الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 5 - صفحه 18

395 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 695 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    139. روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا

    میخوام رد پای روز 29 اردیبهشتم رو بذارم ، چون دیر وقت برگشتم خونه و خوابیدم الان مینویسم

    به یاد بیار

    یاد کن

    شروع کن امروزتو با یاد آوری هر آنچه در این ماه های پر از آگاهی برای تو با عشق رخ داد، تا ظرف وجودت بزرگتر بشه

    من امروز صبح که بیدار شدم یعنی 29 اردیبهشت

    قرار بود برم دادگاه و دو نفر شاهد ببرم که بگن من هیچ پولی برای هزینه دادرسی شکایتم ندارم و برای کارشناسی نقاشی که پاره شده بود 8 دی ماه 1402 تو نمایشگاه

    صبح با خدا حرف زدم گفتم خدای من ربّ من تو حامی منی و تو کمکم کردی و میدونم باقی رو هم خودت کمکم میکنی

    تو بگو چیکار کنم

    یه لحظه حس کردم نجواهای ذهنم میخوان نگرانم کنن و باعث بشن شرک بورزم

    گفتم خدا چجوری کنترل کنم ذهنمو

    یهویی حس کردم که گفته شد یاد کن

    به یاد بیار و دقیقا آیاتی که تو سوره های مختلف که خونده بودم و میگفت یاد کن اومد جلو چشمم

    وَإِذۡ تَأَذَّنَ رَبُّکُمۡ لَئِن شَکَرۡتُمۡ لَأَزِیدَنَّکُمۡۖ وَلَئِن کَفَرۡتُمۡ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٞ 7

    و هنگامى را که پروردگارتان اعلام کرد که: اگر سپاس گزارى کنید، قطعاً خود را بر شما مى افزایم، و اگر ناسپاسى کنید، بى تردید عذابم سخت است

    بعد من شروع کردم به خودم یادآوری کردن و گفتم ببین طیبه یادته خدا اینجا کمکت کرد، مثلا

    تو همون روز اول که میخواستی بری شکایت کنی و دودل بودی و ترس داشتی که بری یا نری از خدا درخواست کردی و خدا بهت آیه و لسوف یعتیک ربک فترضی رو یهویی به دلت و زبونت جاری کرد

    و خیلی یادآوری های دیگه رو کردم

    و بعد که حاضر میشدم تا با مدیر ساختمونمون بریم دادگاه و پسر داییم هم بیاد دادگاه

    یهویی دیدم پیامی اومد به گوشیم که ایمیل از سایت بود و خواستم بازش کنم پاسخ دوستان برای من بود ،که بخونمش

    ولی یه حسی گفت نه الان وقتش نیست چشم گفتم و حاضر شدم تا برم

    پسر داییم گفت زود نرین معطل میشین یه ربع به 10 حرکت کنید

    بعد من که برگشتم خونه نشستم یهویی حس کردم الان بشین بخون چی برات پاسخ گذاشتن تو سایت عباس منش

    وقتی باز کردم دیدم دو تا پاسخ برام اومده و حس کردم باید دومی رو باز کنم بخونم و همین که خوندم ، دقیقا یکی از دوستان نوشته بود درمورد اینکه یادآوری کن که چه وقتایی خدا کمکت کرده من اینو دیدم بغض کردم اشک تو چشمام جمع شد

    بعد‌ گفتم خدایا ممنونم سپاسگزارم که با تکرار دوباره ات برای من که میگی آگاهانه تکرار کن، تمام اتفاقات رو که حتی به ظاهر بد هم بود برات خیر شد

    و من پاسخ دوست خوبم رو در سایت دادم و شروع کردم آگاهانه به تکرار و یادآوری هر آنچه که برای من خیر بود و نشونه های خدا بود و بعد از قدم برداشتنم به یکباره همه چیز به نفع من رخ داد و یادآور اون لحظاتی شدم که چند بار تجربه کرده بودم و اینبار با یادآوریشون آرومم میکرد و نمیذاشت ذهن نجواهاشو بگه

    بعد که من رفتم رسیدم دادگاه ،اولش یکم استرس داشتم ولی خدا جوری مدیریت کرد که به کل رفت و من خیلی خیلی راحت به مسئول دادگاه حرف زدم و بهم گفت باید به کسانی که شکایت کردی ابلاغ بشه و کد ملی باید بدی از اونا و من نداشتم و گفت باید تو روزنامه نشر آگهی بدی از طریق دفتر خدمات قضایی

    بعد فرم هایی به دو تا شاهد دادن و امضا کردن و ازم سوالاتی پرسیدن و چون شنبه کلاس داشتم بعد از دادگاه تمرین رنگ روغنم رو هم با خودم برده بودم مسئول اونجا کارامو دید و انقدر خوب و آروم باهام صحبت میکرد که یاد حرفایی که قبل اومدن به دادگاه یادآوری میکردم افتادم

    میگفتم ببین طیبه یادآوری میکنم برات، همه چیز خداست و طبق گفته های استاد در فایل انرژی که خدا مینامیم میگفت که همه چی خودشه ، کافیه که تو اون جوری شکلش بدی که به تو کمک کنه اونجوری ببینی که کمکت کنه

    و من تو راه میگفتم که اصلا مسئول دادگاه و قاضی و همه خود خدان ،پس خدا که برام بارها گفته ولسوف یعتیک ربک فترضی پس خیالم راحته

    خدا با منه و برای من کار میکنهس همون قاضی همون مسئول و همه و همه برای من کار میکنن و همه اینها کار خداست و من فقط آراوم باید باشم و یادآوری هامو تکرار کنم

    و اونجا بود که گفتم ببین داره خدا همه کارا رو برات انجام میده تو فقط یادآوری کن

    و این جمله هی برام تکرار میشد و حسش میکردم

    که طیبه نگران نباش من کنارتم و تو فقط آگاهانه توجهت رو به سمت من بیار ،آگاهانه به یاد بیار ،آگاهانه تمرکزتو بده به من و سپاسگزارتر باش

    و من سعیمو کردم و نتیجه اش رو دیدم که آروم و ملایم داشتم با مسئول دادگاه حرف میزدم اونم با آرامش حرف میزد و بعد که گفت برو دفتر خدمات قضایی و بعد دوروز بیا دادگاه ما برگشتیم

    و بعد که اذان ظهر بود رسیدم جلو در امامزاده صالح و رفتم داخل تا نمازمو بخونم و برم کلاس نقاشیم

    وقتی رسیدم رفتم نشستم تو حیاط ، داشت ،قرآن قبل اذان میخوند

    یهویی شنیدم

    وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَىٰ بِاللَّهِ وَکِیلًا

    اینو شنیدم معنیش به زبونم جاری شد فقط خندیدم و اشک ریختم و رفتم تو گوگل نوشتم تا دوباره ترجمه شو ببینم

    و بر خدا توکل کن کافیست که خدا نگهبان و کار ساز است آیه 3 سوره احزاب

    من فقط اشک ریختم و انقدر حس خوبی داشتم فقط سپاسگزاری میکردم و از اون حسای شادی که بعد نشونه هاش بهم میده که عمیق ترین نوع شادی رو اون لحظات دارم که اشک و خنده باهم میان و بی اختیار فقط میخندم و اشک جاری میشه و سپاسگزارم سپاسگزارم به زبانم جاری میشه و انقدر حس سبکی دارم که واقعا فوق العادست

    خدا دوباره با این نشونه اش درست بعد اومدنم از دادگاه گفت که طیبه کارت رو من میسازم من حامی توام من نگهبان توام من همه کاره توام تو برای منی

    چقدر حس خوبی داشت چقدر لذت بخش بود این نشونه خدا و آرامش عمیقی بهم داد

    اونجا که فقط این تیکه از آیه قرآن رو شنیدم گفتم آره درسته خودشه ،

    حالا چی خودشه؟؟؟؟؟؟

    اینکه استاد عباس منش میگفت که دریافت چند مرحله هست

    دقیق یادم نیست ولی فکر کنم اینجوری بود که میگفتن :

    تا نری جایی بهت گفته نمیشه

    حرکت که میکنی قدم بعدی بهت گفته میشه

    وقتی میشنوی باید عمل کنی تا نتیجه ببینی

    در مدار دریافت باید باشی تا دریافت کنی

    دقیقا من در مدار دریافت و کفا بالله وکیلا بودم

    وگرنه چرا بقیه آیات رو من نشنیدم انگار اصلا صدایی از تلاوت قرآن نمیشنیدم اون لحظه و داشتم با خدا حرف میزدم که به یک باره گوش هام تیز شد و شنید

    وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَىٰ بِاللَّهِ وَکِیلًا

    و من بارها این آیه رو گفتم و خندیدم و اشک ریختم

    چقدر پر از حس خوب بود دوست دارم همه اش درموردش بگم

    اینکه خدا چقدر بیکار کرده خودشو به خاطر من ، تا هر لحظه با من باشه، برای من کمک کنه، برای من همه کار انجام بده ،حس ارزشمندی میکنم وقتی که سعی میکنم چشم بگم به خدا و قدم بردارم

    وقتی از امام زاده میومدم بیرون دیگه مثل قبل نبود رفتارم

    قبل از آگاهی امامزاده هارو که میرفتم التماس گونه ازشون میخواستم تا با خدا حرف بزنن بگن حرفمو به خدا ،یا اینکه میرفتم اشک میریختم و انگار جوری بود که اگر اشک نمیریختم حتی شده به زور فکر میکردم که من درست زیارت نکردم ،حتی یادمه مشهد یا کربلا که میرفتم اشک میریختم و یه وقتایی با زور گریه میکردم یا تو مراسم عزاداری یا طبق باورای محدودی که بهم گفتن از بچگی فکر میکردم فقط اونا میتونن درخواست منو به خدا بگن و انجام بشه در صورتی که حتی به اونا هم باور نداشتم چون اگر باور داشتم تا حالا کلی از خواسته هام متسجاب میشد

    ولی موقع برگشت از امام زاده صالح وایسادم روبروی گنبد و تو دلم گفتم که ، من این ادای احترام رو برای کسی میکنم که با خدا بوده ،رفتارهای خداگونه داشته و انقدر سعی کرده تا کنترل ذهن کنه و تلاش کرده تا خدا به این مقام رسوندتش

    و گفتم خدایا من باید از اماما چه درس هایی یاد بگیرم از رفتار و عملشون و بعد ادای احترام کردم و برگشتم سر کلای رنگ روغنم

    بعد رفتم سرکلاس و استادم که کارمو دید گفت که خوب کار نکردی ، گفتم با عجله کار کردم ، گفت مفت نمی ارزه کار درستی نکردی به خاطر نمایشگاه کاراتو سریع و بدون دقت انجام بدی اصلا قبول نمیکنن کارتو

    باید دقت تو کارت باشه مهم نیست تو نمایشگاه کار بذاری یا نه مهم اینه یه کارو درست انجام بدی

    اونجا بود که حس کردم باید دوباره یادآور بشم به خودم تا عجله نکنم و کار ددست رو انجام بدم و تکاملم رو با تمرین طی بکنم

    یاد حرف استاد عباس منش افتادم که میگفتن

    اگر قدم هاتون برای تکامل کوجیک باشه و مستمر بهتر از اینه که به یک باره مسیر تکاملو طی کنید و بعدش با سر بخورید زمین

    گفتم طیبه الان با عجله کار کردی چی شد ؟؟ فکر کردی خوب کار کردی ولی گفت مفت نمیارزه

    در اصل نقاشی تو نبود که مفت نمی ارزید ،این افکار تو بود که باعث شده بود خیال کنی با عجله کار کردن و زود تموم کردن نقاشی بهتره

    بعد که طرح جدید شروع کردیم برای نقاشی رنگ روغن یه مجسمه خانم بود که استادم گفت وقتی مرده با لبخند مرده و چهره اش رو ماده ای بهش زدن و زود مجسمه شو ساختن

    انقدر جهره آروم و با رضایتی داشت انگار وقتی داشته میمرده انقدر زندگیش رو راضی بوده که یاد حرف استاد افتادم که میگفت وقتی عزرائیل اومد بگم بریم من اینجا بهشت رو تجربه کردم بریم دنیای آخرت رو تجربه کنم

    جالب بود برام چهره با لبخند عمیق و رضایتمندی داشت

    بعد من رفتم قلمو و بوم خریدم حدود 300 شد

    یه لحظه ذهنم میخواست که بگه ،پولم کم میشه سعی کردم کنترل کنم ذهنمو و زود گفتم نه این یعنی من باید بیشتر تلاش کنم و نقاشی کار کنم ببرم بفروشم پس من به راحتی خرج میکنم و چندین برابرش به حسابم میاد

    بعد گفتم خدا من الان دارم میرم نمایشگاه کتاب ، که قرار بود مادرم با خواهرم برن و پهن کنن زمین تا من بعد کلاس برم پیششون

    بعد وقتی رسیدم تو راه هی میگفتم خدا دیگه نوبت تو هست خودت خوب میدونی چیکار کنی شروع کن

    بعد من رفتم مادرم گفت فقط یدونه جاکلیدی فروخته و من نشستم و مادرم رفت تا نمایشگاه رو بگرده

    همینجوری نشسته بودم و تخمه و چند تا کش مو فروش رفت

    نزدیکای اذان بود دو تا پسر دستفروش اومدن ازم تخمه خریدن یدونه و به همکار دستفروشی که کنارشون بود دادن یکم و رفتن

    بعد همون همکارشون یکم بعد دیدم اومد گفت تخمه هاتو نگه دار خواستی بری همه رو ازت میخرم

    اون لحظه درسته هم خوشحال شدم و هم زود این رو گفتم که طیبه دو تا چیز یاد بگیر از این لحظه

    اینکه پسرا تخمه خریدن و به همکارشون با بخشندگی دادن و رفتن و اون باعث شد مشتری بیاد که همه اینا درست چیدمان خداست برای تو و اینها همه کار خداست

    بعد که یکم گذشت دیدم اون آقا اومد و 10 تا تخمه برداشت و 50 هزار تمن داد و رفت بعد من دیدم همون دوتا پسرا اومدن

    یهویی دیدم اون آقا رفت سمتشون و به هر کدوم یه بسته تخمه داد

    اون لحظه پر بودم از حس خوب گفتم خدایا میخوای یادم بدی بخشندگی رو ، چقدر بخشنده

    اون پسرا یه ذره تخمه دادن بهش و وفتی رفتن و دوباره اومدن اون آقا یه بسته بهشون داد

    گفتم ببین دقیقا مثالش خداست

    تو کافیه یه ذره ببخشی و خدا بهت بی نهایت عطا کنه و گفتم خدایا کمکم کن که منم یاد بگیرم

    و اون لحظه محبت کردن رو هم آموختم و خوبی کردن بدون توقع

    بعد نزدیکای اذان مغرب بود هوا داشت یکم تاریک میشد ،یه دختر دیدم رفت به آقای دست فروش کتاب داد و حرف زدن بعد تو دلم گفتم حتما کتاب میفروشه ،خودمو داشتم آماده میکردم که اگه سمت من اومد بگم پول ندارم و نمیخرم یا بگم ممنون

    بعد رفت و چند دقیقه بعد دیدمش اومد سمتم ،گفتم خودمو به اون راه بزنم که وقتی اومد بگم نمیخوام کتاب و بعد نگیرم

    یهویی دیدم یه کتاب به دستم داد و گفت این کتاب هدیه هست از طرف آستان مقدرس امام رضا مشهد و خود مشهد این کتاب رو چاپ کرده و برای دهه کرامت عیدی هست

    داد و رفت همین که موضوع کتاب رو دیدم نوشته بود

    عشق خدا

    چرا و چگونه ؟

    و یه قلب بزرگ قرمز وسط صفحه کتاب

    اصلا از متن داخل کتاب خبر نداشتم که چیه فقط عشق خدا رو خوندم گفتم خدایا شکرت

    خواستی بگی من عشق توام ؟؟؟؟

    بغضم گرفت زود با کنجکاوی باز کردم تا کتاب رو بخونم

    وای من 20 صفحه خوندم فقط اشک ریختم ، جواب یه سوالم هم دقیقا تو این کتاب بود که بارها از خدا درمورد اماما میپرسیدم

    میپرسیدم که خدا قضیه اماما رو بهم بگو چیکار کنم چجوری باید نگاه کنم به اماما ، میدونستما باید از امام ها یاد بگیرم مثلا از امام حسین یاد بگیرم که عشقش به خدا و بنده ها رو داشت

    ولی باز سوال بود برام که چجوریه که کسانی که میگن تو کما بودن و امام رو دیدن و کلی سوال دیگه

    دقیقا فهمیدم امروز خدا خودش به زبونم جاری کرده تو امام زاده صالح اون حرف هارو که گفته بگم ،ادای احترام رو به کسی میکنم که خداگونه بوده و در اصل این ادای احترام رو به خدا میکنم که در درون امام ها بوده و هست و بعد از شهادت یا فوتشون ، انقدر خدا گونه بودن که هنوز نام و یادشون زنده هست

    همون صفحه اول کتاب نوشته بود که :

    از امام علی

    محبت خدا آتشی است که بر هر چه بگذرد ،آن چیز شعله ور گشته و نابود میگردد .

    یه حرف کلی نوشته بود که بیشتر مردم به اماما متوصل میشن و اگر اسم امام حسین بیاد اشک میریزن و در فراقش قلبشون پر میکشه و دلتنگ میشن ولی کمتر کسی هست که برای خدا و به عشق او اشک بریزه و

    در بین حرفاش که میخوندم اولش متوجه نشدم کلی گریه کردم ولی بعد تو راه که برمیگشتیم خونه دوباره به متن کتاب توجه کردم یه چیزی مثل چراغ برام روشن شد

    البته قبلش گفتم خدایا من تو رو میخوام هیچی نمیخوام بعد یهویی خدا بهم یادآور کرد این حرف استاد رو

    حریصانه از خدا بخواه

    و هم خدا رو و هم خرمارو باهم بخواه

    و اون لحظه بود که گفتم این کتاب درسته آگاهی خوبی داره ولی یه سری باور محدودی هم بین حرفاش بود که وقتی خدا رو میخوای نباید چیز دیگه ای بخوای

    و من تشکر کردم از خدا که اینو بهم گفت که تو حریصانه هم منو بخواه و هم خرما رو سعادت این دنیا و دنیای آخرت رو بخواه مطمئن باش بهت عطا میکنم

    ولی دل نبند به این دنیای گذرا و فانی و ازش کمک خواستم تا یادم بده چجوری بگذرم و رها باشم از این دنیای فانی ووابسته چیزی نباشم

    و رها باشم و تسلیم خدا

    و گفتم خدای من ممنونم که این کتاب رو بهم هدیه دادی تا بهم بگی که طیبه تو عشق منی

    عشق ربّ و صاحب اختیارت

    و بعد سپاسگزاری کردم و اون لحظه اذان مغرب بود

    بعد تو دل شب و تاریکی شب خدا دوباره بهم نشونه ای داد تا بهم بگه طیبه ببین دیروز و امروز تو دل شب ،تو تاریکی برات مشتری فرستادم

    دیروز هم شب فروش زیاد داشتم ولی روز کمتر بود 80 هزار تمن و امروز هم روز دقیق نمیدونم فکر کنم حدود 50 فروش داشتم ولی بعد غروب و اذان یهویی تو اون تاریکی میومدن و یهویی خرید میکردن و به راحتی پول رو میدادن و میرفتن یا کارت به کارت میکردن

    یه دختر نوز چراغ گوشیشو روشن کرد به کارام نگاه کرد و زیر لیوانی برداشت 90 واریز کرد برام و رفت

    یه دختر یهویی وایساد با مادرش و انقدر تحسین میکرد و ذوق داشت و علاقه زیادی به نقاشی داشت که پرسید کجا میری برای یادگیری و من آدرس استادم رو دادم و کلاسمو گفتم

    و ازم آینه دستی و تخمه خریدن و 110 دادن و رفتن و انقدر مشتری با ادب و احترام برام زیاد شده که خیلی راحت هم واریز میکنن خیلی هنر دوست هستن و علاقه من به نقاشی

    و چنان ذوقی داشتن که وایسادن و باهام کلی حرف زدن

    بعد کلی کش مو فروختم البته خدا این کارارو کرد ،من کی باشم هیچ هیچم

    بعد یه دختر دوباره با مادرش پرسید نقاشیا کار خودتونه و کلاسا رو پرسید و هزینه کلاسارو و آدرس دادم و رفتن

    بعد تو دل تاریکی شب یه دختر اومد و چراغ گوشیمو روشن کرده بودم نشست و نگاه کرد کارامو و یه گردنبند برداشت گفتم میتونم اسمتونو بنویسم گفت باشه میخوام و برداشت

    فونیکس گیرل گفت بنویسم پرسید خواهرم که فونیکس یعنی چی ؟ گفت یعنی دختر ققنوس

    لبخند زدم گفتم چه جالب پس ققنوس فونیکس میشه گفت آره گفتم من نقاشی ققنوس رو کشیدم

    مشتاقانه پرسید میشه ببینم گفتم بله و نشونش دادم و شماره ام رو گرفت تابهم بگه و سفارش بده گفت خوشم اومد از کارات

    بعد که باز وایساده بودم و نور گوشیمو گرفته بودم رو کارام یه آقای اومد که پرسید چند قیمته و بعد گفت کارات خوبه و تحسین میکرد و رنگ روغنم رو نشونش دادم گفت قیمتش چنده گفتم دو میلیون

    بعد گفت شماره تو بده من کانادا زندگی میکنم و به چندین کشور سفر کردم الانم اومدم ایران و میرم دوباره

    گفت سفارش خواستم بهت بدم تو این چند روز پیام میدم

    آدرس اینستاگراممو با شماره تماسم نوشتم براش و دادم بهش

    و وقتی که کم کم دیگه نمایشگاه رو که بسته بودن و همه رفتن ما منتظر بودیم تا داداشم‌بیاد دنبالمون تا برگردیم خونه

    من داشتم به این فکر میکردم که طیبه دقت کردی ؟؟؟

    که تو روز روشن فروشت کم بود ولی تو تاریکی شب که چیزی مشخص نبود فروشت بیشتر بود ؟

    و گفتم این همیشه یادت باشه که خدا در هر شرایطی کاراتو انجام میده حتی تو دل تاریکی شب که تو فکر میکنی کسی نمیبینه کاراتو تا بیاد و بخره

    ولی ببین چه خوب خدا مشتری شد برات تا بهت این ایمان رو بده که بسپر به خودم و تو فقط وظیفه ات رو درست انجام بده

    تقسیم کارمون رو که یادته

    تو باید تمرکزت به زیبایی ها باشه

    ایمانت رو به رب نشون بدی با قدم برداشتن

    تلاشت مستمر باشه

    و کوچیک کوچیک قدم برداری و اگر میخوای سرعت پیدا کنه باید سریع تر عمل کنی

    سپاسگزاری از نعمت ها و نشونه هایی که میگیری یادت باشه و یادآوری کنی همیشه

    احساست خوب باشه

    و به قوانین عمل کنی

    و قسمت پروردگارت صاحب اختیارت اینه که همه کاراتو به راحتی و سادگی انجام میده

    به راحتی و طبیعی ترین حالت ممکنش

    تو فقط آرام باش و تسلیم باش و بگو چشم و حرکت کن

    و مهارت هات رو هم افزایش بده و کنترل کن ورودی های ذهنت رو

    و بعد همه چی بهت داده میشه هرآنچه که تو بخوای بگی موجود باش موجود میشه

    وقتی منتظر بودیم تا داداشم بیاد دنبالمون من رفتم یکم تو خیابون مصلی که همه داشتن غرفه هاشونو جمع میکردن پیاده رفتم و با خدا حرف زدم خیلی حس خوبی داشت و بی نهایت زیبا بود

    وقتی برگشتیم خونه میخواستم رد پامو بنویسم ولی هدایت شدم به اولین پاسخی که اول صبح دیدم و گفته شد الان نخونش و حس کردم الان وقتشه و وقتی خوندم نوشته بود یکی از دوستان برای من ،که تو لایق دریافت نعمت های خدا هستی

    و دیدم دقیقا برای فایل مصاحبه با استاد قسمت 21 هست

    و همون دو تا پاسخ برای همین دیدگاهم در همین فایل بود

    و گفتم پس برای همین بود که گفته میشد که یکی رو اول صبح بخون و یکی رو آخر شب و بعد سپاسگزاری کردم و خوابیدم

    من امروز 29 اردیبهشت 458 فروش داشتم و دقیقا خدا بهم انقدر فراوانی داد که میدونم بیشتر از اینم میشه

    دو چیز رو یادم بیارم باید

    یک اینکه تلاشم رو برای کنترل ذهن و باور قدرتمند ها و تکرارشون بیشتر کنم

    دوم اینکه کافیه که قدم بردارم و ایمانم رو به خدا نشون بدم باقی کارا با خداست

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 803 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسسسسسگزارم

    سلام جان جانانم سپاسسسسسگزارم

    سلام عزیزان جان در این مسیر بهشتی

    سلام استاد عزیزم ومریم نازنینم

    سلام به توحید و یکتاپرستی

    سلام به افراد موفق که توحیدی عمل کردند و راه را برای ما باز کردند که نگاهی توحیدی به مسیر زندگی داشته باشیم عمل کنیم به آنچه که درستی و صداقت و پاکی راه است

    روز139

    از سفرنامه هدایت الله که هروزم را روشن تر و آسانتر و آگاه‌تر کرده و چرخ زندگی ام روانتر شده

    خدایا شکرت برای آرامشی که در درونم بر پا شده

    آرامشی که از جنس خود خداست

    آرامشی که همیشه دنبالش در بیرون از خودم بودم غافل از اینکه آرامش در درون من است خداوند قطب نمای درونم هر لحظه بود و من نمی‌فهمیدم

    خدایا شکرت که هر لحظه هدایت مرا بر خودت واجب کرده ای و با احساس آرامشی که در تمام وجودم قرار شده تسلیم تو هستم و فقط دارم خودم را تربیت میکنم که بگم من هیچی نمیدانم و عمل کنم به همین یک کلمه # نمیدانم#

    خدایا شکرت که من تسلیمم هیچی نمیدانم هیچی حالیم نیست

    همین یک کلمه را اگر در تک تک لحظات و کارها و اموراتم بخواهم بکار ببرم و درونی باشد و با احساس آرامش و شادی و تسلیم بودن در برابر خداوند باشد دیگه ن ترسی دارم و نه غمی

    چون خودم را با تمام امورات زندگی ام روی دوش خدا مینشانم و جان جانان مرا هدایت میکند

    خداوند هر لحظه هست من باید باشم

    من باید خودم را با خدای خودم هماهنگ کنم

    خدایی که همین نزدیکی است از رگ گردن نزدیکتر

    مرا تکه ای ارزشمند از وجود پاک خودش خلق کرده و مرا مختار کرده تا خالق زندگی خودم باشم

    در هر مسیری که انتخاب کنم خداوند مرا هدایت و حمایت میکند

    تا اینجای مسیر که ناآگاه بودم و لطف خداوند شامل حالم بوده و الان مرا به سمت تغییر برده تا

    آگاهانه تر عمل کنم و وقتی مرا به بهترین دستانش هدایت کرده یعنی اینکه خود خدا هم از من مشتاق تر است که من در مسیر درست الهی باشم

    خداوند هیچ نیازی به من نداره من بخواست خودم به این دنیا آمده ام و الان باید بهترین خودم باشم چون من انتخاب کننده این مسیر بوده ام حالا که بازی را بلطف خداوند دارم یاد میگیرم خودم را به جریان هدایت الهی وصل کنم تا بنده خوبی باشم که لحظه مرگم حسرت بدل از دنیا نروم

    چطور میتوانم در برابر عظمت خداوند پاسخگو باشم

    خدایا من تسلیمم تحمل دوری تو را بقول حضرت علی در آتش جهنم ندارم

    وقتی اینقدر عاشقانه مرا دوست داری و هر لحظه به من لطف داری من چطور فراموش کنم من چطور دوری تو را تحمل کنم خدایا هر گز نمیتوانم

    خدایا شکرت که تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان

    خدایا هر لحظه بیادم بیاور که تسلیم تو باشم تمام اموراتم را به دستان قدرتمند تو سپرده ام وارامم

    هر لحظه ام را میخواهم در بندگی کردن تو باشم

    مرا از جاهلیت نجات بده

    غرورم را بگیر و مطیع امر خودت باشم

    جز تو پناهی ندارم

    خدایا شکرت برای تمام کلماتی که همچون در گرانبها از زبانم استادم جاری میشود و انگار کت من بهوش میایم که من این ها را از قبل می‌دانستم و در هیاهوی بیرون از خودم همه را فراموش کرده بودم

    چقدر از درون با این حرفها آشنایی دارم الله و اکبرررر

    خدایا بیادم بیاور که من خالق زندگی خودم هستم من با افکار و باورها و فرکانس های خودم خالق زندگی خودم هستم

    جهان هر لحظه اینه درون من است

    من اگر بتوانم برای خودم همه جوره ارزش واحترام قائل باشم جهان بیرون از من هم برای من ارزش و احترام قائل است

    من اگر بتوانم برای تمام انسانهای کوچک و بزرگ ارزش و احترام قائل باشم جهان اینه رفتارها و درون من است همانی را به من تحویل میدهد که از درون من میآید

    الهام خانم عملگراتر باش فقط حرف نباشه

    به تمام حرفهایی که خودت نیستی و از درون تو دارد گفته میشه همین امروز عمل کن و برای خودت آخر شب نتیجه را بنویس

    ببین چقدر عملگرا بودی اگر تا همین امروز تونستی ذهنت را بهتر از روز قبلت کنترل کنی و در احساس خوب بیشتری بمانی آنوقت است که باید بخودت افتخار کنی از اینکه امروز را که خداوند 24ساعت شبانه روز را آکبند در اختیارت گذاشت را هر لحظه زندگی کردن در همان لحظه فارغ از گذشته و آینده آن بودی

    ن غرق اتفاقات گذشته بودی ن در فکر آینده ای که هیچ معلوم نیست

    اگر در گذشته به هر دلیلی اشتباهی کردی درشسو بگیرم فراموش کن همه را

    مثلاً الهام یه مثال برا خودت بیار کن همیشه زیادت باشه که درس بگیریم از اشتباهات

    میخواهم اینجا خود افشایی کنم با تمام وجودم

    من همسرم همیشه دوست داره تا لحظه ای که خونست و میخواد بره سر کار چون اکثر تایم روزانه سر کار هست خب با توجه به مار و شرایط الانمون

    اینجوریه و مسیری هست که خودمون انتخاب کردیم و باید اگه هم سخته بتونیم ازش لذت ببریم

    خب فارغ از اینها دوست من کنارش باشم و کارهایی مثله ظرف شستن و کارهای روزمره ام را در اون تایمی که عزیز دلم خونست انجام ندهم و من اومدم برای خودم اینجوری منطقی کردم که الهام جون همسرت دوست داره و میخواد اون تایمی که خونست تو هم کنارش باشی و از وجود هم لذت ببرین خب همسرم دوست داره فیلم های طنز رو با گوشی بزاره و با بچه ها نگاه کنن خب من اون فیلم ها را واقعا دوست ندارم . ولی گفتم چشم منم میشینم کنارت ولی کار خودم رو انجام میدهم مثلا اگه کار هنری هست یا نه اصلا بخوام بیکار بشینم خب اشکال نداره اون تایمی که هستند در کنارشون باشم و وسایل مثله سویچ و گوشی و چیزهایی که میخواد ببره رو هنگام رفتن به دستش بدهم و راهی اش کنم با عشق تا سرکارش برود . با خودم گفتم الهام خانم این کار راحتیه اتفاقا تو هم میتونی در اون زمان که همسرم خونست هم استراحت کنم و با توجه به اولویت های زندگی ام که آرامش و آسایش و شادی هست عمل کنم و تغییر را اول از خودم شروع کنم تا ذهنم بپذیره و منطقی بشه براش

    من وقتی تمام تمرکزم را روی بهبود شخصیتم معطوف کنم اونوقته که نتایج مثبت هم میان .نخوام برم تو حاشیه و بادیگران بحث کنم و نخوام کسی را تغییر بدهم که مسیر را اشتباه میروم

    پس خودم را لایق احساس خوب بدانم تا اتفاقات خوب را خداوند برام بوجود آورد چون قطب نمای اصلی در درون من است

    من وقتی لایق اتفاقات خوب بدانم خودم را با این باور که من پاره ای از وجود پاک خداوند هستم و خداوند بیشتر از خودم دوست دارد که من شاد زندگی کنم و بخواسته هایم برسم تا جهان خداوند رشد و پیشرفت کند لاجرم اتفاقات خوب را جذب میکنم احساسم خوب میشود احساس خوب همان لایق بودن برای اتفاقات خوب است .

    خدایا شکرت که دارم یاد میگیرم کسی را قضاوت نکنم غیبت نکنم حتی خودم را هم قضاوت نکنم چون در مسیر درست الهی هستم . با وجود انسان بودنم ممکنه گاهی کار اشتباهی که خارج از شخصیت من است صورت بگیرد پس دست از قضاوت خودم هم بردارم تا شخصیتم تغییر کند به سمت خوب بودن بن سمت بزرگتر شدن ظرف وجودم را بزرگتر کنم

    برای جلب توجه دیگران نخواهم کاری کنم که تایید شوم توسط بقیه

    من اگر برای خودم وجودم خواسته های خودم ارزش قائل باشم دیگه نمیتونم ماسک داشته باشم بدون نقاب میشوم چون برای خودم ارزش قائل هستم و کارهایی که برای دل خودم دوست دارم را انجام میدهم ن برای تایید گرفتن و تشویق و ترغیب دیگران

    من کاری با کسی ندارم هر کسی هر جوری که هست به دیدگاه و عقایدش احترام بگذارم و کاری که دلم دوسش داره را برای دل خودم انجام بدهم

    در لحظه زندگی کنم چون زندگی همین لحظه است

    ن گذشته برگشته ن آینده معلومه

    پس در لحظه الهام خانم زندگی کن فقط حرف نباشه عمل کن به حرفهای که میزنی

    چشم جان جانانم همینجا بازهم تعهد میدهم که تا جایی که حواسم و تمرکزم روی خودم هست در مسیر درست الهی باشم و استمرارم را بیشتر و بیشتر کنم که به جریان هدایت الهی وصل باشم و تسلیم خداوند باشم

    خدایا کلمه میدانم را ازم بگیر و بجاش هر لحظه بگم من هیچی نمیدانم فقط خدا همه چی را میدانم و من خودم را وصل میکنم به جان جانانم

    خدایا شکرت که از هر خیری از تو به من برسد من سخت نیازمند وفقیرم

    خدایا شکرت که هر لحظه در معرض هدایت تو هستم

    خدایا شکرت که من تسلییییییم هیچی نمیدانم هر لحظه تو مرا هدایت کن روشن تر و واضح ترم کن بااراده آهنین در همین مسیر بهشتی قدم بردارم

    خدایا شکرت که اسانم کردی بر آسانی ها

    خدایا شکرت که همه کاره ام تویی و من آرام و آسوده خاطر هستم

    خدایا شکرت که هر قدم را با توکل و اعتماد و باور و ایمان بتو بر میدارم و آرامش الهی دارم

    خدایا شکرت که دارم یاد میگیرم که تحت هیچ شرایطی نخود هر آشی نشوم ن در مواقع شادی آفرین و ن در مواقع ناراحتی

    به دیگران فرصت فکر کردن به کارهایشان را بدهم

    من فقط باید تمرکزم را روی بهبود شخصیت خودم بگذارم وسلاااام.

    خدایا شکرت که قدرت کنترل ذهن را بهم داده ای و خوشحالم که هر روز زندگی ام را خودم دارم خلق میکنم و جهت دهی آگاهانه بر افکار و باورها و فرکانس های خودم دارم . خدایا ثابت قدمم کن که سخت بهت نیازمندم

    خدایا شکرت من تسلیمم هرچی تو بگی عشق جانم

    خدایا شکرت که دارم یاد میگیرم به کمتر از بهترین رضایت ندهم

    هر روز بهتر از روز قبلم باشم

    الهی صد هزار مرتبه شکررررررت

    برای انسانهای بزرگی که در مسیر زندگی ام قرار دادی تا الگو برداری صحیح داشته باشم

    به ذهنم بفهمونم که استاد و مریم نازنینم و مسی و خیلی از افراد موفق توانستند پس من هم میتوانم

    پس ذهن عزیزم ساکت شو تا بیشتر تمرکز کنم بر روی بهبود شخصیتم

    مهمترین کار امسالم بهبود شخصیتم است که همه چی را در بهترین حالت ممکن در تمام جنبه های زندگی ام چه سلامتی چه روابط عالی معنویت و خوشبختی و ثروت و فراوانی و سعادت به همراه دارد .

    خدایا شکرت

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1479 روز

    به نام الله هدایتگر

    سلام بردوستان خوبم

    فایل139سفرنامه

    این کلمه نمیدونم من رویادصحبت های رزادرگفتگوبادوستان انداخت که گفت خدایامن نمیدونم تومیدونی توهدایتم کن من ناتوانم توهمه چی رومیدونی توقدرتمندی توبهم بگو

    واقعابایددرلحظه زندگی کردواینده روبه خدابسپاریم ونگران اینده نباشیم وگذشته روفراموش کنیم

    مسی یک الگوی موفق برای همه ماست چون به همه چیزرسیده پس اگه اون تونسته ماهم میتونیم

    اززندگمون لذت ببریم وسرمون توکارورندگی خودمون باشه وتمرکزکنیم روی پیشرفت خودمون وکاری به زندگی دیگران نداشته باشیم

    مسی میگه من ازجلب توجه دیگران بدم میادچون اون ازدرون خودشودوست داده واحساسش عالیه وباخودش درصلحه ونیازی به عوامل بیرونی نداره تااحساسش خوب بشه مثلایکی بیادازش تعریف کنه واونم خودشوموردجلب توجه قراربده تااحساس عالس داشته باشه

    مسی همین طوری خودشودوست داره

    استادهمیشه میگن برودنبال کاری که عاشق اونی وازش لذت میبری نه کاری که فقط برای درامدش داری انجام میدی وهمیشه حالت بده مثل95درصدمردم جهان که شغلی رودارندکه اصلادوسش ندارند

    اون افرادی که همیشه اعتراض میکنندفحش میدن درگیرحواشی هستندکه اگه یک نفربره یابیادزندگی ماگلستان میشه اماهیچ وقت این اتفاق نمیافته چون احساس بدباعث اتفاقات بدتوزندگیشون میشه چون همیشه استرس دارندغمگینن مشکل دارن

    وقتی مادرمسیردرست هستیم خداوندماروبه شرایط وموقعیت های بهترهدایت میکنه فارغ ازاین که درجامعه چه اتفاقاتی داره رخ میده

    وقتی برای خودت ارزش قائلی وبه خودت احترام میزاری دیگران هم به تواحترام میزارن

    خدایاقدرت سپاسگذاری رودرمن افزایش بده

    خداونداتومراهدایت کن قلبم روبازکن ظرف وجودم روبزرگتر کن برای دریافت الهاماتت

    خدایاتنهاتورامیپرستم وتنهاازتویاری میجویم

    خدایاشکرت به خاطرهمه چیز

    به خاطراین باران زیبایی که امروزتواین هوای بهاری توشهرمااومدولذت بردیم ازاین فراوانی اب واین همه نعمت

    خدایاشکرت به خاطرانگشتان سالمم که دارم این کامنت هاروتایپ میکنم

    خدایاشکرت به خاطراین احساس عالی که الان دارم که اتفاقات عالی روبرام رقم میزنه

    شادوپیروزباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2198 روز

    ردپای روز 139

    روز شمار تحول زندگی من

    الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 5

    خدایااا شکرت .. سلام به نور و عشق و آگاهی الهی ام

    خدایااا شکرت سلام به خداوند وهاب و غفور و بخشنده و مهربانم، به نام خداوندی که خالق است و من رو هم خالق آفرید تا با افکارم و باورهام خلق کنم دنیامو در تمام جنبه های زندگیم

    به نام خداوند هدایتگرم که تمام راهها را برایم آسان و دلپذیر کرده است و اگر من کارم رو درست انجام بدم،خداوند کارش رو درست انجام میده!

    اگر من در مدار درست و مناسب باشم نشونه ها و الگوهای مناسب هم به من نشان داده خواهد شد

    سلام به روی ماه استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم

    سلام به تمام فرشتگانی که در این سایت بینظیر الهی ساکن هستند

    من الگوهای زیادی رو دیدم که تحسین شون کردم که یک سبک شخصی برای زندگی شون دارند و اصلا هم به حرف های دیگران اهمیت نمیدن و کلا سرشون توی کار خودشونه و ویژگی های مثبت دیگران رو همیشه در ذهنم مرور می کنم و در هر زمینه ای ممکنه برام یک الگوی افراد موفق باشند و خیلی تمرکزی بهشون فکر می کنم

    مثلا یک زمانی همیشه کسانی رو که مطالعه می کردند و مدام دست به قلم بودند رو تحسین می کردم هر چند خودم هم از اون افرادی بودم که هیچوقت بیکار نبودم و همیشه مشغول کاری بودم ولی همیشه چنین افرادی رو تحسین می کردم و الان میبینم خودم هم همینطوری شدم هر چند سبب تمسخر دیگران شدم و مداوم بهم تنه میزنند چون آنها فکر می کنند فقط برای درس خواندن باید دست به قلم بشیم و یا توی کتاب و گوشی باشیم . هر چند توی گوشی بودن هم براشون جا نیفتاده فکر می کنند داری کارهای الکی انجام میدم ولی من با عشق و لذت و شور و شوق وصف ناشدنی توی این فضای آگاهی ساکن هستند و با افتخار توی این دانشگاه الهی مشغول به تحصیل در کنار استادان عزیزم و دیگر دوستان عزیز هستم و از خداوند ممنون و سپاسگذارم که چنین استادانی رو دارم که بهترین الگوی زندگیم هستند

    اینکه استاد گفتند سعی کنیم از حاشیه ها بدور باشیم و انرژی و تمرکزمون رو بذاریم روی خواسته هامون ..

    و اینکه سعی کنیم از لحظات الانمون لذت ببریم در واقع به آینده دور نگاه نکنیم و یا پیش بینی نکنیم و یا به گذشته ای که گذشته کاری نداشته باشیم و اگر اشتباه و خطایی داشتیم سعی کنیم درس شو بگیریم و اون خطا و اشتباه رو بهبود ببخشیم

    استاد عباس منش عزیز بزرگترین استاد و الگو برای تمام افرادی هست که میخوان زندگیشون رو در تمام جنبه ها رشد بدن و هر روزشون از روز قبل بهتر بشه

    الان در بهترین وضعیت خودم هستم و شکر گذار خداوند هستم و سعی می کنم این جمله ی طلایی شما رو آویزه ی گوشم کنم و سعی کنم زیاد با گذشته زندگی نکنم و به آینده ی دور و پیشبینی های خودم و آینده بسنده نکنم و آن روزم رو از طلوع خورشید تا هنگام شب که یک موهبت آکبند الهی است که بلطف خداوند در اختیارم گذاشته نهایت استفاده رو بکنم که همون احساس خوب = اتفاق های خوب هستش رو دنبال کنم تا بهترینع بهترین خودم باشم و مسلمن با همین فرمون می تونم در مسیر درست باشم ..

    . استاد عزیزم از شما تشکر میکنم که انقدر عالی قوانین خوشبختی رو برای ما تدریس می کنید، طوری که بتونیم به راحتی از این آموزه ها در زندگیمون استفاده کنیم.

    پیشاپیش از استاد خردمند و آگاهم بخاطر این آگاهی های که در این سایت ارزشمندمون قرار دادند تشکر و قدردانی می کنم ممنون و سپاسگذارم

    استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم در همه ی زمینه های زندگی شون پله های موفقیت رو طی کردند و آنقدر شخصیت شون رشد کرده و ظرف وجودشون وسیع و عمیق شده که لوِل مدارشون آنقدر بالا رفته که بهترین الگوی من در همه ی زمینه ها هستند

    آقای لیونیل مسی عزیز  ..

    کسی که از هر شخصی و سیاستمتداری  در این جهان معروف تره

    کسی که با رشد و پیشرفتش مناعت وجودش پُر رنگ تر شد  ..  آنکه  درخت وجودش  هر  چقدر پر بار تر شد  سر  بزیرتر  شد

    یکی از پاسخ های مسی

    تازمانی که از بازی کردن در زمین لذت ببرم بازی میکنم من عاشق بازیم

    پاسخ استاد.. این که آدم باید عاشق اون کاری باشه که انجام میده و شوق و اشتیاق برای اون کار باید داشت و اگر عاشق کارت و حرفه و شغلت باشی همه چیرو با هم داری .. نه اینکه صرفا بخاطر اینکه فقط برای اینکه بخوایی پولی در بیاری..

    وقتی ما روی خودمون کار کنیم و باورهای مناسبی رو در جهت خواسته مون جایگزین باورهای محدود کنندمون کنیم لاجرم جهان ما رو هدایت میکنه به سمت خواسته مون،حالا خواسته ی ما روابط عالی و خاص و عاشقانه باشه،ثروت باشه،سلامتی باشه،آزادی ‌باشه و یا شغل و حرفه آت باشد

    خدایا من می خوام با بهترین دستاوردها خودم رو تجربه کنم

    و ظرف وجودم رو وسیعتر و عمیق‌تر کنم تا بهترین ورژنی از خودم رو وارد تجربه ی زندگیم کنمبی نیازی از لحاظ مالی و عبور از ثروت و خواسته هام آرزوی منه

    خدایاااا خودت من را هدایتی کن به سمت تسلیم بودن در برابر خودت

    خدایااا خودت هدایتم کن و با من حرف بزن

    با بهترینع بهترین و پر رنگ ترین هدایت ها و نشونه ها و صدای بلند الهام و شهود و خواب و رویا .. چشم و دل من رو روشن نورانی کن تا بتوانم نشانه های واضح و آشکار پر رنگ ترا بوضوح و به روشنی ببینم و بشنوم و بفهمم و درک کنم و آگاه شوم و بی درنگ اطاعت کنم

    خدایااا فقط و فقط تو را می پرستم و فقط و فقط از تو یاری می جویم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    رویا میانکاله گفته:
    مدت عضویت: 988 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام به همه دوستان استاد عزیزم و همه گروه فنی عزیزم که شبانه روز با عشق برای بهبود این سایت بی نظیر تلاش می‌کنم البته در جهت علاقه و عشقی که دارن .مطمئنن مثل همه دوستان دارن تو این مسیر عشق تجربه میکنن

    روزشمار139فصل پنجم

    استاد این فایل بیشترین تاثیرش روی من اول

    اینکه حرف اول شما آخر زدید داستان اینکه قرار بود موضوع دیگه صحبت کنید ولی هدایت شما به این سمت کشوند واین هدایت این روزا داره منو به شوق و شعف میاره از ذوق و خوشحالی به زمان و زمین عشق می‌ورزم عاشق خودم و همه هستم به راحتی این روزا میبخشم خودم به جریان هدایت می‌سپارم تا جای که باورهای اجازه بدن.

    استاد قشنگم خوش تیپ و جذاب من هدیه ی خدا

    دومین بحث در مورد پیش بینی آینده

    استاد من هر زمان چه در مورد رابطه ام چه سلامتی چه ثروت به آینده فکر میکنم مثلا اگه این غذا بخورم در آینده چی میشه مریض میشم اندامم به هم میخوره چاق میشم یا اینکه اینکار بکنم در آینده همسرم بهم وابسته میشه یا اینکه زیادی محبت کنم دیگه دلش سیر میشه میره دنبال اشتباهات دیگه یا اینکه اگه این پول مثلا برای کلاس بدنسازی یا شنا بدم بعد بخوام دوره های استاد بخرم چی میشه پول ندارم یا این لباسی که دلم الان میخواد بخرم پولم تموم میشه

    ببینید همش تو اون لحطه که دارم پیش بینی میکنم حس اضطراب و نگرانی دارم و مسلما این نگرانی نمیزاره من کار مورد علاقه ای که اون لحظه بهم لذت میده باعث حس خوبم میشه تو اون لحظه انحام ندم این اولین ضرر بعد اینکه تو حس بد موندن یعنی اتفاق بد بیشتری تجربه کردن سوم اینکه چند وقت دیگ میگم من تو سنی که باید این چیزا تجربه میکردم نکردم و بعدا به گذشته افسوس میخورم یعنی تو این تایم کلا حال بد تجربه میکنم

    الان چند وقت تا یک ایده میاد اول میبینم برای جلب توجه یا تجربه و حس و لذت خوب خودم بعد قدرت تصمیم گیریم بالا میبرم در کنار نجوا ها اون کار انجام میدم

    تو کامنت دیروزم گفتم همین کلاس شنا که امروز جلسه اول میخوام برم کلی نجوا اومد که کلی باید هزینه کنی میتونی خودت کم کم یاد بگیری تو نت ببینی پولت تموم میشه پس انداز نداری

    بعد اومدم گفتم من الان میخوام تجربه کنم اومد چند ماه چندسال بعد من اصلا حس الان اون انگیزه نداشته باشم این شنا یاد گرفتن باعث میشه من برای خودم برنامه بزارم ماهی 1الی2 بار برم استخر لذت ببرم هی نگم الکی برم تو آب بمونم دیگران ببینم حسرت بخورم چون واقعا شنا دوست دارم .

    و اینکه با این تجربه ها من همین امروز حالم عالی و با این حال خوب هدایت ها و نشانه های از خدا میبینم که مهر تایید میزنه در مسیر درستی .خدا میگه تو در آغوش منی نگران نباش من تو رو آوردم که همین الان همین امروز لذت ببری واقعا هیچ کس از آینده خبر نداره به خودم میگم استاد جانم چه درست میگه طوری زندگی کنیم که اگه همین لحظه فرشته مرگ اومد مارو ببره نگیم یه روز بهمون فرصت بده بلکه بگیم من لذتم بردم در این دنیا حالا آماده ام که همین لحظه بریم و اونجا رو تجربه کنم لذت ببرم.

    اینا تاثیر دوره عزت نفس که قدرت تصمیم گیریم بالا برد اینکه برای خودم ارزش قائل بشم

    این امکانات و پول اومده تا من ازش استفاده کنم لذت ببرم نه اینکه من در خدمت پول باشم اون برام تصمیم بگیره کی هزینه اش کنم.

    در زمینه نطر دیگران هم چند روز پیش جلسه ای بود برای مدرسه پسرم اکثر مادرا و معلم یک نظری داشتن که همون باور اشتباه که همه دارن بود نمیخوام بازش کنم ولی اول گفتم هیچی نگم (من آدمی با خصوصیتی بودم که بسیار بسیار دوست داشتم حرف بزنم از باورهای و نظراتم بگم کوتاه نمیومدم خیلی پرحرف بودم و اتفاقا خیلی وقتا تاثیر گزار هم بودم چون بقیه هم بهم این تاثیر گزار بودنم تاکید میکردن خود به خود این عطش زیاد می‌کرد که هی حرف بزنم نظرم بگم ولی در عمل شاید تو 100 من 40 بود همون حرف های که خودم میزدمااا)خلاصه خواستم بگم ببینید چقدر برام سخت بود این همه آدم روی موضوعی که من داشتم باهاش زندگی میکردم خلافش میگفتن و من سکوت کردم دمم گرم .بعد یاد حرف استاد تو دوره عزت نفس افتادم که من اگه اعتماد به نس دارم برخلاف نظر و تایید دیگران بیام نظرم بگم چه دیگران قبول بکنن چه نکنن منم نظرم گفتم دیدم با نظرم شاید اون لحظه فقط برای ناراحت نشون من تایید کردن ولی اون لحظه حرفم تاثیر داشت دیگه هیچی نگفتم خیلی خودم تشویق کردم چون واقعا بهتر شدم سعی میکنم کمتر حرف بزنم انرژیم صرف تغییر عقیده و نظر دیگران خرج نکنم اتفاقا این باور برام تثبیت میشه اون شخص اگه مشکلی داره به جای که دوست داره نرسید بخاطر همین باور.

    امروز هم بخاطر عملکرد این روزام به خودم جایزه دادم برای خودم خرید کردم چقدر این خرید بهم چسبید .

    خدا رو از ته دلم شکر میکنم استاد این روزا سپاسگزاریم همراه اون اشک ذوق .از ته وجودم خداروشکر که دارم درونم شخم میزنم کندوکاو میکنم و از نتایج و تکامل ام واقعا راضی ام

    از خدا میخوام همه مون با هر نتایج ریز و درشت ثابت قدم باشیم و از لحظه لحظه زندگیمون لذت ببریم.

    در پناه خدا شاد و سلامت و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2228 روز

      به نام نامی الله

      سلام رویا خانم ، دوست عزیزم چقدر زیبا و دلی و با اعتماد به نفس بالا نظر زیباتون رو توی سایت ثبت کردید

      من خودم به شخصه چند تا نکته ارزشمند ازش برداشت داشتم

      بهتون تبریک میگم که لایف استایل شخصی خودتون رو دارید ، تبریک میگم که برای دل خودتون زندگی می کنید و خودتون رو در اولویت می بینید

      آره واقعاً حس و حال خوبتون رو و این اشک ذوقی که در سپاسگزاری میگید رو درکش می کنم ، می فهم شما داری چه حسی رو توصیف می کنید، چون خودم تجربه‌اش کردم … زندگی به سبک شخصی که ارتباط مستقیمی با توحید و یکتا پرستی داره خیلی خیلی شیرین و لذت بخشه

      یه نکته دیگه‌ای که خیلی برایم زیبا بود و لذت بردم توصیف شما از صحبت های استاد در مورد پیش بینی نکردن آینده بود

      خیلی زیبا از لنزی که خودتون دنیا رو می بینید و نگرشی که نسبت به زندگی دارید برای ما هم نوشته بودید

      لنزی که شما داری یا بهتره بگم عینک زیبابینی ای که شما به چشمانت زدی رو خیلی دوست داشتم.

      یه خانم اصالتا قزوینی که نیویورک زندگی می کنه رو می شناسم

      خانم بهاره صالح نیا مدرس هنر عکاسی به صورت تخصصی ژانر پرتره هستش

      تو وب سایت شخصی خودش در بیوگرافیش یه جمله نوشته بود ، اونقدرررر برای من دلنشنین و دوست داشتنی بود که حک شده بر روی دیوار ذهنم هر از گاهی نگاهم بهش می افته …

      عکاسی رو دوست دارم چون می توانم ، دنیا رو از زاویه‌ی چشمان خودم ، به آدم ها نشون بدهم

      عکس پروفایل شما رو دیدم و داستان هدایت کوتاه اما زیباتون هم خواندم (به این منظور میگم زیبا که با این که کوتاه بود داشت قانون تکامل رو بیان می کرد)

      شما خیلی زیبا هستی ، خوشتیپ و خوش پوشی و لبخندتون هم طبیعی هستش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    امیر تابع گفته:
    مدت عضویت: 3539 روز

    به نام‌ خدا

    سلام به استادعزیزم

    روزشمار تحول زندگی من روز 139

    الگوبرداری از افراد موفق میتونه همیشه ذهن نجواگر مارو ساکت کنه و رسیدن به اون خواسته و یا ایجاد عادت خوب و شخصیت خوب رو برای ذهن منطقی کنه . افراد موفق حواسشون و تمرکزشون فقط به خودشون هست و مثل این فایل که استاد چند نکته مثبت در آقای مسی رو توضیح دادن و همیشه استاد میگه تنها راه قانع کردن ذهن اینکه با پیدا کردن الگو و با بیاد آوردن موفقیت گذشته برای ذهن اون موضوع رو بدیهی کرد تا ذهنمون باور کنه که میشود . تو این فایل نکته های دیگه ای بود که استفاده کردم و خداروشکر میکنم که در این مسیر زیبا و سعادتمند هستم.

    درپناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    شیدا میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 2321 روز

    سلام به تک تک خوبان

    بله استاد این خیلی دیدگاه خوبیه که نباید اجازه بدیم که معروف بودن مانع بعضی لذت ها بشه چون بالاخره ما یه انسانیم و دوست داریم همه لذتهای این دنیای مادی رو تجربه کنیم یاد یه موردی افتادم که دوست دارم تعریفش کنم …یکی دو سال پیش برادر زاده من با کسی ازدواج کرد که از فامیل های دورمون بودن و از فامیلای درجه یک نبودن خوب منم چون منشی مطب هستم و خیلی از دوستان فامیلا و آشناها میان مطبمون من بیشتر کسایی رو که توی مراسم عروسی برادر زادم بودن رو می شناختم خیلی برام جالب بود مثلا یه شخصیت های که من دیده بودمشون و اونجا توی عروسی بودن در نظر من یه جور دیگه ای به نظرم میومدن برداشت من در موردشون این بود که مثلا چون بیشترشون شغلشون رسمی و فرهنگی بودن اهل رقص و بزن بکوب و شادی نیستن اما توی عروسی دیدمشون کلی میرقصیدن و برای خودشون خوش بودن اما من مثلا توی طایفه مون اینجوری نیست بیشتر اونایی که کارمندن فرهنگی یا شغلای رسمی دارن رو اصلا ندیدم که عروسیا برقصن نمیدونم شاید واقعا دوست داشته باشن اما به نظرشون نه برای ما عیبه و ….

    و اون موقع بود که خیلی اون افراد رو تحسین کردم که هم چه آدمای خوبی هستن وقتی باهاشون رو در رو میشی چه قدر با شخصیت و سنگین و توی مراسماهم برای خودشون خوشن نه اینکه بگن نه مردم شاید نظرشون دربارمون عوض بشه اونا در مورد ما یه جور دیگه فکر میکنن و…. وبا این کار خودشونو محروم میکنن از خیلی از خوشیها و لذت ها .

    یه مورد جالب دیگه هم گفتین استاد اون جملات پایانی فایل اینکه وقتی خانما مشکل یا ناراحتی دارن دوست دارن طرفشون دوروبرش باشه ازش بپرسه باهاش حرف بزنه اما آقایان اینجوری نیستن …حالا من خیلی دیدم عکس این مساله رو که آقایان که دوست دارن در این شرایط در غار تنهایی خودشون باشن خانما خیلی با این نیت که بهش کمک کنن دور و برشون میرن هی میپرسن هی سئوال جواب میکنن یا اینکه وقتی خانمی ناراحته خیلی اهمیت نمیدن کاری باهاش ندارن و اون خانم هم خیلی ازین بابت غمگینتر میشه و همشو توی خودش می ریزه و تجمع این غصه و عقده ها نتیجه های بدی بوجود میاره .

    امیدوارم که با هدایت خداوند بتونیم راه درست رو پیدا کنیم و در کمال آرامش زندگیمونو پیش ببریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 2073 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    سلام و درود فراوان به استاد توحیدی و خانم شایسته مهربان و همه دوستان هم مسیرم

    خدایا شکرت که قبل از اینکه مسئله ای برام پیش بیاد جوابش رو بهم دادی

    خودت هم کمکم کن بتونم بهترین خودم رو نشون بدم و به بهترین شکل به قوانین عمل کنم

    کنترل ذهن و خود کنترلی

    موضوعی که تمام افراد موفق دنیا اونو به بهترین شکل اجرا کردن و به بهترین شکل عمل کردن

    اینکه یه بازیکنی مثل مسی ، توی بازی جلوی چشم صدها میلیون بیننده میتونه به بهترین شکل عمل کنه و بهترین تصمیم رو بگیره ، نشون دهنده کنترل ذهن قویه که داره

    حتی بیرون از بازی و توی زندگی شخصیش با اینکه معروف ترین هست ولی میخواد مثل یه ادم عادی زندگی کنه و دوست داره مثل همه ادما یه زندگی معمولی داشته باشه و ازش لذت ببره

    استاد واقعا ازتون سپاسگزارم که این درس ها رو با ما به اشتراک میزارید

    نکات مهم این فایل برای من:

    هر روزم رو زیبا و به بهترین شکل زندگی کنم و ازش لذت ببرم

    در گذشته ها و اینده دور زندگی نکنم

    هر لحظه بهترین خودم باشم و به بهترین شکل به قوانین عمل کنم

    چیزی رو پیش‌بینی نکنم

    خداونده که از همه چی خبر داره، و هر لحظه من رو داره هدایت میکنه

    من باید به هدایت هاش عمل کنم

    فقط و فقط روی خودم تمرکز کنم، چیزی که تحت کنترل من هست

    همیشه در اوج احساس خوب خودم رو نگه دارم تا بهترین اتفاقات برام رخ بده

    در باره کسی هیچ حرفی نزنم

    صبر، سکوت، ادامه مسیر درست، سپاسگزاری، توحیدی عمل کردن، وصل شدن به منبع بینهایت خداوند

    همیشه با خودم در صلح باشم و از درون اوج احساس خوبو داشته باشم

    ان قدر خودمو ارزشمند بدونم که سبک شخصی خودمو داشته باشم و مسیر خودم رو برم

    اولویت احترام رو بالا تر از صمیمیت قرار بدم تا همین جور که به بقیه احترام میذارم بقیه هم برام احترام قائل باشند

    استاد ارزشمندم بینهایت ازتون سپاسگزارم

    از فایل های شما درسهای بسیار زیاد زندگی یاد می گیرم

    در پناه الله یکتا سربلند و سرافراز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    زهرا کرمی گفته:
    مدت عضویت: 2756 روز

    به نام خدای هدایتگرم به سمت نور و روشنایی

    سلام به استاد عزیزم سلام به خانم شایسته مهربان سلام به دوستان ارزشمندم و سلام به وجود مقدسم

    استاد جان این فایل گوش نکردم ولی یادم آمد که چه صحبت های ارزشمندی داشتید مسیر رسیدن به خواسته هاتون فراموش نشه 5سال که با شما همراه هستم و مهمترین دست آورد من تغییر شخصیت بود هر چند من این نعمت بزرگ کوچک دیدم و باعث شد ضربه بخورم و اصلا یادم رفته چه کسی بودم و چی شدم من از شما سپاسگزارم که هم من با خدای واقعی آشنا کردید هم این که من چقدر با خودم به صلح رسیدم

    من وجودم پر از توحید شده و رفتارهام اعمالم گفتارم یک روز از قرآن فاصله نگرفتم و از این فضای بهشتی هم فاصله نگرفتم شاید هنوز به خواسته های بزرگ نرسیدم ولی بزرگترین خواسته تغییر ذهن من بود امروز تو محل کارم نت های که نوشته بودم می خوندم دیدم چه پاشنه آشیل هایی داشتم چه انرژی از من می گرفت چقدر تغییر کردم چقدر توکلم زیاد شده چقدر شرک ها تو وجودم کم شده منی که به رئیس و مسول قدرت می دادم برای حقوقی که می دادند چقدر من قوی شدم دیگه به کسی قدرت نمی دهم چقدر آدم ها تو زندگیم مهم بودند الان آدم ها را دوست دارم ولی دیگه کسی مهم نیست اگر بخواهم بنویسم باید کتابها در مورد تغییر وجودم بنویسم آنقدر که حرف های شما روی من تاثیر گذار بود و خودم هم خیلی عمل کردم الان سرمایه من شخصیتم هست و خدا را هزاران مرتبه شکر می کنم زنگارها از وجودم کنده شده هر چند یک جاهایی هنوز گیر دارم ولی مطمئن هستم که آنها هم درست میشه من خدارا هزاران هزار بار شکر می کنم که من هدایت کرد به سمت شما استاد جان بعضی اوقات چون به خودم خیلی سخت گرفتم و خودم اذیت کردم آن هم به خاطر درک نادرست قوانین می گفتم استاد این طوری گفته بود استاد جان من ببخشید ولی ته قلبم همیشه باور داشتم این مسیر صراط مستقیم است و گفته های شما همه حقیقت محض هست من وجود الهیم و اتصال قلبیم با خداوند با هیچ ثروتی تو دنیا عوض نمی کنم

    استاد جان منتظر دیدن شما و خانم شایسته هستم و خداوند را بابت وجودتان شکر میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2973 روز

    به نام خالقی که یادش آرام بخش دلها ست

    خداراسپاسگزارم که امروز به من فرصت نوشتن داد

    خداراسپاسگزارم در مدار درک آگاهی‌های این فایل قرار گرفتم

    آمدن این فایل روی سایت بعنوان روزشمار تحول زندگی من قسمت139 همزمانی جالبی داشت

    چند وقتی هست که دارم سعی میکنم تا ببینم شور وعشق وعلاقه ام در چه زمینه ای بیشتر هست چون هم عاشق کار هنری ام وپرورش گل وگیاه را دوست دارم وهم عاشق آشپزیم

    شب قبلش تو یوتیوب یه کانال آشپزی دیدم که تعلیم آش رشته بود با وجود اینکه تو آشپزیم هم از نظر خودم وهم دیگران عالی هستم ومخصوصا آش رشته را عالی درست‌میکنم ولی من با ولع نشستم آن کلیپ آموزشی را نگاه کردم آن هم نه یکبار دو بار وهر دفعه هم بر میگردودنم بعضی قسمتهاش را دوباره گوش میدادم متوجه شدم کاری که هیچ وقت ازش خسته نمیشم وهمیشه عشق میکنم باهاش آشپزی کردن هست که میتونم کار مورد علاقه ام را انجام بدم وهم از انجام این کار در آمد داشته باشم

    نکته جالب بعدی من دیروز دوبارفایل را گوش دادم ونت برداری کردم خواستم کامنت بنویسم کاری پیش آمد نشد شب همسرم آمد خانه گفت کی بریم مسافرت چندم حرکت کنیم گفتم نمیدونم هروقت خدا خواست گفت چند روز بمونیم ( قراره بریم شهرستان خونه دوست خانوادگیمون ) گفتم نمیدونم‌بستگی به شرایط داره گفت چطور ،گفتم یادته بار اول که رفتیم خیلی دوست داشتی 15 روز تعطیلات را آنجا بگذرونی ولی چهار روز که شد دیدی با روحیه ات سازگار نیست وروز پنجم برگشتیم الان هم همه چیز را می‌سپاریم بخدا وازش می‌خواهیم در بهترین زمان دربهترین مکان مناسب باشیم استاد این جمله هم تو پرانتز بگم همسرم اصلا با قانون آشنا نیست ولی گاهی مواقعه میبینم تحت تاثیر رفتار وگفتار من ایشون هم طبق قانون عمل می‌کند واز این بابت خداراسپاسگزارم چون اعتبار همه اینها به خداوند بر می‌گردد

    استفاده از کلمه نمیدونم چقدر این کلمه در خودش درس وآگاهی دارد به نظر من استفاده از کلمه نمیدونم علاوه بر اینکه سبب میشه برا انجام هر کاری به خدا توکل کنیم واز خودش هدایت بخواهیم راه را برای غیبت کردن ،قضاوت کردن،سرک تو زندگی دیگران کشیدن می بنده

    استاد جان من از توضیحات شما در فایلهای مختلف پی به شخصیت بی‌نظیر مسی بردم وچقدر خوبه که من هم یاد بگیرم در لحظه زندگی کنم این خوبه که در گذشته نباشم که در این مورد تا حدودی خوب عمل کردم ولی باید یاد بگیرم که تمرکزم را از آینده ای که مشخص نیست بردارم اصلا من از یک دقیقه بعدم خبر ندارم چه برسه به فردا وفرداها

    خداروشکر هیچ وقت وهیچ زمان درگیر این حاشیه ها واعتراضات نبودم ونیستم وحتی اگر جایی بودم که در این موارد صحبت می‌شد سریع بحث را عوض میکردم یا آنجا را ترک میکردم

    در طول زندگیم تا جاییکه یادم میاد سعی کردم غیبت نکنم نمیگم عالی عمل کردم ولی میتونم بگم خوب عمل کردم هیچ وقت به زندگی دیگران کار نداشتم وهمیشه سعی کردم سرم به زندگی خودم باشد

    در مورد احترام وفرق احترام وصمیمیت استاد یکی از خط قرمزهای من وحد ومرزهایی که برا خودم تعیین کردم احترام هست همیشه سعی کردم در برابر هرکسی حتی افراد کوچکتر خودم احترام طرف مقابل را حفظ کنم چون باور دارم که احترام هست که احترام میاره تا من خودم این امر را رعایت نکنم نمیتونم توقع احترام از دیگران داشته باشم

    پیش بینی نکردن آینده

    خوبه انسان با توجه به شرایطش برنامه مناسب داشته باشد ولی اینکه به امید ایجاد شرایطی که او پیش بینی می‌کند دست به اقدامی بزند یا تصمیمی بگیرد کاملا اشتباه است

    استاد جان این فایل ،علاوه بر اینکه یه فایل توحیدی بود یه فایل خود شناسی هم بود در عین حالی که شما با توضیحات شیوا وکامل وقابل درک ،شخصیت بی نظیر مسی را توضیح دادید ما یاد گرفتیم با توجه به این آگاهی‌ها نگاهی به درون خود بندازیم وفکر کنیم که من فهیمه چه جوری عمل میکنم

    صمیمانه از شما سپاسگزارم وازمریم بزرگوارم

    در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: