سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵8 - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)

سلام.تشکر فراوان از خانم شایسته ی عزیز و مهربون که این تصاویر زیبا رو برای ما به نمایش میزارن🙏خدایا شکرت یعنی این قسمت فوق العاااااااده بود👍 پر از زیبایی پر از نعمت ثروت فراوانی ارامش بود خدایا شکرت از همون اول که از یه جاده زیبا و رویایی شروع شد من عاشق سر سبزی و دار و درختم🌳🌲 چقدر زیبا بود درختای دو طرف جادهههه اون عشقی که بین خانم شایسته واستاد بود شعری که خوندن یه جاهاییش هم که یادشون نبود خانم شایسته ریتم اهنگو میخوندن خیلی باحال بود☺ و اون محله ی زیباشون من که بخدا داشتم دیوانه میشدم با این همه زیبایی من همیشه از بچگیم یادمه همچین چیزی رو تو رویاهام تصور میکردم یعنی وقتی دیدم هوش از سرم پرید…😇 اون ردیف درختایی که یه جاده درست شده بودوسطشون و اون برکه زیبا که فضای اطرافش رویایی بود خیلی خوشم اومد😍♥️ و محله ی زیبا که دیگه نمیشه حرفشو زد با این زیبایی رویاییش و ارامش و سکوتی که داشت و رنگ آسمونش که فوق العاده بود با ابرهای قشنگش👌 و ازادیه روابط استاد که هر وقت هر کسی دلش خواست تفریح خودشو داشته باشه وانسان های شریف و مهربونی که کمک میکنند خدایا شکرت و جایزه ای که خانم شایسته به استاد دادند عشق و علاقه ای که بینشون هست و حتی برای غذا درست کردنشون هم چه زیبا درخواست میکنن بانهایت ادب و احترام و عشق بدون اینکه فک کنند وظیفشونه و فضای استخر و آسمون که با هم ترکیب فوق العاده ای شده بود واقعا وقتی سپاسگزار تر باشی خدا هدایتت میکنه به سمت احساس سپاسگزاری بیشتر.هر چی از زیبایی این قسمت بگم واقعا کم گفتم.خدایا شکککککککررررررتت واسه اینهمه نعمت و زیبایی که به ما دادی… عاشقتم خداجونممممم🤩😍🤗

سلام.اینقدر که من این قسمت رو دوست دارم با چند بار نگاه کردنش به درک بهتری از زیبایی هاش رسیدم(تکامل).از همون اول که با یه شعر خیلی زیبا شروع شد شعری که در لحظه شروع کردین به خوندن خانم شایسته و استاد اول با این‌که کامل یادتون نبود اما هی بیت به بیت پیش میرفتین با همکاری همدیگه یادتون میومد وتا کجا پیش رفتید!! بخدا عشق همینه لذت همینه عاشقانه بخونی و شاد باشی فارغ از اینکه تو دنیا چه خبره و چه مشکلاتی هست فقط شاد باشی!! خانم شایسته هم که ریتم قشنگ میزدن وقتی یه قسمت از شعرو یادشون نمیومد☺ انشالله که همیشه شاد باشید و عشقتون همینجور پایدار و قشنگ باشه.

درختا و چمنای سبز قشنگ که من عاشق این سر سبزیم دیوانشونم(چونکه توی محیط گرمسیری زندگی میکنیم.)و این تضاد باعث شده وجودم فقط میخواد تو جنگل و درختا باشه🌲🌳

وبارون قشنگی که میزد به شیشه حال میده فقط آدم توی بارون بزنه بیرون و لذت ببره از این نعمت بینظیر بخدا

و محله زیبا پر از نعمت و ثروت و زیبایی خونه های شیک و زیبا و بزرگ محیط آروم و دلنشین.پیاده روی توی این هوای زیبا و ابری دریاچه ی زیبا و اون چمنای سبز شفاف که ادم دلش میخواد دست بکشه روشون و حسشون کنه با تمام وجودش اون رطوبتشون و نم ولطافطشونو.

اون جاده زیبا بین ردیف درختا و خانم شایسته که حرف قشنگی زدن رهایی یعنی زندگی کردن در لحظه و تحسین کردن زیبایی های اون لحظه و اینقدر غرق در زیبایی اون لحظه بشی که همه نگرانی های گذشته و آینده از ذهنت بره بیرون و درگیر هیچی نباش و رها بشی از همه چیز. برکه زیبا کنار درختهای به هم پیچیده وحشی و چه زیبایی داره.اون ماشینهای شیک و زیبایی که از جاده کنارش رد میشن😍ودرختای زیبای و بلند اون طرف جاده.واون محله که همه ی زیبایی هارو داره دریاچه،جنگل،امکانات،خونه های زیبا هوای عالی…

و استاد چه زیبا گفتند از اون چراغ هایی که سبز میشن اگر ما ایمان داشته باشیم و حرکت کنیم چراغ های زندگی یکی یکی برامون سبز میشن.

و گل زیبایی که شکفته بود و نم بارون روش نشسته بود و یک طراوت خاصی داشت اون گل و همه چیز تازه و شفاف شده بود و تازگیشو حس میکردم🌺 و آزادی که تو روابط استاد هست و لذت جسکی سواری و وجود انسانهای شریفی که کمک میکنند به دیگران.واون حموم بعد از جسکی سواری به عنوان جایزه از طرف خانم شایسته عزیز و گل سفید قشنگی که به استاد هدیه دادن. و استخر زیبا و بزرگ با آب تمیز که آسمونش باابرهای خوشگل و زیبایی پوشیده شده خدایاشکرت واسه این نعمتهای قشنگت.و اون تابلوی قشنگ آخر که چیزهای کوچیک خوشبختی وسیعی توی خودشون دارن اگر ما دقت کنیم و درکشون کنیم وخانم شایسته خیلی زیبا اون خوشبختی ها و زیبایی هارو از دل چیزهای کوچیک به ما نشون میدن…خدایا شکرت.