سریال زندگی در بهشت | قسمت 50 - صفحه 12

266 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    احمد رضا عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 2006 روز

    سلام به دوستان عزیزم واقعا چقدر خوب هست این دنیا

    وقتی بهشون گفتی بپرین تو آب چقدر اونجا توحیدی هستن که پدر مادر ها نمیگن نه الان نپرید نه الان نمیشه بذارین یه کم غذا بخوریم‌ و بعد چقدر بچه ها اعتماد به نفس دارن که راحت یاد میداد ماهیگیری رو به بچه ها چقدر خوبه که هیچکس مسئول شادی دیگری نیست و همه خودشون لذت میبرن

    اونجا که پریدن چقدر راحتن کسی نمیگه چون من نمیپرم حالا شما هم نپرید تو آب

    پریدن تو آب مثل رفتن تو ترس هاست خدایی که اونور ترس میگه بیا من اینجام و مایی که اگر به ترسامون غلبه کنیم میتونیم لذت تجربه کنیم چون هر چه در آسمان و زمین هست مسخر ما کرده

    چقدر خوووبه بچه ها کسی رو مسخره نمیکنن که ای چقدر ترسویی تو

    چقدر خوووبه که باور ایجاد کنیم مهمون از روی خوش ما لذت ببره نه چیزایی که داریم چون شنیدم که گفتین برای شام سیب زمینی پختم چقدر من به این سریال احساس خوب دارم چقدر احساس میکنم منم اونجا هستم چقدر عالی که حسم میگه یه روز میری اونجا با عزیز دلت مهمون استادی و براونی هم میاد دم در اونجا تا ببینه که میای

    خدای من سپاس گذارم بابت اینهمه فرکانس عالی و خوب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    نرگس گلی گفته:
    مدت عضویت: 1865 روز

    سلام سلام بر زیبابینان و زیبا رویان

    از روز اولی که مهموناتوت رسیدن وقتی وایساده بودین داشتین صحبت میکردین باخودم گفتم اگه من شمارو نمیشناختم و همین جمعو یجا میدیدم ذره ای به ذهنم خطور نمیکرد که ثروت مند باشید چون ما تصور دیگه ای داریم از مهمونی رفتن و مهمونی دادن چقدر لذت بردم وقتی سادگی همرو دیدم خوشی همرو دیدم وقتی ظروف یکبار مصرفو که خریدین گفتین برای مهمونا ناخوداگاه با ایران مقایسه کردم چون یادمه تو یه مهمونی من گفتم ادم باید ظرف یکبار مصرف بزاره جلو مهموناشون که همه راحت باشن وقت بیشتری برای هم داشته باشن برای تفریح و لذت و چندنفر باحرفم موافقت کردن البته دخترای مجرد😃اما یه نفر مخالف بود گفت این بی احترامی به مهمونه من اگه مهمون بیاد خونم دوس دارم ظرف کریستال بزارم جلوی مهمونم من اونموقع تو ذهنم خیلی قضاوتش کردم ولی الان خب میگم لابد اون اینجوری دوس داشته من اینجوری دوس ندارم و حال میکنم وقتی میبینم مهموناتونم انقد مثل خودتون ساده زیست و راحتن معنای ساده زندگی کردنو تو ذهن من شما کن فیکون کردین😂😂خدای من واقعا لذت بخشه که هرکس کار خودشو به تنهایی نمیکنه یا پسر باباشو صدا نمیکنه بیا اینو برای من درست کن یا حتی پدر نمیاد به پسرش بگه بده من برات درست میکنم این کشور اول توحید بوده و بواسطه همین توحیدی بودنه که ثروت منده چقدر باشعورن موقع شنا وقتی اون بچه میترسید که شنا کنه نه کسی نسخرش کرد نه کسی هولش داد که بزور بپره رهاش کردن تا خودش با خودش کنار بیاد یادمه منم اولین باری که میخواستم شنا کنم فوبیای اب داشتم و وقیت میخواستم بپرم هی میترسیدم همه هم اصرار میکردن که بپرم ولی وقتی رهام کردن و خودم وایسادم جلوی اب و با خودم حرف زدم یهو بلافاصله پریدم طوری که همه برگشتن نگاه کردن تشویق کردن ولی چیزی که مهم بود تشویق خودن بود که بر ترسم غلبه کرده بودم و یادمه تا شبش دیگه ول کن اب نبودم😂😂😂خداروشکر که این دختر بچه هم پرید و کیف کرد شکرت بابت این دریاچه که مهمونا تا میرسن ازش استفاده میکنن شکرت بابت مردی که تو اون ابه شکرت بابت بانویی که داره فیلم میگیره و این صخنه های زیبارو با ما به اشتراک میزاره و شکرت بابت مهموناتون که حتی اونا هم واسه ما درس دارن الهی شکرت بابت این مکان مقدس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مرضیه هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    سلام استاد عزیز

    من مدت دو سال هست که فایلهای رایگان شما رو از صبح تا شب گوش میدهم و تغییر باورهای رو در زمینه ثروت ،روابط،سلامتی و… شروع کردم در زمینه ثروت تونستم با بلورسازی درس و پیدا کردن باورهای غلط پارسال یک خونه زیبا رو بدون کمک و تنها به کمک بلورسازی و جذب قدم به قدم پول در هر مرحله از خونه سازی بسازم و تقریبا به راحتی و بدون کمک کسی خودم یک خونه دویست متری بسازم . یک ماشین سنگین تصادفی مال شوهرم بود که فوت کرده بودن و من فقط با گوش دادن به فایلهای شما و باورسازی با احساس خوب و تکرار مرتب آن به قیمت عالی بفروشم و خودم وقتی خواسته ام تحقق یافت از تعجب دهانم باز مانده بود که چطور با فقط نوشتن خواسته و احساس خوب پیدا کردن در مورد اون و تکرار مداوم در حد یک ماه به خواسته ام رسیدم . یه مورد دیگه یه سهام داشتم که میخواستم بفروشم برا همین خونه سازی درست موقعی بود که سهام افت کرده بود ولی من با روش شما و باورسازی و نوشتن خواسته ام با حس خوب دقیقا با همون مبلغی که میخواستم و به راحتی در حد دو سه هفته فروش رفت که از تعجب موندم که چه معجزه ای هست این روش و امسال هم دقیقا یه مورد دیگه برا فروش یه وسیله همین الگور رو پیاده کردم یعنی خواسته ام رو نوشتم و هر روز با حساس خوب و شکرگزاری تکرار کردم پریروز در کمال تعجب دقیقا به همون مبلغی که میخواستم و به آسانی فروختم و الان هم دارم برای مهاجرت باورسازی میکنم و با احساس خوب و شکرگزاری در دفترم هر روز تکرار میکنم و به محض اینکه به خواستم رسیدم براتون پیام میفرستم . واقعا ازتون ممنونم که راه درست قوانین حاکم بر جهان هستی رو بهم نشون دادید و انشالله هر روز زندگیتون بهتر و پر برکت تر از روز قبل باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    نسترن گفته:
    مدت عضویت: 2527 روز

    خیلی زیبا بود و بسیار لذت بردم ممنونم ازتون، واقعا نمی دونم چه انرژی با شما هست که توی ساده ترین ویدیو هایی هم دارید حال آدم خوب میشه، چه انرژی با شما هست که من ناخوداگاه شروع می کنم به حمد الله 🌟🌟👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻 بهترین کار زندگی مثبت بودن و توجه به هر آنچه که زیبا و غنی این دیگه به درستی از آموزه های شما یاد گرفتم و هیچ شکی ندارم هیچ شکی ندارم که بهترین کار دنیا شاد بودن لذت بردن و توجه و توجه و توجه به زیبایی ها و خواسته ها🌞🌞

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    ارتیست گفته:
    مدت عضویت: 1731 روز

    سپاس استاد

    و مریم عزیز

    مه اینقدر بی توقع مثل یک گل

    صبورانه با این قاب این زیبایی ها

    را به ما هدیه میدهی

    و این امید را دل دل ما روشن میکنی که ماهم میتوانیم این لذت ها را تجربه کنیم

    و امید دارم که خدای مهربان کارمای این همان را به تو باز خواهند گرداند و حتی بیشتر

    من اکنون به تمیزی منزلم مشغول هستم و در دلم دریا و هوای شمال را آرزو کردم

    و مثل همیشه نشانه امروزم مرا هدایت کرد

    به سمت فایل شما و کلی انرژی گرفتم و به از شدت خوشحالی و دیدن خوشی های این دوستان اشک شوق ریختم

    و بخودم قول دادم به جایگاهی برسم البته در مسیر الهی که بتوانم به زیارت شما و استاد بیایم🙏💐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 3627 روز

    سلام به استاد عزیزم وتمام دوستان فوق العادم

    بخشی از نکات زیبای این فایل از دید من:

    …چقد استاد باحاله ،،چقد دوس داره زیبایی ها وتفریحات این بهشت زیبا رو با همه وهرکسی که میاد اینجا تقسیم کنه ومشتاقانه همه رو تحریک میکنه که بیان بپرن توی اب وشیرجه بزنن،،مثل این میمونه که یه کوه الماس پیدا کرده وبه همه میگه بیاین بیاین اینجا پر از الماسه،بیایین،،واقعا استاد عزیزم چه قلب بزرگی داری که میخوای همه توی این دنیا لذت ببرن از زندگیشون وکل اموزشهاتون هم همینو فریاد میزنید

    …چقد این بچه ها باحال وزیبا وخوش اندام وفوقالعاده هستن ،،چقد خداوند زیبا خلق میکنه ،،با اینکه ۶تا از بچه ها پدر ومادرشون یکیه ولی همگی باهم تفاوت دارن،،یکی زود میپره توی اب ،،یکی دل دل میکنه ولی بعد از مدتی میپره ،،یکی اصلا نمیپره ،خدایا تو هیچ وقت دو خلق یکسان نداشته ای ،،خدایا تو چقدر قدرتمندی،،حتی دو دانه برف ،،دو دانه شن ،،هیچ دو ذره ای در این جهان یکی نیست

    …چقد این بچه ها انرژی دارن که تا شب هم دارن شنا میکنن

    ….چقد این ال ایدیها وپروژکتور اینجا بدرد خوردن ،،والبته نرده ها که استاد کند وریخت بیرون ،،چقد یک تخت شیرجه عالی درست شده،،شما فک کنید اگع اون نرده های چوبی بودن ،،چقد محدودیت بود توی شنا وچقد لدتها از این بچها گرفته میشد ،،مخصوثا حرکتهای قشنگی که بچهها وای میستادن لبه تخته همون جایی که دقیقا جای نرده ها بود ،،وحرکتشون رو اجرا میکردن

    …چقد دختر کوچیکه خوشحال شد وحرکات قشنگی اجرا کرد وقتی استاد رو هل داد توی اب

    …اخرش این سگ بیچاره رو هم علارغم میل باطنیش انداختن توی اب😃😃😃😃،،چقد جلیقه ش قشنگ وفیت بدنش بود ،،چقد امریکایها به فکر حیوناشون هستن وارزش قاعل هستن

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 1842 روز

    سلام به هم خانواده های عزیز

    من اصلا عادت به دیدگاه گذاشتن ندارم. ولی این قسمت فوق العاده بود و یه نکته مثبت عالی داشت و برای من خیلی جالب بود.

    مسئله حجاب که خیلی همه مدافعش هستن و مثلا تو ایران به شدت سخت گیری میشه. دو حالت ایران و آمریکا رو بررسی میکنم.

    تو ایران بنا به عقاید مذهبی حجاب کامل اجباریه و دختر رو اجبار میکنن با حجاب باشه و دلیل هم دارن برای کارشون و حجاب رو مصونیت و حفظ ارزش زن میدونن و زن با حجاب آرامش بیشتری داره

    خوب نتیجه ای که به وجود میاد چیه (البته این نظر منه) جوی به وجود میاد که دخترا نتونن از زندگشیون لذت ببرن ملا نتونن دوچرخه سواری و …. انجام بدن و خوب به نظر من و چیزی که بیشتر تو جامعه دیدم اینکه بر عکس بیشتر جوونا تشنه تر هستن و اصلا از جوونی شون لذت نمیبرن یا مجبورن تحمل کنن یا به کارایی روی بیارن که فقط احساس گناه بهشون میده و در یه گرداب انرژی های منفی میوفتن.

    ولی تو آمریکا (البته چیزی که من در این سایت دیدم و خوب نزدیک به واقیته دیگه حالا شاید یه عده ای تو همون آمریکا اینجوری نباشن) چه قدر با خودشون در صلح هستن چه قدر راحت با این اینجور مسائل برخورد میکنن . هرکسی لباس راحتی خودش رو میپوشه ولی همه به حقوق هم احترام میذارن . هرکسی حریم شخصی خودش رو داره.

    مثلا همین مهمون های استاد. اون دختر و پسر هایی که داشتن شنا میکردن چه قدر راحت بودن و پسرهاشون چه قدر در صلح بودن و به حقوق همه احترام میذاشتن. اگه یه نفر از ما ایرانی ها بود با عقاید ایرانی چه دیدگاهی داشت.

    از نقطه نظر پدر و مادر ها که شنا کردن دختر و پسرهاشون با هم دیگه رو یه فاجعه میدونستن و از نقطه نظر دخترا و پسرا که یک عمر تشنه بودن (و به اصطلاح میگن هرچی بچه رو از یه چیزی بیشتر دور کنیم بیشتر کنجکاو میشه که ببینه چیه) چه عملکردی رو از خودشون نشون خواهد داد !!!!!!!

    ولی این بچه ها که از بچگی با این شرایط بزرگ شدن میبینیم که چه قدر با خودشون در صلح هستن و چه راحت با هم دیگه بازی و شنا میکنن در حالیکه حقوق همدیگه رو احترام میذارن و مثه خواهر و برادر هستن با هم دیگه.

    واقعا برام این نکته مثبت عالی بود و ارززش رو داشت که وقت بذارم و دیدگاهم رو تایپ کنم.

    البته من فقط یه دیدگاه در مورد یه فایل نوشتم . نیومدم مسسئله حجاب رو تحلیل کنم که بگم خوبه یا بد. یه عده باز بگن اینا کافر شدن و فلان ..

    به قول استاد همیشه بهترین نوع نگاه و باور و اعتقاد چیزیه که با نتیجه همراه باشه و اونم نتیجه خوب.

    بی حجابی با بی بند و باری و فساد اشتباه نشه (دیدگاهیه که تو ایران هست) ولی من نظرم اینه اگه هرکسی در مورد نحوه لباس پوشیدنش تصمیم بگیره خیلی آدما میتونن بیشتر در صلح باشن.

    این نکته رو هم بگم که اصلا به برداشتن حجاب اجباری در ایران موافق نیستم که این کار به شدت میتونه مخرب و یک فاجعه باشه .چرا ؟

    چونکه فرض کنید تو یه باغ وحش یهوویی تمام قفس هارو باز کنن اون وقت تمام حیوون های وحیشی همدیگه رو لت و پار میکنن!!!! چیزی که تو همون آمریکا هم رخ داد اگه تاریخ جنسی آمریکا رو تو ۲۰۰ سال اخیر بررسی کنید میبنید ولی اون کشور از این برحه بیرون اومد و به یه آرامشی رسیدن

    حجاب اجباری همون طور که سال ها به وجود اومده سال ها هم برای تغییر فرهنگ مردم و درست کردن زیر ساخت ها زمان لازمه تا بدون آسیب بشه این هنجار مهم رو جابه جا کرد .

    موفق و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    مهدی فاضلی گفته:
    مدت عضویت: 1780 روز

    به نام الله یکتای مهربان

    سلام گرم خدمت استاد عباس منش و خانم‌شایسته

    اول از هرچیزی خدا قوت میگم خدمت شما که انقدر زیبا برامون فیلم میگیرید . من حدود یک سال هس که تو سایتم و اولین بارمه که کامنت میذارم و از وقتی که سریال زندگی در بهشت رو شروع کردم چن بار اومدم کامنت بذارم ولی هی جور نشد ولی پیشم خودم میگفتم وقتش که بشه حتما میذارم . امروز که قسمت ۴۹ رو دیدم و مهمون هاتون اومدن لحظه شماری میکردم واس قسمت ۵۰ که ببینم میخواید چه کارهای انجام بدید انگار که خودم اونجا بودم و داشتم چادر میزدم و کلی شوق داشتم واس اینکه بپرم تو آب و گفتم چرا اینا نمیپرن تو آب که دیدم اونا هم سریع رفتن لباس هارو عوص کردن که بپرن تو آب خدایا شکرت واس این همه نعمت واس این آب شیرین و گرم . وقتی که بچه میپریدن تو آب و جیغ میزدن نا خود آگاه منم باهاشون جیغ میردم انگار من داشتم شیرجه میزدم خدایا شکرت واس این همه نعمت و زیبایی . نکته که خیلی برام جالب بود این بود که بقیه هیچ اصراری به بقیه نمیکردن که بپرن تو آب یا کسی دیگری رو هول بده تو آب .

    و جایی که استاد گفتن به خانم شایسته که حرف علی گیتور رو نزن تا نترسن و با خیال راحت شنا کنن واقعا خدایا شکرت .

    و خود استاد پا به پای بچه ها تو آب بازی کردن و من کیف کردم واس اینکه کودک درونش فعاله😃🙃😘

    حالا اگه ما بودیم میگفتن تو یه مرد گنده چیکار میکنی وسط این بچه ها خودتو کوچیک نکن سنگین بشن واس خودت تا ازت حساب ببرن . واقعا خدایا شکرت

    و نکته دیگه که خیلی کیف کردم این بود که هر خانواده واس خودش غذا آورده بود و جدا جدا گرم میکردن و میخوردن و اصلا خبری از تعارف کردن و اینکه غذا چی بپزیم که آبرومون نره نبود .

    واقعا این همه اعتماد به نفس و راحت بودن جای تحسین داره.

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    خیلی خیلی خوشحالم که توی خانواده عباس منش هستم و دارم سریال زندگی در بهشت رو میبینم .

    براتون بهترین ها رو آرزو میکنم‌ . در پناه الله یکتا شاد پیروز ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید😘😘😘🤩🤩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    آزاده خدری گفته:
    مدت عضویت: 2647 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام

    سلام

    سلام

    به عزیزانم،استاد بی نظیرم، خانم شایسته عزیزم و دوستان فوق العاده ام

    خدا رو شاکرم برای بودنم در این سایت الهی

    بعد از چند روز تلاش برای داشتن احساس خوب بالاخره ذره ذره، الهامات قلبم رو باز کرد و دست منو گرفت و نشوند توی این صفحه، نشانه امروزم.

    و تمام چیزی که لازم بود این آگاهی ها رو تجمیع کنه و درکش رو برام آسون کنه توی متن بی نظیر پریای عزیز قرار داشت.

    من به لطف خدا و هدایتش تونستم بسته عزت نفس رو بگیرم و خدا رو شکر الان ۳ روز هست که بیشترین ساعت روزم رو به این آگاهی های بی نظیر اختصاص میدم،البته من این بسته رو یک هفته پیش تقریبا تهیه کردم اما با وجود شوق زیادم برای استفاده ازش، مقاومت زیادی برای گوش دادن و پرداختن به تمرینات داشتم، که دلیل اونم هم چیزی بود که توی این متن نوشته بود .

    کانون توجه

    من به تضادی برخوردم در رابطه ام و تصمیم گرفتم هر طور شده اون آدم رو از زندگیم حذف کنم ،حتی زمانی که بسته عزت نفس رو خریدم با این انگیزه بود که اون آدم رو از زندگیم خارج کنم و همزمان تمرینات کنترل ذهن و تحسین کردن رو متوقف کردم ،انگار تصورم این بود که اگر به خوبی هاش توجه کنم ،موندگارتر میشه توی زندگیم و در این چند روز مدام نقشه می کشیدم

    چه حرفی بزنم ؟

    چه کاری انجام بدم؟

    چه ترفندی؟

    که بره از زندگیم؟

    و روز به روز احساسم بدتر میشد، حسم این بود جایی گیر افتادم که باید به سرعت ازش خارج بشم،

    یه برنامه ریزی درست و حسابی کنم

    اگه اینو گفت اونو بگم

    اگه این کار کرد اون کارو بکنم

    و مدام از زوایای مختلف اون تضادها ،اتفاقات نادلخواه رو مورد بررسی قرار میدادم .

    فایل جلسه اول عزت نفس آماده بود،دفتر و خودکار جدید و زیبا آماده بود،به خاطر شرایط بیماری تعطیلی بود و وقت آزاد زیاد .

    اما باور کنید فقط توی رختخوابم خوابیده بودم و مدام سناریو طراحی می کردم، بخودم میگفتم امروز شروع میکنم روی بسته عزت نفس کار کردن،اما باور کنید هیچ میلی بهش نداشتم با وجود اینکه اول فروردین هدف گذاشتم برای خریدنش،و خیلی شوق داشتم براش چون میدونستم چیزی هست که من خیلی بهش احتیاج دارم.

    اما خدا رو شکر برای تلاشی که کردم و خواستم احساسم بهتر بشه ،توی همون حالت خوابیدن ،فایل های دیگه  رو گوش می کردم، شاید خیلی با دقت هم نبود ،اما همین که صدای تو ذهنم ساکت میشد ،کافی بود، نشانه های هر روزم رو دنبال می کردم و تلاش میکردم مشکل کارم رو بفهمم، باور میکنید کامنت های خودم رو میخوندم،کامنت های لایک شده و میگفتم اینا رو من نوشتم؟چطوری این جوری فکر میکردم؟ چقدر طولانی نوشتم و هدایت شدم به این جمله استاد که می گفتند من هر چی میگم هدایت خداونده، و گرنه اگر به خودم باشه،چرا هر روز فایل نمیزارم،وقتی که اتصال دارم میام جلوی دوربین

    متوجه شدم واقعا وقتی احساست خوب نیست، صدای اون هدایته شنیده نمیشه، میخواد بسته عزت نفس دم دستت باشه،فایل های عالی،کامنت های فوق العاده، اصلا چیزی واسه ات نمیاد.

    همون طور که وقتی احساست خوبه، بقول استاد بدون توقف حرف میزنی، آگاهی دریافت میکنی

    خود منم همین طورم،بارها شده وقت رانندگی بوده، سریع ضبط کننده گوشی رو باز میکنم و حرف میزنم، یهو بخودم میام ،میبینم ۱ ساعت دارم حرف میزنم و اصلا متوجه نشدم چقدر خیابان ها رو رانندگی کردم ،یا اگر خونه باشم اونقدر توی دفترم می نویسم که سالنامه ای که،کمتر از یک ماه هست دارم برای این کار استفاده میکنم در حال تموم شدنه، توی اون روزها هیچ کدوم نبود حتی یک خط نوشته، هیچی.

    حتی بعد از اینکه این نشانه امروزم رو دیدم و هدایت هاش رو دریافت کردم، برگشتم و صدای خودم رو که شب قبل ضبط کرده بودم شنیدم ،خشکم زد چون دقیقا داشتم اشاره میکردم به چیزهایی که توی این نشانه دیدم و جمله اول خودم ،خدای من چی گفتم

    گفته بودم خدا رو سپاسگزارم که وقتی حسم خوبه حالم خوبه مثل الان که شکرگزار صدای خنده عزیزانم،غذای خوشمزه ای که خوردم، خنکی باد کولر و لذت بدن سلامتم هستم من رو هدایت میکنه.

    خوابی که شب قبل هم دیده بودم جالب بود نشون دهنده این نشانه بود.

    خواب دیدم با برادرم قرار بود به جایی بریم که نهایتا نیم ساعته برگردیم ،اما وقتی حرکت کردیم به شهر دیگه ای در فاصله ۴ ساعتی شهر خودمون رسیده بودیم به جای بسیار زیبایی رفته بودیم که کوه های زیبا که آبشار داشتن ،فضای سرسبز .

    دوستی اونجا بود که من سال های زیادی هست با ایشون ارتباط ندارم .

    توی خوابم هم متوجه زیبایی ها بودم هم متوجه ترس هام

    از آبشار می ترسیدم که آبش اون قدر جاری نشه که منو غرق کنه

    از تماس مادرم می ترسیدم که چطور بگم اینقدر دور شدیم و پیش دوستی هستم که باهاش ارتباطی ندارم.

    حتی تو خواب میخواستم با گوشی زیبایی های این فضای زیبا رو ثبت کنم اما گوشی زیبایی ثبت نمی کرد بجای کوه ،دیوار رو نشون میداد ،باوجود اینکه میگفتم چقدر اینجا زیباست ،اما در ثانیه های بعدش ترس هام میومد بالا ،حتی صحنه غذا خوردن بی خانمان ها توی اون پارک بود.

    الان هدایت شدم به اینکه من توی دیدن زیبایی ها ،خوب عمل نکردم و خدا رو شکر دارم تکاملم رو طی میکنم و امروز هدایت شدم به اینکه دیدن زیبایی ها در واقع خدمت به خودم هست ،دوست داشتن خودم هست،

    توی جلسه اول عزت  استاد در مورد دوست داشتن خود گفتند

    از خودم پرسیدم دوست داشتن خود چطوریه؟ قربون صدقه خودت رفتن؟

    و امروز هدایت شدم به جوابش

    دوست داشتن خود یعنی پذیرای تمام اتفاقاتی که در دنیات خلق کردی، پذیرفتن مسئولیتش

    همون باوری که میگه تمام اتفاقات زندگی من توسط فرکانس های من خلق میشود ،همون باوری که تمام آموزش هایی که داری میبینی برای ساختن و درک همین باور هست .

    یعنی من جهانم رو دوست داشته باشم خوب و بدش، چه خواسته چه ناخواسته، وقتی دنیایی که خلق کردم رو دوست دارم ،می پذیرم این دنیای منه،یعنی خودم رو دوست دارم.

    وقتی با آدمی در ارتباط هستم که ۲۰ ویژگی داره ۱۰ویژگی ناخواسته هست و ۱۰ ویژگی مورد تاییدم هست ،بابت خلق اون ۱۰ ویژگی احساس خوبی پیدا کنم و شکر گذار باشم بابتش،بابت  ۱۰ ویژگی که تضاد هستن باز هم احساس خوبی داشته باشم ،بپذیرم خلق خودم بوده و بقول استاد شکر گذار خدا باشم و از خودم بپرسم حالا چی میخوام ؟ و اون خواسته ای که از دل این تضاد برام ایجاد شده رو بنویسم، توی ذهنم باشه.

    با احساس سپاسگزاری هست  که میتونم از ناخواسته ای رد شم و برسم به چیزی که میخوام، در غیر این صورت بیشتر ادامه دار میشه توی زندگیم و تلاش برای نقشه کشیدن و برنامه ریزی شاید اون ادم رو ،یا تو رو برای مدت کوتاهی از اون ناخواسته خارج کنه اما دوباره میاد سراغت این بار در لباس یه آدم جدید .

    وقتی نمی پذیری که خودت خلق کردی و میگی زود از دستش خلاص شم در واقع این رفتار رو نسبت به خلق کردن های خودت داری

    خواسته باشه خودت رو تحسین میکنی

    ناخواسته باشه میگی تقصیر من نیست، این چیه آخه ،بزار از دستش فرار کنم ،خودت رو سرزنش میکنی،

    و مسئولیت تمام و کمال دنیات رو نپذیرفتی .

    اما وقتی می پذیری میدونی این بچه خوب ها خودت ساختی با کانون توجه ات،این بچه های شیطون و اعصاب خورد کن ها خودت ساختی با کانون توجه ات، عبور میکنی از ناخواسته ها و خودت رو با تمام خلق هات دوست داشتن، یعنی که خودت رو دوست داری.

    این نکته ای بود که من این چند روز ازش فرار میکردم و جالبه بدونید تماسم با اون  آدم بیشتر شد توی این چند روز ،ترسم نسبت بهش بیشتر شد ،حتی ویژگی هایی که دیگه نمی دیدم در ایشون   بواسطه کانون توجه ام به مثبت هاش ،دوباره فعال شد

    برای همین هست که هدایت شدم به این موضوع

    تو زیبایی ببین، روی مثبت ها تمرکز کن ،اعراض کن از ناخواسته ها، خودشون راهشون رو میکشن میرن .

    چند تا نکته هست میخوام برای خودم بنویسم در مورد توجه به زیبایی ها و کانون توجه .

    من یه مدت کانون توجه ام روی زیبایی بود ،اتفاقات عالی بود اما به تضاد که برمیخوردم، باورهایی از من که اون تضاد رو برای من ایجاد کرده بودند به درست کردنشون نمی پرداختم .

    یه مدت کانون توجه ام روی مثبت ها بود،وابسته شدم به تغییرات آدم ها،که تجربه ای که دوست دارم داشته باشم حتما با فلانی باشه ،در واقع احساس خوبم رو بهش وابسته کرده بودم

    یه مدت کانون توجه ام روی زیبایی ها بود اما لیست خواسته هام رو نداشتم که وقت اعراض از ناخواسته به اون ها توجه کنم.

    خدا رو شکر امروز به این ترتیب عمل کردم

    با همون آدم دیدار داشتم

    ۷ ویژگی ایشون دیدم

    ۵ ویژگی مورد پسندم بود خدا رو شکر کردم برای خلق این اتفاق

    ۲ ویژگی که ناخواسته بود و تضاد، باز هم جزئی از دنیای خودم دونستمش و از خودم پرسیدم؟

    من چه باوری دارم که اجازه تجربه این ۲ خواسته رو بخودم نمیدم؟

    و چقدر چقدر حالم بهتره

    چون اون ادم جزئی از دنیای منه، نه یه عامل بیرونی تهدید کننده

    منشا خلق این ناخواسته ها درون خودمه.

    پس به درونم بپردازم و به خودم عشق بورزم، با تحسین و تایید زیبایی ها ،با پذیرش ناخواسته های زندگیم که روزی به دلیل کانون توجه خودم خلق شدند، اما امروز میخوام که عوض بشن و راه تغییر کردن ناخواسته ، از پذیرششون و اقدام خلق برای خواسته ای که از دل این ناخواسته متولد شده ،میگذره .

    خدایا ما رو به راه راست هدایت کن.

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    نرگس ملاعبدالعلیها گفته:
    مدت عضویت: 2300 روز

    ب نام خدا

    سلام ب خونواده صمیمی عباسمنش

    نکاتی ک از این قسمت گرفتم

    1.خدایاشکرت باعشق ک بچه ها ب محض ورود باراهنمایی استاد رفتن واس شنا.خب دومین تجربه ی لذت بخشو تو این بهشت زیبادارن.خدایاشکرت باعشق

    2.خدایاشکرت باعشق ک هرکدوم قلاب ماهی گیری هم دارن انگاراین1فرهنگ تو امریکاییها ک تو وسایل تفریحیشونم هرکدوم قلاب ماهیگیری هم دارن.خدایاشکرت باعشق

    3.خدایاشکرت باعشق ک لباس های مخصوص هم پوشیدن واماده واس شنا.

    4.خدایاشکرت باعشق ک دوستشون داره ب دختر جولی ماهیگیری یاد میده واصلا مهم نی ک بلد نباشی چون همین اقدامش سبب شده ک دوستش بهش یاد بده خدایاشکرت بابت این دوستی

    5.خدایاشکرت باعشق ک پسرا دخترا بالباس راحت پریدن تو اب واون دختر لکسی چ راحت پرید و چ پرش قشنگی داشت تو اب.خدایاشکرت باعشق فک کنم نترسشون اون بود.خدایاشکرت باعشق.ک چندبار هم پرش از پشت تو اب داشت.خدایاشکرت باعشق ک مریم هم دوست داشت و دوباره درخواست کرد ازش.

    6.وای خدای من اینا واس سگشونم جلیقه لباس دارن و چ باحال بااینکه سگ میترسه ولی میندازنش تو اب و سگ هم دیگه مقاومتی نداره.

    7.خدایاشکرت باعشق بااینکه چندبار پریدند ولی انگار هر دفعه بار اولشون بودبا1ترسی میپریدن ولی خب باز اقدام میکردن خدایاشکرت باعشق

    8.خدایاشکرت باعشق ک اول رقابتی بود پرش تو اب بعد همگی دسته جمع باشمارش استاد پریدن.پسر جولی هم باحال بود ک دخترا رو تهدید میکرد ک یابپرید یا خودم هولتون میدم تو اب.و چقدر خوبه اینطوری در واقع کمک کمک میکنن برای حمله ب ترساشون

    9.خدایاشکرت باعشق ک بالاخره اون دختر مشکی پوش ک فکر کنم دختر جولی بود تاغروب دو دل لود ولی بالاخره پرید تو اب و موفق شد.لکسی ک عالی بود.درکمال ارامش و با اون رش های حرفه ایش ک چندتا حرکت زد.

    10.خدایاشکرت باعشق ب خاطر این نورافکن بهشتمون ک مثل روز اینجارو روشن کرده علاوه بر اون زیبایی

    11.خدایاشکرت باعشق ک مهمونامون باتجهیزات کامل اومدن هرکدوم1کوله.واووو تشک موقت تاشو تشک های بادی باتلمبش.نون هایی ک باخودشون اوردن.اون بالش یاروکوسنی بااون ملافه براقش.خدایاشکرت باعشق ب خاطر این همه فراوانی و ایده ثروت افرین

    12.خدایاشکرت باعشق ک بعدشنا هم لکسی میخواد سیب زمینی واس بچه ها درست کنه فک کنم این لکسی اچارفرانس همه کاره همه چی از دستش برمیاد.ومیتونه گلیم خودشو از اب بیرون بکشه.خدایاشکرت باعشق.خب مافقط تو این قسمت بچه ها وجولی رو دیدیم از بقیه خبری نبود.ولی خدایاشکرت باعشق ک این قسمت رو هم دان کردمو دیدم خدایاشکرت باعشق ب خاطر کامپیوترم خدایاشکرت باعشق ب خاطر مودمی ک دارم و این امکانات برام فراهم تا بهتر تو این مسیری ک هستم لذت ببرم خدایاشکرت باعشق.خدایاشکرت باعشق ک حداقل 1تا2ساعت از روزم بر این نکات مثبت واین فقط قسمتی از روزم.خدایاشکرت باعشق ک الان با دستام درحال تایپم وخدایاشکرت باعشق چقدر سرعت تایپم رفته بالا و چقدر این حالت برام لذتبخش تایپ کردن.و ب خودم افتخار میکنم خدایاشکرت باعشق تابی نهایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: