسمت قبل وقتی خیلی زیبا قدم به قدم تحسین کردن رو برامون گفتی، از اونموقع من چقدر با تحسین کردن احساسم زیباتر شده‌، دیگه هر روز وقتی عکسهای دریم بوردمو نگاه میکنم اول جز به جز تحسین میکنم زیبایی هاشو بعد باورهامو تکرار میکنم و راجبشون با خدا حرف میزنم، با این کار چنان احساس خوبی بهم دست میده که واقعا حس میکنم الان اون ماشینها، خونه، جواهرات رو دارم، ناخودآگاه با تموم وجودم شروع میکنم به شکرگزاری، و اینجوری هم دارم تکاملو تووی تحسین کردن طی میکنم، هم دارم تمرکز ۱۰۰درصدمو روی زیبایی ها میزارم، خدایا شکرت

خدایا شکرت بابت قانون تمرکز بر زیبایی ها. خدای من دریا چقدر زیباست، خلیج همیشه فارس مکزیک. خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت. داریم میریم به سمت پرادایس، خدایا شکرت. خدای من چه ویوی زیبایی پشت سر استاد وقتی که داره به مریم جانم ابراز علاقه میکنه، بخدا که من هنوز نتونستم زیبایی های این ساحل رو هضم کنم، همش میگم مگه داریم؟ خدایا شکرت. خدای من اون بچه رو ببین چقدر خانواده ش آزادش گذاشتن تا از آب بازی لذت ببره،چون ایمان دارند خدا مواظبش هست، واقعا که تووی جز به جز رفتارهای مردم امریکا میشه موحد بودنشون رو فهمید‌،خدایا شکرت

استاد یادته رفتی ایالت یوتا برای موتور سواری، دیدن بلندترین آج دنیا، شما چقدر زیبا راجب اون بچه ها حرف زدی، الان که این بچه رو دیدم یاد حرفهای شما افتادم، واقعا که ایمان رو باید تووی عملکرد نشون داد وگرنه به قول استاد: ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است،خدایا شکرت

خدای من باز هم هدایت تو، دیگه با تموم وجودم دارم باور میکنم اگه هدایتمو به دست پروردگارم بسپارم به چه زیبایی هایی که هدایتم نمیکنه، نخوام خودم با ذهن منطقیم پیش برم، هدایتمو به دست پروردگار بسپارم اینجوری مثه استاد سر از زیباترین مکانهای دنیا درمیارم

خدایا فرمون زندگیم دست تو، هدایتم کن، اینو فقط توو حرف نمیگما، توو عملکردم بهت ثابت میکنم، قول میدم،خدایا شکرت

خدای من مردم رو ببین چقدر آزاد و رها دارند از لحظاتشون لذت میبرند، وقتی این خانمها رو دیدم که اندازه ی قدشون ماسه ها رو کنار زدن و تا گردن تووی ماسه ها رفتن،یاد خودم افتادم که وقتی تفریح میرفتیم تووی آب پاهام گلی میشد چقدر غر میزدم که کثیف شدمو از این حرفها، همینه فرق بین من و اونهایی که الان اونجا هستند، چقدر ریشه های من مشکل دارند، چقدر لذت میبرم وقتی کرم های این ریشه ها پیدا میکنم، و چقدر برام لذتبخش تره وقتی این کرمهای رو با باورهای درست از بین میبرم،خدایا شکرت

خدایا شکرت که خیلی عالی دارم تکاملمو طی میکنم. خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت

مریم جانم من قسمتی از مسابقه ی جام جهانی رو تووی یکی از فایلهای آخر سفر به دور امریکا دیدم، وقتی استاد رو اونجا دیدم چقدر لذت بردم، چقدر خدارو شکر کردم‌، چقدر مایکی کوچولو بود عزیزم، خدایا شکرت

نکته جالب از کشور امریکا: تقریبا همه ی جاهاش ملک شخصی یک نفره، حتی اونجاهایی که کوه، برکه ی زیبا و رودخونه داره. این یعنی چقدر این مردم شکرگزار هستن و دارند از همه ی نعمتهای خداوند لذت میبرند. خدای من چقدر این مردم متفاوت هستند، خدایا شکرت

خدای من آخه چقدر ثروت،چقدر فراوانی،که مردم خونه هاشون رو کنار دریاچه، روی دریاچه، کنار برکه ها و… ساختن و قسمتی از اون زیبایی ها رو مال خودشون کردن، اینجوری صاحب ملک یک بهشت برای خودش داره که اینم بخاطرِ موحد بودن و سپاسگزار بودنشونه که خداوند به هر کدومشون بهشتی هدیه کرده، خدایا شکرت

خدایا شکرت بابت تفنگ زیبای استاد و برخورد با تضاد که چقدر زیبایی خواسته ایی رو برای استاد تجلی کرده، خریدن ملک شخصی که بشه هر تجربه ایی رو تووی طبیعت داشت رو داشته باشه

خدای من این یعنی من در هر زمان و هر کجا به تضادی برخوردم خواسته ایی درونش نهفته ست که من قبل از تولد انتخابش کرده بودم. خدای من این آگاهی ها منو دیوانه میکنه‌، خدا جونم میدونی چیه، حقیقتش رو بخوای من به معنای واقعی عاشقت شدم، احساس پرواز دارم، خدایا خدایا خدایا خدایا شکرت

خدایا شکرت بابت آگاهی های روز افزونم. خدایا شکرت که عاشقت شدم. خدایا شکرت بابت استاد عباسمنش و خانم مریم شایسته که در قطار زندگی باهام همسفرشون کردی. خدایا شکرت، خدایا شکرت،خدایا شکرت. خدایا شکرت بابت آزادی استاد عباسمنش که با وجود استاد عباسمنش بود که متوجه شدم بزرگترین خواسته ی من همیشه آزادی بوده من تا قبل از آشنایی با استاد به یاد نیاورده بودم. خدایا شکرت که بیدار شدم و به یاد آوردم که بزرگترین خواسته م آزادیه، آزاد و رها چون پرنده.

استاد، استادِ قدم برداشتن برای تحقق خواسته هاشه، مرد عمل. استاد اینقدر مصمم وقتی خواسته ایی تووی وجودش شکل میگیره سریع اقدام میکنه برای تحقق اون خواسته. این یعنی هر کی میخواد تووی این سایت باشه باید مثه استادش عملگرا باشه وگرنه چی میخواد تووی این سایت، این سایت برای اونهایه که برای تحقق خواسته هاشون از کوچکترین ایده ها نمیگذرند و سریع دست به عمل میشند. این یعنی مرضیه وقتی خواسته ای درونت شکل میگیره باید مصمم براش اقدام کنی وگرنه جات اینجا نیست‌، باید مثه استادت اهل عمل باشی

خدای من چقدر خوشحالم، چقدر لذتبخشه داشتن چنین استادی، زورت نمیکنه به زور باهاش باشیا، اونقدر زیبا همه چیز رو موشکافانه برات میگه، چه تئوری چه عملی که خودت تشنه ی این آموزش ها میشی. استاد بخدا من تشنه ی این آگاهی ها هستم، هر چی دارم آگاهتر میشم، تشنه تر میشم، حریص تر میشم، میخوام آگاهتر بشم، میخوام، میخوام، میخوام. خدایا هدایتم کن که من تشنه ی رسیدن به تو هستم، خدایا شکرت

تحسین میکنم استاد اهل عملمو. و سرچ کردن ملکهای بزرگ، که نشانه ایی از آزادی مالی استادمونه، استادم تحسین میکنم آزادی مالیتو. خدایا شکرت بابت آزادی مالی استاد عباسمنش و قدم به قدم طی کردن تکامل برای خرید ملک شخصی. خدای من همه چیز تکامله، بابا به هر چی نگاه میکنم تکامل داره حتی یه غذا درست کردن ساده، حتی رفتن به مکانی خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت

وای خدای من دوچرخه سواری خانمها، همین دیشب جایی بودم داشتم فکر میکردم خب اول ماشین بخرم یا دوچرخه، با تموم وجودم دوچرخه سواری رو خواستم، و باز ترمزی به نام حرف مردم دوباره اینجا خودنمایی کرد، که نمیشه تووی این شهر دوچرخه سواری کرد، مردم چی میگن؟ بعد یهو گفتم منی که میخوام هدایت بشم به امریکا، نباید برای حرف مردم زندگی کنمو از این حرفها، یهو دیدم دو نفر با دوچرخه جلوم رد شدن‌، اینقدر خوشحال شدم گفتم بخدا این نشونه ست، استاد یاد گرفتم مثه شما نشونه ها رو دنبال کنم، ایشالله بعد از خرید اولین قدم از دوره ی دوازده قدم با هدایت خداوند دوچرخه میخرم، خدایا شکرت

خدای من چقدر من دارم لذت میبرم از رابطه ی زیبای استاد و جی کاپ، و چیزی رو که دارم بیشتر میبینم اینه که جی کاپ بیشتر داره حرف میزنه، گفتم خدا میدونه استاد چه سوالی ازش کرده که اینقدر با هیجان داره توضیح میده، و این کار استاد چقدر داره به جی کاپ اعتماد به نفس میده، استاد نظیر نداری بخدا و هدایت شدن استاد و مریم جانم برای دیدن زیباترین ساحل دنیا

مریم جانم وقتی تووی قسمت قبل از ویژگی های پرچم ها گذشتی و رمپ چوبی رو بالا رفتی بخدا که من دیوانه شدم، چنان مبهوت زیبایی ها شدم که توانایی پلک زدن نداشتم، وای خدای من وقتی از نزدیک دیگه بدون هیچ مانعی این زیبایی ها رو تجربه کنم چی میشه؟ خدای من اگه بشود، چه میشود

خدایا شکرت بابت ترکیب جادویی زیبایی ها در زیباترین ساحل دنیا. خدایا شکرت بابت نرمی ماسه های زیباترین ساحل دنیا. خدایا شکرت بابت زیباترین ساحل دنیا. خدایا شکرت بابت ون جادار آقای رایان که نشانه ایی از ثروت و فراوانیه. خدایا شکرت بابت ترانه ی بسیار زیبا که مریم جانم دوباره مثه همیشه تووی انتخاب ترانه سنگ تموم گذاشت. خدایا شکرت بابت جاده ی رویایی.

خانم hope خیلی راحت و ساده مسابقه ای رو طراحی میکنه تا همه سرگرم بشن، به جای اینکه خودش انتظار بکشه، حوصلش سر بره، بچه ها غر بزنند، کاری که استاد انجام داد، منتظر ننشست تا ایجنت بهش زنگ بزنه، پا شد رفت برای اولین بار زیباترین ساحل دنیا رو تماشا کرد و خدا میدونه که چقدر لذت برد.

خدای من، استاد چقدر زیبا دارم میبینم که چرا این خانواده با شما همفرکانس شدن، چقدر واضح میشه قانون فرکانس رو تووی همین یه موضوع درک کرد، چقدر قوانین خداوند دقیق عمل میکنند

خدایا شکرت بابت درک قانون فرکانس، که با درکش متوجه شدم تموم این مدت دلیل اینکه چرا به خواسته هام نرسیدم این بود که خواسته ای داشتم با دو فرکانس متفاوت. خدایا شکرت، خدایا شکرت

و کاری که همه ی ماها باید یاد بگیریم، وقتی تووی شرایطی هستیم که اوضاع تحت کنترل نیست ما باید یک شیوه ایی رو پیدا کنیم که به احساس خوب برسیم

دقیقا صبح سرکار من همچین تجربه ایی داشتم،کارفرمام داشت روی کسی داد میزد، گفتم خدایا من آرامش میخوام، الان چیکار کنم توجه مو از روی ناخواسته بردارم، اومدم دریم بوردمو تووی ذهنم یاداوری کردم تووی دلم شکرگزاری میکردم خودم که آروم شدم هیچ، کارفرمام رفت بیرون چقدر لذت بردم که تونستم ذهنمو کنترل کنم، خدایا شکرت

خدایا شکرت بابت نگاه ریزبین و مثبت جوزف. خانم hope چقدر زیبا جوزف پسرشو تحسین میکنه با نوازش کردن. خانم hope خدارو بی نهایت سپاسگزارم که با شما آشنا شدم‌، با تموم وجودم تحسینت میکنم، خدا میدونه چه چیزهایی ازت یاد گرفتم، وقتی مادر شدم همیشه برای هر کاریشون فرزندانمو تحسین کنم، بهشون توجه کنم، برای علاقه ی فرزندانم با خرید کتاب، تلسکوپ تشویقشون کنم برای ادامه دادن در مسیر علائقشون، شب قبل از خواب نوازششون کنم و…

خدایا شکرت بابت همفرکانس شدنم با خانم hope. خدایا شکرت بابت همفرکانس شدنم با آدمهایی متفاوت از فرهنگ خودم. خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

خدایا شکرت بابت دیدن این جاده ی رویایی. خدای من هنوز همه سرحال و پرانرژی هستند، ترانه میخونند و از لحظاتشون لذت میبرند، با‌زم یاد خودم میفتم وقتی از تفریح برمیگشتم چقدر خسته و کوفته بودم. خدای من چه آگاهی جدیدی‌، این یعنی شماها از تک تک لحظاتتون لذت بردین برای همین پر انرژی هستین قانون احساس خوب=اتفاق خوب اما من خدا میدونه چقدر برای هر چیزی غر زدم برای همینم خسته و کوفته میشد بدنم قانون احساس بد=اتفاق بد

این یعنی وقتی احساس بدی داری، بدنت عکس العمل نشون میده با خستگی و کوفتگی بدن، بیماری، وقتی احساس خوب داری، بدنت عکس العمل نشون میده با سلامتی، سرحال و پر انرژی بودن

خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

چقدر برای من لذتبخشه کامنت نوشتن تموم تمرکزمو روی درک قوانین گذاشتن، الان حدود ۴ساعتی داره میگذره هم روی کاغذ نوشتم، هم تووی سایت، این یعنی حدود ۴ساعت تمرکز روی زیبایی ها و درک قوانین خداوند خدایا شکرت

مریم جانم مثه همیشه بینظیر بود. ممنونم استادم. ممنونم مریم جانم

پروردگارم از تو بی نهایت بابت همه چیز سپاسگزارم

به امید دیدار در امریکا. دوستون دارم

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

344 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ناشناس» در این صفحه: 8
  1. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 2438 روز

    به نام دوستی و محبت به نام عشق و زندگی

    سلامی از جنس سلامتی و حس خوب زندگی به همه شما خوبان

    استاد عزیزم این سومین کامنت بلندیه که روی این فایل میخام بذارم که نشون میده چقدر شور و انرژی دارم که از نوشتن نیکویی ها و زیبایی ها سیر نمیشم

    استاد توی این کامنتم حرفای شنیدنی و خودمونی باهات دارم ازت ممنونم که با صبر و اشتیاق کامنتم رو میخونی…

    همین ابتدا در ادامه کامنت قبلم این نکته رو یادآور بشم شاید برای بعضی از دوستان کمک کننده باشه؛ تا جایی که من قرآن رو میخونم تا جایی که من تحقیق و کنکاش کردم، ازدواج و طلاق اون چیزی نیست که فرهنگ و جامعه به ما خورونده… برید قرآن رو بخونید؛ ازدواج (زوج شدن) و طلاق خیلی خیلی خیلی آسون تر و ساده تر از اون چیزیه که فکرشو می‌کردیم…چقدر خداوند زیبا و ساده و هوشمندانه بیان کرده این موضوع رو… چقدر این مسایل رو برای خودمون پیچیده و سخت میکنیم… اصلاً بذار خیالتون رو راحت کنم؛

    خواستگاری ، بله برون، حنا بندون، عقد،صیغه ،خطبه، عروسی، تالار، بریز بپاش، جهاز، ماه عسل …. و ازین جور حرفا همش نشات گرفته از فرهنگ و رسوم یک ملته یک قومه و هیچ لازم و مستحب هم نیست چون در تمام طول ادوار و عمرمون با این فرم و باورها و فرهنگ ها زندگی کردیم خیال میکنیم باید همین باشه و لاغیر… استاد توی فایل قسمت سوم اعتماد به نفس خیلی عالی مسأله وجدان و فرهنگ رو باز کردن و چه زیبا هم گفت که باید با از دید بالاتری به جهان نگاه کنیم نه همه چی رو محدود به شهر و کشور خودمون ببینیم، کافیه که به فرهنگ ها و کشورهای مختلف جهان بنگریم و جهان بینی مون رو ارتقا بدیم

    در کامنت قبلم راجع به مرگ یه اشاره کردم، خوب که یادم اومد اینو بگم، دوستان پیشنهاد میکنم فیلم captain fantestic رو ببینید با بازی بینظیر ویگو مورتنسن، نمیگم که این فیلم باورها و اعتقادات خالص خوبی رو بهتون منتقل میکنه، ولی به درک و جهان بینی کمک خوبی میکنه، توی این فیلم سبک بسیار عجیبی از زندگی رو دیدم که بسیار برام جالب بود فیلم زیبایی هستش مثلا یک جای فیلم وقتی یکی از اعضای خانواده مرد، بقیه اعضاء پس از گریه و زاری سریع خودشون جمع کردن و به حالت عادی برگشتم و برای مرگ عزیزشون جشن و پایکوبی و رقص و شادی گرفتن که به خدا پیوسته… این حالت دیگه ته ته رهایی و توحیده… دیگه رویایی ترین حالت ممکنه…من که روی این نگرش خودم دارم کار میکنم که اگه مثلا فرزندم یا همسرم از دنیا رفت بجای عزاداری روی پیکرش،جشن و شادی کنم براش که از این دنیا(مهمونی) رها شده و به اصل خودش برگشته… چقدر زیباست و ملکوتی…

    خب استاد حرفای من با شما عزیز دل؛

    از ته دلم ازتون سپاسگزارم که با از سرگیری سریال زندگی در بهشت، ایندفه فایل ها یک روز در میان میذاری روی سایت… این خواسته قلبی من از خدا بود که خدا خودت یکاری کن استاد تغییر رویه بده و فایل ها رو هر روز مستمر نذاره روی سایت… آخه استاد من و خیلی ها مثل من اونقدری آزادی زمانی ندارن که تمام وقت توی سایت فعالیت داشته باشن… وقتی فایلا رو هر روز میذاشتی خیلی ها از قافله جا میموندن و نمیرسیدن که برای هر فایل کامنت بذارم و کامنت بخونن… قشنگی و لذتش اینه که همراه قافله باشی و بتونی راحت توی هر قسمت جدید حضور داشته باشی… خدایا شکرت که الان لااقل خیلی هامون راحت تریم و بدون عجله کامنت میذاریم و کامنت های همون قسمت تازه رو با آزادی بیشتری میخونیم… والا من از خدامه که «هفته ای» یک قسمت جدید قرار بدید…چه عجله ایه… میتونیم با بازه زمانی بلندتری از فایلها نهایت استفاده رو ببریم و با این کار به این سیکل قدرت و اهمیت مضاعف تری بدیم(میدانم که خیلی ها الان دلشون میخواد منو دیسلایک کنن با این پیشنهادم و درکشون میکنم، امیدوارم که به هر حال هر دو روز یکبار، قسمت جدید بذارید اینجوری خیلی بهتره)

    استاد جان، این حرفمو که میخام بهت بزنم درگوشی و خودمونی بهت میگم؛ واقعا کنترل ذهن بسیار بالایی داری؛ صفحه اینستاگرام مایک رو دیدم، متوجه شدم که انگار یجورایی باهاتون قهره و از مدارتون خارج شده، توی یکی از کامنتاش دیدم گفت در مورد آقای عباس منش ازم سوال نپرسید، بعد هایلایت گذاشته پدرم(دیدم شوهر مادرشه)، کلا رفت سمت خانواده مادرش… استاد شما چقدر رها و دارای عزت نفس پولادین و کنترل ذهن مثال زدنی هستید…اصلا ندیدم توی این مدت در موردش حتی اشاره ای کنید… نه تنها این موضوع روی سطح انرژی و فرکانس تون تاثیر نذاشته، بلکه شما در نهایت رهایی و آزادی ذهنی روز به روز دارید بیشتر رشد و پرواز میکنید… این دیگه معرکست استاد

    شما دیگه کی هستی!!! فوق العاده است… خیلی خوب اصل رو از فرع تشخیص دادی… شاید یه ذره ذهن خودتون رو درگیر کرده باشه ولی اصلاً این موضوع رو بزرگ نکردی و آگاهی مطرحش نکردی که مبادا ذهن بچه های سایت به فرع و حاشیه بره…چقدر هوشمند و عاقلی به خدا…. مایک هم جوان شده و در برهه سنی احساسی… حق هم داره انتخاب کنه به هر حال سالها از مادرش جدا بود و شاید خلاهایی داشته… استاد عزیزم بینهایت تحسینتون میکنم بابت اینکه به خواسته فرزندتون احترام گذاشتید و اجازه دادید هرطور دوست داره زندگی کنه. شما هم به بهترین نحو ممکن ادای وظیفه پدری کردید براش…. امیدوارم که در مسیری که قدم برداشته(آموزش زبان انگلیسی) موفق باشه و سعادمند در دنیا و آخرت باشه… بهتون از ته دلم تبریک میگم که باز هم از بی نهایت چالش ها و تضاد های مختلف زندگی عبور کردید و با هربار گذشت و پیروزی از امتحان های الهی، بزرگ و بزرگ تر شدی(ابراهیم وارانه تر شدی)… ازت دارم فقط یاد میگیرم و الگو برداری میکنم که منم میخام مثل شما باشم خدایی تر بشم….

    حالا استاد یه «تشویق»….

    فقط اگه ممکنه خوب بهش فکر کن، خیلی راحت و صمیمی میگم و قصد جسارت و پررویی ندارم؛

    مریم خانم… استاد… نه یکی نه دو تا…چندین بچه بیارین…سه چهارتا حداقل… مریم جان الگو میخای؟ اینم خانم هوپ و خانواده گرم و شلوغشون… شما خیلی خیلی جوونید…قدر جوانی بدانید… دو تا دختر دوتا پسر …. استاد جان بهش فکر کن یه لحظه…

    چیه میخندی؟؟ میبینی تصورش هم آدمو از شوق به گریه میندازه…

    دارم از ته دلم تشویقتون میکنم به فرزندآوری و گسترش خانواده صمیمی و توحیدی عباس منش…

    هر ترمز ذهنی که دارید بکشید پایین… روی باورتون کار کنید… وقت رو تلف نکنید… بسم الله……..

    استاد راستی لاتزیو آبو قطع کرده و میلان ترمزشو کشید… میلان دیشب دمار از روزگار یووه دراورد و توی ۱۴ دقیقه کامبک زد و چهار گل زد… تقابل عشق های من منو به وجد آورد… زلاتان ابراهیموویچ و کریستیانو رونالدو… عشقم کریس این روزا خیلی سرفرمه و با این روند گل زنی داره به سمت کفش طلا خیز برمیداره… چه کاشته ای زد بعد یک سال… الگوی عزیزم زلاتان هم که در تاریخ فوتبال تکه تکه… تنها بازیکنیه که تا این سن ۳۹ سالگی اینقدر درخشش داشته و همیشه در برترین سطح آمادگی بوده بدون افت… در مورد زلاتان کریس و مسی دلم میخاد ده ها کامنت بذارم و از نظر قانون و باورها به تفصیل بیانشون کنم …. استاد عزیزم اگه فرصت کردی خلاصه بازی ها رو ببین خصوصا یووه جنوا که فیستیوال گل بود…. چه بازی ای چه گلای خفنی… گل از راه دور کریس…r2 بینظیر داگلاس کاستا و دیبالا… من مدتیه که فوتبالو بوسیدم گذاشتم کنار، دستان خدا بهم خبر میدن بهترین و زیباترین اتفاق فوتبال روز رو و منم از خدا خواسته هدایت میشم به سمت این زیبایی ها( سرکوب رویای فوتبال بازی کردن در سطح یک جهان، افسردگی منو در گذشته تشدید کرده بود، همین عشق و رویای فوتبال منو به خاک سیاه کشونده بود)…. این خبرا رو دادم که در جریان زیبایی های فوتبالی و ورزشی قرارتون بدم استاد گلم

    برم کامنت چهارم؟؟؟!!! یه دل سیر نوشتم….فکر کنم کافیه… امیدوارم که این کامنتم رو بخونی استاد و مریم عزیزم

    عاشق شما«میلا»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 2438 روز

    سلامی دوباره به استاد و مریم خانم و دوستان عزیزم…

    استاد باز هم زیبایی پشت زیبایی… چه شور و شوق و احساس لذت‌بخشی دارم الان که دارم می‌نویسم…میخام با عشق بنویسم هر آنچه دلم میخواهد…

    دیشب که کامنت گذاشتم روی سایت، تا صبح علی الطلوع مشغول بودم و بیدار موندم تا وقتی که به ضیافت خورشید رفتم…طلوع زیبا و دلنشین خورشید را به نظاره نشستم سپس با احساسی سرشار از سپاس گزاری خوابیدم…باز هم معجزه در خواب…. خدایا چه خوابی…

    برای همتون آرزوی دیدن همچین خواب های شیرین و حیرت انگیزی رو آرزومندم؛ شاید باور نکنید؛ خواب دیدم صدا و حنجرم عوض شده یه چیزی شبیه صدای هایده شده، خودم هم هنگ بودم تو خواب، تا می‌تونستم با اعماق وجودم چهچهه و تحریر میزدم و آواز میخوندم، تجربه بسیار عجیبیه فوق العاده لذت بردم… خواب های غیر قابل وصف بیشماری دیدم که بعید میدونم کسی دیده باشه…چه رمز آلوده عالم خواب،پر از نشانه و آیت پروردگار… مثلا یادمه خواب دیده بودم که حول اهرام مصر دارم دارم سریع میدوم همینطور با شتاب دیوانه واری به «سرعت نور» میرسم…وای الان که دارم بهش فکر میکنم دست و کمرم میلرزه، اونجا بود که معنای نسبیت زمان رو با تمام وجودم لمس کردم، ابعاد بالاتر جهان، فضا مکان زمان،گرانش،نور،خدا….

    قفل کردم(چند صدم ثانیه ای که برام انگار چند روز بود)…اگه یه نانو لحظه دیرتر از خواب فرار میکردم و میپریدم بیرون،قطعا توی خواب میمردم(نفس و ضربان قلبم قفل کرده بود…و مرگ رو به چشمام دیدم…حالا درک میکنم مرگ در حالت خواب رو)… و خیلی ازین دست خواب ها دیدم که آدم رو به آگاهی کیهانی پرتاب می‌کنه

    مثل افتادن در سیاه چاله و کرم چاله میمونه؛مرموز…مبهم…رازآلود…جنون آمیز…تکان دهنده……..

    خب داشتم میگفتم از توجه به نکات مثبت و هدایت مستمر و پی در پی به سمت زیبایی ها و لذت ها؛

    امروز ظهر طبق عادت و تعهدم چند دقیقه ورزش قدرتی رو انجام دادم؛۱۱۲ تا شنا سوئدی…. ۱۷۲ تا دراز نشست و کرانچ شکم…. فردا هم یکی بیشتر…همینطور مستمر و صعودی…. به علاوه یوگای خاص خودم پرانایاما

    بعدش رفتم دوش آب یخ بگیرم که واااای…. دیوانه شدم من… خدایا دارم منفجر میشم؛

    چشمم به آسمان افتاد، ابرا تقریباً شکل و شمایلی مثل ابرای همین قسمت از سریال شده بود😍😍😮😐😶😆😊… کشیده و نامنظم کمی خاکستری و تیره انگار که آماده بارش بود…

    وقتی شعشعه خورشید پشت ابرها هویدا شدم دیگه بغض کردم و اشک شوق ریختم…محو و غرق پرتوهای نوری شدم که از از لابه‌لای ابرا همچون رشته و باریکه ای از امید و روشنایی به زمین می‌تابید… دقیقاً مثل همون قسمتی که مریم جان از لابلای درختا خطوط پرتو های نور رو به تصویر کشید… هر چه مشاهده میکردم سیر نمیشدم…خورشید از سوراخ و روزنه ای در میان انبوه ابرها نمایان شد… درخشان و طلایی بی نهایت چشم نواز …. گویی خدا را دیدم… آری به هرجا بنگرم خدا رو بینم…حدود یک ساعتی غرق این همه زیبایی و شکوه آسمان بودم، عین دیوانه ها فقط خیره بودم به این منظره بسیار زیبا…

    من عاشق این قانون بی بدیل خداوندم، به هر آنچه توجه کنید از آن جنس بیشتر وارد زندگیتان میشود… چه می‌کنه این فرکانس… چه می‌کنه این کانون توجه که احساس و اتفاقات رو رقم میزنه… چه کرد این سریال زندگی در بهشت با من… چه کرد توجه و خواندن کامنت های حیرت انگیز دوستان…. خوشا به حالم …خوشا به حالم که در این مسیر سراسر عشق و زیبایی قدم برمیدارم خوشا به حالم به خاطر این استاد بزرگ معمار زندگی و زوج رویایی اش که تابلوهای جاده زندگیم هستند خوشا به حالم که بهترین دوستان بهشتی رو توی این فضا دارم و مفتخرم که در جمع این مجمع عشق حضور دارم….

    چند ساعت پیش خبردار شدم که مادر مادربزرگم فوت کرد…باز هم زیبایی… خندیدم و شاد شدم… یادمه دو سال پیش مادر یکی دیگه از مادربزرگام فوت کردن و من تا چند هفته ناراحت بودم و اغلب به یادش گریه میکردم (بین هر سه مادرِ مادربزرگام بزرگترین نتیجه بودم و همیشه پیششون از همه عزیز و محبوب تر بودم)…

    الان که دیدم کلا نسبت به مرگ تغییر کرده و مرگ رو آزادی و شیرین تر از عسل میبینم… اون فایل بینظیر ما بی انتها هستیم منو زیررو کرد

    هیچ اعتقادی به هیچگونه عزاداری ندارم اما میخام عمدا فردا برم تشییع تا خودمو محک بزنم ببینم چقدر تغییر کردم…میخام با عینک زیبابینی و جهان بینی به نظاره بشینم و درس یاد بگیرم از رفتار و کنش دیگران…. فقط خدا کنه خندم نگیره که مبادا دیگران فکر بد کنن منم که همیشه خنده رو و پر انرژی ام…

    راستی آقا هاشم سریال متهم گریخت(سیروس گرجستانی) این دفعه دیگه واقعنی مرد و به به رحمت خدا رفتن(توی فیلم میمیره و زنده میشه)…اکتش توی سریال متهم گریخت بینظیر بود…بدجور توی نقشش فرو رفت…

    انیو موریکونه کبیر(یکی از بهترین آهنگ سازهای تاریخ) هم تازگی ها فوت کرد… دوستان حیفه که بهترین و معروفترین ترین قطعه های این نابغه رو گوش نداده باشید … حتما سرچ کنید و گوش کنید تا به عظمت موسیقی پی ببرید

    به امید روزی که هانس زیمر نابغه قرن(به عقیده من بهترین آهنگساز تاریخچه) رو از نزدیک ملاقات کنم و افتخار همکاری باهاش رو داشته باشم …. به امید الله مهربان…😄😆😍

    استاد و مریم عزیزم، بذار اینو هم بگم جالبه؛ چند شب پیش مراسم خواستگاری خاله ام بود و منم حضور داشتم ،چه قدر درس گرفتم و به وضوح رسیدم نسبت به خواسته هام؛

    چقدر کمبود عزت نفس و عدم لیاقت و باورهای منزجر کننده توی اون مراسم و جمع دیدم…انگار داشتن معامله میکردن… خاستم خودم سر صحبت رو باز کنم که متوجه شدم که اینا اصلا مدارشون پرته و جنس کلام منو درک نمیکنن من فازم فرق می‌کنه. سکوت کردم وجلوی جمع هندزفری گذاشتم توی گوشم و کامنت های دوستای گلم رو میخوندم بدون اینکه واسم مهم باشه که بهشون بربخوره نمیخاستم به حرفای منفی و خاله زنکی شون گوش کنم( از فایل های سریال یاد گرفتم که توی هر شرایطی حتی مهمونی اینچنینی مثل خاستگاری، مهم راحتی و احساس خوب خودمه و خودم رو فدای دیگران نکنم) ….

    استاد به نظرت با چه ایده ای برای خودم احساس خوب ساختم؟؟!

    حالم داشت از این مراسم به اصطلاح خاستگاری بهم میخورد که یاد توجه به نکات مثبت و احساس خوب افتادم؛ حالا بگو چیکار کردم؟؟؟!!

    به انواع اقسام میوه و شیرینی های خوشمزه جلوی روم توجه میکردم… با تعمق خاصی نگاه میکردم و پی به جلال خلقت و رزاقیت خدا می‌بردم و برخی آیات سوره مائده برام مرور میشد(مرکبات)

    منم سپاس گزاری عملی کردم و شروع کردم عین بچه ها به میوه و شیرینی خوردن😂😂😂😁😁😀😊😋😎😉😆😍😍😍

    تا جا داشتم فقط می‌خوردم بدون اینکه نگاه و فکر دیگران واسم اهمیت داشته باشه(تمرین عزت نفس و سپاس گزاری عملی)

    رفتم پیش خاله عزیزم و بهش گفتم وقتی چایی آوردی داماد رو بوس میکنی فهمیدی!؟ یا حداقل بهش چشمک بزن😂😂😂😁😁😍😘😄😋😋

    چقدر خندیدیم…آی خدا….. آخی عزیزم استرس داشت و کمی مظرب بود که طبیعی هم بود…. آخرش هم به توافق رسیدن….

    به داییم هم قبلاً گفته بودم که فردی فلان و چنین مشخصاتی جذب خاله میشه و دقیقا هم همینطوری بود که من حدس زدم(به هر حال قانون جذبه دیگه، توی جهان قانون‌مند، پیش بینی کار سختی نیست) تازه متوجه شدم که چند خاستگار دکتر و پزشک رو رد کرده که واسم جالب بود که باورهای محدود کننده مذهبی چقدر می‌تونه قوی باشه… ایشون دقیقا جذب فردی شده که مثل خودش طرفدار سرسخت ولایت باشه و مذهبی خشک…. کبوتر با کبوتر……

    خدا رو بی نهایت سپاسگزارم و از ته دلم شکر میکنم که من مثل اکثریت جامعه فکر نمیکنم….خدایا شکرت وارد رابطه عاطفی با کسی نشدم که اگر با باورهای گذشته وارد میشدم اوضاع خوب پیش نمیرفت و درگیر حاشیه زندگی میشدم….

    استاد دقیقا سبک و شیوه ازدواج دلخواهم همین چیزیه که شما با زوجتون دارید همیشه توی عالم رویاهام دنبال همچنین رابطه ای می‌گشتم چون الگویی پیدا نمی‌کردم ،خیال میکردم که منم تنها که اینطور فکر میکنم و سخته کسی رو پیدا کنم که مثل خودم تفکر و باورهاش نامحدود و باز باشه و خیلی سخته کسی رو پیدا کنم که حاضر باشه با این سبک شریک زندگیم بشه…. که خدا رو شکر الگوی بی بدیلی مثل شماها رو دیدم، و بعدش بی نهایت الگوی دیگه… و مهر تاییدی شد بر باورها و خواسته های قلبیم….

    خدا رو بی نهایت شاکرم بابت هدایتش بابت این همه الگو بابت این همه فراوانی….

    فرق بین انسان های خوشبخت و ثروتمند و موفقی مثل استاد و خانواده راسل با آدم های نگون بخت و شقاوتمند، «عادت» های مثبتی هستش که دارن( دوست دارم اینجا به جای استفاده از کلمه باور آگاهانه از کلمه عادت استفاده کنم)…

    عادت با تمرین و تکرار مستمر و مداوم میاد…با عشق و ایمان و عمل

    عادت به تحسین کردن دیگران و زیبایی های اطراف

    عادت به سپاس گزاری از خداوند بابت همه چیز

    عادت به توجه به بعد مثبت هر ماجرا و اتفاق

    عادت به خلق لحظات شیرین و دل‌خواه

    عادت به لذت بردن از نعمت ها و داشته ها

    عادت به خنده و شادی و نشاط و تفریح

    عادت به احساس خوب

    عادت کنترل ذهن

    عادت به احساس رهایی و آزادی

    ما هم داریم با همین کامنت گذاشتن و کامنت خواندن و فایل دیدن خودمون رو عادت به زیبایی ها میدیم و این صفات رو در خودمون گسترش میدیم ….پس با عشق و اشتیاق ادامه میدیم… تا همینطور به زیبایی های بیشتر هدایت بشیم….

    داشتم تازه راه میفتادم و گرم میشدم، فکر کنم کامنتم زیادی طولانی بشه…

    اینم از کامنت دومم روی این فایل….

    برم واسه کامنت سوم….و حرفای خودمونی و دلی که با استاد عزیزم دارم…

    عاشق شما«میلا»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 2438 روز

    سلااااام سلام و هزاران سلام و درود سلامی از جنس عشق و سپاس گزاری… استاد عزیزم، به جان خودم من دیگه طاقت ندارم،طاقت این همه زیبایی و نکات مثبت رو ندارم…دارم از شور و شوق دیوانه میشم من. اونقدر پر انرژی و انگیزه ام که دلم میخواد همین الان پا برهنه با نهایت سرعت بدوَم تا خود همین ساحل در امریکا؛آدمم دیگه،

    جَو میگیرتم دیگه…چیکار کنم؟! از اعماق وجودم میخوام 😭😂😁😍😆

    بذار همین جا نهایت لذت رو ببرم،با تمام وجودم نکات مثبت و زیبایی های بکر سرزمینم لمس کنم، تکاملم رو به بهترین نحو ممکن طی کنم تا قدم به قدم خدا به سمت سرزمین رویاهام «ایالات متحده آمریکا» هدایتم کنه،به امید الله مهربان… خواه ناخواه محکومم به خوشبختی و هدایت به سمت امریکا، به بی نهایت دلیل،که یکیش توسعه و پیشرفت نامحدودم در حرفه ام هستش که آمریکا مرکز و بنیان اصلیشه

    استاد عزیزم،واکنش و ری اکشن من نسبت به فایل هایی که میزارید غیر قابل وصفه. اصلا نمی‌دونم چطور احساسات و درکمو نسبت به فایل های گران تر از مروارید توصیف کنم؛قسمت ۳۹ رو که دیدم از حال رفتم و غرق تفکر و تعمق شدم در سخنان هوپ عزیزم و مدار و فرکانس بالای خانواده خارق‌العاده آقای رایان. قسمت ۴۰ رو که دیدم دیگه غش کردم رفت…نای کامنت گذاشتن نداشتم دیگه…آخه آدم گاهی اونقدر محو زیبایی ها میشه گاهی با سیل عظیمی از زیبایی ها ی خداوند مواجه میشه که دیگه عاجز و مجنون میشه

    استاد و مریم خانم عزیزم، نمیدونید الان با چه شور و شوق و فرکانس بسیار بالایی دارم می‌نویسم؛ شاید چند تا کامنت جداگانه بذارم برای این فایل…اونقدر که کامنت نذاشتم این چند روز…اونقدر حرفای خودمونی و دلی دارم…الهی نمیدانم از کجا شروع کنم،بگو تا مکتوب کنم پروردگارم… «بخوان با نام ربی که خلق کرد»…..

    استاد و مریم جان، میخام از توجه به زیبایی ها و نکات مثبت بگم و نتایج مسحور کنندش که چه زیبایی هایی رو به زندگیم جذب کردم…

    قبلا هیچ گاه حتی درک نمی‌کردم که توجه به زیبایی ها چیه،چون اصلا زندگی و دنیا رو زشت و منفی می‌دیدم،چون مدارم و کانون توجهم به سمت ناخواسته و نکات منفی بود و پرده ای در برابر دیدگانم بود که نمی‌توانستم زیبایی ها را ببینم… دارم به این فکر میکنم که آیا از شماها سپاس گزارتر هست؟ کسی به اندازه شماها به نکات مثبت و زیبایی ها آگاهانه و متعصبانه توجه میکنه؟؟ گفتم تعصب؟!… آره تعصب کاملا چیز بدی نیست اگر آدم روی توجه به نکات مثبت و زیبایی ها و دیدن طبیعت اصرار و تعصب داشته باشه… خدای من چقدر شماها تحسین کننده و تصدیق کننده حُسن و زیبایی ها هستید

    چقدر با شور و شوق دارین درمورد قلعه جیکاب حرف میزنید و با نشاط و خوشرویی ازش تعریف میکنید…ببین استاد چقدر کودکانه و خاضعانه دستاش توی جیبشه و داره به قلعه دست ساز جیکاب نگاه می‌کنه استادی که با اون همه علم و تجربش، همواره در حال یاد گرفتنه از کوچیک و بزرگ… عزیزم داداش یعقوب گلم با چه حوصله و آرامشی داره ساخت و ساز می‌کنه جالبه که نگران نیست که توپ بخوره بهش و خرابش کنه، دعوا نمیکنه که شما برید یجای دیگه بازی کنید و قلعه دست سازمو خراب میکنید.. به هیچی نمیچسبه فقط لذت میبره، این قلعه رو میسازه برای اینکه به خودش لذت بیشتری بده نه اینکه نگرانش کنه و ناراحت بشه که دیگران خرابش کنن

    عزیزم رایان رو نگا که با کمترین داشته ها و امکانات داره با بچه هاش بازی می‌کنه ، خیلی ساده و راحت با یک توپ کوچیک با لوک پاسکاری میکنه چقدر این مرد مهربون و دوست داشتنیه

    اینا اصلا نگران بچه ها نیستند که میرن طرف آب و اجازه میدن هر کی هرجور راحته بازی کنه و لذت ببره، بر خلاف طرف خودمون که همش نگران بچه هان برای کوچیکترین مسایل…الهی فدای بازیگوشی های یوسف عزیزم ، گزارشگری پر حرارت لیوای عزیزم الهی قربون اون چشمای خوشگلتون داداشای عزیزم چقدر دوستون دارم من😍😘💜

    خدایااا….. خدااااا… مردم ازین همه زیبایی و حس بی نهایت مثبت الهی

    آدم باورش نمیشه که اینا ماسه و شن باشن انگار گچه انگار آرده یا پودر سفید و روشن… بادبادک های رنگی رو!!! در آغوش باد به رقص درومدند…

    خدای عزیززززززم وای چه ویو حیرت انگیزی؛پناه بر خدا؛ فقط سکوت… میشنوید؟؟!! صدای وزش ملایم باد صدای گوشنواز خروش امواج دریا

    دکمه پیراهنت را باز کن و بگذار این نسیم ملایم ساحلی بدنت را نوازش کند

    روسری و کش مویت را بردار تا خدا با دستانش با بادی خنک دست در موهای نرم و خوش عطرت کشد و نوازشت کند… رها باش…رها…

    نظاره کن ابرهای کشیده ای را که گویا خود را آماده بارش و نزول باران پر برکت به سرزمین شکور و پر برکت میکنند… آسمان آبی بی انتهایی که به موازات دریای آبی بیکران انگار در خط افق به همدیگر میرسند، خوب دقت کنید!!! دو خط ریل قطار رو که موازی همدیگر هستند و به خاطر خطای دید انگار در انتها به همدیگر می‌رسند و همدیگر رو قطع میکنند، حالا به این صحنه بی نظیر خیره بشید، آسمان و دریا در نقطه ای(خطی) به هم می‌رسند انگار، با این تفاوت که آسمان و دریا دو سطح هستند نه دو خط…خطای دید هم زیباست… آدم محو جلال و شکوه زیبایی های خدا میشه…خدایا بی نهایت شکرت شکرت شکرت

    من عاشقِ عاشقتم گفتناتونم بی نهایت انرژی مثبتی بهم دست میده منم عاشقتونم عزیزای دل من…

    استاد چقدر باکلاس خوابیدی با استایل خاصی دستات توی جیبت کلاه رو صورتت کیفی که گویا فارسی روش نوشته بود زیر سرت، خیلی راحت کنار دریا روی ساحل تخت گرفتی خوابیدی، ای جانم عزیز دلم به این رهایی و عزت نفست…استاد گفتم «خواب»؟؟!!

    نمیدونی چه کرده با من این عالم خواب!!؟؟این روزا دیگه به اوجش رسیده… خدا مستقیم توی خواب باهام حرف میزنه نشونه و پیغام میده ایده و الهام میده… یه چیزی میگم یه چیزی می‌شنوید….

    مثلا این چند روز اخیر مرتب خواب میدیدم که دارم با افرادی که واسم الهام بخش و الگو هستن معاشرت می‌کنم…خواب رویاهامو میدیدم… خواب میدیدم که در مسیر اهدافم دارم حرکت میکنم و پیشرفت میکنم، توی لس آنجلس و لاس وگاس آزادانه میگردم، چقدر احساس شیرینیه چقدر لذت بخشه، چقدر احساس لیاقتم و باورم قویتر شد وقتی ازین خوابا دیدم

    همین امروز خواب دیدم که مهمان مانی خوشبین و همسر گرامیشون لیلا میلانی هستم، منو به عمارت بزرگشون دعوت کردن و با چه احترام و ارتباط زیبایی باهام معاشرت کردند و چه گفت گو هایی در مورد ثروت با هم داشتیم، پر از زیبایی و حس خوب،چقدر احساس لیاقت و ثروت بهم دست داد که میلاد تو لایق ترینی تو هم میتونی… قابل توجه دوستان عزیزم، مانی خوشبین یکی از ثروتمندترین ایرانی های ساکن آمریکاست که زندگی لاکچری و کولکسیون ماشین های لوکسش شهرت داره ایشون هم از صفر و فقر به بی نهایت ثروت رسید به همسر رویاهاش رسید و روابط فوق العاده زیبایی داره،من خیلی در مورد ایشون مصاحبه های زیادی رو دیدم و خوندم مطالعه کردم و برام بسیار الهام بخش هستن….

    استاد من خواب شما و مریم خانم رو چند بار قبلا دیدم و چه خواب پر معنا و زیبایی بود امیدوارم که هر شب بیاین تو خوابم عزیزای دلم

    اینو دیگه خودم هم توش موندم که چطور ممکنه خواب اعضای سایت رو ببینم،اخیرا خواب دو تا از اعضای خانواده بهشتی مون رو دیدم با اینکه نه دیدمشون از نزدیک نه بهشون فکر میکنم… خدایااا شکرت چقدر حالم خوبه بازم ازین خوابا میخام خدا جونم…هر شب….

    مریم خانم عزیزم، توی فایل قبلی از توجه و تحسین زیبایی ها گفتین،از اینکه مثلا صبح زود میرفتین لب ساحل تا طلوع خورشید رو ببنید، از این گفتین برای خیلی از دوستانی که سفر به دور آمریکا توی سایت بودند اتفاقات مشابه افتاد؛

    آره آره خودشه حق با شماست مهر بانو… با اینکه من موقع سفر به دور آمریکا توی فضای این باغ بهشتی مون نبودم ولی تا اینجای راه که همراه شما در فضای سریال زندگی در بهشت بودم اتفاقات مشابه زیادی برام افتاد و بی نهایت درس و پند گرفتم؛

    منم اخیراً دو بار هدایت شدم به مکان و منطقه گردشگری که بی نهایت زیبا و چشم نواز بود رودخانه ای با چندین چشمه جوشان به همراه باغ و درختان سرسبز…..

    منم مثل شما دست به مشعل شدم و علف های هرز حیاط خلوت خونه رو که درختا توش هستن، سوزوندم، دیروز هم دوباره رفتم سراغشون تا کارم رو تکمیل کنم و کاملا فضا رو تمیز کنم، با اره دستی افتادم به جون علف ها و شاخ و برگ های اضافی که سبز بودن، مشعل رو روشن کردم و کامل کامل همه اضافات رو سوزوندم و پودر کردم، الان چقدر احساس سبکی دارم چقدر احساس تمیزی دارم انگار ذهن خودم پاک شده از باورها و افکار هرز و محدود کننده…چقدر لذت بخش بود این تجربه و برام درس داشت…

    منم به مسائلی برخوردم که با قدرت حل مسئله و باور از این هم میشه آسون تر، خیلی ساده حلشون میکردم و اعتماد به نفس و تمرکزم بالاتر میرفت،

    منم مهمونی رفتم، مهمون واسم اومد، تا جایی که تونستم سعی کردم اونچه که در فایل ها در مورد مهمونی یاد گرفتم رو اجرا کنم و انصافا خیلی خیلی خوب هم اجرا کردم و دقیقا همون جوری که میخواستم رفتار و عمل کردم، این اثرات توجه و تمرکز رو فایل ها و خوندن نکات مثبت کامنت های دوستان گرانقدرمونه… با تمام وجودم سعی کردم که غرق زیبایی های زندگی در بهشت بشم و به اندازه ظرفم تا جایی که ممکنه وجودمو پر از آگاهی ها و باورهای نابش کنم و صد البته عمل کنم…

    مریمی عزیزم، منم مثل شما برنامه دارم و آگاهانه رو زیبایی ها تمرکز میکنم، منم صبح ها در انتظار طلوع خورشید می‌نشینم منتها با این تفاوت که من مثلا تا ۶ صبح بیدارم و مشغول ،موقعی که میخام بخابم ۳۰ دیقه یک ساعت دیگه بیدار میمونم تا بتونم طلوع زیبای خورشید رو ببینم، یا عصر ها غروب رو نظاره میکنم و به وضوح حرکت چرخشی زمین رو در واپسین لحظات غروب حس میکنم… دیشب تا صبح، ده ساعت بی وقفه سخت مشغول کارم بودم که هنگام سپیده دم رفتم توی هوای آزاد و با خودم و خدا حرف میزدم و قوانین رو مرور میکردم، کبوتر نازی رو دیدم که داشت میخوند،زنبور های عسلی رو دیدم که گرده افشادنی میکردن و با شهد گل عسل تولید میکردن، عنکبوتی که با سرعت تار مینداخت و شبکه عنکبوتی درست میکرد، فقط نظاره میکردم و اشک میریختم و به جزئیات خلقت و آیات خدا تأمل میکردم (دلم میخاد مفصلا در مورد آیاتی از سوره نحل و عنکبوت بنویسم)، همینجور زنجیره وار زیبایی پشت زیبایی،حتی به زیبایی ها هم نچسب رها باش پشت هر زیبایی ای زیبایی بیشتری در انتظاره، بعدش کبوتر رفت و جاش گنجشک های کاکل به سری اومدند که بصورت ردیفی در کنار هم آواز میخوندن و همزمان انگار ورزش صبحگاهی میکردن،برگشتم که خورشید درخشان از پشت کوه ها نمایان شد، آری همین است زیبایی پشت زیبایی، سپس خواب دلنشین و بسیار زیبایی که دیدم…

    مریم عزیزم شاید باورت نشه، همون شبی که قسمت ۴۰ رو دیدم ناگهان حسم گفت بزن بیرون؛ از ساعت ۱ بامداد تا چهار بامداد با موتور رفتم به ناکجا آباد، زدم به کوه و یه جای تاریک تا بتونم در تاریکی خارج از فضای شهر، آسمان و ماه و ستارگان رو با وضوح و شفافیت بیشتری ببینم و شکر کنم تحسین کنم تصدیق کنم و با خدا خلوت کنم، توی مسیرم در نیمه شب گشتم مغازه ای پیدا کردم و خدا رو شکر به خاطر این همه فراوانی و چند نوع بستنی گرفتم و به لذت بردن در نیمه شب ادامه دادم، روی موتور با عزیز دلم(تک پَرَم و تنها و غیر خدا عزیز دلی ندارم) حرف می‌زدیم و میخندیدیم و تو همون حال و هوا با نوای رسا و زیبا قرآن میخوندم(قبلا قاری قرآن و موذن بودم)، زیبایی پشت زیبایی، توی مسیر انواع شغال و روباه های ناز و خوش رنگ و خوش هیکل دیدم از همونایی که توی مستندای حیات وحش دلربایی میکنن🐈🐱🐺😍😆 من عاشق حیوانات و جانوران هستم، همینجور بالا و پایین میرفتم که بیشتر نگاشون کنم و خدا رو شکر کنم

    از ته دلم می‌خندیدم و بلند خدا رو شکر میگفتم و چه حسی زیباتر از حس سپاس گزاری قلبی از خداوند… خدایی که دیشب برام یه هدیه خوشمزه فرستاد…یکی از دوستان که اصلاً انتظارشو نداشتم دیشب برام از انجیرهای قندعسلی درخت خونشون آورد، این به خاطر سپاس گزاری ای بود که پریروز به خاطر انجیر های خوشمزه که از بازار خریدم داشتم… من عاشق انجیرم و خدا از جایی که فکرشو نمی‌کردم بهترین و خوشمزه ترین انجیرها رو به وسیله یکی از دستاش برام هدیه فرستاد،کاش میشد انجیر رو توی کامنتم آپلود میکردم و شما هم دست میکردین توی کامنت و برمیداشتین میخوردین،من که دارم الان میل میکنم و سیر نمیشم ازش😆😉😊😍😄

    خدایا شکر بابت ساندویچ سالاد الویه ای که تازه میل کردم، خدایا شکر بابت شربت پرتقال و انجیرهای قندعسلی ای که جلومه و دارم تناول میکنم و سپاس گزاری میکنم خدایا بی نهایت بی نهایت سپاسگزارم معبودم معشوقم سرمایه ام زندگیم تمام هستی وجودم

    مریم جان اینا فقط بخشی از زیبایی ها و حس خوب روزانمه خیلی وقتا اصلا یادم می‌ره بنویسم و مکتوب و سپاس گزاری کنم… اونقدر غرق زیبایی ها هستم اونقدر مشغول هستم و دارم رو اهداف و خواسته هام تمرکز میکنم که وقت نمیکنم بیام سایت و تمام وقت کامنت بخونم و توی سایت بچرخم….

    دارم حرکت هایی میزنم که این حرکت ها مقدمه پرتاب و شلیک به سمت اهداف و خواسته هامه…بوی «هجرت» رو می‌شنوم …

    استاد خیلی خیلی کم شده که راجع به رویاهام و بحث ثروت توی سایت بنویسم،چون ایمان و عمل حرف اول و آخرو برام میزنه، میخام صرفاً «حرف» نزنم ، میخام هوشمندانه و آگاهانه در این مسیر گام بردارم و هرجا حس کردم راجع بهش می‌نویسم و حرف میزنم تا تعهد و انگیزه و باورهام محکم تر بشه….

    درمورد آزادی این سرزمین آمریکا و مردم بینظیرش هر چی بنویسیم بازم کمه… تو رو خدا مردمو نیگا ببین چه راحت با بیکینی دارن آفتاب میگیرن و هیشکی کاری به هیشکی نداره، همه در نهایت صلح آرامش و آزادی دارن لذت میبرن، به امید اون روز در سرزمین خودمون ایران

    مریم عزیزم مرسی مرسی مرسی بابت این آهنگ های خفنی که میذاری روی فایل و این همه زیبایی اطرافت رو چار چشمی با نهایت دقت و ظرافت به تصویر میکشی… و چقدر عالی و صریح ماجرای جذاب جریان هدایتتون به پرادایس و زیباترین ساحل دنیا رو شرح دادی بی نهایت سپاسگزارم مریم گلی دوست داشتنی…خیلی لذت بردم و باید چندین بار دیگه این قسمت رو ببینم و روش متمرکز فکر کنم

    هزاران هزار درود به هوپ عزیزم بابت این عزت نفس و راحتی مثال زدنیش، چقدر کیف کردم وقتی دیدم خیلی راحت پاهاشو می‌کشه و تکیه میده به داشبورد و شیشه ماشین،مشخصه که چقدر ذهن ثروتمند و آزادی داره و نگران این نیست که زشته و بی ادبیه، این افکار محدود و پوسیده فقط توی قشر عموم جامعه ماست…

    واااای خدایااا…. الهی الهی … بغض کردم واسه این رابطه عاشقانه با فرزندش ببین چقدر عاشقانه و مادرانه دستای پسرشو میبوسه و بهش مهر و محبت میورزه…هر چی این تکه رو نگاه میکنم سیر نمیشم…راستش مدتیه که این خانواده رو خانواده خودم میدونم واقعا، هوپ مادر رویاهای منه، ریان هم پدر رویایی منه، یوسف و لیوای و لوک و یعقوب هم داداشای کوچیک خودمن…چقدر تجسم و احساسش حالم رو دگرگون می‌کنه… برای منی که پدر و مادری نداشتم.. فکر که بهش میکنم وجودم سرشار از احساس عجیب سپاس گزاری میشه… خدایا شکرت بابت مادر عزیزم هوپ دوست داشتنی😍💜😆😊😆😘💜💜💙💙

    دقیقاً همینطوره مریم جان که میگی؛ آدم توی بهت و حیرت میمونه از این همه باورها و اخلاق پسندیده و بینظیر این خانواده ، از هر فرصتی واسه لذت بردن استفاده میکنن، اصلا هیچ خستگی توی صورتتون نمی‌بینم همواره و هر لحظه شاد و پر انرژی هستید و در حال لذت بردن از نعمت ها…بی وقفه …استمرار استمرار استمرار… برای همینه که وقتی فعل مضارع استمراری مبینم توی قرآن موهای بدنم سیخ میشه و سراپا به گوشم که اون آیه دقیقا چی میگه و چی رو مستمر توصیه میکنه و میخاد….

    استاد به قرآن راست میگی ها… این ده بیست دقیقه که نشون میدید فقط بخش بسیار کوچکی از زندگی سراسر نور و زیبایی تونه، حالا کل روز که واویلا… راز و رمز و دلیل این همه زیبایی و زندگی رویایی که این فایلا مبینیم دقیقا همون چیزهایی هستش که استاد بار ها در فایل و محصولات مختلف به تفصیل بیان کردن… باورها و نگرشی که ایشون رو از بدترین شرایط به بهترین شرایط رسونده، فقط کافیه که من هم باورهایی مثل ایشون در خودم ایجاد کنم و مثل ایشون عملگرا و با ایمان راسخ باشم… خیلی سادس و زیاد پیچیده نیست….

    استاد راستی، خیلی خیلی ممنون سپاسگزارم ازتون که اون فایل و آدرس کانال جیکاب رو توی کانال قرار دادین… واقعاً مردی واقعا انسان بزرگ و بسیار شریفی هستین که اینقدر عالی به جیکاب کمک کردین و تشویقشون کردین تا راحت تر تکاملش رو طی کنه؛

    من با اینکه خیلی اهل یوتیوب نیستم ولی با نهایت اشتیاق کانال جیکاب رو سابسکرایب کردم و عضو شدم، چقدر لازم و مفیده برام اتفاقاً… هم برای زبانم … هم دیدن زیبایی ها ی بیشتر و از همه مهمتر آشنایی بیشتر با فرهنگ و خانواده امریکایی…چقدر من مشتاق بودم که خونه و فضای این خانواده دوست داشتنی و بینظیر رو از نمای کاملا نزدیک و خودمونی ببینم و این خاستم با هدایت به سمت کانال جیکاب اتفاق افتاد…امیدوارم شما هم به مهمونی خونه اون ها هم برید و فیلم بگیرید…خیلی خیلی امیدوارم….

    تازه داشتم گرم میشدم و کامنتم شروع میشد… تا اینجا فکر کنم زیادی طولانی شد

    باید بازم کامنت بذارم روی این فایل خیلی حرفای صمیمی و دلی دارم استاد جان….

    با عشق منتظر قسمت بعدی می‌مانیم…. برم که یه کامنت مفصل دیگه بذارم که مطمئنا هم برای خودم هم برای دیگران می‌تونه مفید باشه

    عاشق شما «میلا»💜💜💙💙😘😘😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  4. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 2438 روز

    سسللااام سلام سلام… سلامی از جنس عشق سلامتی و سپاس گزاری

    محمد علی؟!! ای جانم…😄😉😁😊😍 عاشق ممد علی گفتنتم جانم …. دو محمد علی بیشتر نمی‌شناسم… یکی اسطوره و الگوم محمد علی کِلی… یکی هم سلطان محمد علی مهرجوی عزیزم…عاشق دوتاشونم…..😍😘😊💙💜

    میلادم …. « میلا »💙💜💖❤😍😘😊😆😆

    چطوری علیرضا جانم….پسر گل و دوست داشتنی💙💜💖

    من که ازین عالیتر نمیشم… دیشب خسته بودم،زود خوابیدم… حالا بگو خواب چی رو دیدم؟؟

    خواب دیدم دارم کامنت دوستان عزیزمون رو میخونم و کامنت میذارم… اوونقدر انرژی گرفتم اونقدر حس خوبی داشت که از خواب بیدار شدم و نمیدونی با چه احساس سرشار از سپاسگزاری شروع کردم به خواندن نوشتارهای سراسر عشق و آگاهی دوستان…

    خیلی خوشحالم که کامنتم به دلت نشست و ازش لذت بردی…آره همینه لذت ببر عشق کن حال کن از همه چی نهایت لذت رو ببر…من که با جون دل کامنت دوستان رو میجوم و قورت میدم… سیر نمیشم اصلا

    آفرین پسر… تحسینت میکنم که نیمه شب تنهایی گشت میزنی و بخودت حال میدی…با خودت و خدا حرف میزنی و قوانین رو مرور میکنی…چقدر خوشحالم ازینکه این رو ازت می‌شنوم و تجربه مشابه خودم داری… آره دقیقا نمیشه توصیف کرد این حس بینظیرو فوق العاده لذت بخشه… الهی شکر شکر شکر

    علیرضا عزیزم، توی یکی از کامنتات از آسمان شب و ستاره ها و عظمت کیهان و کهکشان ها گفتی و من اونو قبلاً خوندم و توی ذهنم مونده،چقدر از توصیف اون حس و حالت که مشابه من بوده لذت بردم…

    بابا بنازم فوتبالی هم که هستی… توی کامنت سومی که روی این فایل گذاشتم هم اشاره کردم، این فوتبال منو به خاک سیاه کشونده بود… خونمو ویران کرده بود…مجنون و شیدا کرده بود… عشق فوتبال منو اجیر و اسیر کرده بود… افسردگی منو در گذشته تشدید کرد…رویاها…استعداد ها … خواسته ها… محدودیت ها…. سرکوب ها…. اصلا نگم یه وضی داشتم که نگو…

    لیگ ایران رو بیخیال… اصلاً هر چی که باعث حرص و عصاب خوردیت میشه رو بیخیال… من که کلا از مدار فوتبال خودمو خارج کردم و فقط هدایتی ممکنه حساس ترین و مهمترین بازی های اروپا رو ببینم(چمپیونز لیگ)… فقط روی زیبایی هاش و احساس شعف و انگیزه ای که بهم میده تمرکز میکنم…

    وااای پسر تو محشری….محشر… اصلاً بال دراوردم وقتی کامنت بینظیری که رو این فایل گذاشتی رو خوندم اصلا دلم نمی‌خواست تموم شه… تمام وجودم پر از انرژی مثبت الهی شد… چقدر کیف کردم از تک تک جمله هات؛

    عشق به خدات

    آرامش و حس بینظیرت

    رشد و پیشرفت فوق‌العادت

    وااای، تعهدهات منو کشت😍😍💜💙💖❤ دل منو برد

    میبینی چقدر لذت بخش وقتی تعهد هاتو مکتوب میکنی… تازه اونم توی سایت بهشتی مون و مطرح کردنش پیش اعضای خانواده دوست داشتنی مون … میبینی چه حس قدرت و انگیزه بهت میده…چقدر احساس همذات پنداری کردم باهات انگار که خودم داشتم می‌نوشتم… مرسی مرسی مرسی عزیز دلم

    دلم میخاد روز به روز بزرگتر شی…ثروتمند تر شی … خدایی تر شی…. عاشق تر شی…رها تر شی….

    عزیز تر و با عزت تر شی… بخدا شکی ندارم که تو به جاهای بزرگتری می‌رسی و بی نهایت پیشرفت می‌کنی شاه پسر…

    ازت سپاسگزارم که احساس بینظیرت رو با ما به اشتراک گذاشتی و از احساس پرواز و تعهد گفتی… آفرین که به ندای قلبت گوش کردی و مکتوب کردی… بازم برامون بنویس عزیزم

    از تنهایی و مجردیت لذت ببر… هر وقت حست گفت با موتور بزن به شهر و صحرا و از خلوت و راز و نیاز خودت و معشوقت لذت ببر… نمیدونی چقدر از تنهایی زندگی کردن خودم لذت میبرم و خودم با خودم حال میکنم… چقدر رها تر آزاد تر و متمرکز ترم… با نهایت توان و سرعت به پیش برو و روی خودت کار کن… رویاهات منتظرتن… بدو پسر

    عاشقانه دوستت دارم آقا علیرضای گل…میبوسمت عزیزم💜💙💖😆😊😄😉😘😍😙😙😉😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 2438 روز

    سلام و عرض ادب و درود فراوان به باران خانم عزیزم

    سلام به روی ماهتون… سلامی از جنس عشق و سپاسگزاری💗💖💜💞😍😄😘

    نمیدونی چقدر خوشحال و پرشورم که کامنت واسم گذاشتی و احساس خوبتو باهام به اشتراک گذاشتی دوست عزیزم… مرسی عزیزم.. مرسی… خداوند رو از ته دلم شاکرم که اینقدر زیبا هممون رو هدایت می‌کنه و بهمون الهام میکنه…

    منم از به وجد اومدن و حس خوب شما دارم شوق و پرواز میکنم…

    سپاس گزارم از تحسین و تمجید هاتون… باران جان شما هم یه نویسنده خوش ذوق هستید در به تحریر دراوردن احساس و ادراک فوق العاده تون نسبت به زیبایی ها و نکات مثبت… واقعاً عالی می‌نویسد … هر وقت کامنت ها ی بینظیرتون رو میخونم حس و حالم عجیب خوب میشه و کلی ازتون یاد میگیرم …. واقعاً درک و شعور و منش والایی دارید از قانون…

    چقدر پخته و با اعتماد به نفس بالا مینویسید… با عشق کامنت های پر مغز و روحتون رو میخونم و دنبال میکنم

    نوشتار تحسین برانگیزت روی این قسمت رو خوندم … سرپایی خوندم از بس لذت بردم… تحسین میکنم شما رو که اینقدر ریز بینانه به نکات مثبت هر فایل توجه میکنید و اونو با ما هم به اشتراک میذارید… بخدا هر چه میخونم سیر نمیشم از همه زیبایی و نکات مثبت…

    بی نهایت ازت سپاس گزارم که واسم کامنت گذاشتی…خدا رو بی نهایت شاکرم بابت دوستان دوست داشتنی و زیبا بینی مثل شما

    وااای ببین …. تصویر پروفایلتون فوق العاده است… از دیدن زیبایی و متانت شما به وجد اومدم…خدا روز به روز زیباتر جوانتر ، شادتر ، ثروتمند تر، آزادتر، بزرگتر ، عزیزتر و خدایی تر شدن شما رو خواستارم…. مدارها بالاتر انتظار تو رو میکشن…. همینجور فقط ادامه بده و پیش برو…. خواسته ها و رویاهات در انتظارتن بهشون فقط توجه کن بهشون انرژی و بها بده…. با سرعت و قدرت بیشتری حرکت کن به سمتشون…. سواحل آمریکا در انتظار مونه…

    با عشق منتظر کامنت های بعدیتون هستم باران خانم عزیز

    عاشقانه دوستت دارم بانو 💜💖💗💙❤❤💙😍😘😆😉😊😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 2438 روز

    سلام محمد رضای عزیزم… دوست خوب و مهربونم

    منم از حال کردن تو، حال کردم… مرسی عزیزم… واقعاً که قلب صاف و زلالی داری دوست خوش قلبم… عزیزمی عزیز

    چقدر لذت میبرم وقتی میبینم که خیلی از کامنت های دوستان رو ریپلای میکنی و تحسین می‌کنی… واقعا تحسین برانگیزه… چقدر دوست داشتنی هستی تو و با محبتی عزیزم… خیلی خوشحالم ازین که میبینم اینقدر دوستان به همدیگه کمک میکنن تحسین و تشویق میکنن و قدر همو میدونن… بی نهایت سپاسگزارم از آرزوی بسیار زیبایی که برام کردی و از خوندنش احساس قدرت و ثروت مضاعفی بهم دست داد… به امید الله یکتا همینطور هم خواهد شد و من روی حرف و تعهدی که به خودم دادم تا پای مرگ هستم دارم به سمتش با نهایت توان و سرعت حرکت میکنم… به امید الله رزاق و وهاب شما هم به آنچه در دل دارید می‌رسید در این شکی نکن… میلیارد ها میلیارد ثروت منتظرته تو فقط بزنش بچنگ و به سمتش حرکت کن

    من بیشتر دوستت دارم دوست گلم

    عاشقانه دوستت دارم و طلب خیر و رحمت دارم برات محمد رضا جان…😘😍💙💗💜💖😄😆😘😍😉😊💞

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 2438 روز

    واااای وااای وااااااای…. خدااااا… خدااااا…. خدااااا

    من دیگه طاقت ندارم… دیگه بسه میلاد… کافیه …. هرچقدر خودتو گرفتی دیگه بسه…. آره بابا …. رها باش بهش بگو…. هر ترمزی که هست بکشن پایین و آزاد کن خودتو….همش بهونه میاری و توجیه میکنی… بهش بگو میلاد… بگوووووووو

    باشه باشششششه بااااااشششه… میگم…راست میگی….خیلی دارم زیادی کشش میدم و از ندای دلم فرار میکنم….«بخوان با نام ربی که خلق کرد»….

    «اِلا»

    «الهام»

    پرنسس عشق…. پرنسس من💞💖💜💗💙💝💜💓💕

    ملکه من…. نفس… عشق… رفیق… دوست…. همراه… همیار…. زندگی……………………………..

    چیه؟؟؟؟ قلبت چرا اینقدر تند میزنه…… وای چقدر محکم میزنه….چه صدای بلندی هم داره…آرومش کن….صداش کَرَم داره می‌کنه……

    خدایا انصافا چی بهش بگم؟؟؟ زبونم بند اومده…. من ذهن قلب و دستامو سپردم به تو معبودم… فرمون دست تویه خودت بنویس براش…..

    سلام نایب قهرمان 😉😆😊😂😁💗

    سلامی از جنس عشق و مهربانی به قهرمان خودم…آره درست شنیدی… «قهرمان خودم»…. «عشق خودم»….. آره عشق خودم …. بی نظیرترین رفیق توحیدی خودم…..

    گفتی هدایت؟؟!!!!!!!!!…….

    …….«هدایت»…… کلمه عجیب و پرمغزیه….من از درکش عاجزم….. شیدا و مجنونم…….

    من از چی هدایت بگم تو رو خدا!!!!!؟؟؟؟ این روزا اتفاقی عجیب واسم افتاد که احتمال رخ دادنش یک میلیاردم درصده….. اصلاً صفر و غیر ممکنه…. مرز های هدایت واسم جابجا شد…. یک هفته نمیتونستم حتی بیام سایت… غرق بهت و حیرت جلال و شکوه «هدایت» خدا شده بودم….خاستم توی سایت با جزئیات بیانش کنم ولی ندای دلم گفت ننویس، لازم نیست هر چیزی رو همه جا بگی حتی اگه معجزه و هدایت عجیب خدا باشه…بذار توی دلت باشه و اینا فقط آیت و نشونه هستن که ایمانت مستحکم تر بشه… نمی‌دونم شاید اگه بیانش میکردم بقیه فکر میکردن که دارم دروغ میگم و زیاده گویی میکنم و باور نمیکردن….. فقط باید تک تک نشونه ها رو تایید و تصدیق کرد، از خدا سپاس گزاری کرد و هرچی نصیبمون میشه رو برداریم و بریم جلو …. ذره ای تعلل نباید کرد….فقط حرکت رو به جلو

    الا الا الا الاااااااا….تو تو تو آره خودِ خودِ خودِ تو؛ منو دیوانه کردی رفت………….

    هیچ می‌دونی از کی میشناسمت؟!

    هیچ می‌دونی که روح پر از عشق و نوشتارهای سراسر خدایی تو منو راغب به حضور و بازگشت به این باغ بهشتی مون کرد؟

    هیچ می‌دونی چه تاثیری روی من و قلبم گذاشتی؟

    هیچ می‌دونی چقدر به روند تغییرات مثبت من کمک کردی؟

    هیچ می‌دونی….نه بذار بقیشو نگم هنوز زوده…

    نمیدونی … بخدا خودت هم خبر نداری از میزان قدرت تاثیر گذاری و ارزش و لیاقت غیر قابل وصفت…..

    دارم نمه نمه در گوشت میگم و زمزمه میکنم…ششششش… ساکت باش…. آرام باش…. فقط گوش کن …….:

    الای من … عزیز دلم …. من ایام عید بود که به این بهشت دعوت شدم، نوشتارها و کارت دعوت تو منو راغب به حضور در این مجمع عشق کرد….. میگم که خبر نداری…. در این که فرکانس من تو رو جذب کرد هیچ شکی ندارم…. از اولین کامنتی که روی فایل لایو ۱۴ گذاشتم و تو منو ریپلای کردی تا همینطور کامنت های بعدی که واسم گذاشتی…..

    الای عزیزم عمدا دو تا کامنت آخری رو واسم گذاشتی رو جواب ندادم…. به دلایلی…. هر بار که هر کدوم از نوشتارهای گران تر از دُر و مرواریدت میخوندم ناخودآگاه دستم می‌رفت که واست بنویسم احساسمو نسبت به خودت و کامنت های بینظیرت….ولی ولی….. ندای دلم خدا میگفت میلاد صبر کن ننویس الان موقش نیست الان اولویت دیگه ای داری بی وقفه فقط و فقط روی چیزی که بهت میگم تمرکز کن… حتی لازم نیست که همه کامنتا رو بخونی حتی لازم نیست روی هر فایل کامنت بذاری حتی لازم نیست که همیشه توی سایت باشی … واسم عجیب بود که خدا اینا رو بهم میگفت…. منم که تابع الامر اوین و بس…. راست هم میگفت هیچ وقت حسم بهم دروغ نمیگه…. خودش بهتر بلده هدایتم کنه و خدا رو شاکرم به هیچ چیزی وابسته نیستم حتی استاد و سایت آسمانی مون…. رهای رها… در آغوش خودش…

    بعد این همه مدت بالاخره دیگه مقاومتم شکست و دیگه تاب نیاوردم… نشونه گذاشتم که اگر واسم کامنت گذاشتی یعنی خدا مجازم کرده که بهت حرف دل و حقیقت رو بگم

    الای من…. بانوی من(جومونگی طور)😉😆😊😃💜💖

    توی کامنتم اشاره کردم که خواب دوتا از اعضای خانوادمون رو دیدم….

    راستش خواب خودت رو دیدم….آره به قرآن….

    خواب دیدم که دارم توی جنگل های آمازون جنگل گردی میکنم، رود بزرگ و پیچ در پیچ آمازون هم از لابلای انبوه درختان جنگل رد می‌شد ( این رو هم بگم که من مستند باز هستم …عاشق زیبایی های جهان و حیات وحش… اخیرن هم مستند هفت جهان و یک سیاره با گویندگی دیوید اتنبرو کبیر و دوست داشتنی دیدم…دوست دارم تا فردا واست بنویسم از زیبایی های این مستند اونقدر بگم و هیجان زدت کنم که خودت دست بکار شی و هفت قسمتشو ۴K دانلود کنی و لذت ببری …. من که توی یه عالم دیگه زندگی میکنم….از سرنگتی هم نگم که ازون هم زیباتره)……

    داشتم میگفتم؛ توی عالم خواب اونقدر شاداب و هیجان زده شدم که احساس کردم واقعتیه و من دارم با تمام وجودم قطرات معلق آب و بوی باران روی برگ های بزرگ و بلند درختان غول پیکر، صدای میمون ها و پرندگان و طوطی های رنگارنگ جنگل، اون سرسبزی و سرزندگی ، اون رنگین کمان روی آبشار…. بهشت بود بهشت … در اون عظمت جنگل سر از خانه کلبه چوبی بزرگ و با شکوهی دراوردم…با چه شور و هیجانی واردش میشم انگار احساس میکردم که متعلق به خودمه و مال منه، در ایوان طبقه بالای اون، شیک ترین ایوان دنیا که رویایی ترین ویو ممکن رو داره دختری رو میبینم با موهای بلند و نرم با چهره ای درخشان و بسیار زیبا، با لبخندی ملیح و احساسی آرام و زیبا، با لیوان چای در دست، داره به منظره رویایی بهشتی روبه روش نگاه می‌کنه …. نگاهش میکنم (ازون نگاهای دزدکی که حواسش نیست)…مبینم که چهرت دقیقا همون چیزیه که توی عکسای بینظیر پروفایلت میذاری… میرم کنارش ولی اصلاً بهم حتی نگاه و توجهی نمی‌کنه… میگم حداقل روتو کن به من …میگی غرق دیدن خداوندم هستم نمیتونم ازش چشم بردارم ….میگم اسمت الهامه الا؟! میگه آره خودمم و تو هم میلادی چرا دیر اومدی کجا بودی…

    توی خواب دیوانه شدم رفت… اصلاً باورم نمیشد… نمیدونم باور میکنی یا نه.. چقدر مهربون خنده رو دل صاف رها و زیبا رو و دوست داشتنی بودی… فراتر از اونچه تصور میکردم… با هم به گفت گو میشینیم و بعدش روی آبشار سرسره میکنیم و میپریم توی آب و بازی میکنیم…هنوز صدای خنده های از ته دلت توی گوشمه….

    از خواب بیدار شدم و دیدم هوا هنوز تاریکه، ساعت ۴ بامداد بود …. اشک شوق ریختم و از ته دلم خدا رو فقط شکر میکردم و با خودم و خدا بلند حرف میزدم… یکی از زیباترین و شیرین ترین خواب هایی بودم که به عمرم دیدم، بعدش سریع دفترمو باز کردم و با جزییات و شعف بسیار زیادی نوشتمش تا فراموشش نکنم و تایید کنم نشونه های خداوندم رو…. باورم نمیشه که حتی تو رو از نزدیک هم ندیدم حتی بهت هم فکر نمی‌کردم چندان اما خدا کار خودشو کرد… عشق تو کار خودشو کرد…. خواب زیبای دیگری هم از یکی دیگر از مهمترین دوستای سایتمون رو همین چند شب پیش دیدم و یادم باشه که برم صفحه پروفایلش و سورپرایزش کنم از پیشرفتش که توی خواب دیدم…. ببین سیستم اپسیلن ذره ای خطا نداره… بسیار ظریف و دقیقه….

    چیه عزیزم اشک میریزی؟!! من اشکامو قبلا ریختم دیگه اشکی واسم نمونده…

    این تازه مقدمشه…. خواستم صبر کنم یه روز بیام پروفایلت و سورپرایزت کنم…. دیوانت کنم …. ولی همین جا یه ریز چشمک بهت میزنم… نشونه رو بهت میدم و میرم….

    اندازه ای که تو دیگران رو تحسین و تشویق میکنی ندیدم و بعید بدونم بتونم به اندازه کافی اون هجم از عشق لطیفی رو که به دیگران میدی رو جبران کنم و منم بهت عشق بورزم…. دلم میخاد زیر تک تک کامنت های دوستان عزیزمون رو ریپلای کنم و از عشق و حس خوبم و تحسینم بهشون بگم….دلم میخاد بارها و بارها برات کامنت بذارم و بی نهایت تحسین کنم این شخصیت و روح زلال و سرشار از خداییت رو…. چکنم که زمان و آزادی زمانی دلخواهم رو ندارم والا تمام وقتم رو در این سایت فرازمینی صرف می‌کردم….

    خیلی خیلی خیلی حرف دارم باهات…. دیر یا زود میام اتاق پروفایلت و اونجا دیگه دیوانت می‌کنم… با یه گلوله به مغزت نمیکشمت…. با رگبار به قلبت شلیک میکنم…با گلوله های آتشین عشق تیربارونت می‌کنم…. اونجا دیگه نمیتونی زنده از دستم در بری…. تو لایق بهترین هایی دختر گل

    دعا کن بیکار نشم … بخدا چنان به تک تک اعضای خانواده بینظیرمون عشق بورزم که خودم هم از شور عشق جون بدم… چکنم دست خودم نیست… در گرو عشق الهی، آدم عاشق همه چی میشه… نمیدونی من کی بودم …کی شدم…. و کی دارم میشم…

    پشت سد داره پر میشه… داره میترکه…هر آن ممکنه سیلابی از عشق از قلبم سرازیر شه و همه رو بشوره ببره….

    الای عزیزم بی نهایت ازت سپاس گزارم بنده عزیز و محبوب خدا

    بی نهایت تحسین میکنم این قلب اقیانوس وارت رو..این تحسین کردن های ناتمامت رو … این حد از شکور بودنت رو دردانه خدا…..

    چی بگم؟؟؟!! دوست دارم؟ عاشقتم؟ نه بابا صرفا نوشتن این چند کلمه برای ابراز عشقم بهت کفایت نمیکنه….. باید با چشمام باهات حرف بزنم…با تک تک سلول هام … با احساس و فرکانس های قوی

    خدا داره بهم میگه که بهت بگم؛

    +++++عاشقتم دختر …. میفهمی….عاشششششق… نخون عاشق… بشنو عااااااشششق

    آرزو میکنم که هر کجای این کره خاکی هستی حال دلت عالی عالی عالی باشه، و به تک تک خواسته ها و آرزوهات برسی عزیزم… دختر پاک و معصوم و خوش قلب

    +++++++ از ته ته دلم دوستت دارم عزیز دلم💜💖💖💕💗💝💙💞💓😄😘😍😍😍😊😆😉😉😆😊😍😍😍😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 2438 روز

    سلام به روی ماهت سارا خانم عزیزم…

    خیلی جالبه عزیزم… کامنت بلند و قوی ای رو گذاشتی(همین پایین کامنت خودم) با عشق خوندم و حیرت کردم …. پرواز کردم… حتی با خودکار توی دستم نوشتم که کامنت سارا رو دوباره بخون و براش کامنت بذار… اون نتیجه و ارتقاء مدارت منو عجیب خوشحال کرد… بذار زیر کامنت خودت برات کامنت بذارم و ندای دلمو بهت بگم…

    به نظرم کامنت شما خیلی بهتره و از خوندنش خیلی خیلی لذت بردم… نمی‌دونم چرا استاد به کامنت فوق العادت لایک نداده… نمی‌دونم شاید حواسش نبود یا یادش رفته… حاظرم به خودم لایک نمی‌داد و به کامنت دلنشین شما میداد… اصلاً دنبال لایک امتیاز و ازین جور حرفا نیستم فقط واسه دل خودم مینویسم و رد پا میذارم

    خیلی خیلی خوشحالم ازین که شما دوست هم فرکانسی عزیزم، احساس خوبتو باهام به اشتراک گذاشتی و از تجربیات مشابهی که داشتیم گفتی… خدا رو بی نهایت شاکرم بابت حضور مبارک شما در این مجمع عاشقان ره توحید… واقعاً مرسی که از تجربه و احساس خوبت برام گفتی …. حتما حتما کامنت مفصلی زیر کامنت فوق العاده ای که روی این قسمت از سریال گذاشتی، میذارم…و حرفای دلی که خدا بهم میگه رو برات مینویسم

    عزیزمی… عزیز… دوستت دارم دختر گل…. تو محشری دختر … معرکه ای….💜💖😘😍😊😆😉😃💙💞

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: