سریال زندگی در بهشت | قسمت 94

بنام خدایی که بشـــــدت کافیست

سلـــــام😘🙋

خدایا شکرت همین که ازت خواستم، من را به سمت آگاهی هایی هدایت کردی که با نوش جان کردنشون و عمل کردن به اونها هم در این دنیا و هم اون دنیا سعادتمند و ثروتمند هستم (إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ)

قبل اینکه آگاهانه کار کردن روی خودم رو شروع کرده باشم، اولش که واسم سنگین بود این آگاهی ها خیلی جاها اصلا نمی فهمیدم یعنی چی؟ چطور میشه؟ ولی خب یه ایمانی داشتم که تو ادامه بده و فقط روی خودت کار کن و الان دیگه خیـــــلی راحت تر از قبل میفهمم وقتی استاد میگفت وقتی شما مدارتون تغییر میکنه اصلا نیاز نیست کاری بکنید (چون ما کار اصلی رو که همون باورهای ما هست رو داریم انجام میدیم) دیگه بطور طبیعی شما به موقعیت های بهتر محیط بهتر شرایط بهتر هدایت خواهید شد که کلی از این تجربه ها واسه من اتفاق افتاد، مثلا وقتایی خواهرزاده ام میخواد ببرمش با دختر عموم که هم سنش هست بازی کنه، وقتی میرم گوشی ام رو می برم کامنت ها رو میخونم و اصلا انگار حرفی برای گفتن ندارم و ۹۹% ساکتم 😂 یا همین امروز که روز تعطیل بود و من خواستم برم خونه خواهرم ولی چون بارون شدید شد واسه چند لحظه منصرف شدم ولی تا صبحونه و بعدش هم قهوه ام رو خوردم بارون خیلی کمتر شد و گفتم پس باید برم و امروز رو با خواهرزاده ام بکڋرونم و بازی کنیم با هم و همینم شد وقتی عصر برگشتم ، بی بی ام (مادر مادرم)که خونه مون هست چند روزیه گفت راستی زینب صبح بودی اون یکی مادربزرگت اومد واسمون فیلم بازی کرد؟

منم همون لحظه با خوشحالی گفتم نه خدا رو شکر نبودم 😍 و همون لحظه کلی خدا رو شکر کردم

ولی بی بی ام اصرار داشت ماجرا رو تعریف کنه، همون لحظه یادم افتاد اِ امروز تولد دختر دایی ام، همین رو وسط تعریف با شوق بی بی ام گفتم اونم دیگه یادش رفت😆

و اما بریم برای این قسمت از زندگی در بهشت که کلی کیف کردم و لذت بردم

چه چیکن شا خفنی شده واقعا، دمتون حســــابی گرم استاد جون و مریم عزیزم، جــــونم مرد ارابه ران که قراره این چیکن شا زیبا و حرفه ای رو اون ور دریاچه ببره، دمت خیــــلی گرم استاد که هم در حال روندن چیکن شا بودی هم حواست به زیبایی های اطرافت بود و هم خودت تحسین شون میکردی هم به مریم جان میگفتی فیلم بگیره، هم از گل های زیبا هم از براونی که من عــــــاشقشم😍

خدای من چقدر این داک مهاجرمون زیباست، چقدر خوشحاله که اومده پرادایس، بـــــه بــــه چه صبحانه خوشمزه ای، چقدر چسبید بعد جابجایی چیکن شا😋

عاشقتم استاد که ایتطور محکم و با تعهد و استمرار به قانون عمل میکنی که وقت مریم جون یه کوچولو خواست به داک غذا بده خیلی محکم بهش گفتی نـــــه، خدایا شــــــــکرت منم نسبت به فقط یک سال گذشته ام خیلی کمتر دلسوزی میکنم برای دیگران، میخواد خانواده ام باشند یا گدایی که تو خیابون میبینم یا هر کسی دیگه

خدایا شکرت برای قدرت خرید بی نهایت استاد که هر چیزی که میخواد خیلی راحت و سریع order میده و واسش میفرستن، مثل همین اره هیولا که میزش از خودشم گرون تره

چه مراقبه ای داشت استاد وسط این بهشت و بین این مرغا و خروسا، چه لذتی داره تو این طبیعت بی نهایت زیبا، نــــــوش وجودت استاد

چقدر ایده توری مینی چیکن کوب و بقیه چیکن شاها عالیه، چقدر خوبه که کافیه فقط جابجا بشه و نیاز نیست دیگه کلی وقت گذاشته بشه داخلش رو خالی و تمیز کرد، وای خدای من چه معجونی درست کردن این جوجه ها، از همه رنگه😝 دمت گرم مریم جون که خیلی خوب تمیزش کردی و هیــــچ اثری از اون معجون باقی نزاشتی😂

امشب که برای بار دوم این قسمت رو داشتم نگاه میکردم و شروع کردم به نوشتن کامنت، بارون شدید و زیبایی شروع به باریدن کرد، قبل اینکه شدید بشه من با لب تاپم نشسته بودم تو خیاط زیر سایه بون ولی یه دفعه که شدید شد گفتم برم داخل ولی تو ذهنم گفتم الان برم داخل مادربزرگم میگه چی شد، من اومدی داخل من که گفتم هوا سرده، بزار بمونم تو حیاط ولی زودی نـــاک اوت کردم ذهن عزیزم رو🙅😉 و بهش گفتم خب بگه 😜 و اومدم داخل و ادامه کامنتم رو نوشتم.

✅خدای من شکرت برای بی نهایت بودن نعمت ها مثل آب که دیگه اینقدر سفره های زیرزمینی ایــــــنقدر پر شدن که دیگه جا ندارن😍 خدایا شکرت چقدر نعمت و ثروت، فـــــراوانه

✅خدایا شکرت برای این بارون زیبایی که الان داره می باره و همه جا رو تمیز و زیباتر میکنه

خدایا شکرت که در مدار این آگاهی های ناب هستم و هر روز بهتر و عالی تر دارم عمل میکنم و آسون تر میشم برای آسان ها

هر لحظه مون توحیدی تر و ثروتمندتر در پناه رب العالمین