سریال زندگی در بهشت | قسمت 41 - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)

سلام به استاد خوبم مریم عزیز و همه هم فرکانسی هام

چی بگم مریم جان

فقط میتونم بگم خدایا شکرت که ی قسمت از تجسماتم توی دریم بوردم رو در کنار دریا توی این فایل دارم تجربه میکنم همون چیزهایی که چند وقتی بود داشتم تجسم می کردم:

بودن کنار دریا و قدم زدن توی ماسه ها با پای برهنه

تماشای طلوع و غروب خورشید کنار ساحل

لذت بردن با عشقم کنار ساحل

همه اینها رو شما با این دوفایل به من هدیه کردین و من پاداش تجسم هام رو دارم می گیرم

و چی بگم از امروز صبح که زودتر از همیشه بیدار شدم با صدای جیک جیک گنجشکها توی حیاط روی شاخه های درخت انگور که صبحشون رو با سپاسگزاری از خداوند شروع کردن و من گوشی شنوا داشتم و شنیدم این ها رو

چی بگم از ابرهای قشنگ توی آسمون آبی که دقیقا کپی ابرهای توی این فایل بودن و من چشم بینایی د اشتم و این ها رو دیدم

چی بگم از خورشید خانم خوشگلی که وسط اون ابرهای سفید با نور زردش داشت خودنمایی می کرد

مریم جان من دقیقا قسمتی از این چیزهای توی فایل رو امروز تجربه کردم همین جا توی روستای خودمون حتی شب قبلش خواب دیدم تو ی رستورانم تو یک کشور خارجی و ی ساندویچ 100 دلاری رو داشتم سفارش میدادم

و اینها همه نشان از این دارن که من در مسیر درستم که من به رویاهام نزدیکم نزدیکتر از همیشه

سپاسگزارم استاد عزیز و مریم جان

و اما این فایل:

اون چند ثانیه اول که مریم جان داره با استاد صحبت میکنه صحنه ی ابرهای پشت سر استاد بی نظیرن انگار که ابرهای پشت سر استاد هم هماهنگ شدن تا اقتدار عباس منش خدایی رو ببرن بالا با اون هیبت کماندویی. انگار استاد تو مرکز ابرها قرار گرفته و داره به اونها فرمان میده که چطور پخش بشن

همون لحظات اول فایل گوشم رو میسپارم به صدای دریا صدایی که یادآور پیشروی و اقتداره یادآور انرژی و شور و سرزندگیه. همون صدایی که مدت هاست دارم تجسمش می کنم و الن دارم میشنومش. همون صدایی که کاری نداره کنار ساحل کسی هست یا نه شلوغه یا خلوته. کاری به دیگران نداره کار خودش رو انجام میده و این یک نشانه است برای من که خودم باشم و جهان خودم و کاری به کسی نداشته باشم لاجرم کسانی به سمت من هدایت میشن که خوبن مثل این خانواده و استاد و عزیز دلش و همه ی آدم هایی که اونجا هستن. همه ی اونها هم دارن کار خودشون رو انجام میدن و کاری به کسی ندارن و اینجاست که تعادل و توازن خودش رو نشون میده و همه چیز طبیعیه و و داره روال عادیش رو طی می کنه .بی نظمی و اختلالی دیده نمیشه. خدایا شکرت برای این همه اعتدال.

واقعا که بقول یکی از بچه ها از دریچه دوربین که نگاه می کنی مخصوصا اون لحظه ای که رایان داره توپ رو برا لوک میندازه انگار که آسمون و دریا یکی شدن اصلا فاصله ای بینشون نیس خدایا عظمتت رو شکر برای این زیبایی خارق العاده

و اون توپ قشنگی که با وجود ظاهر قشنگی که داره و رنگ های خوشگلش اما اختیاری از خودش نداره و با آب دریا این ور و اون ور میره و این منو یاد خودم قبل از آشنایی با استاد میندازه که برگی در باد بودم و با کوچکترین موجی توی زندگیم به هر طرفی غلط میخوردم خددایا شکرت که الان اینجوری نیستم و کنترل زندگیم رو دارم به صورت تکاملی در دست می گیرم.

خدایا وقتی جیکوب و استاد رو دارم با هم میبینم احساس می کنم اینا پدر و پسرن اینقدر که با هم مچن یقین دارم با بودن استاد کنار جیکوب و علاقه ای که جیکوب داره نشون میده به زودی زود شاهد موفقیت های بی نظیرش هم خواهیم بود

چقدر ادب و احترام آمریکایی ها و مخصوصا این خانواده برای من درسه . لیوای حتی برای خراب کردن اون قلعه داره اجازه می گیره و میگه میخوام خرابش کنم .خیلی از بچه های دیگه توی خانواده های دیگه اگر بودن با ی لگد کار رو تموم می کردن حتی قبل از این که طرف متوجه بشه . خدایا این محیط خانوادگی و اجتماعی که این بچه ها توش بزرگ شدن چقدر خوب بوده که نتیجش شده این. چقدر تربیت کردن این پدر و مادرها برا من الگو

جالبه که دوباره توی دقیقه 1و چهل و یک که مریم جان داره با استاد صحبت میکنه دوباره همون جای قبلی همون صحنه ی ابرها پشت سرشونه مطمانم اصلا مریم جان دخالتی توی این نداشته و این یعنی هم زمانی طبیعت با استاد یعنی خاص بودن حتی در جمع خواص

خدایا من این رابطه ی عاشقانه و رویایی استاد و مریم جان رو میخوام و چون خدا میخواد که من همه چیزهایی که دوست دارم رو داشته باشم پس من رو هدایت می کنه به این خواستم

تحسین می کنم صبر و حوصله ی جیکوب رو برای درست کردن اون قلعه قشنگ مشخصه که با عشق و علاقه درستش کرده و هم خودش از درست کردنش لذت برده و هم ما داریم لذت میبریم خداییش ی کار هنری زیباست

خدایا همه ی رنگ هایی که تو خلقشون کردی زیبان اما ترکیب رنگ سفید و آبی اینجا محشره. رنگ غالب اینجا سفید و ابیه .این رنگ ها در زمان مناسب در مکان مناسب قرار گرفتن و واسه همینه که برای همه ی آدم های اینجا هم که در زمان مناسب در مکان مناسب قرار گرفتن اولویت دارن

چقدر این روزها من دارم توی این دو فایل دوچرخه میبینم و این ی نشونس برای من چون یکی از رویاهام داشتن ی دوچرخه خفنه و این نشون میده که من در مسیر درستم که دارم اینا رو میبینم هرچند که دوچرخه سواری بلد نیستم اما بقول استاد من یک نابغه هستم و از نبوغ خودم برای یاد گرفتنش استفاده می کنم من تواناییش رو دارم فقط ازش استفاده نکردم.

خدایا فلوریدا و آمریکا شبیه اون جایی که من همیشه دوست داشتم توش زندگی کنم ی جایی با آب و هوای معتدل وتر تمیز و زیبا پر از فراوانی و ثروت .خدایا میدونم اگر این رویا در دل من شکل گرفته اگر میتونم تجسمش کنم پس میتونم خلقش کنم پس عاشقانه منتظر خلقشم

خدایا شکرت که با این فایل ها دیدم و فهمیدم که ماسه سفید آردی هم هست و این یک آگاهی جدیده برای من

خدایا شکرت که با دستان مریم جان داری بهم نشون میدی که هم میتونم سفر برم و هم با بودن سرویس های بهداشتی تمیز خیالم از برآورده کردن حاجاتم راحت باشه . چقدر تجربه های غلط قبلی من سفر و برام سخت کرده بود اما اینجا دارم متضادش رو میبینم

خدایا چقدر من عاشق رنگ این ساختمون ها و مغازه های اطراف هستم با دینشون قلبم باز میشه خدایا شکرت

خدایا جیکوب حتی وارد بازی شدنش هم متفاوته از بقیه اس. انرژی و مزه داره تو وجود این بشر موج میزنه. و جالبه که بچه های دیگه هم وقتی رابطه ی قشنگ استاد با جیکوب رو دیدن دارن کم کم نظراتشون رو در جمع بیان میکنن

چقدر استاد قشنگ موفقیت جوزف توی ماهیگیری رو به یادش میاره و این ی الگو برای منه که همیشه سعی کنم نکات مثبت آدم ها رو به یادشون بیارم تا هم ذهن خودم رو ببرم به سمت زیبایی ها و هم وجه مثبت آدم ها رو برانگیخته کنم.

و چقدر من لذت بردم از راحت و ریلکس بودن خانم هوپ توی ماشین که اونجوری پاهاش رو دراز کرده روی داشبورد

و از آرامش راین. این مرد واقعا عجیب آرامه . حالا خانم هوپ ی وقتایی معلومه که ی کم آرامشش بهم میخوره اما این مرد سمبل صبر و آرامشه

خدایا شکرت برای اینهمه خوبی