معلولیت ذهنی درباره ثروت - صفحه 13

بنام رب العالمین

خدایا کمکم کن ، راهنماییم کن به مسیری که درکی درستی از تو و قوانین تو داخلش باشه ، و هر لحظه بر علم و عملم اضافه کن.

من همیشه فکر میکردم پول با خدا در تضاده – پس از هدایت هایی که شد و رسیدم به این فایل که پیش گفتاری درمورد بسته ثروت ۲ هست ، مصمم شدم تا جایی که توان دارمو تعهدم اجازه داده این باور اشتباهو حذف کنم.

پس زمینه این کارم اینه ” هرانچه برای سعادت من لازم هست هم اکنون دارمش ”

باتوجه به محدودیت ها امکان استفاده مطالب گفته شده در این دوره رو ندارم ، اما یقین دارم هر انچه میخام هست .

شروع میکنم به تحلیل و نوشتن ایه هایی که فقط از زبون دیگران شنیدم و باور کردم پول و ثروت مخالف خداست .

به امید هدایت …

پیش از هر چیز این ایه به وجودم داره الهام میشه :

قران ، کلام خدا برای بعضی مایه هدایت و برای بعضی شقاوت است !

البقره ٢۶

یُضِلُ‌ بِهِ‌ کَثِیراً وَ یَهْدِی‌ بِهِ‌ کَثِیراً

( خدا در ایات قران ) جمع زیادی را با آن گمراه، و گروه بسیاری را هدایت می‌کند

این ایه فک میکنم کلید ورود به همه کج فهمی های من و قومم هست . یادمه بعد کلی فشارو عذاب برای اولین بار جسارت پیدا کردم و گفتم خدای من خدای ثروته ، من خدایی که تو فقر بخاد باهام باشه رو نمیخام نمیپرستم !

این حرف من یک سنت شکنی بزرگ بود و گفتن مهدی استغفار کن – حواست باشه – به یغما داری میری کمی بحث دینی از روی خشم کردمو گفتم زندگی الانم دقیقا اخر یغما و فنا هست هرجا برم از بدتر نمیشه .

گفت استغفرالله – توبه کن – بالاتر از سیاهی هم رنگ هست …

در قوم من فقط سلامت بودن تنها نعمتی هست که میشه از درگاه خدا کسب کردو امار نشون داده فامیل ما بیشتر از اطرافیان عمر میکنن !

اما من گفتم چه فایده من نمیخام مثه شما زندگی کنم /۲۴ سال زندگی شرافتمندانه در اوج ثروتو کامیابی واسم به مراتب بهتر از ۸۰ سال یا بیشتر عمر داشتن در نداری و ناکامی و خلاء

به حرفایی که زدم و به حال روزم افسوس خوردن – گفتم من دیگه این خدا رو نمیپرستم – تو چشماش دیدم که ناامید شد ازم –

( همین حرفم باعث اشنایی با استاد شد ! )

هود ۶٢

قَالُوا یَا صَالِحُ‌ قَدْ کُنْتَ‌ فِینَا مَرْجُوّاً قَبْلَ‌ هٰذَا أَ تَنْهَانَا أَنْ‌ نَعْبُدَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَ إِنَّنَا لَفِی‌ شَکٍ‌ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ‌ مُرِیبٍ‌

گفتند: «ای صالح! تو پیش از این، مایه امید ما بودی! آیا ما را از پرستش آنچه پدرانمان می‌پرستیدند، نهی می‌کنی؟! در حالی که ما، در مورد آنچه به سوی آن دعوتمان می‌کنی، در شک و تردید هستیم!»

عموم با شنیدن این حرفا به حساب خودش منو تحریم کرد . با توجه به سنم و فوت پدرم فکر میکردم من نیازمند به اونم – حتی تو اینده و تصویر سازیامم هر وقت کاری رو میخاستم انجام بدم کنارم بود .

اما گفتم هرچی باشه نمیخامش نه اونو نه خدای اونو

روزا رو به همین شکل ادامه میدادم – با کمی خشم – که خدایی که میپرستم چرا عادل نیست –

از یه نفر شنیدم که میگفت اینا آزمایش الهی است . فردی رو با ثروت و افرادی رو با فقر ازمایش میکنه . گفتم اوووکی عالیه من میخام در ثروت ازمایش بشم نه در فقر

نجوا گفت که خدا جبار و متکبره و هیچ قدرت انتخابی نداری …

چه روز هایی که در این گمراهی مشت به دیوار میکوبیدم ، تن آزاری میکردم…

تا اینکه شنیدم بزرگی گفته زندگی در دنیا نیمی به جبر است و نیمی به اختیار.

تو همین اثنا فشار های مالی کمرمو شکسته بودو علارقم داشتن املاک و مستقلات هیچ بهره ای نمیبردم – همش میگفتم چرا من نمیتونم هیچ استفاده ای ازین دارایی ها بکنم ؟ چرا هیچ مشتری برای خریدش نیست ؟ و گاهی هم همین دارایی ها موجب نگرانی و باز نگهداریشون هزینه ای واسم داشت !!!

اونجا فهمیدم اگه خدا نخواد هیچ کاری انجام نمیشه .

افتادم تو مسیری که کاری کنم خدا واسم بخاد …

روزی موقع نماز خوندن ( به شکل معمول مسلمانان ) یه هویی شنیدم که دارم میگم :

رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ

آیه ۲۰۱ سوره بقره

گفتم این ینی چی ؟؟؟!! اعتراف میکنم هنوز که هنوزه نتونستم موقع نماز خوندن تمرکزم روی خدا باشه – چندین تکنیک انجام دادم اما بازم فکرم هزار جا میره و سه رکتی رو چهاررکعت و چهار رکتی رو سابقه داشته شش رکعت هم خوندم!!

و همین جا از خدا میخام هدایتم کنه به مسیری درست أَقِمِ الصَّلَاهَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَکَ ۖ إِنَّ ذَٰلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ

نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهی از منکر کن، و در برابر مصایبی که به تو می‌رسد شکیبا باش که این از کارهای مهمّ است!

آیه ۱۷ سوره لقمان

واقعا هیچ درکی از نماز ندارم ، اعتراف میکنم چون ابا و اجدادم مسلمان و در مذهب شیعه بودن منم مطابق کیش و ایین اونا قرار گرفتم

اما از خدای متعال ، رب العالمین میخام منو هدایت کنه و یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ (بقره ۲۵۷ ) امید دارم ، حس خوب دارم خدا اجابتم میکنه چون خودش گفته ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ( غافر ۶۰ ) خدایا من خالی از تکبر ازت درخواست میکنم اجابتم کنی …

و خداااااااااااااااااااااا چطور میتونم ازت تشکر کنم که این روزای پر تضاد همش توی گوشم صدایی میاد که : بفضل الله و رحمته فبذالک فلیفرحوا …

برو شاد باش مهدی اقا ، برو تو طبیعت بچرخ بگرد برقص ، بیخیال این قیل و قال و بگیر و ببند – این کارت ” خیر مما یجمعون ” یونس ۵۸

این ایه خیلی ارومم میکنه – واقعا چشمام برق میزنه.. . این ایه واقعا بی نظیره – حقیقتا من نمیفهمم ( تا الان ) که استاد هی تکرار میکنه ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست . ینی چی – واقعا نمیفهمم –

من تا الان فهمیدم شاد بودن به فضل خدا و رحمتش از هر چیزی بهتر و بالا تره – احتمالا درک و باور استاد شکل تکمیل شده این فهم منه .

و این روزا به خودم میگم مهدی اقا حالت خوبه ؟ چکار کنیم حست ازین بهتر بشه ؟

و هر بار بهم پیشنهاد میکنه برم تو طبیعت و کوه و شنا و همــــش دور دور

ینی ول کردم زندگیمو گفتم خدایا به تو میسپارم

تا الان داره اب میبره – داره خراب میشه – داره میاد پایین – تو ضررم و…

همشونو ول کردم – واقعا کاریم از دستم برنمیاد – من با ذهنو استدلالم هر حرکتی زدم بیشتر رفتم پایین ، بیشتر به فنا رفتم…

خداروشکر

دلم ارومه – مادرم – اطرافیان – مطابق دیدگاه های قبلشون میگن مهدی یه حرکتی بکن یه چیزی – خیلی راحت گفتم ناتوانم ، منتظرم تا خدا کمکم کنه – خدا واسم درست کنه

به حساب خودشون دیگه رد دادم –

دیگه شورشو در اوردم هر روز هر روز رفتن به کوه و دشت

احتمالا میگن مهدی دیوانه شده دیگه – زده به اون در

نمیدونم – نمیدونم – فقط حسم خوبه

فکر میکنم توکل ینی همین استناد به حس خوب – و یومنون بالغیب ینی عمل به اونچه که الهام میشه بهت – حتی اگه ساده و پیش پا افتاده بیاد !

مثه این روزای من که همش بهش میگه برو جاهای جدیدی رو کشف کن و لذت ببر (تنهایی)

حسم خیلی خوبه – خیلی خوب – خداروشکر

تازه با اموزه های ایین ابراهیم اشنا شدم – هنوز درگیر قرص قمر یا درخشش شمس ها هستم (+۱۰۵)

امید دارم که خدا به زودی وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى

انصاریان: و به زودی پروردگارت بخششی به تو خواهد کرد تا خشنود شوی.

خرمشاهی: و پروردگارت به زودى به تو [مقام شفاعت‏] مى‏بخشد و خشنود مى‏شوى‏

فولادوند: و بزودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد تا خرسند گردى

قمشه‌ای: و پروردگار تو به زودی به تو چندان عطا کند که تو راضی شوی (در دنیا نصرت و در آخرت مقام شفاعت به تو بخشد).

مکارم شیرازی: و به زودی پروردگارت آن قدر به تو عطا می‏کند که خشنود شو

این ایه ۵ سوره ضحی است – با چند ترجمه مختلف نوشتم که تکرارش بره تو مغزم – رسوخ کنه تو وجودم

چون فهمیدم زندگی منو باور هام به وجود اوردنو فرایند حذف یا ایجاد باور تکرار و تکرار و تکراره –

یک ایه هی داره رپید میشه در ادامه قرار میدم – ماجراش اینه : یادم میاد روزی خواهرم بهم گفت – مهدی ایمانت به خدا مشکل داره – استناد کرد به قران و این طور معنی کرد :

ایمان تو گیر خوبی ها و حسنات دنیوی هست ! وقتی خدا خیر و برکتی به سمتت بفرسته مومنی و وقتی بد بیاری و ضرر کنی مشرکی –

تو خدا رو وقتی که همه چی خوب باشه میخای وقتی که یه جای کارت بلنگه شروع میکنی به کفر گفتن –

در صورتی که ارتباط با خدا ینی قبول خوبی ها و بدی ها ! تسلیم بودن به الله !!

اگه روزی رزقت زیاد بود خداروشکر کن

اگه هم روزی پول نداشتی نوون بخری بازم خداروشکر

چون این خواست خداست اون نمیخاد تو بخوری ، داشته باشی و… !

و بیشتر باید خداروشکر کنی که سالم و سلامتی – حسنات در دنیا چیزی جز سلامتی و خانواده خوب نیست !

این ریشه بزرگ همه ناکامی ها و نداری ها و همه شکست های مالیمه و در نهایت فقر امروزم – در حالی که خواهرمم طفلی گمراهه

اونم چیزی نیست جز حرفایی که شنیده – چه زیبا استاد گفت برید تحقیق کنین ، هیچ کدوم از مراجع که به حساب خودم ازشون تقلید میکنم همشون ثروتمندان جامعه هستن .

من باور میکنم به من دروغ گفتن – من قبول میکنم که از وقتی دین به وجود اومده سوء استفاده از دین هم صورت گرفته

من قبول میکنم گمراه بودم

من قبول میکنم خودم کردم ، اما رحمت خدا رو مطلبم

من فهیدم اونی که دستش به گوشت نرسیده میگه اَخه !

هدایت شدم به ایه ۴۹ سوره فصلت :

لَا یَسْأَمُ الْإِنْسَانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَیْرِ وَإِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیَئُوسٌ قَنُوطٌ

خرمشاهی : انسان هرگز از طلب‏خیز به دعا خسته نمى‏شود، ولى چون شرى به او رسد، بس نومید و دلسرد است

خواهرمم در اصل به همین ایه استناد کرد و واسم تفسیرش کرد در صورتی که من الان فهمیدم هر اتفاقی که تو زندگیم رخ داده و میده به واسطه خواسته های خودمه – به واسطه فرکانس های خودم – فرکانس دیده نمیشه باید قبولش کنی باید ایمان داشته باشی بهش

قبول فرکانس و مدار ها دقیقا یومنون بالغیبه

یادم اومد از حرفای استاد که چه زیبا تشریح کرد ” بما قدمت ایدیهم ” را

ذَٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ

این عذاب به خاطر کارهایی است که به دست خود پیش فرستادید، و خدا هرگز در حق بندگان ستم نخواهد کرد.

آیه ۱۸۲ سوره آل عمران

‏

خدایا ازت خواهش میکنم از فضل خودت این مطالب و محتوایی که تو منو بهش هدایت کردی رو در وجودم تثبیت کن

کمکم کن باور کنم تو یک انرژی برتر و متعال هستی

یک انرژی که منشا خوبی هاست .

تو نوری و در عدم وجود تو تاریکی به وجود میاد

نور قدرته و تاریکی قدرتی نداره – به قول استاد ما لامپی نداریم که تاریکی ایجاد کنه –

نور انرژی وقدرته

تاریکی در عدم وجود نور وجود داره و نیرو نیست

از تاریکی نمیتونی هیچ انرژی استخراج کنی – در تاریکی هیچ گیاهی رشد نمیکنه

نگاه کن طبیعت – تو عمق غارها – تو اعماق اقیانوس ها – حیات نیست …

خدایا کمکم کن

خدایا هدایتم کن به راه راست – و راه راست هم جز انعمت علیهم نیست !

و منظور تو از نعمت چیزی جز خوبی ها و ثروت ها و سعادت ها و نعمت ها و لذت ها و احساس خوب داشتن ها و ارامش نیست – و در یک کلام همه اینا ینی تو.

تو یک انرژی متعال هستی –

هر لطافتی نمودی از نرمی و لطافت توئه – بالاتر و بری از هر شرک و شبیهی

هر نیرو و قدرتی نشونه ای از قدرت توئه – بالاتر و بری از هر شرک و شبیهی

هر سعادتی و موفقیتی نشونی از متعالی توئه – بالاتر و بری از هر شرک و شبیهی

و الــــــــــــــی بی نهایت صفات نیک و پسندیده ای که تو داری و نمودش در طبیعت ، در وجود هر ذره ای قرار گرفته و باز تو بزرگ تر از هرچیزی هستی که وجود داشته باشه.

کم کم دارم میفهمم حرف استاد و که من ” پاره ای از خداوندم ” همه انسان ها ” پاره ای از خداوند اند ” ینی چی …

الان میفهمم چرا انقد با گوش دادن دکلمه ای از استاد در فایل ارامش در پرتو آگاهی شماره یک چقدر اروووم شدم –

الان حسم ، مثه یه طلوع خورشید – درحالی که من سرمو گذاشتم رو شن های کنار دریا ، فارغ ازینکه خیس بشم یا شن و ماسه بره تو سرو صورتم – دارم طلوعو تماشا میکنم

بی هیچ نام

بی هیچ مکان

بی هیچ قبیله

بی هیچ قضاوت

ازااااااااااااااااااد و نامحدود

بی هر فرم و قالب .

چقدر حسم خوب شد این متن ها رو نوشتم –

راستی امروز روز عرفه هست – خانواده بهم گفتن مهدی برنامت برای عصر چیه ؟ ( مسجد میری یا حرم میری ؟ ) سکوت کردمو لبخند زدم.

ته دلم گفتم در حال حاضر معرفت فقط با خوندن نوشته های دوستان یا صحبت های اقای عباسمنش بدست میاد …

من خیلی دعای عرفه رو دوس دارم – معنیشو.

دلم میخاد سال اینده همچین روزی بحدی از معرفت رسیده باشم که خوندنش از سر شوق منو به خندیدن و گریه کردن واداره

نه این حالتی که مثه یه بچه گربه تو یک فضا گیر افتاده و به هر جا چنگ میندازه …

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

فولادوند :

و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت‏ خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که دشمنان [یکدیگر] بودید پس میان دلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید این گونه خداوند نشانه‏ هاى خود را براى شما روشن مى ‏کند باشد که شما راه یابید

برای این ایه کلی الهام بهم شد که علاوه بر معانی ظاهریش کلی برداشت ملموس میشه داشت که تشریحش در این مجال نمیگنجد .

پایان .

ارادتمند

مهدی وثوق

مشهد/ایران

۹ اَمُـرداد ۱۳۹۹ /

۹ ذی الحجه ۱۴۴۱ /

ساعت ۱۹:۱۹

عاشق همزمانی هستم!

/

/

+۱۰۵