https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesااh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-31 05:22:532025-02-12 09:30:03پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر»
247نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
باسلام وعرض ادب وارادت حضوراساتیدگرانقدروسروران گرامی خانواده الهی عباسمنش
خداوند راشاکرم بازم به من فرصت داد تا باپروژه پراازخیربرکت” مهاجرت به مداربالاتر”
همراه شوم
“گام هفدهم”
چگونه وارد مدار خواسته ام شوم
آره استادعزیزم دستی شدن ازدستان خداوند برای انجام کار خیر وبازکردن گره زندگی برای فردیاافرادی اول سعادت میخواهد که خداوند نصیب هرکسی نمیکند دوم اینکه بسیارلذت بخش است
شورشوق شمانازنین رابرای فراهم کردن شرایطی که باعث شد والده گرامیتان راهی خانه خداشوند رادرک میکنم بسیار لذت بخش است
صحبت ابتدایی استاد برای من باعث زنده شدن خاطرات زیباوشیرینی شد که به واسطه شغل ومسولیتم دردوران کارمندی درمواردبسیاری دستی شدم ازدستان خوب خدا
خدااین افتخاررانصیبم کرد باتوجه به مسولیتی که داشتم
خداوند این افتخاررانصیبم کرد واسطه ای شدم بین خیرین بزرگوار منطقه مون تابرای چندنوعروس چندتکه وسیله تحت عنوان جهیزیه تهیه کنیم ،چندنفردرادارات به کارگرفته شدند برای مدرسه ای که عزیزدلم معاون انجا بود کولرتهیه کنیم کتابخانه دایرکنیم وچندین چند اقدام خداپسندانه دیگر
خدایاشکرت خدمت به خلق خدابی نهایت لذت بخش است
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
روز گذشته باهمسرعزیزم عازم کرمان بودیم درمسیردرباره قانون باهم صحبت میکردیم ودربحثمون یه جاهایی شک میکردیم ومیگفتیم درحوزه مالی انطورکه بایدنتیجه بگیریم نگرفته ایم براش مثالی زدم
گفتم بین عزیزم همانطورکه میدونی من به کارساخت وسازمسکن خیلی علاقه دارم آنهم درشهرکرمان ویکی ازخواسته هاواهداف بزرگ منه
گفتم ببین درهمین راستا دریکسال گذشته دواتفاق مهم رخ داده
یک: گفتم یادته که سال گذشته خونه قدیمی سازمون راحت باقیمت عالی ونقدفردش رفت وباپولش یک واحداپارتمان زیبا درشهرکرمان که همین امروز داریم میریم همانجا که پسرگلمون امیرمحمد الان ساکن انجااست
ایااین واقعا یه نشونه ازطرف خدانبود؟ که پای مارابه کرمان بازکرد وازطرفی خونه قدیمی ساز تبدیل به احسن وپول نقدشده ومیتونه سراغازمهاجرتمون به مرکزاستان باشه
دوم: گفتم ببین پسرگلمون امیرمحمد 19 اذر همین امسال یکماه پیش خدمتش تموم شد وگفت میخواددوسالی دریکی ازادرات دولتی به صورت موقت بره سرکاروهمزمان کلاس زبان هم بره وبعدش برای ادامه تحصیل دکتری بره خارج ازکشور اما دیدی پلن خداوندچیزدیگری بودبعداز ده روزازپایان خدمتش وبه طرزجادویی یک انسان شریف وفوق العاده راکه مدیریک دپارتمان ساختمان وخریدوفروش املاک درشهرکرمان میباشد سرراهش قراداد وچقدرهم امیرمحمد راضی است واین درحالی بود که امیرمحمد اصلا به فکرکاردرحوزه املاک نبود
ایااین دومین نشانه خداوند درراستای هدف من که همان ساخت وسازدرشهرکرمان است نیست؟ قطعا هست زیرا باعث تجربه میشه چه بسابه زودی خانوادگی وباامیرمحمدواردکارساخت وسازشویم
من این دواتفاق زیبارانشونه های ازطرف خداوند میدونم برای نزدیک ترشدن به هدفم
خداوند آرام آرام داره ظرف منو بزرگترمیکنه
به قول استاد ما چه وقت به خواسته هامون نزدیک میشیم وبه آنها میرسیم؟
زمانی که ظرفمون بزرگ بشه زمانی که اماده دریافت بشیم
باسلام وعرض ادب وارادت حضوراساتیدگرانقدروسروران گرامی خانواده الهی عباسمنش
خداوند راشاکرم بازم به من فرصت داد تا باپروژه پراازخیربرکت” مهاجرت به مداربالاتر”
همراه شوم
“گام شانزدهم”
اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته»
روزگذشته تقریبا بااحساس خنثی ازخواب بیدارشدم مثل روزهای گذشته سرحال نبودم ویواش یواش احساسم ازخنثی به سمت بدشدن درحرکت بود یادتمرین دوره کشف قوانین افتادم ازخودم سوال کردم
حالم چطوره؟ الان به چه چیزی فکر میکنم ؟
که منجربه احساس بدشده وحالمو بدکرده باخودم فکرکردم خیلی زود به جواب رسیدم
متوجه شدم ذهن نجواگر واردعمل شده ومیخواد الکی الکی حالموبدکنه و دایم میگفت هدفی درزندگی نداری دچارروزمرگی شدی بدون هدف وقت و روزشبت رابایکسری کارهای تکراری داری هدرمیدی بدون هیچ دستاوردی به فردی اطل باطل تبدیل شدی
بیشترفکرکردم گفتم خوب حالا چی مثلا حرف حسابت چیه ؟ همین که هست!!!
گفت ببین 5 ساله به اصطلاح درمسیرتغیرقرارگرفتی وداری روی خودت کارمیکنی درسته یکسری نتایج خوب هم گرفتی به آگاهی رسیدی ،به آرامش رسیدی، سالم تری ،شادتری ،تندرست تری، روابط خوبی داری، خواب راحت داری ،ورودی هات خوب کنترل میکنی، ازجامعه جداشدی، اززندگی ات لذت بیشتری میبری، هرروز داری روی خودت کارمیکنی وداین مسیرثابت قدم هستی ووووو
گفتم خوب ادم حسابی این همه نتیجه میخواستی دیگه چکارکنم برم کوه دماوند را بردارم بزارم کنارکوه دنا بشن دوقلو!!!
گفت مگه بعدازبازنشستگی که همزمان شده بودباورودت به مسیرتغیر هدف دیگری نداشتی ؟
گفتم هدفم همین هایی بود که خودت چنددقیقه پیش برام لیست کردی وتایید هم کردی
گفت فقط همین بوده؟
گفتم نه درکنارش ازخداخواسته بودم که بعدازبازنشستگی به شغل موردعلاقه ام هدایت بشم چونکه دوست دارم
مولدباشم
فردتاثیرگذاری باشم
کارافرین باشم
به گسترش جهان کمک کنم
ثروتمند تربشم خیلی زیاد
خداثروت به غیرالحساب بهم بده
کارهای خیربیشتری انجام بدم
دربهترین خونه بابهترین ولوکس ترین لوازم دربهترین نقطه آب هوایی ایران وجهان زندگی کنم
اخرین مدل ماشینهای خارجی راداشته باشم
سفرهای بیشترو بهترداخلی و سفرهای خارجی راتجربه کنم
زندگی باکیفیت تری داشته باشم
ووووووو
گفت خوب حالا چطوروازچه راهی میخوای به این همه خواسته برسی؟
گفتم پیشنهاد من به خداجونم این بوده
ازراه ساخت وساز خیلی علاقه به کارساخت وسازمسکن دارم آنهم درمرکز استان وشکرخدا برای شروع سرمایه اولیه مناسبی هم دارم یک قطع زمین بامتراژبالاو استاندارد دربهترین نقطه ومحله شهرمون ویک خونه قدیمی سازکه خود خدا سال گذشته باقیمت مناسب برام فروخت وانو باخریدیک اپارتمان زیبا درمرکز استان تبدیل به احسن وپول نقدکرد وهرزمان برای فروش اراده کنم به پول نقدتبدیل میشه به خداگفتم خداجونم این پیشنهاد منه که زمین شهرستان رابازمینی مناسب درمرکزاستان معاوضه کنم وکاررا شروع کنم
گفت خوب بین چندسال گذشته اما اتفاق خاصی نیفتاده
خلاصه ازذهن نجواگر ناامیدی والقای احساس بد وازطرفی مقاومت من که اینطوری که میگی نیست
این مجادله تاساعت 4 بعدازظهرادامه داشت گفتم بایدکاری کرد لباس راحت وگرم پوشیدم زدم باماشین به دل جاده رفتم جاده زیبای سرچشمه ازمناطق زیبایی کوهستانی شهرستانمون شکرخداازاول دیماه امسال تاکنون دومرتبه درشهرمون واطراف برف باریده ودردل کویر ایران کوهها وتپه های پرازبرف مناظرزیبا وفوق العاده خلق کرده بود
خدایاشکرت برای رحمت الهی ات بارش برف باران
گفتم خدایا امدم جاده تا هم لذت ببرم وهم باهم صحبت کنیم تاازشرنجواهها رهاشوم وبه آرامش برسم
خدایاازشرنجواهها به توپناه میبرم
گفتم خدایاسال 98 دوستم داشتی ومنو به مسیرزیبای تغیرهدایت کردی واستادعباسمنش راسرراهم قراردادی والحق وانصاف درتمامی حوزه ها نتایج عالی هم گرفته ام که چندساعت پیش برای قانع کردن ذهن نجواگربیان کردم
(درمسیرتغیرقرارگرفتی درسته یکسری نتایج خوب هم گرفتی به آگاهی رسیدی، به آرامش رسیدی، سالم تری، شادتری، تندرست تری، روابط خوبی داری ،خواب راحت داری، ورودی هات خوب کنترل میکنی، ازجامعه جداشدی اززندگی ات لذت میبری ،هرروز داری روی خودت کارمیکنی ووووو)
اما انگاران یکی خواسته ام یعنی رسیدن وهدایت به شغل موردعلاقه ام که کارساخت وسازمسکن درمرکز استان میباشد فراموش کردی واقدامی انجام ندادی
دوباره شروع کردم به یادآوری وخواسته ها مو تکرارکردم
خدایا ازهمه خواسته هام آگاه هستی اما چه کنم انسان هستم فراموش کاروعجول
خدایا دوست دارم مولدباشم
خدایا دوست دارم فردموثری باشم
خدایادوست دارم ارزش خلق کنم
خدایادوست دارم کارافرین باشم
خدایادوست دارم به گسترش جهانت کمک کنم
خدایادوست دارم ثروتمند تربشم خیلی زیاد
خدایادوست دارم ثروت به غیرالحساب بهم بدی
خدایادوست دارم کارهای خیربیشتری انجام بدم
خدایادوست دارم دربهترین خونه بابهترین ولوکس ترین لوازم دربهترین نقطه آب هوایی ایران وجهان زندگی کنم
خدایادوست دارم برای اعضای خانواده ام هدایای گران قیمت بخرم
خدایا دوست دارم ووووووو
خلاصه دوساعتی رانندگی کردم ازمناظربرفی لذت بردم باخدای خوبم صحبت کردم وآرام آرام به آرامش رسیدم وزمانی که اول شهررسیدم کاملا هواتاریک شده بودوچراغهای شهرروشن شده بود
وآخرین کلام من دراین رابطه با خدای خوبم دراین ساعت این بود
” خدایا من خودم رامیسپارم دست توتافارغ رهاشوم هرآنچه که خوب است برایم انجام بده”
«1» به شب سوگند، آنگاه که (زمین را در پردهى سیاه) فرو پوشاند. «2» به روز سوگند، آنگاه که روشن شود. «3» سوگند به آن کس که نر و ماده را آفرید. «4» همانا تلاشهاى شما پراکنده است.
حیرت کردم ازاین همه دقت قانون
چه سورپرایزجذابی ،خداوند باسرعت نور جواب سوال وچالشی که ازروز گذشته باآن درگیربودم رااززبان بنده صالح خودش استادعباسمنش عزیز به من داد
صحبتهای گرم ودلنشین استاد به من انگیزه دوباره ای داد 6 دورفایل را بی وقفه گوش کردم و لذت بردم
به چالش روزگذشته بیشتر بیشترفکرکردم کنکاش کردم واقعا ایراد کارم کجااست به ترمزهای رسیدم
شایدبه خواسته ام چسبیده ام وهرازگاهی خودمو بادیگران مقایسه میکنم وعجله دارم
آیا واقعا رهاهستم؟ ایا واقعا خودمو سپرده ام به خدا؟ یادارم ادا درمیارم
آیا واقعا دارم ازقانون برای رسیدن به خواسته درست استفاده میکنم؟
ایابه این موضوع مهم توجه دارم که فرکانسهای من است که اتفاقات وشرایط زندگی ام راخلق میکنه؟ نه گفتاروکلام من
ایافرکانسهام هم جهت وهمسوباخواسته هام است یاخیر؟
ایاتمرکز کافی ولیزری روی خواسته هام دارم یاخیر؟
ایاسمت خودتوبه نحواحسن انجام دادی؟
انتظارداری خداسمتشو انجام بده
ایاباورهای مناسب وهم جهت باخواسته ام روایجادکرده ام؟
خداوند راشاکرم بازم به من فرصت داد تا باپروژه پراازخیربرکت” مهاجرت به مداربالاتر”
همراه شوم
“گام پانزدهم”
نحوه برخورد با تهمت – قسمت 2
شایعه و تهمت از نگاه قرآن:
تهمت، آفتی اخلاقی و اجتماعی است که اگر در یک جامعه رایج شود، امنیت و آبروی افراد تهدید میشود. در اجتماعی که افراد آن، به خود حق بدهند به دیگران تهمت بزنند اعضای آن، احساس امنیت و آرامش نمیکنند و نسبت به هم احساس بدبینی میکنند.
تهمت و بهتان از آفاتی هستند که اثر تخریبی آنها در روابط بین فردی به مراتب بیشتر از دیگر آسیبهای گفتاری است بهگونهای که میتوان گفت نابود کننده روابط اجتماعی و ناپسندترین بیماریهای زبان هستند .
براساس آنچه که اسلام برای ما از زندگی در دنیا وآخرت ترسیم میکند اینگونه آسیبها در سبک زندگی اسلامی جایی ندارد.
یکی از گناهانی که باعث میشود انسان دیگر در گناهان دریده شود، تهمت است که ایمان را از بین میبرد و زمانی که ایمان از بین رفت دیگر هر چه معجزه هم بیاوری، باورش نمیشود.
تهمت، تبعات و پیامدهایی دارد که یکی از ان ها این است که اعتماد بین انسانها را از بین میبرد و جامعه را ناامن می کند.
تهمت و افترا از غیبت هم بدتر است؛ زیرا غیبت اظهار عیب واقعی یک شخص برای دیگران است؛ اما در تهمت، عیبی را که در واقع، شخص متهم ندارد، به او نسبت میدهند.
روشن است که اگر چنین کاری در جامعه رایج شود، امنیت و آبروی افراد تهدید میشود. در اجتماعی که افراد آن، به خود حق بدهند که به دیگران تهمت بزنند و نسبتهای دروغ و ناروا بدهند، اعضای آن، احساس امنیت و آرامش نمیکنند، پیوسته در اضطراب به سر میبرند، نسبت به هم احساس بدبینی میکنند و با این وضع، جامعه رو به ویرانی مینهد.
شکرخدا5سال است ازبدنه جامعه جداشدم اگر بعضی وقتها به ناچار درجمع یا به افرادی یا به فردی که علیرغم میلم مراجعه یابرخوردمیکنم خداوندرامیلیاردهابارشکرمیکنم که ازفضای مسموم جامعه جداشدم فضای که خمیرمایه اصلی اش ناسپاسی، غرزدن ،تهمت وافترا میباشد
ازهمان ارکان اصلی نظام وصاحب منصبان بزرگ بگیر تا سرایدار یک اداره کوچک تا رسانه های جمعی فضای مجازی عامه مردم کوچه و بازار ،کسبه، پیروجوان، زن ومرد،همه همه درحال تهمت وافترا به یکدیگر هستند نتیجه هم کاملا مشخص است ونیازبه هیچ توضیح اضافه ندارد
شکرخداادمی بودم وهستم حتی قبل ازدوران سیاه وجاهلیت ازتهمت وافترا وغیبت نسبت به دیگران فراری بودم اما از5سال قبل باعنایت به اموزه های استادآگاهانه تلاش میکنم ازهرچیزناخواسته ای که احساسم رابدمیکنه اعراض کنم واقعا به یادندارم دراین 5 سال باکسی هم صحبت شده باشم که موضوع اش تهمت وافترا وغیبت به فردیاافرادی بوده باشد
دراین 5سال تلاش کردم فقط وجه
مثبت آدما راببینم واعراض کنم ازوجه منفی شون وبه همین نسبت هم شکرخداخیلی کمتر مورداتهام وتهمت قرارگرفته ام حداقل کمتربه گوشم خورده وشنیده ام
اما درزمان کارمندی بیشترسالها باچالشی بزرگ روبروبودم باتوجه به اینکه دروزارت کشورخدمت میکردم وفضای کاردروزارت کشور باهروزارتخانه وارگانی کاملا متفاوت است اگرادم سیاسی وبه جناحی وابسته باشی دیگه هیچی
به قول معرف کلات پس معرکه است
یاباید روی اصولت بمانی وهمه چیزو به جان بخری یااینکه هرروزرنگ عوض کنی وهمرنگ جناح به قدرت رسیده بشی شکرخداازان دسته ازادمای بودم که علیرغم سیاسی بودن ودارای گرایش سیاسی هیچ گاه ازاصولم که همان تعهد به کاروقانون مداری وقانونمند بودن بود دست نکشیدم وقطعا دراین راه هزینه هایی هم پرداخت کردم اما ارزشش راداشت وپیش خدای خودم ووجدانم سربلندم
درهمین راستا تجربه ای از4 سال پایان خدمتم که بهترین روزها وسال های 35 سال خدمتم بود براتون بازگو میکنم
دردوران کارمندی به شدت آدم سیاسی بودم وارا دت خاصی هم به مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی ودیدگاهای ایشان داشتم وبه اصطلاح سیاسیون گرایش اصلاح طلبی داشتم درمحل کار و بین جامعه به عنوان یک فرداصلاح طلب شهره بودم ودرسالهای که جناح مخالف برمسند قدرت می نشست فشارها به افراد وکارکنان غیرهمسوباتهمت وافترا که فلانی مثلا بچه مسلمان نیست ،مسجدی نیست ،ریشش راباتیغ میزنه فلان لباس رامیپوشه ودهها تهمت افتراو ایرادهای بنی اسراییلی دیگر،بیشتربیشترمیشد حتی کاربه جایی میرسید که تعدادی ازهمکاران غیرهمسو باجناح حاکم طاقت این فشارها رانداشتند وبه شکلی کاردروزارت کشوررابه لقایش می بخشیدن ومیرفتن ادارات دیگر اما من بی توجه به همه این مسائل وحرف حدیث ها به اصولم پای بندبودم وادامه می دادم
سال 94 که دولت همسو بااصلاح طلبان به قدرت رسیده بود تعدای ازافراد بانفوذ زادگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی که گرایش شدید وافراطی اصلاح طلبی داشتند به فکراین افتادند تا من به عنوان بخشدارمنطقه شون انتخاب شوم ودرهمین اثنا تعدادی از راستی های افراطی منطقه هم که ازامدن یک نفراصلاح طلب به عنوان بخشدارشدیدانگران شده بودند باتهمت وافترادنبال این بودند که این اتفاق رخ ندهد
نهایتا درمهرماه سال 94 به عنوان بخشدار منطقه که یکی ازسیاسی ترین بخش ها ومناطق شهرمون بودانتخاب شدم اما من بدون توجه به صحبتها واتفاقات وتهمت هاکه ازپایه واساس نادرست وبه ناحق بود دنبال کارکردن وخدمت صادقانه برای حوزه ماموریت خود بودم ودرهمین راستاازهمان ابتدای شروع مسولیت سعی داشتم درجلسات وبرنامه هایم ازتمام نیروها وافراد تاثیرگذار ازهردوجناح وافرادمستقل وسایر ظرفیتها وپتانسیلهای منطقه برای عمران وابادانی بخش و برای پیشبرد اهدافم استفاده کنم واقعا برام حزب و جناح مهم نبود وتلاش میکردم که تحت هیچ شرایطی گرایش سیاسی ام درکارومسولیتم دخالت ندهم
آن زمان من هیچ آگاهی ازقوانین نداشتم اما به عنوان یک کارمند متعهد وقانون مدار عمل میکردم وبه خودم افتخارمیکردم
خلاصه بعدازگذشت3الی4ماه تحولات درمنطقه آغازشدبادعوت ازخیرین وافرادبانفوذ وجذب اعتبارات دولتی وبسیج دستگاه دولتی انقلابی درمنطقه آغازشد وتوسعه همه جانبه بخش اولویت من بود وشکر خدادرمدت زمانی کوتاهی به اهداف کوتاه مدت رسیدیم ودرادامه هم اهداف میان مدت وبلندمدت محقق شد ومنطقه وبخش درتمامی حوزههااعم از اقتصادی اجتماعی فرهنگی آموزش وپرورش بااجرای طرحهای عمرانی شکل شمایل تازه ای به خود گرفت شورشعف عجیبی بین مردم ایجادشده بود البته درهمین مدت هم افراد غیرهمسو باکارشکنی وجوسازی تلاش میکردند تاتمرکز منو به هم بزنن اما من به کارم ایمان داشتم وباتوکل به خدای رحمان باقدرت بدون توجه به شایعات به کارم ادامه می دادم
به طوریکه بسیاری ازاهالی منطقه اذعان داشتند کارهای که دراین مدت 4سال انجام شده درطول 17 سال تاسیس بخشداری انجام نشده من تمام اعتبار آن رابه خدای خوبم دادم وشاکرخداوند بوده وهستم که افتخارخدمت به بخشی ازکشورم و به تعدای ازهموطنانم را نصیبم کرد
بعداز گذشت 5سال ازکارکارمندی که بازنشسته شدم هنوز مردم شریف منطقه به مناسبتهای مختلف بامن تماس میگیرند وپیام میدهند وابراز لطف ومحبت دارند وتشکرمیکنند ازاقدامات انجام شده
بله دوستان من آن زمان قوانین رانمی دانستم اما مثل اینکه ظاهرا ناآگاهانه داشتم دراین حوزه ازقانون استفاده میکردم و هیچ اهمیتی به تهمت ها نمیدادم وتمام انرژی ام راصرف رسیدن به اهدافم میکردم سرم به کارخودبود ایمان وخودباوری وتوکل به خدای رحمان بود که باعث خلق این نتایج درخشان شد اززمانی که به این مسیرالهی هدایت شدم دایم به خودم یادآوری میکنم حال که ازقوانین الهی آگاه شدم اگرازقانون به درستی به نفع خودم استفاده نکنم به خود ظلم کرده ام
میدانیم واگاه هستیم قطعا دراین دوری وفراق خیری عظیم نهفته است اما چه کنیم اول راه هستیم وبه شدت وابسته مثل بچه ای که اگردوروز ازپدر ومادرش دورباشه دلش هزاربهانه میگیره
درارتباط باموضوع این فایل وصحبتهای ارزشمنداستاد ازتجربه خودم مینویسم
درزمان کارمندی به شدت آدم سیاسی بودم وارا دت خاصی هم به مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی ودیدگاهای ایشان داشتم وبه اصطلاح سیاسیون دارای گرایش اصلاح طلبی داشتم درمحل کار و بین جامعه به عنوان یک فرداصلاح طلب شهره بودم
سال 94 تعدای ازافراد بانفوذ زادگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی که گرایش شدید وافراطی اصلاح طلبی داشتند دنبال این بودند تا من به عنوان بخشدارمنطقه شون انتخاب شوم ودرهمین اثنا تعدادی از راستی های افراطی منطقه هم که ازامدن یک نفراصلاح طلب به عنوان بخشدارشدیدانگران شده بودند باتهمت وافترادنبال این بودند که این اتفاق رخ ندهد
نهایتا درمهرماه سال 94 به عنوان بخشدار منطقه که یکی ازسیاسی ترین بخش ها ومناطق شهرمون بودانتخاب شدم اما من بدون توجه به صحبتها واتفاقات دنبال کارکردن وخدمت صادقانه برای حوزه ماموریت خود بودم ودرهمین راستاازهمان ابتدای شروع مسولیت سعی داشتم درجلسات وبرنامه هایم ازتمام نیروها وافراد تاثیرگذار ازهردوجناح وافرادمستقل وسایر ظرفیتها وپتانسیلهای منطقه برای عمران وابادانی بخش و برای پیشبرد اهدافم استفاده کنم واقعا برام حزب و جناح مهم نبود وتلاش میکردم که تحت هیچ شرایطی گرایش سیاسی ام درکارومسولیتم دخالت ندهم
آن زمان من هیچ آگاهی ازقوانین نداشتم اما به عنوان یک کارمند متعهد وقانون مدار عمل میکردم وبه خودم افتخارمیکردم
خلاصه بعدازگذشت3الی4ماه تحولات درمنطقه آغازشدبادعوت ازخیرین وافرادبانفوذ وجذب اعتبارات دولتی وبسیج دستگاه دولتی انقلابی درمنطقه آغازشد وتو سعه همه جانبه بخش اولویت مابود وشکر خدادرمدت زمانی کوتاهی به اهداف کوتاه مدت رسیدیم ودرادامه هم اهداف میان مدت وبلندمدت محقق شد ومنطقه وبخش درتمامی حوزههااعم از اقتصادی اجتماعی فرهنگی آموزش وپرورش اجرای طرحهای عمرانی شکل شمایل تازه ای به خود گرفت شورشعف عجیبی بین مردم ایجادشده بود
بسیاری ازاهالی منطقه اذعان داشتند کارهای که دراین مدت 4سال انجام شده درطول 17 سال تاسیس بخشداری انجام نشده من تمام اعتبار آن رابه خدای خوبم دادم وشاکرخداوند بوده وهستم که افتخارخدمت به بخشی ازکشورم و به تعدای ازهموطنانم را نصیبم کرد
بعداز گذشت 5سال ازکارکارمندی که بازنشسته شدم هنوز مردم شریف منطقه به مناسبتهای مختلف بامن تماس میگیرند وپیام میدهند وابراز لطف ومحبت دارند وتشکرمیکنند ازاقدامات انجام شده
بله دوستان من آن زمان قوانین رانمی دانستم اما مثل اینکه ظاهرا ناآگاهانه داشتم ازقانون استفاده میکردم و هیچ اهمیتی به تهمت ها نمیدادم وتمام انرژی ام راصرف رسیدن به اهداف میکردم سرم به کارخودبود ایمان وخودباوری وتوکل به خدای رحمان بود که باعث خلق این نتایج درخشان شد اززمانی که به این مسیرالهی هدایت شدم دایم به خودم یادآوری میکنم حال که ازقوانین الهی آگاه شدم اگرازقانون به درستی به نفع خودم استفاده نکنم به خود ظلم کرده ام
میدانیم واگاه هستیم قطعا دراین دوری وفراق خیری عظیم نهفته است اما چه کنیم اول راه هستیم وبه شدت وابسته مثل بچه ای که اگردوروز ازپدر ومادرش دورباشه دلش هزاربهانه میگیره
درارتباط باموضوع این فایل وصحبتهای ارزشمنداستاد ازتجربه خودم مینویسم
درزمان کارمندی به شدت آدم سیاسی بودم وارا دت خاصی هم به مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی ودیدگاهای ایشان داشتم وبه اصطلاح سیاسیون دارای گرایش اصلاح طلبی داشتم درمحل کار و بین جامعه به عنوان یک فرداصلاح طلب شهره بودم
سال 94 تعدای ازافراد بانفوذ زادگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی که گرایش شدید وافراطی اصلاح طلبی داشتند دنبال این بودند تا من به عنوان بخشدارمنطقه شون انتخاب شوم ودرهمین اثنا تعدادی از راستی های افراطی منطقه هم که ازامدن یک نفراصلاح طلب به عنوان بخشدارشدیدانگران شده بودند باتهمت وافترادنبال این بودند که این اتفاق رخ ندهد
نهایتا درمهرماه سال 94 به عنوان بخشدار منطقه که یکی ازسیاسی ترین بخش ها ومناطق شهرمون بودانتخاب شدم اما من بدون توجه به صحبتها واتفاقات دنبال کارکردن وخدمت صادقانه برای حوزه ماموریت خود بودم ودرهمین راستاازهمان ابتدای شروع مسولیت سعی داشتم درجلسات وبرنامه هایم ازتمام نیروها وافراد تاثیرگذار ازهردوجناح وافرادمستقل وسایر ظرفیتها وپتانسیلهای منطقه برای عمران وابادانی بخش و برای پیشبرد اهدافم استفاده کنم واقعا برام حزب و جناح مهم نبود وتلاش میکردم که تحت هیچ شرایطی گرایش سیاسی ام درکارومسولیتم دخالت ندهم
آن زمان من هیچ آگاهی ازقوانین نداشتم اما به عنوان یک کارمند متعهد وقانون مدار عمل میکردم وبه خودم افتخارمیکردم
خلاصه بعدازگذشت3الی4ماه تحولات درمنطقه آغازشدبادعوت ازخیرین وافرادبانفوذ وجذب اعتبارات دولتی وبسیج دستگاه دولتی انقلابی درمنطقه آغازشد وتو سعه همه جانبه بخش اولویت مابود وشکر خدادرمدت زمانی کوتاهی به اهداف کوتاه مدت رسیدیم ودرادامه هم اهداف میان مدت وبلندمدت محقق شد ومنطقه وبخش درتمامی حوزههااعم از اقتصادی اجتماعی فرهنگی آموزش وپرورش اجرای طرحهای عمرانی شکل شمایل تازه ای به خود گرفت شورشعف عجیبی بین مردم ایجادشده بود
بسیاری ازاهالی منطقه اذعان داشتند کارهای که دراین مدت 4سال انجام شده درطول 17 سال تاسیس بخشداری انجام نشده من تمام اعتبار آن رابه خدای خوبم دادم وشاکرخداوند بوده وهستم که افتخارخدمت به بخشی ازکشورم و به تعدای ازهموطنانم را نصیبم کرد
بعداز گذشت 5سال ازکارکارمندی که بازنشسته شدم هنوز مردم شریف منطقه به مناسبتهای مختلف بامن تماس میگیرند وپیام میدهند وابراز لطف ومحبت دارند وتشکرمیکنند ازاقدامات انجام شده
بله دوستان من آن زمان قوانین رانمی دانستم اما مثل اینکه ظاهرا ناآگاهانه داشتم ازقانون استفاده میکردم و هیچ اهمیتی به تهمت ها نمیدادم وتمام انرژی ام راصرف رسیدن به اهداف میکردم سرم به کارخودبود ایمان وخودباوری وتوکل به خدای رحمان بود که باعث خلق این نتایج درخشان شد اززمانی که به این مسیرالهی هدایت شدم دایم به خودم یادآوری میکنم حال که ازقوانین الهی آگاه شدم اگرازقانون به درستی به نفع خودم استفاده نکنم به خود ظلم کرده ام
خداوند راشاکرم بازم به من فرصت داد تا باپروژه پراازخیربرکت” مهاجرت به مداربالاتر”
همراه شوم
“گام سیزدهم”
عملکردهایی که نشانه اجرای قانون است
• برای تحقق یک خواسته، تا چه مدت باید تلاش ذهنی و فیزیکی در راستای خواسته را ادامه دهیم و از چه زمانی باید طبق قانون رهایی، نسبت به خواسته خود رها باشیم؟
پاسخ:
پرواضح است که کارکردن روی ذهن وباورها مثل سایرفعالیتهای فیزیکی که نیازهای بدن مان راتامین میکند بایدهمیشه ومداوم ومستمر ادامه داشته باشد
آیا قبول میکنیم وبرای ذهنمون منطقی است که مثلا هفته ای یک وعده غذابخوریم ایابدن مابااین روش تغذیه جواب میدهد قطعا خیر
امامسله اینجااست که اگرمایک روز یانهایتا دوروزغذانخوریم بدن ماسریع واکنش نشون میده ومامتوجه میشیم امازمانی که داریم روی باورهامون کارمیکنیم اگرچندروزی ازمسیرخارج بشیم ودراحساس بدباشیم
نتیجه همان موقع مشخص نمیشود بدلیل اینکه جهان به فرکانسهای ماپاسخ میده وازانجایکه فاصله بین ارسال فرکانس تا خلق نتیجه (همان خلق اتفاقات وشرایط زندگی مون) تقریبا زیاداست ماهمان موقع متوجه انحراف ازمسیر نمی شویم
البته بایدیاداوری کنم شکرخدااززمانی که خدادوستم داشت ومنوبه این مسیرالهی هدایت کرد هرزمان و به هردلیل ازمسیرمنحرف وخارج شدم وباتضادی برخوردکردم که مطابق میلم نبوده و ناخواسته بوده واحساسم بدشده خیلی زودخداوند بایک پس گردنی آرام بایک خبرناخوشایند یابدنم سری بامعده درد واکنش نشون میده و به من یاداوری میکنه که رفیق حواست هست داری ازمسیرخارج میشی واقعا بارها برام اتفاق افتاده خصوصا این اواخرکه خیلی بهتر وباتمرکز بیشتری دارم روی باورهام کارمیکنم
* قانون رهایی:
قانون رهایی بدین معنی است که به خواسته هامون نچسیبم
قانون رهایی بدین معنی است زمانی داریم روی باورهامون کارمیکنیم منتظراتفاق خاص مهم وبزرگی نباشیم
قانون رهایی بدین معنی است که فقط ازمسیرلذت ببریم
قانون رهایی بدین معنی است که به خداتوکل کنیم وسمت خودمون رابه بهترین شکل ممکن انجام بدیم
قانون رهایی بدین معنی است که ایمان به غیب داشته باشیم وباورکنیم یک نیرو ویک انرژی برتراست که داره کل جهان رامدیریت میکنه
• اگر فقط یک باور باعث تغییر زندگی شود آن باور چیست؟
پاسخ:
آن باوراین است
” من باورداشته باشم که خودم هستم باافکارم وکانون توجه ام خالق زندگی ام هستم،
شکرخداازروزی که به این مسیرالهی هدایت شدم وباطی کردن تکامل به این درک واین اگاهی که اصل اساسی قانون میباشد رسیدم
وبه خودم تعهددادم
“که من هستم باافکار م وکانون توجه ام دارم اتفاقات وشرایط زندگی ام راخلق میکنیم”
شکرخدا این تعهد ودرک این اصل مهم واساسی زندگیو درهمه ابعادتغیرداده بطوریکه عاشقانه وبالذت هرچه تمام تردارم روی باورهام کارمیکنم به این نتیجه وبه این درک رسیدم که کارکردن روی باورها
مثل نوشیدن یک لیوان آب خنک وگوارااست
مثل وعده های غذایی است که هروعده بالذت غذای موردعلاقه ام رانوش جان میکنم
مثل یک برش هندوانه که در یک روزتابستانی وگرم میل میکنم
مثل خوردن یک بستنی باکیفیت درجاده هنگام مسافرت است
مثل یک وعده صبحانه بایک برش خربزه مشهدی باپنیرلیقوان ونان سنگگ میل میکنم
مثل قدم زدن در یک باغ میوه دردل کوهستان وخوردن انواع میوه های سردرختی نظیر قیسی ،نوری،گیلاس،گلابی،هلو و...
و…..انتهایی نداردنعمت هایی که خداونددراین جهان برامون فرستاده
خدایا قدرت سپاسگزاری ام راروز به روز قوی ترکن تاشکرگزارنعماتت باشم
خدایا ازت درخواست دارم کمکم کن تااخرین لحظه ای که زنده هستم فقط فقط درهمین مسیرزیبا والهی گام بردارم وهرروز آگاه تر ومسلط تر شوم برقوانین الهی وبدون تغیرت
خداوند راشاکرم بازم به من فرصت داد تا باپروژه پراازخیربرکت” مهاجرت به مداربالاتر”
همراه شوم
“گام دوازدهم”
تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با تسلیم شدن دربرابر مسایل
دراغازسخن زادروز تولد امیرمؤمنان حضرت علی (ع)
وبزرگداشت روز پدر ومرد رابه استادعزیزو همه مردان وپدران خانواده صمیمی عباسمنش تبریک وتهنیت عرض میکنم
وهمچنین
یاد میکنیم از آنها
که وقتشان و مکانشان از ما جداست
یاد میکنیم از آنها
که دلتنگشان میشویم
روحشان شاد
دوستان عزیز امرروزهم طبق عادت همیشگی ام دراین چندسال اول صبح رفتم سایت وازطریق ایمیل متوجه شدم دوست عزیز هم فرکانس سرکارخانم زینب فرخی نازنین در
پاسخ به کامنت چندروزقبل من ابرازلطف ومحبت داشتند وتلویحا ازمن خواسته بودند که ازنتایجم دراین 5سال بیشترمینوشتم لذاازهمان اول صبح تمرکز گذاشتم تاپاسخ شایسته ای درقالب کامنت به پاسخ وابرازلطف ومحبت دوست عزیزمون بنویسم
فقط یک دورفایل امروز را گوش کردم وازانجایکه امشب هم مهمونی دعوت هستیم تسلیم امروهدایت خداوند شدم وهمین پاسخ به دوست عزیزرابه عنوان تمرین گام دوازدهم باکمی ویرایش باسایردوستان نیز به اشتراک میزارم چون ازصبح احساسم فوق العاده خوب و عال است
خدایاشکرت برای این روززیبا
خدایاشکرت برای گلها وهدیه های زیبایی که امروزازطرف همسرنازنینم وفرزندان گلم به مناسبت روز مرد وپدردر یافت کردم
خدایاشکرت برای تماس تبریک آبجی های نازنینم وداداش گلم به مناسبت تولد امیرمؤمنان وروزعید وروزپدر
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
بنده از سال 98 که خداونددوستم داشت ومنو به این مسیرزیباو توحیدی هدایت کردواستادعباسمنش راسرراهم قراردادنتایجی عالی گرفتم که واقعا فراترازانتظارم بوده ودرکامنتهای قبل روی فایلهای گوناگون به تفسیرتوضیح داده ام دراینجا بازبه صورت فهرست واربه اهم انها اشاره میکنم
سلامتی روحی وجسمانی:
_ من قبل ازاشنایی باقانون واستاد 20 سال دچارسردردهای میگرنی وافسردگی خفیف بودم ودراین مدت انواع داروهای آرامش بخش وخواب اوراستفاده میکردم اما به لطف خدای رحمان وبه برکت اموزه های استاددرهمان ماههای اول باتمرین شگفت انگیز اهرم رنج ولذت دردوره ثروت 1 موفق به درمان 20 ساله بیماری وترک کردن مصرف داروهای آرامش بخش شدم به طوریکه من در این 5سال حتی یک قرص ساده هم نخوردم وهروقت هم یه سرماخوردگی کوچلو بوده با خوردن یک لیوان آب ولرم بایک قاشق عسل طبیعی بانصف لیموترش تازه خوب خوب شده ام دراین 5سال داروی من فقط همین بوده
این موضوع واین اتفاق زیبا اولین نتیجه ملموس من ازاستفاده ازقانون ومباحث استادبود که باعث افزایش انگیزه وخودباوری درمن شد تاباایمان بیشتر وبااتکا به خدای رحمان این مسیرالهی که درابتدای راه آن بودم ادامه دهم
وشکرخداهرروز سالم تر،تندرست تر ،شاداب تر باانگیزه تر،امیدوارتر به زندگی ادامه دادم و میدهم ولذت میبرم وشکرخداازسلامتی روحی روانی وجسمی خوبی برخوردارم ودرارامش اززندگی ام لذت میبرم
_ رسیدن به آرامش واحساس خوب :
باقطع ارتباط باتلویزیون ،ماهواره ،رسانه ها،فضای مجازی، دوری ازدورهمی های بیهوده وقطع ارتباط باادمای منفی نگر زندگی ام متحول شدالبته وقتی دراین مسیرقرارگرفتم به گفته استادعجیب شرایط برام فراهم شدتابیشترزمان تنها باشم وباتمرکزبیشتری
روی خودم کارکنم بدون اینکه من تلاش خاصی کنم وواقعا دراین 5سال معنی ومزه واقعی زندگی کردن راچشیدم شکرخدا لذت واقعی اززندگی رادراین 5 سال تجربه کردم واگاهانه تلاش میکنم تاروزبه روز لذت بردن اززندگی ودرلحظه زندگی کردن وتمرکز برروی زیبایها وکنترل ورودیها ملکه ذهنم بشه وبه یک عادت پایدارتبدیل شود
_ توحیدی ترشدن وتسلیم بودن:
برقراری ارتباط عمیق ترباخدای خوبم خدای واقعی که استادعباسمنش به من معرفی کرد بطوریکه این روزها فقط نام خدا برزبانم جاری است وبس ودایم برای همه چیز حتی هرچیز وهرخبر واتفاق زیبای کوچک هم خداوند راشکرمیکنم وسپاسگزار خداوندهستم
عاشق فایلهای توحیدعملی وجلسات قرآنی دوره مقدس 12 قدم هستم وروزی نیست که حداقل یک فایل قرآنی گوش نکنم
امادربحث تسلیم بودن درمقابل خداوند رحمان وفقط روی خداحساب کنم هنوز مشکل دارم واین موضوع هم پاشنه اشیل دیگری است که بایدبیشترتلاش کنم وتمرکز بیشتری داشته باشم تابه لطف الله مهربان همانطور که درسایرحوزه ها نتایج مطلوبی گرفتم دراین حوزه هم به نتایج دلخواه برسم این موضوع هدف امسالم بود که مرتب دارم کارمیکنم شکرخدانشونه هاهرروزبیشتربیشترمیشه این روزها کارهام خیلی راحت وروانتر انجام میشه
کل هزینه های غیرمترقبه اززندگی ام جمع شده
اتفاقات زیبا ودلخواهم بیشترشده
احساس خوبم روز به روز پایدارترمیشه
و….
_سپاسگزاربودن:
به نظرخودم یکی ازنقاط قوت من اززمانی که به این مسیرالهی هدایت شدم سپاسگزاری است واقعا دراین زمینه عالی عمل کردم هرچند هرروز میتونه عالی عالی ترشود شکرگذاری وسپاسگزاربودن ازخداوندرحمان وردزبانم شده مگراینکه خواب باشم یاباکسی صحبت کنم به قول معرف مگر دهنم وزبانم گیرباشه درغیراین صورت دائم درحال شکرگزاری هستم ازهمه نعمت های که خدا به من وخانواده ام عطاکرده درحال عطاکردن است وعطاخواهدکرد
_احساس لیاقت وخودارزشمندی:
ادمی بودم اگر غلو نباشه99درصدبرای مردم ودیگران زندگی میکردم طوری زندگی میکردم که فقط باعث رضایت دیگران باشم دیگران شامل همسر،فرزندان، پدر،مادر،خواهر،برادر، اقوام همسرسایربستگان ،دوستان همسایگان ،همکاران و…بود اماشکرخدا دراین حوزه هم پیشرفتم خوب ورضایت بخش است هرچند که بایددراین حوزه هم مثل دیگرحوزه ها مداوم کارکنم
_درصلح بودن باخود:
دراین مدت آگاهانه تلاش میکنم تاخودمو بیشتردوست بدارم دراین دنیا هیچ کس وهیچ چیز بهترازمن وجودنداره به آنچه که حالمو خوب میکنه توجه کنم ازموضوعاتی که احساس مو بدمیکنه بگذرم وبه قول قرآن اعراض کنم ازهرناخواسته دریک کلام باخودم درصلح وآرامش باشم
_ روابط :
درحوزه روابط هم اوضاع خیلی وخیم بود دراین 5سال روابطم بااعضای خانواده ام وبستگان نزدیکم روز به روز بهتر ،عمیق تر،عاشقانه تر وصمیمی ترشده وهمچنان هم روی این موضوع کارمیکنم که این یکی هم پاشنه آشیلم بوده وکماکمان هم هست
تلاش میکنم فقط به ویژگیهای مثبت افراد توجه کنم ازویژگیهایی افرادوادما که مورددلخواه من نیست اعراض کنم
_ مالی وثروت:
دراین حوزه وبه گفته استاد ازانجایکه باورهای محدودکننده ومخرب درباره ثروت خیلی قوی تر وریشه دارترهستند طبیعی است که نیاز به کارکردن بیشتر داره انقدرباید جملات تاکیدی درباره فراوانی وثروت وبااوردن الگوهای موفق
به ذهن منطقی مون بگیم ونشون بدیم تاقانع بشه وبپذیره که همه چیزممکن است زیرا سیتم عصبی همه آدما یکی است وهیچ فرقی باهم ندارند اگرفلانی پول دارشده پس من هم میتوانم
البته دراین مدت درحوزه مالی هم من شکرخدا نتایج خوبی گرفتم سال 98 بازنشسته شدم وهمزمان ماههای اول حضورم دراین مسیرزیبا وسایت عباسمنش راتجربه میکردم دراواسط سال 99 حقوق بازنشستگی ام بااجرای طرح همسان سازی که چندین سال معطل مانده بود اجراشدوحقوق من نزدیک سه برابر آخرین حکم دریافتی درزمان کارمندی شد که واقعا برام شگفت انگیز بود
دراین 5سال در یافتی های داشتم که اصلا به ذهنم نمی آمد نزدیک 100 میلیون وام وبدهی بانکی داشتم که بااموزه های استاد که همیشه تاکیددارند اول بدهی هایتون راپرداخت کنید وهیچ چیز قرضی یااقساط نخرید شکرخدا تمام بدهی هایم راپرداخت کردم ودحال حاضرکل بدهی ها صفرشده ودوسال است که دسته چک هم ندارم وهرچه لازم دارم نقد خریدمی کنم.
خداوند راشاکرم بازم به من فرصت داد تا باپروژه پراازخیربرکت” مهاجرت به مداربالاتر”
همراه شوم
” گام یازدهم “باورهایی برای روان شدن چرخ کسب و کار باتوجه به اینکه بنده کارمند بودم وبیش از35 سال کاراداری کردم ودرکناران یک قطعه باغ پسته دارم وبیش از90 درصدکارهاشو خودم انجام میدم پایان سال 98 بازنشست شدم بازنشستگی ام همزمان شد بااشنایی ام باقانون واستادعباسمنش
من قبل ازبازنشستگی همیشه فکرمیکردم علاقه زیادی به رستوران داری وفست فود دارم درهمین هنگام پسربزرگم دانشجوبودودانشگاهها به خاطربیماری پندمیک تعطیل شداتفاقاپسرم خیلی علاقه به کاراشپزی وکاردرفست فود داشت ویکسالی که تهران میرفت دانشگاه شیفت شب فست فودکارمیکرد اوسط سال 99 امد شهرستان پیش ما وگفت حالا که دانشگاه تعطیل شده بهتراست من یه مغازه کوچک فست فود بزنم منم باتوجه به اینکه تازه بازنشست شده بودم ویه جورایی بیکار هم بودم ازموضوع استقبال کردم ازپولی که ازپاداش بازنشستگی بدستم رسیده بود رفتیم مغازه ای اجاره کردیم وازانجایکه من خیلی کمالگراهستم کلی درمغازه مردم هزینه کردم تاهمه چیزعالی باشه
یکسال گذشت انطور که فکر
میکردیم کارخوب پیش نرفت در اوایل سال1401 دانشگاه بازشد وپسرم رفت تهران برای ادامه تحصیل من هم به ناچار شاگردی گرفتم تامغازه رواداره کنیم چندماهی گذشت اوضاع خوب که نمیشد هیچ هرروز بدترمیشد مشتری نبود دلیل اش هم این بود من همیشه نگران مشتری بودم فکرمیکردم دارم روی باورهام کارمیکنم
من آن روزها به شدت جوگیرشده بودم ودچارتوهم بودم فکرمیکردم حالا که دارم روی خودم کارمیکنم دست به هرکاری بزنم موفق هستم اماغافل ازاینکه قانون رادرست درک نکرده بودم واصلا به طی کردن تکامل، عاشق کاربودن ،تجربه کافی داشتن توجه نداشتم انجابود متوجه شدم که بدجوری دچارتوهم شده ام ومیخواستم یک شبه وبدون طی کردن تکامل وداشتن کمترین تجربه به خواسته هام برسم خلاصه کاربه جایی رسید درپایان سال1401 وسایل مغازه رونصف قیمت فروختم وپرونده مغازه داری روبستم
امااز این اتفاق تجربه بسیارخوبی بدست اوردم
اول بایدعاشق کاربود
دوم هرکاری رو ازکم شروع کنیم وباهمان داشته هایی که داریم انجام بدیم
سوم کمالگرانباشیم
چهارم تجربه لازم وکافی رودرهرکاری داشته باشیم
اماکماکان دنبال شغل موردعلاقه ام هستم به لطف خداوند رحمان وباتوجه به آموزه های
استاد نشونه هایی خوبی برام داره میاد
حالایادگرفته ام که
به خواسته هام نچسبم
عجله نکنم
اززندگی ام لذت ببرم
سمت خودمو انجام بدم
دست خدارابازبزارم وهمه چی روبسپارم به خدای خوبم قطعا خداازهمه خواسته های من اطلاع داره وراهشو هم میدونه وبه زودی زود بهترین راه رانشونم میده وبه من الهام میکنه
ایمان دارم وباوردارم همین طور که به لطف خدای مهربانم وبااموزه های استادعباسمنش دراین 5سال به خیلی ازخواسته هام رسیدم بازهم میتونم به خواسته هاواهداف بزرگترهم برسم
خداوندراسپاسگزارم که دراین جمع الهی وصمیمی حضوردارم
تشکرفراوان ازاستادعباسمنش گرانقدر که چنین بسترارزشمندی رافراهم کرده اند
دوست عزیزبسیارخوشحال وخرسندم که کامنتم مورد توجه ،عنایت ومورداستفاده شمانازنین قرارگرفت وتشکرمیکنم ازابرازلطف ومحبت شما
خدایاشکرت
خدایاشکرت خدایاشکرت
حضورانورتان عرض کنم بنده از سال 98 که خداونددوستم داشت ومنو به این مسیرزیباو توحیدی هدایت کردواستادعباسمنش راسرراهم قراردادنتایجی عالی گرفتم که واقعا فراترازانتظارم بوده ودرکامنتهای قبل روی فایلهای گوناگون به تفسیرتوضیح داده ام دراینجا بازبه صورت فهرست واربه اهم انها اشاره میکنم
سلامتی روحی وجسمانی:
_ من قبل ازاشنایی باقانون واستاد 20 سال دچارسردردهای میگرنی وافسردگی خفیف بودم ودراین مدت انواع داروهای آرامش بخش وخواب اوراستفاده میکردم اما به لطف خدای رحمان وبه برکت اموزه های استاددرهمان ماههای اول باتمرین شگفت انگیز اهرم رنج ولذت دردوره ثروت 1 موفق به درمان 20 ساله بیماری وترک کردن مصرف داروهای آرامش بخش شدم به طوریکه من در این 5سال حتی یک قرص ساده هم نخوردم وهروقت هم یه سرماخوردگی کوچلو بوده با خوردن یک لیوان آب ولرم بایک قاشق عسل طبیعی بانصف لیموترش تازه خوب خوب شده ام دراین 5سال داروی من فقط همین بوده
این موضوع واین اتفاق زیبا اولین نتیجه ملموس من ازاستفاده ازقانون ومباحث استادبود که باعث افزایش انگیزه وخودباوری درمن شد تاباایمان بیشتر وبااتکا به خدای رحمان این مسیرالهی که درابتدای راه آن بودم ادامه دهم
وشکرخداهرروز سالم تر،تندرست تر ،شاداب تر باانگیزه تر،امیدوارتر به زندگی ادامه دادم و میدهم ولذت میبرم وشکرخداازسلامتی روحی روانی وجسمی خوبی برخوردارم ودرارامش اززندگی ام لذت میبرم
_ رسیدن به آرامش واحساس خوب :
باقطع ارتباط باتلویزیون ،ماهواره ،رسانه ها،فضای مجازی، دوری ازدورهمی های بیهوده وقطع ارتباط باادمای منفی نگر زندگی ام متحول شدالبته وقتی دراین مسیرقرارگرفتم به گفته استادعجیب شرایط برام فراهم شدتابیشترزمان تنها باشم وباتمرکزبیشتری
روی خودم کارکنم بدون اینکه من تلاش خاصی کنم وواقعا دراین 5سال معنی ومزه واقعی زندگی کردن راچشیدم شکرخدا لذت واقعی اززندگی رادراین 5 سال تجربه کردم واگاهانه تلاش میکنم تاروزبه روز لذت بردن اززندگی ودرلحظه زندگی کردن وتمرکز برروی زیبایها وکنترل ورودیها ملکه ذهنم بشه وبه یک عادت پایدارتبدیل شود
_ توحیدی ترشدن وتسلیم بودن:
برقراری ارتباط عمیق ترباخدای خوبم خدای واقعی که استادعباسمنش به من معرفی کرد بطوریکه این روزها فقط نام خدا برزبانم جاری است وبس ودایم برای همه چیز حتی هرچیز وهرخبر واتفاق زیبای کوچک هم خداوند راشکرمیکنم وسپاسگزار خداوندهستم
عاشق فایلهای توحیدعملی وجلسات قرآنی دوره مقدس 12 قدم هستم وروزی نیست که حداقل یک فایل قرآنی گوش نکنم
امادربحث تسلیم بودن درمقابل خداوند رحمان وفقط روی خداحساب کنم هنوز مشکل دارم واین موضوع هم پاشنه اشیل دیگری است که بایدبیشترتلاش کنم وتمرکز بیشتری داشته باشم تابه لطف الله مهربان همانطور که درسایرحوزه ها نتایج مطلوبی گرفتم دراین حوزه هم به نتایج دلخواه برسم این موضوع هدف امسالم بود که مرتب دارم کارمیکنم شکرخدانشونه هاهرروزبیشتربیشترمیشه این روزها کارهام خیلی راحت وروانتر انجام میشه
کل هزینه های غیرمترقبه اززندگی ام جمع شده
اتفاقات زیبا ودلخواهم بیشترشده
احساس خوبم روز به روز پایدارترمیشه
و….
_سپاسگزاربودن:
به نظرخودم یکی ازنقاط قوت من اززمانی که به این مسیرالهی هدایت شدم سپاسگزاری است واقعا دراین زمینه عالی عمل کردم هرچند هرروز میتونه عالی عالی ترشود شکرگذاری وسپاسگزاربودن ازخداوندرحمان وردزبانم شده مگراینکه خواب باشم یاباکسی صحبت کنم به قول معرف مگر دهنم وزبانم گیرباشه درغیراین صورت دائم درحال شکرگزاری هستم ازهمه نعمت های که خدا به من وخانواده ام عطاکرده درحال عطاکردن است وعطاخواهدکرد
_احساس لیاقت وخودارزشمندی:
ادمی بودم اگر غلو نباشه99درصدبرای مردم ودیگران زندگی میکردم طوری زندگی میکردم که فقط باعث رضایت دیگران باشم دیگران شامل همسر،فرزندان، پدر،مادر،خواهر،برادر، اقوام همسرسایربستگان ،دوستان همسایگان ،همکاران و…بود اماشکرخدا دراین حوزه هم پیشرفتم خوب ورضایت بخش است هرچند که بایددراین حوزه هم مثل دیگرحوزه ها مداوم کارکنم
_درصلح بودن باخود:
دراین مدت آگاهانه تلاش میکنم تاخودمو بیشتردوست بدارم دراین دنیا هیچ کس وهیچ چیز بهترازمن وجودنداره به آنچه که حالمو خوب میکنه توجه کنم ازموضوعاتی که احساس مو بدمیکنه بگذرم وبه قول قرآن اعراض کنم ازهرناخواسته دریک کلام باخودم درصلح وآرامش باشم
_ روابط :
درحوزه روابط هم اوضاع خیلی وخیم بود دراین 5سال روابطم بااعضای خانواده ام وبستگان نزدیکم روز به روز بهتر ،عمیق تر،عاشقانه تر وصمیمی ترشده وهمچنان هم روی این موضوع کارمیکنم که این یکی هم پاشنه آشیلم بوده وکماکمان هم هست
تلاش میکنم فقط به ویژگیهای مثبت افراد توجه کنم ازویژگیهایی افرادوادما که مورددلخواه من نیست اعراض کنم
_ مالی وثروت:
دراین حوزه وبه گفته استاد ازانجایکه باورهای محدودکننده ومخرب درباره ثروت خیلی قوی تر وریشه دارترهستند طبیعی است که نیاز به کارکردن بیشتر داره انقدرباید جملات تاکیدی درباره فراوانی وثروت وبااوردن الگوهای موفق
به ذهن منطقی مون بگیم ونشون بدیم تاقانع بشه وبپذیره که همه چیزممکن است زیرا سیتم عصبی همه آدما یکی است وهیچ فرقی باهم ندارند اگرفلانی پول دارشده پس من هم میتوانم
البته دراین مدت درحوزه مالی هم من شکرخدا نتایج خوبی گرفتم سال 98 بازنشسته شدم وهمزمان ماههای اول حضورم دراین مسیرزیبا وسایت عباسمنش راتجربه میکردم دراواسط سال 99 حقوق بازنشستگی ام بااجرای طرح همسان سازی که چندین سال معطل مانده بود اجراشدوحقوق من نزدیک سه برابر آخرین حکم دریافتی درزمان کارمندی شد که واقعا برام شگفت انگیز بود
دراین 5سال در یافتی های داشتم که اصلا به ذهنم نمی آمد نزدیک 100 میلیون وام وبدهی بانکی داشتم که بااموزه های استاد که همیشه تاکیددارند اول بدهی هایتون راپرداخت کنید وهیچ چیز قرضی یااقساط نخرید شکرخدا تمام بدهی هایم راپرداخت کردم ودحال حاضرکل بدهی ها صفرشده ودوسال است که دسته چک هم ندارم وهرچه لازم دارم نقد خریدمی کنم
درپایان بازهم تشکرمیکنم ازحسن توجه وابراز لطف ومحبت شما
گام هفدهم
بانام خداوندهدایتگر
باسلام وعرض ادب وارادت حضوراساتیدگرانقدروسروران گرامی خانواده الهی عباسمنش
خداوند راشاکرم بازم به من فرصت داد تا باپروژه پراازخیربرکت” مهاجرت به مداربالاتر”
همراه شوم
“گام هفدهم”
چگونه وارد مدار خواسته ام شوم
آره استادعزیزم دستی شدن ازدستان خداوند برای انجام کار خیر وبازکردن گره زندگی برای فردیاافرادی اول سعادت میخواهد که خداوند نصیب هرکسی نمیکند دوم اینکه بسیارلذت بخش است
شورشوق شمانازنین رابرای فراهم کردن شرایطی که باعث شد والده گرامیتان راهی خانه خداشوند رادرک میکنم بسیار لذت بخش است
صحبت ابتدایی استاد برای من باعث زنده شدن خاطرات زیباوشیرینی شد که به واسطه شغل ومسولیتم دردوران کارمندی درمواردبسیاری دستی شدم ازدستان خوب خدا
خدااین افتخاررانصیبم کرد باتوجه به مسولیتی که داشتم
باانجام کارهاواقدامات مفیدخود ازجمله 4سال پایانی خدمتم بااجرای طرحهای عمرانی،اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی ،ورزشی گرهه های زیادی ازکار تعدادی ازشهروندان عزیزم بازکنم وشاهدخوشحالی ورضایت این عزیزان باشم اعم ازمردم عادی،پدران مادران،کشاورزان،دانش اموزان،جوانان ورزشکاران و…
خداوند این افتخاررانصیبم کرد واسطه ای شدم بین خیرین بزرگوار منطقه مون تابرای چندنوعروس چندتکه وسیله تحت عنوان جهیزیه تهیه کنیم ،چندنفردرادارات به کارگرفته شدند برای مدرسه ای که عزیزدلم معاون انجا بود کولرتهیه کنیم کتابخانه دایرکنیم وچندین چند اقدام خداپسندانه دیگر
خدایاشکرت خدمت به خلق خدابی نهایت لذت بخش است
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
روز گذشته باهمسرعزیزم عازم کرمان بودیم درمسیردرباره قانون باهم صحبت میکردیم ودربحثمون یه جاهایی شک میکردیم ومیگفتیم درحوزه مالی انطورکه بایدنتیجه بگیریم نگرفته ایم براش مثالی زدم
گفتم بین عزیزم همانطورکه میدونی من به کارساخت وسازمسکن خیلی علاقه دارم آنهم درشهرکرمان ویکی ازخواسته هاواهداف بزرگ منه
گفتم ببین درهمین راستا دریکسال گذشته دواتفاق مهم رخ داده
یک: گفتم یادته که سال گذشته خونه قدیمی سازمون راحت باقیمت عالی ونقدفردش رفت وباپولش یک واحداپارتمان زیبا درشهرکرمان که همین امروز داریم میریم همانجا که پسرگلمون امیرمحمد الان ساکن انجااست
ایااین واقعا یه نشونه ازطرف خدانبود؟ که پای مارابه کرمان بازکرد وازطرفی خونه قدیمی ساز تبدیل به احسن وپول نقدشده ومیتونه سراغازمهاجرتمون به مرکزاستان باشه
دوم: گفتم ببین پسرگلمون امیرمحمد 19 اذر همین امسال یکماه پیش خدمتش تموم شد وگفت میخواددوسالی دریکی ازادرات دولتی به صورت موقت بره سرکاروهمزمان کلاس زبان هم بره وبعدش برای ادامه تحصیل دکتری بره خارج ازکشور اما دیدی پلن خداوندچیزدیگری بودبعداز ده روزازپایان خدمتش وبه طرزجادویی یک انسان شریف وفوق العاده راکه مدیریک دپارتمان ساختمان وخریدوفروش املاک درشهرکرمان میباشد سرراهش قراداد وچقدرهم امیرمحمد راضی است واین درحالی بود که امیرمحمد اصلا به فکرکاردرحوزه املاک نبود
ایااین دومین نشانه خداوند درراستای هدف من که همان ساخت وسازدرشهرکرمان است نیست؟ قطعا هست زیرا باعث تجربه میشه چه بسابه زودی خانوادگی وباامیرمحمدواردکارساخت وسازشویم
من این دواتفاق زیبارانشونه های ازطرف خداوند میدونم برای نزدیک ترشدن به هدفم
خداوند آرام آرام داره ظرف منو بزرگترمیکنه
به قول استاد ما چه وقت به خواسته هامون نزدیک میشیم وبه آنها میرسیم؟
زمانی که ظرفمون بزرگ بشه زمانی که اماده دریافت بشیم
آنگاه نعمتهای خداوند ازراه میرسند وازدردیوارازهرجهت نعمتهای خداوند به زندگیمون سرازیرخواهدشد
گفتم عزیزم تنها راه رسیدن به خواسته هامون استمراروادامه دادن دراین مسیرالهی واستفاده صحیح ازقانون است
همانطور که درسایرحوزه ها دراین 5سال نتایج فوق العاده ای گرفته ایم
من ایمان دارم وباوردارم که روزهای شگفت انگیزی درپیش داریم
تادرودی دیگربدرود
گام شانزدهم
بانام خداوندهدایتگر
باسلام وعرض ادب وارادت حضوراساتیدگرانقدروسروران گرامی خانواده الهی عباسمنش
خداوند راشاکرم بازم به من فرصت داد تا باپروژه پراازخیربرکت” مهاجرت به مداربالاتر”
همراه شوم
“گام شانزدهم”
اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته»
روزگذشته تقریبا بااحساس خنثی ازخواب بیدارشدم مثل روزهای گذشته سرحال نبودم ویواش یواش احساسم ازخنثی به سمت بدشدن درحرکت بود یادتمرین دوره کشف قوانین افتادم ازخودم سوال کردم
حالم چطوره؟ الان به چه چیزی فکر میکنم ؟
که منجربه احساس بدشده وحالمو بدکرده باخودم فکرکردم خیلی زود به جواب رسیدم
متوجه شدم ذهن نجواگر واردعمل شده ومیخواد الکی الکی حالموبدکنه و دایم میگفت هدفی درزندگی نداری دچارروزمرگی شدی بدون هدف وقت و روزشبت رابایکسری کارهای تکراری داری هدرمیدی بدون هیچ دستاوردی به فردی اطل باطل تبدیل شدی
بیشترفکرکردم گفتم خوب حالا چی مثلا حرف حسابت چیه ؟ همین که هست!!!
گفت ببین 5 ساله به اصطلاح درمسیرتغیرقرارگرفتی وداری روی خودت کارمیکنی درسته یکسری نتایج خوب هم گرفتی به آگاهی رسیدی ،به آرامش رسیدی، سالم تری ،شادتری ،تندرست تری، روابط خوبی داری، خواب راحت داری ،ورودی هات خوب کنترل میکنی، ازجامعه جداشدی، اززندگی ات لذت بیشتری میبری، هرروز داری روی خودت کارمیکنی وداین مسیرثابت قدم هستی ووووو
گفتم خوب ادم حسابی این همه نتیجه میخواستی دیگه چکارکنم برم کوه دماوند را بردارم بزارم کنارکوه دنا بشن دوقلو!!!
گفت امدی سرحرف حساب گفتم خوب بنال ببینم دقیقا چی میگی
گفت مگه بعدازبازنشستگی که همزمان شده بودباورودت به مسیرتغیر هدف دیگری نداشتی ؟
گفتم هدفم همین هایی بود که خودت چنددقیقه پیش برام لیست کردی وتایید هم کردی
گفت فقط همین بوده؟
گفتم نه درکنارش ازخداخواسته بودم که بعدازبازنشستگی به شغل موردعلاقه ام هدایت بشم چونکه دوست دارم
مولدباشم
فردتاثیرگذاری باشم
کارافرین باشم
به گسترش جهان کمک کنم
ثروتمند تربشم خیلی زیاد
خداثروت به غیرالحساب بهم بده
کارهای خیربیشتری انجام بدم
دربهترین خونه بابهترین ولوکس ترین لوازم دربهترین نقطه آب هوایی ایران وجهان زندگی کنم
اخرین مدل ماشینهای خارجی راداشته باشم
سفرهای بیشترو بهترداخلی و سفرهای خارجی راتجربه کنم
زندگی باکیفیت تری داشته باشم
ووووووو
گفت خوب حالا چطوروازچه راهی میخوای به این همه خواسته برسی؟
گفتم پیشنهاد من به خداجونم این بوده
ازراه ساخت وساز خیلی علاقه به کارساخت وسازمسکن دارم آنهم درمرکز استان وشکرخدا برای شروع سرمایه اولیه مناسبی هم دارم یک قطع زمین بامتراژبالاو استاندارد دربهترین نقطه ومحله شهرمون ویک خونه قدیمی سازکه خود خدا سال گذشته باقیمت مناسب برام فروخت وانو باخریدیک اپارتمان زیبا درمرکز استان تبدیل به احسن وپول نقدکرد وهرزمان برای فروش اراده کنم به پول نقدتبدیل میشه به خداگفتم خداجونم این پیشنهاد منه که زمین شهرستان رابازمینی مناسب درمرکزاستان معاوضه کنم وکاررا شروع کنم
گفت خوب بین چندسال گذشته اما اتفاق خاصی نیفتاده
خلاصه ازذهن نجواگر ناامیدی والقای احساس بد وازطرفی مقاومت من که اینطوری که میگی نیست
این مجادله تاساعت 4 بعدازظهرادامه داشت گفتم بایدکاری کرد لباس راحت وگرم پوشیدم زدم باماشین به دل جاده رفتم جاده زیبای سرچشمه ازمناطق زیبایی کوهستانی شهرستانمون شکرخداازاول دیماه امسال تاکنون دومرتبه درشهرمون واطراف برف باریده ودردل کویر ایران کوهها وتپه های پرازبرف مناظرزیبا وفوق العاده خلق کرده بود
خدایاشکرت برای رحمت الهی ات بارش برف باران
گفتم خدایا امدم جاده تا هم لذت ببرم وهم باهم صحبت کنیم تاازشرنجواهها رهاشوم وبه آرامش برسم
خدایاازشرنجواهها به توپناه میبرم
گفتم خدایاسال 98 دوستم داشتی ومنو به مسیرزیبای تغیرهدایت کردی واستادعباسمنش راسرراهم قراردادی والحق وانصاف درتمامی حوزه ها نتایج عالی هم گرفته ام که چندساعت پیش برای قانع کردن ذهن نجواگربیان کردم
(درمسیرتغیرقرارگرفتی درسته یکسری نتایج خوب هم گرفتی به آگاهی رسیدی، به آرامش رسیدی، سالم تری، شادتری، تندرست تری، روابط خوبی داری ،خواب راحت داری، ورودی هات خوب کنترل میکنی، ازجامعه جداشدی اززندگی ات لذت میبری ،هرروز داری روی خودت کارمیکنی ووووو)
اما انگاران یکی خواسته ام یعنی رسیدن وهدایت به شغل موردعلاقه ام که کارساخت وسازمسکن درمرکز استان میباشد فراموش کردی واقدامی انجام ندادی
دوباره شروع کردم به یادآوری وخواسته ها مو تکرارکردم
خدایا ازهمه خواسته هام آگاه هستی اما چه کنم انسان هستم فراموش کاروعجول
خدایا دوست دارم مولدباشم
خدایا دوست دارم فردموثری باشم
خدایادوست دارم ارزش خلق کنم
خدایادوست دارم کارافرین باشم
خدایادوست دارم به گسترش جهانت کمک کنم
خدایادوست دارم ثروتمند تربشم خیلی زیاد
خدایادوست دارم ثروت به غیرالحساب بهم بدی
خدایادوست دارم کارهای خیربیشتری انجام بدم
خدایادوست دارم دربهترین خونه بابهترین ولوکس ترین لوازم دربهترین نقطه آب هوایی ایران وجهان زندگی کنم
خدایا دوست دارم اخرین مدل برند ماشینهای خارجی راداشته باشم وسواربشم
خدایادوست دارم سفرهای جذاب داخلی بیشتری و سفرهای خارجی راتجربه کنم
خدایادوست دارم زندگی باکیفیت تری داشته باشم
خدایادوست دارم برای اعضای خانواده ام هدایای گران قیمت بخرم
خدایا دوست دارم ووووووو
خلاصه دوساعتی رانندگی کردم ازمناظربرفی لذت بردم باخدای خوبم صحبت کردم وآرام آرام به آرامش رسیدم وزمانی که اول شهررسیدم کاملا هواتاریک شده بودوچراغهای شهرروشن شده بود
وآخرین کلام من دراین رابطه با خدای خوبم دراین ساعت این بود
” خدایا من خودم رامیسپارم دست توتافارغ رهاشوم هرآنچه که خوب است برایم انجام بده”
واردخیابانهای شهرشدم کاملا درارامش بودم ودراحساس خوب
خدایاشکرت که دراین مسیرالهی هستم وقدرت کنترل ذهنم روز به روز بهتربهترمیشه
خدایاشکرت
خدایا شکرت
خدایاشکرت
وقبل ازخواب درعقل کل سایت کلی پاسخهای بی نظیردوستان رادررابطه با سوال
” سپردن کاربه خدا” رامطالعه کردم ولذت بردم وازخداخواستم که به زودی نشونه واضحی ببینم وبامن حرف بزنه
صبح ازخواب نازکه بلند شدم طبق عادت همه روزه اول رفتم سایت ومتوجه گام شانزدهم درپروژه مهاجرت به مداربالاتر باعنوان
” گام شانزدهم”
اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته»
شدم
وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشى «1» وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى «2» وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثى «3» إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّى «4»
«1» به شب سوگند، آنگاه که (زمین را در پردهى سیاه) فرو پوشاند. «2» به روز سوگند، آنگاه که روشن شود. «3» سوگند به آن کس که نر و ماده را آفرید. «4» همانا تلاشهاى شما پراکنده است.
حیرت کردم ازاین همه دقت قانون
چه سورپرایزجذابی ،خداوند باسرعت نور جواب سوال وچالشی که ازروز گذشته باآن درگیربودم رااززبان بنده صالح خودش استادعباسمنش عزیز به من داد
صحبتهای گرم ودلنشین استاد به من انگیزه دوباره ای داد 6 دورفایل را بی وقفه گوش کردم و لذت بردم
به چالش روزگذشته بیشتر بیشترفکرکردم کنکاش کردم واقعا ایراد کارم کجااست به ترمزهای رسیدم
شایدبه خواسته ام چسبیده ام وهرازگاهی خودمو بادیگران مقایسه میکنم وعجله دارم
آیا واقعا رهاهستم؟ ایا واقعا خودمو سپرده ام به خدا؟ یادارم ادا درمیارم
آیا واقعا دارم ازقانون برای رسیدن به خواسته درست استفاده میکنم؟
ایابه این موضوع مهم توجه دارم که فرکانسهای من است که اتفاقات وشرایط زندگی ام راخلق میکنه؟ نه گفتاروکلام من
ایافرکانسهام هم جهت وهمسوباخواسته هام است یاخیر؟
ایاتمرکز کافی ولیزری روی خواسته هام دارم یاخیر؟
ایاسمت خودتوبه نحواحسن انجام دادی؟
انتظارداری خداسمتشو انجام بده
ایاباورهای مناسب وهم جهت باخواسته ام روایجادکرده ام؟
این فایل روبارهاو بارها بایدگوش کنم آگاهی های نابش رادریافت کنم
تمرین این فایل راکه خانم شایسته نازنین طراحی کردندبایدبادقت ووسواس به بهترین شکل انجام بدم وانرامرورکنم
باآرزوی اوقات شیرین سرشارازشادی ،لذت برای اساتیدنازنینم شماهمراهان عزیز وهمه همه
تادرودی دیگربدرود
گام پانزدهم
بانام خداوند عشق وثروت
سلام وهزاران درود خدمت اساتید نازنین
دوستان هم فرکانس خانواده صمیمی عباسمنش
خداوند راشاکرم بازم به من فرصت داد تا باپروژه پراازخیربرکت” مهاجرت به مداربالاتر”
همراه شوم
“گام پانزدهم”
نحوه برخورد با تهمت – قسمت 2
شایعه و تهمت از نگاه قرآن:
تهمت، آفتی اخلاقی و اجتماعی است که اگر در یک جامعه رایج شود، امنیت و آبروی افراد تهدید میشود. در اجتماعی که افراد آن، به خود حق بدهند به دیگران تهمت بزنند اعضای آن، احساس امنیت و آرامش نمیکنند و نسبت به هم احساس بدبینی میکنند.
تهمت و بهتان از آفاتی هستند که اثر تخریبی آنها در روابط بین فردی به مراتب بیشتر از دیگر آسیبهای گفتاری است بهگونهای که میتوان گفت نابود کننده روابط اجتماعی و ناپسندترین بیماریهای زبان هستند .
براساس آنچه که اسلام برای ما از زندگی در دنیا وآخرت ترسیم میکند اینگونه آسیبها در سبک زندگی اسلامی جایی ندارد.
یکی از گناهانی که باعث میشود انسان دیگر در گناهان دریده شود، تهمت است که ایمان را از بین میبرد و زمانی که ایمان از بین رفت دیگر هر چه معجزه هم بیاوری، باورش نمیشود.
تهمت، تبعات و پیامدهایی دارد که یکی از ان ها این است که اعتماد بین انسانها را از بین میبرد و جامعه را ناامن می کند.
تهمت و افترا از غیبت هم بدتر است؛ زیرا غیبت اظهار عیب واقعی یک شخص برای دیگران است؛ اما در تهمت، عیبی را که در واقع، شخص متهم ندارد، به او نسبت میدهند.
روشن است که اگر چنین کاری در جامعه رایج شود، امنیت و آبروی افراد تهدید میشود. در اجتماعی که افراد آن، به خود حق بدهند که به دیگران تهمت بزنند و نسبتهای دروغ و ناروا بدهند، اعضای آن، احساس امنیت و آرامش نمیکنند، پیوسته در اضطراب به سر میبرند، نسبت به هم احساس بدبینی میکنند و با این وضع، جامعه رو به ویرانی مینهد.
شکرخدا5سال است ازبدنه جامعه جداشدم اگر بعضی وقتها به ناچار درجمع یا به افرادی یا به فردی که علیرغم میلم مراجعه یابرخوردمیکنم خداوندرامیلیاردهابارشکرمیکنم که ازفضای مسموم جامعه جداشدم فضای که خمیرمایه اصلی اش ناسپاسی، غرزدن ،تهمت وافترا میباشد
ازهمان ارکان اصلی نظام وصاحب منصبان بزرگ بگیر تا سرایدار یک اداره کوچک تا رسانه های جمعی فضای مجازی عامه مردم کوچه و بازار ،کسبه، پیروجوان، زن ومرد،همه همه درحال تهمت وافترا به یکدیگر هستند نتیجه هم کاملا مشخص است ونیازبه هیچ توضیح اضافه ندارد
شکرخداادمی بودم وهستم حتی قبل ازدوران سیاه وجاهلیت ازتهمت وافترا وغیبت نسبت به دیگران فراری بودم اما از5سال قبل باعنایت به اموزه های استادآگاهانه تلاش میکنم ازهرچیزناخواسته ای که احساسم رابدمیکنه اعراض کنم واقعا به یادندارم دراین 5 سال باکسی هم صحبت شده باشم که موضوع اش تهمت وافترا وغیبت به فردیاافرادی بوده باشد
دراین 5سال تلاش کردم فقط وجه
مثبت آدما راببینم واعراض کنم ازوجه منفی شون وبه همین نسبت هم شکرخداخیلی کمتر مورداتهام وتهمت قرارگرفته ام حداقل کمتربه گوشم خورده وشنیده ام
اما درزمان کارمندی بیشترسالها باچالشی بزرگ روبروبودم باتوجه به اینکه دروزارت کشورخدمت میکردم وفضای کاردروزارت کشور باهروزارتخانه وارگانی کاملا متفاوت است اگرادم سیاسی وبه جناحی وابسته باشی دیگه هیچی
به قول معرف کلات پس معرکه است
یاباید روی اصولت بمانی وهمه چیزو به جان بخری یااینکه هرروزرنگ عوض کنی وهمرنگ جناح به قدرت رسیده بشی شکرخداازان دسته ازادمای بودم که علیرغم سیاسی بودن ودارای گرایش سیاسی هیچ گاه ازاصولم که همان تعهد به کاروقانون مداری وقانونمند بودن بود دست نکشیدم وقطعا دراین راه هزینه هایی هم پرداخت کردم اما ارزشش راداشت وپیش خدای خودم ووجدانم سربلندم
درهمین راستا تجربه ای از4 سال پایان خدمتم که بهترین روزها وسال های 35 سال خدمتم بود براتون بازگو میکنم
دردوران کارمندی به شدت آدم سیاسی بودم وارا دت خاصی هم به مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی ودیدگاهای ایشان داشتم وبه اصطلاح سیاسیون گرایش اصلاح طلبی داشتم درمحل کار و بین جامعه به عنوان یک فرداصلاح طلب شهره بودم ودرسالهای که جناح مخالف برمسند قدرت می نشست فشارها به افراد وکارکنان غیرهمسوباتهمت وافترا که فلانی مثلا بچه مسلمان نیست ،مسجدی نیست ،ریشش راباتیغ میزنه فلان لباس رامیپوشه ودهها تهمت افتراو ایرادهای بنی اسراییلی دیگر،بیشتربیشترمیشد حتی کاربه جایی میرسید که تعدادی ازهمکاران غیرهمسو باجناح حاکم طاقت این فشارها رانداشتند وبه شکلی کاردروزارت کشوررابه لقایش می بخشیدن ومیرفتن ادارات دیگر اما من بی توجه به همه این مسائل وحرف حدیث ها به اصولم پای بندبودم وادامه می دادم
سال 94 که دولت همسو بااصلاح طلبان به قدرت رسیده بود تعدای ازافراد بانفوذ زادگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی که گرایش شدید وافراطی اصلاح طلبی داشتند به فکراین افتادند تا من به عنوان بخشدارمنطقه شون انتخاب شوم ودرهمین اثنا تعدادی از راستی های افراطی منطقه هم که ازامدن یک نفراصلاح طلب به عنوان بخشدارشدیدانگران شده بودند باتهمت وافترادنبال این بودند که این اتفاق رخ ندهد
نهایتا درمهرماه سال 94 به عنوان بخشدار منطقه که یکی ازسیاسی ترین بخش ها ومناطق شهرمون بودانتخاب شدم اما من بدون توجه به صحبتها واتفاقات وتهمت هاکه ازپایه واساس نادرست وبه ناحق بود دنبال کارکردن وخدمت صادقانه برای حوزه ماموریت خود بودم ودرهمین راستاازهمان ابتدای شروع مسولیت سعی داشتم درجلسات وبرنامه هایم ازتمام نیروها وافراد تاثیرگذار ازهردوجناح وافرادمستقل وسایر ظرفیتها وپتانسیلهای منطقه برای عمران وابادانی بخش و برای پیشبرد اهدافم استفاده کنم واقعا برام حزب و جناح مهم نبود وتلاش میکردم که تحت هیچ شرایطی گرایش سیاسی ام درکارومسولیتم دخالت ندهم
آن زمان من هیچ آگاهی ازقوانین نداشتم اما به عنوان یک کارمند متعهد وقانون مدار عمل میکردم وبه خودم افتخارمیکردم
خلاصه بعدازگذشت3الی4ماه تحولات درمنطقه آغازشدبادعوت ازخیرین وافرادبانفوذ وجذب اعتبارات دولتی وبسیج دستگاه دولتی انقلابی درمنطقه آغازشد وتوسعه همه جانبه بخش اولویت من بود وشکر خدادرمدت زمانی کوتاهی به اهداف کوتاه مدت رسیدیم ودرادامه هم اهداف میان مدت وبلندمدت محقق شد ومنطقه وبخش درتمامی حوزههااعم از اقتصادی اجتماعی فرهنگی آموزش وپرورش بااجرای طرحهای عمرانی شکل شمایل تازه ای به خود گرفت شورشعف عجیبی بین مردم ایجادشده بود البته درهمین مدت هم افراد غیرهمسو باکارشکنی وجوسازی تلاش میکردند تاتمرکز منو به هم بزنن اما من به کارم ایمان داشتم وباتوکل به خدای رحمان باقدرت بدون توجه به شایعات به کارم ادامه می دادم
به طوریکه بسیاری ازاهالی منطقه اذعان داشتند کارهای که دراین مدت 4سال انجام شده درطول 17 سال تاسیس بخشداری انجام نشده من تمام اعتبار آن رابه خدای خوبم دادم وشاکرخداوند بوده وهستم که افتخارخدمت به بخشی ازکشورم و به تعدای ازهموطنانم را نصیبم کرد
بعداز گذشت 5سال ازکارکارمندی که بازنشسته شدم هنوز مردم شریف منطقه به مناسبتهای مختلف بامن تماس میگیرند وپیام میدهند وابراز لطف ومحبت دارند وتشکرمیکنند ازاقدامات انجام شده
بله دوستان من آن زمان قوانین رانمی دانستم اما مثل اینکه ظاهرا ناآگاهانه داشتم دراین حوزه ازقانون استفاده میکردم و هیچ اهمیتی به تهمت ها نمیدادم وتمام انرژی ام راصرف رسیدن به اهدافم میکردم سرم به کارخودبود ایمان وخودباوری وتوکل به خدای رحمان بود که باعث خلق این نتایج درخشان شد اززمانی که به این مسیرالهی هدایت شدم دایم به خودم یادآوری میکنم حال که ازقوانین الهی آگاه شدم اگرازقانون به درستی به نفع خودم استفاده نکنم به خود ظلم کرده ام
تادرودی دیگربدرود
بانام خداوند رحمان رحیم
بانام خداوند عشق وثروت
سلام وهزاران درود خدمت اساتید نازنین
دوستان هم فرکانس خانواده صمیمی عباسمنش
الف:
گفتم غمِ تو دارم
گفتا غمَت سرآید
گفتم که ماهِ من شو
گفتا اگر برآید
استاد عزیزازتوضیحات اول فایل مشخص بود که شما دو فرشته نازنین مدتی است دورازهم هستین البته این موضوع برامون کاملا روشن بود اماامروز مهرتایید خورد
استادعباسمنش عزیز استادشایسته نازنین نمیدونید چقدردلمون تنگ شده برای
شما نازنین هاباهم درپارادایس یایک سفر کوتاه به دورامریکا
استادتوراخدا بیش ازاین منتظرمان نگذاریدوبه زودی با فایلی ازخودتون وخانم شایسته باهم مهمونمون کنید
شایدشماهاازدل مابی خبرین
آخه همه دلخوشی مادراین روزهای پرطلاطم شمادوفرشته نازنین وسایت عباسمنش هستین
میدانیم واگاه هستیم قطعا دراین دوری وفراق خیری عظیم نهفته است اما چه کنیم اول راه هستیم وبه شدت وابسته مثل بچه ای که اگردوروز ازپدر ومادرش دورباشه دلش هزاربهانه میگیره
استاد لطفا شرایط بچه هاتون رو درک کنید
استادعزیزم این روزها برامون حکم پدر، استاد،برادر بزرگتر وراهنمایی زندگیمون رادارین
ب:
گام چهاردهم”
نحوه برخورد با تهمت – قسمت 1
درارتباط باموضوع این فایل وصحبتهای ارزشمنداستاد ازتجربه خودم مینویسم
درزمان کارمندی به شدت آدم سیاسی بودم وارا دت خاصی هم به مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی ودیدگاهای ایشان داشتم وبه اصطلاح سیاسیون دارای گرایش اصلاح طلبی داشتم درمحل کار و بین جامعه به عنوان یک فرداصلاح طلب شهره بودم
سال 94 تعدای ازافراد بانفوذ زادگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی که گرایش شدید وافراطی اصلاح طلبی داشتند دنبال این بودند تا من به عنوان بخشدارمنطقه شون انتخاب شوم ودرهمین اثنا تعدادی از راستی های افراطی منطقه هم که ازامدن یک نفراصلاح طلب به عنوان بخشدارشدیدانگران شده بودند باتهمت وافترادنبال این بودند که این اتفاق رخ ندهد
نهایتا درمهرماه سال 94 به عنوان بخشدار منطقه که یکی ازسیاسی ترین بخش ها ومناطق شهرمون بودانتخاب شدم اما من بدون توجه به صحبتها واتفاقات دنبال کارکردن وخدمت صادقانه برای حوزه ماموریت خود بودم ودرهمین راستاازهمان ابتدای شروع مسولیت سعی داشتم درجلسات وبرنامه هایم ازتمام نیروها وافراد تاثیرگذار ازهردوجناح وافرادمستقل وسایر ظرفیتها وپتانسیلهای منطقه برای عمران وابادانی بخش و برای پیشبرد اهدافم استفاده کنم واقعا برام حزب و جناح مهم نبود وتلاش میکردم که تحت هیچ شرایطی گرایش سیاسی ام درکارومسولیتم دخالت ندهم
آن زمان من هیچ آگاهی ازقوانین نداشتم اما به عنوان یک کارمند متعهد وقانون مدار عمل میکردم وبه خودم افتخارمیکردم
خلاصه بعدازگذشت3الی4ماه تحولات درمنطقه آغازشدبادعوت ازخیرین وافرادبانفوذ وجذب اعتبارات دولتی وبسیج دستگاه دولتی انقلابی درمنطقه آغازشد وتو سعه همه جانبه بخش اولویت مابود وشکر خدادرمدت زمانی کوتاهی به اهداف کوتاه مدت رسیدیم ودرادامه هم اهداف میان مدت وبلندمدت محقق شد ومنطقه وبخش درتمامی حوزههااعم از اقتصادی اجتماعی فرهنگی آموزش وپرورش اجرای طرحهای عمرانی شکل شمایل تازه ای به خود گرفت شورشعف عجیبی بین مردم ایجادشده بود
بسیاری ازاهالی منطقه اذعان داشتند کارهای که دراین مدت 4سال انجام شده درطول 17 سال تاسیس بخشداری انجام نشده من تمام اعتبار آن رابه خدای خوبم دادم وشاکرخداوند بوده وهستم که افتخارخدمت به بخشی ازکشورم و به تعدای ازهموطنانم را نصیبم کرد
بعداز گذشت 5سال ازکارکارمندی که بازنشسته شدم هنوز مردم شریف منطقه به مناسبتهای مختلف بامن تماس میگیرند وپیام میدهند وابراز لطف ومحبت دارند وتشکرمیکنند ازاقدامات انجام شده
بله دوستان من آن زمان قوانین رانمی دانستم اما مثل اینکه ظاهرا ناآگاهانه داشتم ازقانون استفاده میکردم و هیچ اهمیتی به تهمت ها نمیدادم وتمام انرژی ام راصرف رسیدن به اهداف میکردم سرم به کارخودبود ایمان وخودباوری وتوکل به خدای رحمان بود که باعث خلق این نتایج درخشان شد اززمانی که به این مسیرالهی هدایت شدم دایم به خودم یادآوری میکنم حال که ازقوانین الهی آگاه شدم اگرازقانون به درستی به نفع خودم استفاده نکنم به خود ظلم کرده ام
تادرودی دیگربدرود
گام چهاردهم
بانام خداوند عشق افرین
سلام وهزاران درود خدمت اساتید نازنین
دوستان هم فرکانس خانواده صمیمی عباسمنش
الف:
گفتم غمِ تو دارم
گفتا غمَت سرآید
گفتم که ماهِ من شو
گفتا اگر برآید
استاد عزیزازتوضیحات اول فایل مشخص بود که شما دو فرشته نازنین مدتی است دورازهم هستین البته این موضوع برامون کاملا روشن بود اماامروز مهرتایید خورد
استادعباسمنش عزیز استادشایسته نازنین نمیدونید چقدردلمون تنگ شده برای
شما نازنین هاباهم درپارادایس یایک سفر کوتاه به دورامریکا
استادتوراخدا بیش ازاین منتظرمان نگذاریدوبه زودی با فایلی ازخودتون وخانم شایسته باهم مهمونمون کنید
شایدشماهاازدل مابی خبرین
آخه همه دلخوشی مادراین روزهای پرطلاطم شمادوفرشته نازنین وسایت عباسمنش هستین
میدانیم واگاه هستیم قطعا دراین دوری وفراق خیری عظیم نهفته است اما چه کنیم اول راه هستیم وبه شدت وابسته مثل بچه ای که اگردوروز ازپدر ومادرش دورباشه دلش هزاربهانه میگیره
استاد لطفا شرایط بچه هاتون رو درک کنید
استادعزیزم این روزها برامون حکم پدر، استاد،برادر بزرگتر وراهنمایی زندگیمون رادارین
ب:
گام چهاردهم”
نحوه برخورد با تهمت – قسمت 1
درارتباط باموضوع این فایل وصحبتهای ارزشمنداستاد ازتجربه خودم مینویسم
درزمان کارمندی به شدت آدم سیاسی بودم وارا دت خاصی هم به مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی ودیدگاهای ایشان داشتم وبه اصطلاح سیاسیون دارای گرایش اصلاح طلبی داشتم درمحل کار و بین جامعه به عنوان یک فرداصلاح طلب شهره بودم
سال 94 تعدای ازافراد بانفوذ زادگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی که گرایش شدید وافراطی اصلاح طلبی داشتند دنبال این بودند تا من به عنوان بخشدارمنطقه شون انتخاب شوم ودرهمین اثنا تعدادی از راستی های افراطی منطقه هم که ازامدن یک نفراصلاح طلب به عنوان بخشدارشدیدانگران شده بودند باتهمت وافترادنبال این بودند که این اتفاق رخ ندهد
نهایتا درمهرماه سال 94 به عنوان بخشدار منطقه که یکی ازسیاسی ترین بخش ها ومناطق شهرمون بودانتخاب شدم اما من بدون توجه به صحبتها واتفاقات دنبال کارکردن وخدمت صادقانه برای حوزه ماموریت خود بودم ودرهمین راستاازهمان ابتدای شروع مسولیت سعی داشتم درجلسات وبرنامه هایم ازتمام نیروها وافراد تاثیرگذار ازهردوجناح وافرادمستقل وسایر ظرفیتها وپتانسیلهای منطقه برای عمران وابادانی بخش و برای پیشبرد اهدافم استفاده کنم واقعا برام حزب و جناح مهم نبود وتلاش میکردم که تحت هیچ شرایطی گرایش سیاسی ام درکارومسولیتم دخالت ندهم
آن زمان من هیچ آگاهی ازقوانین نداشتم اما به عنوان یک کارمند متعهد وقانون مدار عمل میکردم وبه خودم افتخارمیکردم
خلاصه بعدازگذشت3الی4ماه تحولات درمنطقه آغازشدبادعوت ازخیرین وافرادبانفوذ وجذب اعتبارات دولتی وبسیج دستگاه دولتی انقلابی درمنطقه آغازشد وتو سعه همه جانبه بخش اولویت مابود وشکر خدادرمدت زمانی کوتاهی به اهداف کوتاه مدت رسیدیم ودرادامه هم اهداف میان مدت وبلندمدت محقق شد ومنطقه وبخش درتمامی حوزههااعم از اقتصادی اجتماعی فرهنگی آموزش وپرورش اجرای طرحهای عمرانی شکل شمایل تازه ای به خود گرفت شورشعف عجیبی بین مردم ایجادشده بود
بسیاری ازاهالی منطقه اذعان داشتند کارهای که دراین مدت 4سال انجام شده درطول 17 سال تاسیس بخشداری انجام نشده من تمام اعتبار آن رابه خدای خوبم دادم وشاکرخداوند بوده وهستم که افتخارخدمت به بخشی ازکشورم و به تعدای ازهموطنانم را نصیبم کرد
بعداز گذشت 5سال ازکارکارمندی که بازنشسته شدم هنوز مردم شریف منطقه به مناسبتهای مختلف بامن تماس میگیرند وپیام میدهند وابراز لطف ومحبت دارند وتشکرمیکنند ازاقدامات انجام شده
بله دوستان من آن زمان قوانین رانمی دانستم اما مثل اینکه ظاهرا ناآگاهانه داشتم ازقانون استفاده میکردم و هیچ اهمیتی به تهمت ها نمیدادم وتمام انرژی ام راصرف رسیدن به اهداف میکردم سرم به کارخودبود ایمان وخودباوری وتوکل به خدای رحمان بود که باعث خلق این نتایج درخشان شد اززمانی که به این مسیرالهی هدایت شدم دایم به خودم یادآوری میکنم حال که ازقوانین الهی آگاه شدم اگرازقانون به درستی به نفع خودم استفاده نکنم به خود ظلم کرده ام
تادرودی دیگربدرود
گام سیزدهم
بانام خداوند عشق وثروت
سلام وهزاران درود خدمت اساتید نازنین
دوستان هم فرکانس خانواده صمیمی عباسمنش
خداوند راشاکرم بازم به من فرصت داد تا باپروژه پراازخیربرکت” مهاجرت به مداربالاتر”
همراه شوم
“گام سیزدهم”
عملکردهایی که نشانه اجرای قانون است
• برای تحقق یک خواسته، تا چه مدت باید تلاش ذهنی و فیزیکی در راستای خواسته را ادامه دهیم و از چه زمانی باید طبق قانون رهایی، نسبت به خواسته خود رها باشیم؟
پاسخ:
پرواضح است که کارکردن روی ذهن وباورها مثل سایرفعالیتهای فیزیکی که نیازهای بدن مان راتامین میکند بایدهمیشه ومداوم ومستمر ادامه داشته باشد
آیا قبول میکنیم وبرای ذهنمون منطقی است که مثلا هفته ای یک وعده غذابخوریم ایابدن مابااین روش تغذیه جواب میدهد قطعا خیر
امامسله اینجااست که اگرمایک روز یانهایتا دوروزغذانخوریم بدن ماسریع واکنش نشون میده ومامتوجه میشیم امازمانی که داریم روی باورهامون کارمیکنیم اگرچندروزی ازمسیرخارج بشیم ودراحساس بدباشیم
نتیجه همان موقع مشخص نمیشود بدلیل اینکه جهان به فرکانسهای ماپاسخ میده وازانجایکه فاصله بین ارسال فرکانس تا خلق نتیجه (همان خلق اتفاقات وشرایط زندگی مون) تقریبا زیاداست ماهمان موقع متوجه انحراف ازمسیر نمی شویم
البته بایدیاداوری کنم شکرخدااززمانی که خدادوستم داشت ومنوبه این مسیرالهی هدایت کرد هرزمان و به هردلیل ازمسیرمنحرف وخارج شدم وباتضادی برخوردکردم که مطابق میلم نبوده و ناخواسته بوده واحساسم بدشده خیلی زودخداوند بایک پس گردنی آرام بایک خبرناخوشایند یابدنم سری بامعده درد واکنش نشون میده و به من یاداوری میکنه که رفیق حواست هست داری ازمسیرخارج میشی واقعا بارها برام اتفاق افتاده خصوصا این اواخرکه خیلی بهتر وباتمرکز بیشتری دارم روی باورهام کارمیکنم
* قانون رهایی:
قانون رهایی بدین معنی است که به خواسته هامون نچسیبم
قانون رهایی بدین معنی است زمانی داریم روی باورهامون کارمیکنیم منتظراتفاق خاص مهم وبزرگی نباشیم
قانون رهایی بدین معنی است که فقط ازمسیرلذت ببریم
قانون رهایی بدین معنی است که به خداتوکل کنیم وسمت خودمون رابه بهترین شکل ممکن انجام بدیم
قانون رهایی بدین معنی است که ایمان به غیب داشته باشیم وباورکنیم یک نیرو ویک انرژی برتراست که داره کل جهان رامدیریت میکنه
• اگر فقط یک باور باعث تغییر زندگی شود آن باور چیست؟
پاسخ:
آن باوراین است
” من باورداشته باشم که خودم هستم باافکارم وکانون توجه ام خالق زندگی ام هستم،
شکرخداازروزی که به این مسیرالهی هدایت شدم وباطی کردن تکامل به این درک واین اگاهی که اصل اساسی قانون میباشد رسیدم
وبه خودم تعهددادم
“که من هستم باافکار م وکانون توجه ام دارم اتفاقات وشرایط زندگی ام راخلق میکنیم”
شکرخدا این تعهد ودرک این اصل مهم واساسی زندگیو درهمه ابعادتغیرداده بطوریکه عاشقانه وبالذت هرچه تمام تردارم روی باورهام کارمیکنم به این نتیجه وبه این درک رسیدم که کارکردن روی باورها
مثل نوشیدن یک لیوان آب خنک وگوارااست
مثل وعده های غذایی است که هروعده بالذت غذای موردعلاقه ام رانوش جان میکنم
مثل یک برش هندوانه که در یک روزتابستانی وگرم میل میکنم
مثل خوردن یک بستنی باکیفیت درجاده هنگام مسافرت است
مثل یک وعده صبحانه بایک برش خربزه مشهدی باپنیرلیقوان ونان سنگگ میل میکنم
مثل قدم زدن در یک باغ میوه دردل کوهستان وخوردن انواع میوه های سردرختی نظیر قیسی ،نوری،گیلاس،گلابی،هلو و...
و…..انتهایی نداردنعمت هایی که خداونددراین جهان برامون فرستاده
خدایا قدرت سپاسگزاری ام راروز به روز قوی ترکن تاشکرگزارنعماتت باشم
خدایا ازت درخواست دارم کمکم کن تااخرین لحظه ای که زنده هستم فقط فقط درهمین مسیرزیبا والهی گام بردارم وهرروز آگاه تر ومسلط تر شوم برقوانین الهی وبدون تغیرت
امین یارب العالمین
تادرودی دیگربدرود
گام دوازدهم
بانام خداوند عشق وثروت
سلام وهزاران درود خدمت اساتید نازنین
دوستان هم فرکانس درسایت عباسمنش
خداوند راشاکرم بازم به من فرصت داد تا باپروژه پراازخیربرکت” مهاجرت به مداربالاتر”
همراه شوم
“گام دوازدهم”
تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با تسلیم شدن دربرابر مسایل
دراغازسخن زادروز تولد امیرمؤمنان حضرت علی (ع)
وبزرگداشت روز پدر ومرد رابه استادعزیزو همه مردان وپدران خانواده صمیمی عباسمنش تبریک وتهنیت عرض میکنم
وهمچنین
یاد میکنیم از آنها
که وقتشان و مکانشان از ما جداست
یاد میکنیم از آنها
که دلتنگشان میشویم
روحشان شاد
دوستان عزیز امرروزهم طبق عادت همیشگی ام دراین چندسال اول صبح رفتم سایت وازطریق ایمیل متوجه شدم دوست عزیز هم فرکانس سرکارخانم زینب فرخی نازنین در
پاسخ به کامنت چندروزقبل من ابرازلطف ومحبت داشتند وتلویحا ازمن خواسته بودند که ازنتایجم دراین 5سال بیشترمینوشتم لذاازهمان اول صبح تمرکز گذاشتم تاپاسخ شایسته ای درقالب کامنت به پاسخ وابرازلطف ومحبت دوست عزیزمون بنویسم
فقط یک دورفایل امروز را گوش کردم وازانجایکه امشب هم مهمونی دعوت هستیم تسلیم امروهدایت خداوند شدم وهمین پاسخ به دوست عزیزرابه عنوان تمرین گام دوازدهم باکمی ویرایش باسایردوستان نیز به اشتراک میزارم چون ازصبح احساسم فوق العاده خوب و عال است
خدایاشکرت برای این روززیبا
خدایاشکرت برای گلها وهدیه های زیبایی که امروزازطرف همسرنازنینم وفرزندان گلم به مناسبت روز مرد وپدردر یافت کردم
خدایاشکرت برای تماس تبریک آبجی های نازنینم وداداش گلم به مناسبت تولد امیرمؤمنان وروزعید وروزپدر
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
بنده از سال 98 که خداونددوستم داشت ومنو به این مسیرزیباو توحیدی هدایت کردواستادعباسمنش راسرراهم قراردادنتایجی عالی گرفتم که واقعا فراترازانتظارم بوده ودرکامنتهای قبل روی فایلهای گوناگون به تفسیرتوضیح داده ام دراینجا بازبه صورت فهرست واربه اهم انها اشاره میکنم
سلامتی روحی وجسمانی:
_ من قبل ازاشنایی باقانون واستاد 20 سال دچارسردردهای میگرنی وافسردگی خفیف بودم ودراین مدت انواع داروهای آرامش بخش وخواب اوراستفاده میکردم اما به لطف خدای رحمان وبه برکت اموزه های استاددرهمان ماههای اول باتمرین شگفت انگیز اهرم رنج ولذت دردوره ثروت 1 موفق به درمان 20 ساله بیماری وترک کردن مصرف داروهای آرامش بخش شدم به طوریکه من در این 5سال حتی یک قرص ساده هم نخوردم وهروقت هم یه سرماخوردگی کوچلو بوده با خوردن یک لیوان آب ولرم بایک قاشق عسل طبیعی بانصف لیموترش تازه خوب خوب شده ام دراین 5سال داروی من فقط همین بوده
این موضوع واین اتفاق زیبا اولین نتیجه ملموس من ازاستفاده ازقانون ومباحث استادبود که باعث افزایش انگیزه وخودباوری درمن شد تاباایمان بیشتر وبااتکا به خدای رحمان این مسیرالهی که درابتدای راه آن بودم ادامه دهم
وشکرخداهرروز سالم تر،تندرست تر ،شاداب تر باانگیزه تر،امیدوارتر به زندگی ادامه دادم و میدهم ولذت میبرم وشکرخداازسلامتی روحی روانی وجسمی خوبی برخوردارم ودرارامش اززندگی ام لذت میبرم
_ رسیدن به آرامش واحساس خوب :
باقطع ارتباط باتلویزیون ،ماهواره ،رسانه ها،فضای مجازی، دوری ازدورهمی های بیهوده وقطع ارتباط باادمای منفی نگر زندگی ام متحول شدالبته وقتی دراین مسیرقرارگرفتم به گفته استادعجیب شرایط برام فراهم شدتابیشترزمان تنها باشم وباتمرکزبیشتری
روی خودم کارکنم بدون اینکه من تلاش خاصی کنم وواقعا دراین 5سال معنی ومزه واقعی زندگی کردن راچشیدم شکرخدا لذت واقعی اززندگی رادراین 5 سال تجربه کردم واگاهانه تلاش میکنم تاروزبه روز لذت بردن اززندگی ودرلحظه زندگی کردن وتمرکز برروی زیبایها وکنترل ورودیها ملکه ذهنم بشه وبه یک عادت پایدارتبدیل شود
_ توحیدی ترشدن وتسلیم بودن:
برقراری ارتباط عمیق ترباخدای خوبم خدای واقعی که استادعباسمنش به من معرفی کرد بطوریکه این روزها فقط نام خدا برزبانم جاری است وبس ودایم برای همه چیز حتی هرچیز وهرخبر واتفاق زیبای کوچک هم خداوند راشکرمیکنم وسپاسگزار خداوندهستم
عاشق فایلهای توحیدعملی وجلسات قرآنی دوره مقدس 12 قدم هستم وروزی نیست که حداقل یک فایل قرآنی گوش نکنم
امادربحث تسلیم بودن درمقابل خداوند رحمان وفقط روی خداحساب کنم هنوز مشکل دارم واین موضوع هم پاشنه اشیل دیگری است که بایدبیشترتلاش کنم وتمرکز بیشتری داشته باشم تابه لطف الله مهربان همانطور که درسایرحوزه ها نتایج مطلوبی گرفتم دراین حوزه هم به نتایج دلخواه برسم این موضوع هدف امسالم بود که مرتب دارم کارمیکنم شکرخدانشونه هاهرروزبیشتربیشترمیشه این روزها کارهام خیلی راحت وروانتر انجام میشه
کل هزینه های غیرمترقبه اززندگی ام جمع شده
اتفاقات زیبا ودلخواهم بیشترشده
احساس خوبم روز به روز پایدارترمیشه
و….
_سپاسگزاربودن:
به نظرخودم یکی ازنقاط قوت من اززمانی که به این مسیرالهی هدایت شدم سپاسگزاری است واقعا دراین زمینه عالی عمل کردم هرچند هرروز میتونه عالی عالی ترشود شکرگذاری وسپاسگزاربودن ازخداوندرحمان وردزبانم شده مگراینکه خواب باشم یاباکسی صحبت کنم به قول معرف مگر دهنم وزبانم گیرباشه درغیراین صورت دائم درحال شکرگزاری هستم ازهمه نعمت های که خدا به من وخانواده ام عطاکرده درحال عطاکردن است وعطاخواهدکرد
_احساس لیاقت وخودارزشمندی:
ادمی بودم اگر غلو نباشه99درصدبرای مردم ودیگران زندگی میکردم طوری زندگی میکردم که فقط باعث رضایت دیگران باشم دیگران شامل همسر،فرزندان، پدر،مادر،خواهر،برادر، اقوام همسرسایربستگان ،دوستان همسایگان ،همکاران و…بود اماشکرخدا دراین حوزه هم پیشرفتم خوب ورضایت بخش است هرچند که بایددراین حوزه هم مثل دیگرحوزه ها مداوم کارکنم
_درصلح بودن باخود:
دراین مدت آگاهانه تلاش میکنم تاخودمو بیشتردوست بدارم دراین دنیا هیچ کس وهیچ چیز بهترازمن وجودنداره به آنچه که حالمو خوب میکنه توجه کنم ازموضوعاتی که احساس مو بدمیکنه بگذرم وبه قول قرآن اعراض کنم ازهرناخواسته دریک کلام باخودم درصلح وآرامش باشم
_ روابط :
درحوزه روابط هم اوضاع خیلی وخیم بود دراین 5سال روابطم بااعضای خانواده ام وبستگان نزدیکم روز به روز بهتر ،عمیق تر،عاشقانه تر وصمیمی ترشده وهمچنان هم روی این موضوع کارمیکنم که این یکی هم پاشنه آشیلم بوده وکماکمان هم هست
تلاش میکنم فقط به ویژگیهای مثبت افراد توجه کنم ازویژگیهایی افرادوادما که مورددلخواه من نیست اعراض کنم
_ مالی وثروت:
دراین حوزه وبه گفته استاد ازانجایکه باورهای محدودکننده ومخرب درباره ثروت خیلی قوی تر وریشه دارترهستند طبیعی است که نیاز به کارکردن بیشتر داره انقدرباید جملات تاکیدی درباره فراوانی وثروت وبااوردن الگوهای موفق
به ذهن منطقی مون بگیم ونشون بدیم تاقانع بشه وبپذیره که همه چیزممکن است زیرا سیتم عصبی همه آدما یکی است وهیچ فرقی باهم ندارند اگرفلانی پول دارشده پس من هم میتوانم
البته دراین مدت درحوزه مالی هم من شکرخدا نتایج خوبی گرفتم سال 98 بازنشسته شدم وهمزمان ماههای اول حضورم دراین مسیرزیبا وسایت عباسمنش راتجربه میکردم دراواسط سال 99 حقوق بازنشستگی ام بااجرای طرح همسان سازی که چندین سال معطل مانده بود اجراشدوحقوق من نزدیک سه برابر آخرین حکم دریافتی درزمان کارمندی شد که واقعا برام شگفت انگیز بود
دراین 5سال در یافتی های داشتم که اصلا به ذهنم نمی آمد نزدیک 100 میلیون وام وبدهی بانکی داشتم که بااموزه های استاد که همیشه تاکیددارند اول بدهی هایتون راپرداخت کنید وهیچ چیز قرضی یااقساط نخرید شکرخدا تمام بدهی هایم راپرداخت کردم ودحال حاضرکل بدهی ها صفرشده ودوسال است که دسته چک هم ندارم وهرچه لازم دارم نقد خریدمی کنم.
تادرودی دیگربدرود
گام یازدهم
بانام خداوند غفور رحیم
بانام خداوند عشق وثروت
بانام خداوندهدایتگر
سلام وهزاران درود خدمت اساتید نازنین
دوستان هم فرکانس درسایت عباسمنش
خداوند راشاکرم بازم به من فرصت داد تا باپروژه پراازخیربرکت” مهاجرت به مداربالاتر”
همراه شوم
” گام یازدهم “باورهایی برای روان شدن چرخ کسب و کار باتوجه به اینکه بنده کارمند بودم وبیش از35 سال کاراداری کردم ودرکناران یک قطعه باغ پسته دارم وبیش از90 درصدکارهاشو خودم انجام میدم پایان سال 98 بازنشست شدم بازنشستگی ام همزمان شد بااشنایی ام باقانون واستادعباسمنش
من قبل ازبازنشستگی همیشه فکرمیکردم علاقه زیادی به رستوران داری وفست فود دارم درهمین هنگام پسربزرگم دانشجوبودودانشگاهها به خاطربیماری پندمیک تعطیل شداتفاقاپسرم خیلی علاقه به کاراشپزی وکاردرفست فود داشت ویکسالی که تهران میرفت دانشگاه شیفت شب فست فودکارمیکرد اوسط سال 99 امد شهرستان پیش ما وگفت حالا که دانشگاه تعطیل شده بهتراست من یه مغازه کوچک فست فود بزنم منم باتوجه به اینکه تازه بازنشست شده بودم ویه جورایی بیکار هم بودم ازموضوع استقبال کردم ازپولی که ازپاداش بازنشستگی بدستم رسیده بود رفتیم مغازه ای اجاره کردیم وازانجایکه من خیلی کمالگراهستم کلی درمغازه مردم هزینه کردم تاهمه چیزعالی باشه
یکسال گذشت انطور که فکر
میکردیم کارخوب پیش نرفت در اوایل سال1401 دانشگاه بازشد وپسرم رفت تهران برای ادامه تحصیل من هم به ناچار شاگردی گرفتم تامغازه رواداره کنیم چندماهی گذشت اوضاع خوب که نمیشد هیچ هرروز بدترمیشد مشتری نبود دلیل اش هم این بود من همیشه نگران مشتری بودم فکرمیکردم دارم روی باورهام کارمیکنم
من آن روزها به شدت جوگیرشده بودم ودچارتوهم بودم فکرمیکردم حالا که دارم روی خودم کارمیکنم دست به هرکاری بزنم موفق هستم اماغافل ازاینکه قانون رادرست درک نکرده بودم واصلا به طی کردن تکامل، عاشق کاربودن ،تجربه کافی داشتن توجه نداشتم انجابود متوجه شدم که بدجوری دچارتوهم شده ام ومیخواستم یک شبه وبدون طی کردن تکامل وداشتن کمترین تجربه به خواسته هام برسم خلاصه کاربه جایی رسید درپایان سال1401 وسایل مغازه رونصف قیمت فروختم وپرونده مغازه داری روبستم
امااز این اتفاق تجربه بسیارخوبی بدست اوردم
اول بایدعاشق کاربود
دوم هرکاری رو ازکم شروع کنیم وباهمان داشته هایی که داریم انجام بدیم
سوم کمالگرانباشیم
چهارم تجربه لازم وکافی رودرهرکاری داشته باشیم
اماکماکان دنبال شغل موردعلاقه ام هستم به لطف خداوند رحمان وباتوجه به آموزه های
استاد نشونه هایی خوبی برام داره میاد
حالایادگرفته ام که
به خواسته هام نچسبم
عجله نکنم
اززندگی ام لذت ببرم
سمت خودمو انجام بدم
دست خدارابازبزارم وهمه چی روبسپارم به خدای خوبم قطعا خداازهمه خواسته های من اطلاع داره وراهشو هم میدونه وبه زودی زود بهترین راه رانشونم میده وبه من الهام میکنه
ایمان دارم وباوردارم همین طور که به لطف خدای مهربانم وبااموزه های استادعباسمنش دراین 5سال به خیلی ازخواسته هام رسیدم بازهم میتونم به خواسته هاواهداف بزرگترهم برسم
آن روزخیلی نزدیک است
تادرودی دیگربدرود
بانام خداوند عشق وثروت
باسلام وعرض ارادت حضور
سرکارخانم زینب فرخی نازنین
دوست همفرکانس خانواده صمیمی عباسمنس
خداوندراسپاسگزارم که دراین جمع الهی وصمیمی حضوردارم
تشکرفراوان ازاستادعباسمنش گرانقدر که چنین بسترارزشمندی رافراهم کرده اند
دوست عزیزبسیارخوشحال وخرسندم که کامنتم مورد توجه ،عنایت ومورداستفاده شمانازنین قرارگرفت وتشکرمیکنم ازابرازلطف ومحبت شما
خدایاشکرت
خدایاشکرت خدایاشکرت
حضورانورتان عرض کنم بنده از سال 98 که خداونددوستم داشت ومنو به این مسیرزیباو توحیدی هدایت کردواستادعباسمنش راسرراهم قراردادنتایجی عالی گرفتم که واقعا فراترازانتظارم بوده ودرکامنتهای قبل روی فایلهای گوناگون به تفسیرتوضیح داده ام دراینجا بازبه صورت فهرست واربه اهم انها اشاره میکنم
سلامتی روحی وجسمانی:
_ من قبل ازاشنایی باقانون واستاد 20 سال دچارسردردهای میگرنی وافسردگی خفیف بودم ودراین مدت انواع داروهای آرامش بخش وخواب اوراستفاده میکردم اما به لطف خدای رحمان وبه برکت اموزه های استاددرهمان ماههای اول باتمرین شگفت انگیز اهرم رنج ولذت دردوره ثروت 1 موفق به درمان 20 ساله بیماری وترک کردن مصرف داروهای آرامش بخش شدم به طوریکه من در این 5سال حتی یک قرص ساده هم نخوردم وهروقت هم یه سرماخوردگی کوچلو بوده با خوردن یک لیوان آب ولرم بایک قاشق عسل طبیعی بانصف لیموترش تازه خوب خوب شده ام دراین 5سال داروی من فقط همین بوده
این موضوع واین اتفاق زیبا اولین نتیجه ملموس من ازاستفاده ازقانون ومباحث استادبود که باعث افزایش انگیزه وخودباوری درمن شد تاباایمان بیشتر وبااتکا به خدای رحمان این مسیرالهی که درابتدای راه آن بودم ادامه دهم
وشکرخداهرروز سالم تر،تندرست تر ،شاداب تر باانگیزه تر،امیدوارتر به زندگی ادامه دادم و میدهم ولذت میبرم وشکرخداازسلامتی روحی روانی وجسمی خوبی برخوردارم ودرارامش اززندگی ام لذت میبرم
_ رسیدن به آرامش واحساس خوب :
باقطع ارتباط باتلویزیون ،ماهواره ،رسانه ها،فضای مجازی، دوری ازدورهمی های بیهوده وقطع ارتباط باادمای منفی نگر زندگی ام متحول شدالبته وقتی دراین مسیرقرارگرفتم به گفته استادعجیب شرایط برام فراهم شدتابیشترزمان تنها باشم وباتمرکزبیشتری
روی خودم کارکنم بدون اینکه من تلاش خاصی کنم وواقعا دراین 5سال معنی ومزه واقعی زندگی کردن راچشیدم شکرخدا لذت واقعی اززندگی رادراین 5 سال تجربه کردم واگاهانه تلاش میکنم تاروزبه روز لذت بردن اززندگی ودرلحظه زندگی کردن وتمرکز برروی زیبایها وکنترل ورودیها ملکه ذهنم بشه وبه یک عادت پایدارتبدیل شود
_ توحیدی ترشدن وتسلیم بودن:
برقراری ارتباط عمیق ترباخدای خوبم خدای واقعی که استادعباسمنش به من معرفی کرد بطوریکه این روزها فقط نام خدا برزبانم جاری است وبس ودایم برای همه چیز حتی هرچیز وهرخبر واتفاق زیبای کوچک هم خداوند راشکرمیکنم وسپاسگزار خداوندهستم
عاشق فایلهای توحیدعملی وجلسات قرآنی دوره مقدس 12 قدم هستم وروزی نیست که حداقل یک فایل قرآنی گوش نکنم
امادربحث تسلیم بودن درمقابل خداوند رحمان وفقط روی خداحساب کنم هنوز مشکل دارم واین موضوع هم پاشنه اشیل دیگری است که بایدبیشترتلاش کنم وتمرکز بیشتری داشته باشم تابه لطف الله مهربان همانطور که درسایرحوزه ها نتایج مطلوبی گرفتم دراین حوزه هم به نتایج دلخواه برسم این موضوع هدف امسالم بود که مرتب دارم کارمیکنم شکرخدانشونه هاهرروزبیشتربیشترمیشه این روزها کارهام خیلی راحت وروانتر انجام میشه
کل هزینه های غیرمترقبه اززندگی ام جمع شده
اتفاقات زیبا ودلخواهم بیشترشده
احساس خوبم روز به روز پایدارترمیشه
و….
_سپاسگزاربودن:
به نظرخودم یکی ازنقاط قوت من اززمانی که به این مسیرالهی هدایت شدم سپاسگزاری است واقعا دراین زمینه عالی عمل کردم هرچند هرروز میتونه عالی عالی ترشود شکرگذاری وسپاسگزاربودن ازخداوندرحمان وردزبانم شده مگراینکه خواب باشم یاباکسی صحبت کنم به قول معرف مگر دهنم وزبانم گیرباشه درغیراین صورت دائم درحال شکرگزاری هستم ازهمه نعمت های که خدا به من وخانواده ام عطاکرده درحال عطاکردن است وعطاخواهدکرد
_احساس لیاقت وخودارزشمندی:
ادمی بودم اگر غلو نباشه99درصدبرای مردم ودیگران زندگی میکردم طوری زندگی میکردم که فقط باعث رضایت دیگران باشم دیگران شامل همسر،فرزندان، پدر،مادر،خواهر،برادر، اقوام همسرسایربستگان ،دوستان همسایگان ،همکاران و…بود اماشکرخدا دراین حوزه هم پیشرفتم خوب ورضایت بخش است هرچند که بایددراین حوزه هم مثل دیگرحوزه ها مداوم کارکنم
_درصلح بودن باخود:
دراین مدت آگاهانه تلاش میکنم تاخودمو بیشتردوست بدارم دراین دنیا هیچ کس وهیچ چیز بهترازمن وجودنداره به آنچه که حالمو خوب میکنه توجه کنم ازموضوعاتی که احساس مو بدمیکنه بگذرم وبه قول قرآن اعراض کنم ازهرناخواسته دریک کلام باخودم درصلح وآرامش باشم
_ روابط :
درحوزه روابط هم اوضاع خیلی وخیم بود دراین 5سال روابطم بااعضای خانواده ام وبستگان نزدیکم روز به روز بهتر ،عمیق تر،عاشقانه تر وصمیمی ترشده وهمچنان هم روی این موضوع کارمیکنم که این یکی هم پاشنه آشیلم بوده وکماکمان هم هست
تلاش میکنم فقط به ویژگیهای مثبت افراد توجه کنم ازویژگیهایی افرادوادما که مورددلخواه من نیست اعراض کنم
_ مالی وثروت:
دراین حوزه وبه گفته استاد ازانجایکه باورهای محدودکننده ومخرب درباره ثروت خیلی قوی تر وریشه دارترهستند طبیعی است که نیاز به کارکردن بیشتر داره انقدرباید جملات تاکیدی درباره فراوانی وثروت وبااوردن الگوهای موفق
به ذهن منطقی مون بگیم ونشون بدیم تاقانع بشه وبپذیره که همه چیزممکن است زیرا سیتم عصبی همه آدما یکی است وهیچ فرقی باهم ندارند اگرفلانی پول دارشده پس من هم میتوانم
البته دراین مدت درحوزه مالی هم من شکرخدا نتایج خوبی گرفتم سال 98 بازنشسته شدم وهمزمان ماههای اول حضورم دراین مسیرزیبا وسایت عباسمنش راتجربه میکردم دراواسط سال 99 حقوق بازنشستگی ام بااجرای طرح همسان سازی که چندین سال معطل مانده بود اجراشدوحقوق من نزدیک سه برابر آخرین حکم دریافتی درزمان کارمندی شد که واقعا برام شگفت انگیز بود
دراین 5سال در یافتی های داشتم که اصلا به ذهنم نمی آمد نزدیک 100 میلیون وام وبدهی بانکی داشتم که بااموزه های استاد که همیشه تاکیددارند اول بدهی هایتون راپرداخت کنید وهیچ چیز قرضی یااقساط نخرید شکرخدا تمام بدهی هایم راپرداخت کردم ودحال حاضرکل بدهی ها صفرشده ودوسال است که دسته چک هم ندارم وهرچه لازم دارم نقد خریدمی کنم
درپایان بازهم تشکرمیکنم ازحسن توجه وابراز لطف ومحبت شما
ازدرگاه خداوند بهترین ها رابراتون ارزو دارم
بانام خداوندرحمان ورحیم
با سلام وعرض ارادت حضورشماسرورگرامی جناب آقای رستمی عزیز
خداوند راشاکرم که دراین جمع صمیمی ونورانی حضوردارم بادوستانی همچون شما هم محفل وهم صحبت هستم
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
بسیارخرسندم که کامنتم موردعنایت جنابعالی قرارگرفت
ازخداوند رحمان درخواست دارم که کمک کند تادراین مسیرالهی ثابت قدم باشیم
بازهم تشکرمیکنم ازابرازلطف ومحبت جنابعالی
از درگاه ایزدمنان بهترین هارابراتون ارزودارم