سریال زندگی در بهشت | قسمت 97 - صفحه 6

221 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1680 روز

    سلام و درووود خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربون🌹 همیشه قدر دان الطاف شما هستم و خواهم بود،بابت این سریال بینظیر که اولا برای همه و برای هرکسی بطور متفاوتی، یک درس خاصی داره!!!

    واقعا خانم شایسته چه سوالی شگف انگیزی پرسیدن و شما چه جواب فوق العاده ای دادین !👌

    با این سوال و جواب در ذهنم یک باور منفی محکمی از یک حکایتی رو تونستم کشف کنم که چندین بار برام تکرار شده بود و کلا مانع حرکت من ب سمت موفقیت میشد …

    احتمالا بقیه دوستان هم این حکایت رو شنیده باشن یا در جهت پیشگیری خوبه که آگاه باشیم،خلاصه تصمیم گرفتم اینجا با همه ب اشتراک بزارم..

    مرد ثروتمندی نزدیک روستایى در کنار ساحل ایستاده بود .

    قایق کوچک ماهیگیرى از انجا رد شد که داخلش چند تا ماهى بود!

    مرد ثروتمند از ماهیگیر پرسید: چقدر طول کشید تا این چند تاماهی رو بگیرى؟

    ماهیگیر : مدت خیلى کمى !

    مرد ثروتمند : پس چرا بیشتر صبر نکردى تا بیشتر ماهى گیرت بیاد؟

    ماهیگیر : چون همین تعداد هم براى سیر کردن خانواده ام کافیه !

    مرد ثروتمند : اما بقیه وقتت رو چیکار میکنى؟

    ماهیگیر : تا دیروقت میخوابم! یک کم ماهیگیرى میکنم!با بچه هام بازى میکنم! با زنم خوش میگذرونم! بعد میرم تو دهکده میچرخم! با دوستام شروع میکنیم به خوشگذرونى! خلاصه مشغولم با این نوع زندگى !

    مرد ثروتمند : من درس خوندم و میتونم کمکت کنم! تو باید بیشتر ماهیگیرى بکنى! اونوقت میتونى با پولش یک قایق بزرگتر بخرى! و با درآمد اون چند تا قایق دیگه هم اضافه میکنى! اونوقت یک عالمه قایق براى ماهیگیرى دارى !

    ماهیگیر : خب! بعدش چى؟

    ثروتمند: بجاى اینکه ماهى هارو به واسطه بفروشى اونارو مستقیما به مشتریها میدى و براى خودت کار و بار درست میکنى… بعدش کارخونه راه میندازى و به تولیداتش نظارت میکنى… این دهکده کوچیک رو هم ترک میکنى و میرى شهر ! بعدش شهرهای بزرگ تر ! کشورهای مختلف میری که دست به کارهاى مهمتری میزنى …

    ماهیگیر: اما آقا! اینکار چقدر طول میکشه؟

    مرد ثروتمند: پانزده تا بیست سال !

    ماهیگیری: اما بعدش چى آقا؟

    مرد ثروتمند: بهترین قسمت همینه! موقع مناسب که گیر اومد، میرى و سهام شرکتت رو به قیمت خیلى بالا میفروشى! اینکار میلیونها دلار برات عایدى داره !

    ماهیگیر: میلیونها دلار؟؟؟ خب بعدش چى؟

    مرد ثروتمند: اونوقت بازنشسته میشى! میرى به یک دهکده ساحلى کوچیک! جایى که میتونى تا دیروقت بخوابى! یک کم ماهیگیرى کنى! با بچه هات بازى کنى ! با زنت خوش باشى! برى دهکده و تا دیروقت با دوستات خوش بگذرونى!!!

    ماهیگیر : نگاهی به مرد کرد و گفت :خب من الانم که دارم همینکارو میکنم!!!

    دوست دارم این حکایت چالش برانگیز باشه و هر کسی خودش اون باور منفی رو کشف کنه 😄😉

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    آرین عبّاسی گفته:
    مدت عضویت: 1693 روز

    سلام بر خداوند رزاق و وهاب!

    درود خدمت تمامی دوستان امیدوارم در پرتو حق تعالی شاد و پیروز باشیم همگی!

    خدا قوت آقای عباسمنش، خانم شایسته، خانم فرهادی و سایر کادر اجرایی سایت!

    بسیار قسمت جالب و مهیجی بود!

    در ابتدای داستان، ۳ اردکِ شناخته شده را مشاهده می کنیم که دارن با هم معاشرت می کنن!

    با اینکه ما تقسیم اراضی کرده بودیم ولی با این حال، اردک ها زیاد با این محدودیت، حال نمی کردن!

    داستان از این قرارِ که:

    اردکِ مهمانِ قصه ی ما (که دیگه الان صاحب خونه شده)، به اون سمتِ دریاچه رفته و با دو تا اردکِ خودمون، صحبت کرده و تشویق شون کرده که روی دریاچه شنا کرده و به سمتِ مخالف بیان!

    تا هم بیشتر حال کنن!

    و هم از اون شاهینِ پرنده دور بشن!

    آقا اون پوستِ هندوانهِ، مثل توپِ یه لایه ی پلاستیکی شده بود!

    امروز هوا یکم سرد بود و تو یک روز و شب، ۱۸۰ درجه دما، متفاوت شد!

    از نظرِ استاد عزیز هم که امروز، روزِ عجیبی بود و …!

    این داستانِ اردک ها، از زبان استاد، خیلی جالب بود!

    دمِ این اردک جدیدِ گرم، که اینقدر خوب دستگاهِ گوارشش کار می کنه!

    خب برنامه اینِ که می خواهیم چند روزی به تمپا رفته و برای مرغ و خروس های اینجا، آب و دون گذاشته و به دست خدا بسپاریمِ شان!

    خب خدا رو شُکر، ارتفاعِ آب دریاچه مناسب است!

    در آینده پروژه ای به نام (رودخانه) رو می خواهیم که استارت بزنیم!

    با اینکه هوا سرد است، اما آبی که از لوله به بیرون می ریخت، گرم بود!

    این رودخونهِ رو فکر کنم تا الان ندیده بودیم!

    مگر اینکه، اون موقع با ریک رفته باشیم اونجا!

    استاد هم که یک دستی بر سر و صورتش کشید و امیدواریم که سَرِ حال اومده باشه!

    در آینده اینجا بر لب رود می نشینیم و گذر عمر را تماشا می کنیم!

    اون تیکه ای که تپه بود و ازش اومدیم بالا، خیلی حال داد!

    حالا بریم سرِ لوله ی دوم که قطرش هم زیاد بنظر می آید!

    وقتی که طوفان شده، کلا آب رفته بالایِ بالا و اصلا لوله اینا، حالیش نبوده!

    آقا این عنکبوت اولیِ، چقدر زیباااااا بود!

    خدای من؛ نگاه کن، انگار نقاشیش کرده بودن!

    با چه دقت، ظرافت و اصولی هم تارِ خودش رو در هم تنیده بود!

    دمش گرم؛ خدایا شُکرت با این جهانِ زیبایت!

    این آخرش هم خواستیم یکم، انگولَکش کنیم که یه تحرکی هم داشته باشه!

    😂😂😂😂😂😂😂

    واقعا از خداوند بخاطرِ این طبیعتِ زیبا متشکّریم!

    حالا بریم سرِ عنکبوتِ دومی که اصلا حرفی برای گفتن نگذاشت و تارش هم زرد بود!

    اندازه یک موبایل بود!

    یعنی عملا من فقط نگاه…!

    خب بریم سر موضوع بعدی:

    چه جرثقیلی بودددد، مثل این نقاشی هاست، که یه نرده بان وصل کردن به ماه!

    تو این انیمیشن ها زیاد هست!

    ولی کلا بگیم که خیلی خیلی خفن بود!

    و واقعا خداوند رو بخاطر این مغز و ارداه ای که به ما داده ممنونیم!

    کلی هم ماشین و دَم و دستگاه اومده بود؛ ماموریت شون هم این بود که سطح پوشش دهی دکل و اینترنت رو تقویت کنن!

    حتی شب ها هم کار می کردند!

    احسنت واقعا!

    خب الان اوایل پاییز است و همه چی در عالی ترین حالت قرار دارد!

    یک سری غذا برای جوجه ها گرفتیم که زیاد باب میل شون نبود!

    در اصل هم این غذا، برای پرندگانِ جنگلی است!

    اشکالی نداره چون عوضش، میبخشیم به پرندگانِ پرادایس، که همیشه بدونِ منت برامون آواز خونده و زیبایی پرادایس رو دو چندان می کنند!

    خدایا شُکرت!

    اینا همش لطفِ خداوند است!

    خب بریم پیشِ استاد که دارند پیشِ جوجه بوقلمون ها، مراقبه می کنند!

    و رویِ صندلی خانم شایسته هم نشستند!😂😂😂😂😂😜

    خب پیش به سویِ تمپا، اونم با کوروِت!

    توی کوروِت هم مثلِ بیرونش، خیلی خوشگل بود!

    حالا بپردازیم به سوالِ خانم شایسته و داستان غذاهای آب پَز!

    بحث، بحثِ نوع شرایط نیست!

    بحثِ، قدرت انتخاب، اشباع شدن و نوعِ دیدگاه است!

    فضا یکسان است، اما احساس فرق می کند، چون قدرتِ انتخاب وجود دارد!

    باید آگاهانه و آزادانه زندگی کنیم، چون این حق طبیعی همه ی ماست!

    مثل ثروت، که هممون لایقش هستیم!

    و در آخر این رو هم بدونیم که خوشبختی یعنی: انتخابِ چیزی که آن را دوست داریم و تجربه کردنش!

    بسیار قسمت زیبایی بود و کلی درس و جای گفتگو داشت!

    سپاسگزار خداوند هستم که من را به مسیر ثروت، پاکی، ثبات، یکتاپرستی و صبوری هدایت می کند!

    ممنونم آقای عباسمنش، خانم شایسته، خانم فرهادی و سایر اعضای سایت!

    در پناه خدا؛ شوخ طبع، آسان گیر، ماجراجو، تحسین کننده، سپاسگزار و آگاه باشیم همگی در دنیا و آخرت!

    آرین عبّاسی ۱۷ ساله از تهران!

    خدای من بهترین است؛ چون قدرت خلق زندگیم را به خودم داده؛ پس من بهترینم؛ چون به نحو احسنت از این نعمت، استفاده می کنم!

    بدرود!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    هانیه بذله گفته:
    مدت عضویت: 1720 روز

    به نام خداوندزیباییهاسلام به همه عزیزای همفرکانسیم مریم واستادعزیزم

    اول ازاین پردایس بگم که هرچی بگم بازم کم هستش هردفعه که میخوام تحسین کنم ذهنم شروع میکنه به قضاوت ومیگه اخه چه خبرته خوب همین دیروزتحسین کردی این زیبایی هاروچیزه دیگه بلدنیستی بگی ولی خودم عین یه دخترقوی گفتم مهم حرف خوب زدن نیس مهم عمل کردن هستش که بتونی ذهنت روکنترل کنی ذهنت رووقت وبیوقت روی زیبایی هابزاری تاهدایت بشی به زیبایی ها استادومریم هروقت که صبح ازخواب بیدارمیشین اول هوارومیگن میگن خدایاشکرت چه هوای لطیفی هستش یه جوری تحسین میکنن این زیبایی هواودریاچه ودرخت هاروکه انگاراولین بارهستش دارن میبینن ایناروبااین که چندسال وهردیقه اینارومیبینن وبه خاطرهمینه که هرروززیبایی های بیشتروتجربه میکنن اوناازدل زشتی های به ظاهر زشت زیبایی هارومیبینن مثل همین دست شویی کردن مرغابی مهاجرمون بااین که پل روکثیف میکرده دیشب ولی مریم فیلمشومیگرفته وچیزی که برام خیلیی جالب بودشناکردن داک های خودمون ازاون وردریاچه به این وردریاچه که چه قدربه کمک این مرغابی مهاجربه ترساشون غلبه کردن ودل روبه دریاچه زدن وهرسه تاشونم خیلییی خوشحال بودن خداروشکر

    واما جریان این جرثقیل وایییی که نمیدونین چه قدرخوشحالم الان این مردم امریکای بزگواروخیلیی انسانهای شریف اومدن باکلی تلاش سرعت اینترنت روبالامیبرن این یکی ازتضادهای هستش که من خودم بهش برخوردم ومن هم یه روزی میام امریکاوازاین اینترنت پرسرعت استفاده میکنم وخداروشکر میکنم که به این همه فرکانس هایمان جواب میدهدوتضادهایمان رابرطرف میکنه تاجهان گسترش پیداکنه

    پیاده روی توی پردایس هرقدمی روبرمیداری ومیزاری روی چمن های سبززیباازاین وردریاچه میای ومیرسی به اون ورپل دریاچه ومیزان اب روتماشا میکنی ازسربالایی مری پایین ورودخانه رونگا میکنی ازوسط پیچک هاعبورمبکنی ویه دریاچه هادیگه رومیبینی دوباره زیرنمنم باران میروی این دفعه میخوری به تارعنکبوت زیباچقدرزیبااینوبافته مثلث وششضلعی هستش توش ووسط تارخودش قرارگرفته تحسین میکنم کارشووخداروشکرمیکنم که همچین خلاقیتی بهش افریده که توانایی خلق همچین چیزی روبادقت ونظم داره

    واماسوال زیبایی که مریم جان ازاستادپرسبدن سوال خیلیی عالی هستش به قول استادبااین که این فایلارایگان هستش ولی نکته وگفته های توش هستش که به قبمت بالایی میارزه واماجواب سوال:

    بله درسته من حتی تویکی ازفایلای استادشنیده بودم که وقتی ازجلوکبابی رومیشده دلش کباب میخواسته اماپولشونداشته که بخره میومدتوخونه تخم مرغ روهمچین بالذت کافی میخوردش که لذت خوردن کباب روبهش میداد این یعنی درهرجا که هستی تحت هرشرایطی وهرچیزی که توی خونت هستش داری می خوری بالذت کامل بخورتاهدایت شوی به مکانهاوغذاهایی که میخوایی داشته باشی یابخوری واین کاروبایدتمرین کنیم بایدتلاش کنیم جون ذهنمون به شدت دوست داره غربزنه وگلایه کنه وحالمون روبدکنه به امیدالله یکتا که ههمون هدایت شویم به همچین جاهای زیبادرآمریکا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    علی وزیری وصال گفته:
    مدت عضویت: 2744 روز

    به نام هدای هدایتگرم

    واااای خدایا شکرت سلام میگم به استادم و مریم جان عزیز و همه ی هم فرکانسی های عزیزم

    چقدر قابل تحسینه که نکته ی جالب اول این قسمت به اتفاق های مثبت بهتر بگم بامزگی های مثبت طبیعت تمرکز شده و تین درس رو میده که ماهم توی هرکجا هستیم تمرکز کنیم روی زیبایی ها الهی صدها هزار مرتبه شکر

    دوم اون داک مهاجر یه درسی رو به من داد که چقدر جالبه که وقتی بشی نترس یا به ترس هات غلبه کنی و وارد رود خونه بشی و دو تا داک دیگه بهت نگاه کنن و طمتیع بشن به قول استاد میشی استاد و صاحب خونشون و دوست دارن ازت چیز ی تا د بگیرن کاری که ما با ذهنمون و ضمیر نا خود آگاهمون میکنیم الهی هزار مرتبه شکر

    وااای تحسین میکنم استاد رو که چقدر زیبا هوارو توصیف میکنه و از این بهتر که کار های بد یه داک رو دیونه بازی و کرم‌ریزی میدونی چه زیباست از اینکه طوری به این کاراشون نگاه میکنه که احساس خچب باشه براشون خدایا الهی هزار مرتبه شکر بابت این دیدگاه تحسین میکنم

    تحسین میکنم مریم جان رو که همیشه و در هر لحظه چه با دوربین چه بی دوربین حس قشنگ زیبایی هارو میبینه و الهی شکرت میگه ، و همچنین استاد

    چقدر زیبا چقدر قشنگ این طبیعت که هوا چیلی شده و استاد و مریم جان با جوجه ها اونس گرفتن الهی شکرت خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    خدایا هزار مرتبه شکرت که پیاده روی رو بهترین کار میدونن برای تقویت باور و ذهن و باور سازی خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    عاشقتم خدا

    من تحسین میکنم که به تک به تک قسمت طبیعت ، سطح آب هوا توجه میکنند و هر روز رو اولین روز حضورشون توی اون لحظه میدونن واااای باور دارم که این یه قانون و تمرین و عادت مثبته العی صد هزار مرتبه شکرت

    و چقدر قشنگ به رودخانه و نکته های جالبش رو میگن و تحسین میکنن واقعا چقدر جالبه که به طبیعت دستی نمیزنند و مسیر رود خونه رو میسپارند دست خود خدا و من مریم جان رو تحسین میکنم بابت این حس قشنگ توحیدیش که هر موهبت طبیعت و کار خودشون رو از کار خدا میدونند واقعا سپاسگزارم از خدا و تحسین میکنم الهی صد هزار مرتبه شکر

    واااااااای که دیوانه شدم از عنکبوت های قشنگ و زیبا که چقدر ناز و دقیق و معمار گونه و با چه عظمتی و قدرتی طولانی ترین تار رو بسته بودند و به خودشون این رو راه ندادند که نه نمیشه تار زد دوره یا هرچی خدایا عاشقتم که با طبیعت باهام حرف میزنی واقعا لین اسپایدرها چقدر ریز و قشنگ تار دوختند و با آرامش و حس خوبشون لذت میبردند در این بارون ، وااای حتی بارون هم اومده بود ولی به خودشون نه نگفته بودند چقدر قشنگ

    و اون عنکبوت زیبا و قشنگ و حیرت انگیزی که هیولایی بود و تارش زرد بود ای جان دل چقدر طولانی تار بسته بود الهی هزار مرتبه شکرت خدا الهی هزار مرتبه شکرت دارم بغض میکنم

    و چه قشنگ و زیبا گفتند از کار جرثقیلیه که گفتند خیلی دوست دارم بدونم چیکار میکنند (حس کنجکاو بودن در لحظه) که بی شک میریم سراغ الگوی استاد که آلبرت انیشتن هستش که گفتند همیشه کنجکاو باقی بمانید الهی هزار مرتبه شکرت الهی هزاران مرتبه شکرت تحسین میکنم استاد رو و چقدر جالبه که هیولاهای بزرگی برای کار برج آوردند و چقدر زیبا و فراوانی در عظمت یک کار میدونستند و شکر دست خدا میکردند که چه ها که نساخته ای جان دل الهی صد هزار مرتبه شکر

    تحسین میکنم تک به تک لحظات قشنگ پرادایس رو و یک موضوع قشنگ که چقدر زیبا غذای جوجه هایی که پسندشون نشده هدایت شدند از اینکه تقدیم کنند به پرندگان پرادایس، خدای من چقدر شما خدا صفتانه و بخشنده و مهربان هستید الهی صد هزار مرتبه شکرت خدا خدایا شکرت

    و چه زیبا استاد حتی با صدای جوجه ها و نشستن در کنار جیک جیکاشون مدیتیشن و پاکسازی میکنه و سطح ارتعاشش رو بالا میبره الهی هزار مرتبه شکر خدای من خدای من

    و دیگه نگم از هیولای آخر که مریم جان رو تحسینش میکنم از سوال خوبی که پرسیدند و چه پاسخ زیبایی استاد دادند و چه قشنگ گفتند الهی هزار مرتبه شکرت خدا خدایا دیگه زبانم قصار هستش و تشکر میکنم از خدای یگانه که چه الگویی زیبایی رو مانند استادمون و مریم جان توی زندگیمون درخشاندند و مارو هدایت کردند الهی صد هزار مرتبه شکرت

    الهی صدهزار مرتبه شکرت ❤️😍🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    عاشقتونم ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    کیمیا قاسم پور گفته:
    مدت عضویت: 2996 روز

    سلام سلام

    منم دوس داشتم نظرم رو راجب این قسمت زیبا بگم

    واقعا ابرها و درختهای سبز و آسمان آبی و دریاچه ای که انعکاس همه رو در خودش میندازه و زیبایی رو دوبرابر میکنه

    و دیدنش لذتبخشه و آدم سیر نمیشع. بینهایت خدا رو سپاس گزارم

    سپاس گزارم این درسهایی از پارادایس میگیرید با ما هم شریک میشید.

    از موجودات کوچولو که قادر هستند چنین تار بزرگی رو بسازن تا مرغابی هایی که با هم حرف میزنن. از رفتارهای همدیگه الگوبرداری میکنند و دوس میشن :)

    راستی قراره اینترنت پارادایس هم پر سرعتتر بشه. وااای این فایل ها با سرعت بیشتری آپلووود بشه و چه خوب میشه

    هم برای شما هم برای ما که این زیبایی ها رو میتونیم ببینیم. همش سود سود سود

    خیلی خوشحالم تازگی ها نظرم رو مینویسم و اونجوری حسم میگه اونجوری فکر میکنم خوبه مینویسم و لذت میبرم خدایا شکرت

    مریم جان از حق والانصاف سوالهای خیلی خیلی خوبی میپرسی و منم خیلییییی لذت بردم. چون در ذهن خودمم بود

    و جواب استاد

    دقیقا چون آدم حق انتخاب داره و این آزادی ..این آزادی حس خوبی به آدم میده

    تصمیم بگیرم جدی تر روی باورهای ثروتم کار کنم و بیشتر سپاس گزار نعمتهایی باشم ک دارم

    به قول دوستمون ک کامنت زیباش رو خوندم لذت بردن از این امکانات و شرایطی ک داری خیلی مهمه. اینکه حس خوب داشته باشی

    و از هر موقعیتی لذت ببری

    کلا بهترین و زیباترین درسی که سریال زندگی در بهشت میده

    این در لحظه زندگی کردن هست. اینکه از همین رابطه لذت ببری بخندی شاد باشی

    نهایت استفاده رو از طبیعیت و امکاناتی ک داری ببری. اینکه روی ترسهات پا بزاری

    وارد ناشناخته های زندگیت بشی

    از ابزارهای جدید استفاده کنی. با اینکه نمیدونی. با اینکه تا حالا کار نکردی و تمام خودت رو تجربه کنی

    اینکه در همین لحظه به خداوند اعتماد کنی و پیش بری

    اینکه انتخاب کنی از یک آتیش و یک گپ دو نفره و پیاز چال لذت ببری

    راستی داشتم لایو جدید رو میدیدم لایو شماره بیس. خیلی آگاهی هاش فوق العاده بود و جواب چندتا سوال من به صورت همزمان بود و البته ک یاداوری و تکرار و تکرار و تکرار. این اصل مهم راجب آموزش هایی ک در مورد قانون یاد میگیریم. خدایاشکرت

    مثل همین نگاه زیبا بینی که باید همیشه در سریال زندگی در بهشت ببینیم و یاد بگیریم. در زندگی خودمون اجرایی کنیم

    اررره داشتم میگفتم. آخر فایل استاد یک زمین اسکی رو نشون داد ک در پارک ایجاد شده بود بع صورت رایگان

    من خیلی ذوق کردم و سپاس گفتم که همچین چیزی هست

    این یک نشانه بود چون چند وقتی دلم همچین تفریحی میخاست و من اون لحظه تونستم ذوق کنم برای همچین جایی

    خیلی جالبه من یک شهر کویری زندگی میکنم و امروز من با دوستام رفتیم کوه. خیلی خوش گذشت و صبحانه رو در یک پارک خوردیم

    بعد از صبحانه ما هدایت شدیم به یک حوضچه بزرگ که کاملا یخ زده بود. اولش میترسیدیم بریم روی یخ اما کم کم ک رفتیم و دیدیم سفت هست

    وااای خیلی حال داد. روش سر میخوردیم و واقعا لذت بردم. حس کردم هدایت شدم به اینجا و خیلی خوشحال شدم. خیلی لذت بردیم. مثل اسکی روی یخ بود. میدویدیم و تییییس سر میخوردیم :)))

    خداروشکر میکنم نعمت ها رو در همه جا برای ما قرار داده. کافیه ببینیم و لذت ببریم

    کافیه استفاده کنیم

    سپاس گزار خداوند مهربونم. سپاس گزارم بخاطر نعمتهای بی پایان

    خدایا سپاس گزارم منو در هر لحظه هدایت میکنی

    سپاس گزارم ک میتونم این سریال بینظیر رو ببینم. درسهاش رو بگیرم و درک کنم و در زندگیم عمل کنم. شکرررررت

    سپاس از شما بخاطر تهییه این فیلم زیبا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    آلما منشی باغان گفته:
    مدت عضویت: 1856 روز

    باسلام و آرزوی بهترینها برای دوستان هم فرکانسی و استاد عزیز

    وقتی صحبتهای شما رو راجع به نحوه نگرش و انتخاب شنیدم ، دقیقا به یاد تجربه سفر خودم افتادم . دقیقا در دوسال ( پارسال و امسال ) متوالی برای انجام کاری ، به استانبول سفرکردم . پارسال هنوز باقوانین جهان هستی آشنا نبودم و اهمیت داشتن احساس خوب رو درک نکرده بودم . درسفر پارسال خیلی هراس داشتم از اینکه شنیده بودم که استانبول دزد زیاد هست و باید خیلی مراقب باشید . پارسال خییلیی نگران نتیجه کارم بودم و میخواستم حتما کاری رو درحال انجامش بودم به نتیجه مثبت برسونم . با اینکه در بهترین نقطه شهر بهترین هتل رو رزرو کرده بودم . بچه هام و همسرم همراهم بودند و دوتا اتاق مجزا برای خودمون و بچه ها گرفته بودیم ، دربهترین رستورانها غذا میخوردیم ، گرونترین خوراکیها و شیرینیهای استانبول رو تجربه میکردیم ، بازهم من خوشحال نبودم و دائما درحال نگرانی برای چیزهایی که واقعا وجود خارجی نداشتند بودم . من همراه خودم دوربین بسیار گرانقیمتی برده بودم که از نقاط دیدنی و شهری استانبول عکس بگیرم اما به دلیل وحشت از دزدی احتمالی و خیالی حتی یکبارهم از کیفم درنیاوردم که عکاسی کنم !!!!!😔حتی حاضرنشدم دوربینو توی گاوصندوق هتل بذارم که لااقل کوله و تجهیزات سنگینشو با خودم حمل نکنم !! چون تصور میکردم پرسنل هتل دوربینمو بدزدند !!!!. در همین سفر مقدارخیلی زیادی پول توسط یه راننده تاکسی ازمون دزدیده شد !! مقدارزیادی پول برای انجام چند خرید ساده ، ازدست دادیم . ( حدود دوبرابر ارزش اصلی کالا ) . نتیجه کارم که بخاطرش سفرکردیم ، به طرز عجیبی ( حالا میفهمم که عجیب نبوده ) منفی شد . و این اتفاقات باعث شد بیشتر و بیشتر به بدی شهر استانبول و دزد بودن آدمهاش ایمان بیاریم ! بااینکه همسرم سعی میکرد هرچه بخواهیم بخرد و بسیار دست و دلبازانه مثل همیشه آرام باشد ، اما متاسفانه نگرانی من باعث جذب اتفاقهای نامناسب و داواپسی همسر و دختر و پسرم هم شده بود . ما از آن سفر باهزاران اتفاق منفی و بد برگشتیم و حدود چندماه بعد ازان من باگروه تحقیقاتی عباسمنش آشنا شدم .

    جالب اینکه امسال من برای انجام سفر کاری مجددا به استانبول دعوت شدم اما اینبار باهمسرم تصمیم گرفتیم بخاطر شرایط موجود کرونا ،من به تنهایی سفرکنم . دوباره به استانبول ، شهری که هزاران خاطره بد ازش داشتم ، اما اینبار من آلما ، قانون مهم جهان هستی رو یاد گرفته بودم . فرکانسهای ما اتفاقهای پیرامون مارو شکل میدهند. و احساس خوب = اتفاقهای خوب .

    و چون در ماههای قبل بسیار تمرین کردم ، فایلهای سایت و سخنرانیهای استاد رو پیگیری میکردم و به اندازه حال خوبم نتایج متناسب گرفته بودم مطمئن بودم که قانون همواره درست عمل میکنه .

    دوستان باورتون نمیشه که چقدررر حاال عاللی و اتفاقهای فوق العاده رو تجربه کردم .

    هتلم نسبت به دفعه قبل معمولی تر بود چراکه درنزدیکی محلی که کارداشتم، همین هتل بهترین بود .

    پرسنل هتل بینهاایت ارام و مهمان نواز و دست و دلباز و اتاقم بینهایت تمیز و گرم و عاالی بود .

    ازهرکسی کمک یاراهنمایی میخواستم به بهتریین وجه ممکن کمکم میکردندو منو تارسیدن به ادرسم حمایت میکردند.

    کارم به شایسته ترین وجه ممکن با نهایت احترام برای رسیدن به نتیجه دلخواهم انجام شد.

    چندین مسیر رفت و آمدی من بامترو ، بدون کوچکترین هزینه انجام شد چون به مامور دم در ورودی سلام دادم خداقوت گفتم و انها هم به من گفتند تو امروز مهمان ماهستی و‌لازم نیست کارت ورود به مترو رو بزنی . (مسیرهای مختلف و مامورهای مختلف در روزهای متفاوت )

    مسیرهای رفت و امدی به مکانهای جدید رو بدون اینکه کوچکترین نگرانی و استرسی داشته باشم ، در خیابان کشف میکردم و واقعا هدایت شدن رو با تک تک ذرات وجودم چشیدم دقیقا بهم گفته میشد سمت چپو نگاه کن و سوار اتوبوس شو به جایی که میخواهی میرسی 🥰

    دوستان ، به لطف خدای مهربون در بهترین رستورانهای محلی غذاخوردم بابهترین هزینه ها.

    و جالبتر اینکه اینبار تنها و باهمان دوربین گرانقیمتم که دفعه قبل حتی یک شات هم نزدم ، در مکانهای بسییاااار خلوت و تاریخی استانبول عکاسی کردم 😇🥰

    یک اتفاق به ظاهر ناخوشایند هم در ابتدای سفربرام افتاد که فقط به خدای خودم گفتم من تمام پنج ماه قبل و احساس خوبی داشتم و نمیشه طبق قانون تجربه بدی رو تجربه کنم پس حالا این اتفاق فقط ظاهرش ممکنه ناخوشایند باشه ومیدونم منو به هدفم میرسونه و‌تو برام حلش میکنی و به لطف خدا ، برام به راحتترین وجه ممکن حل شد . ( وقتی پای کانتر برای گرفتن کارت پروازی که ازقبل صندلیمو رزرو کرده بودم رفتم ، پرسنل گفتند متاسفانه اسم شما درلیست مسافرین مانیست و شما اصلا بلیطی نخریدید درحالیکه من کل پول بلیط رفت و برگشتو داده بودم و صندلی های رفت و برگشتمم در سایت ترکیش ایرلاین انتخاب کرده بودم 😊)

    بچه ها و استاد جان هرچی از اتفاقهای عاالی و خاطرات خوش این سفرکاری یکنفره بگم ، کم گفتم 😇

    و حالا میخوام باصدای بلند بگم بخددااا هیچ چیز مثل بودن و ماندن در احساس خوب و سپاسگزاری بخاطر هررلحظه و هررچیززز که در زندگی تجربه میکنیم و داشتن باورهای قدرتمند ، کارساز نیست . دوستان بخدددا همه جهان درک همین قانونه . ممنونم که خدای مهربون هدایتم کرده تا این لحظه ها و بودن و یادگرفتن رو تجربه کنم و آویزه گوشم کنم که خدااز قدرت بینهایتش به من داده تا جهانمو اونجوری که میخوام خلق کنم و من فقطط و فقطط تجربه شادی و سلامتی و ثروت و سعادتو میخوام با تمااام وجووودمممم

    همگی شمارو که تکه هایی از وجود منید دوست دارم .🥰😍😘❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      علی وزیری وصال گفته:
      مدت عضویت: 2744 روز

      به نام خدای عاشق و هدایتگرمون

      کیمیا جان هم فرکانسیه عزیزم سلام و درود میفرستم

      و وااااااقعا تحسینت میکنم با این همه احساس خوب در وجودت ، چه زیبا به تضاد هات نگاه کردی وهدایت شدی به گروه و خانواده ی بزرگ عباس منش و باز هدایت شدی که خودت رو تغییر بدی و مسئولیت اتفاق های پیرامونت رو قبول کردی و بر دل ترس هات رفتی و اینبار با چه شجاعتی تنها به سفر رفتی و بیشتر بگم خودت رو سلول به سلول و وجب به وجب روحت رو در این سفر دوم تست کردی و خدا رو احساس کردی و باور کردی که همچی قانون هستش و همچی ، ( تمام اتفاقات) به باور ها و فرمانس هات بستگی داره ، ثروت و شادی و آرامش برازنده ی وجودته کیمیا جون و بی شک تو و همسرت و فرزندان عزیزت شایسته این هستید که باز با هم سفر کنید و لذت ببرید وبا هم لحظات دلخواهتون رو خلق کنید الهی شکرت خدا

      خدارو هزار م تبه شکر میگم که رشد کردی و تغییر کردی و به ثروت و سعادت و خواسته هات رسیدی الهی هزار مرتبه شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    خوشبخت گفته:
    مدت عضویت: 2561 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام به استاد خوبم و مریم عزیزم و همه دوستانم

    این قسمت سریال چقدر مثل همیشه زیبا ،لذت بخش و پر بار بود…این سریال بقدری من رو محوخودش و زیبایی هاش و شخصیت های جذابش که بهترین الگو برای من هستند، میکنه و حس من رو خوب میکنه که گاهی اصلا یادم میره توی اتاق خودم نشسته و انگار دقیقا من هم تو اون فضا و در کنارشون هستم خدایا شکرت….

    بجز تمام صحنه ها چند دقیقه اخر بینهایت برای من درس داشت و برای من تاثیر گذار بود…..♥︎یک عمل یکسان با حق انتخاب و بدون حق انتخاب دو احساس کاملا متفاوت خلق میکنه♥︎

    ☆احساس خوشبختی یا احساس بدبختی☆

    چه جمله پرباری که در همه بخش های زندگی میتونه مصداق داشته باشه….

    من چون پاشنه آشیلم در روابط بوده که البته با اموزه های استاد متوجه شدم همگی ریشه در کمبود عزت نفس داره و در صلح نبودن با خود،همیشه از هر مثالی برای بهبود روابط استفاده میکنم…..

    یاد حرف استاد در قانون آفرینش افتادم که گفتن خانوم جان وقتی درخواستی از همسرت داری مثلا میخوای بری یه مهمونی یه جنگ و جدل راه ننداز که همسرت رو مجبور کنی ،بیا و به همسر جان بگو من خیلی دوست دارم بریم اون مهمونی ،اگه نریم من احساس تنهایی میکنم،همین جمله رو بگو ،همین …….فقط احساست رو بگو و رد شو ازش ،دیگه مثل کنه گیر نده ……و میبینی به طرز عجیبی پس فردا همسر میگه میریم اون مهمونی……

    تو حالت اول تو میتونستی همسرتو مجبور کنی بیاد اون مهمونی و در حالت دوم تو احساست رو گفتی و بهش حق انتخاب دادی و نتیجه حالت اول کجا و نتیجه حالت دوم کجا…..

    در حالت اول همسرت ممکنه بیاد مهمونی ولی با حس اجبار و اعصاب خورد وغرور له شده بخاطر مجبور شدن به اومدن و مطمئن باش از دل و دماغت به موقعش در میومد این اجبار و در حالت دوم همون عمل یکسان رفتن به مهمونی انجام شد ولی همسر جان با عشق انتخاب کرد که بیاد و نیاز تنهایی تو رو تامین کنه و چقدر حسش عالیه که غرورش حفظ شده و به خودش افتخار میکنه که آزادانه و باعشق خواسته ی همسرش رو اجابت کرده و نیازش رو تامین کرده…..واقعا اقایون قلب مهربونی دارن و لذت میبرن از تامین نیاز خانوم هاشون….

    با این جمله استاد اینها اومد به ذهن من و یادآوری شد برام که نه کسی رو مجبور کنم به خواسته من تن بده و نه خودم به اجبار کاری رو برای کسی انجام بدم و به خودم و دیگران این فرصت رو بدم که آزادانه انتخاب کنیم نه از سر اجبار،نه از سر ترس،نه بخاطر جبران کردن…..بلکه با عشق….عشق بدون قید و شرط….

    یاد خودم افتادم که یک عمل یکسان رو گاهی انجام دادم ولی گاهی به اجبار و از روی نگرانی اینکه خیلی خوب به نظر بیام و قشنگ از خودم کندم و دادم به طرف و تو دلم همش انتظار تشکر داشتم و سپاسگزار بودن و اتفاقااااااااااا وقتی توقع داری به طرز عجیبی توقعت اجابت نمیشه هیچی نصیبم نشده جز یه قلب شکسته و گاهی همون کار رو از سر عشق انجام دادم بدون اینکه اصلا برام مهم باشه اون طرف فردا به من فحش میده یا ازم تشکر میکنه و فقط بخاطر حس خوب خودم که عاشق عشق ورزیدن و محبت کردنه اون کار رو انجام دادم و چقدر احساس من عالی بود و احساس خوشبختی و آزادی و رها بودن……

    و من قشنگ توضیح چند دقیقه ای استاد رو با عمق جانم درک کردم ….

    در هر دو حالت یک عمل یکسان انجام میشه ولی یکی احساس خوشبختی و احساس قدرتمند بودن که آزادانه و با عشق انتخاب میکنی و رابطه رو روز به روز گرم تر و عاشقانه تر میکنه و یکی احساس بدبختی و قربانی شرایط بودن داره و روز به روز رابطه رو سرد تر و میکنه و شاید هم نابودی یه رابطه …

    خدایا شکرت بخاطر یادآوری این اگاهی…..

    و حالا که این صحبت های تاثیر گزار استاد باعث شد اینها رو برای خودم یاد آوری کنم جا داره این جمله رو هم ثبت کنم تا همیشه یادم بمونه که یه جاهایی که به یاد اوردمش به من قدرت داده زیر بار حرف زور نرم واحساس خوب خودم و هماهنگی با خود مقدسم رو ترجیح بدم به هر چیزی و اگه احساس خوبی ندارم به زور چیزی رو قبول نکنم :

    ☆اگه کسی رو خواستی مجبور کنی به انجام کاری بدون از هماهنگی با منبع خارج شدی و اگه کسی خواست با هر ابزاری تو رو مجبور کنه کاری رو انجام بدی اون از هماهنگی خارج شده و اگر تو زیر بار رفتی بدون هر دوی شما از هماهنگی با منبع خارج شدید…☆

    استاد خوبم ازتون سپاسگزارم برای این به اشتراک گذاشتن این اگاهی ها و دوره فوق العاده عشق و مودت در روابط….

    احساس میکنم روز به روز دارم بیشتر با خودم در صلح قرار میگیرم…..و خدا میدونه چه اتفاقای خوبی در انتظارمه……

    ♥︎♥︎عاشقتوتمممم♥︎♥︎

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      علی وزیری وصال گفته:
      مدت عضویت: 2744 روز

      سلام و درود میفرستم به منبع اصلیتون در درونتون.

      هم فرکانسی عزیز واقعا تحسینت میکنم از این درک عمیق از اجبار و اختیاری که مثال زدی و بیان کردی و برای خیلی ها باور سازی کردی که عوارض اجبار چیه و قدرت بیان پیشنهادگونه مثل حس هدایت پرودگار چیه ؟! واقعا گل گفتی و دستی از دستان خدا شدی از حس هدایت ها و رفتار ها قشنگ وروابط درست و حق انتخاب دادن به همسر و عزیران دل و چقدر جالبه وقتی حق انتخاب میدی و انتظار و توقعی نداری تاثیر جالبی گذاشتی و تحت تاثیر تو قرار گرفته طرف مقابل و به دلش میشینه و انجاممیده واقعا تحسینت میکنم از این ریز رفتار های الهی که یادآوری میکنی و برداشت قشنگت از گفته ی استاد عزیزمون 😍

      شایسته ی رشد و پیشرفت و ثروتی در دنیا و آخرت

      الهی هزار مرتبه شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        خوشبخت گفته:
        مدت عضویت: 2561 روز

        سلام

        ممنونم از توجه و نگاه زیباتون ……

        آرزو می کنم شما ،خودم و همه آدم ها روز به روز بیشتر با خودمون در صلح قرار بگیریم و رابطه هامون زیباتر شه و جهان رو جای زیباتری برای زندگی کردن کنیم….

        در پناه خدا شاد و سالم و ثروتمند باشید…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2357 روز

    به نام الله یکتا

    ” منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربتست و بشکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو میرود ممد حیاتست و چون برمی آید مفرح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب “.

    سلام عزیزانم

    خدایا هزاران بار شکرت که بازم خودم رو اینجا در سایت دوست داشتنی عباسمنش و در کنار استادان و دوستانم میبینم

    چند روز بود که ناخوداگاه هر دفعه این متن بالا، توی ذهنم میومد و انگار یه حسی میگفت بیا این دو خط رو اول یکی از کامنتات بنویس و من هم گفتم بروی چشمممممم… و اطاعتکردیم و امروز رو با این جمله فوق العاده شروع کردم که خیلی جای فکر داره، خدایا هر نفسی هزاران بار شکر داره و من هر لحظه شکرگذارت هستم آگاهانه نه از روی عادت که فقط یه جمله رو بگم بلکه عاشقانه و از ته دل….

    ممنونم مریم نازنینم و استاد عزیزم که با یاری همدیگه ، یه قسمت دیگه رو هم برامون روی سایت گذاشتید و مجددا ما رو مهمانی زیبایی ها، تجربه ها، درس ها و نتایج جدید کردی…. سپاس عزیزانم..

    امروز پارادایس یه حس خوبی داشت عجیب… یه هوای نیمه ابری، نیمه بارانی و به گفته استاد سرررردددد…

    چقدر داستان اون داکا برام جالب بود.. میدونید ازش درس الگوبرداری صحیح رو یاد گرفتم.

    اینکه اون داک جدیده هر روز اینطرف رو میدید و براش خواسته شکل گرفته بود و اینقدر این خواسته عمیق بود که خودشو زد به دل ماجرا رفت توی دل خواستش و اومد این سمت. اون داکا که همیشه دوست داشتن بیان توی آب اما همون ترس که گفتیم جسارت رو از آدم مییره، نمیذاشت قدم از قدم بردارن. یعنی هم خواسته داشتن هم ترس اما تا حالا ترسه غالب بود بر خواسته. اما….. اما با دیدن اینکه اون داک بدون مشکل از آب گذشت و رفت اون سمت، انگار یه نیرویی بهشون تزریق شد که بابا اگه این مهمون پرادایس تونسته، پس ماهاکه حق آب و گل داریم اینجا قطعا میتونیم و دل رو زدن به آب… یعنی بین ترس و خواستشون، انتخاب کردن، یه انتخاب آگاهانه و هم لذت بردن و هم دیدن بابا اون ترسه واهی بود….

    چقدر جالب بود واقعا این درس مثل همون سوال دوستمون بود که از ترس گفته بودن و من امروز توی این فایل ، دقیقا درکش کردم فقط حیف شد که مریم جون اون لحظه فیلم نگرفته بود یا نشده … به هر طریق درسش رو ما گرفتیم…

    پس الگوی مناسب، انتخاب کردن، اهمیت خواسته و رفتن توی دل ترس رو اینجا من دوباره که نه، ۱۰۰۰ باره یادش گرفتم اما نه از زبان استاد بلکه از زبان جینگیلیای پرادایس که آب زیر دست استاد رو خوردن و چقدر الان حالشون خوبه… به خدا خیلی داشتن لذت میبردن و من خیلی دوستشون دارم..

    قبلا من هم ۵ یا ۶ تا داک داشتم، دوستشون هم داشتم اما برای کثیف کاری توی حیاط، ازشون ناراحت بودم و الان دیگه ندارمشون….

    ببینید در مدار چیزی بودن و چیزی رو از ته دل خواستن به همراه بها دادن براش، اینجوریه…. دقیقا آدم درک میکنه روابط بین این قضایا رو..

    یه چیز دیگه هم خیلی خیلی امروز برام جالب بود و اون رودخونه اونطرف پارادیس بود که تا حالا ندیده بودیمش و به نظرم قراره از این به بعد بیشتر ببینبمش و چه تجربه های نابی کنیم. البته استاد، اون اطراف خیلی نیاز به هرس کردن داره.. ای جانم کاش اونجا بودم و کلی بهتون کمک میکردم آخه منم عاشق این مدل کارا هستم و خدایی عالی پیش میرم، کلا دستم برای تر تمیز کاری عالیه… ولی خب شما با مریم جون از طرف ما کلی کالری سوزی کنید و البته لذت ببرید چون واقعا کیف داره تمیز کردن و بعد نگاهش کنید و دسترنج خودتون رو ببینید و کلی حال کنید باهاش..

    یه موضوع دیگه توی این قسمت اون جرثقیل هیولا بود برای تقویت اینترنت… خدایا این ماشین ساخت دست انسان سر به فلک الافلاک زده بود… خدایا شکرت این توانایی ها و این ساخته های دست انسان به خاطر ایده ها و توانایی هایی هست که تو به انسان دادی و توانایی بهش دادی که چشم خیره میمونه و دهن باز و مبهوت… کلی از این ثروت خوشم اومد و قراره چقدر کارهای اینترنتی این دور و برا بهتر بشه..

    خدایا فرکانس چطور داره عمل میکنه ؟؟؟

    به خدا استاد دارن وسط یه ملک ۲۰ هکتاری دور از شهر وسط درختا و اب توی طبیعت زندگی میکنه و قراره اینترنتشون از این هم که هست قویتر و قویتر بشه و ما اینجا ….. خب ما هم باید کار کنیم تا در شرایط و موقعیت هایی قرار بگیریم که همه دست به دست هم بدن تا ما بهتر و با آسایش بیشتر زندگی کنیم ( یعنی اون دستای بی نهایت خداوند و از طریق هزاران راه که حتی به ذهن ما نمیرسه ) و قطعا اینطور خواهد شد منکه میخوام حسابی فرکانسهای مثبت توی این زمینه بفرستم چون یه تضاد برام ولی میخوام حداکثر استفاده رو ازش بکنم…. خدایا ممنونم که از هر طریقی خواسته هامو بهم واضح تر میکنی… شکرت…

    اون عنکبوتا رو دیدید؟؟؟؟ الله اکبر… خدایا دیوونه شدم… بالای چندیم ۱۰ متر رو اینا با تارهایی که گاهی دیده نمیشه، به هم وصل میکنن، الهی شکرت… این تارهای عنکبوت خیلی قوی هستن و من یه مدت پیش یه گزارش دیدم از یه دانشمند بسیار جوان ایرانی در خارج از کشور که تونسته بودن با پروتئین موجود در تار عنکبوت، کلی وسایل بسازن که براحتی زیست تخریب هستن و هیچ آسیبی به طبیعت نمیزنن.. به چه زیبایی و یفیت و هر جا بندازیشون مشکلی نداره چون محیط زیست اونا رو به خودش برمیگردونه… خدایا چقدر تحسین میکنم این انسانهایی که همواره تلاش میکنن تا همه جوره جهان رو جای بهتر و زیباتری برای زندگی کنن نه فقط برای خودش بلکه بای کل دنیا… هزاران احسنت…

    موضوع آخر، سبک زندگی شخصی و انتخاب هست..

    چقدر عالیه که خداوند به انسان قدرت انتخاب داده و همین باعث میشه که هر کس خودش راهش رو انتخاب کنه…

    میدونید اون نخود و لوبیا خوردن تا این یکی، تفاوتش از زمین تا آسمانه. چرا؟؟؟

    چون اون بار به خاطر اجبار بود، این بار انتخاب آزادانه هست

    اون بار راه دیگه ای وجود نداشت، این بار از بین هزاران راه پیش رو، انتخاب آزاد انجام شده بود

    اون بار احساس بد، فقر نداری و باورهای محدود باعثش شده بود، این بار باور فراوانی، سلامتی، انرژی بیشتر و سادگی…

    خدایا این کجا و آن کجا…

    حالا خیلیا میان میگن استاد چرا لاکچری زندگی نمیکنید؟؟ چرا زندگیتون خیلی پربار نیست..

    بعضی مواقع بر اساس گفته های خود استاد باید اعراض کرد و یاد گرفت و عمل تا بفهمیم قضیه از چه قراره، تا بفمیم اصل چیه و فرع چیه….

    خدایا بهم یه درکی بده که اینا رو عمیق بفهمم و دو روز دیگه دوباره قضاوت نکنم اطرافیانم رو.

    خدایا کمکم کن تا چشم دلم عمیق تر ببینه و اون اصل رو بکشه بیرون و بشه الگوی زندگی، بشه یه چراغی که راه درست رو نشون میده

    خدایا کمک کن تا هر درسی که میگیرم روش فکر کنم و با منطقم بفهممش چون تا برام عینی و منطقی نشه، نمیتونم عملیش کنم و برام عادت بی چون و چرای زندگیم بشه

    خدایاهزار بار شکرت

    راستی اون ابرا داشتن دیوونم میکردن وقتی مریم جون آگاهانه و عامدانه دوربین رو سمت آسمون و بعد انعکاسش توی آب دریاچه میچرخوندنش..

    خیلی برام عزیز هستید//// خیلی دوستتون دارم//// همواره شاد همواره عاشق همواره با حال خوب باشید و ثروت از در و دیوار بباره براتون و برامون

    تا بعد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 2134 روز

    به نام ظاهر کننده زیبایی ها و پوشاننده زشتی ها

    سلام استاد عزیزم مهربانو مریم و دوستان عزیزم

    نمیدونم چطور اول از خدای خودم و از همتون تشکر کنم که چقققققدر قشنگ خدا به زبان و قلم شما این آگاهی هارو جاری میکنه تا هممون به درک بهتری از قانون و خودشناسی برسیم

    استاد کلامت رو باید طلا گرفت وقتی میگی کامنت ها گنج هستن اره دقییییقا گنجه چون دقیقا کلام الله هست که به دل بچه ها جاری میشه و به تحریر درمیاد و صدالبته این فایل ها گنجینه اس و میلیارد دلار ارزش داره و چقققدر قشنگ خدا با کامنت بچه ها درک بهتری از هر فایل رو بهمون میده و خودم به شخصه با هر کامنت درک بهتری از اون فایل دریافت میکنم و لذت میبرم به گونه ای که ساعت ۴:۳۹ دقیقه بامداد و من بیدارم حس قلبیم نذاشت،ننوشته بخوابم

    خدارو بیییینهایت سپاسگزارم که همواره در زمان مناسب و در مکان مناسب هستم و دقیقا زمانی که داشتم سوره عنکبوت رو مطالعه میکردم این فایل رو دیدم و من عاااااشق این همزمانی ها هستم و چقققققدر قشنگ عزیزی در کامنتشون آیه مربوط به خانه عنکبوت رو توضیح دادن آیه ای که خیلی در موردش فکر میکردم و برام بلد شده بود و چه آگاهی،های بیییینطیزی دربافت کردم از،دلیل این مثال در قرآن

    خدارو بیییینهایت سپاسگزارم به خاطر نشونه مرغ مهاجر که اتفاقا خانم هست چه نشونه قشنگییییی

    آزادی

    استاد،چقققققدر قشنگ در مورد آزادی گفتید که خوشبختی یعنی آزادی در انتخاب

    امشب یه جور قشنگتری با خوندن کامنت مرضیه امیری عزیز با خودم به صلح رسیدم

    همیشه بخاطر میل به آزادی و اینکه همیشه خودم میخواستم ازادانه همه چیزم رو انتخاب کنم برعکس خواهرای دیگه ام که مثه یه بره و موم تو دست پدر مادرم بودن به یه دختر سرکش معروف بودم و همیشه از اینکه چرا من مثه اونا رام نبودم با خودم در جنگ بودم تا به لطف الله و آموزشهای شما متوجه شدم آزادی خواسته و اولویتی بود که من قبل تولد،انتخاب کردم و دلیل اون محدودیت ها و همیشه در کنترل بودن ها این بوده که به یاد بیارم حتی به یاد آوردم دلیل تولدم در منطقه آزادی هم همین بوده و بی دلیل نبوده و اون میل به نامحدود بودن اتفاقا درست بوده

    استاد خیلیییی قشنگ گفتین وقتی حق انتخاب نداری احساس بدبختی میکنی ولی اگه حق انتخاب داشته باشی تو همون مورد احساس غرور میکنی

    یاد خودم افتادم که همیشه محدودیت استفاده از تلفن و موبایل و کنترلش رو داشتم و اونموقع احساس بدبختی میکردم و چققققدر تقلا میکردم برای اینکه آزادی داشته باشم ولی الان که آزادی کامل تو نت و تل و موبایل دارم بدون اینکه کسی بخواد کنترل کنه خودم واسه خودم محدودیت ارتباطی گذاشتم خودم تمام گروه هام رو پاک کردم خودم تمام دوستام که هم فرکانس نبودن حذف کردم و هیچ تماسی نیست و الان احساس افتخار میکنم یعنی شرایط به ظاهر یکیه ولی اونموقع اجبار بود ولی الان اختیار

    امشب با خودم بیشتر به صلح رسیدم وقتی دیدم میل به آزادی حق طبیعیه منه چون فکر من آزاد،هست روح من آزاد،هست و من هیییچوقت سرکش نبودم من فقط میخواستم با روحم هماهنگ بشم فقققط،قوانین رو بلد،نبودم و میخواستم یه شبه به آزادی کامل برسم و پدر و مادر و همسرم دست قانون تکامل بودن و با ایجاد محدودیت اجازه نمیدادن من قانون رو دور بزنم و بخوام تکامل طی نکنم

    امشب با خودم بیشتر به صلح رسیدم وقتی فهمیدم دلیل میل به ثروتمند شدنم آزادی بوده نه دنیاطلبی چون پول تو زندگی من اومد ولی من آزادی مالی میخواستم که بتونم آزاد باشم و چققققدر حس خوبیه وقتی درک میکنی پول و ثروت رو میخوای برای تجربه آزادی که حق طبیعی توئه و پول رو مأمور الهی میدونی که دستی باشه از،طرف خدا که تو به این حق طبیعیت برسی و مثه روح و فکرت که آزادانه همه جا میره و تجسم میکنه چیزایی که دوست داره جسمت هم میتونه این آزادی رو تجربه کنه

    امشب با خودم بیشتر به صلح رسیدم وقتی خدا بهم گفت نفیس رشد موهات رو نگاه کن رشد ناخن هات رو نگاه کن چون دارن آروم آروم و طبق قانون تکامل رشد،میکنن هیییییچ احد و ناسی نمیتونه جلوشون رو بگیره و هروقت یادت رفت اینو به رشد،موهات فکر کن و یادت باشه اگه طبق قوانین من عمل کنی کیه که اگه من اراده، کنم بکشونمش بالا بتونه اونو بکشونه پایین و من فقط کسی رو اراده میکنم بکشونم بالا که طبق قانون من عمل کنه که مهمترینش تکامل هست

    همونجوری که بهت آزادی زمانی و تلفن که آرزوت بود دادم کم کم بقیه آزادی هارو هم بهت میدم

    امشب حتی با پدر مادر و برادر و همسرم بیشتر به صلح رسیدم چون اونا دست خدا و مأمور قانون تکامل بودن اگه اجازه نمیدادن و محدودم میکردن چون من تکامل رو بلد نبودم و در اصل قانون تکامل اجازه نمیداد من یه شبه نامحدود باشم چون میخواستم یه شبه به آزادی کامل برسم تو همه چیز و همیشه حرکات انتحاری میزدم

    امشب با همشون بیشتر به صلح رسیدم وقتی فهمیدم خودم به این دلیل انتخابشون کردم که مأموری بشن که من بفهمم برای رسیدن به خواسته طبیعیم آزادی باید قوانین الهی رو یاد بگیرم و اگر من تو یه خانواده آزاد به دنیا میومدم من هیییییچ چیزی از قوانین نمیفهمیدم چون انقدر تنبل بودم که فقط باید با تضاد و چک و لگد جهان قانون رو یاد میگرفتم

    امشب با همسرم بیشتر به صلح رسیدم چون مأمور قانون تکامل بود و بهم صبور بودن و یاد داد مقاومت نداشتن رو یاد داد پارو نزدن رو یاد داد با خودم به صلح رسیدن رو یاد داد

    و من امشب بییییشتر عاشق خودم شدم چون فهمیدم من از بچگی میخواستم مثه روحم که که خدا هست باشم و نامحدود باشم و اتفاقاً این یه ویژگی و برتری من بوده من سرکش نبودم من به عنوان خلیفه الله میخواستم نامحدود باشم که حق طبیعی من بوده و حلقه گمشده من عدم درک قانون تکامل بوده و همین قانون تکامل رو درک و عمل کنم همونطور که راحت و طبیعی بدون درد موهام و ناخنم دارن رشد،میکنن و کسی نمیتونه متوقفشون کنه یا محدودشون کنه منم رشد میکنم

    و وقتی خودم آگاهانه به قوانین عمل کنم بقیه فقط به من کمک میکنن برای رشد،بیشتر حتی اگه به ظاهر کسی هم بخواد جلوگیری کنه حکم گذاشتن دست جلوی شلنگ آب رو داره که باعث میشه آب با فشار بیشتری به جلو پرتاب بشه

    خدایل شکرت که امشب منو به چه خودشناسی بهتری از،خودم رسوندی که خواب رو از چشمام ربود و بیشتر منو عاشق خودم و خودت کردی

    و چقدددر قشنگه وقتی میفهمی ویژگی میل به نامحدود بودن و آزاد بودن که همه به خاطرش بهت احساس گناه میدادن درست ترین و خدایی ترین ویژگی تو بوده

    خدایا ازت بیییینهایت سپاسگزارم به خاطر قوانین ثابت و تغییر ناپذیرت که باعث میشه پام رو محکم رو زمین بذارم

    صاحب اختیارم بر هدایتمان بیفزا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      علی وزیری وصال گفته:
      مدت عضویت: 2744 روز

      خدایا شکرت ، دوست هم فرکانسیه من چقدر با احسااااااس نوشتی و پند هاتو به کامنت کشوندی و تایپ کردی واقعا بغضم درومد و اشک‌هام جاری شد بهم احساس عاشق خود شدن داد و پند هاتو احساس کردم و قانون رو یادآوری کرد بهم واقعا تحسینت میکنم ار برداشت قشنگ و دقیق و عمیقت از این قسمت واقعا ازت متشکرم دختر تو شایسته ی آزادی هستی واقعا سپاسگزارم از خدا ، الهی شکرت

      تحسینت میکنم از حس قشنگ ملکه بودنت

      تحسینت میکنم از حس قشنگ تحسین کردنت

      تحسینت میکنم از پند آموزی

      تحسینت میکنم از رشد و باور سازی دوباره از قانون تکامل

      تحسینت میکنم که به رخ ذهنت میکشی که همه ی عوامل به خیر تو تموم شده

      تحسینت میکنم که انتخا و خواسته هات رو واضح تر دیدی

      الهی صد هزار مرتبه شکرت

      آرزوی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت دارم برات

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    Ramtin Seisan گفته:
    مدت عضویت: 2940 روز

    سلام استاد عزیزم و دوستان

    مرسی از مریم جون عزیز که این سوال عالی رو پرسیدن، شما که حرف از حق انتخاب زدین یادم افتاد به موضوعی که ما خودمون این زندگی، این پدر و مادر و خانواده رو انتخاب کردیم اما چون یادمون نیست که با انتخاب خودمون بوده همش زجر و ناراحتی هست و احساس قربانی شدن داریم اما اگر یادمون بیاد، همون شرایطی که ما رو ناراحت میکرده میشه لذت چون میدونیم که میتونستیم یه شرایط بهتر رو داشته باشیم اما ما انتخاب کردیم و دلیل داشتیم برای انتخابمون و اون موقع فقط لذت میبریم.

    دقیقا مثل شما که با دلیل منطقی میدونید که فرضا لوبیا بهترین غذا برای شماست الان و کسی که الان داره لوبیا میخوره و یادش نیست که این نداشتن غذائی جز لوبیا، خواسته ای رو در اون شکل میده که هدایتش میکنه به هزاران قدم و خوشبختی و و و

    خیلی دوست داشتم این قسمت رو مرسی واقعا، مریم جون خیلی دوست دارم شما سوالاتتون رو سعی کنی جلو دوربین بپرسی که ما هم استفاده کنیم.

    مرسی استاد عزیزم عاشقتونم 🥰🙏

    Somi

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: