سریال زندگی در بهشت | قسمت 80 - صفحه 12

337 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    روزبه راشدی گفته:
    مدت عضویت: 1698 روز

    خدایی از شدت زیبایی میترسم ادامه فیلمو ببینم عاشقتونم که این منظره رو برای نا فیلم‌میگیرین ولی من دیگه بیشتر از این ببینم ذوق مرگ میشم شرمنده هزار تا حرف دارن ولی ایقد زیبایی دیدم زبونم بند اومده فقط میتونم بگم مرسیییییییی ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    نرگس گلی گفته:
    مدت عضویت: 1841 روز

    خدای بزرگ من اصلا نمیتونم از این قسمت چشم بردارم همش در حال نگاه کردن به این فایلم خدا اینکه فقط یه لذت کوچیک برای شماست مریم عزیز من این قسمتو بسیار بسیار از شما تشکر میکنم که گرفتی استاد که خودشون دارن تو اب شنا میکنن و به قول خودشون اهل فیلمبرداری نیست ولی شما بودی که دوربین به دست این زیبایی هارو نشون ما میدی نه بابت این قسمت بلکه تمام قسمتایی ک زیبایی نشونمون دادی تشکر اصلا جوابگوی این کار شما نیست من با ارتعاشم از شما تشکر میکنم بانوی زیبا و میگم که عاشقت هستم هرچی به این فایل نگاه میکنم سیراب نمیشم حتی بدون تصویرهم دیدم و صداشم برام لذت بخش بود خدای من شکرت😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    نرگس گلی گفته:
    مدت عضویت: 1841 روز

    استاد اونجایی ک گفتین اون دشک ابیه ک خواستتتون بود تو بارون رو اب بخوابید و یه یک روز نکشید این اتفاق افتاد من همونجا استپ کردم فایلو یعنی نمیدونستم فایلاتونو کلمه به کلمه استپ کنم ببینم یا محو زیباییا بشم برای همین میگم دوسه بار دیدم چون میخواستم فقط غرق بشم استاد یه مثال کوچولو خیلی خیلی دارم منم دیروز همکارام طبقه پایین داشتن چای با بیسکوییت میخوردن ظهر بود منم تو دلم گفتم کاش برا منم میاوردن بالا چون گرسنم بود ولی این اتفاق نیفتاد تا امروز یهو دوتا از همکارام اومدن بالا چای ریختن برامنم یهو بیسکوییت اوردن باهم خوردیم دقیقا الان که دارم تایپ میکنم دو دقیقه هم نگذشته ک دارم مینویسم از محل کارم و یهو تنم لرزید یاد همین فایلو حرف شما افتادم و سریع اومدم تو سایت کامنت بزارم و انگار فقط برا همین اومدن چون یهو رفتن پایین به کارشون رسیدن 😍خدای من خدای من دارم دیوانه میشم خیلی چیزارم نمیتونم بنویسم نه اینکه نخوام چون کلمه براش پیدا نمیکنم کاملا ارتعاشیه وقتی ک داشتم از مدار خارج میشدم و اگاهانه کلامشو خدا برد بالا برام و تو کسری از ثانیه خدای من حالم عوض شد و دقیقا کمتر از یک ثانیه رفتار همه هم عوض شد بزارید کامل بگم امروز یکم حالم خوب نبود و چون با خودم خوب نبودم حس میکردم رفتار بقیه عوض شده چرا انقد دوس داشتنی نیستن همون ادمای دیروزی عینک باور مخربمو گزاشته بودم رو چشمم و داشتم همرو میکوبوندم گفتم همکارام چقد بیرحم شدن چقد حالم ازشون بهم میخوره و وقتی سریع دست خودمو گرفتمو افتادم تو مدار که رب منو هدایت کرد در کسری از ثانیه همه چی رنگ باخت همکارم صدام کرد باهام مهربوووون خنده رو اونیکی همکارم با عشق بهم خندید و من متوجه شدم تا خودم تغییر کردم این اتفاقا افتاد و گرنه ک اونا همون ادما بودن خدای من استاد همه این کلماتو ک دارم مینویسم تو محل کارم و تو چن دقیقه این همه اتفاق افتاد فقط دلم میخواد الان بپرم بیرون و از خوشحالی پرواز کنم بابت این قانون بابت این هدایت رب بابت ربیییی ک اسمشو مینویسی هم دقیقا حس دختری رو دارم که باباش پولداره کله گندست و همه عاشقشنو کسی نمیتونه به دخترش نگاه چپ بندازه خدای من خدای من نمیدونم گریه کنم بخندم اصلا یجوری شدم خدایا شکرتتتتت استاد خدا الهی حفظتون کنه هم شما هم مریم نازنیم رووووو الهی شکر بابت هم مداریمون مرسی که دارید دیوانم میکنید 😍😍😍😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    نرگس گلی گفته:
    مدت عضویت: 1841 روز

    سلام واقعا قفلم از این همه زیبایی هنوز از زیبایی ابرا چشم برنداشته بودم که زیباییه اون دوش رو دیدم هنوز نگاهم به دوش بود که زیبایی منظره رو دیدم هنوز نگاهم به منظره زیبا بود ک دیگه اون دشک ابی کولاک کرد بارون که زد دیگه کن فیکونش کرد خدای من الان ک دارم مینویسم تک تک وجودم گز گز میکنه از این همه زیبایی که دیدم انگار میخوان از جاشون دران سه بار این قسمتو پشت سرهم دیدم چقدر خندیدم چقدر عالی بود قطرات بارون رو صورت خودم حس میکردم خدای من میتونم بگم با همون یه تیکه که استاد رو اب خوابیده بودن و بارون میومد من به خدای خودم وصل بودم درونم ساکت ساکت خدای من اصلا بلد نیستم که چطوری سپاس بگم که ارتعاشمو کلمات بتونن بگیرن الله و اکبر به این همه زیبایی نه حسادت کردم نه غبطه خوردم فقط منم با شما غرق لذت بودم بعد از دیدن این فسمت ک نشانمم بود رفتم از اول سریالو شروع دارم میکنم ک ببینم و اصلاااا نمیدونم چی بگم هم دلم میخواد پشت سر هم ببینم هم انقدر که غرق لذت میشم میخوام این لذتو نگه دارم وقیقا مثل غذای خوشمزه ای ک وقتی میخوری نمیخوای چیز دیگه تی بخوری چون میخوای لذت اون غذا زیر زبونت باشه اعتراف میکنم همیشه باخودم میگفتم زندگی زیبا خیلی یکنواختو تکراریه همه چی داری دیگه هیچ کاری نداری ولی الان ک نگاه میکنم میبینم زندگی من هر روزش تکراریه وقتی ک از این سایت دورم ولی شما هر روز یه تجربه جدید یه کار جدید باورای مخربمو ترکوندین هر قسمتو دوبار دوبار میبینم یه بار از زیبایی ک مبهوتش میشم یبارم بابت درسا قراره چه اتفاقاتی بیفته الله و اکبر فقط خودش میدونه وای که نمیدونم چی بگم خدای بزرگ یاد حرف مریم عزیز میفتم که میگفتن ما با این جریان پیش میریمو زیبایی بیشترو تجربه میکنیم حتی شما به همون زیبایی ک دارینم نمیچسبید چون میدونید زیبایی زیباتری در راهه ولی ذهن من انقد ناشناخته بود براش این فضای قشنگ ک چشم برنداشتم پلک نمیزدم از اون دوش از اون بارون از اون جوجه ها انگار تو یه دنیای دیگه بودم وقتی استاد گفتن من از خواب پاشدم تعجب کردم گفتم اینجا کجاست دقیقا حسشون رو درک کردم چون منم وقتی فایل تموم شد و سرمو اوردم بالا هنگ بودم گفتم اینجا کجاست جسمم خونه بود ولی روحم پرادایس بود 😍😘😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍خدایا شکرت بابت این همه زیبایی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سجاد گفته:
    مدت عضویت: 1490 روز

    سلام به استاد عزیز و خانواده دوست داشتنی عباس منش🌷🌷🌷🌷

    لذت درآمدن جوجه ها و اینکه دستگاه و چراغ و سیستمی که استاد تهیه کردن برای اینکه این لذت رو ببرن و خداروشکر خداروشکر که هدایت شدم تا منم توسط این فیلم و این سایت لذت ببرم واقعا.

    هریک از ویدئو های این سایت به من انگیزه میده اصلا تکراری بودن معنی نداره چندین بار دیدن پارادایس با درختان خوبش، اینکه سؤالی تو ذهنم مطرح میشه بعد دقیقا تو همون ویدئو جوابم میگیرم

    لذت دوش گرفتن تو اون ویو، بشینم زیر این دوش بگم خدایا شکرت که رسیدم به هرچی میخواستم و با چشمام ازش تشکر کنم تحسین کنم اایییننننن طبیعت زیبا رو،

    بهترین نقاشان جهان هم جمع بشن بزرگترین نقاشی هم بکشن این لذت مزه ی دیگه ای میده

    جت اسکی تو بارون، لذت خوردن دونه دونه ی بارون به بدن و صورت آدم وااااای که استاد شما گاز می‌دادید به جت اسکی انگار من سوارم و لذت میبرم بخصوص وقتی دایره می‌زنید باهاش

    خخخخیییلللیییی خخییللییی ممنونم که از این صحنه ها فیلم برداری کردید و تدوین می‌کنید

    خواب روی آب رو چندین بار امتحان کردم داخل استخر میگفتم میشه یکجایی استخر باشه من بخوابم سروصدا نباشه، تصمیم داشتم خانه ای که اوکی میکنم استخر بسازم الان دیدم خخخیلی بهترش میشه و از خدا میخوام هدایتم کنه (البته الان که خونه بابام و هنوز خونه ای ندارم ولی میدونم همونی که میخوام میشه)

    آفتاب گرم و آب و طبیعت و صدای اونی که دوستش داری و حس خستگی و لذت خوابی که دیدی یکطرف اینکه دیروز به چیزی فکر میکردی و هدایت شدی هم یکطرف خخخیلی خخخیلی خوب بود.

    طعم اینجور هدایت رو وقتی چشیدم که تو یک ویدئو ها که با دوربین از بالا گرفته بودید دریا و رنگ هاش مشخص بود یکجا آبی پررنگ یکجا سبز گفتم قشنگه و تحسین کردم دوروز بعدش در صورتی که دوستم ماشین آورد و همه وسایل و.. خودش اوکی کرد گفت فقط بیا بریم باهم رفتیم یکجایی نشستیم بالای سطح زمین بود من نگا کردم دیدم وووااایییییی خدای من دقیقا همونی بود که میخواستم و فهمیدم که چقدر جذبم جواب داده

    مطمئنم برای شما هم پیش آمده و بازم مطمئنم که میرسم به خونه ی مدنظرم و طبیعت بکر و آر وی و…..

    یک حس ناب و دوست داشتنی از این کلیپ گرفتم و خخخیلی هوس کردم دوش بگیرم تو چنین ویویی 😄😄😄😄😄

    بهترینا براتون آرزومندم چون لایق بهترین ها هستید

    شششااادددد باشید ❤️❤️❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    ماری گفته:
    مدت عضویت: 1809 روز

    سلام

    امروز ناامید بودم، ناامید از تغییری که می خوام در خودم ایجاد کنم، به تلاشهای گذشته ام نگاه می کردم و نقطه امیدوارکننده ای در لحظه حال نمی دیدم، منی که تنم سالمه، منی که کنار خانواده ام دارم در آرامش زندگی می کنم، منی که دوستان زیادی دارم که کنارشون خوشحالم، منی که هیچ وقت تنم بدون لباس مناسب و خوب نبوده، بهترین رستورانها رفتم‌ و حتی زمانی که با خودم در صلح بودم به دعوت یکی از دوستان پسرم چندتا سفرخارجی رفتم. من امروز بدون هیچ مشکل خاصی ناامید بودم، نه که مشکل نداشته باشم، مشکل من اینه نمی تونم خودم درآمد برای خودم داشته باشم، به سمتش میرم و نصفه و نیمه رهاش می کنم و امروز‌ از تغییر خودم و رسیدن به خواسته هام ناامید بودم نوشتم که می دونم اون نیرو و هوش برتر و خدای درونم منتظره تا من ازش راهنمایی و کمک بخوام و من ازت می خوام که کمکم کنی سرنوشتم رو تغییر بدم. بعد یکساعت اون نوشته رو فراموش کردم اومدم تو سایت و گفتم نشونم رو چک‌کنم شاید بتونم جواب این تغییر نکردنی که دارم فکر می کنم بخشی از من شده و من چیکار باید بکنم رو اینجا ببینم .

    من هنوز سریال رو ندیدم ولی متن جواب تمام درگیری های فکری من بود. دوست عزیزم چقدر فوق العاده نوشتن، چقدر شفاف و زیبا توضیح دادن، اشک ریختم و متن رو خوندم. کی می خوام ایمان بیارم با تمام وجودم اون سیستمی که ازش کمک می‌خوام شک کردنی نیست، چقدر نشونه باید تو زندگیم ببینم و هنوز نخوام باور کنم که کنار منه و خواسته های بزرگ و کوچیک منو اجابت می کنه؟ چرا باور نمی کنم که همین جاست کنار منه، درون منه و کافیه من باورش کنم تا زندگیم به تدریج به سمت اون تغییری که می خوام بره.

    دوست عزیزم که این متن فوق العاده رو نوشتی ازت ممنونم، حال من قبل و بعد خوندن این متن هیچ شباهتی بهم ندارن. ممنونم از خدای درونم که منو به این نوشته زیبای شما هدایت کرد و ممنونم از شما که این متن فوق العاده رو نوشتین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    محسن قبادی گفته:
    مدت عضویت: 1423 روز

    یکی از بهترین قسمت هایی بود که حیفم اومد کامنت نذارم و تشکر نکنم .

    از خداوند برای خلق این همه زیبایی –

    از استاد ارجمند بخاطر آموزش های عملی –

    از مریم خانم بخاطر اینهمه لطافت روحی که زیر باران شدید هم بدنبال اشتراک گذاری و پخش نعمت دیدن این تصاویر با بقیه بودند .

    عیشتان مستدام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    فرزانه عبدلی گفته:
    مدت عضویت: 1543 روز

    دفعه ی اولم هست ک مینویسم. 4 ماهه تمام اتفاقات بد واسم افتاد. اونقدر دردناک که از پا درومد. فایلاتون رو پراکنذه قبلا گوش میدادم. تا اینکه یه روز تصمیم گرفتم با نظم گوش کنم. خیلی خیلی امیدوار شدم به اینکه خودم کیتونم زنذگیمو بسازم. اون لحظه ک زیر بارون تسلیم تسلیم بودید. گفتم اینه زندگی که من همیشه میخاستم. تو همچین جایی. امیدوارم بتونم نقل مکان کنم به یه همچین جایی. من عاشق اینجور جاها هستم. مینویسم تا یه رد پایی از خودم بزارم که بدونم از کجا شروع کردم😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    نیلوفر یعقوبیان گفته:
    مدت عضویت: 1543 روز

    سلام به استادعزیزم و مریم بانو و دوستان هم فرکانسی در سایت🌹

    امروز از طریق سایت استاد عزیزم هدایت روزانه رو زدم و از خدا خواستم هدایتم کنه. 🧐😍

    از دیروز و چند روز قبلش تا حالا داشتم به این موضوع فکر میکردم که باید بعد اینهمه تلاش خصوصا زمینه کاری و درآمدم نتیجه ای حاصل بشه و بتونم بعد اینهمه سال دنبال ثروتمند شدن و خوشبختی و زندگی بهت  بتونم هر چه سریعتر با راهکارهای جدید به خواسته ام دست پیدا کنم و یکم انگار انرژی ام کم شده بود. در عین حال نتایج داره در زندگیم بیداد میکنه و خدارو هزار مرتبه شکر میکنم که بی نظیر و عالی هستند از زندگی مشترکم و روابط عالی با همسرم، به لطف الله بهترو بهتر شدن روابط من و همسرم بعد سالها و زندگی بهتر و خانواده ای خوشبخت و پدر و مادر بهتری برای فرزندمون شدیم و رابطه من با فرزندم و حال خوب خودم. من از فردی دائم استرسی تبدیل شدم به فردی که هیچ نگرانی و استرسی ندارم و به لطف الله یکتایم از فردی دائما مریض و افسرده به سبب گذشته خودم که از ۱۸ سالگی دوره های مختلف و کتاب های مختلف و روانشناس و پزشک های مختلف و حتی تا قبل ۹۹ قرص اعصاب خوردن و … تبدیل به فردی با حال بسیار خوب و عالی و فوق العاده پرانرژی و عاشق زندگی شدم. 💜

    من از انتهای سال ۹۹ که از نظر خودم قعر زندگیم بود و هرچه تلاش کرده بودم بی ثمر و به اصطلاح پودر شده بود و زیر صفر شده بودم از هر لحاظ مالی، روحی، روانی، عاطفی، کاری، روابط و … رابطه ام سالها بود که با خداوند خوب نبود. یک جا آهنگی رو شنیدم و انقدر به دلم نشست که هر وقت تو ماشین مینشستم با صدای بلند گوشش میدادم (آهنگ الله) و با صدای بلند باهاش فریاد میزدم الله… همون جا احساس کردم که واقعا اشتباه کردم این همه سال از دست خدا سر خوردم. جای من فقط تو آغوش خودش بوده و بس… شروع کردم نماز خوندن و قرآنی که برای ازدواجمون بود و فقط چون یادگاری بود و نمیتونستم دور بریزم  و اونو تو کابینت مخفی کرده بودم درآوردن و خوندن و با اینکه معنیش رو نمیدونستم آروم میشدم… 

    الان متوجه میشم که همه اینها هدایت الله بود! بک گراند گوشیم فقط نام الله بود و هست و خواهد بود! پیش خودم فکر میکردم چقدر این اسم به من آرامش میده بذار ببینمش بذار بخونمش و… به لطف الله یکتایم که سالها واقعا من رو رها نکرده بود و فقط تصور غلط من به خاطر باورهای غلط کودکی و مراحل رشد باعث این تصور غلط بود، دوباره تبدیل شدم به فرزند الله مهربانم.

    تمام مدت از ابتدای سال ۹۹ با قرآن و نماز و دعا و ذکر ذهن سرکش و افکارم رو رام کردم اما خیلی آسون نبود. حتی من روم نمیشد از کسی قبله رو بپرسم و نماز یادم رفته بود و همش اشتباه میخوندم ولی همش یکی بهم میگفت به هر طرف بخونی، اشتباه یا درست من ازت قبول میکنم فقط ادامه بده… همسرم میگفت تو چرا هر دفعه به یه طرف نملز میخونی. 😂 با صدای بلند قرآن گوش میدادم و تنها زمانی بود که خیلی آروم میشدم همش یکی میگفت این کارو بکنی بهتر میشی…

    اگر فرصتش پیش بیاد درباره اون روزها و هدایت هام که الان متوجه اونها میشم بیشتر میگم…

    اوضاع خیلی بهتر شده بود ولی من از ۱۸ سالگیم تا الان که ۳۴ ساله هستم خیلی دلم میخواست موفق باشم و حالم خوب باشه اما همه چی یهو خراب میشد.. اما این دفعه فرق میکرد. حتی وقتی اوضاع به ظاهر خراب میشد بازم ذکر میگفتم، قرآن میخوندم و نماز میخوندم و … همش یکی میگفت ادامه بده من تو رو نجات دادم ادامه بده و به شرایط توجه نکن… 

    تا اینکه انتهای سال ۹۹ طبق عادت هام راجع به موفقیت تو اینترنت سرچ کردم و با الگوهای زندگی افراد موفق به سایت استاد عزیزم که هر وقت میبینمش میگم استاد تو واقعا خود عشقی… هدایت شدم. 

    چون دوره های مختلف شرکت کرده بودم و بعد یه مدت انگار نه انگار و سر پله اول و حتی پایین تر، ریسک نکردم که دوره بخرم و یا حتی عضو بشم. اما شد عادتم که هر روز بیام و تو اون موضوع که میخوام نظرات بچه های سایت رو بخونم…

    بعدش امسال یهویی هدایت شدم که عضو شم و خرید دوره به صلح رسیدن با خود و کتاب های استاد و الانم دوره اول دوازده قدم.. حالم به قدری خوب شده که تو این چند سال زندگیم اینقدر خوب نبودم این رو به قطعیت میگم حتی بهترین لحظات زندگیم از درون داغون بودم!!!

    اما الان خوب خوبم انگار که با ایمان کامل فرزند الله هستم و این رو پرودگارم بهم ثابت کرد که عزیزش هستم و بی نهایت دوستم داره و من رو بی نیاز کرد. صد البته این حس خوب نیازمند تمرین مداوم است و به قول استاد عزیزم نذاریم نتیجه برامون تکراری بشه.👌

    برگردم به قسمت هدایت دو روز بود احساس کردم حالم یکم خوب نیست و گفتم خدایا هدایتم کن.. نمیخوام نرسیدن موقتی به خواسته باعث بشه دلسرد بشم و اینهمه نتیجه عالی در همه ابعاد وجودیم و زندگیم برام عادی بشه و … دکمه رو که زدم قسمت ۸۰ سریال زندگی در بهشت باز شد. چقدر سر صبحی حالم خوب شد استادجان و مریم عزیز و مهربان رو دیدم ولی نکته اش بدای هدایت من اینجای فایل بود که مریم جان گفتن که کیسه بردارین و اطراف خودتون رو تمیز کنین همون جا انگار خداجانم، جان جهانم باهام صحبت کرد! چرا؟ چونکه من از اوایل سال ۹۹ هدایت شدم به سمت طبیعت و هر وقت میرفتم کیسه زباله و دستکش میبردم و یکی دو کیسه زباله جمع میکردم، حس فوق العاده خوبی به من میداد. میگفتم خدایا من این زباله هارو برمیدارم تو هم مشکلات رو از سر راه من بردار!!!😍

    مریم جان گفتن زباله هارو بردار و محیط اطرافت رو زیباتر کن و جهان هدایتت میکنه به جاهای زیباتر!😍 الله من، هدایتم کرد دوباره این کار زیبارو که چند وقتی هست دوست دارم انجامش بدم از سر بگیرم.. حتما و حتما نتیجه بخش خواهد بود. 

    من به الله ایمان کامل دارم. الله جانم که من رو نجات داد هر لحظه عاشقانه داره با من و همه انسان ها صحبت میکنه. بی نهایت عاشقشمممممممم…

    چندین بار از وقتی عضو شدم خواستم نظر ثبت کنم اما همش حسم میگفت زوده ولی امروز حسم گفت این کار رو انجام بدم و انجامش دادم.😇

    🌸🌸🌸🌸راستی اینم بگم و برم چند روز پیش وقتی داشتم به بک گراند گوشیم که اسم عشقم الله هست نگاه میکردم، یکی گفت حال کردی اسممو گذاشتی رو گوشیت و همش صدام زدی هدایتت کردم به سمت کسی که اسم منو با همون نامی که تو عشق میکنی باهاش میگه… بک گراند گوشیم برای اینه که بدونم اصلی ترین و مهم ترین و کلی ترین هدفم الله هست و الله من رو از زمین بلندم کرد. وقتی دیدگاه و صحبت های استاد رو شنیدم انگار میدونستمشون اما لازم بود یکی بهم بگه دوباره. 

    استاد عزیزم، مریم بانوی عزیزم دوستتون دارم، در پناه الله یکتا باشید. استاد جان و مریم عزیز و دوستان هم مدارم سپاسگزارم که پیام من که اینقدر طولانی بود رو خوندید. امیدوارم که مفید باشه.🙏🤍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    مهدیه امینی گفته:
    مدت عضویت: 1926 روز

    بنام خدا

    من با خوندن متن این قسمت شعرم اومد😂

    خلاصه که شاعر هم شدیم😁

    تو فقط باید بری سراغ دستگاه فرستندت

    فرکانست رو تنظیم کنی رو موج لذت

    هر کاری که انجام میدی؛ از شغلت و حتی نظافت

    خلاصه هر جا هستی فرمون رو ببری سمت لذت

    مگه قبلا نبود ماه و ابر و ستاره و درخت

    یا گرما و ناخواسته های سخت

    اما تو آگاهانه شروع کردی که ببری لذت

    حتی توی تضادها تو با سماجت

    تایید کردی زیبایی ها رو با صداقت

    آفرین تو خوبی ها رو دادی شهادت

    ادامه دادی و تو با شجاعت

    رفتی به هر سمتی که میبره هدایت

    نتایج اومد و تو رسیدی به رضایت

    آره تو فهمیدی که هستی تحت حمایت

    آفرین تو پیدا کردی قانون سعادت

    خداروشکر که تو جمع شما عزیزان هستم و دوستتون دارم استاد و استادیار عزیزم❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: