https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/10/abasmanesh-23.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-10-22 07:31:152020-10-23 08:42:38سریال زندگی در بهشت | قسمت 82
278نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت تمام بچه های سایت و استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
اون افتاب سر صبح ادمو دیوونه میکنه چقدر زیبا بود خورشید با این نور قشنگش رو این سبزه ها میتابید چه صحنه رویایی شده بود من به شدت تحسین میکنم خالق این همه زیبایی رو
خانم شایسته نازنین به شدت به شدت من شمارو تحسین میکنم بابت درک بالایی که از قوانین دارید از نیمه های فایل کلا خودش یه دوره اموزشی حساب میشد جه نکته طلایی گفتید هر چیزی هر چقدر هم بزرگ باشه برای اینه که شناخته نشده به مرور برای ما کوچیک میشه این باور مثل بمب کلی ترمز رو منهدم میکنه که هر تضادی هر چقدر بزرگ ولی بعد از طی شدن تکاملمون و حل شدنش برامون کوچیک میشه به شدت شما رو تحسین میکنم بابت این درک/من خودم چون به شدت تعمق میکنم و علاقه به شناخت قوانین جهان دارم کاملا درک شما رو حس میکنم و میدونم از کجا میاد داشت یادم میرفت ای خداااااااا اون افتاب سر صبح پشت کلبه که هنوز جون نداشت و روی درختا افتاده بود منو دیوونه کرد فقط روی یک صندلی بشینی و محو این صحنه بشی و فقط تسبیح کنی این خدارو ستایش کنی این خدارو/بریم سراغ بقیه فایل خانم شایسته چه ایه ای رو گفتی الله اکبر کسی که خدا هدایتش کنه کسی نمیتونه به اون اسیب برسونه و خدا به شدت کافیست بینظیر بود این فایل خداروشکر که دوباره هدایت شدم بعد از مدتها کامنت بذارم توی سایت در پناه الله یکتا پر از هدایت به راه مستقیم
پریشان شده بودم از دیشب فرکانسم تغییر کرده بود و حتلم دگرگون بود تااینکه صبح پنج بیدارشدم تا غرق تلاش بشم که مشغول باشم ولی اونقدر حالم دگرگون بود که هفت تا 9صبح رو خوابیدم و الان یادم افتاد که بیام بزن روی هدایت به سوی نشانه و …
دارم منفجر میشم حالم هرچقدر که دگرگون بود و کنترل افکارم سخت شده بود هزاران برابرش الان اروم شدم
موضوع اولی که دلیل اصلی شد بیام به سوی نشانه م این بود که هدف مهمی دارم که قبلا که روی خودم کارنکرده بودم اون رو یک رویای بزرگ میدیدم که اگه برسم معجزه س و دنیا مات و مبهوت میمونه ولی الان اینطور شده که اگه من بهش برسم خیلی عادیه و برام بدیهی شده تکاملم رو طی کزدم ودارم میرسم و اینطور فهمیدم که اگه کسی بشنوه که من رسیدم به خاطر ذهن محدود و نااگاهیشه که بزرگ و معجزه ببینه برام هدف من قبولی در کنکور با رتبه زیر صد و پزشکی دانشگاه تهرانه چیزی که چهارساله چیزی غیر از اون رو به زبون نیوردم و هرسال دنبال معجزه بودم تا اینکه دوماه قبل نشستم کار کردم روی باورام که امروز به جایی رسیدم فهمیدم اگر این مسیر طی نمیشد و من هدایت نمیشدم رو جدی کار کردن رو خودم به هیچ عنوان با باور هایی که داشتم هزاران سال هم هیچ اقدامی نمیکردک براش چه برسه به اینکه بدستش بیارم و بدون اینکه بفهمم چطوری ترمز هایی از من برداشته شد که نمیدونم چی بودن فقط میدونم کلا تغییر رو احساس میکنم و الان دیگه رسیدم به مرحله اقدام ولی با وجود اینکه نزدیک هفتاد روز مونده برای بقیه از محالاته چون همه با باورهای محدودشون سه سال یا حداقل یک سال براش انرژی میزارن
وخب چون منم بین همین ادمام گاهی کنترل ذهنم برام سخت میشه تا اینکه اومدم و خانم سایشته عزیزم گفتم که از بیرون بزرگ به نظر میاد و من تمام وجودم لرزید …چه نشلنه ب واضحی
اخه حتی نمیخواستم فایل رو باز کنم چون اعتبار سیمکارتم کم بود و بسته اینترنتی نداشتم گفتم فقط کامنتا روبخونم وجالبه تو کامنتا بیشتر درمورد ترس و ارایش و این بعدش صحبت کردن گفتم بذاریه شارژ بگیرم و نگاه کنم حداقلش اینه که اون طبیعت و صدای استاد و خانم شایسشته منو ارومم کنه تا اینکه شارژه رو گرفتم و تا برام فعال بشه زدم تو گوشیم یه فایلم گوش کنم که فایل گاز و ترمز بود که استاد تو میامی فلوریدا برامون صحبت کردن با اینکه قبلا گوش داده بودم ولی بازم گوش کردم کمی ولی شارژ فعال شد و نصفه گذاشتم اومدم سراغ این بهشت
و الان نمیدون از چی بگم از کجا شروع کنم
اول اینکه پر از نشونه بود که من تکامله روو طی کردم فقط باید ترمز های کوچولو کوچولو رو پیدا کنم و رفع کنم تا گازه خودش عمل کنه و منو به خواسته م برسونه
دوم اینکه اصلا بزرگ نیس و تهش خنده دار میشه و بهم جرات حل مسائل بعدی زندگیم رو میده و فقط از بیرون بزرگ بنظر میرسه مثل همون بهشت بیست هکتاری پر از جنگل و چالش و الان تو کف دست مریم جونه اگه منم واردش بشم و تا تهش برم میفهمم که خیلی ساده بوده و غلبه کردم و تونستم بهش برسم
سوم اینکه اگه این اگاهی رو داشته باشم و به صحبت های استاد عمل کنم با ارامش مسیر رو طی میکنم و بهش میرسم فقط کافیه ارام باشم تا الهامات بی نظیر پروردگارم رو دریافت کنم
چهارم اینکه جدای از نشانه امروزم یچیزی رو تجربه کردم که چند روزه میخواستم تو فایل های مختلف بنویسم ولی نمیشد تااینکه امروز اومدم اینجاو چقدر خوبه این فایل
مریم جون فرمودن وقتایی که تنهان میرن اطراف پرادایس رو میگردن هم بیشتراشنا میشن با محیط هم ترسشون هم از بین میره و رفته خداروشکر
من روز جمعه ینی پریروز یهو به سرم زد به بابام گفتم و از خونه رفتم بیرون اونم چجوری؟بابای من به شدت سخت گیره و این باور نادرستو داشتم که زندانی هستم اجازه نمیده جایی برم و اینا تا اینکه یه مدت بود داشتم رو باورام کار میکردم و فقط خدارو مالک خودم میدونم و اجازهمن دست خداست اگه باورش کنم زبان پدرم رو میبنده حتی برای مهاجرتم پنج ماه دیگه نه تنها مخالفت نکنه بلکه خودش کمکم میکنه چیزی که دوتا خواهر بزرگتر دارم و سالیانه ساله به خاطر باور های نادرستمون همیشه توخونه بودیم و ابجیم نتونس بره شهر دیگه برای تحصیل …
خلاصه اینکه من بهش گفتم چن روزه گوارشم بهم ریخته و الان هم گلوم(تیروئید یا غدد لنفاوی)درد میکنه برم بدم یه ازمایش بنویسه پزشک بدون فکر و به سرعت به پدرم گفتم در حالی که میدونستم همیشه میاد همراهم و در اتاق پزشک معذب میشم و اصلا دوست ندارم و شک کردم که زهرا تو اینهمه باور درست داری میدونی سالمی چرا یهو بی مهابا یچیزی گفتی یه نجوای ذهنی همیش میگف اشتباه کردی و من به پدرم گفتم و اون خیلی راحت بدون مخالفتی گف برو فقط گف جمعه س اونم ظهره میخوای من ببرم بعدش بریم گردش منم بیماری جهانی حال حاضرو بهانه کردم و گفتم تو نیا برات خطر داره و اینا تا اینکه رفتم تا خیابون و خواستم تاکسی بگیرم دیدم نیس اتوبوس نیس اسنپ خواستم بگیرم دیدم نیس😂😂خدایا چه کنمجمعه س همه تو فصل بهاررفتن باغچه اونم ماه رمضون ورمضان قرنطینه و هوای گرم و خلوت همش نجوای ذهنی فریاد میزد و سرزنشم میکرد به حدی که میخواستم برگردم خونه ولی دیدم بد میشه جالبه فکر میکردم الهامه وو من دارم بهش بی توجهی میکنم از خدا معذرت خواستم پ گفتم این یه بار رو به الهامت توجه نکنم و بی توجه بیفتم توراه ببینم خدا چی میخواد جایی که میخواستم برم سه تا خیابون دراز خودشم مستقیم بود گفتم برمبفرستم خیابون بعدی بلکه تاکسی بود اقا دیدم نیس ادامه دادم تا اینکه گفتم پیاده میرم و به خودم تکرار کردممیکنم که من دراغوش امن خداوند قرار دارم از یه خیابونی گذشتم که خیلی بزرگه و کناره هاشم ساختمونای نیمه کاره و یا تکلمیل شده همشون ساختمان پزشکان ولی چون جمعه بود بسته و بعضی قسمت ها هم کلا باغچه س و هنوز زمینش سرسبزه کمی هم تو ارتفاعه و اطراف شهر و کوه های اطراف دیده میشه از اون خیابون و لی خیلی خلوت و مکانی بود که فریاد میزدی کسی صداتو نمیشنید چون مسکونی نیس و یه کانال اب خیابون رو از کوچه ها جدا کرده و مسیری نداره اما من به راه افتاد خدایا پرنده هایی مثل بلبل و قناری و یه عالمه پرستو و گنجشک سگ و یه عالمه ثروت(چون کوچه های اونطرف کانال همشون کوچه های بهترین خیابون شهره و بالاشهره)خونه های زیبا. صدای طبیعت اصلا نمیدونستم چی بگم اونقدر غرق حس خوب شدم که تمام استرس بیخودی که از صب داشتم رفع شد و اون لحظه به خودم گفتم خدا منو هدایت کرد تا فرکانسمو تنظیم کنه و بهم یاد اوری کنه که از مسیر خارج شدم وفهمیدم اون نجوای ذهنی بود نه الهام رفته رفته دیدم خدایا چقدر تغییر رو درخودم دیدم که تو یک ماه اخیر عوض شدم و با تمام وجود اون ازادی اون شحاعت درونی اون ایمان قوی رو (هر چند که هنوز خیلییی کار داره شخصیتم)و نتیجه تغییرباور هام رودر وجودم حس کردم گاهی یه ماشین رد میشد که پسر جوون مثلا نگه میداشت تا تو دلم میگفتم من در اغوش امن الهی قرار دارم پشیمون میشد و میرفت و اصلا انگار یه امتحان بزرگ بود جالبه تمام ماشین ها پسر جوون غلط انداز بود که منو امتحان کنه و من با هیچ کدومشون ذ ره ای احساس ترس نکردم و به راهم بارامش ادامه دادم و دیدم که به این ترسم غلبه کردم درحالی دوسه ماه قبل یه بار تو بازار شهرمون یه پسر کوچکتراز من با یه قیافه شیطانی(منظورم ترسناک و منفی)وگر نه اونم بنده خداست و اینطور گفتن درست نیس ولی در کل اون پسر تو شلوغی شهردنبالم بود و من اومدم خونه کلی گریه کردم چون واقعا سر به زیرم همه میگن
ولی امروز فهمسدم ایراد از کجاس اگه ترس های قبلی رو داشتم مطمئنم جمعه تو دردسر بزرگس میفتادم و کارم تموم بود واقعا دیگه تهش بود بزرگ تر از این شرایط تا بحال ندیدم جایی برای خطر و اینا ولی برای من جز لذت نبود
و چیز جالب دیگه اینکه من صورتم کمی جای جوش داره و همیشه کرم میزدم ولی اینبار با اینکه پزشک معاینه م کرد و من ماسکم رو دراوردم و. صورتم واضح بود ولی برام جالب بود که اصلا حس بدی نداشتم و پی بردم که چقدر عزت نفسم افزایش وسدا کرده و خودم رو چقدر دوست دارم منی که قبل این باور ها همیشه خودزنی و سرزنش و حتی اقدام به خودکشی داشتم ولی الان روحم اروم گرفته و زلال تر ار همیشه دارم بدون باور های نادرست زندگی میکنم و لذت میبرم خدایاشکرت
الان درک میکنم این بیت رو
بیرون ز تو نیست انچه در عالم هست/ازخود بطلب هرانچه خواهی که تویی
خدایا شکرت🌸🌱
اونروز برام خیلیییی نشونه داشت خیلی باورهام قوی تر شدن و کلی تجربه های خوب کسب کردم و معجزه ها دیدم که اصلا کلمه ها توانایی وصفشون رو نداره من اونروز فرق الهام وشد نجوای ذهنی روهم درک کردم
پر ازحس خوبه درونم دیگه طوری شده طبق همون فایلی که قبل این گوش میکردم استاد میگفتن میخواهی میشود الله جهان رو مسخر ما کرده و مادامی که ترمز هامون رو برداریم در همون لحظه میخواهیم و میشود
منم میخواهم و میشود هر لحظه م شده الهام و معجزه و نشانه و هدایت های پی در پی
حالم عالیه
حتی اعتراف میکنم تا امروز زندگی در بهشت رو خیلی سطحی میدیدم و فرکانسم درست نبود و در مداری نبود که حرفایی رو بشنوم که الان شنیدم و اشنا نبودم که زین پرده رمز رو بشنوم
خدایا شکرت که مرا اشنای این درگه کردی و هم فر کانس مریم بانو در این فایل بودم امروز و از زبانش تک تک حرفاتو شنیدم و میرم که پر قدر ت تر ازقبل روی باورهام کار کنم و تلاش کنم برای هدفم داشتان زندگیم رو گذاشتم برای روزی که اون موفقیت شیرین رو بدست اوردم و دستاورد خوبی که بشه بیان کرد رو مینویسم براتون با اینکه از همون روز اول معجزه پشت معجزه بود برام ولی واقعا جز احساس وسیع چیزی نیس که بشه نوشت و فقط باید تجربه ش کرد این چالش های شیرین رو برای همه ی اعضای خانواده بزرگم ارزو میکنم و از خداوند سپاسگذارم که مریم جان رو افریده تا دست با ارزش پروردگارمون بشه برای هدایت و حال خوبمون جای خالی استاد هم تو فایل خالیه
+ آگاهانه تصمیم گرفته بودم که بر ترس هام غلبه کنم. وقتی به چنین تصمیمی میرسی یعنی مصمم شده که روی خدا حساب کنه یعنی وقتی اون نیروی بزرگ رو میشناسه و مخصوصاً اون کانکشن دائمی که با اون نیرو داره رو درک میکنه میتونه روی اون حساب کنه.
+ اگر میخوام بزرگ بشم باید از یه سری چیزهای حاشیه ای مثل این ترس های الکی و وسواس ها بگذرم و این راهه بزرگتر شدنمه، خیلی مهمه ک همراهت چه کسی باشه و خداروشکر استاد شخصی بودن ک روی خودشون کار کرده بودن و تونستن روی شما و ذهن پر از ترس تون اثر بزارن و شمارو هدایت کنن به دل طبیعت تا از زیبایی های بیشتر اون بهره مند بشین و اینم خودش تکامل داره و آروم آروم میتونیم تو مسیر نتایج وارد شدن به ترس هامون رو ببینیم. خدایا شکرت
+ هر کس که به خداوند توکل کند خداوند برایش کافیست.
+ ما اگر ترمزهامونو یکی یکی بشناسیم اولین قدمه، ترمزهای کوچیک رو جدی بگیرید این ها برای خودشون یه شاه ترمزهایی ان. وقتی ترمزهای کوچولو رو برداشتم تازه رشد اصلی من شروع شد. لازمه رشد من یه سری قدم های کوچیکه، وقتی واضح توی خودت فرمول رو میفهمی اون چیز واضح دوره کشف قوانین بود که بحث گاز و ترمز اومده بود وسط.
+ وقتی روی ترمز کار میکنی گاز خودش میره بقول استاد کار ما اینه ک مقاومتهارو کم کنیم. اون ماشین زندگی، ماشین خواسته هامون همیشه خودش در حال حرکت هس و خودش داره حرکت میکنه و فقط ما نباید چوب لای چرخش بزاریم باید مقاومت هارو برداریم.
+ وقتی شما به یه ترسی غلبه میکنین یا یه نقصی رو توی خودتون اصلاح میکنین یا یه ترمزی رو برمیدارین نمیرسید به لول یک آدمی که بصورت طبیعی اون ترس رو نداشته،
+ وقتی آگاهانه شروع به ایجاد یک اصلاح کنید یا اتوماتیک اون نقص رو نداشتین و اصلاً مشکلی تو اون نداشتین خیلی سطح آدم بالاتر میره چون اون نقص هایی که برطرف میکنین اون ترس هایی که بهش غلبه میکنیم یه سطح جدیدی از اعتماد به نفس رو توی وجود ما میسازه که اصلاً منو بی انتها میکنه یعنی میدونی که اون سطح جدیدی ک بهت میگه ک ترست رو از ترسای آینده میریزه و بهت میگه اگه من تونستم این کارو بکنم پس اینم میشه یعنی اصلا دیگه عادت میکنی به حل مسئله و دیگه نمیترسی چون تجربه رو داری یعنی میدونی قبلا این ترس رو داشتی و وقتی رفتی تو دلش دیدی هیچی نیس و خنده دار شد برات و بعد وقتی که ترس جدید میاد یا مسئله جدید میاد میگی بابا اینم همینه داستانش همینه و استاد بهش میگه 《آگاهانه زندگی کردن》
و آرامش از طریق آگاهی بدست اومده چقدر گرانبهاست
+ سپاسگزارم از شما مریم جون که آگاهی هاتونو با ما به اشتراک گذاشتین
خدایا شکرت به خاطر این بهشت زیبا که هر بار ک می بینمش زیباییهاش منحصربه فردتر خودشونو بهم نشون میدن که اینقدر دیوانه میشم براش که نگو
خدایا شکرت به خاطر تریل عالی ای که در پارادایس باز شده
خدایا شکرت بخاطر شاب زیبایی که دیدم
بسیار تحسین میکنم شجاعت و جسارت شمارو مریم جون در مقابل این طبیعت وحشی
مسئولیت پذیری و رها بودن تون رو مریم جون تحسین میکنم
چقدر خوشحالم که خانم شایسته اینقدر خوب دارید روی خودتون ترس ها تون و ترمز هاتون کار می کنید. و به نظرم الگو خوبی هستید برای ما که چون خودتونم خانم هستید و با این مسائل بهتر آشنا هستید ودرک می کنید.و برای من که یه دخترم باور پذیریش برام آسان تر چون که خانم هستید چون که شماهم مثل من توی این کشور و با این دیدگاه بزرگ شدید و با کار کردن روی خودتون به این آزادی رسیدید به این همه شجاعت عزت نفس رسیدید و تنهابا کارکردن روی خودتون و تنها روی خدای خودتون حساب کردید و بس
می دونید یکسری ترس هابه نظر من مختص دختراس:) نمی دونم شاید ریشه در باورهایی که از بچگی به ما دادن دختر می ترسه، دختر نمی تونه ،دختر تنهاش نزارید و… هزار یک پیچک که ناخواسته نا آگانه به دلیل اینکه دختر بودیم خورد به ما و ما باهشون بزرگ شدیم.
اول اینکه استاد تحسین می کنم نه اینکه استاد ماس نه نه
تحسین شون می کنم به خاطر اینکه با عشق شون شریک زندگی شون همسر شون اینقدر بهش استقلال دادن که در نبودشون هم خانم شایسته از تنهایی خودش لذت می بره.
کلمه همسر بخوام بخشش کنم ( هم +سر) یعنی هم سطح هم لول من نه ( کمسر یا زیادسر)
واقعاشما همسر خوبی برای هم هستید. نمونه یه زندگی مشترک.
این آزادی این عشقی رو که برای هم ساختید.از بودن باهملذت می برید و از نبودن باهم لذت می برید وقتی هم استاد از تمپا یا مسافرت شون می آن همه چیز گل بلبل شاد خرم. این اعتماد این اطمینان این وفا داری این حجم از تعهد واقعااااا خودش کار شاهانه ای که ادم بتونه توی روابط ش داشته باشه. اینم برمی گرده به عزت نفس که خودم و خدای خودمو باور دارم وقتی من به خودم ایمان داشته باشم و به خدا پس همان خداهم در غیاب من از من دفاع می کنه در اذهان ،
همان خداهم آدمی رو وارد زندگی من می کنه مثل خودم صداقت در گفتار عملکرد با من داره مثل خودم متعهد وفادار قابل اعتماد اطمینان
آدمی وارد مدار زندگی من میشه که لایق با من بود داره لایق اعتماد اطمینان منو داره اگه هم یه درصدر نداشته باشه اینقدر این قانون دقیق که شوتش می کنه بیرون تا از مدار من خارج بشه وقتی که من ایمان داشته باشم خدا با منه واز من حمایت می کنه.
من روی خودم کارمی کنم آدم های درست با اعتماد اطمینان وارد زندگی من میشه
استاد رابطه شما و خانم شایسته قابل تحسین برام چرا که من که این خواسته رو داشتم اما الگو نداشتم برام باورپذیرتر شد و الگویی شدید که به ذهنم بگم نگاه شد هست چنین شخصی که اینگونه به همسرش نگاه می کنه هر دو نفر اینقدر اعتماد اطمینان همو جلب کردن که نیازی به توضیح و دلیل نیست.
حالا من بیام بگم خانم ااا زودتر وابسته تر میشن خانم ها احساسی ترن خانم ها عشق شون با آقایون فرق داره. یادم توی یه قسمت افتادم که استاد این گونه عشق ها رو عشق بوقلموی می دونست :) عشق بوقلمویی نداشته باشیم.
خانم شایسته بابت این قسمت ممنون سپاسگزارم باید دوباره برگردم یکبار دیگه نگاه کنم.
خداروشکر میکنم هدایت شدم به این فایل زیبا وواقعا حس وحالمو عالی کرد بابت این طبیعت فوق العاده زیبا
دریاچه فوق العاده زیبا از اون اسمان ابی جوجه هاو اردک های زیبا خداروشکر از وقتی با سایت شما اشنا شدم شب که میرم خونه دخترم 5ساله ای دارم میگه بابا فیلم از عباس منش بذار منم هرشب منم میخندم میگم خدا این بچه ام حالش خوب میشه همش میگه بابا منم میبره اونجاسریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا میذارم رو با لذت نگاه میکنه خداروشکر میکنم من قبلا زیاد از طبیعت انرژی نمیگرفتم انگار با طبیعت قهر بودم از وقتی باسایت شما اشنا شدم عاشق طبیعت شدم و دنبال موقعیت هستم که برم تو دل طبیعت و شب ها اونجا بمونم و روی ترس هام کار کنم و بتونم زندگیمو تعقیر بدم از خدا میخوام کمکم کنه محصولاتو خریداری کنم و طعمه درست زندگی کردن را بفهمم و انقد دست و پا الکی نزنم خداروشکر مکنم بابت این سایت و انرژی فوق العادش موفق باشی استاد و خانوم شایسته
چقدر این نور آفتاب از لابلای شاخه های درختان خوشکل و قشنگ معلوم می شد
قابل تحسین است این تمرکز کردن خانم شایسته
قابل تحسین است این غلبه بر ترس های که خانم شایسته اسم گرفت
چقدر خوب و قشنگ خان شایسته دارد روی خودش کار می کند
چقدر خوب و عالی خانم شایسته دارد روی سایت متمرکزی کار می کند
چقدر این متمرکز بودن ها نتایج عالی دارد
و اینکه خانم شایسته یاد آوری کرد که من روی خودم و غلبه بر ترس هایم کار کردم برایم قشنگ بود و چقدر تحسین شأن کردم
من در یکی از فایل های استاد در مورد خانم شایسته شینده بودم اینکه قبلاً خانم شایسته چقدر وقت و زمان خود را اختصاص می داد برای آرایش کردن و حتی گفتند که من یک بار هم بدون آرایش کردن بیرون نمی رفتم
و اینکه حالا در این چنین یک مسیر خوب قرار گرفته و بازهم دارد بشتر و بشتر روی خودش و تغیر باور هایش کار می کند
و حالا با خودش در صلح است
بهترین آرامش و امنیت را دارد
همیشه احساس خوب و خوش دارد
همیشه شاکر و. سپاسگذار است
و همیشه توجه به نکات مثبت زندگیش دارد
اینکه حالا خانم شایسته در این طبیعت بزرگ به تنهایی بعضی موقع ها می ماند اما بدون کدام ترس و نگرانی بلکه خلی هم بهتر و متمرکز تر دارد روی سایت کار می کند
و این چنین راحت و قشنگ کارهایش را هم انجام می دهد و برای ما فایل هم ثبت می کند واقعا قابل تحسین است
اینکه می خواستید بروید برای خرید کردن
وقتی جلوی در تخم مرغ ها را دید راحت برگشتید و این را بعنوان یک نشانه دید
و چقدر خوب شما به نشانه ها عمل می کنید
چقدر خوب الهامات را جدی می گیرید
و اینکه والمارت نرفتن شما باعث شد که افراد از شرکت آمده و کولر. را درست کند
چقدر این فایل ها درس و آگاهی دارد برای ما
چقدر خوب خانم شایسته از گاز و ترمز صحبت کرد
واقعا همین گونه است وقتی تو روی خودت کارمی کنی و یک مسله ای که در زندگیت داری و آن. را حل می سازی اعتماد به نفست بالا رفته و احساس خود باوری پیدا می کنی و این باعث می شود که بعدا دنبال حل مسأله باشی و از حل کردن مسایل در زندگیت فرار نمی کنی
و این چنین تو هر روز داری رشد می کنی و بزرگترین شوی
خلی ممنون هستم از خانم شایسته که این چنین قشنگ و عالی این فایل جذاب را ثبت کرد و خلی حرف های مفید را برای ما شریک ساخت و کلی برای من درس داشت
و دارم با دیدن این چنین فایل ها بزرگتر می شوم . من هم می توانم خلی راحت بر ترس هایم غلبه کنم و ترسم بر آنها کم می شود و احساس مهم بودن برایم دست میدهد
خداوند را خلی سپاسگذارم که من را در این مسیر خوب و عالی هدایت کرد و هر روز و هر لحظه دارم بزرگتر می شوم و کلی رشد می کنم
هر بار هرثانیه با دیدن این فایلها این خواسته ها نیز در من شکل
میگیرند و باخودم میگویم اگر عباسمنش توانسته من نیز میتوانم.
قانون جهان که یکی است
خدایمان نیز یکی است.
اگر بتوانم مانند او باور کنم و عمل کنم بدون شک من نیز میتوانم.
خدایا شکرت بابت این الگوی بسیار مناسب.
این ویدیو ها فراوانی و فضل خداوند را نشان میدهد.
و هر لحظه اش میگوید که می شود امکان پذیر است.
بزرگی خواسته یا دوری مسیر مهم نیست
اگر حرکت کنی در مسیر درست هر چقدر هم دور یا بزرگ باشد به ان می رسی.
صد هزار مرتبه شکرت خدایا چقدر قشنگ بچه ها اومدن بیرون.
خیلی زیباست خدایا شکرت.
چه نکته زیبایی
وقتی به چیزی که شناخت نداری نگاه میکنی اونو بزرگتر میبینی.
واقعا خدایا شکرت خیلی فضای خوبیه.
قشنگ فرکانس توحید و حملله با ایمان به ترس ها حس میشه.
هرکس بر خدا توکل کند قطعا خدا برای او کافیست .
این یکی از قدرتمند کننده ترین باورهاست خیلی قدرت میده.
باز یه باور دیگه در مورد عزت نفس مثل ارایش .
استراتژی من برای حمله به هر ترسی اینه که من به ترس حمله میکنم با تمام ایمان
اگر که از دنیا رفتم به نزد خدای خودم برمیگردم و در این راه مردم
اگرم که زنده بیرون امدم به ترس هام غلبه کردم.
یکی از تضاد هاهم طبیعته اینکه میخوام جایی زندگی کنم که همیشه بهار و تابستون باشه .
هر چند روی خودم کار کردم تا از پاییز و زمستون هم لذت ببرم و سپاسگزار باشم.
یه نکته ی مثبتی که من همیشه اونو دوست دارم و تحسین میکنم
زندگی در طبیعت به همراه تمام امکاناته و اینم یکی دیگه از تضاد هامه
که مورد دوم رو انتخاب کردم.
سلام خدمت تمام بچه های سایت و استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
اون افتاب سر صبح ادمو دیوونه میکنه چقدر زیبا بود خورشید با این نور قشنگش رو این سبزه ها میتابید چه صحنه رویایی شده بود من به شدت تحسین میکنم خالق این همه زیبایی رو
خانم شایسته نازنین به شدت به شدت من شمارو تحسین میکنم بابت درک بالایی که از قوانین دارید از نیمه های فایل کلا خودش یه دوره اموزشی حساب میشد جه نکته طلایی گفتید هر چیزی هر چقدر هم بزرگ باشه برای اینه که شناخته نشده به مرور برای ما کوچیک میشه این باور مثل بمب کلی ترمز رو منهدم میکنه که هر تضادی هر چقدر بزرگ ولی بعد از طی شدن تکاملمون و حل شدنش برامون کوچیک میشه به شدت شما رو تحسین میکنم بابت این درک/من خودم چون به شدت تعمق میکنم و علاقه به شناخت قوانین جهان دارم کاملا درک شما رو حس میکنم و میدونم از کجا میاد داشت یادم میرفت ای خداااااااا اون افتاب سر صبح پشت کلبه که هنوز جون نداشت و روی درختا افتاده بود منو دیوونه کرد فقط روی یک صندلی بشینی و محو این صحنه بشی و فقط تسبیح کنی این خدارو ستایش کنی این خدارو/بریم سراغ بقیه فایل خانم شایسته چه ایه ای رو گفتی الله اکبر کسی که خدا هدایتش کنه کسی نمیتونه به اون اسیب برسونه و خدا به شدت کافیست بینظیر بود این فایل خداروشکر که دوباره هدایت شدم بعد از مدتها کامنت بذارم توی سایت در پناه الله یکتا پر از هدایت به راه مستقیم
الهیییی شکر
من برای غلبه بر یک ترس روی دکمه نشانه ام را به من نشون بده زدم و این کلیپ بهم داده شد !
مگه داریم🥺🥺
مگه میشه🥺🥺
الهیییییی شکر
مریم جوووون مرسی که کلی چیز ازت یاد میگیریم
خداروشکر
❤️❤️❤️❤️❤️
فهمیدم که من وقتی ازین ترس بگذرم خیلییییی قوی تر از کسی خواهم بود که کلا هیچوقت همیچین ترسی نداشته و کلی آگاهی دیگه
❤️❤️❤️
خداروشکر که توی مداری هستم که شمارو پیدا کردم
الهیییی شکر
❤️❤️❤️
پریشان شده بودم از دیشب فرکانسم تغییر کرده بود و حتلم دگرگون بود تااینکه صبح پنج بیدارشدم تا غرق تلاش بشم که مشغول باشم ولی اونقدر حالم دگرگون بود که هفت تا 9صبح رو خوابیدم و الان یادم افتاد که بیام بزن روی هدایت به سوی نشانه و …
دارم منفجر میشم حالم هرچقدر که دگرگون بود و کنترل افکارم سخت شده بود هزاران برابرش الان اروم شدم
موضوع اولی که دلیل اصلی شد بیام به سوی نشانه م این بود که هدف مهمی دارم که قبلا که روی خودم کارنکرده بودم اون رو یک رویای بزرگ میدیدم که اگه برسم معجزه س و دنیا مات و مبهوت میمونه ولی الان اینطور شده که اگه من بهش برسم خیلی عادیه و برام بدیهی شده تکاملم رو طی کزدم ودارم میرسم و اینطور فهمیدم که اگه کسی بشنوه که من رسیدم به خاطر ذهن محدود و نااگاهیشه که بزرگ و معجزه ببینه برام هدف من قبولی در کنکور با رتبه زیر صد و پزشکی دانشگاه تهرانه چیزی که چهارساله چیزی غیر از اون رو به زبون نیوردم و هرسال دنبال معجزه بودم تا اینکه دوماه قبل نشستم کار کردم روی باورام که امروز به جایی رسیدم فهمیدم اگر این مسیر طی نمیشد و من هدایت نمیشدم رو جدی کار کردن رو خودم به هیچ عنوان با باور هایی که داشتم هزاران سال هم هیچ اقدامی نمیکردک براش چه برسه به اینکه بدستش بیارم و بدون اینکه بفهمم چطوری ترمز هایی از من برداشته شد که نمیدونم چی بودن فقط میدونم کلا تغییر رو احساس میکنم و الان دیگه رسیدم به مرحله اقدام ولی با وجود اینکه نزدیک هفتاد روز مونده برای بقیه از محالاته چون همه با باورهای محدودشون سه سال یا حداقل یک سال براش انرژی میزارن
وخب چون منم بین همین ادمام گاهی کنترل ذهنم برام سخت میشه تا اینکه اومدم و خانم سایشته عزیزم گفتم که از بیرون بزرگ به نظر میاد و من تمام وجودم لرزید …چه نشلنه ب واضحی
اخه حتی نمیخواستم فایل رو باز کنم چون اعتبار سیمکارتم کم بود و بسته اینترنتی نداشتم گفتم فقط کامنتا روبخونم وجالبه تو کامنتا بیشتر درمورد ترس و ارایش و این بعدش صحبت کردن گفتم بذاریه شارژ بگیرم و نگاه کنم حداقلش اینه که اون طبیعت و صدای استاد و خانم شایسشته منو ارومم کنه تا اینکه شارژه رو گرفتم و تا برام فعال بشه زدم تو گوشیم یه فایلم گوش کنم که فایل گاز و ترمز بود که استاد تو میامی فلوریدا برامون صحبت کردن با اینکه قبلا گوش داده بودم ولی بازم گوش کردم کمی ولی شارژ فعال شد و نصفه گذاشتم اومدم سراغ این بهشت
و الان نمیدون از چی بگم از کجا شروع کنم
اول اینکه پر از نشونه بود که من تکامله روو طی کردم فقط باید ترمز های کوچولو کوچولو رو پیدا کنم و رفع کنم تا گازه خودش عمل کنه و منو به خواسته م برسونه
دوم اینکه اصلا بزرگ نیس و تهش خنده دار میشه و بهم جرات حل مسائل بعدی زندگیم رو میده و فقط از بیرون بزرگ بنظر میرسه مثل همون بهشت بیست هکتاری پر از جنگل و چالش و الان تو کف دست مریم جونه اگه منم واردش بشم و تا تهش برم میفهمم که خیلی ساده بوده و غلبه کردم و تونستم بهش برسم
سوم اینکه اگه این اگاهی رو داشته باشم و به صحبت های استاد عمل کنم با ارامش مسیر رو طی میکنم و بهش میرسم فقط کافیه ارام باشم تا الهامات بی نظیر پروردگارم رو دریافت کنم
چهارم اینکه جدای از نشانه امروزم یچیزی رو تجربه کردم که چند روزه میخواستم تو فایل های مختلف بنویسم ولی نمیشد تااینکه امروز اومدم اینجاو چقدر خوبه این فایل
مریم جون فرمودن وقتایی که تنهان میرن اطراف پرادایس رو میگردن هم بیشتراشنا میشن با محیط هم ترسشون هم از بین میره و رفته خداروشکر
من روز جمعه ینی پریروز یهو به سرم زد به بابام گفتم و از خونه رفتم بیرون اونم چجوری؟بابای من به شدت سخت گیره و این باور نادرستو داشتم که زندانی هستم اجازه نمیده جایی برم و اینا تا اینکه یه مدت بود داشتم رو باورام کار میکردم و فقط خدارو مالک خودم میدونم و اجازهمن دست خداست اگه باورش کنم زبان پدرم رو میبنده حتی برای مهاجرتم پنج ماه دیگه نه تنها مخالفت نکنه بلکه خودش کمکم میکنه چیزی که دوتا خواهر بزرگتر دارم و سالیانه ساله به خاطر باور های نادرستمون همیشه توخونه بودیم و ابجیم نتونس بره شهر دیگه برای تحصیل …
خلاصه اینکه من بهش گفتم چن روزه گوارشم بهم ریخته و الان هم گلوم(تیروئید یا غدد لنفاوی)درد میکنه برم بدم یه ازمایش بنویسه پزشک بدون فکر و به سرعت به پدرم گفتم در حالی که میدونستم همیشه میاد همراهم و در اتاق پزشک معذب میشم و اصلا دوست ندارم و شک کردم که زهرا تو اینهمه باور درست داری میدونی سالمی چرا یهو بی مهابا یچیزی گفتی یه نجوای ذهنی همیش میگف اشتباه کردی و من به پدرم گفتم و اون خیلی راحت بدون مخالفتی گف برو فقط گف جمعه س اونم ظهره میخوای من ببرم بعدش بریم گردش منم بیماری جهانی حال حاضرو بهانه کردم و گفتم تو نیا برات خطر داره و اینا تا اینکه رفتم تا خیابون و خواستم تاکسی بگیرم دیدم نیس اتوبوس نیس اسنپ خواستم بگیرم دیدم نیس😂😂خدایا چه کنمجمعه س همه تو فصل بهاررفتن باغچه اونم ماه رمضون ورمضان قرنطینه و هوای گرم و خلوت همش نجوای ذهنی فریاد میزد و سرزنشم میکرد به حدی که میخواستم برگردم خونه ولی دیدم بد میشه جالبه فکر میکردم الهامه وو من دارم بهش بی توجهی میکنم از خدا معذرت خواستم پ گفتم این یه بار رو به الهامت توجه نکنم و بی توجه بیفتم توراه ببینم خدا چی میخواد جایی که میخواستم برم سه تا خیابون دراز خودشم مستقیم بود گفتم برمبفرستم خیابون بعدی بلکه تاکسی بود اقا دیدم نیس ادامه دادم تا اینکه گفتم پیاده میرم و به خودم تکرار کردممیکنم که من دراغوش امن خداوند قرار دارم از یه خیابونی گذشتم که خیلی بزرگه و کناره هاشم ساختمونای نیمه کاره و یا تکلمیل شده همشون ساختمان پزشکان ولی چون جمعه بود بسته و بعضی قسمت ها هم کلا باغچه س و هنوز زمینش سرسبزه کمی هم تو ارتفاعه و اطراف شهر و کوه های اطراف دیده میشه از اون خیابون و لی خیلی خلوت و مکانی بود که فریاد میزدی کسی صداتو نمیشنید چون مسکونی نیس و یه کانال اب خیابون رو از کوچه ها جدا کرده و مسیری نداره اما من به راه افتاد خدایا پرنده هایی مثل بلبل و قناری و یه عالمه پرستو و گنجشک سگ و یه عالمه ثروت(چون کوچه های اونطرف کانال همشون کوچه های بهترین خیابون شهره و بالاشهره)خونه های زیبا. صدای طبیعت اصلا نمیدونستم چی بگم اونقدر غرق حس خوب شدم که تمام استرس بیخودی که از صب داشتم رفع شد و اون لحظه به خودم گفتم خدا منو هدایت کرد تا فرکانسمو تنظیم کنه و بهم یاد اوری کنه که از مسیر خارج شدم وفهمیدم اون نجوای ذهنی بود نه الهام رفته رفته دیدم خدایا چقدر تغییر رو درخودم دیدم که تو یک ماه اخیر عوض شدم و با تمام وجود اون ازادی اون شحاعت درونی اون ایمان قوی رو (هر چند که هنوز خیلییی کار داره شخصیتم)و نتیجه تغییرباور هام رودر وجودم حس کردم گاهی یه ماشین رد میشد که پسر جوون مثلا نگه میداشت تا تو دلم میگفتم من در اغوش امن الهی قرار دارم پشیمون میشد و میرفت و اصلا انگار یه امتحان بزرگ بود جالبه تمام ماشین ها پسر جوون غلط انداز بود که منو امتحان کنه و من با هیچ کدومشون ذ ره ای احساس ترس نکردم و به راهم بارامش ادامه دادم و دیدم که به این ترسم غلبه کردم درحالی دوسه ماه قبل یه بار تو بازار شهرمون یه پسر کوچکتراز من با یه قیافه شیطانی(منظورم ترسناک و منفی)وگر نه اونم بنده خداست و اینطور گفتن درست نیس ولی در کل اون پسر تو شلوغی شهردنبالم بود و من اومدم خونه کلی گریه کردم چون واقعا سر به زیرم همه میگن
ولی امروز فهمسدم ایراد از کجاس اگه ترس های قبلی رو داشتم مطمئنم جمعه تو دردسر بزرگس میفتادم و کارم تموم بود واقعا دیگه تهش بود بزرگ تر از این شرایط تا بحال ندیدم جایی برای خطر و اینا ولی برای من جز لذت نبود
و چیز جالب دیگه اینکه من صورتم کمی جای جوش داره و همیشه کرم میزدم ولی اینبار با اینکه پزشک معاینه م کرد و من ماسکم رو دراوردم و. صورتم واضح بود ولی برام جالب بود که اصلا حس بدی نداشتم و پی بردم که چقدر عزت نفسم افزایش وسدا کرده و خودم رو چقدر دوست دارم منی که قبل این باور ها همیشه خودزنی و سرزنش و حتی اقدام به خودکشی داشتم ولی الان روحم اروم گرفته و زلال تر ار همیشه دارم بدون باور های نادرست زندگی میکنم و لذت میبرم خدایاشکرت
الان درک میکنم این بیت رو
بیرون ز تو نیست انچه در عالم هست/ازخود بطلب هرانچه خواهی که تویی
خدایا شکرت🌸🌱
اونروز برام خیلیییی نشونه داشت خیلی باورهام قوی تر شدن و کلی تجربه های خوب کسب کردم و معجزه ها دیدم که اصلا کلمه ها توانایی وصفشون رو نداره من اونروز فرق الهام وشد نجوای ذهنی روهم درک کردم
پر ازحس خوبه درونم دیگه طوری شده طبق همون فایلی که قبل این گوش میکردم استاد میگفتن میخواهی میشود الله جهان رو مسخر ما کرده و مادامی که ترمز هامون رو برداریم در همون لحظه میخواهیم و میشود
منم میخواهم و میشود هر لحظه م شده الهام و معجزه و نشانه و هدایت های پی در پی
حالم عالیه
حتی اعتراف میکنم تا امروز زندگی در بهشت رو خیلی سطحی میدیدم و فرکانسم درست نبود و در مداری نبود که حرفایی رو بشنوم که الان شنیدم و اشنا نبودم که زین پرده رمز رو بشنوم
خدایا شکرت که مرا اشنای این درگه کردی و هم فر کانس مریم بانو در این فایل بودم امروز و از زبانش تک تک حرفاتو شنیدم و میرم که پر قدر ت تر ازقبل روی باورهام کار کنم و تلاش کنم برای هدفم داشتان زندگیم رو گذاشتم برای روزی که اون موفقیت شیرین رو بدست اوردم و دستاورد خوبی که بشه بیان کرد رو مینویسم براتون با اینکه از همون روز اول معجزه پشت معجزه بود برام ولی واقعا جز احساس وسیع چیزی نیس که بشه نوشت و فقط باید تجربه ش کرد این چالش های شیرین رو برای همه ی اعضای خانواده بزرگم ارزو میکنم و از خداوند سپاسگذارم که مریم جان رو افریده تا دست با ارزش پروردگارمون بشه برای هدایت و حال خوبمون جای خالی استاد هم تو فایل خالیه
خدایا شکرت به خاطر همههههه چی💙❤💜
سلام به مریم جان شایسته
باور کردنی نیست من مدتیه برای دریافت نشانه هام میام داخل سایت.
و تمام این مدت داره منو با ترسام آشنا می کنه
این جلسه فهمیدم که برای مقابله با ترسم باید دقیقا چه کاری انجام بدهم
من از مریم عزیزم به خوبی یاد گرفتم که باید با ترسام مواجه بشم تا آروم آروم از بینشون ببرم
دقیقا من هم ترس از تاریکی دارم و این مدت که توی ایران مرتب برق میره میتونه فرصت خوبی باشه برای اینکه من ترس از تاریکی رو کمرنگ و کمرنگتر کنم
دقیقا من هم عاشق طبیعت هستم اما بخاطر ترس از جانواران و به خصوص مارها نزدیک طبیعت نمیشم
مدتی ک با سریال زندگی در بهشت آشنا شدم مرتب میگفتم چرا استاد و مریم جان از اینکه یه موقع خرس ، دزد و یا هر نوع موجودی بهشون حمله کنه نمیترسن.
الان میفهمم جمله طلایی خداوند برای توکل کنندگان کافیست میتونه منو از شر ترسام خلاص کنه
خدایا شکرت که من داخل این سایت هر چیزی که نیازم هست را روزانه دریافت میکنم
عاشقتونم
مریم جان مررسی که الگوی ما خانوما شدی و پا به پای استاد داری پیش میری و خودت به تنهایی محتوا تولید میکنی واسه ما خانوما
که باورهای قوی برامون ایجاد بشه
غلبه بر ترس اونم به صورت تکاملی واقعا ممنونم ازت که اینارو توضیح دادی
من خودمو مقایسه میکردم با شما ولی الان فهمیدم این رفتار شجاعانه شما تو پرادایس حاصل تلاش ذهنی و تمرین و تمرکز بوده که این نتیجه رو گرفتین
پس منم با طی کردن تکاملم به این مرحله از استقلال میرسم
من خیلی درمورد رانندگی این ترس رو دارم
و الان رانندگی شما رو دیدم واقعا تحسین کردم از ته دلم
خدایاشکرت
من چون از بچگی تو طبیعت و باغ و روستا بزرگ شدم الان بیشتر زندگی شهری رو دوست دارم که البته قرار نیس همه از ی نوع زندگی لذت ببرن
مهم اصل قضیه هس لذت بردن و حس خوب
حالا به هر روشی یکی مدل روستایی یکی شهری
درمورد ترس از مرگ
منم قبلا خیلی میترسیدم ولی الان چند ساله با آگاهی که بدست آوردم واقعا آرامش پیدا کردم میدونم با مرگ فنا در کار نیس بلکه روحم همیشه وجود خواهد داشت
درمورد ترس از تاریکی و حیوانات
من همیشه تو روستامون از تاریکی و سگ میترسیدم و همیشه دلم میخواست شجاع باشم ولی نمیتونستم
تا اینکه با سگ دوبرمن وحشتناک مادرشوهرم آشنا شدم
جرجی وحشتناک و خشن😬
بار اول که دیدمش میخواستم گریه کنم از ترس
ولی کم کم باهاش آشنا شدم جوری که شب ها بغلم میخوابید
تا اینکه رفته رفته ترس از تاریکی و سگ و.. خیلی کمتر شد و تو این موضوع واقعا تکاملی پیشرفت کردم
خدایاشکرت
آخر این فایل واسه من ی خواسته ایجاد کرد
کنار مرد غریبه باشی و بیاد تو خونت کار انجام بده و تو فکرت راحت و آزاد باشه و هیچ فکر منفی نیاد سراغت و امنیت خاطر داشته باشی
که انگار خدا کنارته و داره کاراتو انجام میده
خدایاشکرت چقدر خوبه این حس
که نترسی از اینکه تنها با ی آقای غریبه تو خونه هستی😍
خداروشکر واسه این آگاهی ها ❤️❤️❤️
بنام خداوند جان آفرین
درود بر مریم جون بانوی زیبا
و دوستان عزیزم در سریال زندگی در بهشت
+++ نکته های طلایی مریم جون:
+ آگاهانه تصمیم گرفته بودم که بر ترس هام غلبه کنم. وقتی به چنین تصمیمی میرسی یعنی مصمم شده که روی خدا حساب کنه یعنی وقتی اون نیروی بزرگ رو میشناسه و مخصوصاً اون کانکشن دائمی که با اون نیرو داره رو درک میکنه میتونه روی اون حساب کنه.
+ اگر میخوام بزرگ بشم باید از یه سری چیزهای حاشیه ای مثل این ترس های الکی و وسواس ها بگذرم و این راهه بزرگتر شدنمه، خیلی مهمه ک همراهت چه کسی باشه و خداروشکر استاد شخصی بودن ک روی خودشون کار کرده بودن و تونستن روی شما و ذهن پر از ترس تون اثر بزارن و شمارو هدایت کنن به دل طبیعت تا از زیبایی های بیشتر اون بهره مند بشین و اینم خودش تکامل داره و آروم آروم میتونیم تو مسیر نتایج وارد شدن به ترس هامون رو ببینیم. خدایا شکرت
+ هر کس که به خداوند توکل کند خداوند برایش کافیست.
+ ما اگر ترمزهامونو یکی یکی بشناسیم اولین قدمه، ترمزهای کوچیک رو جدی بگیرید این ها برای خودشون یه شاه ترمزهایی ان. وقتی ترمزهای کوچولو رو برداشتم تازه رشد اصلی من شروع شد. لازمه رشد من یه سری قدم های کوچیکه، وقتی واضح توی خودت فرمول رو میفهمی اون چیز واضح دوره کشف قوانین بود که بحث گاز و ترمز اومده بود وسط.
+ وقتی روی ترمز کار میکنی گاز خودش میره بقول استاد کار ما اینه ک مقاومتهارو کم کنیم. اون ماشین زندگی، ماشین خواسته هامون همیشه خودش در حال حرکت هس و خودش داره حرکت میکنه و فقط ما نباید چوب لای چرخش بزاریم باید مقاومت هارو برداریم.
+ وقتی شما به یه ترسی غلبه میکنین یا یه نقصی رو توی خودتون اصلاح میکنین یا یه ترمزی رو برمیدارین نمیرسید به لول یک آدمی که بصورت طبیعی اون ترس رو نداشته،
+ وقتی آگاهانه شروع به ایجاد یک اصلاح کنید یا اتوماتیک اون نقص رو نداشتین و اصلاً مشکلی تو اون نداشتین خیلی سطح آدم بالاتر میره چون اون نقص هایی که برطرف میکنین اون ترس هایی که بهش غلبه میکنیم یه سطح جدیدی از اعتماد به نفس رو توی وجود ما میسازه که اصلاً منو بی انتها میکنه یعنی میدونی که اون سطح جدیدی ک بهت میگه ک ترست رو از ترسای آینده میریزه و بهت میگه اگه من تونستم این کارو بکنم پس اینم میشه یعنی اصلا دیگه عادت میکنی به حل مسئله و دیگه نمیترسی چون تجربه رو داری یعنی میدونی قبلا این ترس رو داشتی و وقتی رفتی تو دلش دیدی هیچی نیس و خنده دار شد برات و بعد وقتی که ترس جدید میاد یا مسئله جدید میاد میگی بابا اینم همینه داستانش همینه و استاد بهش میگه 《آگاهانه زندگی کردن》
و آرامش از طریق آگاهی بدست اومده چقدر گرانبهاست
+ سپاسگزارم از شما مریم جون که آگاهی هاتونو با ما به اشتراک گذاشتین
خدایا شکرت به خاطر این بهشت زیبا که هر بار ک می بینمش زیباییهاش منحصربه فردتر خودشونو بهم نشون میدن که اینقدر دیوانه میشم براش که نگو
خدایا شکرت به خاطر تریل عالی ای که در پارادایس باز شده
خدایا شکرت بخاطر شاب زیبایی که دیدم
بسیار تحسین میکنم شجاعت و جسارت شمارو مریم جون در مقابل این طبیعت وحشی
مسئولیت پذیری و رها بودن تون رو مریم جون تحسین میکنم
عشقت به جوجه هارو تحسین میکنم
خداوند حافظ شما باشد
﷽
سلام درود به خانم شایسته و استاد عزیز.
چقدر خوشحالم که خانم شایسته اینقدر خوب دارید روی خودتون ترس ها تون و ترمز هاتون کار می کنید. و به نظرم الگو خوبی هستید برای ما که چون خودتونم خانم هستید و با این مسائل بهتر آشنا هستید ودرک می کنید.و برای من که یه دخترم باور پذیریش برام آسان تر چون که خانم هستید چون که شماهم مثل من توی این کشور و با این دیدگاه بزرگ شدید و با کار کردن روی خودتون به این آزادی رسیدید به این همه شجاعت عزت نفس رسیدید و تنهابا کارکردن روی خودتون و تنها روی خدای خودتون حساب کردید و بس
می دونید یکسری ترس هابه نظر من مختص دختراس:) نمی دونم شاید ریشه در باورهایی که از بچگی به ما دادن دختر می ترسه، دختر نمی تونه ،دختر تنهاش نزارید و… هزار یک پیچک که ناخواسته نا آگانه به دلیل اینکه دختر بودیم خورد به ما و ما باهشون بزرگ شدیم.
اول اینکه استاد تحسین می کنم نه اینکه استاد ماس نه نه
تحسین شون می کنم به خاطر اینکه با عشق شون شریک زندگی شون همسر شون اینقدر بهش استقلال دادن که در نبودشون هم خانم شایسته از تنهایی خودش لذت می بره.
کلمه همسر بخوام بخشش کنم ( هم +سر) یعنی هم سطح هم لول من نه ( کمسر یا زیادسر)
واقعاشما همسر خوبی برای هم هستید. نمونه یه زندگی مشترک.
این آزادی این عشقی رو که برای هم ساختید.از بودن باهملذت می برید و از نبودن باهم لذت می برید وقتی هم استاد از تمپا یا مسافرت شون می آن همه چیز گل بلبل شاد خرم. این اعتماد این اطمینان این وفا داری این حجم از تعهد واقعااااا خودش کار شاهانه ای که ادم بتونه توی روابط ش داشته باشه. اینم برمی گرده به عزت نفس که خودم و خدای خودمو باور دارم وقتی من به خودم ایمان داشته باشم و به خدا پس همان خداهم در غیاب من از من دفاع می کنه در اذهان ،
همان خداهم آدمی رو وارد زندگی من می کنه مثل خودم صداقت در گفتار عملکرد با من داره مثل خودم متعهد وفادار قابل اعتماد اطمینان
آدمی وارد مدار زندگی من میشه که لایق با من بود داره لایق اعتماد اطمینان منو داره اگه هم یه درصدر نداشته باشه اینقدر این قانون دقیق که شوتش می کنه بیرون تا از مدار من خارج بشه وقتی که من ایمان داشته باشم خدا با منه واز من حمایت می کنه.
من روی خودم کارمی کنم آدم های درست با اعتماد اطمینان وارد زندگی من میشه
استاد رابطه شما و خانم شایسته قابل تحسین برام چرا که من که این خواسته رو داشتم اما الگو نداشتم برام باورپذیرتر شد و الگویی شدید که به ذهنم بگم نگاه شد هست چنین شخصی که اینگونه به همسرش نگاه می کنه هر دو نفر اینقدر اعتماد اطمینان همو جلب کردن که نیازی به توضیح و دلیل نیست.
حالا من بیام بگم خانم ااا زودتر وابسته تر میشن خانم ها احساسی ترن خانم ها عشق شون با آقایون فرق داره. یادم توی یه قسمت افتادم که استاد این گونه عشق ها رو عشق بوقلموی می دونست :) عشق بوقلمویی نداشته باشیم.
خانم شایسته بابت این قسمت ممنون سپاسگزارم باید دوباره برگردم یکبار دیگه نگاه کنم.
امروز 29 اسفند حدود 6 ساعت دیگه سال تحویل میشه.
پیشاپیش سال نو رو هم به شما تبریک می گم.
عشق تون پایدار.
سلام خدا قوت به استاد عباس منش و خانوم شایسته
خداروشکر میکنم هدایت شدم به این فایل زیبا وواقعا حس وحالمو عالی کرد بابت این طبیعت فوق العاده زیبا
دریاچه فوق العاده زیبا از اون اسمان ابی جوجه هاو اردک های زیبا خداروشکر از وقتی با سایت شما اشنا شدم شب که میرم خونه دخترم 5ساله ای دارم میگه بابا فیلم از عباس منش بذار منم هرشب منم میخندم میگم خدا این بچه ام حالش خوب میشه همش میگه بابا منم میبره اونجاسریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا میذارم رو با لذت نگاه میکنه خداروشکر میکنم من قبلا زیاد از طبیعت انرژی نمیگرفتم انگار با طبیعت قهر بودم از وقتی باسایت شما اشنا شدم عاشق طبیعت شدم و دنبال موقعیت هستم که برم تو دل طبیعت و شب ها اونجا بمونم و روی ترس هام کار کنم و بتونم زندگیمو تعقیر بدم از خدا میخوام کمکم کنه محصولاتو خریداری کنم و طعمه درست زندگی کردن را بفهمم و انقد دست و پا الکی نزنم خداروشکر مکنم بابت این سایت و انرژی فوق العادش موفق باشی استاد و خانوم شایسته
سلام به استاد به عباس منش و خانم شایسته
این پارادایس چقدر زیبا و رویایی است
چقدر اینجا فضا لذت بخش و قشنگ است
چقدر آب و هوا فوق العاده جذاب بود
چقدر درخت های سرسبز و خوشکل دارید
چقدر آسمان صاف با ابرهای بسیار قشنگ
چقدر این مرغ خروس ها خوشکل و جذاب است
چقدر این بهشت رویایی و زیباست
چقدر لذت بردم از دیدن این فایل
چقدر این خونه روی آب و دریاچه قشنگ است
چقدر این نور آفتاب از لابلای شاخه های درختان خوشکل و قشنگ معلوم می شد
قابل تحسین است این تمرکز کردن خانم شایسته
قابل تحسین است این غلبه بر ترس های که خانم شایسته اسم گرفت
چقدر خوب و قشنگ خان شایسته دارد روی خودش کار می کند
چقدر خوب و عالی خانم شایسته دارد روی سایت متمرکزی کار می کند
چقدر این متمرکز بودن ها نتایج عالی دارد
و اینکه خانم شایسته یاد آوری کرد که من روی خودم و غلبه بر ترس هایم کار کردم برایم قشنگ بود و چقدر تحسین شأن کردم
من در یکی از فایل های استاد در مورد خانم شایسته شینده بودم اینکه قبلاً خانم شایسته چقدر وقت و زمان خود را اختصاص می داد برای آرایش کردن و حتی گفتند که من یک بار هم بدون آرایش کردن بیرون نمی رفتم
و اینکه حالا در این چنین یک مسیر خوب قرار گرفته و بازهم دارد بشتر و بشتر روی خودش و تغیر باور هایش کار می کند
و حالا با خودش در صلح است
بهترین آرامش و امنیت را دارد
همیشه احساس خوب و خوش دارد
همیشه شاکر و. سپاسگذار است
و همیشه توجه به نکات مثبت زندگیش دارد
اینکه حالا خانم شایسته در این طبیعت بزرگ به تنهایی بعضی موقع ها می ماند اما بدون کدام ترس و نگرانی بلکه خلی هم بهتر و متمرکز تر دارد روی سایت کار می کند
و این چنین راحت و قشنگ کارهایش را هم انجام می دهد و برای ما فایل هم ثبت می کند واقعا قابل تحسین است
اینکه می خواستید بروید برای خرید کردن
وقتی جلوی در تخم مرغ ها را دید راحت برگشتید و این را بعنوان یک نشانه دید
و چقدر خوب شما به نشانه ها عمل می کنید
چقدر خوب الهامات را جدی می گیرید
و اینکه والمارت نرفتن شما باعث شد که افراد از شرکت آمده و کولر. را درست کند
چقدر این فایل ها درس و آگاهی دارد برای ما
چقدر خوب خانم شایسته از گاز و ترمز صحبت کرد
واقعا همین گونه است وقتی تو روی خودت کارمی کنی و یک مسله ای که در زندگیت داری و آن. را حل می سازی اعتماد به نفست بالا رفته و احساس خود باوری پیدا می کنی و این باعث می شود که بعدا دنبال حل مسأله باشی و از حل کردن مسایل در زندگیت فرار نمی کنی
و این چنین تو هر روز داری رشد می کنی و بزرگترین شوی
خلی ممنون هستم از خانم شایسته که این چنین قشنگ و عالی این فایل جذاب را ثبت کرد و خلی حرف های مفید را برای ما شریک ساخت و کلی برای من درس داشت
و دارم با دیدن این چنین فایل ها بزرگتر می شوم . من هم می توانم خلی راحت بر ترس هایم غلبه کنم و ترسم بر آنها کم می شود و احساس مهم بودن برایم دست میدهد
خداوند را خلی سپاسگذارم که من را در این مسیر خوب و عالی هدایت کرد و هر روز و هر لحظه دارم بزرگتر می شوم و کلی رشد می کنم
خدایا صد هزار بار شکرت