سریال زندگی در بهشت | قسمت 73 - صفحه 5

141 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    راحله گفته:
    مدت عضویت: 1940 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    و همه بچه‌های عزیز سایت

    وقتی که خدا ما رو وارد این جهان مادی کرد،به حال خودمون رها نکرده،بر خودش واجب کرده هدایت ما رو،،ما باید باور کنیم ایمان بیاریم که هر لحظه داریم از سمت خدا هدایت میشیم، ایمان بیاریم به وجود خدا و هدایتهاش و الهاماتش،،ایمان بیاریم که هر لحظه داره به ما ،،اونچه رو که میخواهیم رو الهام میکنه،،اگر نمیشنویم و دریافتش نمیکنیم بخاطر اینه که ذهنمون و قلبمون آرام نیست،روی خودمون خیلی حساب باز کردیم،ما باید ذهنمونو و قلبمونو اروم کنیم،،باید به احساس خوب برسیم،باید با خودمون و دیگران در صلح باشیم،باید ذهنمونو کنترل کنیم،تا بتونیم صدای خدا رو بشنویم.

    نشانه ایمان داشتنمون هم اینه که،نه ترس و نه نگرانی و نه غم و اندوهی داریم.

    باید از کوچکترین داشته هامون،و نعمتهایی که فراوان در اطرافمون داریم لذت ببریم،استفاده کنیم،با حس خوب و شور و شوق زیاد و حس سپاس گزاری از خداوند.

    وقتی هم که زندگی رو آسون بگیریم،و باور داشته باشیم که میشه راحتتر و ساده تر زندگی کرد،جهان هم روی ساده تر و لذت بخش ترش رو به ما نشون میده.

    ممنون برای تهیه فایلها

    خدانگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    یاسان بابایی گفته:
    مدت عضویت: 1752 روز

    درود بیکران

    استاد عزیزم،سریال زندگی در بهشت رو با خانواده تماشا کردیم. سریالی آگاهی دهنده و متفاوت در جهان. فوق العاده بود و امیدوارم ادامه پیدا کنه. از شما و خانم شایسته تشکر میکنم و طلب برکت و عشق دارم

    همیشه در مدار ثروت و شادی و سلامتی باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    راضیه شاهرخی گفته:
    مدت عضویت: 2210 روز

    سلام..از بین تمام دانلودی های سایت من عاشق سریال زندگی در بهشت هستم.با دیدنش حسم و روزم عالی میشه و خیلی خیلی دوستش دارم..درس هایی که از این دوره و از شما، استاد عباسمنش میگیرم فوق العاده است.. هرروز میام سایت تا ببینم اگه فایل جدیدی منتشر کردید سریعا دانلود کنم و لذت ببرم و هرروز با امید و اشتیاق بیشتری برای فایل جدید بیدار میشوم.

    راستشو بگم خیلیا بودن که موافق این کارم نبودن و خیلیا اعتقاد ندارن اما من دارم با تمام وجودم..از صبح تا شب به فایل هاتون بدون توقف گوش میدم.. خیلی پیج ها دارم خیلی حرف ها از افراد موفق گوش کردم اما متوجه شدم که حرف های شما بیشتر به دلم میشینه درسته حرفای آرام و خوب و مثبت خوبن اما من به کسی احتیاج دارم که در صحبت کردن جدی و محکم باشه اما نه همیشه..بعد از کلی گشتن و کلی فایل گوش دادن شما رو به عنوان استاد راهنمام در زندگیم انتخاب کردم..حالا شما بهم انگیزه دادید تمام سعیمو میکنم که بتونم دوره هاتون رو بخرم و از ثانیه به ثانیه اش استفاده کنم و لذت ببرم.

    ازتون خیلی تشکر میکنم..ممونونم و خدا رو شکر میکنم که من رو هدایت کرد و هدایت میکنه به سمت خواسته هام. خدا رو شکر میکنم که من با شما آشنا شدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    علي صابر گفته:
    مدت عضویت: 2372 روز

    سلام خدمته استاده گرامی و خانم شایسته مهربون

    هروقت فایلایه زندگی در بهشت رو میبینم حس فوق العاده ای میگیرم و خدا شکر میکنم که در این مسیر فوق العاده قرار گرفتم و مدام استاد رو همچنین خانم شایسته رو تحسین میکنم که چقدر فرکانسای مثبت و عالی رو فرستان و اعراض از ناخواسته ها داشتن وبه نکات مثبت زندگیشون توجه کردند و چقدر این دنیا رو تحسین کردند که تونستند به این بهشت برسند واقعا عاشقتون هستم و از خدا خواستم که همه هم فرکانسیهام رو به درجه از رشد برسونه تا هرکدام بتونن تو بهشت خودشون زندگی کنن ممنون از استاد گرامی و خانم شایسته که واقعا به شایستگی این فایلا رو آماده میکنن آرزویه سلامتی برای استاد و خانم شایسته دارم ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    محجوبه گفته:
    مدت عضویت: 1901 روز

    خیلی خوبه که آدما همه چیز رو مثبت ببینن اینطوری از زیبایی ها لذت میبرن. یادمه چند وقت پیش(تاسوعا و عاشورا) من و خانوادم، با دوست خانوادگیمون و خانواده ی عمه و دایی رفته بودیم مشهد. که البته این سفر و این جمع هم خودش خیلی اتفاقی و هدایتی انجام شد. من خیلی دوست داشتم که توی حرم مثلا ۲یا۳ ساعت بمونم و همه جا رو ببینم، مردم رو ببینم و آرامش بیشتری بگیرم. بعد دیدم که نشد. و حدودا نیم ساعت نشسته بودیم. اولش یه کوچولو گفتم من تابیام حس بگیرم شما بلند میشین. بعد یهو یادم اومد این ممکنه غر زدن محسوب بشه. با خودم گفتم: محجوبه تو که از لحظه لحظه ی زندگیت لذت میبری و آرامش میگیری. آسمون ، درخت، ساختمون، آفتاب، ستاره، و ….. هر دعایی هم که تاحالا کردی به اجابت رسید. الانم که نیم ساعت بودی و این نیم ساعت رو هم لذت بردی. دیگه چه فرقی میکنه کجا باشی. تو هرجا باشی این آرامش و لذت رو میبری. و دعات هم همه جا مستجاب میشه. مگه تاحالا مستجاب نشده. پس چه فرقی میکنه اینجا باشی یا جای دیگه.

    بعد توی مسیر رفتن به خونه هم خیلی دلم می خواست که ناهار رو جنگل گلستان بخوریم تا از اون طبیعت و آبشارش لذت ببرم. (آخه عاشق این زیبایی ها هستم) بعد یهو دیدم تصمیم براین شد که توی پارکی که انتخاب کرده بودن ناهار خورده بشه. جالب اینجا بود که اون پارک، هم واقعا بزرگ بود هم علاوه بر لذت بردن از طبیعت و درختای قشنگش، تاپ و سورسوره هم داشت و من و دوستم هم تاپ و سورسوره بازی کردیم هم کلی خندیدیم و عکس گرفتیم. (بماند که یه سری از پسرا هم تیکه انداختن که بچه را ببینین و…. ولی حرفاشون اصلا برام مهم نبود)

    آدما نیاز دارن که به کودک درونشون هم توجه کنن.

    درسی که از این اتفاق گرفتم این بود که اگه یه چیزی رو دوست داریم که بهمون داده نمیشه، روی اون اصرار نکنیم. چون قطعا به صلاحمون نیست. من اونجا حسم رو بد نکردم بخاطر اینکه حرفم رو گوش ندادن و ناهار رو اونجا خوردن. یعنی تا حسم بیاد و بد بشه و تغییرش دادم و حسم رو خوب کردم. بعد درس هم این بود که ما اگه ناهار رو اونجا میرفتیم، هواتاریک میشد و من نمیتونستم از زیبایی اون جنگل لذت ببرم. و شاید هم حتی سرویسش هم بسته می بود. ولی اون پارک هم بزرگ بود هم زیبا بود و تاپ و سورسوره داشت و هم حتی یکی از مغازه دارها خیلی هدایتی اجازه داد از سرویسشون استفاده کنیم(جالب هم اینجا بود که فقط چندنفرمون تونستیم بریم سرویس. وتا بقیه بیان در رو بستن و دیگه اجازه ندادن) هم کلی لذت بردم و حتی مراقبه هم کردم اونجا. اینجاست که میگن خدا آگاه هست و ما نمیدونیم. بعدا که من اومدم خونه وفکر که کردم یهو متوجه ی این درس شدم.خدایاواقعا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    محجوبه گفته:
    مدت عضویت: 1901 روز

    سلام استاد خوب و عزیز و خانم شایسته ی مهربون و گل. توی این نظر،خواستم ازتون تشکر کنم بخاطر فیلم هایی که میگیرین و میذارین. خیلی این فیلم هاتون رو دوست دارم. از وقتی که اینا رو میبینم کلی باورهام در زمینه ی روابط و ثروت تغییر کرده. جدی خیلی خوبین. همیشه همیشه و همیشههههه و هرلحظهههه شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشین. من کلا عادتم اینطوریه که فایل هاتون رو دانلودمیکنم و میریزم توی لپ تاپم و بعد میشینم میبینم. خیلی انرژی میگیرم. مخصوصا اون فیلم های سفر به دور آمریکاتون. نمیدونم چطوری بگم. من خیلی نسبت به مردها دیدگاه بدی داشتم و همیشه از ازدواج میترسیدم که نکنه من ازدواج کنم فلان مشکل پیش بیاد و همسرم فلان باشه و بهمان باشه. چون مردهایی که تا اون زمان دور و اطرافم دیده بودم ،هیچکدومشون رو قبول نداشتم. هرچندکه بخاطر این ترس ها و بدبینی هام،توی ازدواجم با مشکل خیلیی بزرگ رو برو شدم و واقعا به لطف خدای بزرگ و مهربونم جدا شدم و نجات پیدا کردم و الان میتونم روابط جدید و خیلی بهتری رو که همیشه آرزوش رو داشتم رو بدای خودم خلق کنم. بگذریم. خیلی نگاهم به مردا عوض شده از وقتی که این فیلم هاتون رو میبینم. اوایل من همیشه یادمه میگفتم که اون چیزی که من میخوام اصلا وجود نداره. چون همیشه فکر میکردم، نمیشه همه چیز رو باهم داشت و حتما اگه یه چیزی رو داره یه چیز دیگه رو نمیشه که داشته باشه و اینطور فکر میکردم که من بد شانسم و آدم خوبی نصیبم نمیشه. بعد با فایل هاتون متوجه خیلی چیزا شدم. (البته فایل های آموزشیتونم گوش میدم) وقتی روابطتون رو که میدیم خیلی ذوق میکردم. نمیدونم چطوری بگم. خیلی حس خوبی میگرفتم. که واقعا روابط خوب و عالی وجود داره تا این حد؟ یعنی مرد خوبی که از همه لحاظ خوب باشه وجود داره؟ وااای نمیدونید استاد، اونجایی که مریم جون بستنیتون رو که توی آب خریده بودین یه تیکه برای امتحان گاز زده بود، واییی من چقدر پراز احساس خوب و ذوق شدم. خیلی فوق العاده بود. یعنی گاهی که توی هر زمینه ای، حسم بد میشد، اگه شرایطش رو داشتم اون فیلم رو دوباره میدیم و اگرهم نه، اون فیلم رو، مخصوصا همون لحظه ی بستنی رو توی ذهنم مرور میکردم. الان دیگه میدونم اون چیزی رو که سالها دوست داشتم بهش میرسم. اون موقع ها از ترس اینکه نکنه همین یه موقعیت باشه، تمام خواستگار ها رو میگفتم بیان و درصورتی که هیچ علاقه و حس خوبی نداشتم و چقدر هم عذاب میکشیدم. ولی الان دیگه نمیترسم. بااطمینان رد میکنم. بدون اینکه اصلا جلو بیان. چون الان به حسم توجه میکنم. البته اینو هم بگن که الان خواستگارهام موقعیت هاشون خیلی بهتراز قبله. و محبت های دیگران خیلی بهم بیشترشده. مثلا چندروز پیش که تولدم بود، بدون اینکه اعلام کنم که تولدمه، (چون همیشه اعلام میکردم و بهم تبریک گفته میشد.) یهو دیدم چندنفر از دخترهای فامیل و یکی از دوستام، تولدم رو تبریک گفتن و استوری کردن‌. حتی یکی هم میگفت من چند روز هم هی باخودم تکرار میکنم که تولدت رو یادم بمونه و بهت تبریک بگم. حتی مامانم هم برام کیک تولد خرید و جشن کوچیک خانوادگی گرفتن و بهم هدیه هم دادن. چون تاحالا تااین حد نبود. همیشه من یادآوری میکردم. خیلی دوست داشتم که دیگران خودشون یادشون باشه. اینا خیلی برام جالب بود. چیز کوچیکی بود. ولی اصلا انتظارش رو نداشتم. حتی باور ثروتم هم تغییر کرد. از وقتی که فایل های آموزشی رایگانتون و این فیلم هاتون که توش، سرمایتون رو هم نشون میدین، خیلییی حسم خوب میشد. اصلا توی باورمم نمیگنجید که آدم بتونه اینقدر راحت، به این همه ثروت درست و حلال برسه. واقعا واقعا و واقعا ازتون ممنونم بخاطر این فیلم هایی که هم از روابطتون و هم از سرمایتون میگیرید. واقعا تاثیرگذارن. روی منکه خیلییییییی تاثیرگذاشتن. چون از وقتی که این فیلم هارو میبینم، من و داداشم شروع به یه بیزینسی کردیم. باورتون میشه. ما با هیچ شروع کردیم. یعنی برای تولیدی نیاز به دستگاه هست. تولیدی آباژور زدیم. اونم آباژورهای جدیدی که خودم تاحالا ندیدم. ایده هایی هست که به لطف خدا میاد توی ذهنم و منم انجامشون میدم. آباژور کلا نیاز به دستگاه داره. ولی ما تنها دستگاهمون دریل شارژی و اره مویی دستی هست. ولی شروع کردیم. یه ذره زمان میبره درست کردنش، ولی چون اوایله و باتوجه به این مدارمون طبیعیه و با تکامل همه چیز اوکی میشه. چون الان درست کردن دستگاه برش رو خدا انداخته به ذهن داداشم و داداشم داره میسازه(چون هزینش کمی بالا بود و نمیتونستیم فعلا بخریم، داداشم داره خودش درست میکنه و این خیلی عالیه) درسته که الان هنوز مشتری ای نیومده. ولی با تغییر کردن باورهام حتما این اتفاق میفته. چون همیشه نشونه میبینم و میدونم که این اتفاق میفته. چون خدا وقتی چیز خیلی بزرگی میخواد بهمون بده، آماده هم باید بکنه ما رو. عمل میکنیم و اتفاق هایی میفته که حس آدم بد میشه و من یاد حرف های شما میفتم و حسم رو سریع خوب میکنم. و مطمئنم که اتفاق و نتیجه ی بزرگی برامون میفته. یادمه یه بار حسم بد شده بود، بعد خدا از طریق یه فایلی بهم گفت که منی که مدارم تا این حد پایینه و آرزوی بزرگی دارم، پس باید آماده بشم. مضمونش حدودا اینطوری بود که ما حسمون رو خوب میکنیم و اتفاق های به ظاهر بد میفته، حرف های ناامیدکننده ی دیگران و…‌ و ما دوباره حالمون رو خوب میکنیم و اینجا خدا داره ما رو آماده میکنه تا ما رو به اون هدفمون برسونه. درست مثل اینکه وقتی یه ساختمون ۴۰طبقه رو که داریم میسازیم، زیر بناش رو هم باید اول آماده کنیم. و خدا اینو میدونه. این حرف خیلی انرژی مثبت و خوبی بهم داده بود. الان دیگه میدونم میرسم. این روزا حالم خیلی خوبه. حتی حاضر نیستم حتی یه لحظه هم به گذشته برگردم. من خودم طلبه بودم. ولی هیچی از خدا نمیدونستم. ازش میترسیدم که نکنه عذابم کنه و فلان و بهمان .آشناییم با شما خیلی اتفاقی و هدایتی و تکاملی بود. اول بخاطر موضوعی، من شروع کردم تحقیق در مورد باورهام که دیگران ( از دیگران منظورم افراد موفق بودن که باورهاشون توی فلان زمینه ای که من اونطوری فکر میکردم اونا چطوری فکر میکنن). بعد یکی از اساتید زبان هستی، که ازش اینو پرسیده بودم، یکی از فایل های صوتی در مورد باورتوحیدی تون رو که همراه با یه آهنگی بود برام فرستاد و گفت من اینو هزاران بار گوش دادم تو حداقل ۱۰ بار گوش بده.( که البته من اون فایل کاملش رو بعدها که سایتتون رو پیدا کردم به صورت کامل و تصویریش رو توی سایتتون دیدم.)

    که خیلی روی من تاثیر گذاشته بود. که هربار حسم بد میشد گوش میدادم اون ضبط رو. حدودا ۱یا ۲ماه بعد بود. دقیق نمیدونم. توی اولین لایوی که با استاد عرشاینفر داشتین اونجا هم خیلی هدایتی لایوتون رو دیدم. فکر کنم لایوتون درمورد خدا بود. نمیدونین استاد. من اونجا به یه سری از چیزا مثل حجاب و حرف های دیگه ای که روحانی هایی که میزدن و یه سری از باورهام شک کردم. تا ساعت های شش و نیم یا هفت بود که بیدار بودم. خیلی حال عجیبی داشتم. نمیدونم. انگار روی زمین و هوا معلق بودم و به یه نقطه خیره شده بودم و ذهنم پر از سوال بود. ولی حسم خوب بود به این موضوع. میدونستم که اتفاق خوبی برام‌میفته.( البته باید بگم که من یک یا دوشب قبلش هم از ته قلبم از خدا خواسته بودم که کمکم کنه که چیزی که برام خیلی جالب بود خواب امامی بود که بعد از اون دعام دیدم. من چندین بار قبلاها از خدا خواسته بودم که خواب عموی شهیدم رو ببینم. ولی اصلا نمیدیدم. ولی اون خواب برام خیلی جالب بود. خودم هم تعجب کرده بودم که واقعا من خواب امام رو ببینم. که فکر کنم فردا شبش بود که شما و استاد عرشیانفر لایو گذاشتین و من شک کردم به همه چیز. میگم حسم خوب بود به این شک بخاطر اینه که از اون به بعد من به خدا خیلی نزدیک تر شدم. یه جورایی عاشقش شدم. یادمه یه چندباری میگفتم که دوست دارم گناه هایی که انجام نمیدم[حالا این موضوع برای زمانی بود که من از قوانین الهی خبر نداشتم] بخاطر عشق به خدا باشه. نه ترس از خدا. قربون خدا برم. چطوری منو به این راه هدایت کرده که واقعا بشناسمش و عاشقش بشم. البته باید بیشتر روی باورهام به خدا کار کنم که بیشتر عاشقش بشم هنوز)

    باز به همون استادی که فایل صوتیتون رو قبلا برام فرستاده بود حالم رو گفتم، اونم گفت خوبه و فقط باید به قلبم توجه کنم و چیزای دیگه.

    از همون لایو بود که پیج اصلیتون رو شناختم. چون خیلی پیج های تقلبی هستن که محصولاتتون رو با قیمت کمی میفروشن. هرچندکه خداروصدهزارمرتبه شکر، هیچکدوم از اونا رو نخریدم. بگذریم. بعد من فیلم هایی که توی اینستاتون گذاشته بودین رو میدیم و حس خیلی خوب و شادابی و انرژی مثبت میگرفتم. بعداز اتمام اون فیلم ها، پیش خودم گفتم فیلم های توی پیج استاد تموم شد. حالا چیکار کنم. من باهاشون خالم خیلی خوب بود. بعد یهو گفتم هزاران راه وجود داره که حالم خوب بشه. فقط که اینا نبودن. خدا راه های دیگه رو باز میکنه. دقیقا فرداش خیلی هدایتی و یهویی با سایتتون آشنا شدم. (البته قبلا هم توی سایتتون رفته بودم ولی سایتتون بالا نمیومد) اینم از تکامل من که اول بایه ضبط شروع شد و الان به خریدن کتاباتون رسید. خیلی اتفاق ها افتاد. که واقعا نمیشه همه رو گفت. من خیل عصبی هم بودم. ولی الان خوب شدم. بابام رو اصلا دوست نداشتم ولی الان خیلی حسم بهتر شده بهش. طوری که پدرم میگه دیگه همونطوری ای که من آرزو داشتم شدی. ولی نمیدونه که اونچیزی که توی ذهن منه، خیلی فراتر از اینی هست که داره الان میبینه و میدونم که به اونجا هم میرسم. حتی چندین نفر هم بهم میگن که خیلی اراده ام قوی بود و تونستم که خودم رو تغییر بدم. ولی اونا نمیدونن که من واقعا خسته شده بودم از اون شرایطم و واقعا دلم میخواست که تغییر کنم ولی بلد نبودم. هرچی تلاش میکردم نتیجه ای نمیگرفتم. خیلی حسم خوب میشه وقتی این تکاملم و اتفاق های خوب بِینش رو مرور میکنم. واقعا ازتون ممنونم. هم از شما و هم از مریم خانم عزیز که هم نام مامانمم هست و همون تمیزی و خلاقیت و آشپزبودن و خانم بودن مامان منم رو هم داره.

    یه سوال دارم. توی فیلم زندگی دربهشت، نمیدونم دقیقا کدوم قسمتش بود. اونجا که پیاز با یه چیزایی درست کرده بودین روی آتیش. مهمون هم داشتین. لری و پسراش خونتون بودن. اون غذا اسمش چی بود. و چطوری درست میشه. انگار شنیده بودم پیازچال. نمیدونم درست شنیدم یا نه. ولی سرچ کردم، دره ی پیازچال اومد بالا.

    اون غذا رو چطوری درست میکنن؟ این امکان وجود داره که یه فایل تصویری توی این زمینه هم درست کنین و طرز تهیش رو بگین؟ البته اگه براتون مقدوره. اینقدر همه بااشتها خورده بودن که دلم خواست درست کنم.

    واقعاااا ازتون ممنونم که این فیلم هارو میذارین. چون واقعا تاثیر خیلی زیادی روی زندگی همه میذارن. بیشتر از این فیلم ها بذارین. از روابط قشنگتون. از سرمایه هاتون. وای نمیدونین وقتی ماشین هاتون و یکی از خونه هاتون رو نشون دادین توی فیلم، خیلیییی حس خوبی گرفتم. عالی بود. اگه ممکنه خیلی بیشتر از این چیزا بذارین. (روابط و ثروت و سرمایه) خیلی خوبه خیلی عالیه خیلی عالی. بازم واقعا ممنونم ازتون بخاطر این همه زحمت و تلاش هایی که واقعا با تمام قلبتون انجام میدین. چون اگر غیراز این بود اینهمه نتیجه به بار نمیاورد.

    فکر کنم این نظرم یه رمان شده باشه 😊😁

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    متين جان نثاری گفته:
    مدت عضویت: 2279 روز

    سلام و درود بر شما واقعا دمتون گرم که وقت میذارید و این فایل ها رو ضبط و تدوین میکنید

    قطعا هم من و بقیه دوستان سایت با دیدن این فایل ها احساس خوبمون چند برابر میشه و با دیدنشون الگو میگیریم

    موفق باشید.شاد و سلامت و ثروتمند!

    ما منتظر ادامه ماجرای فوق العاده تون هستیم☻☻☻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: