الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 2 - صفحه 3

سلام استاد عزیزم

باید بارها و بارها این فایلو گوش بدم و ببینم

واقعا موقع دیدن این فایل میخکوب شده بودم و در تمام مدت بی نهایت ازتون سپاسگزار بودم، برای اینکه این مصاحبه ی فوق العاده رو به ما هم نشون دادید و برامون چقدر عالی در موردش صحبت کردید.

واقعا باید بارها گوش بدم تا ذهنمو جمع و جور کنم و بتونم در موردش نظر بزارم فقط الان اومدم ازتون تشکر کنم بابت این فایل بی نظیر.

چقدر عالی که مارو علاوه بر خودتون با انسان های فوق العاده ی دیگه آشنا میکنید مثل تام بریدی زین الدین زیدان ،راجرر فدرر

چقدر اونجا که در مورد الهام صحبت کرد بیشتر به قانون ایمان آوردم که ببین وحیده حق و راه راست یکیه ،وقتی حرف انسان های درست و بزرگ رو میشنوی همشون با هر زبان یک حرف واحد رو میزنن.

الهام همون هدایتی هست که شما میگید

خدایا شکرت شکرت که من فارسی زبانم و با شما آشنا شدم

الهی شکرت که منو به راحتی راه راست هدایتم میکنی هر لحظه

استاد در مورد صداقت،

دروغ از ترس میاد، من یه مشکلی داشتم که بخاطر اینکه هم خسته شده بودم هم میخواستم روی خودم کار کنم و نمیخواستم مزاحمم بشن و بخاطر نرجوندن کسی و در اصل ترس میخواستم یه دروغی بگم و به همه ی جوانبش فکر کرده بودم

تا اینکه یکی از فایل های گفتگو با دوستان اومد روی سایت و شما در مورد اینکه آشغال ها رو ندید زیر فرش صحبت کردید و من همونجا تصمیم گرفتم که مشکلمو ریشه ای حل کنم به جای دروغ گفتن، و اتفاقا کامنت هم گذاشتم‌ در مورد تصمیمم

بخدا همینکه این تصمیمو گرفتم ، و تصمیم گرفتم روی ارزشمندی خودم متمرکز شم جهان کمکم کرد

نمیدووونم چی شد ولی تموم شد مشکلم خود بخود الان دو ماهه حل شده

میدونین فرکانس اون شخصی که مزاحم ارامشم میشد با من فرق کرد ،فقط توجیه منطقیش همینه

و این بهم شجاعت میده که تو راه درست باشم چون خدا و جهان کمکم میکنه و اصلا نیاز نیست من کاری کنم

در صورتی که قبلا با مقاومت و ناراحتی و زبون خوش و ناخوش میخواستم حل کنم این قضیه رو ولی نشده بود و میخواستم دروغ بگم که خدا هدایتم کرد و از زبان صادق ترین استاد بهم گفت اینکارو نکن

و امروز هم که این جنبه ی صداقت رو گفتید

واقعا چقدر فوق العاده بخاطر اینکه نمیخوایم دروغ بگیم ،پس کار درست رو میکنیم و ازونور هم اعتماد بنفسمون رو میبریم بالا که تایید و عدم تایید دیگران رومون تاثیر نداشته باشه

من در گذشته فقط برای ترس و تایید گرفتن خیلی دروغ میگفتم و واقعا هم ماهر بودم در دروغگویی

ولی همینکه تصمیم گرفتم برای خودم ارزش قائل باشم

همینکه کمی باور کردم و البته در زندگیمم دیدم که واقعا دیگران در زندگی من تاثیر ندارن و اتفاقا من هر وجهی که با درونم میخونه ازونا برانگیخته میکنم خیلییییی کم دروغ میگم، الهی شکرررت

قبلترها قبل آشنایی با شما تو شبای قدر ، یا عاشوراها یا زمانی که آرزو و حاجتی داشتم همیشه توبه میکردم ولی چون موضوع از ریشه حل نشده بود و ترس ها بر من حکومت میکردن و ارزشی برای خودم قائل نبودم باز هم دروغ میگفتم

البته الان هم نمیگم صد درصد صادق شدم ولی واقعا زمین تا آسمون با قبلم فرق کردم

چون مشکلم داره ریشه ای حل میشه الهی شکرت

همین الان داشتم بعد این کامنتم، کامنتهای بچه هارو میخوندم تجربه ی خودم در مورد شکست و حرفای امروز شما یادم اومد وای استاد 😭

فک کنم طرفای عید پارسال بود من هدایت شدم به اینکه طلاهایی که دوست نداشتم رو بفروشم و سهم بخرم و با مشورت برادرم دو تا سهم خریدم و همه چیز عالی پیش رفت تا اینکه من دو تا کار فوق اشتباه کردم

اولا اینکه شرک‌ ورزیدم و نفهمیدم که داداشم در حقیقت دست خدا بوده(چون اون دوره تو خیلی از کارها کمکم میکرد و در مورد بورس هم اون خیلی کمکم کرد هم تو آموزش و هم بقیه کارها) و اشتباه دومم هم این بود که یکی از نزدیکانم ازم در مورد سهم و اینا پرسید و منم گفتم آره خوبه بخر و یه جورایی انگار طرف با ضمانت من سهم خرید و همه کاراش رو هم من کردم و با کد خودمم خریدم و از چند روز بعدش بورس ترکید🤣 حالا سهمی که برای خودم خریدم اوکی بودا و من هم که کلی سود کرده بودم خیلی بیشتر از طلا ولی ازین ور‌ این آشنا همینجوری داشت ضرر میکرد و با اینکه خودش خواسته بود سهم بخریم و من بهش گفتم باید یکسال دو سال صبر کنی ولی چون تو تمام کانال ها هی خبر از ریزش بورس بود اینم هی حالش بد میشد هی منو تحت فشار میذاشت و چون سنش هم بالا بود مراعات میکردم

و من بعد نمیدونم چند ماه یهو تصمیم گرفتم که خودمو از زیر بار این فشار مسخره رها کنم و سهم خودمو فروختم و پول این طرفو به اضافه ی سود بانکی این چند ماهش بهش دادم که دست از سرم برداره و دو تا درس گرفتم، هرکاری میخوام بکنم هرررکاری فقط و فقط با پول خودم انجام بدم

واقعا هیچ سودی با فشار بدهکاری نمی ارزه و الهی صدهزار مرتبه شکر که حتی وام ازدواجمونم یه دفعه تسویه کردیم و دیگه بدهی به هیچجا نداریم و بخدا از وقتی که وام ها و بدهی ها تموم شده واقعا برکت تو زندگیمون اومده

و دوم اینکه مشرک نشم دست خدارو خدا نبینم، خوبی ها رو بفهمم از جانب خداست که دلهارو برام نرم کرده، از کسی که بهم خوبی میکنه تشکر کنم ولی بدونم منبع این خوبی کجاست

من این دوتا درس رو از این داستان گرفته بودم و واقعا هم تاثیرگزار بود و به امید خدا فک کنم هیچوقت دیکه زیر بار قرض نرم ولی چون من مونده بودم با دو تا سهم اون آشنا ،بخصوص یکیش خیلی تو ضرره، بعضی وقتا بخاطرش حسم خیلی بد میشه و همش به خودم میگفتم اگه این اشتباهو نکرده بودم که پول ازون طرف بگیرم الان کلی سود کرده بودم و حتی دو سه روز پیش به خودم گفتم وحیده بیا فک کن اصلا طلاهاتو دزد برده

اگه دزد میبرد تموم شده بود دیگه ،مگه نمیدونی احساس بد اتفاقات بد، با این حس بدت حتی نمیتونی از خدا نعمت و پول بیشتر بخوای چون اینجا نشتی داری

ولی بازم میدونین انگار قانع نمیشدم، بازم میرفتم چک میکردم

بازم توقع داشتم همه چی درست شه و وقتی میدیدم چیزی تغییر نکرده و حالم بد میشد

تا این دُر و گوهرهایی که امروز از زبان شما در مورد شکست و درواقع تحربه شنیدم

استاد ممنونم من به آرامش رسیدم

من واقعا الان به این قضیه به صورت یه شکست که فقط هم بخاطر عدم توجه به قوانین و شرک بخدا برام پیش اومده نگاه کردم

واقعا تونستم کلی نکته مثبت از اتفاقی که برام افتاده در بیارم مثلا فهمیدم من از مازاد سرمایه ای که داشتم سرمایه گذاری و کلش هم که نرفته ،

وقتی ذهنم راجع بهش آروم شد بصورت منظقی و واقعی

دیدم که اصلا اون طلاها هم رزق خدا بود مال خودم نبود پس حتی ده برابرشم به راحتی میتونه بیاد تو زندگیم اگه من بزرگ بشم

من واقعا سر این پیچ زندگیم مونده بودم و الان احساس میکنم ازش رد شدم الهی هزاران برابر شکرت

نمیدونم چجوری نوشتم امیدوارم مفهوم نوشته باشم

خیلی ذوق داشتم برای حل شدن این مشکل تو ذهنم😍

عاشقتونم