سریال زندگی در بهشت | قسمت 73 - صفحه 11

141 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    بیتا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 490 روز

    به نام خدا

    سلام به دو استاد عزیزم و همه ی دوستانم

    خداروشکر میکنم برای دیدن اینهمه زیبایی که امروز روزی من شد و از خداوند و از استاد سپاسگزارم به خاطر این سریال که آنچنان فرکانس شکرگزاری منو عمیق کرد که چند ماهه در یک خانه ی عالی با وسایل عالی در یک روستای بسیار زیبا با آب و هوای خنک و مخملی زندگی میکنم ویوی پنجره ی اتاق خوابم یه دشت سبزه و هرروز صبح صدای پرنده ها بیدارم میکنه هزاران بار شکرت بابایی خدا

    من از حیوانات خیلی ترس داشتم ولی بعد از آگاهی های دوره ی عزت نفس خیلی تلاش کردم گربه ها و سگگ ها و پرندگان رو لمس کنم و بر ترسم غلبه کنم . دوستم یه بار برام یه جوجه اردک خرید و من اولش واقعا ترس داشتم ولی بعد از چند بار لمس کردنش ترسم ریخت و وقتی جیک جیک میکردم کلی ذوق میکردم براش هربار لمسش میکردم انگار تمام گذشته و آینده رو فراموش میکردم و دقیقا اون احظه رو زندگی میکردم واقعا بنظرم فرکانس حیوانات بالاست خداروشکر میکنم برای تجربه ی قشنگم

    خدایا شکرت به خاطر نعمت هدایت که بر خودت واجب کردی خدایا گوشم رو به هدایت هات شنوا تر و قلبم رو اگاه تر کن که آنی بدون تو گمراه و تباهم

    از طیبه عزیزم سپاسگزارم که در یکی از کامنت هاش نوشته بود چون خدا خیلی دوسم داره هرروز به عنوان نشانه یک قسمت از زندگی در بهشت رو بهم نشون میده و منم که امروز دوباره‌ عشق خدا رو لمس کردم

    و همزمانی اومدن بسته ها و اومدن لری یکی از شیرین ترین نعمت هایی ک این روزا تجربه میکنم همزمانی هاست واقعا شیرین و لذت بخشه امروز دقیقا تایمی که تصمیم گرفتم برم میوه فروشی پیک موتوری از روستای کناری رسید و با خودش قارچ آورده بود و فروشنده ی سوپرمارکت همزمان اومد در مغازه شو باز کرد و من طی 5 دقیقه هر خریدی که لازم داشتم رو انجام دادم هر کدوم از این همزمانی ها نبود باید 20 دقیقه سوار ماشین بودم برای خریدشون خدایا هزاران بار شکرت عاشقتم خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: