الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 4

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز

خدا داره برای من همه کار میکنه

دیروز صبح داشتم با همسرم صحبت میکردم

تو سایت داشتم کامنت بچه‌ها رو میخوندم که یهویی یه جمله برام بولد شد که خدا داشت با من حرف میزد و گفت

« من مگه تو را به اینجا نرسوندم خوب بقیه مسیر هم خودم هدایت میکنم پس نگران نباش »

وقتی این جمله رو شنیدم خیلی احساس خوبی پیدا کردم قلبم ارام تر و نگرانیم کمتر شد

خیلی جالبه من گوشت تو یخچالمون تموم میشد من پول نداشتم و یه خورده داشتم نگران میشدم و داشت حالم بد میشد

تا اینکه این کامنت و این الهام خداوند رو دریافت کردم و خیلی حالم و احساسم خوب شد و پیش خودم گفتم چرا من نگرانم مگه تا الان خودش نداده ؟ تا حالا نشده بارها بارها از بینهایت طریق این نعمتها رو سمت من هدایت کنه ؟

بله هزاران بار

پس نگرانی برای چیه

بنابراین من اینجا‌ها باید تسلیم بودن خودم رو در برابر خداوند نشون بدم و بذارم خداوند پلن خودش رو پیاده کنه

خدا شاهده غروب که شد دیدم یه مشتری تماس گرفت و گفت من همین الان 200 – 300 کیلو محصولتو میخوام که همین الان بفرستی و خیلی هم عجله داشت

من گفتم الان که هوا تاریک شده و کسی تو گلخانه نیست که سفارش شما رو اماده کنه

این مقدار بار خودش یه روز کامل وقت میبره و گفتم الان نمیشه

و این بنده خدا عجله هم داشت و گفت هر جور شده برام فراهم کن

من هم گفتم باشه ببینم چیکار میتونم برات بکنم

چند جا تماس گرفتم از همکارها که همه‌شون جواب کردن

بعد یهویی یادم اومد که هفته قبل تو بسته بندی که قبلا تو یه سفارشی که داشتم حدود 200 کیلو بار درجه 3 گوشه‌ای زمینم ریخته بودم که اصلا روی فروشش حساب نکردم پیش خودم گفتم این بار کیفیتش پایینه بدرد کسی نمیخوره و جز ضایعات حساب کرده بودم

بعد یه حسی بمن گفت همون بار رو بهش بفروش و بعد به مشتری گفتم برگ درجه پایین دارم که کیفیتش پایینتره و اگر خواستی با قیمت مناسب بهت میدم و اون بنده خدا کلی تشکر کرد و گفت اوکی

الان برات ماشین میفرستم به بچه‌ها بگو برام بار بزنند بیاد

خدا شاهده من اصلا مونده بودم که خدا داره چیکار میکنه من دیشب تو کمتر از سه ساعت یه معامله شیرین داشتم از مسیری ، از محصولی که اصلا روش حساب نکرده بودم تازه من تو خونه بودم دست به سیاه و سفید هم نزدم همه کار رو دستان نازنین خداوند خودش برای من انجام داد بعد پول بار بود که تو حساب من واریز شد

و چقدر اون اسمس واریزی برام شیرین بود

چون دقیقا از چیزی پول بدست اوردی که اصلا روش حساب نکرده بودی

نمیدونی اون شب چقدر ذوق کردم و چقدر خدا رو سپاسگزاری کردم

که کافیه از خدا بخواهی اون خودش از بینهایت طریق خیلی راحت و اسون تو را به خواسته‌ات میرسونه

و اصلا نیاز نیست تو کفش پاره کنی خدا خودش روزی رسونه

ولی من متاسفانه تو بیشتر مواقع همش روی عقل ناقص خودم حساب میکردم ولی وقتی خود خدا اومد گفت

« تو نگران نباش من خودم تو را تا به اینجا رسوندم بقیه مسیر هم خودم هدایت میکنم »

و بعدش من تونستم یه ذره ایمان خودم رو نشون بدم و تسلیم باشم شبش خداوند کولاک کرد و این معجزات رو برای من بوجود اورد که فردای اون روز که امروز باشه رفتیم گوشت عالی و فوق العاده و باکیفیت خریدیم از یکی از دستان نازنینش

که وقتی نگاه میکنم تو رسیدن به این خواسته من اصلا کار خاصی نکردم همه کار رو خداوند برای من انجام داد

مشتری رو خدا برام فرستاد

محصول که درجه 3 ( یه جورایی به عنوان ضایعات بود ) رو خدا برام پول کرد یعنی من از هیچی پول بدست اوردم

تو کمترین زمان ممکن خداوند معامله رو برام جوش زد

تمام فعالیت فیزیکی رو خداوند و دستان نازنینش برای من انجام دادن

در اخر پول هم خودش برام فرستاد

تازه مشتری هم کلی تشکر کرد و گفت برای سری‌های بعد تو حجم بالاتر ازت خرید میکنم

بعدش خداوند در اخر گوشت خوب و عالی که برام اوکی کرد

خوب الان سوال

شما دقیقا بگو نقش من این وسط چی بود؟

من دقیقا برای رسیدن به این خواسته چه فعالیتی انجام دادم ؟

هیچی من بخدا فقط تماشاچی بودم

جز اینکه من از خدا خواستم و اون هم انجام داد

البته یه کار خاص هم کردم اون هم اندازه یه اپسیلوم تسلیم بودن رو از خودم نشون دادم

و در عوضش خداوند این همه نعمت بمن داد

حالا موضوع اینجاست چرا ما این نشونه‌ها رو نمیبینیم و حواسمون نیست و خیلی سریع درگیرش میشیم و فکر میکنیم باید این اتفاق رخ میداد و خیلی زود برام عادی میشه

خدا شاهده من این گفته‌ها رو بارها بارها به خودم میگم حتی از عمد دارم این کامنت رو مینویسم بخاطر خودم تا بیشتر حواسم باشه

که یادم باشه که اقا من از خودم چیزی ندارم من هر چی دارم از خدای منه که تا اینجا منو رسونده و از این به بعد مسیر هم بمن وعده داده و گفته نگران نباش بقیه‌اش هم با من

تو فقط ایمان خودت رو بمن نشون بده

تو تسلیم باش

تو بذار من کارهات رو برات انجام بدم

دوستان و استاد عزیز عاشق همه تون هستم دوست داشتم در مورد این اتفاق زیبای دیروز و امروز صحبت کنم تا خودم بیشتر تمرکز کنم از اینکه خداوند چطور از کجا از چه طریقی از چه مسیرهایی بهت کمک میکنه که تو اصلا فکرش رو هم نمیتونی بکنی و خدا میدونه در اینده من چه پیشرفتها و اتفاقات بزرگی در زندگیت رخ خواهد داد فقط بشرطی به قلبت گوش بدم و بذارم اون منو هدایت کنه

دوستان انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه الله یکتا ، شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

فعلا

یا حق

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز

کلام استاد :

« شرایط سخت همیشه وجود داره استرس و نگرانی همیشه بوده ولی این ما هستیم که باید تو اون شرایط به ظاهر سخت بتونیم ذهنم رو کنترل کنیم

و نذاریم نجواها کار خودشون رو بکنند

دائم باید با خودمون حرف بزنیم و به خودمون امید بدیم و ما باشیم که بتونیم ذهن خودمون رو کنترل کنیم نه شیطان و ادامه بدیم »

چه جمله کلیدی و طلایی گفته شد از استاد که

«ما باشیم که باید بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم »

دقیقا این چیزی که شاید خیلی ها از ادمها و البته خودم من ممکنه بهش توجه نکنم و حواسم نباشه

و تو سختیها و مشکلات حالم بد بشه

و احساس بد یعنی اینکه من با دستان خودم در رو برای شیطان باز گذاشتم که بیاید هر کاری که دوست داشت با ذهن من انجام بده و منو به حاشیه ببره و باعث بشه من سقوط کنم

بنابراین من سعی میکنم که هر موقع دیدم احساسم داره بد میشه خیلی سریع این مثال رو بیاد خودم بیارم که

احساس بد = با دست زدن به اتیش

خوب تو این حالت چه اتفاقی رخ میده ؟

مطمئنا وقتی که دستمون رو به اتیش بزنم بدون شک بلافاصله دستمون میسوزه

پس وقتی که این قانون رو بدونیم حتما بدنبال راهی هستیم که به اتیش نزدیک نشیم

بنابراین همین مثال رو من برای خودم همیشه میزنم وقتی که احساس بد میشه سریع به خودم میگم عمران حواست باشه داری میسوزی

و سعی میکنم یه کاری و یه فکری بکنم که تو اون حالت بد نمونم و افسار ذهنم رو تو دستم بگیرم و بیام به چیزهایی بهتر فکر کنم که کمک کنه حالم بهتر بشه

بنظر من این مهمترین قانون جهان هستی که خداوند وضع کرده که

احساس خوب = با اتفاقات خوب

و برعکس

احساس بد = با اتفاقات بد

و خود خدا این اختیار و این قدرت رو بما داده که خودمون بتونیم زندگی و جهان خودمون رو بسازیم

چطوری ؟

با کنترل کردن ذهن ، افکار ، کانون توجه ، چیزی که میبینیم ، میشنویم و در موردش حرف میزنیم

و انجام درست اینکار در جهت خواسته‌ها خودش تکامل میخواد و نیاز داره به مهارت و بارها تکرار و تکرار و تکرار

بنابراین من این قانون رو بارها بارها به خودم میگم

که تضادها و مشکلات و سختیها برای این اومدن که بمن کمک کنند تا خواسته من واضح‌تر بشن

پس نباید تو این شرایط بذارم نجواها بیان ذهن منو منحرف کنند

و با الگوها و جوابهای منطقی بیام ذهنم رو خاموش کنم و بگم همان طور که قبلا شده پس باز هم میشه

کافیه که من صبر کنم

کافیه که من ایمان خودم رو نشون بدم

کافیه که ذهنم رو کنترل کنم

کافیه که نامید نشم و ادامه بدم

تا نتایج بزرگ و بزرگتر بشن

در حین گوش کردن صحبتهای زیبایی استاد دوست داشتم در مورد کنترل کردن ذهن کامنت بنویسم

که هم برای اینکه قانون رو به خودم یاداوری کرده باشم و هم تمرین روزانه‌ام رو انجام داده باشم

حالا بریم به گوش دادن ادامه فایل

دوستان و استاد عزیز عاشق همه تون هستم

انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه الله یکتا ، شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

فعلا

یا حق

سپاسگزارم پوریا عزیز

ما خیلی راه داریم تا بتونیم تسلیم بودن واقعی رو در برابر پروردگار نشون بدیم

و به اندازه‌ای که بتونیم توحیدی عمل کنیم و بذاریم اون ما رو هدایت کنه و از همه مهمتر نگران نباشیم و بتونیم احساسمون رو خوب کنیم

به همون اندازه خودش از بی‌نهایت طریق ما رو به خواسته‌مون میرسونه

و حالا کسی از بیرون این اتفاق رو ببینه و با قانون هم اشنا نباشه تو جواب دادن به ذهن خودش اینو میگه

که چطور شد عمران این فروش عالی رو داشت ؟

میگه عمران خر شانس بوده

در صورتی شانس در کار نیست تمام اتفاقات زندگی خودمون رو با افکار و باورهای خودمون داریم میسازیم

که درک این موضوع و انجام اینکار خودش تکامل میخواد و هر چقدر بتونیم باورهای قدرتمند کننده بیشتر بسازیم نتایج و معجزات بیشتری تو زندگی ما رخ خواهد داد

و اون وقته بقیه میاد بهت میگن

عمران تو چیکار میکنی ؟

تو از کجا میدونستی فلان مسیر اینقدر پول توش هست ؟

تو چطور اینقدر درامدت عالی شده ؟

ما داریم پدرمون درمیاد اما تو مثل اب خوردن داری پول میسازی چجوریاست؟

و خیلی از سوالهای دیگه که جوابش فقط « کار خداست » جواب دیگه نداره

و ادمهایی که شما پوریا عزیز تو مدارش باشند خیلی عالی درک میکنند و ادمهایی که نباشند پیش خودشون میگن عمران داره طفره میره

و من خیلی خیلی خیلی خودم رو به اون مدار نزدیک میدونم

و هر روز برای رسیدن به اون لحظه تلاش میکنم ، وقت و انرژی میذارم

البته تلاشی که با لذته

تلاشی که با عشقه

تلاشی که سراسر آرامشه

و مطمئنا این احساس و این باور خوب باعث میشه نعمت و ثروت بیشتر سمت من هدایت بشه که احساس لذت بیشتری رو من تجربه کنم

این نکته‌ای که خیلی‌ها شاید بهش توجه نکنند از جمله خود من

که همه مون منتظریم تا به فلان ماشین یا خونه و پول برسیم تا احساس لذت و شادی بیشتر بکنیم

که این کاملا اشتباست

« وجود نعمت و ثروت دلیل داشتن احساس خوب نیست بلکه وجود باور و احساس خوب دلیل داشتن اون نعمتها »

عاشقتم پوریا عزیز که دستی از دستان خداوند شدی برای من که بیام سر صبح کامنت زیبات رو بخونم و بیام دوباره تمرکز کنم به قانون

انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه الله یکتا ، شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

فعلا

یا حق

عاشقتم پوریا عزیز

چه نکته‌ کلیدی از صحبتهات یاد گرفتم که

«من استخدام خودش (رب) هستم»

چه باور خوبی

که ما کارمند و بنده خداوند هستیم

ما بیایم کاری که سمت ماست رو انجام بدیدم

بقیه کار رو خود رئیس درست انجام میده نیاز نیست ما نگران باشیم

وظیفه اون دادن حقوق و نعمت بیشتر هست

حالا ما اگر بتونیم خودمون رو لایقتر و با ارزشتر نشون بدیم طبق قانون نعمت بیشتر یا همون حقوق بالاتر دریافت میکنیم

سپاسگزارم دوست عزیز از این مثال خیلی خوبت که کمک کردی تا قانون رو بهتر درک کنم

عاشقتم پوریا عزیز

الحمدالله که دوستان خوبی مثل شما دارم

انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه الله یکتا ، شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

فعلا

یاحق