تاثیر رسانه ها در شکل گیری باورها - صفحه 1

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

وَإِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا کَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ ۖ وَإِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ ۚ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۚ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ(١٠٧ یونس)

و اگر خدا گزند و آسیبی به تو رساند، آن را جز او برطرف کننده ای نیست، و اگر برای تو خیری خواهد فضل و احسانش را دفع کننده ای نیست؛ خیرش را به هر کس از بندگانش بخواهد می رساند و او بسیار آمرزنده و مهربان است.

===================================

سلام به استاد عباس منش عزیزم

سلام به استاد شایسته ی بی نظیرم

سلام به یاران غار حرای من

سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله یکتا،خالق بی همتا،از روشنی قلبم به قلب سلیمتون،الهی که حال دلتون عالی باشه،قلبتون پر از نور خدا باشه،دستتون تو دست خدا چِفت باشه و روی مونتوم های مثبت توحیدی سوار باشید و با سرعت تو جاده ی صراط المستقیم به سمت نعمت ها و فرصت ها و فراوانی ها و خوشبختی ها و ثروت ها در حال حرکت …

خداروصد هزار مرتبه شکر،برای فرصت یک روز زندگی دوباره،فرصت تجربه ی فرکانس سپاسگزاری ،فرصت وصل شدن قلب به اون بالایی،فرصت دیدن امکانات کنونی،فرصت لذت بردن از لحظه به لحظه ی زندگی ،فرصت بندگی خدا …

استاد جان تبریک میگم!به خودم تبریک میگم…به خودم…

وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ

و هر کس نفسی را حیات بخشد،مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

استاد جان،شما به طرز ماهرانه و شگفت انگیز و با دقت ریاضی وار تو همین ٨ جلسه دوره،من رو دوباره زنده کردید،من نتنها از سقوط به فرکانس های پایین نجات پیدا کردم که دارم به سرعت به سمت نور حرکت میکنم …

اولش سخت بود…اولش همه ش دوچرخه تلو تلو میخورد …

ولی من ادامه دادم و ادامه دادم و ادامه دادم …

و خدا برگشت استاد،خدا به قلب من برگشت،استاد نور دوباره برگشت، فرکانس سپاسگزاری دوباره برگشت…

استاد باورتون میشه دوباره برگه های دفتر شکرگزاریم داره خیس اشک میشه …؟میدونید داشتم برای تجربه ی دوباره ی فرکانس خداوند چقدر تقلا میکردم …؟!

استادمیدونید چقدر صداش زدم؟میدونید چقدر ازش خواستم به قلبم برگرده …؟!

گل من ‌چندین منشین غمگین شام محنت بسر آمد

سر و دست افشان غم دل بنشان غمخوارت از سفر آمد…

تو که آگاهی که چه شبهایی بایاد او بنشستیم

شب بارانی غم پنهانی رفت و نور بصر آمد…

استادجان همین مدت که با تموم قوا رکاب زدم و نزاشتم دوچرخه وایسه و دیگه به افکار منفی و نجواهای ذهن و شیطان باج ندادم …تو همین مدت کوتاه که دوچرخه ی مونتومم راه افتاده …همین مدت کوتاه به فرکانس سپاسگزاری رسیدم و وقتی اسم خدارو میارم دوباره بغضم میگیره …

استاد شما اومدید تو خواب و این جمله هارو به من گفتید:

اگه به بالای سرت ایمان داری نتیجه داری.

اگه دلت قرص خداست پس نتیجه است.

ارتباطت باخدا بهترین نتیجه است.

می‌بینید استاد ،خدا چقدر خداست …؟میبینید اگر فقط یک قدم سمتش برداری اون هزار قدم به سمتت میاد …

ازتون ممنونم استاد،جز اشک هایی که صورتم رو خیس کرده و فرکانس قلبی سپاسگزاری ازتون ،چیزی در خور تشکر از شما ندارم،اما بی نهایت دوستون دارم.بی نهایت …

با اجازه تون،با همین حال خوب و قلب روشن ،میرم سروقت تمرین این فایل پربرکت …

استاد جان اولا من ایمان دارم حتی دیدن سریال سفر به دور آمریکا یک فرکانس خاصی داره که هرکسی نمیتونه بهش دسترسی داشته باشه،یعنی مستلزم اینکه شما باورهات حداقل کمی تغییر کرده باشه تا بتونی هدایت بشی و این سریال رو ببینی.

به شخصه خودم توی هر دو موقعیت بودم،تو موقعیتی که شما سریال رو لانچ می‌کردید ولی من حتی هیچ خبری از اسم سایت شما نداشتم …و در موقعیتی که تابستون ١4٠٢ انقدر با دیدن و کامنت نوشتن در این دوره از سریال هم مدار شده بودم که به جرئت میتونم بگم بخاطر مونتوم مثبتی که ایجاد شده بود بعدش جهان اطراف من کاملا تغییر کرد.

مونتوم یا انرژی مثبت زیاد به این دلایل:

@از قبل با انرژی بسیار زیادی روی خودم و شخصیتم و باور هام کار کرده بودم و توی یک مدار خیلی خوبی قرار گرفته بودم.

@با اشتیاق هر قسمت از سریال رو می‌دیدم و روی زیبایی هاش تمرکز میکردم و بعد ازونجا که بسیار به نویسندگی علاقه داشتم با همون انرژی مثبت فوق العاده و قلب روشن و توانایی تولید محتوا برای هر قسمت کامنت مینوشتم و توی کامنتم هم مثل تمرین ستاره قطبی در کنار زیبایی های سریال از اتفاقات مثبت زندگی خودم هم تعریف میکردم.

@اون انرژی مثبت،صداقت،سادگی و کامنت خوب نوشتن که از لطف الله بود باعث میشد نتنها من در اکثر مواقع تاپ کامنت فایل بشم که دوستان عزیزم لطف کنند و برام کلی پاسخ بنویسند،خوندن اون پاسخ هاو مجددا پاسخ دادن بهشون،باز به این انرژی مثبت و مونتومی که گرفته بودم قدرت میداد…

قسم میخورم ٣ ماهه تابستون ١4٠٢ از بهترین لحظات زندگی من بود،چون به شدت احساس نزدیکی به خداوند داشتم و واقعا روی دوش خدا نشسته بودم و خدا هم مسئولیت مدیریت تموم زندگیم‌رو برعهده گرفته بود…

این تغییر ذهنیت، چه تاثیراتی در زندگی واقعی شما داشته است؟
(در نگرش، امید، انتخاب‌ها، هدف‌ها یا حتی مهاجرت شما به مکان های بهتر یا مسافرت و دیدن زیباییهای بیشتر و…)

استاد جان شما همیشه میگید ازونجایی که من سعی کردم همیشه افکار مثبت داشته باشم خیلی وقت ها چیز هایی وارد زندگی من شد که اصلا من قبلش بهش فکر نکرده بودم،اصلا فکر نمی‌کردم وجود داره یا اصلا فکر نمی‌کردم بخوامشون…

این دقیقا توی زندگی من بارها و بارها اتفاق افتاد و یکی از بهترین و قشنگترین هاش،دستاورد تمرکز من روی سریال سفر به دور آمریکا بود.

فقط چندماه بعد،من با یک برنامه ریزی ساده جهان و دریافت الهام قوی از طرف خداوند از کار کارمندی که دوستش نداشتم خارج شدم،در حالیکه هیچ پلن بعدی نداشتم،اون موقع من در شهر گرگان بودم و یادمه میرفتم به فلکه ی شهرداری شهر و حتی بنر درخواست نیروها رو میخوندم تا ببینم از کجا میتونم کار رو شروع کنم،ضمن اینکه تموم تمرکزم روی سایت و روانشناسی ثروت بود.

و استاد چه اتفاقی افتاد…؟!

خدا یک در جادویی برام تو جزیره ی کیش باز کرد !

جایی که اصلا من در رویاهامم بهش فکر نمی‌کردم.

جایی که اصلا هیچ وقت تجسمش هم نکرده بودم یا نخواسته بودمش…

اما اون تمرکز کانون توجه من در سریال سفر به دور آمریکا ،کار خودش رو به بهترین نحو انجام داد!

وقتی من وارد جزیره شدم،اولین چیزی که گفتم این بود : الله اکبر …اینجا چقدر شبیه تصاویری که من تو سریال دیده بودم ….دیوونه کننده بود استاد …باورم نمیشد انقدر قانون دقیق عمل می‌کنه!

ماشین های خارجی …فورد ماستنگ،اف وان فیفتی،کادیلاک و…. خیابون های بی نظیر و زیبا …خونه های خوشگلی که هیچ کدوم دیوار نداشت …برج های ساحلی با پارکینگ های پر از ماشین های خوشگل ،جت اسکی ،قایق های تفریحی …ساحل های شبیه به سواحل آمریکا …انرژی مثبت جزیره…انسان های ثروتمند…پاساژ های تجاری لاکچری….فرهنگ بالای رانندگی که باعث شد حتی یک چراغ قرمز توی شهر نباشه …امنیت،آرامش،سکوت،زیبایی…

یک جزیره ی روی آب …یک آمریکای کوچولو …

که من با عشق اسمش رو گذاشته بودم:

جزیره ی زیبای توحیدی کیش

استاد من 4 ماه اونجا زندگی کردم و از همه مهمتر استاد من برای کار وارد یک شرکت تجاری توحیدی شدم و یک مدیر عامل داشتم که به الله ای که میپرستم قسم میخورم هربار توی جلسه کاری شروع به صحبت میکرد من فکر میکردم نکنه روح شما رو به همراه خودش داره؟انقدر خوب قوانین رو میشناخت و طبق اون قوانین عمل میکرد …

از بزرگترین دستاورد های من از دیدن سریال سفر به دور آمریکا و فعالیت مستمر در سایت،این تجربه ی توحیدی 4 ماهه من بود که به جرئت ده سال به عمر تجربی من اضافه کرد …

استاد ،همیشه ته دلم میگم کاش استادجان با استاد جان دوباره برند سفر و برامون سریال بسازند …فقط خدا می‌دونه که ما تنها با دیدن این سریال ها چقدر به جریان خداوند نزدیک تر میشیم و چه درهایی برامون باز میشه که در تصوراتمون هم نمیگنجه …

دوستون استاد،از روشنی قلبم،ازونجا که خیلی دوستون دارم و می‌خوام جز اون شاگرد هایی باشم که اسمش یادتون بمونه،هربار می‌خوام ته کامنتام یادآوری کنم استاد من همون سعیده م که به جای مورفین به مریض هاش آب مقطر میزد تازه دعای خیر هم نصیبش میشدااا،مثال ازین بهتر می‌خواین؟!:))))))

الهی صد هزار مرتبه شکرت،خدایا شکرت،خدایا شکرت برای همین لحظه ،همین حال،همین ثانیه ها …

خدایا شکرت برای اینکه بابام صحیح و سلامت روی مبل خونه نشسته و تخمه میشکنه و تلویزیون نگاه می‌کنه .

خدایا شکرت که مادرم صحیح و سلامت مشغول کارهای خونه ست و همه چیز رو مدیریت می‌کنه.

خدایا شکرت بخاطر اینکه نیلا نیکا همین الان دارند بهم املا میگن بدون اینکه نیاز باشه وقت منو بگیرند.

خدایا شکرت برای اینکه 4٨ ساعته نان استاپ داره باران بهاری می‌باره…

خدایا شکرت برای اینکه داداشم همین چند دقیقه پیش زنگ زد و آیفون ١6 پرومکسش رو با ما آنباکسینگ کرد.

خدایا امیرمحمد روی دوش تو سوار شد و رفت اسپانیا …تو بودی که همه کار براش کردی،خدایا برای تموم موفقیت های داداشم ازت سپاسگزارم.

برای درآمدش به یورو،برای دانشگاه بی نظیرش،برای استاد توحیدیش،برای عزت نفسش،برای ایمان و توکلش ….پسری که تو بچگی بهش میگفتن تو هیچی نمیشی …الان داره با عشق دکتراش رو میخونه …این یعنی همه چیز با تو امکان پذیره خدا…

خدایا شکرت بخاطر خودت!خدایا شکرت که وقتی اسمتو میارم صفحه ی گوشیم رو تار میبینم،خدایا هرکسی ندونه من که می‌دونم از چه جهنم تاریکی من رو مدار به مدار به سمت خورشید هدایت کردی.

به قول استاد شایسته : خدایا اگر میمردم و این آگاهی ها رو نمیشنیدم تو جهنمی بودم …

خدایا،یک چیز ازت می‌خوام…

خودتو هیچ وقت ازم نگیر ،بدون تو همه جا جهنمه،بدون تو هیچی نمیخوام،بدون تو هیچ اسباب بازی ای به چشمم نمیاد،بدون تو می‌خوام دنیا نباشه ….خدایا تو باشی و تو باشی و تو باشی …خدایا ازت ممنونم که برگشتی،دیگه در قلبم رو قفل میکنم و نمیزارم هیچ جا بری…هیچ جا …

دوستت دارم خدا ،خیلی دوستت دارم.

سلاااام به استاد رضایی قشششنگم.

سلاااام به رفیق نازم،سلام به قلب مهربونت،به عشقی که در تارو‌پودت عجین شده،سلام به یاورِ همیشه مومن!

کامنتت عالی بود،بی نظیر بود،فوق العاده بود،بسسی لذت بردم و کِف کردم(حق کپی رایت فاطمه جان محفوظ است.)

مرسی که کنار وظایف قشنگ مادریت،انقدر آگاهانه روی خودت و‌شخصیتت و بهبود هر روزت کار میکنی و سعی میکنی همیشه یک ورژن بهتری از خودت ارائه بدی.

به قول استادجان:و همین کااافیه!

این شعر با عشششق تقدیم به تو از روشنی قلبم،مرسی که توی زندگیم هستی،مرسی که حضورت آدم رو به یاد خدا میندازه،تو بی نظیری رفیق!

آره دوستت دارم قد یه دنیا

بیشتراز دیرووووز کمتر از فرداااا

هرچی ما میریم بیشتر بیشتر

من دوستت دارم بیشتر بیشتر

سلااااام به رفیق عزیز‌و‌نازنینم،مرضیه ی ابراهیم نشان.

مررررسی که برام نوشتی،مررررسی که انقدر پربرکت نوشتی،مررررسی که انقدر صادقانه نوشتی،مررررسی که انقدر قلبت روشنه،قلب روشنت رو میبوسم و صمیمانه دستتو‌ رو بااا عششق میگیرم و‌ محکم میفشارمش.

من بی نهایت انسان خوشبخت و سعادتمندی هستم که جهانم سرشار از انسان های شایسته شده…به قول قرآن جان: فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ…

مرضیه جانم،بارها نور‌کامنت های توحیدیت که قبلا نوشتی در نشانه های روزانه م قلبم رو روشن کرده و‌من یقین دارم که اون گلوله های برفی که قبلا به سمت دامنه ی کوه سرازیر کردی به زودی بهمن هایی پر از ثروت و‌نعمت و خوشبختی میشه و زندگیت رو‌پر از نور خدا میکنه،کما اینکه همین الان هم قلبت پر از نوره…

از گرگان جانم گفتی،یکی از بهترین فصل هاست برای اینکه بیای و زیبایی هاش رو ببینی…

هوا عااالی،تمیییز،خنک،سرسبزی و طراوات و بهار زیبا …

مرکز خریدهای خیلی خوب با جنس های متنوع و قیمت های مناسب

رستوران های عاالی و با کیفیت…

جنگل النگدره که وسط شهره…جاده ی چوبی لای درخت ها….زیبایی خیره کننده ی طبیعت…

جااااده ناهارخوراااان ….این روز ها فقط باید بری جاده ناهار خوران پیاده روی و زیبایی های الله رو به چشم ببینی و هوای مهربونیشو نفس بکشی …

بعدشم که میرسی به جاده ی سرسبز‌ روستایی به سمت روستای ییلاقی زیارت که اونم نزدیک گرگان و بعد جاده ناهارخورانه…

خلاااصه که برات یک تجربه ی بی نظیر توی گرگان جانم آرزو‌ میکنم و دعا میکنم در بهترین زمان و‌مکان ببینمت…

بوووس به کله ت هوارتا،دوووست دارم یک عالمه…

سلااام محدثه جانم،رفیق قدیمی خودم.

مررررسی که برام نوشتی،مرررسی که پربرکت نوشتی،مرررسی برای اسم و فامیل قشنگت که پر از مونتوم های مثبته …

محدثه قرآن نگو،عشششق بگو،جاااان بگو،نوووور بگو،دلبر دلخواه بگو…

تموم این مسیری که‌اومدم با نور قرآن بوده،با عشق قرآن‌بوده،با هدایت های قرآن بوده…

محدثه من کجا و قرآن کجا؟!خدا از گلوی استاد با من حرف زد…خدا از جلسه قرآنی قدم 1 من رو عاشق و‌شیفته و سرگشته ی قرآن کرد….

بهت تبریک میگم،همین که شروع کردی تا بخونیش یعنی داری با سرعت بیشتر به سمت نور میری،ازین به بعد فقط حاااالشو ببر!

عاااااشقتم و به امید دریافت یک نقطه ی آبی پربرکت دیگه ای ازت،الله یارت باشه همیشه.

سلام محمدامین جان

چطوری پسر خوب؟!مرررسی برای نقطه ی آبی پربرکتت،من یک تشکر صمیمانه بهت بدهکارم.

برام چندتا نقطه ی آبی پربرکت روی دوره ی قانون آفرینش فرستادی در بهترین زمان هدایتم کردی برگردم و‌ ردپاهای قبلیم رو بخونم…معذرت میخوام که در فرکانس نوشتن پاسخ نبودم،حتما الان زمان درستش بوده…

بینهایت تحسینت میکنم که فارغ ازینکه جامعه داره به چه سمتی میره،داری با عششق روی شخصیت توحیدیت کار میکنی،شک نکن اگر این مسیر رو ادامه بدی موفقیت های کوآنتومی خود به خود وارد زندگیت میشه…

راستی عکس پروووفایلتم خیلی قشنگه…

مسافرت به جزیره ی زیبای توحیدی کیش هم نوووش جانت،به قول رفیقم پرتکرار باشه برات …

خلاصه مرسی که هستی،مرررسی که مینویسی،مررررسی که داری توی مسیر توحید ادامه میدی،مرررسی که انقدر قلبت روشنه،مرررسی برای حضورت توی این سایت الهی …

برات بهترین هااارو آرزو‌ میکنم.به امید دریافت یک نقطه ی آبی پربرکت دیگه ای ازت،در پناه نووور میسپارمت.