الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3 - صفحه 24
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/10/abasmanesh-11.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-10-22 05:15:292023-03-26 07:57:47الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام الله مهربان
سلام دارم خدمت استاد عزیزم و مریم خانم گل و مهربان و تمامی دوستان عزیز
خیلی خیلی خوشحالم که دوباره دارم کامنت میذارم و از خداوند مهربان میخوام کمکم کنه تا بتونم هرآنچه در این مدت به من گذشت را بنویسم و دوستان استفاده کنند.
همیشه دوست داشتم وقتی نتیجه واقعی گرفتم بیام و بنویسم تا فرکانسهای واقعی را منتشرکنم و همه دوستان استفاده کنند.
در طی دو سه ماه گذشته که بعد از تکمیل خونه جدید و نقلی که ساختم و جابجا شدن به خونه جدید خیلی خیلی اتفاقات خوبی برام افتاد که همه را ذکر میکنم
بعد از جابجایی به خونه جدید به آرامش عجیب و عالی رسیدم
وقت اضافه زیادی در طول روز پیدا میکنم و دارم روی شخصیت خودم کار میکنم
همیشه دلم میخواد زود عصبانی شدنم را کنترل کنم و بلطف خدا الان وضعیتم عالی شده جوری که عزیزدلم چندین دفعه هست به من گفته که خیلی آروم و خوش اخلاق تر شدی ( من همیشه خوش اخلاقم ولی بعضی وقتها زود از کوره در میرم)
بلطف خدا بعد از دیدن فایلی که استاد رفتن کمپ تمرین در زمینه پینگ پنگ بنده هم همان روز تونستم یکی از بهترین دوره های آموزشی تبرید را زیر نظر یکی از بهترین اساتید کشور را شروع کنم.
در زمینه زبان انگلیسی متوجه شدم که یکی از واجبات پیشرفت من در زمینه حرفه خودم یادگیری زبان هست و خداروشکر شروع کردم روزی یکی دوتا کلمه یاد بگیرم و بدون اینکه به خودم فشار بیارم میخوام خیلی شیرین و لذت بخش زبانم را قوی کنم.
در زمینه نتایج مالی هم خوب عمل کردم و تا الان تونستم پول خیلی خوبی را پس انداز کنم و مطمئنم امسال قبل از عید نوروز یدونه شاسی بلند صفر کیلومتر میخرم و با عزیزدلم میریم مسافرت و کلی لذت میبریم.
در زمینه رابطم با عزیزدلم که خداروشکر عالی و نجومی تغییرات مثبت ایجاد کردم و الان محال ممکنه روزی یکی دوبار عشقم را بغل نکنم و قربون صدقش نرم.
و……… همه چیز عالیه بلطف الله مهربان.
اما در زمینه کنترل ذهن!!!
این بخش از داستان همه داستانه بنظر من
اگه بتونیم ذهنمون را کنترل کنیم میترکونیم.
در این مدت دو سه ماه از لحاظ مالی تو فشار بودم متاسفانه و دلیلش را هم کاملا میدونم و خداروشکر دارم روش کار میکنم و نتایجش هم داره میاد.
یه باوری را یکی از همکارام همیشه به من منتقل میکنه و این باور اینه که همیشه میگه مردم پول ندارن و پول نقد کلا نیست!!!!!
همیشه و همیشه شاید روزی چندبار در طول صحبتهاش اینو میگه.
منم میدونم مشکل از خودمه که هنوز دارم با این بنده خدا کار میکنم و باهاش رابطه دارم.
ولی به هر دلیلی گفتم باید خودمو کنترل کنم و خداروشکر با باورسازی مناسب دارم نتایج را تغییر میدم و کلی اتفاق مثبت داره برام میفته.
البته اینم باید بگم که از نظر خودم در این مدت از لحاظ مالی تخت فشار بودم ولی وقتی با عزیزدلم صحبت میکنم ایشون میگه چی داری میگی تو اصلا میدونی چقدر داری پول خرج میکنی و همه چیز برامون میخری ( فکر میکنم خواسته هام خیلی بزرگ شدن که نتایج ریز را نمیبینم)
مثلا همین چند روز پیش خواهرم را برای شام دعوت کردیم و عزیزدلم قرمه سبزی درست کردن و خواهرم و خواهرزاده هام از خوردن غذایی که براشون تدارک دیدیم مات و مبهوت شدن!!!!!
هم خواهرم و هم خواهرزاده هام هر کدوم دو سه بار غذا کشیدن و خوردن و همش میگفتن وای چقدر غذاتون خوشمزه است و من میگفتم یعنی چی چرا اینجوری میکنن ولی دو سه روز بعدش که رفته بودم خونه خواهرم به من گفت خیلی گوشت قرمز ریخته بودین داخل قرمه سبزی و مزه غذاتون هنوز زیر زبونمه و همونجا فهمیدم که چقدر کیفیت غذای ما نسبت به مردم اطرافمون بالاتره و برامون عادی شده.
در این مدت سه ماه کلی پول برای خریدن ماشین پس انداز کردم و کلی از بدهیام را پرداخت کردم ولی متاسفانه این نتایج برام عادی شده و این نشونه خوبی نیست.
چند روزیه هرروز تمام نعمتهام را مینویسم و سپاسگزاری میکنم و احساسم را بهتر و بهتر کردم و نتایج هم داره اتفاق میفته.
خیلی از استاد عزیز سپاسگزارم بابت این مسیر زیبا و این فایلهای بینظیر.
عاشقتونم
سلام به استاد عزیزم
وسلام به استاد شایسته گرامی
و سلام به همه دوستان عزیزم در این سایت الهی و گوهربار
روزشمار تحول زندگی من فصل 7
الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3
خدایا شکرت که کامنت مربوط به این قسمت رو میخوام بنویسم .
خدایا تو کمکم کن تو بهم الهام کن تا بتونم اونایی که بهم گفته میشه رو بنویسم
تشکر میکنم از استاد عزیز که این فایل بینظیر رو برای ما به رایگان گذاشتن
واقعاً این فایل عجیبه من دهها بار اونو دیدم و گوش کردم و هر دفعه که گوش میکنم باز لذت میبرم نکتههای جدید یاد میگیرم.
آنتونی جاشوا قهرمان سنگینوزن بوکس جهان.
اهل بریتانیا است.
او قهرمان المپیک لندن است
و رکورد فوقالعادهای در بوکس حرفهای دارد، 23 مسابقه حرفهای و21 ناک اوت او با این رکورد هم اسمش را در کتاب تاریخ بوکس وارد کرده.
به گفته مربی ایرانی او مهیار جوادی، جاشوا با چهره دوستداشتنی، هیکل فوقالعاده، اخلاق خوب و البته مهارت کم نظیرش در بوکس شاید بتوان او را با بوکسورهایی مانند محمد علی (کلی) مقایسه کرد.
نکات مهمی رو که من از این فایل درس گرفتم اینجا برای خودم به یادگار مینویسم
من دارم سعی میکنم به نکات مثبت بیشتر توجه کنم با نگاه کردن به نکات منفی هیچی دستگیرم نمیشه ،
درس گرفتن از شکستها و توجه کردن به نکات مثبت هستش که باعث میشه پیشرفت کنم و
ما میدونیم که واقعیت اینه که به هر چیزی که توجه کنیم از جنس همون وارد زندگیمون میشه
و اگر چیزی که بهش توجه میکنیم
بهمون احساس آرامش و احساس اطمینان بده این همون چیزیه که ما رو به هدفمون نزدیک و نزدیکتر میکنه
این نوع نگرش این نوع توجه خیلی مهمه و ما رو به هدف نزدیکتر میکنه
اما چیزی که بهت احساس ترس میده
احساس ناامیدی، نگرانی
احساس عصبانیت
احساس افسردگی
احساس دلسردی میده اون چیزیه که ما رو از هدفها دور میکنه
این قانون همیشگی جهانه
اینا جملات پایانی این فایل بود
چقدر جملات پایانی این فایل لذت بخشه چقدر این نگاه مثبت درسته
این نگاهی که
((بقیه مهم نیستند این نگاهی که اگه من با یه حریف ضعیفتر مبارزه میکردم و میبردم این یه اعتماد به نفس کاذب بود من با یک حریف قوی مبارزه کردم و باختم این باعث شد که اشتباهاتمو پیدا کنم این باعث شد که من درسهای بیشتری بگیرم منی که عاشق پیشرفتم منی که لذت میبرم از بهتر شدن از پیشرفت کردن
این شکست درسته که تلخ بود،
سخت بود،
ولی
کلی هم برا من لذت داره چون میدونم چه چیزهایی را در خودم میتونم بهتر کنم
چون ایرادام رو پیدا میکنم
میتونم بهترشون کنم و پیشرفت کنم
نمیخوام قهرمان کاغذی باشم
میخوام کسی باشم که واقعاً با قویترینها و بهترینها داره مبارزه میکنه و وقتی هم که شکست میخوره دوباره برمیگرده اصلاح میکنه و درسهاش رو یاد میگیره))
واقعا بی نظیر بود این جملات
من خانم بازنشسته و فعلا خونهدارم این صحبتها بینهایت برام درس داره
به شرطی که در عمل ازشون استفاده کنم نه حرف
به شرطی که وقتی اوضاع سخت پیش میره این نگاه رو در خودم ایجاد کنم که این رمز پیروزیه
این رمز خوشبختیه
هر چقدرم فرکانسم بالاتر بره باز یه سری تضادهایی هست که بهشون برخورد میکنیم
که باید بتونیم احساسمون رو تو اون حالت کنترل کنیم
که بتونیم با کنترل احساس بریم مرحله بالاتر
هر چقدر آدم تو این کنترل احساس تو این نگاه کردن به موضوعات از زاویه بهتر ببینه
که بهش کمک کنه که بهش قدرت بده و بتونه درس بگیره ازش
هر چقدر آدم این کار رو انجام بده هی توش بهتر و بهتر میشه کنترل ذهن راحتتر میشه
و
تبدیل میشه به شخصیت انسان
این تبدیل شدن به عادت وشخصیت
از اون نکات کلیدی ومهمه
دید مثبت داشتن نگاه مثبت داشتن
کنترل ذهن رو راحتتر می کنه
من دوست دارم بهتر بشم
دوست دارم پیشرفت کنم
دوست دارم تو هر زمینهای تواناییهام بیشتر بشه
و این کار لذت بخشی برام
تا وقتی دوست دارم بهتر بشم
دوست دارم یاد بگیرم
دوست دارم پیشرفت بکنم
اوضاع بهتر و بهتر میشه برام
مسئله کنترل ذهنم همینه
هر چقدر بیشتر ذهنم رو کنترل کنم
مخصوصاً تو مسائل ناخوشایند
میتونم احساساتم رو کنترل کنم
چون وقتی اتفاق ناخوشایندی برای آدم رخ میده طبیعیه که انسان ناراحت بشه
طبیعیه که انسان عصبانی بشه
طبیعیه که نتونه اولش خودشو یه کوچولو کنترل کنه طبیعیه که افسرده بشه
ولی طبیعی نیست که تو اون حالت بمونه
نباید فکر کنیم که اگه وقتی یه اتفاقی ناخوشایند میافته وما به هم میریزیم این اتفاق بد وعجیبه
نه آدم به هم میریزه واین طبیعیه
ممکنه یه مدتی این به هم ریختگی ذهن ما رو درگیر کنه
مثلاً برای بعضیا یه ساعت برای بعضی یه هفته
بعضی حتی یک ماه
ولی مهم اینه که ما هر چقدر رو خودمون کار کنیم تو این مسئله تا قویتر بشیم
این زمان هی کوتاهتر میشه
مثلاً اگه یک ماه بوده میشه یک هفته
یک هفته میشه دو روز
دو روز میشه چند ساعت
ولی مهم اینه که وقتی تمرین کنی
میبینی شما تو زمان خیلی خیلی کوتاه تونستی خودتو کنترل کنی احساستو کنترل کنی
اون لحظه موقع شکست ممکنه انسان نتونه خودش رو کنترل کنه
این طبیعیه
همه همینجوری هستند
حتی تو این مصاحبه هم آنتونی گفت من اول نتونستم مثلاً با اون کسی که برنده شده صحبت کنم چون عصبانی بود ولی بعد خودشو کنترل کرد و این مهمه
چالش مهم
چالش مهم
چالش مهم
اینه که ما در زمان کوتاهتر برگردیم به احساس بهتر
این چالشیِ که ما باید بپذیریمش
و انجامش بدیم و روش کار کنیم
یعنی باید توی حال بد موندن زمانش کوتاهتر بشه
یه اتفاق ناجالب که میافته
اون لحظه اونقدر فرکانسش فاصله داره با فرکانس حالت خوب
که نمیشه با یه بشکن برگردی به یه حال خوب
به آرامش نیاز داره که با خودت صحبت بکنی
نیاز داره که از زاویه دیگهای به این قضیه نگاه کنی
نیاز داره که موهبتهای این اتفاق رو ببینی
نیاز داره انگیزههای خودش رو بسازه تا حالت بهتر بشه
که این میتونه
توی ذهنمون تو زمان کوتاهتری اتفاق بیفته
و این مهمه
و ما هر چقدر بیشتر رو خودمون کار بکنیم اینا تو زمان کوتاهتری رخ میده
تا بتونیم احساسمون رو کنترل کنیم و
باید بتونیم و ما باید روی این خیلی کار کنیم
نه اینکه بشینیم بگیم
نه من هیچ وقت نباید ناراحت بشم
من هیچ وقت افسرده نشم
من هیچ وقت عصبانی نشم
هیچ وقت دلسرد نشم
هیچ وقت ناامید نشم
مهم اینه که در زمان خیلی کوتاهتر برگردیم به حالت خوب
برگردیم به احساس بهتر
از اون اول بتوانیم در شرایطی که اوضاع به ظاهر ناجالبه
جوری به قضایا نگاه کنیم که احساسمون بهتر بشه
از زاویه دیگه به قضیه نگاه کنیم
جوری به خودمون امید بدیم
جوری به خودمون انگیزه بدیم که احساسمون بهتر بشه
این اصل واساسش هست
خداروشکر به خاطر این آگاهی های خوب ومفید
خدایا شکرررر به خاطر این سایت الهی
خدایا شکر به خاطر وجود استاد عباس منش عزیز و بانو شایسته گرامی
سلام به استاد بی نظیر
منم از خداخواستم هدایتم کنه و به من کمک کنه هرچی میخوام بخرم پولشو بسازم و نقد خرید کنم و در همین مسیر ماشین ثبت نامی زیبایی خریدیم و ثروت فراوانی وارد زندگیمان شد و امروز نیز توانستم یکی از اقساط که سالها درگیرش بودم را تسویه کنم و از خدا خواسته بودم بتوانم اقساطم را تسویه کنم و بدهی هایم را بپردازم و لذت زندگی بدون وام و قسط را بچشم و هر زمان که اراده کردم به مسافرت بروم و لذت ببرم و چند وقتی است که به اینستا توجهی ندارم و در یوتیوب به دنبال آموزش زبان هستم و زندگی ام روغن کاری شده و نعمت و ثروت بیشتری وارد زندگی ام شده ومیبینم که قانون عمل میکند و هر روز دریم ورد خود را نگاهمیکنم و هر روز به خواسته هایم نزدیک میشوم و خدا کمکم کند تا بتوانم در مسیر بمانم و کسب و کار خودم را شروع کنم و به استقلال مالی فراوان برسم و از افراد معمولی جدا شوم و رفت و آمد با افراد معمولی را کنار بگذارم و با افراد موفق رفت و آمد کنم و هر لحظه شاد و سرحال و پر انرژی باشم و از زندگی لذت فراوان ببرم و اعتماد بنفس و عزت نفس خود را تقویت کنم و طرز نگاه متفاوتی داشته باشم و در این مسیر پروردگارم به بهترین مسیرها هدایتم کند و خدا از راهی که فکرش را نمیکنی راه میگشاد
In god we trust
پروردگارا مرا یاری کن به نکات مثبت توجه کنم
پروردگارا مرا یاری کن باورهای خوب و سازنده داشته باشم
سلام به رفقای عزیزم
صدای منو از کنار رودخانه کهمره سرخی در نزدیکی شیراز میشنفین!
توی تمرکز برنکات مثبت، بخش 7، دیدم که استاد از دست طوفان اما در رفت و زد به گردش و شادی…. ما هم از دست برق رفتگیهای روزانه که سر ساعت 12 پیش میاد و خیلی رو مخ هست، امروز پاشدیم اومدیم کنار رودخانه خنک… جای همه تون سبز.
فایل رو بصورت صوتی میشنیدم و توی آب سرد رودخانه گردش میکردم. معنای کلمه ی تراپی ، اینجا برام مشخص شد!
بچه ها، شنیدن صدای آب جوی یا رودخانه رو به همه تون توصیه میکنم تو این هوا
یه آهنگی هست از سیاوش شمس که نمیدونم چرا الان برام تداعی شد و تو کله ام داره میفرماید:
آی آی آی آی
آی آی آی آی
آی آی آی آی، آی آی آی!
عه… نوک زبونم بود ها ، فقط اولش رو یادم اومد… بقیه ش یادم رفت!
آقا شما صدای رودخونه گوش کنین تا من راجع به فایل حرف بزنم، حوصله تون سر نره:
آقا دروغ چرا؟ من هنوز شعورم در این حد نیست که هر کسی رو تحسین کنم! همه ش قضاوت میکنم. اگه با کسی اوکی بودم، خب قابل تایید و تحسینه. اگه اوکی نبودم، خب: بووووق! خب، مدارم رو نیگا: چقدرررر باحالم، چقدرررر معرکه ام، چقدرررر بوووووق!
همه ش که با بووووق، سانسور شد که!
میدونید، آدما اصلا یکی از دلایل زنده بودنشون، همین قضاوت کردنه! من بهترم یا یاردانقلی؟ ممد قلی درست میگه یا من؟ اصلا مسابقه کشتی میدیم!
یعنی اگه درگیری و قضاوت رو از انسانیت حذف کنیم که دیگه مسابقه ای باقی نمیمونه… رقابتی نخواهد بود….
فکر کن حسن یزدانی و دیوید تیلور فقط مجیز هم رو بگن و رو نقاط مثبت هم تمرکز کنند! دیگه کشتی بگیرن واسه چی؟ صلح و صفا و رفاقت!!
خلاصه فهمیدن این فایل تا حد زیادی واسه من قفل بود…. احمدی نژاد؟؟؟؟؟ رییسی؟؟؟؟ هیتلر؟؟؟جون داداش از این شوخیا با ما نکن! من غلط بکنم بتونم رو نکات مثبت اینا تمرکز کنم!
نه داداش، فعلن برام قفله!
دم شما گرم که اینقدر مردی که میتونی به نکات مثبت اینا فکر کنی.
منم چون حرفت برام حرفه، فعلا سعی میکنم به نکات منفی شون توجه نکنم.. تو رقابت هم، خیلی خوبه که اصل رقابت برامون مهم باشه، نه قضاوت این و اون. این منو یاد چکاپ فرکانسی میندازه که برای مقایسه با خودمون نوشتیم… خیلی باحال و درسته، رقابت باخود، برای بهتر شدن
….همینو فهمیدم،تامام!
آ، یادم اومد شعره رو:
حالا پنجره ها رو واکن
بگو به اونکه اون بالاست
بگو تموم روح و قلبم
توی دام یک صداست
همون نگاه که من یه عمر
تو رویاهام میدیدم
….دیرآم دارام دارام دارام…. (اینجا رو یادم رفت، ور زدم!)
نگاه اول سوزوندی
تموم تار و پود وجودم
انگار که من تا به امروز
خواب بودم و عاشق نبودم
نگاه اول سوزوندی
تموم تار و پود وجودش
انگار که اون تا به امروز
خواب بوده و عاشق نبوده…
آقا شرمنده، یکی این ضبط صوت قدیمی رو از برق بکشه… این همینجور میخونه تا صبح…!
اینم از کامنت نوشتن ما در دامان طبیعت!
به نام الله یکتا
سلام بر استادگرامی و خانم شایسته عزیز و تمام اعضاء گروه عباس منش
صفورا خواهر آقا مهدی هستم
این فایل واقعا فوق العاده بود برای منکه یک همزمانی بود
بعد از اینکه سرکار نمیرفتم منتظر بودم دوستم یا کسی باهام همراه باشه برای پیاده روی و امروز صبح زود گفتم این تضاد برای من هست چرا باید منتطر باشم که کسی آیا حال پیاده روی داره یا نه
باید خودم تنهایی بروم و طبق صحبتهای استاد عباس منش عزیز در قدم دوم ، آهنگهای تجسمی رو گوش بدم ، اتفاقا خیلی بهم خوش گذشت و تقریبا یکساعت بیرون بودم در برگشت هم خریدی انجام دادم
اون پارک زیبای میدان ، پرنده های قشنگ و اون انرژی و اومدم خانه فایل را گوش دادم اصلا لذت بردم با این همزمانی
ضمن اینکه من فکر میکردم فقط دارم ورودیهای ذهنم رو کنترل میکنم ولی امروز متوجه پاشنه آشیلم شدم .
مصاحبه فوق العاده بود همچنین توضیحات استاد عمق فاجعه ذهن من رو روشن کرد
از استاد عزیزم سپاسگزارم که دستان خداوند هستند برای ما و به ما آگاهی میدند که دنیای زیباتری داشته باشیم …
به نام خدا
سلام خدمت همه عزیزان
احساس شکست!!
چقدر همه ما زندگی هامون گره خورده به بازخورد این احساس…
اگه قالب مذهبی بهش بدیم میشه احساس گناه..
اگه قالب مالی بهش بدیم میشه ورشکست شدن…
اگه قالب ورزشی بهش بدیم میشه باخت…
اما این فقط یه احساسه که منطقی پشتش نیست… و اون اتفاق هیچ چیز بدی نیست و در خودش موهبت بزرگی داره اگه بپذیریمش!
که به ما بگه باید روشمونو تغییر بدیم
که به ما بگه باید نگرشمونو تغییر بدیم
که به ما بگه باید بیشتر صبر کنیم
که به ما بگه باید بیشتر خودمونو دوست داشته باشیم
که به ما بگه باید بیشتر موحد باشیم…
هر شکستی…هر خطایی..هر زمین خوردنی یه موهبته..که ما رو به خودشناسی بیشتر میرسونه…اما چه زمانی؟
زمانی که ما احساس لیاقت و ارزشمندیمونو به نتایج گره نزنیم حتی اگه اون نتیجه ترک گناه باشه!!
دوستی که هزار بار گناه کردی و هر بار احساس لیاقتت له شده و به خودت گفتی من دیگه بی ارزشم..من دیگه لیاقت ندارم
دوستی که به خودت گفتی من دیگه برای خدا تموم شده هستم…
دوستی که بخاطر گره زدن احساس ارزشمندیت به یه نگاه مذهبی صرف و اشتباه سالهاست باعث تکرار دوباره و دوباره خطا میشی مثل من و همه ما… فقط کافیه یه جور دیگه به موضوع نگاه کنی..
اول بدون تو خود وجودی..تو خود آگاهی هستی..تو نور خدایی
و خطاها مربوط به ذهن توست… ذهنتو خودت تفسیر نکن..تو بی خطا و بی آلایشی..پاک و معصوم…
اما ذهن ما همه پر از باورهاییه که درست و غلطه… اما این باورهاست که درست و غلطه نه وجود الهی ما.. ما همیشه درستیم..همیشه ارزشمندیم … به قول استاد مثل اون کودک شیرخوار که بدون هیچ دستاوردی ارزشمنده و همه دوسش دارن
فقط کافیه با گره نزدن ارزشمندیمون که باهاش به این دنیا اومدیم به نتایجمون خیلی طبیعی با بازخورد گرفتن آرام و آرام و بدون عذاب وجدان نتایجمون رو بهبود بدیم و خودمونو توسعه بدیم…
مثل همون کسی که ماشینش خراب شده و دنبال رفع ایراده…اون ماشینشو خودش نمیبینه…بنابر این اول میپذیره ایراد ماشین رو و بعد خیلی طبیعی میفته دنبال اصلاحش و ممکنه چند وقت درگیرش بشه اما نهایتا به راحتی حلش میکنه…
از نگاه مذهبی شاید کمی مقاومت به پذیرش این موضوع سخت باشه…اما بهش فکر کنیم… خدا ما رو نفرستاده به این دنیا که بگه آفرین شما و شما گناهانتونو ترک کردید جایزه دارین و شما و شما برید جهنم..نه..
موضوع اینه که خداوند ما رو با تمام نقص هایی که داریم در این جهان آفریده تا با بازخورد گرفتن آرام و آرام خودمونو اصلاح کنیم و با توسعه خودمون خدایی تر بشیم و بهشت جایی نیست جز در وجود خودمون… اونجایی که خودمونو عاشقانه دوست داشته باشیم و بخاطر حتی خطاهایی که تکرار میشه به خودمون برچسب نزنیم و بدونیم که ویژگی های ریشه دار اخلاقی یه شبه به وجود نیامده تا یه شبه حل بشه… و خداوند غفور و رحیمه… و این نگاه رو بسط بدیم به تمام شرایط زندگیمون…نترسیم از خدا و فردامون..فقط خودمون رو دوست داشته باشیم و همیشه بهترین کاری رو که میتونیم انجام بدیم و اگه نتیجه چیزی نبود که میخواستیم باز بلند شیم و بدونیم..
برای خدا این مهم نیست که گناه نکنیم
برای خدا این مهم نیست که خطا نکنیم
برای خدا این مهم نیست که چقدر موفق میشیم
برای خدا فقط این مهمه … که همیشه تلاش کنیم و ادامه بدیم… چون شروع ما از این جهان نبوده که با رسیدن به نتیجه خاص رسالتمونو به انجام برسونیم و این مسیر تا همیشه در عوالم پی در پی ادامه داشته و ادامه خواهد داشت…
فقط مدام باید ادامه بدیم و کنترل ذهن کنیم
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ
کسانی که بیشتر کنترل ذهن میکنن بیشتر مقربن در درگاه خدا..فارغ از تمام نتایج و دستاوردهاشون
فقط باید خودمون عاشقانه با یک نگاه توحیدی عمیق دوست داشته باشیم و بدونیم که اگه خودمونو همینطوری بپذیریم و ارزشمند بدونیم دیگه سیکل معیوب تکرار رو قطع میکنیم و رها میشیم…
ان شاالله
سلام به استاد خیلی عزیزم و به استادبانوی شایسته
و سلام به همه دوستای عزیزم
چه فایل بی نظیری بود، چقدر درسای قشنگ و عملی و مهمی داشت
چندبار این چندروزه این فایل رو گوش دادم، الانم نشستم تو بالکن خونه خواهرم تو شهر زیبای بِری، Barrie،و دارم کامنت مینویسم
درحالیکه صدا و بوی زغال و آتیش تو فضا پیچیده و همه جا به شدت سبزه و هوا هم بی نظیر، هم آفتابیه هم خنکه و یه نسیم ملایم مطبوعی میوزه… خلاصه که این فضای بهشتی کامنت نوشتن میطلبه و خیلی میچسبه
همینجوری که فایلو گوش میدم میسنجم ببینم خودم چجوری عمل کردم و میکنم تو مواردی که استاد بهش اشاره میکنه
اونجا که تعریف و تحسین میکنه آنتونی جاشوا رو که بعد از شکست، به جای غصه خوردن و افسردگی و اینا، بلافاصله داره به تمرین مجدد فکر میکنه و بهبود دادن خودش…
تو این مورد من خیلی دارم سعی میکنم اینطوری باشم
اتفاقا همین اخیرا، همین چند روز گذشته، یه تضاد سخت و یه اتفاق ناخواسته ی به ظاهر خیلی تلخ برام پیش اومد
از همون دقایق اول تو ذهنم میومد که اولا خودمو بسپرم به خدا، و بعد اینکه وقتی من تو مسیر درستم، وقتی دارم رو خودم کار میکنم و به قوانین عمل میکنم (که نتیجه ش احساس خوبه) پس هر اتفاقی که بیفته در جهت رسیدن من به خواسته هامه
تو شرایط سخت و ناخواسته خیلی سخته اینو بگی و درونا باور کنی و قبول کنی، اما خدا رو هزار مرتبه شکر برای وجود استاد و این سایت و آموزش ها و برای هم مدار بودن ما با این مطالب، واقعا هر چی خدا رو از این بابت شکر کنم کمه
من ظرف سه 4 روز بعد از اون اتفاق فقط خودمو بستم به جلسه 4 قدم 5 که دقیقا راجع به همین مبحثه و اون جمله ای که بالا بولد کردم رو استاد بارها تو این فایل میگه
بدون اغراق روزی سه 4 بار این جلسه رو گوش میدادم و هربار بیشتر درکش میکردم و لذت میبردم ازش:)
یه کار دیگه ای که کردم اومدم مرور کردم که من تو این مدت، در مورد این داستان که حالا ناگهانی بهَم خورده بود، چه چیزهایی رو تو خودم میدیدم که جای بهبود دادن و تقویت کردن داره، بیام رو اونا کار کنم، و 3 مورد رو انتخاب کردم که روشون کار کنم، یکی تقویت زبان انگلیسیم که بتونم راحت و قشنگ و روون انگلیسی صحبت کنم، دومی بیشتر اجتماعی بودن، کار کردن رو تَرک این حالت شای و کمرو بودن که باعث میشه خیلی کارا رو نکنی، تو خیلی چیزا شرکت نکنی، و حتی حرفت رو هم نزنی و دلیل مشارکت نکردنت رو هم نگی.. که منجر میشه به برداشت های اشتباه و کلا سو تفاهم… این حالت رو خیلی باید سعی کنم و جدی بگیرم که بذارم کنار
و سومی هم تمرین و یاد گرفتن رقص، تو این مدت دیدم رقصیدن رو خیلی دوس دارم ولی هم بلد نیستم هم باز به همون دلیل شای بودن، همون قدری هم که بلدم روم نمیشه انجام بدم… یکی دوبار تو این مدت تجربه ش پیش اومد و دیدم خیلی دوس دارم، و تصمیم دارم برم کلاس
و این فکرا رو همون فردا پسفردای اون اتفاقِ ناخواسته کردم
خیلی برام جالب بود که میتونستم اینجوری فکر کنم، دارم از اتفاقی و چیزی حرف میزنم که حالت عادی آدما رو حداقل برای چند هفته افسرده میکنه، یا حالشون رو خیلی خیلی بد میکنه،،ولی من (البته علیرغم نجواهای شیطان که بی وقفه نجوا میکرد) تونستم اینجوری برخورد کنم با این ناخواسته،
و جالبه که آدم خودش قشنگ متوجه میشه که داره کار و رفتار متفاوتی بروز میده
به خودم افتخار کردم و همش حواسم هست که این پیشرفت های خودمو ببینم
همینطور در مورد این اتفاق، همه ش حواسم هست که از مسیر خارج نشم، که واقعا واقعا تسلیم خدا باشم
همش با خودم میگم ان معی ربی سیهدین
و بعدش هم میگم ان علینا للهدی
هدایت خدا رو کِی میتونیم دریافت و درک کنیم؟ وقتی آرامش داشته باشیم
خودمون رو واقعا به خدا سپرده باشیم نه فقط به حرف
مثل مادر موسی، با اینکه هیچ ایده ای نداریم که این کار این اتفاق چجوری میتونه برای ما خوب و مثبت باشه، چجوری میتونه ما رو به خواسته مون برسونه، اطمینان و توکل کنیم به خدا… در این حالت نتیجه ش رو میبینیم، خیلیم زود
نه مثل یعقوب همش ناراحتی کنیم و غصه بخوریم و بچسبیم به خواسته
خدایا هزار مرتبه شکرت، چقد من لذت میبرم ازین مفاهیم:)
خدایا خودمو میسپرم به تو و ازت میخوام کمکم کنی هدایتت رو ببینم
و تحقق خواسته هام رو هم از تو میخوام و خیلی زود میخوام.
رهرو تو اینک اندر منزل است
سلام به روی ماهت عزیزجانم ،نسیم جانِ زیبا یکی از دخترانِ مهربان وزیبارویِ فاطمه جان.
چقدر از کامنتت وتجربه های عالی ات لذت بردم وآموختم واین کنترل ذهن که فرمودید و عمل به آن وبعد جهت دهی واقعا حرفه ای ذهن به سمت خواسته های عالی که دعا میکنم موفق باشی گلم.
نسیم جان وقتی با این مسیر گره می خوریم و آرام آرام بابهره بردن از نکات کلیدی وطلایی استادمان که به یکی از این نکات بسیار تاثیرگذار در جای جای وجود ونتایج عالی آن در زندگیمان ،اشاره کردید وعمل به آنها،ایمان به خداوند در وجودمان نهادینه می شود وچقدر عالی در کنار هر تضاد ،نه تنها شاکر هستیم بلکه چه درس هایی در آن به مرور زمان وباتربیت وجهت دهی ذهن به سمت مثبت اندیشی ،مثل تجارب زیبای شما چه رشدوپیشرفتی کرده وهر دفعه واکنشی عالی تر .
جوونم به مورد رقص که اشاره کردید ،چون من هم عاشق رقصم و خدادادی رقصم عالیه و چقدر انرژی می گیرم واقعا بی نظیره وبه ویژه در این فرکانس هم باشی که انگار با هر زمان رقصیدن، اشک شوقت جاری می شود از هدایت خداوند به این مسیر وکنار استاد بی نظیرمان وروند ومعجزات عالی و هرروز ادامه دادن آن …….
خلاصه که برایت عزیزدلم عالی ترین ها را در هررزمینه ای که مدنظرتان هست آرزومی کنم و خواندن باعشق نتایج عالی تان ،عاشقتم.
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید…
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام به مریم عزیزم دوست خوب و همسفر تو این سفر فرکانسی
خیلی ممنونم از کامنت قشنگی که برام نوشتی و انرژی و انگیزه ای که بهم دادی، اینم یه پیام و نشونه که رقصو جدی بگیرم و دنبال کنم:)
در مورد عمل به آموزه ها و تقویت ایمان گفتی که کم کم در وجودمون نهادینه میشه… دقیقا همینجوریه، اولش ذهن رو کنترل میکنیم و مجبور میکنیم جور دیگه نگاه کنه.. بعد کم کم این میشه پیش فرض ذهن:) چقدر خوبه
خدا رو هزار بار شکر برای این مسیر توحیدی
انشالا هم شما هم من هم همه دوستان روز به روز متعهدتر کار کنیم و پیشرفت کنیم و بیایم اینجا از نتایجمون بنویسیم
سلام نسیم عزیز
خدا رو شکر میکنم که در این مدار هستم
خدا رو شکر میکنم بابت کامنت دوستان که واقعا ذهنم رو تنظیم میکنه روی خدا
صبح کامنت شما رو خوندم و لذت بردم
قرار بود برم شیر بگیرم، صبح از خونه زدم بیرون و هدفمم این بود که پیاده برم تا مغازه شیر فروشی و بیام، همین که رسیدم سر خیابون یکی از دوستام با موتور جلو پام ترمز کرد و منو رسوند تا مغازه شیر فروشی.
تو مسیر همش خدا رو شکر کردم برای این همزمانی برای این آسان شدن، برای این یاری و کمک الله
بعد به خودم گفتم…
ببین خدا با یک نیرو داره جهان رو اداره میکنه هااااا
همون نیرویی که مسیر رسیدن به شیر فروشی رو برات نزدیک کرد، هموار کرد، آسان کرد و زودتر از چیزی که تو فکر میکردی به مقصد رسوندت، میتونه خواستههای دیگه تو رو هم به همین شکل برات آسون کنه.
به قول استاد که تو جلسه 4 قدم 3 میگه:
ذهن ما در مورد ثروت خیلی مقاومت داره، دریافت نعمتها رو طبیعی و بدیهی میدونه ولی ثروت رو نه
ولی اینطور نیست!!
خدا میاد ی ایده میده و چندین سال جلو میندازه کسب و کارم رو
شخصی رو وارد زندگیم میکنه که مسیر و برام نزدیک کنه، آسون کنه، هموار کنه، لذتبخش کنه…
یادمه کار پوشاک و با 7 تومن شروع کردم و بعد از چند ماه خدا شخصی رو تو مسیرم قرار داد که 200 میلیون به من اعتباری جنس داد و من در مدت 18 ماه به بیش از اون چیزی که فکرشو میکردم رسیدم.
خدا هدایت میکنه
خوبم هدایت میکنه
فقط باید ذهنم از چه کنم چه کنم و هزاران ترمز دیگه رها باشه
ممنونم نسیم جان از مشارکتت
در پناه الله باشی
آرامش، آسایش و رفاه برات آرزو میکنم
سلام نوید عزیز و خیلی ممنون از پاسخی که برام نوشتی
از هدایت خدا و هم زمانی ها گفتی… چقدر زیباست وقتی این همزمانی ها رو میفهمیم و کردیتش رو به خدا میدیم:)
میخوایم جایی بریم، همون موقع خدا یکیو میفرسته ببرتمون، میخوایم کاری کنیم، خدا یکیو میفرسته با سرمایه ش یا با هرچیزی که ما نیاز داریم کمکمون کنه
چقدر زیباست:) و برای ماهایی که میفهمیم اینا از کجا آب میخوره و شانس و اتفاق و اینچیزا نیست خیلی زیباتر هم میشه
امیدوارم روز به روز موفق تر باشی هم تو کارت، هم تو کار کردن رو خودت و این مسیر بهشتی
سلام نسیم عزیز
اولا که چقدر اسم زیبایی داری شما،، و این کامنتت مثل نسیم خنک بر قلبم جاری میسه و به من ارامش میده..
این چند وقته هر سوالی برام پیش میاد هدایت میشم به کامنت های دوستان عزیزم…
مثل کامنت های سعیده عزیز..
مثل کامنت های مریم عزیز
مثل این کامنت شما
خصوصا اینکه چند وقتیه یک تضادی برخوردم که ذهنم رو خیلی مشوش کرده .. حالا شاید این تضاد بزای بقیع اون قدرها هم اذیت کننده نباشه ولی ذهن من رو خیلی درگیر کرده و من هی دارم تلاش میکنم یه خودم بگم حتما درست میشه و حتما خیریتی توش هست..
وقتی این جمله شما رو خوندم :
وقتی من تو مسیر درستم، وقتی دارم رو خودم کار میکنم و به قوانین عمل میکنم (که نتیجه ش احساس خوبه) پس هر اتفاقی که بیفته در جهت رسیدن من به خواسته هامه
یه مقدار اروم تر میشم و هی دارم سعی میکنم خودم رو اروم کنم ..
البته باید روی الگوهای تکرار شونده هم کار کنم .. چون یه سری الگوها هر چند وقت یک بار بزایم تکرار میشه..
و اینکه منم هی همش میخوام زبان انگلیسیم رو تقویت کنم ولی همش تنبلی میکنم . ولی دگ باید مصمم شم یه تکونی به خودم بدم و حتما زبان زو قوی کنم..
مخصوصا اینکه خیلی دوست دارم بالخره مهاجرت کنم یه کشور دیگه که بهتره حالا انگلیسی زبان باشه..
پس باید زوی زبانم کار کنم ..
تمرینات ورزشیم رو هم باید شروع کنم دوباره به تمرین کزدن… و نباید جا بزنم ..
و اینکه خیلی هم انگار شای و خجالتی هستم که باید بهترش کنم و راحت بتونم درخواست کنم ..
موفق باشی دوست عزیز
سلام رضای عزیز و خیلی ممنون از پاسخی که برام نوشتین
منم هروقت دنبال یه نشونه، یه راهنما، یه جواب میکردم میام تو سایت و کامنت میخونم و چقدر لذت میبرم و چقدر جواب میگیرم
اگه درگیر تضاد هستین، از هر نوعی، بهتون توصیه میکنم حتما جلسه 4 قدم 5 رو بارها و بارها گوش بدین معجزه میکنه
امیدوارم هم تو زبان هم تو ورزش و هم کار کردن رو خودتون تو تمام جنبه ها روز به روز موفق تر باشین:)
سلام خدمت آقا رضای عزیز
در مورد یادگیری زبان وجدیت در این مورد اگر اجازه بفرمایید تجربه خودم رو در این زمینه برایتان می نویسم،
من حدود دوسال وتقریبا همزمانی با هدایتم در این سایت مقدس وباعشق هرروز کنار استادم ادامه دادن وسعی در عمل کردن به رهنمودهای ایشان ،در کنارش به یک استاد زبان بی نظیر وعالی که قبلا انگلیس وامسال به تورنتو مهاجرت کردند هدایت شدم در تلگرام و چون از دوران راهنمایی عاشق زبان بودم خیلی دلم می خواست اصولی یاد بگیرم یعنی ابتدا گرامر بعد مکالمه که به لطف خداوند همین طور به صورت تکاملی رقم خورد(9ترم کلاس ترمیک و1ترم کلاس مکالمه) ومن بعد از حدود یکسال که از ثبت نامم و تولدم در این مسیر جادویی گذشت و چقدر این آرامش ورسیدن به احساس عالی برایم ارزشمند وحیاتی بود ، هدایت شدم به شروع کارکرد زبان و طبق فرمایشات استاد زبانم من تعهدنامه ای نوشتم که خود را موظف بدانم به تمرکز،تکرار ویادگیریِ هر روز زبان و الان که ترم چهارم هستم این قدر برام شیرین ولذت بخش شده به ویژه که هرروز یاد این تعهدنامه می افتم و مثل تعهدنامه بهبودیم آن را ملکه ذهنم کرده ام .
اما این خود یک فوت کوزه گری است: تکرار وتمرین و با لذت ادامه دادن که خود اصل واساس رشدوپیشرفت مان است .
امیدوارم که شما هم در یادگیری زبان وادامه دادن در کنار لذت بردن از آموختن آن ، موفق باشید ودر تمام زمینه ها با هدایت های زیبای خداوند، بدرخشید.
در پناه خدای مهربانم هر نفس شاد، سلامت وعالی باشید ورشدوپیشرفت های عالی را تجربه کنید.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام مریم عزیز
من میدونی دلم میخواد یه جوری زبان رو راحت یاد بگیرم.. مثلا میگن باید گرامر و اینا کار کنی.. ولی من اینجوری خوشم نمیاد.. از گرامر خوشم نمیا.. کاش مثلا یه جوری باشه نیاز به گرامر نباشه.. نمیدونم احساس میکنم راهی بزاش هست.. مثلا من الان فارسی حرف میزنم ولی همینجوری خودکار دارم حرف میزنم دگ.. گرامر فارسی رو که من نرفتم از بچگی کار کنم !!!
حالا مثلا میگن این اخه زبان مادریته و چون توی بچگی یادش گرفتی… پس در نتیجه اگه میخوای انگلیسیت اونحوری سیمپل و روان باشه باید توی بچگی توی کشور انگلیسی زبان متولد میشدی !!
میدونی من کلا مغزم با اینکه میگن یه چیزی رو اگه توی بچگی یاد نگیری ،، وقتی بزرگ میشی سخت میشه و توی بچگی راحتتره .. مغزم با این قضیه مشکل دازه انگار !!!
مثلا میگن اگر از بچگی ورزش نکنی و اگر از بزرگی شروع کنی دگ نمیشه مثلا خیلی موفق بشی و یا اصلا کلا نمیشه..!!
یا مثلا میگن اگر از بچگی زبان شروع نکنی و اگر بزرگی شزوع کنی دگ نمیشه و یا خیلی سخته !! باید بزی گرامر کار کنی و فلان و بهمان !!
نه من اینو مغزم باهاش مشکل داره ..
کلا این باوره که میگن اگر از بچگی کاری رو شروع نکنی و اگر از بزرگی تازه شروع کنی دگ نمیشه و یا دگ دیره و یا اگزم بشه نمیتونی خیلی موفق بشی !!
خیلی باوره خطرناکیه !!
مثلا فرض کن بخوای زبانت خیلی راحت و ساده یاد بگیزی .. میگن باید از بچگی شزوع کرده باشی تا راحت یادش بگیری !! و توی بزرگی سخته !!
نمیفهمم چرا ؟؟ چه ربطی به سن داره !!
اون بچه اگر زود یاد میگیره به نظرم به خاطر اینه که ذهن پاک تری داره و باورای قشنگتری داره .. نه به این ذلیل که سیستم عصبی مغزیش توی بچگی بهتر کار میکنه که !!!
حالا باز دلیل علمی میارن میگن خب یه بچه اتصالات عصبی مغزیش زیاده و نورون های مغزیش زیادن و اتصالات نورونیش زیاده !! ولی توی بزرگی نورون های مغز کم میشه و اتصالات کم میشه!!!
به نظرم این یا کلا غلطه .. یا اگر اون اتصالات مغزی عصبی توی بزرگی کم میشه به خاطر روند سنی نیست.. بلکه به خاطر روند فکری و باوری طرفه که ذهنش مملو از باورهای محدود کننده شده و اگر طرف بتونه روند فکری و باوریش رو تغییر بده و مغزش رو ببره توی باورهای کودکیش در نتیجه ارام ارم اون اتصالات عصبی مغزی بیشتر میشن و در نتیجه یادگیزی زبان انگلیسی اسان تر میشه !!
فقط به این دلیل که باورهای بهتری در ذهنش ساخته !!!
ولی مهمش اینه که بتونی خیلی خوب ذهنت رو از نو بزنامه نویسی کنی !!
مثلا طرف سنش رفته بالا. ولی یه آرزو داره که قهرمان المپیک بشه.. ارزو داره خیلی موفق بشه..ارزو دازه خیلی ثروتمند بشه.. هرچی…
ولی من توی ذهنم این هست که خب اخه از بچگی شزوع نکردم !!! و باید از بچگی شزوع میکزدم…
نمیخوام بگم وابسته به ارزوهام هستما .. نه …
ولی خب این باوزه که از بچگی باید شزوع میکزدم هنوز ته مغزم هست..
به نظزم اگر ادم بتونه ذهنش رو از نو بزنامه نویسی کنه و باورهای کودکیش رو در ذهنش ارام ارم از نو پرورش بده ،، اون ادم در هر سنی و با هر قیافه و با هر تحصیلات و با هر مدرک و با هر جنسیت و با هر استعداد و توی هر شهر و روستایی ووووو میتونه به ارزوهاش و خواسته هاش البته به اسانی برسه !!!
مثال زیان انگلیسی من دلم میخواد خیلی راحتتر از گرامر و اینا کار پیش بزه …
کلا به نظزم اگر یه موضوعی با افزایش سن سخت پیش میزه به خاطر روند افزایش سن نیست که مثلا بگی مغزم ضعیف شده .. نه به خاطر اون باورهای محدود کنندس که ارام ارام رفته توی مغزمون !! نه به این دلیل که مغزه تحلیل رفته یا نه به این دلیل که تواناییمون توی بچگی بیشتر بوده که !!!
به نظرم فقط به این دلیل که باورهای قشنگتری در کودکی داشتیم همین !!
حالا باید ارام ارام سعی کنیم اون ذهنیت کودکی رو در خودمون پرورش بدیم..
و اگر همچنان دازه شرایط سخت پیش میره چون من فکز میکنم ذهنیتم تغییر کرده !!
اگر همچنان زبان رو مثلا سخت میگیرم چون هنوز باورهای غلط دارم.. نه به این دلیل که از سنم گذشته !!! کلا دلم میخواد زبان زو خیلی راحتتر از داستان گرامر و اینا یاد بگیزم !!
اگر هنوز زندگیم سخته چون هنوز باورهای غلط دارم..
در واقع هنوز ترمزهای زیادی دارم..
فکز میکنم دوره ی کشف قوانین بزایم مناسب باشد..
مریم عزیز ببخشید کامنتم خیلی زیاد شد..
مشتاقانه منتظر پاسخ شما هستم.
بزایت ارزوی خوشبختی دارم ..
موفق باشی عزیزم
بهنام خدا
سلام به استاد عزیزم و سلام به مریم جان
این فایل از ابتدا تا انتهاش برام پر از درس بود عجیب به دلم نشست مثل دونهبه دونهی فایلای سایت
یعنی این روزا هر فایلی که میشنوم حالمو خوب میکنه بهم درس میده ،امید میده،قوت قلب میده
انگار که خدا داره از زبون استاد و سایت و کامنتای بچهها باهام صحبت میکنه
از ابتدای فایل که گفتین راجع به اینکه بعضی آدما با منظور یه سوالی رو میپرسن یا قصد خوبی پشت رفتارشون نیست ولی تو نباید بزاری اونا ذهنتو خراب کنن دیدم آره خیلی موقعها اینجوری بوده و شاید من گذاشتم بازی بیفته دست چنین آدمایی و وا دادم و توانائیهای خودمو ندیدم ،حرف این آدما باعث شده حتی خودمو واسه چیزهایی که من هیچ دخالتیتو به وجوداومدن و بودنشون نداشتم مقصر بدونم مثلا من خیلی از موقع ها به خاطر شرایط خانوادم از سمت آدما تحقیر شدم اما چون قانون رو نمیدونستم من احساس گناه داشتم احساس عدم لیاقت احساس اینکه چقدر بد که من تو اینجام و شرایطم اینه چقدر سر همین مسئله پوچ من گریهها کردم و غصه خوردم و حس قربانی بودن گرفتم که اونم از شرک میومد اینکه فک کنی آدما انقدر قدرت دارن که مانع خوشبختی تو بشن ولی ته دلم همیشه میگفتم خدا منو نجات میده من تو همون شرایط اسفبار هم که حتی دوست ندارم زیاد راجعبهش بنویسم هم دلایلی برای حال خوب پیدا میکردم امید تو دلم زنده بود و میگفتم خدا خودش منو تو این شرایط قرار داده و خودش هم باید کمکم کنه و قدرت خدا از همه قدرت بالاتره و خدا کمکم کرد و زندگیم از خیلی از آدمایی که بهم زخم زبون زدن و شرایطشون به ظاهر از من بهتر بود الان بهتره به لطف خدا فقط با عنایت خدا
یا من همیشه چهرهفوقالعاده زیبایی داشتم از بچگی تا الان اما خوب اضافهوزن هم داشتم حتی تو دوران نوجونی و اوایل ازدواجم قبل از زایمان هم که این اضافه وزن کمتر بود من خیلی خودم و بدنم رو سرزنش میکردم و نود درصد مواقع دلیلش این بود که وقتی کسی زخم زبون میزد یا تلخ حرف میزد یا قصد داشت حالمو خراب کنه و بهم القا کنه که خوب نیستم من وا میدادم و خودمو میباختم انصافا که آدمای زیادی هم ازم تعریف میکردن و تحسین میکردن اما خوب کار شیطان و کار ذهن اینه که بدی ها رو بلد کنه و تو ذهن تکرارشون کنه به عکسام که نگاه میکنم باوجود اینکه هنوز با خودم به صلح زیادی نرسیدم ولی اولین چیزی که به چشمم میاد زیبائیه و بعدش ناراحتی از خودم که چرا انقدر اجازه دادم نظرات روم تاثیر بزاره و این همه زیبایی به چشمم نیاد حتی الان که من دوتا زایمان کردم با وجود اضافه وزنم ولی من نسبت به خیلی از آدمای لاغری که میشناسم ، هم بدون اینکه دکتر برم و به راحتی باردار شدم(همیشه با خودم میگفتم من برای باردار شدن دکتر نمیرم و میترسیدم که برم و دکتر نا امیدم کنه و با خودم میگفتم این همه دکتر رفتن جز استرس چیزی برای آدم نداره پس قدیما چجوری باردار میشدن ) هم دوران بارداری راحتی داشتم (خداروشکر هیچوقت جوری نشد که کارم به استراحت برسه و یا نتونم خودم از عهده کارام بربیام حتی تو بارداری دومم دوبار به تنهایی اسباب کشی کردیم و وسایل سنگین هم جابجا کردم و خدا حواسش به من و بچم بود ) و زایمان سزارین راحتی داشتم و دوران نقاهت کمی داشتم و با خودم میگم نسرین ببین بدنت چقدر به کمک تو اومده همیشه ، ولی کاری کهتو باهاش کردی چی بوده تو فقط بابتش احساس گناه و شرم داشتی و این همه پایه بودن و راحتی که برات فراهم کرده رو ندیدی همین بدن به راحتی به تو دوتا بچه زیبا و شیرین داده ولی تو ندیدی
بله استاد من به خوبی توی این فایل این باگ روتو خودم کشف کردم که زیادی احساس گناه دارم برای هر چیزی حالا از وقتی که با شما و سایت آشنا شدم خیلی بهتر شدم ولی خوب جا داره خیلی خیلی خوب بشم تا به ارزش حقیقی وجود خودم پی ببرم
راجع به اینکه گفتین شبکههای اجتماعی نشتی انرژین واقعا همینطوره اینستا برای من یه نشتی بزرگ بود الان که دوماهه اینستامو حذف کردم میفهمم که چقدر حالم خوبه و کیفیت زندگیم و افکارم و تمرکزم و لذت بردنم و سپاسگذاریم بالا رفته و به خودم و همسرم و زندگیم و خانوادم و اطرافیانم قشنگ تر نگاه میکنم
نگاهم یه کم عمیقتر شده به زندگیم
راجعبه تحسین کردن و اینکه گفتین موفقیت هر آدمی رو تحسین کنین و به اون بعد موفقیتش نگاه کنین وشما خودتون رو مجبور کردین و سعی کردین که همه آدمای موفق رو تحسین کنین من دیدم زمانی که خصوصیت یا موفقیت یه آدمی رو تحسین کردم دقیقا از همون جنس هم وارد زندگی من شده و برعکس وقتی که سعی کردم موفقیت یا دستاورد کسی رو تو ذهنم یا پیش بقیه بیارزش یا بد و مخرب جلوه بدم دقیقا تو همون لحظه حسم بد شده و بماند که چقدر با اینکار نعمتی رو شاید از خودم دور کرده باشم .البته که من کلا آدمیم که از دستاوردهای دیگران خیلی خوشحال میشم اما خوب بوده چند موردی که حسادت و نفی کردن اومده سراغم و حال بد نتیجش شده
بله با نگاه کردن به هر فایل انگار من دارم ظرف وجودم رو تمیز میکنم و هر روز یه قسمتیش رو صیقل میدم
ممنونم ازتون برای این همه آگاهی و سادگی و قابل فهم بودن کلامتون
خدایا شکرت
بنام الله ای که هر چه دارم از اوست
سلام استاد عزیزم ،دلم برای آنلاین نگاه کردنتون یه ذره شده
این فایل به موقع به من رسید و اینجاست که هدایت و در لحظه پاسخ گرفتن خودشو به ما ثابت میکنه ،سپاسگزار الله ایم که قوانینش ثابت و همیشه میشه روش حساب کرد ،اخه خدا به این قشنگی کجا پیدا میشه روی کدوم آدم میشه مثل خداوند و قوانینش حساب کنی ،من که هر وقت روی آدمها حساب کردم چنان زدن توی گوشم که الان شدم یه پوست کلفت که هر وقت وسوسه روی آدمها حساب کردن میاد سراغم جای محکم سیلی ها کبود میشه و دردش یادم میاد
استاد عزیز من وقتی با فایلهای شما آشنا شدم و همش در مورد احساس و کنترلش به نحویی که در استرس و ترس و غم نمونه با اینکه اصلا درک نمیکردم این موضوع رو بسکه در زندگی روزمرم درگیر استرس و عصبانیت بودم ولی یه چیزی به من میگفت استاد درست میگه و فقط سعی کن بهش عمل کنی ،هر وقت به هر شکلی استرس میمومد سراغم زود این جمله استاد که انگار از یه قله میخوام بیافتم و دستم به یه بوته خار وصله و منطقیش کردم که بودن توی حس بد همچین شکلی داره ،هر بار با تمرین و یباد آوردن این مثال خودمو توی مود مثبت نگه میداشتم ولی تا زمانی دوره 12 قدم تهیه نکردم منطقش برام جا نیافته بود
اما بعد از دوره 12 قدم تازه میفهمم چطور احساس خودمو بهش جهت بدم تا توی حال بد نمونم و بیافتم توی جاده سرسبزه که گل و بلبل
یه مثال دارم از خودم که دوسدارم اینجا بنویسم
من چند ساله که درگیر یه پروسه بدهکاری شدم و یکی از مهمترین دلایل آشنایی من با استاد هم همین بود ،روزهای اول آشنایی با استاد بشدت بدهکار بود و حاصل زندگی 35 ساله من فقط استرس و نگرانی و حال بد بود ،هر روز من آشوب و ترس بود ولی همه چی عوض شده توی این سه سال و من فقط سعی کردم همین جمله استاد بهش عمل کنم حال خوب =اتفاقات خوب
طلبکارا میمومدن حسابی درگیری لفظی داشتیم و حتی گهگاهی چنان با تنش مواجهه میشدم که حسابی احساس نا امیدی بهم دست میداد ،اما ادامه دادم و هر روز بهتر میشدم توی شرایط سختی مثل دادگاه و حکم جلب قرار گرفتم و فقط جمله حال خوب اتفاقات خوب تو گوشم زنگ میخورد و اتفاقات بطرز عجیبی طوری پیش می رفت که به آسونی حل میشد و هر بار ایمان من برای کنترل احساسم در همچین شرایطی بیشتر میشد ،اخرین پرونده من یه خورده پیچیده شده بود و ظاهرا غول مرحله آخر بود و بشدت فکرمو درگیر میکرد ولی با توجه به باور قشنگی که ما خود خدایم مگه خداوند در مورد مسائل نگرانی داره باعث آرامش من میشد و مسائلی که قبلا حل کرده بود بیاد میاوردم که باعث میشد بیشتر حالم خوب بمونه
منم تمام تلاش خودمو انجام دادم و هر راهی بود برای حل مسئله پیش رفت و بقیشم سپردم به خدا و گفتم هر چی پیش بیاد خیره ،مگه میخواد چی بشه هر جا برم خدا هست و حواسش به من هست و شروع کردم به لذت بردن با پسرم ،با دوستام و از کارم
اتفاقی که افتاد اون مسلئه به آسونی حل شد و از یه راهی که اصلا فکرشو نمیکردم اوکی شد و باز هم ایمانم هزار برابر قوی تر
استاد الان میفهمم که میگین دقت به نکات مثبت اصل داستان یعنی چی ،اصلا ما آدما اومدیم توی این دنیا که لذت ببریم اصلا قرار ما با خدا از روز اول همین بود
چقدر این جمله منو آروم میکنه و باعث میشه با انگیزه بیشتری زندگی کنم
استاد عزیزم هر چی دارم از آرامش و حال خوب مدیون شمام ..واقعا خداوند هر وقت نگاه شما میکنه به خودش احسنت میگه ،منم دوسدارم مثل شما باشم یه الگوی بسیار موفق
سپاسگزارم از شما استاد عزیزم و تمامی دوستان
بسم الله الرحمن الرحیم
سوره بقره – آیه 201
وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿٢٠١﴾ و گروهى از آنان میگویند : اى پروردگار ما ! به ما در دنیا نیکى و در آخرت هم نیکى عطا کن، و ما را از عذاب آتش نگاه دار
سلام سلام سلام به اساتید عزیزم و همسفرای ارزشمندم
ابتدا نکات فایل رو می نویسم و بعد تجربه خودم رو
الگوبرداری از افراد موفق 3
نگاه حسادت⬅️ آخیش دلم خنک شد یکبارم بلا سر تو اومد … اینا به هیچ جا نمیرسن… این حس رو ایگنور کنیم به نور و انگیزه برای حرکت
من ادم متفاتی هستم و آدمی نیستم که برم بشینم گریه کنم… این همه انفاق خوب رخ داده چرا اینا رو نبینم و فقط اون شکست رو ببینم… این نامردی در حق خودم و خدا… اونم یه اتفاقی که به ظاهر بد و درونش گنج هماهنگی فرکانس مثال کشتی و باد و تنظیم زاویه هماهنگ با جهت باد برای سرعت حرکت در قرآن… من بابد به نور توجه کنم و نور رو گسترش بدم… یادم باشه توجه به تاریکی به هر علتی حراااااامه…
اگه کسی حسودی می کنه، ازش قدرت بگیرین برای بهتر شدن… به اندازه پشیزی دیگران در زندگیمون تاثیری ندارن… عاقبت امور فقط دست خداست… اگه یه ذره شاکر باشیم، یه عالمه نکات مثبت تو زندگیمون هست…
شما باید بتوانید انسان های موفق رو تحسین کنید چون باعث گسترش نور میشه… اگه کسی به این نقطه رسیده که شده رئیس جمهور ایران، لایق بوده… باید به نورش توجه کنم، تاریکش رو خدا اعلم و به من ربطی نداره… باید ذهنم رو تربیت کنم برای تحسین موفقیت انسان ها… این همون چیزی که پاداشش میشه حظ عظیم که فقط برای قارون به کار رفته…
تفاوت افراد موفق و ناموفق: به جای نگاه کردن به مشکلات نگاه می کنن به فرصت ها
انسانی که خلأ نداره، ارزشمندیش رو به کمربند و لایک دیگران و نظر دیگران گره نمیزنه که… اصلاً بقیه مهم نیستن… نتایج نشون میده که آیا تو عمل، مرد عمل هستیم یا فقط چند تا جمله قشنگ می زنیم؟؟… مهم اینکه من روی خودم کار کنم و بهتر و بهتر بشم و کاری به بقیه نداشته باشم… و باور دارم و باور دارم که موفق میشم…
من پشیمون نیستم… تجربه کسب کردم… احساس گناه، بدترین احساسِ… گفت و گوهای درونت چه جنسی داره؟؟… من دوباره می تونم قهرمان جهان بشم… تو دل این داستان، این یک فرصته…
به جای احساس شکست خوردن، قدم برداریم… انگیزه بگیریم…
سه رفتار در برابر شکست:
1. با یه ماده خارجی مثل مشروب و … ذهنشون رو منحرف کنن و اروم کنن
2. منتظرن کسی بیاد بلندشون کنه (فرد خارجی)
3. من منتظر کسی نیستم که بیاد منو بلند کنه
اینا بحث توحیدی… همه چی توحید
من به روند تکاملم اعتماد می کنم، نتیجه هر چی که باشه چه خوب و چه بد، بهش اعتماد می کنم… عاقبت امور فقط دست خداست…
من کاری به رقیب ندارم… من به خودم و توانایی هام و نقاط ضعفم کار دارم که باید بهبود بدم…
این کمربندها و … بازاریابی
من دوست دارم رقابت کنم و بهبود پیدا کنم
معیارهای مردم که مهم نیست.. نفر اول بودن مهم نیست… طرف دوست داره بازی کنه و لذت ببره از اون کار… این القاب براش مهم نیست…
یکی از مهمترین پارامترهایی که نشون میده چقدر شخصیت شما رشد کرده ⬅️ چقدر نظر مردم داره برات کم اهمیت تر میشه
شکست قسمتی از بازی زندگی… مهم اینکه بعدش بلند شی…
اصل داستان: انرژی جنس خودشو گسترش میده… اگه به نور توجه کنی از همون جنس گسترش پیدا می کنه و اگه به تاریکی توجه کنی، از همون جنس گسترش پیدا می کنه… آلارم احساس مشخص می کنه که کدوم رو داری گسترش میدی…
نمی خوام قهرمان کاغذی باشم… اگه با رقیب ضعیف مبارزه می کردم و میبردم، اعتماد به نفس کاذبی پیدا می کردم ولی الان نقاط ضعفم رو پیدا کردم و می تونم تقویتش کنم…
در تضادها اولش طبیعی که احساسات بد رو تجربه کنی ولی طبیعی نیست که در اون احساس بمونی... هی این زمان ایگنور کردن کوتاه تر بشه… من آدم آهنی نیستم که…
تجربه های خودم:
25 خرداد که تضاد به ظاهر وحشتناکی برای همسرم اتفاق افتاد، خدارو شکر همون دقایق اول به فضل خدا، تونستم ذهنم رو کنترل کنم و خیلی راحت بتونم از زاویه ای به این اتفاق نگاه کنم که حالم بد نشه… و همش به خودم می گفتم این فضلی از ربم… و با دقت در این اتفاق تونستم پاشنه آشیل های خودم رو بکشم بیرون… و مهمترینش این بود که من احساس ارزشمندیم رو گره زده بودم به فداکاری و بدو بدو کردن برای دیگران و این فرکانس اتفاق های این چنینی رو برام خلق می کنه… و روش خیلی عالی کار کردم و دارم کار می کنم… بعد از کمی بهبودی حال همسرم، کارهایی که می تونست خودش انجام بده، به هیچ وجه انجام نمیدادم و به خودم یاداوری می کردم که اگر مجدد اون فرکانس ها رو ارسال کنم، قطعاً نتایج بدتر از این ها خواهد بود… و خدا رو شکر در این تضاد به فضل خدا خیلی خوب عمل کردم و به خودم با شجاعت نمره خیلی خوبی میدم… و با شجاعت به اطرافیانم اعلام کردم که به ملاقات همسرم نیان و تلفنی جویای حالش از مادرشوهرم باشن چون اینجوری راحت تر می تونستم حالم رو بهتر نگه دارم… و کلی درس های دیگه یاد گرفتم و کلی شخصیتم بزرگتر شد…
و به خودم افتخار کردم که سارایی که اینجور مواقع با احساس قربانی شدن، گوش زمین و زمان رو کر می کرد، الان به جایی رسیده به فضل خدا که نه تنها احساس قربانی شدن نمی کنه بلکه داره به چشم فرصت نگاه می کنه تا تنظیم فرکانسی کنه…
استاد عزیزم یکی از نعمت های بزرگ این تضاد برام این بود که:
تمرکزی دارم روی قرآن کار می کنم… و دلیلشم اینکه اون روزها قرآن و تفکر در آیاتش خیلی کمکم کرد … و خیلی برام لذت بخش بود… و عمیقاً دوست داشتم این لذت عمیق رو ادامه بدم… و الان به لطف آگاهی های قرآن، ظرف شخصیتم کلی رشد کرده… و از همه مهمتر تونستم اصول و خط قرمزهای زندگیم رو پیدا کنم و تلاش کنم که به هیچ وجه زیرپاشون نزارم… اصولی که تقریبا یکسال بود دوست داشتم مشخص کنم … ولی نمیشد… یا اگه بود اصول و خط قرمز اصلی نبود که به لطف قرآن این نعمت بزرگ رزقم شد.
و یکی از فضایل این تضاد این بود که دارم به لطف الله یکی از مسائل زندگیم رو ریشه ای حل می کنم و اونم رابطه ی عاطفی با همسرم است که باید تکلیفم مشخص بشه اونم نه با زور بیرونی بلکه با کار کردن روی خودم و شخصیتم و تسلیم جریان هدایت شدن…
استاد عزیزم بی نهایت ازتون سپاسگزارم الهی خیر و برکت جاری ترین باشه در زندگیتون
سلام به سارا عزیز
ممنون که نوشتی
از آگاهی هایی که دریافت کردی
از تجربیاتی که داشتی
تحسینت میکنم که تونستی با کنترل ذهنت از پس تضادها بربیای و تبدیلشون بکنی به فرصت،
تضادهایی که قبلا داغونمون میکرد و باعث افت و پسرفت ما میشد ولی الان تبدیل شده به بهترین بستر رشد و تعالی آدم.
احسنت بهت که تونستی در مورد تضاد همسرت ، خیلی عالی عمل کنی و متفاوت از قبل عمل بکنی
اینجور عمل کردن خیلی حال میده، آدم به خودش افتخار میکنه
منم بهت افتخار میکنم
خوشحالم که به جای تغییر دیگران فقط روی خودت کار میکنی و قطعا طبق قانون بدون تغییر جهان، شرایط عوض خواهد شد
و البته شرایطت شروع کرده به تغییر
آرامشت زیادتر شده
رهاتر داری میشی
داری خودشناسی میکنی
اینها تغییرات خیلی مهمیه که رخ داده.
تحسینت میکنم که قرآن میخونی
چی بهتر از این
داری با قرآن به منبع آگاهی و عشق و قدرت و آرامش و ثروت جهان هستی وصل میشی و بالتبع از همون جنس هم وارد زندگیت خواهد شد
من کامنتهات رو دنبال میکنم و همیشه استفاده کردم از مطالب مفیدت.
سپاسگذارتم و برات بهترینها رو آرزومندم.
شاد و خوشبخت باشی.
بسم الله الرحمن الرحیم
رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِـحِینَ
سلام سلام سلامی از جنس نور
سلام به داداش ناصر عزیزم
امیدوارم حالت عاااالی باشه
الان 2:52 بامداد هفتم شهریور مبااااارک …. که من دارم براتون پیام می نویسم
مررررسی از تحسین هااااات… خیلی قلبم رو منور کرد… بشارتی بود از ربم که وعده هاش نزدیکه
دادش ناصر یه خبر خوب بدم… نتایج این تمرکزی کار کردن روی قرآن و آگاهی های دوره بی نهایت ارزشمند لیاقت داره میااااد
اگه خاطرت باشه نوشته بودم که جریان هدایت گفته بود از مدرسه قبلی بیام بیرون… و مدیر موحد یه مدرسه دیگه ای بهم پیشنهاد همکاری داد و منم قبول کردم و بعد قلبم گفت که دخترم تو همون مدرسه قبلی بمونه …
دیروز که داشتم روی آیه های سخر و جلسه 5 قدم 3 کار می کردم، یکی از همکاران بسیار نازنینم تماس گرفت و پیشنهاد کاری خیلی بهتری رو بهم داد به عنوان مشاور در مرکز مشاوره کار کنم البته مشاوره درسی… و قلبم گفت قبولش کنم این همون جریان هدایته و باید تسلیمش بشم… اولش مقاومت کردم و گفتم که به مدیر مدرسه قول دادم بعد متوجه شدم که ایشون هم از اون مدرسه جا به جا شده و خود همین کمکم کرد که تسلیم جریان هدایت بشم و این همکاری رو قبول کنم
این اون شغلی نیست که من مدنظرمه ولی ایمان دارم که تو این مرحله قرار کلیدهایی رو بدست بیارم که در شغل آینده ام قرار قفل هایی رو باز کنه
و این قسمتی از رشد منه
و البته صد برابر راحت تر از تدریس تو کلاس و ازادی زمان بیشتر و آرامش بیشتری داری
داداش نمی دونی دیروز چقدر ذوووووق کردم از اینکه قانون جواب میده…
و یه نکته دیگه هم اینکه از اون موقع که من از طریق قران 5 تا اصل و خط قرمز برای خودم مشخص کردم… و تمام تلاشم رو دارم می کنم که هرگز زیر پا نزارم… محیط بیرونم داره تغییر می کنه…
اخلاق همسرم خیلی خیلی تغییر کرده و بهتر شده … بازم اون ایده آلم نیست و بهترش رو می خوام چون لایقشم … و خدایی که وهابه… اینم از درستی کارکرد قانون
نمی دونم جریان هدایت قرار چه معجزه هایی رو برام رقم بزنه
من اسم این ماه رو گذاشتم «شهریور مباااااارک»
قلبم میگه قرار کلی اتفاق های فوق العاده زیبا تجربه کنم و ملموسش از دیروز شروع شده
و یه نکته دیگه از همزمانی تماس همکارم با من و پیشنهاد کاری جدید برای مشاوره با پیام تشکر یکی از اولیاء سالی که گذشت
پیام داده بود که دخترش رو برده پیش «مشاور» و مشاور بعد از صحبت کردن با این دانش آموزم خیلی منقلب شده و اشک از چشماش جاری شده که یه بچه تو این سن چقدر درک خوبی از توحید داره… و چقدر مادرش رو تحسین کرده بود برای تربیت این بچه… و مادرش گفته بود که این اطلاعاتی که معلمش بهش یاد داده… خلاصه کلی ازم تشکر و قدردانی کرده بود… این هم نشونه ای بود برای قبول پیشنهاد همکارم برای مشاوره چون دقیقا این کلمه به تعداد زیاد در متن ایشون بود … و هم نشونه اینکه من می تونم تو این کار خیلی موفق عمل کنم … البته که اعتبار همه ی این عزت منحصر به خداست و همه ایده هایی که تو کلاس برای شناخت قانون از منظر قرآن به بچه ها یاد دادم، ایده های خودش بود و همه اولیاء بی نهایت تشکر کردن
خلاصه که نتایج و میوه های شیرین این تمرکز داره از راه میرسه
الهی شکر الهی شکر الهی شکر برای قوانین ثابت جهان
سجده:22
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ
کیست ستمگرتر از آن که به آیات پروردگارش پند داده شود، سپس از آن روی گرداند؟ مسلماً ما از مجرمین انتقام میکشیم
امیدوارم از مجرمین نباشم و همواره تسلیم جریان هدایت بشم …
بهترین ها رزقت باشه