سریال زندگی در بهشت | قسمت 71

دیدگاه زیبای فاطمه عزیز بعنوان متن انتخابی این قسمت:

سلام و درود

بالاخره انتظار به پایان رسید و قسمت بعدی سریال هم روی سایت قرار گرفت

استاد کاش هر روز اونم ساعت۶ صبح همیشه قسمت بعدی تو سایت قرار می‌گرفت تا وقتی چشم باز میکردیم روزمونو با این سریال جذاب شروع میکردیم….

شروع این قسمت با بدرقه ی خانم شایسته با موتور و چاشنی دعای خیر واسه استاد عزیزمون هست و خانم شایسته با چک کردن RV استاد رو راهی سفر میکنه…

مریم جان از برنامه هاش میگه از کارهایی که باید در طی این چند روزی که تنهاست انجام بده و بااااز هم براونی جذاب که همیشه و هرجا دوربین خانم شایسته باشه اونم خودش رو با بیخیالی توی قاااب میگنجونه و میخوااااد که همیشه عضو ثابت این سریال باشه…

خانم شایسته از ترس از تاریکی میگه ازینکه میخواد پله به پله و آروم آروم با طی کردن تکاملش بر ترسهاش غلبه کنه

و حالا اولین بعد از ظهر بدون استاد شروع میشه و ذوق مشخص توی صدای خانم شایسته که از اینکه استاد داره خوش میگذرونه خوشحاله و مشخصه چقدر احساس خوبی داره و خانم شایسته میگه استاد الان داره کلی اطلاعات جدید کسب میکنه…

و یه ذوووووق پررنگ تر از زیبایی منظره ی پرادایس از دیدن خروس و مرغها و جوجه هاااااا

مادر مرغی هم به همراه جوجه هاش داره دووووش خاک میگیره و چه جوجه های خوب و سر براهی داره و البته آقای خروس هم با ابهت بالا سرشون وایساده به نشونه ی اینکه مرد خانواده منم و نمی‌ذارم هیییچ کس وارد حریم خصوصی زن و بچم بشه

مادر مرغی داره خاکها رو میریزه رو سر جوجه هاش و اونا هم بدون اینکه غر بزنن یا دعوا کنن آزاد و رها و بدون مقاومت جاشونو عوض میکنن که هم خودشون راحت باشن هم مادر مرغی…

وااااااای فایرپیت عششششق مننننچه زیبا ااااا شده خداااای من ببین دورش صندلی های چوبی با تنه ی درختان ساخته ی دست استاد هنرمندمون گذاشته شده چقدر رمانتیک و عاشقانه کیییف میده شبا با همسرت و خانوادت بشینی دور این فایرپیت و ازون خوراک بوقلمون هایی که خانم شایسته در سفر به دور آمریکا زرورق پیچ می‌کرد میذاشت تو آتیش با دست پخت مریم جان بزنی بر بدن و نووووش جان کنی و لذتشو ببری

و حالا خانه ی جدید جوجه ها که خانم شایسته با اینکه قبل از اینکه انبارش کنه اونو تمیز شسته بود گذاشته بود اونجا اما بااااز به شدت کثیف شده و نیاز به تمیز کاری داره مثل ذهن ما که مثلا خود من میام به مدت روی ذهنم کار میکنم اتفاقات برام عالی رقم میخورن بعد فکر میکنم خب دیگه تا همینجا بسه من هرچی رو که خواستم شد میام رهاش میکنم چون فکر میکنم اون گوشه از ذهنمو که نیاز بوده تمیز کردم و دیگه نیازی به تمیز کاری نداره اما ای دل غافل که باورهای محدود کننده عین علف هرز به سرعت رشد میکنن چون من ذهنمو رها کردم و دوباره اتفاقات قبلی یا بدتر از اونا واسم میوفته چون من دیگه اون تعهد قبلی رو نداشتم و دوباره باید شروع کنم به کند و کاو به تمیز کاری به دور ریختن آشغالهای ذهنم ینی همون باورای محدود کننده و تازه باید کار سخت تری انجام بدم اما باید بدونم که ذهنم هر روز نساز به تمیز کاری و رصد داره هر روز باید مواظبش باشم تا باورهای محدود کننده رشد نکنن….

خانم شایسته از شجاعتش از پا گذاشتن روی ترسهاش در تمیز کاری این ظرف چندش میگه و معتقده که نباید به بهانه های واهی مثل بی کلاس بودن یا حال بهم زن بودن ظرف اونو تمیز نکرد بلکه باید با شجاعت به استقبال انجام چنین کارهایی که ازشون ابا داریم بریم تا باعث بشه کارهای بزرگتر و بیشتری به واسطه ی ایجاد باورهای قدرتمند کننده انجام بدیم نباید از زیر بار حل مسائل به سادگی شونه خالی کنیم و باید براش وقت بذاریم و زحمت بکشیم که نتیجه ما رو شگفت زده خواهد کرد…

واااای خداااای من چه ویوی نااابی پشت کلبس خدایا… غروب زیبای پرادایس با ابرهایی که به واسطه ی غروب خورشید خودشونو نارنجی و زرد و صورتی و خاکستری توی قاب دوربین خانم شایسته جا کردن…. و دریاچه و درختهای پشتش در یک سکوت شیرین فرو رفته اند…

و خانم شایسته همچنان داره ادامه میده که شجاعت باعث بزرگ شدن آدمها میشه و باعث میشه که آدم کارهای جدی تری رو انجام بده و ما انسانیم و میتونیم همه چیز رو درست کنیم…. از نعمت آب و مزیت‌هاش میگه و اینکه آب مایه ی حیاته و اینکه فقط باعث زیبایی نیست بلکه به همه چیز روح و روان میبخشه

وااااای خدای من بارووووون اونم نه بارونا، بارووووون چه باروووووونی و صدایی که باعث میشه آدم احساس عشق کنه

و اردک‌ها هم به سمت خانوم شایسته میان تا جلوی دوربین عرض اندام کنن و باااز هم که دوباره به عشقشون ینی آب و بارون رسیدن و باید از فرصت به وجود اومده برای لذت بردن بیشتر توی این پرادایس استفاده کنند… و چه تفاوت فاحشیه بین همزیست های این اردک‌ها ینی مادر مرغی و جوجه هاش که از ترس خیس شدن زیر آب و باروون رفتن زیر ماشین پناه گرفتن…

سکانس بعدی ذوق خانم شایسته و هیجانش واسه بدنیا اومدن جوجه ها و البته یه آهنگ هیجانی هم گذاشته واسه خودش که هیجانش رو بیشتر کرده…

خانم شایسته از ترسش از تاریکی میگه و از ذوقی که داره واسه اینکه ممکنه خوابش نبره تاصبح به خاطر به دنیا اومدن جوجه ها و بالاخره انتظار به پایان رسید و یه جوجه ی طلایی گوگولی مگولی سر از تخم در میاره و خانم شایسته با خوشحالی اونو توی کارتن میذاره تا خونه ی جدیدشون رو آماده کنه…

جوجه ها دارن به ترتیب به دنیا میان و تعدادشون داره لحظه به لحظه بیشتر میشه

و حالا قاب پرادایس در یه صبح زیبا و دل انگیز دیگه و دوباره به دنیا اومدن جوجه های جدید تر و خوش آمد گویی و ذوق خانوم شایسته به تک تک جوجه ها…

جالبه جوجه ها لحظه ای که به دنیا میان انگار هنوز خوابشون میاد و هی گردنشون میوفته پایین و چشاشون بسته میشه اما خانم شایسته کمکشون میکنه و اونا رو به خونه ی جدید همراهی میکنه و البته بعضی هاشونم فکر میکنن مریم جان مادرشونه احساس همزاد پنداری دارن…

واااای که این طبیعت بکر بهشت واسه خانم شایسته هیچ وقت تکراری نمیشه و هر لحظه که نگاش به طبیعت میوفته شروع میکنه به تایید تحسین زیبایی هاش و ما رو هم در این لحظات زیبا شریک میکنه

دوربین داره افسر ارشد ارتش اتریش رو نشون میده که قائم مقام جوجه هاش و خلاصه به قول خودش سنی ازش گذشته باید گروه رو فرماندهی و رهبری کنه و اصلا از ابهتش پیداست که ازون رئیس های قدره…

و دوباره نماد ثروت و فراوانی با اومدن پکیج های آمازون استاد… براونی هم که اومده چشم روشنی جوجه ها و داره از خودش پذیرایی میکنه..

یه جوجه هم که به دنیا اومده و برعکسی افتاده یه گوشه و همین که میبینه خانم شایسته در دستگاه رو بااااز کرد شروع کرد به صدا زدن خانم شایسته که آی مریم جان کمکم کن منو ازین جای تنگ در بیار و روند به دنیا اومدن جوجه ها همینجور ادامه داره… و قدرت خدا رو ببین که جوجه ها رو جوری آفریده که مایع دورشونو جذب میکنن و تا ۷۲ ساعت بعد نیاز به غذا ندارن آدم با دیدن این موجودات باید ساعتها به خلقتشون و قدرت خداوند فکر کنه و ببینه که چطور همه چیز دقیق و مرتب سرجای خودش قرار گرفته و جوجه هایی به این کوچیکی که تازه بدنیا اومدن چون نمیتونن از خودشون مراقبت غذایی کنن ماده ی دورشونو جذب میکنن که تا ۷۲ ساعت هیچی نخوان خداااای من الله اکبر جل الخالق

یه جوجه هم که توانایی اینو نداره که خودش نوک بزنه چون پوست تخم چسبیده بهش و ایولا به خانوم شایسته که پروسه و روند تکامل و تولد این جوجه ها رو توی این چند روز متوجه شده و میخواد به این جوجه کمک کنه… وااای خدای من دوباره بازم بااااروووون و نمای LEDزیر بارون ویو رو زیبا تر کرده وقتی بقیه ی LED نصب بشه چه شوووووود

خداااای من چه طبیعتی دارن این جوجه ها و به دنیا اومدن جوجه های بعدی و تحسین خانم شایسته در مورد استقلال این جوجه ها در انجام دادن کارهاشون…

وقت موعود فرا رسیده خانم شایسته به استقبال عشقش میره و از در حین انتظار برای ورود استاد به پرادایس از یه ویوی زیبای دیگه رو نمایی میکنه و در همین حین استاااد ما که در روند RVحرفه ای شده وارد پرادایس میشه و خانم شایسته مدام ابراز عشق میکنه

بیشتر از دوساعت روی این فایل و نوشتن این کامنت وقت گذاشتم تا بتونم به اندازه ای که قانون رو درک کردم و توی همون مداری

که هستم و آگاهی ها رو دریافت میکنم نکاتش رو دربیارم امیدوارم مفید بوده باشه

در پناه حق شاد و پیروز باشید

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    533MB
    36 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 71
    171MB
    36 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

210 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زینب سلمان زاده» در این صفحه: 3
  1. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2456 روز

    بنام خدایی که بشدت کافیست

    سلام به همه ما بهشتی ها👑😍

    این قسمت: تولد؛ تولدی که همون قدر زیباست که مرگ هست، و چقدر این هوشمندانه عمل میکنی مریم جون در چینش قسمت های این سریالی که واقعا همه اش جریان هدایت هست رو دوست دارم و تحسین میکنم، دمت گررررررررم مریم بی نظیر 💫👏😍

    عکس قسمت قبلی رو که دیدم گفتم احتمالا مریم جون با موتور اومده تا در ورودی پرادایس و این عکس زیبا رو گرفته الان می بینم بللللله ، عزیز دلش رو با موتور که دیگه الان خییییییلی بهتر شده نسبت به قبل موتورسواری اش و همه این ها اگر بخوایم ببنیم چطوری شکل گرفته بقول استاد باید برگردیم به باورهایی که چند سال پیش مریم جون با کار کردن روی خودش ایجاد کرد از همون بندرعباس که یه دانشچو بود و هنوز هیچ ارتباطی با استاد نداشتن و ایشون فقط رور خودش کار کرد با تعهد و استمرار و الان ما داریم میوه ها رو می بینیم چون ریشه ها خیلی وقته شکل گرفتن، دمت گرم مریم عزیزم ، بانوی شایسته که همچنان داری با تعهد و استمرار روی خودت کار میکنی چون این مسیر همیشه ادامه دارد و بدون شک این جهان اینقدر بی نهایت ها داره از نعمت ها و ثروت ها که هنوز کلی می تونی خلق کنی و کلی لذت ببری و عشق کنی ، سپاسگذارم ازت مریم عزیزم که یه الگوی بی نظیر شدی برای من و خییییییلی ها و باعث شدی ما راحت تر گام برداریم و باورسازی واسمون خیییییلی راحت تر بشه و من که عاشششق این هر روز راحت تر شدنم، خدایا شکرررررت، خداجونم بی نهایت سپاسگذارم برای این دست های بی نظیرت که من ازت خوساتم و خیلی راحت منو هدایت کردی سمتشون، عااااااااااشقتم

    می خوام این قسمت رو با تغییراتی که دارند یک بخش بدیهی از وجودم میشن و زندگیم بخاطر این تعهد و استمرارم روی کار کردن روی خودم هر روز داره راحت تر میشه، شروع کنم

    بقول مریم جون وقتی قشنگ و اصولی روی خودمون کار میکنیم دیگه به هیچ چیزی گیر نمیدیم، هر روز رهاتر و سبک تر میشیم، همینه که بقول دوست عزیز و ارزشمندم (یزدان عزیز) اییییییییینقدر زیبابین شدیم که مرگ رو ایییینقدر راحت، زیبایی اش رو می بینیم یا هر چیز دیگه؛ منم دارم به زیبایی تکاملم رو طی میکنم، اینو حس میکنم، و تو همه چیز، از قدرت خریدم که همین امروز تونستم خیلی راحت، یه دستگاه جدید قهوه ساز (موکاکرم خوش رنگ 😍 ) واسه خونمون بخرم و مهم ترین نکته اش، همون فرایند راحت تر شدن من هست که همین دستگاه جدیدم رو سه برابر قیمت موکاپات قبلی ام تونستم خیییییلی راحت تر بخرمش با اینکه مثلا مادرم گفت خب چکاریه مگه قبلی رو نداشتی گفتم چرا ولی این خیلی بهتره و مهمترش چون من لایق بهترین ها هستم و همین طور که الان تونستم این رو بخرم درحالیکه همون موکاپات قبلی ام رو هم تا یک سال پیش نداشتم، پس معلومه که میتونم چند وقت دیگه یه دستگاه خفن تر و عاالی تر بخرم یا هر چیز دیگه ای اصلا 😍 ، یا همین بحث گیر دادن ها، با اینکه من کلا دختری نبودم که بخوام به همه چیز گیر بدم و در مجموع آرومم ولی بازم این رو داشتم تو خودم و از هر اتفاقی، یه چیزی واسه ناراحت شدن درمیوردم ولی الان خییییللللللللی کم شده و این منو برای راحت تر شدن و کن فیکون تر شدن برای دریافت بی نهایت ها از نعمت و ثروت داره حسابی ساخته، الان هر وقت بخوام از بهترین رستوران واسه خودم و خانواده ام غذایی که دوست دارم رو رااااااااحت سفارش میدم، بهترین میوه ها رو اگر قبلا حداکثر یک بار تو ماه ولی الان شده حداقل سه بار در ماه با اینکه خیلی وقتا مادرم میگه پولتو بزار برای خودت چه میدونم این ظیفه پدرته بخوره ولی من یاد گرفتم ناهم به دست های هیچ کسی نباشه وقتی خدا هست و همین خدا همین که من خواستم ازش بهم داد، خیییییلی بیشترش هم بهم میده

    «خدا هست»؛ خدایی که کللللی بیشتر از خود ما عشق میکنه از ثروتمندشدنمون، خدایی که آسمان ها و زمین رو مسخر ما کرده، کافیه فقط قدرت بی نهایتی که درونمون هست رو کشف کنیم، من قبلا سخت بودن و به سختی موفق شدن و به سختی بدست اوردن یه چیزی رو یک چیز کاملا طبیعی می دونستم که اصلا این کار ته انسانیت و خوب بودنه، ما باید در یک کلمه؛ پدرمون دربیاد و دقیقا هم همین بود، من با اینکه همیشه دختر پرتلاش و فعالی بودم ولی حتی دیگران هم اینو می گفتن زینب تو این همه تلاش میکنی و گاهی ترحم ها، ولی الان که فکر میکنم و قانون رو می فهمم البته خییییییلی بهتر از قبل، می بینم اون که چیزی بود که خودم می خواستم، باورهای من بود ولی الان که شروع کردم روی خودم کار کردن و دیدم بله می شود خیلی راحت باشی و هر روز هم راحت تر برای دریافت نعمت ها و ثروتت و اینطوری وقتی باعث گسترش جهان میشی معلومه که خدا بیشتر کیف میکنه و بهت افتخار میکنه

    خدای من باز هم باورن، خدایا شکررررررت چقدر واقعا آّب زیباست، خدایا شکررررت برای این نعمت حیات بخش که مثل بی نهایت نعمت های دیگه ات فرررررررررررررررراوان هست

    دمت گرم مریم جون که خییلی راحت قبول کردی ترسی که داری و خیییییییلی راحت داری به همه مون هم میگی چون خیییییلی وقته گذر کردی از اون مرحله اهمیت نظر مردم (مردم چی میگن) و بعد اینکه قبول کردی؛ خیلی وقته داری در مسیر از بین بردنشون قدم برمی داری و چقدر الان نسبت به قبل بهتر شدی که الان برای اولین بار سه روز تو پرادایس تنها بودی با وجود ترسی که همچنان با تو بود ولی تو داری هر روز خییییلی بزرگتر از اون میشی، من عااااشقتم عزیزم

    چقدر تحسین کردم مریم جون رو وقتی صدای جیک جیک رو شنید با توجه به اینکه دو روزی مونده بود ولی وقتی صدای یکی شون رو شنید و دید که داره نوک میزنه با اینکه خییلی ذوق داشت مثل همه ما برای دیدن جوجه های جدید ولی نرفت که با زور و اوردن فشار باعث بیرون اومدن جوجه بشه ؛ همونطور که برای پروانه ها هم ما تو سفر به دور آمریکا خییلی کامل دیدم پروسه شکل گرفتنشون رو اگر بخوایم قبل از طی کردن تکاملشون بزور خودمون از پیله دربیاریمشون در واقع هیچ کمکی نکردیم هیچ باعث مرگش هم میشیم و این برای من انسان هم هست، باید اجازه بدم تکاملم طی بشه، حالا تنها کاری که می تونیم انجام بدیم بیشتر و با تمرکز عالی تری روی خودمون کار کنیم، همیییین یعنی آخرش برمی گردیم به خودمون، همه چی خودمون خودمون خودمون هست ؛ تمااااااااام

    خدای من اولین جوجه مون رو نیگا چه رنگ خوشگلی داره، طلایی 😍 سرش کامل پایین بود همین که شنید پرادایس سرحال شد 😍 خدایا شکرررررررررررت

    خدایا شکررررررت شکرت برای این همه ثروت و نعمت، چقدر ثروت فوق العاده هست، چقدر ثروت مقدسه که باعث میشه خییلی راحت استاد و مریم جون این همه ابزار درست داشته باشند که بتونند راحت باهاش تو خونه جوجه کشی کنند و لذت پشت لذت، خدایا شکرررررررت

    خدایا شکررررررت لحظه تولد جوجه چهارم رو مریم جون تونست فیلم بگیره و دیدم، چقدر زیبا بود

    خدای من چه زیبایی از این پنجره های جدید اسلاید شده داریم می بینیم ، خدایا شکرررررررررت چه طبیعت زیبایی چقدر زیبایی فرررررراوان و بی نهایته، چقدر ثروت بی نهایته چقدر نعمت ها بی نهایتن، خدایا شکرررررررررررررررت واقعا شکرررررت که من رو انسان آفریدی و اینطوری می تونم و می شود بی نهایت ها داشته باشم از نعمت ها و ثروت ها، خدایا شکرررررررررت

    چه تجربه ها و آگاهی های نابی مریم جون از این تولد جوجه ها بدست اورد و ما هم به زبان تصاویر نوووووووش جان کردیم، خدایا شکرررررررررت، چقدر هر چی جوجه دیگه ای متولد میشد مریم جون با هر تولد، یه چیز جدیدی یاد میگرفت و چقدر یان تولدها هر بار راحت تر میشد و جوجه ها راحت تر از قبلی ها خودشون بدون هیچ فشاری میومدن بیرون، همون کاری که اصله و ما باید انجام بدیم، فقط با تعهد و استمرار پیش بریم و بزاریم ریشه هامون هی قوی و قوی تر بشن و راحت تر بشیم برای دریافت بی نهایت ها ، خدایا شکرت

    من عااااااااااشق بارونم، خدای من چقدر زیباست خییییییییلی، بارون و آفتاب و همه زیبایی ها خلاصه با هم ، خدایا شکرررررررررررت شکرت که می تونم و می شود که تمام نعمت ها و ثروت هایی که میخوام و حتی خییییییلی بیشترش رو با هم داشته باشم، خدایا شکرت💫😍

    چقدر نصب نورپردازیه ورودی در خونه باعث شده زیبایی بارون تو شب رو خیییییییلی راحت تر بتونیم ببنییم و کییییییف کنیم، واقعا زیباست خدای من شکرت ، خدایا شکرررررت

    استاد هم که با کلی تجربه های جدید از تاد عزیز و فوق العاده و سه روز زیبا و لذت بخش تو مزرعه اش دوباره برگشته پرادایس، خووووووش اومدی به بهشت استاد جونم، البته که دیگه شما که با تعهد و استمراری که داری خییلی وققته همه جا رو واسه خودت بهشت کردی و الزاما نباید پرادایس یا هر جای خاص دیگه ای باشی تا این احساس رو داشته باشی

    خدایا شکرت برای یک روز بهشتی دیگه ، خدایا شکرت که هر روز دارم با کار کردن روی خودم و هر روز بیشتر دست کشیدن از هر عامل بیرونی دیگه، بهشتی تر میشم و راحت تر برای دریافت بی نهایت ها از زیبایی و نعمت و ثروت

    خدایا شکررررررررررت🎶🎨

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2456 روز

    بنام خدایی که بشدت کافیست

    سلام الهام بی نظیر، دوست ارزشمندم

    چقدر هر روز داری خفن تر میشی و چشمات هر روز ذره بین تر میشه اتوماتیک وار برای دیدن و شکار زیبایی ها، ذره بینی که داری یک ویژگی بدیهی از چشمانت و تمام وجودت میشه، دمت گرم عزیزم

    وقتی میگی:

    من با تمام وجودم این هوای محشر و بی نظیربهشتمون رو با تمام وجودم لمس کردم؛ فقط میتونم بهت بگم نووووووش جونت این تکامل درستی که داری طی میکنی چون واقعا احساس یه چیزی که نمی تونیم بزاریم فیلم بازی کنه، باید خودش باشه وگرنه در غیر این صورت خیلی زود خودشو لو میده همونطور که حال خوبش رو زود لو میده و این حالت خییییلی نابه الهام عزیزم، نابه که اینطوری زیبابین ریزبین شدی و دیگه هیچ زیبایی از چشمات محاله قسر دربره، دمت خیییییلی گرم بی نظیر

    دقیقا همینه الهام عزیزم:

    متفاوت اون کسیه قدم برمیدارن ؛ و ما بهشتی ها متفاوت هایی هستیم که داریم هر روز بهشتی تر میشیم فقط با دست کشیدن از هر عامل بیرون از خودمون و توجه آگاهانه به خودمون و سرمایه گذاری روی باورهامون

    دقیقا عزیزم منم محل کارم اوایل میگفتم به من چه تمیز کنم بقیه تمیز نمی کنند مثلا آشپزخونه رو ولی خیلی وقته اگر سرم خلوت بشه و برم آشپزخونه میرم تمیز میکنم چون خودم رو لایق تمیزی و زیبایی می دونم و همین هم باعث شد همکارام خیلی بیشتر همکاری کنند

    خلاصه الهام عزیزم، قشنگ با خوندن کامنتت ، دوباره این قسمت رو قشنگ و تمرکزی و با لذت نووووووووش جان کردم و حسابی هم چسبید ، نوووووووووش جانم😍 و نوش جان شما عزیزم این آگاهی های نابی که مهم ترش داری عمل میکنی بهش

    هر لحظه ات توحیدی تر و ثروتمندتر الهام عزیزم، دوست ارزشمندم😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: