سریال زندگی در بهشت | قسمت 75 - صفحه 13

222 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1155 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    خدایا شکرت برای یک صبح زیبای دیگه توی بهشت زیبا

    خدایا شکرت برای این صندلی‌های خفن و زیبا

    استاد جان در حال وصل کردن تیکه های تخت خواب جدید هستن ،خدا قوت مرد بزرگ

    خوشم میاد استاد چقدر با حوصله و دقت کار میکنه

    و خیلی دقیق و کامل توضیح میده

    هم خودش لذت میبره و کلی هم ما لذت می‌بریم

    خدایا شکرت برای این همه نعمت و فراوانی

    خدایا شکرت برای این همه زیبایی

    تحسین میکنم این دفترچه راهنمای کامل و مفید رو

    چقدر جنس خوب و محکمی داره

    چقدر شیک و تمیز و مرتب

    خدایا شکرت چقدر فوق‌العاده شد

    خدایا شکرت برای این کلبه زیبا

    خدایا شکرت برای این دریاچه فوق‌العاده

    خدایا سپاسگزارم ازت برای این همه زیبایی

    خدایا شکرت برای داشتن استادی

    مهربان و دوست داشتنی

    ببین جوجه های نانازو

    خدای من بند انگشتی رو ببین

    تحسین میکنم این تشک زیبا رو

    خدایا هزاران بار شکرت برای این همه نعمت و فراوانی و زیبایی

    خدایا سپاسگزارم ازت برای اینکه فرصت شکر گذاری رو هر روز بهم میدی با دیدن این زیبایی ها

    شاد و پیروز و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    Leili گفته:
    مدت عضویت: 570 روز

    به نام خدا

    سلام به همه عزیزان

    خدایا شکرت که حال و هوام خوب شد

    صبح از خواب بیدار شدم ناامید بودم

    چون دیشب بعد دوهفته گچ پامو باز کردم با تصور اینکه خوب خوب شده ولی هنوز باد داره پام

    و کبود و درد میکنه

    خونه تقریبآ کثیف شده بود

    باخودم گفتم پاشو خونه رو تمیز کن فردا اولین روز پاییزه و فصل جدیدو با حال خوب و انرژی مثبت شروع کنیم

    همزمان به صورت رندوم 3تا فایل 12 قدم گوش دادم

    یکیش در مورد تمرین ستاره قطبی و تداوم در این تمرین بود که چند شبه سست شدم و باید برگردم و دوباره محکم روی خودم کار کنم

    یکیش در مورد صحبت کردن باخودمون که نجواهای ذهن قطع کنیم

    یکیش در مورد عزت نفس

    کارهام همزمان باگوش دادن به این فایلها تموم شد و طبق عادت اومدم که فایل زندگی در بهشت ببینم و آروم بشم

    عاشق آرامش پرادایس زیبام و عاشق رها بودن خانم شایسته عزیز

    منم مثه ایشون به تمیزی اهمیت میدم و حالم خوب میشه باهاش

    دلم میخواد مثه ایشون روی خودم کار کنم

    که به صلح درونی برسم

    در لحظه شاد باشم

    و زندگی و نفس بکشم و لذت ببرم و احساس خوشبختی کنم

    عاشق سبزی بهشت خدا

    جوجه های قشنگ که تولدشون به چشم دیدیم

    چالشهایی که به راحتی با دستی از دستان خدا حل میشه

    حتی نسیمی و بوی چمن احساس میکنم گاهی

    خدایا شکرت دوتا چشم بهم دادی که این زیبایی ها رو ببینم و دوتا دست که بتونم با گوشیم این زیباییها رو بنویسم و تحسین کنم

    خدایا شکرت قدرت تصور و تجسم بهم دادی و میتونم حس کنم

    خدایا شکرت در مسیر زندگیم استاد عباسمنش قرار دادی که بتونم زندگیمو بفهمم و خلق کنم

    خدایا دوستت دارم شکرت

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ ۖ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى» ؛ «وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَىٰ» ؛ «إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی» ؛ «إِنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَىٰ کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَىٰ» ؛ «فَلَا یَصُدَّنَّکَ عَنْهَا مَنْ لَا یُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَىٰ»

    (به یقین این منم پروردگار تو، پس کفش خود را از پایت بیفکن؛ زیرا تو در وادی مقدس طوی هستی) (و من تو را برگزیدم، در این صورت به سخن وحی گوش فرا ده) (همانا! من خدایم که جز من معبودی نیست، پس مرا بپرست و نماز را برای یاد من برپا دار) (بی تردید قیامت که می خواهم زمان وقوعش را پنهان بدارم، آمدنی است، تا هر کس را برابر تلاش و کوششی که می کند، پاداش دهند) (پس مبادا آنکه از هوای نفسش پیروی کرده و به قیامت ایمان ندارد، تو را باز دارد که هلاک می شوی.)

    (سوره طه آیات 12 – 16)

    —————————————————————————

    سلام خدای من ، بخاطر نعمت امروزم و یک فرصت دیگه برای بندگی ازت شاکر و سپاسگزارم. خدایا من باور دارم به دلیلی و برای هدف و ماموریتی من رو به این جهان آوردی و طبق آیات قرآن بهم ثابت کردی که خودم این حق انتخاب رو داشتم و انتخاب کردم به این جهان قدم بذارم، خدایا کمکم کن در همواره در مدار توحید و بندگی خودت باشم و باعث گسترش خیر و نیکی در جهان باشم و جهان رو به جای بهتری تبدیل کنم ، «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنَّکَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَهً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ ۚ إِنَّ الَّذِی أَحْیَاهَا لَمُحْیِی الْمَوْتَىٰ ۚ إِنَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»

    —————————————————————————

    سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار و همه دوستان نازنینم در این سایت.

    خب اینم از نشانه امروزم 20 شهریور 1403. بین خودمون بمونه به کسی نگین ، یه وقتایی باید تقویم گوشی رو چک کنم مطمئن بشم که 1403 هستیم یا 1402 ؛ خب نخندین چیکارش کنم یادم میره…

    بچه های دهه شصتی و بعضی از دهه هفتادی ها و صد البته دهه پنجاییا یادشونه هر روز صبح یه برنامه از رادیو پخش میشد که هنوز هم آهنگش حس نوستالژیک داره ولی در زمان خودش خیلی سوهان روح بود. برنامه تقویم تاریخ. فکرشو بکنید صبح سرما نون و پنیر از گلوت پایین نمیره، همزمان سرما هم خوردی، امتحان ریاضی هم داری و شیفت صبح باید پیاده بری مدرسه و خوابت هم میاد ، رادیو هم تعق و توق تعق و توق آهنگ تقویم تاریخ پخش می‌کنه ، پنجاه و چهار سال پیش در چنین روزی پانزده آگوست 1945 میلادی، برابر با مرداد 1324 هجری شمسی ، امپراتور هیروهیتو تسلیم شدن ژاپن به قوای متفقین رو پذیرفت …. آقاااااااااااا بیخیال شو ، بهم بگو ضرب و تفریق اعداد اعشاری چیه من امروز امتحان دارم …

    (حالا شما به سرمای زمستون و مدرسه رفتن وسط مرداد کاری نداشته باشید این جنبه فان ماجرا بود)

    خواستم ذهنتون رو آماده کنم برای برنامه تقویم تاریخ، یه کمی هم بخندین، انرژی تون مثبت بشه.

    18 سال پیش در چنین روزی 20 شهریور 1385 هجری شمسی، مصادف با 11 سپتامبر 2006 میلادی نامبرده روز اول آموزشیش رو توی پادگان آموزشی تفنگداران دریایی منجیل شروع کرد. روزها به شدت سخت میگذشت، تمرینات سخت و طاقت فرسا به یه بچه 19 ساله که تا پیش از این سنگین ترین چیزی که دستش گرفته بود کیف مدرسه اش بوده. ولی الان باید پوتین پاش کنه و اسلحه ژ3 دستش بگیره. شبها یه وقتایی از روزها هم سخت‌تر بود، چون نصف شب نفرات ارشدتر (حتی بدون مسئولیت) با لگد در اتاق خواب رو باز می‌کردن و با داد و فریاد همه رو جلوی تخت خواب خبردار نگه میداشتن و بشین پاشو و حالت شنا میدادن پاها روی تخت دستا روی زمین، بعد با شماره یک روی تخت و شماره دو همه خواب باشن، صدای تخت در بیاد همه دوباره پایین خبردار. (با تشکر و قدردانی از سرگروهبان که بهمون درس زندگی داد)

    روزهای سخت یکی یکی می‌گذشت و شب‌هایی بود که از شدت خستگی بیهوش میشدم یا بخاطر دلتنگی گریه میکردم ولی میدونستم هیچ راه بازگشتی در کار نیست ؛ یا میمونی از آموزشگاه نظامی ارتش فارغ‌التحصیل میشی یا شاید بمیری جنازه ات رو برگردونن. چرا ، به چه قیمتی ، به قیمت اینکه سرزنش های خانواده از تمرینات نظامی هم سخت‌تر بود.

    واقعاً وقتی به پشت سرم نگاه میکنم نمیدونم اون 18 سال چطوری گذشت. یاد جمله چارلی چاپلین می افتم. زندگی یه تراژدیه در نمای نزدیک و یه نمایش کمدیه در نمای باز.

    Our life is a tragedy in close up and a comedy in long shot

    شاید سختیها و چالشهای امروز زندگی، سخت و پیچیده و طاقت فرسا به نظر بیاد ، ولی در یک بازه زمانی گسترده تر که بهش نگاه میکنیم میبینیم همه اش یه شوخی و طنز بوده ناشی از سوءتفاهم های ذهنی خودم. اگر باورهای غلط خودم نبود توی اون شرایط سخت قرار نمی‌گرفتم ولی اگر اون چالشها و شرایط سخت رو تجربه نمیکردم، هیچوقت پاشنه های اشیلم رو پیدا نمی‌کردم و حلشون نمی‌کردم و قدم برنمیداشتم و جلو نمی‌رفتم و رشد نمی‌کردم. هر بار که به گذشته خودم نگاه میکنم میگم سر فلان ماجرا چقدر الکی خودمو اذیت کردم، الان بهش میخندم، خدا می‌دونه در آینده قراره به چه لحظاتی از این روزهای خودم بخندم. پس اگه قراره در آینده به امروز خودم بخندم چرا همین الان این کارو نکنم ؟؟

    در هر صورت این روزها میگذره، و اتفاقات شیرین بیشتری به زندگیم میاد. چقدر اتفاقات شیرین گذشته ام بود که ریشه اش توی یه تضاد به ظاهر سخت خودش رو نشون داد.

    تضادها میان تا خواسته ها رو برامون واضح کنن؛ همین الان دفترم روبروم بازه و خودکارهای رنگ رنگیم کنارش، چون قرار بود چندتا از تضادها رو بنویسم و درس‌هایی که برام داره و ازشون استفاده کنم برای رسیدن به وضوح در مورد درخواست‌هام. اصلاً هم قرار نبود کامنت بنویسم ولی یهو خودکار رو گذاشتم و گوشی رو برداشتم و شروع کردم به نوشتن.

    —————————————————————————

    اول صبح این فایل رو دیدم و گفتم خب اکی احتمالاً فایلهای سفرنامه و زندگی در بهشت به این علت میاد تا من بتونم کمی کنترل ذهن کنم، ولی در 95٪ موارد فایلهای نشانه روزانه برام درسهای آگاهی دهنده داره. تا استاد عباس منش در مورد تاریخچه آیکیا و تجربه گذر از ثروت صحبت نکرده بود من میگفتم خب اکی درس امروز من فقط تمرکز بر زیباییهاست. هر چند بینهایت زیبایی ها و این رابطه توحیدی استاد عباس منش و استاد شایسته رو‌ تحسین کردم و لذت بردم ، ولی خب اون صحبتهای استاد عباس منش واقعاً فوق العاده بود برام. مثالی که در مورد جف بزوس ، مارک زاکربرگ ، بیل گیتس و وارن بافت زدین اونقدری تاثیر گذار بود که رفتم توی گوگل در موردشون سرچ کردم و یه سری نکات زندگی شون رو متوجه شدم.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این فایل و این هدایت امروزم.

    چند روز پیش نشانه روزانه ام فصل 6 کتاب رویاها بود ولی هر کاری کردم نشد که براش کامنت بنویسم ؛ و بالاخره خداوند قلبمو باز کرد برای نوشتن. از خداوند درخواست میکنم هدایت و حمایتم کنه تا خاضعتر و سپاسگزارتر باشم و هر روز خودم رو نسبت به گذشته ام بهبود بدم.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید و تقویم تاریخ تون پر از شادی و آرامش.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 91 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1283 روز

      بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ

      یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ ﴿١4٩﴾

      ای اهل ایمان! اگر از کافران فرمان برید، شما را به گذشتگانتان بازمی گردانند، در نتیجه زیانکار خواهید شد.

      بَلِ اللَّهُ مَوْلَاکُمْ ۖ وَهُوَ خَیْرُ النَّاصِرِینَ ﴿١5٠﴾

      بلکه خدا یار و سرپرست شماست؛ و او بهترین یاری دهندگان است.

      ========================================================================

      حمیدِ حنیف عزیزم،آتش نشانِ ابراهیم نشان،سلام

      سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله مهربانم،به جسم و جان و روح توحیدی عزیز و قلب سلیمت!

      طبق معمول امیدوارم این تلگراف در بهترین زمان و مکان به دستت برسه،آلمست نه قصد کامنت نوشتن داشتم نه پاسخ…اما قلبم من رو کشوند سمت لپ تاپ و این کامنت فوق العاده ای که نوشتی و گفت براش پاسخ بنویس!منم گفتم اطاعت…

      میدونی حمید جان؟!روزهای عجیب غریبی رو دارم میگذرونم…الذین یومنون بالغیب رو عمل کردن خیلی باحاله …کار آسونی نیست،کنترل ذهن بالایی میخواد اما با تکامل میشه تو اسکیل های بزرگتر انجامش داد.همون مثالی که استاد تو فایل تسلیم زد تو عالم بچگی،وقتی به عموش اعتماد کرد،با چشمِ بسته پرید،چون میدونست عموش حتما نجاتش میده…بازم به قول استاد تو جلسه 1 قدم 6: ما برای حرکت کردن،به gps انقدر اعتماد میکنیم،آیا سزاوار نیست به خدایی که این قوانین رو خلق کرده اعتماد کنیم؟!

      چقدر این خدا و نقش خدا توی زندگی ما مظلوم واقع شده واقعا…به خودم میگما!به خودم!

      مثلا اگر یک انسان به من وعده بده بگه این کار رو بهت میدم با انقدر حقوق،من بهش اعتماد میکنم،و کلی خوشحالم میشم!یا همین قرارداد های کاری خودمون دیگه…سی روز میریم سرکار…چون مطمئنیم حتما سر ماه طبق قرارداد بهمون حقوق میدن! بعد خدا تو قرآن کریمش با ما قرارداد بسته که انا علینا للهدی…اونم با تاکیید!!!!ولی بازم ذهن من مثل عسلیِ استاد اینا میشه و میگه خب چطوری؟! از کجا؟! چه جوری؟!

      امروز داشتم یک سری عکس هارو تو گالری گوشیم نگاه میکردم،مال عید نوروز امسال،تو عکس ها،چشم هام پر از تردید و نگرانی و ترس بود…به خودم گفتم ببین سعیده!اون موقع تو خوابتم نمیدیدی دوهفته بعد قراره بری کیش!و بعد از خواب مادربزرگ فاطمه جان برات هدایت بیاد!به عقل تو که هیچ،به عقل جن هم همچین پلنی نمیومد!…خب همونجوری،همونجوری دوباره میتونه درها ازجایی که فکرش رو نمیکنی باز شه …از جایی که فکرش رو نمیکنی!

      راستش از خدا که پنهون نیست،از شما هم پنهون نباشه،احساس میکنم بوی مهاجرت دوباره میاد…تموم نشانه ها و فایل هایی که بهش هدایت میشم اینو میگه!دقیقا میگه ذهنت رو کنترل کن،تو دوباره هدایت میشی به جای بهتر…کجا و چه جوریش و چه زمانی رو نمیدونم حمید،ولی من خیلی خوب زبون نشانه هارو میفهمم و بهشون اعتماد دارم.

      خب این توکل و تسلیم و آرامش هم همینجوری به دست نیومد،تکاملش طی شد…از قدم به قدم انتقالی …تا اورژانس کودکان…انصراف از کار …بعد کیش و ….

      و این مسیر ادامه داره،میدونی؟! دیگه برام محرز شده این لاجرمی که استاد میگه،اگر داری روی خودت کار میکنی لاجرم میری مدار بالاتر،جای بهتر،لذت و خوشبختی و ثروت و آسونی های بیشتر …

      اون محیط کاری که من داشتم،اون همکار بی نظیر،اون مدیرعامل توحیدی …پس شرایط بعدی باید ازین ها هم بهتر باشه!راستی حمید اینو نگفتم جایی،میدونی وقتی با دلایلی که برای مدیرعاملم آوردم که دیگه قادر به ادامه ی همکاری نیستم بهم چی گفت؟!

      کلی ازم تشکر کرد بابت این مدت همکاری …بعدشم گفت اگر نشانه ها بهت اینو میگن که باید بری،حتما نشانه هارو دنبال کن :))))

      آره اینطور انسان های شریف و توحیدی و کار درست وجود دارند،منتها چون ما ندیدیم و تجربه نکردیم ،نمیتونیم اینجوری فکر کنیم،بعد میایم از نقطه نظر خودمون،یکیو قضاوت میکنیم!

      خدا میدونه همین مهاجرت چند ماهه من،چقدر جهان بینی منو گسترش داد،چقدر به سن تجربی من اضافه کرد،چقدر شخصیت توحیدی منو رشد داد،چه تجربه های فوق العاده ای رو برام رقم زد که من اصلا یکسری چیزهارو ببینم که وجود داره،که جهان اینجوری هم کار میکنه،که آدم هایی با این شخصیت هم هستند…و بعد درخواست های بیشتر و بزرگتر و با کیفیت تری به جهان ارسال کنم و طبق قانون لاجرم به همون سمت هم هدایت بشم.

      دقیقا مثل این کامنت قشنگی که نوشتی،یک روز هایی توی کیش برام خیلی سخت گذشت،انقدر که احساس میکردم دارم زیر فشار خورد میشم و اون موقع اصلا دوست نداشتم توی اون وضعیت باشم،ولی الان که از دید وسیع تر بهش نگاه میکنم،میبینم اتفاقا خیلی هم باحال بود …تجربه هایی ارزشمندی که کلی به رشد من کمک کردو عزت نفس و احساس لیاقتم رو رشد داد که به هیچ کمی راضی نباشم و همیشه برای بهتر کردن اوضاع تلاش کنم.

      جونم برات بگه که،همین الان هم همه چیز خوبه ها،در حال استراحتم،کارهای خونه…بچه ها …کار کردن روی باور و تمرکز روی آموزش ها …هرچیزی که بخوام برام فراهم میشه،اما!اما! من آدم یک جا نشستن نیستم!من روحیه ی خونه داری ندارم،من باید حرکت کنم…باید پیش برم…باید مولد باشم…باید پول بسازم…

      امروز داشتم فکر میکردم اگر کسی بهم بگه ماهی صد میلیون بهت میدم،ولی تو خونه دار بمون،قبول میکنم؟!دیدم نه …من همین الانشم حوصله م سر رفته،یعنی حوصله م در حالتی سررفته که من از 8 صبح تا 12شب نان استاپ بیدارم و مشغول کارهای خونه و درس و مشق خودم…ولی متر و معیار احساس خوشبختی برای من،حرکت کردن،مولد بودن و خلق کردنه

      برای من اینه ها!وگرنه خب یکی واقعا عاشق خونه داریه،یکی عاشق باغ داری،یکی عاشق نقاشی و…

      ما آدم های متفاوتی هستیم با علایق متفاوت….نه اینکه چون سعیده اینجوری فکر میکنه،پس اینجوری درسته،ما باید به خودشناسی برسیم و ببینم واقعا روحیاتمون با چه چیزهایی سازگاره و بعد در راستای رسیدن به علایقمون قدم برداریم…

      الآن من با این همه فعالیت روزمره بازم روزی هزار بار به خدا میگم:حاجی!فکر نکنی من تو خونه نشستم منتظرم یک کیسه پول برام ازون بالا بفرستیااا!نههههه! زود باش قدم های بعدی رو بهم بگو…من آماده ی حرکت کردنم…من باید یک کاری بکنم،علایق و توانایی های منو هم که میدونی،بسم الله!راه رو بهم نشون بده!ما زنده به آنیم که آرام نگیریم،موجیم که آسودگی ما عدم ماست!

      آره خلاصه …اینم داستان این روزهای من!

      امروز بیست و یک شهریور ماهه،هنوز خونه ی کیش رو به صاحب خونه پس ندادم…هنوز مدرسه ی نیلا نیکارو ثبت نام نکردم…و دقیقا نمیدونم قراره چی کار کنم و کجا باشم…

      منِ موسی….همچنان به سمت رود نیل در حرکتم،سپاه دشمنم داره نزدیک و نزدیکتر میشه…آدم های اطرافمم مثل اصحاب موسی دائم میگن: إِنَّا لَمُدْرَکُونَ

      منم عصامو دستم گرفتم وبا اطمینان قلبی، زیر لب زمزمه میکنم:

      کَلَّا ۖ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ

      هرگز چنین نیست،یقیناً پروردگارم با من است، بزودی مرا هدایت خواهد کرد!».

      خب میدونی؟! طبیعی اینکه یکم استرس و اضطراب هم قاطیش هست دیگه…مگه میشه نباشه؟!

      ولی بخاطر نتایج قبلی،یقین و اطمینان بیشتره …مثلا موسی حتما تو اون شرایط سخت با خودش میگفته؛ خدایی که مستقیم با من حرف زده،خدایی که این عصای چوبی رو به اژدها تبدیل کرده،دست منو نورانی کرده …حتما یک بار دیگه معجزه میکنه …

      اینم از استاد یاد گرفتما…تو جلسه 2 قدم 5 استاد میگه:موقعیت هایی که قبلا هدایت شدید رو هربار به یادتون بیارید و تکرارش کنید،تا ایمانتون زیاد بشه که شرایط از جایی که فکرش رو نمیکنید میتونه تغییر کنه!

      حالا من چه جوری این تمرین رو انجام میدم؟!

      همه ش با خودم میگم همونجوری که انتقالیم بدون جایگزین اتفاق افتاد،همونجوری که از کارم انصراف دادم و الهامات از راه رسید و گفت برو کیش،همونطوری که رفتم کیش و خدا از طریق فاطمه جان برام پیغام آورد،همونطوری که به آقای محمودیان الهام شد برام کار پیدا کنه و …و…. و….

      باز هم به بینهایت طریق میتونه اتفاقات معجزه آسا رخ بده…من باید ایمان و توکلم رو حفظ کنم،باید دوباره بستر دریافت الهامات رو آماده کنم و بعد به امید الله باز هم درهای جادویی باز خواهد شد.

      خب حالا چرا اومدم اینارو اینجا و برای شما نوشتم؟:)!الله و اعلم!

      به قول آقا اسدالله:پرچم ورودی های بهمن 1400 بالاست!

      رفیق هرچی قدیمی تر،عیارش بالاتر…

      راستی بزار اینم بگم،امروز انقدر حوصله م سر رفته بود که گفتم خدایا من الان حاضرم آماده شم برم شیفت شب…اونجا با رشید و حمید و محجوب و هاجر کلی بخندیم…صبح خسته و خواب آلود بیام خونه…قسمت جدید سریال سفر به دور آمریکا رو ببینم و بعد بیهوش بشم…عصر که پا شدم یک قهوه بخورم بشینم پای لپ تابمو و لذت اون کامنت نوشتن هارودوباره تجربه کنم…واقعا تابستون سی سالگیم،بهترین تابستون زندگیم بود…دلم برای اون حال و هوا تنگ شده …برای شوروشوقمون واسه دیدن قسمت جدید سریال و کامنت نوشتن و خوندن و پاسخ دادن و ….

      شما میدونی من چی میگم…شما و بچه هایی که تو سفرنامه ی تابستون فعال بودند…خداوکیلی عجب جهانی درست کردیم برای خودمونا….یک جهان توحیدی مجازی…من عاشقشم…لذت هم صحبتی با بچه ها تو غار حرا با هیچ مهمونی و پارتی و …عوض نمیکنم.

      به امید روزی که تو پردایس…در کنار استاد عباسمنش و استاد شایسته دور فایر پیت جمع بشیم و لذت یک مهمونیِ فوق العاده ی توحیدی و هم مدار رو تجربه کنیم.

      طولانی نوشتم …و پراکنده…شما به بزرگی خودت ببخش،وسط سروصداها،تمرکز کردن سخت بود ولی دوست داشتم بنویسم.

      به قول مازندرانی ها: شه هِواره دار!

      به امید دریافت یک نقطه ی آبی پربرکت دیگه ای ازت…

      درپناه نور میسپارمت.

      قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان، پیچیده در نسیم خنک شبانه ی شمال …به هرجایی از جنوب که هستی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 120 رای:
      • -
        فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
        مدت عضویت: 1313 روز

        بنام خداوند هدایتگرم..

        سلام به دوست هم فرکانسیم سعیده جان عزیز!

        بچه شمال زیبا!..

        هوا خوبه ؟.

        اینجا هنوز ما گرما رو دارییم..و یکم هوا خنک شده…راسی امروز محصولات درخت نخلامونو بریدیم..و درختامون بعد از چند ماه کنترل ذهن ازاد و رها شدن….سبکیشونو حس کردم..

        دو تا درخت قصب داشتیم..یدونه خاش خارک و یدونه دمباز…اسم درختامون هست..

        ……..

        چند روز پیش خداوند صحنه ایی از بهشت رو از هوای لطیف حیاطمون و ویوی کوهمون، با رد شدن پرنده ها با خودندن آوازشون…رو در چند دقیقه بهم نشون داد…

        سعیده جان..اینقدر خداوند صحنه های بهشت رو از همین فضاها بهم نشون داده..که اون لحظه اصلا فکر نمیکنم.تو اون منطقه همیشگیم هستم..از بس همه چیز عالی و زیبا هست…

        و من سپاسگزار خداوندم که هر لحظه !’..صحنه،طبیعت محیط زندگیم را بهشت تبدیل میکند!.تا من بتونم بیشتر بهش نزدیکتر شوم!و بیشتر کنترل ذهن انجام بدم…

        سعیده جان..اینروزا منم با هدایت خدا پیش میرم..چقدر قدرت گرفتم..چقدر تو کارم قوی شدم.چقدر عزت نفسم و اعتماد بنفسم با مشتریام قوی شده..

        دیشب برای بیزنسم راهی یه سفر چتد ساعتی شدم..

        اینقدر دیشب به خودم یاداوری کردم و سپاسگزاری کردم..

        خداشاهده من الان نزدیک به 9سال دارم..تو حیطه کاریم با افراد کار میکنم..

        ولی همین مدت اینقدر پاشنه هام و نقاط ضعفم گرفته شده…

        و درهایی بروم باز شده..که اگه میخام بگمش ساعتها میتونم در موردش صحبت کنم.

        و میدونم،هر چی بگذره هنوز بیشتر نیاز اساسی داره.روی خودم کار کنم…

        روز گذشته یه الهامی بهم شد..و تونستم با مشتریم با عزت نفس بالا صحبت کنم.نور الهیم دور تا دورم میچرخید..روک پوست کنده باهاش صحبت کردم..و ایشون که بازم لطف خدا بود..همون موقع تسلیم شد…

        میدونی چرا؟چون کاری که انجام میدم یکار الهی گونه.هست..رد خور نداره..

        اینقدر کیفیت کاری که ارائه میکنم زیباست.چون تو کار پوشش مجلسی و کاربردیه…

        سعیده جان من میخام اسمشو از امروز به بعد بزارم کار هدایتی و الهی…

        من نزدیک به چندین ساله تو این حیطه کار میکنم..

        میتونم به ضرس قاطع بگم!اینکار هیچ سنخیتی به هیچ چیزی نداره..

        چون قدم به قدمش هدایتی بوده..خدا گفته من انجامش دادم..

        اتفاقا یه روز در مورد یه سرچ کردم..

        دیدم نسبت بکار من!اصلا نیست…

        چون الگویی که کار کردم همه لطف خدادند بوده…

        واقعا نمیتونم کردیتش بدم به عقل خودم…

        بخاطر همینه!اینقدر یکار بکر و زیباست..

        من اسمشو گذاشتم بیزنس الهی!

        ……..

        اینروزا فقط با هدایت الله پیش میرم..خدادند یه درهایی به روم باز نموده..که نمیتونم چجور سپاسگزارش باشم.

        ناگفته نمونه..

        یوقتایی کم میارم!میگم خدا میخام زودتر وردیا بیاد.وارد وردی بیشتر مالی بشم…

        ولی احساس میکنم باید بیشتر کنترل ذهن کنم.

        درسهایی هست که باید یاد بگیرمشون..

        امروز هدایت شدم به کامنت شما..چقدر با درونم هم فرکانس بود..مخصوصا اینروزا..که نیاز اساسیه که من کنترل ذهن شدیدتری رو داشته باشم..

        ولی از خداوند مدام هدایت میخام!….

        سپاسگزار خداوندم..که داره بهم دلگرمی میده…..به جاده خاکی نرم!

        چون قانون در لحظه عمل میکنه!

        ……………

        سعیده جان.حدودا چند هفته گذشته خواب دیدم..تو یه شهر خیلی زیبا بودم….پاساژهای خیلی بزرگ ،’با نورهای فروانی بود..

        و داشتم زیباییها و فروانیها رو تحسین میکردم….

        یه لحظه اومدم یه قسمت نشستم.دیدم تو هم کنارمی..یه لحظه خیلی خوشحالم شدم..

        ولی فقط،’ بهم نگاه میکردی..

        و صحبت نمیکردیا!…

        فقط داشتی فکر میکردی..

        یه لحظه بهت گفتم شمارتو بهم نمیدی؟

        خخخ…بهم دو تا شماره دادی.یکیش ایرانسل بود..

        یکیشم همراه اول…یادمه همراه اوله…

        0917بود…

        دقیقا اول شماره خودم..گفتم ای وای سعیده شماره استان فارس رو داره..

        چون من بچه جنوب غرب استان فارسم..!

        خیلی خوشحال شدم…ولی تو هیچی نمیگفتی فقط یه شماره بهم دادی که اصلا یادم نیست چه شماره ایی بود…فقط اولش همون کد بود..

        سعیده جان.انشالله خداوند قدمهای بعدیتو بجای خیلی خوب،’هدایت کنه..

        واقعا کنترل ذهن یوقتایی برای خود من سخت میشه..فقط یاد گرفتم و سعی میکنم بگم الخیر فی ما وقع…

        واقعا همه چیز تکامله..تا تکاملت طی نشه…

        قدم بعدی نمیری!….

        هر چی که الان دارم..مخصوصا شخصیت…و بحث روابط…در تمام جنبه ها..همه از لطف و کرم و رحمت پروردگار هست..که واقعا اصلا نمیشه قیمت براش گذاشت…

        واقعا روی دوش خداوند نشستن و همون حریان هدایت..انگار شیره درونیتو میکشه بیرون.و تو رو با خودش همراه میکنه….و به طعم زیبایی هدایتت میکنه!..

        مثل عمل گوجه ..به ربع گوجه..

        مثل عمل انگور.به شیره انگور.

        مثل گل محمدی..به عرقیات محمدی ناب..و غیره…..

        دقیقا هدایت الهی ما رو بهمین سمت میکشونه…

        بقول همون مثالی که میگن شیرمونو کشیدن…

        دقیقا این سایتم..داره ما رو بهمین نقطعه هدایت میکنه…

        سپاسگزار خداوندم که میتونم تمام خوشبختیهایی که اینروزا داره شدتش زیاد میشه..همه رو از وجود خداوند می بینم…..از تمام وجودم خوشحالم که چقدر ما سعادتمند و خوشبخت هستیم..

        و سپاسگزار شما دوست عزیزم هستم که واقعا پیامتون شیره وجودیمو نسبت به خداوند خالصتر کرد!…..

        سپاسگزار شما هستم!….به امید دیدار توحیدی دیگر…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      فیروزه محسنی گفته:
      مدت عضویت: 1164 روز

      به نام خداوند خالق زیبایی ها

      سلام ودرود جناب حمید امیری

      ازآنجایی که بیشتر کامنتهای شما رامیخوانم وخیلی ازنوع نگاه شما به مسائل وشرح آیات قرانی بهره مند می‌شوم وسپاسگزاری میکنم وازخداوند مهربان که درسایت توحیدی عباسمنش حضور دارم وازکامنت دوستان الهی درسایت آگاهی دریافت می‌کنم وکامنتهای شما همیشه آموزنده است

      به برکت خواندن کامنت دوستان درفایل چگونه ذهنمان مارافریب می‌دهد به کامنت آقای رضا احمدی رسیدم که همیشه کامنتهای ایشان رادنبال میکنم وبسیار عالی با استفاده از ایات قران واشعار حافظ ومولانا شرح مبسوط برفایلها می‌نویسند درآنجا ایشان گفته است که ترجمه وشرح قران توسط اقای مسعود ریاعی را معرفی می‌کنه

      بعد از این معرفی من دراینترنت جستجو کردم وترجمه وهمچنین قسمت نکات قرانی راکه ایشان توضیح داده پیگیری میکنم ومیخوانم وجالب که اخیرأ درمورد همین آیه که شما اول کامنتتان آوردید درقسمت نکات قرانی شرحی خواندم وعین آن را می‌نویسم

      اِنی اَنا رَبک

      (منم من ،پروردگارتو)

      ای موسی این ” اِنی اَنا”پروردگارتوست،این “منم من”رب توست این خودمتعالی رب توست

      به کجا می نگری؟

      عمق درون خودت رابنگر ،عرش رحمان قلب خودت رابنگر

      آنچه که دربیرون می‌بینی فرافکنی نورقلب خودتوست

      منشأ آنجاست، رب تو باخودتوست بامربوب است

      آن “اِنی انا “جداازتونیست

      واین تنها من واقعی جهان است

      هرمن دیگری جزاین دروغین وباطل است

      این “من” نزدیکترین است

      نزدیک تر از رگ گردن

      پس کفش هایت رادراور

      “فاخلع نعلیک ”

      زیرا برای ورود به قلمرو پاک درون به هیچ کفشی نیاز نیست

      دریاب نکته را

      جناب امیری هم زمانی خواندن این آیه برای من ونوشتن آن توسط شما حتمآ حکمتی داشته تا من برایتان کامنت بگذارم واین ترجمه قرآن اقای مسعود یراعی رابه شما معرفی کنم

      باخواندن این آیه وعبارت

      کفش هایت رادراور انسان رابه فکر فرومیبرد که چرا ؟

      وجوابش اینکه قراره به وادی درون قدم گذاشت بی کفش وبی هرپوششی وپاک پاک

      سپاسگزارم از خداوند که مرابه سایت الهی عباسمنش هدایت کرد وازاستاد عباسمنش عزیز ومریم شایسته عزیز سپاسگزارم

      واز شما دوست عزیز الهی که باکامنتهای قرآنی نور به دلمان می‌آورید

      درپناه خدا سلامت وشاد وسرفراز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فیروزه گفته:
      مدت عضویت: 1065 روز

      سلام بر یگانه معبود  عالم هستی

      فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَهً مُوسَىٰ ﴿6٧﴾

      پس موسی در دلش ترسی احساس کرد. (67)

      قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلَىٰ ﴿6٨﴾

      گفتیم: مترس که بی تردید تو برتری. (68)

      وَأَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا ۖ إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ ۖ وَلَا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَىٰ ﴿6٩﴾

      آنچه را در دست راست داری بیفکن تا همه ساخته هایشان را ببلعد؛ یقیناً آنچه را ساخته اند [واقعیت ندارد] فقط نیرنگ جادوگر است، و جادوگر هر جا درآید، پیروز نمی شود. (69)

      فَأُلْقِیَ السَّحَرَهُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَىٰ ﴿٧٠﴾

      [چون عصایش را انداخت و ساخته های جادوگران را بلعید، جادوگران از عظمت کار دریافتند که امری است خدایی نه جادویی] پس سجده کنان به رو درافتادند و گفتند: ما به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم.

      ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~

      سلام به آقا حمید  در راه عشق و بندگی در مسیر وصل شدن به دریای بی کران عشق و فراوانی

      هدایت شدم به این کامنت و نشانه در 30 شهریور و در نوت گوشیم نوشتم چون چند روز کلا حسم میگفت برای اقا حمید بنویس وقتی نوشتم برای ارسال کل متن بهم ریخت و باز گفتم نه حتما نباید بفرستم  بار دوم چند روز بعد امتحان کردم

      باز نشد تا امروز که استاد  در مورد سوره طه گفتن و حسم گفت متنی که ذخیره کردی بفرست و اینقدر حسم عالی بود چون  چند روز ذهنم درگیر سوره طه و حضرت موسی  بود و نشانه واضح از یار رسید از طرف استاد سر تا پا شور و شوق شدم و آیه 7 طه مدام در مغزم تکرار میشود.

      اگر بلند سخن بگویی مسلما او نهان و مخفی تر (درون سینه ) را می داند.

      وآیه 7 طه مدام تو ذهنم تکرار میشود که اگر بلند سخن بگویی یا نهان و مخفی (درون سینه) را می‌داند و بر ان آگاه است،مثل اینکه بگه من میدونم چی میگه از همچی آگاهم اینم نشانه از طرف من …

      امیدوارم به موقع به دستتون برسه و درونتون مثل ی آتشفشان از عشق و نور الله فوران کنه و وصل بشید به نور بی پایان الله و نور علی نور….

      سوره طه ها، تسلیم توام رب العالمین

      سوره ای پر از ایمان و باور و الگو

      حتی موسی هم تو اوج ایمان تو اوج نامبر وان بودن  تو اوج این همه معجزه دیدن بازم موسی در دلش ترس احساس کرد نه بخاطره جونش ترسید نه

      بخاطره  پیروزی جاهلان  ترسید، خدا میخواد بگه بابا موسی هم پیامبر بوده رابطش نزدیک بود با من باز میترسیده.

      ما هم همین ترس را داریم دقیقا نه بخاطره جانمون نه ،بخاطره مسیر توحیدی که آمدیم بخاطره اطرافیانی که مدام از ترس میگن و نشدنها ما نیاز به ایمان داریم نه نترس …

      که اگر نتونیم ایمانمون را نشون بدیم می‌ترسیم می‌ترسیم که ما کاری کنیم که اونا پیروز بشن دقیقا مثل موسی….و ما در این مسیر چاره ای نداریم جز  تسلیم به رب به تنها قدرت جهان به رب موسی به کسی که مالک روز پاداشه.

      ولی ما هم باید شخصیت موسی را در خودمون پرورش بدیم ،تسلیم بشیم باید خودمون را جای موسی بزاریم.

      آیا میتونیم این رسالت را  انجام بدیم میتونیم همجوره پیروز بشیم هم به هدف خودمون برسیم هم چهارتا اطرافیامون را با نتیجه های خودمون به خدا وصل کنیم؟میتونیم؟؟

      میتونیم شخصیتی مثل موسی پیدا کنیم میتونیم  بر ترسامون غلبه کنیم  میتونیم قدرت خدا را باور کنیم میتونیم تسلیم رب باشیم .

      به قول حضرت حافظ شیرین بیان چاره ای نداریم جز تسلیم به عشق

      راهی است راهِ عشق که هیچش کناره(تسلیم) نیست

      آن جا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست

      هر گَه که دل به عشق دهی، خوش دمی بود

      در کارِ خیر حاجتِ هیچ استخاره نیست

      ما را ز منعِ عقل مترسان و می بیار

      کآن شِحنه در ولایتِ ما هیچ کاره نیست

      از چشم خود بپرس که ما را که می‌کُشد؟

      جانا گناهِ طالع و جرمِ ستاره نیست

      او را به چشمِ پاک توان دید چون هلال

      هر دیده جایِ جلوهٔ آن ماه‌پاره نیست

      فرصت شمر طریقهٔ رندی که این نشان

      چون راهِ گنج بر همه کس آشکاره نیست

      دیگه وقتشه مثل موسی عمل کنیم

      ما محتاجیم به خدا بیشتر از همیشه،  باید تسلیم بشیم اعتماد کنیم که مسیر درسته باید فرمون بدیم دست خدا.

      جاهایی که همجا تاریکه هیچی را نمیدونیم  ترس ها داره خفمون میکنه اونجا جایی که باید مثل موسی عمل کنیم نه تو شرایط عالی که همه بلدند سپاسگزار باشند و همه بلدند شاد  باشن.

      میتونیم خدا و قدرتش را باور کنیم میتونیم یا فقط بلدیم حرفای فانتزی بزنیم بدون عمل.

      ی جاهایی معلم میگه دیگه جزوها و کتاب را ببندید هر چی بلدید بنویسید دیگه وقتشه تئورها را عمل کنم.

      دیگه وقتشه هر چی را یاد گرفتم را عمل کنم وقتشه خدا را باور کنم،بارسیدن به خواستهام نه تنها به خودم به گسترش جهان و آدم های اطرافم  میتونم کمک کنم‌.

      خدایا یاریمان کن ما یاوری جز تو نداریم

      خدا چی نشون  جادوگران  و گمراه ها دادی  که در آنی گفتن ما ایمان آوردیم به خدای موسی …

      به ما هم نشون بده  اون عظمتت و قدرتت

      اون عظمتی که ما هم به سجده بیفتیم

      و مثل موسی چنان با ایمان باورت کنیم و ازت بخوایم که  فقط بگی

      قَالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَىٰ ﴿٣6﴾طه

      ای موسی! به یقین خواسته ات به تو عطا شد.

      بزار کن فیکون کردنت را باورت کنیم، بزار ظرفمون بزرگ بشه برای دریافت نعمت هات….

      که هر جا باورت کردم  هر جا رو خودت حساب  کردم هر جا لب پرتگاه بودم و دستام را گذاشتم تو دستات گفتی نترس بپر پرواز  با من اعتماد کن برام همچیز را عالی رقم زدی.

      هر جا از ترس نفس کم میوردم جام نفس میکشیدی و مدام میگفتی نترس و نگران نباش…. 

      قَالَ لَا تَخَافَا ۖ إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَىٰ ﴿46﴾طه

      خدا فرمود: نترسید که من بی تردید با شما هستم [سخن او و شما را] می شنوم و [اعمالتان را] می بینم. (46)

      و همچیز را به نفع من تموم کردی در برابر کسانی که وجودم را  پر از ترس کردن و چه کسی وفادار تر از تو

      فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ ﴿6٠﴾روم

      پس [بر آزار و یاوه گویی این تیره بختان] شکیبایی کن که یقیناً وعده خدا [در مورد یاری و پیروزی تو] حق است، و مبادا آنان که یقین [به وعده های حق و برپا شدن قیامت] ندارند تو را به ناشکیبایی و سبک سری وا دارند. (60)

      وعده تو حقیقت داشت قولی  که میدادی درست بود حق بود همیشه رو قولت وایسادی اون من بودم که یادم میره چه کارها برام کردی چه درها را در آنی باز کردی که فکرشم نمیکردم.

      هر وقت رو خودم حساب کردم و رو مغز خودم قدرت را به خودم و آدما دادم خواستم همچیز را کنترل کنم مثل فرعون غرق شدم در دریایی از ترس ها و نگرانی ها و بی ایمانی و شرک و …

      خدایا من را برای تمام  ناسپاسی هام  ببخش ببخش، ‌مرا ببخش که با محدود کردن تو همچیز را برای خودم سخت کردم من بودم که مشخص میکردم تا چه حد تو میتونی کنارم باشی…

      من را وصل کن به نور خودت به  عشق خودت به بودنت که بالاترین ثروت دنیاست تمام شور زندگی من تویی نزار ی لحظه  بدون تو باشم .

      با این اهنگ و نگاهم به شدت بارش باران پشت پنجره و باغی که تا چشم کار میکنه درخته‌ مثل بهشت  نشانه ای از برکت و فراوانی  خداست و انگار خدا میخواد بگه نعمت و ثروت و فراوانی مثل همین باران هست ، وجودم آرام تر شد ،نفسم  باز شد،خدایا شکرت خدایا مثل همین باران نعمتات را با شدت هر چی تمام تر بر ما بباران…

      با تک تک رگای قلبم عاشقتم من روی تو زومم بقیه حذفن

      کجا بگردم دورت بگردم دوای دردم

      به چشم هیشکی غیر از تو صد نیس کسی منو به جز تو بلد نیست 

      آقا حمید عزیز من نمیدونم نوشته من چه پیامی براتون داره ولی شما برای من نور  و خیر و برکت شدید…

       انگار تموم حرفایی بود که باید به خودم میزدم ، خودم باورش میکردم هر خط که مینوشتم میپرسید خودت چی خودت من را باور داری ؟؟؟خودت  میتونی مثل موسی  باشی؟؟به کن فیکون کردن من ایمان داری؟

      إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ﴿٨٢﴾

      شأن او این است که چون پدید آمدن چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید: باش، پس بی درنگ موجود می شود. (82)یس

      تا چیزی را صدا بزنم آشکار میشه و به عالم نور میاد و اون چیزهایی که میخوای هزاران برابرش هست فقط تو نمخوای ببینی.

      آقا حمید عزیز خوشحالم و از خدا بی نهایت سپاسگزارم که وقتی

      تسلیم شدم و سجده کردم در برابر  عظمت بی‌پایان جهان و  نوشتم را ارسال کردم باران رحمتش بر قلبم بارید.

      امیدوارم همواره در مدار

      توحید و بندگی باشید و باعث گسترش خیر و نیکی و عشق در جهان باشید.

      درپناه یگانه عشق جهان شاد باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سعیده آقایاری شیخ نشین گفته:
        مدت عضویت: 1965 روز

        سلام به دوست خوبم فیروزه جان

        که عکس زیبات کنار دریای فیروزه ای با اسم زیبات همخونی داره

        و نوشته زیبات هم از قلب فیروزه ایت برامون نشون داره

        چقدر نوشته ات زیباست و چقدر به ذهن من تلنگر زد

        چقدر یادآوری مسیر موسی پیامبر همیشه برام درس داشته دوستش دارم و یادکردنش حتی بعد از این اینهمه سال انقدر ایمان سازه

        این جمله شما دیگه واقعا اشکم رو درآورد

        خدا چی نشون جادوگران و گمراه ها دادی که در آنی گفتن ما ایمان آوردیم به خدای موسی

        واقعا خداوند بزرگم چی نشون اونها دادی…خدایا ما رو هم هر روز با معجزاتت هدایت کن

        خدایا دریچه های قلب ما رو هم باز کن برای دریافت الهامات برای دریافت معجزات برای دیدن نشانه ها

        فیروزه جان از نوشته زیبات اسکرین شات گرفتم تا باز هم مرورش کنم و بخشی از نوشته ات رو برای خواهرم فرستادم….چقدر امروز و این لحظه به این نوشته ها نیاز داشتم تا دوباره مسیر موسی رو یاد کنم که به یاد بیارم به خودم وعده داده بودم که کم نیارم…که همیشه در مقابل نجواهای ذهنم عهد بسته بودم از باور موسی استفاده کنم که هرگز…ربم با من است و حتما هدایتم خواهم کرد و باز دوباره برام مرور شد که ادامه دادن مسیر با ایمانی مثل موسی میتونه دریاها رو برای من باز کنه….خداوند درهایی برام باز کرده در گذشته که هیچ کس به اون شکل نمیتوست دقیق بدون هیچ تلاشی درها رو باز کنه…اما نجواها همیشه در کارند و هیچ وقت کاملا ساکت نمیشن و دست از هیچ تلاشی برای متوقف کردن ما برنمیدارن

        اما این منم که رئیس هستم این منم که مدیر ذهنم هستم

        من تعیین میکنم دستور میدم که افسار ذهن من در اختیار ربم باشه نه در اختیار نجواها

        سپاسگزار خداوندم که هدایتم کرد به این فایل بهشتی و این نوشته های بهشتی که دوباره منو به خالق بهشت اتصالم دادند.

        فیروزه جان در بهشت جاودان باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          فیروزه گفته:
          مدت عضویت: 1065 روز

          سلام بر یگانه معبود عالم هستی

          وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ﴿٣﴾

          و او را از جایی که گمان نمی برد روزی می دهد، و کسی که بر خدا توکل کند، خدا برایش کافی است، [و] خدا فرمان و خواسته اش را [به هر کس که بخواهد] می رساند؛ یقیناً برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است. (3)سوره طلاق

          سلام بر سعیده زیبا بین عزیزم پیام شما در بهترین  زمان و مکان وسط ی تفریح عالی به دستم رسید عزیزم ممنونم از زیبا بینیتون و انرژی خوبتون از قلب نورانیتون  رسید جانا و قلبم را روشن کرد….

          سعیده  عزیزم خواستم براتون بنویسم از خدای بی همتا یاری خواستم  و این آیه زیبا امد… 

          خداوند از جایی که گمان نمیبرید روزی می‌دهد  مثل موسی که اصلا فکرشم  نمیکرد که همونایبی که مخواستن بکشنش  خدا محبتش را به دل همون آدما انداخت و  تو کاخ همون آدم در ناز و نعمت بزرگ شد و وقتی تسلیم شد و گفت خدا من به هر خیری از طرف تو  محتاجم خدا هدایتش کرد .

          از جایی که هرگز احتمالش را نمیداد  امداد ها رسید .

          هرکس به خدا توکل کنه خدا کافیه براش حسبی الله(فقط روی خدا حساب کن)

          توکل یعنی دیگه تو وظیفت را انجام بده  بسپار  به خدا

          ما وقتی  وکیل  میگیریم، همه کارها را  می‌سپاریم  به وکیل و دلیل نداره نگران باشیم  چون بهترین وکیل  دنیا خداست

          توکل یعنی بسپار به خدا و تو طبق قانون و وظایفی که خداوند گفته عمل کن بقیش بسپار به خدا،خدا کارش را میرسونه  به آخر،تا آخر مسیر یار تو هست.

          سعیده جان چون باورهای موسی را دوست داری میخوام حس خودم  را بهت بگم این باور این ایمان موسی این باز شدن دریا ،پله پله اتفاق افتاد یعنی  موسی همین منطق آورد برای ذهنش به نظرم موسی لب دریا تمام کارهایی که خدا براش انجام داده بود را یاد خودش آورد .

          چه کسی میتونه نجات بده؟؟؟

          (همون خدایی که عصای من را اژدها کرد

          همون خدایی که دست من را تابان کرد،همون خدایی که با زدن عصا چشمه  ها جوشان شدن،همون خدایی که با من حرف زد در دل تاریکی،همون خدایی که گفت نترس که من با توام) و با چنان توکل و  قدرتی و ایمانی حرکت کرد که دریا باز شد. ما هم باید چنان قدرتی و چنان باوری پیدا کنیم مثل موسی که بزنیم به دل دریا چطور ؟؟؟(همون طوری که ‌‌‌‌‌…..درهای قبلی را باز کرده)

          استاد تو جلسه 1 قدم 6 میگن تو قرآن نگاه کنید پیامبرا جز ایمان چه کار خاصی انجام دادن،اصلا تو قران حتی نگفته پیامبرا چیکاره بودن چون اصلا مهم نبوده مهم ایمان و باوری بوده که به خدای خودشون داشتن و فقط گفته شده فلان درخواست را داشتن ( طبق ایمانشون) انجام شد.همین

          امیدوارم این آیه   نور و عشق بشه در وجودت  دوست عزیزم… و خدا را شاکرم برای بودنش..

          سعیده جان دوستت دارم دوست عزیزم.

          در پناه یگانه معبود عالم هستی شاد و شاکر و عاشق باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 988 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    خدایا شکرت به خاطر شوخی های که این دو فرشته با هم میکنن چقدر لذت میبرم می خندم

    عشق واقعی شما رو حس میکنم

    خدایا شکرت برای شرکت آیکیا که بزرگترین شرکت دنیاست و چه قدر وسایلش با کیفیت هست

    مبارکتون باشه من هم خیلی خوشم اومد دلم خواست از این تختخوابها داشته باشم

    اتاقتون چقدر زیباتر شد خلوت و زیبا

    کلبه چوبی قشنگ آرزوی هر کسی هست

    استاد ماهرانه درستش کرد

    مریم جون چقدر از صندلی استاد خوشش اومد استاد یکی دیگه گرفت کلی خندیدیم

    خدایا شکرت همه وسایل توی سانتافه جا میشه

    خدایا شکرت استاد اون توشک هیولا رو تنهایی آورد

    خدایا شکرت جوجه ها چقدر بزرگ شدند

    خدایا شکرت فضای پردایس چقدر زیباست

    پادری کوچک چقدر زیباست

    خدایا شکرت مریم جون همیشه سر وقت غذای خوشمزه اش آماده هست

    چه توشک هیولایی چقدر زیباست کنار پنجره وقتی از خواب بلند بشی پردایس روبروته

    آرامش این خونه چقدر بالاست

    آب دریاچه چقدر زیباست

    خدایا بابت این همه زیبایی شکرت

    استاد چقدر زیبا ولی ساده چیزی که به کارش میاد میخره

    لاکچری برای استاد معنی نداره

    باید چیزی که کیفیت داره و بکار میاد بخری

    این هم درس این بهشت امروزم بود

    در پناه خداوند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1748 روز

    به نام خداوندی که هرآنچه دارم از آنِ اوست و‌به غیراز او درجهان هیچ کس و هییچ چیزی در زندگیم قدرت ندارد

    سلام ودرود خدای بلندمرتبه برشما دویار عزیز و‌عاشق،سپاسگزارم از لطف شما عزیزانِ سرشارازآرامش که بادیدنتون کلی انرژی الهی به وجودم تزریق میشه

    درادامه ی بهبود این کلبه ی پرازعشقوپراز ماجراجویی های قشنگ،میرسیم به جریان صندلیی که استادجان برای استراحت خودشون میخره و مریم جان بعداز کلی مقاومت میفهمه که عجب چیز خفنیه که بشینی درراحتیِ ممکن روی این صندلی و شاهدونظاره گر طبیعت خداگونه ی بهشتی باشی

    و استادعزیز هم که دستان سخاوتمندی داره،میره جفت همون رو از آی کیا برای عزیز دلش میخره و میگه حالا بشین ببندش تا قدرشو خوب بدونی،مریم جان هم صندلیِ جدید رو که عشقش براش خریده باعشق مرحله به مرحله میبندش وحالا دیگه قدراین وسیله رو خوب میدونه و دیگه هردو صندلی راحتی دارن و میتونن ساعتها روی این صندلی بشینن و نظاره گر اتفاقات طبیعت باشن و درمورد قانون صحبت کنن و به همین شکل مداراونها بالاووبالاتر میره و خان نعمت الهی رو بیشترو بیشتر تجربه میکنن

    دوتا کارساده چنان غوقایی در زندگیشون کرده که الان رسیدن به جایی که هردوشون در تنهایی خودشون و خدای خودشون چنان عشقی رو باهمدیگه تجربه میکنن،چنان تجربه های زیبایی رو ازهرچیزی باهمدیگه دارن که من ازوجود هرماجراشون تواین زندگی بهشتی عشششق میکنم،لذت میبرم،و خداروشکرمیکنم بابت این رابطه ی فوق العادشون و ازخدا میخوام منم همچین رابطه ی عشقوپراز صمیمیت رو باهمسرم تجربه کنم

    خدایاشکرت برای اینهمه سادگی و راحتیی که تو زندگیتون میگیرید و جداازهرگونه آدمایی هستید که میخوان باثروتشون تو چشم بقیه بکنن و بگن ما میتونیم ازین مدل تخت خوابهای لاااکچری بخریم،یا فلان ساعت رولکس رو به دستمون بزنیم،اونها بقول استاد هنوز از درون پر نشدن که فکرمیکنن با اسم لاکچری کلی از خلأهاشون پر میشه

    چقدر ازین زیر تختی ها کیف کردم،چقدر لذت میبرم که همیشه از یک مدل وسیله ای خرید میکنید که بیشتر کارایی داره،نه اینکه پر زرقوبرق باشه

    لذت میبرم ازین نوع محصولاتی که در حین سادگی،کارایی مفید داره،و به فکر بهبودایی تو‌محصولش هست که‌واقعا ازلحاظ کارایی مفیده،مثلا همینکه رو تختیِ اون به شکلی دوخت خورده بود که زاویه های دوخت خیلی منظم بود و خیلی خوب به تخت میچسبید که تکون نخوره،وخیلی شسته رفته و مرتب میشه تشک تخت رو روی اون بندازی بدون اینکه اون پارچه ی زیرش جمع بشه و نامنظم بشه خدایاشکرت که این شرکت همیشه درحال بهبود محصولاتش هست و هربار با کیفیت عالی اون رو به دست مشتری میده

    استاد من عاشق این ویژگیتونم که‌وقتی میبینید یه محصولی باکیفیته از تمومی مدلهای اون برند خرید میکنید،تحسین میکنم اینهمه ثروت پربرکتی که خدا نصیبتون کرده که میتونید از برندهای هیولای میلواکی،آی کیا،آمازون خرید کنید،تحسین میکنم این بخشندگیتون رو که کلی خیر به تمومی شرکتهای معروف دنیا میرسونید

    تحسین میکنم شرکت ثروتمند آی کیا رو که بزرگترین شرکت دنیاست و یکی از معدود شرکتهایی هست که شخصیه و سهام نداره،تازه کلی شعبه های بزرگوهیولا تو سرتاسر جهان داره

    اینه که استاد هزاران بار گفته آقا تکاملت رو طی کن،از صفر سروع کن،وام نگیر،قرض نگیر،شریک نگیر،بخاطر اینکه میدونه چه خیروبرکتی دنبالش هست وقتی اجازه بدی تکاملت طی بشه و با راحت شدن شرایط حال هرلحظت یه کوچولو کسبوکارتو رشد بدی،اون‌وقت نتیجش میشه یهمچین شُهرتو یهمچین ثروتی که زبان زد خاصو عام میشه

    ببین الان شرکت آی کیا با طی کردن قانون تکاملش به جایی رسیده،که به راااحتی میتونی هر محصولی رو ازش بخری بدون اینکه نگران جابجایی اون باشی،چون معمولا جوری بسته بندی شده که تو هر ماشینی اون محصول جا میشه،بابا دمش گرم که اینقدر ساده وو راحت کرده همه چیو،تازه بااین ایده ی ساده وو راحت که محصولش رو بسته بندی میکنه، کاری میکنه که اون خریدار اگه دست به پیچوپیچ گوشتیش خوب نبوده مجبوره دست به این کار بزنه و کلی اعتماد بنفس به طرف میده،آخه چقدر عالیه این ایده،خدایاشکرت

    منم میخوام ازین نوع برند داشته باشم،خدایاخودت هدایتم کن به سمت خرید کردن یهمچین محصولات هیولا و باکیفیت

    چقدر خوب شد که تخت رو جوری از دوطرف تنظیم کردید که هردوتون راحت بتونید از کنار تخت رد بشید

    من عاشق این شوخی های بامزتونم که در هرلحظه باهم دارید،چقدر شما عشقید،چقدر شما حتی با شوخی هاتون بهم انرژی میدید خدایاشکرت

    استاد جان به راستی که با تغییر شخصیتتون جهان هم برازنده ی شخصیتتون داره باهاتون رفتار میکنه و همیشه این جهان لاجرم عشقو ارامشو ثروتو سلامتی بیشتر رو وارد زندگیتون میکنه،عاشق این عدل خداوندم که همیشه کارش رو به بهترین شکل ممکن مدیریت میکنه

    استاد جان واقعا ازت ممنونم که داری به بچه هاتون هم این نوع شخصیت رو یاد میدی که ثروتمند بودن به این معنا نیست که حتما اجناس گرون قیمت بخری،و تو‌چشم بقیه بکنی،الان میفهمم که کلمه ی لاکچری به خودیِ خود معنایی نداره تو زندگی،و اونایی ازین کلمه استفاده میکنن که هنوز از درون پر نشدن و فکر میکنن اجناس گرون قیمت یعنی اجناس لاکچری،چیزی که از لحاظ منطقی اون کلمه ی لاکچری معنیِ خاصی نداره

    من باید از درون خودمو پر کنم با پرکردن اعتمادبنفس،عزت نفس،بادوست داشتن خودم،با به صلح رسیدن خودم…

    اونی که میگه اجناس لاکچری بخرم،اون هنوز ذهنش فقیره،هنوز اونقدر به ثروت نرسیده که بخواد ازش گذر کنه ،اون دستش به دوتا بشکه آب رسیده فکر میکنه باهمین دوتا بشکه آب سیراب میشه

    وقتی به دریا رسیدی و بی ادعا شدی،اون وقت دیگه راحتم میتونی ازش گذر کنی

    چقدر واقعا من هم اززندگی ژاپنی ها لذت میبرم،چند مورد از خونه هاشون که سرچ کردم و دیدم،اصلا به طرز عجیبی انرژی خونه هاشون مثبته،بعضی از اتاق خوابهاشون رو میدیدم که تخت خوابشون رو تبدیل به کمد دیواری میکردن و دوباره موقع خواب اون رو تبدیل به تخت میکردن،خیلی لذت میبرم ازین مدل زندگیی که به دوراز هرگونه حاشیه هست و هیچ نوع وسایل اضافه ای داخل اون دیده نمیشه

    دقیقا این کلبه ی بهشتی شماهم داره به همین شکل پیش میره و هیچ چیز اضافه ای انصافا ندیدم،واین بخاطر مریم جانِ کدبانو هست که همیشه در تلاشه فضای خونه رو ترتمیزو شسته رفته نگه داره و عشقوصفا ووصمیمیت رو فقط بین خودتون بیشتر میکنید،نه اینکه آباژور یا مبلهای عجیب غریب رو به خونه اضافه کنید،خدایاشکرت بخاطر شما عزیزان که ثروتمند بودن در حین ساده زندگی کردن رو بهمون یاد میدید

    چه درسهای خوبی از این آی کیا گرفتیم،خدایاشکرت خداوند روح صاحبش رو بامؤمنین محشور کنه که یهمچین معروفیت و الگویی رو تو جهان از خودش به جای گذاشت

    اگه فکر کردید مریم جان اینجا نشسته و فقط فیلم میگیره سخت دراشتباهید،این کدبانوی قصه ی ما یک غذای مشتیِ خوشمزه پخته که بعداز یک ترتمیز خفن اون غذا به دل آقاشون بچسبه،خدایاشکرت ازین همکاری هردوتون که باهمدیگه یک زندگی پرازعشقوصفاووصمیمیت ایجادکردید

    من همیشه فکرم این بوده که زندگی زمانی پراز عشق میشه که فرزند بیاری،یه فرزند دخترناز به دنیا اوردیم،گفتیم نه یه فرزند پسر هم به دنیا بیاریم که هردو جنسیت رو تجربه کنیم،بعد میبینیم که تمااام فکروذهنمون فقط شده فرزند فرزند فرزند و هیچی ازین عشقو آرامش واقعی ندیدیم،چون چسبیدیم به این عامل بیرونی و فکر میکنیم با فرزند اوردن فقط میتونیم زندگیمون رو پراز صلحوصفا کنیم

    ولی شما دویار عزیز رو که میبینم با تنهایی خودتون چقدر هم عشق بینتون حاکمه،چقدر آرامش دارید،چقدر از درون باخودتون درصلح هستید واقعا لذت میبرم،و دوست دارم من هم به این حد از صلح باخودم برسم که هیچ عامل بیرونی رو به حال خوبم گره نزنم

    خدایاشکرت چقدر جوجه هامونم دارن بزرگ میشن همشون دارن با کمال ارامش کنارهمدیگه یک زندگی جدید در طبیعت رو تجربه میکنن

    چقدر این تشکی که خریدید هیولا بود خدایاشکرت ببین چه ایده ی خفنی به کار بردن،مبارک هردوتون باشه خیلی جالب بود این ایده ای که به کار بردن خدایاشکرت

    داستان بهبود شخصیتم درراستای این سریال ارزشمند ادامه دارد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    صبا شاه قلی گفته:
    مدت عضویت: 1082 روز

    سلام استاد عزیزم

    می خوام امروز یک معجزه ای که در زندگیم رخ داد رو بگم و اینکه چطور اون باور رو در تمام لحظات زندگیم دارم استفاده می کنم

    سال گذشته همسر من با توجه به باورهای اشتباهی که داشت یک خرید انجام داد و برای پایان سال چک کشید به مبلغ 300 میلیون تومان و با توجه به اینکه سایت شما رو داشت اما استفاده نمی کرد ومن 12 قدم رو خریداری کرده بودم بهش پیشنهاد دادم که استفاده کنه انگار که هر روز یک تحول عظیم توی وجودش رخ می داد و من از تغییر لذت می بردم چه در وجود خودم و چه در وجود همسرم تا اینکه داشت به پایان سال نزدیک میشد و موعد چک های ما می رسید اما استاد ما با هیچ چیزی به ذهنمون نمی رسید برای پاس کردن چک ها و به بن بست می خوردیم شما در یکی از فایل های 12 قدم گفتید به خدا بگید من چیزی به ذهنم نمی رسه و وظیفه تو هستش که همه چیز رو درست کنی و استاد ما چقدر برای اینکه اون اقا چک ها رو با بانک نبره تلاش کردیم و فایده ای نداشت اما معجزه از جایی شروع شد که همه چیز رو به خدا سپردیم بعد از تاریخ چک ها و سپردن همه چیز به خدا تلفن همسرم زنگ خورد و اون اقا به همسرم گفت که چک هاتو امضا نکردی و چک ها امضا نداره و استادنه ما اطلاعی از این موضوع داشتیم و نه اون اقا با اینکه 9 ماه تمام چک ها دستش بود و استاد اون معامله ای که انجام شد به خوبی و خوشی فسخ شد ونه ما بدهی داشته و نه چکی که پاس کنیم تازه طلبکار هم شده بودیم بابت اون مقدار پولی قبلا بابت معامله پرداخت کرده بودیم

    استاد این معجزه شد سر لوحه ی زندگی من که هیچ گاه با عقل خودم فقط پیش نرم و همه چیز رو بخدا بسپارم حتی وقتی به سفر میریم هم من می گم خدایا خودت به جای خوب ادم های خوب ما رو هدایت کن و ما به بهت ین جاها و ادمها هدایت میشیم و من با این الگو فهمیدم که زندگی مثل یک جاده است مثل یک سفره که تو در طول سفر باید فقط به هدایت خدا تکیه کنی

    استاد من مدت زیادی هست که فقط به خدا تکیه کردم و چقدر پشتم گرمه چقدر ایمان دارم به قدرت نامتنهای خداوند چقدر ایمان دارم به معجزه هاش چقدر ایمان دارم به هدایت هاش

    استاد شما دستی از دستان خدا بودی که وارد زندگی ما شدی از خدای خودم سپاسگذارم که اول از همه منو آفرید و در مسیر هدایت ،مسیر نعمت مسیر شادی و سلامتی قرار داد و سپاسگذارم که شما رو سر راهم قرار داد که درس زندگی رو بیاموزم ازتون

    عمرتون با عزت و زندگیتون پر نعمت باشه استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1759 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان شایسته واقعا

    امروز یک هدایتی اومد و دو تا نشونه دیدم و چند ساعت بعد عملیش کردم

    گفتم اینجا بنویسم بعد برگردم یادم بیاد که چی شد

    من حدود 25 خرداد ماه خیلی هدایتی شدم مربی آموزشگاه یکی از اساتید قدیمیم

    اون زمان تقریبا نمیدونستم تا کی من باید اونجا بمونم ولی فکر میکردم سه ماه تابستون خداقل باید باشم

    ولی خب امروز نشانه دیدم که از اونجایی که میدونی مسیرت نیست بیا بیرون

    و دقیقا همون فایل شما استاد نشانه اومده بود ، اونجایی که تمام اون شرکت ها و کارمندها رو گفتین نمیخواین چون خواستتون یه چیز دیگه ای بود کلن

    منم دیگه این نشونه رو امروز عملی کردم و گفتم تا دو هفته یا 3 هفته ی دیگه بیشتر نمیام

    البته که اونجا بودم یه نقطه ضعف داخل کارم دیدم و میخوام روی اون بیشتر کار کنم

    ‌نکات مثبت این فایل ده دقیقه ی اولش

    چه قدر خوبه شما استاد با مریم جان اینقدر قشنگ و باحال حرف میزنین الگوی من شدین

    یه جاهایی با احترام فراوان

    یه جاهایی معمولی

    یه جاهایی با بازیگوشی

    من اینو از شما یاد گرفتم تو رابطه ی خودمم انجامش دادم و واقعا هم من هم پارتنرم دوست داریم این شیوه رو مخصوصا اون قسمت احترامه

    چه قدر حال میده خودت مبلمان خونت رو اسمبل کنی

    وقت بزاری عین پازل کنار هم بچینی

    بعد با شوخی و خنده

    قشنگ منی که بیننده بودم هم داشتم از اینکاره لذت میبردم

    خیلی دوست دارم در عمل منم یاد بگیرم مثل شما کارای زندگیمو با لذت انجام بدم

    الان میدونم یه کج فهمی دارم که میگه رو قانون کار کن خیلی نمیخواد به بقیه کارات برسی

    ولی نمیدونم چه طوری بهتر رفعش کنم

    فعلن در این حد میدونم که این طرزفکره اشتباهه

    چه قدر خوبه که میشه اونقدر شرکتی که خودت ساختی رو گسترش بدی که خودش جوابگوی خودش باشه

    سهامدار نباشه

    اون دردسر های عظیمه راضی کردن همه ی سهامدارها نباشه

    و جالبه تو زمان زنده بودن خودتم اتفاق بیافته

    پس میشه این حد از پیشرفت که سریع اتفاق بیافته نه اینکه صدها سال بعد از مرگت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    الهه گفته:
    مدت عضویت: 1191 روز

    به نام خدای مهربان خداوندا هر چه دارم اززان توست

    تحسین میکنم این رابطه رویایی تون رو این احساس خوب هر لحظه تون رو خدایاشکرت

    تحسین میکنم این شوخی های بامزه تون رو این خنده و شادی تون رو خدایاشکرت

    تحسین میکنم این شرکت ایکیا که انقد حرفه ای هست و حرفه ای رشد کرد خدایا شکرت

    تحسین میکنم این ازادی مالی وثروتمند شدن رو و از ثروت گذر کردن رو خدایاشکرت

    چقد عالی این تخت و صندلی تشک واقعا زیباست و کاراست خدایاشکرت مبارکتون باشه

    چه نکته های خوبی رو گفتین استاد سپاسگزارم واقعا من هم خونه شلوغ رو اصلا دوست ندارم خیلی خسته میشم خونه خودمم خیلی ساده هست من موقع مبل گرفتن میز عسلی رو فکر کردم ما احتیاج نداریم نگرفتیم

    تحسین میکنم ادمای ثروتمند رو خدایاشکرت

    چه هوای زیبایی چقد این پردایس قشنگه واقعا از ته دلم میخوام همچین جایی باشم ازاد و رها با این موجودات ناز نازی چقد زیبان خدایاشکرت

    تحسین میکنم این ماشین زیبا سانتافه رو که خیلی عالی کلی وسایل رو باهاش اوردین خدایاشکرت

    چه پادری زیبایی خدایاشکرت

    تحسین میکنم این همکاری و هماهنگی شما رو چقد لذت بخش زندگیتون خدایاشکرت

    واقعا یکی از بزرگترین و لذت بخش ترین کارای من بودن در سایت هست از خدا سپاسگزارم که منو هدایت کرد تو این مسیر الهی خدایاشکرت در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید دوسستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    ام البنین بیگدلی فر گفته:
    مدت عضویت: 3070 روز

    به نام خدا مهربان و هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین

    این فایل نشانه هدایت من بود و خداوند هدایت کرد تا یکی از مهمترین باگ هام رو بشناسم

    -خدایا شکرت بخاطر این رابطه عاشقانه و زیبا

    -خدایا شکرت که استاد و خانم شایسته همیشه بدنبال بهبود و بهتر کردن اوضاع و شرایط هستند

    -خدایا شکرت که شرکتی مثل آیکیا همچین تجهیزاتی رو تولید میکنه که میشه براحتی با سانتافه آنها رو آورد

    -خدایا شکرت بخاطر اینهمه ثروت و فراوانی که هر وقت هر چیزی رو بخوای براحتی میخری.

    -خدایا شکرت بخاطر این پرادایس زیبا و قشنگ که نمادی از ثروت و فراوانی است.

    – خدایا شکرت که موقعی که استاد داشتند در مورد بهبود تخته های تخت توسط شرکت آیکیا صحبت میکردند هدایتم کردی که به شدت کمالگرا هستم .

    دوست دارم از همون اول همه چیز پرفکت و عالی باشه ، اگر وارد رابطه ای بشم باورم اینه که باید از اول عالی باشه و اگر اینجور نباشه ناراحت و ناامید میشم ، جالبه داشتم فکر میکردم در مورد همه چیز اینقدر کمالگرا هستم ، باید قانون تکامل رو بهتر درک کنم . به شدت مقاوم در برابر تغییر هستم حتی تغییر یک لباس ،اولش سختم تا با لباس جدید کنار بیام و بعد دیگه رهاش نمیکنم ، دیدم این الگو رو در تمام زمینه ها دارم.

    استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین بی نهایت سپاسگزارم و عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 620 روز

    به نام خداوند بلند مرتبه

    سلام به زندگی

    سلام به همه عزیزان

    داستان تعریف کردن استادم به نوبه خودش جالبه  بسیار خنده‌داره

    واقعا تکامل توی این شرکت IKEA رو میشه دید که خودش رو بهبود میده و واقعا دمش گرم. و خیلی عبرت اموزه که از کبریت فروشی شروع کرده و به این جایگاه رسیده.

    خیلیا هستن که طرز فکرشونو از جامعه می‌گیرن اون ماشینو می‌خوان، اون خونه رو می‌خوان، یا مسافرت‌ها الگوهاشون از توی کلیپ‌ها و سریال‌هاست و این بد نیست اما اینکه به خاطر چشم بقیه باشه خیلی بده و همه ما و خودم این اشکالات رو داشتیم که با خودشناسی بیشتر میشه رفعش کرد وگرنه غیر از این انگار داری برای بقیه زندگی می‌کنی

    الان اولویت من راحت بودن و لذت بردن شده. چیزی باشه که ازش استفاده کنم و لذت ببرم.

    تنها راه گذر از مادیات رسیدن به مادیاته و قائده بازیه.

    به قول استاد هر چقدر بیشتر ثروتمند میشی بیشتر خودت میشی.

    اونی که پر میشه اون چیزی رو می‌گیره که به دردش می‌خوره

    اگه خواسته باشی برای چشم بقیه زندگی کنی هیچ وقت از زندگی لذت نمی‌بری باید برای خودت زندگی کنی و سبک زندگی شخصیتو داشته باشی مثل همین زاکربرگ که سال‌هاست با یک دست شلوار و تیشرت و براش مهم نیس بقیه چی میگن و خب تکامل طی کرده

    تن آدمی شریف است به جان آدمیت

    نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: