توانایی کنترل ذهن - صفحه 58

1087 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لیلا فرجی گفته:
    مدت عضویت: 2042 روز

    توانایی کنترل ذهن

    احساس خوب = اتفاقات خوب

    توانایی اعراض از ناخواسته ها

    دیدن داشته ها

    جهت دهی آگاهانه به کانون توجه

    رمز رسیدن به خواسته ها اینه که از همین جایی که اکنون هستی شروع کنی به تغییر و خلق اون چیزی که میخوای نه اینکه بگی اگر شرایطم تغییر کنه اگر مکانم رو تغییر بدم شرایطم بهتر خواهد شد بخدا با احساسی که در وجودته چه خوب و چه بد هرجا بری آسمان همین رنگه مهم احساس توست که میتونه برای تو شرایط بهتری ایجاد کنه

    یعنی میدونید این نیرو و انرژی که درونته و میتونه منفی و مثبت باشه و اسمش و ما میزاریم احساس در واقع همه کاره است . اونه که میتونه تورو زمین گیر کنه یا بلندت کنه اونه که میتونه تو رو از فرش به عرش یا از عرش به فرش برسونه و توانایی کنترل این انرژی { احساس} قدرتی هست که تو رو به موفقیت میرسونه و این قدرت همون گوهری هست که دل سالها طلب جام جم میکرده و چیزی که خودش داشته از دیگران طلب میکرده و این گوهر جاش یجایی تو ته ته وجودته که فقط تو میتونی پیداش کنی نه هیچ کس دیگه بخاطر همین هم هست که هیچ کس توانایی کمک به تو رو نداره در شرایطی که تو اقدامی نمیکنی حتی خدااااااا

    چون درون توست و این انرژیه است که اگر جون بدی بهش مثل بنزین عمل میکنه و با استارت تو به حرکت در میاد و با هدایت الله میتونی بری و اون گوهر و بیابی و به واسطه اون جام جم رو به دست بیاری

    پس استارتش با توست نه خدا

    چطوری ؟ با ایمان به اینکه هست / میشه / پیداش میکنم / حلش میکنم و عبورمیکنم

    یادمه تو درسهای مدرسه میگفتند باید چنگ بزنی به ریسمان الهی هی پیش خودم تصور میکردم یه طناب ضخیم آویزون از آسمان هست بعد چشمامو میبستم و چنگ میزدم رو هوا که ریسمان و بگیرم ولی نمیدونستم اون ریسمان { امید } بوده امید به رحمت الله به غیب که در پس پرده تضاد خدایی نشسته که با اشاره من به امید یا همون گوهر حرکت میکنه و انا علینا للهدی میکنه و برخودش واجب میدونه هدایت من بسمت مسیر مستقیم رو

    خدای من

    خب وقتی درست تو لحظات سخت که بنزین رو به اتمام هست و تو وسط بیابونی باید کانون توجهت رو بیاری روی هر ریسمانی که میتونی بهش چنگ بزنی

    چی هست که الان بنظرت جالبه ؟ هاااااا میدونم تو زمانی که تو محدوده غباری اصلا چیزی دیده نمیشه که بتونی ببینی میگم بیناییت رسیده به یک دهم اما دقت کن یک چیز کوچولو پیدا کن لمسش کن هر چی میتونه باشه شاید نگاه کردن به یه گل یا دیدن پرواز یه کبوتر از پشت پنجره اتاق خوابت یا صدای فرزندت که با عشق صدا میکنه مامان

    مسیر سربالاییه بنزین تموم شده باید هل بدی جون نداری اما هل میدی و با تمام توانت نمیزاری دوباره سُر بخوری

    این قدرت قدرت فیزیکی نیست که با زور بازو اعمال بشه بلکه یه نیروی کاملا ذهنی هست

    وقتی در تضاد هستی انرژیت کم میشه و فرکانسهات تیره میشه

    هجوم افکار منفی اگر نشود ها – چه شد ها – کاش ها – چه کنم ها – حسرت ها و نگرانی ها تو رو له میکنه و درست این موقعه است که اگر کانون تمرکزت رو بیای بزاری روی مثبت ها که این کار بسیار توان ذهنی بالایی میخواد میتونی از مهلکه حمله نجواها رها بشی

    پس با تمام توانت کانون توجهت رو بزار رو موهبت هایی که میتونی ببینی حتی تار و با دید کم

    با هر موهبت هرچند کوچک و به ظاهر بی ارزش پله ای میسازی برای عبور از این شرایط و آهسته آهسته شرایط برات قابل تحمل میشه

    چگونه ؟؟؟

    درست مثل یک دعوای وحشتناک بین دو قبیله میمونه که صد نفر آدم با هم درگیرند و تو درست اون وسطی چطور میتونی خودتو بکشی بیرون با چه نیروی بدنی !!

    نیروی ماورایی … درسته

    ممکنه تا بیای بیرون کلی ضربه بخوری … اینم درسته

    حمله نجواها هیچ فرقی با این مهلکه نداره

    گاهی زیر هجومشون میخوای له بشی اما با همون تتمه انرژی که در درونت داری مبارزه میکنی با چه امیدی

    با امید به کمکی که از غیب میرسه

    با ایمان به غیب و نیروهای غیبی

    با همون چنگ زدن به ریسمان الهی

    با ایمان به اینکه خداوند صداتو داره میشنوه و میخواد ببینه تکلیفت با خودت چطوریه آیا مسئولیت اتفاقی که برات افتاده رو بعهده میگیری و تسلیم میشی و از خدای خودت کمک میخوای

    چطوری ؟؟ آیا باید فریاد بزنم … اوکی من تسلیمم من مسئولیت اتفاق و بعهده میگیرم!!! باورهای مخرب من این موقعیت و بوجود آورده بشینم اونا رو درستش کنم ببینم کجای راه و اشتباه رفتم

    یه عزیزی میگفت تعداد شکستها باعث افتخار مانیست بلکه تعداد درسهایی که از هر شکست گرفتیم نمره قبولی ماست و باعث افتخارمونه

    یافتن باورهای مخرب و ساختن باورهایی هم راستا با خواسته ها راه باز کنه این مسیر غبار آلوده

    میدونی باید حرف نزد عمل کرد باید تمرکزت رو بزاری روی چیزهایی که درست تو این تضاد هست و زیباست و تو به علت غباری که تو محیط تضاد ایجاد شده توانایی دیدنش رو نداری

    غبار همون نجواها و شاید ها و نباید هاست همون ترسها از گذشته و نگرانی ها برای آینده است

    آخ که چقدر این غبار چشم رو میسوزونه و قدرت دید رو از ده دهم به یک دهم میرسونه

    توانایی عبور از غبار ایمان به محیطی هست که توش غبار نیست و در مدار بعدی وجود داره

    ایمان به مقطعی بودن این شرایطه

    تو نباید بگی که اّه من غبار و نمیخوام من میخوام جایی باشم که همه چی عالی باشه این یعنی هم راستا نبودن با خواسته این یعنی درست برخلاف مسیر رفتن یعنی ارسال فرکانس حسرت و نگرانی

    پس با یافتن یک نکته مثبت در ذهن و برداشتن قدمهای هر چند لرزان اما مکرر میتونی عبور کنی باور کن که تنها راهش همینه

    ما فکر میکنیم مثلا پیامبران و اولیاء همیشه تو سختی ها و جنگ ها و تضادهاشون یه طناب براشون از آسمون آویزون شده و اونا بهش چنگ زدن و یهو اوضاع بهتر شده نهههههههه

    ما فکر میکنیم حضرت موسی وقتی فرعون و دارودسته اش بهش حمله کردن خدا همون موقع به پیامبر پیامک داد که موسی برو سمت نیل اونجا ک رسیدی دریا باز میشه عبور کن و بعد که آخرین نفر از یارانت رد شد فرعون اینا میرسن و بعد آب بسته میشه و اونها غرق میشن

    نه !!! اصلا اینطور نبوده موسی به الهاماتی که بهش میشده عمل کرد در شرایطی که اصلا خوب نبوده و حرکت میکنه و از پلن بعدی خبر نداشته شاکربوده و به رحمت خداوند ایمان داشته که رهاش نمیکنه

    و بعد اتفاق خوشایندی که بهش میرسه پاسخ به ایمانش بوده

    میدونید مهمترین مسئله چیه

    { ایمان به خداییه که هست و حواسش به ماست و رها نمیکنه بنده شو}

    این مسئله ابزار مهمیه برای حرکت شاید همون امیده یا بنزینه باشه برای حرکت اینکه ما تنها نیستیم و متصلیم و همواره در حال هدایت

    پیامبران کنترل ذهن قوی داشتن با اتکا به خدایی که رها نمیکنه و سعی میکردن به اوضاع جوری نگاه کنن که حسشون بهتر بشه

    تو سوره ضحی بعد از دو آیه قسم خوردن در آیه سوم اشاره میکنه به پیامبر که خداوندگارت تو را رها نکرده که تو نگرانی { چون وحی آیات مدتی قطع میشه } نه تو رو که پیامبری رها میکنه نه هیچ بنده دیگری رو

    میدونید چیه باید بپذیریم که لهو و لعب هست این دنیا یعنی یه بازیه اما یه بازی خفن که مو لا درزش نمیره مثل این بازی های اتاق فرار که انقدر عالی شبیه سازی شده که باورت نمیشه که الکیه و واقعا میترسی مثل موقعیت تضاد

    اگر بپذیری که خودت برای این بازی ثبت نام کردی که بری توش و هیجان و تجربه کنی و بقولی آدرنالین خونت بره بالا پس جدی نگیریش و فقط لذت ببری و سعی کنی یطوری ابزارهایی که مخفی شدن رو پیدا کنی تا تو مرحله بعدی کمکت کنه

    پس همش یه بازیه

    اما ترس در شرایط تضاد که بشکل نجوا وارد میشه مسیر و سنگلاخی میکنه و ممکنه چرخ ماشینت پنچر بشه

    تو آیه ۵۲ سوره حج خداوند میفرمایند ما پیامبری نفرستادیم مگر آنکه هر گاه قصد کاری میکرد شیطان در آرمانش القا میکرد

    پس نجوا هست برای همه بشر

    پیامبر هم براش تضاد وجود داشته و دچار حمله نجواها میشده اما بدلیل کنترل ذهن و قدرت ندادن به نجواها و ایمان به رحمت الهی میتونسته الهامات الله رو بشنوه و عبور کنه از غبار و توش نمونه

    کی میشه شنید وقتی که به نجواها قدرت ندی و باور کنی قدم برداری هرچند لرزان اما مکرربا امید به این که خدا تنهات نمیزاره و بر خودش واجب کرده هدایت تو رو

    {{وقتی تو میخوای یه مسیری رو پیدا کنی از کسی میپرسی آدرسو میگه برو چپ بعد راست بعد…. اما وقتی ویز و میزنی میبرتت میرسونه درست به مسیر و خداوند هم هدایتش به این صورته که دستت رو میگیره میبره درست در نقطه دلخواه تو خدا رهات نمیکنه مثل اون آدمه سوار ماشینت میشه میگه برو میام میرسونمت تا گم نشی }}

    با ایمان به اینکه تو وجودت گوهری داری که با استناد بهش میتونی چیزهایی که الان رسیدن بهش ممکن نیست رو تصور کنی یعنی همون ایمان به غیب

    بتونی با اون تصویر سازی ها با خودت حرف بزنی و قانع کنی خودتو که هست که میشه که طاقت بیار امیدوار شو رد شو نشین نترس ادامه بده

    و بعد میتونی ببینی موهبت اون شرایط چیه و میتونی چیز بدرد بخوری از این مهلکه به عنوان غنیمت پیدا کنی و با خودت ببری بیرون به فصل بعدی کتابت به مدار بعدی که نشانه ای باشه تا همیشه به عنوان یک کاپ طلا یه تقدیر نامه بهش نگاه کنی که من تونستم من موفق شدم و همون کاپ برات یک رزومه میشه که بهت اعتماد بنفس میده برای مراحل بعدی

    میدونید چیه میدونید چرا بعضی اتفاقات تکراری اند تو زندگیمون ؟ چون تجدید شدیم چون باید پاس کنیمش چون درسشو نگرفتیم چون نمره قبولی نگرفتیم

    اگر بفهمیمشون میرن از زندگیمون یعنی در حقیقت ما از مدار اون اتفاقات خارج میشیم و اونها میمونن تو اون مدار برای آدمهایی که تشریف دارن تو اون مدار

    و از ما دور میشن

    درست مثل وقتی که تو تمرین میکنی ورودی هاتو کنترل کنی غیبت نکنی / دروغ نگی / آهنگ منفی و فکر منفی نکنی و یکم بعد میبینی آدمهای دورو برت تغییر کردن یا حداقل وقتی پیش تو هستند اونطوری هستن که تو هستی بعد فکر میکنی معجزه شده

    نه عزیزم تو از مدار غیبت و بدگویی خارج شدی همون آدمها با کسان دیگر همچنان در حال بدگویی هستند ولی وقتی با تو هستن انرژی پاک تو که به خاطر کنترل ورودی ایجاد شده اصطلاحا حاله ای ایجاد میکنه که نمیتونن خارج از قائده تو رفتار کنن تو اون حاله

    دقیقا به همین سادگی

    میدونید به میزانی که تمرین میکنیم تا این ذهن رو ادب کنیم کنترلش رو دستمون بگیریم به همون میزان میتونیم این ذهن رام شده رو براش هدف تعیین کنیم تا به نفع ما و برای ما کار کنه در راستای هدفمون

    کل بازی همینه —– کنترل ذهن — کشیدن افسار ذهن — فرمان دادن به ذهن

    اوضاع نباید درست بشه که من حالم خوب بشه بلکه این خوب شدن حال من هست که باعث تغییر شرایط من میشه این مسئله مهمیه که فهمش دشواره

    ما باید تمرین کنیم تو هرشرایطی به اوضاع جوری نگاه کنیم که حالمون و بهتر کنه

    یه ویدئویی به دستم رسید به نام فیلم کوتاه لیلا با بازی آلما گارسیا که بهتون پیشنهاد میکنم ببینید که در تصدیق صحبتهای بالاست

    لیلا نقاشی هست که به هرچی نگاه میکنه سعی میکنی با قوه تخیلش اونو جوری تصور کنه که دوست داره حتی اتفاقات بد رو اونطور که دوست داره بر روی ورق میکشه و در ذهنش بهش جون میده یا اصطلاحا تصور میکنه و بعد در واقعیت اون اتفاق رخ میده اون در دنیای درونش یا کشور وجودش طوری که دوست داره زندگی میکنه و اوضاع رو برای خودش خلق میکنه

    همه ما میتونیم فقط قدرت ایمانمون رو باید بالا ببریم ایمان به جهانی که داره هر لحظه پاسخ میده به نوع نگاه ما به فرکانس ما به باورهای ما معجزه ای در کار نیست تنها کاری که باید بکنی اینه که پازل به پازل فرداهاتو الان در همین لحظه داری میچینی با آنچه که در ذهنت میسازی حالا اگر الان در شرایط سختی یه نهیب به خودت بزن و بگو هی نتیجه کار دست خودته اگر دوست داری اوضاع رو به وخامت بره بمون تو غبار اصلا بشین و گریه کن ولی مطمئن باش فقط وقتت تلف میشه و کاری از پیش نمیره و ذهنت گستاخ تر میشه و چنان افسارتو در دست میگیره و تو رو به درو دیوار میکوبه که له بشی اما اگر کنترل کنیش و قدرت رو بهش ندی و به خودت انگیزه بدی که اصلا راحت نیست میتونی رد شی و کاپ طلا رو بگیری فقط یه مسئله ای وجود داره و اون هم تمرین برای روزهای مبارزه است دقت کردید یه مبارز یه بوکسر یکسال شاید هم سالها تمرین میکنه و با دشمن فرضی میجنگه برای روز مسابقه خیلی وقتها خسته میشه میگه من بدرد این کار نمیخورم ولش کن یعنی نجوا سراغش میاد میدونید چقدر ورزشکارها – هنرمندها – دانشجوها و نویسنده ها یا شاعران و…. بودند که بواسطه همین نجواها از سر بالایی سر خوردن و همون پایین موندن !!! اما اگر ادامه بدهند قدمهای لرزانشون استوار میشه و میتونند برن مرحله بعدی

    ما همه مبارزیم با تمرین های مستمر با بالا بردن اعتماد بنفس میتونیم موفق بشیم

    پس رفیق برای عبور از ناملایمات زندگی باید مسلح شد به اعتماد به الله و اعتماد به خویش و اینکه خداوند منو کامل آفریده و من با داشتن نیروهای درونی ام و ایمان به خدایی که منو هرگز رها نمیکنه میتونممممممم

    این متنو درست تو همین شرایط غبارآلود نوشتم با هدایت الله دارم ادامه میدم با گامهای لرزان هر روز امیدواری رو شارژ میکنم برای ادامه مسیر شاید یروزی برام چیزی که الان مهمه و رسیدن بهش و عبور ازش سخته خنده دار بشه نمیدونم اما الان تو این بازی شبیه سازی شده ام و تصمیم دارم عبور کنم ازش با توکل به خدایی که منو رها نمیکنه

    الهی به امید تو که تو بواقع برایم کافی هستی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
    • -
      نرگس گفته:
      مدت عضویت: 1796 روز

      سلام خانم فرجی عزیز امیدوارم همچنان حال دلتان خوب باشد ودر اوج خوشبختی باشین لطفا هرازچندگاهی اکه برایتان مقدور است و به سایت سرزدید باز هم با قلم توانایتان از این کامنتهای پرازآگاهی و آرام بخش و تاثیرگذارتان برایمان بنویسید ممنونم ازشما پاینده باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    حمیدرضا کشاورز گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    الهی دور خودتو صدات بگردمممممممممم

    خدایا شکرت که استاد هست

    خدایا ازت سپاسگزارم،،،،خدایااااا ممنون

    امروز یه مسئله ای برا دو تا از اقواممون پیش اومده و من اونقدر ناراحت شدم که نمیتونستم ذهنمو کنترل کنم،،،،،اومدم و پناه آوردم به سایت

    دارم لحظه به لحظه بهتر میشم،،،،،خدایااااااااا ممنون بابت همه چی،،،،،ممنون بابت وجود نازنین استاد

    شکرت که ما رو هدایت کردی و این آگاهی ها رو بهمون دادی،،،،،شکرت

    استاد بازم ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1357 روز

    سلام استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته بزرگوار

    طبق قانون ما هر لحظه داریم با ورودی هایی که به ذهنمون وارد میکنیم ، فرکانس هایی رو بر اساس اون چیزی که توی ذهن ناخودآگاهمون میگذره رو به جهان هستی هر لحظه ارسال میکنیم ، حالا چرا میگیم هر لحظه چون ما دقیقا هر لحظه با دیدن و شنیدن و لمس کردن و حرف زدن و احساس کردن برای ذهنمون ورودی میگیریم چه بدونیم چه ندونیم از اونجایی که همه چیز از ذهن شروع میشه باید روی ورودی های ذهنمون کنترل داشته باشیم ، یعنی دقیقا به هر تصویری نباید نگاه کنیم یا اصلا حرف های منفی رو نباید بشنویم یا حرف ناامید کننده و منفی رو نباید به زبان بیاریم و از همه مهم تر در ذهنمون به چیزهای بد و ناامید کننده و استرس زا نباید فکر کنیم اینا هوشمندن اینا میرن تبدیل میشن ، خیلی باید حواسمون جمع باشه ، با خداوند صحبت کنیم در مورد قوانین برای خودمون یادآوری بشه ، جزو باورهای بنیادی مون بشه خیلی باید تمرین کنیم

    خداروصدهزار مرتبه شکر میکنم که الان من خیلی خیلی تونستم بهتر بشم چون بعد یه مدتی که تمرین میکنیم که ذهنمون رو کنترل کنیم این کار برامون آسون تر میشه و از طرفی هم جهان خودش کاری میکنه که بیشتر در محیط های آرام قرار بگیریم به شرط اینکه خودمون این کنترل ذهنمون رو داشته باشیم

    مرسی از استاد عزیز

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    هما خاکپور گفته:
    مدت عضویت: 2302 روز

    سلام به استاد عزیزم و قشنگم من چندین بار این فایلو گوش دادمش خیلی فایل عالی و خوبی هست مثل تمام فایلای شما استاد عزیزم

    در مورد این موضوع با خواهرم حرف زدیم و بحث پیش اومد که چه جوری میشه کلا کنترل ذهن و انجام داد من براش توضیح دادم که اوایل کار من نمیتوسنم کنترل ذهن رو انجام بدم یعنی دیگه واقعا نمیتوستم باوری بسازم که با یه دید دیگه به اون موضوع نگاه کنم

    اصلا نمیتونستم این کارو رو انحام بدم مثلا اگه اتفاق بدی میفتاد مثلا به کسی که دوسش داشتم بحث میکردم نمیتونستم باوری بسازم یا جوری نگاه کنم که حالم رو بهتر بکنه از اونجایی که شما میگفتید حال خوب اتفاقات خوب گفتم هما تو الان باید فقط حالتو خوب کنی پس یه فکری بکن

    پس اون موقع با خودم گفتم کارای رو انجام بدم که دوس دارم پس رفتم سمت هوا خوری اهنگ گوش دادن کتاب خوندن و با این کار سعی میکردم ذهنم رو روی یه موضوع دیگه متمرکز کنم

    تا الان که دیگه سطحم یکم بالا تر رفته و با با یک نگاه متفاوت به موضوع نگاه میکنم

    مثلا اگه اون چیزی که میخوام اتفاق نمیفتاد میگفتم اکی شاید الان زمان مناسبش نبوده شاید من باید بیشتر اماده میشدم

    تا اینکه من دوباره به این فایل برخوردم و گفتم اا فایل قبلی و نشستم بار ها و بار ها دوباره این فایل رو نگاه کردم هم تو خوا بهم تو بیداری تا اینکه گفتم اووو من که دیگه تو کنترل ذهن حرفه ای شدم و دیگه اصلا واسم کار ینداره بعد از طرفی هی میگفتم چرا حالا که من تونتم مثل استاد عباس منش ذهنم رو کنترل کنم چرا نتیجم مثل ایشون نیستش اخه

    تا اینکه موضوعی پیش اومد و یک مشکل که اینقدر منو عصبی کرده بود که دیگه زدم زیر گریه چون واسه اون خیلی خییل زحمت کشیدم اول فهمیدیم یعنی اولین نکته ای که یاد گرفتم از این موضوع اینکه کنترل ذهن اصلا یه زمان یه مرحله کامل نمیشه یعنی جوری نیست که بگیم اکی الان من حرفه ایم همش باید کار کنم و

    دومم از اونجایی که دیگه اشکم داشت در میومد و من هیچ جوری نمتونستم ذهنم و کنترل کنم چون خیلی سخت بود سعی کردم دوباره حال خودم و خوب نگه دارم و بعد فهمیدم کنترل ذهن واقعا کار سختیه و اینکی شمامیگید یعنی چی

    استاد عزیزم این تجربه من بود از این فایل و موضوع این رد پا رو میزارم تا اگه بازم اینجور مسئله ای پیش اومد سعی و تلاش کنم حال خودم و خوب نگه دارم و سعی کنم بازم ذهن و کنترل کنم

    ممنونم ازتون استاد عزیزم

    دوستون دارم زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    فاطمه مهاجر گفته:
    مدت عضویت: 2865 روز

    به نام خداوندی که قرآن را برای پندگیری آسان کرد

    سلام به استاد عزیزم و همه اعضای خانواده عزیزم

    توانایی کنترل ذهن

    هر کسی که میخواد موفق بشه باید از رزایل اخلاقی پاک بشه و به فضایل اخلاقی آراسته بشه و بعد خود خداوند هدایتگرش میشه.

    مدتی هست که دارم معنای تقوی در قرآن رو میخونم و سرچ میکنم و هر بار میخونمش بیشتر شیوا و آسان بودن قران رو درک میکنم و بیشتر میفهمم که خداوند حجت رو بر ما تمام کرده و جای هیچ بهانه ایی برای ما نذاشته.

    تقوی در معنای دوران جاهلیتش به معنای ایجاد مانع و حفاظی در برابر خود و چیزی که آزار میرساند هست و در معنای دیگه به معنی خود کنترل هست و پاداش های دنیوی مثل قدرت تشخیص حق از باطل ، رهایی و گشایش در زندگی و نزول برکت به زندگی فرد رو داره و در آخرت پاداش ها و سرانجام نیک و رهایی از عذاب از پاداش های اخروی تقواست.

    من وقتی برای اولین بار اینها رو خوندم تا چند روز تو این دنیا نبودم ! خیلی از گره های فکریم باز شد. خدایا شکرت

    خداوند یکی از صفات بهشتیان رو اینطور میگه که قلب بهشتیان عاری از از هر کینه هست.

    کنترل ذهن یعنی آگاهانه زندگی کردن . و چون ما سالهای سال غیرطبیعی زندگی کردیم حالا طبیعی زندگی کردن برام چالش برانگیزه والا قانون آسونه و عمل به قانون آسونتر.

    نگاه مثبت به هر شرایطی به هر شخصی به هر اتفاقی و سپاسگذار بودن و رسیدن به احساس خوب درونی یعنی کنترل ذهن . 

    این فایل خیلی ارزشمنده و مسیر موفقیت پایداره.

    خودِ من هنوز در رسیدن به احساس خوب درونی و موندن در این احساس خیلی نیاز به تمرین دارم ولی به همین اندازه که کار کردم نتایجش رو دیدم .

    هیچکس نمیتونه به جای ما رشد کنه ، کسی نمیتونه به جای ما کنترل ذهن کنه یا باور بسازه یا فکرمون رو کنترل کنه . فقط خودمون میتونیم که خودمونو خوشبخت کنیم یا بدبخت. و از این موضوع میشه برای رفع احساس گناه هم استفاده کرد چون هر کسی داره با افکار خودش و فرکانس های خودش داره زندگیش رو خلق میکنه .

    خدایا شکرت 

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1403 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم

    خدا را شکر آرامشی احساس میکنم ورودی ها به لطف خدا مثبت تلویزیون خاموش اخبار تعطیل احساس میکنم داره یه اتفاقاتی تو وجودم می افته به قول استاد احساس خوب داره شرایط رو حتی کوچک برام تغییر میده طرز نگاه و صحبت با نجواهای درون عوض شده امروز روحیه عالی داشتم امروز کنترل بهتری رو ذهنم داشتم و همش بر میگرده به اینکه من امروز میدانم هر چقدر شرایط بد باشه تا وقتی که ایمان دارم خداوند از مشکلات من بزرگتره واز اون راهنمایی میخوام به صورت لحظه ای واگاهانه رو ذهنم کار میکنم وتوجه م رو روی زیبایی ها تمرین میدم حس و حال بهتری دارم انگار مشکلی نیست یا حل شده است پس طبق قانون منتظر اتفاقات خوب هستم خدا شکرت من به مسیر و استاد و شما دوستان اعتماد دارم و میدانم که خلق شده ام که اون جور دوست دارم زندگی کنم ولایق بهترین ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    حامد آذرخوش گفته:
    مدت عضویت: 1731 روز

    ای جانم استاد مهربون پدر خانواده عباسمنش

    قدرت جسارت شجاعت توی قیافتون موج میزنه

    شما بهترین والاترین ادمی هستید که تا الان دیدم واقعا جسارت شماعه که به این مقام رسیدید ومن مطمئنم که میتونم هرچیزی رو که بخوام بدست میارم با کمک استاد خوبم که باتموم وجود از تجربیات قشنگش بمن کمک میکنه مسیر تکاملم رو پیش ببرم عاشقتونم مهربوووونای عزیز درپناه خدا باشید و سربلند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    Javad گفته:
    مدت عضویت: 2418 روز

    سلام

    استاد عزیز و بچه های خوب سایت

    من تقریبا دارم دیونه میشم. نمیدونم چرا این طوریه

    تقریبا اکثر مواردی کخ بهش فکر میکنم در کمترین زمان ممکن اتفاق میافته. میگم تو دهنم فلان غذا رو میخوام در کمترین زمان اتفاق میافته

    مشکل کجاست:

    کافیه به پوا فکر کنم

    صددرصد همون مقدار یا چند برابرش پول از دستم میره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    مسعود نوریان گفته:
    مدت عضویت: 2169 روز

    تو ذهنتون یه چراغ راهنما رو تصور کنید که روی اون دوربین مدار بسته نصب شده و یه قانون داره و اونم اینکه وقتی چراغ قرمزه هر وسیله نقلیه ای رد شد یه عکس بگیره و جریمه اش کنه. و اصلا براش مهم نیست که اون وسیله نقلیه موتوره ماشینه کامیونه و یا هر چیزه دیگه ای این چراغ فقط قانون خودش رو میفهمه. از چراغ قرمز رد شدی جریمه میشه بدون هیچ خطایی. اصلا هم مهم نیست اون راننده چه شغل،جنسیت و یا منصبی داره و یا اینکه مدل ماشینش چیه.

    جهان هم داره به این صورت کار میکنه یعنی اصلا براش مهم نیست که تو کی هستی و چه اتفاقاتی رو تجربه کردی و یا داری تجربه می کنی . این جهان فقط قانون خودش رو میفهمه و اونم اینکه هر فرکانسی بفرستی از همون جنس برات میفرسته واسش مهم نیست که فرکانسه مثبته یا منفی، خوبه یا بد، زشته یا زیبا . اینو اگه درکش کنیم که قانون اینه تو هر لحظه توجه می کنیم که داریم به چه چیزی فکر می کنیم و فرکانس ارسال می کنیم و اگاهانه توجه مون رو میبریم به سمت خواسته هامون. چون این قانون رو یاد گرفتیم که توجه ما اتفاقات رو رقم میزنیم . هر چقدر درکمون رو نسبت به این موضوع بیشتر کنیم بیشتر میفهمیم که باید تو هر لحظه توجه کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    بيرنگ گفته:
    مدت عضویت: 1856 روز

    سلام استاد.ازاینکه تومسیراین فایل قرارگرفتم خوشحالم ذهنم میگه انگاریباره دیگه این فایل روگوش دادم.ولی نیازه امروزم این فایل بوده .یه تلنگر لازم داشتم وقشنگ تلنگر خوردم.استادمن هرموقع نیازه خاصی ازلحاظه روحی واسم پیش میادیکی ازفایلای شما روبه صورت رندوم انتخاب میکنم ودقیقا همونی میشه که باید.خداروشکر میکنم واز شمابسییییییارمتشکرم تندرست باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: