سریال زندگی در بهشت | قسمت 88 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

به نام الله یکتا

سلام

خداروشکر امروز دیگه استارت چیکن شاو میخوره.

درس داشت برامون وقتی که اره پایه نداشت، میخواستیم پایه داشته باشه ولی خب نبود، ولی ما خواسته رو داشتیم؛ و استاد سپرد به دست جریان هدایت تا هدایت بشه به سمت راهی که به اون خواسته برسه، رها بود، راحت بود، چگونگی رو سپرد به خدا و هدایت شد که ایندفعه بره و از هوم دیپوت پایه رو بگیره، راه متفاوت ولی منتهی به نتیجه مطلوب.

اون تایر های ۲۰ اینچی هم نشانه راحت گرفتن استاد بود، گفت آقا الان که ۲۶ اینچ گیرم نیومد، اشکالی نداره، ۲۰ اینچ میگیرم، با همین که الان دارم کارمو انجام میدم، هر آنچه که برای شروع نیاز دارم رو همین الان دارم، حالا بعدا میشه شاید تایرها رو با ۲۶ اینچ عوض کرد.

حمل اره هم که یه راه راحت داشت یه راه سخت(البته بیشتر از یکی از هرکدوم) و به احتمال زیاد استاد راه آسان و درست رو انتخاب کرده.

یعنی قشنگ هرآنچه که برای شروع لازم بود رو داشتیم چوب که از توی آب کشیدیم بیرون، اره ها که هیولا، ابزار که کامل و خفن، انگیزه بالا، هدف واضح و مشخص، آمادگی جسمانی در حد رگ لری😜

میدونید چی بهم حال میده؟ اینکه استاد جان همیشه واسه اینکه در دام شرایط ایده آل گیر نیفته، همیشه سعی میکنه قبل از رسیدن به یه قله ای، قله بعدی رو نشانه بگیره، الان هم که اون قله در حال فتح تر و تازه کردن و رسیدن به پرادایسه، یه هدف خیلی بزرگ که قراره با قدم های خیلی کوچیک انجام بشه.

همین باعث میشه که استاد نمیگه حالا که من به همه چیز رسیدم دیگه زندگی بسه و شروع کنم خودمو نابود کنم، میگه باید هدف بعدی رو انتخاب کنم، چون تا وقتی هدف داری سلامتی، تا وقتی هدف داری احساس زنده بودن میکنی، تا وقتی هدف داری رشد میکنی.

و این هدف فعلی داره با قدمهای کوچیکی برداشته میشه که در آخر به جایی میرسه که برمیگردن میبینن که چقدر تغییرات عظیمه.

توی این راه استاد چقدر تجربیاتشون بیشتر شده، چقدر آمادگی جسمانیشون بیشتر شده، چقدر طراوت روحشون بیشتر شده، چقدر خوشگلتر شده🥰

همینکه میگه از سخت ترین راه ممکن رفتیم ولی کلی تجربه کسب کردیم، همین که نگفته ی بابا جمعش کن برو بابا داغون شدم، همین واسه اینه که انگیزه و هدف داره، هدف هایی که خودش واسه خودش انتخاب کرده،

اون موقع که همه چیز خوب بوده یه هدف بزرگ دیگه، یه تغییر رو انتخاب کرده تا در دام اون شرایط خوب نیفته، میگه تازه ۱۴ تا از این چوبها مونده و با انگیزه شروع میکنه به ادامه دادن، چون اون موقعست که احساس زنده بودن میکنه و به ما نه با حرف، بلکه با عمل این آموزه ها رو یاد میده،

خدایاشکرت. خدا لری رو فرستاد تا تجربیاتش رو در اختیارمون بذاره، اون هواپیمای باحال رو فرستاد تا تنوعی برامون بشه، این جوجه ها که کلا تنوعن.

چقدر اون تیکه خاک انداز خوشگل بود، دستتون رو که روی خاک ها بردید اصلا لذت بردم، یه حس خوبی داشت، یه نرمی قشنگی رو از طرف ماسه ها حس کردم، تازه من اینقدر کیف کردم جوجه ها که عشق میکنن باهاش.

خدایاشکرت به خاطر اینهمه ثروت و نعمت و راحتی و فراوانی و سلامتی و روابط قشنگ.

خدایاشکرت که ما مهمانان بهشتیم.

خدایاشکرت

دستتون در دست الله یکتا