سریال زندگی در بهشت | قسمت 66 - صفحه 11

به نام خداوند مهربان

سلام استاد و خانم شایسته عزیز

ساعت هفت و سیزده دقیقه صبح مصادف شده است با آوردن بزرگترین تلویزیون مارکت به پرادایس.

ابزار مناسب چقدر انجام کارها را ساده می کند و تلویزیون به این بزرگی را بر روی یک چهار چوبی که چهار چرخ کوچک زیر آن نصب شده بود را حمل کردند.

وسایل اضافی داخل خانه که نقل مکان می کنند و به نقطه دیگری در پرادایس می روند ولی در خانه همه چیز مرتب و منظم چیده شده است.

پنجره هایی که به در تبدیل شد و چقدر زیبایی‌های پرادایس را بیشتر نمایش می دهد ، شیشه های شفاف و روشن که وظیفه نمایش درختان و دریاچه و مرغ و خروس ها را به ساکنان خانه دارد.

مرغ و خروس ها به دنبال خانم شایسته هستند به خیال این که برای آنها غذا دارند.

استاد باز هم مشغول قطع درخت خشک دیگری هستند که سوراخ سوراخ شده بود از بس که خراب و پوسیده بود .

به جای علفهای هرزی که سوزانده شد گل‌های سفید زیبایی در آمده است.

ماری که به سمت لانه مرغها می رود که آنها هم متوجه شده بودند و همگی به سمت دیگری رفته بودند که در آخر هم با بیلی که استاد در سر او فرود آوردند از تنه‌اش جدا شد که همین روزها هم کیودی به همین روز ویا مشابه آن دچار می شود تا به حال دو عدد مار در پرادایس به دیار باقی شتافته آند.

خدایا شکرت

عاشقتونیم

به نام خدای مهربان

سلام استاد و خانم شایسته عزیز

امروز ساعت 7 صبح بزرگترین و جدیدترین تلویزیون به پارادیس آمد تا استاد به راحتی و لذت به تماشای بازی فوتبال بپردازند.

تلویزیون با ابزار راحت حمل می شود و داخل خانه قرار می گیرد.

تغییراتی که استاد همراه با خانم شایسته قدم به قدم و به صورت موازی و همزمان انجام داده اند به این منظور صورت گرفته تا بتوانند به بهترین شکل ممکن بهشت را زیباتر و تمیزتر کنند.

خبر خوب دیگر این که قرار است وسایل اضافه به خانه جدید خود نقل مکان کنند.

درهای شیشه ای زیبا بهشت را بهشتی تر کرده و می توانیم اتفاقات طبیعت را لحظه به لحظه رصد کنیم.اصل بقا ی اصلح که استاد عزیز در فایل خود بیان کردند به راحتی در طبیعت قابل مشاهده است.

خانم شایسته و استاد همیشه در حال زیباتر کردن محیط خود هستند و به همین صورت الهامات زیادی از طرف خداوند برای زیباتر کردن و لذت بخش تر کردن تمام لحظات و مراحل زندگی را دریافت می‌کنند.

پارادایس زیبا هر روز زیباتر می شود. مرغ ها خروس ها و اردک ها با آمدن خانم شایسته یا استاد فکر می کنند که برای آن ها غذا آمده است اما سخت در اشتباهند و باید فعلا به خوردن سوسکها اکتفا کنند.

استاد در حال بریدن درختان و پاکسازی محیط و خانم شایسته در حال جمع آوری چوب ها ی کوچک برای روشن کردن آتش شگفت انگیز در فایر پیت هستند.

نتیجه سوزانده شدن علف های هرز درآمدن گل های زیبا و رویایی است اگر ما هم باورهای مخرب خود را جایگزین باورهای درست کنیم می توانیم گل های زیبا در وجود خود پرورش دهیم.اما هرگز نمی توانیم باورهای مخرب خود را نابود کنیم مثل رنگ سفیدی که بر روی کاشی سیاه می پاشیم.

ماری که به قصد خوردن اردک ها آمده بود اما خروس زودتر متوجه آن شده بود و استاد با یک بیل ترتیب کار را دادند تا دیگر جرات نزدیک شدن به لانه مرغان را نکند. استاد و خانم شایسته همیشه برای انجام تمام کارها به نشانه ها توجه می کنند و به بهترین مسیرها هدایت می شوند.

خدایا شکرت.

عاشقتونیم.