https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-1.gif8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2020-08-10 10:41:022020-08-16 23:33:22سریال زندگی در بهشت | قسمت 66
223نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیز، مرد باغیرت خدا و مریم جان نازنین، بهترین بنده خدا و دوستان خوبم تو سایت
امروز هم مثل همیشه خدا منو هدایت کرد به دیدن سریال زندگی در بهشت. دیروز با 9 قسمت دیدن، رکورد زدم و فکر میکردم دیگه تکرار نمیشه، ولی امروز هم چیزی کم نداشتم؛ 8 قسمت دیگه رو یک نفس دیدم! راستش نمیدونم چه رازی تو این سریاله که هر بار میبینمش، حالم عالی میشه و همه فکر و خیالای بیخود از سرم میپره. تا سریال شروع میشه دیگه نمیتونم استپ کنم، انگار یه نیرویی منو میکشونه به اون دنیا…
خونهی پرصفا و زیبای شهر تمپا با اون گلهای خوشرنگ، استخر، جکوزی و فضای لاکچری در عین سادگی، محشره. درختهای خوشقد و قامت که ردیف به ردیف پشت هم وایستادن، بدون کوچکترین ناهماهنگی، چشمنوازه. اون برکهی بهشتی که مریم جان چندین بار کنارش ریلکس میکردن، خودش یه دنیای دیگهست.
دیدن مرغ و خروسها، اردکها، غاز و بلدرچینها، انتخاب و خریدشون برای زندگی جدید تو بهشت پارادایس، یه عالمه حس خوب بهم داد. شیطنتهای بامزهشون تو ماشین و اون صحنه که مریم جان چطور حرفهای ماشین رو تمیز کردن، عالی بود. خرید چیکن کوپهای خوشگل برای بچههای جدید پارادایس هم که دیگه نگم براتون!
اما اونجایی که خروس فشنمون خودش رو زد به بیهوشی، وااای خدا! هنوز که هنوزه دارم بهش میخندم. خدایا شکرت بابت این همه هوش و ذکاوت این خروس بامزهمون!
بریدن درختهای فرسوده و بازسازی کلبه قشنگمون هم که فوقالعاده شد. اون همه زیبایی و ظرافت واقعاً تحسینبرانگیزه. حصارهای مزاحم که رفتن کنار و اون جنگل سبز و دلانگیز که از شیشههای زلال کلبه دیده میشد، آدم رو میبرد به رویا.
نجات مرغ و خروسهامون از دست اون مار که به حریم خصوصی وارد شده بود هم واقعاً هیجانانگیز بود.
مرسی استاد عزیزم برای این سریال قشنگ و مرسی مریم جان برای فیلمبرداری بینظیرت. خدا قوت به هر دوتای شما که این بهشت زیبای پارادایس رو با ما به اشتراک گذاشتید. خدا رو هزاران بار شکر برای این همه عشق و زیبایی.
خدای مهربونم،هر چه دارم از تو دارم ومن بی تو هیچِ هیچم ،ازت میخوام قدرت وتوان سپاسگزاری از نعمتهایت را به من عطا کنی
خدای مهربانم ازت ممنونم بخاطر رزق پربرکت وبی حسابی که هرروز از بی نهایت طریق وارد زندگی ام میکنی
ازت ممنونم بخاطر وجود پرمحبت مادرم دستان پر مهر پدر ،وجود پراز عشق همسرم
ازت ممنونم بخاطر وجود اساتید توحیدیم ودوستان الهی ام وهمه عزیزانم
ازت ممنونم که مرا به این مسیر توحیدی هدایت کردی ودر این مکان الهی حضور دارم
ازت ممنونم که اجازه صلاه ی دیگر را در این مکان الهی به من دادی
خدای من چه صبح دل انگیزی ،چقدر همه چی در این بهشتِ زیبا بوی تازه گی میده ،چقدر هوا عالیه ،وای چه احساس خوبی میده بودن در این فضا
ای جانم مرغهای بهشتمون هم در حال چرا وخوش گذرونی هستند
ساعت 7:13 صبح هست وامروز را بایک خرید خفن شروع میکنیم
خدای من آقاهه از دیدن شگفتی های این طبیعت چه ذوق زده شد البته حق هم دارد من با اینکه هرروز این طبیعت زیبا را میبینم ولی برام همان تازگی وشگفتی بار اول را دارد
ای جانم چقدر ثروتمند بودن باشکوه هست که میتونی هر چیزی که خواستی از بهترین برند آخرین مدل روز را بخریم تلویزیون بزرگ 85 اینچبزرگترین تلویزیون سال 2020 خدایا شکرت که هرروز نشانه هایی به من نشون میدی که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست
ای جانم احسنت مریم جان ،آفرین به شجاعت وجسارتت بانو که رفتید پیشواز این بچه ها وآنها را راهنمایی کردید چقدر این اعتماد به نفس شما برام ستودنی است
خدای من شکرت بخاطر این ایده ها، که سبب میشه هرروز،کارها ساده تر انجام شود چه راحت تلویزیون را آوردند پایین بدون کوچکترین تقلا وتلاشی واینجا هم باز ارزش ابزار مناسب خودش رو نشون می دهد الان دارم متوجه میشم چرا استاد جان میگن مسیر سخت ،مسیر اشتباه است چون جهان هرروز در حال پیشرفت وتوسعه هست وبه اندازه ای که پیشرفت میکنه کارها راحت تر انجام میشود
خدای من دریاچه را ببین آن درختان اطرافش وترکیب این فضا با تصاویر که بر سطح دریاچه منعکس کرده الله اکبر از این زیبایی
خدای من هرروز این بهشت زیباتر وزیباتر میشه وهر لحظه مرا شگفت زده می کند انگار یک آسمان بالای این بهشت هست یکی روی زمین بر سطح دریاچه خدایا شکرت بخاطر چشمان زیبام که میتونم این زیبایی ها را ببینم
عاشقتم مریم جان که گزارشی از ساخت وسازهای انجامشده را در اختیار ما قرار می دهید بانو
ای جانم خدا قوت بانو ،چقدر داخل خونه تمیز ومرتب شده
عاشقتم من با توضیحاتِ مفصلت، که قرار این ابزارو وسایل اضافه منتقل شوند به خونه خودشون ودر واقع این صحنه قبل از عمل هست
خدای من ،از داخل خونه ،جریان آب سطح دریاچه مشخصه چقدر زیبا شده خدایا شکرت
عاشقتم مریم جان که کامل بهشت وموجودات داخلش را میتونی رصد کنید ،وای وقتی گفتید بروونی هم رصد میکنیم خندم گرفت گفتم بروونی، همیشه یه جایی مشغول لذت بردن وغذا خوردن هست وهرگز نمیزاره بهش بد بگذره مثل همین الان
قانون :
هرچه زیبایی را تحسین کنیم هدایت میشیم به زیبایی های بیشتر مثل امروز غروب ،آسمان را نگاه کردم بطرز جادویی زیبا وشگفت انگیز بود وای از ابرها نگم که دلم براشون میرفت وهر چه در طول مسیر جلوتر می رفتیم آسمان زیباتر میشد
چه نکته زیبا وجالبی گفتید مریم جان، اینکه وقتی ما با همان امکاناتی که داریم دست به عمل شویم تا زیبایی های بیشتری را ببینیم خود طبیعت به ما کمک میکند ومارا هدایت میکند که چیکار کنیم که کارها ساده تر ولذت بخش تر شود واز زیبایی های بیشتری لذت ببریم
خدای من چقدر این صحنه ها زیباست ،غازها ومرغ ها وخروسها را ببین چه کیفی میکنند در این بهشت خدایا هر کدوم دارند یه جوری لذت را تجربه میکنند یکی دم تکان میده یکی خاک رو نوک میزنه ،یکی ریلکس کرده …من عاشقتم خدا با این حجم از تنوع در جهان زیبات
ای جانم که همه دویدن سمت مریم جون فکر کردند مریم جان براشون غذا آورده ،مرغ حنایی ها را نگاه چطور، دو میکنند ،مادر مرغی وجوجه هاش هم هست خدای من چقدر حال دلم با دیدن این صحنه ها خوب میشه ،شکرت خدای بزرگ من
خدای من استاد جان که با آن اره خفن (ابزار کار مناسب ) افتاده به جان درختان وسخت مشغول کار هست ودیگه بعد از چندین بار کار کردن با اره وقطع کردن درختان کاملا حرفه ای شدند خدا قوت استاد جان
ای جانم آفرین مریم جان در حین انجام کاری که عرقت رو در بیاره هیچ چیزی کاربردی تر از حوله نیست احسنت
خدایا شکرت که روز به روز بهشتمون داره زیباتر وزیباتر میشه
ماشاالله به استاد جان ،وای عجب مارمولکی احسنت مریم جان من تو فیلم دیدم یه لحظه ترسیدم بعد شما نزدیک ایستادی نگاش میکنی آفرین
مارمولکِ داره کارشناسی می کند اتفاقات اطرافش رو
خدایا شکرت بخاطر رشد وپیشرفت لحظه به لحظه جهان که چه تغییرات شگفت انگیزی را بدنبال دارد باتری آنقدر قوی بشه که براحتی بتوان با آن یک درخت را قطع کرد وهمین تغییرات هست که باعث گستردگی جهان میشود
ببین موریانه ها چه بر سر این درخت آوردند ،یه لحظه به خودم گفتم اگر من به افکار منفی اجازه ورود به ذهنم را بدهم ،اگر من ورودی هام را کنترل نکنم وقدم به قدم هرروز روی ذهنم کار نکنم این افکار منفی وباورهای محدود کننده، بدون اینکه من متوجه باشم تمام فضای ذهن مرا اشغال می کنند تا جاییکه زندگی را برام جهنم کنند
خدای من چمنها رو نگاه ،چه نتیجه زیبایی داشت سوزاندن علف های هرز ،گلهای زیبا ودلبر، با یک عالمه غنچه، همین طور که وقتی من افکار منفی را به ذهنم راه ندهم وورودیهای ذهنم را کنترل کنم وروی باورهای محدود کننده ام کار کنم نتیجه آن میشه آرامش بیشتر وزندگی زیباتر خدایا شکرت
من عاشقتم که اینقدر با لذت از پاکسازی محوطه حرف می زنید واینقدر باعشق تعریف میکنید که اتفاقات قراره بین دو درخت کات شده بیافتد پس محیط را برا آن شی آماده میکنیم
وای عجب ماری ولی چقدر قشنگه، چه پوست براقی هم داره فکر کنم مارِ هم از خط قرمز گذشته وباید بفرستیمش به بهشت
آفرین به پدر خانواده معلومه حواسش جمعِ،وای زبون مارِ رو نگاه، چه جالب رنگ سرش تیره تر هست نسبت به بدنش
وای زیر شکم ِمارِ رو نگاه تا حالا ندیده بود
خدای من در این صحنه ابرها رو ببین که تا پشت درختان پایین آمدند ونسیمی که برسطح دریاچه در حال وزیدن هست
آفرین استاد جان ،این عاقبت کسی که از خط قرمز ها رد بشه عاشقتم استاد جان که همیشه دنبال نشانه ها هستید وچقدر قشنگ خداوند هدایت می کند
چه دیدگاهی قشنگی مریم جان زندگی در طبیعت یعنی مواجه شدن با مسئله وحلش است
خب پروژه بعدی هم به یاری خداوند احداث انبار هست همان خونه جدید برای وسایل وابزارآلات اضافه داخل خانه
خدایا شکرت…..شکرت…..شکرت
عاشقتونم …..
در پناه خدای مهربان همواره شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید
ده بار نگاه کردم اون تیکه رو که مریم نازنین ب شما گفتن براتون حوله اوردم و شما گفتین قربونت برم پاک میکنی دستام کثیفه و چقدرررر عشق کردم من تحسین برانگیزه رابطه الهی شما دونفر باهم خداروشکر که من اینارو میبینم بعدشم شما تشکر میکنید نظیر نداره این رابطه واقعا خواهانش از خدا برای خودم هستم همچین تجربه خوشگلیو
تحسین میکنم غلبه بر ترس هر دو عزیز رو که مار میبینید یکی میکشه و یکی فیلم میگیره من اونجارو چشامو بستم تا بره افرین ب این شجاعت
چقدر بهشت بهشت تر شده با وجود این درهای شیشه ای که انقدر منظره رویایی رو ایجاد کرده فوق العادهذزیباست خدایا شکرت و بازم معجزه ثروت بخاطر وجود وسیله های جدید و کارای جدید اینبار خونه ای که بشه توش وسیلع های اضافی رو بریزید اونحا و حتی خونرو هم پاکسازی کردین چقدر حسش فوق العادست بازم سپاسگزارم بابت این سریالای فوق العاده مرسی و عاشقتونم خدایا شکرت
حسام جان دمت گرم ک هر روز داری روی قدم برداشتن به سمت زیبایی ها اقدام میکنی
حسام جان روی ماهتو میببوسم
داستان امروزم بزار از اونجا شروع بشه ک من الان بخاطر وضعیت کارمندی و حقوقم نیاز به زمان بیشتری دارم تا ماشین ظرفشویی بخرم و با اینکه خانوادم اصرار پشت اصرار ک چکی میخریم قسطی میخریم و شرایطش عالیه و چن ماه دیگه همین رو هم بهمون نمیدن—با این توضیحات مجاب نشدم ک به شکل آدمای فقیر رفتار کنم–حتی خانومم منو تهدید کرد ک مهریمو اجرا میزارم و من سکوت کردم و هیچی نگفتم—توی جلسه سه استاد گفته بودن ک حرفمونو به آدمای نزدیکمون با کمال احترام بزنیم – و منم بشکل ساده و مختصر گفتم ک من توی خورد و خوراک روزانه موندم -حالا همین خرید ماشین ظرفشویی دیگه کم مونده برام –اما قبول نکردن –منم اصرار نکردم و بقیه داستان
وو خبر خوب برای خودم اینکه حسام جان دمت گرم برای اینکه دیشب بعد از بحث ساده برای خرید ماشین ظرفشویی رفتی پیادهروی==
حسام جان دمت گرم برای اینکه دیشب بعد از بحث دیشب نیاز نداشتی خودتو سرزنش کنی
حسام جان دمت گرم برای اینکه دیشب بعد از بحث دیشب نیاز نداشتی خانوادتو سرزنش کنی
حسام جان دمت گرم برای اینکه به الهام خدا گفتی چشم و سکوت کردی و نظر ندادی بعد از اینکه شیطون تهدیدت کرد
حسام جان دمت گرم برای اینکه تهدید دیگران رو به اندازه پشه قبول نداشتی و به خودت گفتی و توی دلت گفتی هیچکس نمیتونه به اندازه سر سوزن بهم آسیب بزنه
حسام جان دمت گرم برای اینکه دیگه داری سعی میکنی نظر دیگران رو تغییر ندی
قبلا بعد از بحث میرفتم سیگار کشی و تا دلت بخواد سرزنش خودم بود و سرزنش گذشته و ترس از آینده –اما دیشب بعد از بحث ساده برای ناتوانی خرید ماشین ظرفشویی رفتم پیادهروی برای اولین بار بعد از چندین ماه من چن تا خیابون پیاده روی کردم و خودمو تحسین کردم ک نیاز به کشیدن سیگار و سرکوب احساساتم ندارم
خبر خوب اینکه دیشب با فیلم سینمایی خودمون مشغول کردم که اقدام ب خود تخریبی نکنم –مرسی به خودم — دم خودم گرم
صبح امروز منتظر اتفاقات قشنگم و صبحونمو با یه فایل قشنگ و زیبا میکسش کردم و زدم به بدن نازنینم
استاد شایسته جان گفتین
تحسین زیباییها و دست به عمل شدن برای اون زیبایی , زیباتر کردن افکارمون باعث میشه لاجرم هدایت بشیم به زیباییهای بیشتر
و من امروز منتظر اتفاقات قشنگم هستم
داستان قطع کردن درخت خیلی باحال بود
انقدر این اره برقیه قویه که با باتری کار میکنه ولی میشه باهاش درخت قطع کرد
چقدر تکنولوژی داره زود پیشرفت میکنه
مواجه شدن با مسائل و حلشون بهترین راهکار ذهن ثروتمنده که از زاویه دید مناسب نگاه میکنه و تضاد رو موهبت میدونه که باعث رشدش میشه
موضوع مار
—
خرید تبلویزیون برای لذت بیشتر و اون ایده که یه دکمه میزنی و اون قسمت عقب کامیون میاد پایین مثل پله چققدر عالی و معرکس——————————
شما نگااه کن چققدر به فکر لذت بخش تر کردن کارها هستن
چقدر به فکرسادتر انجام دادن کارها هستند
چقدر به فکر راحتر انجام دادن کارها هستن
اون وسیله ک چهارتا چرخ داره رو میذاری زیر بارهایی ک داری و خیلی راحت و شیک ومجلسی تا هر جا بخوای باخودت میبریش————-توی قسمت قبل هفتیر کشی برا کیودیا رو داشتیم —توی این قسمت بیل کشی برا مارها رو داشتیم ک خیلی خفن بود .
خدایا هزار مرتبه شکرررررت که امروز هم اجازه دادی تا بیدار بشم و اولین کارم گوشی برداشتن و زندگی در بهشت رو نگاه کردن خدایا شکرررت
به به عالیه مریم جانم چقدر عالی و زیبا فیلم برداری میکنید عزیزم
چقدر زیبا شد این خونه ی بهشتی
به قول مریم جان با شیوه ی خیلی راحت چقدر زیباتر شد عالیه عالیییییی خدایا شکرررت
من آنقدر تمرکز میکنم بر زیبایی ها ک لذت میبرم که لاجرم هدایت بشم به همچین زیبایی ها
خدایا هزار مرتبه شکر که انقدر رابطه این دو نازنین عالیه و زیباست که بهترین الگوی من در زندگیم هستین عزیزان
خدا قوت به استاد عزیزم که هر روز بهشت رو زیباتر میکنید برامون
خدایا شکررررت که انقدر همه چی در حال پیشرفته که به قول استاد عزیزم با اره که باتری بخوره انقدر راحت بشه مثل کره بشه یک درخت رو قطع کرد
عالیه استاد عزیزم واقعا هر لحظه از دیدن سریال زندگی در بهشت بیشتر و بیشتر میفهمم که آسان شدین برای آسانی ها. خدایا شکرت
از روزی که مرغ،قاز،خروس های زیبا رو خریدین
هر روز حتی به اونا هم میگم عالیه چقدر مدار مرغ ها بالا بوده که بشن مرغ و خروس های استاد عباسمنش با بهترین و عالی ترین تغذیه
خدایا شکرررررت
دورود خداوند به مریم بانو با اون شجاعت که داری مریم جانم من از داخل گوشی دارم فایل رو میبینم یک ترسی دارم از این مار ولی شما یک خانوم با شجاعت هستی واقعا احسنت عزیزم
و چه زیبا که وعده خداوند حق است
استاد عزیزم و مریم جانم منتظرم باشین در این بهشت زیبا
سلام خدمت خانم شایسته عزیزم،استاد بزرگوار و هم خانواده های محترمم.
سریال زندگی در بهشت امن ترین جا برای کنترل ذهنن هست برای من وقتی که کمی ذهنم اذیتم میکنه.
چون بعضی جاهای فایل یه حرفی زده میشه اما اون حرف ،مفهومی رو به من میرسونه که قلبم رو شاد میکنه.
دقیقه ی 4 خانم شایسته میگه که (ما بعد از نصب این پنجره های بزرگ،طبیعت رو میتونیم رصد کنیم چون تاحالا به خاطر این پنجره های کوچولو این صحنه ها از دستمون در رفته بودن و نمیدیدیم اما الان دیگه هیچ چیزی از ما پنهون نمیمونه)
این پنجره های کوچولو برای زندگی من حکم نجواهای شیطان رو داره از آینده!
از مسائلی که ذهنن میگه پیش میاد
اما یه حرفه خیلی قشنگی همیشه به خودم میزنم اونم اینکه خدا همیشه جلو تر از تو سر خیابون وایساده.
اون پنجره های کوچولو که نمیزاره چشمام قشنگی خدارو ببینه،بزرگی آسمون رو ببینه،زیبایی درخت رو ببینه،داشتنه یه دوست خوب و مهربون مثله خدارو ببینه، این شخصیت بینظیری که خدا لطف داشته و به من داده رو ببینه، اینا باید حذف بشن.
من خیلی تو زندگیم نعمت دارم که دوستشون دارم!
من خدایی دارم که برام کافیه!
بخدا جدی میگم!
خدا برام از پدرمم هم بیشتر قدرت داره
از مادرمم بیشتر دوستم داره
خودش میدونه
مگه نه!
خدایا دیروز یادته چی بهت میگفتم تو پارک!
گفتم من تو رو بیشتر از هر کسی دوست دارم
فکر نکن این دوست داشتنم از روی اینه که ازت میترسم!
نه بخدا خودتو بخاطر خودت دوست دارم!
نه بخاطر ترس یا از روی نیاز!
خدایا خیلی دوست دارم
این روزا اینقدر خلوت با تو رو دوست دارم که حتی دوست ندارم خانواده ام بیان پیشم
خودت میدونی لذت بخش ترین لحظه ی من در طول روز زمانیه که میخوام بخوابم، نه برای لذت خواب!
چون اون لحظه بغلت میکنم و از اعماق وجودم هی بهت میگم دردت تو جونم
دورت بگردم
تو بهترین رفیقمی
تو برام کافی هستی
اگه تک بیدارم نکنی کی میتونه منو بیدار کنه
خیلی دوست دارم
تو باشی برام کافیه!
به همه ی وجودت قسم میخورم تو برام باشی دلخوشی دارم
آرامش دارم
حاله خوب دارم
یادته بهت گفتم من. بخندون!
بعد یه خاطره از 10 سال پیش آوردی تو ذهنم و تا 10 دقیقه هی میخندیدم ساعت 7 صبح!
یادته تو جنگل یا نگاه به آسمونت کردم و حس کردم از اونجا داری نگام میکنی و از شدت ترس و ضعف در برابر ابهتت و قدرتت میخواستم سرم رو فرو کنن تو گردنم و پاهام سست شدن و نشستم رو ریل راه آهن و زانو هامو بغل کردم و به درگاهت توبه میکردم از شرکت که ورزیدم و زیر لب آروم میگفتم منو ببخش
منو ببخش و اشک میریختم به درگاهت!
یادته درختا و کوه و پرنده هارو شاهد گرفتم که شما شاهد باشین بینه من و خدای من!
من توبه میکنم به درگاه خدای خودم هرجا که شرک ورزیدم!
شما شاهد باشین که من توبه میکنم به درگاه خدای خودم که قدرت رو میدادم به دیگران!
شما اون دنیا شاهد باشین بی ن من و خدای من و حسه بچه ای رو داشتم که کار بدی کرده بود اما امید داشت به مهر مادرش و پاهای مامانشو بغل کرد
چیه
با کی حرف بزنم
پیشه کی برم!
مگه جز تو کسی مونده واسم
مگه جز تو کسی رو دارم
کی تو سختی هام کنارم بود جز تو!
کی بهم گفت نترس من مگه مرده ام نترس خودم کمکت میکنم هرچقدر هم که بدهکار باشی
غلط میکنه کسی بخواد تو رو دعوا کنه خودم بدهکاریتاتو میدم از چی میترسی
یادته بهم میگفتی دردت تو جونم نترس من بدهکاریاتو میدم!
یادته چطور دستمو گرفتی!
یادته یه شب یه کلمن آب خوردن داشتم و 3 تا نون و بدونه اینکه من کاری کنم یه مشتری واسم همون روز فرستادی و نزاشتی گشنه بخوابم!
میخوای کجا برم!
میخوای در خونه ی کی رو بزنم!
میخوای دستم رو جلوی کی دراز کنم!
میخوای از کی کمک بگیرم!
به عزت و جلالت قسم !
هیچکسی رو جز تو ندارم و هیچکسی و جز تو نمیخوام
مگه جز تو کسی بود که بهم خیر برسونه!
یادته پسر عموم وه بهم پول قرض داده بود بعد از مدتی که نتونستم پولشو بدم و بدهکار بودم بهم گفت اگه یارانه تو جمه میکردی میتونستی تا الآن بدهیتو بدی!
یادته یکی از صمیمی ترین دوستام برا یک میلیون 500 هزار تمن اومد در خونمون و تا شماره ی بابامو نگرفت و شب بهش زنگ نزد از در خونمون نرفت!
یادته خواستم برم سرکار پول نداشتم نون بخورم و یکی پیشه محل کارم نون میفروخت بهم نون قرضی نداد!
تو رو نمیدونم اما من یادم نمیره!
من یادم نمیره!
هر کس بهم کمک کرد با اون دستش زد تو دهنم
میخوای بعد اون روزا دیگه از کی انتظار داشته باشم جز تو!
بچه ها بهم میگن ابراهیم توحیدی
من چطور میتونم اون روزامو فراموش کنم و از تو دور بشم!
یه عزت و جلالت قسم تنها دلیلی که صبح از خواب پا میشم و شب میخوابم دلخوشیم با تو وقت گذروندنه
سلام ابراهیم عزیز باز هم که نوشتی وچه زیبا نوشتی چه بی رنگ وریا چقدر پاک وبدون ناخالصی ممنون که مینویسی وقلب ما را با اشکهایمان میشوری ممنون که هستی مممنون که مینویسی اقا ابراهیم من بیشتر موقع ها دوست دارم به خدا بگم قربون دستات بعضی موقها فقط با گفتن این جمله میتونم بهش بگم چقدر دوستش دارم خدایا شکرت که هستی راستی همیشه دلم میخواست عکستون رو پر فایلتون بذارید ولی این مدت که درپروسه طلاق همسر سابقتون هستید با خودم گفتم انشالله بعدها اقا ابراهیم عکس خودش رو باهمسر توحیدیش روی پروفایلش میذاره.به امید الله مهربانم مطمعن هستم به خواسته هاتون میرسید.پایدار باشید وشاد
ممنونم بابت لطفتون و اینکه با کامنتاتون قلبم آدم رو خوشحال میکنید.
خداشاهده هیچ فضا و هیچ جایی رو بهتر از اینجا سراغ ندارم که منو به خدای خودم وصل کنه.
منم وقتی عکس پروفایل دوستان رو میبینم انگار بهتر و صمیمی تر میتونم ارتباط برقرار کنم و شما درست فرمودید در مورد عکس پروفایلم اما بجای بعد ها باید مینوشتی به زودی…
سلام بر خدای مهربان. سلام بر خدایی که نزدیک است و سلام بر استاد دوستداشتنی و سلام بر استاد شایسته و سلام بر تو ابراهیم توحیدی این سایت الهی.
ابراهیم جان ممنون که اینقدر زیبا مینویسی. ممنون که از ته قلبت همونجا که خدا نشسته داری برامون مینویسی. ممنونم که نوشته هات منو میبره پیش خدا. ممنونم بخاطر این کامنت زیبا . تو نوشته هات من حس یه رفیق رو دارم یه کسی رو میبینم که با خدا رفیقه.
باز هم که با انگشتان جادویی تون آتیش کشیدید وجود ما رو
کلمه به کلمه کامنتتون مخصوصا اونجاها که با خدا حرف میزدید به جونم نشست و با تموم وجودم درکش کردم چون خودمم امشب همین حس و حال و داشتم
بعد مدتها یه خلوت چند دقیقه ای با خدا پیدا کردم و یعالمه باهاش حرف زدم و اشک شوق ریختم همونطور که با خط به خط کامنت شما ریختم
میدونم که استاد عزیزمون هم همین حس و حال و دارن
مخصوصا الان که دارن رو دوره شکرگزاری کار میکنن
از آهنگ لبیک اللهم لبیک آخر فایل توحید عملی 11 مشخصه استادمون تو چه حال و هوای لطیفی با معشوق هستن
عین حال و هوای چند روز اول شفایافتن زلیخا و دیدن روی ماه یوسف
این لحظات یا هیچ چیز قابل معاوضه نیست در دنیا
با بهترین سفرهای خارجی ، با بهترین امکانات ، با بزرگترین ثروت ها ، حتی با صدها معدن طلا و الماس
عشق بازی با خدا کاری باهات میکنه که یوقتایی با خودت میگی من دیگه اصلا انگار پر شدم، لبریز شدم از عشق ، دیگه عشق زمینی نمیخوام
و
بنظرم همین وقتاست که عشق آسمانی خدا در کالبد یک جسم زمینی در زندگی تو تجلی میکنه
و
مبارک باد بر شما و هرکس که دریافت کرد
دقیقا مثل زلیخا
وقتی که زلیخا عاشق معبود شد و باهاش عاشقانه راز و نیاز کرد و با تمام وجود رو به سوی معبود کرد و گفت دیگه وقتی تو هستی ، هیچ عشق زمینی رو نمیخوام ، خدا در قالب یوسف براش تجلی کرد
مبارکتون باشه آقا ابراهیم
تو کتاب معجزه شکرگزاری راندابرن، یه قسمتش در مورد سرنخ معجزه آسا هست و میگه
هر چیزی که خدا سرراه تون قرار میده و می بینید سرنخ معجزه آسای رسیدن به خواسته تونه
مثلا بچهدار نمی شید، یهو تو خیابون یه بچه ی ناز و خوشگل می بینید
این سرنخ معجزه آسای بچه دار شدن شماست
و
این عشقبازی خالصانه و خلوتهای عاشقانه با معبود ، بنظر من سرنخ معجزه آسای ورود عشق زمینی پاک به زندگی شماست
اون تیکه از کامنتتون سرعت اشکهای من رو صد برابر کرد که گفتید :
(( کی بهم گفت نترس؟ من مگه مُرده م ؟؟؟ نترس… خودم کمکت میکنم هرچقدر هم که بدهکار باشی
غلط میکنه کسی بخواد تو رو دعوا کنه خودم بدهکاریاتو میدم… از چی میترسی؟؟؟
یادته بهم میگفتی دردت تو جونم نترس من بدهکاریاتو میدم!
یادته چطور دستمو گرفتی! ))
خدا رو شکر من بدهکاری به اون شکل ندارم که استرس پرداخت اقساط و… رو داشته باشم
ولی
یه وامهایی گرفتم قبلا تو دوران جاهلیت که اقساطش از حقوقم کسر میشه و درآمدم رو خیلی کم کرده
و اون وامها رو از سر دلسوزی نابجا و شرک ، که میخواستم خدایی کنم برای کسی که جای درست خودش قرار داشت و من میخواستم مثلا با این دلسوزی نابجام جای درستش و تغییر بدم و فکر کردم خدا خودش بلد نیست و من باید اون کار و براش بکنم ، و حالا اون شخص بعد از گذشت دو سال که قرار بود چند ماهه برگردونه ، خلف وعده کرده و هر بار که به مشکل مالی برمیخورم نجواها دوباره داغونم میکنن که چرا چنین اشتباه بزرگی کردم که حالا قدرت جبران کردنش و ندارم
هزار برابر اون مبلغ این خود سرزنشی ها عذابم داده تا الان و اون شخص عین خیال مبارکش هم نیست که چه عذابی میکشم
امشب دقیقا تو همون لحظات مکالمه عاشقانه با خدا بهش گفتم دیدی فلان بنده ت چطور حق من و خورد ؟؟؟ هیچی بهش نمیگی؟؟ پس کله ش نمیزنی؟؟
پس کله ی من که بدجور خورده بخاطر این اشتباه
اون چی ؟؟؟….
و این جمله ی شما رو برای خودم اینطور تغییر دارم که:
[[ کی بهم گفت نترس… من مگه مرده م؟؟؟ نترس خودم کمکت میکنم هرچقدر هم که تنها و بدون حامی و وکیل و شاهد باشی
غلط میکنه کسی بخواد پول تو رو بخوره
خودم از حلقومش میکشم
از چی ناراحتی؟؟؟؟
یادته بهم میگفتی دردت تو جونم نترس من خودم میزنم پس کله شو پولت و ازش پس میگیرم ؟؟؟!
یادته چطور دستمو گرفتی!]]
و چقدر آروم شدم
وقتی خدا رو وکیل و حامی و مدافع خودم قرار دادم
درست عین بچه ی ضعیفی که پدری مهربان و قدرتمند و عاشق داره و اسباب بازی شو یه بچه ی یکم قوی تر از خودش به زور از دستش گرفته و اومده پیش بابای قدرتمند و عاشقش گریه میکنه
و باباهه دلش آب میشه برا اشکهای بچه ش و میره محکم میکوبه تو سر اون یکی بچه ی قلدر و اسباب بازی بچه ی خودش و ازش طوری پس میگیره که اون بچه قلدر ه دیگه تا آخر عمرش جرات نمیکنه یه آبنبات چوبی رو از کسی به زور بگیره
چقدر خوبه این بار سنگین و از دوش مون برداشتن و رو شونه های پرمهر خدا گذاشتن و واگذار کردن به خودش
آقا ابراهیم قدر این لحظات تنهایی و خلوتهای عاشقانه تون با معبود رو بدونید
اصلا یه وقتایی خدا دور و بر ما.رو خلوت میکنه که هیچکس هیچکس نباشه که رومون به سمت اون باشه، تا رو به سوی خودش کنیم
چند روز پیش یه صحنه ای دیدم که هنوز مثل یه سکانس تاثیرگذار یه فیلم مدام جلوی چشمم میاد
یه عاشق دلباخته ای رو دیدم که بعد از مدتها یه دیدار کوتاه با معشوقش داشت
چنان ذوق و شوقی داشت برای لحظه به لحظه لذت بردن از دیدن معشوقش که فقط دلش میخواست فقط غرق تماشا بشه تک تک سلولهای بدنش
اما معشوق چه میکرد؟؟
دیدم که بدون توجه به حس و حال پر از شعف اون عاشق بیچاره، همش سرش تو گوشی بود و اون و نمی دید
چنان توی ذوق اون عاشق دلباخته خورده بود که تا مدتها فقط می دیدم سر به گریبان فرو برده و انگار فقط همون سکانس سرتوی گوشی که کوه بی توجهی بود رو تو ذهنش مرور میکنه
ابن روزها همش با خودم میگم این نشونه ای از سمت خدا بود
( البته کاری نداریم که عشق زمینی یکطرفه اصلا درست نیست چون هرکسی حق انتخاب داره و دو طرف باید عاشق کسی باشن که اونم در کنارشون لذت ببره و موندنش از سر ترحم و دلسوزی بیجا نباشه )
نشونه ی این بود که:
می بینی ؟؟؟ خدا همینقدر و حتی میلیاردها برابر عاشق توئه
و تو با بی توجهی کامل سرت گرم زرق و برق دنیا و آدمهاست و اصلا اون و نمی بینی
حس و حال اون عاشق رو دیدی؟؟؟
حالا فهمیدی چرا میگه:
اگر بندگان من میدانستند که چه شوقی دارم از رو آوردن اونها به سمت من، هر آینه از شوق جان میدادند
و این روزها داره چه عاشقانه با چشاندن طعم عاشقی در وجود ما ، ما رو هزاران قدم به خواسته هامون نزدیک میکنه
بازم برامون بنویسید از این عاشقانه ها
راستش همه ی ما هم چنین لحظات نابی رو داریم گاهاً
ولی
مثل شما شجاعت و جسارت و قلم رسای نوشتنش رو نداریم
شما طوری اون لحظات عاشقانه رو به قلم می کشونید که انگار همین الان در لحظه دارید تجربه ش میکنیو
کامنت شما را در جواب به آقا ابراهیم عزیز خوندم و شما چه تحلیلی کردید چه پیامهایی تو کامنت شما هست وای چقدر زیباست کامنتتون .
شما هم عالی نوشتید و این لحظات ناب را دارید تجربه میکنید و از شراب ناب الهی مینوشید یه جاهایی یه حرفهایی را نوشته بودید که جواب سوالات من بود یه لحظاتی را نوشته بودید که من هم تجربه کرده بودم.
چرا برم راه دور همین یک ماه پیش که من استرس اینو داشتم که پسرم را مدرسه ثبت نام نکرده بودم بخاطر بعضی مسایل مالی و هی نجواها میومد که اگه دیر ثبت نام کنی کتاباش سر موعد بدستش نمیرسه و……….. یک روز ظهر بعد از ناهار که خواستم استراحت کنم هنوز دو یا سه دقیقه نشده بود که یک نجوایی که خدا بود در حد فکر کنم چهار یا پنج دقیقه به من گفت تو اصلا نگران نباش همه ی این مسایل حل میشه و تمام موارد پرداخت میشه و پسرت در یک مدرسه خوب ثبت نام میشه نمیدونید اون لحظه سریع گذشت ولی یجور خاص بود.بعدش دیگه اصلا تلاشی نکردم .درست 31 شهریور که همه جا بخاطر مبعث تعطیل بود همون مدرسه ای که باید پسرم ثبت نام میشد باز بود و ما درست 10 دقیقه آخر رفتیم و براحتی براحتی براحتی براحتی (استاد یک جایی از 12 قدم میگه با لــــــــــــذت با لــــــــــــذت بالـــــــــــــذت به خواستتون میرسید) و برای ما هم چنین شد .خدا به من گفت تو اصلا نگران نباش تو فکر نکن تو فقط وفقط از لحظاتت لذت ببر( این قسمت واقعا گفت که تو فقط از لحظاتت لذت ببر و روی زیباییها تمرکز کن را با تمام وجودم شنیدم) این من هستم که تمام مسایل را برتو آسان میکنم .
حتی روز اول که مدرسه شروع شد داشتم با مامان یکی از همکلاسی های پسرم صحبت میکردم و میگفتم که از مدرسه گفتند که 3 هفته ی دیگه کتابهای پسرم میاد و اون لحظه ایشون گفتند من یک سری کتاب این پایه را دارم که برای یکی از فامیلهامون هست و همون روز موقع تعطیل شدن مدرسه آوردند و به ما تحویل دادند.(اینجا همون قسمت میگه که ما شما را آسان میکنیم بر آسانیها).خدا ما را آسان کرد بر آسانیها .(البته پسر عزیزم هم تو این مدار هست و همزمان با همسرم و من این فایلها را گوش میدهند و سایت استاد پیگیر هستند و 13 سالش هست .
در مورد دیدن نشانه که تو خیابون یا جایی که سرنخ گفتید :من خودم عاشق ماشین سانتافه هستم وقتی میرم خیابون هی میبینم یا این روزها حتی جلوی در خونمون هم پارک میشه حتی دوست همسرم سانتافه داشتند و اومدند خونه ما و تو پارکینگ خونه ما هم این ماشین پارک شد .یا حتی از کوچه ای میخوام رد بشم یک لحظه میبینم ماشین سانتافه داره از جلوی من رد میشه و اون لحظه انگار خدا داره میگه نگران نباش من برات آماده کردم و هر لحظه دارd بهش نزدیک میشی انگار خدا داره چشمک میزنه که دیدی من بفکر تو و خواسته هات هستم .اینروزها خیلی خیلی بهش نزدیک شدم حتما بعد از تهیه این ماشین زیبای سفید میام و براتون مینویسم .
این جلمه تون هم که واقعا زیبا بود:اگر بندگان من میدانستند که چه شوقی دارم از رو آوردن اونها به سمت من، هر آینه از شوق جان میدادند
اکثر اوقات خداوند من را ساعت 4 صبح یا 3 ونیم بیدار میکنه و میگه بیا حرف بزنیم و من بعضی وقتها براش ناز میکنم.این را براتون مینویسم که واقعا خدا هر لحظه کنار ماست
پارسال یک شبی من به خدا گفتم میخوام من را ساعت چهار صبح بیدار کنی ولی اون 3 صبح بیدارم کرد همون لحظه باهاش دعوام شد که من گفته بودم 4 چرا الان بیدارم کردی من میرم بخوام یک ساعت دیگه بیدارم کن و من رفتم اون یک ساعت خوابیدم یک خواب عمیقی بود انگار به اندازه ی تمام عمرم خوابیده بودم و از خواب سیر سیر بودم و بیدارم کرد و من چراغ را روشن کردم دیدم درست و دقیق ساعت 4 است ومن اون لحظه فقط مات و مبهوت مانده بودم و اصلا نمیدونستم چی بگم چیکار کنم و فقط افسوس خوردم که اون یک ساعت قبل چی میخواست بگه و من خوابیدم.
من معجزات خیلی خیلی عالی از خدا دریافت کردم و همش را هم خودش داده حتی خرید دوره های استاد.
از کامنت زیبا و پرازمحتواتون سپاسگزارم .باز هم برامون بنویسید.
راستش چند روزی ه دارم دویاره دوره بینظیر احساس لیاقت رو گوش میدم
همون دوره ای که میگفتم خب فهمیدم چی گفته دیگه
از این به بعد دیگه برای خودم ارزش قائل میشم و همه نکاتش و رعایت میکنم
الان داشتم جلسه دهمش رو گوش میدادم که در باره احساس گناه بود
از همون اولین جمله ش که استاد میگن :
ما باید خودمون و دوست داشته باشیم
اما
نمیشه هم خودمون. و دوست داشته باشیم هم احساس گناه داشته باشیم
اصلا جمله به جمله ش پاشنه های آشیل من بود
سالهای سال هر کی میخواست نصیحتم کنه میگفت یکم برای خودت ارزش قائل شو
و
من نمیدونستم ارزش قائل شدن برای خود یعنی چی
چطور باید برای خودم ارزش قائل شم؟
اونموقع ها فکر میکردم کسانی که برام مثال میزنن که فلانی رو ببین چقدر برای خودش ارزش قائله فکر میکردم یا آدمهای مغروری هستن
یا همش توقع خرید طلا و… از طرف همسرشون دارن
در همین حد درک میکردم
این دوره احساس لیاقت چنان باورهای من و دانسته های من و شخم زد که اصلا زیر و رو شدم
داشتم میرفتم تمام کامنتهای قسمت دهمش رو بخونم تا اینهمه احساس گناه شاید کم شه
مخصوصا الان که درگیر یک تصمیم اساسی هستم برای کارم و از طرفی حتی قبل از انجام اون کار مدام درگیر احساس گناه هستم که نکنه من این کار و انجام بدم فلانی بدبخت بشه؟
فلانی گناه داره این موقعیت و من ازش بگیرم
مردم چی میگن؟
وضعیت فلانی چطور میشه و…؟؟
نکنه فلانی به فلان مشکل بر بخوره و من بعدا بفهمم که چون من چنین کاری کردم اینطوری شد؟؟ و… و…
همه اینها ریشه در احساس گناه دارن که استاد میگن منفی ترین احساس ، احساس گناهه
نقطه آبی رنگ خوشگلی که شما دوست عزیزم کنار اسمم روشن کردی من و فوقالعاده خوشحال کرد
و
از همه بهتر این ایده ی زیباتون که به خدا بگیم فلان ساعت بیدارم کن
من این روزا سر همون دو راهی ترید بزرگ که گفتم هستم
این ایده جالب شما رو نشونه ای قرار میدم و به خدای مهربونمون میگم که
اگه انجام دادن این کار درست و عالیه و در جهت اهدافم هست من رو راس ساعت 05:05 بیدار کن
و با خیال راحت میخوابم
ممنونم ازتون بینهایت
منتظر شنیدن خبر سانتافه ی سفید صفر کیلومتر تون هستم.
سلام نگین جون دوست همفرکانسی عزیز و دوست داشتنی ام
ممنونم که به کامنتم پاسخ دادی.یعنی من از دیدن گوی آبی کنار اسمم خیلی خیلی خوشحال شدم.
خدا پسرتونو حفظ کنه .
نگین جون تبریک میگم که در دوره بینظیر احساس لیاقت و ارزشمندی هستی و داری این دوره را کارمیکنی.من هنوز موفق به خرید این دوره ارزشمند نشدم و هرلحظه منتظر معجزه ای از طرف خداوند هستم که این دوره ی ارزشمند را تهیه کنم و از آگاهیهای فراوان آن بهره مند شوم.
حتما و حتما این دوره را با تمام توانت کار کن چون من اونجوری که تو کامنتهای دوستان دیدم همش از این دوره تعریف کرده بودند حتی یکی از دوستان نوشته بودند که دوره احساس لیاقت از نون شب هم واجب تره.
حتما اون تصمیمی که در مورد کار جدید گرفتی را عملی کن و اصلا نگران نباش چون تو داری به پیشرفت جهان کمک میکنی.خدا مشتریهای فراوان برات میفرسته.
من دوره بینظیر 12 قدم را دارم و هنوز که هنوزه هر روز از فایلهاش کار میکنم توصیه میکنم که این دوره را هم تهیه کنی.من ترمزهای زیادی تو باورهام داشتم که با این دوره بینظیر درست شدند و درحال کار روی دیگر باورهام هستم.
امیدوارم بزودی بیایی و از موفقیتهات تو کاری که در نظر داری بنویسی و ما رو سورپرایز کنی.
من این کامنت رو یادم نیست کی نوشتم و چی نوشتم اما ایمیل شما باعث شد که ببینم چی نوشتم که اینقدر به ذوق اومدی و با خوندنه کامنتم دوباره اشکم دراومد.
من ممنونم زکیه جان بخاطر لطفتت.
بخاطر ایمیلی که واسم نوشتی.
یکی از مواردی که به خودم افتخار میکنم اینه که از اولین روز که شروع کردم به تغییر شخصیت جدی حدودا 3،2 سال پیش،تماااامه شرایط و تغییراتم رو تو سایت با صداقت و با جزئیات نوشتم و همین باعث شده عطر چند وقت یه بار یه ایمیلی از یه عشقی بدستم برسه و باعث میشه مرور کنم مسیری که طی کردم رو.
منم عاشقتم زکیه جان و خوشحالم که با دریافت نقطه ی آبی ازت انرژی فوقالعاده ای دریافت کردم.
وقتی تلویزیون 85 اینچی استاد جان رو آوردن که برای 4 سال قبل هست و الان بدون شک در ابعاد بزرگتر هم تولید میشه ، به یاد خودم افتادم 4 سال پیش که از خونه پدری مهاجرت کردم و سفارش یه تلویزیون دادم که اون هم صبح زود به دستم رسید و در حال حاضر در انباری برای خودش جا خوش کرده که من دوباره ازش استفاده کنم برای دیدن فیلمهای شاد زیبا و فایلهای استاد و هر اونچه که بهم حس خوب بده .
کمتر از یکسال شد که من برگشتم به منزل پدری . به دلایلی شرایط زندگی مجردی محیا نشد بیشتر ولی من بسیار ابزار و وسیله خریدم و الان همگی خیلی نو و شیک منتظرن من هستن تا دوباره ازشون استفاده کنم . آخی یادش بخیر چه سالادهای خوشمزه و لذیذی درست میکردم . دست پختم خیلی عالیه .
منتظر هستن…
منم منتظر هستم ولی با شادی با آرامش با یقین با ایمان با امید با مهربانی با سادگی با …
چقدر عوض شدم خدایا شکرت .
وقتی اون گلهای زیبایی که مریم بانو نشون دادید رو دیدم که به خاطر تغذیه زمین و خاک در اومده بودن ، خیلی خوشحال شدم . پس درسته خودشه این مسیر لاجرم جواب میده . کار کردن روی خودمون برای رفع ترمزها لاجرم جواب میده .
امروز رفتم تو آیینه به چهره زیبای پاک مهربونم نگاه کردم و خدام گفت :
ببین عزیزم تو بدون آرایش هم همیشه زیبایی
مرسی خدا جونم همیشه دوستت دارم .
روز تعطیل هست امروز روز 28 صفر . دیگه روزهای تعطیل اون سنگینی گذشته رو برام ندارن . در واقع اصلا ندارن .
اونقدر وقت و امنیت و آرامش هست که روی خودم کار کنم . ( صبح یکی از کدهایی که نوشتم همین بود امروز خونه آروم باشه و تا الان که بوده و ادامه داره این آرامش خدایا ممنونت هستم تو خیلی بزرگی . تو پناه بی پناهان هستی )
و خدایا چقدر هم کار دارم .باید حواسم باشه اولویت بندی ام بهم نخوره . دیروز یه تلفن عالی داشتم از یه برنامه کاری و آموزشی که در واقع دارم براش له له میزنم از شادی . منتهی با آرامش له له میزنم . ههههه
خدایا میدونم هدایتم میکنی به بودن در کلبه ای شبیه کلبه استاد برای تماشای منظره زیبای تلالو نور خورشید روی سطح آب دریاچه . من منتظر دیدن این زیبایی عظیم هستم در فصل زیبای پاییز .
من منتظرم با کشتی های کروز سفر کنم و ساحل میامی رو ببینم و روی ماه استاد جان و مریم بانو رو ببینم.
خدایا شکرت بابت خلق این همه زیبایی
پنجره ها عالی شدن و ویو دریاچه بی نظیر
یک تابلوی طبیعی وسط خونتون دارد چه ویو خوبی شد ساعتها بشینید و بیرون ببینید و لذت ببرید خدایا شکرت
چه محیط مفرحی شد با وجود اردک و جوجه و مرغها خدایا شکرت
چه فضای عالی ایجاد کردین
تصمیم برای انبار ایده عالب بود
مشورت و همفکریتونم زیبا بود اینکه با هم تصمیم میگیرید بعد از مشورت کردن هدایت میخواین و عملیش میکنید عالیه
خدایا شکرت بابت دیدن این زیبایی ها
خدایا شگرت بابت ثروت و نعمت زندگیتون
خدایا شکرت بابت پرنده ها زیبا و عالیتون
خدایا شکرت بابت برق و اب فراوانی که دارید
خدایا شکر بابت همراهب خداوند هر لحظه کنارتون
خدایا شکر پنجره های رو به طبیعت زیبا خلق کردین
خدایا شکر فایل زیبایی برای ما گرفتید
خدایا شکر ثروت فروان دارید تا ایده هاتون عملی کنید
خدایا شکر
خدایا سپاس
به نام خدای مهربون، صاحب کل جهان هستی
سلام به استاد عزیز، مرد باغیرت خدا و مریم جان نازنین، بهترین بنده خدا و دوستان خوبم تو سایت
امروز هم مثل همیشه خدا منو هدایت کرد به دیدن سریال زندگی در بهشت. دیروز با 9 قسمت دیدن، رکورد زدم و فکر میکردم دیگه تکرار نمیشه، ولی امروز هم چیزی کم نداشتم؛ 8 قسمت دیگه رو یک نفس دیدم! راستش نمیدونم چه رازی تو این سریاله که هر بار میبینمش، حالم عالی میشه و همه فکر و خیالای بیخود از سرم میپره. تا سریال شروع میشه دیگه نمیتونم استپ کنم، انگار یه نیرویی منو میکشونه به اون دنیا…
خونهی پرصفا و زیبای شهر تمپا با اون گلهای خوشرنگ، استخر، جکوزی و فضای لاکچری در عین سادگی، محشره. درختهای خوشقد و قامت که ردیف به ردیف پشت هم وایستادن، بدون کوچکترین ناهماهنگی، چشمنوازه. اون برکهی بهشتی که مریم جان چندین بار کنارش ریلکس میکردن، خودش یه دنیای دیگهست.
دیدن مرغ و خروسها، اردکها، غاز و بلدرچینها، انتخاب و خریدشون برای زندگی جدید تو بهشت پارادایس، یه عالمه حس خوب بهم داد. شیطنتهای بامزهشون تو ماشین و اون صحنه که مریم جان چطور حرفهای ماشین رو تمیز کردن، عالی بود. خرید چیکن کوپهای خوشگل برای بچههای جدید پارادایس هم که دیگه نگم براتون!
اما اونجایی که خروس فشنمون خودش رو زد به بیهوشی، وااای خدا! هنوز که هنوزه دارم بهش میخندم. خدایا شکرت بابت این همه هوش و ذکاوت این خروس بامزهمون!
بریدن درختهای فرسوده و بازسازی کلبه قشنگمون هم که فوقالعاده شد. اون همه زیبایی و ظرافت واقعاً تحسینبرانگیزه. حصارهای مزاحم که رفتن کنار و اون جنگل سبز و دلانگیز که از شیشههای زلال کلبه دیده میشد، آدم رو میبرد به رویا.
نجات مرغ و خروسهامون از دست اون مار که به حریم خصوصی وارد شده بود هم واقعاً هیجانانگیز بود.
مرسی استاد عزیزم برای این سریال قشنگ و مرسی مریم جان برای فیلمبرداری بینظیرت. خدا قوت به هر دوتای شما که این بهشت زیبای پارادایس رو با ما به اشتراک گذاشتید. خدا رو هزاران بار شکر برای این همه عشق و زیبایی.
بنام خدای مهربان، بخشنده، سخاوتمند، توانا، زیبا، عاشق، ثروتمند و قدرتمند
بنام او که هر چه دارم از اوست ،به هرخیری از جانب او محتاجم
سلام به استاد عزیزم به استاد شایسته نازنینم ودوستان بهشتی ام
خدای من ازت ممنونم بخاطر یه روز دیگه ویه فرصت دیگه، که در اختیارم گذاشتی تا زندگی ام را آنطور که دوست دارم خلق کنم
ازت ممنونم بخاطر حضور هر لحظه خودت در زندگی ام ،
آخیش چه لذتی دارد باتو بودن واز نگاه تو جهانت وزیبایی های آنرا دیدن
ازت ممنونم بخاطر جسم سالمم، ازت ممنونم بخاطر دستهای توانام،پاهای قدرتمندم ،ممنونم برای تپش منظم ودقیق قلبم ممنونم بخاطر هردم وبازدمم
خدای مهربونم،هر چه دارم از تو دارم ومن بی تو هیچِ هیچم ،ازت میخوام قدرت وتوان سپاسگزاری از نعمتهایت را به من عطا کنی
خدای مهربانم ازت ممنونم بخاطر رزق پربرکت وبی حسابی که هرروز از بی نهایت طریق وارد زندگی ام میکنی
ازت ممنونم بخاطر وجود پرمحبت مادرم دستان پر مهر پدر ،وجود پراز عشق همسرم
ازت ممنونم بخاطر وجود اساتید توحیدیم ودوستان الهی ام وهمه عزیزانم
ازت ممنونم که مرا به این مسیر توحیدی هدایت کردی ودر این مکان الهی حضور دارم
ازت ممنونم که اجازه صلاه ی دیگر را در این مکان الهی به من دادی
خدای من چه صبح دل انگیزی ،چقدر همه چی در این بهشتِ زیبا بوی تازه گی میده ،چقدر هوا عالیه ،وای چه احساس خوبی میده بودن در این فضا
ای جانم مرغهای بهشتمون هم در حال چرا وخوش گذرونی هستند
ساعت 7:13 صبح هست وامروز را بایک خرید خفن شروع میکنیم
خدای من آقاهه از دیدن شگفتی های این طبیعت چه ذوق زده شد البته حق هم دارد من با اینکه هرروز این طبیعت زیبا را میبینم ولی برام همان تازگی وشگفتی بار اول را دارد
ای جانم چقدر ثروتمند بودن باشکوه هست که میتونی هر چیزی که خواستی از بهترین برند آخرین مدل روز را بخریم تلویزیون بزرگ 85 اینچبزرگترین تلویزیون سال 2020 خدایا شکرت که هرروز نشانه هایی به من نشون میدی که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست
ای جانم احسنت مریم جان ،آفرین به شجاعت وجسارتت بانو که رفتید پیشواز این بچه ها وآنها را راهنمایی کردید چقدر این اعتماد به نفس شما برام ستودنی است
خدای من شکرت بخاطر این ایده ها، که سبب میشه هرروز،کارها ساده تر انجام شود چه راحت تلویزیون را آوردند پایین بدون کوچکترین تقلا وتلاشی واینجا هم باز ارزش ابزار مناسب خودش رو نشون می دهد الان دارم متوجه میشم چرا استاد جان میگن مسیر سخت ،مسیر اشتباه است چون جهان هرروز در حال پیشرفت وتوسعه هست وبه اندازه ای که پیشرفت میکنه کارها راحت تر انجام میشود
خدای من دریاچه را ببین آن درختان اطرافش وترکیب این فضا با تصاویر که بر سطح دریاچه منعکس کرده الله اکبر از این زیبایی
خدای من هرروز این بهشت زیباتر وزیباتر میشه وهر لحظه مرا شگفت زده می کند انگار یک آسمان بالای این بهشت هست یکی روی زمین بر سطح دریاچه خدایا شکرت بخاطر چشمان زیبام که میتونم این زیبایی ها را ببینم
عاشقتم مریم جان که گزارشی از ساخت وسازهای انجامشده را در اختیار ما قرار می دهید بانو
ای جانم خدا قوت بانو ،چقدر داخل خونه تمیز ومرتب شده
عاشقتم من با توضیحاتِ مفصلت، که قرار این ابزارو وسایل اضافه منتقل شوند به خونه خودشون ودر واقع این صحنه قبل از عمل هست
خدای من ،از داخل خونه ،جریان آب سطح دریاچه مشخصه چقدر زیبا شده خدایا شکرت
عاشقتم مریم جان که کامل بهشت وموجودات داخلش را میتونی رصد کنید ،وای وقتی گفتید بروونی هم رصد میکنیم خندم گرفت گفتم بروونی، همیشه یه جایی مشغول لذت بردن وغذا خوردن هست وهرگز نمیزاره بهش بد بگذره مثل همین الان
قانون :
هرچه زیبایی را تحسین کنیم هدایت میشیم به زیبایی های بیشتر مثل امروز غروب ،آسمان را نگاه کردم بطرز جادویی زیبا وشگفت انگیز بود وای از ابرها نگم که دلم براشون میرفت وهر چه در طول مسیر جلوتر می رفتیم آسمان زیباتر میشد
چه نکته زیبا وجالبی گفتید مریم جان، اینکه وقتی ما با همان امکاناتی که داریم دست به عمل شویم تا زیبایی های بیشتری را ببینیم خود طبیعت به ما کمک میکند ومارا هدایت میکند که چیکار کنیم که کارها ساده تر ولذت بخش تر شود واز زیبایی های بیشتری لذت ببریم
خدای من چقدر این صحنه ها زیباست ،غازها ومرغ ها وخروسها را ببین چه کیفی میکنند در این بهشت خدایا هر کدوم دارند یه جوری لذت را تجربه میکنند یکی دم تکان میده یکی خاک رو نوک میزنه ،یکی ریلکس کرده …من عاشقتم خدا با این حجم از تنوع در جهان زیبات
ای جانم که همه دویدن سمت مریم جون فکر کردند مریم جان براشون غذا آورده ،مرغ حنایی ها را نگاه چطور، دو میکنند ،مادر مرغی وجوجه هاش هم هست خدای من چقدر حال دلم با دیدن این صحنه ها خوب میشه ،شکرت خدای بزرگ من
خدای من استاد جان که با آن اره خفن (ابزار کار مناسب ) افتاده به جان درختان وسخت مشغول کار هست ودیگه بعد از چندین بار کار کردن با اره وقطع کردن درختان کاملا حرفه ای شدند خدا قوت استاد جان
ای جانم آفرین مریم جان در حین انجام کاری که عرقت رو در بیاره هیچ چیزی کاربردی تر از حوله نیست احسنت
خدایا شکرت که روز به روز بهشتمون داره زیباتر وزیباتر میشه
ماشاالله به استاد جان ،وای عجب مارمولکی احسنت مریم جان من تو فیلم دیدم یه لحظه ترسیدم بعد شما نزدیک ایستادی نگاش میکنی آفرین
مارمولکِ داره کارشناسی می کند اتفاقات اطرافش رو
خدایا شکرت بخاطر رشد وپیشرفت لحظه به لحظه جهان که چه تغییرات شگفت انگیزی را بدنبال دارد باتری آنقدر قوی بشه که براحتی بتوان با آن یک درخت را قطع کرد وهمین تغییرات هست که باعث گستردگی جهان میشود
ببین موریانه ها چه بر سر این درخت آوردند ،یه لحظه به خودم گفتم اگر من به افکار منفی اجازه ورود به ذهنم را بدهم ،اگر من ورودی هام را کنترل نکنم وقدم به قدم هرروز روی ذهنم کار نکنم این افکار منفی وباورهای محدود کننده، بدون اینکه من متوجه باشم تمام فضای ذهن مرا اشغال می کنند تا جاییکه زندگی را برام جهنم کنند
خدای من چمنها رو نگاه ،چه نتیجه زیبایی داشت سوزاندن علف های هرز ،گلهای زیبا ودلبر، با یک عالمه غنچه، همین طور که وقتی من افکار منفی را به ذهنم راه ندهم وورودیهای ذهنم را کنترل کنم وروی باورهای محدود کننده ام کار کنم نتیجه آن میشه آرامش بیشتر وزندگی زیباتر خدایا شکرت
من عاشقتم که اینقدر با لذت از پاکسازی محوطه حرف می زنید واینقدر باعشق تعریف میکنید که اتفاقات قراره بین دو درخت کات شده بیافتد پس محیط را برا آن شی آماده میکنیم
وای عجب ماری ولی چقدر قشنگه، چه پوست براقی هم داره فکر کنم مارِ هم از خط قرمز گذشته وباید بفرستیمش به بهشت
آفرین به پدر خانواده معلومه حواسش جمعِ،وای زبون مارِ رو نگاه، چه جالب رنگ سرش تیره تر هست نسبت به بدنش
وای زیر شکم ِمارِ رو نگاه تا حالا ندیده بود
خدای من در این صحنه ابرها رو ببین که تا پشت درختان پایین آمدند ونسیمی که برسطح دریاچه در حال وزیدن هست
آفرین استاد جان ،این عاقبت کسی که از خط قرمز ها رد بشه عاشقتم استاد جان که همیشه دنبال نشانه ها هستید وچقدر قشنگ خداوند هدایت می کند
چه دیدگاهی قشنگی مریم جان زندگی در طبیعت یعنی مواجه شدن با مسئله وحلش است
خب پروژه بعدی هم به یاری خداوند احداث انبار هست همان خونه جدید برای وسایل وابزارآلات اضافه داخل خانه
خدایا شکرت…..شکرت…..شکرت
عاشقتونم …..
در پناه خدای مهربان همواره شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید
سلام بر بهشت و بهشتیان
ده بار نگاه کردم اون تیکه رو که مریم نازنین ب شما گفتن براتون حوله اوردم و شما گفتین قربونت برم پاک میکنی دستام کثیفه و چقدرررر عشق کردم من تحسین برانگیزه رابطه الهی شما دونفر باهم خداروشکر که من اینارو میبینم بعدشم شما تشکر میکنید نظیر نداره این رابطه واقعا خواهانش از خدا برای خودم هستم همچین تجربه خوشگلیو
تحسین میکنم غلبه بر ترس هر دو عزیز رو که مار میبینید یکی میکشه و یکی فیلم میگیره من اونجارو چشامو بستم تا بره افرین ب این شجاعت
چقدر بهشت بهشت تر شده با وجود این درهای شیشه ای که انقدر منظره رویایی رو ایجاد کرده فوق العادهذزیباست خدایا شکرت و بازم معجزه ثروت بخاطر وجود وسیله های جدید و کارای جدید اینبار خونه ای که بشه توش وسیلع های اضافی رو بریزید اونحا و حتی خونرو هم پاکسازی کردین چقدر حسش فوق العادست بازم سپاسگزارم بابت این سریالای فوق العاده مرسی و عاشقتونم خدایا شکرت
یه صبح قشنگ دیگه و خیلی لذت بخش شروع شده
حسام جان دمت گرم ک هر روز داری روی قدم برداشتن به سمت زیبایی ها اقدام میکنی
حسام جان روی ماهتو میببوسم
داستان امروزم بزار از اونجا شروع بشه ک من الان بخاطر وضعیت کارمندی و حقوقم نیاز به زمان بیشتری دارم تا ماشین ظرفشویی بخرم و با اینکه خانوادم اصرار پشت اصرار ک چکی میخریم قسطی میخریم و شرایطش عالیه و چن ماه دیگه همین رو هم بهمون نمیدن—با این توضیحات مجاب نشدم ک به شکل آدمای فقیر رفتار کنم–حتی خانومم منو تهدید کرد ک مهریمو اجرا میزارم و من سکوت کردم و هیچی نگفتم—توی جلسه سه استاد گفته بودن ک حرفمونو به آدمای نزدیکمون با کمال احترام بزنیم – و منم بشکل ساده و مختصر گفتم ک من توی خورد و خوراک روزانه موندم -حالا همین خرید ماشین ظرفشویی دیگه کم مونده برام –اما قبول نکردن –منم اصرار نکردم و بقیه داستان
وو خبر خوب برای خودم اینکه حسام جان دمت گرم برای اینکه دیشب بعد از بحث ساده برای خرید ماشین ظرفشویی رفتی پیادهروی==
حسام جان دمت گرم برای اینکه دیشب بعد از بحث دیشب نیاز نداشتی خودتو سرزنش کنی
حسام جان دمت گرم برای اینکه دیشب بعد از بحث دیشب نیاز نداشتی خانوادتو سرزنش کنی
حسام جان دمت گرم برای اینکه به الهام خدا گفتی چشم و سکوت کردی و نظر ندادی بعد از اینکه شیطون تهدیدت کرد
حسام جان دمت گرم برای اینکه تهدید دیگران رو به اندازه پشه قبول نداشتی و به خودت گفتی و توی دلت گفتی هیچکس نمیتونه به اندازه سر سوزن بهم آسیب بزنه
حسام جان دمت گرم برای اینکه دیگه داری سعی میکنی نظر دیگران رو تغییر ندی
قبلا بعد از بحث میرفتم سیگار کشی و تا دلت بخواد سرزنش خودم بود و سرزنش گذشته و ترس از آینده –اما دیشب بعد از بحث ساده برای ناتوانی خرید ماشین ظرفشویی رفتم پیادهروی برای اولین بار بعد از چندین ماه من چن تا خیابون پیاده روی کردم و خودمو تحسین کردم ک نیاز به کشیدن سیگار و سرکوب احساساتم ندارم
خبر خوب اینکه دیشب با فیلم سینمایی خودمون مشغول کردم که اقدام ب خود تخریبی نکنم –مرسی به خودم — دم خودم گرم
صبح امروز منتظر اتفاقات قشنگم و صبحونمو با یه فایل قشنگ و زیبا میکسش کردم و زدم به بدن نازنینم
استاد شایسته جان گفتین
تحسین زیباییها و دست به عمل شدن برای اون زیبایی , زیباتر کردن افکارمون باعث میشه لاجرم هدایت بشیم به زیباییهای بیشتر
و من امروز منتظر اتفاقات قشنگم هستم
داستان قطع کردن درخت خیلی باحال بود
انقدر این اره برقیه قویه که با باتری کار میکنه ولی میشه باهاش درخت قطع کرد
چقدر تکنولوژی داره زود پیشرفت میکنه
مواجه شدن با مسائل و حلشون بهترین راهکار ذهن ثروتمنده که از زاویه دید مناسب نگاه میکنه و تضاد رو موهبت میدونه که باعث رشدش میشه
موضوع مار
—
خرید تبلویزیون برای لذت بیشتر و اون ایده که یه دکمه میزنی و اون قسمت عقب کامیون میاد پایین مثل پله چققدر عالی و معرکس——————————
شما نگااه کن چققدر به فکر لذت بخش تر کردن کارها هستن
چقدر به فکرسادتر انجام دادن کارها هستند
چقدر به فکر راحتر انجام دادن کارها هستن
اون وسیله ک چهارتا چرخ داره رو میذاری زیر بارهایی ک داری و خیلی راحت و شیک ومجلسی تا هر جا بخوای باخودت میبریش————-توی قسمت قبل هفتیر کشی برا کیودیا رو داشتیم —توی این قسمت بیل کشی برا مارها رو داشتیم ک خیلی خفن بود .
هفتیر کشی برا ” کـــــیودیا ”
بیل کشی برا ” مارهـــــا ”
طناب کشی برا ” مرغـــــا ”
جوجه کشی برا ” پارادایسیـــــــا ”
لوله کشی برا ” آب جوجه هــــــا ”
اره برقی کشی برا ” درخت هــــــا ”
کلا هر چی ک توش کلمه “” کشی “” باشه باحاله
عاشقـــــــــــــــتونــــــــــم
سلام به استاد عزیزم،و مریم بانو جااااان
سلام به بچه های زندگی در بهشت
سلام به بهشت خداوند
سلام گرم من از مشهد به پرادایس زیبا
خدایا هزار مرتبه شکرررررت که امروز هم اجازه دادی تا بیدار بشم و اولین کارم گوشی برداشتن و زندگی در بهشت رو نگاه کردن خدایا شکرررت
به به عالیه مریم جانم چقدر عالی و زیبا فیلم برداری میکنید عزیزم
چقدر زیبا شد این خونه ی بهشتی
به قول مریم جان با شیوه ی خیلی راحت چقدر زیباتر شد عالیه عالیییییی خدایا شکرررت
من آنقدر تمرکز میکنم بر زیبایی ها ک لذت میبرم که لاجرم هدایت بشم به همچین زیبایی ها
خدایا هزار مرتبه شکر که انقدر رابطه این دو نازنین عالیه و زیباست که بهترین الگوی من در زندگیم هستین عزیزان
خدا قوت به استاد عزیزم که هر روز بهشت رو زیباتر میکنید برامون
خدایا شکررررت که انقدر همه چی در حال پیشرفته که به قول استاد عزیزم با اره که باتری بخوره انقدر راحت بشه مثل کره بشه یک درخت رو قطع کرد
عالیه استاد عزیزم واقعا هر لحظه از دیدن سریال زندگی در بهشت بیشتر و بیشتر میفهمم که آسان شدین برای آسانی ها. خدایا شکرت
از روزی که مرغ،قاز،خروس های زیبا رو خریدین
هر روز حتی به اونا هم میگم عالیه چقدر مدار مرغ ها بالا بوده که بشن مرغ و خروس های استاد عباسمنش با بهترین و عالی ترین تغذیه
خدایا شکرررررت
دورود خداوند به مریم بانو با اون شجاعت که داری مریم جانم من از داخل گوشی دارم فایل رو میبینم یک ترسی دارم از این مار ولی شما یک خانوم با شجاعت هستی واقعا احسنت عزیزم
و چه زیبا که وعده خداوند حق است
استاد عزیزم و مریم جانم منتظرم باشین در این بهشت زیبا
به امید دیدار شما عزیزانم
سلام به استاد عزیزم ومریم جان
خدایاشکرت برای دیدن این قسمت از بهشت
مریم جان واقعا زیباشده…چه ویوییی چه صندلی زیبایی
خدایاشکرت برای دیدن این زیبایی ها از قاب دوربین و گوشیم
خدایاشکرت برای امروزم که عالی گذشت
خدایا شکرت برای وجود تک تک نعمتهام در زندگیم.
خدایا کمکم کن تا در این مسیر پر از آگاهیها هرروز درک وفهمم بهتر وبیشتر بشه…
خدایا قلبممم را برای دریافت الهامات آماده کن
خدایا تنها ترا میپرستم وتنها از تو یاری وهدایت میخواهم.
خدایاشکررررت
به نام خداوند رب العالمین
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
خدایا شکرت
یه صبح زیبای دیگه توی بهشت زیبا
بار جدید رسیده واسه بهشت
ببین چه تلویزیون هیولایی ،،خدایا شکرت
تحسین میکنم این امکانات عالی رو ماشین بزرگ همراه جک بالابر بسیار کاربردی
خدایا هزاران مرتبه شکرت برای این همه نعمت و فراوانی و زیبایی
خدایا شکرت برای این کلبه زیبا و این دریاچه فوقالعاده واین درختان هیولا وار و زیبا
خدایا شکرت که هر روز همراه بانو شایسته میریم واسه دیدن زیبایی ها و فراوانی ها
چقدر کلبه زیبا شده ،چه ویوی خفنی خدای من
چقدر خوش سلیقه هستین شما
تحسین میکنم این عشق علاقه به این حیوانات رو
ببین چطور منتظر دونه هستن و میان دنبال بانو
خدایا شکرت برای این موجودات و نعمت ها
یه خسته نباشید خدمت استاد جان که در حال بریدن درخت خشک هست
واقعاً خسته نباشی بزرگ مرد ،مهربان و دوست داشتنی
خدایا سپاس برای این ابزار کاربردی و مفید
خدایا هزاران بار شکرت برای این گل های زیبا و غنچه های کوچولو و خوشکل
ببین چقدر شما در مدار هستین که اتفاقی هم که بخاد واسه مرغ ها بیفته ،خدا شما رو هدایت میکنه واسه دیدن اون موضوع
این مار زیبا و خوش رنگ اومده واسه شکار جوجه وتخم مرغ که افتادبه دام استاد جان وکارش تمومه
خدایا شکرت برای خلق این موجودات
مرغ و خروس ها چقدر ترسیده بودن ورفته بودن اونور
خدایا شکرت برای این همه نعمت های فراوان
چقدر زندگی زیباست و در کنار این زیبایی همه چی وجود داره و همش هدایتی و به موقع اتفاق میفته
استاد جان همچنان در حال زیباتر کردن بهشت و امکانات جدید هستن و هرروز هدایت میشن به مسیرهای زیباتر
تحسین میکنم این همکاری و همدلی شما باهم رو چقدر فوقالعاده هستین شما
یک نمونه انسان کامل و دوست داشتنی
خدایا هزاران بار شکرت برای داشتن همچین
استاد های بی نظیری
شاد و پیروز و سربلند باشید
سلام خدمت خانم شایسته عزیزم،استاد بزرگوار و هم خانواده های محترمم.
سریال زندگی در بهشت امن ترین جا برای کنترل ذهنن هست برای من وقتی که کمی ذهنم اذیتم میکنه.
چون بعضی جاهای فایل یه حرفی زده میشه اما اون حرف ،مفهومی رو به من میرسونه که قلبم رو شاد میکنه.
دقیقه ی 4 خانم شایسته میگه که (ما بعد از نصب این پنجره های بزرگ،طبیعت رو میتونیم رصد کنیم چون تاحالا به خاطر این پنجره های کوچولو این صحنه ها از دستمون در رفته بودن و نمیدیدیم اما الان دیگه هیچ چیزی از ما پنهون نمیمونه)
این پنجره های کوچولو برای زندگی من حکم نجواهای شیطان رو داره از آینده!
از مسائلی که ذهنن میگه پیش میاد
اما یه حرفه خیلی قشنگی همیشه به خودم میزنم اونم اینکه خدا همیشه جلو تر از تو سر خیابون وایساده.
اون پنجره های کوچولو که نمیزاره چشمام قشنگی خدارو ببینه،بزرگی آسمون رو ببینه،زیبایی درخت رو ببینه،داشتنه یه دوست خوب و مهربون مثله خدارو ببینه، این شخصیت بینظیری که خدا لطف داشته و به من داده رو ببینه، اینا باید حذف بشن.
من خیلی تو زندگیم نعمت دارم که دوستشون دارم!
من خدایی دارم که برام کافیه!
بخدا جدی میگم!
خدا برام از پدرمم هم بیشتر قدرت داره
از مادرمم بیشتر دوستم داره
خودش میدونه
مگه نه!
خدایا دیروز یادته چی بهت میگفتم تو پارک!
گفتم من تو رو بیشتر از هر کسی دوست دارم
فکر نکن این دوست داشتنم از روی اینه که ازت میترسم!
نه بخدا خودتو بخاطر خودت دوست دارم!
نه بخاطر ترس یا از روی نیاز!
خدایا خیلی دوست دارم
این روزا اینقدر خلوت با تو رو دوست دارم که حتی دوست ندارم خانواده ام بیان پیشم
خودت میدونی لذت بخش ترین لحظه ی من در طول روز زمانیه که میخوام بخوابم، نه برای لذت خواب!
چون اون لحظه بغلت میکنم و از اعماق وجودم هی بهت میگم دردت تو جونم
دورت بگردم
تو بهترین رفیقمی
تو برام کافی هستی
اگه تک بیدارم نکنی کی میتونه منو بیدار کنه
خیلی دوست دارم
تو باشی برام کافیه!
به همه ی وجودت قسم میخورم تو برام باشی دلخوشی دارم
آرامش دارم
حاله خوب دارم
یادته بهت گفتم من. بخندون!
بعد یه خاطره از 10 سال پیش آوردی تو ذهنم و تا 10 دقیقه هی میخندیدم ساعت 7 صبح!
یادته تو جنگل یا نگاه به آسمونت کردم و حس کردم از اونجا داری نگام میکنی و از شدت ترس و ضعف در برابر ابهتت و قدرتت میخواستم سرم رو فرو کنن تو گردنم و پاهام سست شدن و نشستم رو ریل راه آهن و زانو هامو بغل کردم و به درگاهت توبه میکردم از شرکت که ورزیدم و زیر لب آروم میگفتم منو ببخش
منو ببخش و اشک میریختم به درگاهت!
یادته درختا و کوه و پرنده هارو شاهد گرفتم که شما شاهد باشین بینه من و خدای من!
من توبه میکنم به درگاه خدای خودم هرجا که شرک ورزیدم!
شما شاهد باشین که من توبه میکنم به درگاه خدای خودم که قدرت رو میدادم به دیگران!
شما اون دنیا شاهد باشین بی ن من و خدای من و حسه بچه ای رو داشتم که کار بدی کرده بود اما امید داشت به مهر مادرش و پاهای مامانشو بغل کرد
چیه
با کی حرف بزنم
پیشه کی برم!
مگه جز تو کسی مونده واسم
مگه جز تو کسی رو دارم
کی تو سختی هام کنارم بود جز تو!
کی بهم گفت نترس من مگه مرده ام نترس خودم کمکت میکنم هرچقدر هم که بدهکار باشی
غلط میکنه کسی بخواد تو رو دعوا کنه خودم بدهکاریتاتو میدم از چی میترسی
یادته بهم میگفتی دردت تو جونم نترس من بدهکاریاتو میدم!
یادته چطور دستمو گرفتی!
یادته یه شب یه کلمن آب خوردن داشتم و 3 تا نون و بدونه اینکه من کاری کنم یه مشتری واسم همون روز فرستادی و نزاشتی گشنه بخوابم!
میخوای کجا برم!
میخوای در خونه ی کی رو بزنم!
میخوای دستم رو جلوی کی دراز کنم!
میخوای از کی کمک بگیرم!
به عزت و جلالت قسم !
هیچکسی رو جز تو ندارم و هیچکسی و جز تو نمیخوام
مگه جز تو کسی بود که بهم خیر برسونه!
یادته پسر عموم وه بهم پول قرض داده بود بعد از مدتی که نتونستم پولشو بدم و بدهکار بودم بهم گفت اگه یارانه تو جمه میکردی میتونستی تا الآن بدهیتو بدی!
یادته یکی از صمیمی ترین دوستام برا یک میلیون 500 هزار تمن اومد در خونمون و تا شماره ی بابامو نگرفت و شب بهش زنگ نزد از در خونمون نرفت!
یادته خواستم برم سرکار پول نداشتم نون بخورم و یکی پیشه محل کارم نون میفروخت بهم نون قرضی نداد!
تو رو نمیدونم اما من یادم نمیره!
من یادم نمیره!
هر کس بهم کمک کرد با اون دستش زد تو دهنم
میخوای بعد اون روزا دیگه از کی انتظار داشته باشم جز تو!
بچه ها بهم میگن ابراهیم توحیدی
من چطور میتونم اون روزامو فراموش کنم و از تو دور بشم!
یه عزت و جلالت قسم تنها دلیلی که صبح از خواب پا میشم و شب میخوابم دلخوشیم با تو وقت گذروندنه
اگه با تو حرف نزنم با کی حرف بزنم
اگه با تو قدم نزنم با کی قدم بزنم
اگه با تو آروم نشم چی میتونه آرومم کنه
اگه با تو حالم خوب نباشه چی میتونه حالمو خوب کنه
چی میخوای بگی!
باشه فقط میگم
میگی بگو
باشه میگم
تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میطلبم
سلام برادرعزیز و توحیدی
چه رازونیاز زیبایی باخدا کردی واقعا لذت بردم چقد زیبا و صمیمانه و پرازعشق
اقا قلبمونو به تاپ تاپ انداختی از قدرت لایتنهای و پراز عشق خدا
دمت گرم و قلبت توحیدی
الا بذکرالله تطمئن القلوب
غیراز قدرت خدا کی میتونه یه دم و بازدم بهمون بده
غیراز قدرت خدا کی میتونی یه ثانیه تپیدن قلب بهمون بده
غیراز قدرت خدا کی میتونه حافظه یک ثانیه ای بهمون بده
غیراز خدا کی میتونه خورشید رو طلوع کنه
سلام ابراهیم عزیز باز هم که نوشتی وچه زیبا نوشتی چه بی رنگ وریا چقدر پاک وبدون ناخالصی ممنون که مینویسی وقلب ما را با اشکهایمان میشوری ممنون که هستی مممنون که مینویسی اقا ابراهیم من بیشتر موقع ها دوست دارم به خدا بگم قربون دستات بعضی موقها فقط با گفتن این جمله میتونم بهش بگم چقدر دوستش دارم خدایا شکرت که هستی راستی همیشه دلم میخواست عکستون رو پر فایلتون بذارید ولی این مدت که درپروسه طلاق همسر سابقتون هستید با خودم گفتم انشالله بعدها اقا ابراهیم عکس خودش رو باهمسر توحیدیش روی پروفایلش میذاره.به امید الله مهربانم مطمعن هستم به خواسته هاتون میرسید.پایدار باشید وشاد
سلام به دوست عزیزم.
ممنونم بابت لطفتون و اینکه با کامنتاتون قلبم آدم رو خوشحال میکنید.
خداشاهده هیچ فضا و هیچ جایی رو بهتر از اینجا سراغ ندارم که منو به خدای خودم وصل کنه.
منم وقتی عکس پروفایل دوستان رو میبینم انگار بهتر و صمیمی تر میتونم ارتباط برقرار کنم و شما درست فرمودید در مورد عکس پروفایلم اما بجای بعد ها باید مینوشتی به زودی…
بزودی در این مکان عکس پروفایل نصب میگردد…
ایوب:
سلام بر خدای مهربان. سلام بر خدایی که نزدیک است و سلام بر استاد دوستداشتنی و سلام بر استاد شایسته و سلام بر تو ابراهیم توحیدی این سایت الهی.
ابراهیم جان ممنون که اینقدر زیبا مینویسی. ممنون که از ته قلبت همونجا که خدا نشسته داری برامون مینویسی. ممنونم که نوشته هات منو میبره پیش خدا. ممنونم بخاطر این کامنت زیبا . تو نوشته هات من حس یه رفیق رو دارم یه کسی رو میبینم که با خدا رفیقه.
سلام آقا ابراهیم
باز هم که با انگشتان جادویی تون آتیش کشیدید وجود ما رو
کلمه به کلمه کامنتتون مخصوصا اونجاها که با خدا حرف میزدید به جونم نشست و با تموم وجودم درکش کردم چون خودمم امشب همین حس و حال و داشتم
بعد مدتها یه خلوت چند دقیقه ای با خدا پیدا کردم و یعالمه باهاش حرف زدم و اشک شوق ریختم همونطور که با خط به خط کامنت شما ریختم
میدونم که استاد عزیزمون هم همین حس و حال و دارن
مخصوصا الان که دارن رو دوره شکرگزاری کار میکنن
از آهنگ لبیک اللهم لبیک آخر فایل توحید عملی 11 مشخصه استادمون تو چه حال و هوای لطیفی با معشوق هستن
عین حال و هوای چند روز اول شفایافتن زلیخا و دیدن روی ماه یوسف
این لحظات یا هیچ چیز قابل معاوضه نیست در دنیا
با بهترین سفرهای خارجی ، با بهترین امکانات ، با بزرگترین ثروت ها ، حتی با صدها معدن طلا و الماس
عشق بازی با خدا کاری باهات میکنه که یوقتایی با خودت میگی من دیگه اصلا انگار پر شدم، لبریز شدم از عشق ، دیگه عشق زمینی نمیخوام
و
بنظرم همین وقتاست که عشق آسمانی خدا در کالبد یک جسم زمینی در زندگی تو تجلی میکنه
و
مبارک باد بر شما و هرکس که دریافت کرد
دقیقا مثل زلیخا
وقتی که زلیخا عاشق معبود شد و باهاش عاشقانه راز و نیاز کرد و با تمام وجود رو به سوی معبود کرد و گفت دیگه وقتی تو هستی ، هیچ عشق زمینی رو نمیخوام ، خدا در قالب یوسف براش تجلی کرد
مبارکتون باشه آقا ابراهیم
تو کتاب معجزه شکرگزاری راندابرن، یه قسمتش در مورد سرنخ معجزه آسا هست و میگه
هر چیزی که خدا سرراه تون قرار میده و می بینید سرنخ معجزه آسای رسیدن به خواسته تونه
مثلا بچهدار نمی شید، یهو تو خیابون یه بچه ی ناز و خوشگل می بینید
این سرنخ معجزه آسای بچه دار شدن شماست
و
این عشقبازی خالصانه و خلوتهای عاشقانه با معبود ، بنظر من سرنخ معجزه آسای ورود عشق زمینی پاک به زندگی شماست
اون تیکه از کامنتتون سرعت اشکهای من رو صد برابر کرد که گفتید :
(( کی بهم گفت نترس؟ من مگه مُرده م ؟؟؟ نترس… خودم کمکت میکنم هرچقدر هم که بدهکار باشی
غلط میکنه کسی بخواد تو رو دعوا کنه خودم بدهکاریاتو میدم… از چی میترسی؟؟؟
یادته بهم میگفتی دردت تو جونم نترس من بدهکاریاتو میدم!
یادته چطور دستمو گرفتی! ))
خدا رو شکر من بدهکاری به اون شکل ندارم که استرس پرداخت اقساط و… رو داشته باشم
ولی
یه وامهایی گرفتم قبلا تو دوران جاهلیت که اقساطش از حقوقم کسر میشه و درآمدم رو خیلی کم کرده
و اون وامها رو از سر دلسوزی نابجا و شرک ، که میخواستم خدایی کنم برای کسی که جای درست خودش قرار داشت و من میخواستم مثلا با این دلسوزی نابجام جای درستش و تغییر بدم و فکر کردم خدا خودش بلد نیست و من باید اون کار و براش بکنم ، و حالا اون شخص بعد از گذشت دو سال که قرار بود چند ماهه برگردونه ، خلف وعده کرده و هر بار که به مشکل مالی برمیخورم نجواها دوباره داغونم میکنن که چرا چنین اشتباه بزرگی کردم که حالا قدرت جبران کردنش و ندارم
هزار برابر اون مبلغ این خود سرزنشی ها عذابم داده تا الان و اون شخص عین خیال مبارکش هم نیست که چه عذابی میکشم
امشب دقیقا تو همون لحظات مکالمه عاشقانه با خدا بهش گفتم دیدی فلان بنده ت چطور حق من و خورد ؟؟؟ هیچی بهش نمیگی؟؟ پس کله ش نمیزنی؟؟
پس کله ی من که بدجور خورده بخاطر این اشتباه
اون چی ؟؟؟….
و این جمله ی شما رو برای خودم اینطور تغییر دارم که:
[[ کی بهم گفت نترس… من مگه مرده م؟؟؟ نترس خودم کمکت میکنم هرچقدر هم که تنها و بدون حامی و وکیل و شاهد باشی
غلط میکنه کسی بخواد پول تو رو بخوره
خودم از حلقومش میکشم
از چی ناراحتی؟؟؟؟
یادته بهم میگفتی دردت تو جونم نترس من خودم میزنم پس کله شو پولت و ازش پس میگیرم ؟؟؟!
یادته چطور دستمو گرفتی!]]
و چقدر آروم شدم
وقتی خدا رو وکیل و حامی و مدافع خودم قرار دادم
درست عین بچه ی ضعیفی که پدری مهربان و قدرتمند و عاشق داره و اسباب بازی شو یه بچه ی یکم قوی تر از خودش به زور از دستش گرفته و اومده پیش بابای قدرتمند و عاشقش گریه میکنه
و باباهه دلش آب میشه برا اشکهای بچه ش و میره محکم میکوبه تو سر اون یکی بچه ی قلدر و اسباب بازی بچه ی خودش و ازش طوری پس میگیره که اون بچه قلدر ه دیگه تا آخر عمرش جرات نمیکنه یه آبنبات چوبی رو از کسی به زور بگیره
چقدر خوبه این بار سنگین و از دوش مون برداشتن و رو شونه های پرمهر خدا گذاشتن و واگذار کردن به خودش
آقا ابراهیم قدر این لحظات تنهایی و خلوتهای عاشقانه تون با معبود رو بدونید
اصلا یه وقتایی خدا دور و بر ما.رو خلوت میکنه که هیچکس هیچکس نباشه که رومون به سمت اون باشه، تا رو به سوی خودش کنیم
چند روز پیش یه صحنه ای دیدم که هنوز مثل یه سکانس تاثیرگذار یه فیلم مدام جلوی چشمم میاد
یه عاشق دلباخته ای رو دیدم که بعد از مدتها یه دیدار کوتاه با معشوقش داشت
چنان ذوق و شوقی داشت برای لحظه به لحظه لذت بردن از دیدن معشوقش که فقط دلش میخواست فقط غرق تماشا بشه تک تک سلولهای بدنش
اما معشوق چه میکرد؟؟
دیدم که بدون توجه به حس و حال پر از شعف اون عاشق بیچاره، همش سرش تو گوشی بود و اون و نمی دید
چنان توی ذوق اون عاشق دلباخته خورده بود که تا مدتها فقط می دیدم سر به گریبان فرو برده و انگار فقط همون سکانس سرتوی گوشی که کوه بی توجهی بود رو تو ذهنش مرور میکنه
ابن روزها همش با خودم میگم این نشونه ای از سمت خدا بود
( البته کاری نداریم که عشق زمینی یکطرفه اصلا درست نیست چون هرکسی حق انتخاب داره و دو طرف باید عاشق کسی باشن که اونم در کنارشون لذت ببره و موندنش از سر ترحم و دلسوزی بیجا نباشه )
نشونه ی این بود که:
می بینی ؟؟؟ خدا همینقدر و حتی میلیاردها برابر عاشق توئه
و تو با بی توجهی کامل سرت گرم زرق و برق دنیا و آدمهاست و اصلا اون و نمی بینی
حس و حال اون عاشق رو دیدی؟؟؟
حالا فهمیدی چرا میگه:
اگر بندگان من میدانستند که چه شوقی دارم از رو آوردن اونها به سمت من، هر آینه از شوق جان میدادند
و این روزها داره چه عاشقانه با چشاندن طعم عاشقی در وجود ما ، ما رو هزاران قدم به خواسته هامون نزدیک میکنه
بازم برامون بنویسید از این عاشقانه ها
راستش همه ی ما هم چنین لحظات نابی رو داریم گاهاً
ولی
مثل شما شجاعت و جسارت و قلم رسای نوشتنش رو نداریم
شما طوری اون لحظات عاشقانه رو به قلم می کشونید که انگار همین الان در لحظه دارید تجربه ش میکنیو
و به روح و جان ما میشینه
سپاسگزارم با تمام وجودم
سلام بر نگین جون همفرکانسی عزیزم
کامنت شما را در جواب به آقا ابراهیم عزیز خوندم و شما چه تحلیلی کردید چه پیامهایی تو کامنت شما هست وای چقدر زیباست کامنتتون .
شما هم عالی نوشتید و این لحظات ناب را دارید تجربه میکنید و از شراب ناب الهی مینوشید یه جاهایی یه حرفهایی را نوشته بودید که جواب سوالات من بود یه لحظاتی را نوشته بودید که من هم تجربه کرده بودم.
چرا برم راه دور همین یک ماه پیش که من استرس اینو داشتم که پسرم را مدرسه ثبت نام نکرده بودم بخاطر بعضی مسایل مالی و هی نجواها میومد که اگه دیر ثبت نام کنی کتاباش سر موعد بدستش نمیرسه و……….. یک روز ظهر بعد از ناهار که خواستم استراحت کنم هنوز دو یا سه دقیقه نشده بود که یک نجوایی که خدا بود در حد فکر کنم چهار یا پنج دقیقه به من گفت تو اصلا نگران نباش همه ی این مسایل حل میشه و تمام موارد پرداخت میشه و پسرت در یک مدرسه خوب ثبت نام میشه نمیدونید اون لحظه سریع گذشت ولی یجور خاص بود.بعدش دیگه اصلا تلاشی نکردم .درست 31 شهریور که همه جا بخاطر مبعث تعطیل بود همون مدرسه ای که باید پسرم ثبت نام میشد باز بود و ما درست 10 دقیقه آخر رفتیم و براحتی براحتی براحتی براحتی (استاد یک جایی از 12 قدم میگه با لــــــــــــذت با لــــــــــــذت بالـــــــــــــذت به خواستتون میرسید) و برای ما هم چنین شد .خدا به من گفت تو اصلا نگران نباش تو فکر نکن تو فقط وفقط از لحظاتت لذت ببر( این قسمت واقعا گفت که تو فقط از لحظاتت لذت ببر و روی زیباییها تمرکز کن را با تمام وجودم شنیدم) این من هستم که تمام مسایل را برتو آسان میکنم .
حتی روز اول که مدرسه شروع شد داشتم با مامان یکی از همکلاسی های پسرم صحبت میکردم و میگفتم که از مدرسه گفتند که 3 هفته ی دیگه کتابهای پسرم میاد و اون لحظه ایشون گفتند من یک سری کتاب این پایه را دارم که برای یکی از فامیلهامون هست و همون روز موقع تعطیل شدن مدرسه آوردند و به ما تحویل دادند.(اینجا همون قسمت میگه که ما شما را آسان میکنیم بر آسانیها).خدا ما را آسان کرد بر آسانیها .(البته پسر عزیزم هم تو این مدار هست و همزمان با همسرم و من این فایلها را گوش میدهند و سایت استاد پیگیر هستند و 13 سالش هست .
در مورد دیدن نشانه که تو خیابون یا جایی که سرنخ گفتید :من خودم عاشق ماشین سانتافه هستم وقتی میرم خیابون هی میبینم یا این روزها حتی جلوی در خونمون هم پارک میشه حتی دوست همسرم سانتافه داشتند و اومدند خونه ما و تو پارکینگ خونه ما هم این ماشین پارک شد .یا حتی از کوچه ای میخوام رد بشم یک لحظه میبینم ماشین سانتافه داره از جلوی من رد میشه و اون لحظه انگار خدا داره میگه نگران نباش من برات آماده کردم و هر لحظه دارd بهش نزدیک میشی انگار خدا داره چشمک میزنه که دیدی من بفکر تو و خواسته هات هستم .اینروزها خیلی خیلی بهش نزدیک شدم حتما بعد از تهیه این ماشین زیبای سفید میام و براتون مینویسم .
این جلمه تون هم که واقعا زیبا بود:اگر بندگان من میدانستند که چه شوقی دارم از رو آوردن اونها به سمت من، هر آینه از شوق جان میدادند
اکثر اوقات خداوند من را ساعت 4 صبح یا 3 ونیم بیدار میکنه و میگه بیا حرف بزنیم و من بعضی وقتها براش ناز میکنم.این را براتون مینویسم که واقعا خدا هر لحظه کنار ماست
پارسال یک شبی من به خدا گفتم میخوام من را ساعت چهار صبح بیدار کنی ولی اون 3 صبح بیدارم کرد همون لحظه باهاش دعوام شد که من گفته بودم 4 چرا الان بیدارم کردی من میرم بخوام یک ساعت دیگه بیدارم کن و من رفتم اون یک ساعت خوابیدم یک خواب عمیقی بود انگار به اندازه ی تمام عمرم خوابیده بودم و از خواب سیر سیر بودم و بیدارم کرد و من چراغ را روشن کردم دیدم درست و دقیق ساعت 4 است ومن اون لحظه فقط مات و مبهوت مانده بودم و اصلا نمیدونستم چی بگم چیکار کنم و فقط افسوس خوردم که اون یک ساعت قبل چی میخواست بگه و من خوابیدم.
من معجزات خیلی خیلی عالی از خدا دریافت کردم و همش را هم خودش داده حتی خرید دوره های استاد.
از کامنت زیبا و پرازمحتواتون سپاسگزارم .باز هم برامون بنویسید.
در پناه الله یکتا شاد
سالم و ثروتمند باشید .
سلام ربابه ی خندان عزیزم
سلام به روی ماهت که نتونستم برات ننویسم
منم یه پسر 13 ساله دارم
راستش چند روزی ه دارم دویاره دوره بینظیر احساس لیاقت رو گوش میدم
همون دوره ای که میگفتم خب فهمیدم چی گفته دیگه
از این به بعد دیگه برای خودم ارزش قائل میشم و همه نکاتش و رعایت میکنم
الان داشتم جلسه دهمش رو گوش میدادم که در باره احساس گناه بود
از همون اولین جمله ش که استاد میگن :
ما باید خودمون و دوست داشته باشیم
اما
نمیشه هم خودمون. و دوست داشته باشیم هم احساس گناه داشته باشیم
اصلا جمله به جمله ش پاشنه های آشیل من بود
سالهای سال هر کی میخواست نصیحتم کنه میگفت یکم برای خودت ارزش قائل شو
و
من نمیدونستم ارزش قائل شدن برای خود یعنی چی
چطور باید برای خودم ارزش قائل شم؟
اونموقع ها فکر میکردم کسانی که برام مثال میزنن که فلانی رو ببین چقدر برای خودش ارزش قائله فکر میکردم یا آدمهای مغروری هستن
یا همش توقع خرید طلا و… از طرف همسرشون دارن
در همین حد درک میکردم
این دوره احساس لیاقت چنان باورهای من و دانسته های من و شخم زد که اصلا زیر و رو شدم
داشتم میرفتم تمام کامنتهای قسمت دهمش رو بخونم تا اینهمه احساس گناه شاید کم شه
مخصوصا الان که درگیر یک تصمیم اساسی هستم برای کارم و از طرفی حتی قبل از انجام اون کار مدام درگیر احساس گناه هستم که نکنه من این کار و انجام بدم فلانی بدبخت بشه؟
فلانی گناه داره این موقعیت و من ازش بگیرم
مردم چی میگن؟
وضعیت فلانی چطور میشه و…؟؟
نکنه فلانی به فلان مشکل بر بخوره و من بعدا بفهمم که چون من چنین کاری کردم اینطوری شد؟؟ و… و…
همه اینها ریشه در احساس گناه دارن که استاد میگن منفی ترین احساس ، احساس گناهه
نقطه آبی رنگ خوشگلی که شما دوست عزیزم کنار اسمم روشن کردی من و فوقالعاده خوشحال کرد
و
از همه بهتر این ایده ی زیباتون که به خدا بگیم فلان ساعت بیدارم کن
من این روزا سر همون دو راهی ترید بزرگ که گفتم هستم
این ایده جالب شما رو نشونه ای قرار میدم و به خدای مهربونمون میگم که
اگه انجام دادن این کار درست و عالیه و در جهت اهدافم هست من رو راس ساعت 05:05 بیدار کن
و با خیال راحت میخوابم
ممنونم ازتون بینهایت
منتظر شنیدن خبر سانتافه ی سفید صفر کیلومتر تون هستم.
باااای
سلام نگین جون دوست همفرکانسی عزیز و دوست داشتنی ام
ممنونم که به کامنتم پاسخ دادی.یعنی من از دیدن گوی آبی کنار اسمم خیلی خیلی خوشحال شدم.
خدا پسرتونو حفظ کنه .
نگین جون تبریک میگم که در دوره بینظیر احساس لیاقت و ارزشمندی هستی و داری این دوره را کارمیکنی.من هنوز موفق به خرید این دوره ارزشمند نشدم و هرلحظه منتظر معجزه ای از طرف خداوند هستم که این دوره ی ارزشمند را تهیه کنم و از آگاهیهای فراوان آن بهره مند شوم.
حتما و حتما این دوره را با تمام توانت کار کن چون من اونجوری که تو کامنتهای دوستان دیدم همش از این دوره تعریف کرده بودند حتی یکی از دوستان نوشته بودند که دوره احساس لیاقت از نون شب هم واجب تره.
حتما اون تصمیمی که در مورد کار جدید گرفتی را عملی کن و اصلا نگران نباش چون تو داری به پیشرفت جهان کمک میکنی.خدا مشتریهای فراوان برات میفرسته.
من دوره بینظیر 12 قدم را دارم و هنوز که هنوزه هر روز از فایلهاش کار میکنم توصیه میکنم که این دوره را هم تهیه کنی.من ترمزهای زیادی تو باورهام داشتم که با این دوره بینظیر درست شدند و درحال کار روی دیگر باورهام هستم.
امیدوارم بزودی بیایی و از موفقیتهات تو کاری که در نظر داری بنویسی و ما رو سورپرایز کنی.
همیشه شاد و ثروتمند باشی و ثروتمند بمانی .
به نام خدای مهربان
سلام ابراهیم عزیز
توچکارداری میکنی بااین قلم روان ساده بی ریاباریکلا افرین احسن خداروشکربخاطرحضورم تواین جمع الهی نمیدونم چی بگم نمی دونم فقط سپاسگزارم
استادعزیزسپاسگزارم خانم شایسته عزیزسپاسگزارم تک تک دوستلن سپلسگزازم ابراهیم جان بنویس پسر بنویس پسربنویس
تنهاتورامیپرستم وتنهاوتنهاوتنهاازتویاری میجویم
آمین
سلام ب ابراهیم عزیزم
آقا ابراهیم چقد لطیف شدین شما
چقدر روحتون بزرگتر شده
چقد قشنگ مینویسی از عشقی ک قلبتون و لبریز کرده
وقتی ک ما هم کامنت های خوشگلت و میخونیم قلبمون لبریز از این عشق الله میشه
و اضافه اش از چشمای قشنگمون سرریز
خییییلی خییییلی تحسینت میکنم
خیییلی بهت افتخار میکنم
و از صمیم قلبم بهت تبریک میگم
بخاطر ارتباط شیرینی ک با خدای درونت داری
منم دوسدارم تجربه اش کنم
این حس فوق العاده و اسن رابطه ی زیبا رو با خدای قشنگم
و هربار ک کامنتت و میخونم امیدوار ترمیشم
ک با ادامه دادن مسیر بهش میرسم
مرسی ک هستی
و مررسی ک مینویسی
واینکه عاشقتمممم:))
سلام به صورت قشنگت و سلام با روی ماهت دختر زیبا
من این کامنت رو یادم نیست کی نوشتم و چی نوشتم اما ایمیل شما باعث شد که ببینم چی نوشتم که اینقدر به ذوق اومدی و با خوندنه کامنتم دوباره اشکم دراومد.
من ممنونم زکیه جان بخاطر لطفتت.
بخاطر ایمیلی که واسم نوشتی.
یکی از مواردی که به خودم افتخار میکنم اینه که از اولین روز که شروع کردم به تغییر شخصیت جدی حدودا 3،2 سال پیش،تماااامه شرایط و تغییراتم رو تو سایت با صداقت و با جزئیات نوشتم و همین باعث شده عطر چند وقت یه بار یه ایمیلی از یه عشقی بدستم برسه و باعث میشه مرور کنم مسیری که طی کردم رو.
منم عاشقتم زکیه جان و خوشحالم که با دریافت نقطه ی آبی ازت انرژی فوقالعاده ای دریافت کردم.
حاله دلت شاد باشه الهی
به نام خدا
سلام به برادر توحیدیم آقا ابراهیم
نمیدونم باور میکنید یا نه دارم با چشمانی خیس براتون مینویسم
چقدر کامنتتون به دلم نشست
خدایا به عظمت قسم منو ببخش به خاطر تمام لحظاتی که شرک ورزیدم و قدرت از تو گرفتم دادم به بقیه
خدایا منو ببخش به خاطر لحظاتی که تو رو به حاشیه بردم و گفتم خودم میدونم خودم بلدم
خدایا کمکم کن بتونم از پس نجواهای ذهنم بربیام و توحیدی تر بشم
اگه تو دستمو نگیری کی میتونه دستمو بگیره
مگه نگفتی هر کجا باشی با توام
مگه نگفتی برات بسم
مگه نگفتی آگاهم به آنچه در سینه داری
کمکم کن مثه اونروزایی که بهت نزدیکتر بودم
تو همیشه نزدیک بودی
من دور شدم
میخوام بازم قلبم پر بشه از نور تو
ممنونم آقا ابراهیم که حالمو عوض کردی و دلم خواست با خدا صحبت کنم
نور برات آرزو میکنم
درپناه الله یکتا باشی
سلام
قسمت 66 سریال زندگی در بهشت
وقتی تلویزیون 85 اینچی استاد جان رو آوردن که برای 4 سال قبل هست و الان بدون شک در ابعاد بزرگتر هم تولید میشه ، به یاد خودم افتادم 4 سال پیش که از خونه پدری مهاجرت کردم و سفارش یه تلویزیون دادم که اون هم صبح زود به دستم رسید و در حال حاضر در انباری برای خودش جا خوش کرده که من دوباره ازش استفاده کنم برای دیدن فیلمهای شاد زیبا و فایلهای استاد و هر اونچه که بهم حس خوب بده .
کمتر از یکسال شد که من برگشتم به منزل پدری . به دلایلی شرایط زندگی مجردی محیا نشد بیشتر ولی من بسیار ابزار و وسیله خریدم و الان همگی خیلی نو و شیک منتظرن من هستن تا دوباره ازشون استفاده کنم . آخی یادش بخیر چه سالادهای خوشمزه و لذیذی درست میکردم . دست پختم خیلی عالیه .
منتظر هستن…
منم منتظر هستم ولی با شادی با آرامش با یقین با ایمان با امید با مهربانی با سادگی با …
چقدر عوض شدم خدایا شکرت .
وقتی اون گلهای زیبایی که مریم بانو نشون دادید رو دیدم که به خاطر تغذیه زمین و خاک در اومده بودن ، خیلی خوشحال شدم . پس درسته خودشه این مسیر لاجرم جواب میده . کار کردن روی خودمون برای رفع ترمزها لاجرم جواب میده .
امروز رفتم تو آیینه به چهره زیبای پاک مهربونم نگاه کردم و خدام گفت :
ببین عزیزم تو بدون آرایش هم همیشه زیبایی
مرسی خدا جونم همیشه دوستت دارم .
روز تعطیل هست امروز روز 28 صفر . دیگه روزهای تعطیل اون سنگینی گذشته رو برام ندارن . در واقع اصلا ندارن .
اونقدر وقت و امنیت و آرامش هست که روی خودم کار کنم . ( صبح یکی از کدهایی که نوشتم همین بود امروز خونه آروم باشه و تا الان که بوده و ادامه داره این آرامش خدایا ممنونت هستم تو خیلی بزرگی . تو پناه بی پناهان هستی )
و خدایا چقدر هم کار دارم .باید حواسم باشه اولویت بندی ام بهم نخوره . دیروز یه تلفن عالی داشتم از یه برنامه کاری و آموزشی که در واقع دارم براش له له میزنم از شادی . منتهی با آرامش له له میزنم . ههههه
خدایا میدونم هدایتم میکنی به بودن در کلبه ای شبیه کلبه استاد برای تماشای منظره زیبای تلالو نور خورشید روی سطح آب دریاچه . من منتظر دیدن این زیبایی عظیم هستم در فصل زیبای پاییز .
من منتظرم با کشتی های کروز سفر کنم و ساحل میامی رو ببینم و روی ماه استاد جان و مریم بانو رو ببینم.
کی و چطور اصلا نمیدونم.
ولی تو میدونی.
خدایا شکرت که هستی
بی نهایت عاشقتم