https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-6.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-08-08 07:00:182020-08-08 19:34:23سریال زندگی در بهشت | قسمت 64
187نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
یه جمله ای خیلی بلد شد برام چون دارم روی روانشناسی ثروت 1 کار میکنم و قسمتهای اولی هستم که راجع به اهرم توضیح داده بودین
خانم شایسته گفتن از 7 صبح تا اون زمانی که گفتن احتمالا بعدازظهر و یا شب بود یه سر داشتن کار میکردن و اصلا حتی صدای خستگی هم توی صداشون نبود تازه بعدش رفتن جارو کنن به قول دور کلبه پرادایس رو
من در عمل الان فهمیدم اهرمی که مینویسم باید اینکارو برای من بکنه که تو از 7 صبح کلی کار فیزیکی انجام داده باشی بعد با ذوق بگی باز میخوام انجام بدم و احساس خستگی هم نکنی
استاد من دو تا اهرم نوشتم که جفتشون انگار یکی هستن تفاوتی ندارن
یکی از اقداماتی که بهم گفته شده بود این بود که برم تو 30 روز 30 تا کارت ویزیت هایی که داشتم رو پخش کنم و خودم رو معرفی بکنم
دو روز اول که واقعیت ترس برم داشته با اینکه قبلن کار مشابه به این کار کرده بودم
ولی شروع کردم روز سوم یک کارت دادم
الان تقریبا فک کنم 5 یا 4 روز گزشته باز جلسات اهرم رو گوش دادم و فهمیدم باید به یادم بیارم این اهرمه که آقا اگر مثلن این اقدامه رو انجام ندی قدم به قدم میری سمت رنجه ها
صبح این توصیحات و درک های بیشتر خودمو نوشتم و گفتم شب میرم مجموعه ی خرید نزدیک خونمون که پر از مغازه های مبلمان و اثاثیه منزل فروشه و خودمو تبلیغ میکنم
البته قبلش جایی قرار داشتم که خود این قراره هم هدایتی بود که دوست دارم تو ادامه ی کامنتم بنویسم که تو سایت ردپا بزارم ازش
قرارم که تموم شد من رفتم سراغ مرکز خرید نزدیک خونمون
اونجا خیلی سخت نگرفتم که حتما باید مبلمانی ها رو برم اگر میدیدم مغازه ای برام چشمک میزنه میرفتم سراغش
و خدام کم نزاشت هر چی مغازه ی خفن و ثروتمند بود منو میفرستاد
منم به خاطر اینکه پا رو ترسم بزارم و ببینم ادمای ثروتمند هم مثل من معمولی هستن میرفتم داخل مغازه ها
نشمرده بودمم که چنتا کارت برداشتم ، همینطور یه تعدادی برداشته بودم گذاشته بودم داخل کیفم
و رفته بودم کارتام که تموم شد یک جایزه ی کوچیک به خودم دادم و برگشتم خوبه دیدم تا الان به اندازه ی 12 روز من اینکار رو انجام دادم
قرار کاری ای هم که داشتم خیلی هدایتی بود گرچه نجوا داره خودش رو میکشه و حالم رو بد میکنه و میگه این تصمیم درست نیست
حدود یک هفته پیش من داخل مسیر پیاده رویم بودم که متوجه شدم آموزشگاه استاد قدیمیم که ، هی سر میزدم به آموزشگاهش ولی بسته بود ، بازه و یک خانمی وسیله به دست داره میره اون سمت
در اصل یهو اون خانم رو دیدم و فهمیدم آموزشگاه بازه
قصدم فقط تجدید خاطرات با ایشون بود چون اولین استادم بودن
رفتم اونجا و صحبت کردیم و ایشون فکرکرد من برای کارآموزی رفتم سراغشون و گفت نمونه کاراتو برام بیار
منم گفتم باشه براتون میارم و این یک تجربه ی جدیده باللخره
چند روزی گذشت تا من دیشب نمونه کارهامو براشون بردم و خب من خودم میدونم چه قد در مهارتم بالا عه حتی بیشتر از استاد قدیمیم ولی تا الان حضوری آموزش نداده بودم
که خب این خیلی متفاوته با اینکه فقط مهارت رو برای خودت داشته باشی
ایشون کارامو دوست داشتن همون موقع بهم گفتن به یکی از هنرجوهاشون که اونجا بودن هم درس بدم ببینم کارم چه طوره
و دیگه کلن اکی شد و قرار شده به عنوان کارآموز برم و یا اگر خودم شاگردی داشتم یه درصدی رو هم خودم بگیرم
از اونجا به بعد یه سری جرایانات پیش اومد و نجوا تو ذهن من شروع کرد به بالا گرفتین
اینکه تو که اینهمه مهارت داری میخوای بری کارآموز بشی
در صورتی که خب من این کارو بلد نیستم ، مهارتم خوبه ولی آموزش این مهارت به صورت حضوری تا الان ندادم و باید یادش بگیرم
یا میگفت بابا وقتتو الکی هدر میدی میری اونجا که چی بری ببینی بقیه چه طوری یاد میدن
در صورتی که من میدونم چه قدر هدایتی این جریانات پیش رفت و قطعا یک چیزی داره که من باید ادامش بدم و نتیجشو ببینم
یه راهیه که سر راهم گزاشته شده
من میخواستم پول بیشتری بسازم این یکی از راه هاشه
حتما نباید از اون راه هایی که من تعیین کردم برای خودم پول بسازم که ، یکم باید این کویره رو ول کنم
آهااااننننن
حالا فهمیدم
هفته پیش در جواب سوالات ج 2 حل مسائل نوشته بودم که کویر من اینه که من فکر میکنم فقط از طریق سفارش گرفتن یا فروش کارهام قراره پول بسازم
ولی از راه های دیگم میشه
راه های دیگه تو ذهنم آموزش دادن بود که چون یکی از اساتیدم رو دیده بودم که فقط کار آموزشی انجام میدن و کارجدید و خلاقیت جدید انجام نمیدن و کل هفتشون انگار پره ، من میگفتم من اینطوری دوست ندارم
در صورتی که ایشون خودش دوست نداره شاید کار خلاقیتی بکنه وگرنه تایم آزاد داره
در صورتی که من شاید الگوم اشتباه بوده!
مگه الان یه سریا تو یوتیوب نیستن که یک آموزش گزاشتن با 50 هزار نفر هنرجو ولی تنها تایمی که ازشون گرفته شده زمان ضبط و آپلود اون ویدیو بوده
مورد بعدی من دیدم که زمانی که میخواستم آموزش بزارم مجبور بودم خودم یه سری چیزها رو یاد بگیرم و توش بهتر بشم ، الانم قطعا اینطوریه یه سری چیزهایی رو قطعا من قراره یاد بگیرم که شاید نیاز دارم که یاد بگیرم
ولی الان اصلا اطلاعی ازشون ندارم
من باید این کویرمو رهاش کنم
اگر تونستم هنرجو خودم جذب کنم و پول بسازم ازشون چی؟
اگر توی همون مدت 3 روز در هفته م ، 3 روزشو مشغول یادگیری چیزای جدید باشم و کلی چالش و مسئله ی جدید حل کنم و بعد باز 4 روز بعدی که برای خودمم بیام از اون نتایج استفاده کنم چی میشه؟
اگر بعد از یک مدت هنرجوهایی رو ثبت نام کنم که اندازه دو هنرجو ثبت نام میکنن چی؟ یعنی بیشتر پول بسازم با زمان کمتر به صورت تکاملی چی؟
ذهنم میگه خب تو از کجا میخوای هنرجو بیاری
تنها جوابی که دارم براش از تجربه ی سال پیشم اینه که من خودم کارمو معرفی میکنم با همون امکاناتی که دارم و هزینه ی الکی بابت تبلیغات نمیدم
جنگولک بازی الکی نمیکنم برای جذب مشتری
به جاش ترمزهامو برمیدارم و روی دوره ثروت کار میکنم مشتری ها من رو پیدا میکنن لازم نیست من دنبالشون بگردم.
عجب گفتگوی باحالی شد خیلی وقت بود اینطوری کامنت ننوشته بودم
ولی وقتی دیدم استاد مسائل رو حل میکنه گفتم باید پسائلم رو حل کنم این به ظاهر کارآموزی مثل حل یک مسئلش که توی راهمقرار گرفته و من باید کمال گراییم رو بزارم کنار
الان یاد ازاده ی عزیز افتادم.
اون قسمتی که آزاده جان کلی مشتری خفن با یک مهارت خفن توی سالن ارایشی خودش داره
و الان میخواد یک شغل دیگه رو هم امتحان کنه به اسم املاک
بعد با اون همه اسم و رسم میرن بادکنک میخرن برای معرفی ملک ها
خب اینم همونه دیگه آزاده ی عزیز بلد نبوده اون کار جدید رو برای همین از صفر شروع کرده
منم بلد نیستم این کارو خب چه بهتر که به جای اینکه خودم برم یک جایی رو اجرا کنم ، اجارشو بدم پول آب و برق و گازشو برم یا حتی پرش کنم اون مکان رو با وسایل
الان اون مکان آماده در اختیار من هستش
هم بهم یاد میدن هم میتونم درآمد بسازم ازش اگر ترمز هامو بردارم و الگوهای بهتری رو هم پیدا کنم
دوست دارم تا جایی که می تونم هرروز به این سایت سر بزنم و با گوش دادن مستمر به فایل های استاد، خودم رو ارتقا بدم و مدارم بالا بیاد.
برخلاف سه روز گذشته، ک قرص ضداضطراب میخوردم تا صدای قلبم رو نشنوم، الحمدلله رب العالمین امروز هیچ قرصی تا به این لحظه نخوردم. این یعنی رشد.
همچنان وقتی به فرد موردنظرم فکر میکنم که من رو بلاک کرده، دچار اضطراب و آشفتگی میشم.
امروز اومدم دلایلش رو نوشتم چرا من دجار اضطراب و نگرانی میشم
باورهایم اینطور بود، چون نگرانم بهش نرسم، چون نگرانم مال من نشه، چون فکر میکنم من رو دوست نداره
بعد طبق فرمایشات استاد به این نتیجه رسیدم، این حرف های حال بد کن رو کی داره ب ت میگه؟ خدا یا شیطان
نتیجه گرفتم شیطان
گفتم خدا چ میگه؟
نتیجه گرفتم خدا میگه عزیزم صبور باش، این بهترین اتفاق ممکن برای توست، این فرد یا بهتر ازین فرد رو ب تو میدم، اینها باید پیش میومد تا ت متوجه خلاهات میشدی و مجدد رشد بیشتری میکردی.
حالم بهتر شد با گفتن اینها
تو نشانه روز قبل به جایی برخوردم ک نوشته بود باید جابجا بشی.
تصمیم گرفتم خودم رو از بلاتکلیفی 5 ماه در بیارم و قدم عملی بردارم که اینکار با جابجایی محل سکونتم هست. چرا ک تا وقتی دراین مکان هستم، هم بخودم و دیگران ثابت کردم ک برای تغییر وضعیت موجودم مصمم نیستم.
من ترس های زیادی دارم، ترس از تاریکی، تنها بودن، و..
تو یک ماه اخیر به لطف خدا، ترس از تاریکی و تنهایی شب خوابیدنم تا حدود زیادی حل شده.
برای تنها بودنمم دارم فایل های توحید عملی رو گوش میدم که ب حضور خدا بیشتر ایمان داشته باشم. کاری ک یکشبه درست نمیشه و نیازه در این مسیر قدم بردارم و کم کم به تکامل برسم.
دوستتون دارم ک این سایت ایجاد شده تا انقدر حس خوب بگیریم و متوجه رشد افراد بشیم و انگیزه بگیریم
سلام به استاد به مریم جان به همه اهالی بهشت به خانواده عباسمنش که با اومدن به سایت پا در بهشت برین گذاشتن.
خدارو هزاران مرتبه شکر شکر برای هدایت به این بهشت برای دیدن وشنیدن وخوندن این همه زیبایی.
قبل از اینکه در مورد این قسمت وزیباییهاش بگم می خوام به سارا جان که کامنتش برگزیده شده وبه حق برگزیده شده تبریک بگم وتحسینشون کنم چقدر زیبا نکات رو دراورده بودید ونوشتید وچه زیبا تغییر کردید وچه خدای مهربانی که هرکس که خودش بخواهد دستش رو می گیره وبالا می بردش.
وچه معجزه ای هست این سریال زندگی در بهشت من هم ابتدا با همین سریال شروع کردم روزی 5 تا 6 قسمت می دیدم شده بود کار هر روزم آرامش پیدا می کردم ونا خوداگاه تو زندگیم اجرا می کردم تا بالاخره یه روز تصمیم گرفتم کامنت بزارم.
سارا جان خیلی برات خوشحال شدم وتحسین کردم ایمانت رو امیدوارم همگی اهالی بهشت کنار هم به اوج به خدا برسیم.
واما بهشت اینجا هر کس به خودش به دیگران برای موفقیتهاش جایزه می ده از هر چه داره مریم جان عاشقتم که به استاد نوشیدنی می دی تا خستگی بریدن درخت ودرست کردن اره از تنش در بره وخدارو شکر برای نعمت دریاچه این همون رودی هست که خدا در قرآن می گه همون آبی که از عسل شیرینتره.
اما مگر بهبود دادن تموم می شه مگه می شه رها کرد شما بهشت رو بهبود می دید وما ذهنمون رو شما نرده ها و لونه زنبورها وعنکبوتها رو از بین بردید وما باورها وافکار که مانع رسیدن به هدف می شن ما بغض وکینه وحسد وباور فقر وکمبود وبی ایمانی رو .
چقدر سارا جان قشنگ تشبیه کردن آب رودخانه رو به رحمت الهی که می شوره ومی بره زشتی ها ونازیبایی ها رو متشکرم عزیزم.
واتش سوزانی که فقط آشغالها وبدردنخورها رو می سوزونه واونایی که بدر بخورن جدا می شن پس باید انقدر رو خودم کار کنم تا جدا بشم از سوزوندنی ها.
وچقدر زیبا بود کادو لری چقدر خوبه وقتی کادو می دیم دنبال چیزی باشیم که بدرد طرف بخوره این طور هر وقت به کار بگیردش چقدر خوشحال وسپاسگزار می شه.
خدای من چقدر زیباتر شد این بهشت همینه هر چی بیشتر کار کنیم بهبود بدیم بهتر وبهتر می شه حتی بهشت رو هم نباید رها کرد باید هر روز کار کرد وبهبود داد چه برسه به ذهن چموش ما نباید یه لحظه غافل شد .
خدایا شکرت برای این سایت.
خدایا شکرت برای این بهشت.
خدایا شکرت برای استاد وعزیزدلشون.
خدایا شکرت برای دوستانم در این بهشت.
خدایا شکرت برای هدیه ای که دیروز وامروز بهمون دادی.
خدایا شکرت امروز روز پدر ومرد هست وتونستم شوهرم رو خوشحال کنم.
خدایا سپاسگزارت هستم برای این جنگل فوق العاده، درختاهای سبز بلند ، اسمان ابی پر از ابرهای سفیدی که انگار دارن میخندن و میخوان بارون و به ما هدیه کنن دریاچه ای پر از ماهی های سیبیلو، ماهی های هفت رنگ ، لاک پشت ، قورباغه
استاد وقتی میپری تو اب احساس میکنم خودمم دارم میپرم تو اب ، شنا میکنم ، این حس و علاقه در من شکل گرفته که شنا کردن و یاد بگیرم ، تنیس بازی کنم و به آمریکا مهاجرت کنم
خدای عزیزم شکرت برای این همه عشق و محبت مریم جون و استادم
چقدر کار خوبی کردید نرده ها رو هم مثل کره بردید خیلی ویو زیباتر شده
خدااااا صدای قورباغه ها ، غازها ، جیرجیرک ها تو اون تاریکی شب کنار اتیش چقدر ارامش بخشه سپاسگزارم خدایا
استاد جان چقدر با آرامش روی کاناپه نشسته و استراحت میکنه
سلام به استاد عباسمنش، خانم شایسته و همه دوستان زندگی در بهشت
بینهایت سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده
من هر روز با دیدن زندگی در بهشت دارم درست زندگی کردن رو یاد میگیرم؛ خصوصا تو قسمت قبل و این قسمت که اون داستان برا اره برقی پیش اومد و استاد با صبوری حلش کردن؛ دل و جیگر اره رو در اوردن، قشنگ تمیزش کردن، بعد تیغشو عوض کردن وقتی دیدن اره درست کار نمیکنه؛ چیزی که برام جالب بود این بود واکنش استاد بود که با صبر و حوصله بعد از چندین بار تونستن اره درست کنن و بعد اون درخت به اون بزرگی روقطع کردن و بعد با اون وسیله درختو تکه تکه کردن و این قسمت هم که با هدیه خانم شایسته و شیرجه دیدنی استاد شروع شد و با عشق نم نم با وسیله جدیدشون کل نرده هارو بردیدن، چوبای به درد نخور رو سوزندن، چوب های سالم رو نگه داشتن برای پروژه های بعد: چقدر دوس دارم این آزادی عمل رو این سبک زندگی رو که اونقدر وقت آزاد باشه و اونقدر تسلط داشته باشم به ذهنم که بتونم زندگی رو از این زاویه هم تجربه کنم؛ واقعا لذت بردم، واقعا یاد گرفتم، خصوصا سبک ذوق زدگی خانم شایسته، بچه گونه صحبت کردنشون، ذوق و شوق داشتنشون و این ادامه دادن های مداوم استاد؛ واقعا لذت بردم، بهشتمون هر روز داره زیبا و زیبا تر میشه اونم با ابزار های قدرت مند استاد
خدارو شکر که ایده یکی یکی الهام میشه و کارها روون جلو میره .
منم چند وقت پیش تعریف کرده بودم که رفتم تو دانشگاه و جلو کلی دانشجو یه اجرا خیلی خفن داشتم . (◕ᴗ◕)
کم مونده بود پس بیوفتم .
اقا من بعد این اتفاق دنبال فیلم های اون روز بودم . از چند نفر پرسیدم ولی کار جلو نرفت . گفتم حالا بزار بعد خودش حل میشه.
امروز مسئول هیئت فرهنگی دانشگاه زنگ زد . گفت برای اون روز مراسم یه هدیه ای برا شما در نظر گرفته شده اقا شماره کارتو رد کن بیاد .
بعد که از بابت شماره کارت مطمعن شدم که درست بدستشون رسیده ، گفتم فیلم های اون روز هستن ؟
گفت همون اجراتون رو میخواید ؟ میپرسم براتون میفرستم .
به همین راحتی کارم راه افتاد .
چند وقت پیش هم هدایت شدم به جایی کنار دریا از خودم فیلم بگیرم . بعد همون جا هم کنار دریا نشیتم با لپتاپم کار کردم . ویوش عالی بود . یه موج شکن بود که میرفت وسط دریا و روش یه پل بود . خیلی عالی بود .
تو این چند روز هم از طریق برادرم به یه لپ تاپ خیلی مجهز دسترسی پیدا کردم که میتونم همه برنامه هایی رو که لپ تاپ خودم نمی کشید رو روش نصب کنم . خدایا شکرت که همیشه به همین راحتی شرایط رو فراهم میکنی.
جمعه این هفته هم با بچه های دانشگاه رفتیم کوه . خدارو شکر عالی بود . همه ترکیدن ولی من سالم و سرحال بودم . تازه اون بالاهم همه جمع شدن من براشون هم اجرا کردم ساز . یه چیزی هم که بود معجزه قرن رخ داد . یکی پانتومیم اجرا کرد و من خودم تنهایی جوابشو دادم .
من با دیدن هر روزه ی این سریال و توی سایت بودن فایل گوش دادن تونستم دوره 12 قدم رو بخرم و بعد از چند وقت یه سفر عالی به شمال رو جذب کردم که هرچقدر زیبایی میدیدم انگار قبلا دیده بودمش چون با دیدن این سریال من هم دیده بودم و هم توی ذهنم دیده بودمشون
در اصل وقتی اونجا بودم من دوبار قبلش اون صحنه هارو دیده بودم و دقیقا همون حس هایی که با سریال زندگی در بهشت تجربه میکردم رو اونجا تجربه کردم و چقدر بهم حس خوب و لذت بخشی داد
اینکه من تونستم با توجهم با کنترل احساسم اون صحنه های زیبا جنگلهای انبوه و پر تله کابین دریای آبی و وسیع خلق کنم
احساس خلق کنندگی خالق بودن و همه ی این قدرت هارو بهم میداد
و یه نکته خیلی جالب در مورد خانم شایسته جان قبلا توی سریال که میدیدم و میگفتم خدای من
منم عادت کرده بودم و میگفتم وای خداااایی من و اینجوری ذوق میکردم و خداروشکر میکردم
چقدر حس پشت خدای من گفتنای مریم جون رو درک میکنم عاشقتم
خیلی خوبهههه
و میخوام از این به بعد این خدای من جز تیکه کلامم بشه و احساسم رو باهاش هر لحظه خوب نگه دارم
سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته
یه جمله ای خیلی بلد شد برام چون دارم روی روانشناسی ثروت 1 کار میکنم و قسمتهای اولی هستم که راجع به اهرم توضیح داده بودین
خانم شایسته گفتن از 7 صبح تا اون زمانی که گفتن احتمالا بعدازظهر و یا شب بود یه سر داشتن کار میکردن و اصلا حتی صدای خستگی هم توی صداشون نبود تازه بعدش رفتن جارو کنن به قول دور کلبه پرادایس رو
من در عمل الان فهمیدم اهرمی که مینویسم باید اینکارو برای من بکنه که تو از 7 صبح کلی کار فیزیکی انجام داده باشی بعد با ذوق بگی باز میخوام انجام بدم و احساس خستگی هم نکنی
استاد من دو تا اهرم نوشتم که جفتشون انگار یکی هستن تفاوتی ندارن
یکی از اقداماتی که بهم گفته شده بود این بود که برم تو 30 روز 30 تا کارت ویزیت هایی که داشتم رو پخش کنم و خودم رو معرفی بکنم
دو روز اول که واقعیت ترس برم داشته با اینکه قبلن کار مشابه به این کار کرده بودم
ولی شروع کردم روز سوم یک کارت دادم
الان تقریبا فک کنم 5 یا 4 روز گزشته باز جلسات اهرم رو گوش دادم و فهمیدم باید به یادم بیارم این اهرمه که آقا اگر مثلن این اقدامه رو انجام ندی قدم به قدم میری سمت رنجه ها
صبح این توصیحات و درک های بیشتر خودمو نوشتم و گفتم شب میرم مجموعه ی خرید نزدیک خونمون که پر از مغازه های مبلمان و اثاثیه منزل فروشه و خودمو تبلیغ میکنم
البته قبلش جایی قرار داشتم که خود این قراره هم هدایتی بود که دوست دارم تو ادامه ی کامنتم بنویسم که تو سایت ردپا بزارم ازش
قرارم که تموم شد من رفتم سراغ مرکز خرید نزدیک خونمون
اونجا خیلی سخت نگرفتم که حتما باید مبلمانی ها رو برم اگر میدیدم مغازه ای برام چشمک میزنه میرفتم سراغش
و خدام کم نزاشت هر چی مغازه ی خفن و ثروتمند بود منو میفرستاد
منم به خاطر اینکه پا رو ترسم بزارم و ببینم ادمای ثروتمند هم مثل من معمولی هستن میرفتم داخل مغازه ها
نشمرده بودمم که چنتا کارت برداشتم ، همینطور یه تعدادی برداشته بودم گذاشته بودم داخل کیفم
و رفته بودم کارتام که تموم شد یک جایزه ی کوچیک به خودم دادم و برگشتم خوبه دیدم تا الان به اندازه ی 12 روز من اینکار رو انجام دادم
قرار کاری ای هم که داشتم خیلی هدایتی بود گرچه نجوا داره خودش رو میکشه و حالم رو بد میکنه و میگه این تصمیم درست نیست
حدود یک هفته پیش من داخل مسیر پیاده رویم بودم که متوجه شدم آموزشگاه استاد قدیمیم که ، هی سر میزدم به آموزشگاهش ولی بسته بود ، بازه و یک خانمی وسیله به دست داره میره اون سمت
در اصل یهو اون خانم رو دیدم و فهمیدم آموزشگاه بازه
قصدم فقط تجدید خاطرات با ایشون بود چون اولین استادم بودن
رفتم اونجا و صحبت کردیم و ایشون فکرکرد من برای کارآموزی رفتم سراغشون و گفت نمونه کاراتو برام بیار
منم گفتم باشه براتون میارم و این یک تجربه ی جدیده باللخره
چند روزی گذشت تا من دیشب نمونه کارهامو براشون بردم و خب من خودم میدونم چه قد در مهارتم بالا عه حتی بیشتر از استاد قدیمیم ولی تا الان حضوری آموزش نداده بودم
که خب این خیلی متفاوته با اینکه فقط مهارت رو برای خودت داشته باشی
ایشون کارامو دوست داشتن همون موقع بهم گفتن به یکی از هنرجوهاشون که اونجا بودن هم درس بدم ببینم کارم چه طوره
و دیگه کلن اکی شد و قرار شده به عنوان کارآموز برم و یا اگر خودم شاگردی داشتم یه درصدی رو هم خودم بگیرم
از اونجا به بعد یه سری جرایانات پیش اومد و نجوا تو ذهن من شروع کرد به بالا گرفتین
اینکه تو که اینهمه مهارت داری میخوای بری کارآموز بشی
در صورتی که خب من این کارو بلد نیستم ، مهارتم خوبه ولی آموزش این مهارت به صورت حضوری تا الان ندادم و باید یادش بگیرم
یا میگفت بابا وقتتو الکی هدر میدی میری اونجا که چی بری ببینی بقیه چه طوری یاد میدن
در صورتی که من میدونم چه قدر هدایتی این جریانات پیش رفت و قطعا یک چیزی داره که من باید ادامش بدم و نتیجشو ببینم
یه راهیه که سر راهم گزاشته شده
من میخواستم پول بیشتری بسازم این یکی از راه هاشه
حتما نباید از اون راه هایی که من تعیین کردم برای خودم پول بسازم که ، یکم باید این کویره رو ول کنم
آهااااننننن
حالا فهمیدم
هفته پیش در جواب سوالات ج 2 حل مسائل نوشته بودم که کویر من اینه که من فکر میکنم فقط از طریق سفارش گرفتن یا فروش کارهام قراره پول بسازم
ولی از راه های دیگم میشه
راه های دیگه تو ذهنم آموزش دادن بود که چون یکی از اساتیدم رو دیده بودم که فقط کار آموزشی انجام میدن و کارجدید و خلاقیت جدید انجام نمیدن و کل هفتشون انگار پره ، من میگفتم من اینطوری دوست ندارم
در صورتی که ایشون خودش دوست نداره شاید کار خلاقیتی بکنه وگرنه تایم آزاد داره
در صورتی که من شاید الگوم اشتباه بوده!
مگه الان یه سریا تو یوتیوب نیستن که یک آموزش گزاشتن با 50 هزار نفر هنرجو ولی تنها تایمی که ازشون گرفته شده زمان ضبط و آپلود اون ویدیو بوده
مورد بعدی من دیدم که زمانی که میخواستم آموزش بزارم مجبور بودم خودم یه سری چیزها رو یاد بگیرم و توش بهتر بشم ، الانم قطعا اینطوریه یه سری چیزهایی رو قطعا من قراره یاد بگیرم که شاید نیاز دارم که یاد بگیرم
ولی الان اصلا اطلاعی ازشون ندارم
من باید این کویرمو رهاش کنم
اگر تونستم هنرجو خودم جذب کنم و پول بسازم ازشون چی؟
اگر توی همون مدت 3 روز در هفته م ، 3 روزشو مشغول یادگیری چیزای جدید باشم و کلی چالش و مسئله ی جدید حل کنم و بعد باز 4 روز بعدی که برای خودمم بیام از اون نتایج استفاده کنم چی میشه؟
اگر بعد از یک مدت هنرجوهایی رو ثبت نام کنم که اندازه دو هنرجو ثبت نام میکنن چی؟ یعنی بیشتر پول بسازم با زمان کمتر به صورت تکاملی چی؟
ذهنم میگه خب تو از کجا میخوای هنرجو بیاری
تنها جوابی که دارم براش از تجربه ی سال پیشم اینه که من خودم کارمو معرفی میکنم با همون امکاناتی که دارم و هزینه ی الکی بابت تبلیغات نمیدم
جنگولک بازی الکی نمیکنم برای جذب مشتری
به جاش ترمزهامو برمیدارم و روی دوره ثروت کار میکنم مشتری ها من رو پیدا میکنن لازم نیست من دنبالشون بگردم.
عجب گفتگوی باحالی شد خیلی وقت بود اینطوری کامنت ننوشته بودم
ولی وقتی دیدم استاد مسائل رو حل میکنه گفتم باید پسائلم رو حل کنم این به ظاهر کارآموزی مثل حل یک مسئلش که توی راهمقرار گرفته و من باید کمال گراییم رو بزارم کنار
الان یاد ازاده ی عزیز افتادم.
اون قسمتی که آزاده جان کلی مشتری خفن با یک مهارت خفن توی سالن ارایشی خودش داره
و الان میخواد یک شغل دیگه رو هم امتحان کنه به اسم املاک
بعد با اون همه اسم و رسم میرن بادکنک میخرن برای معرفی ملک ها
خب اینم همونه دیگه آزاده ی عزیز بلد نبوده اون کار جدید رو برای همین از صفر شروع کرده
منم بلد نیستم این کارو خب چه بهتر که به جای اینکه خودم برم یک جایی رو اجرا کنم ، اجارشو بدم پول آب و برق و گازشو برم یا حتی پرش کنم اون مکان رو با وسایل
الان اون مکان آماده در اختیار من هستش
هم بهم یاد میدن هم میتونم درآمد بسازم ازش اگر ترمز هامو بردارم و الگوهای بهتری رو هم پیدا کنم
به نام معبود بی همتا
الله اکبر این نمای زیبای دریاچه و درختان پشت سر استاد منو دیوونه کرده. خیلی محشره.بهشت همینجاست
همین اموزش پذیری استاد و میل به یادگیریش یکی از دلایلی که باعث شده استاد خیلی پیشرفت کنه .
و شما همیشه به ندانستن خودتون اعتراف میکنید و هدایت میشین
شما با اینکه ثروتمندین ولی خودتون کارهاتون رو تجربه میکنید و لذت میبرید
منم از شما یاد گرفتم و برای بعضی کارها به خودم جایزه میدم و خودمو دعوت به غذای خوشمزه میکنم.
خدا را شکر این ریلا رو برداشتین خیلی منظره زیبا شده
درود بر لری عزیز برای ابزارهای هدیه ارزشمندش
خیلی شب زیباست اصلاً فوق العاده است .حس فوق العاده ای داره
نشانه روز 4
سلام به استاد، مریم جان و همه
دوست دارم تا جایی که می تونم هرروز به این سایت سر بزنم و با گوش دادن مستمر به فایل های استاد، خودم رو ارتقا بدم و مدارم بالا بیاد.
برخلاف سه روز گذشته، ک قرص ضداضطراب میخوردم تا صدای قلبم رو نشنوم، الحمدلله رب العالمین امروز هیچ قرصی تا به این لحظه نخوردم. این یعنی رشد.
همچنان وقتی به فرد موردنظرم فکر میکنم که من رو بلاک کرده، دچار اضطراب و آشفتگی میشم.
امروز اومدم دلایلش رو نوشتم چرا من دجار اضطراب و نگرانی میشم
باورهایم اینطور بود، چون نگرانم بهش نرسم، چون نگرانم مال من نشه، چون فکر میکنم من رو دوست نداره
بعد طبق فرمایشات استاد به این نتیجه رسیدم، این حرف های حال بد کن رو کی داره ب ت میگه؟ خدا یا شیطان
نتیجه گرفتم شیطان
گفتم خدا چ میگه؟
نتیجه گرفتم خدا میگه عزیزم صبور باش، این بهترین اتفاق ممکن برای توست، این فرد یا بهتر ازین فرد رو ب تو میدم، اینها باید پیش میومد تا ت متوجه خلاهات میشدی و مجدد رشد بیشتری میکردی.
حالم بهتر شد با گفتن اینها
تو نشانه روز قبل به جایی برخوردم ک نوشته بود باید جابجا بشی.
تصمیم گرفتم خودم رو از بلاتکلیفی 5 ماه در بیارم و قدم عملی بردارم که اینکار با جابجایی محل سکونتم هست. چرا ک تا وقتی دراین مکان هستم، هم بخودم و دیگران ثابت کردم ک برای تغییر وضعیت موجودم مصمم نیستم.
من ترس های زیادی دارم، ترس از تاریکی، تنها بودن، و..
تو یک ماه اخیر به لطف خدا، ترس از تاریکی و تنهایی شب خوابیدنم تا حدود زیادی حل شده.
برای تنها بودنمم دارم فایل های توحید عملی رو گوش میدم که ب حضور خدا بیشتر ایمان داشته باشم. کاری ک یکشبه درست نمیشه و نیازه در این مسیر قدم بردارم و کم کم به تکامل برسم.
دوستتون دارم ک این سایت ایجاد شده تا انقدر حس خوب بگیریم و متوجه رشد افراد بشیم و انگیزه بگیریم
بنام خدای زیبایی ها
سریال زندگی در بهشت برای من درس زندگیه
مهارت هایی که اشتباه تووجودمون جاسازی شده
مثل اینکه با عجله با حس بد با فشار با …. انجام دادن
اینجا با حس خوب با لذت با بهبود مستمر با صبر وحوصله با رفتن تو دلش و یکی یکی ایده ها اومدن
و در نهایت نتیجه نهایی و اینکه چقد لذت بخش بود مریم جان اینطوری با عشق به دستاوردشون نگاه می کرد و توصیف میکرد
آدم باید به جایی که توش زندگی میکنه عشق بورزه ….
سپاسگذاری هم یعنی این یعنی بهبودش بدم ازش لذت ببرم و واقعا خوشحال باشم که دارمش بدونم فواید داشتنش چیه
بازم ارزش ابزار و تحسین آزادی مالی و تحسین اینکه ازین ثروت خوب هم استفاده میکنین و هم سرمایه گذاری میکنین
لذت داشتن ثروت هم همینه باهاش ایده هامو عملی میکنم
به نام خالق زیبایی ها .
سلام به استاد به مریم جان به همه اهالی بهشت به خانواده عباسمنش که با اومدن به سایت پا در بهشت برین گذاشتن.
خدارو هزاران مرتبه شکر شکر برای هدایت به این بهشت برای دیدن وشنیدن وخوندن این همه زیبایی.
قبل از اینکه در مورد این قسمت وزیباییهاش بگم می خوام به سارا جان که کامنتش برگزیده شده وبه حق برگزیده شده تبریک بگم وتحسینشون کنم چقدر زیبا نکات رو دراورده بودید ونوشتید وچه زیبا تغییر کردید وچه خدای مهربانی که هرکس که خودش بخواهد دستش رو می گیره وبالا می بردش.
وچه معجزه ای هست این سریال زندگی در بهشت من هم ابتدا با همین سریال شروع کردم روزی 5 تا 6 قسمت می دیدم شده بود کار هر روزم آرامش پیدا می کردم ونا خوداگاه تو زندگیم اجرا می کردم تا بالاخره یه روز تصمیم گرفتم کامنت بزارم.
سارا جان خیلی برات خوشحال شدم وتحسین کردم ایمانت رو امیدوارم همگی اهالی بهشت کنار هم به اوج به خدا برسیم.
واما بهشت اینجا هر کس به خودش به دیگران برای موفقیتهاش جایزه می ده از هر چه داره مریم جان عاشقتم که به استاد نوشیدنی می دی تا خستگی بریدن درخت ودرست کردن اره از تنش در بره وخدارو شکر برای نعمت دریاچه این همون رودی هست که خدا در قرآن می گه همون آبی که از عسل شیرینتره.
اما مگر بهبود دادن تموم می شه مگه می شه رها کرد شما بهشت رو بهبود می دید وما ذهنمون رو شما نرده ها و لونه زنبورها وعنکبوتها رو از بین بردید وما باورها وافکار که مانع رسیدن به هدف می شن ما بغض وکینه وحسد وباور فقر وکمبود وبی ایمانی رو .
چقدر سارا جان قشنگ تشبیه کردن آب رودخانه رو به رحمت الهی که می شوره ومی بره زشتی ها ونازیبایی ها رو متشکرم عزیزم.
واتش سوزانی که فقط آشغالها وبدردنخورها رو می سوزونه واونایی که بدر بخورن جدا می شن پس باید انقدر رو خودم کار کنم تا جدا بشم از سوزوندنی ها.
وچقدر زیبا بود کادو لری چقدر خوبه وقتی کادو می دیم دنبال چیزی باشیم که بدرد طرف بخوره این طور هر وقت به کار بگیردش چقدر خوشحال وسپاسگزار می شه.
خدای من چقدر زیباتر شد این بهشت همینه هر چی بیشتر کار کنیم بهبود بدیم بهتر وبهتر می شه حتی بهشت رو هم نباید رها کرد باید هر روز کار کرد وبهبود داد چه برسه به ذهن چموش ما نباید یه لحظه غافل شد .
خدایا شکرت برای این سایت.
خدایا شکرت برای این بهشت.
خدایا شکرت برای استاد وعزیزدلشون.
خدایا شکرت برای دوستانم در این بهشت.
خدایا شکرت برای هدیه ای که دیروز وامروز بهمون دادی.
خدایا شکرت امروز روز پدر ومرد هست وتونستم شوهرم رو خوشحال کنم.
خدایا شکرت پسرم شاد وسلامت هست.
خدایا شکرت که توخدای مهربان منی ومی تونم شکر گزار باشم.
شکر شکر شکر.
استاد متشکرم.
در پناه خدا.
به نام خداوند الرحمن و الرحیم
سلام به همگی
دیدن این بهشت زیبا همیشه تحسین من را بر می انگیزد
خدایا سپاسگزارت هستم برای این جنگل فوق العاده، درختاهای سبز بلند ، اسمان ابی پر از ابرهای سفیدی که انگار دارن میخندن و میخوان بارون و به ما هدیه کنن دریاچه ای پر از ماهی های سیبیلو، ماهی های هفت رنگ ، لاک پشت ، قورباغه
استاد وقتی میپری تو اب احساس میکنم خودمم دارم میپرم تو اب ، شنا میکنم ، این حس و علاقه در من شکل گرفته که شنا کردن و یاد بگیرم ، تنیس بازی کنم و به آمریکا مهاجرت کنم
خدای عزیزم شکرت برای این همه عشق و محبت مریم جون و استادم
چقدر کار خوبی کردید نرده ها رو هم مثل کره بردید خیلی ویو زیباتر شده
خدااااا صدای قورباغه ها ، غازها ، جیرجیرک ها تو اون تاریکی شب کنار اتیش چقدر ارامش بخشه سپاسگزارم خدایا
استاد جان چقدر با آرامش روی کاناپه نشسته و استراحت میکنه
احسنت بر رابطه ی زیبای شما
احسنت بر آزادی مالی
احسنت بر پارادایس زیبا
احسنت بر تن پا و اقیانوس ش
وای دلم قایق سواری میخواد ، جت اسکی
الهی شکرت خدایا
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عباسمنش، خانم شایسته و همه دوستان زندگی در بهشت
بینهایت سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده
من هر روز با دیدن زندگی در بهشت دارم درست زندگی کردن رو یاد میگیرم؛ خصوصا تو قسمت قبل و این قسمت که اون داستان برا اره برقی پیش اومد و استاد با صبوری حلش کردن؛ دل و جیگر اره رو در اوردن، قشنگ تمیزش کردن، بعد تیغشو عوض کردن وقتی دیدن اره درست کار نمیکنه؛ چیزی که برام جالب بود این بود واکنش استاد بود که با صبر و حوصله بعد از چندین بار تونستن اره درست کنن و بعد اون درخت به اون بزرگی روقطع کردن و بعد با اون وسیله درختو تکه تکه کردن و این قسمت هم که با هدیه خانم شایسته و شیرجه دیدنی استاد شروع شد و با عشق نم نم با وسیله جدیدشون کل نرده هارو بردیدن، چوبای به درد نخور رو سوزندن، چوب های سالم رو نگه داشتن برای پروژه های بعد: چقدر دوس دارم این آزادی عمل رو این سبک زندگی رو که اونقدر وقت آزاد باشه و اونقدر تسلط داشته باشم به ذهنم که بتونم زندگی رو از این زاویه هم تجربه کنم؛ واقعا لذت بردم، واقعا یاد گرفتم، خصوصا سبک ذوق زدگی خانم شایسته، بچه گونه صحبت کردنشون، ذوق و شوق داشتنشون و این ادامه دادن های مداوم استاد؛ واقعا لذت بردم، بهشتمون هر روز داره زیبا و زیبا تر میشه اونم با ابزار های قدرت مند استاد
خیلی دوست داشتم این 2 قسمت رو
خدایا شکرت
به نام خداوندبخشنده ی مهربان
خداوندعاشق حامی وهدایتگرم به مسیرنعمت
سلام به استادعزیزم خانم شایسته عزیزودوستان
خدایاشکرت که هدایتم کردی ب دیدن اینهمه نعمت
خداروشکربخاطرسلامتیم وگوشیمو اینترنتم که تونستم این فایلوببینمولذت ببرم ودرس بگیرم
چقدراین بهشت زیباست خدای من
چقدر خوب تمرکزکردین برزیبایی ونعمت وفراوانی وخواستتون وهدایت شدین به اینجا تحسینتون میکنم افرین احسنت برشما
چقدر قشنگه قانون خدا که به هرچی توجه کنی ازهمون جنس واردزندگیت میکنه
چقدرعاشقانه این قانونوگذاشته
خدایاشکرت بخاطرقوانین ثابت وراحتت
من عاشق زندگی توی این بهشت سرسبز وهوای عالی ودریاچه وحیوونا هستم
چقدرلذتبخشه رابطه ی زیبای شما
چقدرخوب باعزت نفس به هم ابرازعلاقه میکنید تحسین وتشکرمیکنیدواحترام زیادبرای هم قاعلید واصلا حرف کسی براتون مهم نیست ولذت میبریدواقعا احسنت به شما
اخیش چقدادم ازتمیزی حس خوب میگیره روحیه ادم بازمیشه این چوباروزدین فضابرای نفس کشیدن بازشدانگار
احسنت ب شما ک ازصبح تاغروب کارکردین ماشالا ب انرژی استادوقدرت بدنیشون
احسنت ب خانم شایسته ک صبح تاحالا خسته نشده وسرحالوپرانرژیه ومثل بچه هاذوق میکنه چقدرم قشنگه ذوقاتون باصدای زیباتون
کیف کردم از رابطه ی عالیتون وزندگی دراین بهشت
چه دستان خوبی براتون خدامیفرسته مثل لری
وقتی تومدارثروتی ازهمه طرف ثروت واردزندگیت میشه مثل هدیه لری به شما
چقدرفراوانی ابزارهس تواین کشور وتوخونه ی شما ماشالا به این ثروتی ک ساختینو ارزشی ک برای خودتون قاعلین.همه ابزاری دارین وهمه چیوبهترینشودارینو بهترینهاروانتخاب میکنید
اره خیلی لذتبخشه وقتی گرمه وعرق کردی بپری تواب خنک و کلی انرژی بگیری طبیعت چقدرانرژیش مثبته
واونم داشتن این ملکودریاچه وفراوانی نعمت چقدرلذتبخشه خدای من
احسنت به شما که همیشه به دنبال بهبودوحل مسعله ورفتن به دل ترسهاوناشناخته هاورشدتون وکسب تجربه هستین
چقدرمنظره این بهشت زیباست چمنای سبز ودرختای سبزپررنگ کلبه چوبی و دریاچه پرازماهی واب شیرین ومرغوخروسواسب
چقدرغروبش قشنگه صدای جیرجیرکوداکا اسمون ابی خوشرنگ اتیش زیبا توی جنگل خدای من عشق منه این زندگیوحالوهوا رویای منه
خداروشکربخاطربودن شما واین فایلا
سلام دوستان (◍•ᴗ•◍)
خدارو شکر که ایده یکی یکی الهام میشه و کارها روون جلو میره .
منم چند وقت پیش تعریف کرده بودم که رفتم تو دانشگاه و جلو کلی دانشجو یه اجرا خیلی خفن داشتم . (◕ᴗ◕)
کم مونده بود پس بیوفتم .
اقا من بعد این اتفاق دنبال فیلم های اون روز بودم . از چند نفر پرسیدم ولی کار جلو نرفت . گفتم حالا بزار بعد خودش حل میشه.
امروز مسئول هیئت فرهنگی دانشگاه زنگ زد . گفت برای اون روز مراسم یه هدیه ای برا شما در نظر گرفته شده اقا شماره کارتو رد کن بیاد .
بعد که از بابت شماره کارت مطمعن شدم که درست بدستشون رسیده ، گفتم فیلم های اون روز هستن ؟
گفت همون اجراتون رو میخواید ؟ میپرسم براتون میفرستم .
به همین راحتی کارم راه افتاد .
چند وقت پیش هم هدایت شدم به جایی کنار دریا از خودم فیلم بگیرم . بعد همون جا هم کنار دریا نشیتم با لپتاپم کار کردم . ویوش عالی بود . یه موج شکن بود که میرفت وسط دریا و روش یه پل بود . خیلی عالی بود .
تو این چند روز هم از طریق برادرم به یه لپ تاپ خیلی مجهز دسترسی پیدا کردم که میتونم همه برنامه هایی رو که لپ تاپ خودم نمی کشید رو روش نصب کنم . خدایا شکرت که همیشه به همین راحتی شرایط رو فراهم میکنی.
جمعه این هفته هم با بچه های دانشگاه رفتیم کوه . خدارو شکر عالی بود . همه ترکیدن ولی من سالم و سرحال بودم . تازه اون بالاهم همه جمع شدن من براشون هم اجرا کردم ساز . یه چیزی هم که بود معجزه قرن رخ داد . یکی پانتومیم اجرا کرد و من خودم تنهایی جوابشو دادم .
حالا جواب چی بود
میل گاردان خاور.
باید برم مسابقات ملی شرکت کنم ( ´◡‿ゝ◡`)
واقعا جایی که رفتیم زیبا بود .
خدایا شکرت که به راحتی هدایتم میکنی.
همتونو دوس دارم
موفق باشید
فعلا (◍•ᴗ•◍)
بعد از مدتها از سریال زندگی در بهشت سلاااااام
چقدر این سریال خوبه هرچقدر بگم خوبه کم گفتم
من با دیدن هر روزه ی این سریال و توی سایت بودن فایل گوش دادن تونستم دوره 12 قدم رو بخرم و بعد از چند وقت یه سفر عالی به شمال رو جذب کردم که هرچقدر زیبایی میدیدم انگار قبلا دیده بودمش چون با دیدن این سریال من هم دیده بودم و هم توی ذهنم دیده بودمشون
در اصل وقتی اونجا بودم من دوبار قبلش اون صحنه هارو دیده بودم و دقیقا همون حس هایی که با سریال زندگی در بهشت تجربه میکردم رو اونجا تجربه کردم و چقدر بهم حس خوب و لذت بخشی داد
اینکه من تونستم با توجهم با کنترل احساسم اون صحنه های زیبا جنگلهای انبوه و پر تله کابین دریای آبی و وسیع خلق کنم
احساس خلق کنندگی خالق بودن و همه ی این قدرت هارو بهم میداد
و یه نکته خیلی جالب در مورد خانم شایسته جان قبلا توی سریال که میدیدم و میگفتم خدای من
منم عادت کرده بودم و میگفتم وای خداااایی من و اینجوری ذوق میکردم و خداروشکر میکردم
چقدر حس پشت خدای من گفتنای مریم جون رو درک میکنم عاشقتم
خیلی خوبهههه
و میخوام از این به بعد این خدای من جز تیکه کلامم بشه و احساسم رو باهاش هر لحظه خوب نگه دارم
خدایا شکرت عاشقتونم