سریال زندگی در بهشت | قسمت 84

 

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار مرضیه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

خداوندا از شر نجواهای شیطان به تو پناه میبرم

به نام خدای مهربانم،خدایی که هر لحظه داره منو هدایت میکنه برای خلق زندگی بهتر

سلام سلام به همه ی اعضای خانواده ام

من به هر انچه مریم جانم در این فایل گفته،باور دارم

خدای من خدای من همین دیروز تووی کامنتم نوشتم تا به حال اینجور به فایلها دقت نکرده بودم،و اما امروز خداوند از زبان مریم جانم چقدر جزیی تر راجب فایلها برام توضیح داد،بخدا که این اتفاقات همینجوری رخ نداده،اینها همش برنامه ریزی های خداوند براساس فرکانسهایی که ما به جهان ارسال میکنیم،چقدر همه چیز به موقع داره رخ میده

چندوقتی با اینکه میومدم تووی سایت کامنت مینوشتم،کامنت دوستان رو مطالعه میکردم،فایلهای جدید رو گوش میدادم،اما احساس میکردم ذهنم خالی شده،ناراحت بودم اما گفتم من ادامه میدم،همش این باور رو با خودم تکرار میکردم،که من باور دارم هر چقدر هم اوضاع خراب باشه،خداوند همه چیز رو درست میکنه،خدای من چی شد،خدا همه چیز رو داره قدم به قدم برام درست میکنه،خداوند از زبان یکی از دوستان در پاسخ به یکی از کامنتهام بهم گفت،ذهنمو از باورهای جورواجور دور کنم،و تمرکزی روی یک باور کار کنم،و منم تعهد دادم که پیام خداوند رو عملی کنم،دیروز که دقت کردم به قرار گرفتن فایلها روی سایت،گفتم خدای من اینها همش برنامه ریزی خداونده،و امروز خداوند چقدر زیبا پیامشو برام کاملتر کرد تا منم بنشینم با جدیت بیشتر،برنامه بریزم برای اینکه دسته بندی به دسته بندی،کلید به کلید این فایلها رو پیش ببرم و یادداشت برداری کنم برای اینکه باورهای هم جهت با خواسته هامو بسازم.

خدای من خدای من،من الان که فکر کردم،فکر میکنم حدود دو هفته پیش همچین برنامه ایی رو داشتم حتی کلید اول رو که اسمش اجرای توکل در عمل بود رو تووی لپ تاپم اماده کردم،اما تسلیم اون مقاومتها شدم و انجامش ندادم،وای که خداوند از زبان مریم جانم خیلی جدی بهم گفت که تصمیمو عملی کنم و روی تک تک فایلها دوباره کار کنم.الله اکبر از این پیام،خدایا تعهد میدم توو این کامنت که از همین امروز از کلید اجرای توکل در عمل شروع کنم و از دوباره فایلهارو یکی یکی گوش بدم،نت برداری کنم،آگاهی هامو عملی کنم.

خدایا شکرت که باز هم تلنگری محکم بهم زدی تا در مسیرم مصمم تر و جدی تر قدم بردارم

و اما بریم برای آگاهی های این فایل

مریم جانم من دوست دارم کلمه به کلمه حرفهات رو تووی کامنتم برای خودم یادداشت کنم،تا هر موقع خواستم ارزش این فایلها روفراموش کنم،با خوندن کامنتم به خودم یاداوری کنم

✔خبر خوب اینه که ما داریم به جاهای خوبی در مورد بروز رسانی بخش دانلودهای سایت میرسیم،با تمرکز کار کردن روی فایلها،استفاده کردن از تجربیات خانم شایسته برای دسته بندی کردن بخش دانلودها

دسته بندی ها:تک تک این فایلها گوش داده شده و براساس موضوعات تووی فایلها توضیح داده شده و این دسته بندی ها درست شده

تغییراتی که انجام شده علاوه بر اینکه این دسته بندی ها ایجاد شده،اسم فایلها هم عوض شده مثلا “به جای فرار از مسائل،از حلّشان پول بساز”

اسمهایی که برای فایلها انتخاب میشه،براساس اساسی ترین موضوعی که تووی اون فایل آموزش داده شده،و دسته بندی ها هم براساس نکاتی که تووی اون فایل اومده یعنی هر فایل چندتا نکته اساسی رو در مورد تجربه یک زندگی بهتر گفته،در مورد چگونگی هماهنگیمون با قوانین به منظور رسیدن به زندگی بهتر،به منظور ساختن یک تجربه بهتر تووی زندگیمون.

هر فایل چند تا اساس رو داره،میگه

در مورد مسئله ایی که اون لحظه باهاش برخوردید و به دنبال راه حلی براش هستید،کدوم فایل بیشتر بهتون کمک میکنه و یا اینکه اگر به صورت خاص روی یک موضوع تمرکز کردید و میخواید اون موضوع رو کار کنید از این دسته بندی و از این اسم،فایلها رو بتونید راحتتر تشخیص بدید.

کلیدها:مثلا فایل “فرصتی شگفت انگیز به نام تضاد”

فایلهایی رو به شما نشون میده که در مورد این موضوع بیشتر بحث شده،وقتی شما فایلهای مرتبط با این موضوع رو گوش بدید،بهتر مفهوم اون موضوع رو درک میکنید و مهمتر از همه بهتر میدونید که تووی زندگیتون چجوری اونو اجرا کنید،درباره مسئله تون چجوری اونو اجرا بکنید،در مورد خواسته هایی که اون لحظه دارید،چجوری از اون کمک بگیرید.

✔دسته بندی مثلا اجرای توحید در عمل،فایلهایی که در این بخش هستند،به ما کمک میکنند که این موضوع رو چجوری تووی زندگیمون عملی کنیم،هر فایل از یک زاویه متفاوت به این موضوع میپردازه

مثلا دسته بندی “در صلح بودن با خودمان”

فایلهایی رو به ما نشون میده که وقتی ما این فایلها رو گوش بدیم و کنار هم قرارشون بدیم،به صورت کلی انگار ما داریم یک دوره رو در مورد این موضوع میگذرونیم،مثلا در مورد چگونگی اینکه با خودمون در صلح قرار بگیریم،اول اینکه در صلح بودن با خودمان چی هست،این فایلها به ما کمک میکنه که اولاً این موضوع رو درک کنیم و دوماً اینکه بتونیم اجراش کنیم و بتونیم عملیش کنیم در مورد خودمون،مسائلمون،در مورد اون مفهوم و بدین وسیله به زندگی بهتری برسیم.

✔هر فایل مثه یک عبارت تاکیدی،یک باور،یک اقدام عملی،مثه یک جمله دستوری که باید بهش عمل کنیم

✔تغییرات بعضی از عکسها،تووی لحظه هایی که من(خانم شایسته) برای فیگورهای عکس ها انتخاب کرده،دقیقا تووی لحظه هایی بود که استاد داشت یک نکته اساسی رو میگفت و تووی یک فرکانس خیلی عالی بود که میشه اون فرکانس رو درک کرد

خدای من،مریم جانم توو این چند دقیقه ایی که داشتم صحبتهای شما رو یادداشت میکردم،ذهنم همش نجوا میداد،که استاد اصلا کامنتتو نمیخونه،امروز لایک نمیگیری،گفتم خب استاد نخونه،خب لایک نگیرم،من اینها رو برای خودم یادداشت کردم،میدونی این صحبتها چه اگاهی هایی رو به من داد،منی که توو این چند ماه حدود ۹۷درصد فایلهای دانلودی رو دیدم،بارها گوششون دادم،تووی دفترم نکات رو یادداشت کردم،کامنت نوشتم،اما حالا احساس میکنم خالی خالی ام،احساس میکنم اون دختر بچه ایی هستم که تازه میخوام برم کلاس اول دبستان و الفبا رو یاد بگیرم،خدای من،خدای من،من بای با جدیت بیشتر این فایلها رو تک به تک گوش بدم،باید گوشهامو شنواتر و چشمامو بازتر کنم چرا که استاد با زبان بدنشم داره قانون رو بهمون آموزش میده،الله اکبر،الله اکبر،واقعا هنگم

مریم جانم با تموم وجودم تحسینت میکنم برای غلبه بر ترسی که سالها مثه گاری به پاهات چسبیده بود و لنگ لنگان راه میرفتی

خدای من،مریم جانم وقتی گفتی یهو صدای مرغ و خروسها نصف شب بلند شد،یاد استاد عباسمنش افتادم که وقتی تووی چادر بود و رفته بود تا کتاب رویاهایی که رویا نیستند رو بنویسه،صدایی از بیرون اومد،خیلی ترسیده بود اما رفت بیرون از چادر و بر ترسش غلبه کرد،والا حس میکنم اون شبم کهودی نیومده بود،فقط خداوند بود که میخواست شما رو با صدای مرغ و خروسها بیرون بکشه از خونه تا بر ترست غلبه کنی،الله اکبر

خدای من هدایتم کن تا با این مقاومتهارو کنار بزارم و اساسی تر روی فایلها کار کنم،تا ذهنمو با ورودی های مناسب تغذیه کنم که نتیجه ش دست به عمل شدن برای رفتن توو دل ترسهام باشه،نتیجه ش ساختن باورهای مناسب همجهت با خواسته هام باشه.خدایا شکرت

✔وقتی ما ورودی های خوب به ذهنمون میدیم،کانون توجه مون رو کنترل میکنیم،یه اتفاقی تووی وجودمون میوفته.

✔همه چیز کنترل ذهنه،کنترل ذهن یعنی ورودی مناسب به ذهنت بدی.

مریم جانم ازت بینهایت سپاسگزارم که دستی از دستان خداوند شدی برای بروز رسانی بخش دانلودها،واقعا الان حس میکنم خداوند کلی دوره های رایگان در اختیارم گذاشته تا از تک تکشون استفاده کنم و زندگیمو از هر جنبه بهبود ببخشم،واقعا هر کلید،یک دوره ی ست.الله اکبر

خدای من یک صبح دل انگیزه دیگه در پرودایس شروع شده و خروسمون آواز سر داده که وقت بیداریه،بیدار شدید و از زیبایی اول صبح بهشتمون غافل نشید،الله اکبر،چه مه زیبایی روی دریاچه ست،خدای من شگفت انگیزه،چقدر زیباست،چقدر زیبا،الله اکبر

تحسین میکنم مه روی دریاچه بهشتمون رو

تحسین میکنم صدای زیبای خروسمون رو

تحسین میکنم هوای رویایی پرودایس رو

تحسین میکنم زیبایی های بی انتهای پرودایس رو

خدای من جوجه هامون رسیدن،بریم از پست آفیس بگیریمشون،مریم جانم چقدر شما مادر فوق العاده ایی هستی برای جوجه های بهشتمون شربت اماده کردی،اونم چه شربتی،سرشار از ویتامین سی،دیدی وقتی میریم مهمانی اولین چیزی که باهاش پذیرایی میکنیم،شربته،مریم جانمم برای جوجه هامون شربت آماده کرده،خدایا شکرررررررررت

خدای من مادر مرغی،تخم گذاشته،چقدر این بهشت زیباست،نم نم بارون،مهمانهای جدید بهشتمون که چقدر خوشحال هستند که به پرودایس هدایت شدن،واقعا تحسین برانگیزه،نعمت و برکت از همه جای این بهشت داره فوران میکنه،الله اکبر،الله اکبر

مریم جانم واقعا زبانم قاصره،نمیدونم باید چی بگم،فقط دوست دارم حسمو با کلماتم دریافت کنی،که چقدر دوست دارم،چقدر تحسینت میکنم برای ایمانت به خداوند،برای پاداشهایی که داری هر لحظه از خداوند دریافت میکنی،برای منم دعا کن که بتونم در این مسیر صراط مستقیم با شما ثابت قدم بشم تا خدا رو هر لحظه بیشتر و بیشتر در زندگیم ببینم و حس کنم.سپاسگزارم خواهر عزیزم

استاد عزیزم از شما هم سپاسگزارم

پروردگارم بابت همه چیز بینهایت ازت سپاسگزارم

دوستون دارم

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

160 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهدی محبی» در این صفحه: 1
  1. -
    مهدی محبی گفته:
    مدت عضویت: 2329 روز

    سلام صبح بخیر الان ساعت ۸.۵۵صبح اهواز هستش

    فایل زیبایی دیگر رو خدا به من هدیه داد که بتونم

    نگاه کنم باورهای خوب تو ذهنم بشینه بنویسم و لذت ببرم از این آگاهی ها

    چقدر خوشحال شدم مریم بلند شد و رفت که با گرگ بودن اسلحه اونم یه دختر توان جسمی خیلی کمتر از یک مرد است حرکت میکنه در رو باز میکنه و میره جلو مریم میگه میگه با چوب با پا شاید……

    دیگه نمی خواهم چیز بدی بگم و لی چقدر شجاع واقعا مریم بهت تبریک میگم آفرین مریم من خودم بودم اسلحه می خریدم که خودم کسی هستم کوها رو بودن هیچی میرم بالا حتی آب هم همرامن نیست و شجاعانه میرم جلو من بهت تبریک میگم میرم من خودم هم روی ترسهایم مرتب کار می کنم و آدم شجاعی هستم سعی میکنم شجاع باشم از یکی از ترسهایم بگم خدمت بودم شب از زیر فنس خدمت فرار میکردم میرفتم بیرون تو خاکی ها قدم میزدم بعد یه استخر داخل بیابان اونجا است عمقش سه متر است و جلبک های با قد ۱.۸۰ داره هیچ سربازی دیگه ایی کنار من نبود و آب چشمه از بالا می ریخت داخل این استخری که زمانهای قدیم درستش کرده بودند

    من شنا بلد بودم حالا حرفه ایی نه و لی شنا بلدم شنا کنم بعد همه جا هم تاریک بود البته بگم داخل روز با دوست هایم چند بار شنا کردم استخر رو می شناختم ولی شب وقتی از کنارش رد شدم ترسیدم گفتم دوتا چشم داره داخل آب من رو نگاه میکنه جلبک ها این طرف آن طرف می رفتند و خیلی ترس من رو گرفت بعد به خودم گفتم مهدی به پر تو آب علی یارت و قت حمله به ترس است اولش می ترسیدم ولی رفتم و انجامش دادم به بهترین شکل ممکن پریدم تو آب با سرعت ردش کردم چشم هایم رو بستم و عرض استخر رو رفتم و آمدم بالا دوباره گفتم مهدی برو ولی چشمهایت رو تو آب باز کن و نترس دوباره پریدم تو آب این بار آرام شنا کردم و چشم هایم رو باز کردم و به خودم می گفتم هیچی نیست ولی ترسیده بودم ذهنم میگفت اگر اتفاقی افتاد هیچ کس نیست کمکمت کنه کارت تمومه خلاصه چند باری رفتم و از آب آمدم بیرون و خلاصه موفق شدم و رفتم به سمت پادگان .

    اون موقع قوانین رو بلد نبودم که روزهای دیگه هم باز بیام و این کار رو دوباره انجام بدم تا خوب ترسم بریزه ولی خوشحال هستم که این کار رو کردم و خیلی روی ترسهایم کار کردم .

    دوباره بحث ترس رو بخواهم بگم وارد یه انجمنی شدم که یکی از مباحسش قلبه بر ترس هابود البته سالهای بعد چهار سال بعد رو عرض میکنم اونجا دیگه ریز شدم داخل ترسهایم و از خیلی چیزها ترسیده بودم که خوشبختانه موفق شدم ترس از خروس لاری داشتم به لطف خدا یک بار به من حمله کرد در یک مکانی که فکرش رو نمی کردم و همون لحظه خدا را شکر کردم و من هم که فکر کنم سینی چای دستم بود یه وسیله ای دستم حتی وسیله هم زمین نذاشتم و با پاهایم خروس رو دور کردم خیلی حس ترس و حس خوبی بود و دوباره حمله کردم خدا را شکر که این اتفاقات افتاد .

    یکی دیگه از ترسهایم رو میگم شغلم ام دی اف بود و خیلی وقت ها بیکار بودیم به خاطر باورهای خیلی خیلی منفی که در ذهن داشتم که داستانش مفصله من خودم این قدر قدر سایت عباس منش رو میدونم که داره کمکم میکنه که ذهنم آرام بشه و تا حدودی هم شده شایدم خیلی زیاد سه سال است که عضو هستم .بعد مجبور بودم با راهنمایی یکی از دوستانم برم سر ساختمان ها و وزیت کنم یعنی در ساختمان هارو بزنم و بگم من ام دی اف کار هستم و اگر کار ام دی اف دارید من در خدمت شما هستم کارتون رو انجام میدم خیلی سخت بود خیلی برام سخت بود ذهنم می گفت الان بهت میگن بدبخت که کار نداری از سر ناچاری داری میای برو گمشو بیرون و در رو ببند یا مسخرم کنند و یک مورد این جوری داشتم صدها ساختمان رو رفتم و هیچ وقت کسی بی احترامی نکرد و این باور من بود و خلاصه سیصد بار این کار رو کردم یک بار در دو ماه یا یک ماه ۲۵۶ ساختمان رو رفتم و این احساس باز هم بود ولی خیلی کم رنگ شد البته خیلی باورهای دیگه هم داشتم ولی موفق شدم و الان می فهم موضوع پیدا کردن ترمز و باور خوب ساختن رو خب اگر تجربه الان رو داشتم جور دیگری می شد از همه این ها فقط یک ساختمان جور شد این قدر باورهای منفی تو کله من بود . خلاصه این ترس رو انجام دادم و موفق شدم . و خیلی مورد دیگه که رفتم و روی ترسهایم کار کردم گرچه هر بار باشید روی ترس ها کار کرد تا آرام آرام انسان شجاعی باشم در اون لحظه که اتفاق جدیدی می افتد بتونم به پشتوانه این تمرینها اونجا عملکرد خوبی داشته باشم قلبه بر ترسا خیلی موضوع جدیه دها دها مورد دیگر دارم که با شجاعت رفتم و انجام دادم ترسیدم ولی انجام دادم خدا را شکر .

    ولی چیزی که الان در این دوره از زندگی ام است الان ۳۵ سالم است نگاه مثبت به مسائل زندگی در همه شرایط است مریم میدونی تمام این ترساهارو انجام دادم ولی حل نشد ریشه حل نشد و الان خیلی دارم الگو برداری میکنم از شما که خیلی هم الگوهای خوبی هستید و میدونم این خیلی کمک میکنه نگاه مثبت در هر لحظه به زندگی انشالله که موفق می شوم از این که به این سایت هدایت شدم در سن ۳۲ سالگی خدا را شکر میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: