سریال زندگی در بهشت | قسمت 82 - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

278 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    معصومه عبیری گفته:
    مدت عضویت: 2263 روز

    سلام به مریم شایسته عزیزززم و سلام به استاد گلم و همه دوستان نازنین🌹🌳🌹🌳🌹🌳🌹🌳

    واقعا زیبایی های پرادایس تموم نشدنی هست…بی نهایت زیباست….🌳🌳🌲🌲

    عاشق طلوع و غروب خورشیدش هستم…عاشق درختان سرسبز و زیباش…عاشق سبزه هاش…عاشق مرغ و خروسا و جوجه ها🐣🐣🐥عاشق آب دریاچه زیبا و آرامش بخش…عاشق کلبه چوبی بسییییار زیباش….عاشق اون ابرا و اون آسمون زیبا…واقعا شگفت انگیزه…😍😍😍

    مریم عزیزم این قسمت سریال، برای من بی نهایت زیبا بود و نکته داشت…

    من دقیقا چند روزه ذهنم درگیر بود که با مفهوم نشانه بیشتر آشنا شم و بیشتر توی زندگیم متوجهش بشم و همینطور اینکه بخوام تو دل ترسام برم…و چند مورد بود که خیلی به تعویق می انداختم به خاطر ترسم در حالیکه میدونستم تواناییش رو دارم….

    از اینجا متوجه میشم که تواناییش رو دارم که وقتی به گذشته رجوع میکنم میبینم همین کارو یا کار شبیه این یا حتی سخت تر از این رو من انجامش دادم و خیلی هم عالی انجام دادم..

    و اتفاقا امروز یه حرکت زدم برای یکیش. و قراره که انجامش بدم. باور نمیکنید ولی برای همین قدم کوچیک هم که برداشتم خیلی حالم خوبه و حس و حالم عالیه.

    چون مهم برداشتن قدم اوله و رفتن تو دل ترسها..و بعد خود به خود مسیر گفته میشه و انجام میشه…مهم اقدام کردنه.

    و این نکته که گفتید وقتی سعی میکنیم آگاهانه روی یکی از ترس هامون کار کنیم لول مون از کسی که به طور طبیعی اون ترس رو نداشته هم بالاتر میره این خیییلی جالب بود..واقعا همینطوره..چون باورمون به خودمون بیشتر میشه…و اینکه میفهمیم وقتی آگاهانه تونستیم چنین ترسی رو از بین ببریم و پیشرفت کنیم پس توی موردهای دیگه هم میتونیم آگاهانه انجامش بدیم و اعتماد به نفس و عزت نفسمون خیلی بالاتر میره…

    و چقدر خوشحال شدم از سورپرایز تون…از نشانه ای که خداوند براتون فرستاد و نخواستین به پست آفیس برید .. و ما وقتی در لحظه باشیم و در حال خوب قرار داشته باشیم این نشانه ها رو میبینیم و کاملا متوجهش میشیم..و بعد شما تصمیم گرفتین که به وال مارت نرید و فردا انجامش بدید و جالب که بعد هم مشخص شد که چه خوب شد که نرفتین….

    در مورد مرگ هم واقعا اگه ما به چنین درکی برسیم که مرگ و نابودی معنایی نداره و با مردن ما به لول های بالاتر و زیباتر میرسیم تمام احساس ترسمون نه تنها از بین میره بلکه جای خودش رو به لذت میده…😍✔

    و در مورد آرایش کردن واقعااا چقدر زمان بره و گاهی چقد خسته کننده. مریم جان و دوستان عزیزم منم مدت زیادیه که آرایش نمیکنم یا در حد خیلی کم و جالب اینه که من الان احساس اعتماد به نفس بالاتری دارم تا اون زمان. چون ارزشمندی من رو آرایش تعیین نمیکنه. من خودم همین طوری بسیار بسیار ارزشمند و لایق احترام و توجه هستم.

    و برای لباس پوشیدن هم شاید قبلا سعی میکردم که مورد توجه باشم و حتی لباسی میپوشیدم که سختم بود داخلش ولی الان نه فقط راحتی خودم مهمه و اینکه اگه گرمه لباسی بپوشم که احساس خنکی و راحتی داشته باشم چون میفهمم وقتی داخل لباس گرمم بشه یا عرق کنم بسیار احساس بدی دارم و اصلا لذت نمیبرم از لحظه ام. و همینطور برعکس برای هوای سرد..

    واقعا خداروهزار بار شکر بابت این آگاهیها بابت شما الگوهایی که دارم و بهترین دستان خدایید برای من..

    واقعا لذت بردم از اینکه دیدم اون آقایون که اومده بودن برا تعمیر و شما چقد راحت حرف میزدین و فیلم میگرفتین. ..و چقدر تحسین کردم چنین فرهنگ و چنین شعور بالایی که داخل اون کشور هست که چقدر خالصانه کارشون رو انجام میدن و میرن….

    تمام این فایل سراسر زیبایی و نکته بود..سراسر زیبایی..

    حتی اون جاده ای که با ماشین عبور میکردین..🍃🍃

    حتی براونی عزیز… پسر خوب.. اسب زیبامون…

    حتی اون سایه های درختا که من تصور میکردم زیرش دراز کشیدم و به ابرا و زیبایی های بهشت خیره شدم…😁😄

    همه چیز لذت بخشه و در کمال زیبایی…💚💚

    خدارو هزاران بار شکر..💖

    خیلی دوستون دارم. در پناه خدای مهربون باشید.💛💜💛💜💛💜💛💜💛💜💛💜

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2585 روز

    با یاد خدا

    سلام به مریم مهربونم و استاد عزیزم و تمام هم فرکانسی های خوبم☘️

    اقاااا همین ثانیه اول رو ببین شما چه قاب زیبایی نور خورشید پهن شده رو چمن های فسفری و نم ناک

    خدایا چقدر همه چیز سبزو تازست

    خدایا شکرت

    آب رو ببین چه شفاف و خوش رنگه اسمون چه رنگی به خودش گرفته چه صبح باشکوهی

    صدای پرنده هامون رو ببین خدای شکرت که گوش هام این صداهارو میشنوه

    اون اردک های پنبه ای تپل ببین خدای من

    ای جونم همه منتظر غذا هستن

    خدایا شکرت برای نورهای طلایی

    تهران که شهریور و اول مهر خیلی طلوع و غروب این رنگیه جاهای دیگه رو نمیدونم

    خیلی لذت بخشه خیلی

    زیر افتاب خوشرنگی ولی نمیسوزی اینم یه بخش دیگه از نعمت😅

    خانم مرغی رو ببین خداااا اون هم قانون رو میدونه که نباید به بقیه چسبید وابستشون شد باید زندگی رو ادامه داد همواره به جریان صیال زندگی پیوست

    برای اینکه بچه بتونن زودتر و درست تر شخصیت مستقل خودشون رو پیدا کنن باید از یه جایی به بعد رهاشون کرد

    حتی میدونه اگه بخواد این یک نکته رو هم به بچهاش یاد بده باید خودش به اونها عمل کنه

    خدای منننن وقتی مریم برای جوجه ها عذا میریزه یاد اون سکانس سیندرلا افتادم که پرنده ها دورش جمع میشدن منتظر غذا

    چقدر قشنگ اولین کار بعد از بیداری مریم عزیز تعامل با طبیعت

    لذت بردن از زنگی البته به شرط تصمیم گرفتن و پتو گرم و نرم رو رها کردن اومدن بیرون

    که حتما می ارزه

    خیلی هم می ارزه این همه زیبایی به اون حرکت

    نوک نارنجی اردک هارو ببین خدای من

    اون درختی که روی زمینه انگار برگهاش رنگ شاه توتن چقدر خوشرنگ بی نظیره خدایا شکرت

    هیچ جا تکراری نیست هرطرف نگاه میکنی یه جور زیبایی داره

    اون نور و غبار که از بین درختا رد شده چقققدر باشکوه چقد عرفانی کرده همه جارو

    خدایا شکرت برای این تازگی برای این همیشه بهاری برای این رنگها بو ها زندگی هایی که در جریانه

    خدایا تو چقققدر قشنگی که اینقدر قشنگی افریدی

    خدایا شکر از حال خوب خودم

    چقدر موندن در این فرکانس برام لذت بخشه چون ایندم رو میسازم

    چقدر این فرکانس رو این احساس رو دوست دارم

    خدایا شکرت که چشم هام میتونه ببینه و گوش هام این سمفونی رو میشنوه

    الهی خدایا مریم میگه خوابم میاد ولی بخاطر قشنگیه نور اومدم

    خدایا شکرت که لایق بودم در این لحظه این همه زیبایی رو ببینم و تجربه کنم

    مریم عزیز از تو و سخاوتت همیشه سپاسگزاریم

    خدایا چقدر لمه های نور وقتی افتاده روی بدنه ی پل و کلبه زیباست

    اب چقدر شفاف و زیباست شکرت

    انبوه درختان باران خورده رو ببین میتونم بوی طبیعت رو احساس کنم

    اینجارووو مگه گاه مشکی میشه خدایا چقدر این سه تا بانمکن 😍🥺

    خدایا شکرت

    اسمون انگار با یک قلمو فقط یک بار یک رنگ سپید رو کشیدی یک سایه انداختی چقدر زیباست

    ینی باور کنین گاهی مغزم مقاومت میکنه از این وضوح و این رنگها میگه عزیز من اینا افکت این گوشی های جدیده ک همه چیز رو با رنگو لعاب تر میکنه

    ینی مغزم باورش نمیشه

    ولی من میگم اگه با دوربین این شکلیه ببین با چشم از نزدیک چطوری میتونه باشه 😍☘️

    مریم عزیز گفتن

    موقع تمرکز روی یک مسئله

    به شناخت بهتر اطراف میپردازن

    و در نهایت ترسشون کمتر میشه

    پس فقط ناشناخته خاست که برای ما ترس ناکه

    ما از ندانستن و ناشناخته بودن چیزا میترسیم

    خدایا شکرت بوای امنیتی که در این مدار هست

    ب شخصه چند بار ب ذهنم رسید

    اخه ادم اینجا دستش ب جایی بند نیست اگه بیان تو خونه چی

    بعد یاد جمله استاد افتادم خدا هست

    خدایا هدایتم کنم که چطور توحیدم رو تقویت کنم

    برمیگردیم ب پارادایس خودمون به ابرای کارتونی و جنگل انبوهش

    خدایا شکرت

    چقدر ترکیب اب راکد و باد جذاب شده

    ترکیب چین چین خدایا💖😊

    جرجو ببین چ قد بلندی میکنه چقد خوشگله اخه

    چ جالب گفت مریم جان

    بارندگی که اندازش برای جرج مثل سونامی بوده

    اره اره یاد حرف استاد افتادم

    وقتی اتفاقی که اندازش یکه برای کسی که اندازش دو بیوفته مسئله ای ایجاد نمیکنه اما اگه انفاقی که اندازش مثلا هشته برای کسی که اندازه ش دوعه بیوفته میشه مثل سونامی برای جرج

    بستگی ب ظرفیت ما داره

    چقدر مریم عزیز با خوشون در صلح هستن

    این همه مجموعه کارهای متفاوت در این خونه بزرگ که هی مثلا باید برن و بیان کلافشون نمیکنه

    خود من باشم یا تنبلی میکنم یا کلی خودم با خودم غرغر🤪

    چ گاراژ دنجی تا ب حال ندیده بودمش در ویدیو های قبلی

    خدایا شکرت چه باحاله

    و ایکه چققققدر این نکته رو من همیشه با گوشت پوست حس کردم اما بازم گولش رو میخورم برای کارا و موقعیت های تازه

    وقتی از بیرون بدون شناخت ب هرچیزی نگاه میکنی بزرگ تر از اندازه واقعیشه ترسناکتر

    برای همینه همیشه سعی میکنم حرف استاد رو مرور کنم و برم تو دل کاره ترسه موقعیته

    چقدر بعدش احساس عزت نفس بیشتری داشتم

    چقدر قشنگ

    وقتی ادم وارد اون ترسه شده ینی داره روی خدا حساب میکنه

    چ نگاه زیبایی

    از هر حل و بهبود مقاومتی کیشه به خدا رسید انتخای تمامش خداست

    اگه نتونیم روی خدا حساب کنیم نمیتونیم وارد ترسمون شیم

    اگه میخوام بزرگ بشم باید از چیزهای حاشیه عبور کنم

    ترس الکی وسواس الکی

    خدای من پوستر دقیقه ی ١٣:۵٩ روببین اخه😍💖

    کیست که خدا بخواهد هدایتش کنه دیگران بتونن بهش اسیب برسونن☘️

    خدایا شکرت معجزه ینی همین ینی داری میری بسته رو بگیری اما خدا از قبل برات فرستادتش

    ینی در لحظه هدایت بشی که نه بهتره بمونی خونه من کارارو برات انجام میدم

    الله اکبر

    اتفاقا مدتی بود خیلی جستخ گریخته داشتم به گل سانسوریا فکر میکردم هی میگفتم امروز میگیرم فردا میگیرم

    انگار یه چیزی تو وجودم میگف عجله نداشته باش تا اینکه دیروز برام رسید خوشگل و خوشرنگ از گلپایگان ینی تو این چند روز تو راه بوده تا برسه به من همون موقع اجابت شده بوده

    جالبه بگم انقد از ذوق مریم ذوق کردم برای دیدن بسته داشتم این کامنت رو مینوشتم پستچی اومد برای من بسته اورد

    نیم ساعت گذشت تیپاکس اومد برای من بسته اورد

    من همینطوری مونده بودم

    یکی از رشت یکی از شیراز

    دوتاشون هم گم شده بودن انننقد طول کشیده بودبیان که اصن یادم نبود اون لحظه بستخ ای قرار بیاد برام

    وای نمیدونین چقدررر هیجان زده شدم گفتم ببین قاانون داره کار میکنه

    خوووودشه

    تو راه سرکار چقددد افتاب طلایی دیدم

    انگار تو خیابونای تهران بوی درختای باران خورد رو اسپری کرده بودن حتی چند تا سانتافه دیدم

    یا تو عمرم ماشین حمل اسب ندیده بودم دیددددم درست بغل من بود تو ماشین بغلی یه اسب قهوه ای داشتن میبرددن😭😭🙁♥️خدایاااا باورم نمیشششه

    خالا الان دارم اینارو مینویسم مادرم اومد با یه گلدون جدید برای من🤯🤯🤯 خدااای من شکککرت

    من چه میدونستم نوشتن و تکه تمه دیدن فایل انقد تاثیر داره

    انقد استاد تاکید میکردن من باز یهو کلشو میدیذم فرداشم کامنتا رو میخوندم خدافظ

    این بار اول هست که به این شیوه عمل کودم

    نتیجه به الله یکتا اصن قابل گفتن نیست چقدر همه چی ی جور دیگه شد امروز

    خدایا شکررررت

    اهااا یادم رفت بگم بابرادرم سالیان صحبت نمیکنیم ینی تو خیابون هم همو ببینیم رد میشیم من برام حل شده و بخشیدمش اما میبینم وقتی نیستن چقدر حالم بهتره فقط بیتوجهی میکنم حالا بعدها ک کامنت الانم رو بخونم متوجه میشم درست رفتار میکردم یا نه

    خلاصه برادرم رفت من دیدم یه کتاب برای من هدیه اورده بوده

    من😦🤯🥺♥️

    ایام دادم تشکر کردم

    همین الان باز مادرم با یه بغل بادوم زمینی برای من اومد

    دوستان من سالهاست با اعضای خانواده م صحبت نمیکنما حتی کمتر از هم خونه ها

    خدایا شکر که دل هارو برای ادم نرم میکنی

    ان شالله خدا هرروز بهم کمک کنه تا توحیدم رو قوی کنم احساس لیاقتم و باور فراوانی

    ان شالله

    مریم جان خیلی ذوق کردم از رانندگیت پشت ماشین شاسی بلندی که برازندته

    تو خیابون خانومهارو که پشت ماشینای خوب میبینم خخخییلی ذوق میکنم کیف میکنم

    ولی یه نزدیکی که ماشین میگیره حس غم میکنم که یا همسرش براش خریده یا پدرش

    اگه م مطمئن باشم خودش خریده که دیگه بدتر همش خودمو سرزنش میکنم تو اگه پولاتو نداده بودی ب فلانیا بخورن دیگه پس ندن ب ریشت بخندن الان چند سال بود ماشین داشتی دوستات همه گرفتن تو چندین سال قبل از اونا کار میکردی اگه پس انداز داشتی الان ماشینی خونه ای چیزی میگرفتی نه اینکه شرایطت با ده سال قبل فرق خواستی نداره

    خلاصه الان از شر این نجواها خیییلی خودمو راحت کردم کم شده ولی هنوز هست

    قدم رو کار میکنم و عزت نفس میتونم بیشتر دستاورد های بقیه رو ببینم یا خودمو کمتر سرزنش کنم

    البته این پاشنه رو نمیخواستم قبول کنم ک دارم اخر همین یک ماه پیش گفتم اغااا تى حسود نیستی اوکی ولی احساس سرخوردگی بی عرضه گی که میکنی بیا باهم درستش میکنیم

    اها یه چیز جالب داشتم فکر میکردم ینی استاد و مریم هنوز برنامه رىزانه شون رو شب قبل مینویسن ن باوا بعید

    مریم عزیزم همون ثانیه گفتن وقتی اتفاق هایی که توی لیستم نبود می افتن خیلی ذوق میکنم

    خدایا شکرت که انقد سریع جواب میدی

    ترمز های کوچیک و اتفاقا همینطور از جلو چشمم رد میشد به ریشه ی دلیل کارهام فکر میکردم

    که لازمه ی رشد قدمهای کوچیک

    ک اگه قدمها برداشته نشه ب جاهای اصلی نمیرسیم

    شما ابرای ٢٢:٢۵رو ببین خدایاااا🌸😍

    چ جالب وقتی اگاهانه شروع میکنیم ب ایجاد اصلاح

    ب نسبت کسایی که بدیهی اون نقض رو نداشتن

    خیلی سطح ادم بالا میره

    چ عجیب من همیشه فکر میکرد خوشبحال کسایی که تا این اندازه باور مخرب راجب ثروت ندارن عزت نفس بهتری دارن…

    کار براشون خیییلی راحت تره

    اما دارم میفهمم خدایا شکرت

    چه جمله ی حیاتی عادت به حل مسئله ینی نترسیدن ینی میدونی از پسش بر میای ینی توکل به خداوند هیچ چیزی نیست که قابل حل نباشه

    مثل همون نکته اول فایل

    همه چیز تا ناشناخته هست ترسناک بنظر میرسن

    اما وقتی می ریم تو دلش همه چیز کم کم طبیعی و ساده بنظر میاد و به اسونی ازشون گذر میکنیم

    اگاهانه زندگی کردن

    ارامش در پرتو اگاهی

    مرگ ب معنای فنا وجود نداره

    خدای من

    الخیر فی ما وقع

    اگ میرفتیم فروشگاه کار تعمیرات عقب می افتاد

    خدای من دلم میخواد برم یه گوشه ارام

    بشینم و ساعتها به چیزهایی که شنیدم دیدم بفهمم مرور کنم مزه مزه کنم دوباره

    همه چیز تحت کنترله

    همه چیز عالیه

    بله

    خدایا شکرت🌱

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    زهرا و صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1938 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم فوق العاده زیبا و قوی که الگوی من برای قوی و زیبا بودن هستند. و همه دوستان خوبم در این خانواده بزرگ و دوست داشتنی

    راستش فکر میکردم الان زمان مناسبی برای کامنت گذاشتن نیست چون یه اتفاق ناجالبی … اما به نظرم اتفاقا درست همین لحظه و همین الان بهترین زمان برای نوشتن و متمرکز کردن حواسم روی زیبایی ها و نوشتن از زیبایی ها هست. من واقعا احساس خوشبختی میکنم چون هم بهشت رو اینجا دارم که هر روز با نوازش نور زیبای افتاب از پنجره اتاقم که صورتم رو ناز میکنه تا بیدار شم بیدار میشم و میرم دم پنجره گنجشکا و نسیم خنک و گلای شیپوری بنفش و صورتی چنان دلبری میکنن که انگار از تو باغچه دارن دست تکون میدن و صدام میکنن و میگن بیاااااا پیشموووون بدووو دختر دیگه بدوووووو بیااااا :))))) که منم با عشق میدوم میرم تو حیاط و میگم اومدم بابااااا نمیگفتین هم میومدم:)))چون عاشقتونم و خلاصه کلی تو حیاط میون گلای زیبا و گنجشکا و دسته های پرستو ها و کلاغا تو اسمون و نسیم خنک و بوی خوب طبیعت میگیم و میخندیم و شکر میگیم و میام سر کارم و طبق روال همیشه همین که لب تاپمو روشن میکنم صدای زیبای پردایس این دفه میاد که بدوووووو بیاااا و امروز که فایل رو دانلود کردم و خواستم کارم رو شروع کنم و یه ساعت دیگه ببینم نور طلایی که مریم عزیز رو صدا زدو کشوند بیرون و میون بهشت هی از تو فایل داد زد الااااااان بببین یه ساعت دیگه دیره:))) بدووووووووو بیا بهشت :)))))))) که اینجا طبقات بالتره بهشته:) و اومدم وسط بهشت و باز کلی بالا پایین پریدم و کلی خندیدم و کنار مریم عزیزم تجربه کردم و یاد گرفتم و پخته تر و اگاه تر شدم. من مدت زیادی نیست که عضو سایت شدم و وارد این مسیر زیبا ولی تا قبل از این زمان حدود 7 ماه من یک بار هم زندگی رو به این شکل زیبا و پر از احساس خوب و خوشبختی تجربه نکرده بودم و این از لطف خدا به من هست که با مریم عزیز و استاد عزیزم ودوستان هم مسیرم همراه شدم.به نظرم این مسیر از اولش تا بی نهایت ادامش همش بهشت و عشق و زیبایی هست و هر دفعه فقط لولش بالاتر میره مثل طبقات بهشت:))) و تکاملی که هر روز با یه اگاهی بزرگ و یه درس شیرین طی میشه.مریم عزیزم من زیبایی شما رو اولین باری که دیدم پردایس تنها بودین حسش کردم.شما نیازی به ارایش نداری چون فوق العاده زیبا و جذاب و دوست داشتنی و قوی هستی ارایش اصلا در شان قدرت خدا تو وجود شما نیست. و این چیزی هست که من برای خودم تو روند طی کردن تکاملم میخوام چون ارایش حتی اسمش هم ضعف رو میرسونه از نظر من. هر چی بیشتر میگذره و بیشتر صلح شما با خودتون رو میبینم بیشتر سالهای شیرینی که کرمان دانشجو بودم برام تداعی میشه که حالا نه اینکه بگم صرفا خصلت مردم کرمان هست یا یه منطقه خاص ولی واقعا یه جور خاصی اروم و شاد بودن یا حد اقل دوستان و اطرافیان من به شکل عالی شاد و مثبت نگر بودن. مریم عزیزم قوی بودن شما برای رفتن به دل ترساتون این مدت به من جرات رفتن به دل خیییلی از ترسای اساسی زندگیم رو داده که یکیش ترس از زخمی هست که یهویی رو پام پیدا شد و 6 ماه پاهام رو ازار میداد دارو بیشترش میکرد اما چون مسکن درد بود جرات نداشتم قطش کنم ولی الان دو هفتس دارو ها رو قط کردم و پام به طرز عجیبی خییییییلی بهتره دیگه نه تنها درد نداره هی داره کمتر و کمتر میشه و پوستش طبیعی شده.و این فقط یکی از ترس هایی هست که تو دلش رفتم و نتیجه عالی گرفتم .شما قطعا زیباترینی که از فاصله ها انرژی مثبت و عالیت اینطور تو دل من قدرت ایجاد کرده که خدا رو تو وجودم پیدا کنم به جای تکیه به دارو و این حرفا.ازت مچکرم خدای بزرگم که الگوهایی به زیبایی و قدرت و واقعی بودن مریم عزیز و استاد عزیزم و دوستان هم سفرم دارم.خدا جوووون دوست دارم و شکرت که نوشتم و حالم به این شکل عالی متحول شد:))))) دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2848 روز

    به نام عشق مطلق،،

    سلام به دریافت کننده ی زیبایی ها

    خدای من شکرت مریم عزیز درب رو که باز کردی وقتی چشمم افتاد به این رنگ رویایی سرسبزی چمن ها ،گیاهان و درختان همون لحظه گفتم انگار داری منظره ای نقاشی شده در یه تابلوی بزرگ تماشا میکنی الحق که بهترین نقاش زندگی خداست پس چرا از این عظمت مهارت هاش که دروجود تک تک ما آدمها هم قرار داده در زندگیمون بصورت زیبا و قدرتمند استفاده نکنیم

    وقتی مریم بانو مرغ ها و اردک ها بقول خودت داک ها رو از عاشیانه رها کردی اصلا کامل دیگه شد اینهوو برنامه کارتنی های مزرعه ای کهدر زمان کودکی باهاشون لذت میبردیم و تجسم هایی میشدن برا بهتر و راحتتر غرق در تخیلاتمون بشیم ،،

    اصلا اون قسمتهایی که درختان سبز و بعضی هاون زرد و بعضیها قهوه ای خدای من بااینکه این همه در پرادایس اینارو دیده ام اما توی این فایل خیلی زیباتر و رویایی تر دیدم

    خب وقتی ما با طبیعت و قوانین زندگی بیشتر حل میشویم خب زیبایی بیشتری هم میبینیم،بینایی چشم ها مهم نیست قلب بینا مهمه،مانند چشم های دوربین مدار بسته اگه کیس و فضای ذخیره سازیش درست نباشه و اتفاقاتی که در محدوده دوربین ها رخ بده و هرچقدر هم که چشم های دوربین باکیفیت باشن اما فایده ای نداره در نهایت چیزی بنام مدرک و ضبط شده وجود نخواهد داشت،،

    خب بذارید یه مثالی بزنم براتون من یه خانواده ای رو میشناسم که اکثر اعضای اقوامم و خانواده ام میگن این خانواده چقدر شانس دارن

    «نکته ،اتفاقا این خانواده که من از بچگی شاهد زندگیشون هستم خیلی از فضای دارایی و منبع درآمدیشون اصلا به فناست و مدتهاست که داغونه و همچنین خانواده و اقوام من هم همیشه شاهد این داغونی ها هستن اما برعکس فقط اون قسمتها و نکات مثبتی که این خانواده دارن و بسیار کمم هستن بلکه فقط همینارو میبینن ،،

    اما باور کنید این اقوام و خانواده ی من دربیشتر موارد، زندگی خودشون بارها و بارها نسبت به اون خانواده بهتره اما بدلیل اینکه اکثرا توجهشون روی نکات منفیه باعث شده زیبایی های کمتری رو هم احساس کنن و همینم باعث کم بینایی قلب ها میشه

    میبینید چقدر ساده و نامحصوص مدارها و فاصله های فرکانسی بین آدمهاست،،

    من همیشه آرزوی زیبایی هارو دارم براشون اما به خودم میبالم و میلیاردها که هیچ بی نهایت سپاسگذار خداوندم که هدایت شدم به این خانواده واقعا باارزش ترین اعضای خانواده ی من اینجاهستن،،

    مریم بانو ممنون از اینکه درمورد حل کردن ترسها صحبت کردی،،واقعا شجاع اون نیست که فرد نترسی باشه،بلکه شجاع کسی ست که باوجود ترس داشتن اما در دل ترسهاش حرکت کنه،،

    بار اول که فایل رو دیدم خیلی نفوذ پذیرم نبود اما بار دوم با تمرکز بیشتر و نفوذپذیرتر بهش گوش دادم که تاثیرشم خیلی بهتر شد،،

    مریم بانو خیلی مثال عالی ،آگاهی ارزشمند، رو گفتی که اگه کسی ذاتا یعنی ناآگاهانه کاری رو خوب انجام میده خیلی قوی نیست اما کسی که داره مشکلی رو بااگاهی حل میکنه خیلی قویتره،»خب معلومه چونکه اونی که داره باآگاهی عمل میکنه قطعا قدرتمندتره،چونکه داره از اصل استفاده میکنه،

    مانند کسی که انداخته باشنش زیر سایه اما تا کسی که خودش بره سایه بونی ایجاد کرده باشه براخودش خیلی تفاوت داره،،

    مریم بانو وقتی داشتی درمورد این آگاهی صحبت میکردی کاملا میفهمیدم داری چی میگی چونکه خودم قبلا در یه زمینه ای فعالیت داشتم و در تکنیکها و مهارتهایی که خیلی ها عموما مشکل خاصی نداشتن و نااگاهانه هم اکثرا انجام میدادن اما من چونکه از خیلیهای دیگه اون مهارت ساده و عموم برام تضاد بود و نسبت به اکثریت مشکل داشتم همون تضاد باعث شد که من برم اصلا قوانینشو از پایه و اصل یادبگیرم و درک کنم و بلکه از خیلی های حتی باسابقه تر رشد بیشتری داشتم،،

    اما این هدایت ها و برکت های الهی که خیلی هاشون از دریچه و دروازه ی تضاد وارد زندگی مامیشوند رو باید دیدگاه،نگرش،ذهنی باز،

    و مهمتراز همه قلبی بینا داشت،،

    من ازاین آگاهی از قبل بخاطر وجود تضادم همیشه میگم اگه دونفر مثلا دارن دیوارهای آجری میسازن هردوتا هم بااجرای عالی

    از اولین استاد بپرسی که چه چیزی باعث میشه فلان قسمت دیوار یا ستون زیبا یا نازیبا میشه و از کجا داره این رخ دادها نشأت میگیره ؟میگه بدلیل گذاشتن این نوع آجر در فلان زمان قراردادن اون ابزار و فلان موقع ملات و……

    اما استاد دومی هرچی ازش بپرسی که چرا فلان قسمت کار خراب میشه میگه فقط بهت میگه ولشکن اینجور مثل چیدمان کن و ادامه بده ، اینجا میفهمیم که اولی استاده و داره براساس اصول عمل میکنه و همچنین قدرت انتقال دادن هم به دیگران رو داره

    دومی فقط یه چیزی که در ناخودآگاهش هست رو داره. اجرا میکنه و نمیفهمه که این توانایی ازکجا میاد چجور رقم میخوره وووووو

    خب بازم بگم ازاینکه مریم بانو درمورد ترس ها صحبت کردی اینو نشانه ای دیدم برای کارکردن بیشتر روی عزت نفس،،

    و چقدر خوبه که از موفقیتهای قبل مون استفاده کنیم که همونطور که مهارتهای قبل رو خیلی بزرگ میدیدیم اما بعداز گذرکردن ازشون فهمیدیم نه بابا سایه های خیالی بیش نبودن پس برای قدم گذاشتن در دل ترس های بعدی هم همینطوره

    امید به هرروز برداشتن یه قدم در دل ترس هامون،،

    وقتی خداوند و قوانینش هست دیگه هرروز باید از ارزش هامون بیشتر استفاده کنیم،،

    الهی به امید تو،،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    هرمز بالي پور گفته:
    مدت عضویت: 2938 روز

    به نام خداوندی که قوانین ثابتی دارد

    سلام استاد عزیز و مریم بانو و دوستان گلم

    خدا رو شکر می کنم که منو به سمت دیدن این فایل بسیار مفید هدایت کرد و به من آگاهی های زیادی رو داد از جمله اینکه باید خانم شایسته رو الگوی خودم قرار بدم و همیشه شکرگزار داشته هایم باشم تا به خواسته هایم برسم و مثل خانم شایسته باید پا بزارم بروی ترس هایم وای خدای من چقدر لذت بردم از دیدن این جنگل زیبا و این غروب زیبا حسابی منو به وجد آورد وای چه منظره ای از دریاچه و درختان چقدر عالی از گاراژ خوب و مناظر اطراف و مسیر فلکه مریم و چقدر لذت بردم و یاد گرفتم که چطور بر ترس هام غلبه کنم و فقط باید روی خدا حساب کنیم تا کار ما رو راحت‌تر کنه و ترس هامون از بین بره خدا رو شکر می کنم که امروز به این سطح از آگاهی رسیدم

    خدایا شکرت 🙏🌹🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    Zohree گفته:
    مدت عضویت: 1851 روز

    سلاااام خانم شایسته عزیزززم

    چقدر حالم خوب میشه و کیف میکنم از خوشبختی یه خانم،از لذت بردنش از زندگیش و چقدرررر راحت باهاتون همزاد پنداری میکنم.داشتین راجع به هدایت ها صحبت میکردین و من چقدرر برام جالب بود و به دلم نشست ،بعد از دیدن این فایل رفتم خونه مامانم و خیلی اتفاقی و بی هدف در یکی از اتاقاشونو باز کردم و یه باره یه هزارررپای گنده دیدم و همونجا دقیقا همونجا فهمیدم که من هدایت شدم که این هزارپارو ببینم که خدای ناکرده آسیبی به پدر و مادرم وارد نشه و خدا چقدرررر زیبا حواسش به همه چیز هست،مریم جان عزیز خدارو هزاران سپاس بابت آشنایی با شما و استاد عزیز، من و همسرم یه تکه زمین داریم که الان تازه شروع به ساختش کردیم و تقریبا بیابونه تازه توش درخت پسته و انجیر کاشتیم با اینکه آب نداره و خودمون آب میخریم اما با همسرم مدام به یاد شما واستاد میافتیم و همسرم میگه تو هم مثل خانم شایسته میمونه کارات😊😊و من کلییی ذوق میکنم تودلم.نمیدونم شاید ما هم به روز یه بهشت ساختیم.از خدا برای شما وهمه ی عباس منشیها آرزوی خوشبختی ،سلامت ،ثروت دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    Mami1 گفته:
    مدت عضویت: 2428 روز

    به نام خدای فراوانی

    خدایا به خاطر زیبایی‌های این بهشت زیبامون ازت سپاسگزارم

    پرنده ها دارن میخونن

    خورشید عالم تاب با نور طلایش اومده

    نسیم دیوانه کننده

    صدای مرغ و خروس ها

    راهرفتن روی چمن ها

    حس بی نظیر اول صبح

    آخ آخ خدای من یه پکیج دیوانه کندده برای داشتن یک شروع محشر اول صبحی خداااایا شکررررت

    خدای مممممن چقدر زیباست بهشتمون

    دلم میخواد هزاران هزار مرتبه تکرار کنم و هر بارم ک تکرار میکنم برام تازگی داره ک خداااااااای ممممممن چقدر بشتمون زیباست

    شکرت خدایا ک چقدر عالی مبتونم خودم رو در پرادایس ببینم به خاطر قدرت تجسم عالی و قوی ک بهم دادب بینهایت سپاسگزارم ازت بینهایت!!

    ♥️

    خااانم شایسته عزیزم

    مریم بانو مهربانم چقدر ما سخاوتمندانه و عاشقانه هم زیبایی های پرادایس رو در اختیار ما میزارید

    و هم نکان طلایی و فوق العاده رو به ما گوشزد میکنید ک به اندازه چندین دوره توش حرف هسا و آگاهی..

    👌👌

    ازتون سپاسگزارم خانم شایسته عزیزی ک من عاشقانه دوستتون دارم..

    👌👌

    😘😘

    چقدر مممن صدای راه رفتن شما رو برگهارو دوست دارم این صدای خش خش برگها

    یه خنده بزرگ میاره رو قلبم و کمکم میکنه تا بتونم راحت تر خودم رو در پرادایس حس کنم

    و از ذوق و شوق بسیار زیاد فقط لبخند بزنم و شکر کنم..

    😘😘

    (وقتی از بیرون و بدون شناخت به هرچیزی نگاه میکنی به نظر بزرگتر از اندازه واقعیش میاد)

    اووووو خداااای ممممن عجب اگاهی فوق الهاده ای

    عجب آگاهی نابی

    یعنی من لذت بردم واقعا همینطوره

    هرچیزی ک بدون شناخت بخوای واردش بشی

    به نظرت خیلی برات دور

    از دسترس و عظیمتر میاد

    و باز هم میرسیم به تکامل

    همینکه الان سایز پرادایس برای شما خیلی کوچیک و جمع و جوره یعنی شما حسابی و عالی تکاملتونو طی کردید

    گوشه گوشه پرادایس رو بررسی کردید

    و حالا دیگ پرادایس اونقدر ها هم بزرگ و عظیم نیست براتون مثل هر چیز دیگه ای ..

    😘👌

    ینی میشه این مثالو برا هر مورد دیگه ای ب کار برد خدایا برای دریافت این آگاهی فوق العاده ازت متشکرم

    😘👌

    من هم دقیقا آگاهانه تصمیم گرفتم ک ب ترسهام غلبه کنم و بتونم خودم رو رشد

    بدم چون به این باور رسیدم که اگه خودم نتونم خودم رو رشد بدم جهان با سختی

    مجبور میکنه منو که رشد کنم خدارو شکر ترس از تنهایی و تنها موندن تو خونه حتی شب ها رو ب راحتی

    به دلش ورود کردم و خیلی سربلند هم از این ورود به دل ترسها بیرون اومدم و دیگه نگم براتون از حجم اعتماد ب نفسی ک بعدش گرفتم و حالا دارم دونه دونه ترسهام رو شناسایی

    میکنم و ارام آرام ب سمتشون میرم و جهان هم هربار به طور شگفت انگیزی منرو حمایت میکنه و بیشتر رشدم میده

    وای وای وای وای خداااای من

    آره دقیقا اگ میخوایم بزرگ شیم بااااید از یه سری چیزهای حاشیه ای و یه سری

    ترسهای الکی بگذریم به نطرم تنها راه بزرگ شدنه چقدر عالی گفتید

    به قول قرآن کیست ک خدا بخواد حمایتش کنه مردم بتونن بهش آسیب بزنن

    الله اکبر الله اکبر آره دقیقا کی میتونه آخه هیچکس

    خدا میخواد بهم ثروت بده کی میتونه جلوشو بگیره؟؟؟

    خدا میخواد بهم عزت بده

    کی میتونه جلوشو بگیره

    خدا میخواد بهم سلامتی بده آرامش بده پیشرفت بده

    کی میتونه آخه جلودارش باشه؟؟؟

    هیچکس نمیتونه

    خدای من خدای موسی خدای عیسی خدای ابراهیم و یوسف خدایی ک خود منو از صفر که نه از زیر صفربه این جایگاهی ک الان هستم رسوند

    ک من راضی م خووش حمایتم کرد

    کی تونست جلوشو بگیره؟؟؟

    هیچکس..

    چون خودش اراده کرده انقدری ب من بده ک منرو راضی کنه منرو شاد کنه

    آخ خدایا من عاشقتم من عاشقتم

    (هرکه بر خدا توکل کند خدا برایش کافیست)

    👌♥️

    خانم شایسته یعنی من عاشقتونم

    یعنی من عاشقتونم حالا که من دارم خیلی تمرکزی و لیزری رو خودم کار میکنم دو مرتبه بحث آرایش رو راجع بش صحبت کردید

    من قبلا یه مشکل داشتم ک

    اصلا آرایش نمیکردم

    و این ب خاطر عزت نفس بالام نبود بلکه بخاطر عزت نفس پایینم بود

    و به خاطر حرف و نظر و تایید گرفتن از دیگران ارایش نمیکردم ک اومدم برای ساخت عزت نفس و تمرین بی اهمیتی و مهم نبودن

    حرف مردم آرایش کردم تا این بت نظر دیگران درونم شکسته بشه حالا از اونور بوم افتادم و دیگ بدون آرایش نیستم اصلا خخخخ🤣🤣🤣

    حالا ک شما راجع ب آرایش صحبت کردید من اینو یه هدایت و یه نشونه میبینم از طرف خدا و لیزری رو این موضوع میخوام تمرکز کنم و سعی میکنم تو وجود خودم حلش کنم ان شاالله..

    ♥️♥️♥️

    عاشقتونم و خدارو میلیونها مرتبه ب خاطر حضور خودم تو این خانواده درجه یک و عالی سپاسگزارم

    ♥️♥️♥️

    همه چی فوق العاده است

    بزن بریم دردانه خدا عزیز کرده خدا تا یه زندگی با شکوه بسازیم ..

    👌👌

    🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    حسن کفاش دوست گفته:
    مدت عضویت: 2943 روز

    سلام استاد گلم

    سلام خانم شایسته

    سلام دوستان هم فرکانسی

    خانم شایسته عزیز

    عزیز دل استاد

    خیلی ازت ممنونم

    من از این فایل تون خیلی ایده گرفتم

    راستش یکم هم بهم برخورد

    در این فایل از غلبه تون بر ترس هاتون در مورد تاریکی گفتید

    من از تاریکی خیلی ترسی ندارم

    از تنهایی و تاریکی ترس زیادی ندارم

    البته که فکر می کردم که ندارم

    گفتم خوب بیا امتحان ش کنیم

    یه هدایتی به من گفت که برو تو دل تاریکی

    یه هدایت قوی تر گفت نه برو به قول شما یه کار هیوج تر انجام بده

    من به دومی رو انتخاب کردم

    رفتم به قبرستان شهرمون

    یه قبرستان قدیمی و تقریبا متروک چون یه قبرستان شیک و جدید هم داره

    ولی جریان هدایت می گفت که نه باید بری توی همون متروکه

    ببین تا نزدیک اون قبرستان نجواهای شیطان توی گوشم ویزویز کرد که چرا میخای بری، اگه یه معتاد بیاد، اگه چندتا باشند، لااقل گوشی ت رو نبر، اگه سگ بیاد، اگه گرگ بیاد، اگه پات پیچ بخوره تو یه گودال بیافتی، ساعت دوازده شب، پلیس بیاد تو رو بگیره، چی میخای بگی و خودتون می دونید که این نجواهای شیطان انتهایی نداره ولی من گفتم

    — ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است —

    نزدیک قبرستان ماشین رو پارک کردم

    یه مسیری رو پیاده رفتم تا به قبرستان رسیدم

    سکوت و آرامش محض

    شبی سرد که سرماش رو با تک تک استخوان های بدنم حس میکردم ( شاید کمی اش به خاطر ترس بوده نمی دونم)

    ولی رفتم و ادامه دادم

    یه دوری توی قبرستان زدم

    همه اش به خودم میگفتم :

    — خداوند نگهبان من است —

    حدود بیست دقیقه ای توی قبرستان چرخیدم و دیدم که :

    اصلا سگی نبود (چون سگهای ولگرد زیادی است)

    اصلا پلیس نیامد

    اصلا معتادی من ندیدم

    و….

    بعد به نجواهای شیطانی گفتم که ببین همه اش حرف مفت می زدی هیچی نبود

    حالا چه عایدم شد:

    غلبه بر ترس از قبرستان

    دیدن یه عالمه ستاره تو آسمان که بی نهایت چشم نواز و زیبا بود و من کلی لذت بردم

    دیدن هلال نیمه ماه

    آرامش قبرستان

    و یه عالمه حس خوب

    این ایده بهم الهام شده که یه شب برم توی دشت های اطراف شهرمون یه دور دو سه ساعته بزنم

    هنوز تکاملم رو کامل طی نکرده ام

    البته که هوا هم خیلی سرده

    ولی میخواستم از شما تشکر کنم

    شما با باعث انجام اینکار توسط من شدید

    خیلی لذت بخش بود

    ادامه خواهم داد تو دل ترسهام رفتن رو

    و غلبه کردن به اونها رو

    منتظر گزارش های بعدی من باشید

    در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند

    💜💙💜💙💜💙💜💙💜💙💜💙

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    پارسا فریور گفته:
    مدت عضویت: 2505 روز

    خدایااااا

    یکی به من بگه از کجا شروع کنم به نوشتن این همه نکته و زیبایی؟؟؟😱😍😍

    خدایا شکرت

    💚✅

    سلام به همه همفرکانسی های عزیزجانم

    من چند روز توی سایت دیدگاه ننوشتم و اینقدر دلم برای دیدگاه نوشتن و خوندن دیدگاه های زیبای شما تنگ شده بود

    خدایا شکرت که بازم توفیق حضورم در این فرکانس و این دیدن این زیبایی ها به من داده شد

    ✅👌🏻

    ترس های ما ترمز هایی هستن که جلوی رسیدن مارو میگیرن و نباید نادیده بگیریمشون منظورم اینه که ترس هامونو بشناسیم و برای پا گذاشتن روی ترس ها اقدامی رو همراه ایمان انجام بدیم

    اگر برامون هنوز واضح نشده که با این ترس ها و این موانع چه مشکلاتی بوجود میاد و به چه اهدافی نمیرسیم؟ پس اهرام رنج و لذت رو در ذهنمون مشخص میکنیم

    ✅✨✅

    خانم شایسته منم مثل شما عااشق این اتفاقات خوب یهویی ام حتی اگر کوچیک باشن

    یعنی حتی اگر خیلی هم کوچیک باشن عاشقشونم و عاشق خدایی ام که این سیستم جهانش هست😊

    جالبه وقتی دنبال این اتفاقات کوچیک و خوب هستم بیشتر هم میبینم و البته ک این قانون جهانه

    ✅✨🌺

    من این فایل رو بازهم میبینم چون خانم شایسته واقعا نکات فوق العاده ای گفتن

    الان که دارم این دیدگاهو مینویسم از آخرین باری که اینجا متن نوشتم تجربه های بیشتری کسب کردم که هر کدومش بیشتر از قبل هوشمندی جهان رو بهم یاداور شد و برام ثابت کرد مثل اینکه وقتی توی این مسیر قدم برداریم از جاهایی بهمون میرسه که فکرشم نمیکنیم

    ✅✨✅

    من عاشق اون نور طلایی آفتابم که روی سبزه ها تابیده

    عاشق این زیبابینی شما ام که با دقت هم میبینیدشون

    عاشق این نسیمی ام که شما اینجوری توصیفش میکنید

    عااشق صدای بستن و باز کردن ماشینی که خیلی خوبه

    عااشق تجسم کردن خودمم وقتی محو این همه زیبایی میشم

    عاشق لبخند و حس آزادی خودمم که با دیدن زیبایی ها حسش میکنم

    ✅🌺✅

    واقعا این فوق العاده بود مرگ پایان زندگی نیست و به معنی فنا و نابودی هم نیست

    وقتی این همه مرگ و زندگی و تغییر فصل میبینیم به این نتایج هم میرسیم

    منم مثل هرکسی قبلا خیلی میترسیدم از مرگ و اینجور چیزا الان هم ادعا نمیکنم که ترسی ندارم ولی میتونم بگم دیدگاه بهتری نسبت به قبلا دارم

    ✅✨✅

    عزیزای دلم که الان این دیدگاه رو میخونید شما چقدر این مدت زیبایی دیدید و زیبا زندگی کردید؟

    راستی من عاشق برنامه های ادیت و تدوینتون شدم عالی هستن منم باهاشون کار کردم

    با handbrake حجم ویدئو هارو کم میکنید تا راحتتر بارگزاری و دانلود بشن

    با برنامه premeiere هم که عالی میشه فیلم هارو تدوین کرد

    خدایا شکرت

    مرغی رو که دیدم تجربه زیادش توی بزرگ کردن جوجه ها برام واضح شد

    این حیوون دیگه با خیال راحت جوجه ها رو به طبیعت میسپاره چون میدونه خدا داره حفظشون میکنه

    ✅🌹✅

    بازهم سپاسگزار خداوندم هستم و ممنون بابت این فایل

    _عاشق مسیری ام که خود مسیرش زمانی هدفم بود و حال عالیش رو دوست دارم ووای خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    فرانک عبدی گفته:
    مدت عضویت: 1655 روز

    سلام به همراهان عزیز به استاد عزیزو مریم عزیزو دوست داشتنی

    یکی از پاشنه آشیل های من شایدم مهمترینش ترس از تنهایی و تاریکی بوده و هست همیشه به فکر راهی برای غلبه به ترسم بودم ولی نمیدونستم دقیقا باید چیکار کنم میدونستم ترس از عدم آگاهی میاد ولی اینکه چه جوری حلش کنم نمیدونستم

    بعد از مدتها رفتم که نشانه امروزم و ببینم و زدم روی مرا به سوی نشانه ام هدایت کن و همین بود دقیقا جواب سوالاتم

    مریم عزیز و شجاع خیلی خوب درس های استاد و پس دادی و از عهده شون براومدی عالی بود عالی

    اصلا فکر نمیکردم شما اونجا تنها بمونی طبیعت و خیلی دوست دارم درخت و سرسبزی رو و .. ولی تا میخوام خواسته ام و تجسم کنم یه چیزی مانع میشه چیزی به اسم ترس از فضای بزرگ و تاریکی و تنهایی و همیشه با خودم فضای کوچک با چندتا دارو درخت و گل تجسم میکردم همیشه میگفتم استاد و مریم خانم نمیترسن تنهایی تو جنگل بزرگ و دور از انسان ها…آخه برعکس از حیوانات و مرغ و خروسم میترسم در عین اینکه دوستشون دارم و دائم تو ذهنم درگیر بودم که چیکار کنم چطور حلش کنم

    این فایل و دیدم زندگی در بهشت ۸۲ عالی بود جوابم و گرفتم و جالب اینه که خودم مریم خانم هم در گذشته مثل الان من بود و تونست غلبه کنه بر این مشکلات و به عبارتی ترمزش و شناخت و رفعش کرد.خدای مهربون که من و تا اینجا هدایت کردی دوباره دستم و بگیر و هدایتم کم تا این ترمز ذهنیم و که خیلی درگیر کرده من و رفعش کنم.

    و چقدر خوب نشونه دیدی که هدایت شدی به موندن و نرفتن… خدایا شکرت.

    ترس محدویت میاره برام و محدویت نمیذاره به خواسته هام برسم ..ترمز و گاز.البته من اون دوره آفرینش رو نخریدم ولی از صحبت های خانم مریم این دستگیرم شد.

    میرم که برای خودم شرایطی ایجاد کنم برای حل این تضاد و رفع ترمز خدایا شکرت که این نشانه رو فرستادی برام.و ممنونم از استاد و مریم عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت