https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/10/abasmanesh-23.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-10-22 07:31:152020-10-23 08:42:38سریال زندگی در بهشت | قسمت 82
278نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
عاشقتم که اینقدر زیبا توضیح میدی عزیزم من به شخصه باشما و توضیحاتتون که گفتاری ویا نوشتاری بیشتر ارتباط میگیرم نمی دونم شاید چون یک خانم و یا شما خیلی عالی توضیح میدی یا من مقاومت کمتری دارم هر چی که هست عالیه خدایا شکرت
نازنینم واقعا وجود توحیدیتو تحسین میکنم از وقتی در مدار ابن سریال قرار گرفتم داره اثراتش رو میبینم تمیزی و مرتب کردن زندگیم خیلی بهتر شده و هروقت چیزی نظم می گیره خیلی خوشحال میشم خدارو شکر میکنم که چقدر راحت این نظم و دردسترس بودن اشیاء داره وارد زندگیم میشه تمام این موارد من مجاب میکنه بیشتر دقت کنم وبیستر تحسین کنم
عزیزم چقدر این جمله روی من تاثیر گذاشت تگر قراره بزرگتر بشم باید بتونم از بعضی فرعیات بگذرم باید بتونم ذهنم رو تربیت کنم تا اجازه تغییر رو به من بده باید مقاومت هارو کم کنم
خدایا شکرت به خاطر این همه طبیعت زیبا که با توضیحات مریم جون انقد زیبا تر و پراز آگاهی بیشتر بود
خدایا شکرت به خاطر ابن کامنت که اجازه صلات و گذاشتن ردپا دراین جریان اللهی رو به من داد
تحسین میکنم این نگاه زیبابین خانم شایسته عزیز رو که یکی از خواسته هامه که در هر لحظه به زیبایی ها توجه کنم و شکرگزار باشم خدایاشکرت یکی از مهم ترین اصل که توجه به هر چیزی مشابه همون چیزا رو برات میاره
تحسین میکنم این همه زیبایی این افتاب عالم تاب و این سرسبزی این کلبه چوبی این دریاچه اروم و این مرغ و داک ها و جوجه ها خدایاشکرت چه حس خوبی اول صبح بیدار شدن که چند وقتی هست دلم میخواد بیدار بشم به لطف خدا امروز تونستم ساعت 6بیدار بشم من ساعت 5ساعت کوک کردم اما 6بیدار شدم خدارو شکر خوب بود خوشحال شدم منم یه صبح زیبا با نسیم خنک با اسمون ابی و ابرهای پفکی کم داشتم با نور طلایی خورشید خدایاشکرت
تحسین میکنم این رابطه زیبا و فوقالعاده رو که پر از ارامش و حس خوبه هر کس با کاراش سرگرم و لذت میبره و با خودش در صلح است خدایاشکرت
تحسین میکنم خانم شایسته رو که به ترسهاش غلبه میکنه و الگوی برای ماشد واقعا سپاسگزارم من هم یه ادم به شدت ترسویی بودم الان دیگه واقعا فرق کردم اصلا باورم نمیشه فقط میخوام بزرگ بشم دوست دارم اگاهانه بر ترسام غلبه کنم و خیلی رشد کردم و بدون ارایش اصلا نمیتونستم اما الان شاید دوسالی هست اصلا ارایش نمیکنم چی بشه شاید هر وقت دلم بخواد یه رژ بزنم فقط خداروشکرت
تحسین میکنم این ماشین سانتافه رو چقد دوست دارم یه ماشین خارجی دنده اتوماتیک داشته باشم و رانندگی کنم من ده سال تقریبا بعد گواهینامه رانندگی کردم البته با کار کردن روی خودم اینم به شدت میترسیدم اما الان خودم هر وقت دوست داشته باشم میرم رانندگی خیلی احساس خوبی میگیرم اعتماد به نفسم بالا رفته خیلی خدایاشکرت
چه توضیحات خوبی دادین سپاسگزارم
چقد این نعمت غیر منتظره به ادم احساس خوبی میده دقیقا منم تجربه کردم شاید یه چیز کوچیک بود اما من به حدی خوشحال شدم که حد نداشت مثلا همسرم برام طلا میگرفت تو تولدم میگفتم جالب نیست بریم عوض کنم یه جور دیگه میخوام اما یه بار واسم جا سویچی و یه بارم دمپایی گرفت باورتون نمیشه هنوز که میبنمشون لذت میبرم به شدت خدایاشکرت
چقد این پردایس زیباست چقد این برونی زیباست تحسینتون میکنم که از نعمتهاتون هر لحظه با توجه کردن ازش سپاسگزاری میکنید واقعا لذت میبرم از رفتارتون چقد اسون و راحت میشه یک زندگی زیبا داشت در لحظه بود خدایاشکرت
تحسین میکنم لپ تاب هاتون رو خدایاشکرت
چقد عالی شد که به نشانه ها توجه کردین و نرفتین و اون ادما امدن واسه کولر خدایاشکرت تحسین میکنم این کشور توحیدی و ادمهای توحیدی رو خدایاشکرت
سپاسگزارم از خدا که منو هدایت کرد تو این مسیر الهی خدایاشکرت سپاسگزارم از شما دوعزیز که کلی درس بهمون میدین در پناه الله یکتا شاد وروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید دوستتون دارم
به نام خداوند قدرتمندی که هرآنچه دارم از آن اوست و به غیر از بزرگی و عظمت او کسی بر زندگیم هیچ احاطه ای ندارد
سلامودرود پروردگار به مریم جانِ شجاع و جسورم دراین قسمت از سریال ارزشمند،عاشقتم و بی نهایت بار تحسینت میکنم که انقدر زیباو آگاهانه آرامش در پناه خداوند زندگی کردن رو درزندگیت تجربه میکنی
عاشق این صبح دل انگیز زیبای پرادایسی هستم که به قول شمامریم جان یک نسیم زندگی بخش صورتت رو نوازش میده و دراین تنهایی از صبح اول وقت بهت یک امیدی دوباره میبخشه تا زندگیت رو از نو آغاز کن…
یک فضای پرازآرامش و روح نواز رو داریم دراین مکان مقدس تجربه میکنیم و چقدر احساسش لذتبخشه وقتی تنها باشی و خودت رو مشغول دیدن عظمت و بزرگواری پروردگار کنی،مشغول دیدن طلوع زیبای خورشید عالم تاب بااون پرتوهای طلایی رنگش کنی،الله اکبر چقدر زیباست و چقدر منو به تحسین وادار میکنه که این خدای احسن الخالقین رو بارها وبارها سجده ی شکرش رو بجای بیارم و نقاشی های ماهرانش رو در طبیعت هزاران بار تحسین کنم
مریم جان تو یک خانم بسیار دلیر وشجاعی هستی که همیشه سعی میکنی تمرین های استاد رو در عالی ترین شکل ممکن اجراکنی
چقدر لذذت میبرم ازینجور ویژگیتون که وقتی تنها هستید ازین تنهاییتون به بهترین شکل ممکن استفاده میکنید و یکی از مهمترین موضوعاتی رو در تنهایی انتخاب میکنید که معمولا اکثر خانمها بسیار ازون موضوع ترس دارن،و اون هم غلبه بر ترسهاتون هست،و ازهمه مهمتر تو یک جنگلی که واقعا کیودی خیز هست و واقعا ایمان قلبی میخواد که به یهمچین ترستون غلبه کنید و دور تا دور پرادایس بچرخید تابه شناخت بهتری از محیط اطرافت برسی،واقعا تحسین برانگیزه این حداز شجاعت و شهامت و اعتمادبنفس ازینکه هیچ خطری نمیتونه شمارو تهدید کنه،بشرط اینکه روی قدرتمند ترین فرمانروای کیهان حساب باز کنی
چقدر مزرعه ی آقای الن رو دوست داشتم و چقدر زیباست این صحنه که گاوها توی چراگاه در آزادی ممکن برای خودشون تاب میخورن و شما مریم جان چقدر عالیه که ازین جنگل دست نخورده و وحشی فیلم میگیرید و به جای اینکه ترس به دلتون راه بندازید،از غروب زیبا وچشم نواز آفتاب ازلابه لای درختان برامون فیلم میگیرید،خدایاشکرت که من از مریم جان بارها و بارها یادگرفتم که ترس به خودیِ خود هیچ معنایی نداره و بارفتن به دل کلی از ترسهام کلی شجاعت و ایمانم بیشتر شده و خدارو به عنوان ناظر و حافظ خودم و بنده هاش بیشتر بهش اعتماد پیداکردم
خدایاشکرت بخاطر نسل سوم جوجه های پرادایسیمون و قراره تواین فضای بهشتی نسل قوی ترِ جوجه هامون با اجرای قانون جهان هستی مشخص بشه
آفرین به این جورج قوی و شجاعمون که از دل یک باران سنگین تونست جون سالم به سر ببره،و مشخصه که اون یکی از نسلهای قوی جوجه ها خواهد بود
مریم جان سپاسگزارم از تمامی زحماتتون بخاطر آپدیت دانلودها وخداروشکر که درصد زیادی از بخش دانلود ها آپدیت شده و این یک خبر بسیارخوبیه برای ما بچه های سایت که دسترسی بهتری به کل آگاهی های ناب الهی ازطریق دستان سخاوتمندش داریم خداروصدهزارمرتبه شکر
چقدر لذتبخشه که کلی کارهای مهم رو به صورت موازی کاری انجام میدید و کلی به زمانتون خیروبرکت میبخشید،و اینکه هم میخواید تخم مرغهارو از پست آفیس تحویل بگیرید هم اینکه درراستای موازی کاری اجازه میدید فایلها هم خروجی بگیرن،واقعا کاره بسیار عالیی انجام میدید که انقدر اززمانتون بصورت کاملامفید استفاده میکنید و فقط سودوسودسود به زندگیتون میرسونید
مریم جان وقتی درمورد سایز پرادایس صحبت کردید که چقدر اون اوایل براتون بزرگ به نظر میرسید،چون شناختی ازش نداشتید،باخودم گفتم واقعا چقدر ماادما بخاطر همین عدم درکمون از شناخت یک موضوعی بارها وبارها هیچ قدمی برنداشتیم و فکر میکردیم که اگه تو دلش بریم نمیتونیم اون موضوع رو به سرانجام برسونیم
خیلی این درک مهمه که یادبگیریم باروبرو شدن با نشناخته ها یک زندگی جدیدی رونجربه کنیم،چونکه رنج روبرو شدن بانشناخته ها و نرفتن تو دلش زندگی رو براموندخیلی سخت جلوه میده
خیلی لذتبخشه که از دل یک جنگل یهمچین چیزایی رو کشف کنید و باهمین کشف کردن بیشتر انگیزه میگیرید که چیزای بهتریو از تو دل جنگل کشف کنید و ازهمه مهمتر بعدازیک مدت متوجه میشید که چقدر تونستید برترستون غلبه کنید و به رشد اعتمادبنفستون کمک کردید
مریم جان وقتی درمورد غلبه برترستون صحبت کردید و گفتید که اولین کاری که برای غلبه برترستون انجام دادید،روی خدا حساب باز کردید و این یکی ازمهمترین موضوعات و باوریه که به اون فرمانروای کل جهان اعتمادکنیم،که اون هست که یارویاور وحمایتگر تمامی موجودات روی زمین هست و اگه نتونیم روی اون حساب بازکنیم وبهش اعتماد کنیم هیچ وقت نمیتونیم تو مسیرزندگیمون قدم برداریم
من به شخصه تازه انگار دوهزاریم افتاده که تموم روشها برای رسیدن به هرخواسته ای فقط یک عامل بیرونی هست و اگر که تنهاوتنها روی قدرت پروردگار حساب بازکنیم اون نودونه قدم رو به راحتی برات برمیداره،شاید لازم باشه ماهم اون یک قدم رو برداریم ولی زمانی اون یک قدم درجهت رسیدن به خواستمون میتونه تأثیرگذارباشه که ایمان داشته باشیم همون یک قدم رو هم بادریافت الهام ازطرف خداوند برداشتیم و خودمون رو لایق دریافت همون الهامی بدونیم که قراره درجهت رسیدن به خواستمون اجراکنیم
چون خیلی وقتا ماخودمون رو لایق دریافت الهامات خداوند نمیدونیم و هی بامنطق ذهنمون میخوایم قدمی رو که خداوند بهمون الهام کرده رو نقض کنیم
چقدرشمامریم جان رو تحسین کردم که باطی کردن تکاملت ازهمون ایران و رفتن تو دل جنگلهای شمال بر ترستون ارام ارام غلبه کردید و الان به جایی هدایت شدید که میشه گفت به راحتی از پس این ذهن چموش براومدید و تونستید روی یک قدرتی حساب کنید که حافظ و نظارت گر بر تمامی موجودات جهان هستیه
مااگه میخواییم بزرگ بشیم و رشد کنیم باید بتونیم خودمون رو از حواشی دور کنیم،مخصوصا توی موضوع غلبه بر ترس،اون هم توی طبیعت،باید بتونیم ازیکسری موضوعات بگذریم تابتونیم خودمون ودنیای اطرافمون رو تجربه کنیم
و بقول قران اگرکه مؤمنان برخداتوکل کنند خداوند برای او کافیست
توکل کردن یعنی احساستو خوب نگه داشتن و به یک نیرویی فراتر از نیروی کیهان اعتمادکردن و اجازه دادن به اینکه اون از پس هرچیزی برمیاد،وقتی همین یک جمله رو به درستی از درونمون بتونیم اجراکنیم،اون وقت نه ترسی از آینده داریم ونه غمی از گذشته…
و درمورد غلبه بر ترسها بقوله مریم جان هرچیزی در روز هست در شب هم هست و هیچ ترسی وجودنداره و تموم ترسها واهی هستند
خدایاشکرت ببین وقتی خالصانه درمورد قدرت پروردگارحرف زدید و ازاعتمادی که به اون دارین صحبت میکنید،اون به همین راحتی قدرتش رو برات درجریان میذاره و این میشه که کارهاتو توسط دستانش انجام میده،و ببین که چقدر عالی هدایت خداوند مثل یک رود همیشه جاری برای شما مریم جان درجریان شد تا دیگه به پست آفیس نروید و یکی از مسیرهای شما کم شد
چقدر خوبه که همین نشانه های ساده رو جدی بگیریم و برای شما تواین موضوع رفتن به والمارت،با تحویل دادن تخم مرغا به درب منزلتون این رو یک نشونه میبینید که امروز بیرون نرید و فردا هم جوجه هارو تحچیل بگیرید هم اینکهداز والمارت خریدتون روهم میکنید
به همین سادگی و راحتی این رو یک نشونه ازطرف خدا میگیرید و اجراش میکنید،اگه میخواستید بامنطق ذهن پیش برید،ذهن میخواست عجله و حولو ولا رو به جونتون بندازه و بگه مرغوجوجه ها غذایی ندارن و از گشنگی میمیرن،ولی شما به ذهنتون میگید نه حتما یک خیریتی هست و با یه چیزی امروز مرغوجوجه هامونو سیر میکنیم و ته دلشونو میگیریم،یعنی اونقدرم مهم نیست که قراره اونا امروز چی بخورن،مهم اینه که من به نشونه ی خدااعتمادکنم و فردا کارمو انجام بدم.خیلی زیبا باهمین یک جمله ذهن رو خاموش میکنی و اجازه نمیدی دلیلو منطق بیاره
خدایاشکرت برای نعمتهای غیرمنتظره ای که برای تمومی بنده هات در نظر میگیری،و واقعا من هم ورود نعمتهای غیرمنتظره رو خیلی زیاد تجربه کردم و خیلی لذتبخشه اون نعمت وقتی که ازخدا درخواستش رو نکردی و اون خودش ابروبادومه وخورشیدوفلک رو به کارانداخته تا تورو به اون چیزی که قراربوده براش کلی قدم برداری اون قدمهارو برات برداشته و کافیه تو ازون نعمت به درستی وبالذت استفاده کنی
مریم جان جا داره ماهم مثل شماازاستاد عزیزمون تشکرکنیم که تو خیلی از موضوعات مخصوصا طبیعت مارو باخودمون به صلح برسونه
و این یک از لازمه های همه ی ماتوزندگیمونه که اکه میخوایم رشد کنیم باید بتونیم از حواشی دل بکنیم،مثال ساده ای که میتونیم بزنیم همین ارایش کردن هست که برای خیلی از خانمها یک معظل بزرگیه که هم میخوان آرایششون روحفظ کنند که میشه یک ترمز توی ذهن،هم اینکه میخوان کلی آزادی رودرکنار ارایششون تجربه کنند،که این در تضاده برلی اینکه بتونی ازادی کامل رو مثلا درطبیعت تجربهکنی ولی به فکر آرایشت هم باشی
بحث برداشتن همین ترمزهای کوچیک توی زندگیمون رو اگه جدی بگیریم و مقاومتهامونو کمتر کنیم اون وقت رشد شخصتیمون به صورت تصاعدی پیش خواهد رفت
و نکته ی مهمش اینه که وقتی به یک ترسی توزندگیمون غلبه میکنیم ویه ترمزی رو برمیداریم اتفاقی که میوفته اینه که خیلی ازون سطح بالاترمیریم و به یک سطح جدیدی از اعتماد بنفس وعزت نفس واقعی می رسیم واینکه خیلی ترسهامون از آینده ازبین میره
نکته ی مهم:آگاهانه زندگی کردن آرامشی رو در پرتوی این اگاهی در ما به وجود میاره کهاون ارامش بسیار لذتبخشه
و اینکه بقول مریم جان زندگی کردن در طبیعتباعث میشه که ترسمون از تولد ومرگ ازبین بره و به این درک برسیم که زندگی جاریست و با همین مرگ و تولدهای جدید این رود همیشه جاری همه چیز رو زیباتر کرده
خداروشکر برای یک قسمت پربرکت دیگه ازین سریال و جاداره دوباره ازمریم جان عزیز تشکر کنم بخاطر اینکه انقدر عالی رو همه چیز مدیریت دارید،و همینکه به این آقای محترم گفتید تا ایرکاندیشن کلبه ی چوبیتون رو درست کنه بازهم این خودش یک غلبه برترس هست،چیزی که خیلی ازخانمها یهمچین موضوعی رو همیشه برعهده ی همسرشون میذارن و یجورایی ترس ازین دارن که نکنه تنها هستن اون آقا یک دردسری براشون درست کنه،که این خودش یک شرک بزرگ هست و اینکه به خداوندمحافظ کننده اعتمادی ندارن که درگیر اینجور ترسها هستند
خداروصدهزارمرتبه شکر که میتونم بگم تواین موضوع خیلی عااالی عمل کردم و هیچ ترسی ندارم ازینکه نکنه کسی برای من دردسری درست کنه
مریم جان سپاسگزارم بخاطر اینهمه نکات عالیی که برای ما توضیح دادید و آموزشهای استادعزیز رو در عمل برامون به اشتراک گذاشتید
امیدوارم هرکجا هستید در پناه خداوند بزرگ و بلندمرتبه و یاری دهنده باشید
داستان بهبود شخصیتم درراستای دیدن این سریال ارزشمند ادامه دارد…
خدایا یک فایل نیم ساعته و انقدر آگاهی. خانم شایسته واقعا براتون خیر و برکت بینهایت می کنم. اصلا آرامش و متانت و وقارتون برام الگو شده. اینکه میتونید همیشه انقدر ذوق زده و شاکر باشید، همیشه با احترام صحبت کنید، صبور باشید، مرتب و منظم و تمیز باشید، مستقل و قوی باشید، همه اینها ستودنی است. جدیدا همیشه از خودم میپرسم این کار رو اگه خانم شایسته بود چطور انجام میداد. باورتون میشه حتی با خودم هم که میخوام در مورد شما صحبت کنم اسم کوچیکتون رو نمیگم انقدر که براتون احترام قایلم.
من و خواهرم از بچگی عاشق مرغ بودیم. بچه که بودیم میرفتیم خونه مادربزرگم توی یه روستای زیبا تو استان گیلان. صبحها میرفتیم مرغها رو از تو لونه بیرون میکردیم، همین نسیمی که میگید رو هم تجربه میکردیم. به مرغا دونه میدادیم و سعی میکردیم وقتی حواسشون به دونه خوردنه بگیریمشون. یه تاب بلند روی درختا داشتیم. یه طرف مزرعه و یه طرف باغ بود. اون زمان قدر اون فضا و اون زیبایی ها رو نمیدونستم واقعا. اما الان که بهشون فکر میکنم حتی فکر کردنش هم لذت بخشه برام.
داشتم فکر میکردم حداقل برای من یکی که نعمتهام خیلی زود عادی میشه. اولین روزی که خونه فعلیمون رو دیدم که جلوی یه پارکه از ذوقم به هیچ چیز دیگه فکر نکردم. گفتم همین رو میخوام. اما بعدش اون ذوق زدگی که هر روز در رو باز میکنم به جای ساختمون، پارک و درخت و پرنده میبینم برام کمتر شد. اما زیبایی های paradise برای خانم شایسته عادی نمیشه. واقعا درس داره. باید سعی کنیم تا چنین شخصیتی رو در خودمون پرورش بدیم.
وای جوجه ها رو دیدم دیوانه شدم. جرج کوچولو هم برامون درس داره. آخه چقدر تو نازی. تویی که یه طوفان لرزوندت، همون طوفان برای ما آدما مثل یه نسیم بوده. واقعا نشون میده اندازه مسائل مهم نیست، اندازه ما مهمه. وقتی ما بزرگ بشیم، مسائل ما هم برامون کوچک میشن.
خانم شایسته شما هیچوقت دست برنمیدارید از بهبود دادن. بهبود دادن شخصیتتون، بهبود دادن خونه، بهبود دادن شیوه سفر، بهبود دادن شیوه کارها و بهبود دادن سایت. چقدر تحسینتون میکنم. من خودم وقتی یه روشی داره جواب میده معمولا به همون شکل ادامه میدم و اصلا فکر نمیکنم شاید بتونه بازم بهتر بشه. رسیدن به این شخصیت خیلی تعهد میخواد.
خانم شایسته توضیح میدن زمانی که تازه به paradise اومده بودن به نظرشون اونجا خیلی بزرگ بوده اما وقتی کم کم اونجا رو میشناسن و میرن جنگلها رو پاکسازی میکنن انگار براشون اونجا دیگه مثل قبل بزرگ به نظر نمیاد. این مورد برای منم اتفاق افتاده، وقتی یه مسیری رو یکی دو بار میرم به نظرم خیلی طولانیه اما دفعات بعدی به نظرم حتی کوتاه هم میاد. در مورد مسائل زندگی هم همینه، اولش عجیب غریب و سخت و ترسناکن. اما وقتی کمی میریم تو دلشون میبینیم چیز خاصی هم نبودن. اینم یه درس دیگه.
حالا میرسیم به درس اصلی. اینکه خانم شایسته به ترسهاش مثل ترس از تنهایی تو جنگل و تاریکی چطور غلبه کرده؟ اصلا چی میشه آدم میره تو دل ترسهاش؟ آیا میشه به نیروی خدای درونمون اعتماد نکنیم و بریم تو دل ترسهامون؟ به نظرم که امکان نداره. اصلا آدم وقتی دلش به خداوند قرص نباشه نمیتونه قدمی برداره چه برسه به اینکه بره تو دل ترسهاش. اما این هم با تکامل حاصل میشه. مثلا من به عنوان یه آدم فوق العاده ترسو باید اول بیام از یه ترس کوچولو شروع کنم از نتیجه اون باورهام تقویت بشه بعد برم سراغ ترسهای بزرگتر. من یه زمانی ترس از ارتفاع داشتم. حتی آسانسور شیشه ای هم منو میترسوند و نمیتونستم بیرون رو تماشا کنم. اما کم کم به اون عادت کردم. بعد تله کابین سوار شدم. بعد رفتم کیش و پاراسل سوار شدم. اگه آدم قبل بودم واقعا حاضر بودم هر کاری بکنم اما تفریحاتی که در ارتفاع هستن رو تجربه نکنم. واقعا چقدر تجربیات زندگیم کم میشدن و لذت نمیبردم.
میریم دم در و بسته ای که قرار بوده از پست تحویل بگیریم دم دره. این یه آسانی شاید کوچک در زندگی باشه. اماااااا اگه ما این آسانی رو تایید و تصدیق نکنیم، با چه کاری؟ سپاسگزاری، اونوقت این آسانی ها برامون اتفاق نمیفتن. اینه رمز کار. اینه که خانم شایسته هی آسان میشه برای آسانی های بیشتر. چون صد مرتبه برای همین اتفاق سپاسگزاری میکنه.
اینم نشانه که والمارت هم نریم. به قول استاد، ما solid plan نداریم. به قول نقی معمولی ما استندبای حاجی هستیم. یعنی خدا بگه برو میریم بگه نرو نمیریم. تو ادامه هم میبینیم که همین نرفتن باعث شد که تعمیرکار بیاد و خانم شایسته خونه باشه.
خانم شایسته در مورد این توضیح میدن که وقتی تصمیم گرفتن رشد کنن، از یه سری چیزهای غیرضروری و حاشیه ای دوری کردن. در واقع ترمزهاشون رو شناختن و اونها رو حذف کردن. مثلا برای لذت بردن از طبیعت آرایش رو حذف کردن، یه سری حساسیتها رو کم کردن. این ترمزهای شاید کوچک باشن اما در پس هرکدومشون یه شاه ترمز نهفته. کارکرد ذهن ما اینه که ترمزها رو برای ما کوچیک جلوه میده و ترسهامون رو بزرگ. لازمه رشد ما حذف این ترمزها و رفتن تو دل ترسهامونه. اگه ما آگاهانه این کارها رو انجام بدیم از افرادی که به طور طبیعی اون ترمزها یا اون ترسها رو ندارن خیلی بالاتر میریم. چرا؟ چون هر بار که آگاهانه کاری رو انجام میدیم، اعتماد به نفسمون صدها پله بالاتر میره. برای حذف ترمز بعدی ترسمون خیلی کمتره، اراده مون خیلی قوی تره. برامون خنده دار میشن یه سری مسائل.
خانم شایسته ازتون بینهایت سپاسگزارم بابت این استمرار برای ساخت سریالهای زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا، برای بهبود دائمی سایت، برای ساخت یک الگوی درست برای خانمها، برای هزاران کار دیگه ای که انجام میدید و زندگی هزاران نفر رو تغییر دادید.
زنده باشی صبح اون موقع خواب میچسبه میای طلوع خورشید می گیری این نور طلایی دیدن داره وبا مت به اشتراک می گذاری
هر کسی نمیبینه هر کسی بیدار نمیشه
دور سوم جوجهها رسیده حاصل مرغ های پرادایس پنج تا جوجه نازه با مادر مریم مهربان
جورج ببین چقدر نازه خوشحاله اومده خونه پیش مادر مریم فکر کنم الکی خودشو خیس کرده تا مامان مریم نازشو بکشه
ممنونم از فلکه مریم گفتی یواش اومدی تا زیبایها دیده بشه با براونی حرف زدی دم در چه ذوقی کردی تخم مرغ ها اومدن بهت الهام شد نری والمارت نشونه ها رو می بینی شکرگزاری میکنی
تحسینت کردم هم رانندگی کردی هم فیلم گرفتی مگه چقدر تو غیرت داری گفتم ببین به هیکل نیست به شجاع بودنه
غروب کردن خورشید نشونمون دادی این همه ثواب نسیبت شد چون ماها همش تو خونه ایم این شده تفریح مون
سم ما رو هم میدی آفرین دوستت داریم
نسیم زیبای صبح میشه حس کرد این سرسبزی انگار هر چهار فصل پردایس سرسبز و زیباست
از مزرعه آلن فیلم گرفتی گاوهای زیباش نشون دادی
انگار اونها هم فهمیدن گاوهای با هوشی هستن گفتن بزار این فرشته از ما فیلم بگیره
چقدر بزرگ شدی دیگه ترسی نداری دیگه پردایس برات بزرگ نیست غریب نیست
ترس برات معنا نداره
همه چیز تمامی زندگیت بوی قدرت و عشق میده
همه ی جنگل یه جورای با تو هم سازگاره هم در صلح هست فکر کنم همه جانوران دوستت دارن
مهربانی تو رو فهمیدن
به قول خودت هر چیزی در روز هست در شب هم هست
چقدر خوب با آرایش نکردن کنار اومدی واقعا برای بعضی خیلی سخته آرایش نکنن اون هم شما میگید از اول خیلی اهل آرایش بودی
کسی ندونه میگه این دختر این قدر شجاع هست حتما از بچگی روستا بوده چون من شنیدم دخترهای عشایر خیلی نترس اند…ولی تو از صد مرد…هم با جرعت با غیرت تر هستی بخدا من از فامیل خودمون مرد میشناسم تا دم در حیاط نمی تونن برن اعتراف میکنن می ترسن
خداوند خیلی دوستت داره که این جور عاشق خودت طبیعت هستی
چقدر دوست دارم از نزدیک ببینمت روح ماهت ببوسم ازت کلی حرف بشنوم تحسینت کنم
دختر باهوش به موقع فایل ها رو آپلود میکنی رو سایت می گذاری خستگی برات معنا نداره
خدا قوت بده آرزوی سلامتی برات دارم چقدر خوشحال میشم اگه بدونم این کامنت خوندی مثل قدیم بگم نامه ای به دوستم مریم جون از صمیم قلبم دوستت دارم
امروز دوست دارم فرش زیر پامو با گلها و نقشهای رنگارنگ رو تحسین کنم
امروز دوست دارم دفتر زیبا و آروم و ساکتم رو با تمام امکانات یک سوئیت کامل تحسین کنم
امروز دوست دارم تمام امکانات عالی و دوست داشتنی خونه و محل کارمو و ماشین ماشینمو و موتورمو و لباسهامو و سلامتیهامونو تحسین کنم
امروز میخوام دو تا استاد فوق العاده بینظیر توی دنیا رو تحسین کنم
امروز میخوام دوستای سایت رو دستشونو ببوسم و بابت کامنتهای زیباشون تحسینشون کنم
امروز میخوام دست خودمو ببوسم و بابت صورت قشنگ خودم بیشتر عاشق خودم بشم و خودمو تحسین کنم
امروز میخوام قدرت ،زیبایی ،مهربونی ، خوشگلی خدا رو تحسین کنم و دستشو ببوسم
امروز میخوام با امید به اتفاقات خوب روزمو شروع کنم
اتفاقات خوبی که یه روزی رویا بود یه روز آرزو بود ولی الان من توی زندگی دارمشون و دارم تحسینشون میکنم
تحسین میکنم خودمو بابت اینکه با قدرت ،، با قدرتی که خداوند به من داد از شرک سیگار عبور کردم
امروز تحسین میکنم خودمو که تونستم تا حدودی زیباییهای زندگیمو ببینم
_امروز تونستم وقتی آب میخورم ملکولها و سلولهای آب رو تحسین کنم و ازشون تشکر کنم که وارد بدن من میشن و کلی به من انرژی میدن
_امروز میخوام خدا رو تحسین کنم که انقدر دوست داشتنیه که به من این ایمان رو داده که حسام جان من برای تو کافی کافی هستم
_و من حرفشو باور کردم و بهش گمان مثبت دارم
_خیلی قشنگه اینکه همچین حامی قدرتمندی داری که اندازه 100 تا رئیس جمهور 100 تا پادشاه از همه نظر پشتت وایساده
_یه وقتایی میگم آخه من چی دارم که اینقد خدا منو دوستم داره
بعد به خودم میگم که حسام جان خدا کار اشتباه نمیکنه حتماً تو یه چیز قشنگی داری که خدا عاشقت شده
بعد از خودم میپرسم خب اون چیه؟؟؟
خدا بهم جواب میده تو همه چیز منی تو جون منی تو عمر منی تو عشق منی تو همه اعتبار و هویت منی اگه تو منو نشناسی من خدا چه کار کنم؟؟؟ من تو رو فرستادم که تو منو بشناسی و دوستم داشته باشی؟؟ آخه من فقط تو رو دارم==== اون آقای براونی توی پارادایس که منو نمیشناسه اون مرغ و خروسهای زیبا اون اردکهای خوشگل اون درختهای بسیار زیبا و سر به فلک کشیده پارادایس اون گلهایی که دم چشمه های آب پارادایس در اومدن _اون آب دریاچه اینها که منو نمیشناسن
فقط تو منو میشناسی حسام جون _برا همین من میدونم که چرا اینقد تو رو دوست دارم
ولی حسام جان تو یادت رفته که من چرا اینقد تو رو دوست دارم
بعد من با یکم سر سوزن معذرت خواهی به خدا میگم
ببخشید ببخشید یه لحظه حواسم رفت که کی هستم
همونجا یاد سیاوش عزیز افتادم
که اشک امونم نداد
منو ببخش که بودی و این همه سال ندیدمت
تنهایی گریه کردی و حتی یه بار نشنیدمت
زیباترین خاطره پاییز پشت پنجره
خواستم بدونی این روزا حال من از تو بدتره
صداقت ترانمه بغضی که توی حنجرست
این روزا کار و زندگی فقط مرور خاطرست
نمیدونم برای چی صبوری میکردی همش
غفلت بی رحم منو ساده نگیر اما ببخش
ساده نگیر اما ببخش
خدا جونم
ببخشید یادم رفت به همه گفتی به من سجده کنن
ببخشید یادم رفت که منو مسخر کردی
ببخشید یادم رفت که اجازه دسترسی همه وقته به من دادی
ببخشید یادم رفت که به من گفتی من پشتت هستم و من کافی کافیم
ببخشید یادم رفت از روح و مغزت به من دادی
ببخشید یادم رفت من جانشین تو هستم
ببخشید یادم رفت عاشق من هستی ببخشید یادم رفت بیحساب میدی ببخشید یادم رفت که بدون منت به من میدی ببخشید یادم رفت که هرچی رو من بخوام تو بهم میدیببخشید یادم رفت که منو آسون میکنی ببخشید یادم رفت که با یه کار راحت مثل سپاسگزاری ظرفمو بزرگتر میکنی ببخشید یادم رفت که سرپرست و محافظ و وکیل من شدی ببخشید یادم رفت که همیشه پیشمی ببخشید یادم رفت که فقط باید روی تو حساب کنم _ببخشید یادم رفت که رفاقتمونو شخصیسازی کردی
_ببخشید یادم رفت کلید گنجها دست منه
_ببخشید یادم رفت که وعده فزونی و فراوانی ب من دادی
_ببخشید یادم رفت بهم گفته بودی من توی حسام رو راضیت میکنم
_ببخشید یادم رفت که به من گفتی کاری میکنم روزی دنبال تو بدوه
_ببخشید یادم رفت که هر کسی با تو باشه عزیزش میکنی و من با تو هستم
_ببخشید یادم رفت که به من گفتی قدرت را از همه بگیر و بده به من و من دوباره همون قدرت رو برمیگردونم به خود توی حسام
_ببخشید یادم رفت بهم گفته بودی به من خدا گمان مثبت داشته باش
_ببخشید یادم رفت که گفتی عمل و حرکت هیچ بندهای رو ضایع نمیکنی
_ببخشید یادم رفت که اگه یک قدم بردارم تو 10 قدم منو جلو میبری
_خدا جون میدونم الان داری به من میخندی
_میدونم الان دست نوازشت روی سر منه و میگی قربونت برم در حالی که انگشتات انگشتاتو لای موهام حرکت داری میدی بهم میگی بخشیدم بخشیدم نگو دیگه حسام جان من خدام بخشیدم بخشیدمت تمومش کن دلم نمیاد دیگه نگو کافیه کافیه کافیه
خدا جون اشک منو داری میبینی
خداجون منو عاشق خودت کردی و تموم شد و رفت
خدا جون من اومده بودم توی این سایت که ثروتمند بشم و برم
تو به من گفتی کجا با این عجله من حالا حالا باهات کار دارم
ثروتمندی چیه من پادشاهیو برات در نظر گرفتم
و من زانو زدم و معذرت خواستم که اینقد کم میخواستم
یه روزی استاد عباس منش توی طبیعت توی تاریکی توی تاریکی شب توی جنگل با اون صدای خرس
چند روزی میشد با چالشی تو زندگی برخورد کرده بودم یکم زدم جاده خاکی
سرزنش کردن خودم شروع شد ولی سعی کردم زود برگردم به مسیر و برای شروع از زندگی در بهشت شروع کردم
چقدررر آخه من این سریال و استاد و مریم جون و این مکان بهشتی رو دوست دارم آنقدر بهم انرژی میده که حد نداره
این روزا یکی از دلایلی که تو کنترل ذهنم موفق نبودم ترس ها بودن
آنقدر نجواها قدرت گرفته بودن که کلی ترس احاطه ام کرده بود
این فایل یه نشونه بود برای من که اگه میخام رشد کنم بائو پا رو یه سری ترس ها بزارم
چطوری میتونم این کارو کنم وقتی توکل کنم به منبع انرژی به قدرت اصلی
همه ی این ترس ها از دور بزرگن وقتی واردشدن بشم هیچی نیستن
یکم درک این جمله برام سخته
چون بعصی وقتا به ترس خیلی پر و بال میدم
تو دل ناشناخته نمیرم
ولی اینجا یاد گرفتم اگر میخوام رشد کنم باید پامو از رو این ترمز ها بردارم
اونوقت که رشد من شروع میشه
و این کار فقط با کمک خدا و همت من عملی میشه
مؤمنان فقط بر خدا توکل میکنند و هر کسی بر خدا توکل کند خدا برای او کافیست
باید هر روزو و هر لحظه این جمله رو تکرار کنم آنقدر که یشه جزئی از وجودم
وقتی کامنت دوستان رو خوندم یه درس مهم برام داشت
تغییراتی که دوستمون بهش اشاره کرده بود رو هم من کم و بیش دارم
واقعا اینجا بودن تو این سایت
چقدرتغییر در من ایجاد کرده
چند روز پیش یه مسیر همیشگی رو داشتیم می رفتیم به همسرم گفتم بیا ازداین مسیر جدید بریم اولش گفت ولش کن معلوم نیست اینجا به کجا میره
ولی بعدش قبول کرد خداییییا وقتی از مسیر جدید رفتیم چقدرررر زیبایی دیدیدم
همسرم میگفت ببین ما چه جایی رو از دست دادیم
تازه اینهمه زیبایی نزدیک ما بود و ما همش ازش غافل بودیم ولی تجربه جدید و رفتن تو دل ناشناخته چه درس هایی داشت
این یه قدم کوچیک بود همش به خودم میگم تو دل ترس های بزرگتر بری چی میشه فقط از خدا کمک میخام که تو این مسیر من و همه س دوستانم رو کمک کنه
چون واقعا تا وقتی یه سری ترمز ها رو برداری رشدی صورت نمیگیره
چقدررر حس خوبی داشتن تخم مرع ها جلو در و وقتی این جمله رو گفتید اشکمسرازیر شد که این خدا چقدرررر مهربون که وقتی کارها رو بهش میسپاریم همه چیزرو به بهترین نحو ممکن انجام میده
تما کی تو این بازی موفق میشه کسی که واقعی توکل کرده باشه
مریم جون مرسی بابت تک به تک نکته هایی که گفتی
در مورد مسئله آرایش
من تو این زمینه اعتماد به نفس پایینی دارم یکی از دلایلشم پوستم رو میدونم که البته تا الان اینجور فکر میکردم بعد متوجه شدم این ریشه اش از عزت نفسه
همیشه آرایش کمی میکنم ولی باید این کارو بکنم چون وقتی حتی همون یه ذره آرایش رو هم ندارم اصلا اعتماد به نفس ندارم
چرا این اتفاق میافته چون نطر مردم برام مهمه
چون دوست دارم تاییدشون رو بگیرم
هر روز باید به خودم بگم بابا اصلا نطر مردم مهم نیست ،مهم منم که از درون خودمو چطوری میبینم
من اگه خودمو دوست داشته باشم دیگران منو دوست دارن و احترام میزارن
الان به خاطر یه سری مشکلات پوستی خیلی اعتماد به نفسم آسیب دیده من باید تو دل این ترس برم و یک بار بدون آرایش برم بیرون و ببینم که اتفاق خاصی نمیافته
فضای و دشت بزرگی با درخت های بلند و دریاچه که با این درخت ها احاطه شده و نور خورشید که برگ های درخت ها و فضا رو طلایی رنگ کرده مرغ و جوجه های کوچولویی که یهو ریختن بیرون و چه کلبه قشنگی دارن چقدر خوب که هدایت رو اینقدر راحت دریافت میکنین و بهش عمل میکنین چقدر خوبه که اینقدر با آرامش از تنهایی لذت میبرید خیلی حرف مهمی زدین وقتی میریم تو دل یه چیزی بعد مدتی عادتی میشه کاملاً درسته و چقدر خوبه که برای جوجه هاتون ارزش قائلین و برای همشون اسم گذاشتین از کوچک ترین ها لذت میبرید و در تک تک لحظات سپاسگزارید شاد سلامت باشید :)
سلام مربم عزیزم
عاشقتم که اینقدر زیبا توضیح میدی عزیزم من به شخصه باشما و توضیحاتتون که گفتاری ویا نوشتاری بیشتر ارتباط میگیرم نمی دونم شاید چون یک خانم و یا شما خیلی عالی توضیح میدی یا من مقاومت کمتری دارم هر چی که هست عالیه خدایا شکرت
نازنینم واقعا وجود توحیدیتو تحسین میکنم از وقتی در مدار ابن سریال قرار گرفتم داره اثراتش رو میبینم تمیزی و مرتب کردن زندگیم خیلی بهتر شده و هروقت چیزی نظم می گیره خیلی خوشحال میشم خدارو شکر میکنم که چقدر راحت این نظم و دردسترس بودن اشیاء داره وارد زندگیم میشه تمام این موارد من مجاب میکنه بیشتر دقت کنم وبیستر تحسین کنم
عزیزم چقدر این جمله روی من تاثیر گذاشت تگر قراره بزرگتر بشم باید بتونم از بعضی فرعیات بگذرم باید بتونم ذهنم رو تربیت کنم تا اجازه تغییر رو به من بده باید مقاومت هارو کم کنم
خدایا شکرت به خاطر این همه طبیعت زیبا که با توضیحات مریم جون انقد زیبا تر و پراز آگاهی بیشتر بود
خدایا شکرت به خاطر ابن کامنت که اجازه صلات و گذاشتن ردپا دراین جریان اللهی رو به من داد
خدایا سپاسگزارم واقعا سپاسگزارم
به نام خدای مهربان خداوندا هر چه دارم از ان توست
تحسین میکنم این نگاه زیبابین خانم شایسته عزیز رو که یکی از خواسته هامه که در هر لحظه به زیبایی ها توجه کنم و شکرگزار باشم خدایاشکرت یکی از مهم ترین اصل که توجه به هر چیزی مشابه همون چیزا رو برات میاره
تحسین میکنم این همه زیبایی این افتاب عالم تاب و این سرسبزی این کلبه چوبی این دریاچه اروم و این مرغ و داک ها و جوجه ها خدایاشکرت چه حس خوبی اول صبح بیدار شدن که چند وقتی هست دلم میخواد بیدار بشم به لطف خدا امروز تونستم ساعت 6بیدار بشم من ساعت 5ساعت کوک کردم اما 6بیدار شدم خدارو شکر خوب بود خوشحال شدم منم یه صبح زیبا با نسیم خنک با اسمون ابی و ابرهای پفکی کم داشتم با نور طلایی خورشید خدایاشکرت
تحسین میکنم این رابطه زیبا و فوقالعاده رو که پر از ارامش و حس خوبه هر کس با کاراش سرگرم و لذت میبره و با خودش در صلح است خدایاشکرت
تحسین میکنم خانم شایسته رو که به ترسهاش غلبه میکنه و الگوی برای ماشد واقعا سپاسگزارم من هم یه ادم به شدت ترسویی بودم الان دیگه واقعا فرق کردم اصلا باورم نمیشه فقط میخوام بزرگ بشم دوست دارم اگاهانه بر ترسام غلبه کنم و خیلی رشد کردم و بدون ارایش اصلا نمیتونستم اما الان شاید دوسالی هست اصلا ارایش نمیکنم چی بشه شاید هر وقت دلم بخواد یه رژ بزنم فقط خداروشکرت
تحسین میکنم این ماشین سانتافه رو چقد دوست دارم یه ماشین خارجی دنده اتوماتیک داشته باشم و رانندگی کنم من ده سال تقریبا بعد گواهینامه رانندگی کردم البته با کار کردن روی خودم اینم به شدت میترسیدم اما الان خودم هر وقت دوست داشته باشم میرم رانندگی خیلی احساس خوبی میگیرم اعتماد به نفسم بالا رفته خیلی خدایاشکرت
چه توضیحات خوبی دادین سپاسگزارم
چقد این نعمت غیر منتظره به ادم احساس خوبی میده دقیقا منم تجربه کردم شاید یه چیز کوچیک بود اما من به حدی خوشحال شدم که حد نداشت مثلا همسرم برام طلا میگرفت تو تولدم میگفتم جالب نیست بریم عوض کنم یه جور دیگه میخوام اما یه بار واسم جا سویچی و یه بارم دمپایی گرفت باورتون نمیشه هنوز که میبنمشون لذت میبرم به شدت خدایاشکرت
چقد این پردایس زیباست چقد این برونی زیباست تحسینتون میکنم که از نعمتهاتون هر لحظه با توجه کردن ازش سپاسگزاری میکنید واقعا لذت میبرم از رفتارتون چقد اسون و راحت میشه یک زندگی زیبا داشت در لحظه بود خدایاشکرت
تحسین میکنم لپ تاب هاتون رو خدایاشکرت
چقد عالی شد که به نشانه ها توجه کردین و نرفتین و اون ادما امدن واسه کولر خدایاشکرت تحسین میکنم این کشور توحیدی و ادمهای توحیدی رو خدایاشکرت
سپاسگزارم از خدا که منو هدایت کرد تو این مسیر الهی خدایاشکرت سپاسگزارم از شما دوعزیز که کلی درس بهمون میدین در پناه الله یکتا شاد وروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید دوستتون دارم
به نام خداوند قدرتمندی که هرآنچه دارم از آن اوست و به غیر از بزرگی و عظمت او کسی بر زندگیم هیچ احاطه ای ندارد
سلامودرود پروردگار به مریم جانِ شجاع و جسورم دراین قسمت از سریال ارزشمند،عاشقتم و بی نهایت بار تحسینت میکنم که انقدر زیباو آگاهانه آرامش در پناه خداوند زندگی کردن رو درزندگیت تجربه میکنی
عاشق این صبح دل انگیز زیبای پرادایسی هستم که به قول شمامریم جان یک نسیم زندگی بخش صورتت رو نوازش میده و دراین تنهایی از صبح اول وقت بهت یک امیدی دوباره میبخشه تا زندگیت رو از نو آغاز کن…
یک فضای پرازآرامش و روح نواز رو داریم دراین مکان مقدس تجربه میکنیم و چقدر احساسش لذتبخشه وقتی تنها باشی و خودت رو مشغول دیدن عظمت و بزرگواری پروردگار کنی،مشغول دیدن طلوع زیبای خورشید عالم تاب بااون پرتوهای طلایی رنگش کنی،الله اکبر چقدر زیباست و چقدر منو به تحسین وادار میکنه که این خدای احسن الخالقین رو بارها وبارها سجده ی شکرش رو بجای بیارم و نقاشی های ماهرانش رو در طبیعت هزاران بار تحسین کنم
مریم جان تو یک خانم بسیار دلیر وشجاعی هستی که همیشه سعی میکنی تمرین های استاد رو در عالی ترین شکل ممکن اجراکنی
چقدر لذذت میبرم ازینجور ویژگیتون که وقتی تنها هستید ازین تنهاییتون به بهترین شکل ممکن استفاده میکنید و یکی از مهمترین موضوعاتی رو در تنهایی انتخاب میکنید که معمولا اکثر خانمها بسیار ازون موضوع ترس دارن،و اون هم غلبه بر ترسهاتون هست،و ازهمه مهمتر تو یک جنگلی که واقعا کیودی خیز هست و واقعا ایمان قلبی میخواد که به یهمچین ترستون غلبه کنید و دور تا دور پرادایس بچرخید تابه شناخت بهتری از محیط اطرافت برسی،واقعا تحسین برانگیزه این حداز شجاعت و شهامت و اعتمادبنفس ازینکه هیچ خطری نمیتونه شمارو تهدید کنه،بشرط اینکه روی قدرتمند ترین فرمانروای کیهان حساب باز کنی
چقدر مزرعه ی آقای الن رو دوست داشتم و چقدر زیباست این صحنه که گاوها توی چراگاه در آزادی ممکن برای خودشون تاب میخورن و شما مریم جان چقدر عالیه که ازین جنگل دست نخورده و وحشی فیلم میگیرید و به جای اینکه ترس به دلتون راه بندازید،از غروب زیبا وچشم نواز آفتاب ازلابه لای درختان برامون فیلم میگیرید،خدایاشکرت که من از مریم جان بارها و بارها یادگرفتم که ترس به خودیِ خود هیچ معنایی نداره و بارفتن به دل کلی از ترسهام کلی شجاعت و ایمانم بیشتر شده و خدارو به عنوان ناظر و حافظ خودم و بنده هاش بیشتر بهش اعتماد پیداکردم
خدایاشکرت بخاطر نسل سوم جوجه های پرادایسیمون و قراره تواین فضای بهشتی نسل قوی ترِ جوجه هامون با اجرای قانون جهان هستی مشخص بشه
آفرین به این جورج قوی و شجاعمون که از دل یک باران سنگین تونست جون سالم به سر ببره،و مشخصه که اون یکی از نسلهای قوی جوجه ها خواهد بود
مریم جان سپاسگزارم از تمامی زحماتتون بخاطر آپدیت دانلودها وخداروشکر که درصد زیادی از بخش دانلود ها آپدیت شده و این یک خبر بسیارخوبیه برای ما بچه های سایت که دسترسی بهتری به کل آگاهی های ناب الهی ازطریق دستان سخاوتمندش داریم خداروصدهزارمرتبه شکر
چقدر لذتبخشه که کلی کارهای مهم رو به صورت موازی کاری انجام میدید و کلی به زمانتون خیروبرکت میبخشید،و اینکه هم میخواید تخم مرغهارو از پست آفیس تحویل بگیرید هم اینکه درراستای موازی کاری اجازه میدید فایلها هم خروجی بگیرن،واقعا کاره بسیار عالیی انجام میدید که انقدر اززمانتون بصورت کاملامفید استفاده میکنید و فقط سودوسودسود به زندگیتون میرسونید
مریم جان وقتی درمورد سایز پرادایس صحبت کردید که چقدر اون اوایل براتون بزرگ به نظر میرسید،چون شناختی ازش نداشتید،باخودم گفتم واقعا چقدر ماادما بخاطر همین عدم درکمون از شناخت یک موضوعی بارها وبارها هیچ قدمی برنداشتیم و فکر میکردیم که اگه تو دلش بریم نمیتونیم اون موضوع رو به سرانجام برسونیم
خیلی این درک مهمه که یادبگیریم باروبرو شدن با نشناخته ها یک زندگی جدیدی رونجربه کنیم،چونکه رنج روبرو شدن بانشناخته ها و نرفتن تو دلش زندگی رو براموندخیلی سخت جلوه میده
خیلی لذتبخشه که از دل یک جنگل یهمچین چیزایی رو کشف کنید و باهمین کشف کردن بیشتر انگیزه میگیرید که چیزای بهتریو از تو دل جنگل کشف کنید و ازهمه مهمتر بعدازیک مدت متوجه میشید که چقدر تونستید برترستون غلبه کنید و به رشد اعتمادبنفستون کمک کردید
مریم جان وقتی درمورد غلبه برترستون صحبت کردید و گفتید که اولین کاری که برای غلبه برترستون انجام دادید،روی خدا حساب باز کردید و این یکی ازمهمترین موضوعات و باوریه که به اون فرمانروای کل جهان اعتمادکنیم،که اون هست که یارویاور وحمایتگر تمامی موجودات روی زمین هست و اگه نتونیم روی اون حساب بازکنیم وبهش اعتماد کنیم هیچ وقت نمیتونیم تو مسیرزندگیمون قدم برداریم
من به شخصه تازه انگار دوهزاریم افتاده که تموم روشها برای رسیدن به هرخواسته ای فقط یک عامل بیرونی هست و اگر که تنهاوتنها روی قدرت پروردگار حساب بازکنیم اون نودونه قدم رو به راحتی برات برمیداره،شاید لازم باشه ماهم اون یک قدم رو برداریم ولی زمانی اون یک قدم درجهت رسیدن به خواستمون میتونه تأثیرگذارباشه که ایمان داشته باشیم همون یک قدم رو هم بادریافت الهام ازطرف خداوند برداشتیم و خودمون رو لایق دریافت همون الهامی بدونیم که قراره درجهت رسیدن به خواستمون اجراکنیم
چون خیلی وقتا ماخودمون رو لایق دریافت الهامات خداوند نمیدونیم و هی بامنطق ذهنمون میخوایم قدمی رو که خداوند بهمون الهام کرده رو نقض کنیم
چقدرشمامریم جان رو تحسین کردم که باطی کردن تکاملت ازهمون ایران و رفتن تو دل جنگلهای شمال بر ترستون ارام ارام غلبه کردید و الان به جایی هدایت شدید که میشه گفت به راحتی از پس این ذهن چموش براومدید و تونستید روی یک قدرتی حساب کنید که حافظ و نظارت گر بر تمامی موجودات جهان هستیه
مااگه میخواییم بزرگ بشیم و رشد کنیم باید بتونیم خودمون رو از حواشی دور کنیم،مخصوصا توی موضوع غلبه بر ترس،اون هم توی طبیعت،باید بتونیم ازیکسری موضوعات بگذریم تابتونیم خودمون ودنیای اطرافمون رو تجربه کنیم
و بقول قران اگرکه مؤمنان برخداتوکل کنند خداوند برای او کافیست
توکل کردن یعنی احساستو خوب نگه داشتن و به یک نیرویی فراتر از نیروی کیهان اعتمادکردن و اجازه دادن به اینکه اون از پس هرچیزی برمیاد،وقتی همین یک جمله رو به درستی از درونمون بتونیم اجراکنیم،اون وقت نه ترسی از آینده داریم ونه غمی از گذشته…
و درمورد غلبه بر ترسها بقوله مریم جان هرچیزی در روز هست در شب هم هست و هیچ ترسی وجودنداره و تموم ترسها واهی هستند
خدایاشکرت ببین وقتی خالصانه درمورد قدرت پروردگارحرف زدید و ازاعتمادی که به اون دارین صحبت میکنید،اون به همین راحتی قدرتش رو برات درجریان میذاره و این میشه که کارهاتو توسط دستانش انجام میده،و ببین که چقدر عالی هدایت خداوند مثل یک رود همیشه جاری برای شما مریم جان درجریان شد تا دیگه به پست آفیس نروید و یکی از مسیرهای شما کم شد
چقدر خوبه که همین نشانه های ساده رو جدی بگیریم و برای شما تواین موضوع رفتن به والمارت،با تحویل دادن تخم مرغا به درب منزلتون این رو یک نشونه میبینید که امروز بیرون نرید و فردا هم جوجه هارو تحچیل بگیرید هم اینکهداز والمارت خریدتون روهم میکنید
به همین سادگی و راحتی این رو یک نشونه ازطرف خدا میگیرید و اجراش میکنید،اگه میخواستید بامنطق ذهن پیش برید،ذهن میخواست عجله و حولو ولا رو به جونتون بندازه و بگه مرغوجوجه ها غذایی ندارن و از گشنگی میمیرن،ولی شما به ذهنتون میگید نه حتما یک خیریتی هست و با یه چیزی امروز مرغوجوجه هامونو سیر میکنیم و ته دلشونو میگیریم،یعنی اونقدرم مهم نیست که قراره اونا امروز چی بخورن،مهم اینه که من به نشونه ی خدااعتمادکنم و فردا کارمو انجام بدم.خیلی زیبا باهمین یک جمله ذهن رو خاموش میکنی و اجازه نمیدی دلیلو منطق بیاره
خدایاشکرت برای نعمتهای غیرمنتظره ای که برای تمومی بنده هات در نظر میگیری،و واقعا من هم ورود نعمتهای غیرمنتظره رو خیلی زیاد تجربه کردم و خیلی لذتبخشه اون نعمت وقتی که ازخدا درخواستش رو نکردی و اون خودش ابروبادومه وخورشیدوفلک رو به کارانداخته تا تورو به اون چیزی که قراربوده براش کلی قدم برداری اون قدمهارو برات برداشته و کافیه تو ازون نعمت به درستی وبالذت استفاده کنی
مریم جان جا داره ماهم مثل شماازاستاد عزیزمون تشکرکنیم که تو خیلی از موضوعات مخصوصا طبیعت مارو باخودمون به صلح برسونه
و این یک از لازمه های همه ی ماتوزندگیمونه که اکه میخوایم رشد کنیم باید بتونیم از حواشی دل بکنیم،مثال ساده ای که میتونیم بزنیم همین ارایش کردن هست که برای خیلی از خانمها یک معظل بزرگیه که هم میخوان آرایششون روحفظ کنند که میشه یک ترمز توی ذهن،هم اینکه میخوان کلی آزادی رودرکنار ارایششون تجربه کنند،که این در تضاده برلی اینکه بتونی ازادی کامل رو مثلا درطبیعت تجربهکنی ولی به فکر آرایشت هم باشی
بحث برداشتن همین ترمزهای کوچیک توی زندگیمون رو اگه جدی بگیریم و مقاومتهامونو کمتر کنیم اون وقت رشد شخصتیمون به صورت تصاعدی پیش خواهد رفت
و نکته ی مهمش اینه که وقتی به یک ترسی توزندگیمون غلبه میکنیم ویه ترمزی رو برمیداریم اتفاقی که میوفته اینه که خیلی ازون سطح بالاترمیریم و به یک سطح جدیدی از اعتماد بنفس وعزت نفس واقعی می رسیم واینکه خیلی ترسهامون از آینده ازبین میره
نکته ی مهم:آگاهانه زندگی کردن آرامشی رو در پرتوی این اگاهی در ما به وجود میاره کهاون ارامش بسیار لذتبخشه
و اینکه بقول مریم جان زندگی کردن در طبیعتباعث میشه که ترسمون از تولد ومرگ ازبین بره و به این درک برسیم که زندگی جاریست و با همین مرگ و تولدهای جدید این رود همیشه جاری همه چیز رو زیباتر کرده
خداروشکر برای یک قسمت پربرکت دیگه ازین سریال و جاداره دوباره ازمریم جان عزیز تشکر کنم بخاطر اینکه انقدر عالی رو همه چیز مدیریت دارید،و همینکه به این آقای محترم گفتید تا ایرکاندیشن کلبه ی چوبیتون رو درست کنه بازهم این خودش یک غلبه برترس هست،چیزی که خیلی ازخانمها یهمچین موضوعی رو همیشه برعهده ی همسرشون میذارن و یجورایی ترس ازین دارن که نکنه تنها هستن اون آقا یک دردسری براشون درست کنه،که این خودش یک شرک بزرگ هست و اینکه به خداوندمحافظ کننده اعتمادی ندارن که درگیر اینجور ترسها هستند
خداروصدهزارمرتبه شکر که میتونم بگم تواین موضوع خیلی عااالی عمل کردم و هیچ ترسی ندارم ازینکه نکنه کسی برای من دردسری درست کنه
مریم جان سپاسگزارم بخاطر اینهمه نکات عالیی که برای ما توضیح دادید و آموزشهای استادعزیز رو در عمل برامون به اشتراک گذاشتید
امیدوارم هرکجا هستید در پناه خداوند بزرگ و بلندمرتبه و یاری دهنده باشید
داستان بهبود شخصیتم درراستای دیدن این سریال ارزشمند ادامه دارد…
با نام و یاد خدا
نشانه امروز من 9 شهریور 1403
خدایا یک فایل نیم ساعته و انقدر آگاهی. خانم شایسته واقعا براتون خیر و برکت بینهایت می کنم. اصلا آرامش و متانت و وقارتون برام الگو شده. اینکه میتونید همیشه انقدر ذوق زده و شاکر باشید، همیشه با احترام صحبت کنید، صبور باشید، مرتب و منظم و تمیز باشید، مستقل و قوی باشید، همه اینها ستودنی است. جدیدا همیشه از خودم میپرسم این کار رو اگه خانم شایسته بود چطور انجام میداد. باورتون میشه حتی با خودم هم که میخوام در مورد شما صحبت کنم اسم کوچیکتون رو نمیگم انقدر که براتون احترام قایلم.
من و خواهرم از بچگی عاشق مرغ بودیم. بچه که بودیم میرفتیم خونه مادربزرگم توی یه روستای زیبا تو استان گیلان. صبحها میرفتیم مرغها رو از تو لونه بیرون میکردیم، همین نسیمی که میگید رو هم تجربه میکردیم. به مرغا دونه میدادیم و سعی میکردیم وقتی حواسشون به دونه خوردنه بگیریمشون. یه تاب بلند روی درختا داشتیم. یه طرف مزرعه و یه طرف باغ بود. اون زمان قدر اون فضا و اون زیبایی ها رو نمیدونستم واقعا. اما الان که بهشون فکر میکنم حتی فکر کردنش هم لذت بخشه برام.
داشتم فکر میکردم حداقل برای من یکی که نعمتهام خیلی زود عادی میشه. اولین روزی که خونه فعلیمون رو دیدم که جلوی یه پارکه از ذوقم به هیچ چیز دیگه فکر نکردم. گفتم همین رو میخوام. اما بعدش اون ذوق زدگی که هر روز در رو باز میکنم به جای ساختمون، پارک و درخت و پرنده میبینم برام کمتر شد. اما زیبایی های paradise برای خانم شایسته عادی نمیشه. واقعا درس داره. باید سعی کنیم تا چنین شخصیتی رو در خودمون پرورش بدیم.
وای جوجه ها رو دیدم دیوانه شدم. جرج کوچولو هم برامون درس داره. آخه چقدر تو نازی. تویی که یه طوفان لرزوندت، همون طوفان برای ما آدما مثل یه نسیم بوده. واقعا نشون میده اندازه مسائل مهم نیست، اندازه ما مهمه. وقتی ما بزرگ بشیم، مسائل ما هم برامون کوچک میشن.
خانم شایسته شما هیچوقت دست برنمیدارید از بهبود دادن. بهبود دادن شخصیتتون، بهبود دادن خونه، بهبود دادن شیوه سفر، بهبود دادن شیوه کارها و بهبود دادن سایت. چقدر تحسینتون میکنم. من خودم وقتی یه روشی داره جواب میده معمولا به همون شکل ادامه میدم و اصلا فکر نمیکنم شاید بتونه بازم بهتر بشه. رسیدن به این شخصیت خیلی تعهد میخواد.
خانم شایسته توضیح میدن زمانی که تازه به paradise اومده بودن به نظرشون اونجا خیلی بزرگ بوده اما وقتی کم کم اونجا رو میشناسن و میرن جنگلها رو پاکسازی میکنن انگار براشون اونجا دیگه مثل قبل بزرگ به نظر نمیاد. این مورد برای منم اتفاق افتاده، وقتی یه مسیری رو یکی دو بار میرم به نظرم خیلی طولانیه اما دفعات بعدی به نظرم حتی کوتاه هم میاد. در مورد مسائل زندگی هم همینه، اولش عجیب غریب و سخت و ترسناکن. اما وقتی کمی میریم تو دلشون میبینیم چیز خاصی هم نبودن. اینم یه درس دیگه.
حالا میرسیم به درس اصلی. اینکه خانم شایسته به ترسهاش مثل ترس از تنهایی تو جنگل و تاریکی چطور غلبه کرده؟ اصلا چی میشه آدم میره تو دل ترسهاش؟ آیا میشه به نیروی خدای درونمون اعتماد نکنیم و بریم تو دل ترسهامون؟ به نظرم که امکان نداره. اصلا آدم وقتی دلش به خداوند قرص نباشه نمیتونه قدمی برداره چه برسه به اینکه بره تو دل ترسهاش. اما این هم با تکامل حاصل میشه. مثلا من به عنوان یه آدم فوق العاده ترسو باید اول بیام از یه ترس کوچولو شروع کنم از نتیجه اون باورهام تقویت بشه بعد برم سراغ ترسهای بزرگتر. من یه زمانی ترس از ارتفاع داشتم. حتی آسانسور شیشه ای هم منو میترسوند و نمیتونستم بیرون رو تماشا کنم. اما کم کم به اون عادت کردم. بعد تله کابین سوار شدم. بعد رفتم کیش و پاراسل سوار شدم. اگه آدم قبل بودم واقعا حاضر بودم هر کاری بکنم اما تفریحاتی که در ارتفاع هستن رو تجربه نکنم. واقعا چقدر تجربیات زندگیم کم میشدن و لذت نمیبردم.
میریم دم در و بسته ای که قرار بوده از پست تحویل بگیریم دم دره. این یه آسانی شاید کوچک در زندگی باشه. اماااااا اگه ما این آسانی رو تایید و تصدیق نکنیم، با چه کاری؟ سپاسگزاری، اونوقت این آسانی ها برامون اتفاق نمیفتن. اینه رمز کار. اینه که خانم شایسته هی آسان میشه برای آسانی های بیشتر. چون صد مرتبه برای همین اتفاق سپاسگزاری میکنه.
اینم نشانه که والمارت هم نریم. به قول استاد، ما solid plan نداریم. به قول نقی معمولی ما استندبای حاجی هستیم. یعنی خدا بگه برو میریم بگه نرو نمیریم. تو ادامه هم میبینیم که همین نرفتن باعث شد که تعمیرکار بیاد و خانم شایسته خونه باشه.
خانم شایسته در مورد این توضیح میدن که وقتی تصمیم گرفتن رشد کنن، از یه سری چیزهای غیرضروری و حاشیه ای دوری کردن. در واقع ترمزهاشون رو شناختن و اونها رو حذف کردن. مثلا برای لذت بردن از طبیعت آرایش رو حذف کردن، یه سری حساسیتها رو کم کردن. این ترمزهای شاید کوچک باشن اما در پس هرکدومشون یه شاه ترمز نهفته. کارکرد ذهن ما اینه که ترمزها رو برای ما کوچیک جلوه میده و ترسهامون رو بزرگ. لازمه رشد ما حذف این ترمزها و رفتن تو دل ترسهامونه. اگه ما آگاهانه این کارها رو انجام بدیم از افرادی که به طور طبیعی اون ترمزها یا اون ترسها رو ندارن خیلی بالاتر میریم. چرا؟ چون هر بار که آگاهانه کاری رو انجام میدیم، اعتماد به نفسمون صدها پله بالاتر میره. برای حذف ترمز بعدی ترسمون خیلی کمتره، اراده مون خیلی قوی تره. برامون خنده دار میشن یه سری مسائل.
خانم شایسته ازتون بینهایت سپاسگزارم بابت این استمرار برای ساخت سریالهای زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا، برای بهبود دائمی سایت، برای ساخت یک الگوی درست برای خانمها، برای هزاران کار دیگه ای که انجام میدید و زندگی هزاران نفر رو تغییر دادید.
به نام هدایت الله
سلام خدمت خواهر عزیزم سپیده دوست ارزشمند وتوحیدی و فعال سایت
از شما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که نوشتی چقدر انرژی خوبی گرفتم از این همه زیبایی و قشنگی که به نصویر کشیدی نعمتهای وباور فراوانی را
و چقدر قابل تحسین هستی واز اینکه قانون رو خوب بلدی و خوب اجرا میکنی امیدوارم همیشه عالی و فوق العاده به نتایج عالی و خوبی برسی و ما هم لذت ببریم
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
به نام خداوند زیبایها
سلام به بانوی زیبای شجاع پردایس
خدا قوت تنها کسی مثل شما می بینم این قدر نترس و شجاع ولا استاد حق داره هر چه از شما تعریف میکنه جنگل به این بزرگی میرید دور میزنید این توحیده
ایمان قدرت و شجاعت هست
دمت گرم ولا ایرانیها رو روسفید کردی مگه داریم مگه میشه ما تو خونه دور ورمون همش خونه همسایه هست میگیم می ترسیم
جانشین خدا همینه خلیفه خدا همینه چقدر تحسینت میکنم
زنده باشی صبح اون موقع خواب میچسبه میای طلوع خورشید می گیری این نور طلایی دیدن داره وبا مت به اشتراک می گذاری
هر کسی نمیبینه هر کسی بیدار نمیشه
دور سوم جوجهها رسیده حاصل مرغ های پرادایس پنج تا جوجه نازه با مادر مریم مهربان
جورج ببین چقدر نازه خوشحاله اومده خونه پیش مادر مریم فکر کنم الکی خودشو خیس کرده تا مامان مریم نازشو بکشه
ممنونم از فلکه مریم گفتی یواش اومدی تا زیبایها دیده بشه با براونی حرف زدی دم در چه ذوقی کردی تخم مرغ ها اومدن بهت الهام شد نری والمارت نشونه ها رو می بینی شکرگزاری میکنی
تحسینت کردم هم رانندگی کردی هم فیلم گرفتی مگه چقدر تو غیرت داری گفتم ببین به هیکل نیست به شجاع بودنه
غروب کردن خورشید نشونمون دادی این همه ثواب نسیبت شد چون ماها همش تو خونه ایم این شده تفریح مون
سم ما رو هم میدی آفرین دوستت داریم
نسیم زیبای صبح میشه حس کرد این سرسبزی انگار هر چهار فصل پردایس سرسبز و زیباست
از مزرعه آلن فیلم گرفتی گاوهای زیباش نشون دادی
انگار اونها هم فهمیدن گاوهای با هوشی هستن گفتن بزار این فرشته از ما فیلم بگیره
چقدر بزرگ شدی دیگه ترسی نداری دیگه پردایس برات بزرگ نیست غریب نیست
ترس برات معنا نداره
همه چیز تمامی زندگیت بوی قدرت و عشق میده
همه ی جنگل یه جورای با تو هم سازگاره هم در صلح هست فکر کنم همه جانوران دوستت دارن
مهربانی تو رو فهمیدن
به قول خودت هر چیزی در روز هست در شب هم هست
چقدر خوب با آرایش نکردن کنار اومدی واقعا برای بعضی خیلی سخته آرایش نکنن اون هم شما میگید از اول خیلی اهل آرایش بودی
کسی ندونه میگه این دختر این قدر شجاع هست حتما از بچگی روستا بوده چون من شنیدم دخترهای عشایر خیلی نترس اند…ولی تو از صد مرد…هم با جرعت با غیرت تر هستی بخدا من از فامیل خودمون مرد میشناسم تا دم در حیاط نمی تونن برن اعتراف میکنن می ترسن
خداوند خیلی دوستت داره که این جور عاشق خودت طبیعت هستی
چقدر دوست دارم از نزدیک ببینمت روح ماهت ببوسم ازت کلی حرف بشنوم تحسینت کنم
دختر باهوش به موقع فایل ها رو آپلود میکنی رو سایت می گذاری خستگی برات معنا نداره
خدا قوت بده آرزوی سلامتی برات دارم چقدر خوشحال میشم اگه بدونم این کامنت خوندی مثل قدیم بگم نامه ای به دوستم مریم جون از صمیم قلبم دوستت دارم
در پناه خداوند باشید
یک صبح بسیار زیبا با خورشید
با خورشید زیبا که وجودمو گرم میکنه و اتفاقات فوق العاده قشنگ و دوست داشتنی که هر کدومش میتونه انرژی زیادیو به من بده شروع شده
امروز دوست دارم صدای خروس رو تحسین کنم
امروز دوست دارم پرهای رنگارنگ مرغ عشق خونمو تحسین کنم
امروز دوست دارم فرش زیر پامو با گلها و نقشهای رنگارنگ رو تحسین کنم
امروز دوست دارم دفتر زیبا و آروم و ساکتم رو با تمام امکانات یک سوئیت کامل تحسین کنم
امروز دوست دارم تمام امکانات عالی و دوست داشتنی خونه و محل کارمو و ماشین ماشینمو و موتورمو و لباسهامو و سلامتیهامونو تحسین کنم
امروز میخوام دو تا استاد فوق العاده بینظیر توی دنیا رو تحسین کنم
امروز میخوام دوستای سایت رو دستشونو ببوسم و بابت کامنتهای زیباشون تحسینشون کنم
امروز میخوام دست خودمو ببوسم و بابت صورت قشنگ خودم بیشتر عاشق خودم بشم و خودمو تحسین کنم
امروز میخوام قدرت ،زیبایی ،مهربونی ، خوشگلی خدا رو تحسین کنم و دستشو ببوسم
امروز میخوام با امید به اتفاقات خوب روزمو شروع کنم
اتفاقات خوبی که یه روزی رویا بود یه روز آرزو بود ولی الان من توی زندگی دارمشون و دارم تحسینشون میکنم
تحسین میکنم خودمو بابت اینکه با قدرت ،، با قدرتی که خداوند به من داد از شرک سیگار عبور کردم
امروز تحسین میکنم خودمو که تونستم تا حدودی زیباییهای زندگیمو ببینم
_امروز تونستم وقتی آب میخورم ملکولها و سلولهای آب رو تحسین کنم و ازشون تشکر کنم که وارد بدن من میشن و کلی به من انرژی میدن
_امروز میخوام خدا رو تحسین کنم که انقدر دوست داشتنیه که به من این ایمان رو داده که حسام جان من برای تو کافی کافی هستم
_و من حرفشو باور کردم و بهش گمان مثبت دارم
_خیلی قشنگه اینکه همچین حامی قدرتمندی داری که اندازه 100 تا رئیس جمهور 100 تا پادشاه از همه نظر پشتت وایساده
_یه وقتایی میگم آخه من چی دارم که اینقد خدا منو دوستم داره
بعد به خودم میگم که حسام جان خدا کار اشتباه نمیکنه حتماً تو یه چیز قشنگی داری که خدا عاشقت شده
بعد از خودم میپرسم خب اون چیه؟؟؟
خدا بهم جواب میده تو همه چیز منی تو جون منی تو عمر منی تو عشق منی تو همه اعتبار و هویت منی اگه تو منو نشناسی من خدا چه کار کنم؟؟؟ من تو رو فرستادم که تو منو بشناسی و دوستم داشته باشی؟؟ آخه من فقط تو رو دارم==== اون آقای براونی توی پارادایس که منو نمیشناسه اون مرغ و خروسهای زیبا اون اردکهای خوشگل اون درختهای بسیار زیبا و سر به فلک کشیده پارادایس اون گلهایی که دم چشمه های آب پارادایس در اومدن _اون آب دریاچه اینها که منو نمیشناسن
فقط تو منو میشناسی حسام جون _برا همین من میدونم که چرا اینقد تو رو دوست دارم
ولی حسام جان تو یادت رفته که من چرا اینقد تو رو دوست دارم
بعد من با یکم سر سوزن معذرت خواهی به خدا میگم
ببخشید ببخشید یه لحظه حواسم رفت که کی هستم
همونجا یاد سیاوش عزیز افتادم
که اشک امونم نداد
منو ببخش که بودی و این همه سال ندیدمت
تنهایی گریه کردی و حتی یه بار نشنیدمت
زیباترین خاطره پاییز پشت پنجره
خواستم بدونی این روزا حال من از تو بدتره
صداقت ترانمه بغضی که توی حنجرست
این روزا کار و زندگی فقط مرور خاطرست
نمیدونم برای چی صبوری میکردی همش
غفلت بی رحم منو ساده نگیر اما ببخش
ساده نگیر اما ببخش
خدا جونم
ببخشید یادم رفت به همه گفتی به من سجده کنن
ببخشید یادم رفت که منو مسخر کردی
ببخشید یادم رفت که اجازه دسترسی همه وقته به من دادی
ببخشید یادم رفت که به من گفتی من پشتت هستم و من کافی کافیم
ببخشید یادم رفت از روح و مغزت به من دادی
ببخشید یادم رفت من جانشین تو هستم
ببخشید یادم رفت عاشق من هستی ببخشید یادم رفت بیحساب میدی ببخشید یادم رفت که بدون منت به من میدی ببخشید یادم رفت که هرچی رو من بخوام تو بهم میدی ببخشید یادم رفت که منو آسون میکنی ببخشید یادم رفت که با یه کار راحت مثل سپاسگزاری ظرفمو بزرگتر میکنی ببخشید یادم رفت که سرپرست و محافظ و وکیل من شدی ببخشید یادم رفت که همیشه پیشمی ببخشید یادم رفت که فقط باید روی تو حساب کنم _ببخشید یادم رفت که رفاقتمونو شخصیسازی کردی
_ببخشید یادم رفت کلید گنجها دست منه
_ببخشید یادم رفت که وعده فزونی و فراوانی ب من دادی
_ببخشید یادم رفت بهم گفته بودی من توی حسام رو راضیت میکنم
_ببخشید یادم رفت که به من گفتی کاری میکنم روزی دنبال تو بدوه
_ببخشید یادم رفت که هر کسی با تو باشه عزیزش میکنی و من با تو هستم
_ببخشید یادم رفت که به من گفتی قدرت را از همه بگیر و بده به من و من دوباره همون قدرت رو برمیگردونم به خود توی حسام
_ببخشید یادم رفت بهم گفته بودی به من خدا گمان مثبت داشته باش
_ببخشید یادم رفت که گفتی عمل و حرکت هیچ بندهای رو ضایع نمیکنی
_ببخشید یادم رفت که اگه یک قدم بردارم تو 10 قدم منو جلو میبری
_خدا جون میدونم الان داری به من میخندی
_میدونم الان دست نوازشت روی سر منه و میگی قربونت برم در حالی که انگشتات انگشتاتو لای موهام حرکت داری میدی بهم میگی بخشیدم بخشیدم نگو دیگه حسام جان من خدام بخشیدم بخشیدمت تمومش کن دلم نمیاد دیگه نگو کافیه کافیه کافیه
خدا جون اشک منو داری میبینی
خداجون منو عاشق خودت کردی و تموم شد و رفت
خدا جون من اومده بودم توی این سایت که ثروتمند بشم و برم
تو به من گفتی کجا با این عجله من حالا حالا باهات کار دارم
ثروتمندی چیه من پادشاهیو برات در نظر گرفتم
و من زانو زدم و معذرت خواستم که اینقد کم میخواستم
یه روزی استاد عباس منش توی طبیعت توی تاریکی توی تاریکی شب توی جنگل با اون صدای خرس
از چادر اومد بیرون و گفت من خدا دارم من نمیترسم
میشه خواهش کنم کمکم کنی دستمو بگیری منو از چادر ترسهام بیاری بیرون
یه روزی ابراهیم توی بیابون خونواده رو ول کرد گفت خدا برای خونواده من کافیه
میشه کمکم کنی خونوادمو توی بیابون رها کنم و به تو بسپارم و باور کنم که اونها خدا دارن
به بزرگیت قسم میخورم از همه چیزم گذشتم آخه داشتن تو توش ثروت داره عزت داره روابط خوب داره سلامتی داره همه چی داره و بیشتر از همه پادشاهی داره
میشه خواهش کنم منم پادشاهم کنی
میشه ازت خواهش کنم منم مثل سلیمان قدرت بهم بدی
آره حسام جون
من خدا قدرت رو میخوام نگه دارم که چه کارش بکنم تو با قدرت من ، بزرگ بشی حسام جان ، انگار من قدرتمند و بزرگ شدم
انگار من به فرشتههام گفتم که ببینید این کاری که شما نمیتونستید انجام بدید حسام من انجام داد
استاد شایسته جان توی این فایل بسیار بسیار زیبا به قول خودتون دریچهای از آگاهی کیهانی به روی من باز شد
بقول خودتون انگار شیرجه زدم توی آگاهی کیهانی
من اومده بودم مشق امروز صبحمو دو خط بنویسم و برم دنبال زندگیم
با یه جمله منو گیرم انداختی
البته اینم بگم استاد جان روز چهارمه که دیتیلی فوکوس کردم روش و صبح ها میبینمش
_با یه جمله اشک منو درآوردی
با یه جمله باعث شدی خدا دست منو بگیره و نگه داره و هرچی من بخوام برم جلوتر و فایل های بعدی و بعدی خدا بگه وایسا کجا داری میری حالا حالاها کاریت دارم
و اون جمله خداوند از زبون شما این بود
من اگه میخوام بزرگ بشم
اگه بخوام قوی باشم باید از یه سری از ترس هام و چیزهای حاشیهای و کوچیک بگذرم
مثلاً آرایش کردن
مثلاً ترس از تاریکی
وو…………
اونجا بود که ذهن چموش من گفتش بیا بریم بدو بدو بیا بریم اینجا جای من نیست و خدا دست منو محکم نگه داشت گفتش نه همین جاس چرا اینجاس وایسا اینجا
_باید فکر کنی
_ اینجا باید بنویسی
_اینجا باید حرف بزنی
_ چه حرفهایی که توی دفتر ستاره قطبیم با خدا رد و بدل شد چه حرفهایی
چه حرفهایی
چه حرفهایی
–دم خودمم گرم
و بهایی رو که باید بپردازم میپردازم
با عشق میپردازمش—
با جون و دل میپردازمش
82
ممنون مریم جان که انقدر عالی همه چیز توضیح میدی و بهمون نشون میدی
این طبیعت بی نظیر و رانندگی در ان واقعا لذت بخشه
و وقتی انقدر با حال خوب پیش میرید نتیجش میشه انجام شدن کارها توسط خداوند
و چقدر عالی که بستتون اوردن و شما هدایت شدین به اینکه کلا به فروشگاه نرید و تعمیرکار کولر هم اومد و کارهای ان انجام شد
واقعا زیباست این هدایتها و انقذر شما ذوق کردید و خدا را شکر کردین که تمام کارها به عالی تر شکل انجام. شد
چقدر عالی که همه چیز را هدایتی پیش میرید
و خیالتون راحته بهترین میشه
صحبتهاتون در مورد ترس و مقابله با ان عالی بود
چقدر ما بخاطر این ترسهای که قابل حل هست کارهامون را رها کردیم
عالی هستید که تونستید این ترمز ها را رفع کنید
بنام خدای بخشنده ی مهربان
سلام ب مریم عزیزم
چقد این قسمت پراز درس بود برای من
چ نکات ارزشمندی و اشاره کردی ک ب رشد من کمک میکنه
چقد زیبا با خودت درصلح هستی مریمی
خییلی تحسینت میکنم ک داریآگاهانه روی ترسهات کار میکنی
چ راهکار خوبی توی روز میری کل اطراف و نگاه میکنی و ب خودت میگی همین هایی ک تو روز هست توی شب هم هست
هیچ چیز ترسناکی نداره
ب عبارتی داری ب ذهنت منطق میدی ک ببین و باور کن ک هیچی برای ترسیدن وجود نداره
چقد حس خوبی گرفتم اونجا ک گفتی ب خدا توکل میکنم و خدا برام کافیه
این الهام خداوند بود ک آرامشت و بیشتر کنه الهی صدهزار مرتبه شکرت رب العالمین
ک هر لحظه داری هدایتم میکنی
اون حلقه کمر بود تو خونه امروز داشتم اتاق داداشم و مرتب میکردم دیدمش و این همزمانی ی نشونه اس ک مسیرم درسته
ی مورد دیگه صحبت مریم عزیز در مورد آرایش نکردن بود ک امروز ذهن من درگیرش بود
منم باید ازش گذر کنم ی مدت آگاهانه انجام نمیدادم
ولی باز بخاطر حرف اطرافیان ک چقد صورتت لاغر و افتاده شده
رنگ ب رو نداری
باز شروع کردم البته فقط در حد رژ و سرمه و ی ضدآفتاب بی رنگ
ارزشمندی من بخاطر درونم هست زیبایی من ب واسطه ی روح خداوند ک در درونم هست ن ظاهرم،پر بودن صورتم
چند روز پیش هدایت شدم ب عکسهای قدیمی توی رم گوشی قبلیم
تقریبا 6،7سال پیش
چقد کوچیکتر ث توپول تر بودم و در ظاهر میخندیدم ولی تو ذهنم صدای نجواها چنان بلند بود ک گوشم و کر میکرد
چشام سرد و بی روح و لبخندم مصنوعی بود و تو وجودم طوفان بود
خدایا صدهزار مرتبه شکرت ک منو هدایا کردی ب این مسیر خود شناسی و صراط مستقیم
چقد خوشبختم الان ب راحتی احساسم عالی میشه دارم هرروز بهتر کنترل ذهن و یادمیگیرم آکاهی جدید دریافت میکنم
من خییلی رشد کردم از درون تا حدودی اعتماد ب نفسم و احساس خود ارزشمندیم ی کم بهتر شده
الهی شکرت رب العالمین
دیروز متوجه شدم ک کل کاری ک باید بکنم اینه ک ورودی مثبت بدم ب ذهن قشنگم
چون فکرم درگیر هرچیزی میشه ک میبینم ،و میشنوم ، و گفتگوهای ذهنی من هم درمورد همین وروی هاس
و ک فرکانسهای من با همین افکارو گفتگوهای ذهنی شکل میگیره
و کل اتفاقهای زندکی کن ب واسطه ی فرکانسهای هست ک دارم درهرلحظه ارسال میکنم
نکات دیگه ک یادگرفتم در مورد درسی بود ک از داستان رانده شدن شیطان یاد گرفتم
استاد گفت هر زمان ک فکر کردی از بقیه بهتری و برتری اینو بدون ک داری مسیر شیطان و میری پا جا پای اون میزاری
شیطان اومد خودش و مقایسه کرد با آدم و حسش بد شد، حسادت کرد
گفت من برترم از این مشت خاک و تکبر ورزید و از فرمان خداوند سرپیچی کرد
و خداوند قبل از هر چیزی ازش پرسید دلیل سرپیچی شو بعد ک فهمید دلیلش بخاطر خود برتر بینی ش هست
گفت بیرون شو ک تو درجایگاهی نیستی ک تکبر بورزی
من از روح خودم ب آدم بخشیدم و فرمان میده ب فرشتگان ک سجده کنید همگی، ب این موجود ارزشمند،ک ارزشمندی ش ب واسطه ی روح منه
و باز شیطان مسئولیت کارش رو نمی پذیره میگه چون تو منو گمراه کردی منم میشینم سر راه صراط مستقیم پ از مسیر بندگی تو خارج شون میکنم
کلیدهایی ک داشت برای من
-ارزشمندی انسان ب واسطه ی روح مقدس خداونده
-هیچ کس از دیگری برتر نیست
کسی بالاتر یا پایین تر نیست
همه باهم مساوی هستند در یک سطح هستن مگر در تقوا
-مقایسه آتشی بر خرمنه باعث حسادت و قتل میشه ک اولین قتل جهان توسط قابیل بخاطر مقایسه و حسادت بود
_من مسئول تمام شرایط و اتفاقات زندگیم هستم هیچ کس هیچ قدرتی نداره تو زندکی من
-من موجودی منحصر ب فرد و یکتا هستم یا مسیر یکتا،علایق یکتا و توانایی های متفاوت و منحصر ب فرد
الهی صدهزار مرتبه شکرت رب العالمین
امروز تو تمرین ستاره قطبی نوشتم میخوام روابط خوب داشته باشم
و نکات مثبت داداش و آجیم و نوشتم
خیلی زود نتیجه فرکانسم و تمرکزم رو نکات مثبت و گرفتم
آجیم خودش ظرفهای صبحانه و نهار و شست ،خودش رفت دم سوپری
داداشم ازم تشکر کرد بابت شام و جایی ک درست کردم چندبار گفت سوپراییزم کردی
امروز کلی خونه رو برق انداختم و برای قدردانی از محبتهای داداشم اتاقش و مرتب کردم
آسان شدم برای آسانی ها کلی انرژی گرفتم از گوش دادن همزمان فایل ها
و اصن متوجه نشدم کی تموم شد
ی دفترچه پیدا کردم و تایید بر الهام دیشبم ک نکات مثبت روزم پ بنویسم
دوتا کفش پیدا کردم برای خودم ک یادم رفته بود
کلی چیز کشف کردم
کلی انرژی پخش شد تو فضا
الهی شکرت دوش عالی گرفتم
و وقتی رفتم یوتیوپ کانالم و چک کنم ک ویدئویی ک گذاشتم درچه حاله
اصن سوپراییز شدم خدای من 778بازدید خورده بود دوساعت پیش ک چک کردم دید 1922بازدید خورده 17 تا لایک و ی عضو مشترک
کلی ذوق کردم و خداروشکر چقد ایمانم قوی تر شد ک میشود ک امکان پذیر است
خدا برام سوژه آماده میکنه و خودش فیلم میگره، موزیک مناسب پ انتخاب و ب اشتراک میزاره برام
الهی صدهزار مرتبه شکرت
درست مث فیلمی ک گذاشتم خودش همه چی و اوکی کرد
الهی صدهزار مرتبه شکرت رب العالمین
همه چی رو ب خودش سپردم
من فقط باید لذت ببرم
کارمن لذت بردنه و گوش دادن ب الهامات بقیه کارها رو خودش انجام میده
ذهنم میگه فیلم های بعدی جی ایده از کجا میاری سوژه
من نمیدونم
من هیچی نمیدونم
خدا عالم مطلقه
قادر مطلقه
قدرت انحام هرکاری و داره
مث همین بقیه رو هم بهم میکه قدم ب قدم
الحمدلله
چقد زیباست این پردایس خیییلی اصن آدم دیوانه میشه
الهی شکرت بابت همزمانی ها ک رقم زدی دیروز برام ک خیلی عالی رو خودم کار کنم و چند ساعت تنها باشم
چقددد نیاز داشتم ک تنها باشم و شارژ کنم خودم رو
الهی صدهزار مرتبه شکرت
ک منو خالق زندگی م قرار دادی
به نام خدای مهربان
سلام
خدایا شکرتت امروز این قسمت رو دیدم
چند روزی میشد با چالشی تو زندگی برخورد کرده بودم یکم زدم جاده خاکی
سرزنش کردن خودم شروع شد ولی سعی کردم زود برگردم به مسیر و برای شروع از زندگی در بهشت شروع کردم
چقدررر آخه من این سریال و استاد و مریم جون و این مکان بهشتی رو دوست دارم آنقدر بهم انرژی میده که حد نداره
این روزا یکی از دلایلی که تو کنترل ذهنم موفق نبودم ترس ها بودن
آنقدر نجواها قدرت گرفته بودن که کلی ترس احاطه ام کرده بود
این فایل یه نشونه بود برای من که اگه میخام رشد کنم بائو پا رو یه سری ترس ها بزارم
چطوری میتونم این کارو کنم وقتی توکل کنم به منبع انرژی به قدرت اصلی
همه ی این ترس ها از دور بزرگن وقتی واردشدن بشم هیچی نیستن
یکم درک این جمله برام سخته
چون بعصی وقتا به ترس خیلی پر و بال میدم
تو دل ناشناخته نمیرم
ولی اینجا یاد گرفتم اگر میخوام رشد کنم باید پامو از رو این ترمز ها بردارم
اونوقت که رشد من شروع میشه
و این کار فقط با کمک خدا و همت من عملی میشه
مؤمنان فقط بر خدا توکل میکنند و هر کسی بر خدا توکل کند خدا برای او کافیست
باید هر روزو و هر لحظه این جمله رو تکرار کنم آنقدر که یشه جزئی از وجودم
وقتی کامنت دوستان رو خوندم یه درس مهم برام داشت
تغییراتی که دوستمون بهش اشاره کرده بود رو هم من کم و بیش دارم
واقعا اینجا بودن تو این سایت
چقدرتغییر در من ایجاد کرده
چند روز پیش یه مسیر همیشگی رو داشتیم می رفتیم به همسرم گفتم بیا ازداین مسیر جدید بریم اولش گفت ولش کن معلوم نیست اینجا به کجا میره
ولی بعدش قبول کرد خداییییا وقتی از مسیر جدید رفتیم چقدرررر زیبایی دیدیدم
همسرم میگفت ببین ما چه جایی رو از دست دادیم
تازه اینهمه زیبایی نزدیک ما بود و ما همش ازش غافل بودیم ولی تجربه جدید و رفتن تو دل ناشناخته چه درس هایی داشت
این یه قدم کوچیک بود همش به خودم میگم تو دل ترس های بزرگتر بری چی میشه فقط از خدا کمک میخام که تو این مسیر من و همه س دوستانم رو کمک کنه
چون واقعا تا وقتی یه سری ترمز ها رو برداری رشدی صورت نمیگیره
چقدررر حس خوبی داشتن تخم مرع ها جلو در و وقتی این جمله رو گفتید اشکمسرازیر شد که این خدا چقدرررر مهربون که وقتی کارها رو بهش میسپاریم همه چیزرو به بهترین نحو ممکن انجام میده
تما کی تو این بازی موفق میشه کسی که واقعی توکل کرده باشه
مریم جون مرسی بابت تک به تک نکته هایی که گفتی
در مورد مسئله آرایش
من تو این زمینه اعتماد به نفس پایینی دارم یکی از دلایلشم پوستم رو میدونم که البته تا الان اینجور فکر میکردم بعد متوجه شدم این ریشه اش از عزت نفسه
همیشه آرایش کمی میکنم ولی باید این کارو بکنم چون وقتی حتی همون یه ذره آرایش رو هم ندارم اصلا اعتماد به نفس ندارم
چرا این اتفاق میافته چون نطر مردم برام مهمه
چون دوست دارم تاییدشون رو بگیرم
هر روز باید به خودم بگم بابا اصلا نطر مردم مهم نیست ،مهم منم که از درون خودمو چطوری میبینم
من اگه خودمو دوست داشته باشم دیگران منو دوست دارن و احترام میزارن
الان به خاطر یه سری مشکلات پوستی خیلی اعتماد به نفسم آسیب دیده من باید تو دل این ترس برم و یک بار بدون آرایش برم بیرون و ببینم که اتفاق خاصی نمیافته
خیلی برام سخته ولی سعی میکنم حتما انجامش بدم
خدایا شکرت برای حضور استاد و مریم جان تو زندگیم
به نام خدا
«سریال زندگی در بهشت _قسمت82»
فضای و دشت بزرگی با درخت های بلند و دریاچه که با این درخت ها احاطه شده و نور خورشید که برگ های درخت ها و فضا رو طلایی رنگ کرده مرغ و جوجه های کوچولویی که یهو ریختن بیرون و چه کلبه قشنگی دارن چقدر خوب که هدایت رو اینقدر راحت دریافت میکنین و بهش عمل میکنین چقدر خوبه که اینقدر با آرامش از تنهایی لذت میبرید خیلی حرف مهمی زدین وقتی میریم تو دل یه چیزی بعد مدتی عادتی میشه کاملاً درسته و چقدر خوبه که برای جوجه هاتون ارزش قائلین و برای همشون اسم گذاشتین از کوچک ترین ها لذت میبرید و در تک تک لحظات سپاسگزارید شاد سلامت باشید :)