الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 4 - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/02/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-02-05 03:28:402023-03-26 07:57:26الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 4شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
بله واقعا فضای زیبااا و باحال و منحصر به فردیه استاد جان
راستی خیلی وقتا بکگراند طبیعی و خوشگل برامون نزاشتین موقع فرمایشات عالی تون
مصاحبه مسی واقعا یه مصاحبه توحیدی و نشون دهنده رد پای قانون در زندگی این فرد فوق العاده ست
و منم اون سالها این بازی قشنگ و پر از درس و دیدم
یه موضوعی رو یادم افتاد تو این فایل بگم که مربوط به توحید هم هست و برام اتفاق افتاد
روز پنج شنبه من و خواهرم داشتیم میرفتیم خونه دوستمون و خب موقعی که میخواستیم بریم برای اولین بار بود خواهرم اصرار و عجله داشت که پاشو زود بریم و معمولا همیشه من ادم زود اماده شوای هستم و ایشون طول میکشه تا اماده شن ولی اینبار کاراش و داشت زود انجام میداد که و زود دوش گرفت و داشتیم ماشین میگرفتیم که بریم از صبحش من یه حسی داشتم که نباید اینقدر زود بریم و تا جایی که میشد معطل کردم اصلا دلم با زود رفتن نبود مخصوصا اینکه دوستمم هنوز جواب نداده بود که بگه من خونم بیاین چند روز قبل ترش بهش گفتیم ما اخر هفته میایم و گفت بیاین منم تنهام جایی هم نمیخوام برم خلاصه همیشه بهش پیام میدادیم و میگفت تشریف بیارید و ازین حرفها آقا ما هرچی خواستیم ماشین بگیریم دیدیم نمیگیره اصلا یه یربعی معطل شدیم خواهرم با همون عجله ای که نمیدونم از کجا میومد گفت پاشو با مترو بریم عجیب بود که منم اعتراضی نمیکردم با اینکه حسم خیلی واضح بود که تا جواب نداده نریم خلاصه اومدیم ماشین بگیریم تا مترو (چون ما غرب تهرانیم و دوستم شمال تهران زندگی میکنه مسیر طولانی و پر ترافیک) خلاصه برای مترو هم ماشین دیر پیدا شد تو پله ها هم باز حسم شدیدتر شد ولی اهمیتی ندادم یبار به خواهرم گفتم وایسا جواب بده بعد میریم دیگه گفت خونست دیگه جایی نمیره تا ما برسیم جواب داده
تو مترو باز خدا شاهده حسم در حد خیلی بیشتر بهم گفت نت گوشی و چک کن ببین جواب داده و منی که اهمیت ندادم .. وقتی رسیدیم نزدیکا که از مترو پیاده شیم و ماشین بگیریم نت و روشن کرد خواهرم چون شارژ باطریشم کم بود نت و خاموش کرده بود و دید دوستم گفته من ساعت 8 هستم بیاین و مایی که الان ساعت سه و نیم بود نزدیک مترو تجریش بودیم بهش پیام دادیم همین اطراف میریم بازار و پاساژ اینا دور میزنیم میایم چون مسیرمون خیلی دور بود برمیگشتیم دوباره میومدیم از طرفی هم براش کادوی تولد گرفته بودیم لباس بود و خواهرم گفت اگه اندازش نبود میایم تعویض میکنیم برای همین نمیشد بریم و مثلا فردا شب بیایم هم مسیری دور بود هم فرداش میخواستیم زود بیایم خونه
خلاصه همونجا فهمیدیم اینکه به حسم توجه نکردم و اینقدر واضح با من صحبت کرده بود و من توجه ای نکرده بودم بخاطر همین اینهمه معطل شدیم البته که برای اینکه هم من هم ایشون داریم روی خودمون کار میکنیم خیلی تو حس سرزنش و عذاب وجوان خودمون نموندیم و غر نزدیم نکات و فهمیدیم که درس بشه برامون و سعی کردیم از همون ساعات و لحظه ها لذت ببریم و البته در کنارش شاید نیم ساعت وقتمون تلف شد چون کلی گشتیم و خرید کردیم و الان تقریبا چون نزدیک دو ماهی مونده به شب عید خیابونا و بازار و پاساژها خیلی شلوغه و اون شبم خیلی فضا هم سال نو میلادی بود و همه مغازه ها پر درخت کریسمس و فضاهای این شکلی و هم اینکه شلوغ پلوغ بود و همه داشتن خرید میکردن و حس خوبی میداد به ادم برای تزریق باور فراوانی تو شرایطی که میگن مردم پول ندارن و اوضاع خوب نیست و ازین حرفها ….
و البته اینم اضافه کنم دوستم کارش یک ساعت زودتر تموم شد و ما زود تر رفتیم خونش
استاد واقعا زندگی از هر جنبه این روزها داره هم بهم درس میده بدون اینکه خیلی من و بهم بریزه و درسهاش سخت باشه هم لذتها دو چندان شده و از هر طرف دارم تغییر میبینم به لطف اموزش های شما و پیدا کردن خدا در زندگیم
هم تغییر شرایط هم شخصیت و هم قطعا در روند تغذیه م بخاطر قانون سلامتی بینظیر و هم اینکه اطرافیانم هم کلی دارن روی خودشون کار میکنن و خوشبختی از هر طرف در جریانه و من میخوام پایدار کنم موفقیتهام و اونایی هم که قبلا تجربه کردم ولی موندگار نبودن الان میخوام این قوانین و تو ذهنم موندگار کنم به لطف خدای مهربون و تمرکز لیزری خودم و اموزش های شما مرد بزرگ
دوستتون دارم ممنونم بابت همه چیز
سلام استا عزیز و دوستان عزیز
تشکر میکنم بابت این فایل عالی و بی نظیر پر از نکات مثبت و توحید بود که ایمان ما را قوی میکند
سپاسگزارم بخاطر وجودتون که به ما یادآوری میکنداگر همه ما به گذشتمون نگاه کنیم میبینیم ردپای این قانون خداوند را خدا سپاسگزارم بخاطر وجودتون و این سایت ارزشمند
سلام استاده عزیزم
اول از همه ازتون تشکر میکنم که حین برنامه تون برای رسیدن به هدف جدیدتون برای ما هم فایل تهیه میکنید و برامون وقت میذارید واقعا ازتون سپاسگزارم
به همچنین از خانم عزیزه شایسته گل که تمومه تلاششو برای سایت میکنه
استاد در مورد این مبحث این فایل دوست دارم یک چیزیو از خودم که مربوط میشه بهش بگم
من از بچگی عاشق هالیوود بودم و همیشه دنبال سلبریتی ها هاشون به خصوص خواننده ها
ولی خب این چن سال که دیگه خیلی هدفم جدی تر شده برای رسیدن به اونجا ، زیاد بهش نمیپردازیم و تمرکزم رو روی قدم هایی که در این مسیر دارم گذاشتم .
من شغلم مربی رقص و دنسری هست و میخوام از این طریق و هم موسیقی به اهدافم برسم … اما چیزی که من در طی این مسیر بهش برخوردم دو دسته افراد بودن که میتونستم ازشون الگو بگیرم و از صفر شروع کنم و خودمو بهشون برسونم
1_ افرادی که با بلاگری در اینستاگرام و حاشیه سازی برای خودشون معروف شدن
2_ افرادی که هیچ حاشیه ای نداشتن و فعالیت خاصی در فضای مجازی نداشتن و مهارت بالاشون و موفقیت هاشون در دنیای واقعی باعث معروفیتشون شد
باید بگم که بیشتره افرادی که اطرافم یا فضای مجازی میبینم افراد دسته ی اول هستن
دور نریم من خودم هم برای یک مدت کوتاه پارسال رفته بودم سراغ ترفند های بلاگری و چگونه افزایش فالور که حتی شروعش هم نکردم و خیلی خیلی زود دیدم واقعا با روحیات من اصلا سازگار نیست و فهمیدم راهه کجه و خودمو زود گذاشتم در دسته ی دوم .
میخوام از نتایجی که گرفتم و الگوهایی که انتخاب کردم بگم خیلی واضح
من خیلی زود انتخاب کردم که در دسته ی دوم باشم
یعنی کسی که هیچ کاری به کسی نداره و تمرکزش روی رشد خودشه و اونقدر دستاوردهاش در دنیای واقعی بزرگه و سروصدا میکنه که معروف میشه و این افراد خیلی خیلی خیلی نتایجشون و پول ها و ثروت هایی هم که میسازن از دسته ی اول بیشتره
دسته ی اول که ماشالله در ایران خیلی زیادن کسایی ان که میان توی اینستا تبلیغ میکنن ، فالور میگیرن ، استوری ها و پستای چرتو پرت که فقط باعث سرگرمی فالورا میشه نه رشد خودش نه هیچ کس دیگه ، و حاشیه سازی مثل پوشیدن فلان لباس و جواب دادن به کامنت ها و رل بازی و این چیزا ، و کلا صرف کردنه کل وقتشون برای دوتا فالورا میگذره …
و خب دستاوردشون که بهش افتخار میکنن این هست که مثلا فلان قدر فالور دارن (بیشترش فیکه خخخخ)
و پست هاشون فلان قدر ویو خورده و استوری هاشون فلان قدر بازدید داره …
یعنی اگه ازشون اینستا رو بگیری هیچ چیزه دیگه ای برای ارائه ندارن هیچ مهارت دیگه ای
و منی که حرفه ام رقصه خییلی برام مهم بود که در مهارت رقص به توانایی خیلی بالایی برسم چون وقتی برم خارج برای تست نمیگن بهم فالورات چقدره میگن برقص ببینیم در چه حدی … اصلا این هم نباشه باز مهارت کسب کردن برام خیلی ارزش بالاتری داشت و داره تا اینستا چون کلا فعالیت داشتن توش با روحیاتم سازگار نیست
و من اومدم انالیز کردم همه ی افراد این دو تا دسته رو
دیدم تقریبا همه افراد دسته ی اول هیچ مهارتی ندارن من دارم بالاترینشون رو میگم اونایی که دو میلیون ده میلیون فیک یا وقعی فالور دارن … هییچ هیییچی و من اگه بخوام وارد اون مسیر بشم ته ته تهش در بهترین حالت یک فرد فقیره بی مهارت میشم که فالوراش بالاست ( میگم فقیر خودم رو میگم چون اینستا ذهن منو مدار منو ثروتمند نمیکرد همون میموندم )
ولی افراد دسته ی دوم
کسایی که هیچ حاشیه ای نداشتن فعالیت خاصی در فضای مجازی نداشتن ولی اونقدر مهارت هاشون رو قوی کردن که در دنیای واقعی و در وسعت جهانی و بین المللی مورد توجه قرار گرفتن .
از این افراد که خودم اونهارو الگو قرار دادم مثل انریکه ، بیلی ایلیش ، ادل ، دنیل کریگ ، ایلان ماسک ، اولیویا رودریگرز و…
این افراد نتایجشون خییلی وسعتش بزرگتر از همه نظر و همه جنبه ها بود و هست .
در مورد فوتبال هم من اصلا اهل فوتبال نیستم اما میتونم پیکه رو که زنش شکیرا بود مثال بزنم … که کلی حاشیه درست کردن برا خودشون این چند وقته هر دوتایشون سر رابطشون …
و همین تفاوته که کسی مثل پیکه هیچ وقت به موفقیت های مسی نرسیده با اینکه از نظر استعدادی تفاوتی نیست …
رونالدو هم شنیدم که حواشی روابطش زیاد بوده ولی الان کمتر شده …
اما این حواشی رو هیچ وقت از مسی نشنیدم حتی یکبار و اتفاقا همیشه از وفاداریش در رابطه اش دیدم
بعضیا فکر میکنن این چیزا طوری نیس و رابطه عوض کردن باعث نمیشه یک فوتبالیست جهانی از موفقیتش کم بشه اما میبینیم که چرا اتفاقا خیلی هم میشه :) دختر پسر هم نداره .
البته استاد کسایی از افراد دسته ی اول هستن که با حاشیه سازی خیلی معروف در حد جهانی و خیلی ثروتمند شدن مثل خانواده کارداشیان ها که فقط و فقط با حاشیه سازی ها معروف شدن و از اون معروفیت برای ثروتمند شدن استفاده کردن ( البته من اینجا بگم که من دوستشون داشتم و دارم و تحسینشون همیشه میکردم و همین الانم میکنم به خاطر توانایی شون در معروف شدن و ساخته ثروت در وسعت زیاد ) اما من این افراد رو هیچ وقت نمیتونم الگوی خودم قرار بدم … چون واقعا با تمام وجودم میخوام یک فردی با مهارت بالا در یک حوضه ای باشم و اینه که به من حس خوشبختی میده
وقتی میرم بالای صحنه و بهترین رقصم رو اجرا میکنم اون بهم احساس خوشبختی میده نه اینکه مثلا حاشیه بسازم و همه رسانه های دنیا دربارم حرف بزنن …
از طرف دیگه هم توی حوضه ی خودم که رقص هست بازم اومدم انالیز کردم افراد رو
افراد زیادی رو میتونم مثال بزنم که با فعالیت در اینستا معروف شدنو ( معروف در حد چن تا فالور میگم معروف نه چیزی بیشتر خخخ ) و خب حالا یا ایرانن یا خارج ولی وقتی رقص هاشون رو انالیز میکنم میبینم اصلا مهارتشون در رقص خوب نیست و صرفا جهت تولید محتوای کشکی رقصی با لباس کوتاه و رنگی فالور گرفتن نه به خاطر مهارت بالاشون ، فالوراشونم همه ایرانی و کسایی که از رقص چیزی نمیدونن .
در همین راستا افراد خارجی هم دیدم که طرف اصلا دنبال فالور و این چیزا نبوده و بعده چن سال که مهارتش در رقص در حد فوق العاده ای رسیده همه دنیا و بهترین رقصنده های دنیا بهش توجه کردن و معروف شدنو ثروت ساختن .
و من خیلی زود فهمیدم میخوام جزو دسته ی افراد دوم باشم .
کنترل ذهن زیاد میخواد و کار کردن روزی پنج ساعت رو باورا که از پسش براومدم و نتایجم و تعریف مربی هایی که رقص رو میشناسن از من اینو نشون میده بهم و ادامه میدم این روند رو تا به سطح جهانی برسم .
خدایا شکرت
به نام خدای مهربان
سلام خدمت شما استاد عزیز و خانم شایسته محترم
و سلام خدمت همه عزیزان
امروز قصد دارم درک خودم رو از این فایل براتون بنویسم. اول از همه درخصوص این موضوع که توی زندگیمون به یه اصولی برسیم و تحت هر شرایطی روی اصولمون بمونیم توجه من رو جلب کرد. برای رسیدن به اصول خاص ابتدا باید درخصوص اون مورد حسابی تحقیق کرده باشیم و وقتی به درست بودن اون اصول از دیدگاه خودمون رسیدیم باید تلاش کنیم که در هر شرایطی به اون اصول وفادار باشیم که این هم یک فرایند تکاملی هست و کم کم باید به میزان بیشتر و بیشتر روی اجرای اون اصول تاکید کرد وگرنه واقعا امکان اجراش وجود نداره ولی با تکرار و مداومت می شه به جایی رسید که تحت هیچ شرایطی از اصولت کوتاه نیای . اولین نکته ای گزارشگر به آن اشاره می کنه وجود یه لبخند بزرگ روی صورت مسی هست که هرگز محو نمیشه . در واقع این لبخند دائمی روی صورت افراد نشان دهنده داشتن دلی شاد و داشتن مهارت لذت بردن از لحظات هست وگرنه نجواهای ذهنی در کسری از ثانیه می تونند این لبخند رو از روی صورتت محو کنه و یه چهره عبوس رو بجاش بهت بدن.
– نکته ای که بسیار بسیار مهم هست و یه مهارت هست خودش اینه که در هر لحظه فقط به این فکر کنی که من چطور می تونم کارم رو به بهترین شکل انجام بدم و نگران نتیجه نباشی چون وقتی که کارت رو درست انجام میدی نتیجه خود به خود همراهش میاد وقتی که یه درخت میوه رو می کاری و آب و نور و مواد غذایی رو بهش برسونی و ازش مراقبت کنی بدون شک ، میوه، نتیجه حتمی این کار خواهد بود ولی اگر همش چشمت به دنبال نتیجه باشه و همش منتظر نتیجه باشی و این موضوع رو درک نکنی که ایجاد نتیجه نیازمند طی شدن فرایند خلق اون هست خیلی خیلی زود دلسرد میشی در حالی که فقط نیاز بوده از مراحل انجام کار لذت ببری و نگران نتیجه نباشی. این نکته ای هست که خیلی از ما از جمله خودم اگر چه در حرف قبول داریم ولی پای عمل که میاد وسط کار رو خراب می کنیم و با بی تابی و بی قراری های بی مورد باعث می شیم فرایند ایجاد نتیجه طولانی تر بشه و چه بسا حتی کامل متوقف بشه
– رسیدن به خواسته ها بسیار بسیار شیرین و دلپذیر هست ولی همونطور که مسی گفته نیازمند فداکاری ، اصلاح مسیر و تلاش مداوم و استمرار و ایمان هست. در هر لحظه از مسیر رسیدن به اهداف ممکنه دلسرد بشیم خیلی راحت دست می کشیم از رویاهامون ، خیلی نجواهای ذهنی میاد سراغمون، مرتب میگه جواب نمیده، مرتب میگه میدونی چقدر طول می کشه با تو یاد بگیری، مرتب میگه امکان نداره به هدفت برسی، میگه تو خنگی، تو نمی فهمی ، تو آدم اینکار نیستی، چنان بهت هجوم میاره که گاهی مستاصلت می کنه. دلت رو خالی میکنه ، اشکت رو در میاره ، اونجاست که ایمان نمی زاره کوتاه بیای، اونجاست که وقتی به پشت سرت نگاه می کنی و تمام وقایعی که اتفاق افتاده تا تو رو برسونه به این نقطه رو بررسی می کنی ، می فهمی که الکی نبوده، شانسی نبوده ، تو آماده بودی برای شروع مسیر وگرنه هرگز شروعش نمی کردی، تو آماده بودی که به اینجا رسیدی و تو آماده ای که باز هم جلوتر بری، این تضادها اومدن که تو رو رشد بدن، اومدن که ازشون بگذری اومدن که بزرگت کنن، اگه تو امکانات و توان عبور از اونها رو نداشتی چطور ممکن بود که برای بزرگتر شدن تو اومده باشن؟ اونجاست که باید توکل کنی و ادامه بدی، اونجاست که باید مرور کنی تمام اون روزایی که مثل همین لحظات فکر می کردی از عهدش بر نمیای ولی تونستی بازم بیای جلوتر. باید یادت بیاد تمام خواسته هایی که الان توی زندگیت هست و یه روزی فکر می کردی که هیچوقت بهشون نمی رسی. معلومه که کلی فداکاری و اراده و اصلاح مسیر می خواد، معلومه که استمرار می خواد، معلومه که ایمان می خواد و معلومه که کنترل ذهن می خواد ولی وقتی که ازش عبور کنی دیگه اون آدم سابق نیستی، دیگه اراده ات اون اراده سابق نیست، دیگه توکلت توکل قبل نیست، دیگه ایمانت ایمان قبل نیست و هر بار بهتر و بهتر میشی و بزرگ و بزرگتر
– چقدر ما زود یادمون میره نعمت هایی که خدا بهمون داده ، چقدر زود خواسته هایی که شب و روز بابت داشتنشون به خدا التماس می کردیم برامون عادی میشه و چقدر زود دیگه بابتشون سپاسگزار نیستیم. اینارو به خودم می گم که سراسر زندگیم پره از لحظاتی که دیگه چشم امیدم به هیچ کس نبوده و تنها راهی که برام مونده بوده اومدن به درگاه خودش بوده و پره از اتفاقاتی که برام رقم زده و من اصلا یادمم نمیاد چه برسه به اینکه بابتش سپاسگزار باشم. چند میلیارد بار خدا خودشو به من ثابت کرده و من باز بهش اعتماد ندارم. از چه راه ها و طریق هایی به من نعمت داده و مشکلم رو حل کرده که من اصلا نمی دونستم همچین راهی هم وجود داره ولی باز هم پای اعتماد که میاد وسط ……. اگه دو تا از این کار ها رو دوستم برام انجام داده بود اینقدری بهش اعتماد داشتم که برم توی آتیش ولی در مورد خدا …… موقع حرف که میشه میگم خدایا بهت اعتماد دارم ولی موقع عمل ……… ولی بازم خدا به روی خودش نمیاره این حد از بی معرفتی من رو و بهم فرصت میده که هر بار یکم بیشتر بهش اعتماد کنم و هر بار یکم بیشتر و بیشتر و بیشتر تا جایی که بتونم به مقام ابراهیم برسم. یکی از بزرگترین آرزوهای من سپاسگزار بودنه و به حدی این احساس شیرین و لذت بخش بوده برام که نمی تونم توصیفش کنم .
– خداونده که این دوستان عزیز رو آورده به زندگی من، خداونده که این توانایی ها رو در وجود من قرار داده، خداونده که کمک می کنه و مسیر ها رو برای من باز می کنه ، خداونده که ایده ها رو الهام می کنه ، خداونده که داره کاری می کنه که قلب من بتپه ، حس خوبی داشته باشم ، خداونده که این باران پر از رحمت و نعمت رو نازل کرده، خداونده که داره همه این کار ها رو داره انجام میده . خیلی خیلی مهم که برای هر قسمتی از زندگیمون بدونیم که قدرت کیه ، رب کیه و از کی باید کمک بخوایم. این ها جملات شما هستند استاد عزیزم و چقدر من رو به فکر فرو برد که من در زندگیم چقدر به این موضوعات فکر می کنم؟ چقدر وجود این نعمت ها رو در زندگیم به خودم یادآور می شم ؟ چقدر بابت این همه نعمت سپاسگزارم؟ آیا اینقدری که هر روز بابت خواسته هام به خدا گله می کنم یکصدم اون بابت نعمت هام سپاسگزاری می کنم؟ آیا وجود این همه نعمت رو در زندگیم از طرف خدا میدونم؟ آیا اعتبار موفقیت هام و توانایی هام و ارتباطاتم رو به خدا می دم؟ آیا قلباً خدا رو تنها قدرت می دونم؟ آیا در عمل هم خدا رو تنها قدرت می دونم؟ آیا خدا رو کسی می دونم که به من همیشه کمک کرده و می کنه؟ کسی که راه ها رو باز می کنه و ایده ها رو به من میده؟ آیا چشم امیدم به اونه؟ آیا خدا رو فقط رب می دونم؟ این سوالا و جواب این سوالا سخت منو به فکر می بره و شرم دارم از جواب دادن به این سوالا. فقط دلخوشیم به اینه که بتونم با ادامه دادن این مسیر به جایی برسم که بتونم سرم رو بالا بگیرم و در پاسخ به این سوالا بگم بله. بله دقیقا فرق مسی و بقیه اون آدم هایی که آرزوی جایگاه مسی و مسی ها رو دارن در جواب همین سوالاست.
– وقتی که خدا رو باور کنیم و تمام اون حرفایی رو که به زبون میگیم رو قلباً هم بپذیریم دیگه همه چیز تمومه ، نه ترسی هست ، نه نگرانی ، نه سردرگمی ، نه هراس، نه ناراحتی و نه غم و نه کمبود . وقتی که تنها دارنده قدرت خداست، مالک و دارنده خداست، همه چیز خداست و تو با تمام وجودت این رو باور داری فقط درخواست می کنی و اتفاق می افته . رسیدن به این جایگاه هم تمرین میخواد و خدا برای اینکه به ما الگو بده و امکان پذیر بودن رسیدن به این جایگاه رو به ما یادآوری کنه حضرت ابراهیم رو معرفی می کنه که ما بدونیم بله میشه رسید، اگه حضرت ابراهیم تونسته یعنی ماهم میتونیم اگه تمرین کنیم ، اگه استمرار و استقامت داشته باشیم و اگه بخواهیم.
– اگر نتوانی ببری همه چیز به دست دیگران خواهد افتاد. این جمله مسی من رو یاد این میندازه که اگه به خودت و توانایی هات و ایمانت و به خداوند باور نداشته باشی اگر ادامه ندی ، اگر تسلیم نجواهای ذهنی بشی اون وقته که سرنوشت زندگیت به دست دیگران می افته . اون وقته که زمین و زمان رو مقصر می دونی ، شکایت می کنی ، به خدا گیر میدی، به خانواده و کشور و مملکت و اقتصاد گیر میدی. برای همه ما شرایطی پیش اومده و خواهد اومد که اوضاع اونجوری که فکر می کردیم پیش نمیره و ترس ها میاد سراغ ما ، نجواها لحظه ای آرومت نمی زارن، بهت اجازه فکر کردن نمی دن. ممکنه ایمانت رو از دست بدی و فکر کنی کار تموم شده اونجاست که اگه روی ایمانت کار کرده باشی، اگه توی مسیر خودت و توانایی هات رو شناخته باشی ، اگه موقعیت های مشابه رو که ازش به سلامت گذر کردی رو یادآوری کنی ، اگه بتونی به خدا اعتماد کنی و اسیر نجواها نشی و ادامه بدی و به درست بودن این مسیر ایمان داشته باشی ، اگه باور داشته باشی که خدا هواتو داره ، که تنهات نمی زاره، اگه باور داشته باشی حتما خیریتی داره برام و حتما آخرش به نفع من میشه . با اینکه خیلی خیلی سخته ولی میشه ادامه داد. با اینکه می ترسی میشه ادامه داد. هستن آدم هایی که قبل از تو اینکار رو کردن پس تو هم می تونی. می دونم که حرف زدن از این شرایط خیلی راحته و عمل کردن خیلی سخت و خودم خیلی از مواقع اسیر این نجواها شدم و کاملاً مستاصل ، خودم هنوز هم درگیر این نجواها هستم و دارم باهاشون کلنجار می رم ولی هر بار که بتونم ادامه بدم قوی تر میشم و دیگه به این راحتی گیر نمی افتم . اونجاست که توی موقعیت های بعدی همین لحظات میشن برام یه حجت . همین لحظات میشن برام امید که میتونم و داستان هایی میشن برای یاد آوری به خودم برای ادامه دادن و استمرار، برای اثبات حقانیت این مسیر. برای اثبات اینکه خدا همیشه هوامو داره. برای اثبات اینکه من توانایی عبور از این تضاد ها رو دارم. برای درک این موضوع که با هر بار عبور از این تضاد ها من بزرگ تر میشم. وقتی گذشته رو مرور می کنی و میبینی که چقدر نسبت به قبل بزرگتر شدی چقدر مسئله حل کردی اونوقت دیگه به این راحتی ها تسلیم نمی شی و همین لحظات میشن نقطه عطف زندگیت. همین لحظات میشن سکوی پرتابت. همین لحظات میشن دلیل رسیدن تو به جایگاهی که دیگران آرزوش رو دارن و همین لحظات میشن شروع رشد و تعالی تو.
– می تونم تصور کنم که آرژانتین توی بازی با مکزیک توی چه فشاری بوده که بازی اول رو از یه تیم نه چندان مطرح باخته باشی در حالی که همه تو رو یه سر و گردن از اون قوی تر بدونن و برد توی اون بازی رو حتمی بدونن ولی تو بازی رو علیرغم تمام تلاشت باخته باشی و چه حجم عظیمی از فشار از سوی مردم کشورت روی تیم باشه ، چه فشار سنگینی رو نجواهای ذهنی بابت باختت بهت وارد کنه و تازه توی بازی دوم هم به تیمی بخوری که خدای دفاع کردنه و لحظه ای بهت فرصت نفوذ نده و فقط خدا میدونه که چه حجمی از استرس و فشار توی اون لحظات روی بازیکنان هست . فقط خدا میدونه که نجواها توی اون لحظات که غوغایی به پا کردن، وقتی تمام تلاشت رو می کنی و نمی شه ، وقتی به هر دری میزنی بسته است. وقتی هر چی بلدی رو می کنی و فایده نداره ، وقتی وقت بازی داره تمام میشه و خبری از نتیجه نیست ، وقتی خطر ضد حمله حریف این فشار ها و ترس ها رو دوصد چندان میکنه، وقتی که هر لحظه امکان داره که تسلیم بشی و کنار بکشی. فقط خدا میدونه که اونجا چه خبر بوده و از چه استرس و فشاری داریم صحبت می کنیم و چقدر مرد میخواد که زیر اون فشار له نشه و کم نیاره، تسلیم نشه و بهترین خودش رو بزاره، ادامه بده و دست نکشه. ایمان داشته باشه و از خدا بخواد که کمکش کنه. بله نهایتاً اون لحظه ای که منتظرش بودی فرا می رسه. اون فرصتی که میخواستی تا خودت رو نشون بدی بهت داده می شه . اون آرزویی که داشتی بر آورده می شه . یه روزنه کوچیک ، یه فضای بسیار تنگ ولی همون برای تو کافیه ، همون به اندازه رسیدن تو به آرزوت بزرگه، این همون روزنه ای هست که تو رو به مراد دلت می رسونه و نهایتاً گل ، گل ، گل و چه لحظه شیرینی ، چقدر احساس سپاسگزاری تمام وجودت رو می گیره و چقدر با تمام وجود تشکر می کنی از خدا که اینبار هم به تو فرصت شکوفایی داد و چقدر توی اون لحظات وصلی به منبع. اما اون فرصت رو کسی می تونه استفاده کنه که تمامش رو گذاشته باشه، بهترین خودش رو گذاشته باشه وسط. کسی که ادامه داده و تسلیم نشده. کسی که ایمانش رو از دست نداده. کسی که اسیر نجوا ها نشده، کسی که تونسته با وجود اینکه ترس تمام وجودش رو گرفته بوده ادامه بده و خودش رو امیدوار نگه داره ، بله معلومه که پاداش این حد از صبر و استقامت، ایمان و توکل، اراده و ادامه دادن بزرگه. معلومه که این پاداش به کسایی میرسه که از اون لحظات تونستن عبور کنن و در ادامه هم با اون دستاوردهای مرحله قبل، با اون بزرگ شدن از مرحله پیش ، با اون ایمان فولادی که ساختی ، باز هم فرصت دوباره ای بهت داده میشه که گل دوم رو هم بتونی بزنی.
– تمام ما لحظاتی رو در زندگیمون تجربه کردیم که احساس درماندگی و تنهایی کردیم ، احساس کردیم که خدا هم ما رو به حال خودمون رها کرده ، احساس کردیم که خدا داره ما رو عذاب میده، با ما لج کرده، باهاش دعوا کردیم، گلایه کردیم ، انکارش کردیم ، پیش خودمون گفتیم فلانی با اون همه گناه داره حالشو می بره و به اون کاری نداری و داری پدر من رو در میاری، بی انصافی کردیم ولی وقتی که اون اتفاق گذشته و حقایق برامون روشن شده خجالت کشیدیم و عذرخواهی کردیم که چرا به خدا اعتماد نکردیم و تسلیم نبودیم . وقتی که کلاهت رو قاضی می کنی و برمی گردی و به اون روزها نگاه می کنی می بینی که چقدر توانایی ها و مهارت هات توی همون روز ها ساخته شده، می بینی که چه توانایی هایی داشتی و اصلا از وجودشون خبر نداشتی ، می بینی که چه چیزهایی رو یادگرفتی که اگر اون اتفاقات برات نمی افتاد هرگز ممکن نبود یادشون بگیری . میبینی که چقدر اون روزها توی ساخته شدن شخصیت الآنت کمکت کرده و چه تضادهایی که بعدا بهش برخورد کردی که اگر مهارت هایی که اون روز ها یادگرفتی نبود خوردت می کردن و اون وقته که یه نفش عمیق می کشی و از ته دلت می گی خدایا شکرت. ما آدم ها به خاطر عجله ای که داریم همش میخوایم که به خواسته هامون زود برسیم در حالی که ممکنه نه تنها رسیدن به اون خواسته در اون زمان به نفع ما نباشه بلکه به ضرر ما هم باشه .مثل بچه ای که از باباش ماشین میخواد درحالی که هنوز گواهینامه نداره و هر روز پدرش رو به بی مهری و خساست محکوم می کنه در حالی که ایراد از اون پدر نیست و اون بچه هنوز قابلیت و گنجایش دریافت نداره ، مثال ما و خدا هم در خیلی از مسائل همینطوره و بجای اینکه بگردیم و ببینیم که چه ایرادی در درون ما هست که مانع دریافت میشه شروع می کنیم به گلایه و شکایت ولی بعداً که بزرگتر می شیم و مثل اون بچه قصه ما خودمون پدر میشیم تازه میفهمیم که ماجرا چی بوده و سپاسگزار خواهیم بود بابت لطفی که به ما شده و چه صدمات و لطمات و دردسرهایی که به واسطه محقق نشدن اون خواسته از سر ما گذشته.
در پناه حق
به نام خدای معجزه ها
یادگار 170
سلام استاد عزیزم و مریم ناز
و سلام به همه همراهان این مسیر الهی
خدایا هزاران بار شکرت که بهم فرصت دادی بیام این مکتب مقدس و حرف بزنم
وای که من روانی شدم با این فایل
خدایا هزاران بار شکرت
استاد قبلا هم گفتم من عاشق این اخلاق شمام که از هر اتفاقی فقط بخش قانون رو میکشین بیرون و مابقی اتفاقا عملا پوچ و بی محتوا
و منم این روزها سعی میکنم هر اتفاقی که اطرافم رخ میده یا اگه تعریفی و بحثی میشنوم فقط به اون قسمت قانون توجه کنم و مابقی رو همه نادیده بگیرم
و من این روزها درگیر ی تضادی شدم که انصافا به تک تک کلمات این فایل نیاز داشتم
همش فکر میکردم منم که ی جایی رو بد رفتم که چنین اشوبی تو ذهنم رخ داده
ولی از دیروز همش میگفتم ساناز ببین فرض بر اینکه جایی هم جاده خاکی رفته باشی ذهنتو کنترل کن
به بخش مثبتش توجه کن
ببین فلان جا خدا تورو هدایت کرد و نتیجه داد
ببین فلان موقع همین اتفاق نتیجش برات خیر بود
ببین تا الان تک تک تضادها صرفا برات خیر مطلق بوده
پس ذهنتو سامان بده و به این نجواها اصلا شاخ و برگ نده و به این روش کلا در حال اروم کردن خودم هستم و خدا هم نشانه ها رو میفرسته و خداروشکر عمیقا سپاس گذارم
و چه لذتی داشت وقتی استاد میگه این استرس و اضطراب و این نگرانی طبیعی هست فقط تو باید ذهنتو کنترل کنی و ادامه بدی
و خدارو هزاران بار شکر که امید در سلول به سلول تن من ریشه زده
اصلا این داستان امید داشتن از بچگی تو وجود من بود و من همیشه و همه تایم فقط به این علت که امید داشتم تلاش کردم
دقیقا همین امروز با دختر داییم مکالمه تلفنی داشتم و بحث سر این بود که فامیل چقدر دارن با حرفاشون برای من حاشیه درست میکنن و قبلاهم این سری کلمات رو شنیده بودم
گفتم ببین من اصلا کاری ندارم که چی میگن یا اصلا حق میگن یا نه
اصلا این حرفا در خور من هست یا نه
گفتم شاید بعضی مواقع حرفاشون منو ناراحت میکنه ولی انصافا من اصلا ری اکشنی ندارم به حرفاشون
اخه اونا اصلا تو مدار و لول من نیستن
من بخوام با چه قدرتی با اینا بجنگم!؟؟
اصلا مگه شدنیه اخه؟
من مسیر زندگی خودمو دارم و خدا شاهده اصلا برام مهم نیست این بحثا و این حرفا
و خدا میدونه من چقدر از این مسیر دارم لذت میبرم
چرا بیام الکی این لذت رو از خودم بگیرم؟
من تنها کاری که میتونم انجام بدم این هست که در مسیر خودم ثابت قدم باشم و برای جهان هستی مفید باشم
و خدارو شکر هیچ خودمو دخیل نکردم در این بحثای پوچ
اصلا واقعا کی دلش میاد این فضا این مکتب رو رها کنه و بره دنبال حاشیه اخه!!!
و این فایل دقیقا مهر تایید زد به تصمیم من
گفتم ببین اینم نشانه
تو فقط کنترل ذهن
تو فقط امید
تو فقط ادامه دادن
تو فقط یاداوری تمام معجزه های خدا
تو فقط شکرگزاری همه تایم
تو فقط ایمان
تو فقط توکل
تو فقط توسل و توسل و توسل
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا تو این هجوم استرس و نگرانی هام امروز اخرین مرحله پرونده ثبت تمام شد و من به زودی رویایی ترین خواستمو تجربه میکنم
و چون تو کنارمی سراسر لذته
و خدا جونم خدای مهربونم خدای معجزه ها اماده شو که دارم پلن خواسته جدید رو طراحی میکنم
اماده شو که به رسم معرفت باید هدایت کنی و من قدم بردارم
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
با سلام بر استاد عباسمنش٬ خانم شایسته و سایر دوستان همفرکانسی
صد هزار مرتبه خدا را شکر میکنم که خداوند لیاقت دریافت چنین آگاهی های نابی را دارم-
استاد تشکر میکنم که همیشه و در همه حال برای ما از این فایل های آموزنده عالی تهیه میکنید تا مسیر را گم نکنیم
همانطور که گفتید اعتبار هر آنچه که داریم از طرف خداوند و زمانی که از اون تقاضای کمک و راهنمایی میکنیم بدون شک خدا به شکل های مختلف ما را راهنمایی میکند اما اگر هدایت ها را متوجه نمیشیم دلیل آن مدار پایین ما در دریافت این هدایات است
همانطور که استاد فرمودند زمانی اتفاقات که به ظاهر برای ما بد روی میدهد و شرایط سخت را تجربه میکنیم اگر بتوانیم ذهنمون را کنترل کنیم و توکل مان را به خداوند از دست ندهیم٬ خداوند بهترین پاداش را خواهد داد- گاهی همین رویداد و شرایط به ظاهر بعدا مشخص میشود که خیلی برای ما خوب و عالی بوده
برای من دقیقا چنین چیزی اتفاق افتاد- یادم می اید دو سال پیش٬ برای چندین ماه برای مهاجرت به یک کشور برنامه ریزی کرده بودم و تمام کارها را کرده بودم و برای مهاجرت اماده بودم- اما در مراحل اخر٬ برنامه مهاجرت به دلایل که از کنترل من خارج بود کنسل شد و برای چند روز حالم گرفته شد و برای چند روز کاملا حیران بودم- اما انگار خداوند برنامه بهتری برای من داشت اما من نمیتونستم ببینم- مدت زمانی طولانی نگذشت که برنامه مهاجرتم به یک کشور خیلی بهتر با شرایط خیلی بهتر فراهم شد که وقتی یاد کنسل شدن مهاجرت اول می افتم خداوند را هزاران مرتبه شکر میکنم که اون برنامه کنسل شد-
خداوند بدون شک بهتر از خود ما میتونه برای ما برنامه ریزی کنه چرا که خدا بهترین برنامه ساز عالم است
یا رب العالمین
سلام بر شما استاد عزیزم ، خانم شایسته عزیز و تمام دوستان خوبم
استاد اون تیکه که مسی اومد این ابهام رو بر طرف کنه که وقتی آسمون رو نگاه می کنه داره با کی حرف میزنه ، من جا خوردم اصلا !
گفتم مگه میشه !! یعنی نگاه مردم جامعه انقد شرک آلود شده و مسیرشون رو گم کردن که حتی فراموش شون شده که منبع کیه ، و از کی باید درخواست کنیم …
در رابطه با این که فرمودید تجربیات مون رو در رابطه با زمان مناسب وقوع اتفاقات بگیم ، می خواستم یه ماجرایی رو تعریف کنم ؛
یه شب قرار بود با خانواده بریم مهمونی خونه ی یکی از فامیل هامون که خونه شون هم خیلی با ما فاصله داشت و فکر کنم تقریبا یک ساعت و نیم راه بود( و باید با اسنپ می رفتیم) .
اون روز من خیلی حالم خوب نبود و فرکانسم خیلی پایین بود . همین باعث شده بود که تا چندین دقیقه هیچ راننده ای قبول نمی کرد . یه راننده قبول کرد و ما آماده شدیم و رفتیم پایین ولی مثل این که راننده سفر رو لغو کرده بود . توی این سرمای زمستون پایین ایستاده بودیم و گفتیم دوباره نریم بالا بیایم پایین و همین جا منتظر باشیم . آقا این شد که نیم ساعت تو پارکینگ منتظر بودیم ، یه راننده دور بود ، یه راننده دیگه لغو می کرد و همینطور این جریان ادامه داشت و همین اتفاقات هی فرکانس مون رو خراب تر می کرد …
تا وقتی که تسلیم شدیم ، گفتیم آقا بیخیال بریم بالا حالا یا ماشین پیدا میشه یا نمیریم امشب .
وقتی رفتیم بالا ، من که خودم احساسم از قبل این اتفاقات هم خوب نبود ، رفتم تو اتاقم و یهو زدم زیر گریه …
ولی انگار همون گریه باعث شد یه کم فشار غم روم کمتر بشه (از فرکانس خیلی بد به بد) ، بعد آروم تر شدم ، نشستم رو صندلی ام و گفتم ذهنت رو خالی کن ، به هیچی فکر نکن …
( و فرکانسم رسید به نقطه معتدل)
این که هزار تا ماشین نیومدن و لغو کردن و حتی بعضی هاش رو ما لغو کرده بودیم بخاطر دوریِ اون ها ، باعث شده بود که ناامید بشم و با خودم بگم امشب رفتنی نیستیم . یکی دو دقیقه بعد از این که همه مون حال مون حداقل از اون شکل بد ، معتدل تر شده بود ، به لطف خدا یه ماشین پیدا شد
( همون موقع چراغی تو ذهنم روشن شد که خدا هیچ وقت بنده اش رو ناامید نمی کنه و ما هم نباید از لطف خدا ناامید بشیم )
آقا اون راننده یکی از بهترین و با اخلاق ترین راننده اسنپ هایی بود که من تا حالا دیده بودم ، ماشینش هم به نسبت بقیه ی اسنپ ها خیلی خیلی بهتر بود .
و صحیح و سلامت به مقصد رسیدیم .
یعنی خدا جوری چیشده بود که ما با یه ماشین خوب و راحت و با یک راننده ی بسیار شریف این مسیر طولانی رو بریم .
یه موردی رو هم از هدایت خداوند مهربان دلم نمیاد که نگم ؛
من در حال مطالعه برای المپیاد هستم و تا الان به صورت خودخوان پیش رفتم . دیروز در مطالعه ام به یک بن بست خورده بودم و یه موضوعی رو نمی فهمیدم . ( فکر هم نمی کردم موضوعات المپیادی که از سطح مدرسه فراتر هست ، فیلم های آموزشی ازش وجود داشته باشه ) از طرف خدا بهم الهام شد که آقا چرا سرچ نمی کنی ؟ ذهن نجوا کرد که بابا این چیزا فیلمی ازش نیست که !
ولی انگار که وظیفه خودم دونستم که اجرا کنم ایده هایی که از طرف خدا الهام میشه . رفتم سرچ کردم و دیدم اون آقا دقیقا دست گذاشته روی همون سوالی که من گیر کردم !! یه لحظه انگار برق منو گرفت !! گفتم پسر مگه میشه ، ممکنه کلی منبع باشه که اون استاد میتونسته ازش سوال بیاره ، حل کنه ، ولی دقیقا دست گذاشته روی اون سوال و از اون باحال تر اینه که من به اون فایل هدایت شدم !
از الهامات خدا که هر چی بگم کمه
چندین بار شده که من دارم دنبال یه چیزی می گردم ، پیداش نمی کنم ،
ایده الهی میاد که اقا فلان جا رو دیدی ؟
ذهن نجوا می کنه که چه دلیلی داره اونجا باشه ؟!
امکان نداره اونجا باشه …
ولی بر ذهن غلبه می کنم میرم انجامش میدم و در عین حیرت ، دقیقا همون جاست و بسیاری از این نمونه ها
این توحید ، یکتاپرستی و یقین به رب هست که در جوامع انسانی کمرنگست
و به همین خاطر است که الله یکتا در سوره عصر می فرماید که انسان در خسران و ضرر است ، غیر از کسانی که ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام بدهند .
خیلی دوست داشتم که این موارد رو با شما استاد دوست داشتنی و دیگر دوستان عزیزم به اشتراک بذارم .
با آرزوی نعمت ، ثروت ، سلامت و سعادت در دنیا و آخرت
استاد من یکی دوماه پیش یه رابطه سه ساله رو که فکر میکردم بهترین هست رو از دست دادم، فکر میکردم دنیا تموم شده و هرچی تلاش میکردم حال بدمو دور کنم کمتر موفق میشدم، به شدت وابسته بودم و یه روز نشستم به خودم گفتم اوکی عاطفه تا کی میخوای به این حالت ادامه بدی؟دیگه بسه دیگه خودتو جمع کن، و نشستم بی وقفه به فایلای دوازده قدم گوش دادن، استاد استاد این تضادی که من بهش خوردم انقدر دردناک بود که خدا میدونه، قبلش هی جهان به من هشدار میداد،، هی نشونه هایی برام میومد ولی من انقدر تغییر نکردم و همچنان وابسته بودم، ترس از دست دادن داشتم، عزت نفسم که با کار کردن روش همین رابطه رو جذب کرده بودم کم شده بود، یه رفتارایی داشتم که طرف از من راضی باشه، از خودم میگذشتم تا طرف ناراحت نشه و… تا اینکه کلا رابطه رو از دست دادم، رابطه به توهین و بی احترامی تموم نشد، در نهایت احترام بود ولی به هر حال من اونو از دست داده بودم، استاد از وقتی که این تضاد اتفاق افتاد و من شروع کردم رگباری روی خودم کار کردن انگار یه ادم دیگه شدم، استاد فکر میکنم توی مدتی که با این قانون اشنا شدم هیچی ازش نمیدونستم، تغییر مدارمو کاملا حس میکنم، باورم صد برابر شده نسبت به قبل، قبلا میگفتم خب حالا روزی یه فایل هم گوش میکنم، یه تمرینی هم انجام میدم اما الان از کمترین وقت خالیم استفاده میکنم که فایل گوش کنم و تمرین انجام بدم و کامنت بخونم، استاد این تضاد، این درد انقدر منو رشد داد که میگم خدایا شکرت خدایا شکرت که اگر این اتفاق نمیفتاد من انقدر باورم قوی نمیشد، استاد من توی سلامتی و مالی هم بعد از این اتفاق پیشرفت کردم، عزت نفسم واقعا بالاتر رفته و اصلا اون شخصی که از دوریش حالم بد بود رو دیگه دوست ندارم، نه اینکه دوست نداشته باشم دیگه احساس بدی ندارم، میدونم رفتار اونو خودم جذب کردم و اگر هم مدار و هم فرکانس با من باشه به سمت من جذب میشه وگرنه یک انسان عالی تر و بهتر وارد زندگیم میشه که در کنارش رشد کنم و از زندگی لذت ببرم، هرچند الان هم دارم از تنهایی بی نهایت لذت میبرم سعی میکنم فقط به خدا وابسته باشم، به خدایی که هرگز از دستش نمیدم و عشقش به من بی نهایت و بی قید و شرطه، خدایی که منو هدایت کرد به این راه و با این تضاد به من گفت عاطفه حرکت هات کند شده، عاطفه داری مسیرو اشتباه میری عاطفه تو لایق بهترین هایی، تو لایق بهترین روابطی، تو لایق انسانی هستی که عاشق بودن در کنار تو باشه لایق رابطه ای هستی که خدایی باشه و توش اثری از وابستگی نباشه، عاطفه تو لیاقت مردی رو داری برای بودن در کنار تو بها بده، بهاشو بپردازه و برای اینکه تو رو داشته باشه تلاش کنه، کسی که قدر تو رو بدونه، تو لایق انسانی هستی که آزادی مالی و زمانی و مکانی داشته باشه و در کنارش نهایت ارامش رو تجربه کنی، اینا رو همه خدا بهم گفت، خدا میگه عاطفه تو روی خودت کار کن تو ایده هاتو عملی کن تو حرکت کن تو به حرف من گوش بده من هدایتت میکنم، من ادمی رو میارم تو زندگیت، در بهترین زمان سر راه تو قرارش میدم که فقط شکر کنی، تو وظیفه خودت رو درست انجام بده من کار خودمو بلدم، تو فقط توکل کن، نگاهت به دست ادما نباشه، خدا میگه عاطفه، من که خدا هستم تو رو دوست دارم، من که رب هستم تو رو دوست دارم، من که تنها قدرت جهان هستم عاشقتم، تو عشق رو از کی میخوای بگیری؟ وقتی من عاشقتم دیگه نگاهت به کیه؟ من دوستت دارم بنده ی من پس نگاهت به من باشه تا بهترین ها رو به پات بریزم، نگاهت به هدایت من باشه تا به بهترین روبط هدایتت کنم تا راضی بشی، تو از من راضی باشی و من از تو، آخ استاد آخ استاد چی بگم از حال خوبم، چی بگم از عشقی که به خدا و دستان خدا دارم، استاد من دارم تلاش میکنم سمت خودمو درست انجام بدم بقیه ش رو دیگه خدا انجام میده، من یه قدم بردارم خدا هزار قدم برمیداره، خدایا شکرت که هستی و خدایا شکرت که دوستم داری
به نام خدایی که هیچ وقت دیر نمی کند.
سلام به استاد دوست داشتنی ومریم جان ودوستانم.
کلید:اجرای توکل در عمل.
فایل:الگوبرداری از افراد موفق قسمت4
خدایا شکرت دوستت دارم امروز اخرین فایل از اولین کلید رو گوش دادم روزی که بهم گفتی از کلیدها شروع کنم شاید اینقدر تورو نمی شناختم واین کلید چقدر بهم کمک کرد خیلی خیلی راه دارم که برم اما این کلید بهم ارامش داد احساس خوب داد خیلی از مواقع از خدا می پرسم یاد گرفتم برای کوچکترین چیزها هم ازش بپرسم وچه حس خوبی بود حس می کنم یه ترم رو تموم کردم ازخدا می خوام کمکم کنه به انچه گوش دادم ونوشتم عمل کنم وهر روز بیشتر وبیشتر پیشرفت کنم.
وچه جالب بود فایل اختتامیه این کلید همش در مورد خدا وقدرتش بود اینکه اعتبار هر چی داری رو به خدا بده همه چیز از خداست اگه نفس می کشم اگرسلولهای بدنم به درستی کار می کنند اگر انگشتم داره رو صفحه کلید حرکت می کنه همه از خداست اون من رو به این مسیر هدایت کرد اون بود که من رو از اون همه استرس ونگرانی وترس نجات داد اون بود که بهم شادی داد خدایا دوستت دارم عاشقتم چقدر خوبه که بهت اعتقاد دار م چقدر خوبه که تو رو تو زندگیم دارم.
وامروز استاد در مورد مسی می گه اسطوره فوتبال کسی که با وجود اینکه این همه معروفه موفقه همه اینها رو از خدا می دونه وقتی روی سکوی قهرمانی می ایسته توی اون همه هیاهو که شاید خیلیا اونقدر غرور می گیردشون وهمه چیز رو از تلاش خودشون می دونن مسی سر به اسمان بلند می کنه با خدای خودش حرف می زنه وازش تشکر می کنه.
دلیل اینکه اینقدر دوست داشتنیه هم اینه که خدارو داره.
مسی توی تضادها زمان شکست از عربستان باز هم ذهنش روکنترل می کنه اون قانون رومی دونه خدارو می شناسه توکل می کنه به زیبایی ها به پیروزی فکر می کنه وپیروز می شن.
مسی وارد حاشیه نمی شه هر چقدر هم دیگران در موردش حرف بزنن جواب نمی ده وهمین هست که اورا بزرگ ودوست داشتنی می کنه.
اگر زمانی چیزی خواستیم ونشده شاید دلیلش این بوده که ظرفمون هنوز بزرگنشده وشاید اتفاقات بهتر در این زمان برامون می افته که بعد خودمون می گیم چقدر خوب که اون زمان اون اتفاق نیفتاد.
من خودم چیزی که سالها می خواستم پارسال برام اتفاق افتاد اما میانه راه از دستش دادم وچقدر گریه کردم وناراحت شدم ولی وقتی حالا نگاه می کنم می بینم همون مسایل باعث شد به این مسیر واین سایت هدایت بشم وچه بسا که اگر اون اتفاق نیفتاده بود من وقت اومدن به این سایت رو نداشتم وزندگیم هنوز توی اون استرس ونگرانی وترس وفقر بود وحالا که می فهمم خدارو شکر می کنم ومی گم خدایا تسلیمم خودت برام بساز اونی که تو درست می کنی زیباترینه.
همین سختی ها واتفاقات گذشته هست که زندگی الان ما رو می سازه اگه اونا نبودن الان ماهم اینجا نبودیم .
خدایا شکرت شکرت شکرت
حس می کنم این کلید که یه ترم تحصیلی برام بود رو خوب گذروندم حس خوبی دارم شادم وامیدوار خدایا کمکم کن از فردا که کلید بعدی رو شروع می کنم مومن تر به تو باشم ومحکمتر قدم بردام .
خدایا شکرت برای این سایت این خانواده عباسمنشی این استاد توحیدی ومریم جان دوست داشتنی.
خدایا هدایتم کن به بهترین مسیرها.
استاد صمیمانه ازتون سپاسگزارم وعاشقانه دوستتون دارم.
در پناه خدا
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به همه ی شما عزیزان
نمی دونم قراره چی بنویسم، اما چقدر این توحید و نگاه یکتاپرستانه، توی لحظات ما کمرنگه.
آخ. خدای من. من کجای این لامکان و بی زمانم. نمی دونم ولی می دونم از من تا تو، به اندازه ی یک خواستن از ته دل و یک باور به بودن فاصله هست.
باور به غیب.
اولین قدم ایمان، باور به غیبه.
می گه مؤمنان کسانی هستن که به غیب ایمان دارن……
تقوی می کنن
هدایت رو دریافت می کنن
اگر پیروی کنن
نه ترسی دارن، نه غمی.
خدای من……
چقدر به غیب ایمان دارم، به نیروی برتری که نمی بینمش اما در تک تک لحظاتم هست؟؟
می دونین استاد، به قول شما فاصله هست بین دونستن و باور داشتن.
اینکه بدونی خدا یه انرژی خیر جاری در زمان حاله کجا تا اینکه بـــــاور داشته باشی.
وقتی می دونی، زور و تقلّا می زنی که توی لحظاتی که نیازش داری، یادت بیاد و یادت بمونه و تکرارش کنی
اما ایمان که داشته باشی، باور که داشته باشی، دیگه زور نمی زنی، دیگه دنبال دلیل و منطق نمی گردی که توی لحظات خاص بخوای ذهن نجواگرت رو آروم کنی
بلکه توی سخت ترین شرایط مثل شرایط خاص توی اون لحظات خاص بازی مکزیک و آرژانتین، بجای مجادله با ذهنت، دست به دعا می شی اونم از ته دلت.
آروم و درونی.
چون اول به اون باور به غیب رسیدی که اولین قدم ایمانه.
چون باور داری یه نیروی برتری هست که تمام هستی در ید قدرتشه
باور داری همراهته
با توهه
باور داری عادله و پاسخ درخواست هاتو می ده
برای همین با عشق دعا می کنی
ازش درخواست می کنی
و ادامه می دی.
چقدر این فایل و فایل های توحید عملی برای من درس ها داره
چون امروز که با خودم فکر کردم و دنبال ریشه ی خیلی از تضادهام گشتم، دنبال ریشه ی خیلی از مسائلی که به قولی زیر مبل می زنم گشتم، به جای رد پای توحید، ردپای ترس ها و شرک هارو دیدم.
رد پای دلسوزی ها، اضطراب و نگرانی ها رو دیدم
و فهمیدم به غیب اونطور که باید باور ندارم. ایمان ندارم فقط توی لحظات حساس و خاص که می خوام خواسته ای رقم بخوره، هی به خودم یادآوری می کنم اما با مخلوطی از احساس های دانستن به ماهیت خداوند و احساس ترس و نگرانی.
امروز توی این فایل فهمیدم دلیل اینکه یه پله پیشرفت می کنم، و دو پله متوقف می شم یا میام پایین چیه……. .
فهمیدم توحید، و داشتن باورهای توحیدی از هر چیز دیگه ای توی زندگیم جاش خالیه.
توی زندگیم، توی تک تک لحظاتم. توی تک تک جملاتم، رفتارهاممم و به زبون گفتن و گاهی عمل کردن، راه به جایی نمی بره، نه…. تا وقتی که از دانستن به باور، ایمان و یقین برسم که اون، یک نیروی خیر جاری در زمان حاله.
خیره و فقط خیر می رسونه
بیشتر از هر کسی، بیشتر از خودم مشتاق رسیدن من به خواسته هامه.
اونه که باید همیشه بهش وصل باشم
و توی جزیی ترین لحظاتمم، توی ریزترین و جزیی ترین درخواست هام باید از این نیرو کمک و هدایت بطلبم.
و تصمیم گرفتم هدف اصلی امسالم رو توحید بذارم چون تا وقتی این موضوع به صورت اساسی در من به باور، ایمان، یقین و اطمینان نرسیده، هر روز یه پله می رم جلو، دو پله میام پایین.
هر بار برای رسیدن به خواسته هام باید تقلّاها کنم
ولی اگر به توحید برسم، نیازی نیست کاری کنم، اتفاقات خوب خودبخود و طبیعی رخ می ده و من با نزدیک شدنم به خدا قبل از رسیدن به تمام اون خواسته ها، اول از درون سیراب می شم بعد دریافتشون می کنم
اول از درون به تمام ثروت ها و نعمت ها می رسم، بعد توی دنیای من ظاهر می شن
چون وصلم به اصل کاری. چون سیرابم. چون توحید منو از درون بزرگ می کنه و بزرگ که باشم ( معجزه ها می شه عادت هر روزم و اتفاقات تکراری هر لحظه و هر روزم).
توحید و فقط خدارو دیدن، اون چیزیه که تک تک ما به شدت بهش نیاز داریم
چون ما خودشیم.
چون من و خدا از هم جدا نیستیم اما پای ذهن که اومد وسط، پای خرافات، پای ترس ها، پای باورهای پوسیده و زهوار درفته ی نسل ها و نسل ها که اومد وسط ما دور شدیم از خداـ
و به اندازه ای که به توحید برسیم، به اندازه ای که درکش کنیم، باورش کنیم، عمل کنیم، به اصلمون برمی گردیم
نوشتم که ردّپایی باشه برام که بدونم چه ضعف هایی رو باید قربانی کنم
و در چه مسیر زیبایی باید گام بردارم، محکم تر از قبل، مصمم تر. متوکّل تر
کسی که شاید تا به این لحظه نبودممممم.
خدایا نمی دونمممم چطوری
خدایا تسلیمم
خدایا من به هر خیری از جانب تو به من برسه سخت فقیرم
خدایا تنها تو رو می پرستم و تنها از تو یاری می طلبم
خودت به راه راست هدایتم کنی، به راه کسانی که به آنان نعمت داده ای، نه کسانی که غضبشان کردی و نه گمراهان.
آمین به وسعت یگانگی ات یا رب العالمین
در پناه رب العالمین باشید
یا رب
سلام نسترن جان،
ممنون از کامنت زیبایی که نوشتی ، واقعا چقدر درسته که توحید همه چیز هست و فکر کنم همه به این درک این حقیقت ،که استاد در همه فایل ها می گویند و فریاد می زنند که ، همه چی توحید أست رسیدیم ولی در عمل گاهی لراموس می کنیم ، گاهی که تشادی پیش میاد یا کنترل نجواها ذهن از دست ما خارج میشه ، من که خودم تا عمل خیلی فاصله دارم و این خواسته ای أست که هر روز از خدا دارم که من را با باور قلبی و عمل یک این موحد برساند .
در پناه الله شاد و ثروتمند باشید