الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 4 - صفحه 29 (به ترتیب امتیاز)

سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی خودم و مریم جون عزیزم و تمامی دوستان گرامیم.

ممنون و سپاس از استاد عزیز به خاطر معرفی الگوهای خوب و مناسب.

که بیان و توصیف هر کدوم خالی از لطف نیست و واقعا کسی که با دقت و تمرکز به چنین الگوهایی توجه کنه تاثیرات مثبتی تو زندگیش کسب می‌کنه .

استاد عزیز تو این فایل از برخورد با تضادها صحبت کردن و مثال زدن که امیدوارم باعث ایجاد تغییرات مثبتی برای ما، با دیدن تضادها بوجود بیاد.

خدا را شکر می‌کنم که با گذر زمان و تکاملی که برای تغییراتم نیاز هستش دارم به درک خیلی از مسائل درست از زندگی ی‌رسم.

همونطور که استاد عزیز فرمودن :تضادها همیشه با ما هستن. منتهی چیزی که هس اینه که راه برخورد درست با تضادها رو پیدا کنیم. زمانی که درست و عقلانی با تضادها برخورد می‌کنیم هر کدوم از اون‌ها به یه نحوی درس و یا پیام و یا تجربه قشنگی برای ادامه مسیرمون میشن. راه مقابله با تضادها یعنی رسیدن به رشد و پیشرفت و موفقیت در زمینه‌های مختلف!

تضاد یعنی امتحان ! تضاد یعنی سنجیدن خود.ینی به رشد وقدرت رسیدن ..

در گذشته وقتی به تضادی بر می‌خوردیم بقدری ذهنمون آشفته و پریشون حال میشد که تمامی افکار منفی و باورهای منفی به ذهنمون حمله ور می‌شدن. بنابراین هیچ کنترلی در عملکرد درستی نداشتیم همیشه با نتایج کاملاً بد و افتضاح مواجه میشدیم چون راه برخورد با تضادها را بلد نبودیم.

دیدن تضادها انگار آخر زندگیمون بود وقتی تضادی میدیدیم فکر می‌کردیم به آخر راه رسیدیم و راه به جایی نداریم .

واقعاً چرا چنین نگرشی داشتیم؟!! فقط به یک دلیل چون ایمان نداشتیم. چون افکار و باورهای غلطو و بسته ای داشتیم.

آشنا شدن ما با قوانین جهان هستی و شناخت کافی در مورد خودمون و خدای خودمون عوامل کمک دهنده و بسیار مثمر ثمری در برخورد با تضادها بودن.

یاد گرفتیم در مقابل تضادها سریع واکنش نشون ندیم سریع صغری کبری برای خودمون نچینیم. کمی حوصله کنیم تا بهتر فکر کنیم .دنبال راه چاره برای حل مشکلمون باشیم نه اینکه بشینیم وقت و انرژی خودمونو برای غر زدن یا شکوه و شکایت کردن بگذرونیم. حالا به هر دلیلی چه به خاطر باورهای خودمون و چه به خاطر هر چیز دیگه‌ای این تضاد پیش اومده ! و الان با این مشکل روبرو هستیم .در چنین مواقعی باید از خودمون سوالاتی بپرسیم که بهمون نیرو و قدرت بده یعنی از خودم بپرسم الان چه کاری انجام بدم بهتره ؟!

پرسیدن چنین سوالاتی ما را به سمت حرکت مثبت سوق میده .ممکنم هست ما رو وادار به سکوت و انجام ندادن کاری ترغیب کنه. مهم اینه که دنبال راه چاره باشیم تا دنبال اینکه چرا این اتفاق افتاده ؟! سوالی که باعث بشه من سمت سرزنش کردن یا ملامت خودم برم ،باعث حل اون مشکل نمیشه .بنابراین اینجور وقتا خیلی باید حواسمون به احساساتمون باشه باید ذهنمون رو از هر افکاری که ما رو به احساس بد میبره، کنترل کنیم و به اون اتفاق و اون شرایط نگاه دیگه‌ای داشته باشیم. ببینیم اون اتفاق چه درس یا پیام و تجربه‌ای می‌تونه برامون داشته باشه .عجله نکنید .دنیا به آخر نرسیده. هنوز خیلی فرصت‌ دارید .می‌تونید با گرفتن درس جدید، آینده‌ای بهتر با رفتارها و عملکردهایی بهتر برای خودتون خلق کنید.

خیلی جالبه وقتی عکس‌العمل درستی در مقابل تضادها داشته باشیم چقدر اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی پیدامیکنیم .دقیقاً حس خود ارزشمند بودنمون خیلی بالا میره و همین انگیزه خیلی بزرگی در اتفاقات بعدی میشه. در واقع ترس و وحشتمون خیلی کمتر و ایمان و توکلمون خیلی بیشتر میشه.به این درک می‌رسم که برای حل مسائل حتی دریافت خواسته‌ها، من وقت و زمانی رو مشخص نکنم .سعی کنم یاد بگیرم همه ی امور زندگیمو به خدا بسپارم و اجازه بدم خداوند جای من تصمیم بگیره و در هر وقت و زمانی که خودش مقرر می‌کنه مشکلات را حل و خواسته‌هامو رفع بکنه.

از استاد عزیزم و از خداوند مهربانم بی‌نهایت سپاسگزارم که منو به درک هر کدوم از این مطالبی که نوشتم رسونده .

هر روز با تضادهایی روبرو میشم که ممکنه شکل و شمایلشون فرق کنه اما تا جایی که میتونم آگاهانه سعی می‌کنم اول افکار و باوری درست و بعد رفتار و عملکردی درست داشته باشم. مطمئنم اگر اشتباهی هم داشته باشم بازم خودش یه درس بزرگه. از اینکه هر روز با چالشی مواجه میشم که احساس می‌کنم باید از دریافتی‌هایی که دارم خودمو محک بزنم خوشحال هستم چون حس بزرگ شدن بهم دست میده .

خوب حس می‌کنم که با دیگران ب خصوص با اطرافیانم خیلی فرق دارم و این بهم قدرت میده.

دقیقاً دیدن رشد خودم تو موضوعات وزمینه های مختلف چه تو روابط با همسرم چه تو روابط با دیگران چه در مورد داشتن و نداشتن ثروت و استفاده و لذت بردن از داشته‌ها ،حتی تو زمینه سلامتی و ارتباط گرفتن با خدای قدرتمندم، باعث انگیزه بیشتر و باز هم، ترغیب شدن به کسب آگاهی‌های بیشترم میشه.

از این بابت خیلی خوشحالم.

از اینکه همیشه و در همه حالی ذوق و شوق تغییرات مثبت توی وجودم رو دارم خیلی حس خوبی بهم میده .

یه مثال بارز بخوام بزنم اینه که دو هفته‌ای هستش که دست درد عجیبی گرفتم. دلیلشم دقیق نمی‌دونم .می‌تونه به علت‌های مختلفی باشه که در موردش فکر کردم .دیدم عوامل زیادی ممکنه دست به دست هم داده باشه که باعث این درد شده .

شدت دردش به قدری زیاده که حتی تو باشگاه حرکات دست انجام نمیدم .در واقع تواناییشو انگار ندارم که انجام بدم .خب طبیعی هستش که این موضوع برای منی که خیلی فعال و اکتیو هستم ناراحت کننده باشه حتی از شستن ظرف و کارهای سنگین دیگه در حال حاضر معذور شدم.

نه اینکه قدرت انجامشونو نداشته باشم ولی اگر انجام بدم باعث درد بیشتری میشه .نمی‌دونم چرا و به چه دلیل این اتفاق افتاده ولی حس می‌کنم خودم خیلی جاها بی‌احتیاطی کردم و یا از دستم کار زیادی کشیدم دکتر نرفتم چون دوست ندارم خودمو درگیر کنم.

خودم احساس کردم باید مدتی استراحت کنم و از خودم مراقبت بیشتری بکنم به نظرم درمون بشه.

میتونستم به خاطر این ضعفی که در حال حاضر پیدا کردم حال خودمو بد بکنم . غور بزنم ،عصبانی بشم .چون از انجام خیلی از کارام موندم .

دنبال چراهاش گشتم اونم فقط به خاطر اینکه جاهایی که افراطی کاری انجام دادمو متوجش بشم و تکرارشون نکنم .ولی از خودم سوال کردم چه کاری انجام بدم دستم زودتر خوب میشه؟!

اینکه این احساسمو تو خونه بیان کنم . از اعضای خانوادم یعنی همسر و فرزندام کمک برای کارهای خونه بگیرم و ازشون درخواست کنم مدتی با من همکاری بیشتری کنن.

چن هفته استخر نرم .

تو باشگاه از دستم کار نکشم و حرکات پا فقط انجام بدم.

سعی کنم به خاطر باد کولر، مدتی لباس‌های آستین‌دار بپوشم.

قرص‌های کلسیم دار و ویتامین دار رو هر روز مرتب بخورم.

توجه و تمرکزم را از روش بردارم و اینکه آگاهانه در موردش صحبت نکنم.

باور داشته باشم که با کمی مراعات و مراقبت حتماً به بزودی خوب میشن.

از همه مهمتر احساسمو خوب نگه دارم.

مطمئنم این اتفاق هم مثل خیلی از تضادهای دیگه درس‌ها و پیام‌های خودشو داره.

باور دارم که هیچ اتفاقی بی‌حکمت نیست همه چیز به زاویه و نگاه من به اون قضیه داره.

یه وقتایی توی مسائل امورات زندگی تخته گاز میریم فراموش می‌کنیم که باید از خودمون وجسممون مراقبت کنیم. شاید این دست درد من، ترمزی باشه برای کنترل و نحوه درست ازجسمم.

حتماً یه جاهایی متوجه نبودم و بی‌رویه یا بیش از حد توانم ، از قدرت دستام استفاده کردم.

به هر صورت سعی می‌کنم نسبت به این اتفاق از زاویه مثبت نگاه کنم .

منی که همه وجودمو به خدای قدرتمند سپردم، در این راستا هر اتفاقی پیش بیاد اولاً که می‌پذیرمش در ثانی دنبال درسهاش هستم.

استاد جونم ممنون و سپاس فراوون از درس‌ها و تجربه‌های نابتون.

خیلی دوستتون دارم.

الهی باشید همیشه.