سریال زندگی در بهشت | قسمت 42 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

182 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد دالوند گفته:
    مدت عضویت: 3545 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان زندگی در بهشت

    تشکر میکنم بابت آماده کردن این فایلها و تصویر برداری زیباشون که میدونم کار تخصصی و زمانبری هستش ی نکته بسیار جالب این فایل در مورد تصویر برداری بسیار حرفه ای مریم عزیز بود خصوصا اون لحظه های کشتی که یکی از بچه ها خاک میشد طوری از پایین تصویر برداری با کیفیتی انجام شد که با مسابقات بین المللی کشتی قابل مقایسه بود یعنی قشنگ دوربین میرفت تو صورت لیبای و جوزف 😃😃

    نکته بعدی که توجه من رو به خودش جلب کرد میل شدید جوزف برا برنده شدن و اون شدت و هددتی که داشت کشتی میگرفت که قبلا در مسابقه ماهیگیری و تنیس هم این انرژی قابل تحصین جوزف رو دیده بودیم

    و همچنین تحسین میکنم استاد عزیز رو با اینکه مسابقه پینک پنک را با اختلاف کمی باخت ولی به حریفش تبریک گفت و شادی خانم هپ با همسرش بعد از برد مسابقه از استاد خیلی باحال بود و ی نکته جالب دیگه که خود استاد هم اشاره کردن تربیت صحیح بچه ها بود که در حین بازی و بعد اون هیچ مساله ای خاصی پیش نیومد و برای من که دوتا بچه ۵و ۹ ساله دارم ی کلاس عملی تربیت و آموزش فرزندان بود باید اعتراف کنم تو این زمینه من ضعیف هستم و شاید این فایلها تلنگری باشه برام و مورد بعدی اینکه استاد با عشق و علاقه داشت نحوه بار انداز کردن تو کشتی رو وقتی حریف تو خاکت هست رو به لوک آموزش میداد و چقد لوک تلاش فراوانی کرد استاد رو بارانداز بزنه با اینکه استاد وزن بالایی داره و به تشک چسبیده بود ولی لوک هم انصافا زود نامید نشد و استاد هم وقتی تلاشش رو دید سعی کرد بدنش رو شل کنه که لوک فن بارانداز رو بزنه آفرین به استاد امروز ثابت کردی مربی بینظیری هم هستی چقد خوب جوزف رو کوچ میکردی برا بازی و چقد خوب خودتون رو تو حال خوب نگه میدارید احسنت بر شما که برای هر لحظه ی فان دارید چقد انرژی شما قابل تحسینه 😘😗

    بازم تشکر میکنم بخاطر تهیه این فایلهای زیبا که مظهر عشق و شادی و باور درست و اساس زندگی هستند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    روح انگیز پورمحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1942 روز

    به نام خدای هدایتگر

    چقدر این قسمت اززندگی دربهشت رودوست داشتم

    چقدر تحسین کردم چقدر ایرادها وترمزهایی رودر درون خودم کشف کردم

    چقدر دلیل اتفاقات رو در عملکرد اشتباهم تشخیص دادم

    حس میکنم الان بهترین زمان بوده برای دیدن این فایل بهترین زمان دربهترین موقعیت خدایا شکرت

    تک تک افراد حاظر در این جمع روستایش کردم ازتک تکشون درس گرفتم

    هیچ کلاس درسی نمیتونست برام انقدر قابل فهم قابل لمس ودرک باشه خدایا شکرت

    چقدر همه درصلح بودن با خودشون وبا اعضای خانواده شون

    هیچ تحقیری دیده نمیشد

    هیچ مقصری دیده نمیشد

    هیچ نگرانی دیده نمیشد

    هیچ تنشی دیده نمیشد

    همه چیز سراسر زیبایی بود همه داشتن لذت میبردن همه درلحظه زندگی میکنن

    هرچی بگم واقعا کم گفتم خیلی چیزهایی هم که درک میشه نمیشه باکلمات بیان کرد خدای من

    وقتی ادم تفاوت در عملکرد و رفتار رو میبینه انگار تازه متوجه میشه عمق اشتباهات کجاس

    تازه متوجه میشه این معضل یا مشکل یا دغدغه ازکجا سرچشمه میگیره

    همش ازخودم سوال کردم بعد دیدن وتحسین کردن این فایل

    چرا بیشتر بچه ها به اصطلاح اذیت میکنن تومهمونی ها

    جوابش بعددیدن این فایل سراسر زیبایی این بود که به بچه ها توجه نمیشه انگار بزرگترها یه سری قواعد وقوانین وضع میکنن که داریم میریم مهمونی اینجوری باشین اونجوری باشین وهیچ توجه نمیکنن که هربچه ای یه شخصیت و ویژگی ونیازهایی داره وماوالدین فقط دستور میدیم یا یه سری ها هم به بچه هارو کامل رها میکنن وهیچ برنامه ی برای بچه ها ندارن

    من درک کردم میشه لذت برد شاد بود با بچه هابود وشادی کرد ویک خانواده بود

    اصلا معنی واژه خانواده بخدا برام دراین فایل معنی شد چقدر همه باهم درکنار هم ارامش دارن

    من هیچ کدوم ازبچه هارو حس نکردم بایک خلقیات وروحیات باشن همگی متفاوت ولی درعین حال درکنار هم درصلح دیدم

    حتی دوقلوها روهم کاملا ازهم جدا دیدم در روحیه ورفتار

    یه اخلاق پسندیده بچه ها که من خیلی لذت بردم وتحسین کردم اینکه هیچ کس مسعول شاد کردن یا راضی کردن من نیست حتی مادر یاپدر حس کردم بچه هاشخصیت محکم وقوی دارن که حتی من دیدم ادمهایی که حتی بعد ازدواج هم اون خلع عاطفی رودارن ومنتظرن یکی بهشون توجه کنه یامحبت کنه ولی فرزندان این خانواده انگار شخصیت کاملی داشتن و حتی وقتی جاییشون درد گرفت یا دندونش افتاد داد وهوار راه ننداخت یا منتظر نبود یکی ازبیرون بیاد براشون کاری انجام بده حتی اگه اون شخص پدر مادرت باشه حتی اگه اون بچه کوچیک باشه هیچکدوم اینا ملاک نیس رفتار درست ازاول درسته

    خیلی وقتها دیدم بچه هارو جوری وابسطه یا لوس بارمیارن واستدلالشون هم اینه که بچه اس هنوز زوده سخت نگیر درست میشه حساس نباش یا حرفهایی مثل این

    ولی دراین خانواده من دیدم بچه ها شخصیت کامل و درستی دارن وسن براشون فرقی نداره ورفتار درست ازاول درسته

    خداروشکر میکنم دراین مسیر قدم برمیدارم

    خداروشکر میکنم بخاطر دیدن اینهمه زیبایی واگاهی

    خیلی دوست دارم منم مثل هوپ مادر نمونه ای باشم برای فرزندانم به همون اندازه متوکل به همون اندازه درصلح به همون اندازه خیال تخت چقدر ادم فضای ذهنی ازادی داره وقتی انقدر توکل کنه به خداوند انقدر رها کنه وباور داشته باشه نگرانی واسترس ازسمت خدا نیست وچقدر میتونه انسان نشتی انرژی داشته باشه بااین افکار که خیلی ازما مادرها شاید درطول روز داشته باشیم اصلا دلیل اینکه خیلی وقتها اخرشبها حساس میشیم وکم میاریم وانگار فقط میگیم بسه یه کم کم شیطنت کنین همین باشه که ما خیلی وقتها انرژی ذهنیمون رو صرف نگرانی هایی میکنیم که ازشرک میاد از بی اعتمادی میاد

    چقدر تحسین کردم خندهای زیبای مریم جان رو خیلی بدلم میشینه حال دلم خیلی خوب میشه

    چقدر استاد خودشون هستن چقدر تحسین کردم شمارو انسان چقدر باید روخودش کار کرده باشه که بدون کوچکترین دغدغه قضاوتی اونجوری باشه که خودش راحته خودش دوست داره

    خدایا شکرت بخاطر دیدن این لحظات سراسر زیبایی اصلا مریم جان که زوم میکرد حس میکردم چشمای تک تکشون شادی رو فریاد میزد خدارو میشد توبرق چشمهای پرانرژیشون دید خدایا شکرت

    چقدر این انرژی درجریان این فایلها رودوست دارم خدایا

    شکر بخاطر وجودتون شکر به خاطر بودنتون همیشه پایدار باشین انشاءالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    Eshrat Fard گفته:
    مدت عضویت: 2837 روز

    سلامممم

    استاااددد من قانون کلی جهان رو در قالب کوچیک این فایل دیدم اونجا که یکی از داداشا باخت و ضربه خورد و گریه کردددد

    و خیلی شگفت انگیز دیدم که بابا همه برنده رو بغل کردن وحتی لازم نبود کسی دور بازنده جمع شه و دلداریش بده ،حتی میزبان ادا در بیاره که واییی چییی شد،خانم شایسته با همون ارامش دارن فیلمشون رو میگیرن و شما به برنده دست دادید و این باور برای من تداعی شد که خدا دلش نمیسوزه همه به یه اندازه موقعیت دارن کسی است۴اده کرد برده نکرد عیب از خودشه،و این دلداری ندادن به لیوای فک کنم باعث میشه که بچه به عزت نفسش لطمه ای نخوره که در اینده اگر جایی کمبود محبت داشت ناخواسته بخواد بلا بیاد سرش تا بهش توجه بشه،و بازنده بمونه،زمین خوردی منتطظر کسیی نباشش بلند شووو

    و یه موضوع دیگه اون تیم وجبی هم توی تنیس برد از مادر و داداشش و هم اینجا،پس موفق شدن (اینجا بعد کوچیکش) کاری به سن و هیج عامل دیگه ای نداره فقطط باوررر.

    و اززز هم مدیر نمونه خانم هپ افرین که اینطوری مدیریت میکننرو بچه ها هم تخلیه میشن هم این که تو سروکله ی هم نمیزنن و برنانه ی عالی دادن🥰🌺🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    محمد شاهواروقی گفته:
    مدت عضویت: 2411 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیز

    سلام و خسته نباشی به خانم شایسته

    سلام به دوستای گلم و عوامل سایت

    خدای من اخه چقد دیدن این سریال لذت بخشه چقدر جذاب برای من جذاب تر از هر مجموعه ای دیدنم اخه چقدر به من انرژی فوق العاده میده وقتی این مجموعه رو میبینم خیلی واضح احساس میکنم که فرکانسم داره تغییر میکنم چون کانون توجه ام متمرکز به خواستهامه به لحاظاتی ک میخوام وارد زندگیم بشوند به تصاویری که دوست دارم تجربش کنم به روابطی که عاشقش هستم به بچهایی که احساس میکنم داداشام هستن وای که چقدر این بچها شیرینن مخصوصا یوسف

    چه روابط زیبایی بین هم حاکم هست چقدر همدیگرو دوست دارن مادر خانواده چقدر خوب مراقبشون هست و چقدر عالی حمایتشون میکنه پدرخانواده چقدر زبیا باهاشون شوخی میکنه چقدر عالی استاد باهاشون ارتباط برقرار کرده چقدر تحسین برنگیزه این تصاویر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    رضا بهزادی گفته:
    مدت عضویت: 3293 روز

    😂😂😂😂😂😂😂 کشششششششتی طرفو بنده خدا داشت جون میداد تازه بالای سرت استاد 🤣🤣🤣🤣 نفله شد طفلی بچمون 😁

    همچون هیولای ماداگاسکار پهن شده بودی زِمین اون زبان بسته تلف شد بالا سرت وای خدا خیلی خندیدم 😁😁😁😃😃😃😃

    عزیزم که چه خونواده نایس و فوق العاده این خانواده راسل و این بچه های فوق العاده همه این بچه ها نفسسسسن همیشه دوست داشتم از بچگی امریکا باشم و با همچین خوانواده هایی همچین آدمایی آداب معاشرت داشته باشم ، عشقم بود همچین چیزی و هنوزم هست. همیشه وقتی فیلمای خارجی و مستند و زندگی امریکایی ها رو نگاه میکردم آرزوشو داشتم که توی همچین جو و محیطی با آدمای نایس و تو دل برو زندگی کنم فرهنگشونو مثل خودشون داشته باشم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    افسانه نوشادی گفته:
    مدت عضویت: 1895 روز

    بنام تنها فرمانروای قدرتمند جهانم رب العالمین الله.این کامنتم ربطی به این فایل نداره اما…♥️آقای عباسمنش من با آموزه های شما به چنین درکی از خدا رسیدم چند روز ه فقط از عشق خدا اشک شوق از چشام جاری میشه.با اینکه قبلا‌ هم فکر میکردم خدا رو میشناسم اما اون موقع ها تفاوتش این بود که اشکم از تنهایی و ناراحتی هام بود از شرکم بود از بی خداییم بود.ممنونم از خدا و بعدش هم ازشما که یکی از دستان پر برکتش توی زندگیم هستید.هنوز خیلی جا دارم واسه شناخت خدای یکتام.نجواهای شیطانی کارشو خوب انجام میده من هم گاهی تو شک افتادم نسبت به آموزه های شما اما قلبم خدای درونم میگفت فقط صبر کن، اروم باش، قضاوت نکن،فکرهای شیطانیو منفی رو اهمیت نده بهشون، همون خدا خودش همه چیو بهت ثابت میکنه.و خدا هم جوری بهم ثابت کرد

    که عشقم بهش صد برابر بیشتر شد.عزیز تر شد تو وجودم.میگم خدا قلبم پرشده از عشقت مگه جای دیگه ای هم داره اما این قلبم بزرگ شده،شده از جنس خودش…من خدایی دارم بالاتر از حد تصور.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 3103 روز

    سلام

    این قسمت مثل یک رویا بود برای من ؛ چه خانواده قشنگی همه از وجود هم لذت می برن خیلی عالی و زیبا بود

    وقتی دندون لیوای افتاد هیچ کس ناراحت نشد همه بازم شاد بودن و کسی یوسف رو مقصر ندونست که باعث عذاب وجدان بشه این موضوع دقیقا برعکسش رو من تجربه کردم اگه احیانا یک اتفاق این چنینی می افتاد وقتی بچه بودم کلی خانواده بهمون عذاب وجدان می دادن و سرزنش می شدیم و احساس گناه و ناامیدی و بی ارزشی می کردیم و بخاطر اینکه خواهر یا برادرم باعث شد من سرزنش بشم به تنفر از اونها می رسیدیم من از این تضاد استفاده می کنم وقتی بچه دار شدم اینطور با هم دوست باشن و عاشق هم باشن

    ولی در این بهشت تجربه بچه ها چقدر تفاوت داره

    چه لذتی می برن چهارتا برادر با هم بازی می کنند ولی بهم آسیب نمی زنن می خندن هم رو دوست دارن بهم احترام میذارن

    اینقدر از عشقشون بهم مطمئن هستن که وقتی دندون لیوای افتاد لیوای اصلا به این فکر نکرد که برادرش باعث درد شد و از اینکه برادرش دوستش داره مطمئنه و دوباره بر میگرده به بازی و چقدر لحظات خوشی رو با هم سپری می کنن

    کشتی استاد که دیگه آخر خنده بود

    حرکات راین با بچه هاش چقدر شیرین و جذاب بود

    حرکت لوک و یعقوب هم کلی شیرین و با خنده و جذاب بود

    خدایا شکرت من چنین عشق و محبتی رو بین این خانواده می بینم و یک الگوی عالی هستن برای خانواده خوب و عالی و شاد با هم بودن و لذت بردن از وجود هم بسیار عالی

    من از دیدن این فایلها لذت میبرم و به جهان دارم میگم من از این خوشی ها می خوام من از این خونه و امکانات می خوام من از این روابط عاشقانه ها می خوام من از محبت و دوست داشتن کل خانواده ها می خوام من ماشین با کیفیت می خوام من لذت و شادی و ثروت بیشتر رو می خوام و این فایل ها تکه های پازل خواسته های من رو داره شکل می ده

    خیلی خیلی ممنون از خدا که من رو توی این مسیر قرار داده و هم از شما عزیزان که با عشق این شادی ها رو با ما به اشتراک می گذارید خیلی دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    سید ساسان حسامی گفته:
    مدت عضویت: 1904 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز

    سلام به همسفران عزیز

    داستان این قسمت مثل همیشه زندگی در خود بهشت با مصاحبت وهمنشینی استاد عزیز خانم شایسته مهربان و خانواده دوست داشتنی راسل.

    با دیدن این قسمت هایی که خانواده راسل میهمان شما هستن استاد عزیز هر رور بیشتر به افکار منفی و پوچی که در رابطه با زندگی در امریکا وبنیان خانواده ونحوه تربیت فرزندانشون داشتیم و چقدر اشتباه کردیم که افسار افکارمون دو دستی تقدیم کردیم به صدا وسیما و فیلم هایی هالیودی و هرچه با شما و میهمان هایی شما همراه میشم بیشتر تحسین میکنم نحوه تربیت و رفتار پدر ومادر که هر کدام به نحوایی بهترین عملکرد دارن و واقعا لذت میبرم از جمع دوست داشتنی و بازی کردن مسابقه دادن ماهگیری کنار ساحل بودن بدون دلخوری و ناراحتی همیشه خنده و لذت. مادر خانواده واقعا بدون فرق گذاشتن محبت خو به یه اندازه بین اعضای خانواده تقسیم میکنه وا ن ارامش از ارامش درون اون سرچشمه گرفته به اعضا انتقال پیدا کرده حتی وقتی دندون لیوای به قول خانم شایسته پایین اومد به جای ناراحتی و دعوا کردن جوزف به جاش پدرخانواده به رسم خودشون پول هم گذاشت کنارش و بچه ها دوباره مسابقه رو ادامه دادن در حالی همین اتفاق یه روز قبل برا پسر من اتفاق افتاد و من طوری دیگه داشتم با موضوع بر خورد میکردم که خدا رو شکر هدایت شدم به صحنه و متوجهه اشتباه خودم و برخورد با موضوع داشتم ممنوا از شما استاد عزیز که هر روز باعث این میشید ما نگاه جدیدی به داستان داشته باشیم اینکه خودمون خوب زندگی کنیم و دنیا جای بهتری برای دیگران کنیم همینکاری که شما بهخوبی انجام میدید راستی از عکس جلسه 9روانشناسی ثروت صحنه کلبه روی اب چقدر زیبا شده بود با یه تغییر کوچیک مثل همیشه مارو غلفگیر کردید ممنون که هستید.

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    محمد رستگارراد گفته:
    مدت عضویت: 2683 روز

    سلام استاد امیدوارم حالتون خوب باشه

    من سه تا درس ازین فایل زندگی در بهشت گرفتم که اینجا براتون مینویسم

    ۱.سعی کنیم از لحظه لحظه زندگی نهایت لذت رو ببریم مثل شما و خانوم شایسته و خانواده اقای راسل

    که به جای اینکه بشینید در مورد سیاست و اخبار مسائل الکی حرف بزنید یا بشینید سریالایه بی سر و ته رو ببینید اینطور دارین از لحظه های زندگیتون هوشمندانه لذت میبرید

    ۲.یه جا شما تویه پینگ پنگ بازی کردن گفتین باید تمرکزمو حفظ کنم این نشون دهنده داشتن تمرکز بالایه شماست تویه کارتون و علائقتون که واقعا قابل تحسین و ستایش هست

    ۳.میتوان فرزندان زیادی داشت و اونها رو مدیریت کرد و به طور صحیح تربیتشون کرد مثل خانواده اقای راسل که همراه همسرشون این ۴ تا پسر رو که هرکدومشون مسائل خاص خودشون رو دارند اینقدر خوب تربیت کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    الناز شهریور گفته:
    مدت عضویت: 2114 روز

    وایییییییییییییی استاد من عاشقتونم😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

    یعنی چنان مثل یک غول روی زمین خوابیدید که سه تا تانک هم نمیتونه بلندتون کنه😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

    وایییییییییییییی استاد عاشق بازیتونم😂😂❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

    میدونین یاد چی افتادم؟قسمت ۲۴و۲۳ اُم بود که داشتین با خانم شایسته بازی میکردین و هر بار به خانم شایسته میگفتین ریاضیتون رو درست کن و چنان آرامشی بود در خانم شایسته که براش تفاوتی نمی‌کرد و به تمرکزی بازی کردن و لذت بردن ادامه میداد،یعنی من چه قدر از این روابط بینتون لذت میبرم

    این که یا شادی تمام به هم میگین این بار من بردم یا این بار تو بردی و چه قدر لذت میبرین،از این عزت نفس،این فایل ها برام در حکم مرتبط کردن ذهنم و برنامه دادن ذهنم هست،میدونین یک دیدگاه عملی،معجونی از همه چیز،هر بار نگاه میکنم و ذهنم نا خودآگاه و با توجه خود آگاهانه من بیشتر برنامه ریزی میشه برای این نوع زندگی،ثروت،فراوانی،شادی ،توجه به خواسته ها و زیبایی ها،هر بار بیشتر در من محکم تر و بهتر میشه تا یادم باشه باید به چی توجه کنم

    این برنامه هر لحظه هست،

    میدونین استاد،امروز به دیدگاه عمیق تری از قوانین رسدم،این که همه چی درون منه،همه چی

    همه چی،همه چی،توحید بنای همه چیه،میدونین اون باور داشتن قدرت درون،هر بار سعی میکنم بیشتر یاد بگیرم و بهش اعتماد کنم و از خدا میخوام بیشتر هدایتم کنه،میدونین او باور قوی که هیچ قدرتی بالاتر از همین نیرویی نیست که درون منه و داره هدایتم میکنه،یک ایمان قلبی،این باور فقط از یک ایمان قبلی برمیاد،جنسش خیلی فرق میکنه،این قدر به این نیرو وابسته میشی که نمیتونی به نیروی دیگه ای جز این وابسته بشی،حالا خیلی بهتر دارم حرف قرآن رو میفهمم که وقتی از پیامبر ها حرف میزنه داره از چی حرف میزنه،داره از اون نیرو حرف میزنه که درون منه،این ایمان قلبی که هیچ برگی بی اذن خدا به زمین نمیوفته،این که چنین ایمان و عزتی رو درونم میاره که منم دارم خلق میکنم،من،و با قدرت راهی رو میرم که خودم میدونم دارم خلق میکنم،چنین جنسی از ایمان خیلی داخل پیامبر ها مشهوده،محمد حتی قبل از مبعوث شدنش به این نیرو اعتماد داشت،قبولش داشت،درونی تر از این حرف هاست که این همه مدت امین بود،میدونین جنسی مثل ابراهیم،نمیخوام بگم خاصه،درون همه ماست،اما انگار چیزی نیست که بشه زیاد با کلمات توضیحشان داد،وقتی باور می‌کنی که تویی داری خلق می‌کنی و چنین احساس آرامشی درون وجودت رو میگیره،متن خانم شایسته داخل توحید عملی دقیقا و واضح گفته

    حالا خیلی بهتر قسمت ۱۶ مصاحبه رو درک میکنم،وقتی داشتید از ایمان حرف میزدید منظورتون توحید بود،یک احساس دورنی،هر وقت از باوری حرف میزدید که میگین ما این ها رو از بچه گی داشتیم و با همین آگاهی میخواستیم پا به این دنیا بزاریم،وقتی به یاد میارم همش رو راست میگین

    هر وقتی به آدم های موفق که اختراع کردن یا کشف کردند نگاه میکردم،یک حس درونی بهم میگفت که ببین این ها دورنشون رو باور داشتن،یک چیزی فراتر از این ها،چیزی که دورن خودمونه و من می‌خوام هر بار عمیق تر درکش کنم و بهش وصل شم،میدونین همون جنس سپاسگزاری که درونتون حس میکنید رو میگم،من هم میخوام همین رو درونم حس کنم،همین قدرت بی نهایت خلق کردن

    چه حس زیباییه،الآن ها توجه به نکات مثبتم خیلی تغییر کرده نسبت به قبلا،قبلا توجه میکردم تا حسم بهتر بشه الآن توجه میکنم تا خدا رو درونش ببینم،جنس سپاسگزاریم خیلی تغییر کرده،قبلا جوری سپاسگزاری میکردم که انگار خدایا ممنونم بهم عزت یا نعمت دادی ،الآن وقتی سپاسگزاری میکنم احساس لیاقت و قدرت و نزدیکی به خدا رو میکنم که ممنونم داری با وارد کردن برکت به زندگیم هر بار از فضلت میگی،ممنونم که لیاقتم رو یادم میاری،قدرتم رو یادم میاری

    خیلی تغییر کردم،آرامشم خیلی تغییر کرده،خیلی آرامش بیشتری دارم،به نظرم واضح ترین نشونه از این که ببینی چه قدر نسبت به قبلت پیشرفت کردی یا بهتر شدی،باید در میزان آرامشت ببینی

    میدونین یک باوری که تازه درکش کردم این هست که قبلاً(تا قبل از درک این باور)هر اتفاقی که می‌افتاد اگر احساسم کمی بد میشد سریع ذهنم می‌گفت ببین دیدی چه طور بقیه روی تو تأثیر میزارن پس تا بقیه هستن شانسی برای تغییر نداری،و من هر بار بهش میگفتم که نه احساس من به اون اتفاق تعیین کننده هست و هر بار بهش یاد آوری میکردم که ببین من الآن تا این جا پیشرفت کردم به خاطر تغییر دیدگاهم بوده وگرنه اگر بقیه میتونستن مانعم بشن که الآن این موفقیت ها رو خلق نمی‌کردم و این طور انگار خنثی میکردم،اما بعد(همین امروز)به این درک رسیدم که نه بابا،این اتفاق ها که میوفته اگر هم احساسم کمی بد شد داره بهم میگه الناز تو هنوز این بخش از باور هات رو خالص نکردی هااا

    بعد یادم اومد و تازه انگار دوهزاریم افتاد که اصلا قانون جهان اینه که با این تضاد ها یا هر اتفاقی که دارم تجربه میکنم داره بهم باور هام رو نشون میده،اگر این اتفاق افتاده و حس من خوبه پس داره بهم میگه که درست و خوب روی این باورت کار کردی که الآن احساست اینه و اگر هم احساست هم بد شد داره بهت میگه باید روی این بخش از باور هاتون دیدگاهت بیشتر کار کنی و داره کمکم می‌کنه من بفهمم کجاش خالص شده و کجاش خالص نشده تا بدونم روی چی کار کنم،بعد یادم اومد که من اصلا با دونستن همین آگاهی که قراره جهان هر بار کمکم کنه تا به خواسته هام وضوح برسم اومدم به جهان تا لذت ببرم،و بعد خیلی از خدا تشکر کردم که یادم آورد جریان از چه قراره و هر چی به گذشته نگاه کردم دیدم من با همین شیوه درک کردم که کجای باور هام خالص نیست و دقیقا اون اتفاق برام واضح کرد کجاش خالص نیست و من باید کار کنم و از خدا تشکر کردم و اگر جهان کمکم نمی‌کرد اون بخش ها رو نمی‌فهمیدم و همین جور فکر میکردم درسته و به این نتایج نمیرسدم،قضیه اینه

    خیلی خوش حالم که آرامشم بیشتر شده،این نشون میده که باورم نسبت به خلق کردن خودم بیشتر شده،نسبت به قدرتم،نسبت به رب العالمین بودن خدا،با تمام وجود میخوام مثل شما هیچ ترسی رو نداشته باشم،یعنی سعی کنم هر روز به حداقلش برسونم،از خدا خواستم یک روزی در زمان مناسب برم صحرا،من عاشق صحرام،البته شبش،وحشتناک قشنگه،تمام کهکشان جلو روته،نه تنها میخوام از صحرا کل کهکشان رو ببینم و کلش رو رصد کنم،بلکه میخوام به ایستگاه فضایی هم برم،من عاشق تجربه بی جازبه هستم،

    کامنت از کجا به کجا رسید!وقتی به درکی میرسم دلم میخواد بیام این جا بهتون بگم،به کل خانوادم بگم،

    من از خدا آرزو کردم هدایتم کنه به توحید،به اون باور،به اون ایمان به قدرت،آخ من چه قدر عاشق این تجربه احساسم که احساس می‌کنی تمام دنیا برای تو خلق شده و فقط زمانی امکان پذیره که توحید داشته باشی،یکتا پرستی،چه احساس و قدرتی رو درونت احساس میکنی،چه احساس همراهی جهان،به خدا همه چی درون منه،همه چی

    فقط این منم که باید باورش کنم و بیش از پیش بخوام که باهاش هم راستا بشم و فقط راهش از عمل به قانون و لذت بردن میگذره،توحید همینه،چیزی جز این نیست

    از خدا سپاسگزارم که با هدایتش دارم رشد میکنم

    میدونین استاد،واقعا راست میگین،اگر فکر میکنم خدارو باور دارم اما ثروتمند نیستم،دس حتما هم باور هام درمورد خدا ایراد و هم ثروت،یعین همه چی توحیده،وقتی قبلا میگفتین که بابا خدا کافیه و باهاش یکی شو همه چی بهت میده،فکر میکردم دارین شعار میگین و قضیه اصلی همون باور هاست،بعد فهمیدم بابا همین باور توحیده،مگه من دارم باور هام رو درست میکنم که چی؟که با توحید برسم،که توحیدم رو خالص تر کنم

    ،استادم،دست قشنگ خدا،مریمم،قشنگ ترین خانواده دنیا،هموتون رو دوست دارم💞💞💞🌹🌹

    خدایا شکرت💟💞💞🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: