سریال زندگی در بهشت | قسمت 92

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار افسانه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سلام به خانم شایسته ی عزیز و استاد

خدایا شکرت بینهایت سپاسگزارم که امروز دقیقا ۶ ماه است که من عضو این سایت هستم و با چکاپ فرکانسی که روز اول انجام دادم خداروشکر امروز اون چکاپی که نوشته بودم رو دوباره خوندم خدایا شکرررت چقدر من در همه ی زمینه ها بهتر شدم سلامتی که عالیم هیچ مریضی ندارم،گاهی اوقات شاید سرما خوردگی،معنویت که خداروشکر که قرآن و خداوند را بیشتر درک کردم و الان خداوند را در درونم احساس میکنم خداوندی که همیشه حمایتگر و هدایتگر منه،روابطم که خداروشکر عالی شده با خانواده و اطرافیانم،اعتماد بنفسم و عزت نفسم که خیلی خوب شده خداروشکر از تنهایی خودم بینهایت لذت میبرم و خیلی خودم را دوست دارم، در حالی که دیگران خیلی دوست دارند من در کنارشان باشم،از لحاظ مالی هنوز نتیجه ی خاصی نگرفتم اما میدونم که با کارکردن روی باورهایم قطعا به چیزهایی که میخواهم میرسم هنوز در این زمینه باورهای اشتباهی دارم،

خدایا بینهایت سپاسگزارم که هر لحظه هر روزش توی این سایت برای من پیشرفت بوده الهی شکرت

خب بریم سراغ زیبایی های بهشتمون

از اول که بوقلموهای زیبا که ۶ روزه در پرادایس مستقر هستند و شاد و خوشحال،من بزرگ شده شونو تو اینستا دیدم استاد فایل گذاشتند،متحیر شدم از این رشدشون و زیبایی شووون خدایا شکرت

خدای من شکرت جوجه ها تو چیکن شا مستقر شدند و چقدر هم لذت میبرند،چه جوجه های خوشگل و رنگی هستند با رنگهای متفاوت،اون عقابی خیلی زیبا بود نوکش به داخل بود،چقدر زیبا و نازنین هستند این جوجه های نسل ششم هم در حال طی کردن تکامل هستند خدای من شکرت شش نسل در این بهشتمون پرورش دادیم،خدای من چقدر خوب که داکهای جدید هم داریم خیلی خوبه،فوقالعاده دوستداشتنی هستند این موجودات سفید برفی،خدایا شکرت

خدایا شکرت برای دستگاه جوجه کشی هم ایده ی جدیدی داشتین،برداشتن جا تخم مرغی ،برای راحت بدنیا اومدن جوجه ها،و اینکه دیگه نخوای هر دفعه جابه جاشون کنی و رطوبتشون کم بشه>>همیشه در هر کار میشود ایده های بهتری داشت و کارها را حت تر کرد

خب خداروشکر که چیکن شا دومی در حال اتمام هستش،خیلی شیک تر،کار تمیز تری شده،این درس و تجربه های که چیکن شا اولی داشت باعث شد در کار بعدی تمیزتر و سریعتر ساخته بشه>>>طی کردن تکامل بعدرسیدن به قانون تصاعد

الله اکبر از این آسمان زیبای بهشتمون فوقالعاده شده امروز با ابرهای سفید و پفکی و این انعکاس تصویرشون که توی در دریاچه افتاده،چقدر زیباست خدایا صد هزار مرتبه شکرررت،این بهشت فوقالعاده ست

و استاد چقدر خوب گفتید که ساخت این چیکن شا چقدر باعث شده شما توانایی های بیشتری رو در خودتون کشف کنید،چقدر اعتماد به نفستون رفته بالا،و این درسها و تجربه هایی که با ابزار و روند کاری که در این مسیر داشتین بهتون کمک میکنه برای کارهای دیگر،و به ایده های بهتری رسیدیبرای راحت تر کردن کار،ببین چقدر هم حرفه ای شدین که خودتون میخواین با ایده و طرح خودتون یک مینی چیکن شا درست کنید

خب خیلی جدی اومدیم کار رو برای مینی چیکن شا شروع کنیم با یک موزیک انگیزه بخش بیرونی انگیزه ی و اشتیاق اصلی که در درون شما هست،اما ببین چقد جالب و فان شد فضا با کنسرت زنده ی استاد و اهنگهای فان،>>>تحسین میکنم شما را هر از هر لحظه ی زندگیتون لذذذذت میبرید،واونجایی که میخواستین دوباره شروع کنید به کار اما دوباره یه اهنگ شاد پر انرژی اومد و استاد دوباره شروع کردن به شادی کردن و لذت بردن بخدا لذت واقعی همینه زندگی در لحظه لذت بردن از تک تک لحظات زندگی،نگفتید بزار کار و شروع کنم بعدا شادی،همون لحظه شروع کردین به لذت و شادی،عالیه این ویژگی شما رو تحسین میکنم بینهاییییت

و خانم شایسته ی عزیز وقتی که رفتید اون جوجه های بدنیا اومده رو بردارین از توی دستگاه،بزرگترین درس را برای من داشت،وقتی که یکیشون معلول بود شما اصلا دلسوزی نکردین به حالش>>>قانون همینه اصل بقای اصلح ضعیفها همیشه نابود میشن و قوی ترها میمونن و اگر ما دلسوزی کنیم به حال اونی که ضعیفه از قویتر ها باز میمونیم و نمیتونیم بهشون برسیم،یادمه استا تو فایلی این مثال رو زدند که باعث شده توجه شما به جوجه ی معلول از جوجه های سالم باز بمونین و اونا بهشون آب و غذای خوب نرسه و ضعیف بشن تحسین میکنم شما رو که این درس شد براتون و به قانون عمل کردید،منم باید یاد بگیرم که دلسوزی کردن به حال دیگران من کمکی به اونا نمیتونم بکنم و از خودم باز میمونم و نمیتونم موفق باشم،من باید خودم موفق و قوی باشم اگر دیگران خواستند الگو بگیرند،با دلسوزی کردن به دیگران باعث میشه همیشه ضعیف بمانند و نخواهند پیشرفت کنند،و خودم هم از مسیر موفقیت دور شوم

تحسین میکنم شما را که بعد از کار به خودتون جایزه میدین

تحسین و تایید میکنم این فروانی که در جا جای این بهشت وجود داره ،ثروت، کروت زیبا سانتافه،شاپ زیبا تا این کلبه ی زیبا،نعمتها این دریاچه ی زلال زیبا و درختان سرسبز بینهایت زیبا،آسمان فوقالعاده زیبا

تحسین میکنم که باز یک ابزار حرفه ای دیگه تهیه کردین،قیچی هیولا و بررنده،عالیه

و خدایا شکرت برای اینهمه زیبایی

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

183 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زهرا نوائی» در این صفحه: 1
  1. -
    زهرا نوائی گفته:
    مدت عضویت: 2151 روز

    سلام استاد عباس منش عزیز و خانم مریم شایسته نازنین😍نمیدونم تا حالا کامنتی داشتین که از داخل بیمارستان و در تضاد بیماری براتون نوشته شده باشه یانه؟ اگر نداشتین، من اولین نفری هستم که در بیمارستان براتون مینویسم. ما خانوادگی شما را دنبال میکنیم و همیشه سعی میکنیم که در اوج تضادهایی که داریم، حاااال دلمون رو خوب نگه داریم و خداااییشم هر بار به راه حل میرسیم، زیراکه این قانون است که حال خوب مساوی اتفاقات خوووب است. من مادرم در مرداد ماه مشخص شد که رکتوم کنسر دارن، این اوووج اووووج اوووج تضادی بود که برای من رخ داده بود. روزهای اول با خودم فکر میکردم که چرا واااقعا چرا؟ آخه ما که انقدر حال دلمون خوب نگه میداریم چرا؟ شاید باورتون نشه ولی من تا مدتها انقدررر ذهنم درگیر بود، که نمیتونستم به سایت شما نزدیک بشم، شکرگزاری از ته دل کنم، دوره گوش بدم، یا ذهنمو آروم کنم از هجوووم این افکار شیطانی. مریضی مامان همزمان شده بود با بالا رفتن سایت ما (بیزینس مشترک من و برادرم) و فروش اولین محصولمون. تو اوووج اینکه داشتیم ایده میدادیم چطور تو صفحه اینستاگراممون که انقدددر برندمون رو دوست دارن رونمایی بذاریم و فروش بالایی داشته باشیم، تووو اوج فکر کردن به پول های زیادی که وارد زندگی مون بشه، مامان مریضیش مشخص شد و حالا ما موندیم و مریض داری و بحث مالی به جهت درمان مامان…. خلاصه که روزها از پی هم میگذشت( اینم بگم که وقتی مامان مشکوک بود به اینکه این تضاد براش پیش اومده یا نه، شب قبلش برادرم قرآن رو باز کرد و این آیه اومد که فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین و گفت ببین هرچی بشه فردا و جواب هرچی که بیاد خیره اینو خدا داره میگه) خلاصه که بعد از پنج ماه قرنطینه و در سلامتی کامل و حال خوب، راه افتادیم از این بیمارستان به اون بیمارستان و مامان به خاطر مشکوک بودن به کرونا و با هموگلبین ۵.۵ در بخش کرونایی بیمارستان بستری شد تا جوابش بیاد( جوابش منفی بود، مامان کرونا نداشت، ca داشت) اون شب که اولین شب شروع این ماجرا بود، بعد از کلی گریه و خود خوری به خودم اومدم و گفتم الان وقت ایمانه، برووو و مثل همیشه خودت رو ثابت کن تو میتونی) شروع کردم به نوشتن شکرگزاری( شاید مامان مشکوک به کرونا بود، ولی من که سالم سالم بودم هم باید تو همون بخش کرونایی و با ماسک فیلتر دار سفت میخوابیدم و پرستاری میکردم ولی هی یاد کلام خدا میافتادم که بهترین محافظ منه) خلاصه مامان تو بیمارستان اول دو کیسه خونش رو زد و جریان دارودرمانیش شروع شد، از این جریان سه ماه میگذره از این بیمارستان به اون بیمارستان و شب و روز نخوابی( من در طول روز هم کار بیزینس خودمون رو داشتم هم برای یک شرکتی کار میکردم و حالا درکنار این کارهام، مریض داری، خانه داری، غذا درست کردن، شستن لباس‌ها، پیگیری درمان، پیگیری دانشگاه( مادرم دانشجوهست) و هزار و یک فکر و از طرفی کلا پنج ساعت در طول شبانه روز وقت داشتم بخوابم که همون هم چون مامان کار داشت باید بینش بیدار میشدم و مویرگ های مغزم بود که از خستگی کشیده میشد و حتی به کرونا هم مشکوک شدم( خداروشکر منفی بود) فقططططط میتونم بگم خدا بود که نگهم داشت، خدااا، من فقط شبو صبح خدا میکردم و تو تراس بزرگ خونه قشنگمون( قصه جذب جادویی این خونه رو قبلنا در سایت نوشتم) گریه میکردم و میگفتم قویم کن…. حالا چهار ماه میگذره، هنوز سایت ما رونمایی نشده ولی خداروشکر روند درمان مامان عااالی طی شده… اینکه میگن ظاهر تضاد رو نگاه نکن، همش خیره واااقعا همین بود. مامان من گذشته شو رها نکرده بود( سختی هایی که کشیده بود) حالا زمان رها کردن تمام اون آدم ها و خشم ها و کدورت ها بود و مادرمن آرام تر از قبل شده بود و بینهاایت ذهنش آروم شده، هزینه های زیادی که بهمون تحمیل شد، باعث شد ارتعاش ثروت بیشتری بدیم، برادرم برای اولین بااار در تمام طول کار حرفه ایش دو قرار داد بزرگ بست که هنوز کار نرده کل پول رو ریختن براش و…. چی بگم چی بگم؟؟؟ از جمله خدا در اول این راه که گفت من بهترین محافظتون هستم و نسبت بهتون ارحم الراحمینم❤❤❤الان تو بیمارستانیم تا مجدد به مامان تزریق خون بشه… و چون یادگرفتیم قانون رو تمام سعیمون رو میکنیم حتی اینجا هم تو فضای بیمارستانی، زندگی در بهشت میبینیم تا حالمون عالی بشه و شد واااقعا شد.. تو تمام این اتفاقات به ظاااهر بدی که پشتش کلی خیر و برکت بود و برامون افتاد، شاید صدام گرفت از بس شدت فشار اتفاقات زیاد بود و ناخوآگاه گریم میگرفت، خوابو قرارم به هم خورد و کلی لاغر شدم( شاید خنده دار باشه ولی به یکی دیگه از خواسته هام که لاغری بود رسیدم در همین تضاد) ولی الان که این همه گذشته و دارم نگاه میکنم میبینم که چقدددر بزرگ تر و پخته تر شدم، انگار خدا بزرگم کرد. من خط مقدم تمام این اتفاقات بودم و حالا باید از تمام چیزهایی که این سالها یادگرفته بودم کمک میگیرفتم برای خوب شدن حال روحی مادرم و دست گذاشتن روی نقطه ضعف روحیش برای بهبود سلامتی جسمیش، تا الان ۴۰ درصد توده از بین رفته و دکترش شگفت زده است که چطور ممکنه، حالا مادرم تغییر کرده و همه رو بخشیده و داره روی خودش بیشتر کار میکنه و من متوکل تر از همیشه از حل شدن تک به تک تضاادها فقط شکرگزاااارم و هذا من فضل ربی🙏اینو ازته دلم میگم، اتفاقی که برای من و خانواده ام افتاد مشابه سرقت تاکسی دنده آرژانتینی استاد بود.تضاد برای برداشتن مانع ها برای رسیدن به هدف و زندگی بهتر. من وااااقعا نمیدونم پول این همه هزینه از کجا جور شد، واااقعا نمیدونم ولی دست خدارو میبینم. خیلی قوی هم میبینم، خدا تنها یار و پشتیبان من و خانواده ام بوده و هست، ازش ممنونم که منو برگردوند به حس خوب که واااقعا هرچی تلاش میکردم نمیتونم حالم را خوب کنم، ولی خدا منو برگردوند و شهودم رو قوی تر کرد و ایمانم را راسخ تر، خیلی شکرگزار خداوندم در وهله اول و بعد از شما استادجان و خانم شایسته عزیز و تمام اعضای این خانواده عزیز و نااااب الهی که واقعا دستان خداوند هستید❤امیدوارم همه مون حااال دلمون خوب باشه و بدونیم که اگر حالمون خوبه و به تضادی میخوریم این فقط موهبتی از سمت پروردگااار هست.

    راستی ما در اون اوووج تضاد اتفاقات، از سایت غافل نشدیم و برادر مومن من، با ایمان تر از همیشه حالش رو خوب میکرد و با هم حرف میزدیم از خیریت این موضوع و با انرژی ادامه میدادیم. سایت به زودی همراه اولین محصول رونمایی میشه و من به قول فلورانس عزیز، به آنچه پیش رویم هست، با اعجاز مینگرم و میدوووونم که به زووودی از بابت سایت هم نتیجه عاااالی میگیریم چون واااقعا لایقش هستیم❤امیدوارم تنتون سااالم دلتون خوووش و لبتون همیشه خدا خندون باشه و بسااازیم این زندگی رو مثل استاد عباس منش و خانم مریم شایسته نازنین😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: