https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-8.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-08-16 09:31:382020-08-16 23:05:31سریال زندگی در بهشت | قسمت 71
210نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
میبینم این فیلم ها رو به این فکر میکنم که چقدر خدا مهربونه و چقدر هدایت هاش بینظیر و هنرمندانست
و حرفه ای هست
واقعا
حرف ندارین که از روزهای زندگیتون در تمام روز ها
اینطوری برای توجه کردن به نکات مثبت وقت میزارین
و براتون
اهمیت داره
از تمام وجود و احساس عمیق خدارو شکر گزارم
که این همه
لطف داره در حق تمام مجوداتش میکنه نه فقط انسان
حقیقتش
استاد
از این پیشرفته بودنتون و از این ب روز بودنتون
و از این استاد بودنتون
عشق میکنم
اتوبوس میبری میاری داریش اصلا
عزیز داشتنش خودش یه افرین و ایول داره واسه خودش
و من رو خیلی به فکر فرو میبرین
خداروشکر
وقتی میبینم
و بیشتر میفهمم جمله اسکاولشین که
میگه
هدیه خدا به انسان قدرت است
در این جا بیشتر
درکش میکنم
نه که نفهمم
ولی درک کردن فهمیدن عمیق تره
عشق میکنم
از این عدم وابستگیتون
عشق میکنم
از این عدم نگرانیتون
از این همه
رهایی و راحتی
من خودم این اشکال رو دارم که
خودم تنها وقتی میخوام جایی برم زیاد بهم مزه نمیده
عشق میکنم از این که چقدر
از این که وقتی عزیزتون کنارتون نیست
باز هم دوبله سوبله چوبله لذت میبرین
این جوجه ها
که
اخر اخر اخر
هدایت پروردگار هستند
با احساس عمیق میگم و نفس عمیق
خدایا مهربونی هات رو شکر
حرف ندارین
من حالم خوب بود
ولی الله وکیلی
وقتی در مورد اینکه دیدم دارم مینویسم
بیشتر احساس زیباتری پیدا کردم
خداروشکر
خداروشکر میکنم
خدارو به خاطر استاد عباسمنش مرد بزرگ شکر گزارم که باهاتون اشنا شدم وارد زندگیم شدین و عشق میکنم از این مرام و معرفتتون
خداروشکر میکنم
به خاطر
خانم شایسته که واقعا کاری میکنن که خیر و ثوابش واسشون بینهایت از نظر من
چون مهربانی و عشق و معرفت و سلامت روانی و روح رو هم استاد عزیز
و هم خانم شایسته
تکثیر میکنید
ایشالا توانمند تَر. و قوی تَر و حرفه ای تَر باشید و هستید و ایشالا به قول استاد بهتر و بهتر و بهتر باشید که هستید ولی بازم بهتر تره بهتر تره بهتر تَر باشید
به نام خدایی که تو قلب منه و هر لحظه منو هدایت میکنه
سلام به استاد عزیزم سلام به مریم مهربانم
سلام به دوستان هم فرکانسی عزیزم
خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم که امروز هم فرصت تجربه یه روز قشنگ دیگه رو تو بهشتی که صاحبش خودت هستی بهم دادی
خدایا شکرت که امروز هم همراه و هم قدم استاد عزیزم بود
خدایا بهم ایمانی بده که بتونم بر ترسهام غلبه کنم
مریم عزیزم بی نهایت تحسینت میکنم برای ایمان نابی که داری
بی نهایت تحسینت میکنم برای شجاعتت
بی نهایت تحسینت میکنم که فقط و فقط روی خدا حساب باز کردی و به ترس هات غلبه کردی و تنهایی و فقط با توکل به الله تو این طبیعت وحشی تو یه کشور دیگه میمونی
بی نهایت تحسینت میکنم برای صداقتت که گفتی هنوز خیلی نتونستی بر ترس هات غلبه کنی و تو شب بیرون نمیری
این یعنی خودت هستی این یعنی ادا در نمیاری
با خودم گفتم شاید اگه من بودم میگفتم اصلا نمیخوام بر ترس هام غلبه کنم اصلا چه لزومی داره تنهایی رو تجربه کنم
ولی باید اینو بدونم که جهان به جسارت من پاداش میده قانون همینه
مریم جان شجاعت و جسارتت فوق العاده قابل تحسینه چون شما در جایی قرار گرفتی و تنها بودی که فقط و فقط توکلت به خدا بود
میدونی شاید اگه من شب تنها بمونم خیالم راحته که مثلا خونه مادرم یا خواهرم نزدیکم هست یعنی یه جورایی بازم دلم قرصه
ولی اینکه جایی قرار بگیری که هیچ کسی نیست و بتونی تو اون شرایط به خدا توکل کنی و دلت به خدا قرص و محکم باشه اون موقع ست که واقعا داری به ترس هات غلبه میکنی
تو این شرایط هست که جهان بهت پاداش میده
شما حتی رو استاد هم حساب باز نمیکنی این یعنی توحید
شما احساس قربانی بودن نداری که حالا استاد میخواد بره و شما باید تنها بمونی و چقدر دعای قشنگی میکنی برای استاد و به خدا میسپاری به جای اینکه بگی دلم تنگ میشه و چرا میری و از این حرفها
شما و استاد به جای اینکه نگران هم باشین هم دیگه رو به خدا میسپارین و میدونیین که خداوند هدایت میکنه خداوند مراقب شما هست
اگه من خدا رو منبع قدرت بدونم دیگه لزومی نداره نگران کسی باشم
اصلا به من چه که من حواسم بهش باشه خدا حواسش هست
بخدا ایمان شما و استاد ایمانی از جنس ایمان ابراهیم و ایمانی از جنس ایمان مادر موسی هست که من در کسی ندیدم
مریم عزیزم اوایل که شما تازه داشتین موتور سواری یاد میگرفتین استاد یه فایل تو اینستا گذاشتن و گفتن که دارین بر ترس هاتون غلبه میکنین و الان ما میبینیم که خیلی راحت موتور سواری میکنی واقعا وقتی ما وارد ترس هامون میشیم و از پس یک کار به خوبی برمیایم میبینیم که فقط یه ترس بوده یه توهم بوده و هر بار تجربه مون بیشتر میشه و هر بار اون کار و بهتر و بهتر انجام میدیم
درس بزرگ دیگه ای که از شما یاد گرفتم اینه که به جای آوردن بهانه ی مختلف و فرار از مسائل با اونا رو به رو بشم و مسائل رو حل کنم
من هرچقدر مسائل بیشتری رو حل کنم اندازه من بزرگتر میشه و چون اندازه من بزرگتر شده پس توانایی من برای حل مسائل بعدی بیشتر میشه
اونوقت دیگه از مسائل نمیترسم اونوقت به مسائل به چشم یک معما نگاه میکنم و عاشق حل اونها میشم
اصلا ساز و کار جهان همین برخورد با مسائل هست من باید بدونم تا وقتی که زنده هستم مسئله دارم و باید حل کنم و با قدرت برم جلو
من نباید از برخورد با مسائل شکایت کنم بلکه باید خوشحال باشم که این مسئله اومده تا منو قوی تر کنه
من میدونم که برای موفق شدن و رسیدن به خواسته هام باید حرکت کنم باید پیشرفت کنم چون اگه ثابت بمونم میپوسم
مریم عزیزم باز هم تحسینت میکنم که اولا از ابزار مناسب استفاده میکنی برای تمیز کردن اون سطل استفاده کردی از جاروی بلند استفاده کردی که بتونی راحت تر تمیز کنی
و دقیقا از اهرم رنج و لذت برای این کار استفاده کردی و لذتی که تمیزی و پاکی و حل مسئله برای شما ایجاد می کرد خیلی بیشتر از رنج تمیز کردنش و ظاهر نامناسبش بود
من یاد گرفتم که اگه یه چیزی ظاهر نازیبا داشت ولی باز من با حال خوب اون مسئله رو حل کنم
خدایا شکرت به خاطر نعمت آب که میشه باهاش همه چیز و تمیز کرد و به همه چیز حیات بخشید
پس من یاد گرفتم که حتی در شرایط نا مناسب باز هم نعمتهایی هست که من بابتش شکر گزار باشم
من یاد گرفتم که باید انقدر خوب رو خودم کار کنم که اگه ظاهر یه چیزی نازیبا بود ولی من بتونم زیبایی ها رو از دلش بیرون بکشم
و درسی که از تولد جوجه ها گرفتم این بود که خداوند طوری این جوجه ها رو خلق کرده که تا چند روز از همون موادی که داخل تخم ها بود میتونن تغذیه کنن و نیازی به غذا ندارن
پس خداوند داره روزی اونها رو میرسونه و این جوجه ها نگرانی ندارند
حالا من باید بدونم که خدای این جوجه ها خدای منم هست همونطور که روزی اینارو میرسونه و غذاشون رو فراهم میکنه بدون اینکه جوجه ها بخوان کاری کنن پس روزی منم میرسونه
پس چرا من باید نگران آینده باشم
خدایی که روزی یه مورچه رو تو دل خاک میرسونه خدای منم هست
وقتی که خداوند انقدر دقیق همه چیز و آفریده چرا من نگران باشم من باید فقط قانون رو بلد باشم
موضوع دیگه اینکه من باید به دنیا نگاه گذری داشته باشم و به هیچ چیز و هیچ کسی وابسته نباشم البته انجام همه ی این کارها و رسیدن به این درک و فهم هم تکامل میخواد
و خدایا شکرت برای باران رحمت الهی که نماد برکت و ثروت و فراوانی هست
خدایا شکرت برای آگاهی های امروزم
خدایا شکرت که بهم فرصت نوشتن دادی
خدایا ازت سپاسگزارم تا ابد و تورا بی نهایت شکر میکنم
واقعا این فایل خیلی آرامش بخش و زیبا و واقعی بود. همونطور که مریم جون، شما گفتین دقیقا در لحظه حال بودن خودش، بهترین حس دنیاست و شنیدن صداهای زیبایی که خداوند در مسیرمون قرار داده و فهمیدن این نکته که، هر چیزی در زندگی، نتیجه تلاش و احساسات و دور انداختن افکار مزاحمی هست که جلوی پیشرفتت رو گرفته و وابسته بودن به جرات میتونم بگم شبیه مرگ دراز مدته، چون وابستگی ما به هر چیزی ما رو شبیه یه پوست تخم مرغی کرده که بیرون اومدن ازش همت و پشتکاری میخواد که در هر کسی به آسونی میتونه بوجود بیاد اما به سختی خروج داره و زمان زیادی ماندگار هست. دقیقا شبیه یک ساختاری که ایجادش بخاطر شرایطی بوده که هر کسی شخصا بوجود آورده. البته پدر و مادر ساختار تاثیرگزاری دارن اما چقدر خوبه، اگه یاد بگیریم ادامه دهنده مادر پدری نباشیم که خودشونم یک تکرار از مادر پدرشونو دارن دوباره تکرار میکنن.
هفتاد یکمین روز از زندگی ما در پردایس با بدرقه گرم مریم خانم شروع شد و سپردن خودش واستاد به الله یکتا وقسمت دوم از تجربه ما از یک دوربین دیگه وبعد از تماشا استاد و اقای تاد حالا نوبت رسیده به پردایس زیبا و تولد جوجه ها .خدایا شکرت از این بهشت زیبا که همیشه فکر میکردم داستان نقاشی هایی باب راس چیه و واقعا جایی به این زیبایی وجود داره تا هدایت شدم به این بهشت زیبا خدایا شکرت که این زیبایی تکراری نمیشه و دیدنش همیشه من سر ذوق میاره از اون ذوق کردن های .ابجی مریم .وقتی داستان تولد جوجه ها رو نگاه میکنم و از دیدن به دنیا اومدنشون ادم حال خوبی پیدا میکنه وقتی.حتی وقتی به این روش مصنوعی متولد میشن یاد لحظه می افتم که خدا ما رو از گل خلق کرد از روحش به ما دمید و به خودش تبریک گفت به خاطر خلقت انسان و به تمام فرشته ها گفت سجده کنید بر ادم که نشان از برتری ما داره خدایا شکرت که مارو انسان افریدی و خالق زندگی خودمون.
بریم سراغ مریم خانم که یکی از ترس هاشو اساسی رفته تو کارش واز بین برده اونم موتور سواری که عالی انجام میده حتی میره بسته ها رو هم میاره که بارون روشون نه ریزه گرچه او انسان شریف خودشون موقع بارون اونا رو داخل نایلون میزارن .ومورد دیگه اینکه وقتی ما اهرم رنج ولذت داخل مغزمون جاش درست باشه دیگه نمیگیم بد دل هستیم . شما دست به کار میشید وشروع میکنید و میدونید لذت نتیجه پایان کارخیلی بیشتر از انجام ندادن و دست روی دست گداشتن ودرست کردن بهانه هست که من بدم میاد احساس خوبی ندارم که این کار رو انجام بدم. و بازم چقدر خوب انسان وقتی تو موضوعی مشکل نداره اونو بپذیره برا شروع ویواش یواش شروع به تغییر کنه مثل صحبت ابجی مریم که میگه شب میترسه و فقط تا فایر پیت میره وبقیشو میزاره تا تکامش طی بشه وعجله نداره که تو سه روز تو دل تمام ترس بره .و اخر سکانس لحظه رسیدن عاشق به معشوق که با طی کردن زمان وبا صبر و بزرگ شدن ظرف مون خدا به همه وعده میده که اینجا با برگشت استاد به سلامتی به پردایس برا مریم خانم و همه ما بود . خدایا شکرت
راستی استاد وجود هر دو شما برای مانعمت هست شما مکمل هم هستید وانگار با نبودن هریک از شما ماجرا کامل نیست .دوستون دارم در پناه الله یکتا
اصلا نمیدونم ازکجا شروع کنم این همه زیبایی خدایا شکرت خدایا چجوری برای این همه فراوانی شکر کنم؟
خانم شایسته مهربون ممنون که نکات به این ارزشمندی رو به ما میگید
چند روزیه که دارم روی اینکه ترس هامو از بین ببرم کار میکنم و نکنه فوق العادش اینه که با تمام این اطلاعات همزمان شد
توی فایل قبلی استاد با دیدن اجساد و عمل کردن به هدایت درونی شون کلی نکته عالی یاد دادن و توی این فایل شما با تنها موندن توی این زمین وسیع و جنگلی به ترس بزرگتون غلبه کردید
آخرش توی شب هم رفتید بیرون ، زیر بارون شب تاریک و توی زمین به این بزرگی ؛ بهشت پرادایس
برای اینکه ترس هامونو از بین ببریم و از چیزی هم فرار نکنیم اول میپذیریمشون و خودمون رو اینجوری که هستیم میپذیریم تا اینجوری با ترس هامون روبه رو میشیم
مرسی برای تمام این آگاهی ها خدایا شکرت😍😊🙏🏻🌹
خانم شایسته من از صحبتهای شما یاد گرفتم که غلبه کردن به ترس ها کافی نیست ، باید با هر چیزی که ازش فرار میکنیم رو به رو بشیم ، مثل این کثیفی ها که منم مثل شما ازین چیزا بدم میاد خیلی زیاد بد دلم
اما این بد دل بودن باعث نمیشه که من از چیزی فرار کنم بلکه باهاش رو به رو میشم و مطمئنم که هیچ آسیبی نمیتونه به من بزنه😊
خدایا چه بارون زیبایی میباره روی چوب های جلوی خونه شما خیلی زیباست
خیلییییی زیباست خدایا شکرت چه اردک های با فهمی هستن دارن ازین بارون لذت میبرن ، آب تازه میخورن
😍✅😍
ای جاااانم جوجه های نازو ببین خدای منننن نوبتی دارن به دنیا میان چقدر پرهاشون تازه هست من عااشق زمانی ام که اینا پرهای نرم و جدیدشون در میاد و دمشون هنوز تشکیل نشده و کله هاشون کوچولو و نازه خدایا شکرت
اون جوجه هایی که میبینید یه تاج کوچیک دارن در آینده خروس میشن و اونایی ک تاج ندارن مرغ میشن
😍🙏🏻😍🙏🏻
توی به دنیا اومدن این جوجه ها لطف و نعمت خدا به واضحی دیده میشه ، خدا اینقدر به فکر این جوجه ها بود که براشون اون مایع رو توی تخم قرار داده تا اینا که نمیتونن غذا بخورن ازون مایع استفاده کنن بعد از هفتاد و دو ساعت هم احتمال زیاد میتونن دونه بخورن خدایا شکرت
استاد جانم چقدر خوبه که گوشت نمیخورید ، تمام مرغ و خروس های بزرگ یه روز همچین جوجه های نازی بودن
😊🙏🏻
روند تکامل رو در یادگیری ببینید 😍
برای هر کاری که انجام میدیم همینطور مرحله به مرحله به آگاهی های بیشتری هدایت میشیم تا کارو آسون تر انجام بدیم
ولی چیزی که برای این لازم هست نترسیدنه
اینکه از انجام دادن نترسم و از قدم برداشتن نترسم ؛ با ایمان و اعتماد به نفس برم تو دل کار و انجامش بدم
نمونه این موضوع خانم شایسته هستن که از هیچ قسمتی ازین کار فرار نکردن و جهان ایشون رو هدایت کرد
✅🙏🏻😊
منم عااشق تنهایی ام
اینقدر از تنها بودن با خودم لذت میبرم که خدا میدونه
این چهار عبارت مفاهیمیه که از تماشای این فایل زیبا به دلم الهام شد.
-مریم جان عزیزم تو فوق العاده ای
-چقدررر تحسینت میکنم وقتی می بینم اینطور به استقبال ترسهات میری.
-چقدر تحسینت میکنم وقتی می بینم چطور تو دل ترمزهات میری و مثل یک کیمیاگر از دل اونها یک شاهکار میسازی.ازخودت ، از جهان پیرامونت و از کل کائنات.
-دیدگاههایی که داری رو بینهایت عاشقانه تحسین میکنم وقتی بجای حل مساله از اون فرار نمیکنی و طبیعتا نتیجش هم یک لذته بینهایته.
-وقتی به بهونه های مختلف که خیلی ازما از زیر خیلی ازکارها درمیریم ، شما خیلی عاشقانه دقیقا دل رو میزنی به دریا هو به دل خیلی از کارها میری .و مسایل رو حل میکنی.
-وقتی لحظه به لحظه افکارت،اعمالت و رفتارهاتو نگاه میکنم چیزی جز زیبایی و توحید نمی بینم.و چیزی نمیتونم بگم بجز تحسین کردن،بجز آفرین گفتن.بجز حمد و ستایش پروردگارم.
-وقتی باورهاتو ، رفتارهاتو نگاه میکنم و بانتایجی که تو زندگیت گرفتی و داری میگیری مقایسه میکنم ، چقدرررر بیشتر قوانین رو درک میکنم و چقدررر ایمانم به این قوانین وسیستم بی تغییر پروردگار بیشتر میشه.
-وقتی میترسی و این ترس تو رو محدود نمیکنه.وقتی حتی از برداشتن قدم بعدی مطمئن نیستی و حتی به فکرتم خطور نمیکنه که به ایستی و حرکت بعدی رو انجام ندی.واوووو چقدررر تحسین برانگیزه.
-وقتی به دل تاریکی میزنی و بااینکه میدونی چقدر میتونه برات خوف آور باشه، دوربین به دست میگیری و لذت باریدن باران و لذت نشونه دادنش رو باعشق به ما تجربه میکنی.اونوقت نمیتونم نگممم آفرین به شهامتت، آفرین به غیرتت ، آفرین به شرفت و آفرین به ایمانتتت زن.
هیچوقت تعریفی رو که ازیک زن خوب در جامعه میشنیدم نپذیرفتم.هیچوقتتت.
زن خوب زنیه که مادرباشه!!!
زن خوب زنیه که آشپزیش خوب باشه!!!
زن خوب زنیه که شوهرداری کنه!!!:))
زن خوب زنیه که خونه دار باشه!!!
و…
همه اینها برای ذهن من پذیرفته شده نبود هیچوقت والان هم نیستتت.این عناوین من رو به یک محدودیتی محصور میکنه که هرگز نپذیرفتش.
والان می فهمم چقدر این تعریفات باخود مقدسمون در تضاده.چقدر این توضیحات نشان از ناهماهنگیه ذهن یک جامعه هست باخودشون.
-من به عنوان یک زن آزادم ، که هرطور میخوام فکرکنم،هرطور میخوام بپوشم،هرطور میخوام رفتارکنم…
-من به عنوان یک زن نه بلکه یک انسان که خداوند اون رو باعشق و باارزش آفریده حق دارم لمس بودن رو بچشم.و غرق در خوشبختی باشم و اززندگیم بی نهایت لذت ببرم .حتی وقتی مادر نباشم.حتی وقتی در یک رابطه عاشقانه نباشم،حتی وقتی به آشپزی علاقه ای نداشته باشم و…
ارزش من خیلیییییی بیشتر ازاینه که دراین قالبها بگنجه.من سوای این قالبها که برایم تعریف کرده اند ، در پروازی جاودانه هستم به سمت اصل خودم به سمت حقیقت.
چون من جدای جنسیتم یک انسانم.
وقتی شعار ایالت فلوریدا رو متوجه شدم (in God we trust) اونوقت مفهموم هدایت رو بهتر درک کردم.اونوقت متوجه شدم که چرا شما زوج فوق العاده و توحیدی به این شکل به سمت این کشور واین ایالت هدایت شدین.چون از این جهان جز این هم نمیشد انتظار داشت. هرچیزی دربهترین وجه ممکن دراین جهان سرجای درست خودشه.واین جهان بی نقص عمل میکنه.
مریم جانم خواهش میکنم از روند تکاملی خودتون در تغییر باورها و رشد کسب وکارتون و…بیشتر برامون تصویر بگیرین.فکرمیکنم این الگوی ناب میتونه مقاومت های ذهنی مارو خیلی خیلی بشکونه و باورهایی در ذهن ما بسازه که خیلی از ترمزها توش حل بشن.
عالی نوشتی هدیه عزیزم.. بله من هم از خدای درون مریم شایسته میخوام به مریم جان بگه که بیشتر از خودش باورهاش و مسیری که اومده واس خانوم های سایت بگه.. الهی آمین
سلام به استاد عزیزم ومریم جان ودوستان هم فرکانسی ام. عالی بود. مریم جونم اول از همه تحسینت می کنم. اینکه به تنهایی چند روزی تو این بهشت زیبا زندگی کردی وبر ترسهات غلبه کردی وبعدش به خاطر این تصاویر زیبا کهخیلی جامع وکامل قوانین جهان هستی را برای ما شرح دادی. با این قسمت من عمیقا قانون تکامل را لمس کردم واینکه هر اتفاقی در زمان مناسب رخ میده وما دائما داریم هدایت می شیم. خدا رو هزاران مرتبه شکر به خاطر این قسمت زیبا و سرشار از تجربه. خیلی دوستتون دارم.
بالاخره انتظار به پایان رسید و قسمت بعدی سریال هم روی سایت قرار گرفت😍
استاد کاش هر روز اونم ساعت۶ صبح همیشه قسمت بعدی تو سایت قرار میگرفت تا وقتی چشم باز میکردیم روزمونو با این سریال جذاب شروع میکردیم….
شروع این قسمت با بدرقه ی خانم شایسته با موتور و چاشنی دعای خیر واسه استاد عزیزمون هست و خانم شایسته با چک کردن RV استاد رو راهی سفر میکنه…
مریم جان از برنامه هاش میگه از کارهایی که باید در طی این چند روزی که تنهاست انجام بده و بااااز هم براونی جذاب که همیشه و هرجا دوربین خانم شایسته باشه اونم خودش رو با بیخیالی توی قاااب میگنجونه و میخوااااد که همیشه عضو ثابت این سریال باشه… 😃
خانم شایسته از ترس از تاریکی میگه ازینکه میخواد پله به پله و آروم آروم با طی کردن تکاملش بر ترسهاش غلبه کنه😍
و حالا اولین بعد از ظهر بدون استاد شروع میشه و ذوق مشخص توی صدای خانم شایسته که از اینکه استاد داره خوش میگذرونه خوشحاله و مشخصه چقدر احساس خوبی داره و خانم شایسته میگه استاد الان داره کلی اطلاعات جدید کسب میکنه…
و یه ذوووووق پررنگ تر از زیبایی منظره ی پرادایس از دیدن خروس و مرغها و جوجه هاااااا🥰
مادر مرغی هم به همراه جوجه هاش داره دووووش خاک میگیره و چه جوجه های خوب و سر براهی داره و البته آقای خروس هم با ابهت 😎بالا سرشون وایساده به نشونه ی اینکه مرد خانواده منم و نمیذارم هیییچ کس وارد حریم خصوصی زن و بچم بشه🤨
مادر مرغی داره خاکها رو میریزه رو سر جوجه هاش و اونا هم بدون اینکه غر بزنن یا دعوا کنن آزاد و رها و بدون مقاومت جاشونو عوض میکنن که هم خودشون راحت باشن هم مادر مرغی…
وااااااای فایرپیت عششششق منننن😍😍😍😍😍چه زیبا ااااا شده خداااای من ببین دورش صندلی های چوبی با تنه ی درختان ساخته ی دست استاد هنرمندمون گذاشته شده چقدر رمانتیک و عاشقانه کیییف میده شبا با همسرت و خانوادت بشینی دور این فایرپیت و ازون خوراک بوقلمون هایی که خانم شایسته در سفر به دور آمریکا زرورق پیچ میکرد میذاشت تو آتیش با دست پخت مریم جان بزنی بر بدن و نووووش جان کنی و لذتشو ببری🤩
و حالا خانه ی جدید جوجه ها که خانم شایسته با اینکه قبل از اینکه انبارش کنه اونو تمیز شسته بود گذاشته بود اونجا اما بااااز به شدت کثیف شده و نیاز به تمیز کاری داره مثل ذهن ما که مثلا خود من میام به مدت روی ذهنم کار میکنم اتفاقات برام عالی رقم میخورن بعد فکر میکنم خب دیگه تا همینجا بسه من هرچی رو که خواستم شد میام رهاش میکنم چون فکر میکنم اون گوشه از ذهنمو که نیاز بوده تمیز کردم و دیگه نیازی به تمیز کاری نداره اما ای دل غافل که باورهای محدود کننده عین علف هرز به سرعت رشد میکنن چون من ذهنمو رها کردم و دوباره اتفاقات قبلی یا بدتر از اونا واسم میوفته چون من دیگه اون تعهد قبلی رو نداشتم و دوباره باید شروع کنم به کند و کاو به تمیز کاری به دور ریختن آشغالهای ذهنم ینی همون باورای محدود کننده و تازه باید کار سخت تری انجام بدم اما باید بدونم که ذهنم هر روز نساز به تمیز کاری و رصد داره هر روز باید مواظبش باشم تا باورهای محدود کننده رشد نکنن…. 😊
خانم شایسته از شجاعتش از پا گذاشتن روی ترسهاش در تمیز کاری این ظرف چندش میگه و معتقده که نباید به بهانه های واهی مثل بی کلاس بودن یا حال بهم زن بودن ظرف اونو تمیز نکرد بلکه باید با شجاعت به استقبال انجام چنین کارهایی که ازشون ابا داریم بریم تا باعث بشه کارهای بزرگتر و بیشتری به واسطه ی ایجاد باورهای قدرتمند کننده انجام بدیم نباید از زیر بار حل مسائل به سادگی شونه خالی کنیم و باید براش وقت بذاریم و زحمت بکشیم که نتیجه ما رو شگفت زده خواهد کرد…
واااای خداااای من چه ویوی نااابی پشت کلبس خدایا… غروب زیبای پرادایس با ابرهایی که به واسطه ی غروب خورشید خودشونو نارنجی و زرد و صورتی و خاکستری توی قاب دوربین خانم شایسته جا کردن…. و دریاچه و درختهای پشتش در یک سکوت شیرین فرو رفته اند…
و خانم شایسته همچنان داره ادامه میده که شجاعت باعث بزرگ شدن آدمها میشه و باعث میشه که آدم کارهای جدی تری رو انجام بده و ما انسانیم و میتونیم همه چیز رو درست کنیم…. از نعمت آب و مزیتهاش میگه و اینکه آب مایه ی حیاته و اینکه فقط باعث زیبایی نیست بلکه به همه چیز روح و روان میبخشه 🤩😍
وااااای خدای من بارووووون اونم نه بارونا، بارووووون چه باروووووونی و صدایی که باعث میشه آدم احساس عشق کنه🥰
و اردکها هم به سمت خانوم شایسته میان تا جلوی دوربین عرض اندام کنن و باااز هم که دوباره به عشقشون ینی آب و بارون رسیدن و باید از فرصت به وجود اومده برای لذت بردن بیشتر توی این پرادایس استفاده کنند… و چه تفاوت فاحشیه بین همزیست های این اردکها ینی مادر مرغی و جوجه هاش که از ترس خیس شدن زیر آب و باروون رفتن زیر ماشین پناه گرفتن…
سکانس بعدی ذوق خانم شایسته و هیجانش واسه بدنیا اومدن جوجه ها و البته یه آهنگ هیجانی هم گذاشته واسه خودش که هیجانش رو بیشتر کرده…
خانم شایسته از ترسش از تاریکی میگه و از ذوقی که داره واسه اینکه ممکنه خوابش نبره تاصبح به خاطر به دنیا اومدن جوجه ها و بالاخره انتظار به پایان رسید و یه جوجه ی طلایی گوگولی مگولی سر از تخم در میاره و خانم شایسته با خوشحالی اونو توی کارتن میذاره تا خونه ی جدیدشون رو آماده کنه…
جوجه ها دارن به ترتیب به دنیا میان و تعدادشون داره لحظه به لحظه بیشتر میشه😃
و حالا قاب پرادایس در یه صبح زیبا و دل انگیز دیگه و دوباره به دنیا اومدن جوجه های جدید تر و خوش آمد گویی و ذوق خانوم شایسته به تک تک جوجه ها…
جالبه جوجه ها لحظه ای که به دنیا میان انگار هنوز خوابشون میاد و هی گردنشون میوفته پایین و چشاشون بسته میشه اما خانم شایسته کمکشون میکنه و اونا رو به خونه ی جدید همراهی میکنه و البته بعضی هاشونم فکر میکنن مریم جان مادرشونه احساس همزاد پنداری دارن…
واااای که این طبیعت بکر بهشت واسه خانم شایسته هیچ وقت تکراری نمیشه و هر لحظه که نگاش به طبیعت میوفته شروع میکنه به تایید تحسین زیبایی هاش و ما رو هم در این لحظات زیبا شریک میکنه😝
دوربین داره افسر ارشد ارتش اتریش رو نشون میده که قائم مقام جوجه هاش و خلاصه به قول خودش سنی ازش گذشته باید گروه رو فرماندهی و رهبری کنه و اصلا از ابهتش پیداست که ازون رئیس های قدره…
و دوباره نماد ثروت و فراوانی با اومدن پکیج های آمازون استاد… براونی هم که اومده چشم روشنی جوجه ها و داره از خودش پذیرایی میکنه..
یه جوجه هم که به دنیا اومده و برعکسی افتاده یه گوشه و همین که میبینه خانم شایسته در دستگاه رو بااااز کرد شروع کرد به صدا زدن خانم شایسته که آی مریم جان کمکم کن منو ازین جای تنگ در بیار و روند به دنیا اومدن جوجه ها همینجور ادامه داره… و قدرت خدا رو ببین که جوجه ها رو جوری آفریده که مایع دورشونو جذب میکنن و تا ۷۲ ساعت بعد نیاز به غذا ندارن آدم با دیدن این موجودات باید ساعتها به خلقتشون و قدرت خداوند فکر کنه و ببینه که چطور همه چیز دقیق و مرتب سرجای خودش قرار گرفته و جوجه هایی به این کوچیکی که تازه بدنیا اومدن چون نمیتونن از خودشون مراقبت غذایی کنن ماده ی دورشونو جذب میکنن که تا ۷۲ ساعت هیچی نخوان خداااای من الله اکبر جل الخالق😑
یه جوجه هم که توانایی اینو نداره که خودش نوک بزنه چون پوست تخم چسبیده بهش و ایولا به خانوم شایسته که پروسه و روند تکامل و تولد این جوجه ها رو توی این چند روز متوجه شده و میخواد به این جوجه کمک کنه… وااای خدای من دوباره بازم بااااروووون و نمای LEDزیر بارون ویو رو زیبا تر کرده وقتی بقیه ی LED نصب بشه چه شوووووود 😍😍😍😍😍😍
خداااای من چه طبیعتی دارن این جوجه ها و به دنیا اومدن جوجه های بعدی و تحسین خانم شایسته در مورد استقلال این جوجه ها در انجام دادن کارهاشون…
وقت موعود فرا رسیده خانم شایسته به استقبال عشقش میره و از در حین انتظار برای ورود استاد به پرادایس از یه ویوی زیبای دیگه رو نمایی میکنه و در همین حین استاااد ما که در روند RVحرفه ای شده وارد پرادایس میشه و خانم شایسته مدام ابراز عشق میکنه🥰🤩😍😝💕
بیشتر از دوساعت روی این فایل و نوشتن این کامنت وقت گذاشتم تا بتونم به اندازه ای که قانون رو درک کردم و توی همون مداری
که هستم و آگاهی ها رو دریافت میکنم نکاتش رو دربیارم امیدوارم مفید بوده باشه💜💝
سلام عزیز دلم فقط کسی که خودش کامنتهاش جذاب و پر از آگاهی باشه میتونه چنین عشق رو به دیگران بده و کامنت های شما اینگونه هستم و من همیشه از کامنتهای شما نهایت لذت و درک آگاهی را میبرم امیدوارم همیشه در این مسیر ثابت قدم و استوار باشید… خیلی ممنون که اینگونه به من انگیزه میدهید برای گذاشتن کامنتهای بعدی تا بتونم تمرکزم رو بیش از پیش روی نکات مثبت ببرم خالصانه سپاس گزارم😍🤩🥰😘😘😘😘😘😘❣️❣️❣️❣️💕💕💕💕💚💚💚❤️❤️❤️💛💛💛💜💜💜💙💙💙💙💙
سلامی پر از عشق به استاد عزیز و مریم خانومی گل و تک تک همکلاسی های نااازنینم.
آن سفر کرده که صد قافله…دل همره اوست
هههرکجا هست خدااایااا به سلامت دارش
بدرقه کردیم استاد عزیز رو و با خیال راااحت عزیز دل رو به خداای ممممهربان میسپریم.برو به سلامت استاد عزیزم.
صد قافله دل چیه…هزاااران دل..اینجا منتظر شماست که برگردین.من هم بی اختیار از اینجا براتون دست تکون دادم استاد قشنگ.
و حالا مریم می ماند و این بهشت رویایی و برونی زییییباااا و قدرتمندترین محافظ عالم…محافظ همیشگی تک تک ما…محافظ استاد که به سفر رفت و محافظ مریمی که توو پردایس موند..محافظ من اینجا و محافظ همه ی ما ههههرجا که هستیم.هههرجا ماهستیم اون هم هست.
خدااای من…همه ی خانم مرغی ها و اردک ها و برونی زیبا و بقیه ی بچه ها منتظرن جلوی در اتاق عمل که جوجه ها به دنیا بیان.
واااووو چه سیسمونی ای ..چه گهواره ای واسشون آماده کردی چچقدر رنگ نقره ای قشنگی داره و چچچچقدر برقش انداختی چچچقدر باکیفیته.دستت طلاااا.
آففرین داری مریم جانم.چچچقدر برای خودم خوشحالم که هههیچوقت از این مدل کارها فرار نکردم و شباهت هارو پیدا میکنم در خودم و در شما و در استاد که عادت های رفتاری درست رو بیشتر کنم و بابتعادات درست درونم…خودم رو تحسین کنم و یاد خودم بیارم که با چه جسارت و جراتی کارهایی رو کردم که به بزرگ شدنم و درک بهترم و استقلالم کمک کرده.
به رسم عادتی که تااازه داره آروم آروم در من نهادینه میشه…مثل همیشه زیبایی هارو تحسین و تایید کنم تا خداوند من رو به سمت زیبایی های بیشتر هدایت کنه.
ابرهای زیییبا و پفکی پردایس رو اووونقدر نگاه میکنم و تحسین میکنم و جوری شده که آسمون تهران که میدونین معمولا چجوریه وسط تابستون…باااارها توو روزهای مختلف…آسمان بالای سر خونه ی ما پپپپر از تکه های پفکی ابر هست و چچچناااان اشعه ی خورشید از لابه لای ابر ها دیده میشه که فففقط خدا میدونه چچچچقدر زیبا بود.امروز ساعت ۱۰ دقیقه به ۷ صبح بهرسم تشکر از خداوند… از خواب ناااز بلند شدم و گفتم به خودم که آرزو پاشو…وقت واسه خواب زیاااده…اییینهمه از عمرت رو خواب بودی…حالا وقت بیداریه..پاشو ببین چه ابرهای زیییبایی رو خلق کردی و بلند شدمو رفتم توو پارک…چه باد خنکییی…و مااات و مبهوت یکی دوساعتی به این شگفتی خیره شدم الله اکبر((این هم عادتی که فراموشش کرده بودم و مریم جان توو قسمتی که به سی ساید زیبا میرن برامون گفت که هر روز ساعت رو کوک میکرده که طلوع زیییبای خورشید رو ببینه و من هم آروم آروم دارم این تمرین رو برای خودم به عادت تبدیل میکنم)) و مردم رو میدیدم که بی تفاوت به این شگفتی…دارن در حین مثلا پیاده روی برای سلامت جسم…دارن غیبت میکنن و از داستان های تمام نشدنی بدختی هاشون رو برای هم تکرار میکنن.{{ خداوند همه ی ما رو هدایت کنه به راه درست…}}
و با خودم گفتم وقتی متفاوت عمل میکنی..قطعا نتیجه هم متفاوت خواهد بود وجهان …جهان لیاقت هاست و وقتی جدیت تو رو در تغییر و تایید و تحسین میبینه..وقتی سپاسگزاری هات رو میبینه…وقتی ببینه که تو بینا شدی..شنواشدی..زبان ناشکری و شکوه و شکایت و غر زدن رو قفل زدی و زبان رو به سپاسگزاری بازکردی و نننمیتونی زیبایی های خداوند رو دیگه نادیده بگیری اون هم وقتی درک میکنی این رو بعد از شنیدن آواز پرنده ها که…
گفتم این شرط آدمیت نیست….مرغ تسبیح خوان و ما خاموش…
دیگه خاموش نننمیمونی….
وقتی سپاسگزاری هات و جدیت تورو میبینه…ناااچار…لا جرم از اون دست زیبایی ها و نعمت ها و ثروت رو وارد زندگیت میکنه…خدااایااا ششششکرررت بابت قانون بی نقصت..
اینجادیگه عدالت خداوند برات آشکار میشه…قدرت انتخابی که بهت عطا شده…واااضح میشه….تو ئانتخاب کردی زیبایی هارو ببینی و درباره ش حرف بزنی توو سایت…با خدا…با خودت توو خونه…با هم فرکانسی هات…اووونها هم دقیقا دارن هههمین کارو میکنن…مثل تو انتخاب کردن که از خواسته هاشون حتی اگر ناخواسته هاشون باشه همش حرف بزنن…باخودشون…با خدا….با همسایه ها و در یک کلام با هم فرکانس هاشون….
و نتیجه مشخصه…
واای خدای من…من عااااشق کشاورزی ام…عاششششق مرغ و جوجه…کشاورز هم هستمااا…کم الکی نیستم…خخخ…
و خداروشششکررر …خخخخیلی حس خوبیه…چه لذتی داره وقتی از دل خاک…گیاهی با دستان تو زاده میشه و رشد میکنه و منتظر میشی که به بار بشینه و چه لذتی داره چیدن میوه یا محصولی که از روی شاخه هاش با دستای خودت میچینی و اون گاز لذتبخش رو به پوسته ی میوه یا محصولت میزنی ومزه ی دلنشیییین اون نعمت که تا پوست و استخون و تک تک سلول های بدنت میگذره و اینجا..اون حس سپاسگزاریت به اندازه ی تمااااام ناسپاسی هاته و به یک باره جبرانشون میکنی چرا که نیروی حاکم بر جهان نیروی خیره…
این رو جدی میگم..من عاشق کشاورزی هستم…من عااشششق جوجه هستم انقدر که تا چند وقت پیش عکس پروفایل هام جوجه ی زرد رنگ بسیااار زیبا بود عزییییزم….آره من عاشششق کشاورزی هستم…نزدیک ۳۰۰تا درخت زیتون رو پرورش دادیم به لطف الله که البته هنوز بار نداده ولی عاااششششقشونم…
چچچه باااران زیییبایی…چه مه زیییبایی وسط جنگل ..اون دووور دورا پیداست…خدااای من…تو چچچقدر زیییبایی…دیگه زیبایی هات برام تکراری نیست…حتی همین پارک دم خونه …حتی درخت ها و گل هاش…حتی پردایسی که هههر روز منتظرم ببینمش هم برام تکراری نمیشه…
خدایا شششکرررت که درکم داره از زیبایی ها بیشتر میشه آرام آرام البته…
تولد تولد تولدت مبااارک…منم چند روز پیش تولدم بود ..من یک مردادی ام…فصل میوه های خوششششمزه..هوووراااااا..حااالشو ببرین….
تولد …
لحظه ی موعود فرارسید…بعد از ۲۱ روز..جوجه های خوشششگل دارن میان بیرون…یاد جمله ی زیبا و پپپر از درسی افتادم که میگه:
اگر یک تخم…بیرون بشکنه…نابودی به همراه داره و اگر از داخل بشکنه از درون بشکنه …یک زندگی متولد میشه…ماهم باید از درون خودمون رو بسازیم..از نو…
من نام این قسمت از زندگی در بهشت رو گذاشتم:
از زیست شناسی به خدا شناسی …
واااقعا ششششگفت انگیزه…اووونقدر که ننمیشه واااقعا با کلمات وصفش کرد….فتبارک الله احسن الخالقین..
تکامل …تکامل…تکامل….آرام آرام…آرام آرام…نکاتی که ما یااادمون میره…و همش میخوایم این قانون حیاتی رو وااااقعا حیاتی رو نادیده بگیریم…نننمیشه بخوای تکامل رو نادیده بگیری…نااابود میشی…اگر اون جوجه یک روز زودتر بخواد بیاد…یامرغی که یک روز زودتر از زمان مقرر بخواد از رو تخم مرغ هاش بلند بشه نااابودی اون جوجه یا تخم..حححتمیه…
تکامل رو نننمیشه نادیده گرفت…چه جوجه باشی…چه کرمی در پیله ی پروانگی…چه اشرف مخلوقات….
این قانون برای همه هست و باید بهاش رو بپردازی…
تکامل توو این قسمت موج میزنه…
تکانل جوجه ها…تکامل مریم جان در غلبه بر ترس ها…از یک نصفه روز تنها موندن توو پردایس شروع شده حالا مثلا شده سه شبانه روز تتتنهااایی و خدا میدونه بعدیش چیه…
تحسین داری مریم جان ///شجاعت قبول و اغرارر به ترس .الکی فیلم بازی نمیکنی و خودتی و میگی آقا جان من مممیترسم از تاریکی و دارم روش کار میکنم…آفففرین استاد مریم…من کلی ازت چیز یاد میگیرم…
آرام آرام…نننمیشه یهو تکامل رو بزاری زیر پا و بری توو دل جنگل ههمون اولین بار وقطعا ممشکل به بار میاد حتی گاهی مشکل جبران ناپذیر…آفففرین عزیییزم…آفففرین عزیز دل استاد…
کنسرت زیییبای پرنده ها و مایی که با دستان مریم جان..رفتیم ردیف اول صندلی های جلو تا صدای خواننده هارو بببهتر بشنویم..ازت بییینهااایت ممنووونم بااانوی ممممهربون.
خدا را صد هزار مرتبه شکر که دوباره یه عالمه زیبایی و درس از زندگی در بهشت بهمون نشون داد.
وای خدای من چقد حرفای مریم بانو قشنگه ،،عاشقتم با این حرفای نابت،وقتی آدم به آفرینش خودش فکر می کنه می فهمه که انسان خلق شده تا خلق کنه،،تمیزی را ،،زیبایی را، زندگی اش را،،افکارش را،،
خب برای خلق کردن اولین چیز خلوت کردن ذهن از افکار اضافه است ،،،وای بدم میاد،،کلاس نداره،،در شان من نیست،،اینها همه دام هایی است که باعث تلمبار شدن افکار و شلوغ شدن ذهن است،،،و چه زیبا درس دادی به خانواده ات عزیزم که پا شو حرکت کن شاید اولش زیاد مطلوبت نباشه ولی وقتی قدم بروی داری و نتایج را می بینی لذت می بری از حرکت خودت مثل تمیز کردن اون ظرف بزرگ که لونه جوجه هاشد،،،،وای خدای من عاشق تنها بودن و تمرکز روی خودم هستم ،،،چقد اوقات ناب و عالی که منم این روزا خیلی تجربه اش می کنم و کلی لذت می برم،،،خدای من تولد جوجه ها خودش یه عالمی برا خودش
وقتی می سرایم
آفرینش افریدن آفرین هر سه باشد لایق رب کریم
با تمام وجودم این را حس و دریافت می کنم
که ای خالق جهان هستی که همه چیز بی حکمت نیست ،،،همه کارها با نظم و تدبیر خالق یکتا خیلی زیبا انجام میشه،،
اولین جوجه ای که بدنیا آمد یاد تولدم در سال جدید ۹۹و آشناییم با استاد شدم ،،،بی رمق و خسته دل که با اشناییم با استاد و الهام از طبیعت و تفکر در رویش گیاهان و زنده شدن درختان ،،،تمام وجودم را به طبیعت و الله یکتا سپردم و متولد شدم ،،،و الان دوران تکاملم را طی می کنم خیلی قشنگ درسای استاد را با دیدن تولد جوجه ها در تمام وجودم مرور کردم و چقد برایم لذت بخش بود..ممنونم مریم بانو مادر مهربان با صبر و حوصله جوجه ها را سر و سامان دادی فدای شما که اینقد دلم را هر لحظه به بهشت می بری با ان باران ها و رحمت الهی ،،،،از خداوند سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم بابت این بیداری و اگاهی و لذت در لحظه زندگی کردن
عرض سلام ادب و احترام
حقیقتش هر زمان
میبینم این فیلم ها رو به این فکر میکنم که چقدر خدا مهربونه و چقدر هدایت هاش بینظیر و هنرمندانست
و حرفه ای هست
واقعا
حرف ندارین که از روزهای زندگیتون در تمام روز ها
اینطوری برای توجه کردن به نکات مثبت وقت میزارین
و براتون
اهمیت داره
از تمام وجود و احساس عمیق خدارو شکر گزارم
که این همه
لطف داره در حق تمام مجوداتش میکنه نه فقط انسان
حقیقتش
استاد
از این پیشرفته بودنتون و از این ب روز بودنتون
و از این استاد بودنتون
عشق میکنم
اتوبوس میبری میاری داریش اصلا
عزیز داشتنش خودش یه افرین و ایول داره واسه خودش
و من رو خیلی به فکر فرو میبرین
خداروشکر
وقتی میبینم
و بیشتر میفهمم جمله اسکاولشین که
میگه
هدیه خدا به انسان قدرت است
در این جا بیشتر
درکش میکنم
نه که نفهمم
ولی درک کردن فهمیدن عمیق تره
عشق میکنم
از این عدم وابستگیتون
عشق میکنم
از این عدم نگرانیتون
از این همه
رهایی و راحتی
من خودم این اشکال رو دارم که
خودم تنها وقتی میخوام جایی برم زیاد بهم مزه نمیده
عشق میکنم از این که چقدر
از این که وقتی عزیزتون کنارتون نیست
باز هم دوبله سوبله چوبله لذت میبرین
این جوجه ها
که
اخر اخر اخر
هدایت پروردگار هستند
با احساس عمیق میگم و نفس عمیق
خدایا مهربونی هات رو شکر
حرف ندارین
من حالم خوب بود
ولی الله وکیلی
وقتی در مورد اینکه دیدم دارم مینویسم
بیشتر احساس زیباتری پیدا کردم
خداروشکر
خداروشکر میکنم
خدارو به خاطر استاد عباسمنش مرد بزرگ شکر گزارم که باهاتون اشنا شدم وارد زندگیم شدین و عشق میکنم از این مرام و معرفتتون
خداروشکر میکنم
به خاطر
خانم شایسته که واقعا کاری میکنن که خیر و ثوابش واسشون بینهایت از نظر من
چون مهربانی و عشق و معرفت و سلامت روانی و روح رو هم استاد عزیز
و هم خانم شایسته
تکثیر میکنید
ایشالا توانمند تَر. و قوی تَر و حرفه ای تَر باشید و هستید و ایشالا به قول استاد بهتر و بهتر و بهتر باشید که هستید ولی بازم بهتر تره بهتر تره بهتر تَر باشید
🌹
به نام فرمانروای کل کیهان و هستی و کائنات
به نام خدایی که تو قلب منه و هر لحظه منو هدایت میکنه
سلام به استاد عزیزم سلام به مریم مهربانم
سلام به دوستان هم فرکانسی عزیزم
خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم که امروز هم فرصت تجربه یه روز قشنگ دیگه رو تو بهشتی که صاحبش خودت هستی بهم دادی
خدایا شکرت که امروز هم همراه و هم قدم استاد عزیزم بود
خدایا بهم ایمانی بده که بتونم بر ترسهام غلبه کنم
مریم عزیزم بی نهایت تحسینت میکنم برای ایمان نابی که داری
بی نهایت تحسینت میکنم برای شجاعتت
بی نهایت تحسینت میکنم که فقط و فقط روی خدا حساب باز کردی و به ترس هات غلبه کردی و تنهایی و فقط با توکل به الله تو این طبیعت وحشی تو یه کشور دیگه میمونی
بی نهایت تحسینت میکنم برای صداقتت که گفتی هنوز خیلی نتونستی بر ترس هات غلبه کنی و تو شب بیرون نمیری
این یعنی خودت هستی این یعنی ادا در نمیاری
با خودم گفتم شاید اگه من بودم میگفتم اصلا نمیخوام بر ترس هام غلبه کنم اصلا چه لزومی داره تنهایی رو تجربه کنم
ولی باید اینو بدونم که جهان به جسارت من پاداش میده قانون همینه
مریم جان شجاعت و جسارتت فوق العاده قابل تحسینه چون شما در جایی قرار گرفتی و تنها بودی که فقط و فقط توکلت به خدا بود
میدونی شاید اگه من شب تنها بمونم خیالم راحته که مثلا خونه مادرم یا خواهرم نزدیکم هست یعنی یه جورایی بازم دلم قرصه
ولی اینکه جایی قرار بگیری که هیچ کسی نیست و بتونی تو اون شرایط به خدا توکل کنی و دلت به خدا قرص و محکم باشه اون موقع ست که واقعا داری به ترس هات غلبه میکنی
تو این شرایط هست که جهان بهت پاداش میده
شما حتی رو استاد هم حساب باز نمیکنی این یعنی توحید
شما احساس قربانی بودن نداری که حالا استاد میخواد بره و شما باید تنها بمونی و چقدر دعای قشنگی میکنی برای استاد و به خدا میسپاری به جای اینکه بگی دلم تنگ میشه و چرا میری و از این حرفها
شما و استاد به جای اینکه نگران هم باشین هم دیگه رو به خدا میسپارین و میدونیین که خداوند هدایت میکنه خداوند مراقب شما هست
اگه من خدا رو منبع قدرت بدونم دیگه لزومی نداره نگران کسی باشم
اصلا به من چه که من حواسم بهش باشه خدا حواسش هست
بخدا ایمان شما و استاد ایمانی از جنس ایمان ابراهیم و ایمانی از جنس ایمان مادر موسی هست که من در کسی ندیدم
مریم عزیزم اوایل که شما تازه داشتین موتور سواری یاد میگرفتین استاد یه فایل تو اینستا گذاشتن و گفتن که دارین بر ترس هاتون غلبه میکنین و الان ما میبینیم که خیلی راحت موتور سواری میکنی واقعا وقتی ما وارد ترس هامون میشیم و از پس یک کار به خوبی برمیایم میبینیم که فقط یه ترس بوده یه توهم بوده و هر بار تجربه مون بیشتر میشه و هر بار اون کار و بهتر و بهتر انجام میدیم
درس بزرگ دیگه ای که از شما یاد گرفتم اینه که به جای آوردن بهانه ی مختلف و فرار از مسائل با اونا رو به رو بشم و مسائل رو حل کنم
من هرچقدر مسائل بیشتری رو حل کنم اندازه من بزرگتر میشه و چون اندازه من بزرگتر شده پس توانایی من برای حل مسائل بعدی بیشتر میشه
اونوقت دیگه از مسائل نمیترسم اونوقت به مسائل به چشم یک معما نگاه میکنم و عاشق حل اونها میشم
اصلا ساز و کار جهان همین برخورد با مسائل هست من باید بدونم تا وقتی که زنده هستم مسئله دارم و باید حل کنم و با قدرت برم جلو
من نباید از برخورد با مسائل شکایت کنم بلکه باید خوشحال باشم که این مسئله اومده تا منو قوی تر کنه
من میدونم که برای موفق شدن و رسیدن به خواسته هام باید حرکت کنم باید پیشرفت کنم چون اگه ثابت بمونم میپوسم
مریم عزیزم باز هم تحسینت میکنم که اولا از ابزار مناسب استفاده میکنی برای تمیز کردن اون سطل استفاده کردی از جاروی بلند استفاده کردی که بتونی راحت تر تمیز کنی
و دقیقا از اهرم رنج و لذت برای این کار استفاده کردی و لذتی که تمیزی و پاکی و حل مسئله برای شما ایجاد می کرد خیلی بیشتر از رنج تمیز کردنش و ظاهر نامناسبش بود
من یاد گرفتم که اگه یه چیزی ظاهر نازیبا داشت ولی باز من با حال خوب اون مسئله رو حل کنم
خدایا شکرت به خاطر نعمت آب که میشه باهاش همه چیز و تمیز کرد و به همه چیز حیات بخشید
پس من یاد گرفتم که حتی در شرایط نا مناسب باز هم نعمتهایی هست که من بابتش شکر گزار باشم
من یاد گرفتم که باید انقدر خوب رو خودم کار کنم که اگه ظاهر یه چیزی نازیبا بود ولی من بتونم زیبایی ها رو از دلش بیرون بکشم
و درسی که از تولد جوجه ها گرفتم این بود که خداوند طوری این جوجه ها رو خلق کرده که تا چند روز از همون موادی که داخل تخم ها بود میتونن تغذیه کنن و نیازی به غذا ندارن
پس خداوند داره روزی اونها رو میرسونه و این جوجه ها نگرانی ندارند
حالا من باید بدونم که خدای این جوجه ها خدای منم هست همونطور که روزی اینارو میرسونه و غذاشون رو فراهم میکنه بدون اینکه جوجه ها بخوان کاری کنن پس روزی منم میرسونه
پس چرا من باید نگران آینده باشم
خدایی که روزی یه مورچه رو تو دل خاک میرسونه خدای منم هست
وقتی که خداوند انقدر دقیق همه چیز و آفریده چرا من نگران باشم من باید فقط قانون رو بلد باشم
موضوع دیگه اینکه من باید به دنیا نگاه گذری داشته باشم و به هیچ چیز و هیچ کسی وابسته نباشم البته انجام همه ی این کارها و رسیدن به این درک و فهم هم تکامل میخواد
و خدایا شکرت برای باران رحمت الهی که نماد برکت و ثروت و فراوانی هست
خدایا شکرت برای آگاهی های امروزم
خدایا شکرت که بهم فرصت نوشتن دادی
خدایا ازت سپاسگزارم تا ابد و تورا بی نهایت شکر میکنم
به نام خالق زیبایی ها
سلام مونای عزیزم ،سلام دوست خوش قلب من
کامنت زیباتون منو به وجد اورد
وقتی دیدم این همه زیباایی و عشق خدا درش موج میزنه ،
عزیزدلم چقدر زیبا خانم شایسته رو تحسین کردی ،چقدر زیبا ایشون رو به خاطر اعتماد به نفس و شجاعت شون تحسین کردی
واقعا لذت بردم از این کامنت بینظیری که برامون نوشتی
منم شما رو به خاطر این نوشته ی زیباتون به خاطر این نگاه الهی تون تحسین میکنم
و همچنین مریم عزیزم رو هم به خاطر این همه رابطه ی زیباشون و این همه اعتماد به نفس عالی شون تحسین میکنم
بازمم ممنونم ازتون مونای نازنینم که این نوشته ی زیبات رو برامون هدیه دادین
ارزوی بهترین ها رو براتون دارم عزیز دلمم
خیلی دوست دارم
سلام الهه نازنینم
بی نهایت ازت سپاسگزارم دوست ارزشمندم
امیدوارم که همیشه زندگیت پر از معجزات قشنگ خدا باشه
امیدوارم که تک تک قدم هات با هدایت الله یکتا باشه
برات بهترین ها رو آرزو دارم
سلام استاد عزیز و مریم خوش صدا و مهربون
واقعا این فایل خیلی آرامش بخش و زیبا و واقعی بود. همونطور که مریم جون، شما گفتین دقیقا در لحظه حال بودن خودش، بهترین حس دنیاست و شنیدن صداهای زیبایی که خداوند در مسیرمون قرار داده و فهمیدن این نکته که، هر چیزی در زندگی، نتیجه تلاش و احساسات و دور انداختن افکار مزاحمی هست که جلوی پیشرفتت رو گرفته و وابسته بودن به جرات میتونم بگم شبیه مرگ دراز مدته، چون وابستگی ما به هر چیزی ما رو شبیه یه پوست تخم مرغی کرده که بیرون اومدن ازش همت و پشتکاری میخواد که در هر کسی به آسونی میتونه بوجود بیاد اما به سختی خروج داره و زمان زیادی ماندگار هست. دقیقا شبیه یک ساختاری که ایجادش بخاطر شرایطی بوده که هر کسی شخصا بوجود آورده. البته پدر و مادر ساختار تاثیرگزاری دارن اما چقدر خوبه، اگه یاد بگیریم ادامه دهنده مادر پدری نباشیم که خودشونم یک تکرار از مادر پدرشونو دارن دوباره تکرار میکنن.
تشکر فراوان مریم جون و استاد مهربون😍😊
به توکل نام عظمت
بسم الله الرحمن الرحیم
هفتاد یکمین روز از زندگی ما در پردایس با بدرقه گرم مریم خانم شروع شد و سپردن خودش واستاد به الله یکتا وقسمت دوم از تجربه ما از یک دوربین دیگه وبعد از تماشا استاد و اقای تاد حالا نوبت رسیده به پردایس زیبا و تولد جوجه ها .خدایا شکرت از این بهشت زیبا که همیشه فکر میکردم داستان نقاشی هایی باب راس چیه و واقعا جایی به این زیبایی وجود داره تا هدایت شدم به این بهشت زیبا خدایا شکرت که این زیبایی تکراری نمیشه و دیدنش همیشه من سر ذوق میاره از اون ذوق کردن های .ابجی مریم .وقتی داستان تولد جوجه ها رو نگاه میکنم و از دیدن به دنیا اومدنشون ادم حال خوبی پیدا میکنه وقتی.حتی وقتی به این روش مصنوعی متولد میشن یاد لحظه می افتم که خدا ما رو از گل خلق کرد از روحش به ما دمید و به خودش تبریک گفت به خاطر خلقت انسان و به تمام فرشته ها گفت سجده کنید بر ادم که نشان از برتری ما داره خدایا شکرت که مارو انسان افریدی و خالق زندگی خودمون.
بریم سراغ مریم خانم که یکی از ترس هاشو اساسی رفته تو کارش واز بین برده اونم موتور سواری که عالی انجام میده حتی میره بسته ها رو هم میاره که بارون روشون نه ریزه گرچه او انسان شریف خودشون موقع بارون اونا رو داخل نایلون میزارن .ومورد دیگه اینکه وقتی ما اهرم رنج ولذت داخل مغزمون جاش درست باشه دیگه نمیگیم بد دل هستیم . شما دست به کار میشید وشروع میکنید و میدونید لذت نتیجه پایان کارخیلی بیشتر از انجام ندادن و دست روی دست گداشتن ودرست کردن بهانه هست که من بدم میاد احساس خوبی ندارم که این کار رو انجام بدم. و بازم چقدر خوب انسان وقتی تو موضوعی مشکل نداره اونو بپذیره برا شروع ویواش یواش شروع به تغییر کنه مثل صحبت ابجی مریم که میگه شب میترسه و فقط تا فایر پیت میره وبقیشو میزاره تا تکامش طی بشه وعجله نداره که تو سه روز تو دل تمام ترس بره .و اخر سکانس لحظه رسیدن عاشق به معشوق که با طی کردن زمان وبا صبر و بزرگ شدن ظرف مون خدا به همه وعده میده که اینجا با برگشت استاد به سلامتی به پردایس برا مریم خانم و همه ما بود . خدایا شکرت
راستی استاد وجود هر دو شما برای مانعمت هست شما مکمل هم هستید وانگار با نبودن هریک از شما ماجرا کامل نیست .دوستون دارم در پناه الله یکتا
یاحق
خداااییاااا این فایل منو ازینجا برداشت و برد 😊😍
اصلا نمیدونم ازکجا شروع کنم این همه زیبایی خدایا شکرت خدایا چجوری برای این همه فراوانی شکر کنم؟
خانم شایسته مهربون ممنون که نکات به این ارزشمندی رو به ما میگید
چند روزیه که دارم روی اینکه ترس هامو از بین ببرم کار میکنم و نکنه فوق العادش اینه که با تمام این اطلاعات همزمان شد
توی فایل قبلی استاد با دیدن اجساد و عمل کردن به هدایت درونی شون کلی نکته عالی یاد دادن و توی این فایل شما با تنها موندن توی این زمین وسیع و جنگلی به ترس بزرگتون غلبه کردید
آخرش توی شب هم رفتید بیرون ، زیر بارون شب تاریک و توی زمین به این بزرگی ؛ بهشت پرادایس
برای اینکه ترس هامونو از بین ببریم و از چیزی هم فرار نکنیم اول میپذیریمشون و خودمون رو اینجوری که هستیم میپذیریم تا اینجوری با ترس هامون روبه رو میشیم
مرسی برای تمام این آگاهی ها خدایا شکرت😍😊🙏🏻🌹
خانم شایسته من از صحبتهای شما یاد گرفتم که غلبه کردن به ترس ها کافی نیست ، باید با هر چیزی که ازش فرار میکنیم رو به رو بشیم ، مثل این کثیفی ها که منم مثل شما ازین چیزا بدم میاد خیلی زیاد بد دلم
اما این بد دل بودن باعث نمیشه که من از چیزی فرار کنم بلکه باهاش رو به رو میشم و مطمئنم که هیچ آسیبی نمیتونه به من بزنه😊
خدایا چه بارون زیبایی میباره روی چوب های جلوی خونه شما خیلی زیباست
خیلییییی زیباست خدایا شکرت چه اردک های با فهمی هستن دارن ازین بارون لذت میبرن ، آب تازه میخورن
😍✅😍
ای جاااانم جوجه های نازو ببین خدای منننن نوبتی دارن به دنیا میان چقدر پرهاشون تازه هست من عااشق زمانی ام که اینا پرهای نرم و جدیدشون در میاد و دمشون هنوز تشکیل نشده و کله هاشون کوچولو و نازه خدایا شکرت
اون جوجه هایی که میبینید یه تاج کوچیک دارن در آینده خروس میشن و اونایی ک تاج ندارن مرغ میشن
😍🙏🏻😍🙏🏻
توی به دنیا اومدن این جوجه ها لطف و نعمت خدا به واضحی دیده میشه ، خدا اینقدر به فکر این جوجه ها بود که براشون اون مایع رو توی تخم قرار داده تا اینا که نمیتونن غذا بخورن ازون مایع استفاده کنن بعد از هفتاد و دو ساعت هم احتمال زیاد میتونن دونه بخورن خدایا شکرت
استاد جانم چقدر خوبه که گوشت نمیخورید ، تمام مرغ و خروس های بزرگ یه روز همچین جوجه های نازی بودن
😊🙏🏻
روند تکامل رو در یادگیری ببینید 😍
برای هر کاری که انجام میدیم همینطور مرحله به مرحله به آگاهی های بیشتری هدایت میشیم تا کارو آسون تر انجام بدیم
ولی چیزی که برای این لازم هست نترسیدنه
اینکه از انجام دادن نترسم و از قدم برداشتن نترسم ؛ با ایمان و اعتماد به نفس برم تو دل کار و انجامش بدم
نمونه این موضوع خانم شایسته هستن که از هیچ قسمتی ازین کار فرار نکردن و جهان ایشون رو هدایت کرد
✅🙏🏻😊
منم عااشق تنهایی ام
اینقدر از تنها بودن با خودم لذت میبرم که خدا میدونه
خدایا شکرت
سپاسگزارم
_این مسیر رو ادامه میدم
باسلام خدمت استاد جان وخانم شایسته عزیزم
تولد…زیستن…تکامل…توحید
این چهار عبارت مفاهیمیه که از تماشای این فایل زیبا به دلم الهام شد.
-مریم جان عزیزم تو فوق العاده ای
-چقدررر تحسینت میکنم وقتی می بینم اینطور به استقبال ترسهات میری.
-چقدر تحسینت میکنم وقتی می بینم چطور تو دل ترمزهات میری و مثل یک کیمیاگر از دل اونها یک شاهکار میسازی.ازخودت ، از جهان پیرامونت و از کل کائنات.
-دیدگاههایی که داری رو بینهایت عاشقانه تحسین میکنم وقتی بجای حل مساله از اون فرار نمیکنی و طبیعتا نتیجش هم یک لذته بینهایته.
-وقتی به بهونه های مختلف که خیلی ازما از زیر خیلی ازکارها درمیریم ، شما خیلی عاشقانه دقیقا دل رو میزنی به دریا هو به دل خیلی از کارها میری .و مسایل رو حل میکنی.
-وقتی لحظه به لحظه افکارت،اعمالت و رفتارهاتو نگاه میکنم چیزی جز زیبایی و توحید نمی بینم.و چیزی نمیتونم بگم بجز تحسین کردن،بجز آفرین گفتن.بجز حمد و ستایش پروردگارم.
-وقتی باورهاتو ، رفتارهاتو نگاه میکنم و بانتایجی که تو زندگیت گرفتی و داری میگیری مقایسه میکنم ، چقدرررر بیشتر قوانین رو درک میکنم و چقدررر ایمانم به این قوانین وسیستم بی تغییر پروردگار بیشتر میشه.
-وقتی میترسی و این ترس تو رو محدود نمیکنه.وقتی حتی از برداشتن قدم بعدی مطمئن نیستی و حتی به فکرتم خطور نمیکنه که به ایستی و حرکت بعدی رو انجام ندی.واوووو چقدررر تحسین برانگیزه.
-وقتی به دل تاریکی میزنی و بااینکه میدونی چقدر میتونه برات خوف آور باشه، دوربین به دست میگیری و لذت باریدن باران و لذت نشونه دادنش رو باعشق به ما تجربه میکنی.اونوقت نمیتونم نگممم آفرین به شهامتت، آفرین به غیرتت ، آفرین به شرفت و آفرین به ایمانتتت زن.
هیچوقت تعریفی رو که ازیک زن خوب در جامعه میشنیدم نپذیرفتم.هیچوقتتت.
زن خوب زنیه که مادرباشه!!!
زن خوب زنیه که آشپزیش خوب باشه!!!
زن خوب زنیه که شوهرداری کنه!!!:))
زن خوب زنیه که خونه دار باشه!!!
و…
همه اینها برای ذهن من پذیرفته شده نبود هیچوقت والان هم نیستتت.این عناوین من رو به یک محدودیتی محصور میکنه که هرگز نپذیرفتش.
والان می فهمم چقدر این تعریفات باخود مقدسمون در تضاده.چقدر این توضیحات نشان از ناهماهنگیه ذهن یک جامعه هست باخودشون.
-من به عنوان یک زن آزادم ، که هرطور میخوام فکرکنم،هرطور میخوام بپوشم،هرطور میخوام رفتارکنم…
-من به عنوان یک زن نه بلکه یک انسان که خداوند اون رو باعشق و باارزش آفریده حق دارم لمس بودن رو بچشم.و غرق در خوشبختی باشم و اززندگیم بی نهایت لذت ببرم .حتی وقتی مادر نباشم.حتی وقتی در یک رابطه عاشقانه نباشم،حتی وقتی به آشپزی علاقه ای نداشته باشم و…
ارزش من خیلیییییی بیشتر ازاینه که دراین قالبها بگنجه.من سوای این قالبها که برایم تعریف کرده اند ، در پروازی جاودانه هستم به سمت اصل خودم به سمت حقیقت.
چون من جدای جنسیتم یک انسانم.
وقتی شعار ایالت فلوریدا رو متوجه شدم (in God we trust) اونوقت مفهموم هدایت رو بهتر درک کردم.اونوقت متوجه شدم که چرا شما زوج فوق العاده و توحیدی به این شکل به سمت این کشور واین ایالت هدایت شدین.چون از این جهان جز این هم نمیشد انتظار داشت. هرچیزی دربهترین وجه ممکن دراین جهان سرجای درست خودشه.واین جهان بی نقص عمل میکنه.
مریم جانم خواهش میکنم از روند تکاملی خودتون در تغییر باورها و رشد کسب وکارتون و…بیشتر برامون تصویر بگیرین.فکرمیکنم این الگوی ناب میتونه مقاومت های ذهنی مارو خیلی خیلی بشکونه و باورهایی در ذهن ما بسازه که خیلی از ترمزها توش حل بشن.
یاحق
عالی نوشتی هدیه عزیزم.. بله من هم از خدای درون مریم شایسته میخوام به مریم جان بگه که بیشتر از خودش باورهاش و مسیری که اومده واس خانوم های سایت بگه.. الهی آمین
سلام به استاد عزیزم ومریم جان ودوستان هم فرکانسی ام. عالی بود. مریم جونم اول از همه تحسینت می کنم. اینکه به تنهایی چند روزی تو این بهشت زیبا زندگی کردی وبر ترسهات غلبه کردی وبعدش به خاطر این تصاویر زیبا کهخیلی جامع وکامل قوانین جهان هستی را برای ما شرح دادی. با این قسمت من عمیقا قانون تکامل را لمس کردم واینکه هر اتفاقی در زمان مناسب رخ میده وما دائما داریم هدایت می شیم. خدا رو هزاران مرتبه شکر به خاطر این قسمت زیبا و سرشار از تجربه. خیلی دوستتون دارم.
سلام و درود
بالاخره انتظار به پایان رسید و قسمت بعدی سریال هم روی سایت قرار گرفت😍
استاد کاش هر روز اونم ساعت۶ صبح همیشه قسمت بعدی تو سایت قرار میگرفت تا وقتی چشم باز میکردیم روزمونو با این سریال جذاب شروع میکردیم….
شروع این قسمت با بدرقه ی خانم شایسته با موتور و چاشنی دعای خیر واسه استاد عزیزمون هست و خانم شایسته با چک کردن RV استاد رو راهی سفر میکنه…
مریم جان از برنامه هاش میگه از کارهایی که باید در طی این چند روزی که تنهاست انجام بده و بااااز هم براونی جذاب که همیشه و هرجا دوربین خانم شایسته باشه اونم خودش رو با بیخیالی توی قاااب میگنجونه و میخوااااد که همیشه عضو ثابت این سریال باشه… 😃
خانم شایسته از ترس از تاریکی میگه ازینکه میخواد پله به پله و آروم آروم با طی کردن تکاملش بر ترسهاش غلبه کنه😍
و حالا اولین بعد از ظهر بدون استاد شروع میشه و ذوق مشخص توی صدای خانم شایسته که از اینکه استاد داره خوش میگذرونه خوشحاله و مشخصه چقدر احساس خوبی داره و خانم شایسته میگه استاد الان داره کلی اطلاعات جدید کسب میکنه…
و یه ذوووووق پررنگ تر از زیبایی منظره ی پرادایس از دیدن خروس و مرغها و جوجه هاااااا🥰
مادر مرغی هم به همراه جوجه هاش داره دووووش خاک میگیره و چه جوجه های خوب و سر براهی داره و البته آقای خروس هم با ابهت 😎بالا سرشون وایساده به نشونه ی اینکه مرد خانواده منم و نمیذارم هیییچ کس وارد حریم خصوصی زن و بچم بشه🤨
مادر مرغی داره خاکها رو میریزه رو سر جوجه هاش و اونا هم بدون اینکه غر بزنن یا دعوا کنن آزاد و رها و بدون مقاومت جاشونو عوض میکنن که هم خودشون راحت باشن هم مادر مرغی…
وااااااای فایرپیت عششششق منننن😍😍😍😍😍چه زیبا ااااا شده خداااای من ببین دورش صندلی های چوبی با تنه ی درختان ساخته ی دست استاد هنرمندمون گذاشته شده چقدر رمانتیک و عاشقانه کیییف میده شبا با همسرت و خانوادت بشینی دور این فایرپیت و ازون خوراک بوقلمون هایی که خانم شایسته در سفر به دور آمریکا زرورق پیچ میکرد میذاشت تو آتیش با دست پخت مریم جان بزنی بر بدن و نووووش جان کنی و لذتشو ببری🤩
و حالا خانه ی جدید جوجه ها که خانم شایسته با اینکه قبل از اینکه انبارش کنه اونو تمیز شسته بود گذاشته بود اونجا اما بااااز به شدت کثیف شده و نیاز به تمیز کاری داره مثل ذهن ما که مثلا خود من میام به مدت روی ذهنم کار میکنم اتفاقات برام عالی رقم میخورن بعد فکر میکنم خب دیگه تا همینجا بسه من هرچی رو که خواستم شد میام رهاش میکنم چون فکر میکنم اون گوشه از ذهنمو که نیاز بوده تمیز کردم و دیگه نیازی به تمیز کاری نداره اما ای دل غافل که باورهای محدود کننده عین علف هرز به سرعت رشد میکنن چون من ذهنمو رها کردم و دوباره اتفاقات قبلی یا بدتر از اونا واسم میوفته چون من دیگه اون تعهد قبلی رو نداشتم و دوباره باید شروع کنم به کند و کاو به تمیز کاری به دور ریختن آشغالهای ذهنم ینی همون باورای محدود کننده و تازه باید کار سخت تری انجام بدم اما باید بدونم که ذهنم هر روز نساز به تمیز کاری و رصد داره هر روز باید مواظبش باشم تا باورهای محدود کننده رشد نکنن…. 😊
خانم شایسته از شجاعتش از پا گذاشتن روی ترسهاش در تمیز کاری این ظرف چندش میگه و معتقده که نباید به بهانه های واهی مثل بی کلاس بودن یا حال بهم زن بودن ظرف اونو تمیز نکرد بلکه باید با شجاعت به استقبال انجام چنین کارهایی که ازشون ابا داریم بریم تا باعث بشه کارهای بزرگتر و بیشتری به واسطه ی ایجاد باورهای قدرتمند کننده انجام بدیم نباید از زیر بار حل مسائل به سادگی شونه خالی کنیم و باید براش وقت بذاریم و زحمت بکشیم که نتیجه ما رو شگفت زده خواهد کرد…
واااای خداااای من چه ویوی نااابی پشت کلبس خدایا… غروب زیبای پرادایس با ابرهایی که به واسطه ی غروب خورشید خودشونو نارنجی و زرد و صورتی و خاکستری توی قاب دوربین خانم شایسته جا کردن…. و دریاچه و درختهای پشتش در یک سکوت شیرین فرو رفته اند…
و خانم شایسته همچنان داره ادامه میده که شجاعت باعث بزرگ شدن آدمها میشه و باعث میشه که آدم کارهای جدی تری رو انجام بده و ما انسانیم و میتونیم همه چیز رو درست کنیم…. از نعمت آب و مزیتهاش میگه و اینکه آب مایه ی حیاته و اینکه فقط باعث زیبایی نیست بلکه به همه چیز روح و روان میبخشه 🤩😍
وااااای خدای من بارووووون اونم نه بارونا، بارووووون چه باروووووونی و صدایی که باعث میشه آدم احساس عشق کنه🥰
و اردکها هم به سمت خانوم شایسته میان تا جلوی دوربین عرض اندام کنن و باااز هم که دوباره به عشقشون ینی آب و بارون رسیدن و باید از فرصت به وجود اومده برای لذت بردن بیشتر توی این پرادایس استفاده کنند… و چه تفاوت فاحشیه بین همزیست های این اردکها ینی مادر مرغی و جوجه هاش که از ترس خیس شدن زیر آب و باروون رفتن زیر ماشین پناه گرفتن…
سکانس بعدی ذوق خانم شایسته و هیجانش واسه بدنیا اومدن جوجه ها و البته یه آهنگ هیجانی هم گذاشته واسه خودش که هیجانش رو بیشتر کرده…
خانم شایسته از ترسش از تاریکی میگه و از ذوقی که داره واسه اینکه ممکنه خوابش نبره تاصبح به خاطر به دنیا اومدن جوجه ها و بالاخره انتظار به پایان رسید و یه جوجه ی طلایی گوگولی مگولی سر از تخم در میاره و خانم شایسته با خوشحالی اونو توی کارتن میذاره تا خونه ی جدیدشون رو آماده کنه…
جوجه ها دارن به ترتیب به دنیا میان و تعدادشون داره لحظه به لحظه بیشتر میشه😃
و حالا قاب پرادایس در یه صبح زیبا و دل انگیز دیگه و دوباره به دنیا اومدن جوجه های جدید تر و خوش آمد گویی و ذوق خانوم شایسته به تک تک جوجه ها…
جالبه جوجه ها لحظه ای که به دنیا میان انگار هنوز خوابشون میاد و هی گردنشون میوفته پایین و چشاشون بسته میشه اما خانم شایسته کمکشون میکنه و اونا رو به خونه ی جدید همراهی میکنه و البته بعضی هاشونم فکر میکنن مریم جان مادرشونه احساس همزاد پنداری دارن…
واااای که این طبیعت بکر بهشت واسه خانم شایسته هیچ وقت تکراری نمیشه و هر لحظه که نگاش به طبیعت میوفته شروع میکنه به تایید تحسین زیبایی هاش و ما رو هم در این لحظات زیبا شریک میکنه😝
دوربین داره افسر ارشد ارتش اتریش رو نشون میده که قائم مقام جوجه هاش و خلاصه به قول خودش سنی ازش گذشته باید گروه رو فرماندهی و رهبری کنه و اصلا از ابهتش پیداست که ازون رئیس های قدره…
و دوباره نماد ثروت و فراوانی با اومدن پکیج های آمازون استاد… براونی هم که اومده چشم روشنی جوجه ها و داره از خودش پذیرایی میکنه..
یه جوجه هم که به دنیا اومده و برعکسی افتاده یه گوشه و همین که میبینه خانم شایسته در دستگاه رو بااااز کرد شروع کرد به صدا زدن خانم شایسته که آی مریم جان کمکم کن منو ازین جای تنگ در بیار و روند به دنیا اومدن جوجه ها همینجور ادامه داره… و قدرت خدا رو ببین که جوجه ها رو جوری آفریده که مایع دورشونو جذب میکنن و تا ۷۲ ساعت بعد نیاز به غذا ندارن آدم با دیدن این موجودات باید ساعتها به خلقتشون و قدرت خداوند فکر کنه و ببینه که چطور همه چیز دقیق و مرتب سرجای خودش قرار گرفته و جوجه هایی به این کوچیکی که تازه بدنیا اومدن چون نمیتونن از خودشون مراقبت غذایی کنن ماده ی دورشونو جذب میکنن که تا ۷۲ ساعت هیچی نخوان خداااای من الله اکبر جل الخالق😑
یه جوجه هم که توانایی اینو نداره که خودش نوک بزنه چون پوست تخم چسبیده بهش و ایولا به خانوم شایسته که پروسه و روند تکامل و تولد این جوجه ها رو توی این چند روز متوجه شده و میخواد به این جوجه کمک کنه… وااای خدای من دوباره بازم بااااروووون و نمای LEDزیر بارون ویو رو زیبا تر کرده وقتی بقیه ی LED نصب بشه چه شوووووود 😍😍😍😍😍😍
خداااای من چه طبیعتی دارن این جوجه ها و به دنیا اومدن جوجه های بعدی و تحسین خانم شایسته در مورد استقلال این جوجه ها در انجام دادن کارهاشون…
وقت موعود فرا رسیده خانم شایسته به استقبال عشقش میره و از در حین انتظار برای ورود استاد به پرادایس از یه ویوی زیبای دیگه رو نمایی میکنه و در همین حین استاااد ما که در روند RVحرفه ای شده وارد پرادایس میشه و خانم شایسته مدام ابراز عشق میکنه🥰🤩😍😝💕
بیشتر از دوساعت روی این فایل و نوشتن این کامنت وقت گذاشتم تا بتونم به اندازه ای که قانون رو درک کردم و توی همون مداری
که هستم و آگاهی ها رو دریافت میکنم نکاتش رو دربیارم امیدوارم مفید بوده باشه💜💝
در پناه حق شاد و پیروز باشید💓💗💟
به نام خالق عشق افرین
سلام فاطمه جان ؛ سلام دوست پر انرژی م
کامنت زیبات رو که خوندم کلی منم مثل شما عزیزم پر از انرژی مثبت و شادی و عشق شدم
لذت بردم از خوندن کامنت زیبات عزیز دلم
و نشانه هایی که برام داشت که دیگه نگم برات روحم رو پرواز داد
خدایا شکرت شکرت
بارون بارون رو گفتی دل منو دیگه برررررررررررررد (خنده)
ممنونم فاطمه جان که با نوشته های زیبات پیام خدا رو برامون هدیه دادی عشقممم
خیلی دوست دارم عزیز دلممم
در پناه خدای مهربون همیشه تنت سالم دلت شاد و لبت خندون باشه عزیزم
سلام الهه جان
خیلی خوشحالم که تونستم شما رو سر ذوق بیارم از لطفی که به نوشتم داشتی بی نهایت ازت سپاسگزارم😘
عاشقتم💕
در پناه حق❣️💛
عزیزدلم سلام به روی ماهت فاطمه ی نازنینم
بی نهایت عشق این ذوق و شوق و عشق توی جای جای کامنتاتم
دمت گرم بی نهایت فوق العاده بود
چقدر زیبا با تمام جزنیات و با تمام عشق نوشتی
و چقدر زیبا تمرکزت اینقدر عالی روی زیبایی ها و نکات مثبته
عاشقتم و این عشقتو این تمرکز بی نظیرتو بروی این همه زیبایی ها با تمام وجودم تحسین میکنم
عاشقتم عزیزدلم
خداوند ره گشای مسیرت باشه به سمت زیبایی ها و نعمت ها و شادی هابیشتری😉😃🎂
سلام عزیز دلم فقط کسی که خودش کامنتهاش جذاب و پر از آگاهی باشه میتونه چنین عشق رو به دیگران بده و کامنت های شما اینگونه هستم و من همیشه از کامنتهای شما نهایت لذت و درک آگاهی را میبرم امیدوارم همیشه در این مسیر ثابت قدم و استوار باشید… خیلی ممنون که اینگونه به من انگیزه میدهید برای گذاشتن کامنتهای بعدی تا بتونم تمرکزم رو بیش از پیش روی نکات مثبت ببرم خالصانه سپاس گزارم😍🤩🥰😘😘😘😘😘😘❣️❣️❣️❣️💕💕💕💕💚💚💚❤️❤️❤️💛💛💛💜💜💜💙💙💙💙💙
به نام نامی الله…
به نام خدایی که زیباست و زیبایی را دوست دارد…
سلامی پر از عشق به استاد عزیز و مریم خانومی گل و تک تک همکلاسی های نااازنینم.
آن سفر کرده که صد قافله…دل همره اوست
هههرکجا هست خدااایااا به سلامت دارش
بدرقه کردیم استاد عزیز رو و با خیال راااحت عزیز دل رو به خداای ممممهربان میسپریم.برو به سلامت استاد عزیزم.
صد قافله دل چیه…هزاااران دل..اینجا منتظر شماست که برگردین.من هم بی اختیار از اینجا براتون دست تکون دادم استاد قشنگ.
و حالا مریم می ماند و این بهشت رویایی و برونی زییییباااا و قدرتمندترین محافظ عالم…محافظ همیشگی تک تک ما…محافظ استاد که به سفر رفت و محافظ مریمی که توو پردایس موند..محافظ من اینجا و محافظ همه ی ما ههههرجا که هستیم.هههرجا ماهستیم اون هم هست.
خدااای من…همه ی خانم مرغی ها و اردک ها و برونی زیبا و بقیه ی بچه ها منتظرن جلوی در اتاق عمل که جوجه ها به دنیا بیان.
واااووو چه سیسمونی ای ..چه گهواره ای واسشون آماده کردی چچقدر رنگ نقره ای قشنگی داره و چچچچقدر برقش انداختی چچچقدر باکیفیته.دستت طلاااا.
آففرین داری مریم جانم.چچچقدر برای خودم خوشحالم که هههیچوقت از این مدل کارها فرار نکردم و شباهت هارو پیدا میکنم در خودم و در شما و در استاد که عادت های رفتاری درست رو بیشتر کنم و بابتعادات درست درونم…خودم رو تحسین کنم و یاد خودم بیارم که با چه جسارت و جراتی کارهایی رو کردم که به بزرگ شدنم و درک بهترم و استقلالم کمک کرده.
به رسم عادتی که تااازه داره آروم آروم در من نهادینه میشه…مثل همیشه زیبایی هارو تحسین و تایید کنم تا خداوند من رو به سمت زیبایی های بیشتر هدایت کنه.
ابرهای زیییبا و پفکی پردایس رو اووونقدر نگاه میکنم و تحسین میکنم و جوری شده که آسمون تهران که میدونین معمولا چجوریه وسط تابستون…باااارها توو روزهای مختلف…آسمان بالای سر خونه ی ما پپپپر از تکه های پفکی ابر هست و چچچناااان اشعه ی خورشید از لابه لای ابر ها دیده میشه که فففقط خدا میدونه چچچچقدر زیبا بود.امروز ساعت ۱۰ دقیقه به ۷ صبح بهرسم تشکر از خداوند… از خواب ناااز بلند شدم و گفتم به خودم که آرزو پاشو…وقت واسه خواب زیاااده…اییینهمه از عمرت رو خواب بودی…حالا وقت بیداریه..پاشو ببین چه ابرهای زیییبایی رو خلق کردی و بلند شدمو رفتم توو پارک…چه باد خنکییی…و مااات و مبهوت یکی دوساعتی به این شگفتی خیره شدم الله اکبر((این هم عادتی که فراموشش کرده بودم و مریم جان توو قسمتی که به سی ساید زیبا میرن برامون گفت که هر روز ساعت رو کوک میکرده که طلوع زیییبای خورشید رو ببینه و من هم آروم آروم دارم این تمرین رو برای خودم به عادت تبدیل میکنم)) و مردم رو میدیدم که بی تفاوت به این شگفتی…دارن در حین مثلا پیاده روی برای سلامت جسم…دارن غیبت میکنن و از داستان های تمام نشدنی بدختی هاشون رو برای هم تکرار میکنن.{{ خداوند همه ی ما رو هدایت کنه به راه درست…}}
و با خودم گفتم وقتی متفاوت عمل میکنی..قطعا نتیجه هم متفاوت خواهد بود وجهان …جهان لیاقت هاست و وقتی جدیت تو رو در تغییر و تایید و تحسین میبینه..وقتی سپاسگزاری هات رو میبینه…وقتی ببینه که تو بینا شدی..شنواشدی..زبان ناشکری و شکوه و شکایت و غر زدن رو قفل زدی و زبان رو به سپاسگزاری بازکردی و نننمیتونی زیبایی های خداوند رو دیگه نادیده بگیری اون هم وقتی درک میکنی این رو بعد از شنیدن آواز پرنده ها که…
گفتم این شرط آدمیت نیست….مرغ تسبیح خوان و ما خاموش…
دیگه خاموش نننمیمونی….
وقتی سپاسگزاری هات و جدیت تورو میبینه…ناااچار…لا جرم از اون دست زیبایی ها و نعمت ها و ثروت رو وارد زندگیت میکنه…خدااایااا ششششکرررت بابت قانون بی نقصت..
اینجادیگه عدالت خداوند برات آشکار میشه…قدرت انتخابی که بهت عطا شده…واااضح میشه….تو ئانتخاب کردی زیبایی هارو ببینی و درباره ش حرف بزنی توو سایت…با خدا…با خودت توو خونه…با هم فرکانسی هات…اووونها هم دقیقا دارن هههمین کارو میکنن…مثل تو انتخاب کردن که از خواسته هاشون حتی اگر ناخواسته هاشون باشه همش حرف بزنن…باخودشون…با خدا….با همسایه ها و در یک کلام با هم فرکانس هاشون….
و نتیجه مشخصه…
واای خدای من…من عااااشق کشاورزی ام…عاششششق مرغ و جوجه…کشاورز هم هستمااا…کم الکی نیستم…خخخ…
و خداروشششکررر …خخخخیلی حس خوبیه…چه لذتی داره وقتی از دل خاک…گیاهی با دستان تو زاده میشه و رشد میکنه و منتظر میشی که به بار بشینه و چه لذتی داره چیدن میوه یا محصولی که از روی شاخه هاش با دستای خودت میچینی و اون گاز لذتبخش رو به پوسته ی میوه یا محصولت میزنی ومزه ی دلنشیییین اون نعمت که تا پوست و استخون و تک تک سلول های بدنت میگذره و اینجا..اون حس سپاسگزاریت به اندازه ی تمااااام ناسپاسی هاته و به یک باره جبرانشون میکنی چرا که نیروی حاکم بر جهان نیروی خیره…
این رو جدی میگم..من عاشق کشاورزی هستم…من عااشششق جوجه هستم انقدر که تا چند وقت پیش عکس پروفایل هام جوجه ی زرد رنگ بسیااار زیبا بود عزییییزم….آره من عاشششق کشاورزی هستم…نزدیک ۳۰۰تا درخت زیتون رو پرورش دادیم به لطف الله که البته هنوز بار نداده ولی عاااششششقشونم…
چچچه باااران زیییبایی…چه مه زیییبایی وسط جنگل ..اون دووور دورا پیداست…خدااای من…تو چچچقدر زیییبایی…دیگه زیبایی هات برام تکراری نیست…حتی همین پارک دم خونه …حتی درخت ها و گل هاش…حتی پردایسی که هههر روز منتظرم ببینمش هم برام تکراری نمیشه…
خدایا شششکرررت که درکم داره از زیبایی ها بیشتر میشه آرام آرام البته…
تولد تولد تولدت مبااارک…منم چند روز پیش تولدم بود ..من یک مردادی ام…فصل میوه های خوششششمزه..هوووراااااا..حااالشو ببرین….
تولد …
لحظه ی موعود فرارسید…بعد از ۲۱ روز..جوجه های خوشششگل دارن میان بیرون…یاد جمله ی زیبا و پپپر از درسی افتادم که میگه:
اگر یک تخم…بیرون بشکنه…نابودی به همراه داره و اگر از داخل بشکنه از درون بشکنه …یک زندگی متولد میشه…ماهم باید از درون خودمون رو بسازیم..از نو…
من نام این قسمت از زندگی در بهشت رو گذاشتم:
از زیست شناسی به خدا شناسی …
واااقعا ششششگفت انگیزه…اووونقدر که ننمیشه واااقعا با کلمات وصفش کرد….فتبارک الله احسن الخالقین..
تکامل …تکامل…تکامل….آرام آرام…آرام آرام…نکاتی که ما یااادمون میره…و همش میخوایم این قانون حیاتی رو وااااقعا حیاتی رو نادیده بگیریم…نننمیشه بخوای تکامل رو نادیده بگیری…نااابود میشی…اگر اون جوجه یک روز زودتر بخواد بیاد…یامرغی که یک روز زودتر از زمان مقرر بخواد از رو تخم مرغ هاش بلند بشه نااابودی اون جوجه یا تخم..حححتمیه…
تکامل رو نننمیشه نادیده گرفت…چه جوجه باشی…چه کرمی در پیله ی پروانگی…چه اشرف مخلوقات….
این قانون برای همه هست و باید بهاش رو بپردازی…
تکامل توو این قسمت موج میزنه…
تکانل جوجه ها…تکامل مریم جان در غلبه بر ترس ها…از یک نصفه روز تنها موندن توو پردایس شروع شده حالا مثلا شده سه شبانه روز تتتنهااایی و خدا میدونه بعدیش چیه…
تحسین داری مریم جان ///شجاعت قبول و اغرارر به ترس .الکی فیلم بازی نمیکنی و خودتی و میگی آقا جان من مممیترسم از تاریکی و دارم روش کار میکنم…آفففرین استاد مریم…من کلی ازت چیز یاد میگیرم…
آرام آرام…نننمیشه یهو تکامل رو بزاری زیر پا و بری توو دل جنگل ههمون اولین بار وقطعا ممشکل به بار میاد حتی گاهی مشکل جبران ناپذیر…آفففرین عزیییزم…آفففرین عزیز دل استاد…
کنسرت زیییبای پرنده ها و مایی که با دستان مریم جان..رفتیم ردیف اول صندلی های جلو تا صدای خواننده هارو بببهتر بشنویم..ازت بییینهااایت ممنووونم بااانوی ممممهربون.
و حالا هم میریم به استقبال استاد نااازنین.
خدااایا ششششکررت که سلامت برگشته.
یار آمده یاار آمده…
خدایا شششکرررررت…
به دستان قدرتمند خدای ممممهربان میسپارمتون.
من باااا افتخااار یک عباسمنشی شاااایسته ام….
آرزومند آرزوهاتون آرزو…
سلام بر استاد و مریم جان مادر مهربان جوجه ها
خدا را صد هزار مرتبه شکر که دوباره یه عالمه زیبایی و درس از زندگی در بهشت بهمون نشون داد.
وای خدای من چقد حرفای مریم بانو قشنگه ،،عاشقتم با این حرفای نابت،وقتی آدم به آفرینش خودش فکر می کنه می فهمه که انسان خلق شده تا خلق کنه،،تمیزی را ،،زیبایی را، زندگی اش را،،افکارش را،،
خب برای خلق کردن اولین چیز خلوت کردن ذهن از افکار اضافه است ،،،وای بدم میاد،،کلاس نداره،،در شان من نیست،،اینها همه دام هایی است که باعث تلمبار شدن افکار و شلوغ شدن ذهن است،،،و چه زیبا درس دادی به خانواده ات عزیزم که پا شو حرکت کن شاید اولش زیاد مطلوبت نباشه ولی وقتی قدم بروی داری و نتایج را می بینی لذت می بری از حرکت خودت مثل تمیز کردن اون ظرف بزرگ که لونه جوجه هاشد،،،،وای خدای من عاشق تنها بودن و تمرکز روی خودم هستم ،،،چقد اوقات ناب و عالی که منم این روزا خیلی تجربه اش می کنم و کلی لذت می برم،،،خدای من تولد جوجه ها خودش یه عالمی برا خودش
وقتی می سرایم
آفرینش افریدن آفرین هر سه باشد لایق رب کریم
با تمام وجودم این را حس و دریافت می کنم
که ای خالق جهان هستی که همه چیز بی حکمت نیست ،،،همه کارها با نظم و تدبیر خالق یکتا خیلی زیبا انجام میشه،،
اولین جوجه ای که بدنیا آمد یاد تولدم در سال جدید ۹۹و آشناییم با استاد شدم ،،،بی رمق و خسته دل که با اشناییم با استاد و الهام از طبیعت و تفکر در رویش گیاهان و زنده شدن درختان ،،،تمام وجودم را به طبیعت و الله یکتا سپردم و متولد شدم ،،،و الان دوران تکاملم را طی می کنم خیلی قشنگ درسای استاد را با دیدن تولد جوجه ها در تمام وجودم مرور کردم و چقد برایم لذت بخش بود..ممنونم مریم بانو مادر مهربان با صبر و حوصله جوجه ها را سر و سامان دادی فدای شما که اینقد دلم را هر لحظه به بهشت می بری با ان باران ها و رحمت الهی ،،،،از خداوند سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم بابت این بیداری و اگاهی و لذت در لحظه زندگی کردن