الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار اسما عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سلام به استاد نازنینم و مریم جان عزیز و همه ی اعضای این خانواده صمیمی…

خدایا شکرت وقتی جمله ای اجرای توحید در عمل رو زیر فایل میخونم به خودم نگاه میکنم و جاهایی که توی زندگیم توحیدی عمل کردم…

فایل رو باز کردم و شروع کردم به گوش کردن وقتی استاد میگید در زندگی افراد موفق رو همیشه تحسین کردید و توجه کردید به نکات و کارهای مثبتشان

کسانی رو که ۹۹ درصد ادما کلا ذهنیت دیگه ای بهشون دارند ولی شما دنبال الگو گرفتن بودید که چه جور موفق شدند این خودش یه کتاب…

اصلا کسی که به جایگاهی میرسه غیر از اینه لیاقتش رو کسب کرده …

این دقیقا تربیت ذهن هست که میگید چه جور میتونیم به جای قضاوت کردن ببینیم یک انسان موفق چه مسیری طی کرده تا به این نقطه رسید..

ما انسانیم و حسادت در وجودمون هست ولی چه طور میشه از دیدگاهی نگاه کرد که حسادت تبدیل بشه به یک اهرم که باعث رشد من بشه…من شخصا که استاد تاکید کردید که در کامنتها مثال بیارید از عملکردهاتون میخوام یک مثال از خودم بگم

همیشه که یک نوازنده برتر از خودم میدیدم با اینکه خیلی کم سن و سال تر بود صادقانه بگم یه جوری حس حسادت میومد که احساسم رو بهم میریخت و حتی اون غرور اجازه نمی‌داد ازش بپرسم چیکار کردی که موفق شدی؟

بعد گوشی رو برداشتم بهش زنگ زدم ازش پرسیدم تمریناتت چه جوری و …یکی از پاشنهای آشیل غرور…

بعد نشستم برای خودم اون شخص رو و عملکردها و باورهای خوبش رو الگو قرار دادم دیدم یکی از نکات مثبتی که دارد اینه…

تمرکز در تمرین اگر یک ساعت تمرین می‌کند اون یک ساعت فقط تمرین با دقت و تمرکز

بعد دیدم یکی دیگه از نکات مثبتش خلاقیت به خرج دادن در کار…و خیلی نکات ریز دیگه

بعد دیدم من هیچکدام از این کارها رو انجام ندادم ولی وقتی میبینم طرف به جایگاه بالایی رسیده حسادت میکنم…

از اون روز به خودم قول دادم هر کس که بالاتر از منه در هر زمینه ای هنر و ثروت و سلامتی و خوشبختی ….

لایقش بوده مگر نه اون جایگاه نداشت تو هم خودت رو لایق بدون واون لیاقت رو با عملکرها در خودت به وجود بیار و الگو بگیر‌‌‌…

استاد اینکه مسئولیت جایگاه و هر شرایطی رو هستیم بر عهده بگیریم و ایمان داشته باشیم قدرت خلق زندگی من دست منه نه دیگران این یکی از بزرگترین درس‌های شما برای من بوده…

چقدر اشاره کردید به احساس گناه و پشیمانی و توهین به خود این احساس زندگی رو نابود میکنه که از نظر شما بالاترین احساس بد …خداروشکر سعی کردم در زندگی م هرگز پشیمان نباشم از عملکردم چون آگاهانه خودم انتخاب کردم مسیر زندگیم رو و اگر اشتباهی در مسیر بوده و یا ظاهرش سخت و ناجالب بوده استاد به خودم یادآور شدم حتما قسمتی از مسیر

من اعتماد کنم

چون شما در قدم ۷ جلسه ۵ یا فکر میکنم قدم ۹ اشتباه نکنم

از دوره ی ۱۲ قدم بارها به این موضوع اشاره کردید اگر داری روی خودت کار میکنی شکل مسیر تغییر کرد و شاید ظاهر ناجالبی داشت مطمئن باش که قسمتی از مسیر به هدایت خداوند به سیستم اعتماد کن و تسلیم باش …

اینجا دوباره میخوام مثال بزنم که چه اتفاقی در مسیر زندگی ام افتاد و من تسلیم شدم و به مسیر ادامه دادم…

یکسال پیش برای مهاجرتم قدم برداشتم و قرار بود که ژانویه ویزا ما صادر شود و همه چی آماده و اوکی بود برای رفتن به کشور انگلستان دقیقا ۳ هفته قبل از رفتن پروازها به این کشور کلا بسته شد…

و کار ما بلا تکلیف موند و خیلی کنترل ذهن سخت بود برام چون ۶ ۷ ماه قبلش کلی تلاش کرده بودم روی زبانم انرژی گذاشته بودم…و کلی وسایل خونه فروخته بودم…حتی ماشین هم فروختیم…خلاصه آماده آماده

حالا که به تاخیر خورده بود و هیچی مشخص نبود..تازه این وسط مخالفت خانواده خودم هم بود از قبل که کجا میخوای بری دیوانه شده خوشی زده زیر دلت…نا شکری اینجا همه چی داری و این صحبتها…ولی من دنبال یه اولویت های دیگه بودم…

واقعا کنترل ذهن سخت شده بود که جواب اینا کی بده دیوانه شده بودم…

اینجا یاد حرفهای استاد می‌افتادم در شرایط اکازیون که همه چی گل و بلبل که کنترل ذهن کاری نداره الان باید ثابت کنی …

نشستم روی کاغذ برای ذهنم دلیل هایی آوردم که شاید اگر الان میرفتی چون فرزندم هم همراه بود فصل بسیار سردی و شرایط سختی میشد براتون

شاید الان اگر می‌رفتید با توجه به شرایط قرنطینه شما باید در خانه میموندید و براتون واقعا سخت بود شاید الان ….و کلی به ذهنم منطق دادم که به plan خداوند اعتماد کن و صبر کن و خداوند پاسخ می‌دهد

به ما گفتن تا سپتامبر باید صبر کنید …

خلاصه قرار شد ۸ ماه تا سپتامبر لذت ببریم و صبر کنیم و این مدت کمی نبود.‌‌.‌..

من و همسرم نشستیم به دوره ی فایلها و هر جمعه با اسنپ با فرزندمون میرفتیم کوه حتی ماهیتابه و گوجه

و تخم و مرغ با پیک نیک می‌بردیم دل جنگل خدای من چقدر لذت می‌بردیم…سیب زمینی هم می‌انداختیم تو آتیش و سعی می‌کردیم اصلا به این فکر نکنم ۸ ماه مونده تا ج بیاد….

و قول داده بودیم زندگی کنیم سمت خودمون رو انجام بدیم اون سمت بیرون با خداست خودش وظیفه شو بلده حرفه ای….

من سمت خودم رو انجام بدم از مسیر لذت ببریم از چند صباحی که خداوند بهم هدیه داده لذت ببرم…

حتی بارها کسی نبود بریم خودمون تنهایی به قول شما پایه ای نداشتیم

خودمون پایه خودمون بودیم…

و این چند ماه با عشق سر کارمون پول ساختیم مثل قبل به روند ادامه دادیم…

خلاصه گذشت و گذشت تا اینکه ویزا ماه یک ماه زودتر صادر شد که وقتی خبر دادند گریه م گرفت دیوانه شدم…

که خدایا تو خیلی کارت درسته الان که من میخوام برم فصلی هست که بهشت اونجا واقعا آب و هواش قابل مقایسه با ژانویه نیست….

و حتی شرایط مال ام، اون موقع دیگه تمام پولها رو هزینه گردم ولی الان که چند ماه گذشته با دل گرم و پشتوانه مالی دارم و خیلی شرایط اوکی تر هست که میرم…الان ۴۵ روز که آمدم انگلیس…و هوایی که می‌گفتند سرد و بارونی و سخته هنوز بر نخوردم تازه کم کم داره سرد میشه…یه هوا ابری با حال که خودم همیشه دوست داشتم…هیچ قرنطینه ای نیست تمام معازه ها باز هستن و فرزندم داره مدرسه میره..از همان روز اول..ماسک زدنی نیست…خلاصه خیلی شرایط بهتر از ۷ ماه قبلش

من در این مسیر بزرگ شدم در صبر کردن در کنترل ذهن هنگام نجوا در لحظه زندگی کردن در امید داشتن در شرایط سخت در قضاوت نکردن دیگران هر زمان که با همسرم خیلی اتفاقی پیش میاد در مورد دیگری بخواهیم صحبت کنیم به همدیگه یادآوری می‌کنیم نه صحبت نکنیم… به ما چه! زندگی دیگران به من و تو ربطی نداره بیاد در مورد رویاهامون حرف بزنیم چی دوست داریم پیش بیاد چه چیزهایی رو دوست داریم تجربه کنیم….استاد جانم اینا درسهایی است که من از شما آموختم و در زندگیم عمل کردم…عاشقتونم شما قانونی رو به ماد دادید که یاد گرفتم در هر لحظه برای هر جایگاهی هستم شکرگزار باشم و بپذیرم خودم خواستم و خلق کنم ۱ ساعت آینده مو…توجه کنم به نیمه ی پر لیوان اینو یاد گرفتم و دارم کار میکنم و هنوز قطره ای از آگاهی های این جهان رو درک نکردم اینقدر که جا دارم.‌‌‌..من باید به رهایی برسم …

استاد جان همه ی فایلهایی که همسرم خریده بود یه مموری با حجم بالا تهیه کردم ریختم روی اون داخل گوشیم داشته باشم و روزی نیست که کمه کم ۳ ساعت روی خودم کار نکنم…البته زمانی این ۳ ساعت ارزش داره من به یک جمله از حرفهای شما عمل کنم که شما میگید بچه ها من خیلی سختگیرم در عمل..ای جانم واقعا دوستون دارم

معجزه ها داشتیم در این مسیر…که ما فقط ریسک کردیم به ما گفته شده بود این مبلغ که می‌دهید هزینه ی بسیار زیادی شاید ریجیک بشید این صحبت‌ها و خدا میدونه تمام اون هزینه از زحمت کشی سالها تلاش خودمون بود بدون یک هزاری بخواد قرض باشه حتی تمکن تماما مال خودمون بود ….

و گفتیم خدایا خودت میدونی و خودت ما نمی‌دانیم..‌ما وظیفه مون به غیب به چیزی که نمیدونیم ایمان داشته باشیم و قدم برداریم و تو پاسخ می‌دهی…و پاسخ داد و ما رو دیوانه کرد… خدایا شکرت هزاران بار شکرت…

این مصاحبه رو ۱۰۰ بار باید گوش کنم تا یاد بگیرم زندگی برنده شدن و یا رسیدن به نقطه خاص نیست

زندگی اینه که تو با وجود چالش ها باز هم لذت ببری و بگی تجربه ی زیبایی بود…

و اینا تکامل میخواد استاد شما سالها و سالها فقط روی خودتون کار کردید …

و نتیجه متفاوت استاد عباسمنش و آدم های موفق دیگه کشتی گیرها و بوکسر ها آنتونی جاشوا ها و نوازنده ها و ایلان ماسک‌ها و….

دقیقا نتیجه متفاوت فکر کردنه…در شرایط به ظاهر سخت…

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.


برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    1001MB
    67 دقیقه
  • فایل صوتی الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3
    58MB
    64 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

370 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حسین و نرگس» در این صفحه: 2
  1. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1824 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت همه عزیزان

    احساس شکست!!

    چقدر همه ما زندگی هامون گره خورده به بازخورد این احساس…

    اگه قالب مذهبی بهش بدیم میشه احساس گناه..

    اگه قالب مالی بهش بدیم میشه ورشکست شدن…

    اگه قالب ورزشی بهش بدیم میشه باخت…

    اما این فقط یه احساسه که منطقی پشتش نیست… و اون اتفاق هیچ چیز بدی نیست و در خودش موهبت بزرگی داره اگه بپذیریمش!

    که به ما بگه باید روشمونو تغییر بدیم

    که به ما بگه باید نگرشمونو تغییر بدیم

    که به ما بگه باید بیشتر صبر کنیم

    که به ما بگه باید بیشتر خودمونو دوست داشته باشیم

    که به ما بگه باید بیشتر موحد باشیم…

    هر شکستی…هر خطایی..هر زمین خوردنی یه موهبته..که ما رو به خودشناسی بیشتر میرسونه…اما چه زمانی؟

    زمانی که ما احساس لیاقت و ارزشمندیمونو به نتایج گره نزنیم حتی اگه اون نتیجه ترک گناه باشه!!

    دوستی که هزار بار گناه کردی و هر بار احساس لیاقتت له شده و به خودت گفتی من دیگه بی ارزشم..من دیگه لیاقت ندارم

    دوستی که به خودت گفتی من دیگه برای خدا تموم شده هستم…

    دوستی که بخاطر گره زدن احساس ارزشمندیت به یه نگاه مذهبی صرف و اشتباه سالهاست باعث تکرار دوباره و دوباره خطا میشی مثل من و همه ما… فقط کافیه یه جور دیگه به موضوع نگاه کنی..

    اول بدون تو خود وجودی..تو خود آگاهی هستی..تو نور خدایی

    و خطاها مربوط به ذهن توست… ذهنتو خودت تفسیر نکن..تو بی خطا و بی آلایشی..پاک و معصوم…

    اما ذهن ما همه پر از باورهاییه که درست و غلطه… اما این باورهاست که درست و غلطه نه وجود الهی ما.. ما همیشه درستیم..همیشه ارزشمندیم … به قول استاد مثل اون کودک شیرخوار که بدون هیچ دستاوردی ارزشمنده و همه دوسش دارن

    فقط کافیه با گره نزدن ارزشمندیمون که باهاش به این دنیا اومدیم به نتایجمون خیلی طبیعی با بازخورد گرفتن آرام و آرام و بدون عذاب وجدان نتایجمون رو بهبود بدیم و خودمونو توسعه بدیم…

    مثل همون کسی که ماشینش خراب شده و دنبال رفع ایراده…اون ماشینشو خودش نمیبینه…بنابر این اول میپذیره ایراد ماشین رو و بعد خیلی طبیعی میفته دنبال اصلاحش و ممکنه چند وقت درگیرش بشه اما نهایتا به راحتی حلش میکنه…

    از نگاه مذهبی شاید کمی مقاومت به پذیرش این موضوع سخت باشه…اما بهش فکر کنیم… خدا ما رو نفرستاده به این دنیا که بگه آفرین شما و شما گناهانتونو ترک کردید جایزه دارین و شما و شما برید جهنم..نه..

    موضوع اینه که خداوند ما رو با تمام نقص هایی که داریم در این جهان آفریده تا با بازخورد گرفتن آرام و آرام خودمونو اصلاح کنیم و با توسعه خودمون خدایی تر بشیم و بهشت جایی نیست جز در وجود خودمون… اونجایی که خودمونو عاشقانه دوست داشته باشیم و بخاطر حتی خطاهایی که تکرار میشه به خودمون برچسب نزنیم و بدونیم که ویژگی های ریشه دار اخلاقی یه شبه به وجود نیامده تا یه شبه حل بشه… و خداوند غفور و رحیمه… و این نگاه رو بسط بدیم به تمام شرایط زندگیمون…نترسیم از خدا و فردامون..فقط خودمون رو دوست داشته باشیم و همیشه بهترین کاری رو که میتونیم انجام بدیم و اگه نتیجه چیزی نبود که میخواستیم باز بلند شیم و بدونیم..

    برای خدا این مهم نیست که گناه نکنیم

    برای خدا این مهم نیست که خطا نکنیم

    برای خدا این مهم نیست که چقدر موفق میشیم

    برای خدا فقط این مهمه … که همیشه تلاش کنیم و ادامه بدیم… چون شروع ما از این جهان نبوده که با رسیدن به نتیجه خاص رسالتمونو به انجام برسونیم و این مسیر تا همیشه در عوالم پی در پی ادامه داشته و ادامه خواهد داشت…

    فقط مدام باید ادامه بدیم و کنترل ذهن کنیم

    إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ

    کسانی که بیشتر کنترل ذهن میکنن بیشتر مقربن در درگاه خدا..فارغ از تمام نتایج و دستاوردهاشون

    فقط باید خودمون عاشقانه با یک نگاه توحیدی عمیق دوست داشته باشیم و بدونیم که اگه خودمونو همینطوری بپذیریم و ارزشمند بدونیم دیگه سیکل معیوب تکرار رو قطع میکنیم و رها میشیم…

    ان شاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1824 روز

    لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا أَذًى کَثِیرًا ۚ وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَٰلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ

    یقیناً در اموال و جان هایتان امتحان خواهید شد، و مسلماً از کسانی که پیش از شما کتاب آسمانی به آنان داده شده و [نیز] از کسانی که شرک آوردند، سخنان رنج آور بسیاری خواهید شنید، و اگر [در برابر آزار اینان] شکیبایی ورزید و تقوا پیشه سازید این [ایستادگى‌] حاکى از عزم استوار [شما] در کارهاست…

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامی و تشکر از خواهر گرامی خانم شایسته

    من و همسرم مدتهاست انصافا با تعهد بیشتر داریم روی خودمون کار مکنیم و همزمان روی دوره های 12 قدم و احساس لیاقت و ترکیب جادوییشون با فایلهای توحیدی استاد کار میکنیم…

    و توی این سه سال اتفاقات زیادی برامون افتاد… از تولد دو فرزندمون گرفته تا خرید خونه و رسمی شدن بنده و روابط عالی من و عشقم گرفته تا بهبود روابط با فرزند اولم و رشد شخصیتی خودم…

    اخیرا با وجود کار کردن روی خودمون و با اینکه دارم متعهد تر عمل میکنم متوجه شدم ظاهر مسائلی که داره واسمون اتفاق میفته با رویکردمون و تلاش برای بهبودمون در تضاده! یعنی مثلا برای اولین بار بعد از مدتها دچار کسری مالی شدید شدم طوری که آخر ماه موجودیم صفر شد و اتفاقات عجیب دیگه…با اینکه حال و احساسم از همیشه زندگیم بهتر بوده!

    و دلیلش برام خیلی جالب بود و در آیاتی که ابتدائا عرض کردم خداوند روشن کرده داستانو… مثلا داستان تحول زندگی استاد و سفرشون به آمریکا هم با همچین داستانهایی شروع میشه که سرورشونو تو ایران غیر فعال میکنن و حسابشونو میبندن و هزار تا داستان دیگه که استاد با کنترل ذهن به عالی ترین وجه از این امتحان الهی کنترل ذهن سربلند بیرون میان..

    اما الهامات قلبیم بهم میگه حسین اتفاقات بزرگی در راهه!! الهامات بهم میگه به فضل خدا قراره مدارمون جابجا شه!! و دلمون آرومه که قراره یه لول بالاتر بریم… و من از خدای خودم سوال کردم که چرا ما که داریم روی خودمون کار میکنیم الان شرایطمون اینطوری شده؟ و پاسخ این بوده که خدا به دلم الهام کرد که توی هر مدار یک روند تکامل طبیعی هست که وقتی وارد اون مدار میشیم شرایط به موازات کار کردن روی خودمون مدام بهتر میشه… و الهام دیگری که خدا به قلبم کرد این بود که این جهش مداری که ان شاالله خبرشو تو سایت بزارم خدا بهم میگه در حوزه مالیه چون امتحاناتی که برام اتفاق میفته تو حوزه مالیه!

    اما در مورد فاصله بین مدارها این موضوع کمی پیچیده تره!! و در جابجایی بین مدارها امتحانات و ابتلائاتی وجود داره که به شرط شکرگذاری و کنترل ذهن انسان به مدار بالاتر میره و تثبیت میشه!! و مدار جدید یعنی انسان جدید!! یعنی دیگه آدم مدار قبل نیستی و یجور زایش اتفاق میفته…

    اینو از کجا میگم؟ در آیات مختلف بهش اشاره شده…پیامبرانی که روی خودشون کار کردن و وقتی قرار بوده به یه مدار بالاتر برن خداوند صداقتشونو برای خودشون به معرض امتحان گذاشته تا شایستگیشونو برای رفتن به مدار بالاتر اثبات کنن…

    مثل داستان قربانی کردن کودک توسط حضرت ابراهیم…یا بحث گلستان شدن آتش برای ایشان و هزار تا داستان دیگه…

    یاد دایی بزرگم افتادم…یادمه برام تعریف کرده بود که وقتی که حسابی بدهی بالا آورده بود و حتی مجبور شده بود خونه شو بفروشه برای بدهی، از خودش پرسیده بود که فلانی تو خطایی کردی؟ جایی پاتو کج گذاشتی؟ و پاسخ منفی بود… و بعد به خودش گفته بود پس این اتفاقات در جهت رشد و تکامل توست و درش خیر هست که بعد این اتفاقات منتهی شد به اجاره مغازه در بهترین لوکیشن و خرید خانه پنج طبقه و خیلی اتفاقات مثبت دیگه…

    دیشب وقتی خسته و کوفته از میهمانی به خانه برگشتیم متوجه شدم یخچال خراب شده… و به لطف خدا ذهنمو کنترل کردم و با تسلیم از خداوند کمک خواستم که این مسئله حل بشه و مشکل اینجا بود که شب بود و خود شرکت تولید کننده هم پاسخگو نبود و خدا به قلبم الهام کرد که یه اپلیکیشن نصب کنم و آنلاین درخواست تعمیر بدم که خدا یکی از بندگان صالحشو فرستاد دیشب طرف اومد با تعهد کارشو انجام داد و با مبلغ خیلی پایین یخچالو درست کرد و حتی برای پرداخت دستمزد بهم گفت امروز صبح چک کنید اگه یخچال درست بود و سرماش مناسب بود این شماره کارت من واریز کنید!!

    یعنی دیشت الطیبات للطیبین رو قشنگ دیدم که خدا بندگان خوبشو برای حل مسائل ما میفرسته وقتی ما خودمون خوب باشیم و از درون احساس ارزشمندی کنیم…

    و جالبه که تو شرایط دیشب که کنترل ذهن داشت برام کمی سخت میشد لحظه به لحظه خدا رو شکر کردم و توجهم رو بردم روی داشته هام و مدام به خودم میگفتم خدا وعده داده و منی که دارم روی خودم کار میکنم تمام این اتفاقات در جهت مصلحت منه…و بعد آرامشی تو قلبم اومد که انگار خدا بهم تبریک گفت که تو از این امتحانات داری سربلند بیرون میای ادامه بده…

    یادمه برای اولین بار در زندگیم وقتی هفته قبل رفتم برای خونه یه خامه بخرم جوری حسابم خالی شده بود که فروشنده گفت موجودی ندارین!!! اگه حسین سالهای قبل بودم از شدت ناراحتی به زمین و زمان فحش میدادم و از درون به هم میریختم…

    اما حسین هفته قبل خیلی آرام بود و بدون هیچ واکنش احساسی خاصی با این موضوع برخورد کرد… چون با یکی از بزرگترین ترس های گذشتش روبرو شد و دید هیچ اتفاقی نمیفته!! اینکه دیگران بدونن تو حسابت هیچ پولی نیست به تو هیچ آسیبی نمیزنه!! و تو پول تو حسابت نیستی که اگه نبود بی ارزش بشی…

    خدا میدونه که دوره احساس لیاقت چه قدر نگاهمونو درست کرد به شایستگی درون خودمون و انسان های دیگه و اینکه تلاش برای موفقیت برامون جنبه فان داشته باشه و موجودیتمونو بهش گره نزنیم…

    یکی از بزرگترین دستاوردهای من به فضل خدا این بود که خداوند امسال به صورت هدایتی منو به شغل مورد علاقه ام هدایت کرد در حالی که توی چهل سال گذشته زندگیم حتی در موردش ذره ای فکر نکرده بودم و هیچ دیتایی ازش نداشتم…همون شغلی که استاد فرمودن اگه تو جزیره ای تنها باشید و کسی نباشه دوست دارید انجامش بدید… و جالبه که منی که تو کامنتهای قبلیم گفته بودم که نسبت به کسب درآمد از توانایی هام به شدت باورهای محدودکننده دارم و باور ندارم از توانایی هام بتونم پول دربیارم چون در شغل مناسب و متناسب با علاقه مندیم نبود.. الان با هدایت خدا و یافتن علاقه مندیم کل اون باورها از بین رفت!!

    یعنی گاهی انسان باور نداره بتونه پول بسازه چون داره روی کویرش کار میکنه و اصلا جای اشتباهیه و شغلی که داره چون جذبش نمیکنه باور نداره بتونه ازش پول بسازه و محصولی تولید کنه که برای دیگران هم جذاب باشه… و برای من طراحی صنعتی با نرم افزار کتیا اون شغل مورد علاقه بود و دارم روش کار میکنم و مدتهاست بدون کم شدن انگیزه و کاملا تکاملی آموزش میبینم… اینم از اون نکته ها بود… درحالی که در تمام شغل های قبلی آموزش ها رو با عجله و کم حوصله گی میدیم و البته که توشون توانمند میشدم اما اون علاقه نبود…

    ان شاالله به زودی در این سایت توحیدی از نتایج خیلی بزرگتر صحبت خواهم کرد. فقط خواستم بگم همونطور که استاد فرمودن نگاه ما به اتفاقات تعیین کننده نتایجیه که از اون اتفاقات بدست میاریم و تمام اتفاقات کمکی هست به رشد ما و مسائلی که در زندگی پیش میاد برای رشد ماست نه تنبیه ما…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: