سریال زندگی در بهشت | قسمت 45

 

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان «مرضیه» به عنوان متن انتخابی‌ِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی می‌شود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کننده‌ی زیبایی‌ها و نعمتها‌، مصمم شده‌اند تا نمود واضحی بشوند از «صدّق بالحسنی» و شاهد زنده‌ای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شده‌اند برای احاطه شدن با نیکی‌ها و نعمت‌ها.

نه فقط نوشتن درباره‌ی زیبایی‌ها و نعمت‌ها‌، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند‌ و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام‌، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار  فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى می‌رساند.

خداوندا، از شر نجواهای شیطان به تو پناه می‌برم.

به نام خالق جهان

سلام، سلام به همه‌ی اعضای خانواده‌ام.

من باور دارم ثروت یکسره از آسمان بر من می‌بارد. خدایا شکرت برای دریافت این‌همه نعمت، ثروت و فراوانی.

خدای من، براونی! به خدا، همین دیروز داشتم فکر می‌کردم چند وقتی می‌شود که براونی را ندیده‌ام.

استاد، دیگر به جایی رسیده‌ام که هر چیزی را می‌خواهم، تا شب، نهایتاً فردا، اوکی می‌شود. مثل همین دیدن براونی!

خدایا شکرت که فرکانس‌هایم دارند پاسخ می‌دهند.

عزیزم، براونی، آمدی بدرقه‌ی خانواده‌ی آقای رسلای.

خدای من، این اسب چقدر زیباست! چقدر آرامش را می‌شود توی چشمان این اسب حس کرد.

خدایا شکرت بابت این اسب بسیار زیبا و دوست‌داشتنی.

تحسین می‌کنم عشقی که استاد به اسبش می‌ورزد.

تحسین می‌کنم اسب بسیار زیبای استاد را که با کلاه آقای راین خوش‌تیپ‌تر شده است.

تحسین می‌کنم این‌همه وسیله‌ای که خانواده‌ی آقای راین آورده‌اند.

تحسین می‌کنم وفور نعمت و ثروت را در وَن جادار آقای راین.

تحسین می‌کنم کلی وسیله برای سرگرمی و لذت بردن بچه‌ها.

تحسین می‌کنم دریای نعمت را در بهشتمان.

خدای من، رابطه‌ی زیبای جوزف و خانم هوپ! خانم هوپ، وقتی جوزف را نوازش کردی، به خدا که با تمام وجودم آن محبت را حس کردم. چقدر احساس آرامش به من دست داد! خدایا شکرت.

خدای من، روز مادر! بچه‌ها چه جواهرات زیبایی را به خانم هوپ هدیه دادند!

بچه‌های دوست‌داشتنی، با تمام وجودم تحسینتان می‌کنم که این‌قدر خوش‌سلیقه هستید.

خانم هوپ، روز مادر را به شما تبریک می‌گویم. شما متفاوت‌ترین مادری هستید که تا الآن در عمرم دیده‌ام.

تحسینت می‌کنم، مادر فوق‌العاده و زیبا!

استاد، به خدا که من هم با این خانواده تجربه‌های عالی داشتم. چقدر لذت بردم، چقدر آگاهی به دست آوردم، مخصوصاً از والدین این خانواده! با دیدن این خانواده، چقدر ایده‌هایم را راحت‌تر اجرا می‌کنم. چقدر خواسته‌هایم کامل‌تر شده‌اند. چقدر عذاب وجدان‌های الکی که نسبت به حیوانات داشتم، برطرف شده‌اند. چقدر نگاهم به زندگی‌ام و دنیای اطرافم زیباتر شده است و…

خدایا شکرت که در مسیر تکاملم، مرا با خانواده‌ی آقای رسلای آشنا کردی.

وای خدای من، خانه را ببین! چقدر تمیز است! مریم جانم، واقعاً تحسینت می‌کنم که محیط بیرونت را مثل درونت این‌قدر عالی تمیز کردی و برق انداختی. خدایا شکرت.

خدایا شکرت بابت عینک‌های بسیار زیبای استاد.

خدایا شکرت بابت اره‌ی هیولای استاد.

خدایا شکرت بابت قیچی‌های جدید هیولای استاد.

خدایا شکرت بابت دستکش‌های استاد و مریم جان.

خدایا شکرت بابت نیروی خدماتی و پشتیبانی.

برویم برای بررسی وضعیت جنگل.

استاد، من وقتی صحنه‌ای را دیدم که ماشین‌های آتش‌نشانی آمده بودند، گفتم حتماً خیری بوده که خداوند فرستاده تا با دستی از دستانش، چون آتش‌نشان‌ها، آتش را خاموش کنند. و چقدر لذت بردم که بدون هیچ مقاومتی، شما اجازه دادی وظیفه‌شان را انجام دهند. تحسینت می‌کنم، استاد گرانقدرم!

استاد، می‌دانی چیست؟ هر رفتار درست، هر تکنولوژی به‌روز، زیباترین مکان‌های دنیا، بی‌نهایت بودن ثروت و فراوانی در دنیا، احترام، آرامش، عزت نفس و اعتمادبه‌نفس، شادی… هر چیزی که در این کیهان وجود دارد و می‌شود خدا را با آن حس کرد، در سایت شما وجود دارد!

واقعاً درک این موضوع هنوز برایم سنگین است. وقتی فکر می‌کنم از خدا قطره خواستم و به من اقیانوس داد، دوست دارم ساعت‌ها گریه کنم و خدا را شکر کنم.

خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت!

استاد، من هم دیدم که اینجا زمین‌های گندم‌زار را بعد از برداشت گندم آتش می‌زنند تا زمینشان را مغذی کنند.

خدایا، شکرت بابت این روش مغذی کردن زمین.

خدای من، یکی از مواهب ثروتمند شدن این است که می‌توانیم ایده‌هایمان را اجرا کنیم، بدون اینکه بخواهیم از کسی اجازه بگیریم.

خدای من، همین است که ثروتمند شدن معنوی‌ترین کار دنیاست؛ چون با ثروت می‌توانم تجربه کنم و با تجربه کردن است که جهان گسترش پیدا می‌کند و هدف خداوند هم گسترش است.

خدای من، با این آگاهی‌ها چقدر راحت‌تر می‌توانم رابطه‌ی بین ثروت و خدا را درک کنم.

خدایا، شکرت که هر روز درکم از قوانینت بهتر و بیشتر می‌شود.

و مهم‌ترین عامل ثروتمند شدن این است که بتوانیم ایده‌هایمان را اجرا کنیم.

استاد، دقیقاً همین است! اگر فقیر باشم، نمی‌توانم ایده‌هایم را اجرا کنم.

چقدر الان بیشتر درک می‌کنم که علم بدون ثروت به دردم نمی‌خورد. اگر ثروت نداشته باشم که علمم را عملی کنم، چه فایده‌ای دارد؟

خدای من، چقدر باورهای محدودکننده‌ای درباره‌ی ثروت دارم که باید اصلاح شوند. چقدر لذت‌بخش است وقتی باورهای محدودکننده‌ام را پیدا می‌کنم! الان که فکر می‌کنم، ده‌ها الگو اطرافم دارم که بدون هیچ علمی ثروتمند شده‌اند.

خدایا، شکرت که هر روز که می‌گذرد، آگاه‌تر می‌شوم.

خدایا، شکرت بابت آزادی مالی استادم.

خدایا، شکرت بابت امنیت کشور آمریکا.

خدایا، شکرت بابت ماشین‌های آتش‌نشانی که نشان از وفور ثروت دارند.

خدایا، شکرت… خدایا، شکرت… خدایا، شکرت…

استاد، مَلِکت برازنده‌ی توست، عزیزم!

و جمله‌ای بسیار زیبا که کلی از تکه‌های پازل ذهنم را کنار هم چید: “اشتباه کردن، شکلی از رشد کردن است.”

اینکه می‌توانیم ایده‌هایمان را اجرایی کنیم، باعث می‌شود که من مرتب درس بگیرم و اشتباهاتم را در آینده کمتر کنم.

خدای من، من هنوز هم در مسیر، ناخودآگاه اشتباه می‌کنم. استاد، اینکه گفتی خودت هم هنوز اشتباه می‌کنی، چقدر خیالم را راحت کرد که الکی عذاب وجدان نگیرم. این هم بخشی از تکامل من است که اشتباهاتم کمتر و کمتر شوند. خدایا، شکرت!

خدای من، تا اشتباه نکنیم، به تضاد برنمی‌خوریم و تا به تضاد برنخوریم، متوجه خواسته‌هایمان نمی‌شویم.

خدای من، الان که یادم می‌آید، تضادی که باعث شد من انتخاب کنم و تغییر کنم، از یک اشتباه آمده بود؛ اشتباهی که آن زمان بابتش پشیمان بودم.

خدای من، چقدر عالی تکه‌های پازل دارند در ذهنم جفت‌وجور می‌شوند!

چقدر احساس گناه و عذاب وجدان آن موقع وجودم را متلاشی کرده بود…

خدایا، چطور تو را شکر کنم که ته دلم راضی شود؟ چرا هر چقدر شکرت می‌کنم، سیر نمی‌شوم؟

خدایا، شکرت… خدایا، شکرت… خدایا، شکرت…

استادم، من هم باور دارم که امروز روز فوق‌العاده‌ای خواهد بود.

تحسین می‌کنم جاده‌ی زیبای بهشتمان را.

تحسین می‌کنم که استاد و مریم جان برای هر روزشان هدف دارند. این باعث می‌شود که من هم برای خودم هر روز هدفی انتخاب کنم، آن را اجرایی کنم و در مسیر تکامل، به خواسته‌هایم برسم. خدایا، شکرت!

عزیزم، براونی با یار همیشگی‌اش، اسکولت!

برویم برای اجرا کردن ادامه‌ی هدفمان: پاکسازی جنگل.

بسم رب الشهدا و الصدیقین، بسم رب قاصم الجبارین.

پرنده‌ها دارند آواز می‌خوانند… خدایا، شکرت!

وقتی فضا تمیز و مرتب باشد، راحت‌تر می‌توانیم قدم بزنیم و موتورسواری کنیم.

وقتی ذهنمان را از باورهای محدودکننده پاک کنیم، زندگی‌مان زیباتر و راحت‌تر می‌شود. این‌گونه می‌توانیم بیشتر از زندگی لذت ببریم.

این‌گونه مسیر تکامل را هموارتر می‌کنیم.

این‌گونه راحت‌تر به خواسته‌هایمان می‌رسیم.

تعداد کمی از علف‌های هرز باقی مانده‌اند… باید هر روز روی باورهایمان کار کنیم، چون همیشه جایی برای بهبود هست.

خدای من، چقدر ادامه‌ی جنگل پر از درخت و علف‌های هرزی است که راه رفتن را سخت کرده‌اند.

استاد، وقتی ادامه‌ی جنگل را دیدم، به خدا احساس کردم ذهن خودم را می‌بینم. خدا می‌داند چقدر باور محدودکننده‌ی دیگر در ذهنم هست که اگر ادامه ندهم، همین‌هایی را که مثل این علف‌ها سوزانده‌ام، دوباره رشد می‌کنند و زندگی‌ام به حالت قبل برمی‌گردد. پس باید ادامه بدهم و ادامه هم می‌دهم، با یاری الله!

هر روز ذهنم را تا جایی که ممکن است پاکسازی می‌کنم تا دنیای بیرونم هم مثل درونم از هر زشتی و ناپاکی پاک شود. خدایا، شکرت!

خدایا، کمکم کن تا در این مسیر صراط مستقیم ثابت‌قدم باشم. الهی آمین!

برنامه این است که باورهای محدودکننده را پاکسازی کنیم. پاکسازی تا ابد ادامه خواهد داشت، هم در ذهنمان و هم در محیط بیرونی‌مان.

استاد، به خدا که من هم عاشق پاکسازی ذهنم هستم!

خدایا، یاری‌ام کن که تا ابد به تعهدم عمل کنم و دنیای درون و بیرونم را پاکسازی کنم.

خدایا، شکرت بابت مشعل هیولای استاد!

خدایا، شکرت بابت ارزش ابزار!

و برنامه‌ی هم‌زمانی… هم‌زمان انجام دادن کارها!

مریم جانم، تحسین می‌کنم شما و استاد را که آن‌قدر با هم هم‌فرکانس هستید که هم‌زمان کارها را انجام می‌دهید.

برویم با تمرکز بالا، هم‌زمان کار کنیم!

وای خدای من، چه مارمولکی! چه رنگ زیبایی! خدایا، شکرت!

از نمای دید پرنده… خدای من! این خانم چقدر درونش زیباست که کلامش این‌قدر زیباست. خدایا، شکرت!

استاد، من دختر حرف زدن نیستم… مثل استادم عملگرا هستم، متعهد، متعهد برای تغییر زندگی‌ام و رسیدن به خداوند!

خدایا، شکرت که من دختر قوی و بااراده‌ای هستم.

استادم، مریم جان، با تمام وجودم می‌گویم: خداااااااا قوت!

ممنونم، استادم!
ممنونم، مریم جان!
پروردگارم، بابت همه‌چیز از تو بی‌نهایت سپاسگزارم!

دوستتان دارم!

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

160 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فرزانه علیان» در این صفحه: 1
  1. -
    فرزانه علیان گفته:
    مدت عضویت: 1855 روز

    به نام خدای نعمت و ثروت و فراوانی های بیشمااار

    سلام به همه ی نازنینای زندگی دربهشت

    شروع فایل چقدررر زیبا بووود

    خنده های قشنگ و فوق العاده ی مریم عزیییز

    چقدررر خوش نواز هستن این خنده هااا

    مریم عزیزم این خنده هاتون رو من خییییلی دوست دااارممم و کلی انرژی مثبت دریافت میکنممم…

    انگاری خانواده ی راسل بار و بندیل میبندن که راهی تمپا بشن و دیگه قراره خداحافظی کنن

    براونی نجیب هم رفته و میخواد که بدرقه شون کنه

    مشخصه که این چندوقت حضور این آدمهای پرانرژی و شاااد چقدررر حالش رو بهتر کرده و دلیل حضورش هم اینجا برای تلافی محبت هاشونه

    خدااای من با اون کلاه قرمززز خوش رنگ‌چقدررر زیباتر شدههه

    چقدررر نجیب تر شدهههه

    خدایا شکرت برای وجود این اسب زیبا و آروم در بهشتمون

    خدایاااا چقدررر اسباب و اثاثیه توی این ماشینههه

    واااقعن آفرین به این خانواده که لذت بردن از لحظه رو توی اولویت قرار دادن و میشه از بقیه ی لحظاتی که در بهشت داشتن و وسایلی که توی این ون جا دادن، این رو به خوبی فهمید

    این خانواده ی بشدددت شاد اوونقدررر با خودشون در صلح هستن که پدر و مادر نگفتن برای چی فلان وسیله رو برداشتی ماشین سنگین میشه یا به کارمون نمیاد و از اینجور حرفا…!

    حتی متکا رو هم برای راحتی خودشون برداشتن

    با اینکه خونه بهشتی، خودش در حد یک هتل ۵-۶ستاره ست و همههه چی داره

    (منم دقیقن همینطورم هرجایی برای خوابیدن میرم حتمن باید متکای عزیزم رو باخودم بردارم چون مناسب ترین متکای دنیاست برام)(:

    واااای خدایااا چه روز خوووبی

    خانوم هوپ عزیز چه هدایای ارزنده ای رو دریافت کرده

    چقدررر زیبا بودن اون زیور آلات

    تبرییییک هوپ دوست داشتنی

    چقدررر این گل پسرها با مادرشون احساس صمیمت و دوستی میکنن و چنین برخورد مناسب و شایسته ای رو باهمدیگه دارن

    چقدررر اعضای خانواده همدیگه رو دوست دارن…

    و در نهایت این خانواده، پردایس رو به مقصد مکانی زیبا ترک میکنند یعنی تمپا

    خانواده ای که در این چند روز چقدررر ازشون درس یاد گرفتیم

    -اینکه از لحظاتمون لذت ببریم

    -اینکه سادگی و ساده زیستن رو در اولویت قرار بدیم و زندگی رو برای خودمون سخت نکنیم

    -اینکه تلاش کنیم تا جایی که میتونیم شاد باشیم

    -اینکه راحتی خودمون برامون مهم باشه

    -به دور و بری هامون عشق بورزیم

    -خودمون باشیم و نقاب نزنیم

    -ثروتمند شدن خوبه خیلی هم‌خوبه

    -فارغ از اینکه چه شغل و منسبی داری خود واقعیت باش و از زندگیت لذت ببر

    -کودک درونت رو نابودش نکن

    -از چیزای حتی کوچیک زندگیت لذت ببر

    -سپاسگزار نعمت هایی که خدا بهت عطاکرده باش

    -اگه زمانی بود که امکانی برای شاد بودن وجود نداشت خودت اوضاع رو تغییر بده و فضا رو شاد کن

    -تمرکزت روی زیبایی ها و نکات مثبت باشه

    -ایده هات رو عملی کن و براشون قدم بردار

    و هزااارتا درس الهی دیگه که به لطف این خانواده ی توحیدی از تک‌تکشون آموختم

    خداروشکرررر

    واااقعن این خانواده جای تحسین دارن آفرررین

    و امااا…

    میریم ادامه ی کارمون رو انجام بدیم و ماموریت نیمه تمامی‌که آتش نشان های مسئولیت پذیر نصفش گذاشتن رو، تمام و کاملش کنیم…

    و بازهم مزیت ثروتمند بودن و این جمله ی طلایی و ناب که ~ثروتمندشدن معنوی ترین کاردنیاست~

    _یکی از مواهب ثروتمند بودن اجرای ایده هاست در راحت ترین و آزاد ترین صورت ممکن

    _خودت هرجوری که دوست داری کارهاتو انجام‌میدی

    _با ثروتت هرکاری که دوست داری میکنی

    پیش بسوی انجام‌ماموریت با رمز یا زهرا و مسلح به الله اکبر و ابزار فوق حرفه ای و هیولا

    و حالا نتیجه ی دسترنج کاااملن مشهوده

    خدایاشکرررت پردایس چقدررر خوب پاکسازی شده توسط این دوتا عزیز دل

    چقدررر راحت میشه قدم برداشت و تردد کرد

    البته هنوز هم جا برای راحتی بیشترهست

    سید جان هم در استفاده از ابزار حرفه ای به یک تکاملی رسیدن که هی دارن ابزار هیولاتری رو دریافت میکنن..

    اولش با یه ایده و عملی کردن اون، از یک قیچی هیولا استفاده کردن اما بدلیل فشار وارده ی زیاد بهش منجر به شکستگی شد و این شد یک تضاد که استاد عزیز درخواست قیچی بهتری رو بدن و حالا خیلی بهتر از اون قبلی رو در دست دارن و درختای بیهوده رو مثل کَره نابود میکنن

    خدایاشکرررت برای جهانی که هر روووز داره پیشرفت میکنه

    خداااای من این بیور هیولا چه کردهههه

    چقدررر قشنگ این درختارو قطع کردهههه

    یکبار به ضرر استاد درختای میوه رو از بین برد اما چون استاد روی کار نازیبای این جوونور تمرکز نکرد و نکات مثبت رو دید مثل همیشه، باعث شد که الان به نفع استاد کار کنه و درخت هرزا رو براش قطع کنه و یجورایی نیروی کمکی باشه توی این عملیات

    خدایاشکرررررت

    چه میکنه مریم جان شایستههه

    با یک حرکت خفن درخت رو ریشه کن میکنه و از هستی محو میشود

    آفرررین مریم جان به این انرژی و کمک های موثرتون

    اوه اوه دوباره آتیش سوزی رو میخوان متوقف کنن

    اما اینبار از طرف یه ارگان دیگه

    اینبار forestryبرای جلوگیری از پیشروی آتیش میاد

    و سیدجان با کلی حرف زدن ازشون اجازه میگیره که آتیش رو به یک جایی برسونه و بعد خاموشش کنه و منطفه رو تحت کنترل قرار بده

    و اونها هم‌موافقت میکنن و پردایس رو ترک‌میکنن

    و این‌هم نشونه ای دیگه از ثروتمند بودن و توحیدی بودن این‌کشور و مسئولیت پذیریشون..

    و در آخرررر تلاش های مریم عزیز و سید جان که البته مثمر ثمر هم واقع شده رو میشه از سیاه شدن بعضی قسمت های بدنشون فهمید

    مریم عزییییزم خداقووووت

    سیدجااااانم خداقوووووت

    خییییلی به پاکسازی بهشتمون کمک کردید و طی این ماموریت ما کلیییی درس ازتون یادگرفتیم

    سپاس بی‌نهااااایت

    خیلی دوستون دارم

    درپناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: