سریال زندگی در بهشت | قسمت 62 - صفحه 5

سلام و عشق و انرژی پاک الهی به قلب تک تکتون….

به امید الله…

چند روز پیش یکی از کامنتای بچه هارو خوندم خیلی فوقالعاده بود خیلی عالی بود واقعا جوری رو من تاثیر گذاشت که دو سه روز هنگ بودم و فکر میکردم. جالبیش اینجاست، بعدش این باور به ذهنم یاد اوری میشه که هیچ چیزی، هیچ کامنتی، هیچ موضوعی اتفاقی نیست، بچه ها اگر داریم همه استادو خاطر نتایجش، دنبال می کنیم، تحسین میکنیم، تایید می کنیم، چرا ازین آگاهی ها تو زندگیمون استفاده نمی کنیم؟ چرا جدی نمیگریم؟ واقعا چه فرقی بین نفس کشیدن، با بقیه نعمتای خدا هست؟ نگران لحظه بعدی هستیم که نتونیم اکسیژن دریافت کنیم؟ نگران تموم شدن اکسیژن هستیم؟ اصن بیاین به تاریخچه پول نگاه کنیم، اقا، اجداد ما انسان ها، انسان های اولیه، پولی نداشتن، داد و ستد بوده، پول رو به مرور ساختن، پول ساخته خودمونه، چرا دور میبینیم از خودمون؟ اصن چه فرقی با همین هواست؟ اقا دارم از ذهن خودم میپرسم… پول و ثروت و فراوونیش، چه فرقی بااکسیژن داره که هر لحظه وارد زندگیمون میشه؟ بچه ها هممون توی تولدمون از لحاظ فیزیکی، یه نطفه یکسانیم، چه من، بیل گیتس، چه ایلان ماسک، چه عباسمنش، چه مریم شایسته…

خب یکسانیم بمیریمم یکسانیم میشیم خاک، بچه ها روحمونم یکسانه، یعنی اون اصل و انرژی که به جسممون جون میده یکسانه… چه فرقی هست بین ادمای پولدار؟ بین ثروت و پول و اکسیژن، بین پول با آب، بین پول با نور خورشید، بین پول با سلامتی؟

بپرسین از خودتون… چیه فرقش؟ میبینی ذهن توام مثل من جوابی واسش نداره، ذهنی که همیشه میخواد یه مشکلی بتراشه…

اقا ما هرکدوم به نوعی، با دید خاصی، خلق شدیم که تجلی قدرت، ثروت، عشق و آؤامش، و خدایی و پادشاهی خدا روی زمین توی زندگی خودمون باشیم. یعنی یک قانون گذاشته، که تو بگی بشود، تو زندگی خودت تو دنیای مجزای خودت، خب خدایی یعنی چی؟ خدایی کردن و پادشاه زندگی خودت بودن شاخ و دم داره؟

پس چرا یادم میره؟ بچه ها خدا سرشاهده هر موقع متعهدانه رو باور های ثروت ساز کار کردم از درو دیوار واسم اومده، چند وقته که وقتی خوابم پول میاد تو حسابم، بیدار میشم میفهمم.

اقا بخدا فرقی واسش نداره ازش هزار تومن بخوای یا هزار تیلیارد دلار، ذهن ماست که باور نمی کنه.

مثل اینکه نفس کوتاه بکشی یا عمیق، چه فرقی میکنه؟ خداوکیلی چه فرقی میکنه؟ اقای شیطانی که تو ذهن من نجوا می کنی؟ فرقشو به من بگو…میبین؟ لاله…

بچه ها خودمونو باید لایق بدونیم، این حرف تکراره ولی هزار بار باید به خودم بگم، خدا تاس نمیریزه واسه گذروندن جهان، چرا از بین اون همه اسپرم من شدم محمد، من شدم پسر پدر مادرم، وای وای وای یه چیزی یادم اومد، میگم خدا حرف میزنه باور کنین بخدا من فقط 10 تا انگشتم که تایپ می کنم…

یه مقاله میخوندم، جدیدا تو امریکا کشف کردن که اتفاقا اون اسپرمی که از همه قوی تره به دنیا نمیاد…، اسپرمای اولیه میان وطی یک فعل و انفعالاتی از بین میرن ( که یادم نیست چیه) و اون اسپرمی که اروم داشته حرکت میکرده و عجله نمی کرده میاد از بین این کشته شده ها به راحتی بدون هیچ جنگی ( جاده قشنگ سرسبز میدیده از مسیر لذت میبرده) وارد دنیای مادی میشه.

یعنی این خدای عشق، توی بدنیا اومدن ما هم بهمون نشون داده که لازم نیست بیای بجنگی پدرت دربیاد تا برسی به جهان مادی، فقط لذت ببر، عجله نکن من مسیرو واست راحت میکنم.

تو ایمان بیار، تو بده دست من زندگیتو من میسازم، تو ایمان بیار که خلق شدی تا خدایی کنی، بچه ها اینو فرض کنین… یه جهانه، مال تو و هیچ کسی هم تو اداره این جهان، بجز تو دخیل نیست، دوسداری چجوری باشه اون جهان؟؟ بسازش هر جور که میخوای… چجوری بسازمش؟؟ با باور سازی.. یعنی چی باور سازی؟ یعنی من اگر خواستم رسیدن به درامد بی نهایته اونم به راحتی نه با سختی، برم الگو هاشو پیدا کنم، برم ایلان ماسکو ببینم، عباسمنشو ببینم که تو خونشه با عشقشه همیشه هر جایی که میخواده، پولم داره میاد تو زندگیش( مثل اکسیژن) برم بیل گیتسو ببینم، جف بزوسو ببینم… که براحتی، دارن پول زیادم درمیارن…

ذهنت میگه خب اونا فلان کارو دارن منم برم اون کارو بزنم من که تخصص ندارم…، اصلا تو بهش توجه نکن، بگو من نمیدونم چکاری چجوری. خدا میدونه همون که منو به ایسن مسیر هدایت کرده منو به موقعیت مالی درست هدایت میکنه، اونی که داره کل کهکشانو این همه سیاره و خورشیدو فلانو با کمترین انرژی با نظم فوقالعاده می چرخونه منو هدایت می کنه من چمیدونم چجوری. من خلق شدم که خدایی کنم. هدایت میشم به سمت مسیر درست.

ذهنت میگه چقدر میخواد طول بکشه جف بزوس این همه طول کشید …

بگو اون طول کشید مسیرش تا هر مرحله از موفقیتش واسش منطقی بشه من که دارم میبینم اون تونسته، خب داره بدون طی شدن این مسیر طولانی واسم منطقی میشه خیلی کمتره مسیر پیشرفتم، اصلا اون اول، جف بزوس مثل الان من فکر نمی کرده که اینقد طول کشیده. مثال کمتر طول کشیده می خوای؟ مریم شایسته….

خدا جواب ذهنتو میده قدم بردار. اقا بخدا هیچی واسه عقب نگه داشتنمون نیست و باید خودمونو لایق بدونیم. اقا ما با این آگاهی ها اشنا شدیم داریم درکشون میکنیم ما انتخاب شدیم به این مسیر خوشبختی اقا الکی نیستا …

پر از حرفم نمی دونم چجوری ادامه بدم. بخدا درست می کنه همه چیزو همونجور که نگران اکسیژن واسه دم بعدیت نداری نگران هیچ چیز دیگه نباش. اگه نگرانی ( درباره هر موضوعی) دلیل نگرانیتو پیدا کن، با منطق با الگو حلش کن. اساستم خوب نگه دار اصن مگه دور ورمون جز زیبایی چیزی هست که احساسمونم بخوایم به زور نگه داریم؟؟؟

ببین عاااااااااشق اون درختای انبوه اون طرف دریاچم یعنی دیوونم می کنه چقدر زیباست این خدا چقدر زیباست چقدر بهم آزادی میده وقتی باور میکنم هدفش از خلقت خودمو…

ببین دو نوع دید گاه داریم یا از لحظه بعدت مثل اون خروس فوکولی بترسی و نگران باشی، یا مثل خروس بزرگه دنیاتو قلمروتو خودت تعیین کنی.

ببین من عاشق آزادیم، عاشق آزادی از همه نظر، مالی، زمانی، قانونی، همه چیز تو دنیای خودتو اونجوری که خودت لذت میبری می سازی، می سازییییی، درخت هرزارو میسزنی میسوزونی، دنیای توئه، دنیای توئه صلاح ملک خویش خسروان دانند. داریم میبینیم، داریم میبینیم دلیل زندگی عباسمنشو پس این دیدن تغییرمون بوده فقط احساسمونو واسه چند ساعت خوب نگه نداره، عوضمون کنه تغییرمون بده. دوستدارم پنجره هام بزرگ باشه من دوست دارم پس بزرگ میشهریال دوست دارم نرده ها نباشه، من دوست دارم پس نرده ها نباید باشه، من دوستدارم ثانیه این 1 میلیارد پول بیاد تو حساب من، من دوست دارم، پس باید بیاد چجوری؟ چمیدونم اونی که این خواسترو واسه تجربه خدایی خودش تو سر من انداخته، خودشم راه حلشو داره…دقیق مثل این میمونه سر امتحان باشی هم سوال داشته باشی هم جوابو فقط باید عینک خوش بینی و باور درست بزنی تا بتونی جوابو بخونی.

نگاه کن آب روون دریاچره اون موج بخوره نرم بخور به پوستت زندت می کنه . خدای من این آب چشمه از کجااااااااااا میاد؟ مگه میتونی توجیه کنی این آب بی نهایتو چه فرقی میکنه ثروت با این آب چشمه ای خدای من شکرت…

این همه چشمه، مسیر های ورود ثروته، این هر لحظه جوشیدنش همون هر لحظه نفس کشیدنه همون ورود پوله مثل نفس کشیدن، خدایا خدایا چجوری سپاس گزارت باشم که یک قدم میام، هزار قدم میای جلو…

خدای من وقتی ذهنو خاموش میکنم شروع ی کنی به الهام فرستادن شروع می کنی به یکی کردن من با خودت، به حذف ترس ها، به حذف نگرانی ها…چه ترسی آخه؟ چه اونی که بنز سوار میشه، که اعتماد بنفس نداریم باهاش دو کلمه حرف یزنیم، چه اون گدا که به چشم ادم فرومایه بهش نگاه میکنیم، هممون یک هستیم… یکی به یاد میاره، یکی نمی خواد بیاد بیاره.

استاد خیلی از آزادیت لذت می برم، مریم جان خیلی از ذوقت لذت میبرم

عاشقتونم