تاثیر رسانه ها در شکل گیری باورها - صفحه 5

386 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1173 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    خوشحال هستم که شروع روز من با شنیدن این فایل استارت خورد

    همه چیز برای من از زمانی شروع شد که خواستم تغییر کنم

    خواستم که فکر و باور خودم را تغییر بدهم

    افکار خودم را تغییر دادم و در نهایت روند زندگی من تغییر کرد

    کسب و کار من رونق گرفت

    حال من خوب شد

    توانستم به این درک برسم که همه چیز در دستهای من است

    من خودم مسبب اتفاقات زندگی خودم هستم

    ندیدم و نشنیدم تنها باید تفکر کنم و حس و حال خودم را خوب نگه دارم

    هر زمان مسیری که می روم حال خوب دارم

    هر زمان مسیری که می روم از آن لذت می برم

    هر زمان راهی را انتخاب می کنم در آن ایمان و امید دارم آن مسیر برای من درست است

    آن مسیر برای من در نهایت به خیر و خوبی ختم می شود

    چقدر این مسیر درت و شیرین و لذت بخش است

    در مورد این جلسه و این صحبت ها اینگونه بنویسم که

    تا قبل از این واقعا می ترسیدم که حتی بخواهم به آمریکا فکر کنم چه برسد به اینکه بخواهم به آنجا سفر کنم و یا مهاجرت کنم اما اکنون یکی از مهمترین و زیباترین انتظارات و امیدهایی که در ذهن خودم دارم سفر کردن به این کشور است

    دیدن این کشور است

    حتی مهاجرت کردن و زندگی کردن در این کشور بزرگ و این قاره پهناور است

    می دانم که زود قضاوت کردم و آنهم بخاطر این بوده است که ندیده و نشناخته فقط و فقط دل به گفته های دیگران سپردم

    یادم باشد هر چیزی که دیگران می گویند درست نیست

    این درس و این نکته ای بود که امروز برای من ارزشمند بود و آنرا یاد گرفتم

    هر چیزی که هر کسی می گوید درست نیست

    لزوم ندارد که بخواهم هر چیزی که دیگران گفتند دقیقا همان باشد

    این درس و نکته ای عالی بود امروز برای من

    این سبب می شود که همیشه آرامش در من باشد

    همیشه دنبال حال خوب بود

    دلیل ندارد که بخواهم بترسم و یا شک و ناامیدی در دل و ذهن خودم داشته باشم

    درسی دیگر

    نکته ای دیگر

    برای من این بود که به زیبایی ها توجه کنم

    آگاهانه سعی کنم که روی نکات مثبت و خوب هر چیزی توجه کنم

    آگاهانه سعی کنم که حال خودم را خوب نگه دارم

    همه اینها در کنار هم سبب می شود که یک زندگی آسان و روان و ساده و خوب را تجربه کنم و چه چیزی بهتر از این

    می تواند وجود داشته باشد

    ممنون از خدای مهربان و خوب خودم

    ممنونم از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    الهام رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 1462 روز

    سلام و عرض ادب

    من هنوز فایل رو ندیدم

    اما مطلب اونو خوندم

    از تجربه خودم میخوام بگم از تجربه ام بعد از دیدن سریال های زیبا زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا

    من هر وقت که تمرکز میکردم روی دیدن سریال قشنگ هدایت میشدم به یه سفر به یه صحنه زیبا اصلا جادویی

    یه تاثیر جالب زبان بود که من خیلی التماد به نفس پیدا گردم دیدم لازم نیست که تو تمامم کلمات انگلیسی رو بلد باشی تا مهاجرت کنی یا بتونی ارتباط برقرار کنی

    باید نترسی و بروی توی دلش

    میدونی استاد

    اینکه بتوانی سفق ارزو هات رو بزرگ کنی به نظرم خیلی اهمیت داره به نظرم خیلی ارزشمنده

    یه چیز دیگه هم که یاد گرفتم از خود شما بود که کوچک ترین چیز ها رو تحسین میکردید چیز هایی که شاید در شهر منم باشه اما من بهش بی توجهم

    من از شما در این سریال های ارزشمند

    سپاس گذار تر بود رو یاد گرفتم تحسین و لذت بردن از همون جتیی که هستم رو یاد گرفتم

    مادر من از کودکی ام ارزو داشت که به امریکا به روسیه و به این کشور های بزرگ خارجی سفر کنه

    برای همین خیلی میگفت

    هر جای زیبایی که بود در مورد امریکا با عشق میگفت امریکاست

    یا هر وسیله امریکایی داشت یه جور خاصی در موردش صحبت میکرد و نگهداری اش میکرد

    برای همین من از بچگی در مورد امریکا چیز بدی توی ذهنم نبوده

    راستش هیچ وقت قاتع نشدم که چرا کشور به اون بزرگی با اون همه منابع و ثروت باید خاورمیانه رو بخاد

    نمیدونم

    ولی دیدن این سریال ها برام کاملا منطقی کرد که ادم های فوق العاده و بینظیر بسیار بسیار زیادن هم تو امریکا و هم توی ایران که تجربیات خودم بود

    خلاصه که خیلی حیلی مچکرم ازتون بخاطر تهیه این سریال

    پیش به سوی گوش دادن به فایل فوق العاده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    بهار خاکسار گفته:
    مدت عضویت: 470 روز

    گاهی یه ویدیو مثل آینه‌ای می‌مونه که نه فقط چهره‌ت رو، که باورهای خاک‌گرفته‌ی ذهنت رو نشون می‌ده.

    این ویدیو برای من بهار، مثل نور سپیدی بود که از لای یک پنجره‌ی قدیمی به درون یک اتاق تاریک تابید و پرده‌ها رو یکی‌یکی کنار زد.

    من دختری‌ام 16 ساله، با قلبی پرسؤال و نگاهی که همیشه دنبال حقیقت می‌گرده. بزرگ شدم در سرزمینی که رسانه‌ها هر روز تصویر مبهمی از “آمریکا” به ذهنم پاشیدن، مثل قطره‌های جوهری که روی بومِ سفید ذهنم پخش می‌شن…

    اما امروز فهمیدم اون بوم فقط تصویر دیگران نبود؛ من باید دوباره نقاش خودم باشم.

    آمریکا برای من حالا شبیه خورشیدیه که از پشت کوه‌های بلند محدودیت طلوع می‌کنه. جایی که آزادی نه یک شعار، بلکه نفس کشیدنه. جایی که تفاوت‌ها مثل رنگین‌کمان کنار هم می‌درخشن، نه خاموش می‌شن.

    جایی که کودکی می‌تونه بگه “می‌خوام دانشمند بشم”، بدون اینکه صدای تلخی بگه: «اما اینجا جای تو نیست…»

    ما توی ایران یاد گرفتیم باورها رو بپذیریم، نه تحلیل کنیم.

    ولی این ویدیو مثل بادی خنک اومد و ذهنم رو تکوند… گفت:

    “نترس از شکستنِ باورهای پوسیده، که پشت هر ترک، نوری هست در انتظار عبور.”

    در قرآن آیه‌ای هست که مثل کلیدیه برای قفل این موضوع:

    “و لا تَقفُ ما لَیسَ لکَ بهِ عِلمٌ، إنَّ السَّمعَ و البصرَ و الفُؤادَ کلُّ أولئکَ کانَ عنهُ مسؤولاً”

    (سوره اسراء، آیه 36)

    یعنی بی‌دانش از چیزی پیروی نکن؛ گوش و چشم و قلبت، همگی مسئولن…

    خدایا، چقدر این آیه بیدارکننده‌ست. یعنی من مسئولم بابت هر باوری که درونم جا می‌دم، حتی اگه همه دنیا به یه چیز دیگه بگن “حقیقت”.

    من با دیدن این ویدیو حس کردم کسی دستی روی شونه‌هام گذاشته و گفته:

    «بهار جان، ذهنت حریمه؛ هر باوری لیاقت موندن توی اون رو نداره.»

    و من، پر از اشتیاقم برای ساختن ذهنی که نه ترس، که عشق و آگاهی توش ریشه داره.

    «جهان چون خط و خال و چشم و ابروست

    که هر چیزی به جای خویش نیکوست»

    این بیت حافظ همیشه بهم یاد می‌ده که نگاه‌هامونو عوض کنیم، ببینیم زیبایی‌ها فقط اون چیزایی نیستن که بهمون نشون دادن… شاید فقط کافیه جای ایستادنمون رو عوض کنیم، تا همه‌چی معنا بگیره.

    استاد عزیز… سپاس از شما.

    ویدیو شما برای من فقط یه محتوا نبود، مثل چشمه‌ای بود که توی دل کویر جاری شد.

    نوش جان ذهن تشنه‌م شد، و من با تمام وجودم احساس کردم که راهی نو در من باز شد…

    ممنونم استاد که مثل همیشه چراغ انداختین روی یه بخش تاریک ذهنم. حالا دیگه می‌دونم با چه نگاهی باید به جهان نگاه کنم؛ نه از پشت لنز ترس، بلکه با لنز آگاهی، نور و انتخاب.

    «چو از دل برآید، نشیند به دل

    نه هر کس که گوید، به معنی‌ست اهل…»

    این صدا از دل برآمد… و من شنیدمش..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    مجتبی آذیش گفته:
    مدت عضویت: 1538 روز

    سلام و ‌احترام درود بی پایان خدمت استاد و دوستان عزیز

    تجربه شخصی خودم قبل از آگاهی فایلهای سایت در مورد امریکا و مردمش مثل خیلی از دوستان دیگه بود و قبلا فکر میکردم امریکا ی کشور خشن، نا امن ،زورگو،خیانت کار ،کافر و بی بند وبار هست که هرکسی ی اسلحه داره از دانش آموزان تا … وهمیشه میگفتم با هر برخوردی و بگو مگویی سمت هم شلیک میکنن و همدیگه رو میکشن و اصلا فکر نمیکردم قانونی در این کشور باشه همه آزادن هر کاری دوست دارند بکنند وکسی نیست جلوشون بگیره و از نظر آب و هوایی فکر میکردم بسیار گرم و مناطق بی آب و علف و بیابونی داره و خونه های داغون و پوکیده و مردم سیاه پوست اکثر مردم خلاف کارند همه این ذهنیت شکل گرفته از فیلمایی بود که در گذشته میدیدم و اینکه اخبارم روزی صدبار هر روز از ناامنی و کشت و کشتار و خیانت و زورگویی امریکا و مردمش میگفت و توی مدرسه ،جامعه و مسجدم هربار حتی همین الانش از شعار علیه امریکا میگفتن و حتی هنوزم فکر میکنیم امریکا باعث و بانی همه این اتفاقات علیه ما هست و هنوز ریشه در ذهنیت ما داره در صورتیکه که میفهمیم این فرکانسهای ماست که داره اتفاقات رو رقم میزنه و هنوز مشرکیم و خدارو خوب باور نکردیم که همه قدرت ازآن اوست و نشستیم مذاکرات به سرانجام برسه تا چرخ زندگیمون روان باشه هنوز گوشه ذهنمون ریشه داره، که ترامپ سر عقل بیاد سران مملکت ماهم کوتاه بیان توافق بشه همه چی گل و بلبل بشه .

    من خودم رو مثال میزنم در صورتیکه که میدونم این فرکانسهاست که اتفاقات رو رقم میزنه ولی بعضی وقتا یادم میره که اگر توافق بشه شرایط بهتر میشه چون خیلی ریشه دوونده توی ذهنم که حالا حالاها کار داره که کاملا پاکسازی بشه .

    از وقتی فایلهای سفر به امریکارو به لطف خدا دیدم آنقدر ذوق میکردم و عشق میکردم ‌علاقه مند شدم ی روزی در زمان مناسب به امریکا مهاجرت بکنم و عکس پرچم امریکا و کانادا روی دیوار گالری اتاقم گذاشتم و هربار به خودم میگم چقدر مردمان خوبی داره چقدر انرژی مثبت هستن چقدر واسه هرکاری ذوق دارن چقدر بهم احترام میزارن و چقدر باهم در صلح هستن با اینکه قومیتهای مختلف در این کشور باهم همسایه هستن چون بسیار کشور مهاجرپذیریست اینکه چه طبیعت و سرسبزی فوق العاده ای داره چقدر آزادی کلامی و پوشش دارن چقدر راحت زندگی میکنن وآرامش دارن و کاری بهم ندارن و همدیگه رو قضاوت نمیکنند چقدر این کشور قانونمند و پیشرفته س و همه چی سر جای خودشه ‌سطح شهر چقدر تمیزه چقدر امنیت حاکمه چقدر امکانات هست و هر برندی براحتی در دسترسه و اکثر ثروتمندان درجه یک و نام دار در امریکا سرمایه گذاری کردن چقدر این کشور انرژی مثبت درش موج میزنه و چقدر ذوق میکردم توی فایلها از پیرمرد و پیرزن ها که به تصویر میکشیدید چقدر بخودشون میرسن و ارزش و احترام بخودشون قائلند ‌سن و سال واسه شون عدد بود چقدر امید به زندگی داشتند واقعا لذت میبردم و این همه پیشرفت تکنولوژی و اعتمادی که نسبت بهم دارند واقعا زیباست .

    مخصوصا از وقتی متوجه شده روی دلار امریکا نوشته In god we trust یعنی ما خدارو باور داریم با خودم گفتم این کشور چقدر ثروتمند هستش و این شعاری که روی پولشون نوشته شده و خیلی بهتر از ما خدارو درک کردن حتی بعد از فهمیدن این موضوع علاقه مند شدم این متن دلار رو ساعدم تتو کردم که بهم یادآوری بشه . متوجه شدم دینشون انسانیته همدیگه رو بی دلیل بسیار دوست دارن بهم کمک میکنن و بهم احترام میزارن و همدیگه رو قضاوت نمیکنن از نظر من کامل ترین دینه .

    در صورتی که خیلی از ما ایرانی ها در مورد دین اسلام و مسلمان بودنش فکر میکنیم هر کی حجاب داشته باشه توی همه عزاداریها پای ثابت باشه و هربار سفره نذری پهن کنه و حضور پررنگ توی مساجد و حسینیه داشته باشه خیلی آدم توحیدیه در صورتیکه ی عمر اشتباه میکنیم و اینها همه ظاهر قضیه س و حاشیه هاست مسلمان بودن به این چیزا نیست من خودم یه مقاومت خاصی از گذشته داشتم چون این موارد رو خیلی اطرافم میدیدم که بدنبال ظاهر سازی و تایید حرف مردم بودن .

    در آخر آرزو میکنم همه این زیبایی ها امریکا و احساس خوبش که دل همه مارو برده رو توی همین ایران تجربه بکنیم و از سراسر دنیا دوس داشته باشند مهاجرت به ایران رو تجربه بکنن و زیبایی های ایران رو ببینند.

    خدایا سپاسگذارم بابت این همه آگاهی

    خدا حافظ و نگهدار همه دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    Zhila J گفته:
    مدت عضویت: 3472 روز

    سلام استاد عباس منش عزیزوسلام مریم عزیزو سلام به همه ی دوستای خوبم

    من از نوجوانی عاشق فیلم های هالیوود بودم که تلویزیون اون زمان پخش میکرد ولی آنچه که در ذهن من شکل گرفته بود این بود که آمریکا جای امنی برای زندگی نیست واکثراًچون همه اسلحه دارن و آدمهای عصبانی وروانی هستن مثل آب خوردن آدم میکشن

    ونژاد پرستی اونجا موج میزنه وهنوز هستن سفید پوستهایی که ازنژادهای دیگه متنفرن وحتی پلیس رفتار خشونن آمیزی داره وبه راحتی از هر کی خوشش نیاد دستگیرش میکنه یامیزنه میکشه

    مسائل جنسی وسکسی خیلی زیاده وهمه جا وخیابونا وحتی رو ساختمانها دیوار ها پر ازعکس زنان عریانه…

    وآمریکا کشور قانونمداری نیست وبا دیدن فیلمهایی که موضوعاتش ،دزدیده شدن بچه هابود و پدر یا مادری که با سختی فراوان وتنها دنبال بچه ش میگشت وهمیشه ماجرا با ابهام وپیدانشدن فرزندش تمام میشد…

    با همه ی این مسائل ،اون آزادی وخونه های بزرگ وماشین های بزرگ شونو ، شکر گزاری خانواده ها رو موقع غذا خوردن وقبل خوابیدن خیلی دوست داشتم.

    یادمه سرکار بودم که یه مادر ی که به همراه دخترش بود از من برای پسرشون که در آمریکا زندگی میکرد خواستگاری کردن ، من به خواهرم گفتم وبه همراه خواهرم وشوهر خواهرم رفتیم برای آشنایی بیشتر ، اونجا مطرح کردن که چشم چپ پسرشون مصنوعیه وچون یه دختر ایرانی سفید وچش روشن میخوان منو پسندیدن وعکس پسرشونو نشون دادن خیلی خوش قیافه بود، وقتی فهمیدن من خیلی کتاب میخونم خوششون اومد وپدر پسره به من کتاب داد تا بخونم ، وقتی برگشتیم خواهرم اول نظر منو خواست با اینکه مخالف بود ومن اون موقع به این فکر کردم که نا امنی آمریکا آنقدر زیاده که زدن چشم اینو ناقص کردن ومادرم مخافت کرد چون نمی خواست به راه دور برم.

    ومن کتابا رو از خواهرم فرستادم ولی اونا رفته بودن آمریکا وهنوز کتابارو دارم

    همه ی این توهمات با دیدن فایل هایی که استاد از سفرتون به آمریکا گذاشتین برای من حل شد و نه تنها فهمیدم که آمریکا کشور بی قانونی نیست وامنیت توش برقراره ،

    هر ایالتش قوانین خودشو داره،

    پوشش لباسها متنوع وهمه جوره هست.

    خدایی ما اسماً مسلمانیم ، عملاً نه ولی اونا عملاً مسلمانی میکنن .

    من با دیدن فایل های سفر به دور آمریکا خیلی نگاهم به این کشور خوب شد

    دیدم چقدر زیبا ودوست داشتنیه وچه آدمهای مهربان وصادق وشاد وشکر گزار وثروتمند وخداپرستی هستند

    کاری به مسیحی بودنشون ندارم ولی این مسئله ی پروا کردن از خدا را ، اونا بیشتر رعایت میکنن تا ما

    وحتی زمانیکه تنها هستن صدشونو در کار وخدمت رسانی میذارن ،

    در شرایط اتفاقات بد مثل طوفان هم به همدیگه کمک میرسونن .

    ما کل فایلهای سفر به آمریکا رو دانلود کرده بودیم چون منبع عظیمی از اطلاعات وزیباییهای آفرینش خداوند بود وکلی هم درطول مدتی که میدیدیم لذّت میبردیم …

    من که از دیدن تمامی فایلها ی زیباییهای زندگی در بهشت آمریکا سیر نمیشم وواقعاً خدا قوّت داره این کار با ارزش وپر محتوا ی شما،

    من الآن حس ، کسی رو دارم که به همه جای آمریکا سفر کرده وبا شما عزیزان در پارادایس زندگی کرده ومیکنه واین حس زیبای اشباع شدن ودر عین حال حس بزرگ شدن ظرف وجودم برای دریافت بیشتر ثروت رو از زحمات بیدریغ شما دارم ، بی اندازه سپاسگزارم

    به امید دیدارشما درکاخ بهشت خودم و پذیرایی حضوری از شما عزیزان وهمینطور من نیز مهمان پارادایس شما باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    محسن توحیدی گفته:
    مدت عضویت: 415 روز

    خاطره‌ای از زوریخ: وقتی ذهن، واقعیت رو فیلتر می‌کنه

    به نام خدایِ جانان.

    یادمه اولین باری که پا گذاشتم زوریخ، نه به عنوان یه توریست کنجکاو، بلکه با یه ذهن درگیر و پر از سؤال، زمستون بود. برفای نرم کوچه‌ها رو سفید کرده بودن، هوای آروم و بی‌صدا مثل یه پتوی سبک روی شهر کشیده شده بود. همه‌چی تمیز، منظم، و انگار با حوصله طراحی شده بود.

    اما چیزی که بیشتر از همه توی ذهنم نشست، نه زیبایی فیزیکی شهر بود، نه ساعت‌های گرون‌قیمت یا نظم قطارها.

    آرامش آدم‌ها بود.

    یه جور احساس “امن بودن” که بین مردم جریان داشت. انگار عجله‌ای تو زندگی‌شون نبود. کسی دنبال اثبات خودش نبود. نه صدای بوق می‌اومد، نه چهره‌ی گرفته‌ای دیدم. با خودم گفتم: اینا چی دارن که ما نداریم؟

    تا اینکه شب، وقتی کنار دریاچه نشسته بودم و دست‌هامو کرده بودم تو جیب کاپشنم، از خودم پرسیدم:

    «واقعاً تو فکر می‌کردی سوئیس یعنی فقط بانک و ساعت و شکلات؟»

    جواب اومد از ته ذهنم: آره، چون این چیزیه که رسانه‌ها تو گوشم کردن!

    و واقعاً همینه.

    ما خیلی وقتا یه کشور، یه فرهنگ یا حتی کل یه ملت رو فقط از دید رسانه‌ها می‌بینیم. و رسانه‌ها معمولاً دنبال یه کارن: جهت‌دهی.

    حالا اگه ما فقط از همین دریچه به دنیا نگاه کنیم، طبیعیه که تصویرمون از دنیا هم محدود و تیره باشه. اما راه دیگه‌ای هم هست…

    لازم نیست بری ده‌ها قسمت مستند ببینی تا ذهن‌ت باز بشه.

    کافیه به اطرافت نگاه کنی.

    خیلی از ما الان دوستان یا آشنایانی داریم که تو کشورهای دیگه زندگی می‌کنن—آلمان، کانادا، ترکیه، استرالیا، سوئیس، آمریکا یا حتی همین دوبی.

    کافیه چند دقیقه بی‌قضاوت باهاشون حرف بزنی.

    با زاویه‌ی روح ،،، نه ذهنِ شرطی‌شده.

    بپرسی: واقعاً مردم اونجا چطورن؟ زندگی روزمره‌شون چه شکلیه؟

    اون‌وقت کم‌کم متوجه می‌شی که خیلی از باورهایی که داشتی، از ذهنیه که سال‌هاست با رسانه‌ها تغذیه شده، نه با واقعیت.

    می‌دونی مشکل چیه؟

    ما عادت کردیم ذهن‌مون رو بذاریم وسط سفره‌ی رسانه‌ها، هر چی دادن بخوریم!

    در حالی که رسانه‌ها یه وظیفه بیشتر ندارن: تأثیرگذاری.

    نه آموزش، نه حقیقت‌گویی. فقط جهت‌دهی.

    تو فقط نگاه کن به این‌همه شبکه‌ی ماهواره‌ای فارسی‌زبان که شب و روز دارن روی باورهای مردم کار می‌کنن.

    چی باعث می‌شه این‌همه هزینه کنن؟

    فقط یه چیز: ذهن تو.

    اونا می‌دونن اگه ذهن تو رو بگیرن، بقیه‌ش حله.

    ولی خبر خوب اینه که ما می‌تونیم خودمون انتخاب کنیم از چی تغذیه کنیم.

    اگه حتی یه ذره با «زاویه‌ی روح» نگاه کنیم، متوجه می‌شیم که هیچ کشوری سیاه یا سفید مطلق نیست.

    آدما همه‌جا ترکیبی از نور و سایه‌ان.

    و اگه قراره تصویر دنیا رو بهتر کنیم، باید از ذهن خودمون شروع کنیم.

    اون شب کنار دریاچه‌ی زوریخ، یه عهد با خودم بستم.

    گفتم دیگه نمی‌ذارم کسی، حتی یه رسانه، ذهنم رو تصاحب کنه.

    دیگه قبل از اینکه چیزی رو باور کنم، از خودم می‌پرسم:

    «آیا این، صدای روحه یا صدای ترس‌های شرطی‌شده‌ست؟»

    از اون روز به بعد، هم نگاهم به آدم‌ها عوض شد، هم به کشورها، هم حتی به خودم.

    و باورم اینه که اگه هر کسی فقط یه قدم از ذهن محدودش عقب بکشه، و با قلبش نگاه کنه، کم‌کم یه چیز رو می‌فهمه:

    دنیا جای قشنگ‌تریه، اگه تو بخوای که باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    حکیمه گفته:
    مدت عضویت: 397 روز

    با سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز و دوستان گرامی

    من تا حدودی توانستم سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت را دنبال کنم و لذت ببرم واقعا طبیعت جالب و زیبایی دارد خصوصا در پارادایس که واقعا بهشتی هست که نهرها زیر درختانش جاریست .

    در مورد ذهنیت نسبت به کشور امریکا من هیچگاه نگذاشتم رسانه یا هر کسی دیگر بدون دلیل منطقی و بدون حقیقت بتواند ذهن مرا در گیر کند چه مثبت و چه منفی

    همانطور که استاد عزیز فرمودند در مدارسی که من تحصیل میکردم هم پرچم امریکا همیشه جلوی درب ورودی و روی آسفالت نقاشی شده بود که باید از رویش میگذشتیم اما من با اینکه مجبور بودم از روی آن پرچم عبور کنم همیشه این سوال در ذهنم زنگ میخورد که اینکارا چه معنی دارد؟اگر واقعا کشوری بد باشد با این کارها مگر مشکل حل میشود !!!!!

    بعدها که بزرگتر شدم همچنان ذهن کنجکاوی داشتم و این قبیل کارهارو و این فریب رسانه هارو نمیتونستم بپذیرم و بیشتر روی اخبار ، منطقی و غیر منطقی بودن اخبار و تصاویری که میدیدم تمرکز میکردم و باز چیزی در ذهنم بود که حل نمیشد و در واقع به قولی علت و معلول با هم جور در نمیومد البته تا اون موقع با استاد و برنامه هاشون هنوز آشنا نشده بودم پس از آشنایی با استاد دوست داشتنی و به شدت صادقم متوجه شدم که ان همه سوالی که در ذهنه من از نوجوانی ایجاد شده بود بدون دلیل نبوده و واقعا یک تناقض بزرگ بین خبر و واقعیت من را دچار این همه ابهام ذهنی کرده بود.

    استاد عزیزم من فکر میکنم طبق آموزه های شما که هر چیزی رو باید با منطق بپذیریم تا ملکه ذهنمون بشه اخبار و رسانه ها هیچگاه نتوانسته بود من را فریب ذهنی بدهد.

    سریال سفر به دور امریکا را با ذهنی خنثی و بدون هیچگونه ذهنیت منفی یا مثبت دنبال کردم و از منطقی بودن ، حقیقته بدون سانسور و درستی و صداقت شما لذت بردم و از شما و خانم شایسته عزیز که بسیار زحمت کشیدید بسیار سپاسگذارم چون میدانم ساخت مستند تلاش و زحمت زیادی میخواهد و شما از بعضی لذتها گذشتید و برای ساخت این سریال بخاطر اعضای سایت وقت گذاشتید و دوربین بدست گرفتید که این بسیار ستودنی هست و از شما ممنونیم.

    استاد عزیزم همانطور که خدمتتون عرض کردم ذهن من به شدت منطقی هست حتی سریال سفر به دور امریکا را هم با ذهن به شدت منطقی دنبال میکنم من فکر میکنم قضاوت در مورد ملتها خیلی خیلی فاصله دارد با قضاوت در مورد دولتها!!!

    از مردم امریکا ممکن است رفتاری دیده شود که حتی بهتر از عملکرد یک مسلمان باشد وبسیار رفتار انسانی داشته باشند .ولی در خصوص دولتها من باز هم سعی میکنم اسیر قضاوت رسانه ها نشوم و براستی عملکرد آن دولت را بسنجم و با تمرکز روی عملکرد ونتیجه آن و بر پایه منطق بپذیرم.

    ذهنیت منفی که در ایران نسبت به امریکا ایجاد شده بیشتر بخاطر عملکرد دولت امریکاست حداقل عملکردی که سالهای پیش در ایران و جلوی چشم خودمون ایجاد کردند مثل حقه کاپیتولاسیون و سوء استفاده های آن و قوانینی که نشان از برتری خودشان و حق توحشی که در نظر میگرفتندو بسیاری مسائل دیگر

    مردم امریکا حتی ممکن است خودشان هم از رفتار دولتشون در کشورهای دیگر خبر نداشته باشند که اگه مطلع بشوند حتما اعتراض میکنن مثل خرج مالیاتشان برای کشتار مردم غزه .کاری نداریم به اینکه مردم غزه خوب هستند یا بد ولی مالیاتی که مردم امریکا پرداخت میکنن برای آبادانی وساختن کشورشان هست نه برای کشتن یک عده آدم در کشوری دیگر که هیچگونه حمله ای به امریکا نداشتند و در کشور خودشان دفاع میکنن!!!!!

    در کل استاد عزیزم من فکر میکنم باید حساب انسانهارو فارغ از دین و مذهبی که برای خودشان نام گذاری کردن از حساب دولتها جدا کنیم .به نظر من همه انسانها فطرت زیبایی دارند که خداوند در وجود همه به عنوان روح خودش قرار داده است و این شرایط بیرونی هست که ما را از ان روح زیبا دور یا نزدیک میکند.

    استاد عزیزم در پایان یک خداقوت جانانه خدمته شما و مریم جان دوست داشتنی عرض میکنم و جبرانه این همه زحمات را به شکلی که خودتان دوست دارید و راضی میشوید از خداوند میخواهم.

    از شما که این دیدگاه را خواندید سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ابوالفضل گفته:
      مدت عضویت: 1112 روز

      سلام حکیمه عزیز

      از دیدگاه منطقیت واقعا لذت بردم برخلاف دیدگاه تند اکثر کامنت ها بدون هیچ منطقی و تمام خواستن ک همه تقصیر رو گردن جکومت ایران بندازن

      استاد عباسمنش ب من یاد دادن منطق رو منی ک اصلا نمیدونستم و درک نکرده بودم مفهوم این کلمه رو

      واقعا خیلی ممنونشم

      و اینجا با کمال احترام ب این استاد بزرگ فکر میکنم یک مقدار غیر منطقی قضاوت کردن همه جیز رو

      من نه جیره‌خوار جکومت ایرانم نه عاشق سینه چاکشم حتی روزهایی بوده ک فحش و ناسزا نثارشان میکردم اما وقتی از استاد منطقی فکر کردن رو یادگرفتم خیلی آروم شدم و سعی کردم تحسین کنم خوبی هاشون رو و بدی هاشون رو ب انسان بودنشون و جایزالخطا بودنشون ربط دادم

      و این دیدگاهی ک از استاد یادگرفتم ب آرامشم خیلی کمک کرد

      این دیدگاه باعث شد حیلی بیشتر مسئولیت زندگیم رو ب عهده بگیرم

      اما بچه ها متاسفانه خیلی غیر منصفانه دارن کامنت می‌نویسن

      و هیچ توجهی ندارن ب تاریخ و الان دنیا

      دوستان عزیز جوری کامنت نوشتن ک انگار

      ما رفتیم اطراف آمریکا 39 تا پایگاه نظامی ساختیم و هر روز و هر لحظه داریم تهدید میکنیمشون ب بمب باران

      انگار ما رفتیم تو قاره آمریکا یک کشور متجاوز جدید تاسیس کردیم و داریم مردم اون سرزمین رو از کشورشون بیرون میکنیم و در عرض یکسال 50 هزار تاشون رو کشتیم

      انگار ما مردم آمریکا رو تحریم دارویی کردیم و نمی‌گذاریم حتی دارو ب بیماران پروانه ای ما برسه و اونا دارن زجر میکشن

      انگار ما نفت آمریکا رو تحریم کردیم و نمی‌گذاریم از حف طبیعیشون ک تجارت با دنیاس استفاده کنن

      انگار مت رفتیم ب افغانستان و عراق حمله کردیم و اونجارو جوری با خاک یکسان کردیم ک هنوز بعد از بیست سال اثراتش هس

      کشور ما علیرغم قدرت نظامی ک داره و تواناییش برای کشورگشایی هیج موقع ب هیچ کشوری تجاوز نکرده و خواهان صلح در تمام دنیاس

      حالا فکر کنیم آمریکایی ها جای ما بودن کشورهای اطراف رو ب خاک و خون می‌کشیدن

      حتی در جنگ روسیه و اوکراین هم پای نظام آمریکا و سیاست هاش ب چشم میخوره روسیه ای ک علیرغم قدرتش هیچ موقع ب فکر کشور گشایی نبود

      حالا آمریکا رو ببینیم حتی ب رفقاش هم رحم نمیکنه کانادا رو تهدید میکنه میگه باید ب زور جزوی از من بشی

      خلاصه ک ی مقداری این فایل از استاد برام عجیب بود و کامنت بجه ها

      البته ک شاید تو ذهنم خیلی استاد رو کامل فرض کردم

      اما باید بدونم ک هیج کس کامل نیس و هممون حق خطا داریم و خدا هم آمرزنده هس

      جوری بچه ها در مورد مردم آمریکا و خوبی هاشون و مهربونی هاشون نوشتن و رفتارشون با بک ایرانی ک انگار وقتی یک آمریکایی میاد ایران ما سرشو می‌بریم خخخ

      کافیه فقط ی سرچ ساده تو گوگل زده بشه و نظر آمریکایی هایی ک ب ایران اومدن بشنویم ک اعتراف میکنن با اختلاف مهمان نواز ترین مردم دنیا ایرانی ها هستن

      استاد شما ب ما یاد دادین ک خودتحقیر نباشیم و قدر جایی ک هستیم رو بدونیم ک واقعا دست بوس شما هستم

      اما کامنت ها ب یک جهت دیگه ای بر خلاف همه فایل ها رفت

      البته ک خیره

      حکیمه جان ممنون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    نعیم پورشفقی گفته:
    مدت عضویت: 1715 روز

    بسم‌الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد بزرگوار و گرانقدرم

    سلام به بانو شایسته

    تاثیرات سریال های سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت به شخصه برام نعمتهای فراوانی داشته و خواهد داشت.

    دید قبلیم رو نسبت به مردم آمریکا و خود آمریکا خب دیگه لازم به گفتنش نیست .اینو دیگه همه میدونن که چی سر ما اومده با رسانه ملی و مدرسه های ملی ما

    اما آمریکا رو انگار خودم تجربه کردم انگار با مردمش زندگی کردم بعد از دیدن این سریال‌ها

    کشوری زیبا سرسبز 0 پر از فراوانی0پر از ارزشمندی پر از احترام0پر از لطافت مردم0پر از عقاید متنوع و آدم‌های متنوع اما مهربان کنار هم.کشوری که به نظرم نمیشه نمونه ای رو باهاش مثال زد که اینهمه به مردم خودش ارزش میزاره .کشوری تمیز و زیبا 0کشوری پر از احترام به منابع و احترام به مردم .

    واقعا من از آمریکا فقط عشق و احترام دیدم و ارزشمندی .و دلیل اینکه خداوند استاد عباسمنش رو برده آمریکا یعنی دیگه هر چی خوبی و عشق و فراوانی و نعمت و ارزش رو میخواست یه جا یه کلکسیون بسازه .خداروشکر استاد عزیزم خداروشکر شکر که در این کره خاکی زندگی می‌کنم و خداروشکر که تو این دوره از زمان زندگی میکنم که شما رو دارم

    استاد عزیزم کلماتم رو نمیتونم بچینم کنار هم

    که بتونم سپاسگزار وجودتون از خداوند قهارم داشته باشم .با تمام وجود با تمام سزاواریش(خدا) شکرگزارشم بابت وجود ارزشمندتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    لقمان گفته:
    مدت عضویت: 1360 روز

    به نام خدای وهاب

    با سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همراهان عزیز

    اگه راستش رو بگم نمیدونم بخاطر مکان شهر و مذهب من است که تفکر بدی نسبت به آمریکا نداشتم و رسانه ها هم زیاد تاثیر رو مردم ما ندارن و این تفکر تنفر از آمریکا شاید مربوط به گذشته باشه که جهان اطلاعات اینقدر گسترده نبوده و گروهی اذهان مردم رو به سخره گرفته باشن ولی آخرین شکهایی که نسبت به آمریکا داشتم با دیدن این سریالها بر طرف شدن و اینقدر کشور زیبا و باطراوتیه که آرزومه برای یک بار هم که شده بتونم از نزدیک ببینم مثلا استاد تو لس آنجلس سمینار بزاره و ما هم از ایران یه تک پا بریم و برگردیم هم آمریکا و هم استاد رو از نزدیک ببینیم . دنیا رو چه دیدی شاید بشه…

    البته استاد با اون حجم ممنتم مثبتی که دارن هر کجا که باشن براش فرقی نمیکند و همش اتفاقات خوب براش رخ خواهد داد حالا توی آمریکا نباشه توی هندوستان هم که باشه شرایط فقط خوب و خوبتر خواهد شد از سوی دیگه اون حجم ممنتم مثبت آدم رو فقط به جاهای خوب هدایت خواهد کرد.

    سریال سفر به دور آمریکا رو همیشه رو تلویزیون با خانواده میبینیم و تجربیات و آموزه های زیادی رو یاد میگیریم .

    آخه کشوری به این قشنگی و خوشکلی رو کی دیگه دلش میاد بگه…

    مرگ بر آمریکا ️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    ایمان متین فر گفته:
    مدت عضویت: 3151 روز

    به نام خدا

    با سلام و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم و سایز دوستان گرامی

    قبل از اینکه پاسخ سوالات مطرح شده رو بنویسم یه ماجرایی رو خواستم تعریف کنم

    خاله ام سال هاست که آمریکا زندگی می کنن و حدود سال 1370 دعوتنامه فرستادن و مادربزرگم که شخصی مذهبی و معنوی بود رو دعوت مردن به آمریکا ایالت تگزاس دالاس و مادربزرگم بعد از کلی مخالفت رفتن

    بعد از اومدن مادربزرگم به ایران از ماجراهایی که براشون اتفاق افتاده بود تعریف می کردن که من به دوتاشون اشاره می کنم

    یکی اینکه چون ایشون محجبه در عموم مردم آمریکا می گشتن مردم آمریکا بچشم راهبه و شخصی قدیس به ایشون احترام میذاشتن طوری که بعضی ها از ایشون درخواست دعا می کردن و حتی ایشون یکبار در مکانی عمومی نماز می خوندند و عده ای دورش میشینن تا نمازش تموم بشه و خاله ام ترجمه می کرده برای مادر بزرگم که اینا از طرز عبادتت به وجد اومدن و خواستار دعا هستن و کلی از طرز مناجات شما با خدا لذت بردن

    و دومین موضوع:

    مادر بزرگم که با خاله ام در یک فروشگاه بزرگ مشغول خرید بودن برای چنددقیقه خاله ام ، مادربزرگم رو در فروشگاه تنها میزارن و وقتی بر می گرده می بینه دوتا جوان آمریکایی کیسه های خرید مادربزرگم رو گرفتن که ببرن پای ماشین و این موضوع کلی روی مادربزرگم تاثیرگذاشته بود و دیدش رو نسبت به آمریکا و مردمش تغییر داده بود.

    اما در مورد سوالات مطرح شده این فایل ارزشمند :

    من همه ی قسمت های سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت رو دیدم

    قبل از دیدن این سریال ها چون بچه انقلاب و جنگ تحمیلی بودم منم هم تحت تاثیر مدرسه و رسانه های ، آمریکا رو دشمن خونخوار ایران می دونستم و حتی خانواده ما که متوسط رو به پایین جامعه بود مشکلات خانواده مون رو مقصر اصلیش رو آمریکا می دونستم و در مراسم 22 بهمن که شعار مرگ بر آمریکا و پرچم آتش زدن و زباله دان تاریخ اینا رو در کل زمان مدرسه ام تجربه کردم

    و فیلم های وتسترن هم در ذهن من آمریکا رو کشور خشک و بی آب و علفی پذیرفته بود

    ولی راستش قلبم قبول نمی کرد اونموقعه چون بخودم می گفتم این همه پیشرفت چرا در آمریکاست؟

    ولی چون شنیده ها ودیده ها و اخبار و مدرسه مدام بد آمریکا رو می گفتن صدای قلبم محو میشد

    تا سریال های سفر به دور آمریکا اومد

    اینقدر این سریال ها مهیج و جذاب بود برام که گاهی بعضی از قسمت هاش رو مثل آبشار نیگارا رو بارها و بارها میدیدم

    و اشک شوق می ریختم و متوجه نبودم باورهام داره نسبت به آمریکا تغییر می کنه تا حدود 2 سال پیش که یکی از همکارای افراطی ما شروع کرد از بدی آمریکا و مردمش و دلتمرداش گفتن

    راستش باش بحث نکردم ولی اونموقعه متوجه شدم چقدر من دیدگاهم نسبت به آمریکا تغییر کرده

    و تصمیم به مهاجرت به آمریکا گرفتم ولی باورهای محدود کننده اجازه مهاجرت رو بمن نداد

    ولی آلان با توجه به کار کردن روی دوره های استاد و مخصوصا “دوره هم جهت با جربان خداوند ” و مخصوصا جلسه 7 و 8 این دوره آرام تر شدم و پذیرش مهاجرت به آمریکا برام راحت تر شده

    انشالله ما هم بتونیم به این کشور عالی مهاجرت کنیم و از موهابش لذت و بهره ببریم.

    استاد عباس منش و خانم شایسته سپاسگزارم ازتون بخاطر تهیه سفر به دور آمریکا و سریال های زندگی در بهشت و همچنین این فایل ارزشمند

    انشالله در پناه خداوند در بالاترین مدار خداوند باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: