https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesااh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-31 05:22:532025-02-12 09:30:03پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر»
247نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
آنچنان تجلی کردهای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده
نگاه تو همواره با من و امید زندگی من است….
(گام 21 | مرور چند اصل برای تصحیح دوباره مسیر)
سلامی با تمام عشقم نثار استادجان و مریم بانوجان
و همه دوستانم در ادامه اینمسیر لبریزاز تجلی نور خداوند و آگاهی های ناب
خدایا دریکی از ماه های زیبایت ، ماه شعبان قرار داریم که در آن فقط جشن وشادی موج می زند هرچند با هدایت معجزه وارت که در این مسیر نورانی ما را قرار داده ای ،هر لحظه مان شده آکنده از حال و احساس عالی و آرامشی از ایمان به خودت از توکل و صبر و امید به روزهای شگفت انگیز تر،الهی شکرت .
واقعا خداوند پاسخ می دهد به شکلی که اصلا باورمان نمی شود و همه چیز از دیدگاه ما شده معجزه و هرروز شکرگزارتر، متواضع ترو خاشع تر
و این ها همه زمانی اتفاق اُفتاد که در این مسیر با خود صادقانه و عملگرایانه رفتارکردیم دل به هدایت هایش سپردیم و ایده ها و الهاماتش وقتی با خود مهربان تر شدیم و خوشحال تر زندگی خود را ادامه دادیم چون خوشحالی و شادی از درون باعث شد دنیا را جای زیباتری کنیم به ویژه کنار انسان هایی که هرروز با آنها برخورد داشتیم
و من سعی کردم با تغییرات آگاهانه تاثیر مثبت خود را برجهان اطرافم بگذارم و به قول مولانا:
در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک
بجز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم
و رنج من زمانی پایان یافت که به آنچه باید اندیشه کردم و باورها و افکارم دستخوش تغییرات اساسی شدو اگر می خواستم به باور فراوانی برسم باید فکرهای نگرانی را کنار می گذاشتم چون ایمان پیدا کرده بودم که نگرانی انرژی متضاد فراوانی است و وقتی فهمیدم من با افکارم زندگی می کنم ، سعی کردم افکارم را با شنیدن و دیدن صحبت های طلایی استادم ،حسابی شخم بزنم و کرم هایی که داشت ذهنم را نابود می کرد یکی یکی از بین ببرم .
از رفت و آمدهایی که جز عقب افتادگیم چیزی عایدم نشده بود، از آن طعنه ها و رفتارهای مخرب اطرافیانم دور و دور و دورتر شدم و دوسال است که یکی از رمزهای خوشبختی ام در این دنیا دوری از همه بستگان و دوستانِ…..بود و من به این مسیر با تمام زیبایی ها و معجزاتش عاشقانه دل بستم و دوست شدم و همه چیزم شد با کیفیت فکرکردن و مفید اندیشیدن و برای خلق یک زندگی با رعایت قوانین زیبای خداوند زندگی کردن و سعی در عمل به آنها.
زندگی برلیم شبیه یک بوفه شد که این مسیر به من عطا کرد و خداوند تمام آنچه را که می خواستم در این بوفه برای خوشبختی ام مهیا کرده بود،
این سایت و صحبت های استاد و توحیدی بودنشان با تجربه های تاثیر گذارو توضیحات ایشان در مورد کلام خداوند در قرآن و بی نهایت موارد دیگر یک پکیج کامل بود که زیبا زیستن در بهشتی که هر لحظه خود خالق آن هستم را تجربه کنم .
برخی تجربیات تلخ گذشته از دیدگاه خودم
امروز باعث شدند آگاهانه آنها تکرار نشوند و به سمتی جهت داده شوند که به نفع من بودند و باعث روند روبه رشد و شکوفایی ام باشندو نتایج آنها باعث ایمانی قویتر و صبوربودنم و توکل به خداوندی که دیگر در همه چیزم صاحب اختیار بود .
چقدر قانون تکامل جلوی عجله برای هر بدست آوردندی را از من گرفت و من با صبر و ایمان دیدم که نتایجی خلق شدند تصاعدی و در زمان مناسب، همان زمانی که خواست خداوند بود و من لایق دریافت شان، خدایا شکرت بابت سلول به سلول داشته هایم
شکرت که از صبح با احساس شکرگزاری بیدار می شوم با دیدن روی ماه عزیزدلم به لطفت ،با نفسی که می کِشم ،با شنیدن ضربان قلبم و من لبریز از شکرگزاریت و این ها معجزه هست و این شده سبک زندگیه هرروزم و من احساس می کنم از تمام نعمت هایت غنی هستم ……
قانون کائنات زیباست و قابل تامل و تفکر یعنی من با افکار و عملکردهایم بازتابش را در جای جای زندگیم شاهد هستم ،باید از خودم سوال کنم در هر مسئله ای چطور آگاهانه سربلند بیرون بیایم(فکر آن باشد که بگشاید رهی )و اگر آرامش درون داشته باشم بی شک خداوند به زیبایی جواب هر مسئله ای را با هدایت هایش و ایده و الهاماتش به من عطا می کند از طریق نشانه های روزانه و از دل صحبت های استاد ،تمرکز بر فایل ها و زیبایی های منحصر به فردشان و از بی نهایت دستان خداوند ….
و من هرروز دارم این ها رو زندگی می کنم و سعی کرده ام در خفن ترین لحظه یعنی لحظه حال زندگی کنم ،لحظه ای که با خودم در صلح باشم
باور عالی داشته باشم به خودم و خدای خودم …
هیچ کسی نمی تواند کوچکترین دخالتی داشته باشددر پیشرفت یا پسرفت زندگیم ،جز خودم ،
پس تمام سعی من این هست طوری زندگی کنم که یک قدم به جلو بردارم با ایمان،صبر ،توکل و امید به لحظه عالیه بعد آن و دقیقا بعد از آن و
یهو می بینم لحظه لحظه های زندگیم راکه در خوشبختی زندگی می کنم ، خوشبختی که خود خالق آگاهانه هر لحظه اش بوده ام و ادامه می دهم ،
زیبا نیست آیا ؟؟؟!!!!
بی نظیره و یک قانونِ بی بدیل خداوند که به قول استاد جان هر کدام مان خالق هر لحظه شرایط مان هستیم .
اندیشه ات جایی رود و آنگه تو را آن جا کِشَد
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت و سعادتمند و خوشبخت باشید ،دوستتون دارم.
اگر من اولویت امروزم رو اختصاص بدم به احاطه کردن کانون توجهام با آگاهیهای فایل امروز، کانون توجه من در راستای اصل و در راستای قانون جهتدهی میشه، و این هماهنگی که داره توی کانون توجه من ایجاد میشه، میتونه من رو به سمت ایدههای کاراتری هدایت کنه که تمام کارهای لازم امروزم خیلی روان انجام بشه و اورآل چرخ زندگی روانتر بشه.
عجب منطق قوییی!
آفرین شایسته جان…
با ارزشترین دارایی ما، کانون توجه ماست و عادتهای روتین نامناسب، این دارایی ارزشمند رو نابود میکنه!
نه گفتن به هر کدوم از این عادتها، ما رو قویتر میکنه تا دفعات بعدی هم مقاومتر عمل کنیم و نه بگیم.
کار کردن دائمی روی خودمون، مهمترین صلاه زندگی ماست. اما ذهن دلایلی میاره تا کارکردن روی خودت رو به تاخیر بیاندازی… تا شما رو از کار کردن روی آگاهیها منصرف کنه!
این دلایل تمومی نداره و به قول مریم جان، هر بار با رنگ و لعابی متفاوت میخواد شما رو منصرف کنه و یا نهایتا بتونه کار کردن روی خودت رو به بعد موکول کنه.
این انتخاب منه، این انتخاب شماست که چقدر به این داستان باورها اولویت میدی!!
ذهن شما بخاطر محدودیتهاش، در اولویت بندی کارها خطا میکنه! تقصیرش هم نیستا… در واقع ذهنتون بهترین کار خودش رو داره انجام میده، اینجا شما باید وارد بشی، کسی که بقول استاد یه پله بالاتر از فکره.
شما مجبور نیستی بهش گوش بدی!
توییییییی که فرماندهای!!!!
فرمون دست توئعععععه!!!!
اون جمله قرآنی که میگه تلاش شما پراکنده است، یه زنگ مهمی رو توی گوش من بصدا درآورد تا همیشه اولویت رو با قانون بزارم، چون هر چی بیشتر روی خودم کار کنم، کیفیت و خروجی بهتری نصیبم میشه و به قول مریم جان اورآل چرخ زندگی روانتر میچرخه.
تلاش پراکنده یعنی اینکه شما به طرز عجیبی روزها سرت شلوغه، اونم برای کارهای بیهوده، کارهایی که در پایان روز وقتی نگاه میکنی، همه فعالیتهای سختی بودند که هیچ ارزشی به شما اضافه نکردند.
این روندفرسایشی که لذت رو دورتر و دورتر میکنه و در زندگی آلموست 90 درصد جامعه پیداست، کاملا بصورت نامرئی باعث میشه از قدرت خلاقه شما کم و کمتر بشه و درگیر حواشی دائمی باشی.
کاری به بدنه جامعه نداشته باشید که چه فکرهایی میکنن و یا چه مسیری رو میرن، شما برای استفاده از این قدرت خلاقه باید از بدنه جامعه جدا بشی و البته این کار راحتی هست، اگر که همیشه روی خودتون و این اگاهیها کار کنید.
تنها کاری که باید بکنید اینه که فرعیات رو حذف کنید، تمرکزتون رو از آنها پس بگیرید و بزارید روی این آگاهیها. (فرعیات زیادی در جامعه هست، از شبکههای اجتماعی بگیر تا غیبت و …)
سرمایه اصلی ما برای خلق خواستههامون، فرکانسهامونه و برای تسلط بر فرکانسهاتون باید کانونتوجهتون رو آگاهانه کنترل کنید.
از این توانایی خلقکردن که به انسان داده شده، استفاده کنید تا به آرزوهاتون برسید.
روی خواستهای تمرکز کنید و همون مسیر درست رو ادامه بدین تا به پیروزی برسید.
پس اولویت بزار و کار کردن روی خودت رو بالاتر از هر چیز دیگهای بزار.
وقتی که اولویت گذاشتی، فقط تویی و اون و هرررر چیز اضافه دیگری که ذهنت پیشنهاد میده رو حذف کن! چون نگرانیهای ذهن تمومی نداره و اگر دهن باز کردی و یکی از اون نگرانیهارو خوردی، هیییییی نگرانی بیشتر به خوردت میده تا جایی که رشته تمرکزی که بین تو و خواسته بود پاره میشه و باز باید از اول شروع کنی.
اما اگر یاد بگیری که به نگرانیهاش توجه نکنی، هر بار کمرنگ و کمرنگتر میشن و باز تو میمونی و هدفات.
البته اوایل راحت نیست، حتی خیلی از ماها متوجه نیستیم بکگراند ذهنمون چقدددر شلوغه! درسته که با جسممون حاضریم ولی ذهن پر از مسائل حل نشده است که هر بار یکیش رو پیش میکشه و پیشنهاد میده تا ما رو هم مشغول و درگیر کنه!
به پیشنهاد مریم جان، فقط خودت و خواسته رو ببین و هر چیز دیگهای که حواشی هست رو ایگنور کن و اینقددددر این رو خوب انجامش بده تا حرفهایتر بشی و تو باشی و خواستهات.
ثمره کار کردن روی خودت و این آگاهیها، رفتن به یک مدار بالاتره، اونم هر بار. و این خیلیییی خوبه!
چون در مدارهای بالاتر نعمتها آلردی اونجا هستن! فقط جمع کردن میخواد.
تمرکز و رسیدن به پیروزی، یه تعهد قوی میخواد. چون وقتی واردش شدی باید با تمام توجهات مشغولش باشی و تمومش کنی و قطع کردن تمرکزت از روی پروژه ،هدف
یا خواسته صحیح نیست! چرا که بعدا باید دوباره هزینه بالایی پرداخت کنی تا برسی به همون مرحلهای که قبلا بودی.
مثل قارچخور که کل مرحله رو میرفتی، داداشت میومد از جلو تلویزیون رد میشد و در همون ثانیه حساس کنونی یه چاله رو نمیدیدی و کل مرحله از اول میومد. ( اون زمان چک پوینت هم گمونم اختراع نشده بود)
تلاش کن همیشه در حد خودت و تواناییهات عمل کنی، چون همین قدمهای کوچیک ولی مستمر، کیفیت زندگی تون رو بالاتر میبره.
چون مدارتون بالاتر میره.
در پناه الله ثروتمند، در تمام ابعاد زندگیتون ثروتمند باشید.
خداوند راشاکرم بازم به من فرصت داد تا باپروژه پراازخیربرکت
” مهاجرت به مداربالاتر”
همراه شوم
خدایاشکرت،خدایاشکرت،خدایاشکرت
” گام سوم”
” رابطه متقابل بین تقواوثروت پایدار”
تمرین :
• با توجه به آگاهی های این قسمت، باورهای قدرتمند کننده ای را لیست کن که ارتباط مستقیم بین ” تقوا و ثروت پایدار ” را نشان می دهد.
• از خلال توضیحات استاد عباس منش در این قسمت، چه راهکارهایی برای ایجاد و تقویت باور به فراوانی آموخته ای با توجه به اینکه، «باور به فروانی» نقشی بسیار اساسی در تجربه موفقیت مالی پایدار دارد؟
پاسخ:
باعنایت به آموزشهای استاد دراین 5سال درقالب فایلهای رایگان ودوره ثروت 1 ودوره مقدس دوازده قدم به این درک رسیدم که خداوند ثروتمندان رادوست دارد وحمایت میکندزیراثروتمندان باعث گسترش جهان میشوند این قاعده کلی جهان هستی است درهمین راستا ازروزی که خدادوستم داشت ومنوبه این مسیرزیباوالهی هدایت کرد کارکردن روی باورهای توحیدی اولیت اولم بوده اولویت دوم کارکردن روی باورفراوانی وباورثروت متمرکز شده ام
استاد از آخرین باری که توی سایت کامنت گذاشتم چندین ماه میگذره و من عجیب ترین چند ماه زندگیم تجربه کردم ،حدود 6 ماه پیش من به طور خیلی اتفاقی دچار حمله های پنیک فوق العاده شدید شدم به طوری که چند حمله اول آمبولانس خبر کردیم و این اتفاق برای من شک بسیار بزرگی بود و تا یک ماه کنترل احساسیم رو از دست داده بودم و با کوچکترین تنشی پنیک ها شروع میشد و گریه میکردم بدون اینکه دلیلش رو بدونم و با روزی 4 تا قرص اروم شده بودم ،یکی دو ماه اول خیلی فکر کردم ،خیلی فکر کردم استاد که چه اتفاقی افتاده من چرا اینجوری شدم من که همیشه حواسم به خودم بود من که خیلی آدم آرومی بودم من که اصلا استرس نداشتم و بعد انگار پرده ای از جلوی چشم هام برداشته انگار تازه برای اولین بار خودمو دیدم و فهمیدم که توی چه باتلاقی از استرس و تنش و اضطراب و ترس مداوم بودم اونم به مدت سال ها و اینو نمیفهمیدم و زندگی رو ترس و جنگ مداوم می دیدم و فقط تقلا و دست و پا میزدم وای استاد وای که من وقتی قرص خوردم و فقط مغزم خالی شد تازه فهمیدم زندگی نرمال یعنی چی؟ تازه فهمیدم آرام بودن یعنی چی ؟من سراسر ترس و اضطراب بودم و یکی یکی باور های مخرب ام اومدم جلوی چشم هام و فهمیدم من کوهی از مخرب ترین باور ها رو در مورد خودم و خدا و زندگی داشتم و الان نزدیک 1 ماه که هیچ تجربه پنیکی دیگه نداشتم و دارم یکی یکی قرص هامو قطع میکنم و دارم دوباره همه فایل ها رو گوش دادن و استاد شاید باورتون نشه من الان دارم میفهمم شما چی میگین با اینکه قبلا من مدام فایل هاتونو گوش میدادم اما اونقدر که باید روم تاثیری نداشت چون من توی فرکانس ترس و نگرانی هیچ دسترسی به آگاهی های مدار های بالاتر نداشتم و گوش میدادم اما باز هم میترسیدم بازهم روم تاثیری نداشت این چند وقت اخیر دارم فقط فایل های توحیدی گوش میدم و استاد باورتون نمیشه چطوری حرف هاتونو میفهمم چطوری دارم قانون با تموم وجودم درک میکنم و تاثیر تک تک فکر هام در اتفاقات روزمره رو میفهمم …
من خودمو شایسته خوشی نمیدونستم من از احساس خوب میترسیدم ،خودمو لایق نعمت های خدا نمیدونستم ،من خودمو لایق آرامش نمیدونستم و الان فهمیدم که معنی واقعی زندگی فهمیدم و حضور خدا رو توی لحظه به لحظه زندگیم لمس میکنم اینکه همیشه بوده و همیشه به من پاسخ میداده اما این من بودم که خواسته و فرکانس درست بهش نمیدادم و هر وقت که کوچکترین حس خوب و فرکانس خوب دادم اون ده برابر نعمت خوشی بهم برگردونده اینکه همیشه هدایتم کرده و مناسب با جایگاه و ظرفی که داشتم بهترین فرصت ها و نعمت هارو بهم داده و این تجربه هم نعمتی از جانب خودش بود که من بفهمم کجام ،بفهمم تا بتونم از تو باتلاق بیام بیرون و واقعا شکر گذارشم…
کاشکی یه واژه ای بزرگتر و فراتر از سپاسگزاری وجود داشت که میشد به استاد عزیز و مریم جان شایسته بگم
راستش باید یه خداقوت به خودم هم بگم
چون تو روزهای اوج ناامیدی با موندن تو گوشه و کنار این سایت ، خودم رو آروم آروم از باتلاق ناامیدی و عقب نشینی نجات دادم
باید برای همین بهبودهای کوچیک هم خودم رو تشویق کنم تا ذره ذره به مدار بالاتر و فرکانس بهتر هدایت بشم
درست در اوج ناامیدی ، با کمک آموزه های استاد و کامنتهای دوستان و نوشتن های خودم ، روزنه های امید ، یکی پس از دیگری رونمایی شدن
روزنه هایی که از استاد عزیزم آموختم حتی اگه پیدا کردن یک سکه در خیابان بود ، اون رو یک نشونه بدونم و بابتش انقدر سپاسگزار باشم تا نشونه های بزرگتر از راه برسن
🩷اولین نشونه ، فایل جدید استاد بنام کلید اجابت دعاها بود که چه قفل هایی از ذهن من باز کرد
بعد، اومدم پس از سالها که دوست داشتم قرآن رو با اشتیاق بخونم و درکش کنم ، و توی سایت فعالیت دوستانی مثل سعیده شهریاری عزیز ، و آقا رضا احمدی گرامی و آقا حمید نارنجی ثانی و…و… رو میدیدم ، با خودم میگفتم اینا چطور انقدر راحت دارن با قرآن ارتباط برقرار میکنن و اینهمه درس یاد میگیرن !!!
حالا میدونستم آقا رضااحمدی و حمید آقا نارنجی ثانی تحصیلات عالی یا آشنایی طولانی مدت با قرآن داشتن ولی خیلی دیگه از دوستان بودن که اونها رو هم نداشتن و توی همبن سایت با همین اطلاعات اندک شون شروع کرده بودن به آشنایی با قرآن
و
من
عقبه ی خوبی تو این زمینه داشتم که بلااستفاده مونده بود
پدربزرگ من ملای روستا و امام جماعت روستا شون که الان شهر بزرگی شده ، بودن و مدام توی مغازه شون قرآن باز بود و صدها هزار بار قرآن رو خونده بودن و کتابهای خطی بزرگ و بسیار قدیمی که از اجدادشون به ارث رسیده بود رو میخوندن که هیچکس خط اون کتابها بزرگ رو که در حال پوسیدن بودن تشخیص نمیداد
پدر پدربزرگم باز مومن تر از ایشون و در قبرستان بقیع نزدیک قبر 4 امام دفن شدن و مرد بسیار مومن و قرآن خونی بودن و ایشون هم ملا بودن
و همه خط شکسته ی بسیار بسیار زیبایی با همون سواد مکتب خانه ای داشتن
و
من زبان عربی رو خیلی دوست داشتم و خیلی خوب معنی کلمات و ریشه ی کلمات عربی رو میفهمم ، اما از این درک برای خوندن قرآن استفاده نمیکردم چون ذهنیتی که ازش داشتم همش آیات عذاب و جهنم بود
برای همین سمتش نمیرفتم و میگفتم نمیفهمم چی میگه
ولی فایل کلید اجابت دعا که در مورد حضرت زکریا و اجابت دعای ایشون با وجود اون تردیدها و نشانه خواستن ها از خدا بود و همزمانی این فایل با دیدن تصادفی قسمتی از سریال مریم مقدس از تلویزیون توسط من ، خیلی خیلی امیدوارم کرد
انگار یکی بهم میگفت جواب سوالات تو اینجاست ، تو سوره مریم ، تو داستان زکریا،
وقتی استاد گفتن زکریا وحی خداوند و بشارت تولد یحیی در پیری خودش رو شنید و حتی خداوند جنسیت و نام اون فرزند رو بهش گفت ، و پیامبر خدا باز هم باور نکرد و از خدا نشونه خواست ، نور امید چنان تو قلبم روشن شد که از ذوق داشتم بال در می آوردم
گفتم اگه پیامبر خدا که بهش وحی میشده و خودش تازه مردم رو دعوت به ایمان یه خدا و وعده هاش میکرده، اما باورش قوی نبوده و از خدا نشونه میخواد که مطمئن بشه ، منم خیالم راحت شد
و از خدا خواستم به من هم نشونه بده
اومدم توکتاب تاریخ انبیا یه مطالبی خوندم
و بعد رفتم سراغ سوره مریم
و چه نکات عالی و جالب و تازه ای از همون چند آیه کشف کردم که توی همون فایل کلید اجابت دعا نوشتم که مطمئنم هر کسی که دنبال جواب اون سوالات باشه خدا هدایتش میکنه به اون کامنت
و نمیدونید چه برکتی داشت همون یک ذره تحقیق و همون یک قدم کوچولو و چه نشونه هایی بعدش اومد
🩷نشونه بعدی خواب عالی بود که امروز عصر دیدم و انقدر واضح خدا به من گفت میخوای برات عین ابراهیم م گوسفند از آسمون بفرستم ؟؟؟
و چه خواب زیبا و پر معنایی بود
باور نکردنی
که تعبیر خواب آسمون آبی و گوسفند رو که خوندم دیگه واقعا امیدوار شدم که درهای خیر و برکت دارن به سمتم باز میشن و ظرف من دیگه آماده دریافت نعمتهای بیشمار خداوند شده ، و پیروزی نزدیکه
اون خواب رو هم بطور مفصل در پاسخ به همون کامنت خودم نوشتم که رد پایی از خودم باشه
🩷نشونه بعدی کامنت یکی از دوستان بود که دقیقا زیر کامنت خودم دیدم و اصصصصلا باورتون نمیشه دقیقا تمام شرایط من رو داشتن فقط دو سه سال سن شون بیشتر از من بود
و یکی از بزرگترین نشونه هاش این بود که دقیقا ایشون هم بعد از 21 سال کار اداری خوب ، از اون شغل بیرون اومده بودن که برن دنبال هنر مورد علاقه شون و مابقی داستان که ایشون هم همون نجواها ( که سنت بالا رفته و دیر شده و شغلت و از دست دادی و… ) داشته آزارشون میداده
و استاد توی همون فایل کلید اجابت دعاها که به آیه سوره طلاق اشاره کردن ، این رو هم گفتن که ممکنه شما طلاق نگرفته باشید ولی از شغلی که داشتید بیرون اومدید و حالا همون حقوق و مزایا رو هم ندارید و…
و نویدهای امید بخشی که بعدش گفتن
دل ماها رو فوق العاده گرم کرد
🩷نشونه بعدی ، تا اومدم از سایت برم بیرون و به کارهای منزل برسم در کمال شگفتی دیدم سایت بهم پیغام جایزه داد
و من میدونستم که مدتهاست توی سایت خبری از جایزه و قرعه کشی و… نیست و من همیشه حسرت میخوردم چرا اون زمانهایی که قرعه کشی و مسابقه داشتن من توی سایت نبودم
باور نمبکنید چقدر ذوق زده شدم
هر چند جایزه این بود که بعنوان دانشجوی فعال سایت ، اگه تا یکماه دیگه محصولی بخرم ، بجای 15٪ ، 25٪ کیف پولم شارژ میشه
و من الان تو شرایطی هستم که حتی ده هزار تومن هم توی حسابم ندارم اما مطمئنم خدایی که این نشونه های عالی رو پشت سر هم توی یکی دو روز به من داده خودش هم به راحت ترین شکل ممکن پول خرید دوره جدید رو میده، خدایی که پول خرید تمام محصولات استاد بجز ، سه دوره آخر قانون آفرینش رو به من داد ، پول خرید بقیه شم میرسونه
بقول یکی از دوستان که توی کامنتشون گفتن : من برای دوچرخه ی پسرم که توی پارکینگ بود شکرگزاری کردم، خدا ماشین شاشی بلند بهم داد
منم برای خرید همون دوره ها که اینقدر با ارزشن شکر میکنم تا این چند تا دونه شم بخرم ،
🩷 و نشونه بعدی همین پروژه مهاجرت به مدار بالاتر بود که در روز اول همراهش شدم
همیشه آرزو داشتم تو انرژی جمعی یک دوره از روز اول شرکت کنم ولی قسمت نشد
مریم جان توی همین فایل گفتن ، یکی از نجواها اینه که حالا این فایل که حالا حالاها توی سایت هست ، بعدا سر فرصت میری و کار میکنی و…
ولی تجربه ی شخصی من تو پروژه خانه تکانی ذهن این بود که همین به تعویق انداختن کارها باعث شد یکی دو روز بیشتر همراه نشم و ادامه ندم
و هنوز که هنوزه موفق نشدم اون پروژه عالی رو شروع کنم و به پایان برسونم
و اون فردا هنوز نیومده
اما این بار همبنجا میخوام به خودم تعهد بدم همزمان با دوره ی مجدد کشف قوانین که چند روزه شروع کردم ، با این پروژه و انرژی جمعی فوق العاده ش همراه بشم و نشونه های عالی ای که دریافت کردم. و توی نطفه خفه نکنم و با قدرت ادامه بدم
حس میکنم راه باز شده برای دریافت هدایت های الهی
اونم برای منی که همیشه به خودم میگفتم من که هیچوقت هیچ هدایتی دریافت نمیکنم
به نام اوکه عاشقم هست وعاشقش هستم وهرگز سیر نمیشوم از صبحت راجبش
خدایا هرآنچه دارم ازتوست پس هدایتم کن بنویسم آنچه به بهتر شدن من ودوستانم کمک میکنه
سلام ودرود به دواستاد عزیزم من زینب عاشق شما هست باتمام وجود
خدایا من چطور وارد این مسیر شدم چطور توهدایت کردی ومن داره یادم میره
خدایا من به توپناه میبرم
کمکم کن یادم بمونه زمانی که از همه جا درمانده شده بودم درهای رحمتت روچطور به روم باز کردی ومن روبزرگ کردی تربیتم کردی
خدایا من چمیدونستم شکر یعنی چی هرگز یادم نمیاد قبل از آشنایی بااستاد یه بار ازته دل گفته باشم خدایا شکرت
همیشه کفر همیشه دس به دامان واسطه ها وشرک وشرک
خدایا پناه برتو
وپروردگارم چطور بااین همه ماسپاسی تو هدایتم کردی پس اگر باتوباشم چه ها برایم میکنی
خدایا باوجود تونمیخواهم نگران باشم
نمیخواهم بترسم
بعضی وقتها ذهنم مراوسوسه میکند که آره درسته خداتااینجا کمکت کرد ولی دیگه الانه که یه اتفاق بد برات بیفته وهرگززززز نیفتاد واینها همه وعده شیطان بوده وهست
ومن خدااایی دارم به زیباییه برفهایه پرادایس من خدایی دارم به زیبایی قطرات باران من خدایی دارم که لحظه به لحظه بامن است وفقطططططط شادی وخوشی من را میخواهد
خدای من همه جوره دارد برنامه هارا جوری برای من میچیند که من فقطططططططط لذت ببرم وشادباشم
همه ی اتفاقات گذشته ی من به خاطر باورهای اشتباهم بوده والان باورهایم تعقیر کرده وهمه چیز طبیعیس که بهتر شود
خداوند اتفاقات خوب رابه راحتی وسادگی به صورت کامل طبیعی وارد زندگی من میکند چون عااااااااشق من هست
باسلام وعرض ادب وارادت حضوراساتیدگرانقدروسروران گرامی خانواده الهی عباسمنش
خداوند راشاکرم بازم به من فرصت داد تا باپروژه پراازخیربرکت” مهاجرت به مداربالاتر”
همراه شوم
“گام شانزدهم”
اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته»
روزگذشته تقریبا بااحساس خنثی ازخواب بیدارشدم مثل روزهای گذشته سرحال نبودم ویواش یواش احساسم ازخنثی به سمت بدشدن درحرکت بود یادتمرین دوره کشف قوانین افتادم ازخودم سوال کردم
حالم چطوره؟ الان به چه چیزی فکر میکنم ؟
که منجربه احساس بدشده وحالمو بدکرده باخودم فکرکردم خیلی زود به جواب رسیدم
متوجه شدم ذهن نجواگر واردعمل شده ومیخواد الکی الکی حالموبدکنه و دایم میگفت هدفی درزندگی نداری دچارروزمرگی شدی بدون هدف وقت و روزشبت رابایکسری کارهای تکراری داری هدرمیدی بدون هیچ دستاوردی به فردی اطل باطل تبدیل شدی
بیشترفکرکردم گفتم خوب حالا چی مثلا حرف حسابت چیه ؟ همین که هست!!!
گفت ببین 5 ساله به اصطلاح درمسیرتغیرقرارگرفتی وداری روی خودت کارمیکنی درسته یکسری نتایج خوب هم گرفتی به آگاهی رسیدی ،به آرامش رسیدی، سالم تری ،شادتری ،تندرست تری، روابط خوبی داری، خواب راحت داری ،ورودی هات خوب کنترل میکنی، ازجامعه جداشدی، اززندگی ات لذت بیشتری میبری، هرروز داری روی خودت کارمیکنی وداین مسیرثابت قدم هستی ووووو
گفتم خوب ادم حسابی این همه نتیجه میخواستی دیگه چکارکنم برم کوه دماوند را بردارم بزارم کنارکوه دنا بشن دوقلو!!!
گفت مگه بعدازبازنشستگی که همزمان شده بودباورودت به مسیرتغیر هدف دیگری نداشتی ؟
گفتم هدفم همین هایی بود که خودت چنددقیقه پیش برام لیست کردی وتایید هم کردی
گفت فقط همین بوده؟
گفتم نه درکنارش ازخداخواسته بودم که بعدازبازنشستگی به شغل موردعلاقه ام هدایت بشم چونکه دوست دارم
مولدباشم
فردتاثیرگذاری باشم
کارافرین باشم
به گسترش جهان کمک کنم
ثروتمند تربشم خیلی زیاد
خداثروت به غیرالحساب بهم بده
کارهای خیربیشتری انجام بدم
دربهترین خونه بابهترین ولوکس ترین لوازم دربهترین نقطه آب هوایی ایران وجهان زندگی کنم
اخرین مدل ماشینهای خارجی راداشته باشم
سفرهای بیشترو بهترداخلی و سفرهای خارجی راتجربه کنم
زندگی باکیفیت تری داشته باشم
ووووووو
گفت خوب حالا چطوروازچه راهی میخوای به این همه خواسته برسی؟
گفتم پیشنهاد من به خداجونم این بوده
ازراه ساخت وساز خیلی علاقه به کارساخت وسازمسکن دارم آنهم درمرکز استان وشکرخدا برای شروع سرمایه اولیه مناسبی هم دارم یک قطع زمین بامتراژبالاو استاندارد دربهترین نقطه ومحله شهرمون ویک خونه قدیمی سازکه خود خدا سال گذشته باقیمت مناسب برام فروخت وانو باخریدیک اپارتمان زیبا درمرکز استان تبدیل به احسن وپول نقدکرد وهرزمان برای فروش اراده کنم به پول نقدتبدیل میشه به خداگفتم خداجونم این پیشنهاد منه که زمین شهرستان رابازمینی مناسب درمرکزاستان معاوضه کنم وکاررا شروع کنم
گفت خوب بین چندسال گذشته اما اتفاق خاصی نیفتاده
خلاصه ازذهن نجواگر ناامیدی والقای احساس بد وازطرفی مقاومت من که اینطوری که میگی نیست
این مجادله تاساعت 4 بعدازظهرادامه داشت گفتم بایدکاری کرد لباس راحت وگرم پوشیدم زدم باماشین به دل جاده رفتم جاده زیبای سرچشمه ازمناطق زیبایی کوهستانی شهرستانمون شکرخداازاول دیماه امسال تاکنون دومرتبه درشهرمون واطراف برف باریده ودردل کویر ایران کوهها وتپه های پرازبرف مناظرزیبا وفوق العاده خلق کرده بود
خدایاشکرت برای رحمت الهی ات بارش برف باران
گفتم خدایا امدم جاده تا هم لذت ببرم وهم باهم صحبت کنیم تاازشرنجواهها رهاشوم وبه آرامش برسم
خدایاازشرنجواهها به توپناه میبرم
گفتم خدایاسال 98 دوستم داشتی ومنو به مسیرزیبای تغیرهدایت کردی واستادعباسمنش راسرراهم قراردادی والحق وانصاف درتمامی حوزه ها نتایج عالی هم گرفته ام که چندساعت پیش برای قانع کردن ذهن نجواگربیان کردم
(درمسیرتغیرقرارگرفتی درسته یکسری نتایج خوب هم گرفتی به آگاهی رسیدی، به آرامش رسیدی، سالم تری، شادتری، تندرست تری، روابط خوبی داری ،خواب راحت داری، ورودی هات خوب کنترل میکنی، ازجامعه جداشدی اززندگی ات لذت میبری ،هرروز داری روی خودت کارمیکنی ووووو)
اما انگاران یکی خواسته ام یعنی رسیدن وهدایت به شغل موردعلاقه ام که کارساخت وسازمسکن درمرکز استان میباشد فراموش کردی واقدامی انجام ندادی
دوباره شروع کردم به یادآوری وخواسته ها مو تکرارکردم
خدایا ازهمه خواسته هام آگاه هستی اما چه کنم انسان هستم فراموش کاروعجول
خدایا دوست دارم مولدباشم
خدایا دوست دارم فردموثری باشم
خدایادوست دارم ارزش خلق کنم
خدایادوست دارم کارافرین باشم
خدایادوست دارم به گسترش جهانت کمک کنم
خدایادوست دارم ثروتمند تربشم خیلی زیاد
خدایادوست دارم ثروت به غیرالحساب بهم بدی
خدایادوست دارم کارهای خیربیشتری انجام بدم
خدایادوست دارم دربهترین خونه بابهترین ولوکس ترین لوازم دربهترین نقطه آب هوایی ایران وجهان زندگی کنم
خدایادوست دارم برای اعضای خانواده ام هدایای گران قیمت بخرم
خدایا دوست دارم ووووووو
خلاصه دوساعتی رانندگی کردم ازمناظربرفی لذت بردم باخدای خوبم صحبت کردم وآرام آرام به آرامش رسیدم وزمانی که اول شهررسیدم کاملا هواتاریک شده بودوچراغهای شهرروشن شده بود
وآخرین کلام من دراین رابطه با خدای خوبم دراین ساعت این بود
” خدایا من خودم رامیسپارم دست توتافارغ رهاشوم هرآنچه که خوب است برایم انجام بده”
«1» به شب سوگند، آنگاه که (زمین را در پردهى سیاه) فرو پوشاند. «2» به روز سوگند، آنگاه که روشن شود. «3» سوگند به آن کس که نر و ماده را آفرید. «4» همانا تلاشهاى شما پراکنده است.
حیرت کردم ازاین همه دقت قانون
چه سورپرایزجذابی ،خداوند باسرعت نور جواب سوال وچالشی که ازروز گذشته باآن درگیربودم رااززبان بنده صالح خودش استادعباسمنش عزیز به من داد
صحبتهای گرم ودلنشین استاد به من انگیزه دوباره ای داد 6 دورفایل را بی وقفه گوش کردم و لذت بردم
به چالش روزگذشته بیشتر بیشترفکرکردم کنکاش کردم واقعا ایراد کارم کجااست به ترمزهای رسیدم
شایدبه خواسته ام چسبیده ام وهرازگاهی خودمو بادیگران مقایسه میکنم وعجله دارم
آیا واقعا رهاهستم؟ ایا واقعا خودمو سپرده ام به خدا؟ یادارم ادا درمیارم
آیا واقعا دارم ازقانون برای رسیدن به خواسته درست استفاده میکنم؟
ایابه این موضوع مهم توجه دارم که فرکانسهای من است که اتفاقات وشرایط زندگی ام راخلق میکنه؟ نه گفتاروکلام من
ایافرکانسهام هم جهت وهمسوباخواسته هام است یاخیر؟
ایاتمرکز کافی ولیزری روی خواسته هام دارم یاخیر؟
ایاسمت خودتوبه نحواحسن انجام دادی؟
انتظارداری خداسمتشو انجام بده
ایاباورهای مناسب وهم جهت باخواسته ام روایجادکرده ام؟
خدای من!….
چگونه نا امید باشم ، در حالی که تو امید منی!
چگونه سستی بگیرم ، چگونه خواری پذیرم
که تو تکیهگاه منی!
ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش،
آنچنان تجلی کردهای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده
نگاه تو همواره با من و امید زندگی من است….
(گام 21 | مرور چند اصل برای تصحیح دوباره مسیر)
سلامی با تمام عشقم نثار استادجان و مریم بانوجان
و همه دوستانم در ادامه اینمسیر لبریزاز تجلی نور خداوند و آگاهی های ناب
خدایا دریکی از ماه های زیبایت ، ماه شعبان قرار داریم که در آن فقط جشن وشادی موج می زند هرچند با هدایت معجزه وارت که در این مسیر نورانی ما را قرار داده ای ،هر لحظه مان شده آکنده از حال و احساس عالی و آرامشی از ایمان به خودت از توکل و صبر و امید به روزهای شگفت انگیز تر،الهی شکرت .
واقعا خداوند پاسخ می دهد به شکلی که اصلا باورمان نمی شود و همه چیز از دیدگاه ما شده معجزه و هرروز شکرگزارتر، متواضع ترو خاشع تر
و این ها همه زمانی اتفاق اُفتاد که در این مسیر با خود صادقانه و عملگرایانه رفتارکردیم دل به هدایت هایش سپردیم و ایده ها و الهاماتش وقتی با خود مهربان تر شدیم و خوشحال تر زندگی خود را ادامه دادیم چون خوشحالی و شادی از درون باعث شد دنیا را جای زیباتری کنیم به ویژه کنار انسان هایی که هرروز با آنها برخورد داشتیم
و من سعی کردم با تغییرات آگاهانه تاثیر مثبت خود را برجهان اطرافم بگذارم و به قول مولانا:
در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک
بجز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم
و رنج من زمانی پایان یافت که به آنچه باید اندیشه کردم و باورها و افکارم دستخوش تغییرات اساسی شدو اگر می خواستم به باور فراوانی برسم باید فکرهای نگرانی را کنار می گذاشتم چون ایمان پیدا کرده بودم که نگرانی انرژی متضاد فراوانی است و وقتی فهمیدم من با افکارم زندگی می کنم ، سعی کردم افکارم را با شنیدن و دیدن صحبت های طلایی استادم ،حسابی شخم بزنم و کرم هایی که داشت ذهنم را نابود می کرد یکی یکی از بین ببرم .
از رفت و آمدهایی که جز عقب افتادگیم چیزی عایدم نشده بود، از آن طعنه ها و رفتارهای مخرب اطرافیانم دور و دور و دورتر شدم و دوسال است که یکی از رمزهای خوشبختی ام در این دنیا دوری از همه بستگان و دوستانِ…..بود و من به این مسیر با تمام زیبایی ها و معجزاتش عاشقانه دل بستم و دوست شدم و همه چیزم شد با کیفیت فکرکردن و مفید اندیشیدن و برای خلق یک زندگی با رعایت قوانین زیبای خداوند زندگی کردن و سعی در عمل به آنها.
زندگی برلیم شبیه یک بوفه شد که این مسیر به من عطا کرد و خداوند تمام آنچه را که می خواستم در این بوفه برای خوشبختی ام مهیا کرده بود،
این سایت و صحبت های استاد و توحیدی بودنشان با تجربه های تاثیر گذارو توضیحات ایشان در مورد کلام خداوند در قرآن و بی نهایت موارد دیگر یک پکیج کامل بود که زیبا زیستن در بهشتی که هر لحظه خود خالق آن هستم را تجربه کنم .
برخی تجربیات تلخ گذشته از دیدگاه خودم
امروز باعث شدند آگاهانه آنها تکرار نشوند و به سمتی جهت داده شوند که به نفع من بودند و باعث روند روبه رشد و شکوفایی ام باشندو نتایج آنها باعث ایمانی قویتر و صبوربودنم و توکل به خداوندی که دیگر در همه چیزم صاحب اختیار بود .
چقدر قانون تکامل جلوی عجله برای هر بدست آوردندی را از من گرفت و من با صبر و ایمان دیدم که نتایجی خلق شدند تصاعدی و در زمان مناسب، همان زمانی که خواست خداوند بود و من لایق دریافت شان، خدایا شکرت بابت سلول به سلول داشته هایم
شکرت که از صبح با احساس شکرگزاری بیدار می شوم با دیدن روی ماه عزیزدلم به لطفت ،با نفسی که می کِشم ،با شنیدن ضربان قلبم و من لبریز از شکرگزاریت و این ها معجزه هست و این شده سبک زندگیه هرروزم و من احساس می کنم از تمام نعمت هایت غنی هستم ……
قانون کائنات زیباست و قابل تامل و تفکر یعنی من با افکار و عملکردهایم بازتابش را در جای جای زندگیم شاهد هستم ،باید از خودم سوال کنم در هر مسئله ای چطور آگاهانه سربلند بیرون بیایم(فکر آن باشد که بگشاید رهی )و اگر آرامش درون داشته باشم بی شک خداوند به زیبایی جواب هر مسئله ای را با هدایت هایش و ایده و الهاماتش به من عطا می کند از طریق نشانه های روزانه و از دل صحبت های استاد ،تمرکز بر فایل ها و زیبایی های منحصر به فردشان و از بی نهایت دستان خداوند ….
و من هرروز دارم این ها رو زندگی می کنم و سعی کرده ام در خفن ترین لحظه یعنی لحظه حال زندگی کنم ،لحظه ای که با خودم در صلح باشم
باور عالی داشته باشم به خودم و خدای خودم …
هیچ کسی نمی تواند کوچکترین دخالتی داشته باشددر پیشرفت یا پسرفت زندگیم ،جز خودم ،
پس تمام سعی من این هست طوری زندگی کنم که یک قدم به جلو بردارم با ایمان،صبر ،توکل و امید به لحظه عالیه بعد آن و دقیقا بعد از آن و
یهو می بینم لحظه لحظه های زندگیم راکه در خوشبختی زندگی می کنم ، خوشبختی که خود خالق آگاهانه هر لحظه اش بوده ام و ادامه می دهم ،
زیبا نیست آیا ؟؟؟!!!!
بی نظیره و یک قانونِ بی بدیل خداوند که به قول استاد جان هر کدام مان خالق هر لحظه شرایط مان هستیم .
اندیشه ات جایی رود و آنگه تو را آن جا کِشَد
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت و سعادتمند و خوشبخت باشید ،دوستتون دارم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
به نام خدایی که مرا انسان آفرید ،سلام بر استاد عباسمنش عزیز،نخستین قدم برای یافتن آگاهی، آن است که:
به جسم خود توجه کنیم.
وقتی از جسم خود آگاه شدیم،
معجزه ای روی می دهد.
خیلی از کارهایی که عادت داشتیم انجام دهیم، به سادگی ناپدید می شوند، جسم آسوده تر می شود و از تعادل بیشتری برخوردار می گردد
با توجه کردن به جسم آرامش عمیقی در جسم تان جاری می شود.
آنگاه نسبت به افکارتان آگاه می شوید.
افکار ظریف تر و البته خطرناک تر از جسم هستند و وقتی از افکارتان آگاه شوید، از آنچه در درونتان روی می دهد، شگفت زده خواهید شد.
اگر هرچه را که در هر لحظه روی می دهد روی کاغذ بنویسید، حیرت خواهید کرد.
فقط ده دقیقه افکارتان را بنویسید.
بعد از خواندن آنها، کاغذ را از بین ببرید تا کسی نتواند آنها را بخواند.
هنگام نوشتن آفکارتان را ویرایش نکنید
از خواندن آنچه در ذهن تان هست، سخت متعجب خواهید شد.
#لحظات_مناسب
لحظاتی که احساس شادی و عشق می کنید
لحظاتی است که بسیار نزدیک شده اید.
همیشه هنگامیکه انسان عصبی و پر تنش است، به دنبال مدیتیشن می رود، ولی در چنین حالتی وارد شدن به مدیتیشن مشکل است
هنگامیکه احساس عصبانیت یا غم و اندوه می کنید، به یاد مدیتیشن و ارتباط با منشا هستی می افتید. در حالیکه این شنا کردن خلاف جریان است و مشکل خواهد بود
ناگهان یک روز صبح، بدون دلیل احساس شادی و طراوت می کنید
باید اتفاقی در عمق ناخودآگاه شما رخ داده باشد. باید نوعی هماهنگی میان شما و هستی روی داده باشد
ممکن است این هماهنگی، شب هنگام که در خواب عمیق بوده اید، رخ داده باشد
هرگاه چنین احساسی داشتید،هرگز آنرا به هدر ندهید. چند دقیقه مدیتیشن انجام دهید
ناگهان شب که در رختخواب خود آرمیده اید، احساس آرامشی عمیق وجودتان را پر می کند…
این زمانها را بیهوده هدر ندهید…
نوعی هماهنگی پدید آمده است. از این هماهنگی استفاده کنیم، سوار بر آن شویم و این موج شما را ماورای آنچه می توانیم
، خواهد برد
یاد بگیریم چگونه از این لحظات گرانقدر استفاده کنید
بنام خداوند مهربان
سلام به خانواده صمیمی عباسمنش
اگر من اولویت امروزم رو اختصاص بدم به احاطه کردن کانون توجهام با آگاهیهای فایل امروز، کانون توجه من در راستای اصل و در راستای قانون جهتدهی میشه، و این هماهنگی که داره توی کانون توجه من ایجاد میشه، میتونه من رو به سمت ایدههای کاراتری هدایت کنه که تمام کارهای لازم امروزم خیلی روان انجام بشه و اورآل چرخ زندگی روانتر بشه.
عجب منطق قوییی!
آفرین شایسته جان…
با ارزشترین دارایی ما، کانون توجه ماست و عادتهای روتین نامناسب، این دارایی ارزشمند رو نابود میکنه!
نه گفتن به هر کدوم از این عادتها، ما رو قویتر میکنه تا دفعات بعدی هم مقاومتر عمل کنیم و نه بگیم.
کار کردن دائمی روی خودمون، مهمترین صلاه زندگی ماست. اما ذهن دلایلی میاره تا کارکردن روی خودت رو به تاخیر بیاندازی… تا شما رو از کار کردن روی آگاهیها منصرف کنه!
این دلایل تمومی نداره و به قول مریم جان، هر بار با رنگ و لعابی متفاوت میخواد شما رو منصرف کنه و یا نهایتا بتونه کار کردن روی خودت رو به بعد موکول کنه.
این انتخاب منه، این انتخاب شماست که چقدر به این داستان باورها اولویت میدی!!
ذهن شما بخاطر محدودیتهاش، در اولویت بندی کارها خطا میکنه! تقصیرش هم نیستا… در واقع ذهنتون بهترین کار خودش رو داره انجام میده، اینجا شما باید وارد بشی، کسی که بقول استاد یه پله بالاتر از فکره.
شما مجبور نیستی بهش گوش بدی!
توییییییی که فرماندهای!!!!
فرمون دست توئعععععه!!!!
اون جمله قرآنی که میگه تلاش شما پراکنده است، یه زنگ مهمی رو توی گوش من بصدا درآورد تا همیشه اولویت رو با قانون بزارم، چون هر چی بیشتر روی خودم کار کنم، کیفیت و خروجی بهتری نصیبم میشه و به قول مریم جان اورآل چرخ زندگی روانتر میچرخه.
تلاش پراکنده یعنی اینکه شما به طرز عجیبی روزها سرت شلوغه، اونم برای کارهای بیهوده، کارهایی که در پایان روز وقتی نگاه میکنی، همه فعالیتهای سختی بودند که هیچ ارزشی به شما اضافه نکردند.
این روند فرسایشی که لذت رو دورتر و دورتر میکنه و در زندگی آلموست 90 درصد جامعه پیداست، کاملا بصورت نامرئی باعث میشه از قدرت خلاقه شما کم و کمتر بشه و درگیر حواشی دائمی باشی.
کاری به بدنه جامعه نداشته باشید که چه فکرهایی میکنن و یا چه مسیری رو میرن، شما برای استفاده از این قدرت خلاقه باید از بدنه جامعه جدا بشی و البته این کار راحتی هست، اگر که همیشه روی خودتون و این اگاهیها کار کنید.
تنها کاری که باید بکنید اینه که فرعیات رو حذف کنید، تمرکزتون رو از آنها پس بگیرید و بزارید روی این آگاهیها. (فرعیات زیادی در جامعه هست، از شبکههای اجتماعی بگیر تا غیبت و …)
سرمایه اصلی ما برای خلق خواستههامون، فرکانسهامونه و برای تسلط بر فرکانسهاتون باید کانونتوجهتون رو آگاهانه کنترل کنید.
از این توانایی خلقکردن که به انسان داده شده، استفاده کنید تا به آرزوهاتون برسید.
روی خواستهای تمرکز کنید و همون مسیر درست رو ادامه بدین تا به پیروزی برسید.
پس اولویت بزار و کار کردن روی خودت رو بالاتر از هر چیز دیگهای بزار.
وقتی که اولویت گذاشتی، فقط تویی و اون و هرررر چیز اضافه دیگری که ذهنت پیشنهاد میده رو حذف کن! چون نگرانیهای ذهن تمومی نداره و اگر دهن باز کردی و یکی از اون نگرانیهارو خوردی، هیییییی نگرانی بیشتر به خوردت میده تا جایی که رشته تمرکزی که بین تو و خواسته بود پاره میشه و باز باید از اول شروع کنی.
اما اگر یاد بگیری که به نگرانیهاش توجه نکنی، هر بار کمرنگ و کمرنگتر میشن و باز تو میمونی و هدفات.
البته اوایل راحت نیست، حتی خیلی از ماها متوجه نیستیم بکگراند ذهنمون چقدددر شلوغه! درسته که با جسممون حاضریم ولی ذهن پر از مسائل حل نشده است که هر بار یکیش رو پیش میکشه و پیشنهاد میده تا ما رو هم مشغول و درگیر کنه!
به پیشنهاد مریم جان، فقط خودت و خواسته رو ببین و هر چیز دیگهای که حواشی هست رو ایگنور کن و اینقددددر این رو خوب انجامش بده تا حرفهایتر بشی و تو باشی و خواستهات.
ثمره کار کردن روی خودت و این آگاهیها، رفتن به یک مدار بالاتره، اونم هر بار. و این خیلیییی خوبه!
چون در مدارهای بالاتر نعمتها آلردی اونجا هستن! فقط جمع کردن میخواد.
تمرکز و رسیدن به پیروزی، یه تعهد قوی میخواد. چون وقتی واردش شدی باید با تمام توجهات مشغولش باشی و تمومش کنی و قطع کردن تمرکزت از روی پروژه ،هدف
یا خواسته صحیح نیست! چرا که بعدا باید دوباره هزینه بالایی پرداخت کنی تا برسی به همون مرحلهای که قبلا بودی.
مثل قارچخور که کل مرحله رو میرفتی، داداشت میومد از جلو تلویزیون رد میشد و در همون ثانیه حساس کنونی یه چاله رو نمیدیدی و کل مرحله از اول میومد. ( اون زمان چک پوینت هم گمونم اختراع نشده بود)
تلاش کن همیشه در حد خودت و تواناییهات عمل کنی، چون همین قدمهای کوچیک ولی مستمر، کیفیت زندگی تون رو بالاتر میبره.
چون مدارتون بالاتر میره.
در پناه الله ثروتمند، در تمام ابعاد زندگیتون ثروتمند باشید.
بهنام خدای نزدیکم
سلام ادب
خداروشکر برای فرصتی دیگر که میتوانم بنویسم
استاد عزیزم بینهایت دوستون دارم وزندگی م رواز وقتی باشما آشنا شدم دارم هرروز بهتر ازقبل میبینم
اما امان از زمانی که فک میکنیم همه چی رومیدونیم درحالی که هیچی نمیدونیم
چه زود مغرور میشیم یادمون میره هرچی داریم هر چی داریم ازخداست
یادمون میره اونکه هرلحظه داره هدایت میکنه اونکه هوایه تکتکمون روداره همیشه هست هیچوقت نیس که بگیم الان خداجای دیگه س پیشم نیست هرلحظه هست همراه نفسهامون همراه تپش های قلبم
پس چرایادمون میره
چرامنی که میام میگم قول میدم بیام توسایت قرآن بخونم چرانمیام چراتنبلیم میکنه چرا همه ی کارای دیگه روانجام میدم ولی وقتی به سایت وحرفای زیبامیرسه وقت ندارم چراقدمهام محکم نیست
خدایا من ازتودرخواستی کردم وباور دارم که براوره شده همین فقط من باید آماده بشم خدایا توبگو من نمیدونم من مهتاجتم
سلام و درود خدمت شما خانم شایسته عزیز امید که در هر کجای دنیا باشید خوش و آرام باشید !
چقدر این همه پروژه های که شما روی کار میگرید موثراست برای تمام دانشجویان خدا را شکر برای وجود شما
وسپاس فراوان از استاد گرامی که این همه با صبوری و حوصله مندی کامل میایند همه موضوعات را موبه مو تشریح میکنند خدا را بی نهایت سپاس !
و حالا تعهد میگذارم که این پروژه را مثل هر پروژه دیگر با جدیت کامل پیش ببرم
وخدا را شکر برای وجود شما عزیزان که درهر لحظه کنار ما هستین !
درحفظ الله باشید !
گام سوم
بانام خداوند غفور رحیم
بانام خداوند عشق وثروت
بانام خداوندهدایتگر
سلام وهزاران درود خدمت استادعباسمنش عزیز
استادشایسته نازنین
همه دوستان هم فرکانس درسایت عباسمنش
خداوند راشاکرم بازم به من فرصت داد تا باپروژه پراازخیربرکت
” مهاجرت به مداربالاتر”
همراه شوم
خدایاشکرت،خدایاشکرت،خدایاشکرت
” گام سوم”
” رابطه متقابل بین تقواوثروت پایدار”
تمرین :
• با توجه به آگاهی های این قسمت، باورهای قدرتمند کننده ای را لیست کن که ارتباط مستقیم بین ” تقوا و ثروت پایدار ” را نشان می دهد.
• از خلال توضیحات استاد عباس منش در این قسمت، چه راهکارهایی برای ایجاد و تقویت باور به فراوانی آموخته ای با توجه به اینکه، «باور به فروانی» نقشی بسیار اساسی در تجربه موفقیت مالی پایدار دارد؟
پاسخ:
باعنایت به آموزشهای استاد دراین 5سال درقالب فایلهای رایگان ودوره ثروت 1 ودوره مقدس دوازده قدم به این درک رسیدم که خداوند ثروتمندان رادوست دارد وحمایت میکندزیراثروتمندان باعث گسترش جهان میشوند این قاعده کلی جهان هستی است درهمین راستا ازروزی که خدادوستم داشت ومنوبه این مسیرزیباوالهی هدایت کرد کارکردن روی باورهای توحیدی اولیت اولم بوده اولویت دوم کارکردن روی باورفراوانی وباورثروت متمرکز شده ام
دراینجا تعدادی ازجملات تاکیدی ثروت ساز وباوربه فراوانی که باصدای خودم ضبط کردم وهرروزگوش میدم براتون لیست کردم به امیداینکه مورداستفاده دوستان عزیز قراگیرد
جملات تاکیدی:
خدا روزی رسانِ شکست ناپذیر من است و هم اکنون مبالغ هنگفت پول در پناه لطف الهی و به شیوه هایی عالی به من می رسد
خداوندمیخواهد من صاحب همه چیز باشم
همه چیزهایی که دوست دارم وزندگی ام را
دراین دنیازیباتروباشکوه ترمیکنه
خداوند بی نهایت است جهان هستی بی نهایت
است اینطورنیست اگر من چیززیادی ازخدابخواهم خدا به سختی بیفته
کافی است من فرکانسهای مناسب به جهان هستی ارسال کنم آنگاه ازجنس واساس همان رادریافت خواهم کرد
من به آگاهی های خداوند وصلم
آگاهی های خداونددروجودمن است
آگاهی های خداوند به شکل ایده به من الهام میشود
من هرچه ثروتمندترشوم نزدخدامحبوب ترمیشوم
ثرومندشدت راحترین کاردنیااست
به فضل خدای رحمان درآمد من هرروزبیشتر میشود
به فضل خدای رحمان دارایی های من همواره درحال افزایش است
ثروتمندشدن معنوی ترین کاردنیااست
خدابیشترازمن میخواهد که من ثروتمندترشوم
من باثروتمندترشدن به گسترش جهان کمک میکنم
ثروتمندشدن باشکوه است
پول و ثروت همه جا هست
ثروت و نعمت به اندازه تمام مردم دنیا وجود داره
پول و نعمت و برکت خداوند مانند باران برسر من میبارد
خداروسپاسگذارم که هر روز درهای بیشتری از ثروت به روی من باز میشود
بینهایت راه وجود داره برای ثروتمند شدن ثروتمند بودن با شکوه است
ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست خداوند ثروتمندان رو دوست داره
ثروت زیاد من رو به خدا نزدیک نزدیک تر میکنه
من در این دنیا امدم تا با ثروت زیاد از زندگی لذت ببریم
ثروتمند شدن آسون و راحته من روز به روز ثروتمند تر میشوم
من هر روز از هر جهت ثروتمند تر می شوم
بی نهایت ثروت به طرف من می آید
بی نهایت راه برای ثروتمند شدن وجود دارد
من هر پولی که خرج می کنم 10 برابرش به طرف من بر میگردد
ثروتمند شدن آسان ترین کار دنیاست
پول بدست آوردن آسون ترین کار دنیاست مثل آب خوردن
ثروت مثل اکسیژن است
هر روز و هر روز ثروت در حال زیاد شدنه
بی نهایت فرصت برای ثروت ساختن وجود داره
بی نهایت ایده برای ثروتمند شدن وجود داره
من ذهنی ثروت سازدارم
من در هر زمان و در هر مکان ثروت میسازم
من ذهنی ثروتمند با ایده های ثروت آفرین دارم
هر روز راه های ساخت ثروت برای من بیشتر میشه
هر روز فرصت های شغلی در حال زیاد شدنه
هر روز وضعیت مالی من بهتر میشه
من هر چی ثروتمد تر بشم کارای خیر بیشتری می کنم
خداوند برای من فقط ثروت شادی و نعمت و سلامتی میخواهد
من هر کجا باشم بهترین جا برای کسب ثروته
همه افراد شانس یکسانی برای ثروتمند شدن دارن
من ذهن میلیاردی دارم
من با ثروت مند شدن به پیشرفت جهان کمک می کنم
ثروتمندان همیشه وقتشون برای تفریح و شادی ازاده
من وقتی ثروتمند میشم سلامتیم بیشتر میشه
پول و ثروت باعث میشه من به همه رویاهام برسم
ثروت و فراوانی زیباترین نعمت خداوند است
ثروت و دارایی باعث ارامش و نزدیکی من به خدا میشود
من خلاق ترین فرد جهانم و ایده های من باعث تحول جهان میشه
من لایق تمام نعمت ها خداوند هستم
زندگی بامزه، آسان و مملو از ثروت است
جهان تمام نیازهای من برای خواستههایم را فراهم میکند
به فضل خداوندتمام رویاهای من به حقیقت میپیوندند
پول وثروت ازهرجهت به سمت من می اید
جهان عالی است و هیچ محدودیتی ندارد
ثروت دردرون من جریان دارد
من با پول دوست هستم
من بر پولدار شدن متمرکز هستم
خیلی خوشحال و شکرگزارم که هر روز پول بیشتری وارد زندگی ام میشود
هماکنون پول دریافت میکنم
خداوند بیشتر از آنچه که میخواهم به من پول میدهد
پول بخش جداییناپذیری از زندگی من است
من می دانم که پول برای رسیدن به یک زندگی خوب ضروری است
همیشه به اندازۀ کافی پول دارم
من همیشه پول کافی خواهم داشت تا نیازهایم را محقق کنم
من می توانم به راحتی هزینه های خود را بپردازم چون هر روز پول زیادی جذب میکنم
من سپاسگزار منبع بیکران ثروتم هستم
من در هر لحظه خیلی راحت، مشتاقانه و آسان ثروت را میپذیرم
در هر قدم، فرصتی فوق العاده برای من ظاهر میشود
من آهن ربای پول هستم
همۀ چیزهای خوب، خیلی ساده و بدون زحمت به سمت من میآیند
تادرودی دیگربدرود
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته ..
استاد از آخرین باری که توی سایت کامنت گذاشتم چندین ماه میگذره و من عجیب ترین چند ماه زندگیم تجربه کردم ،حدود 6 ماه پیش من به طور خیلی اتفاقی دچار حمله های پنیک فوق العاده شدید شدم به طوری که چند حمله اول آمبولانس خبر کردیم و این اتفاق برای من شک بسیار بزرگی بود و تا یک ماه کنترل احساسیم رو از دست داده بودم و با کوچکترین تنشی پنیک ها شروع میشد و گریه میکردم بدون اینکه دلیلش رو بدونم و با روزی 4 تا قرص اروم شده بودم ،یکی دو ماه اول خیلی فکر کردم ،خیلی فکر کردم استاد که چه اتفاقی افتاده من چرا اینجوری شدم من که همیشه حواسم به خودم بود من که خیلی آدم آرومی بودم من که اصلا استرس نداشتم و بعد انگار پرده ای از جلوی چشم هام برداشته انگار تازه برای اولین بار خودمو دیدم و فهمیدم که توی چه باتلاقی از استرس و تنش و اضطراب و ترس مداوم بودم اونم به مدت سال ها و اینو نمیفهمیدم و زندگی رو ترس و جنگ مداوم می دیدم و فقط تقلا و دست و پا میزدم وای استاد وای که من وقتی قرص خوردم و فقط مغزم خالی شد تازه فهمیدم زندگی نرمال یعنی چی؟ تازه فهمیدم آرام بودن یعنی چی ؟من سراسر ترس و اضطراب بودم و یکی یکی باور های مخرب ام اومدم جلوی چشم هام و فهمیدم من کوهی از مخرب ترین باور ها رو در مورد خودم و خدا و زندگی داشتم و الان نزدیک 1 ماه که هیچ تجربه پنیکی دیگه نداشتم و دارم یکی یکی قرص هامو قطع میکنم و دارم دوباره همه فایل ها رو گوش دادن و استاد شاید باورتون نشه من الان دارم میفهمم شما چی میگین با اینکه قبلا من مدام فایل هاتونو گوش میدادم اما اونقدر که باید روم تاثیری نداشت چون من توی فرکانس ترس و نگرانی هیچ دسترسی به آگاهی های مدار های بالاتر نداشتم و گوش میدادم اما باز هم میترسیدم بازهم روم تاثیری نداشت این چند وقت اخیر دارم فقط فایل های توحیدی گوش میدم و استاد باورتون نمیشه چطوری حرف هاتونو میفهمم چطوری دارم قانون با تموم وجودم درک میکنم و تاثیر تک تک فکر هام در اتفاقات روزمره رو میفهمم …
من خودمو شایسته خوشی نمیدونستم من از احساس خوب میترسیدم ،خودمو لایق نعمت های خدا نمیدونستم ،من خودمو لایق آرامش نمیدونستم و الان فهمیدم که معنی واقعی زندگی فهمیدم و حضور خدا رو توی لحظه به لحظه زندگیم لمس میکنم اینکه همیشه بوده و همیشه به من پاسخ میداده اما این من بودم که خواسته و فرکانس درست بهش نمیدادم و هر وقت که کوچکترین حس خوب و فرکانس خوب دادم اون ده برابر نعمت خوشی بهم برگردونده اینکه همیشه هدایتم کرده و مناسب با جایگاه و ظرفی که داشتم بهترین فرصت ها و نعمت هارو بهم داده و این تجربه هم نعمتی از جانب خودش بود که من بفهمم کجام ،بفهمم تا بتونم از تو باتلاق بیام بیرون و واقعا شکر گذارشم…
سلام
کاشکی یه واژه ای بزرگتر و فراتر از سپاسگزاری وجود داشت که میشد به استاد عزیز و مریم جان شایسته بگم
راستش باید یه خداقوت به خودم هم بگم
چون تو روزهای اوج ناامیدی با موندن تو گوشه و کنار این سایت ، خودم رو آروم آروم از باتلاق ناامیدی و عقب نشینی نجات دادم
باید برای همین بهبودهای کوچیک هم خودم رو تشویق کنم تا ذره ذره به مدار بالاتر و فرکانس بهتر هدایت بشم
درست در اوج ناامیدی ، با کمک آموزه های استاد و کامنتهای دوستان و نوشتن های خودم ، روزنه های امید ، یکی پس از دیگری رونمایی شدن
روزنه هایی که از استاد عزیزم آموختم حتی اگه پیدا کردن یک سکه در خیابان بود ، اون رو یک نشونه بدونم و بابتش انقدر سپاسگزار باشم تا نشونه های بزرگتر از راه برسن
🩷اولین نشونه ، فایل جدید استاد بنام کلید اجابت دعاها بود که چه قفل هایی از ذهن من باز کرد
بعد، اومدم پس از سالها که دوست داشتم قرآن رو با اشتیاق بخونم و درکش کنم ، و توی سایت فعالیت دوستانی مثل سعیده شهریاری عزیز ، و آقا رضا احمدی گرامی و آقا حمید نارنجی ثانی و…و… رو میدیدم ، با خودم میگفتم اینا چطور انقدر راحت دارن با قرآن ارتباط برقرار میکنن و اینهمه درس یاد میگیرن !!!
حالا میدونستم آقا رضااحمدی و حمید آقا نارنجی ثانی تحصیلات عالی یا آشنایی طولانی مدت با قرآن داشتن ولی خیلی دیگه از دوستان بودن که اونها رو هم نداشتن و توی همبن سایت با همین اطلاعات اندک شون شروع کرده بودن به آشنایی با قرآن
و
من
عقبه ی خوبی تو این زمینه داشتم که بلااستفاده مونده بود
پدربزرگ من ملای روستا و امام جماعت روستا شون که الان شهر بزرگی شده ، بودن و مدام توی مغازه شون قرآن باز بود و صدها هزار بار قرآن رو خونده بودن و کتابهای خطی بزرگ و بسیار قدیمی که از اجدادشون به ارث رسیده بود رو میخوندن که هیچکس خط اون کتابها بزرگ رو که در حال پوسیدن بودن تشخیص نمیداد
پدر پدربزرگم باز مومن تر از ایشون و در قبرستان بقیع نزدیک قبر 4 امام دفن شدن و مرد بسیار مومن و قرآن خونی بودن و ایشون هم ملا بودن
و همه خط شکسته ی بسیار بسیار زیبایی با همون سواد مکتب خانه ای داشتن
و
من زبان عربی رو خیلی دوست داشتم و خیلی خوب معنی کلمات و ریشه ی کلمات عربی رو میفهمم ، اما از این درک برای خوندن قرآن استفاده نمیکردم چون ذهنیتی که ازش داشتم همش آیات عذاب و جهنم بود
برای همین سمتش نمیرفتم و میگفتم نمیفهمم چی میگه
ولی فایل کلید اجابت دعا که در مورد حضرت زکریا و اجابت دعای ایشون با وجود اون تردیدها و نشانه خواستن ها از خدا بود و همزمانی این فایل با دیدن تصادفی قسمتی از سریال مریم مقدس از تلویزیون توسط من ، خیلی خیلی امیدوارم کرد
انگار یکی بهم میگفت جواب سوالات تو اینجاست ، تو سوره مریم ، تو داستان زکریا،
وقتی استاد گفتن زکریا وحی خداوند و بشارت تولد یحیی در پیری خودش رو شنید و حتی خداوند جنسیت و نام اون فرزند رو بهش گفت ، و پیامبر خدا باز هم باور نکرد و از خدا نشونه خواست ، نور امید چنان تو قلبم روشن شد که از ذوق داشتم بال در می آوردم
گفتم اگه پیامبر خدا که بهش وحی میشده و خودش تازه مردم رو دعوت به ایمان یه خدا و وعده هاش میکرده، اما باورش قوی نبوده و از خدا نشونه میخواد که مطمئن بشه ، منم خیالم راحت شد
و از خدا خواستم به من هم نشونه بده
اومدم توکتاب تاریخ انبیا یه مطالبی خوندم
و بعد رفتم سراغ سوره مریم
و چه نکات عالی و جالب و تازه ای از همون چند آیه کشف کردم که توی همون فایل کلید اجابت دعا نوشتم که مطمئنم هر کسی که دنبال جواب اون سوالات باشه خدا هدایتش میکنه به اون کامنت
و نمیدونید چه برکتی داشت همون یک ذره تحقیق و همون یک قدم کوچولو و چه نشونه هایی بعدش اومد
🩷نشونه بعدی خواب عالی بود که امروز عصر دیدم و انقدر واضح خدا به من گفت میخوای برات عین ابراهیم م گوسفند از آسمون بفرستم ؟؟؟
و چه خواب زیبا و پر معنایی بود
باور نکردنی
که تعبیر خواب آسمون آبی و گوسفند رو که خوندم دیگه واقعا امیدوار شدم که درهای خیر و برکت دارن به سمتم باز میشن و ظرف من دیگه آماده دریافت نعمتهای بیشمار خداوند شده ، و پیروزی نزدیکه
اون خواب رو هم بطور مفصل در پاسخ به همون کامنت خودم نوشتم که رد پایی از خودم باشه
🩷نشونه بعدی کامنت یکی از دوستان بود که دقیقا زیر کامنت خودم دیدم و اصصصصلا باورتون نمیشه دقیقا تمام شرایط من رو داشتن فقط دو سه سال سن شون بیشتر از من بود
و یکی از بزرگترین نشونه هاش این بود که دقیقا ایشون هم بعد از 21 سال کار اداری خوب ، از اون شغل بیرون اومده بودن که برن دنبال هنر مورد علاقه شون و مابقی داستان که ایشون هم همون نجواها ( که سنت بالا رفته و دیر شده و شغلت و از دست دادی و… ) داشته آزارشون میداده
و استاد توی همون فایل کلید اجابت دعاها که به آیه سوره طلاق اشاره کردن ، این رو هم گفتن که ممکنه شما طلاق نگرفته باشید ولی از شغلی که داشتید بیرون اومدید و حالا همون حقوق و مزایا رو هم ندارید و…
و نویدهای امید بخشی که بعدش گفتن
دل ماها رو فوق العاده گرم کرد
🩷نشونه بعدی ، تا اومدم از سایت برم بیرون و به کارهای منزل برسم در کمال شگفتی دیدم سایت بهم پیغام جایزه داد
و من میدونستم که مدتهاست توی سایت خبری از جایزه و قرعه کشی و… نیست و من همیشه حسرت میخوردم چرا اون زمانهایی که قرعه کشی و مسابقه داشتن من توی سایت نبودم
باور نمبکنید چقدر ذوق زده شدم
هر چند جایزه این بود که بعنوان دانشجوی فعال سایت ، اگه تا یکماه دیگه محصولی بخرم ، بجای 15٪ ، 25٪ کیف پولم شارژ میشه
و من الان تو شرایطی هستم که حتی ده هزار تومن هم توی حسابم ندارم اما مطمئنم خدایی که این نشونه های عالی رو پشت سر هم توی یکی دو روز به من داده خودش هم به راحت ترین شکل ممکن پول خرید دوره جدید رو میده، خدایی که پول خرید تمام محصولات استاد بجز ، سه دوره آخر قانون آفرینش رو به من داد ، پول خرید بقیه شم میرسونه
بقول یکی از دوستان که توی کامنتشون گفتن : من برای دوچرخه ی پسرم که توی پارکینگ بود شکرگزاری کردم، خدا ماشین شاشی بلند بهم داد
منم برای خرید همون دوره ها که اینقدر با ارزشن شکر میکنم تا این چند تا دونه شم بخرم ،
🩷 و نشونه بعدی همین پروژه مهاجرت به مدار بالاتر بود که در روز اول همراهش شدم
همیشه آرزو داشتم تو انرژی جمعی یک دوره از روز اول شرکت کنم ولی قسمت نشد
مریم جان توی همین فایل گفتن ، یکی از نجواها اینه که حالا این فایل که حالا حالاها توی سایت هست ، بعدا سر فرصت میری و کار میکنی و…
ولی تجربه ی شخصی من تو پروژه خانه تکانی ذهن این بود که همین به تعویق انداختن کارها باعث شد یکی دو روز بیشتر همراه نشم و ادامه ندم
و هنوز که هنوزه موفق نشدم اون پروژه عالی رو شروع کنم و به پایان برسونم
و اون فردا هنوز نیومده
اما این بار همبنجا میخوام به خودم تعهد بدم همزمان با دوره ی مجدد کشف قوانین که چند روزه شروع کردم ، با این پروژه و انرژی جمعی فوق العاده ش همراه بشم و نشونه های عالی ای که دریافت کردم. و توی نطفه خفه نکنم و با قدرت ادامه بدم
حس میکنم راه باز شده برای دریافت هدایت های الهی
اونم برای منی که همیشه به خودم میگفتم من که هیچوقت هیچ هدایتی دریافت نمیکنم
من که هیچوقت خدا باهام حرف نمیزنه
از خدای رحمان
از استاد نازنین
و از شما مریم جان شایسته بسیار ممنونم
به نام پروردگارم
به نام تنها یارویاورم
به نام اوکه عاشقم هست وعاشقش هستم وهرگز سیر نمیشوم از صبحت راجبش
خدایا هرآنچه دارم ازتوست پس هدایتم کن بنویسم آنچه به بهتر شدن من ودوستانم کمک میکنه
سلام ودرود به دواستاد عزیزم من زینب عاشق شما هست باتمام وجود
خدایا من چطور وارد این مسیر شدم چطور توهدایت کردی ومن داره یادم میره
خدایا من به توپناه میبرم
کمکم کن یادم بمونه زمانی که از همه جا درمانده شده بودم درهای رحمتت روچطور به روم باز کردی ومن روبزرگ کردی تربیتم کردی
خدایا من چمیدونستم شکر یعنی چی هرگز یادم نمیاد قبل از آشنایی بااستاد یه بار ازته دل گفته باشم خدایا شکرت
همیشه کفر همیشه دس به دامان واسطه ها وشرک وشرک
خدایا پناه برتو
وپروردگارم چطور بااین همه ماسپاسی تو هدایتم کردی پس اگر باتوباشم چه ها برایم میکنی
خدایا باوجود تونمیخواهم نگران باشم
نمیخواهم بترسم
بعضی وقتها ذهنم مراوسوسه میکند که آره درسته خداتااینجا کمکت کرد ولی دیگه الانه که یه اتفاق بد برات بیفته وهرگززززز نیفتاد واینها همه وعده شیطان بوده وهست
ومن خدااایی دارم به زیباییه برفهایه پرادایس من خدایی دارم به زیبایی قطرات باران من خدایی دارم که لحظه به لحظه بامن است وفقطططططط شادی وخوشی من را میخواهد
خدای من همه جوره دارد برنامه هارا جوری برای من میچیند که من فقطططططططط لذت ببرم وشادباشم
همه ی اتفاقات گذشته ی من به خاطر باورهای اشتباهم بوده والان باورهایم تعقیر کرده وهمه چیز طبیعیس که بهتر شود
خداوند اتفاقات خوب رابه راحتی وسادگی به صورت کامل طبیعی وارد زندگی من میکند چون عااااااااشق من هست
درپناه خداوند باشیم انشالله
گام شانزدهم
بانام خداوندهدایتگر
باسلام وعرض ادب وارادت حضوراساتیدگرانقدروسروران گرامی خانواده الهی عباسمنش
خداوند راشاکرم بازم به من فرصت داد تا باپروژه پراازخیربرکت” مهاجرت به مداربالاتر”
همراه شوم
“گام شانزدهم”
اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته»
روزگذشته تقریبا بااحساس خنثی ازخواب بیدارشدم مثل روزهای گذشته سرحال نبودم ویواش یواش احساسم ازخنثی به سمت بدشدن درحرکت بود یادتمرین دوره کشف قوانین افتادم ازخودم سوال کردم
حالم چطوره؟ الان به چه چیزی فکر میکنم ؟
که منجربه احساس بدشده وحالمو بدکرده باخودم فکرکردم خیلی زود به جواب رسیدم
متوجه شدم ذهن نجواگر واردعمل شده ومیخواد الکی الکی حالموبدکنه و دایم میگفت هدفی درزندگی نداری دچارروزمرگی شدی بدون هدف وقت و روزشبت رابایکسری کارهای تکراری داری هدرمیدی بدون هیچ دستاوردی به فردی اطل باطل تبدیل شدی
بیشترفکرکردم گفتم خوب حالا چی مثلا حرف حسابت چیه ؟ همین که هست!!!
گفت ببین 5 ساله به اصطلاح درمسیرتغیرقرارگرفتی وداری روی خودت کارمیکنی درسته یکسری نتایج خوب هم گرفتی به آگاهی رسیدی ،به آرامش رسیدی، سالم تری ،شادتری ،تندرست تری، روابط خوبی داری، خواب راحت داری ،ورودی هات خوب کنترل میکنی، ازجامعه جداشدی، اززندگی ات لذت بیشتری میبری، هرروز داری روی خودت کارمیکنی وداین مسیرثابت قدم هستی ووووو
گفتم خوب ادم حسابی این همه نتیجه میخواستی دیگه چکارکنم برم کوه دماوند را بردارم بزارم کنارکوه دنا بشن دوقلو!!!
گفت امدی سرحرف حساب گفتم خوب بنال ببینم دقیقا چی میگی
گفت مگه بعدازبازنشستگی که همزمان شده بودباورودت به مسیرتغیر هدف دیگری نداشتی ؟
گفتم هدفم همین هایی بود که خودت چنددقیقه پیش برام لیست کردی وتایید هم کردی
گفت فقط همین بوده؟
گفتم نه درکنارش ازخداخواسته بودم که بعدازبازنشستگی به شغل موردعلاقه ام هدایت بشم چونکه دوست دارم
مولدباشم
فردتاثیرگذاری باشم
کارافرین باشم
به گسترش جهان کمک کنم
ثروتمند تربشم خیلی زیاد
خداثروت به غیرالحساب بهم بده
کارهای خیربیشتری انجام بدم
دربهترین خونه بابهترین ولوکس ترین لوازم دربهترین نقطه آب هوایی ایران وجهان زندگی کنم
اخرین مدل ماشینهای خارجی راداشته باشم
سفرهای بیشترو بهترداخلی و سفرهای خارجی راتجربه کنم
زندگی باکیفیت تری داشته باشم
ووووووو
گفت خوب حالا چطوروازچه راهی میخوای به این همه خواسته برسی؟
گفتم پیشنهاد من به خداجونم این بوده
ازراه ساخت وساز خیلی علاقه به کارساخت وسازمسکن دارم آنهم درمرکز استان وشکرخدا برای شروع سرمایه اولیه مناسبی هم دارم یک قطع زمین بامتراژبالاو استاندارد دربهترین نقطه ومحله شهرمون ویک خونه قدیمی سازکه خود خدا سال گذشته باقیمت مناسب برام فروخت وانو باخریدیک اپارتمان زیبا درمرکز استان تبدیل به احسن وپول نقدکرد وهرزمان برای فروش اراده کنم به پول نقدتبدیل میشه به خداگفتم خداجونم این پیشنهاد منه که زمین شهرستان رابازمینی مناسب درمرکزاستان معاوضه کنم وکاررا شروع کنم
گفت خوب بین چندسال گذشته اما اتفاق خاصی نیفتاده
خلاصه ازذهن نجواگر ناامیدی والقای احساس بد وازطرفی مقاومت من که اینطوری که میگی نیست
این مجادله تاساعت 4 بعدازظهرادامه داشت گفتم بایدکاری کرد لباس راحت وگرم پوشیدم زدم باماشین به دل جاده رفتم جاده زیبای سرچشمه ازمناطق زیبایی کوهستانی شهرستانمون شکرخداازاول دیماه امسال تاکنون دومرتبه درشهرمون واطراف برف باریده ودردل کویر ایران کوهها وتپه های پرازبرف مناظرزیبا وفوق العاده خلق کرده بود
خدایاشکرت برای رحمت الهی ات بارش برف باران
گفتم خدایا امدم جاده تا هم لذت ببرم وهم باهم صحبت کنیم تاازشرنجواهها رهاشوم وبه آرامش برسم
خدایاازشرنجواهها به توپناه میبرم
گفتم خدایاسال 98 دوستم داشتی ومنو به مسیرزیبای تغیرهدایت کردی واستادعباسمنش راسرراهم قراردادی والحق وانصاف درتمامی حوزه ها نتایج عالی هم گرفته ام که چندساعت پیش برای قانع کردن ذهن نجواگربیان کردم
(درمسیرتغیرقرارگرفتی درسته یکسری نتایج خوب هم گرفتی به آگاهی رسیدی، به آرامش رسیدی، سالم تری، شادتری، تندرست تری، روابط خوبی داری ،خواب راحت داری، ورودی هات خوب کنترل میکنی، ازجامعه جداشدی اززندگی ات لذت میبری ،هرروز داری روی خودت کارمیکنی ووووو)
اما انگاران یکی خواسته ام یعنی رسیدن وهدایت به شغل موردعلاقه ام که کارساخت وسازمسکن درمرکز استان میباشد فراموش کردی واقدامی انجام ندادی
دوباره شروع کردم به یادآوری وخواسته ها مو تکرارکردم
خدایا ازهمه خواسته هام آگاه هستی اما چه کنم انسان هستم فراموش کاروعجول
خدایا دوست دارم مولدباشم
خدایا دوست دارم فردموثری باشم
خدایادوست دارم ارزش خلق کنم
خدایادوست دارم کارافرین باشم
خدایادوست دارم به گسترش جهانت کمک کنم
خدایادوست دارم ثروتمند تربشم خیلی زیاد
خدایادوست دارم ثروت به غیرالحساب بهم بدی
خدایادوست دارم کارهای خیربیشتری انجام بدم
خدایادوست دارم دربهترین خونه بابهترین ولوکس ترین لوازم دربهترین نقطه آب هوایی ایران وجهان زندگی کنم
خدایا دوست دارم اخرین مدل برند ماشینهای خارجی راداشته باشم وسواربشم
خدایادوست دارم سفرهای جذاب داخلی بیشتری و سفرهای خارجی راتجربه کنم
خدایادوست دارم زندگی باکیفیت تری داشته باشم
خدایادوست دارم برای اعضای خانواده ام هدایای گران قیمت بخرم
خدایا دوست دارم ووووووو
خلاصه دوساعتی رانندگی کردم ازمناظربرفی لذت بردم باخدای خوبم صحبت کردم وآرام آرام به آرامش رسیدم وزمانی که اول شهررسیدم کاملا هواتاریک شده بودوچراغهای شهرروشن شده بود
وآخرین کلام من دراین رابطه با خدای خوبم دراین ساعت این بود
” خدایا من خودم رامیسپارم دست توتافارغ رهاشوم هرآنچه که خوب است برایم انجام بده”
واردخیابانهای شهرشدم کاملا درارامش بودم ودراحساس خوب
خدایاشکرت که دراین مسیرالهی هستم وقدرت کنترل ذهنم روز به روز بهتربهترمیشه
خدایاشکرت
خدایا شکرت
خدایاشکرت
وقبل ازخواب درعقل کل سایت کلی پاسخهای بی نظیردوستان رادررابطه با سوال
” سپردن کاربه خدا” رامطالعه کردم ولذت بردم وازخداخواستم که به زودی نشونه واضحی ببینم وبامن حرف بزنه
صبح ازخواب نازکه بلند شدم طبق عادت همه روزه اول رفتم سایت ومتوجه گام شانزدهم درپروژه مهاجرت به مداربالاتر باعنوان
” گام شانزدهم”
اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته»
شدم
وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشى «1» وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى «2» وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثى «3» إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّى «4»
«1» به شب سوگند، آنگاه که (زمین را در پردهى سیاه) فرو پوشاند. «2» به روز سوگند، آنگاه که روشن شود. «3» سوگند به آن کس که نر و ماده را آفرید. «4» همانا تلاشهاى شما پراکنده است.
حیرت کردم ازاین همه دقت قانون
چه سورپرایزجذابی ،خداوند باسرعت نور جواب سوال وچالشی که ازروز گذشته باآن درگیربودم رااززبان بنده صالح خودش استادعباسمنش عزیز به من داد
صحبتهای گرم ودلنشین استاد به من انگیزه دوباره ای داد 6 دورفایل را بی وقفه گوش کردم و لذت بردم
به چالش روزگذشته بیشتر بیشترفکرکردم کنکاش کردم واقعا ایراد کارم کجااست به ترمزهای رسیدم
شایدبه خواسته ام چسبیده ام وهرازگاهی خودمو بادیگران مقایسه میکنم وعجله دارم
آیا واقعا رهاهستم؟ ایا واقعا خودمو سپرده ام به خدا؟ یادارم ادا درمیارم
آیا واقعا دارم ازقانون برای رسیدن به خواسته درست استفاده میکنم؟
ایابه این موضوع مهم توجه دارم که فرکانسهای من است که اتفاقات وشرایط زندگی ام راخلق میکنه؟ نه گفتاروکلام من
ایافرکانسهام هم جهت وهمسوباخواسته هام است یاخیر؟
ایاتمرکز کافی ولیزری روی خواسته هام دارم یاخیر؟
ایاسمت خودتوبه نحواحسن انجام دادی؟
انتظارداری خداسمتشو انجام بده
ایاباورهای مناسب وهم جهت باخواسته ام روایجادکرده ام؟
این فایل روبارهاو بارها بایدگوش کنم آگاهی های نابش رادریافت کنم
تمرین این فایل راکه خانم شایسته نازنین طراحی کردندبایدبادقت ووسواس به بهترین شکل انجام بدم وانرامرورکنم
باآرزوی اوقات شیرین سرشارازشادی ،لذت برای اساتیدنازنینم شماهمراهان عزیز وهمه همه
تادرودی دیگربدرود