سریال زندگی در بهشت | قسمت 67 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

سلام به خدا، سلام به خانواده الهی عباسمنش.

جمله یافتم یافتمِ معروف اینجا و این لحظه برای من کاربرد داره. خدایا شکرت بابت اینکه الآن که دارم می‌نویسم قانون رو “به طور عملی” بهتر و دقیق‌تر یاد گرفتم. چیزی که به وسیله شنیدن فایلهای صوتی دوره ها شاید اتفاق نمی افتاد. واقعا عجیبه قانون…واقعا شگقت انگیزه؛ به قول استاد ما داریم در یک دنیای جادویی زندگی میکنیم.خدایا ممنونم ازت بابت این جادوی بی نظیر که ما رو محو خودش کرده، علی الخصوص من که امشب واقعا قفل کردم. مهربانم، خدای من، الله من، ربّ من چقدر بوسیدنی هستی تو. دوستت دارم عزیزقلبم.

چندین روز بی وقفه کامنت خوندن، بی وقفه سریال بهشتی دیدن، بی وقفه فکر کردن به قوانین، بی وقفه کامنت نوشتن و تأمل کردن در ماجراها، بی وقفه تکرار عادتهای خوب و… بالاخره داره خودش رو با نتایج کوچولو کوچولو نشون میده. خدایاشکرت … نمیدونم از کجا بگم…نمیدونم چی بگم…ولی امروز خیلی به خودم افتخار کردم بابت اینکه سریال زندگی در بهشت، واقعا روی من تأثیر خودش رو گذاشته و در رفتارها و تصمیمات کوچک روزانم ردپایی از خودش به نمایش میذاره.

امروز صبح ارتعاش مناسبی ارسال نمیکردم. چون از لحظه بیداری حس کردم حال روحیم چندان خوب نیست. اما گوشی رو‌برداشتم و‌با بی میلی خیلی زیاد اومدم سراغ سایت معنوی و بهشتیمون. چند قسمت سریال رو پشت سر هم دیدم. بازهم در کلیّت حال من تغییری ایجاد نشد که بگم بلند شدم، رقصیدم و خیلی شاد بودم! نه… خیلی معمولی بودم … تا اینکه درقسمت های قبلی مصمم بودن استاد رو دیدم که پاتوی یک کفش کرده بودند که الّا و بلّا باید این اره درست بشه و باید درخت های مدنظرم قطع بشه. همینجاها بود که یک چیزی دلم‌ رو قلقلک میداد که ببین! استاد دارند عمل میکنند، این فرد اقدام گراست. آمالگرا نیست، میگه میخوام درخت قطع بشه پس باید انجام بشه، حتی اگر ارّه بدقلقی میکنه! رفتم جلوتر وبازهم فایلها رو یکی یکی دیدم، اره کردن درختها، تکه تکه کردنشون، شرشر عرق ریختن از سر و روی استاد، فیلمهای مریم جان و صحبتهاشون، نمای دریاچه، آسمون با ابرهای پفکی، مرغ و‌خروسهای گوشه و کنار پارادیس، حال خوب مریم جان، درختهای قطع شده در گوشه و‌کنار، دوباره‌نمای دریاچه و…. همه و همش جلوی چشمم رژه میرفتند. و من همچنان درگیر این جمله بودم: “عباسمنش عملگراست. میگه و اقدام میکنه”

همزمان تعدادی کار عقب افتاده داشتم در خونه. رسیدگی به نظافت خونه، نوشتن اهدافم برای سال جدید، نوشتن تعهدم، گوش دادن جلسات روانشناسی ثروت و… که هیچ کدومش اجرا نمیشد و من همچنان نشسته بودم منتظر حال خوب! بله منتظر نشسته بودم تا احساسم خوب بشه تا بعد بلند شم به کارهای عقب افتاده ام‌برسم . همین به تعویق انداختن داشت حسم رو بدتر میکرد، عذاب وجدان بزرگ و بزرگتر میشد ولی من اعتقاد داشتم باید فرصت مناسب از راه برسه.

اما… یک لحظه زنگ به صدا در اومد، گفتم خدایا حوصله کار کردن ندارم، الآنم کسی خونست نمیتونم اونطور که دلم میخواد به اوضاع سر و سامون بدم!!! خودت هدایتم کن، من برای امروزم ازت انرژی و شور و‌حال انجام کارها رو‌میخوام. بهم کمک کن. بعد با خودم گفتم اگر استاد عباسمنش اینجا بود چیکار میکرد؟ آهااا فقط بلند میشد و از یک کاری بالاخره شروع‌ میکرد. همون لحظه بدون ذره ای تعلل بلند شدم، اولش شرایط انجام کارها به شکل دلخواهم فراهم نبود، ولی کم کم درست شد. من مشغول شدم دیدم شرایط هم فراهم شد. اون افرادی که خونه بودند بدون اینکه من بگم خونه رو ترک کردند یکی یکی و من تنها شدم تا با سرعت بیشتری به اوضاع رسیدگی کنم.

همینطور که پیش میرفتم بیشتر هدایت خدا رو میدیدم. با خودم گفتم ببین، این همه استاد عباسمنش داد میزنه میکه بلند شید، قدم اول رو بردارید برای اینه ها… باید همون دم دستی ترین کار ممکن رو انجام بدی و‌بقیش رو بسپاری به خدا (بماند که ازهمین موضوع ساده خانه داری چقدر درس گرفتم برای رشد کسب و کار و‌ افزایش درآمدم) . القصه که کارها یکی یکی انجام شد به شکل ساده و کارهای عقب افتاده هم تیک خورد به لطف الله.

در یکی از قسمتهای گذشته دیدم مریم جان، وقتی استاد مشغول امتحان اره بودند، کمی زوم کردند روی تصویر اره، بعد دیدن که درست نشد و هنوز کار داره… گفتند که “ ولش کن، بیا این گلا رو ببینیم” دخترررررر‌ تو چقدر مدارت بالاست، ناخودآگاه اینارو میگی؟؟؟ من واقعا وقتی این حرکت شما رو دیدم کپ کردم! گفتم بابا ایول چه قشنگ! اره درست نمیشه منم نمیتونم براش کاری انجام بدم. بیام گلارو ببینم ازشون فیلم بگیرم عشق کنم واسه خودم با این طبیعت زیبا. با اینکه یک جمله بود ولی تکونم داد.

چون خودم رو تصور کردم در اون موقعیت، حتما با عبارتِ “عَی بابا…اینم از شانس ماست، ببین حالا یه دفعه این شوهره رو راضی کردیم بیاد دل به کار بده ها…” ثانیه هام رو به خودم زهر میکردم. اینجا کلاس درسه هااا… واقعا خوشحالم بابت شاگردی در این کلاس درس. حالا چرا اینو گفتم؟ چون امشب دقیقا یه شرایطی پیش اومد که همین درس رو ناخوآگاه اجرا کردم، چون تحسینش‌ کرده بودم، اومد توی رفتار خودم. تماس گرفتم با یک یک‌بنده خدایی که یکمی روابطمون این مدت شکرآب بود، ایشون پشت تلفن درهم و گرفته بود. منم بی توجه به رفتارش کاملاااا ناخودآگاه غرق صحبت راجع به چیزهای خوب شدم. اصلا حواسمم نبود ایشون داره سرسنگین برخورد میکنه. تماس گرفتم با حال خوب، صحبت کردم با حال خوب، و خداحافظی کردم با حال خوب، کاملا غرق در دنیای خودم و با تمرکز برنکات مثبت!

آره بچه ها… اینطوریه هاااا…ادامه دادن و استمرار و‌ توجه روزانه به نکات مثبت اینطوری روی ما تأثیر میذاره ها… من اگر اون آدم سابق‌قبل از سریال زندگی در بهشت بودم، حتما پشت تلفن کلی غصه میخوردم. ناراحت میشدم. شاید گله میکردم ولی الآن نه! خیلی راضیم از این پیشرفت خودم خیلی. ادامه بدید و اصلا نگید پس کو نتایج؟ پس کو پول؟ پس کو روابط عالی؟ بهشت بلده کار خودش رو انجام بده. آسه آسه و به نوبت.

اتفاق دیگه ای که برام عجیب بود این بود که رفتم خرید کردم و‌ خریدهای باکیفیتی داشتم، و‌ برخورد فروشنده خیلی خیلی عالی بود. فوق العاده مؤدب و متین برخورد کردند در حالیکه قبلا هم ازشون خرید کرده بودیم و برخوردشون نسبتا خوب بود. ولی نه به عالی بودن برخورد امشب. الهی شکرت بابت تزریق این همه حس و حال شیرین .

بعد از این خرید ساده اما عالی برگشتم خونه و یک گپ و گفت بدون ناراحتی و سرشار از محبت و‌شنوندگی و احترام داشتم با خانواده ام. انصافا چسبید بهم. براتون از این گفت و گوهای ارزشمند طلب میکنم از خدای مهربانم. وسط صحبتهامون هی کیلو کیلو قند تو دلم آب میشد و‌میگفتم خدایاشکرت، خدایا خیلی دمت گرم، خدایاخیلی ممنونم ازت بابت این خانواده دوست داشتنی و مهربان.

همه این چیزهایی که گفتم از تغییر رفتار خودم به صورت ناخودآگاه تاااااا برخورد عالی فروشنده براثر استمرار بود. میدونم نتایج بزرگ مالی شگفت انگیزه. ولی از منی که سالیان سال قانون جذبی بودم ولی تمریناتم رو‌ با اون همه نتیجه بزرگ و عجیب غریب رها کرده بودم، به شما نصیحت که مسیر همینه. مسیر همیشه همینه که به نکات مثبت توجه کنی ، روی اونها تمرکز کنی و درنهایت اقدام کنی. نذاری نجواها تمام وجودت رو سیاه و‌کدر کنه. میدونم کامنتم طولانی شد. ولی باید میگفتم اینارو… تا شما هم مثل خودم مصمم بشید برای ادامه مسیر قشنگ بهشتیتون

دوستتون دارم خانواده الهی